فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
+34
stalker
Milassyui
aghaghi
S@M
arman
alimontaz
Heidii
Mihakralj
volant
slevin(HAMID
keyvanmoeini
abnbat
SMAM
jasonbourne
پل کوچولو
ASDALIREZA105
erfan
ramin
edo
Clover
Heidi
sahra_7
Negin 2
Indiana Jones
mehrnaz_sadeghi86
Ishpateka
fazel1994
afsoon520
ahmad1300mo
Emiliano
kazvash
faridonline
babak
59
38 مشترك
صفحه 13 از 40
صفحه 13 از 40 • 1 ... 8 ... 12, 13, 14 ... 26 ... 40
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
امیر جان، آن لینک که فرمودید باز نشد، اتفاقن دست شما را میبوسد،
چرا که به زبان انگلیسی هست و امیدوارم که ببینیدش.
خانم شرلی، از توضیحات خوب شما هم ممنون هستم در باره ی جناب "علیرضا غفاری" و ...
همچنین برای آدرس آن سایت که قسمتهای دیگر "آینه" را قرار داده است.
مشغول گرفتن آنها هستم و قسمتهای پخش شده از شبکه ی تهران نیز،
آنجا قرار دارد. درینباره در روزهای آتی، مفصل خواهم نوشت. ممنون هستم.
امیر جان عکس از "دکتر عروسکی" قرار دادند که فایل تصویری آن نیز در فروم رویایی،
قبلن قرار گرفته بود. دو سال و چند ماه پیش نیز، در این صفحه که لینکش را قرار میدهم،
یک ویدیوی قدیمی بود، که نظر شما را به آن جلب مینماییم. در ضمن، بجای "دکتر عروسکی"،
"حمید عبدالملکی" صحبت میکرد، که در دهه ی هفتاد بناگاه مهاجرت کرد به فرانسه.
بهتر میدانید، که ایشان با هنرمند و استاد تئاتر و عروسک گردانی "حسن داداش پور"
(امیدوارم نام و فامیلشان را درست گفته باشم، چون مدتهاست که خبری ازشان نیست)،
زوج هنری قوی داشتند در دهه ی شصت و در تلویزیون برنامههای گوناگونی اجرا میکردند.
در این لینک، کمی از وسطهای صفحه پایین تر، پستی با نام "چند فایل کوتاه تصویری...."،
و در آنجا، "هتل پر ستاره - ۱۳۶۸"، فایل بعدی اش را هم حتمن ببینید "رفتار با کودک - ۱۳۶۶"
https://koodaki-nojavani.forumfa.net/t3p900-topic
----------------------------
پی نوشت:
از کانالهای محترم "آی فیلم" و "نمایش"، عاجزانه خواهشمندم،
که فیلم "مدرک جرم - ۱۳۶۴" را پس از سالها انتظار، برایمان نشان دهند.
http://www.sourehcinema.com/Title/Title.aspx?id=138109201324
سیستم رنگی ایستمن کالر، واقعیترین جنس تصویر را برای فیلمهای سینمایی داشت.
در کنار این، نورپردازی و استفاده از پروژکتورهای قوی و منبعهای نور
در صحنه ی فیلمبرداری چه فضای داخلی و چه نماهای بیرونی و فضای باز،
سبب میگردید تا پردازش رنگ و نور در فیلمهای دهه ی شصت ایران و هشتاد میلادی در سایر کشورها،
تصویرهای یکسان با آنچه که در زندگی میدیدیم را بر روی پرده ی نقرهای بهمراه داشته باشد،
و این خود، همزاد پنداری خوبی میان تماشاگر و فیلم سینما بوجود میاورد.
در عکسهای فیلم یاد شده نیز، موارد گفته شده کاملن احساس میگردند و مشخص میباشند.
تابستانهای کودکی ما در دهه ی شصت، چنین نور پردازی داشتند....
.
.
.
جاودان باد یاد خاطرات کودکی و نوجوانی.
شاد و سلامت باشید.
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
59 نوشته است:
امیر جان، آن لینک که فرمودید باز نشد، اتفاقن دست شما را میبوسد،
چرا که به زبان انگلیسی هست و امیدوارم که ببینیدش.
خانم شرلی، از توضیحات خوب شما هم ممنون هستم در باره ی جناب "علیرضا غفاری" و ...
همچنین برای آدرس آن سایت که قسمتهای دیگر "آینه" را قرار داده است.
مشغول گرفتن آنها هستم و قسمتهای پخش شده از شبکه ی تهران نیز،
آنجا قرار دارد. درینباره در روزهای آتی، مفصل خواهم نوشت. ممنون هستم.
امیر جان عکس از "دکتر عروسکی" قرار دادند که فایل تصویری آن نیز در فروم رویایی،
قبلن قرار گرفته بود. دو سال و چند ماه پیش نیز، در این صفحه که لینکش را قرار میدهم،
یک ویدیوی قدیمی بود، که نظر شما را به آن جلب مینماییم. در ضمن، بجای "دکتر عروسکی"،
"حمید عبدالملکی" صحبت میکرد، که در دهه ی هفتاد بناگاه مهاجرت کرد به فرانسه.
بهتر میدانید، که ایشان با هنرمند و استاد تئاتر و عروسک گردانی "حسن داداش پور"
(امیدوارم نام و فامیلشان را درست گفته باشم، چون مدتهاست که خبری ازشان نیست)،
زوج هنری قوی داشتند در دهه ی شصت و در تلویزیون برنامههای گوناگونی اجرا میکردند.
در این لینک، کمی از وسطهای صفحه پایین تر، پستی با نام "چند فایل کوتاه تصویری...."،
و در آنجا، "هتل پر ستاره - ۱۳۶۸"، فایل بعدی اش را هم حتمن ببینید "رفتار با کودک - ۱۳۶۶"
https://koodaki-nojavani.forumfa.net/t3p900-topic
----------------------------
پی نوشت:
از کانالهای محترم "آی فیلم" و "نمایش"، عاجزانه خواهشمندم،
که فیلم "مدرک جرم - ۱۳۶۴" را پس از سالها انتظار، برایمان نشان دهند.
http://www.sourehcinema.com/Title/Title.aspx?id=138109201324
سیستم رنگی ایستمن کالر، واقعیترین جنس تصویر را برای فیلمهای سینمایی داشت.
در کنار این، نورپردازی و استفاده از پروژکتورهای قوی و منبعهای نور
در صحنه ی فیلمبرداری چه فضای داخلی و چه نماهای بیرونی و فضای باز،
سبب میگردید تا پردازش رنگ و نور در فیلمهای دهه ی شصت ایران و هشتاد میلادی در سایر کشورها،
تصویرهای یکسان با آنچه که در زندگی میدیدیم را بر روی پرده ی نقرهای بهمراه داشته باشد،
و این خود، همزاد پنداری خوبی میان تماشاگر و فیلم سینما بوجود میاورد.
در عکسهای فیلم یاد شده نیز، موارد گفته شده کاملن احساس میگردند و مشخص میباشند.
تابستانهای کودکی ما در دهه ی شصت، چنین نور پردازی داشتند....
.
.
.
جاودان باد یاد خاطرات کودکی و نوجوانی.
شاد و سلامت باشید.
جناب 59 اتفاقا همین دیشب داشتم به حمیدعبدالملکی فکر می کردم! مهدکودک که می رفتیم یه بار بردنمون یه نمایش عروسکی از اونایی که شخصیت ها از پشت پرده اجرا می شدند و ما سایه شون رو از اینور پرده می دیدیم (نمی دونم هنوزم چنین تئاترهایی برای بچه ها اجرا می شود یا نه ولی تئاترهای کودک اون زمان خیلی فعال بود و توسط بازیگرهای خوبی مثل رضا فیاضی، حمیدعبدالملکی، و حسن دادشکر اجرا می شد) راستی احتمالا منظور شما از زوج هنری حمیدعبدالملکی آقای "حسن دادشکر" باشه که اون زمان خیلی تو کانون پرورش فکری فعال بودن و تو تلویزیون هم نمایش های زیبایی مثل پدرپادشاه و جامدادی را اجرا می کردن.
یادمه توی اون تئاتر هم صدای حمیدعبدالملکی و حسن دادشکر کاملا مشخص بود. آخرای تئاتر هم یک دفعه روباه پشت پرده جون گرفت و مثل یک روباه عروسکی با دم گنده و پشمالو از یه جایی پرید وسط بچه ها و فرار کرد! هیچ کس نفهمید این عروسک روباهه از کجا اومد و کجا رفت فقط یادمه صدای جیغ بلندی از بچه های کل سالن بلند شد! هنوز هم فکر می کنم نمی فهمم چطوری اون حقه رو سوار کردن!... بعد از دیدن نمایش بیرون اومدیم تو یه سالنی که دوتادورش ویترین های شیشه ای کوچکی وجود داشت و توی ویترین ها عروسک های نمایشی مختلفی رو قرار داده بودن. یکی از هعروسک های داخل ویترین هم "دکتر عروسکی" بود که سالها دنبالش می گشتم. از شما و آقای ایمیلیانو به خاطر عکسها و توضیحات ممنونم. راستی لینک دکتر عروسکی که لطف کردین معرفی کردین ظاهرا دیگه فعال نیست
مطالب این صفحه ای که گذاشتین خیلی خاطره انگیز بودن و دوباره خاطره اون دو تا نوزادها رو برایم زنده کردن. یادمه یکی از نوزادها مادری داشت که ما نمی دیدیم و صدایش رو آزاده پورمختار عزیز اجرا می کرد. یادش به خیر. چه نمایش های عروسکی ماندگاری رو با صدای این هنرمند خوب تماشا می کردیم: خاله قورباغه، زیزی گولو،قصه های مادربزرگ تو برنامه پرپرک (بی بی خدیجه این طرفا خونه داره تو خونه شون یک بز دردونه داره...) این مطلب رو بخونید:
http://isna.ir/fa/news/91062817018/%D8%A7%D9%8A%D9%86-%D8%B3%D9%87-%D8%B2%D9%86
اما یک نفر دیگر هم هست که کمتر ازشون یاد می شود و کمتر کسی هم یادش هست. یک نفر به اسم آقای "جورواجور" که تو برنامه خردسال بعدازظهر شبکه اول با خانم مجری متبسمی به اسم خانم معلمی برنامه اجرا می کرد. نمی دونم اون خانم مجری چی شد ولی بچه های اون زمان خیلی دوستش داشتن چون اولین مجری ای بود که خیلی لبخند می زد و گشاده رو بود. آقای جورواجور هم بازیگر خوبی بود که سالها دنبالش می گشتم تا سه سال پیش. سر یک تئاتری یک لحظه برگشتم کنارم را نگاه کردم. دیدم آقاجورواجور آشنای دوران کودکی کناردستم نشسته بود و غرق تماشای نمایش بود! اینقدر ذوقزده شدم که تا آخر تئاتر بیشتر از اینکه حواسم به نمایش باشه داشتم فکر می کردم چطوری سرصحبت رو با ایشون باز کنم و بگویم از دوران کودکی ایشون رو یادمه. نمایش که تموم شد کلی با خودم کلنجار رفتم که بروم جلو و چی بگویم که دیدم آقا جورواجور بین جمعیت گم شد و رفت!! هنوز هم خیلی ناراحتم که نتونستم حداقل اسم و فامیلشون رو بپرسم ولی ازینکه دیدم هنوز هم سالم و سلامت هستن خوشحال شدم. بعد همسرم گفت که اتفاقا این بازیگرها خیلی خوشحال می شوند که کسی برود سرصحبت رو باهاشون باز کنه و ابراز آشنایی کنه و کارهای قدیمیشون رو یادآوری کنه. به هرحال هنوز هم نمی دونم اسم و فامیل ایشون چی بود ولی اون روز فهمیدم خیلی ازون بازیگرهای قدیمی بچگیمونو که خیلی وقته خبری ازشون نیست توی همین تئاترهای پراکنده ای که اجرا می شود می توانیم ببینیم و پیدا کنیم.
بازهم می بخشید که طولانی شد
یادمه توی اون تئاتر هم صدای حمیدعبدالملکی و حسن دادشکر کاملا مشخص بود. آخرای تئاتر هم یک دفعه روباه پشت پرده جون گرفت و مثل یک روباه عروسکی با دم گنده و پشمالو از یه جایی پرید وسط بچه ها و فرار کرد! هیچ کس نفهمید این عروسک روباهه از کجا اومد و کجا رفت فقط یادمه صدای جیغ بلندی از بچه های کل سالن بلند شد! هنوز هم فکر می کنم نمی فهمم چطوری اون حقه رو سوار کردن!... بعد از دیدن نمایش بیرون اومدیم تو یه سالنی که دوتادورش ویترین های شیشه ای کوچکی وجود داشت و توی ویترین ها عروسک های نمایشی مختلفی رو قرار داده بودن. یکی از هعروسک های داخل ویترین هم "دکتر عروسکی" بود که سالها دنبالش می گشتم. از شما و آقای ایمیلیانو به خاطر عکسها و توضیحات ممنونم. راستی لینک دکتر عروسکی که لطف کردین معرفی کردین ظاهرا دیگه فعال نیست
مطالب این صفحه ای که گذاشتین خیلی خاطره انگیز بودن و دوباره خاطره اون دو تا نوزادها رو برایم زنده کردن. یادمه یکی از نوزادها مادری داشت که ما نمی دیدیم و صدایش رو آزاده پورمختار عزیز اجرا می کرد. یادش به خیر. چه نمایش های عروسکی ماندگاری رو با صدای این هنرمند خوب تماشا می کردیم: خاله قورباغه، زیزی گولو،قصه های مادربزرگ تو برنامه پرپرک (بی بی خدیجه این طرفا خونه داره تو خونه شون یک بز دردونه داره...) این مطلب رو بخونید:
http://isna.ir/fa/news/91062817018/%D8%A7%D9%8A%D9%86-%D8%B3%D9%87-%D8%B2%D9%86
اما یک نفر دیگر هم هست که کمتر ازشون یاد می شود و کمتر کسی هم یادش هست. یک نفر به اسم آقای "جورواجور" که تو برنامه خردسال بعدازظهر شبکه اول با خانم مجری متبسمی به اسم خانم معلمی برنامه اجرا می کرد. نمی دونم اون خانم مجری چی شد ولی بچه های اون زمان خیلی دوستش داشتن چون اولین مجری ای بود که خیلی لبخند می زد و گشاده رو بود. آقای جورواجور هم بازیگر خوبی بود که سالها دنبالش می گشتم تا سه سال پیش. سر یک تئاتری یک لحظه برگشتم کنارم را نگاه کردم. دیدم آقاجورواجور آشنای دوران کودکی کناردستم نشسته بود و غرق تماشای نمایش بود! اینقدر ذوقزده شدم که تا آخر تئاتر بیشتر از اینکه حواسم به نمایش باشه داشتم فکر می کردم چطوری سرصحبت رو با ایشون باز کنم و بگویم از دوران کودکی ایشون رو یادمه. نمایش که تموم شد کلی با خودم کلنجار رفتم که بروم جلو و چی بگویم که دیدم آقا جورواجور بین جمعیت گم شد و رفت!! هنوز هم خیلی ناراحتم که نتونستم حداقل اسم و فامیلشون رو بپرسم ولی ازینکه دیدم هنوز هم سالم و سلامت هستن خوشحال شدم. بعد همسرم گفت که اتفاقا این بازیگرها خیلی خوشحال می شوند که کسی برود سرصحبت رو باهاشون باز کنه و ابراز آشنایی کنه و کارهای قدیمیشون رو یادآوری کنه. به هرحال هنوز هم نمی دونم اسم و فامیل ایشون چی بود ولی اون روز فهمیدم خیلی ازون بازیگرهای قدیمی بچگیمونو که خیلی وقته خبری ازشون نیست توی همین تئاترهای پراکنده ای که اجرا می شود می توانیم ببینیم و پیدا کنیم.
بازهم می بخشید که طولانی شد
Heidi- تعداد پستها : 129
Join date : 2012-02-16
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
59 نوشته است:
امیر جان، آن لینک که فرمودید باز نشد، اتفاقن دست شما را میبوسد،
چرا که به زبان انگلیسی هست و امیدوارم که ببینیدش.
خانم شرلی، از توضیحات خوب شما هم ممنون هستم در باره ی جناب "علیرضا غفاری" و ...
همچنین برای آدرس آن سایت که قسمتهای دیگر "آینه" را قرار داده است.
مشغول گرفتن آنها هستم و قسمتهای پخش شده از شبکه ی تهران نیز،
آنجا قرار دارد. درینباره در روزهای آتی، مفصل خواهم نوشت. ممنون هستم.
امیر جان عکس از "دکتر عروسکی" قرار دادند که فایل تصویری آن نیز در فروم رویایی،
قبلن قرار گرفته بود. دو سال و چند ماه پیش نیز، در این صفحه که لینکش را قرار میدهم،
یک ویدیوی قدیمی بود، که نظر شما را به آن جلب مینماییم. در ضمن، بجای "دکتر عروسکی"،
"حمید عبدالملکی" صحبت میکرد، که در دهه ی هفتاد بناگاه مهاجرت کرد به فرانسه.
بهتر میدانید، که ایشان با هنرمند و استاد تئاتر و عروسک گردانی "حسن داداش پور"
(امیدوارم نام و فامیلشان را درست گفته باشم، چون مدتهاست که خبری ازشان نیست)،
زوج هنری قوی داشتند در دهه ی شصت و در تلویزیون برنامههای گوناگونی اجرا میکردند.
در این لینک، کمی از وسطهای صفحه پایین تر، پستی با نام "چند فایل کوتاه تصویری...."،
و در آنجا، "هتل پر ستاره - ۱۳۶۸"، فایل بعدی اش را هم حتمن ببینید "رفتار با کودک - ۱۳۶۶"
https://koodaki-nojavani.forumfa.net/t3p900-topic
----------------------------
پی نوشت:
از کانالهای محترم "آی فیلم" و "نمایش"، عاجزانه خواهشمندم،
که فیلم "مدرک جرم - ۱۳۶۴" را پس از سالها انتظار، برایمان نشان دهند.
http://www.sourehcinema.com/Title/Title.aspx?id=138109201324
سیستم رنگی ایستمن کالر، واقعیترین جنس تصویر را برای فیلمهای سینمایی داشت.
در کنار این، نورپردازی و استفاده از پروژکتورهای قوی و منبعهای نور
در صحنه ی فیلمبرداری چه فضای داخلی و چه نماهای بیرونی و فضای باز،
سبب میگردید تا پردازش رنگ و نور در فیلمهای دهه ی شصت ایران و هشتاد میلادی در سایر کشورها،
تصویرهای یکسان با آنچه که در زندگی میدیدیم را بر روی پرده ی نقرهای بهمراه داشته باشد،
و این خود، همزاد پنداری خوبی میان تماشاگر و فیلم سینما بوجود میاورد.
در عکسهای فیلم یاد شده نیز، موارد گفته شده کاملن احساس میگردند و مشخص میباشند.
تابستانهای کودکی ما در دهه ی شصت، چنین نور پردازی داشتند....
.
.
.
جاودان باد یاد خاطرات کودکی و نوجوانی.
شاد و سلامت باشید.
1. دوست گرامی، "59" عزیز، صفحه ی عکس اون کارتون باز شد؛ اما، باز هم برای بنده ناآشنا اومد.
در متنش نوشته که این انگار یه آگهی بازرگانی بوده مربوط به خوراکی ای به نام Maypo؛ که، اگه تو یکی از موتورهای جستجو این نام رو سرچ کنید، به عکس های دیگه شم می رسید.
بنابراین فکر نمی کنم به عنوان کارتون پخش شده باشه.
باز هم همچنان منتظر نظر سایر دوستان؛ از جمله، "بابک"، "افشین"، "اسمم" و سایر کارتون بازهای انجمن هستم؛ که، خیلی سایه شون سنگین شده مدتیه.
2. در مورد زوج هنری "حمید عبدالمالکی"، همن طور که "شرلی" هم اشاره کردن، "حسن دادشکر" درسته، با اون صدای خشک و گرفته ی خاصش.
این دو کللللللی برنامه ی کودک برای نسل ما کار کردن و واقعاً زوج خوبی بودن.
3. "شرلی" جان، ضمن این که باید بگم لینک "دکتر عروسکی" ("سلامتی") "59" عزیز مثل ساعت کار می کنه و بنده همین الآن چکش کردم، می شه بیشتر از این "آقای جورواجور" بنویسید؟
چرا چیزی یاد من نمی یاد په؟
Emiliano- تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
sherli نوشته است:Emiliano نوشته است:
2. در مورد زوج هنری "حمید عبدالمالکی"، همن طور که "شرلی" هم اشاره کردن، "حسن دادشکر" درسته، با اون صدای خشک و گرفته ی خاصش.
این دو کللللللی برنامه ی کودک برای نسل ما کار کردن و واقعاً زوج خوبی بودن.
3. "شرلی" جان، ضمن این که باید بگم لینک "دکتر عروسکی" ("سلامتی") "59" عزیز مثل ساعت کار می کنه و بنده همین الآن چکش کردم، می شه بیشتر از این "آقای جورواجور" بنویسید؟
چرا چیزی یاد من نمی یاد په؟[/b]جناب امیلیانو لینک دکتر عروسکی که من توی اون صفحه دیدم این بود
برنامه سلامتی با حضور ناصر طهماسب و آقای دکتر
http://davvas.com/qe2vzqhbj1yz
البته با راهنمایی شما و آقای 59 یک لینک دیگر هم پیدا کردم که احتمالا منظورتون همون بوده و قدیمی تره
امروز خوشبختانه تونستم هویت اصلی آقای جورواجور رو کشف کنم. این عکسها به نظرتون آشنا نیست؟
آقای جورواجور یا "فرهاد تجویدی" با خانم فریده معلمی برنامه خردسال شبکه اول رو اجرا می کردن حدود سال هفتاد یا هفتاد و یک
این مطلب رو بخونین
http://www.theaterforum.ir/?sn=news&pt=full&categoryId=&lang=&id=%D9%81%D8%B1%D9%87%D8%A7%D8%AF_%D8%AA%D8%AC%D9%88%DB%8C%D8%AF%DB%8C_%D9%85%D9%85%DB%8C%D8%B2%DB%8C_%D9%85%D8%AE%D8%A7%D8%B7%D8%A8_%D8%B1%D8%A7_%D8%A7%D8%B2_%D8%A7%D8%AB%D8%B1_%D8%AF%D9%88%D8%B1_%D9%85%DB%8C_%DA%A9%D9%86%D8%AF
اما امروز چشمم به عکس آشنای بازیگری افتاد که در بعضی از قسمت های آینه هم حضور داشت (فقط یک قسمت از بازی ایشون از شبکه تماشا پخش شد که ماجرای زن و شوهری بود که خانومه باردار بود و مادر و مادرشوهرش تیکه متلک بار ِ هم می کردن) ایشون یکی دیگه از اعضای خانواده گلچین ها هست به اسم "بمانی دلدار گلچین" (تو عنوان بندی آینه فقط نوشته بود دلدار گلچین که ظاهرا نام فامیل آنهاست و با سرچ کردن این اسم فقط مشخصات و عکس های نادیا دلدارگلچین نمایش داده می شود که چند وقت پیش مرحوم شدن.) از این بازیگر هم مدتهاست که اثری نیست و در اینترنت هم فقط یک عکس از ایشون موجود هست
منیژه گلچین با نام اصلی بمانی دلدار گلچين خواهر مرجانه گلچین و دختر عموی نادیا گلچین، در اولین روز سال 1335 در رشت به دنیا آمد. او ديپلم خود را از دانش سرای هنر دريافت كرد و در رشته كارگردانی سينما به تحصيل پرداخت. گلچین از سال 1354 به خدمت اداره تئاتر وزارت ارشاد درآمد؛ و از همان سال به فعاليت در زمينه بازيگری و رقص پرداخت. او همچنين به عضويت در گروه تئاتر ملی ايران درآمد، و به همراه اين گروه به منظور اجرای تئاتر به خارج از كشور اعزام شد. گلچين در سال 1362 موفق به ايفای نقش در تلويزيون شد و پس از آن با فاصله ای اندک در سال 1363 حضور در سينما را نيز تجربه كرد.
Heidi- تعداد پستها : 129
Join date : 2012-02-16
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
با سلام به دوستان گرامی،
خصوصا املیانو و 59 و شرلی.
من مطالب شما رو از دو صفحه پیش خواندم.
نکاتی به ذهنم اومد که کفتن شاید گفتن اونها بد نباشه.
عزیز59
:در جایی ذکر کردین که
این نکته سنجی شما قابل تقدیر هست و باید نگاهی کنیم به پرزیدنت قبلی ایران که هر دستاوردی داشت می گفت از آن دولت بوده است و هر مشکلی داشت از واژه مردم بهره می جست.
مردم باید فلان کنند و مردم باید اینجور و آنجور باشند.
خلاصه اینکه این واژه مردم از بد هم بدتر هست
در مورد موسیقی صحبتی داشتید و تم کلاسیک آهنگها.
میشود گفت که بیشتر آهنگهای پخش شده آنزمان آهنگهای کلاسیک سبک بارووک بودند.
افشین در وبلاگش نوشته:
سوال اینه که پس این اجراهای کلاسیک صدا و سیما کار کی هست؟
جواب:
کار استنلی بلک
Stanley Black
http://en.wikipedia.org/wiki/Stanley_Black
بیشتر اجراهای کلاسیک از کارهای این بابا بوده است.
درباره موسیقی کارتون ووک حرف زدید و کار رو به کارتون رابین هود و خرگوش ناقلا رسوندید.
موسیقی کارتون رابین هود و خرگوش ناقلا رو من چند سال پیش واسه اولین بار معرفی کردم.
رابین هود کار
Jerry Goldsmith
هست و در فیلمی به نام :
1977 - The Cassandra Crossing
از اون استفاده کرده است.
در مورد خرگوش ناقلا باید گفت که کار یک آهنگساز روس هست به نام: میروویچ مایکل الکساندرویچ
Michael Meyerovich
http://www.animator.ru/db/?ver=eng&p=show_film&fid=2710
از آندره آرزومانیان صحبت کردین و در همون صفحه از آندره حسین.
من طرفدار کارهای آندره حسین هستم و موسیقی فیلم هاش رو خیلی دوست دارم.
https://koodaki-nojavani.forumfa.net/t20p640-topic
متاسفانه ایرانی ها این هنرمتد رو به خوبی نمی شناسند.
نکته آخر اینکه جناب 59 در جایی بهترین موسیقی فیلم رو کار آهنگساز فرانسوی فرانسیس له ذکر کردند.
من به نظر ایشون احترام می گذارم ولی فکر می کنم این بیشتر حس نوستالژی فیلم بوده که باعث شده چنین نظری داشته باشید.
به نظر من بهترین آهنگسازان فیلم واسه ایتالیا هستند و نه فرانسه.
و بدترین ها از کشور آمریکا هستند.
با این حال آهنگ انتخابی شما یکی از بهترین هاست و جای شکی نیست.
متشکرم..
میحا
خصوصا املیانو و 59 و شرلی.
من مطالب شما رو از دو صفحه پیش خواندم.
نکاتی به ذهنم اومد که کفتن شاید گفتن اونها بد نباشه.
عزیز59
:در جایی ذکر کردین که
،
این واژه ی "مردم"، بد چیزیست. دستاویز قدرتمند و کار سازی همیشه بوده،
برای آنانی که در وادی فرهنگ و هنر میخواهند خودی نشان دهند
این نکته سنجی شما قابل تقدیر هست و باید نگاهی کنیم به پرزیدنت قبلی ایران که هر دستاوردی داشت می گفت از آن دولت بوده است و هر مشکلی داشت از واژه مردم بهره می جست.
مردم باید فلان کنند و مردم باید اینجور و آنجور باشند.
خلاصه اینکه این واژه مردم از بد هم بدتر هست
در مورد موسیقی صحبتی داشتید و تم کلاسیک آهنگها.
میشود گفت که بیشتر آهنگهای پخش شده آنزمان آهنگهای کلاسیک سبک بارووک بودند.
افشین در وبلاگش نوشته:
راست میگه و نکته خوبی هم هست.
همچنين اضافه ميكنم تم موسيقي "مراسم تدفين ملكه مري" نيز در تيتراژ ديگر ساختهي استنلي كوبريك با نام "پرتقال كوكي" (A Clockwork Orange) محصول سال 1971 استفاده شده كه با اجراي پخش شده در تلويزيون ايران تفاوتهاي كلي دارد.
سوال اینه که پس این اجراهای کلاسیک صدا و سیما کار کی هست؟
جواب:
کار استنلی بلک
Stanley Black
http://en.wikipedia.org/wiki/Stanley_Black
بیشتر اجراهای کلاسیک از کارهای این بابا بوده است.
درباره موسیقی کارتون ووک حرف زدید و کار رو به کارتون رابین هود و خرگوش ناقلا رسوندید.
موسیقی کارتون رابین هود و خرگوش ناقلا رو من چند سال پیش واسه اولین بار معرفی کردم.
رابین هود کار
Jerry Goldsmith
هست و در فیلمی به نام :
1977 - The Cassandra Crossing
از اون استفاده کرده است.
در مورد خرگوش ناقلا باید گفت که کار یک آهنگساز روس هست به نام: میروویچ مایکل الکساندرویچ
Michael Meyerovich
http://www.animator.ru/db/?ver=eng&p=show_film&fid=2710
از آندره آرزومانیان صحبت کردین و در همون صفحه از آندره حسین.
من طرفدار کارهای آندره حسین هستم و موسیقی فیلم هاش رو خیلی دوست دارم.
https://koodaki-nojavani.forumfa.net/t20p640-topic
متاسفانه ایرانی ها این هنرمتد رو به خوبی نمی شناسند.
نکته آخر اینکه جناب 59 در جایی بهترین موسیقی فیلم رو کار آهنگساز فرانسوی فرانسیس له ذکر کردند.
من به نظر ایشون احترام می گذارم ولی فکر می کنم این بیشتر حس نوستالژی فیلم بوده که باعث شده چنین نظری داشته باشید.
به نظر من بهترین آهنگسازان فیلم واسه ایتالیا هستند و نه فرانسه.
و بدترین ها از کشور آمریکا هستند.
با این حال آهنگ انتخابی شما یکی از بهترین هاست و جای شکی نیست.
متشکرم..
میحا
Mihakralj- تعداد پستها : 169
Join date : 2012-04-15
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
1. "Mihakralj" عزیز، بنده دی وی دی اریجینال "والت دیزنی" رو از "رابین هود" دارم و موسیقیش دقیقاً همونیه؛ که، ما تو ایران می شنیدیم.
2. "شرلی" عزیز، عکس "فرهاد تجویدی" به نظرم آشنا می یاد؛ اما، دهه ی 70 مصادف شد با کنکور و دانشجویی من و زیاد کارتون نگاه نمی کردم، متأسفانه.
..................
3. پوسترها:
4. باز هم خیلی اتفاقی "دلدار گلچین" تو پوسترها هست! تقدیم به "شرلی".
2. "شرلی" عزیز، عکس "فرهاد تجویدی" به نظرم آشنا می یاد؛ اما، دهه ی 70 مصادف شد با کنکور و دانشجویی من و زیاد کارتون نگاه نمی کردم، متأسفانه.
..................
3. پوسترها:
4. باز هم خیلی اتفاقی "دلدار گلچین" تو پوسترها هست! تقدیم به "شرلی".
Emiliano- تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
من نمی دونم چرا خانم پورمختار با اون همه سابقه درخشان در کار کودک یهو از صفحه تلویزیون محو شدن! حتی فکر کنم در تئاتر هم چندان فعال نباشن. نمی دونم اینجا رو دیدین یا نه... به هر حال لینک زیر مربوط به وبسایت همسر ایشون (آقای هرمز هدایت یا همون آقای روایتی که به جای آقای حکایتی مدتی برنامه اجرا میکردن) هستش که عکسهای بسیار زیبایی در اون هست. سعی کنین همه جاهاش رو خوب بگردین . من بعد از دیدن این عکسها خیلی تأسف خوردم که انقدر بین هنرمندان مون که روزگاری انقدر دور هم بودن و کارهای زیبایی انجام میدادن و مثل همکلاسی های مدرسه با هم نزدیک بودن تا این اندازه شکاف افتاده.... تا نظر شما چی باشه
http://hormozhedayat.com/aboutme.htm
http://hormozhedayat.com/aboutme.htm
Clover- تعداد پستها : 31
Join date : 2013-02-14
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
با درود به دوستان گرامی، بچههای فروم رویایی
امیر جان، بسیار سپاسگزارم برای ترجمه و اطلاع رسانی درباره نوشتههای آن لینک، لطف کردید.
همچنین برای پوسترها که یادآور فیلمهای خوش ساخت آن زمان هستند.
" میحا " گرامی، ممنونم برای لطف شما و اینکه تشریف دارید در فروم رویایی،
مطالب را ارزیابی میکنید که توجه شما، جای بسی خرسندی دارد. یاد هنرمند فقید "آندره آرزومانیان"،
گرامی هست همیشه. در کنار هنرشان، اخلاق خوبشان نیز همیشه زبانزد اهالی موسیقی بود.
درباره "آندره حسین" کاملن درست میفرمایید. آنچنان که باید درباره اش اطلاع رسانی صورت نگرفته.
راستش، خود فیلم "داستان عشق" برای من هیچوقت جذاب نبوده، نمیدانم چرا،
خسته کننده بنظر میرسد و عجیب اینجاست، که هر بار خواستم تا کامل تماشایش کنم،
۱۵ -۲۰ دقیقه نمیگذرد که از دیدن آن پشیمان میشوم. علتش را نمیدانم. اما موسیقی آن،
به خودی خود و کاملن جداگانه از فیلم (البته از دید من کوچک)، دلنشینترین موسیقی هست که تا بحال شنیدم،
یعنی هم رومانتیزم در آن هست، هم نوستالژی، هم احساس و .... سلامت باشید.
خانم شرلی، بله نام "حسن دادشگر" کاملن درست بود. امیر جان در جریان هستند،
که دیگر ظاهرن (خودم رو میگم)، نشانههای پیری در حافظه پدیدار میگردد.
http://www.theater.ir/fa/artists.php?id=918
خاطره ی تماشای نمایش عروسکی هم بسیار جالب بود. دهه ی شصت، دنیای ما بچهها بود،
از در و دیوار، محصولات و تولیدات فرهنگی خوش ساخت در تمام رسانههای تصویری،
برایمان آماده و پخش میشد. فیلمهای ژانر کودک در دهه ی شصت، نوارهای قصه،
نمایشها و اسباب بازیهای کانون پرورش، برنامههای تلویزیونی و .... همه و همه،
با رویکردی آموزشی و سرگرم کننده ساخته میشدند و حتی بزرگسالان را نیز سرگرم میکردند.
بله، همانگونه که امیر جان گفتند و ممنون هستم از ایشان، شما لینک همکار سابقمان -
"خانم نگین" را دیده اید در آن صفحه، که دیگر آن لینک در دسترس نیست. چند پست پایین تر از پست ایشان،
پست من کوچک هست آنجا، که "هتل پر ستاره - ۱۳۶۸" و فایل دیگر بسیار خاطره انگیز "رفتار با کودک - ۱۳۶۳"
قرار دارند و لینکها کار میکنند. درباره ی هنرمند گرامی خانم آزاده پورمختار فرمودید. از اولین تابستان پس از پایان جنگ،
تا پایان دهه ی هفتاد، منزل پدری من در همان کوچهای بود که هنرمند خوب جناب "هرمز هدایت"،
بهمراه همسرشان خانم پور مختار زندگی میکردند. خانواده ی باکلاس و اهل فرهنگی بودند و هستند همچنان.
درباره آقای جورواجور که فرمودید، اتفاقن در فروم قدیم نیز، یکی از مهمانان، درباره ی ایشان پرسیده بودند.
بله، "فرهاد تجویدی" یکی از اهالی پروپا قرص تئاتر هست. در سالهای پایانی دهه ی هفتاد،
بارها در تئاتر شهر همانند شما دیده بودمش. کاملن فرمایش همسر شما درست است.
اهالی هنر در تمام زمینه هایش، هم بسیار انسانهای احساساتی، زودرنج و ریز بین هستند
که البته این ویژه گیها، بهتر میدانید، که پایه و اساس هنرورزیست و هم در یک واژه، نیازمند توجه،
خواه این توجه، انتقادی باشد کوبنده به آدرس آنها، که هر چه باشد، دلیل توجه به ایشان است.
درباره ی بازیگران سریال "آیینه"، قبلن یک پست کوچک تقدیم کرده بودم،
که عکسهایش در سرور نیست اما نوشتههایش را میتوانید، در دومین پست در لینک زیر ببینید.
(که البته شما هم اکنون به خانم "منیژه گلچین" اشاره داشتید)
https://koodaki-nojavani.forumfa.net/t20p800-topic
-------------------------------------------------
و اما دوستان گرامی، یک جمع بندی داشته باشیم درباره ی سریال "آیینه" و بازپخشهایش تاکنون.
کلن "آیینه" در سه فصل ساخته شد. سری اول و دوم را "غلامحسین لطفی" کارگردانی کرده بود،
که در نیمه ی دهه ی شصت ساخته شده بودند و سری آخر را، "فریدون فرهودی"، که به هیچ شکلی،
قابل مقایسه با کار جناب دکتر لطفی نبود و افت چشمگیری در ساختار داشت. از سوی دیگر،
در طی ۲-۳ سال پیش تاکنون، ۳ بار این سریال بازپخش شده است، که بترتیب از کانالهای
"تهران"، "آی فیلم" و "تماشا" بوده است. شبکه ی تماشا، ۲۴ قسمت پخش کرد،
که شامل تمام قسمتهای پخش شده از "آی فیلم" بود (یعنی ۱۲-۱۳ قسمت آی فیلمی + قسمتهای فصل آخر).
در سایت کارسازی که خانم شرلی معرفی کردند، ۲۵ قسمت از "آیینه" قرار دارد.
۱۶ قسمت اول آن، همانهاییست که از "آی فیلم" پخش شدند و سری اول و آخر "آیینه" را شامل میشوند.
اما از قسمت ۱۷ تا ۲۵ آن، مربوط به بازپخش شبکه ی تهران هست، که فصل دوم آینه را در بر دارد.
(البته در مجموع ۹ قسمت میشود از فصل دوم و همچنان ۴ قسمت دیگر آن فصل، باقی میماند،
و نمیدانم که چند سال پیش، شبکه ی تهران آنها را پخش کرده یا نه). این فصل دوم در حقیقت همانیست،
که در قسمتهایش جمله ی معروف "زندگی شیرین میشود" توسط کارگردان گفته میشد و بازیگران در اپتدا،
رو به دوربین خود را معرفی میکردند و کمی از ماجرا را برای تماشاگر بازگو میساختند.
در کل، غلامحسین لطفی، ۲۶ قسمت در طی سری های اول و دوم "آیینه" ساخته است،
که با توجه به آنچه در مصاحبههایش گفته، تولید سال ۱۳۶۴ هستند.
با توجه به اهمیت و نوستالژیک بودن قسمتهای فصل دوم، که در بازپخشهای "آی فیلم"
و "تماشا" هیچ توجهی به آنها نشد (یادتان نرود، که مسئولین پخش شبکه ها، آدم فضایی هستند
و از لزوم پخش سریالهای تلویزیونی ما زمینیها، بشکل پی در پی و کامل قسمتهای آنها، با خبر نیستند)،
بنابراین یک کلیپ تقدیم دوستان میگردد، که شامل دو سکانس از دو داستان مختلف
از فصل دوم "آیینه" هست و ویژه گیهای نوستالژیک یاد شده از این سریال، در آن قرار داده شده.
(از سایت "نوستالژیک تی وی" برای قرار دادن قسمتهای کامل "آیینه"،
و از خانم شرلی برای اطلاع رسانی، سپاسگزارم).
کلیپ سریال "آیینه- ۱۳۶۴" - دو سکانس نوستالژیک برگرفته از فصل دوم - کارگردان: "غلامحسین لطفی":
http://elmond.persiangig.com/Aiyneh%20(Fasle%202)%20-%202%20Sekans%20-%20(1364).wmv/download
.
.
.
جاودان باد یاد خاطرات کودکی و نوجوانی.
شاد و سلامت باشید.
------------------------------
پی نوشت:
در این دو عکس که مربوط به مراسم خاکسپاری زنده یاد "نادیا دلدار گلچین" هست،
دختر عمویشان، "منیژه گلچین" حضور دارد.
.
.
.
اين مطلب آخرين بار توسط 59 در الأربعاء يناير 01, 2014 8:53 am ، و در مجموع 5 بار ويرايش شده است.
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
امیلیانو گرامی،Emiliano نوشته است:1. "Mihakralj" عزیز، بنده دی وی دی اریجینال "والت دیزنی" رو از "رابین هود" دارم و موسیقیش دقیقاً همونیه؛ که، ما تو ایران می شنیدیم.
.
البته حق با شماست و موسیقی رابین هود را زیاد تغییر ندادند.
ولی آیا ممکن هست که قسمتی رو که شب هست و داره بارون میاد و قرار هست رابین هود رو دار بزنند رو چک کنید
فکر کنم که موسیقی این قسمت شامل خوانندگی باشه که به انگلیسی هست.
در نسخه بومی شده که ما دیدیم این آهنگ تغییر کرده و آهنگی غمناک جایگزین شده است.
البته اگه درست یادم بیاد.
متشکرم.
Mihakralj- تعداد پستها : 169
Join date : 2012-04-15
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
sherli نوشته است:
این مطلب رو بخونید:
http://isna.ir/fa/news/91062817018/%D8%A7%D9%8A%D9%86-%D8%B3%D9%87-%D8%B2%D9%86
.
.
.
این مصاحبه ی جذاب و بفکر فروبرنده را البته سال پیش خوانده بودم،
اکنون هم باز خواندم و از شما ممنونم برای یادآوری بجایی که داشتید.
گفتن چند نکته در این رابطه، دور از واقعیت نیست.
مرضیه برومند از جمله کارگردانان و نویسندگان انگشت شمار و خوشفکریست
که آشنایی کامل با سلیقه ی مخاطب تلویزیون دارد و همچنین هنر آراستن
و به نمایش کشیدن ادبیات داستانی در سبک " اجتماعی - فکاهی " را بخوبی میشناسد.
انتخاب سوژه های ساده و شرکت دادن طبقه ی عوام و بی آلایش جامعه در متن داستان
با خصوصیات مختلف رفتاری ایشان، از نکات بارز و بی همتای او در فیلمسازی میباشد.
بانو مرضیه برومند، بی شک برای ما "شصتی ها"، مادر رسانهای هستند،
چه با آفرینههای ژانر کودکشان و چه با ساخت مجموعههای تلویزیونی سبک بزرگسال،
تمام گروههای سنی را سرگرم میکردند، سرگرمی که آموزش بدون شعار نیز در خود نهفته داشت.
به احتمال زیاد، رئیس وقت تلویزیون در آن زمان، ایشان را میخواسته بیرون بیندازد،
تا همانند رسم فامیلی که دارند، یکی از بستگان خود را جایگزین کند!.
همانگونه که بانو برومند در این مصاحبه با زبان گلایه به آن اشاره داشتند،
توجه به قشر متوسط و کم درآمد جامعه، در برنامههای کودک و نوجوان دهه ی شصت،
یکی از امتیازات اجتماعی بود که شوربختانه سالهاست بفراموشی سپرده شده.
حتی در فیلمهای بزرگسال نیز در سالهای جاری، دایمن یا خیانت همسرها بهم نشان داده میشود،
و یا بدآموزیهای گوناگون، آموزش و گسترش پیدا میکند.
سریال بسیار زیبایی در نوروز ۷۹ از ساختههای مرضیه برومند پخش میشد با نام "داستانهای نوروز"،
که سال گذشته، سه قسمت برگزیده از آن، در فروم تقدیم دوستان گردیده بود. یکی از قسمتهایش،
که من بسیار آنرا دوست دارم، مربوط به خانواده ی متوسط رو به پایین از جهت مالی بود،
با بازی خوب "محمد رضا شریفی نیا" در نقش پدر، و "افسانه چهره آزاد" در نقش مادر خانواده،
که تلویزیونشان در روزهای نوروز خراب میشود. در اپتدای فیلم و قبل از خراب شدن تلویزیون،
آنها آماده ی دیدن سریال نوروزی میشوند (سریال "ورثه ی آقای نیکبخت" که در نوروز ۷۸ پخش شد).
پدر خانواده میگوید: "میگن این بازیگره تو این سریال شبیه منه!"،
(چون در اصل، خودش که شریفی نیا باشد در "ورثه ..." بازی کرده بود).
همسرش بلافاصله با لحنی حاضرجوابانه که مهر و محبت همسر بودن در آنست میگوید:
" شما که خوش تیپ تری! ".
اینگونه آموزههای اخلاقی، وقتی با زبان هنر و تصویر بشکل غیر مستقیم مطرح میگردند،
حتمن هنایش ژرفی نیز بر مخاطب میگذارند. همانند سریال "آیینه" که دوست داشتن را به زوجها میآموخت.
هدف من این بود، که باز هم یادی و سپاسی داشته باشیم از بانو مرضیه برومند،
که در ساخته هایشان، همیشه به کانون خانواده و اهمیت مهرورزی و احترام متقابل
در بین همسرها و روابط آنها با فرزندانشان توجه داشتند و این ارزش را گسترش دادند.
نگاه جامعه و ارزش هایش، همیشه به محصولات فرهنگی و هنری بوده و از آنها درس میگرفته است.
سالهاست که دیگر، عشق و محبت راستین، در فیلمهای ایرانی و خارجی وجود ندارد.
یا خشونت است، یا غریزه ی زودگذر و یا بی اعتمادی و رواج پلیدی و زشتی ها.
---------------------------------
پی نوشت:
برای یاران ارجمند فروم رویایی، که در طی چند ماه گذشته تشریف آورده اند،
چند لینک قرار میدهم از کارها و پستهای قبلی، که اگر تا بحال ندیده اید، دیدن فرمائید.
لینکهای فایلهای تصویری آنها نیز سالم هستند همچنان. در بالای هر لینک،
نام پست مورد نظر در آن صفحه نوشته شده، که با جستجوی آن عبارت،
میتوانید مطلب مورد نظر را در آنجا سریع تر بیابید.
-----------------------
"فیلم هرج و مرج - Kaos"
https://koodaki-nojavani.forumfa.net/t20p220-topic
-----------------------
تقلید صدای دهه شصت
https://koodaki-nojavani.forumfa.net/t20p240-topic
-----------------------
"پروانه روی شانه" و "دیدی"
https://koodaki-nojavani.forumfa.net/t20p260-topic
-----------------------
.
.
.
جاودان باد یاد خاطرات کودکی و نوجوانی.
شاد و سلامت باشید.
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
59 نوشته است:
سریال بسیار زیبایی در نوروز ۷۹ از ساختههای مرضیه برومند پخش میشد با نام "داستانهای نوروز"،
که سال گذشته، سه قسمت برگزیده از آن، در فروم تقدیم دوستان گردیده بود. یکی از قسمتهایش،
که من بسیار آنرا دوست دارم، مربوط به خانواده ی متوسط رو به پایین از جهت مالی بود،
با بازی خوب "محمد رضا شریفی نیا" در نقش پدر، و "افسانه چهره آزاد" در نقش مادر خانواده،
که تلویزیونشان در روزهای نوروز خراب میشود. در اپتدای فیلم و قبل از خراب شدن تلویزیون،
آنها آماده ی دیدن سریال نوروزی میشوند (سریال "ورثه ی آقای نیکبخت" که در نوروز ۷۸ پخش شد).
پدر خانواده میگوید: "میگن این بازیگره تو این سریال شبیه منه!"،
(چون در اصل، خودش که شریفی نیا باشد در "ورثه ..." بازی کرده بود).
همسرش بلافاصله با لحنی حاضرجوابانه که مهر و محبت همسر بودن در آنست میگوید:
" شما که خوش تیپ تری! ".
جاودان باد یاد خاطرات کودکی و نوجوانی.
شاد و سلامت باشید.[/size][/b]
[/color]
جناب 59 بزرگوار
چقدر اون قسمت از داستانهای نوروزی که همراه با عکسش یادآوری کردید جالب بود. کلا کارهای مرضیه برومند (غیر از کار اخیرشان: آب پریا) طعم و بو و مزه ی به خصوصی داشتن که به هر ذائقه ای خوش میومد و کاملا از کارهای دیگران متمایز بود. یادم یک بار قدیمها از تلویزیون برنامه ای دیدم که یکی از کارگردانها داشت در مورد ویژگیهای مثبت مرضیه برومند صحبت می کرد. یک نکته گفت که به نظر من خیلی درست اومد: مرضیه برومند جزو معدود آدمها و کارگردانهاییه که تکلیفش با خودش کاملا روشن است. یعنی هم به لحاظ شخصیتی چنین آدمیه هم تو کار حرفه ایش. این خیلی درست است.
اما نمی دانم چرا بعضی از کارگردانهای ما وقتی پا به سن میذارن دچار نوعی گیجی و مهمل بافی می شوند و آثارشون دیگه اون لطف سابق رو نداره. مثلا جناب مهرجویی در کارهای اخیرشون (ومخصوصا در آخرین کارشون) معلوم نیست چه شده که اینطور در هپروت سیر می کنند و آسمان ریسمان می بافند. انگار نه انگار که "اجاره نشین" های خوش ساخت و زیبا هم روزگاری از دست پخت های ایشون بوده. یا جناب حاتمی کیا در یکی از اخیرترین فیلمهاشون (گزارش یک جشن) گویی که هیچ ربطی به حاتمی کیای "آژانس شیشه ای" و "از کرخه تا راین" ندارد و این بار در فضایی موهومی که خود کارگردان هم با آن بیگانه است دست به قصه گویی زده... یا حتی خانم مرضیه برومند با همه احترامی که برایشان قائلم در "آب پریا" هیچ اثری از اون لطافت ها و جذابیت های آرایشگاه زیبا و هتل مروارید و خودرو تهران یازده به جا نگذاشته بود و هرچه گشتم نتوانستم با حتی یک تکه از این کار اخیرشان (به اصطلاح) حال کنم. از این نظر من هم مثل دوست گرامی مان جناب "کلوور" بسیار افسوس می خورم که از اون آدمهای قدیمی دیگر اثری نیست و هرکس دچار چیزی شده. فضای رنگارنگی که قول جناب 59 نصیب ما بچه های دهه شصتی شد حاصل همکاری دسته جمعی یک سری آدمهایی بود که الان هرکدامشان به گوشه ای پراکنده شده اند و احتمالا فقط حمید جبلی و ایرج طهماسب هنوز همکاری شان را حفظ کرده اند. تقریبا تو همه اون سریال ها و تئاترهای قدیمی می شود اسم این آدمها رو با هم دید: کامبیزصمیمی مفخم، وحید نیکخواه آزاد، ایرج طهماسب، حمید جبلی، فاطمه معتمدآریا، مرضیه برومند، آزاده پورمختار، رضا فیاضی، حمید عبدالملکی، حسن دادشکر، مریم سعادت، بهرام شاه محمدلو، هرمز هدایت و خیلی آدمهای دیگر که یا مرحوم شدن یا مثل حمید عبدالملکی و مهتاب نصیرپور مهاجرت کردن و بالکل رفتن یا دیگرانی که دیگر با هم کار نمی کنن...
بگذریم...
جناب امیلیانو و 59 به خاطر عکس های جدید و قدیمی منیژه گلچین ممنونم. همونطور که شما هم گفتید قسمت هایی از آینه که دستپخت غلامحسین لطفی بود یک لطف دیگری داشت که قسمت های ساخته "فریدون فرهودی" فاقد اون بود (این تفاوت حتی در کیفیت عنوان بندی و فیلمبرداری و انتخاب بازیگرها هم کاملا مشهود بود) راستی جسارتا در کنار همه مطالب مفیدی که در مورد آینه مطرح کردین این قسمت رو اصلاح کنم: کارگردان سری آخر "فریدون فرهودی" بود... راستش شبکه های ما به قدری این قسمت ها را درهم و برهم نشون دادن که من کلا گیج شدم چی به چیه! نمی دونم عمدی در کار است یا صرفا با بی مبالاتی دست در سبد آرشیو(!) می برند و هرقسمتی که بیرون اومد نشون می دن! به هرحال جمع بندی شما خیلی مفید بود
راستی در مورد فیلم مدرک جرم سه چهار ماه پیش شبکه نمایش قسمت هایی از این فیلم را به صورت تبلیغی نشون داد و زیر نویس کرد که شنبه ی هفته بعدش پخش می شود. اما نه شنبه ی هفته بعد و نه هیچ شنبه و چندشنبه ی دیگری آن را نمایش ندادن و در جدول نمایش سایت هم دیگرعنوان این فیلم را ندیدم
جناب میحا مطالبی که در مورد موسیقی رابین هود و خرگوشه نوشتین بسیار مفید بود. یک موسیقی خیلی غم انگیز بود که من هم در کارتون خرگوش می شنیدم و هم در کارتون ووک و نمی دانم چرا اونقدر منو محزون می کرد. کلا کارتون خرگوشه برای بنده یکی از کارتونهای فوق العاده غم انگیز بود (با اون صدای گرفته و محزون خرگوشه) و ترجیح می دهم مواقعی که حالم خوب است تماشایش نکنم (با اینکه آخرش خوب تموم میشه)
Heidi- تعداد پستها : 129
Join date : 2012-02-16
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
اما حالا که بحث راجبه جُنگ های تلویزیونی و مجری ها باز است دو سه مورد رو که تو خاطرم هست و عکس و تصاویری از اونها دارم اینجا می نویسم
یکی از جُنگ های قدیمی تلویزیون که مجید قناد با همکاری قلقلی و یک پیرمرد اجرا می کرد "بازی شادی تماشا" بود که تو عنوان بندیش بچه ها پشت سر هم صف کشیده بودن و لا به لای یک سری دیوارها رژه می رفتن. ترانه اون برنامه این بود:
"بازی خوبه چه جورش/ نه بی نمک نه شورش/ بازی کنیم یه عالم/ یواش یواش و باهم/ غصه خوبه یا شادی/ البته شادی شادی/ شادی کجاس همین جاس/ تو قلب ما بچه هاس/ دنیا داره تماشا/ به چشم ما بچه ها/ هرطرفش یه رنگه/وای که چقد قشنگه/به روی هم می خندیم/راه غمو می بندیم/ با هم می گیم یکصدا/ بازی شادی تماشا!"
یکی دیگه از جُنگ های آشنای قدیمی "هوشیار و بیدار" بود که دستگاه اعصاب سنجش خیلی معروف شده بود و تو بعضی از قسمت های شهر، کنار خیابونها از این دستگاه های اعصاب سنج میذاشتن و کلی آدم دورش جمع می شدن تا شانس خودشون رو امتحان کنن. یکی از ترانه هایی که بین آیتم های این برنامه پخش می شد این بود:
همیشه بیداری/ زرنگ و هوشیاری/ به این سوال خوب/ چه پاسخی داری/ چه پاسخی داری
http://s3.picofile.com/file/7969507953/%D9%87%D9%88%D8%B4%DB%8C%D8%A7%D8%B1_%D9%88_%D8%A8%DB%8C%D8%AF%D8%A7%D8%B1.flv.html
خاطره ای که از هوشیار و بیدار دارم اینه که یه روز مجری برنامه رو آوردن مهدکودکمون و بچه ها سروصدا کردن که چرا هوشیار و بیدار نیومدن؟ و مجری قول داد دفعه بعد اون دوتا رو هم با خودش بیاره. چند ماه بعد موشکباران شد. کودکستان رو تعطیل کردن و بچه ها رو فرستادن خونه هاشون. نه مجری اومد نه هوشیار و بیدار. بعدها شنیدم میگفتن مجری این برنامه رفته امریکا (کلا اون موقعها هرکسی که یک مدت پیدایش نمی شد میگفتن رفته امریکا)
یک جُنگ تلویزیونی دیگه هم بود که احتمالا کمتر کسی یادشه. اسمش "جُنگ آفتاب" بود و چند قسمتی از شبکه دو پخش شد. قصه اش این بود که توی مجله سروش نوجوان فراخوان داده بودن می خوان چنین برنامه ای بسازن و یه عده نوجوان واسه شرکت تو برنامه نیاز دارن. روش شرکت تو برنامه اینطوری بود که یک امتحان (!) از محتوای مجلات سروش نوجوان می گرفتن و هرکسی برنده می شد برای شرکت تو برنامه انتخابش می کردن. ما هم عوض درس خوندن مشغول خرخونی کردن مجله ها شدیم و اسممون دراومد. برنامه یک قسمت بیست سوالی داشت که باید حدس می زدیم مهمون برنامه کیه. کلا پنج نفر بودیم و غیر از یکی دو تا سوال که خانومه یا آقا/ بازیگره یا تو تلویزیون کار می کنه یا رادیو سوال دیگری به ذهنمون نمی رسید. یکهو یکی از پنج نفر بی مقدمه گفت: خانم گلاب آدینه! و برنده شد. جایزه اش این بود که گلاب آدینه میومد و اون یه نفر می تونست کنار مجری بشینه و از وجود ایشون مستفیض بشه! ...بعد فهمیدیم اسم گلاب آدینه رو از قبل به اون یک نفر گفته بودن و خورد توی ذوقمون.
از مجری های برنامه "مریم افشار" یادمه و "جواد هاشمی". پشت صحنه برنامه کامبیزصمیمی مفخم (مرحوم) رو یادمه و همسرش فرشته طائرپور. مسعود فروتن هم طبق معمول کارگردان تلویزیونی بود و مراقب دوربین ها و اینکه بوم از صحنه بیرون نزند و کارهایی از این دست. کارگردان برنامه وحید نیکخواه آزاد بود و رفتارهای تند و عصبی و از سر بی حوصلگیش با بچه ها هیچ وقت از خاطرم نرفت. برنامه اش هم چیز خاصی از آب در نیامد اما چهره ها و آدمهایی که توی اون برنامه دیدم خاطره شد. یک سری نمایش های آیتمی داشت که حسین محب اهری با یک گروه بازیگر جوان اجرا می کردن. اون بازیگرها رو بعدا تو برنامه های دیگری هم دیدیم.
خاطره ای که ازون برنامه توی ذهنمه مربوط به روسری ام می شود. کل بچه هایی که اونجا شرکت کرده بودن مقنعه های تیره سرشون بود و فقط من و یک نفر دیگه روسری رنگی داشتیم. روسری من کمی لیز بود و هرازگاهی کمی عقب می رفت و یکی دو تار مو بیرون میزد. کارگردان گیر سه پیچ داده بود که یکی این روسری رو محکم و سفت سرش کنه. خلاصه چند دقیقه یک بار کات می داد و یکی از خانومها می اومد و روسری را روی سرم سفت می کرد و به روش جدیدی گره می زد. یک بار مریم افشار اومد. یک بار دیگه فرشته طائرپور... بعد ایده جدیدی به سر کارگردان زد و چون مقنعه های همه تیره بود تصمیم گرفت هرکسی که میاد جلوی دوربین، روسری من رو سرش کنن. خلاصه دو سه بار روسری رو از سر ما درآوردن و سر یک نفر کردن و مقنعه ی ایشون رو دادن به ما.
تکه هایی ازین برنامه رو جدا می کنم و به مرور اینجا میذارم به عنوان یادگاری. فعلا این قسمت کوتاه رو داشته باشید تا بعد:
http://s2.picofile.com/file/7969575478/jonge_aftab.flv.html
یکی از جُنگ های قدیمی تلویزیون که مجید قناد با همکاری قلقلی و یک پیرمرد اجرا می کرد "بازی شادی تماشا" بود که تو عنوان بندیش بچه ها پشت سر هم صف کشیده بودن و لا به لای یک سری دیوارها رژه می رفتن. ترانه اون برنامه این بود:
"بازی خوبه چه جورش/ نه بی نمک نه شورش/ بازی کنیم یه عالم/ یواش یواش و باهم/ غصه خوبه یا شادی/ البته شادی شادی/ شادی کجاس همین جاس/ تو قلب ما بچه هاس/ دنیا داره تماشا/ به چشم ما بچه ها/ هرطرفش یه رنگه/وای که چقد قشنگه/به روی هم می خندیم/راه غمو می بندیم/ با هم می گیم یکصدا/ بازی شادی تماشا!"
یکی دیگه از جُنگ های آشنای قدیمی "هوشیار و بیدار" بود که دستگاه اعصاب سنجش خیلی معروف شده بود و تو بعضی از قسمت های شهر، کنار خیابونها از این دستگاه های اعصاب سنج میذاشتن و کلی آدم دورش جمع می شدن تا شانس خودشون رو امتحان کنن. یکی از ترانه هایی که بین آیتم های این برنامه پخش می شد این بود:
همیشه بیداری/ زرنگ و هوشیاری/ به این سوال خوب/ چه پاسخی داری/ چه پاسخی داری
http://s3.picofile.com/file/7969507953/%D9%87%D9%88%D8%B4%DB%8C%D8%A7%D8%B1_%D9%88_%D8%A8%DB%8C%D8%AF%D8%A7%D8%B1.flv.html
خاطره ای که از هوشیار و بیدار دارم اینه که یه روز مجری برنامه رو آوردن مهدکودکمون و بچه ها سروصدا کردن که چرا هوشیار و بیدار نیومدن؟ و مجری قول داد دفعه بعد اون دوتا رو هم با خودش بیاره. چند ماه بعد موشکباران شد. کودکستان رو تعطیل کردن و بچه ها رو فرستادن خونه هاشون. نه مجری اومد نه هوشیار و بیدار. بعدها شنیدم میگفتن مجری این برنامه رفته امریکا (کلا اون موقعها هرکسی که یک مدت پیدایش نمی شد میگفتن رفته امریکا)
یک جُنگ تلویزیونی دیگه هم بود که احتمالا کمتر کسی یادشه. اسمش "جُنگ آفتاب" بود و چند قسمتی از شبکه دو پخش شد. قصه اش این بود که توی مجله سروش نوجوان فراخوان داده بودن می خوان چنین برنامه ای بسازن و یه عده نوجوان واسه شرکت تو برنامه نیاز دارن. روش شرکت تو برنامه اینطوری بود که یک امتحان (!) از محتوای مجلات سروش نوجوان می گرفتن و هرکسی برنده می شد برای شرکت تو برنامه انتخابش می کردن. ما هم عوض درس خوندن مشغول خرخونی کردن مجله ها شدیم و اسممون دراومد. برنامه یک قسمت بیست سوالی داشت که باید حدس می زدیم مهمون برنامه کیه. کلا پنج نفر بودیم و غیر از یکی دو تا سوال که خانومه یا آقا/ بازیگره یا تو تلویزیون کار می کنه یا رادیو سوال دیگری به ذهنمون نمی رسید. یکهو یکی از پنج نفر بی مقدمه گفت: خانم گلاب آدینه! و برنده شد. جایزه اش این بود که گلاب آدینه میومد و اون یه نفر می تونست کنار مجری بشینه و از وجود ایشون مستفیض بشه! ...بعد فهمیدیم اسم گلاب آدینه رو از قبل به اون یک نفر گفته بودن و خورد توی ذوقمون.
از مجری های برنامه "مریم افشار" یادمه و "جواد هاشمی". پشت صحنه برنامه کامبیزصمیمی مفخم (مرحوم) رو یادمه و همسرش فرشته طائرپور. مسعود فروتن هم طبق معمول کارگردان تلویزیونی بود و مراقب دوربین ها و اینکه بوم از صحنه بیرون نزند و کارهایی از این دست. کارگردان برنامه وحید نیکخواه آزاد بود و رفتارهای تند و عصبی و از سر بی حوصلگیش با بچه ها هیچ وقت از خاطرم نرفت. برنامه اش هم چیز خاصی از آب در نیامد اما چهره ها و آدمهایی که توی اون برنامه دیدم خاطره شد. یک سری نمایش های آیتمی داشت که حسین محب اهری با یک گروه بازیگر جوان اجرا می کردن. اون بازیگرها رو بعدا تو برنامه های دیگری هم دیدیم.
خاطره ای که ازون برنامه توی ذهنمه مربوط به روسری ام می شود. کل بچه هایی که اونجا شرکت کرده بودن مقنعه های تیره سرشون بود و فقط من و یک نفر دیگه روسری رنگی داشتیم. روسری من کمی لیز بود و هرازگاهی کمی عقب می رفت و یکی دو تار مو بیرون میزد. کارگردان گیر سه پیچ داده بود که یکی این روسری رو محکم و سفت سرش کنه. خلاصه چند دقیقه یک بار کات می داد و یکی از خانومها می اومد و روسری را روی سرم سفت می کرد و به روش جدیدی گره می زد. یک بار مریم افشار اومد. یک بار دیگه فرشته طائرپور... بعد ایده جدیدی به سر کارگردان زد و چون مقنعه های همه تیره بود تصمیم گرفت هرکسی که میاد جلوی دوربین، روسری من رو سرش کنن. خلاصه دو سه بار روسری رو از سر ما درآوردن و سر یک نفر کردن و مقنعه ی ایشون رو دادن به ما.
تکه هایی ازین برنامه رو جدا می کنم و به مرور اینجا میذارم به عنوان یادگاری. فعلا این قسمت کوتاه رو داشته باشید تا بعد:
http://s2.picofile.com/file/7969575478/jonge_aftab.flv.html
Heidi- تعداد پستها : 129
Join date : 2012-02-16
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
sherli نوشته است:
یک جُنگ تلویزیونی دیگه هم بود که احتمالا کمتر کسی یادشه.
اسمش "جُنگ آفتاب" بود و چند قسمتی از شبکه دو پخش شد.
قصه اش این بود که توی مجله سروش نوجوان فراخوان داده بودن می خوان
چنین برنامه ای بسازن و یه عده نوجوان واسه شرکت تو برنامه نیاز دارن. روش شرکت تو برنامه ...:
http://s2.picofile.com/file/7969575478/jonge_aftab.flv.html
سپاسگزارم از لطف شما، و کاملن همدیدگاه هستم با مواردی که فرمودید.
بله، درست گفتید. من نام ناصر فرهودی (صدا بردار) را بجای فریدون فرهودی (کارگردان) نوشتم.
(این مورد در پست بالا، ویرایش گردید). امیر جان البته دلیلش را میدانند که همان پیری است دیگر.
درباره ی "آب پریا - ۱۳۹۱"، حرف دل ما را بازگو کردید، نمیدانم که چرا اینگونه شد ناگهانی؟!،
حتی در "کتابفروشی هدهد - ۱۳۸۵"، هنوز سبک شاخص مرضیه برومند را شاهد بودیم،
اما در این "آب پریا"، .... بگذریم. بانو برومند، امتحانشان را بسیار بالاتر از نمره ی ممتاز،
پس داده اند و جایگایشان بی همتا هست. درباره آقای مهرجویی و پرسش ما که "چرا؟!"،
در چهار صفحه ی قبل (صفحه ی ۱۲)، در ۳ پست به مواردی اشاره داشتم که حتما آنها را دیده اید.
(این سه پست، در نیمه ی پایینی صفحه ی ۱۲ هستند). یک نکته را هم آنزمان سانسور کردم و نگفتم،
که شخصی که البته دیگر فوت شده اند، در قدیم همکاری داشت با آقای مهرجویی و چند سال پیش،
موردی را بازگو کرد از گفتههای ایشان، که آقای مهرجویی میگفتند که: "برای مردم باید چیزی ساخت
و بهشان نشان داد، که از آن خیلی سر در نیارند!، اینجوری آنوقت کار جذابیت پیدا میکند".
باز هم میگویم: "آقای مهرجویی، چه بده که رفتید، اما دیگه برنگشتید".
مجری "هشیار و بیدار" را خوب یادم هست، ممنون برای عکس ایشان که یادآوری خوبی بود،
و همچنین سپاسگزارم برای فایل تصویری "جنگ آفتاب". اتفاقن بنا به رسم قدیمی در این فروم رویایی و پر رمز و راز،
همین دیروز میخواستم از امیر جان خواهش کنم، که چون قبلن یک کلاژ از عکس خانم مجری "مریم افشار"،
قرار داده بودند، اینبار فایل ویدیویی آن را نیز قرار دهند و اکنون شما، فایل دیگری از ایشان به ارمغان آوردید.
البته خواهشم از امیر جان، بر سر جای خود هست همچنان. خوب بیاد دارم که در اوج موشک باران تهران،
در زمان اجرای برنامه ی کودک، ایشان فرزند همراه خود داشتند و پیدا بود، که بزودی بدنیا خواهند آورد.
روز بروز که میگذشت، میز چوبی که برای اجرا بود و میکروفون روی آن قرار داشت، سطحش را بالاتر میاوردند،
تا جایی که روزهای آخر، تا زیر گردن ایشان رسیده بود تقریبن، اما همچنان برای ما بچهها اجرا میکردند و جای بسی تقدیر دارد.
کاش یادی از ایشان میکردند در این برنامههای "نقره" و "بچههای دیروز". "جنگ یادگاری" هم،
که دیگر جهت گیری خودش را مشخص کرده، و در زمینه ی اقتصاد و شهر سازی فعالیت میکند!.
در بهار ۱۳۷۸، زمان نمایشگاه کتاب، من در غرفه ی انتشاراتی کار میکردم آنجا،
که یک روز خانم "الهه رضایی" برای پسرشان از ما کتاب خریدند و حتی آن زمان،
سخن از روزهای دهه ی شصت شد با ایشان، و مراتب سپس خود را برای اجرای خوبشان
و حال و هوای با روحیهای که در موشک باران به ما بچهها میدادند، خدمتشان گفتم.
البته اگر "خانم خامنه" را میدیدم، بهشان میگفتم که خیلی ما را ارشاد می کردید،
مگر یک جهان، به چند نفر خوب و درستکار احتیاج دارد!؟.
.
.
.
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
59 نوشته است:
امیر جان،[/u] بسیار سپاسگزارم برای ترجمه و اطلاع رسانی درباره نوشتههای آن لینک، لطف کردید.
همچنین برای پوسترها که یادآور فیلمهای خوش ساخت آن زمان هستند.
1. خواهش می کنم، دوست خوبم.
هیچ کدوم قابل شما، دوستان عزیز رو، که بودنتون و مصاحبت باهاتون به آدم امید می ده، ندارن.
Mihakralj نوشته است:امیلیانو گرامی،Emiliano نوشته است:1. "Mihakralj" عزیز، بنده دی وی دی اریجینال "والت دیزنی" رو از "رابین هود" دارم و موسیقیش دقیقاً همونیه؛ که، ما تو ایران می شنیدیم.
.
البته حق با شماست و موسیقی رابین هود را زیاد تغییر ندادند.
ولی آیا ممکن هست که قسمتی رو که شب هست و داره بارون میاد و قرار هست رابین هود رو دار بزنند رو چک کنید
فکر کنم که موسیقی این قسمت شامل خوانندگی باشه که به انگلیسی هست.
در نسخه بومی شده که ما دیدیم این آهنگ تغییر کرده و آهنگی غمناک جایگزین شده است.
البته اگه درست یادم بیاد.
متشکرم.
2. "Mihakralj" عزیز، درسته.
اون قسمت راوی قصه ("خروس") گیتار می زنه و آواز می خونه؛ که، طبعاً ما تو ایران اکثر قسمت های این آقای راوی رو به دلیل داشتن آلت در دست ندیدیم!
در مورد جایگزینی موسیقی تو این سکانس هم درست می فرمایید.
sherli نوشته است:اما حالا که بحث راجبه جُنگ های تلویزیونی و مجری ها باز است دو سه مورد رو که تو خاطرم هست و عکس و تصاویری از اونها دارم اینجا می نویسم
یکی از جُنگ های قدیمی تلویزیون که مجید قناد با همکاری قلقلی و یک پیرمرد اجرا می کرد "بازی شادی تماشا" بود که تو عنوان بندیش بچه ها پشت سر هم صف کشیده بودن و لا به لای یک سری دیوارها رژه می رفتن. ترانه اون برنامه این بود:
"بازی خوبه چه جورش/ نه بی نمک نه شورش/ بازی کنیم یه عالم/ یواش یواش و باهم/ غصه خوبه یا شادی/ البته شادی شادی/ شادی کجاس همین جاس/ تو قلب ما بچه هاس/ دنیا داره تماشا/ به چشم ما بچه ها/ هرطرفش یه رنگه/وای که چقد قشنگه/به روی هم می خندیم/راه غمو می بندیم/ با هم می گیم یکصدا/ بازی شادی تماشا!"
یکی دیگه از جُنگ های آشنای قدیمی "هوشیار و بیدار" بود که دستگاه اعصاب سنجش خیلی معروف شده بود و تو بعضی از قسمت های شهر، کنار خیابونها از این دستگاه های اعصاب سنج میذاشتن و کلی آدم دورش جمع می شدن تا شانس خودشون رو امتحان کنن. یکی از ترانه هایی که بین آیتم های این برنامه پخش می شد این بود:
همیشه بیداری/ زرنگ و هوشیاری/ به این سوال خوب/ چه پاسخی داری/ چه پاسخی داری
http://s3.picofile.com/file/7969507953/%D9%87%D9%88%D8%B4%DB%8C%D8%A7%D8%B1_%D9%88_%D8%A8%DB%8C%D8%AF%D8%A7%D8%B1.flv.html
خاطره ای که از هوشیار و بیدار دارم اینه که یه روز مجری برنامه رو آوردن مهدکودکمون و بچه ها سروصدا کردن که چرا هوشیار و بیدار نیومدن؟ و مجری قول داد دفعه بعد اون دوتا رو هم با خودش بیاره. چند ماه بعد موشکباران شد. کودکستان رو تعطیل کردن و بچه ها رو فرستادن خونه هاشون. نه مجری اومد نه هوشیار و بیدار. بعدها شنیدم میگفتن مجری این برنامه رفته امریکا (کلا اون موقعها هرکسی که یک مدت پیدایش نمی شد میگفتن رفته امریکا)
یک جُنگ تلویزیونی دیگه هم بود که احتمالا کمتر کسی یادشه. اسمش "جُنگ آفتاب" بود و چند قسمتی از شبکه دو پخش شد. قصه اش این بود که توی مجله سروش نوجوان فراخوان داده بودن می خوان چنین برنامه ای بسازن و یه عده نوجوان واسه شرکت تو برنامه نیاز دارن. روش شرکت تو برنامه اینطوری بود که یک امتحان (!) از محتوای مجلات سروش نوجوان می گرفتن و هرکسی برنده می شد برای شرکت تو برنامه انتخابش می کردن. ما هم عوض درس خوندن مشغول خرخونی کردن مجله ها شدیم و اسممون دراومد. برنامه یک قسمت بیست سوالی داشت که باید حدس می زدیم مهمون برنامه کیه. کلا پنج نفر بودیم و غیر از یکی دو تا سوال که خانومه یا آقا/ بازیگره یا تو تلویزیون کار می کنه یا رادیو سوال دیگری به ذهنمون نمی رسید. یکهو یکی از پنج نفر بی مقدمه گفت: خانم گلاب آدینه! و برنده شد. جایزه اش این بود که گلاب آدینه میومد و اون یه نفر می تونست کنار مجری بشینه و از وجود ایشون مستفیض بشه! ...بعد فهمیدیم اسم گلاب آدینه رو از قبل به اون یک نفر گفته بودن و خورد توی ذوقمون.
از مجری های برنامه "مریم افشار" یادمه و "جواد هاشمی". پشت صحنه برنامه کامبیزصمیمی مفخم (مرحوم) رو یادمه و همسرش فرشته طائرپور. مسعود فروتن هم طبق معمول کارگردان تلویزیونی بود و مراقب دوربین ها و اینکه بوم از صحنه بیرون نزند و کارهایی از این دست. کارگردان برنامه وحید نیکخواه آزاد بود و رفتارهای تند و عصبی و از سر بی حوصلگیش با بچه ها هیچ وقت از خاطرم نرفت. برنامه اش هم چیز خاصی از آب در نیامد اما چهره ها و آدمهایی که توی اون برنامه دیدم خاطره شد. یک سری نمایش های آیتمی داشت که حسین محب اهری با یک گروه بازیگر جوان اجرا می کردن. اون بازیگرها رو بعدا تو برنامه های دیگری هم دیدیم.
خاطره ای که ازون برنامه توی ذهنمه مربوط به روسری ام می شود. کل بچه هایی که اونجا شرکت کرده بودن مقنعه های تیره سرشون بود و فقط من و یک نفر دیگه روسری رنگی داشتیم. روسری من کمی لیز بود و هرازگاهی کمی عقب می رفت و یکی دو تار مو بیرون میزد. کارگردان گیر سه پیچ داده بود که یکی این روسری رو محکم و سفت سرش کنه. خلاصه چند دقیقه یک بار کات می داد و یکی از خانومها می اومد و روسری را روی سرم سفت می کرد و به روش جدیدی گره می زد. یک بار مریم افشار اومد. یک بار دیگه فرشته طائرپور... بعد ایده جدیدی به سر کارگردان زد و چون مقنعه های همه تیره بود تصمیم گرفت هرکسی که میاد جلوی دوربین، روسری من رو سرش کنن. خلاصه دو سه بار روسری رو از سر ما درآوردن و سر یک نفر کردن و مقنعه ی ایشون رو دادن به ما.
تکه هایی ازین برنامه رو جدا می کنم و به مرور اینجا میذارم به عنوان یادگاری. فعلا این قسمت کوتاه رو داشته باشید تا بعد:
http://s2.picofile.com/file/7969575478/jonge_aftab.flv.html
3. "شرلی" عزیز، عجب حافظه ی شنیداری خوبی دارید!
خوندن شعر "بازی، شادی، تماشا"؛ که، همین چند صفحه ی پیش بنده عکسشو به دوست خوبمون، "59" عزیز تقدیم کردم و شما هم می تونید ببینید، منو دگرگون کرد.
خیلی عالی بود، خیلی!
لطفاً باز هم از این شعرا دارید، اینجا بذارید.
4. تو چند پست بالاتر شعر "قصه های مادربزرگ I" ("معروف به بی بی خدیجه") رو نوشتید.
بقیه ی اونو هم می دونید؟
شاید دیدن این عکس بهتون کمک کنه یادتون بیاد:
5. در مورد اون شعر وسط "هوشیار و بیدار" مصرع سومش "خود" درسته، نه "خوب".
اما، یه شعر دیگه دقیقاً به همین وزن می خوندن؛ که، شبیه این بود. می تونید بگید درست نوشته م یا نه؟
"ز نوبهارانی/ شکوفه بارانی/ جواب این پرسش/ بگو که می دانی/ بگو که می دانی."
درست نوشته م؟
6. و اما "شرلی" عزیز، با فایل ویدئویی و یادآوری "جنگ آفتاب" بسیار حال کردم.
دستتون جداً درد نکنه.
از خوندن خاطره ی شما درباره ی این برنامه هم کلی خندیدم و بامزه بود!
لطفاً قولی رو که دادید، فراموش نکنید؛ یعنی، تیکه های دیگه ای از این برنامه.
دیدن دوباره ی "مریم افشار" به لطف شما هم خیلی خوب بود. باز هم ازتون ممنونم.
59 نوشته است:sherli نوشته است:
یک جُنگ تلویزیونی دیگه هم بود که احتمالا کمتر کسی یادشه.
اسمش "جُنگ آفتاب" بود و چند قسمتی از شبکه دو پخش شد.
قصه اش این بود که توی مجله سروش نوجوان فراخوان داده بودن می خوان
چنین برنامه ای بسازن و یه عده نوجوان واسه شرکت تو برنامه نیاز دارن. روش شرکت تو برنامه ...:
http://s2.picofile.com/file/7969575478/jonge_aftab.flv.html
سپاسگزارم از لطف شما، و کاملن همدیدگاه هستم با مواردی که فرمودید.
بله، درست گفتید. من نام ناصر فرهودی (صدا بردار) را بجای فریدون فرهودی (کارگردان) نوشتم.
(این مورد در پست بالا، ویرایش گردید). امیر جان البته دلیلش را میدانند که همان پیری است دیگر.
درباره ی "آب پریا - ۱۳۹۱"، حرف دل ما را بازگو کردید، نمیدانم که چرا اینگونه شد ناگهانی؟!،
حتی در "کتابفروشی هدهد - ۱۳۸۵"، هنوز سبک شاخص مرضیه برومند را شاهد بودیم،
اما در این "آب پریا"، .... بگذریم. بانو برومند، امتحانشان را بسیار بالاتر از نمره ی ممتاز،
پس داده اند و جایگایشان بی همتا هست. درباره آقای مهرجویی و پرسش ما که "چرا؟!"،
در چهار صفحه ی قبل (صفحه ی ۱۲)، در ۳ پست به مواردی اشاره داشتم که حتما آنها را دیده اید.
(این سه پست، در نیمه ی پایینی صفحه ی ۱۲ هستند). یک نکته را هم آنزمان سانسور کردم و نگفتم،
که شخصی که البته دیگر فوت شده اند، در قدیم همکاری داشت با آقای مهرجویی و چند سال پیش،
موردی را بازگو کرد از گفتههای ایشان، که آقای مهرجویی میگفتند که: "برای مردم باید چیزی ساخت
و بهشان نشان داد، که از آن خیلی سر در نیارند!، اینجوری آنوقت کار جذابیت پیدا میکند".
باز هم میگویم: "آقای مهرجویی، چه بده که رفتید، اما دیگه برنگشتید".
مجری "هشیار و بیدار" را خوب یادم هست، ممنون برای عکس ایشان که یادآوری خوبی بود،
و همچنین سپاسگزارم برای فایل تصویری "جنگ آفتاب". اتفاقن بنا به رسم قدیمی در این فروم رویایی و پر رمز و راز،
همین دیروز میخواستم از امیر جان خواهش کنم، که چون قبلن یک کلاژ از عکس خانم مجری "مریم افشار"،
قرار داده بودند، اینبار فایل ویدیویی آن را نیز قرار دهند و اکنون شما، فایل دیگری از ایشان به ارمغان آوردید.
البته خواهشم از امیر جان، بر سر جای خود هست همچنان. خوب بیاد دارم که در اوج موشک باران تهران،
در زمان اجرای برنامه ی کودک، ایشان فرزند همراه خود داشتند و پیدا بود، که بزودی بدنیا خواهند آورد.
روز بروز که میگذشت، میز چوبی که برای اجرا بود و میکروفون روی آن قرار داشت، سطحش را بالاتر میاوردند،
تا جایی که روزهای آخر، تا زیر گردن ایشان رسیده بود تقریبن، اما همچنان برای ما بچهها اجرا میکردند و جای بسی تقدیر دارد.
کاش یادی از ایشان میکردند در این برنامههای "نقره" و "بچههای دیروز". "جنگ یادگاری" هم،
که دیگر جهت گیری خودش را مشخص کرده، و در زمینه ی اقتصاد و شهر سازی فعالیت میکند!.
در بهار ۱۳۷۸، زمان نمایشگاه کتاب، من در غرفه ی انتشاراتی کار میکردم آنجا،
که یک روز خانم "الهه رضایی" برای پسرشان از ما کتاب خریدند و حتی آن زمان،
سخن از روزهای دهه ی شصت شد با ایشان، و مراتب سپس خود را برای اجرای خوبشان
و حال و هوای با روحیهای که در موشک باران به ما بچهها میدادند، خدمتشان گفتم.
البته اگر "خانم خامنه" را میدیدم، بهشان میگفتم که خیلی ما را ارشاد می کردید،
مگر یک جهان، به چند نفر خوب و درستکار احتیاج دارد!؟.
.
.
.
7. خدمت "59" گرامی و خانوم "شرلی" عزیز عرض کنم، نام مجری ای که "شرلی" جان ازش عکس گذاشتن، "حسن رادمنش" بود؛ اما، مدتی دیگه هم "مهدی بهنام" مجری "هوشیار و بیدار" بود.
یادتونه؟
8. اگه اشتباه نکنم، صدای "مهدی بهنام" رو توی "صبح جمعه با شما"ی رادیو هم می شنیدیم. امیدوارم اشتباه نکرده باشم.
..................
9. "59" عزیز، در مورد عکس از خانوم "مریم افشار" عزیز، مجری توانای شبکه ی 2، راستش اصلاً یادم نمی یاد که از کجا اومد؛ اما، مطمئنم که فایل ویدئویی از ایشون ندارم. برای اطمینان بیشتر، نیم ساعتی هست که هاردمو زیر و رو می کنم و چیزی از ایشون پیدا نکردم؛ اما، انگار فقط همون تک عکس بود.
من فکر می کنم اگه هم منبعی باشه، باید "اسمم" خودمون باشه و مطمئناً فایل ویدئویی این عکس دست ایشونه.
بنده هم شدیداً خواستار اون هستم.
"اسمم" جان، با زبون خوش بیا و جواب بده!
Emiliano- تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
اجازه هست تا اسمم بیان من یه چیزی بگم؟ این آقای مهدی بهنام رو فکر می کنم دو سه هفته قبل توی سریال مزخرف کلاه پهلوی نشون دادن. نقش همون دکتری رو داشت که وقتی شادی رو مسموم کرده بودن، بردن پیشش. عینک نداشت و گریم غلیظی هم کرده بودنش. ولی صداش و چشماش تابلو بود. راستش خیلی خوشحال شدم که بعد از این همه سال دیدمش. یه حسی شبیه به ارشمیدس داشتم وقتی قانون جرم حجمی رو کشف کرد! به نظر من که خودش بود. حالا شمام یه بررسی بفرمایین. و اینکه بله ایشون سالها در صبح جمعه بودن و این شعر معروف رو می خوندن که بیت آخرش این بود:
زیر این گنبد فلفل نمکی/ چه کنم گر که نخندم الکی.
اون مجری هشیار و بیدار رو هم که شرلی عکسش رو گذاشتن خیلی دلم میخواست دوباره ازش یه عکسی ببینم. خیلی ممنون شرلی گرامی.
فقط یه چیز دیگه تا جایی که من شنیدم کامبیز مفخم همسر خانم هنگامه مفید بودن.
زیر این گنبد فلفل نمکی/ چه کنم گر که نخندم الکی.
اون مجری هشیار و بیدار رو هم که شرلی عکسش رو گذاشتن خیلی دلم میخواست دوباره ازش یه عکسی ببینم. خیلی ممنون شرلی گرامی.
فقط یه چیز دیگه تا جایی که من شنیدم کامبیز مفخم همسر خانم هنگامه مفید بودن.
اين مطلب آخرين بار توسط Clover در الإثنين أكتوبر 14, 2013 12:26 pm ، و در مجموع 1 بار ويرايش شده است.
Clover- تعداد پستها : 31
Join date : 2013-02-14
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
Emiliano نوشته است:
7. خدمت "59" گرامی و خانوم "شرلی" عزیز عرض کنم، نام مجری ای که "شرلی" جان ازش عکس گذاشتن، "حسن رادمنش" بود؛ اما، مدتی دیگه هم "مهدی بهنام" مجری "هوشیار و بیدار" بود.
یادتونه؟
8. اگه اشتباه نکنم، صدای "مهدی بهنام" رو توی "صبح جمعه با شما"ی رادیو هم می شنیدیم. امیدوارم اشتباه نکرده باشم.
..................
9. "59" عزیز، در مورد عکس از خانوم "مریم افشار" عزیز، مجری توانای شبکه ی 2، راستش اصلاً یادم نمی یاد که از کجا اومد؛ اما، مطمئنم که فایل ویدئویی از ایشون ندارم. برای اطمینان بیشتر، نیم ساعتی هست که هاردمو زیر و رو می کنم و چیزی از ایشون پیدا نکردم؛ اما، انگار فقط همون تک عکس بود.
من فکر می کنم اگه هم منبعی باشه، باید "اسمم" خودمون باشه و مطمئناً فایل ویدئویی این عکس دست ایشونه.
بنده هم شدیداً خواستار اون هستم.
امیر جان گرامی، همه از لطف و بزرگواری شما و دوستان هست در این فروم رویایی،
که البته صفت "پر رمز و راز" نیز بتازگی به آن افزوده میشود، چون بدینگونه نیز هست.
برای نام "حسن رادمنش" و عکس خانم "مریم افشار" سپاسگزارم.
امیدوارم که "اسمم گرامی"، فایل تصویری آنرا لطف بفرمایند در صورت امکان.
بله امیر جان، "مهدی بهنام"، در "صبح جمعه با شما" هم حضور داشت
و در بخشهای نمایشی آن، صدایش شنیده میشد: ("خانم کلور" هم بدرستی اشاره داشتند)
من واقعن نمیدانم (آن "چراهای" معروف ما آغاز میگردد دوباره!)،
که چرا در یک دوره، هنرمندانی از صبح تا شب (بویژه شصتی و هفتادی ها)،
در رسانههای مختلف و بخشهای گوناگون رادیو و تلویزیون بودند،
اما پس از زمانی، بکلی فید شدند و دیگر هیچ ردی از آنها نیست که نیست.
"مهدی بهنام" هم یکی از همانهاست. (البته بگمانم یک دلیل دارد، و آن اینکه،
همه چیز در دست مدیران وقت است، که سلیقهای برخورد میکنند و با تغییر آنها،
روند ساخت و چگونگی بکار گیری برنامه سازان نیز تغییر میکند).
.
.
.
پی نوشت: البته اکنون دیدم که "خانم کلور"، از بازی مهدی بهنام در سریال کلاه پهلوی خبر دادند،
من راستش ندیدم این سریال را. اما هر چه باشد، دیگر آن جمع هنرمندان شصت و هفتاد،
به آرشیو خاطرات و زمان سپرده شد و رفت....
(سپاسگزارم برای عکس تازه از "مهدی بهنام" که قرار دادید).
حال که صحبت از "مهدی بهنام" و هنرمندان آندوران بمیان آمد،
با کسب اجازه از شما، با اینکه قبلن کلیپ "بعد از خبر(کامل)" تقدیم شده بود،
اینبار، با کیفیت اصلی که خروجی گرفته شده بود، بازهم قرار میدهم همان فایل تصویری را.
دوستان در صورت تمایل، این فایل را بارگیری و جایگزین قبلی نمایید در آرشیو خود.
کلیپ برگزیدهای کامل از جنگ شبانه ی "بعد از خبر - ۱۳۷۱" - (کیفیت تصویر اصلی)
http://elmond.persiangig.com/Bad%20Az%20Khabar%20(Kamel)%20-%20(1371).wmv/download
.
.
.
-----------------------
پی نوشت:
هوشیار و بیدار (۱۳۶۴ - ۱۳۶۵)
نویسنده و کارگردان: محمد اوزی / صادق عبدالهی
زنده یاد محسن یوسف بیک در نقش هوشیار
علیرضا خمسه در نقش بیدار
بهروز کریمی در نقش نهان و آشکار
عنایت اله شفیعی در نقش ترازو دار
مجری: سید حسن رادمنش / مهدی بهنام
آهنگساز: بیژن کامکار
یاد آوری: سمفونی قدیمی و روح نواز "کجایید ای شهیدان خدایی"،
با صدای "بیژن کامکار - آهنگساز هوشیار و بیدار" خوانده شده است.
http://sound.tebyan.net/newindex.aspx?pid=73065&musicID=75427
.
.
.
اين مطلب آخرين بار توسط 59 در الأربعاء يناير 01, 2014 8:56 am ، و در مجموع 1 بار ويرايش شده است.
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
سلام دوستان،
من لیست سیاه ، سفید ، خاکستری شما رو بررسی کردم و دنبال کارتون قاصدک می گشتم.
در حقیقت من کاری به کارتون ندارم و آهنگش واسم مهمتره.
دیدم که شما اونو اینجوری معرفی کردین.
این کارتونی که معرفی شده است داغرای صدا گذاری هست و چند نفر توش حرف می زنند.
نکته دوم اینکه فقط 10 دقیقه و یک قسمت بیشتر نیست اون هم با موضوع خانوادگی.
نکته آخر اینکه من با آهنگساز اون صحبت کردم و این آهنگساز که عضوی از یک گروه جاز هست
از شنیدن آهنگی که ما توی ایران روی کارتون می شنیدیم اظهار بی اطلاعی کرد.
حالا با این نکات مطرح شده و با توجه به اینکه شاید آهنگ شنیده شده رو عوض کرده باشند
من می تونم به شما اطلاع بدم که این اسمی که به عنوان کارتون قاصدگ مطرح شده درست نیست.
اگه فقط قرار بود من نظری بدم در مورد سبک کار آهنگی که روی کارتون قاصدک گذاشتند نظری بدهم می گفتم این کار گیتار نوازری واسه لهستان هست.
با اینکه من اسم کارتون رو نمی دنم ولی در مورد آهننگش خیلی جستجو کردم.
فقط در این باره دو مورد مشابه پیدا کردم که متاسفانه اون آهنگ اصلی نبوده است.
یکی از کارهای زیبا در این زمینه از کشور ایتالیا هست و آهنگی هست از یک گروه پروگ راک در سال 1973 در آلبومی به نام
1973 - Astrolabio
در این آلبوم که شامل دو ترک هست در دقیقه سوم ترک اول شما می توانید تم مشابه ای رو بشنوید که تا دقیقه پنجم طول می کشد.
اسم گروه
Garybaldi
می باشد و اگه اهل موسیقی راک کلاسیک و ماورائی باشید این آلبوم رو نباید از دست بدهید.
من خودم عاشق موسیقی جاز هستم و بیشتر به آلبوم های جاز گوش می دهم ولی این آلبوم با اینکه سبک پروگ راک دارد واسم خاص هست.
نکته آخر اینکه تا اونجا که یادم می آید اسم این کارتون قاصدک یک کلمه ای بود.
البته اگه درست یادم بیاید.
متشکرم.
میحا
من لیست سیاه ، سفید ، خاکستری شما رو بررسی کردم و دنبال کارتون قاصدک می گشتم.
در حقیقت من کاری به کارتون ندارم و آهنگش واسم مهمتره.
دیدم که شما اونو اینجوری معرفی کردین.
در حقیقت من دنبال این کارتون رو گرفتم و تقزیبا می تونم بگم که اشتباهی رخ داده است و این کارتون نمی تونه کارتون مورد نظر باشه."قاصدک" (Den Kato Gluharche)
این کارتونی که معرفی شده است داغرای صدا گذاری هست و چند نفر توش حرف می زنند.
نکته دوم اینکه فقط 10 دقیقه و یک قسمت بیشتر نیست اون هم با موضوع خانوادگی.
نکته آخر اینکه من با آهنگساز اون صحبت کردم و این آهنگساز که عضوی از یک گروه جاز هست
از شنیدن آهنگی که ما توی ایران روی کارتون می شنیدیم اظهار بی اطلاعی کرد.
حالا با این نکات مطرح شده و با توجه به اینکه شاید آهنگ شنیده شده رو عوض کرده باشند
من می تونم به شما اطلاع بدم که این اسمی که به عنوان کارتون قاصدگ مطرح شده درست نیست.
اگه فقط قرار بود من نظری بدم در مورد سبک کار آهنگی که روی کارتون قاصدک گذاشتند نظری بدهم می گفتم این کار گیتار نوازری واسه لهستان هست.
با اینکه من اسم کارتون رو نمی دنم ولی در مورد آهننگش خیلی جستجو کردم.
فقط در این باره دو مورد مشابه پیدا کردم که متاسفانه اون آهنگ اصلی نبوده است.
یکی از کارهای زیبا در این زمینه از کشور ایتالیا هست و آهنگی هست از یک گروه پروگ راک در سال 1973 در آلبومی به نام
1973 - Astrolabio
در این آلبوم که شامل دو ترک هست در دقیقه سوم ترک اول شما می توانید تم مشابه ای رو بشنوید که تا دقیقه پنجم طول می کشد.
اسم گروه
Garybaldi
می باشد و اگه اهل موسیقی راک کلاسیک و ماورائی باشید این آلبوم رو نباید از دست بدهید.
من خودم عاشق موسیقی جاز هستم و بیشتر به آلبوم های جاز گوش می دهم ولی این آلبوم با اینکه سبک پروگ راک دارد واسم خاص هست.
نکته آخر اینکه تا اونجا که یادم می آید اسم این کارتون قاصدک یک کلمه ای بود.
البته اگه درست یادم بیاید.
متشکرم.
میحا
Mihakralj- تعداد پستها : 169
Join date : 2012-04-15
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
سلام به دوستان خوبم
کلاور گرامی از راهنماییتون خیلی ممنونم. واقعا نمیدونم چرا همه ی این سالها فکر می کردم کامبیز صمیمی مفخم و فرشته طائرپور زن و شوهر هستن! راهنمایی به جایی بود. در مورد بازیگر سریال کلاه پهلوی هم عکس هایی که آقا امیلیانو گذاشتن خیلی به یادآوریش کمک کرد. اون شب که این بازیگرو تو کلاه پهلوی نشون داد یکی از اعضای خانواده مدام می گفت این بازیگره دهه شصتیه! ببینید! یادتون نیومد؟... راستش امکان نداشت بدون دیدن این عکس های قدیمی یادم بیاد کدوم بازیگره.
جناب 59 چه نکته ظریفی در مورد خانم افشار متوجه شدید! الان که گفتید من هم یک چیزهایی یادم اومد. این چیزی که در مورد پیری گفتید حتما تعارفه. خیلی وقتها در این فروم پیش اومده دوستان یادآوری هایی از گذشته ها کردن که از تعجب خشکم زده کسی این خاطره های خیلی دور را هم یادش باشد! درواقع ذهن های مختلفی که اینجا فعالیت میکنن مثل تکه های پازلی میمونن که همدیگه رو کامل می کنن و نمیشه گفت حافظه ی کی از کی بهتره!
جناب امیلیانو از شعر "قصه های مادربزرگ" که پنج شنبه ها عصر از برنامه پرپرک شبکه اول پخش می شد این مقدارش یادم مونده:
بی بی خدیجه اینطرفا خونه داره تو خونه شون یک بز دردونه داره/ بزک زنگوله پا می گرده توی کوچه ها از اینطرف به اون طرف/ همدم بی بی خدیجه یه دختره یه دختره/ دختری که از گل و غنچه بهتره
نمی دونم ترانه اش همنیجا تموم می شد یا ادامه داشت من تا اینجاشو یادمه. عکس هایی که شما گذاشتین هم دقیقا مربوط به همون برنامه میشه
راستی دوتا ترانه قدیمی در مورد دندون هست که چند وقت پیش شبکه پویا پخش کرد و تصاویرش قدیمیه. توی یکیش سپهر آزادی هم هست که خیلی کوچیکه و داره مسواک می زنه
ببینید:
http://s3.picofile.com/file/7970557739/%D8%AF%D9%86%D8%AF%D9%88%D9%86_%DA%A9%D9%84%DB%8C%D9%BE_%D9%82%D8%AF%DB%8C%D9%85%DB%8C_%DA%A9%D9%88%D8%AF%DA%A9.flv.html
http://s3.picofile.com/file/7969606127/%D8%A2%DB%8C%D8%AA%D9%85_%D9%82%D8%AF%DB%8C%D9%85%DB%8C_%DA%A9%D9%88%D8%AF%DA%A9.flv.html
اما در مورد جُنگ آفتاب، یک قسمت داشت که گلاب آدینه خاطره تعریف می کرد از بچگیش و خاطره زیبایی بود. ماجرای آب دزدک:
http://s2.picofile.com/file/7970547846/jonge_aftab_2_.flv.html
جناب 59 به خاطر کلیپ "بعد از خبر" ممنونم. البته دفعه قبلی که لینکش رو داده بودین دیده بودم. فکر می کنم یه قسمتیش بود که محمودشهریاری طبق معمول یک لطیفه تعریف کرد و خودش زد زیر خنده و جناب آتش افروز یک چیزی گفت خورد توی ذوقش دیگه چیزی نگفت! اینجاش بامزه بود.
کلاور گرامی از راهنماییتون خیلی ممنونم. واقعا نمیدونم چرا همه ی این سالها فکر می کردم کامبیز صمیمی مفخم و فرشته طائرپور زن و شوهر هستن! راهنمایی به جایی بود. در مورد بازیگر سریال کلاه پهلوی هم عکس هایی که آقا امیلیانو گذاشتن خیلی به یادآوریش کمک کرد. اون شب که این بازیگرو تو کلاه پهلوی نشون داد یکی از اعضای خانواده مدام می گفت این بازیگره دهه شصتیه! ببینید! یادتون نیومد؟... راستش امکان نداشت بدون دیدن این عکس های قدیمی یادم بیاد کدوم بازیگره.
جناب 59 چه نکته ظریفی در مورد خانم افشار متوجه شدید! الان که گفتید من هم یک چیزهایی یادم اومد. این چیزی که در مورد پیری گفتید حتما تعارفه. خیلی وقتها در این فروم پیش اومده دوستان یادآوری هایی از گذشته ها کردن که از تعجب خشکم زده کسی این خاطره های خیلی دور را هم یادش باشد! درواقع ذهن های مختلفی که اینجا فعالیت میکنن مثل تکه های پازلی میمونن که همدیگه رو کامل می کنن و نمیشه گفت حافظه ی کی از کی بهتره!
جناب امیلیانو از شعر "قصه های مادربزرگ" که پنج شنبه ها عصر از برنامه پرپرک شبکه اول پخش می شد این مقدارش یادم مونده:
بی بی خدیجه اینطرفا خونه داره تو خونه شون یک بز دردونه داره/ بزک زنگوله پا می گرده توی کوچه ها از اینطرف به اون طرف/ همدم بی بی خدیجه یه دختره یه دختره/ دختری که از گل و غنچه بهتره
نمی دونم ترانه اش همنیجا تموم می شد یا ادامه داشت من تا اینجاشو یادمه. عکس هایی که شما گذاشتین هم دقیقا مربوط به همون برنامه میشه
راستی دوتا ترانه قدیمی در مورد دندون هست که چند وقت پیش شبکه پویا پخش کرد و تصاویرش قدیمیه. توی یکیش سپهر آزادی هم هست که خیلی کوچیکه و داره مسواک می زنه
ببینید:
http://s3.picofile.com/file/7970557739/%D8%AF%D9%86%D8%AF%D9%88%D9%86_%DA%A9%D9%84%DB%8C%D9%BE_%D9%82%D8%AF%DB%8C%D9%85%DB%8C_%DA%A9%D9%88%D8%AF%DA%A9.flv.html
http://s3.picofile.com/file/7969606127/%D8%A2%DB%8C%D8%AA%D9%85_%D9%82%D8%AF%DB%8C%D9%85%DB%8C_%DA%A9%D9%88%D8%AF%DA%A9.flv.html
اما در مورد جُنگ آفتاب، یک قسمت داشت که گلاب آدینه خاطره تعریف می کرد از بچگیش و خاطره زیبایی بود. ماجرای آب دزدک:
http://s2.picofile.com/file/7970547846/jonge_aftab_2_.flv.html
جناب 59 به خاطر کلیپ "بعد از خبر" ممنونم. البته دفعه قبلی که لینکش رو داده بودین دیده بودم. فکر می کنم یه قسمتیش بود که محمودشهریاری طبق معمول یک لطیفه تعریف کرد و خودش زد زیر خنده و جناب آتش افروز یک چیزی گفت خورد توی ذوقش دیگه چیزی نگفت! اینجاش بامزه بود.
Heidi- تعداد پستها : 129
Join date : 2012-02-16
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
1. "59" عزیز، از این که شناسنامه ی "هوشیار و بیدار" رو اینجا گذاشتید و از "آقای ترازودار" و بازیگر نقشش هم یادی کردید و منو بردید به گذشته ها، ازتون ممنونم.
..............
2. "Mihakralj" هزار سال پیش بنده با نوکیا "ان 73" خودم از "قاصدک" به طور خیلی مبتدی موسیقی شو ضبط کردم.
تنها فایل موجود تو اینترنت اینه؛ که، خاطره ی کوچیکشو بالا گفتم:
http://s1.picofile.com/file/7970777525/Ghasedak.rar.html
این که اسمش اشتباهه، درست؛ اما، موسیقی "قاصدک" برای ما جز این نمی تونه باشه.
این که می فرمایید این موسیقی "قاصدک" نیست؛ شاید هم، کاملاً حق با شما باشه؛ اما، برای ما بچه های اون زمان، موسیقی "قاصدک" همینه و بس.
درست مثل موسیقی تیتراژ "بچه های آلپ"؛ که، همه می دونیم ساخته ی "مجید انتظامی"ه؛ اما، همه می گیم موسیقی "آنت و لوسین"ه!
شاید هم موسیقی "پسر شجاع" اون نباشه؛ اما، همه با شنیدنش یاد این کارتون می افتیم.
3. اما، در مورد نام "قاصدک" تا وقتی تلویزیون ما دوباره نده ش، خیلی نمی تونم نظری بدم؛ فقط، اینو بگم که خودم هم به اون اسم شک دارم. خیلی ساله!
..............
4. "شرلی" عزیز، دیدن فایل جدید شما از "جنگ آفتاب" خیلی عالی بود. دستتون واقعاً درد نکنه.
5. راستش من هم به هیچ وجه "کلاه پهلوی" رو دنبال نمی کنم.
6. اما، چه تشبیه زیبایی به کار بردید، خانوم: این که گفتید بچه های اینجا مثل پازلی هستن که همدیگه رو کامل می کنن.
در واقع این همه سال دارم با بچه های مهربون و دست و دلباز اینجا کار می کنم؛ اما، هیچ وقت چنین تشبیهی به ذهنم نرسیده بود.
خیلی لذت بردم.
این که هر کدوممون به تنهایی ناقصیم و با هم کامل و زیبا می شیم.
7. در مورد همون چند خط شعر شما از "قصه های مادربزرگ I" باز هم ازتون ممنونم.
8. جایزه ی شما با این شعرا و ویدئوهاتون می دونید چیه؟
فایل صوتی از "قصه های مادربزرگ I".
این عروسکیو چند سال پیش شبکه ی شبکه ی دو انگار دوباره داده و این بار شعر به دلایل نامشخصی از روی تیتراژ حذف گردیده!!!
چراشو نمی دونم؛ اما، تو فایل زیر فقط موسیقی متن رو می شنوید.
اما شنیدن مجدد صدای "آزاده پورمختار" عزیز؛ که، همه مون به شدت دوسش داریم و با تموم کاراش خاطره داریم، خیلی خیلی لذت بخشه:
ضمناً صدای نوه ی شمالی "بی بی خدیجه" رو هم "فاطمه معتمد آریا" ("سیمین معتمد آریا") درمی یاره؛ که، اون هم باحاله:
http://s1.picofile.com/file/7970778602/Ghessehaye_Madarbozorg_I_.rar.html
9. در مورد اون ترانه های دندون، فکر می کنم توی "السون و ولسون" پخش می شد.
..............
ممنون از توجه همه تون.
Emiliano- تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
آخر شعرش رو من دقیق یادم نیست ولی یه چیزی تو این مایه ها بود:
پس بیاین با هم دیگه در بزنیم( بعد اینجاش صدای تق تق تق میومد)/ به بی بی و بزک خانوم سربزنیم
اسم دختره هم نازگل بود که بی بی همش بهش می گفت نازگلکم...
پس بیاین با هم دیگه در بزنیم( بعد اینجاش صدای تق تق تق میومد)/ به بی بی و بزک خانوم سربزنیم
اسم دختره هم نازگل بود که بی بی همش بهش می گفت نازگلکم...
Clover- تعداد پستها : 31
Join date : 2013-02-14
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
1. برنامه ی بسیار لوس و بی مزه ی "جمعه بازار" یادتونه؟
یه مشت طنز رادیویی رو تو تلویزیون اجرا می کردن و فکر می کردن خیلی بامزه ان. اون هم بعد از برنامه هایی مثل "ساعت خوش" و "سال خوش"؛ که، مفهوم طنز رو دگرگون کردن و به ما فهموندن "طنز تلویزیونی و دیداری" یعنی چی.
2. به هر حال، تا حال از این برنامه یادی نشده بود و دیدن این عکسا، دیدن زنده یاد "منوچهر نوذری" و کاراکترهایی مثل "کاکاشی و داداشی" و "سقه سیاه" خالی از لطف نیست؛ گرچه، همون زمان هم به شدت از این برنامه متنفر بودم:
3. منبع: "شبکه ی نسیم".
.............................................
4. "کلاور" عزیز، ممنونم از روشنگری تون درباره ی شعر و برنامه ی "قصه های مادربزرگ I".
Emiliano- تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
جناب امیلیانو فایل های صوتی قاصدک و مادربزرگ خیلی شنیدنی بودن ممنونم. برنامه عروسکی دیگری هم بود که همین قسمت از شعرش یادم مونده "قلی و باباعلی روی الاغ سوارن/ توی الاغ سواری دیگه لنگه ندارن..." و داستان یکی از قسمتهایش مربوط می شد به ضرب المثل "از هول حلیم افتاد تو دیگ" قصه پسربچه ای بود که میره بالای درختی که زیرش دیگ حلیم بار گذاشتن و می افته توی دیگه! از این یکی هم اگه یک وقتی نشونه و ردپایی پیدا کردید ما رو بی خبر نذارید سپاسگزارم!
راستی چند وقت پیش موقع تماشای یک برنامه مستند چشمم به تصویری خورد که قابل تامل بود. آرم شبکه اول تلویزیون قبل از انقلاب! به نظرتون آشنا نمیاد؟
راستی چند وقت پیش موقع تماشای یک برنامه مستند چشمم به تصویری خورد که قابل تامل بود. آرم شبکه اول تلویزیون قبل از انقلاب! به نظرتون آشنا نمیاد؟
Heidi- تعداد پستها : 129
Join date : 2012-02-16
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
sherli نوشته است:جناب امیلیانو فایل های صوتی قاصدک و مادربزرگ خیلی شنیدنی بودن ممنونم. برنامه عروسکی دیگری هم بود که همین قسمت از شعرش یادم مونده "قلی و باباعلی روی الاغ سوارن/ توی الاغ سواری دیگه لنگه ندارن..." و داستان یکی از قسمتهایش مربوط می شد به ضرب المثل "از هول حلیم افتاد تو دیگ" قصه پسربچه ای بود که میره بالای درختی که زیرش دیگ حلیم بار گذاشتن و می افته توی دیگه! از این یکی هم اگه یک وقتی نشونه و ردپایی پیدا کردید ما رو بی خبر نذارید سپاسگزارم!
1. خواهش می کنم "شرلی" عزیز.
2. نام این عروسکی بی نظیر، "اتل متل" بود.
تقدیم به شما:
3. متن شعر:
"دویدم و دویدم/ پیش قلی رسیدم/ کنار مادربزرگ/ عروسکا رو دیدم/ اتل متل توتوله/ گاو حسن چجوره؟/ غصه نداره گاوه/ تمام کارا جوره/ بع بع، بع بع/ قلی و بابا علی/ روی الاغ سوارن/ توی الاغ سواری/ دیگه لنگه ندارن/ قار قار، قار قار/ میو میو، میو میو/ اتل متل توتوله/ گاو حسن چجوره؟/ خسته شده الاغه/ عر، عر!/ چون راهش خیلی دوره/ می پزه مادربزرگ/ توی تنور کلوچه/ بوی خوش کلوچه/ می پیچه توی کوچه/ ما ما، عر عر/ اتل متل توتوله/ گاو حسن چجوره؟/ قصه ی امروز ما/ پُر از شادی و شوره."
Emiliano- تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
اتفاقا این برنامه برای ما بچه های دهه 70 خیلی خاطره انگیز است بخصوص لطیفه های بی نمک نوذری و آیتم آموزش شعبده بازیEmiliano نوشته است:[b]
1. برنامه ی بسیار لوس و بی مزه ی "جمعه بازار" یادتونه؟
که هر روز در دبستان به بازخوانی آن ها می پرداختیم
البته مسلم است که امروز دیگر رغبتی به تماشای دوباره این برنامه ندارم
jasonbourne- تعداد پستها : 16
Join date : 2012-09-09
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
Emiliano نوشته است:sherli نوشته است:جناب امیلیانو فایل های صوتی قاصدک و مادربزرگ خیلی شنیدنی بودن ممنونم. برنامه عروسکی دیگری هم بود که همین قسمت از شعرش یادم مونده "قلی و باباعلی روی الاغ سوارن/ توی الاغ سواری دیگه لنگه ندارن..." و داستان یکی از قسمتهایش مربوط می شد به ضرب المثل "از هول حلیم افتاد تو دیگ" قصه پسربچه ای بود که میره بالای درختی که زیرش دیگ حلیم بار گذاشتن و می افته توی دیگه! از این یکی هم اگه یک وقتی نشونه و ردپایی پیدا کردید ما رو بی خبر نذارید سپاسگزارم!
1. خواهش می کنم "شرلی" عزیز.
2. نام این عروسکی بی نظیر، "اتل متل" بود.
تقدیم به شما:
3. متن شعر:
"دویدم و دویدم/ پیش قلی رسیدم/ کنار مادربزرگ/ عروسکا رو دیدم/ اتل متل توتوله/ گاو حسن چجوره؟/ غصه نداره گاوه/ تمام کارا جوره/ بع بع، بع بع/ قلی و بابا علی/ روی الاغ سوارن/ توی الاغ سواری/ دیگه لنگه ندارن/ قار قار، قار قار/ میو میو، میو میو/ اتل متل توتوله/ گاو حسن چجوره؟/ خسته شده الاغه/ عر، عر!/ چون راهش خیلی دوره/ می پزه مادربزرگ/ توی تنور کلوچه/ بوی خوش کلوچه/ می پیچه توی کوچه/ ما ما، عر عر/ اتل متل توتوله/ گاو حسن چجوره؟/ قصه ی امروز ما/ پُر از شادی و شوره."
عجب!! دست شما درد نکنه! ماشالله بچه های اینجا ته و توی همه ی خاطرات گذشته رو درآوردن! اصلا فکر نمی کردم به این زودی پیدایش کنم چون توی ذهنم مربوط به گذشته های خیلی دور می شود. سپاسگزارم
Heidi- تعداد پستها : 129
Join date : 2012-02-16
صفحه 13 از 40 • 1 ... 8 ... 12, 13, 14 ... 26 ... 40
مواضيع مماثلة
» فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
» فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
» برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
» آرشیو,کلکسیون و مجموعه ای ازکارتونها , فیلمها , سریالها , مستند وبرنامه های مختلف پخش شده ازتلویزیون
» کتابها , داستانها , نوار قصه ها و مجلات دوران کودکی(مصور - کاست و ...)
» فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
» برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
» آرشیو,کلکسیون و مجموعه ای ازکارتونها , فیلمها , سریالها , مستند وبرنامه های مختلف پخش شده ازتلویزیون
» کتابها , داستانها , نوار قصه ها و مجلات دوران کودکی(مصور - کاست و ...)
صفحه 13 از 40
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد