فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
+62
Ma.amin1992
ssaharee
najmak
Roozbeh_vb
Mohsensad
ahmad1300mo
Mihakralj
bahram13
Heidi
drajang
afsoon520
mehrnaz_sadeghi86
ars_53
Marcello
morteza3274
Pardis
Nexon
Ishpateka
mim-alef
erfan
Petsi
kazvash
naser58
arman
mahmood666
eideh
alirad
sahra_7
fazel1994
stalker
Negin 2
59
Roham
f222f
reza_c00lboy
hadish
nama
نگين
edo
sina
slevin(HAMID
آزاده
sooratak
mahyarshoze
amirarsalanroomi
ariangirl
siman1
ramin
kave
Amir56
siavash
PBook
S@M
Shervin
@p@d@n@
Emiliano
Indiana Jones
tisto
SMAM
faridonline
khatereh
babak
66 مشترك
صفحه 10 از 40
صفحه 10 از 40 • 1 ... 6 ... 9, 10, 11 ... 25 ... 40
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
59 نوشته است:محمودی جان خواهش میکنم، بسیار خرسندم که کلیپ "کا اُ س" مورد توجهت قرار گرفته. سلامت باشی.
و خدمت شما "نگین ۲" گرامی، آپلود مجدد فایل کلیپ فیلمها.
چشم اندازی در مه (۱۹۸۸)
http://davvas.com/vyhyl2dlvztg
گام معلق لک لک (۱۹۹۱)
http://davvas.com/m5tpbuhyf3v9
.
.
.
در ضمن پست"با بهاران بودی، در بهاران رفتی" بسیار جالب و بجا بود.
آهنگ روح نواز تا هشت و نیم، یک دنیا خاطره بود، اگر اشتباه نکنم شاهکاریست از "ناصر چشم آذر".
یاد رضا صفدری گرامی.
از زمانی که خبر رفتن ایشون رو شنیدم،
نمی دانم چرا همش به یاد "علیرضا توپچیان - مجری و عروسک گردان قورباغه سبز" میافتم
که در سال ۱۳۶۷ به ناگهان همانند رضا صفدری از این جهان رفت.
سپاس فراوان.
سلامت باشید.
وااااااااااااااااای 59 عزیز کلیپ چشم اندازی در مه دقیقا همانی بود که در ذهنم یخ بسته بود و با دیدن این صحنه ها شروع به آب شدن کرد .آنونس بسیار کامل و قلب کار بود.
راستش من در زمان پخش این دو فیلم 11، 12 سال بیشتر نداشتم ولی با این وجود فضای سنگین فیلم تا الان روی قلبم سنگینی میکنه لحظه لحظه فیلم پر از فلسفه بودنه و تم زیبا و تاثیر گذار موسیقی آن، این تاثیر فلسفی را دو چندان میکنه.حالا که این دو آنونس را دیدم متوجه شدم که چرا هنگام دیدن مه و قطار به طور عمیقی به فکر فرو می رم و دوست دارم به تنهایی تجربه شان بکنم و کسی را در این حس با خودم شریک نکنم.همه اینها ریشه در کودکی ما دارد.همون چیزی که همه ما اینجا در این سایت داریم دنبالش می گردیم.مثل حسی که همیشه می ترسم مادرم را از دست بدم (با وجودی که خودم یک مادرم)و حالا می فهمم این حس تاثیر کارتونهای هاچ،نل،حنا و ..... بوده که در ذهن کودک درون ما نقش بسته و هیچ مادری نمیتوند این حس تلخ را از ما جدا کند.
ببخشید که احساسات نوستالوژیکم را اینجا بیان می کنم.با دیدن این کلیپها احساس قرابت خاصی با بچه های این مجموعه و در واقع این گردهمایی زیبا پیدا کردم.چه قدر خوبه که می تونیم راجع به نوستالوژیک کودکی مان که پایه موفقیتهای نسل ماست با هم صحبت کنیم.
بچه های دیروز، سخت کوشان امروز، باغ دلتان پر شکوفه باد.
Negin 2- تعداد پستها : 244
Join date : 2011-01-02
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
دانلود تیتراژ و بخشهایی از سریال خاطره انگیز از سرزمین شمالی
با سلام خدمت دوستان گرامی.سعی کردم کلیپهایی را منتخب کنم که اکثر بازیگران دیرآشنای ما در آن حضور داشته باشند.امیدوارم که باعث انبساط خاطر شما گردند.
تیتراژ در 3 کلیپ برای سهولت در دانلود
http://s1.picofile.com/file/6509665990/VTS_1.avi.html
http://s1.picofile.com/file/6509758548/VTS_2.avi.html
http://s1.picofile.com/file/6516440640/VTS_3.avi.html
و یا در یک کلیپ با حجم 43.4 مگا بایت
http://davvas.com/qkbhex5s8agj
دانلود بخشهایی از سریال در 8 کلیپ برای سهولت در دانلود
http://s1.picofile.com/file/6516453718/az_sarzamin_shomali_1.avi.html
http://s1.picofile.com/file/6516515090/az_sarzamin_shomali_2.avi.html
http://s1.picofile.com/file/6516547282/az_sarzamin_shomali_3.avi.html
http://s1.picofile.com/file/6516531186/az_sarzamin_shomali_4.avi.html
http://s1.picofile.com/file/6516529174/az_sarzamin_shomali_5.avi.html
http://s1.picofile.com/file/6516552312/az_sarzamin_shomali_6.avi.html
http://s1.picofile.com/file/6516587522/az_sarzamin_shomali_7.avi.html
http://s1.picofile.com/file/6516573438/az_sarzamin_shomali_8.avi.html
و یا در 2 فایل با حجم 65 و 37 مگا بایت
http://davvas.com/wz0d36xqcqj2
http://davvas.com/jztqfdu4rgak
از سرزمين شمالي يكي از مجموعههاي تلويزيوني مورد علاقه ژاپنيها است كه از شبكه تلويزيوني فوجي در كشور ژاپن به روي آنتن رفته است. نام اصلي اين سريال در زبان ژاپنيKita no kuni kara است كه ترجمه لغت به لغت آن در زبان فارسي، از سرزمين شمالي است. اگر چه بسياري بر اين باورند كه داستان مجموعه، همان داستان مجموعه تلويزيوني كلبهاي در چمنزار، ساخته ميشل لانردن آمريكايي است كه به سبك ژاپني ساخته شده است اما بايد پذيرفت كه شخصيت ساده و بيتكلف پدر در اين مجموعه از هيچنظر با پدري با اراده و آرمانگرا كه در مجموعه تلويزيوني كلبهاي در چمنزار نقش اصلي داستان را برعهده دارد، شباهت ندارد. جالب است بدانيد كه حدود پنج سال پيش از يك ميليون مخاطب مجموعههاي تلويزيوني در كشور ژاپن، درباره اين كه علاقهمند به پخش مجدد كدام مجموعه تلويزيوني هستند، نظرسنجي شد و از سرزمين شمالي به عنوان يكي از مجموعههاي تلويزيوني پرطرفدار انتخاب شد. اين مجموعه در ابتدا به عنوان يك مجموعه تلويزيوني هفتگي يك ساعته از اكتبر سال 1981 تا مارس 1982 به روي آنتن رفت. از آن زمان تاكنون 6فصل ديگر از اين مجموعه ساخته شده است كه در ادامه تلاش اعضاي اين خانواده براي ادامه زندگي در هوكايدو و همچنين مسير زندگي اين دو كودك يعني جان و هوتارو را در نوجواني و جواني به تصوير ميكشد.
مخاطبان آنچنان با اين مجموعه مانوس شدهاند و شخصيتها را در ذهنشان ثبت كردهاند كه تصور ميكنند مجموعه تلويزيوني از سرزمين شمالي يك مجموعه مستند تلويزيوني درباره داستاني واقعي است. بسياري از مخاطبان با ارسال نامههايي به شبكه تلويزيوني فوجي خواستار ساخت ادامه اين مجموعه تلويزيوني شدهاند. آنها ميگويند، احساس ميكنند جان و هوتارو فرزندان آنها هستند و به همين دليل هميشه در انتظار پخش سري جديدي از اين مجموعه هستند تا بتوانند از حال فرزندانشان با خبر شوند. شايد بتوان يكي از عوامل موفقيت از سرزمين شمالي بينظير بودن يك مجموعه تلويزيوني در به تصوير كشيدن يك دوره زماني 18 ساله از يك زندگي خانوادگي باشد.
داستان با معرفي گورو و دو فرزندش آغاز ميشود. گورو از همسرش ريكو جدا ميشود و همراه فرزندانش جان و هوتارو از توكيو، زادگاهش هوكايدو در فورانو نقل مكان ميكند. آنها در زندگي جديدشان از يك سو با سكونت در منطقهاي كه به هيچگونه امكاناتي مانند آب، برق و گاز دسترسي ندارند و از سوي ديگر دوري از مادرشان بايد مشكلات بسيار زيادي را پشت سر بگذرانند. اگر چه در ابتدا آنها در مقابل تصميم پدر براي زندگي در اين منطقه روستايي دور افتاده مقاومت ميكنند اما با گذشت زمان بتدريج به اين شرايط عادت ميكنند. اين در حالي است كه گورو نيز سخت در تلاش است تا با امكانات اندكي كه در اختيار دارد زندگي خوبي را براي فرزندانش آماده سازد. او با استفاده از تواناييها و مهارتهاي خود يك توربين بادي ميسازد و از آن براي توليد جريان برق استفاده ميكند كه اين كار او علاوه بر اين كه سبب شگفتي فرزندان ميشود، آنها را به ادامه زندگي در كنار پدر اميدوار ميسازد.
داستان از چه قرار است
استقبال از پخش سري اول اين مجموعه سبب شد، شبكه تلويزيوني فوجي، در ادامه داستان زندگي جان و هوتارو را در سالهاي تحصيل، دوران جواني، ازدواج و در جريان مواجه شدن با موانع و نااميديهاي زندگي در دوران بزرگسالي همچنان كه از حمايتهاي معنوي پدري سختكوش برخوردارند، در 6 فصل ديگر از اين مجموعه تلويزيوني به تصوير كشيده و مخاطبان را تا 18 سال با خود همراه سازد. جالب است بدانيد كه از سرزمين شمالي در ميان ژاپنيها به چنان محبوبيتي دست يافت كه متن فصل هفتم اين مجموعه تلويزيوني كه توسط سوكوراموتو نوشته شده است تنها يك ماه پس از چاپ و انتشار توانست در فهرست 10 كتاب پرفروش كشور ژاپن قرار گيرد.
در اولين فصل اين مجموعه تلويزيوني به نام زمستان كه در سال 1981 پخش شد، گورو پس از اين كه بنا به درخواست ميدوري، يكي از دوستان قديمياش، نگهداري از فرزند او را برعهده ميگيرد، ناخواسته زير بار يك بدهي 7 ميليون يني ميرود. شوكوچي، پسر ميدوري پس از مدت كوتاهي از زندگي با اين خانواده با جان صميمي ميشود و اين دو اتفاقات خوشايند و ناگوار متعددي را در كنار هم تجربه ميكنند. در فصل بعدي اين مجموعه به نام تابستان كه در سال 1984 ميلادي روي آنتن رفت، جان و شوكيچي در نتيجه ايجاد آتشسوزي و ترس و وحشت از ارتكاب اين اشتباه، خانهاي را كه گورو به زحمت آن را ساخته بود در آتش ميسوزانند و دردسرهايي را براي خانواده به وجود ميآورند. فصل سوم مجموعه تلويزيوني از سرزمين شمالي، اولين عشق نام گرفت كه پخش آن از شبكه تلويزيوني فوجي از سال 1987 آغاز شد. فصل سوم از اينجا آغاز ميشود كه جان كه دانشآموز سال سوم متوسطه است به يكي از دختران همكلاسياش علاقهمند ميشود آنها با هم قرار ميگذارند كه تحصيلات خود در دوره دبيرستان را با هم و به صورت پاره وقت در مدرسهاي در شهر توكيو ادامه دهند، اما بعد از اين كه جان از طريق يكي از دوستانش از موضوعي درباره او مطلع ميشود، به تنهايي عازم توكيو شده و سعي ميكند او را براي هميشه فراموش كند. نظرسنجيهاي انجام شده پس از پخش قسمتهاي اول فصل سوم اين مجموعه تلويزيوني حاكي از آن بود كه سري جديد از سرزمين شمالي با به تصوير كشيدن دوران جواني جان و هوتارو توانست طيف جديدي از مخاطبان را با خود همراه سازد. استقبال عمومي از پخش ادامه اين مجموعه زمينه مناسبي را براي ساخت سري چهارم آن به وجود آورد و در نتيجه فصل چهارم با عنوان بازگشت به خانه در سال 1989 ميلادي به روي آنتن رفت كه هوتارو محور اصلي داستان آن را در دست داشت.
او در حال گذراندن دوره آموزش پرستاري در بيمارستاني در هوكايدو است و در عين حال به صورت پارهوقت دوره آموزشي دبيرستان را نيز ميگذراند. جان پس از بازگشت به توكيو براي نخستينبار به هوكايدو آمده است. اگرچه گورو ميداند كه پسرش جان، در اين سالها كه دور از خانه بوده است با مشكلات بسياري مواجه شده و مرتكب اشتباهات بزرگي شده است، اما همچنان به گرمي از او استقبال ميكند. در فصل بعدي مجموعه تلويزيوني از سرزمين شمالي كه در سال 1992 در كشور ژاپن به روي آنتن رفت گورو از زندگي در فورانو، احساس تنهايي و دلتنگي ميكند. هوتارو همچنان دوره آموزش پرستاري را در دانشگاهي در آساهايكاوا ميگذراند و جان نيز در توكيو مشغول كار شده است. اگرچه هوتارو ميداند كه پدرش منتظر بازگشت او به خانه است، اما برخلاف خواسته پدر عمل ميكند. جان نيز دوباره مرتكب اشتباهي ميشود كه پدرش به ناچار تمام دارايي خود را به عنوان غرامت و در جبران اشتباه او پرداخت ميكند.
در فصل بعدي كه پخش آن از سال 1995 آغاز شد، جان به فورانو بازميگردد و به صورت موقت به عنوان متصدي جمعآوري زبالهها با يك شوراي محلي همكاري ميكند. هوتارو نيز در محل كارش به يك پزشك 42 ساله علاقهمند ميشود. آنها تصميم ميگيرند زندگي مشتركي را با هم آغاز كنند و به همين دليل راهي روستاي كوچكي در حومه شهر ميشوند. اين در حالي است كه گورو پس از اينكه مطلع ميشود اين پزشك پيش از اين ازدواج كرده است، به ديدن هوتارو و همسرش ميرود تا آنها را از ادامه زندگي مشترك منصرف كند. نتايج بررسيها و نظرسنجيهاي انجام شده در ميان مخاطبان نشان داده است كه فصل ششم اين مجموعه بيشترين تعداد مخاطبان را داشته است.
پاياني خوش براي آغازي غمانگيز
در آخرين فصل از مجموعه تلويزيوني از سرزمين شمالي، هوتارو در زندگي به بنبست رسيده است او پس از جدا شدن از همسرش متوجه ميشود كه باردار است. به همين علت از سوتا كه يكي از همسايگان قديمي آنها در فورانو بوده است تقاضاي كمك ميكند و از او ميخواهد به او مقداري پول قرض دهد. سوتا نيز بدون اينكه گورو و جان را از اين ماجرا مطلع كند، مقدمات ازدواج او را با مردي كه از 15 سال پيش به هوتارو علاقهمند بوده است، فراهم ميكند. در اين مدت زمان 18 ساله از آغاز پخش مجموعه تلويزيوني از سرزمين شمالي توموكونا كاميما كه نقش هوتارو را ايفا ميكند، در زندگي واقعياش، تشكيل خانواده داده و باردار است. اين در حالي است كه هيچ يك از عوامل و دستاندركاران ساخت اين مجموعه تا پايان فيلمبرداري از باردار بودن هوتارو مطلع نميشوند و او همچنان عليرغم مشكلات با جديت به فعاليت و همكاري خود با اين گروه ادامه ميدهد. حال پس از گذشت 18 سال، جان و هوتارو بايد مسووليت سرپرستي و نگهداري از پدر را برعهده گيرند. به گفته تاناكا، هنرپيشه نقش گورو، جامعه ژاپن به طور مداوم در حال تغيير و تحولاتي است كه ميتواند نقش مهمي در به خطر انداختن سلامت جامعه داشته باشد. از سرزمين شمالي مجموعه تلويزيوني بينظيري است كه توانسته است جريانات و اتفاقات زندگي واقعي مردم ژاپن را در قالب سختي و مشقات زندگي خانوادگي، خانواده گورو به تصوير كشد. كوراموتو نويسنده اين مجموعه تلويزيوني كه خودش نيز ساكن فورانو است، بر اين باور است كه از سرزمين شمالي داستان حقايقي است كه هوكايدو از گذشته با آن مواجه بوده و همچنان پس از گذشت 18 سال از آن زمان، اهالي اين منطقه همچنان بايد براي ادامه زندگي با چنين مشكلاتي دست و پنجه نرم كرده و آنها را از ميان بردارند. در آخرين فصل اين مجموعه تلويزيوني گورو كه زندگياش را وقف فرزندانش كرده است، رفته رفته مسووليتهايي را كه در جريان زندگي برعهده داشته است به جان و هوتارو واگذار كرده و سكان زندگي را به دست آنها ميسپارد تا از اين پس آنها به جاي پدر سختيها و موانع زندگي را پشتسر گذاشته و مسير زندگي آينده را براي خود هموار سازند. اين مجموعه تلويزيوني تاكنون توانسته است جوايز بيشماري همچون جايزه چهاردهمين جشنواره سالانه تلويزيوني در سال 1981، نوزدهمين جايزه جشنواره گلكسي (Galaxy )، جايزه ويژه انجمن تهيهكنندگان مجموعههاي تلويزيوني كشور ژاپن و جايزه ادبي ياماتو را از آن خود سازد.
يامادا تهيهكننده اين مجموعه تلويزيوني نيز اظهار اميدواري ميكند كه پخش اين مجموعه توانسته باشد زمينه مناسبي را براي ورود جوانان و نوجوانان به عرصههاي كار و تلاش در سطح جامعه فراهم كند.
جا داره از دوبلورهای این سریال هم یادی کنیم که با وجود گذشت این همه سال و با وجود سختیهای زیاد در دوبله فیلمهای ژاپنی اثر قابل قبولی رو ارائه کرده اند.
جون.......خانوم گورانی
هوتارو.......ناهید امیریان
پدر.......حسین معمار زاده
مادر......شهلا ناظریان
خاله یوکیکو.......مینو غزنوی
با سلام خدمت دوستان گرامی.سعی کردم کلیپهایی را منتخب کنم که اکثر بازیگران دیرآشنای ما در آن حضور داشته باشند.امیدوارم که باعث انبساط خاطر شما گردند.
تیتراژ در 3 کلیپ برای سهولت در دانلود
http://s1.picofile.com/file/6509665990/VTS_1.avi.html
http://s1.picofile.com/file/6509758548/VTS_2.avi.html
http://s1.picofile.com/file/6516440640/VTS_3.avi.html
و یا در یک کلیپ با حجم 43.4 مگا بایت
http://davvas.com/qkbhex5s8agj
دانلود بخشهایی از سریال در 8 کلیپ برای سهولت در دانلود
http://s1.picofile.com/file/6516453718/az_sarzamin_shomali_1.avi.html
http://s1.picofile.com/file/6516515090/az_sarzamin_shomali_2.avi.html
http://s1.picofile.com/file/6516547282/az_sarzamin_shomali_3.avi.html
http://s1.picofile.com/file/6516531186/az_sarzamin_shomali_4.avi.html
http://s1.picofile.com/file/6516529174/az_sarzamin_shomali_5.avi.html
http://s1.picofile.com/file/6516552312/az_sarzamin_shomali_6.avi.html
http://s1.picofile.com/file/6516587522/az_sarzamin_shomali_7.avi.html
http://s1.picofile.com/file/6516573438/az_sarzamin_shomali_8.avi.html
و یا در 2 فایل با حجم 65 و 37 مگا بایت
http://davvas.com/wz0d36xqcqj2
http://davvas.com/jztqfdu4rgak
از سرزمين شمالي يكي از مجموعههاي تلويزيوني مورد علاقه ژاپنيها است كه از شبكه تلويزيوني فوجي در كشور ژاپن به روي آنتن رفته است. نام اصلي اين سريال در زبان ژاپنيKita no kuni kara است كه ترجمه لغت به لغت آن در زبان فارسي، از سرزمين شمالي است. اگر چه بسياري بر اين باورند كه داستان مجموعه، همان داستان مجموعه تلويزيوني كلبهاي در چمنزار، ساخته ميشل لانردن آمريكايي است كه به سبك ژاپني ساخته شده است اما بايد پذيرفت كه شخصيت ساده و بيتكلف پدر در اين مجموعه از هيچنظر با پدري با اراده و آرمانگرا كه در مجموعه تلويزيوني كلبهاي در چمنزار نقش اصلي داستان را برعهده دارد، شباهت ندارد. جالب است بدانيد كه حدود پنج سال پيش از يك ميليون مخاطب مجموعههاي تلويزيوني در كشور ژاپن، درباره اين كه علاقهمند به پخش مجدد كدام مجموعه تلويزيوني هستند، نظرسنجي شد و از سرزمين شمالي به عنوان يكي از مجموعههاي تلويزيوني پرطرفدار انتخاب شد. اين مجموعه در ابتدا به عنوان يك مجموعه تلويزيوني هفتگي يك ساعته از اكتبر سال 1981 تا مارس 1982 به روي آنتن رفت. از آن زمان تاكنون 6فصل ديگر از اين مجموعه ساخته شده است كه در ادامه تلاش اعضاي اين خانواده براي ادامه زندگي در هوكايدو و همچنين مسير زندگي اين دو كودك يعني جان و هوتارو را در نوجواني و جواني به تصوير ميكشد.
مخاطبان آنچنان با اين مجموعه مانوس شدهاند و شخصيتها را در ذهنشان ثبت كردهاند كه تصور ميكنند مجموعه تلويزيوني از سرزمين شمالي يك مجموعه مستند تلويزيوني درباره داستاني واقعي است. بسياري از مخاطبان با ارسال نامههايي به شبكه تلويزيوني فوجي خواستار ساخت ادامه اين مجموعه تلويزيوني شدهاند. آنها ميگويند، احساس ميكنند جان و هوتارو فرزندان آنها هستند و به همين دليل هميشه در انتظار پخش سري جديدي از اين مجموعه هستند تا بتوانند از حال فرزندانشان با خبر شوند. شايد بتوان يكي از عوامل موفقيت از سرزمين شمالي بينظير بودن يك مجموعه تلويزيوني در به تصوير كشيدن يك دوره زماني 18 ساله از يك زندگي خانوادگي باشد.
داستان با معرفي گورو و دو فرزندش آغاز ميشود. گورو از همسرش ريكو جدا ميشود و همراه فرزندانش جان و هوتارو از توكيو، زادگاهش هوكايدو در فورانو نقل مكان ميكند. آنها در زندگي جديدشان از يك سو با سكونت در منطقهاي كه به هيچگونه امكاناتي مانند آب، برق و گاز دسترسي ندارند و از سوي ديگر دوري از مادرشان بايد مشكلات بسيار زيادي را پشت سر بگذرانند. اگر چه در ابتدا آنها در مقابل تصميم پدر براي زندگي در اين منطقه روستايي دور افتاده مقاومت ميكنند اما با گذشت زمان بتدريج به اين شرايط عادت ميكنند. اين در حالي است كه گورو نيز سخت در تلاش است تا با امكانات اندكي كه در اختيار دارد زندگي خوبي را براي فرزندانش آماده سازد. او با استفاده از تواناييها و مهارتهاي خود يك توربين بادي ميسازد و از آن براي توليد جريان برق استفاده ميكند كه اين كار او علاوه بر اين كه سبب شگفتي فرزندان ميشود، آنها را به ادامه زندگي در كنار پدر اميدوار ميسازد.
داستان از چه قرار است
استقبال از پخش سري اول اين مجموعه سبب شد، شبكه تلويزيوني فوجي، در ادامه داستان زندگي جان و هوتارو را در سالهاي تحصيل، دوران جواني، ازدواج و در جريان مواجه شدن با موانع و نااميديهاي زندگي در دوران بزرگسالي همچنان كه از حمايتهاي معنوي پدري سختكوش برخوردارند، در 6 فصل ديگر از اين مجموعه تلويزيوني به تصوير كشيده و مخاطبان را تا 18 سال با خود همراه سازد. جالب است بدانيد كه از سرزمين شمالي در ميان ژاپنيها به چنان محبوبيتي دست يافت كه متن فصل هفتم اين مجموعه تلويزيوني كه توسط سوكوراموتو نوشته شده است تنها يك ماه پس از چاپ و انتشار توانست در فهرست 10 كتاب پرفروش كشور ژاپن قرار گيرد.
در اولين فصل اين مجموعه تلويزيوني به نام زمستان كه در سال 1981 پخش شد، گورو پس از اين كه بنا به درخواست ميدوري، يكي از دوستان قديمياش، نگهداري از فرزند او را برعهده ميگيرد، ناخواسته زير بار يك بدهي 7 ميليون يني ميرود. شوكوچي، پسر ميدوري پس از مدت كوتاهي از زندگي با اين خانواده با جان صميمي ميشود و اين دو اتفاقات خوشايند و ناگوار متعددي را در كنار هم تجربه ميكنند. در فصل بعدي اين مجموعه به نام تابستان كه در سال 1984 ميلادي روي آنتن رفت، جان و شوكيچي در نتيجه ايجاد آتشسوزي و ترس و وحشت از ارتكاب اين اشتباه، خانهاي را كه گورو به زحمت آن را ساخته بود در آتش ميسوزانند و دردسرهايي را براي خانواده به وجود ميآورند. فصل سوم مجموعه تلويزيوني از سرزمين شمالي، اولين عشق نام گرفت كه پخش آن از شبكه تلويزيوني فوجي از سال 1987 آغاز شد. فصل سوم از اينجا آغاز ميشود كه جان كه دانشآموز سال سوم متوسطه است به يكي از دختران همكلاسياش علاقهمند ميشود آنها با هم قرار ميگذارند كه تحصيلات خود در دوره دبيرستان را با هم و به صورت پاره وقت در مدرسهاي در شهر توكيو ادامه دهند، اما بعد از اين كه جان از طريق يكي از دوستانش از موضوعي درباره او مطلع ميشود، به تنهايي عازم توكيو شده و سعي ميكند او را براي هميشه فراموش كند. نظرسنجيهاي انجام شده پس از پخش قسمتهاي اول فصل سوم اين مجموعه تلويزيوني حاكي از آن بود كه سري جديد از سرزمين شمالي با به تصوير كشيدن دوران جواني جان و هوتارو توانست طيف جديدي از مخاطبان را با خود همراه سازد. استقبال عمومي از پخش ادامه اين مجموعه زمينه مناسبي را براي ساخت سري چهارم آن به وجود آورد و در نتيجه فصل چهارم با عنوان بازگشت به خانه در سال 1989 ميلادي به روي آنتن رفت كه هوتارو محور اصلي داستان آن را در دست داشت.
او در حال گذراندن دوره آموزش پرستاري در بيمارستاني در هوكايدو است و در عين حال به صورت پارهوقت دوره آموزشي دبيرستان را نيز ميگذراند. جان پس از بازگشت به توكيو براي نخستينبار به هوكايدو آمده است. اگرچه گورو ميداند كه پسرش جان، در اين سالها كه دور از خانه بوده است با مشكلات بسياري مواجه شده و مرتكب اشتباهات بزرگي شده است، اما همچنان به گرمي از او استقبال ميكند. در فصل بعدي مجموعه تلويزيوني از سرزمين شمالي كه در سال 1992 در كشور ژاپن به روي آنتن رفت گورو از زندگي در فورانو، احساس تنهايي و دلتنگي ميكند. هوتارو همچنان دوره آموزش پرستاري را در دانشگاهي در آساهايكاوا ميگذراند و جان نيز در توكيو مشغول كار شده است. اگرچه هوتارو ميداند كه پدرش منتظر بازگشت او به خانه است، اما برخلاف خواسته پدر عمل ميكند. جان نيز دوباره مرتكب اشتباهي ميشود كه پدرش به ناچار تمام دارايي خود را به عنوان غرامت و در جبران اشتباه او پرداخت ميكند.
در فصل بعدي كه پخش آن از سال 1995 آغاز شد، جان به فورانو بازميگردد و به صورت موقت به عنوان متصدي جمعآوري زبالهها با يك شوراي محلي همكاري ميكند. هوتارو نيز در محل كارش به يك پزشك 42 ساله علاقهمند ميشود. آنها تصميم ميگيرند زندگي مشتركي را با هم آغاز كنند و به همين دليل راهي روستاي كوچكي در حومه شهر ميشوند. اين در حالي است كه گورو پس از اينكه مطلع ميشود اين پزشك پيش از اين ازدواج كرده است، به ديدن هوتارو و همسرش ميرود تا آنها را از ادامه زندگي مشترك منصرف كند. نتايج بررسيها و نظرسنجيهاي انجام شده در ميان مخاطبان نشان داده است كه فصل ششم اين مجموعه بيشترين تعداد مخاطبان را داشته است.
پاياني خوش براي آغازي غمانگيز
در آخرين فصل از مجموعه تلويزيوني از سرزمين شمالي، هوتارو در زندگي به بنبست رسيده است او پس از جدا شدن از همسرش متوجه ميشود كه باردار است. به همين علت از سوتا كه يكي از همسايگان قديمي آنها در فورانو بوده است تقاضاي كمك ميكند و از او ميخواهد به او مقداري پول قرض دهد. سوتا نيز بدون اينكه گورو و جان را از اين ماجرا مطلع كند، مقدمات ازدواج او را با مردي كه از 15 سال پيش به هوتارو علاقهمند بوده است، فراهم ميكند. در اين مدت زمان 18 ساله از آغاز پخش مجموعه تلويزيوني از سرزمين شمالي توموكونا كاميما كه نقش هوتارو را ايفا ميكند، در زندگي واقعياش، تشكيل خانواده داده و باردار است. اين در حالي است كه هيچ يك از عوامل و دستاندركاران ساخت اين مجموعه تا پايان فيلمبرداري از باردار بودن هوتارو مطلع نميشوند و او همچنان عليرغم مشكلات با جديت به فعاليت و همكاري خود با اين گروه ادامه ميدهد. حال پس از گذشت 18 سال، جان و هوتارو بايد مسووليت سرپرستي و نگهداري از پدر را برعهده گيرند. به گفته تاناكا، هنرپيشه نقش گورو، جامعه ژاپن به طور مداوم در حال تغيير و تحولاتي است كه ميتواند نقش مهمي در به خطر انداختن سلامت جامعه داشته باشد. از سرزمين شمالي مجموعه تلويزيوني بينظيري است كه توانسته است جريانات و اتفاقات زندگي واقعي مردم ژاپن را در قالب سختي و مشقات زندگي خانوادگي، خانواده گورو به تصوير كشد. كوراموتو نويسنده اين مجموعه تلويزيوني كه خودش نيز ساكن فورانو است، بر اين باور است كه از سرزمين شمالي داستان حقايقي است كه هوكايدو از گذشته با آن مواجه بوده و همچنان پس از گذشت 18 سال از آن زمان، اهالي اين منطقه همچنان بايد براي ادامه زندگي با چنين مشكلاتي دست و پنجه نرم كرده و آنها را از ميان بردارند. در آخرين فصل اين مجموعه تلويزيوني گورو كه زندگياش را وقف فرزندانش كرده است، رفته رفته مسووليتهايي را كه در جريان زندگي برعهده داشته است به جان و هوتارو واگذار كرده و سكان زندگي را به دست آنها ميسپارد تا از اين پس آنها به جاي پدر سختيها و موانع زندگي را پشتسر گذاشته و مسير زندگي آينده را براي خود هموار سازند. اين مجموعه تلويزيوني تاكنون توانسته است جوايز بيشماري همچون جايزه چهاردهمين جشنواره سالانه تلويزيوني در سال 1981، نوزدهمين جايزه جشنواره گلكسي (Galaxy )، جايزه ويژه انجمن تهيهكنندگان مجموعههاي تلويزيوني كشور ژاپن و جايزه ادبي ياماتو را از آن خود سازد.
يامادا تهيهكننده اين مجموعه تلويزيوني نيز اظهار اميدواري ميكند كه پخش اين مجموعه توانسته باشد زمينه مناسبي را براي ورود جوانان و نوجوانان به عرصههاي كار و تلاش در سطح جامعه فراهم كند.
جا داره از دوبلورهای این سریال هم یادی کنیم که با وجود گذشت این همه سال و با وجود سختیهای زیاد در دوبله فیلمهای ژاپنی اثر قابل قبولی رو ارائه کرده اند.
جون.......خانوم گورانی
هوتارو.......ناهید امیریان
پدر.......حسین معمار زاده
مادر......شهلا ناظریان
خاله یوکیکو.......مینو غزنوی
Negin 2- تعداد پستها : 244
Join date : 2011-01-02
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
سپاس خدمت شما.Negin 2 نوشته است:دانلود تیتراژ و بخشهایی از سریال خاطره انگیز از سرزمین شمالی
با سلام خدمت دوستان گرامی.سعی کردم کلیپهایی را منتخب کنم که اکثر بازیگران دیرآشنای ما در آن حضور داشته باشند.امیدوارم که باعث انبساط خاطر شما گردند.
تیتراژ در 3 کلیپ برای سهولت در دانلود
http://s1.picofile.com/file/6509665990/VTS_1.avi.html
http://s1.picofile.com/file/6509758548/VTS_2.avi.html
http://s1.picofile.com/file/6516440640/VTS_3.avi.html
و یا در یک کلیپ با حجم 43.4 مگا بایت
http://davvas.com/qkbhex5s8agj
دانلود بخشهایی از سریال در 8 کلیپ برای سهولت در دانلود
http://s1.picofile.com/file/6516453718/az_sarzamin_shomali_1.avi.html
http://s1.picofile.com/file/6516515090/az_sarzamin_shomali_2.avi.html
http://s1.picofile.com/file/6516547282/az_sarzamin_shomali_3.avi.html
http://s1.picofile.com/file/6516531186/az_sarzamin_shomali_4.avi.html
http://s1.picofile.com/file/6516529174/az_sarzamin_shomali_5.avi.html
http://s1.picofile.com/file/6516552312/az_sarzamin_shomali_6.avi.html
http://s1.picofile.com/file/6516587522/az_sarzamin_shomali_7.avi.html
http://s1.picofile.com/file/6516573438/az_sarzamin_shomali_8.avi.html
و یا در 2 فایل با حجم 65 و 37 مگا بایت
http://davvas.com/wz0d36xqcqj2
http://davvas.com/jztqfdu4rgak
از سرزمين شمالي يكي از مجموعههاي تلويزيوني مورد علاقه ژاپنيها است كه از شبكه تلويزيوني فوجي در كشور ژاپن به روي آنتن رفته است. نام اصلي اين سريال در زبان ژاپنيKita no kuni kara است كه ترجمه لغت به لغت آن در زبان فارسي، از سرزمين شمالي است....
جا داره از دوبلورهای این سریال هم یادی کنیم که با وجود گذشت این همه سال و با وجود سختیهای زیاد در دوبله فیلمهای ژاپنی اثر قابل قبولی رو ارائه کرده اند.
جون.......خانوم گورانی
هوتارو.......ناهید امیریان
پدر.......حسین معمار زاده
مادر......شهلا ناظریان
خاله یوکیکو.......مینو غزنوی
بسیار خاطره انگیز بود.
سلامت باشید.
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
سلام
نگین جان فابلا عالی بود مرسی.
و ممنون از توضیحات کاملت خیلی جالب بود. پس سیزن های دیگه ای هم داشته
نگین جان فابلا عالی بود مرسی.
و ممنون از توضیحات کاملت خیلی جالب بود. پس سیزن های دیگه ای هم داشته
sahra_7- تعداد پستها : 164
Join date : 2010-09-22
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
1. سلام به همه.
2. بی نهایت ممنون، "نگین" خانوم. عالی بود، ممنون.
2. بی نهایت ممنون، "نگین" خانوم. عالی بود، ممنون.
Emiliano- تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
تقلید صدای دهه شصت
دهه شصت خورشیدی در ایران یا همان آشیانه کودکی ما
صرفه نظر از کمبودها و مشکلاتش از قبیل جنگ، ملاحظات مختلف فرهنگی - اجتماعی،
نبود گستردگی امروزی در زمینه دسترسی به محصولات صوتی - تصویری و...
دهه چندان غمگینی هم نبود.
بخصوص در روزهای جشن و شادی ملی-میهنی و یا آیینی-مذهبی،
دو شبکه تلویزیونی آنزمان سنگ تمام میگذاشتند و اوقات فرح بخشی را برای بچه ها و بزرگسالان
به ارمغان میاوردند.
همچنین جنگهای تلویزیونی که در عصر روزهای تعطیل به روی آنتن میرفتند
همانند پنجره ای گشوده به سمت باغی دل انگیز،
هوای تازه را به مشام روح و جان بینندگان خود روان میساختند.
یکی از جنگهای تلفیقی دهه شصت برنامه "جنگ هفته" بود،
برنامه اي ترکيبي با محوريت نقد اجتماعي که عصر جمعه ها پخش ميشد
وآيتم هاي موفقی نظير هشدارهاي پليس (آقا کمالی)، آقاي شهروندي، وآقاي گرفتار را ميان مردم جا انداخته بود.
یکی از بخشهای جذاب جنگ هفته، تقلید صدا بود با هنرمندی "مجید شاپوری".
ترتیب برنامه تقلید صدا به این شکل بود که مجید شاپوری میکروفون بدست
در کادر ساده و بدون دکور تلویزیونی که پس زمینه ای سیاه رنگ داشت می ایستاد،
انعکاس تصویر او در پشت سرش و بر روی پس زمینه سیاه با افکت تصویری و معروف آن سالها
چندین بار تکرار میشد (همان حالتی که تصویر شخص قرار گرفته بین دو آینه مقابل بهم در آنها ایجاد میکند)
...و با حنجره طلایی خود به تقلید صدا میپرداخت، تقلید صدای شخصیتهای کارتونی، فیلمها
و از همه مهمتر ماشین های رالی، هلیکوپترها و ....
لحظات هنرنمایی "مجید شاپوری" به یقین برای همه ما شوق انگیز بوده تا جایی که امروز
و پس از گذشت بیش از دو دهه، خاطراتمان را یاد آور میباشد و باز هم با دیدن هنرنمایی او
میتوانیم همانند کودکی "ذوق کنیم".
کلیپ کوتاه زیر دربردارنده ۲ اجرا از هنرنمایی های "مجید شاپوری" میباشد،
تقدیم به شما گرامیان.
http://s1.picofile.com/file/6526187122/Majid_Shapuri_Taghlid_Seda.wmv.html
یاد خاطرات کودکی گرامی.
شاد و سلامت باشید.
دهه شصت خورشیدی در ایران یا همان آشیانه کودکی ما
صرفه نظر از کمبودها و مشکلاتش از قبیل جنگ، ملاحظات مختلف فرهنگی - اجتماعی،
نبود گستردگی امروزی در زمینه دسترسی به محصولات صوتی - تصویری و...
دهه چندان غمگینی هم نبود.
بخصوص در روزهای جشن و شادی ملی-میهنی و یا آیینی-مذهبی،
دو شبکه تلویزیونی آنزمان سنگ تمام میگذاشتند و اوقات فرح بخشی را برای بچه ها و بزرگسالان
به ارمغان میاوردند.
همچنین جنگهای تلویزیونی که در عصر روزهای تعطیل به روی آنتن میرفتند
همانند پنجره ای گشوده به سمت باغی دل انگیز،
هوای تازه را به مشام روح و جان بینندگان خود روان میساختند.
یکی از جنگهای تلفیقی دهه شصت برنامه "جنگ هفته" بود،
برنامه اي ترکيبي با محوريت نقد اجتماعي که عصر جمعه ها پخش ميشد
وآيتم هاي موفقی نظير هشدارهاي پليس (آقا کمالی)، آقاي شهروندي، وآقاي گرفتار را ميان مردم جا انداخته بود.
یکی از بخشهای جذاب جنگ هفته، تقلید صدا بود با هنرمندی "مجید شاپوری".
ترتیب برنامه تقلید صدا به این شکل بود که مجید شاپوری میکروفون بدست
در کادر ساده و بدون دکور تلویزیونی که پس زمینه ای سیاه رنگ داشت می ایستاد،
انعکاس تصویر او در پشت سرش و بر روی پس زمینه سیاه با افکت تصویری و معروف آن سالها
چندین بار تکرار میشد (همان حالتی که تصویر شخص قرار گرفته بین دو آینه مقابل بهم در آنها ایجاد میکند)
...و با حنجره طلایی خود به تقلید صدا میپرداخت، تقلید صدای شخصیتهای کارتونی، فیلمها
و از همه مهمتر ماشین های رالی، هلیکوپترها و ....
لحظات هنرنمایی "مجید شاپوری" به یقین برای همه ما شوق انگیز بوده تا جایی که امروز
و پس از گذشت بیش از دو دهه، خاطراتمان را یاد آور میباشد و باز هم با دیدن هنرنمایی او
میتوانیم همانند کودکی "ذوق کنیم".
کلیپ کوتاه زیر دربردارنده ۲ اجرا از هنرنمایی های "مجید شاپوری" میباشد،
تقدیم به شما گرامیان.
http://s1.picofile.com/file/6526187122/Majid_Shapuri_Taghlid_Seda.wmv.html
یاد خاطرات کودکی گرامی.
شاد و سلامت باشید.
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
خانوم گل مثل همیشه از باغ دلت یک گل به ما هدیه کردی به نام گل پامچال.امیدوارم مثل اسمت همیشه سبز و بی انتها باشی دوست عزیز.
Negin 2- تعداد پستها : 244
Join date : 2011-01-02
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
59 نوشته است:تقلید صدای دهه شصت
دهه شصت خورشیدی در ایران یا همان آشیانه کودکی ما
صرفه نظر از کمبودها و مشکلاتش از قبیل جنگ، ملاحظات مختلف فرهنگی - اجتماعی،
نبود گستردگی امروزی در زمینه دسترسی به محصولات صوتی - تصویری و...
دهه چندان غمگینی هم نبود.
بخصوص در روزهای جشن و شادی ملی-میهنی و یا آیینی-مذهبی،
دو شبکه تلویزیونی آنزمان سنگ تمام میگذاشتند و اوقات فرح بخشی را برای بچه ها و بزرگسالان
به ارمغان میاوردند.
همچنین جنگهای تلویزیونی که در عصر روزهای تعطیل به روی آنتن میرفتند
همانند پنجره ای گشوده به سمت باغی دل انگیز،
هوای تازه را به مشام روح و جان بینندگان خود روان میساختند.
یکی از جنگهای تلفیقی دهه شصت برنامه "جنگ هفته" بود،
برنامه اي ترکيبي با محوريت نقد اجتماعي که عصر جمعه ها پخش ميشد
وآيتم هاي موفقی نظير هشدارهاي پليس (آقا کمالی)، آقاي شهروندي، وآقاي گرفتار را ميان مردم جا انداخته بود.
یکی از بخشهای جذاب جنگ هفته، تقلید صدا بود با هنرمندی "مجید شاپوری".
ترتیب برنامه تقلید صدا به این شکل بود که مجید شاپوری میکروفون بدست
در کادر ساده و بدون دکور تلویزیونی که پس زمینه ای سیاه رنگ داشت می ایستاد،
انعکاس تصویر او در پشت سرش و بر روی پس زمینه سیاه با افکت تصویری و معروف آن سالها
چندین بار تکرار میشد (همان حالتی که تصویر شخص قرار گرفته بین دو آینه مقابل بهم در آنها ایجاد میکند)
...و با حنجره طلایی خود به تقلید صدا میپرداخت، تقلید صدای شخصیتهای کارتونی، فیلمها
و از همه مهمتر ماشین های رالی، هلیکوپترها و ....
لحظات هنرنمایی "مجید شاپوری" به یقین برای همه ما شوق انگیز بوده تا جایی که امروز
و پس از گذشت بیش از دو دهه، خاطراتمان را یاد آور میباشد و باز هم با دیدن هنرنمایی او
میتوانیم همانند کودکی "ذوق کنیم".
کلیپ کوتاه زیر دربردارنده ۲ اجرا از هنرنمایی های "مجید شاپوری" میباشد،
تقدیم به شما گرامیان.
http://s1.picofile.com/file/6526187122/Majid_Shapuri_Taghlid_Seda.wmv.html
یاد خاطرات کودکی گرامی.
شاد و سلامت باشید.
خاطره این برنامه از پشت پستوهای ذهنم جایی که درمه غلیظ زمان گم شده بود، به یکباره به اینجا کشیده شد و حالا باور دیدنش ، سخت بود.59 عزیز ممنونم همیشه سربلند و برقرار باشید.
Negin 2- تعداد پستها : 244
Join date : 2011-01-02
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
قسمتهای از دو سریال خاطره انگیز پخش شده در دهه شصت و میانه دهه هفتاد.
سریال مدرس:
http://ch1.iribtv.ir/index.php?option=com_videogallery&task=showvideo&vc=vc20080507193021&smpc=smpc20080503123336
سریال سرنخ:
http://ch1.iribtv.ir/index.php?option=com_videogallery&task=showvideo&vc=vc20080507192503&smpc=smpc20080503122413
یاد خاطرات کودکی گرامی.
شاد و سلامت باشید.
سریال مدرس:
http://ch1.iribtv.ir/index.php?option=com_videogallery&task=showvideo&vc=vc20080507193021&smpc=smpc20080503123336
سریال سرنخ:
http://ch1.iribtv.ir/index.php?option=com_videogallery&task=showvideo&vc=vc20080507192503&smpc=smpc20080503122413
یاد خاطرات کودکی گرامی.
شاد و سلامت باشید.
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
مجریان خوش صدای اخبار دهه شصت
فایل تصویری:
http://s1.picofile.com/file/6537518108/Akhbar_60.wmv.html
.
.
.
بهروز مقدم
انگار نه انگار که روزگاری از صبح تا شب در تلویزیون بود،
در برنامه های "جنگ هفته"، "بعد از خبر"، "جدی نگیرید" و جشنهای نیکوکاری شب عید و قبل از گشایش مدارس.
حالا دیگر چهره اش نوستالژی گشته و یاد آور خاطرات.
مصاحبه خواندنی با بهروز مقدم:
http://www.jamejamonline.ir/papertext.aspx?newsnum=100871847346
فایل تصویری بهروز مقدم (در این ویدیو "بهروز کریمی" شعبده بازهمیشگی تلویزیون آن سالها حضور دارد):
http://s1.picofile.com/file/6537528168/Behrooz_Moghadam.wmv.html
.
.
.
یاد خاطرات کودکی گرامی.
شاد و سلامت باشید.
فایل تصویری:
http://s1.picofile.com/file/6537518108/Akhbar_60.wmv.html
.
.
.
بهروز مقدم
انگار نه انگار که روزگاری از صبح تا شب در تلویزیون بود،
در برنامه های "جنگ هفته"، "بعد از خبر"، "جدی نگیرید" و جشنهای نیکوکاری شب عید و قبل از گشایش مدارس.
حالا دیگر چهره اش نوستالژی گشته و یاد آور خاطرات.
مصاحبه خواندنی با بهروز مقدم:
http://www.jamejamonline.ir/papertext.aspx?newsnum=100871847346
فایل تصویری بهروز مقدم (در این ویدیو "بهروز کریمی" شعبده بازهمیشگی تلویزیون آن سالها حضور دارد):
http://s1.picofile.com/file/6537528168/Behrooz_Moghadam.wmv.html
.
.
.
یاد خاطرات کودکی گرامی.
شاد و سلامت باشید.
اين مطلب آخرين بار توسط 59 در الأحد أبريل 17, 2011 4:43 pm ، و در مجموع 1 بار ويرايش شده است.
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
۱. ۵۹ عزیز، من فیلم «چشم انداز در مه» رو ندیده بودم. ولی چقدر موسیقی زیبایی داشت. «گام معلق لکلک» هم از اونیکی بهتر! عجب فضایی داره فیلمش. هر دو رفتن تو لیست فیلمهای آینده برای دیده شدن. این یارو که تقلید صدا میکرد هم خیلی باحال بود! چقدر اعتماد به نفسش بالا بود. هی درخواست تشویق میکرد! البته قسمت اول که صدای هلکوپتر بود رو انصافن قشنگ در میآورد. سریال مدرس و سرنخ هم جالب بود. خیلی بهتر میشد اگه کیفیت «مدرس» بهتر بود. میتونستم آهنگش رو بذارم در سایت : http://www.soundsofmychildhood.com/
بهروز مقدم رو هم واقعا راست گفتی. کاملا از یادم رفته بود با عکسها و ویدئو همه زنده شد.
ولی از همه باحالتر برای من این فایلت بود: http://s1.picofile.com/file/6537518108/Akhbar_60.wmv.html که من خیل دنبال این تیتراژ اخبار بودم. تو لیست سیاه صوتیم هم این رو گذاشته بودم! دستت درست رفیق.
۲. نگین جان، ممنون بابت «از سرزمینهای شمالی» و اون اطلاعات جامع. من متاسفانه از این سریال فقط آهنگش رو یادم میآد. تازه تا همین اواخر این و «شوییچی» تو ذهنم قاطی شده بود که خیلی آبرو ریزی بود.
۳. صحرا جان، «گل پامچال» خیلی خوب بود. من از این سریال ایناش رو یادمه که میگفتن این دختر خانم نقش اول ۲ ملیون پول گرفته و یک سال نرفته مدرسته که این فیلم رو بازی کنه. شاید هم شایعه بوده!
بهروز مقدم رو هم واقعا راست گفتی. کاملا از یادم رفته بود با عکسها و ویدئو همه زنده شد.
ولی از همه باحالتر برای من این فایلت بود: http://s1.picofile.com/file/6537518108/Akhbar_60.wmv.html که من خیل دنبال این تیتراژ اخبار بودم. تو لیست سیاه صوتیم هم این رو گذاشته بودم! دستت درست رفیق.
۲. نگین جان، ممنون بابت «از سرزمینهای شمالی» و اون اطلاعات جامع. من متاسفانه از این سریال فقط آهنگش رو یادم میآد. تازه تا همین اواخر این و «شوییچی» تو ذهنم قاطی شده بود که خیلی آبرو ریزی بود.
۳. صحرا جان، «گل پامچال» خیلی خوب بود. من از این سریال ایناش رو یادمه که میگفتن این دختر خانم نقش اول ۲ ملیون پول گرفته و یک سال نرفته مدرسته که این فیلم رو بازی کنه. شاید هم شایعه بوده!
stalker- تعداد پستها : 256
Join date : 2011-01-07
تفنگ قديمي
سلام
نميدونم شما چيزي از اين فيلم خاطرتون هست يا نه؟ يادمه توي اون بحبوحهي اول جنگ صدبار اين فيلم پخش شد. فيلمي فرانسوي با شركت فيليپ نواره و رومي اشنايدر كه البته جز يكي دو دقيقه از رومي اشنايدر دوستداشتني چيزي پخش نميشد. فيليپ نواره دكتري بود كه منزلش رو به حومهي پاريس منتقل كرده بود تا از گزند متجاوزين نازي در امان باشه. روزها به بيمارستان ميرفت و شبها برميگشت. اين منزل البته خانهي پدري فيليپ نواره بود. قلعهاي هزارتو كه فقط نواره از چم و خم آن اطلاع داشت. در سكانس اول اين فيلم پدر نواره به فيليپ نوجوان ياد ميداد چطور با تفنگ دولول و بزرگش شكاري را هدف قرار دهد. فيليپ نواره مردي متمدن و با فرهنگ بود. اما وقتي يكروز به خانه بازگشت و با جسد دخترش و جنازهي جزغاله شدهي زنش مواجه شد ديگر تبديل به انساني وحشي و انتقامجو گرديد. خاطرم هست در جنگل نازيها را با تفنگ قديمي هدف قرار ميداد و ياد آن زمان ميافتاد كه پدر به او شكار كردن را آموزش ميداد. چون فرماندهي نازيها زن زيبايش را با آتشافكن جزغاله كرده بود همين بلا را سر اين فرمانده آورد. فرمانده توي آيينه لباسش را مرتب ميكرد و به خود مينگريست كه متوجه شد صداي فش ميايد و آيينه در حال لرزيدن است. ناگهان آيينه در هم شكست و آتش به سر و روي او پاشيده شد. فيليپ نواره از راهي در پشت اين آيينه سر در آورده بود و با همان آتشافكن فرماندهي قسيالقلب را هدف قرار داده بود. فيلمي تلخ بود. مخصوصاً سكانس ورود نواره به خانه و ديدن جنازهي زن و بچهاش هنوز در ذهنم حك شده. بعلت بعد مسافت اندكي كه منزل ما با مرز ايران و عراق داشت چنين كابوسي هميشه همراه من بود. بهرحال اين فيلم هم جزو خاطراتمان است:
Le vieux fusil (1975)
راستي از كجا ميتوان چند سكانسي از اين فيلم را يافت؟ خود فيلم بسيار مهجور است و در ليست ديويدي فروشها نيست...
ارادتمند
افشين
نميدونم شما چيزي از اين فيلم خاطرتون هست يا نه؟ يادمه توي اون بحبوحهي اول جنگ صدبار اين فيلم پخش شد. فيلمي فرانسوي با شركت فيليپ نواره و رومي اشنايدر كه البته جز يكي دو دقيقه از رومي اشنايدر دوستداشتني چيزي پخش نميشد. فيليپ نواره دكتري بود كه منزلش رو به حومهي پاريس منتقل كرده بود تا از گزند متجاوزين نازي در امان باشه. روزها به بيمارستان ميرفت و شبها برميگشت. اين منزل البته خانهي پدري فيليپ نواره بود. قلعهاي هزارتو كه فقط نواره از چم و خم آن اطلاع داشت. در سكانس اول اين فيلم پدر نواره به فيليپ نوجوان ياد ميداد چطور با تفنگ دولول و بزرگش شكاري را هدف قرار دهد. فيليپ نواره مردي متمدن و با فرهنگ بود. اما وقتي يكروز به خانه بازگشت و با جسد دخترش و جنازهي جزغاله شدهي زنش مواجه شد ديگر تبديل به انساني وحشي و انتقامجو گرديد. خاطرم هست در جنگل نازيها را با تفنگ قديمي هدف قرار ميداد و ياد آن زمان ميافتاد كه پدر به او شكار كردن را آموزش ميداد. چون فرماندهي نازيها زن زيبايش را با آتشافكن جزغاله كرده بود همين بلا را سر اين فرمانده آورد. فرمانده توي آيينه لباسش را مرتب ميكرد و به خود مينگريست كه متوجه شد صداي فش ميايد و آيينه در حال لرزيدن است. ناگهان آيينه در هم شكست و آتش به سر و روي او پاشيده شد. فيليپ نواره از راهي در پشت اين آيينه سر در آورده بود و با همان آتشافكن فرماندهي قسيالقلب را هدف قرار داده بود. فيلمي تلخ بود. مخصوصاً سكانس ورود نواره به خانه و ديدن جنازهي زن و بچهاش هنوز در ذهنم حك شده. بعلت بعد مسافت اندكي كه منزل ما با مرز ايران و عراق داشت چنين كابوسي هميشه همراه من بود. بهرحال اين فيلم هم جزو خاطراتمان است:
Le vieux fusil (1975)
راستي از كجا ميتوان چند سكانسي از اين فيلم را يافت؟ خود فيلم بسيار مهجور است و در ليست ديويدي فروشها نيست...
ارادتمند
افشين
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
افشین جان با دیدن جلد نسخه فیلم که قرار دادی (تصویر بازیگران) مقداری از فیلم به خاطرم اومد،Indiana Jones نوشته است:سلام
نميدونم شما چيزي از اين فيلم خاطرتون هست يا نه؟ يادمه توي اون بحبوحهي اول جنگ صدبار اين فيلم پخش شد. فيلمي فرانسوي با شركت فيليپ نواره و رومي اشنايدر كه البته ...
Le vieux fusil (1975)
راستي از كجا ميتوان چند سكانسي از اين فيلم را يافت؟ خود فيلم بسيار مهجور است و در ليست ديويدي فروشها نيست...
ارادتمند
افشين
البته بماند که از ۱۰۳ دقیقه زمان کل فیلم، خدا میداند که چند دقیقه را آنزمان به قیچی سانسور سپرده بودند.
و سپاس بخاطر توضیحات خوب و کاملی که درباره فیلم نوشتی.
قسمتهایی از فیلم "تفنگ قدیمی" خدمت شما و دوستان گرامی:
http://davvas.com/cpqoadb8bwm7
سلامت باشید.
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
59 نوشته است:مجریان خوش صدای اخبار دهه شصت
فایل تصویری:
http://s1.picofile.com/file/6537518108/Akhbar_60.wmv.html
.
.
.
بهروز مقدم
انگار نه انگار که روزگاری از صبح تا شب در تلویزیون بود،
در برنامه های "جنگ هفته"، "بعد از خبر"، "جدی نگیرید" و جشنهای نیکوکاری شب عید و قبل از گشایش مدارس.
حالا دیگر چهره اش نوستالژی گشته و یاد آور خاطرات.
مصاحبه خواندنی با بهروز مقدم:
http://www.jamejamonline.ir/papertext.aspx?newsnum=100871847346
فایل تصویری بهروز مقدم (در این ویدیو "بهروز کریمی" شعبده بازهمیشگی تلویزیون آن سالها حضور دارد):
http://s1.picofile.com/file/6537528168/Behrooz_Moghadam.wmv.html
.
.
.
یاد خاطرات کودکی گرامی.
شاد و سلامت باشید.
خیلی جالب و خاطره انگیز بود.بسیار ممنونیم
slevin(HAMID- تعداد پستها : 129
Join date : 2010-08-11
Age : 41
آدرس پستي : تهران
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
من یه سوال دارم که فکر کنم دوستان کاردرست این انجمن بتونن کمکم کنن.
«لویی دو فونس» کمدین فرانسوی رو همه یادمونه. مثلا اون فیلمی که توش شده بود یک رستوراندار و از روز مزهی غذاها میگفت که از چی درست شدن (فکر کنم این فیلم باشه: http://www.imdb.com/title/tt0061728/)
سوال من در مورد دو تا فیلم قدیمیتره که احتمال زیاد میدم «لویی دو فونس» توشون باشه ولی ۱۰۰٪ مطمئن نیستم. تو هر دوی این فیلمها یک تیم ۳ نفره از کمدیها بودن. یکیشون همین «لویی دو فونس» بود (فکر کنم) و یک پسر تپل و یک پیر مرد هم اون رو همراهی میکردن.
۱) در یکی از این فیلمها این ۳ نفر میافتن تو یه جزیره و برای نجات از مردم وحشی اونجا از رادیو (که برای اوناه ترسناک بود) استفاده میکنن. این فیلم رو یه بار کانال ۲ ساعت ۹ (وقتی هر هفته اون ساعت فیلم سینمایی میداد) نشون داد که من نتونستم کامل ببینم. اسمش بود «ناخدای قلابی» یا یه همچین چیزی...
۲) همین ۳ نفر یه فیلم دیگه هم داشتن که فقط یه صحنهش یادمه: شب بود و تعدادی کالسکه اینها رو اینور اونور میبرن تا اینکه این ۳ نفر متوجه میشن که این کالسکهها رو آدمهای مرده جابهجا میکنن.
کسی این دو تا فیلمو یادشه؟
«لویی دو فونس» کمدین فرانسوی رو همه یادمونه. مثلا اون فیلمی که توش شده بود یک رستوراندار و از روز مزهی غذاها میگفت که از چی درست شدن (فکر کنم این فیلم باشه: http://www.imdb.com/title/tt0061728/)
سوال من در مورد دو تا فیلم قدیمیتره که احتمال زیاد میدم «لویی دو فونس» توشون باشه ولی ۱۰۰٪ مطمئن نیستم. تو هر دوی این فیلمها یک تیم ۳ نفره از کمدیها بودن. یکیشون همین «لویی دو فونس» بود (فکر کنم) و یک پسر تپل و یک پیر مرد هم اون رو همراهی میکردن.
۱) در یکی از این فیلمها این ۳ نفر میافتن تو یه جزیره و برای نجات از مردم وحشی اونجا از رادیو (که برای اوناه ترسناک بود) استفاده میکنن. این فیلم رو یه بار کانال ۲ ساعت ۹ (وقتی هر هفته اون ساعت فیلم سینمایی میداد) نشون داد که من نتونستم کامل ببینم. اسمش بود «ناخدای قلابی» یا یه همچین چیزی...
۲) همین ۳ نفر یه فیلم دیگه هم داشتن که فقط یه صحنهش یادمه: شب بود و تعدادی کالسکه اینها رو اینور اونور میبرن تا اینکه این ۳ نفر متوجه میشن که این کالسکهها رو آدمهای مرده جابهجا میکنن.
کسی این دو تا فیلمو یادشه؟
اين مطلب آخرين بار توسط mahmoody در الثلاثاء أبريل 19, 2011 5:32 pm ، و در مجموع 1 بار ويرايش شده است.
stalker- تعداد پستها : 256
Join date : 2011-01-07
سرود بچه های آباده - 1
این سرود نیاز به معرفی ندارد آشنای همه خاطره ها
تقدیم به آنهایی که مخلصانه رفتند و شهر خفته ندانست که کیستند...
http://s1.picofile.com/file/6552858148/Abadeh_1_.wmv.html
تقدیم به آنهایی که مخلصانه رفتند و شهر خفته ندانست که کیستند...
http://s1.picofile.com/file/6552858148/Abadeh_1_.wmv.html
fazel1994- تعداد پستها : 83
Join date : 2011-03-05
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
با سلام خدمت دوستان گرامی و کسب اجازه از آقایان babak و tisto که قبلا در مورد فیلم «تنهایی یک دونده استقامت» در این تاپیک صحبت کرده بودند ،بخشهایی از فیلم را جهت دانلود خدمتتان عرضه می کنم.
این فیلم بر اساس یک داستان کوتاه از آلن سیلیتو ساخته شده که نویسنده فیلمنامه نیز سیلیتو می باشد.نقش کالین را تام کورتنی بازیگر باسابقه انگلیسی بازی می کند .این جوان دارالتادیبی ناراضی، اولش به اطاعت صرف از مدیر دارالتادیب میپردازد تا شرایط بهتری داشته باشد اما بعد طغیان میکند.
بیوگرافی فیلم:
The Loneliness of the Long Distance Runner
محصول 1962 انگلیس
http://uk.imdb.com/title/tt0056194/
http://en.wikipedia.org/wiki/The_Lonelin...nce_Runner
بخشهایی از فیلم، تفکیک شده به 5 کلیپ جهت سهولت در دانلود
http://davvas.com/oenejaqnases
http://davvas.com/zhz8ij30tn8m
http://davvas.com/eawf3jenlm6v
http://davvas.com/zsirsrtn2291
http://davvas.com/yqgvtrt9v2o6
یا
بخشی از فیلم در یک فایل به حجم 131 مگابایت
http://davvas.com/f3vowndwqmue
این فیلم بر اساس یک داستان کوتاه از آلن سیلیتو ساخته شده که نویسنده فیلمنامه نیز سیلیتو می باشد.نقش کالین را تام کورتنی بازیگر باسابقه انگلیسی بازی می کند .این جوان دارالتادیبی ناراضی، اولش به اطاعت صرف از مدیر دارالتادیب میپردازد تا شرایط بهتری داشته باشد اما بعد طغیان میکند.
بیوگرافی فیلم:
The Loneliness of the Long Distance Runner
محصول 1962 انگلیس
http://uk.imdb.com/title/tt0056194/
http://en.wikipedia.org/wiki/The_Lonelin...nce_Runner
بخشهایی از فیلم، تفکیک شده به 5 کلیپ جهت سهولت در دانلود
http://davvas.com/oenejaqnases
http://davvas.com/zhz8ij30tn8m
http://davvas.com/eawf3jenlm6v
http://davvas.com/zsirsrtn2291
http://davvas.com/yqgvtrt9v2o6
یا
بخشی از فیلم در یک فایل به حجم 131 مگابایت
http://davvas.com/f3vowndwqmue
Negin 2- تعداد پستها : 244
Join date : 2011-01-02
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
fazel1974 نوشته است:این سرود نیاز به معرفی ندارد آشنای همه خاطره ها
تقدیم به آنهایی که مخلصانه رفتند و شهر خفته ندانست که کیستند...
http://s1.picofile.com/file/6552858148/Abadeh_1_.wmv.html
ممنون! من این رو از برنامهی «جشن بچههای دیروز» ضبط کردم.
http://www.soundsofmychildhood.com/posts/649
فکر کنم گروه سرودش همون «بچههای آباده» باشه که «مادر برام قصه بگو» رو خوندن. آهنگشون هم یه جورایی شبیه.
این نوحه رو هم روی اینترنت پیدا کردم:
http://www.soundsofmychildhood.com/posts/482
که همین گروه سرود خونده بود و محرم برنامه کودک پخش میکرد. یادمه دو نفر بودن که نوحه میخوندن و صدای این پسره آبادهایه خیلی بهتر بود ولی اون یکی رو بیشتر پخش میکردن که من رو حرص بدن D:
stalker- تعداد پستها : 256
Join date : 2011-01-07
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
mahmoody نوشته است:fazel1974 نوشته است:این سرود نیاز به معرفی ندارد آشنای همه خاطره ها
تقدیم به آنهایی که مخلصانه رفتند و شهر خفته ندانست که کیستند...
http://s1.picofile.com/file/6552858148/Abadeh_1_.wmv.html
ممنون! من این رو از برنامهی «جشن بچههای دیروز» ضبط کردم.
http://www.soundsofmychildhood.com/posts/649
فکر کنم گروه سرودش همون «بچههای آباده» باشه که «مادر برام قصه بگو» رو خوندن. آهنگشون هم یه جورایی شبیه.
D:
سلام با سپاس متقابل . بله اون که بچه های دیروز پخش کرد خودش بود ولی کامل نبود من کاملشو چند ماه قبل ضبط کرده بودم که اگه وقت کردم بعدن همینجا میذارم ..
fazel1994- تعداد پستها : 83
Join date : 2011-03-05
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
خب دکتر جان هیچ کدوم از حدسها با شرمندگی درست نیستmahmoody نوشته است:من یه سوال دارم که فکر کنم دوستان کاردرست این انجمن بتونن کمکم کنن.
«لویی دو فونس» کمدین فرانسوی رو همه یادمونه. مثلا اون فیلمی که توش شده بود یک رستوراندار و از روز مزهی غذاها میگفت که از چی درست شدن (فکر کنم این فیلم باشه: http://www.imdb.com/title/tt0061728/)
سوال من در مورد دو تا فیلم قدیمیتره که احتمال زیاد میدم «لویی دو فونس» توشون باشه ولی ۱۰۰٪ مطمئن نیستم. تو هر دوی این فیلمها یک تیم ۳ نفره از کمدیها بودن. یکیشون همین «لویی دو فونس» بود (فکر کنم) و یک پسر تپل و یک پیر مرد هم اون رو همراهی میکردن.
۱) در یکی از این فیلمها این ۳ نفر میافتن تو یه جزیره و برای نجات از مردم وحشی اونجا از رادیو (که برای اوناه ترسناک بود) استفاده میکنن. این فیلم رو یه بار کانال ۲ ساعت ۹ (وقتی هر هفته اون ساعت فیلم سینمایی میداد) نشون داد که من نتونستم کامل ببینم. اسمش بود «ناخدای قلابی» یا یه همچین چیزی...
۲) همین ۳ نفر یه فیلم دیگه هم داشتن که فقط یه صحنهش یادمه: شب بود و تعدادی کالسکه اینها رو اینور اونور میبرن تا اینکه این ۳ نفر متوجه میشن که این کالسکهها رو آدمهای مرده جابهجا میکنن.
کسی این دو تا فیلمو یادشه؟
حالا چرا ! توضیح میدم
1- سطر نخست داستان فیلم "آشپرباشی" هست که لینکش اینه
http://www.imdb.com/title/tt0074103/
2-در حالیکه لینک گذاشته شده مال فیلم "رستوران بزرگ" هست.دوفونس یک رستوران داره که سفیر یک کشور رو از تو رستوران میدزدن و این متهم به آدم ربایی میشه
هیچ کدوم از اون 2قیلم دیگه هم مال دوفونس نیست وهردوانگلیسی هست با بازی "ویل هی" که خدابیامرز منوچهر نوذری دوبلورش بود
1-ناخدای قلابی
http://www.imdb.com/title/tt0028509/
2-از پلیس بپرسید
http://www.imdb.com/title/tt0031058/
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
با این حال میکنم که با اینکه من اطلاعات غلط میدم برای کمک به یافتن جواب سوالها، اسمم (و بابک و باقی دوستان) باز هم جواب سوال رو میگن! دمت گرم اسمم، خیلی حال دادی. الان میرم دانلودشون میکنم.
راستی، من دو تا پست تو یه شاخهی دیگه زدم که شاید اینجا هم مفید باشه:
https://koodaki-nojavani.forumfa.net/t17p220-topic#3187
https://koodaki-nojavani.forumfa.net/t17p220-topic#3203
راستی، من دو تا پست تو یه شاخهی دیگه زدم که شاید اینجا هم مفید باشه:
https://koodaki-nojavani.forumfa.net/t17p220-topic#3187
https://koodaki-nojavani.forumfa.net/t17p220-topic#3203
stalker- تعداد پستها : 256
Join date : 2011-01-07
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
دستتون درد نکنه. تقلید صدای هلیکوپتر ( چرخبال ؟ بالگرد؟ ) دقیقا یادمه. ممنون59 نوشته است:تقلید صدای دهه شصت
یکی از جنگهای تلفیقی دهه شصت برنامه "جنگ هفته" بود،
برنامه اي ترکيبي با محوريت نقد اجتماعي که عصر جمعه ها پخش ميشد
وآيتم هاي موفقی نظير هشدارهاي پليس (آقا کمالی)، آقاي شهروندي، وآقاي گرفتار را ميان مردم جا انداخته بود.
کلیپ کوتاه زیر دربردارنده ۲ اجرا از هنرنمایی های "مجید شاپوری" میباشد،
تقدیم به شما گرامیان.
http://s1.picofile.com/file/6526187122/Majid_Shapuri_Taghlid_Seda.wmv.html
یاد خاطرات کودکی گرامی.
شاد و سلامت باشید.
Negin 2 نوشته است:
خانوم گل مثل همیشه از باغ دلت یک گل به ما هدیه کردی به نام گل پامچال.امیدوارم مثل اسمت همیشه سبز و بی انتها باشی دوست عزیز.
نگین جان شرمنده میکنی. قابلی نداشت
mahmoody نوشته است:۱. ۵۹
۳. صحرا جان، «گل پامچال» خیلی خوب بود. من از این سریال ایناش رو یادمه که میگفتن این دختر خانم نقش اول ۲ ملیون پول گرفته و یک سال نرفته مدرسته که این فیلم رو بازی کنه. شاید هم شایعه بوده!
خواهش میکنم. الان که اینو گفتین فکر کنم منم دقیقا یه همچین چیزی یادم اومد. حالا شایعه بوده یا نه معلوم نیست
sahra_7- تعداد پستها : 164
Join date : 2010-09-22
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
"پروانه روی شانه"
"رولاند" که در طی یک سفر کاری از فرانسه به بارسلون آمده است برای چند روزی قصد ماندن دارد
تا بتواند با همسرش که قرار است از شهری دیگر به آنجا بیاید نیز ملاقاتی داشته باشد.
در هتل محل اقامتش در بارسلون، او جسد مردی را در اتاق کناری پیدا می کند که معلوم است
قبل از آمدن رولاند به آنجا به قتل رسیده است.
"رولاند" در یک آسایشگاه روانی که ساختمانی قدیمی دارد مورد بازجویی قرار می گیرد.
دکتر بازجو سوالهای مبهمی از او می پرسد و سعی دارد علاوه بر قاتل جلو دادن رولاند،
به عنوان مدرک جرم، او را تحمیل به داشتن چمدانی کند که پیش از این هرگز ندیده است.
در این آسایشگاه تنها یک بیمار روانی وجود دارد،
مرد تقریبا مسنی که به داشتن پروانه ای روی شانه خود باور دارد و با آن حرف میزند.
پس از گذشت سه روز، رولاند از آسایشگاه مرخص میگردد و برای استقبال همسرش به ایستگاه قطار میرود.
بعد از دیدار و صرف نهار، برای اقامتشان هتل دیگری را انتخاب کرده و خود
برای آوردن وسایلش به هتل قبلی می رود.
در آنجا بطور اتفاقی با همسر مرد مقتول برخورد می کند که بدنبال شوهرش میگردد.
او در این خصوص با همسر مقتول گفتگو می کند و سپس برای برداشتن وسایل به اتاق پیشین خود می رود.
با ورود او به اتاق، زنگ تلفن به صدا در میاید و رولاند توسط زنی ناشناس به پایین هتل فراخوانده
و سپس سوار بر اتومبیل او شده و از آنجا می گریزد.
آن زن سعی دارد تا با دادن نشانه هایی به رولاند، او را در فهم و روشن کردن شرایط پیش آمده یاری رساند.
از سویی دیگر زن مقتول کلید صندوق اماناتی را مخفیانه به رولاند می رساند و در همان زمان
توسط ماشینی زیر گرفته و کشته می شود.
رولاند که حال کاملا سرگردان گشته، تنها امیدش به آن زن میباشد و با مراجعه به صندوق امانت،
چمدانی را در آن می یابد.
در پایان معلوم می گردد شخصی که رولاند به او امید بسته خود بیش از همه درگیر این ماجراست.
رولاند پس از بدرقه همسرش و سوار نمودن او به قطار،
در راه بازگشت از ایستگاه راه آهن هدف گلوله قرار می گیرد
و او هم همانند دیگر شرکت کنندگان این بازی شوم و از پیش تعیین شده به قتل میرسد.
------------------------------
فیلم "پروانه روی شانه" محصول کشور فرانسه میباشد
که در سال ۱۹۷۸ و به کارگردانی "ژاک درای" ساخته شده است.
نقش اول این اثر"فلسفی - سورال" توسط بازیگر جاودان نام سینمایی فرانسه
"لینو ونتورا" به بهترین شیوه ممکن "حسی- اجرایی" ایفا گردیده است.
------------------------------
"لینو ونتورا" بازیگر ایتالیایی تبار سینمای فرانسه در ۱۴ جولای ۱۹۱۹ دیده به جهان گشود.
او پس از شرکت موفق در کشتی قهرمانی اروپا (۱۹۵۰) آسیب دید و به بازیگری روی آورد
و بدون پشتوانه هنری یکی از بازیگران برجسته سینمای جهان و فرانسه برای سه دهه لقب گرفت.
وی یک دختر معلول داشت و بهمین دلیل سازمانی را برای حمایت از معلولین تشکیل داد.
او از چهره های مشخص مکتب نوی فرانسه در دهه های ۵۰ و ۶۰ میلادی بشمار میاید.
در سریال تلویزیونی بینوایان که دهه ۶۰ خورشیدی در ایران پخش شد، نقش ژان والژان را داشت.
لینو ونتورا در ۲۲ اکتبر سال ۱۹۸۷بر اثر بیماری قلبی دیده از جهان فروبست.
او در کتاب خاطراتش با نام "لینو - درس زندگی" درباره چگونگی تصویر برداری پلان پایانی فیلم پروانه روی شانه,
یعنی همان جایی که او در فیلم توسط فردی ناشناس تیر می خورد و کشته می شود اینگونه مینویسد:
"...رهگذران از ساخت فیلم در آن محل خبر نداشتند، شیوه فیلمبرداری بصورت دوربین مخفی بود.
به همین دلیل من بشدت در هنگام بازی آن پلان مضطرب و شکه شده بودم زیرا که طبق فیلمنامه
پس از آنکه به من شلیک می شد و من در کنار آن دیوار بر روی زمین پیاده رو می افتادم،
می بایست در آنجا چند دقیقه همانند یک انسان بی جان و مرده بی حرکت می ماندم
تا رهگذرانی که از آنجا رد می شدند به جسد افتاده در کنار دیوار نگاه کنند.
تقلید از مرگ در آن لحظات انتظار بسیار شگفت انگیز بود!."
------------------------------
در ایران این شاهکار سینمایی بارها و بارها در سالهای پایانی دهه شصت
و سالهای ابتدایی دهه هفتاد خورشیدی، پنجشنبه شبها دیر وقت پخش می گردید
که البته زمان پخش فیلم در دل شب با سوژه ی گیرا و معمایی آن،
ترکیب همخوان و پنداربرانگیزی را همراه با طعم "دلهره ای فلسفی" برای تماشاگر ایجاد میکرد.
------------------------------
فایل کوتاه تصویری زیر دربردارنده صحنه های به یاد ماندنی
از فیلم "پروانه روی شانه" می باشد.
تقدیم به شما گرامیان.
http://s1.picofile.com/file/6587158948/Parvane_Rooye_Shane_1978.wmv.html
یاد خاطرات کودکی گرامی.
شاد و سلامت باشید.
"رولاند" که در طی یک سفر کاری از فرانسه به بارسلون آمده است برای چند روزی قصد ماندن دارد
تا بتواند با همسرش که قرار است از شهری دیگر به آنجا بیاید نیز ملاقاتی داشته باشد.
در هتل محل اقامتش در بارسلون، او جسد مردی را در اتاق کناری پیدا می کند که معلوم است
قبل از آمدن رولاند به آنجا به قتل رسیده است.
"رولاند" در یک آسایشگاه روانی که ساختمانی قدیمی دارد مورد بازجویی قرار می گیرد.
دکتر بازجو سوالهای مبهمی از او می پرسد و سعی دارد علاوه بر قاتل جلو دادن رولاند،
به عنوان مدرک جرم، او را تحمیل به داشتن چمدانی کند که پیش از این هرگز ندیده است.
در این آسایشگاه تنها یک بیمار روانی وجود دارد،
مرد تقریبا مسنی که به داشتن پروانه ای روی شانه خود باور دارد و با آن حرف میزند.
پس از گذشت سه روز، رولاند از آسایشگاه مرخص میگردد و برای استقبال همسرش به ایستگاه قطار میرود.
بعد از دیدار و صرف نهار، برای اقامتشان هتل دیگری را انتخاب کرده و خود
برای آوردن وسایلش به هتل قبلی می رود.
در آنجا بطور اتفاقی با همسر مرد مقتول برخورد می کند که بدنبال شوهرش میگردد.
او در این خصوص با همسر مقتول گفتگو می کند و سپس برای برداشتن وسایل به اتاق پیشین خود می رود.
با ورود او به اتاق، زنگ تلفن به صدا در میاید و رولاند توسط زنی ناشناس به پایین هتل فراخوانده
و سپس سوار بر اتومبیل او شده و از آنجا می گریزد.
آن زن سعی دارد تا با دادن نشانه هایی به رولاند، او را در فهم و روشن کردن شرایط پیش آمده یاری رساند.
از سویی دیگر زن مقتول کلید صندوق اماناتی را مخفیانه به رولاند می رساند و در همان زمان
توسط ماشینی زیر گرفته و کشته می شود.
رولاند که حال کاملا سرگردان گشته، تنها امیدش به آن زن میباشد و با مراجعه به صندوق امانت،
چمدانی را در آن می یابد.
در پایان معلوم می گردد شخصی که رولاند به او امید بسته خود بیش از همه درگیر این ماجراست.
رولاند پس از بدرقه همسرش و سوار نمودن او به قطار،
در راه بازگشت از ایستگاه راه آهن هدف گلوله قرار می گیرد
و او هم همانند دیگر شرکت کنندگان این بازی شوم و از پیش تعیین شده به قتل میرسد.
------------------------------
فیلم "پروانه روی شانه" محصول کشور فرانسه میباشد
که در سال ۱۹۷۸ و به کارگردانی "ژاک درای" ساخته شده است.
نقش اول این اثر"فلسفی - سورال" توسط بازیگر جاودان نام سینمایی فرانسه
"لینو ونتورا" به بهترین شیوه ممکن "حسی- اجرایی" ایفا گردیده است.
------------------------------
"لینو ونتورا" بازیگر ایتالیایی تبار سینمای فرانسه در ۱۴ جولای ۱۹۱۹ دیده به جهان گشود.
او پس از شرکت موفق در کشتی قهرمانی اروپا (۱۹۵۰) آسیب دید و به بازیگری روی آورد
و بدون پشتوانه هنری یکی از بازیگران برجسته سینمای جهان و فرانسه برای سه دهه لقب گرفت.
وی یک دختر معلول داشت و بهمین دلیل سازمانی را برای حمایت از معلولین تشکیل داد.
او از چهره های مشخص مکتب نوی فرانسه در دهه های ۵۰ و ۶۰ میلادی بشمار میاید.
در سریال تلویزیونی بینوایان که دهه ۶۰ خورشیدی در ایران پخش شد، نقش ژان والژان را داشت.
لینو ونتورا در ۲۲ اکتبر سال ۱۹۸۷بر اثر بیماری قلبی دیده از جهان فروبست.
او در کتاب خاطراتش با نام "لینو - درس زندگی" درباره چگونگی تصویر برداری پلان پایانی فیلم پروانه روی شانه,
یعنی همان جایی که او در فیلم توسط فردی ناشناس تیر می خورد و کشته می شود اینگونه مینویسد:
"...رهگذران از ساخت فیلم در آن محل خبر نداشتند، شیوه فیلمبرداری بصورت دوربین مخفی بود.
به همین دلیل من بشدت در هنگام بازی آن پلان مضطرب و شکه شده بودم زیرا که طبق فیلمنامه
پس از آنکه به من شلیک می شد و من در کنار آن دیوار بر روی زمین پیاده رو می افتادم،
می بایست در آنجا چند دقیقه همانند یک انسان بی جان و مرده بی حرکت می ماندم
تا رهگذرانی که از آنجا رد می شدند به جسد افتاده در کنار دیوار نگاه کنند.
تقلید از مرگ در آن لحظات انتظار بسیار شگفت انگیز بود!."
------------------------------
در ایران این شاهکار سینمایی بارها و بارها در سالهای پایانی دهه شصت
و سالهای ابتدایی دهه هفتاد خورشیدی، پنجشنبه شبها دیر وقت پخش می گردید
که البته زمان پخش فیلم در دل شب با سوژه ی گیرا و معمایی آن،
ترکیب همخوان و پنداربرانگیزی را همراه با طعم "دلهره ای فلسفی" برای تماشاگر ایجاد میکرد.
------------------------------
فایل کوتاه تصویری زیر دربردارنده صحنه های به یاد ماندنی
از فیلم "پروانه روی شانه" می باشد.
تقدیم به شما گرامیان.
http://s1.picofile.com/file/6587158948/Parvane_Rooye_Shane_1978.wmv.html
یاد خاطرات کودکی گرامی.
شاد و سلامت باشید.
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
59 عزیز مثل همیشه از گنجینه گرانبهاتون مرواریدی را به ما هدیه کردید.بسیار متشکریم.باز هم منتظر ارائه چنین کارهایی از طرف شما هستیم.موفق باشید.
Negin 2- تعداد پستها : 244
Join date : 2011-01-02
صفحه 10 از 40 • 1 ... 6 ... 9, 10, 11 ... 25 ... 40
مواضيع مماثلة
» فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
» فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
» برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
» آرشیو,کلکسیون و مجموعه ای ازکارتونها , فیلمها , سریالها , مستند وبرنامه های مختلف پخش شده ازتلویزیون
» کتابها , داستانها , نوار قصه ها و مجلات دوران کودکی(مصور - کاست و ...)
» فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
» برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
» آرشیو,کلکسیون و مجموعه ای ازکارتونها , فیلمها , سریالها , مستند وبرنامه های مختلف پخش شده ازتلویزیون
» کتابها , داستانها , نوار قصه ها و مجلات دوران کودکی(مصور - کاست و ...)
صفحه 10 از 40
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد