فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
+34
stalker
Milassyui
aghaghi
S@M
arman
alimontaz
Heidii
Mihakralj
volant
slevin(HAMID
keyvanmoeini
abnbat
SMAM
jasonbourne
پل کوچولو
ASDALIREZA105
erfan
ramin
edo
Clover
Heidi
sahra_7
Negin 2
Indiana Jones
mehrnaz_sadeghi86
Ishpateka
fazel1994
afsoon520
ahmad1300mo
Emiliano
kazvash
faridonline
babak
59
38 مشترك
صفحه 32 از 40
صفحه 32 از 40 • 1 ... 17 ... 31, 32, 33 ... 36 ... 40
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
خيلي انتقاد شما بسيار سپاسگذارم اتفاقا هم فيلم مشت را دارم وهم اهنگ ولي قرار ميدم خطا ميده
Milassyui- تعداد پستها : 49
Join date : 2014-04-25
فيلم مشت 1363
اين اهنگ هاي انتخابي فيلم ايراني مشت لينك:
s5.picofile.com/file/8121377868/Mosht1.mp3.html
s5.picofile.com/file/8121378650/mosht2.mp3.html
s5.picofile.com/file/8121378842/Mosht3.mp3.html
لطفا اين لينك را توي صفحه جديد باز كنيد چون اينطوري نتوانستم خطا داد
s5.picofile.com/file/8121377868/Mosht1.mp3.html
s5.picofile.com/file/8121378650/mosht2.mp3.html
s5.picofile.com/file/8121378842/Mosht3.mp3.html
لطفا اين لينك را توي صفحه جديد باز كنيد چون اينطوري نتوانستم خطا داد
اين مطلب آخرين بار توسط Milassyui در السبت أبريل 26, 2014 12:07 pm ، و در مجموع 2 بار ويرايش شده است. (السبب : مشت)
Milassyui- تعداد پستها : 49
Join date : 2014-04-25
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
با سپاس از شما برای قرار دادن سه آهنگ استفاده شده در فیلم "مشت - ۱۳۶۳".
آنها دریافت و گوش کردم. ... راستش خودم، نام آهنگساز آنها و یا فیلمی را،
که برای اولین بار این موسیقیها ساخته شدند، نمیدانم. ... اما مطمئن باشید،
که دیگر یاران ارجمند فروم، در صورت شناسایی نام آهنگساز و یا فیلم اصلی،
حتمن در انجمن اطلاع رسانی خواهند داشت.
سلامت باشید.
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
1. ضمن تشکر از "59" عزیز بابت تذکر به دوست تازه واردمون، "Milassyui"، بابت فعالیت ایشون، باید خدمت این دوستمون عرض کنم که بنده دیدم شما 5 بار یک مطلب مشابه رو در ساعات مختلف تکرار کردید، بی این که چیزی برای گوش کردن گذاشته باشید. این کار، همون طور که می دونید، "اسپمینگ" نام داره و همه ی پست های مشابه حذف می شه.
اما، امروز با راهنمایی های "59" نشون دادید چنین هدفی در میون نبوده. خوب، بهتر. ورودتون رو به انجمن تبریک عرض می کنم و پاسختون رو به جای پیام خصوصی، همینجا می دم.
2. در مورد این که این موسیقی کار کیه و اصلاً کپیه یا کار زنده یاد "روبیک منصوری" ("علی منصوری") خبری ندارم و مث شما مطمئن نیستم کار کپی باشه؛ چون، سبک کارای زنده یاد "منصوری" بیشتر غربی بود.
3. و باز هم به قول "59" عزیز: باید منتظر "میحا"ی عزیز بمونیم.
.............................................
4. "59" گرامی، انجام وظیفه ست.
راستش از جریان کلیپ های "اجنبی" خبری ندارم. چه عرض کنم؟
5. در مورد "فرهاد اصلانی" خوشحالم که باعث بحث و تبادل نظر شدید و بانیش شما بودید.
بله. بنده از همین بازی زیرپوستی و میمیک های اون در "زندگی خصوصی" خوشم اومد و همین باعث شد که رغبت کنم "بخاطر پونه" رو تو این بی فیلمی بگیرم و بخوام ببینم.
ضمناً امیدوارم انتخاب زوج "اصلانی" - "توسلی" بخاطر موفقیت نسبی فیلم به قول شما کپی شده ی "زندگی خصوصی" نبوده باشه؛ اما، به نظرم، ندید، بوده!
6. به به! چه خوب! حتماً دوس دارم نظرات و نقدهای شما رو در مورد این فیلم بخونم و چه خوب که یادآور شدید چنین مطلبی دارید. اگه اجازه بدید، تا آخر هفته مزاحمتون می شم برای مطالعه ی این مطلب. پیشاپیش ممنونم.
7. بله. کاملاً متوجه جریان ترجمه و زیرنویس و پخش فیلم های "مادر" و "کشتی آنجلیکا" و ... بودم؛ اما، انگار بد مطلبو بیان کرده بودم و باعث شدم شما متوجه نشید. شرمنده.
درسته. ترجمه کردن بیشتر از هر چیزی (به نظرم تا 80 درصد) نیاز داره به این که شما تو زبون مادری به پختگی رسیده باشی و همین موضوع باعث می شه که همه فکر کنن پس قضیه حله و کاریه راحت؛ اما، نمی دونن که چقدر تو زبون مادری شون ضعیفن و قضیه خیییییییلی جدی تر از اونیه که تو توهماتشونه.
آشنایی شما با فارسی و عشقتون به این زبون و انشانویسی، خاطره نویسی و رسانویسی تون بر هیچ کس تو این انجمن پوشیده نیست و همین باعث شده که بگم مطمئنم کاری زیبا از ترجمه و زیرنویس روسی ارائه کردید.
8. احسن به شما بابت یادآوری مجدد پست خوبتون درباره ی "قصه های مجید". این کارها و لینک هاتون ضمن یادآوری خاطره ها، باعث می شه بچه هایی که جدیدتر اومده ن، یا ربات های خزنده ی موتورهای جستجو، بهتر بتونن عمل کنن و راحت تر مطالب ایندکس گذاری شه.
بله. این پستتون کاملاً یادم بود و درست زمانی که می خواستم بنویسم، یاد اون عکسی که از "قصه های مجید" گذاشته بودید هم افتادم.
9. درسته. همین کار و سریال باعث شهرت جهانی "هوشنگ مرادی کرمانی" عزیز شد. دست "کیومرث پوراحمد" هم جداً درد نکنه؛ که، برای سینمای کودک کشور خیلی زحمت کشید و برای "قصه های مجید" هم به بهترین شکل عمل و حق مطلب رو خیلی عالی ادا کرد. "مهدی باقربیگی" هم که رو چش من یکی جا داره و خیلی دوس دارم یه روز از نزدیک ببینمش.
10. نه اتفاقاً. اصلاً به ذهنم نرسید که می شه به این طریق هم به کارهای اصلی "دی دی" رسید! مشاوره و بحث و تبادل همین چیزاش خوبه دیگه. "دو فکر بهتر از یک فکر کار می کنه".
بسیار ممنونم از راهنمایی ارزنده تون و خوشحالم که از دیشب مشکل فیل کشی من رفع شده و می تونم به "یو ت..." سر بزنم و اطاعت امر کنم.
آقا، ما رفتیم برای دانلود!
11. پس بنده سعادت نداشته م خلاصه ی "الیور توییست" شما رو بگیرم. شاید هم بخاطر حجم بالای اون، در اون زمان نتونسته م بگیرمش؛ اما، امروز دیگه هر زمان تونستید و زحمت کشیدید گذاشتید، می تونم بگیرمش. اینو از این نظر گفتم که اگه مشکل هاردتون رفع شد، خودتونو به زحمت نندازید و اون خلاصه رو بخاطر کم حجم کردن، کانورت نکنید.
اگه هم لینکشو دارید، بذارید، لطفاً.
راستی، حالا که صحبت لینک شد، می شه لطف کنید لینک "پرژن گیگ"تون رو یه بار دیگه اینجا یا توی پی ام به من بدید؟ ممنون می شم. یادمه درش "همسران" هم بود؛ که، همون سال ها گرفتم؛ اما، خیلی از کاراش موند و منتظر بودم خونه اینترنت بکشم تا بتونم بگیرمشون. اگه هم پاکشون کردید، اصلاً جای ناراحتی نداره و خیلی طبیعیه این چیزا.
به هر حال، ممنونم.
12. در مورد "درخت گلابی" به قول شما شاید تنها سکانس خوبش همونی بود که جنابعالی به خوبی به اون اشاره کردید و منو به شدت یاد ظهرای تابستون خودم انداخت؛ که، در حالی که پدر و مادرم و اکثر آدما یا مهمونایی که داشتیم، استراحت می کردم، هرگز نمی خوابیدم و همیشه؛، بیشتر تنها و گاهی با خواهرزاده م به کوچه یا حیاط خونه مون می رفتیم و کارهای عجیب می کردیم. یکی از کارایی که هرگز یادم نمی ره این بود که مگسی می گرفتیم و سیخی جارو می کردیم تو بدنش! و از اون به عنوان طعمه برای زنبورهای معمولی استفاده می کردیم و وقتی زنبور می یومد و مگس رو می گرفت، سنگینی سیخ جارو باعث می شد که نتونه اونو برداره، ببره و ما همه ش سیخ رو می گرفتیم و باهاش بازی می کردیم! یه اسباب بازی بیومکانیکی و مصنوعی - طبیعی؛ که، به ما کلی آرامش می داد. (من و خواهرزاده م و نه مگسه، البته! )
13. بعدها دیدم این کار ما انگار خیلی قدیمیه و هزار سال پیش چینی ها این کارو می کرده ن:
14. در مورد "میکس" هم علتشو خوب متوجه شدم و با این که شما هم به این مطلب اشاره کرده بودید، به ذهنم نرسید شاید علت این که از این فیلم خوشتون اومده، خصوصی باشه. متشکر از یادآوری تون.
15. بنده تکنیک "پرده ی سبز" یا "پرده ی آبی" رو تو اون برنامه ی "اکبر عالمی" عزیز به یاد ندارم و بعید می دونم اون قسمت رو دیده باشم؛ وگرنه، حتماً یادم بود؛ اما، تو یه برنامه ی دیگه دیدم. متشکرم از یادآوری خوبتون.
16. دم شما گرم و همه ی عزیزان؛ که، با بحث ها و دلنوشته های زیباتون باعث می شید آدم هر وقت می یاد اینجا آرامش بگیره و به قول "هایدی" تو آستانه ی 40 سالگی فکر کنه هنوز کودکه و همین باعث جوونی و شادابیش شه.
دم همه گرم.
اما، امروز با راهنمایی های "59" نشون دادید چنین هدفی در میون نبوده. خوب، بهتر. ورودتون رو به انجمن تبریک عرض می کنم و پاسختون رو به جای پیام خصوصی، همینجا می دم.
2. در مورد این که این موسیقی کار کیه و اصلاً کپیه یا کار زنده یاد "روبیک منصوری" ("علی منصوری") خبری ندارم و مث شما مطمئن نیستم کار کپی باشه؛ چون، سبک کارای زنده یاد "منصوری" بیشتر غربی بود.
3. و باز هم به قول "59" عزیز: باید منتظر "میحا"ی عزیز بمونیم.
.............................................
4. "59" گرامی، انجام وظیفه ست.
راستش از جریان کلیپ های "اجنبی" خبری ندارم. چه عرض کنم؟
5. در مورد "فرهاد اصلانی" خوشحالم که باعث بحث و تبادل نظر شدید و بانیش شما بودید.
بله. بنده از همین بازی زیرپوستی و میمیک های اون در "زندگی خصوصی" خوشم اومد و همین باعث شد که رغبت کنم "بخاطر پونه" رو تو این بی فیلمی بگیرم و بخوام ببینم.
ضمناً امیدوارم انتخاب زوج "اصلانی" - "توسلی" بخاطر موفقیت نسبی فیلم به قول شما کپی شده ی "زندگی خصوصی" نبوده باشه؛ اما، به نظرم، ندید، بوده!
6. به به! چه خوب! حتماً دوس دارم نظرات و نقدهای شما رو در مورد این فیلم بخونم و چه خوب که یادآور شدید چنین مطلبی دارید. اگه اجازه بدید، تا آخر هفته مزاحمتون می شم برای مطالعه ی این مطلب. پیشاپیش ممنونم.
7. بله. کاملاً متوجه جریان ترجمه و زیرنویس و پخش فیلم های "مادر" و "کشتی آنجلیکا" و ... بودم؛ اما، انگار بد مطلبو بیان کرده بودم و باعث شدم شما متوجه نشید. شرمنده.
درسته. ترجمه کردن بیشتر از هر چیزی (به نظرم تا 80 درصد) نیاز داره به این که شما تو زبون مادری به پختگی رسیده باشی و همین موضوع باعث می شه که همه فکر کنن پس قضیه حله و کاریه راحت؛ اما، نمی دونن که چقدر تو زبون مادری شون ضعیفن و قضیه خیییییییلی جدی تر از اونیه که تو توهماتشونه.
آشنایی شما با فارسی و عشقتون به این زبون و انشانویسی، خاطره نویسی و رسانویسی تون بر هیچ کس تو این انجمن پوشیده نیست و همین باعث شده که بگم مطمئنم کاری زیبا از ترجمه و زیرنویس روسی ارائه کردید.
8. احسن به شما بابت یادآوری مجدد پست خوبتون درباره ی "قصه های مجید". این کارها و لینک هاتون ضمن یادآوری خاطره ها، باعث می شه بچه هایی که جدیدتر اومده ن، یا ربات های خزنده ی موتورهای جستجو، بهتر بتونن عمل کنن و راحت تر مطالب ایندکس گذاری شه.
بله. این پستتون کاملاً یادم بود و درست زمانی که می خواستم بنویسم، یاد اون عکسی که از "قصه های مجید" گذاشته بودید هم افتادم.
9. درسته. همین کار و سریال باعث شهرت جهانی "هوشنگ مرادی کرمانی" عزیز شد. دست "کیومرث پوراحمد" هم جداً درد نکنه؛ که، برای سینمای کودک کشور خیلی زحمت کشید و برای "قصه های مجید" هم به بهترین شکل عمل و حق مطلب رو خیلی عالی ادا کرد. "مهدی باقربیگی" هم که رو چش من یکی جا داره و خیلی دوس دارم یه روز از نزدیک ببینمش.
10. نه اتفاقاً. اصلاً به ذهنم نرسید که می شه به این طریق هم به کارهای اصلی "دی دی" رسید! مشاوره و بحث و تبادل همین چیزاش خوبه دیگه. "دو فکر بهتر از یک فکر کار می کنه".
بسیار ممنونم از راهنمایی ارزنده تون و خوشحالم که از دیشب مشکل فیل کشی من رفع شده و می تونم به "یو ت..." سر بزنم و اطاعت امر کنم.
آقا، ما رفتیم برای دانلود!
11. پس بنده سعادت نداشته م خلاصه ی "الیور توییست" شما رو بگیرم. شاید هم بخاطر حجم بالای اون، در اون زمان نتونسته م بگیرمش؛ اما، امروز دیگه هر زمان تونستید و زحمت کشیدید گذاشتید، می تونم بگیرمش. اینو از این نظر گفتم که اگه مشکل هاردتون رفع شد، خودتونو به زحمت نندازید و اون خلاصه رو بخاطر کم حجم کردن، کانورت نکنید.
اگه هم لینکشو دارید، بذارید، لطفاً.
راستی، حالا که صحبت لینک شد، می شه لطف کنید لینک "پرژن گیگ"تون رو یه بار دیگه اینجا یا توی پی ام به من بدید؟ ممنون می شم. یادمه درش "همسران" هم بود؛ که، همون سال ها گرفتم؛ اما، خیلی از کاراش موند و منتظر بودم خونه اینترنت بکشم تا بتونم بگیرمشون. اگه هم پاکشون کردید، اصلاً جای ناراحتی نداره و خیلی طبیعیه این چیزا.
به هر حال، ممنونم.
12. در مورد "درخت گلابی" به قول شما شاید تنها سکانس خوبش همونی بود که جنابعالی به خوبی به اون اشاره کردید و منو به شدت یاد ظهرای تابستون خودم انداخت؛ که، در حالی که پدر و مادرم و اکثر آدما یا مهمونایی که داشتیم، استراحت می کردم، هرگز نمی خوابیدم و همیشه؛، بیشتر تنها و گاهی با خواهرزاده م به کوچه یا حیاط خونه مون می رفتیم و کارهای عجیب می کردیم. یکی از کارایی که هرگز یادم نمی ره این بود که مگسی می گرفتیم و سیخی جارو می کردیم تو بدنش! و از اون به عنوان طعمه برای زنبورهای معمولی استفاده می کردیم و وقتی زنبور می یومد و مگس رو می گرفت، سنگینی سیخ جارو باعث می شد که نتونه اونو برداره، ببره و ما همه ش سیخ رو می گرفتیم و باهاش بازی می کردیم! یه اسباب بازی بیومکانیکی و مصنوعی - طبیعی؛ که، به ما کلی آرامش می داد. (من و خواهرزاده م و نه مگسه، البته! )
13. بعدها دیدم این کار ما انگار خیلی قدیمیه و هزار سال پیش چینی ها این کارو می کرده ن:
14. در مورد "میکس" هم علتشو خوب متوجه شدم و با این که شما هم به این مطلب اشاره کرده بودید، به ذهنم نرسید شاید علت این که از این فیلم خوشتون اومده، خصوصی باشه. متشکر از یادآوری تون.
15. بنده تکنیک "پرده ی سبز" یا "پرده ی آبی" رو تو اون برنامه ی "اکبر عالمی" عزیز به یاد ندارم و بعید می دونم اون قسمت رو دیده باشم؛ وگرنه، حتماً یادم بود؛ اما، تو یه برنامه ی دیگه دیدم. متشکرم از یادآوری خوبتون.
16. دم شما گرم و همه ی عزیزان؛ که، با بحث ها و دلنوشته های زیباتون باعث می شید آدم هر وقت می یاد اینجا آرامش بگیره و به قول "هایدی" تو آستانه ی 40 سالگی فکر کنه هنوز کودکه و همین باعث جوونی و شادابیش شه.
دم همه گرم.
Emiliano- تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
امیر جان با سپاس برای تمام نکاتی که مطرح ساختید.
- بله، هر زمان که خود فیلم "به خاطر پونه" رو تماشا فرمودید،
یادداشت من کوچک هم، تقدیم شما و فروم خواهد شد. بعنوان جایزه (لبخند).
اتفاقن به دلیل همون بازی این دو در زندگی خصوصی، بگمانم برای این فیلم هم انتخابشان کرده بودند.
- لطف دارید. هم خودتان، هم سایر یاران گرامی، همگی اهل هنر، ادبیات، مترجمی و قلم هستید.
- خواهش میکنم، چون گاهن صحبت مطالب قدیمی تر نیز میشود، این هست که برای آسانی در دسترسی،
لینک صفحه ی مطلب مورد نظر را قرار میدهیم. ... چون، دروغ چرا؟ (خنده). این "جستجو"ی انجمن،
هیچگاه برای من کار نکرده!. ... دکوره بگمانم.
- دانلود موفقیت آمیز و شیکی را برای شما آرزومندم (لبخند).
امیدوارم که تاکنون، هواپیمای دانلود فیلمهای مورد گفتگو،
بر زمین هارد کامیپوتر شما، فرود آمده باشد.
- راستش، لینک خلاصه ی الیور تویست، همانند تمام دیگر خلاصهها و فیلمهای آنزمان،
اکنون دیگر در دسترس نیست. ... اما قول میدهم هر زمان که به هارد دسترسی پیدا کردم،
تمام آن خلاصه ها را، در پیکو فایل یا پرشین گیگ که همیشگی هم هستند، دوباره قرار دهم.
در همین راستا، تمام فایلهایی که در این دو سرور، در طول یک سال و نیم گذشته تقدیم میشوند،
بر سر جای خودشان هستند و دعا گوی شما میباشند. / کاش "پیکو فایل" هم همانند "پرشین گیگ"،
یک صفحه ی قابل دید برای همگان، از تمام لینکهای یک کاربرش را داشت. ...
(لینک صفحه ی فایلهای ۵۹ در پرشین گیگ):
http://elmond.persiangig.com
- ممنونم از خاطره ی شما. ... عجب اسباب بازی بوده.
میتونستید ثبتش کنید، و سپس به تولید انبوه برسونید (لبخند).
- راستش بجز اون دلیل شخصی، فیلم میکس از نظر من، زبان طنز خوبی هم داشت.
البته اصلن به اندازه ی اجاره نشینها و یا مهمان مامان نبود، اما خوب بود از دید من.
- خواهش میکنم، برنامه ی آقای عالمی، تماشایی و مفید بود. درست همانند سایر برنامههای آن دوران.
برنامههای خوبی چون: "گوناگون"، "دیدنی ها"، "آزمایشگاه خانگی" و ... یادشان بخیر. ...
"یادگاری"، باید میرفت سراغ این برنامه ها، که اما نرفت!. به همین سادگی.
- البته در آذر ماه ۱۳۹۲، که اولین بار در وبلاگ افشین خان،
یادی داشتم از برنامه ی تلویزیونی آقای دکتر عالمی،
در همان قسمت دیدگاه کاربران، یکی از مهمانان گرامی با نام "افشین"،
توضیحات تکمیلی خوبی را در مورد آن برنامه فرمودند:
(در آدرس زیر، نظر یکی مانده به آخر برای ایشان است)
http://indianajones2.blogfa.com/comments/?blogid=indianajones2&postid=74&timezone=12600
- از شما و همه ی یاران نیز سپاسگزارم، که شمع این محفل را، همچون پروژکتوری، روشن نگاه داشتید (لبخند).
سلامت باشید.
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
سلام بر همه
آقایون، مشالله هر کدوم پستهایی که میزنین خودش به مجله سینما شده! ولی خب متاسفانه من که فرصت نمی کنم همه اش رو بخونم و هر کلمه ای که جلب توجه بکنه و چشمم بگیره رو شکار می کنم و از اطلاعات شما استفاده می کنم.
حالا یکی دو تا سوال:
احیاناً کسی فیلم طائل رو داره؟ فکر کنم تلویزیون خیلی کم نشونش داد. مال سال 64 بودش ولی من فقط آخرش رو یادم مونده که خیلی غم انگیز بود. من اون موقع خیلی از محمد برسوزیان خوشم میومد چون چهره پر جذبه ای داشت به نظرم. ولی فکر می کنم واقعاً هیچ وقت نقشی رو که شایسته اش بوده بازی نکرده. بخصوص آخرین بازی که ازش دیدم تو سریال مزخرف زمانه بود که تاسف بار بود... اما بازیش در طائل رو بهترین کارش می دونم (البته من بیشتر در تلویزیون دیدمش و کارهای سینمایی و تئاتریش رو غیر از همون قدیمیهاش خیلی ندیدم).
یه چیز دیگه هم این که: یک برنامه تلویزیونی بود که اصلاً یادم نیست چی بود! اما اگه درست یادم باشه یک قسمتش انگار جلیل فرجاد یا یه چیزی (!) شکل اون بود که ماجراش این بود که زنش خیلی خرافاتی بود و پیش یه جادوگر میرفت و کارهای اجق وجق می کرد و یکی از دسته گلهایی که به آب می داد این بود که موهای شوهر بیچاره اش رو تو خواب قیچی میکرد و وقتی این از خواب پا میشد میدید وسط سرش قد یه تخم مرغ سولاخه! (ولی الان که فکرش رو میکنم می بینم جلیل جان از اولش هم اون فضای تخم مرغی رو وسط سرش داشت... پس احتمالاً بازیگرش کس دیگه ای بوده... )
آقایون، مشالله هر کدوم پستهایی که میزنین خودش به مجله سینما شده! ولی خب متاسفانه من که فرصت نمی کنم همه اش رو بخونم و هر کلمه ای که جلب توجه بکنه و چشمم بگیره رو شکار می کنم و از اطلاعات شما استفاده می کنم.
حالا یکی دو تا سوال:
احیاناً کسی فیلم طائل رو داره؟ فکر کنم تلویزیون خیلی کم نشونش داد. مال سال 64 بودش ولی من فقط آخرش رو یادم مونده که خیلی غم انگیز بود. من اون موقع خیلی از محمد برسوزیان خوشم میومد چون چهره پر جذبه ای داشت به نظرم. ولی فکر می کنم واقعاً هیچ وقت نقشی رو که شایسته اش بوده بازی نکرده. بخصوص آخرین بازی که ازش دیدم تو سریال مزخرف زمانه بود که تاسف بار بود... اما بازیش در طائل رو بهترین کارش می دونم (البته من بیشتر در تلویزیون دیدمش و کارهای سینمایی و تئاتریش رو غیر از همون قدیمیهاش خیلی ندیدم).
یه چیز دیگه هم این که: یک برنامه تلویزیونی بود که اصلاً یادم نیست چی بود! اما اگه درست یادم باشه یک قسمتش انگار جلیل فرجاد یا یه چیزی (!) شکل اون بود که ماجراش این بود که زنش خیلی خرافاتی بود و پیش یه جادوگر میرفت و کارهای اجق وجق می کرد و یکی از دسته گلهایی که به آب می داد این بود که موهای شوهر بیچاره اش رو تو خواب قیچی میکرد و وقتی این از خواب پا میشد میدید وسط سرش قد یه تخم مرغ سولاخه! (ولی الان که فکرش رو میکنم می بینم جلیل جان از اولش هم اون فضای تخم مرغی رو وسط سرش داشت... پس احتمالاً بازیگرش کس دیگه ای بوده... )
S@M- تعداد پستها : 161
Join date : 2010-03-30
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
خانم سم با درود.
فیلم "طائل - ۱۳۶۳"، تا چند روز آینده (نهایتا یک هفته ی دیگر)، با کیفیت و اندازه ی مناسب فایل،
در فروم رویایی قرار خواهد گرفت. چون اکنون، در کنار چند فیلم دیگر، بر روی دی وی دی هست.
(البته امیدوارم که خود دی وی دی، خراب نشده باشه، چون ۶ - ۷ سالی از عمرش میگذره).
سلامت باشید.
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
تشريفات - ۱۳۶۴
کارگردان: مهدی فخيم زاده
نویسندگان: مهدی فخيم زاده و محمدرضا ميرلوحی
مدیر فیلمبرداری: جمشید الوندی
دستیار فیلمبردار: علی الهیاری
موسیقی: مرتضی حنانه
طراح لباس: زنده یاد احمد هاشمی
سرپرست گویندگان: استاد زنده یاد ایرج ناظریان
بازیگران: مهدی فخیم زاده، مهوش صبرکن، هوشنگ نیکرفتار،
زنده یادان: "احمد هاشمی، علی شعاعی، احمد قدکچیان"، رحیم هودی و ....
تدوین: کامران قدکچیان
ژانر: حادثه ای
سال ساخت: ۱۳۶۴
مدت: ۱۱۰ دقیقه
.
.
.
- درست یک ماه پیش، فیلم بیاد ماندنی "خواستگاری - ۱۳۶۸" در فروم رویایی تقدیم گردید،
که در پست آن، به بررسی سبک فیلمسازی و سینمای مولفانه ی مهدی فخیم زاده پرداخته شده بود.
یکی دیگر از فیلمهای خوش ساخت و مشهور ایشان، "تشریفات" نام دارد که با بازی و ساخته ی خودشان میباشد.
بیش از ۷ ماه پیش، سرانجام فایل این فیلم نوستالژیک، توسط شرکت پخش و یا سایتی با نام "Iran Base"،
در یو،تیو.ب، برای اولین بار قرار گرفت. ... من همان زمان در انجمن اطلاع رسانی داشتم، چرا که این فیلم،
در دهه های فجر در سالهای پایانی شصت و اپتدایی هفتاد، بارها و بارها از دو کانال آن دوران پخش میشد،
و جدای از این مطلب، ساختار آن از جهت: میزانسن، بازیگری، موسیقی، دوبلاژ و سایر زمینهها،
بسیار اصولی و ماندگار میباشد. ... و اما، یکی - دو ماه پیش، کانال محترم "نمایش"،
سرانجام این فیلم را پس از سالها بازپخش کرده بود که نسخه ی تصویری آن،
در سایت یو،تیو.ب، موجود میباشد، اما از دیدگاه فرمت تصویری و نزدیک بودن کیفیت،
نسخه ای که از سوی "Iran Base" اولین بار در فضای مجازی قرار گرفته بود،
به پخش تلویزیونی این فیلم در دهه ی شصت و اوایل هفتاد نزدیک تر است.
با این مقدمه، آن نسخه ی یاد شده، بخاطر اینکه دیگر در یو.تیو.ب نیست!،
برای فروم رویایی آماده گردیده و تقدیم میگردد. با سپاس دوباره از "Iran Base"،
که آنرا برای اولین بار در فضای اینترنت به اشتراک قرار داده بود.
فیلم کامل "تشريفات - ۱۳۶۴" در یک فایل فشرده (اندازه و کیفیت تصویر مناسب):
http://s5.picofile.com/file/8121501950/Tashrifat_1364.rar.html
.
.
.
جاودان باد یاد خاطرات کودکی و نوجوانی.
شاد و سلامت باشید.
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
1. متشکرم "59" عزیز. مزاحمت می شم.
2. در مورد "جستجو"ی انجمن، دقیقاً زدید تو خال. فک کنم "گوگل" بهتر و دقیق تر عمل می کنه تا این؛ که، مثلاً تو صفحات خود انجمن هم قراره بگرده.
دقیقاً "دکوری" رو خوب اومدید.
3. راستش هنوز دانلود کارهای "دی دی" رو شروع نکرده م؛ اما، حتماً تو برنامه دارم.
4. خیلی ممنونم از شما؛ که، لینک "پرژن گیگ"تون رو در اختیار بنده و دوستان قرار دادید. اگه در مورد فایل های حجیم سؤالی داشتم، مزاحمتون می شم.
بله. این ضعف "پیکو فایل" هم همیشه منو آزار می ده. کاش به فکر چنین آپشنی بیفتن مسؤولینش.
5. برای تولید انبوه اون اسباب بازی به مقدار معتنابهی مگس ساده نیازمندیم!
مگس راه راه و چارخونه قبول نیستا!
6. "یادگاری" فقط خواست یه کوچولو ادای "نقره" رو دربیاره؛ که، از همون قسمت دوم نشون داد به انگشت کوچیکه ی اون برنامه هم نمی رسه.
یادته قسمت اولش چه تبلیغی کردن برای برنامه شون؟ کو "آن مواعید"؟ چی شد په؟
7. بله. نوشته ها و کامنت های شما و دوستان و بخصوص "افشین" رو خوندم.
همیشه دقت و موشکافی "افشین" و "امید" رو هم دوس داشته م و وبلاگشو هم، همچنین. حیف که ایشون هم مدتیه دیگه به روز نکرده و ما رو از نوشته ها و فایل های خوبش بی نصیب فرموده.
8. و یک تشکر دیگه هم دارم بابت فیلم "تشریفات" از شما. دستتون درد نکنه.
Emiliano- تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
امیر جان با درود.
- با سپاس از شما برای تمام نکاتی که مطرح ساختید.
- راستی، یک فیلمی هست از مجموعه ی "دی دی"، که اولین کار هالروردن،
در اجرای این پرسوناژ هست. ... / سال پیش اطلاع رسانی داشتیم،
که یک انسان خوش ذوق، تمام "دی دی"های دوبله به فارسی رو،
از پخش تلویزیونی آنها در اپتدای دهه ی هفتاد ضبط کرده بودن،
و در سایت یو.تیو،ب، قرار دادند، و تمام آن فیلمها آنجا هست، اما،
در آن اولین فیلم دی دی، که ظاهرن فقط یکبار در ایران پخش شده و معروف نیست،
زنده یاد اصغر افضلی، بجای هالروردن صحبت کردند!. ... یادشان گرامی.
من همیشه، محو صدا سازی ایشان میشوم، که بجای "پرنس جان" هنرنمایی کرده بودند.
- بسیار خرسندم که فایل "تشریفات" رو دریافت کردید. این فیلم را خیلی دوست دارم.
- بله، شما همیشه در تمام وبلاگهای نوستالژیک هم حضور فعال دارید،
و بنده هم همیشه عرض ادب و احترام در وبلاگها دارم خدمت شما.
- با کمال میل در خدمت هستم. هر فایلی که نیاز داشت،
تا به قسمتهای کوچکتر برای آسانی در بارگیری تقسیم بشه رو بفرمایید،
تا آن مورد انجام و تقدیم حضور گردد./ - سپاسگزارم برای تمام نکات خوب،
و همچنین بامزه ای که بیان فرمودید (لبخند).
- چندی پیش در سایت یو.تیو.ب، به مورد بسیار جالبی برخورد کردم ...:
(کانال "استالکر گرامی") ...:
https://www.youtube.com/user/mahmoody82
یار با معرفت انجمن، "استالکر - محمد جان"، کانالی دارند در آن سایت با نام "Nostalgia".
ایشان با بزرگواری تمام، لطف کردند و برخی از خلاصه هایی که برای سریالها درست میکردیم،
و در فروم تقدیم میشد را، در کانال خودشان گذاشته اند، و در کمال امانت داری و وفاداری،
نام فروم و شخص انجام دهنده ی آن کارها را نیز نوشته اند. ... ایشان در اصل،
بزرگی خودشون رو ثابت کردن، و در همینجا، سپاس فراوان دارم خدمتشان.
(منتخبی از فیلمهای «دیدی» کمدین آلمانی)
https://www.youtube.com/watch?v=G1qvjqBdHvg
(خلاصه ی سریال سلطان و شبان)
https://www.youtube.com/watch?v=pWcYPg0BdZc
(خلاصه ی محله برو بیا)
https://www.youtube.com/watch?v=trU8cEcBl_Y
(خلاصه ی سریال آینه عبرت - آتقی)
https://www.youtube.com/watch?v=JXItphhqjhQ
.
.
.
* البته بوده موردی دیگر که از پست ما در انجمن، فایل رفته به یک کانال دیگه،
اما بدون نوشته شدن نام منبع، در آن سایت قرار گرفته، سپس آن لینک یوتیوبی،
برگشته به همینجا، و بدین ترتیب، در جریان قرار گرفتیم.
سلامت باشید.
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
سلام عرض ادب واحترام خدمت تمام دوستان بزرگوار وگرامي امديوارم كه هميشه خوش وسلامت باشيد دوستان عزيز كسي فيلم ايراني شوك محصول سال 1375 به كارگرداني ناصر مهدي پور بابازي مرحوم فريدون مالكي.حميد طالقاني.محسن خرمدره.وهراند هاكوپيان را در ارشيو يا جاي ديگه دارند خيلي ممنون وسپاسگذار مي شوم اگر اين فيلم را داشته باشيد
Milassyui- تعداد پستها : 49
Join date : 2014-04-25
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
طائل - ۱۳۶۳
(یک فیلم درونگرایانه، از سینمای فقید شصت)
نویسنده و کارگردان: محمد عقیلی
مدیر فیلمبرداری: مرتضی رستگار
موسیقی: حسن زندباف
میکس: اسحاق خانزادی
سرپرست گویندگان: استاد سعید مظفری
بازیگران: محمد برسوزیان، علی ترابی، محمدعلی کشاورز،
زنده یادان: "منوچهر حامدی، محمد ورشوچی، اصغر زمانی"، شیرین گلکار.
تدوین: حسین زندباف
ژانر: اجتماعی / حادثه ای
سال ساخت: ۱۳۶۳
مدت: ۸۸ دقیقه
.
.
.
* فیلم کامل "طائل - ۱۳۶۳" در یک فایل فشرده (اندازه و کیفیت تصویر مناسب - ۹۰ مگابایت):
(صدای با صلابت زنده یاد "ایرج ناظریان"، گوینده ی نقش جناب "محمد برسوزیان")
http://s5.picofile.com/file/8121606334/Tael_1363.rar.html
و یا:
http://elmond.persiangig.com/Tael-1363.rar/download
پی نوشت:
- کمی بیش از ۶ ماه پیش، در بخش موسیقی فروم،
یادی داشتیم از حسین افصحی - کارگردان "باز مدرسم دیر شد - ۱۳۶۲"،
که البته روی صحبتمان، موسیقی زیبای این سریال و ساخته ی ماندگار استاد محمد شمس بود.
در قسمت پیشگفتار آن پست، سریال دیگری از ساختههای این کارگردان نیز معرفی شده بود:
https://koodaki-nojavani.forumfa.net/t17p560-topic
مجموعه ی یاد شده که "نوروزنامه" نام دارد، در سال نوی ۱۳۶۲ پخش شده بود.
بیش از ۵ سال پیش، خانم الهام - مدیر وبلاگ و سایت وزین "پافا"،
قسمتی کوتاه اما خاطره انگیز از "نوروزنامه" را که در "نقره" پخش کرده بودند،
برای اولین و آخرین بار در اینترنت، به اشتراک قرار دادند. ... از آنجا که شوربختانه،
سایت و وبلاگ ایشان مدتهاست که دیگر در دسترس نمیباشد، آن فایل تصویری تقدیم میگردد.
البته، نام این بازیگر که عکسش را هم قبلن از فیلم "همکلاس - ۱۳۵۶" قرار داده بودم،
همچنان نمیدانم. ... در "نوروزنامه"، علیرضا خمسه نیز در کنار او بازی میکند.
جالب اینجاست که من، با آنکه در زمان پخش این سریال نوروزی، دو سال و نیم داشتم،
اما آنرا بیاد دارم. ... فضای کارهای تلویزیونی در شصت بویژه نیمه ی اول آن دهه،
همگی در پس زمینه ای تیره ساخته میشدند، که تماشای دوباره ی آن حال و حوال،
اکنون بسیار نوستالژیک است. ... این فایل را بطور اتفاقی، در کنار فیلم "طائل" پیدا کردم.
* قسمتی کوتاه اما نوستالژیک، از مجموعه ی "نوروزنامه - ۱۳۶۲":
(با سپاس فراوان از "وبلاگ پافا"، برای به اشتراک قرار دادن آن)
http://s5.picofile.com/file/8121591268/NoruzNameh_1362_.rar.html
.
.
.
جاودان باد یاد خاطرات کودکی و نوجوانی.
شاد و سلامت باشید.
اين مطلب آخرين بار توسط 59 در الثلاثاء أبريل 29, 2014 12:34 pm ، و در مجموع 1 بار ويرايش شده است. (السبب : اضافه کردن لینک ها)
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
59 نوشته است:
- در سالهای جاری، اوضاع واحد دوبلاژ تلویزیون جالب نیست!، چرا که استاد بزرگی چون جلال مقامی،
دارنده ی آن صدای پاک و زلال، اکنون دیگه بخاطر اینکه بشدت رنجیده شدن از واحد دوبلاژ تلویزیون،
با آنها همکاری ندارن و آن واحد دوبلاژ که سالیان سال منزل هنری ایشان بشمار میآمده،
در اصل ایشون رو کنار گذاشته!، و این استاد ارجمند، نهایتن اکنون در بخش خصوصی،
و همچنین رادیوی کرج، مشغول هستن./ درسته که صدای استاد مقامی، دیگه از دست رفته،
اما تجربه ی مدیر دوبلاژی ایشان، و یا صحبت بجای نقش هایی که به صدای کنونی شون هم بخوره،
که از بین نرفته؟. ... / * برای واحد دوبلاژ تلویزیون، واقعن متاسفم!. ...
البته خوشبختانه نوروز امسال صدای جلال مقامی رو پس از مدت ها انتظار دوباره بر روی مایکل کین و رابرت ردفورد پا به سن گذاشته، شنیدیم. ایشون علاوه بر گویندگی به جای این دو بازیگر مدیریت دوبلاژ فیلم Elysium (2013 رو هم بر عهده داشتند. ولی نمی دونم چرا برای william fichtner، پنجاه و اندی ساله صدای ناصر احمدی رو انتخاب کردند؟! حالا ممکنه بگند که آخر سال بود و سرمان شلوغ اما با مرور کارنامه ایشون به خصوص در دهه ای که گذشت می بینیم که ایشان برای فیلم های دیگری که در روز های پایانی سال هم دوبله نکردند، از این دست انتخاب های غلط و بی مورد کم نداشتهاند....
من بیشتر از اینکه جلال مقامی رو یک مدیر دوبلاژ موفق بدانم یک دوبلور موفق خواهم دانست. همونطور که در عالم سینما اکثرا بازیگران موفق و سوپراستاری که به فیلمسازی روی آوردند در دراز مدت نتونستند موفق بشند در دوبله ایران همین وضعیت حاکم هست.
حالا بنظرم بیشتر از اینکه نگران بازگشت مقامی باشیم (چون که بالاخره امسال هر چند برای مدتی کوتاه برگشتتند) باید نگران وضعیت خسرو خسروشاهی باشیم که بعد از سال 88 دیگه پاشون رو در واحد دوبلاژ تلویزیون نذاشتند دلیلیش رو از زبان خودشون( در مصاحبه با مردم سالاری) برای شما نقل قول می کنم :
...پس از پنج شش سالي که به تلويزيون نميروم يک مورد بود که دو ماه پيش، به جاي يک نقش، چند قسمت صحبت کردم. در فيلم در جستجوي ريچارد اثر شکسپير که آلپاچينو ساخته بود، با بيش از سي گوينده آن را سه روز در تلويزيون کار کرديم. وقتي قرار شد درصدي جزئي علاوه بر دستمزد که به ما داده بودند را بين گويندگان تقسيم کنيم، شرمم آمد که مثلا 2000 تومان به آقاي والي زاده و مظفري و 1800 تومان به آقاي اسماعيلي بدهم. من گفتم که ارزش اين کار بالاتر است و ما اين پول را نميخواهيم. رئيس واحد دوبلاژ گفت: «اين فيلم چه فرقي با يک فيلم ايتاليايي دارد؟» البته فيلمهاي ايتاليايي هم فيلمهاي خوبي هستند اما چگونه ميتوان اثر شکسپير با ديالوگهاي ادبي را با آن فيلمها مقايسه کرد؟ ما تمام ترجمههاي ريچارد سوم را با هزينه خودمان خريداري کرده بوديم تا بتوانيم آن استعارههايي که شکسپير به کار برده و حتي انگليسي زبانها آن را نميفهمند را دريابيم. از طرفي عوامل تلويزيون چون از من خوششان نميآمد، وسط مرداد ماه سالني را به ما دادند که کولر نداشت. بيش از سي نفر گوينده را به اين سالن برديم، در حالي که چهار پنج سالن ديگر هم کار ميکرد و ما را دست ميانداختند و ميخنديدند. تصور کنيد که از ساعت 9 صبح تا 5 بعد از ظهر در ماه مرداد کار ميکرديم و اصلا در استوديو هوا نبود. يک شب هم شبکه چهار بدون هيچ تبليغي آن را نشان داد. ساعت 5 بعد از ظهر زيرنويس آمد که ساعت 8 در جستجوي ريچارد نشان داده ميشود. حتي کساني که ميخواستند فيلم را ببينند و از من ايراد بگيرند هم نتوانستند ببينند. آن وقت فيلم شکسپيري را با همان چوبي ميرانند که چيچو فرانکو را راندهاند...
http://www.mardomsalari.com/template1/Article.aspx?AID=22888
...............
چند وقت پیش یادمه دنیال فیلم 53 نفر با کیفیتی مناسب می گشتید که بالاخره تو این سایت براتون پیداش کردم :
http://nostalgiktv.com/%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%D8%B3%DB%8C%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C/%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%D8%B3%DB%8C%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%DB%8C-53-%D9%86%D9%81%D8%B1-4450.html
لینک دانلود : http://ziifile.com/t7rkoj9lersf/avc_53.mp4.html
یک سایتی دیگر هم هست که فیلم های کمیاب دهه 60 و 70 رو برای دانلود گذاشته ولی پولی هست و فقط به کار دوستانی که در ایران هستند میاد:
http://www.sonatiha.ir/
jasonbourne- تعداد پستها : 16
Join date : 2012-09-09
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
Milassyui نوشته است:اين اهنگ هاي انتخابي فيلم ايراني مشت لينك:
s5.picofile.com/file/8121377868/Mosht1.mp3.html
s5.picofile.com/file/8121378650/mosht2.mp3.html
s5.picofile.com/file/8121378842/Mosht3.mp3.html
لطفا اين لينك را توي صفحه جديد باز كنيد چون اينطوري نتوانستم خطا داد
سلام دوست گرامی،
متشکر از معرفی این آهنگهای زیبا.
لطفا اگر در این این فیلم نمونه های دیگری هم هست به اشتراک بگذارید.
سوالی دارم مبنی بر اینکه روبیک منصوری واسه صدا و سیما کار می کرده و یا اینکه توی استودیو های خصوصی به کار صدا گذاری مشغول بوده است؟
آهنگی که شما در خواست دادین به احتمال زیاد واسه یک فیلم هست که برداشته و روی این فیلم فارسی گذاشتن.
نکته اینکه این سبک موسیقی رو بیشتر به نام Crime Jazz می شناسند.
طبق تاریخ پخش فیلم موسیقی اون واسه قبل از 1984 هست.
به هر حال شما این آلبوم رو داشته باشید تا ببینم که ایا آلبوم مورد نظر شما رو می توم از بین 1 گیگا بایت فایل پیدا کنم یا نه.
- كد:
Dennis Farnon – Arrivederci, Baby!
Label:RCA Victor – LSO-1132
Format:Vinyl, LP
Country:US
Released:1967
http://www.mediafire.com/download/6r59xi79w353d2b/LSO-1132+-++Arrivederci%2C+Baby!+-+1966.rar
Mihakralj- تعداد پستها : 169
Join date : 2012-04-15
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
باشه حتما شما خيلي لطف داري متشكرم وجود شما براي بنده افتخار است بزرگوار تا ظهر اهنگ هاي ديگر فيلم هم قرار ميدهم
Milassyui- تعداد پستها : 49
Join date : 2014-04-25
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
اين هم چند اهنگ ديگر از فيلم مشت:
s5.picofile.com/file/8103334392/Music1.mp3.html
s2.picofile.com/file/7926718488/music2.mp3.html
s5.picofile.com/file/8103585500/music3.mp3.html
s5.picofile.com/file/8103585584/music4.mp3.html
s5.picofile.com/file/8103334392/Music1.mp3.html
s2.picofile.com/file/7926718488/music2.mp3.html
s5.picofile.com/file/8103585500/music3.mp3.html
s5.picofile.com/file/8103585584/music4.mp3.html
Milassyui- تعداد پستها : 49
Join date : 2014-04-25
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
"jasonbourne" گرامی با درود.
- بسیار خرسندم که در محفل یادمانهها همیشه حضور دارید.
- بازگشت استاد مقامی، خبر بسیار خوشحال کننده ای بود. البته روی صحبت من، درباره ی جای خالی فعالیتهای ایشان،
در واحد دوبلاژ خود تلویزیون بود، و نه شرکتها و استودیوهای خصوصی. ... بگمانم، دوبله ی فیلمهایی که نام بردید،
در موسسههای خصوصی کار شده باشند. اما اگر محصول واحد دوبلاژ تلویزون هستند، که جای بسی خرسندیست.
* قسمتهایی کمیاب و بسیار نوستالژیک، از برنامه ی دیدنیها - کانال دو (۱۳۶۹) - (منبع: سایت "ویکی پی جی"):
http://s5.picofile.com/file/8121672768/DidaniHa_video_wikipg_com_1369_.rar.html
- استاد مقامی، گوینده ای بسیار توانا و از آن مهمتر، خوش نوا و پاک صدا هستند. بهتر میدونید که در سری آخر "هنر دوبله"،
ایشون خیلی تاکید داشتن که در دهه ی شصت، دوبله ی برخی فیلمهای داستانی رو، با روش بومی و مستند انجام میدادن.
حالا البته درباره ی استاد مقامی، من حتا در زمینه نظر دادن هم خیلی خیلی کوچکم. اما نمونه ی دیگر،
آقای ژرژ پطرسی هستن، که برخلاف صدایشان، هیچوقت از دستپخت مدیر دوبلاژی ایشون خوشم نیامده، چرا؟،
چون از خود بازیگرها، در دوبله استفاده میکنن، آنوقت خودشان هم حتمن یک نقش رو میگن، در نتیجه،
گوش مخاطب در هنگام تماشای فیلم، با "دست انداز شنیداری" مواجه میشه، چرا که برای نمونه، در فیلم "عروس - ۱۳۶۹"،
بازیگران نقش اصلی، با صدای خودشون صحبت میکنن، یعنی خودشان نقش هاشان را دوبله کرده اند،
آنوقت در میان این صداهای عامیانه، یگهو ما صدای ویژه و زیبای آقای پطرسی رو (یعنی مدیر دوبلاژ رو)،
در نقش پسر عموی قهرمان فیلم میشنویم!. ... در بسیاری موارد دیگر هم، چنین سبک کاری رو دارن!.
- صحبتهای استاد خسروشاهی رو خوندم و لینک مربوطه را هم دیدم و خواندم. بابت اطلاع رسانی بسیار ممنون هستم.
جای تأسف داره!. ... چیز دیگری نمیتونم بگم. ... در نیمه ی دهه ی هفتاد، چند باری در سینما "سروش" در تهران،
البته شایدم سینما "صحرا بوده، .... زمان جشنواره، خسرو خسروشاهی در طبقه ی دوم سینما میبودند،
و بهمراه ۲-۳ نفر دیگه، همزمان فیلمهای خارجی رو دوبله میکردند. ... فیلم فرانسوی بسیار بسیار خوش ساختی بود،
که به فارسی، با نام "دختر ژنرال" برگردان شده بود. سیاه و سفید هم ساخته بودند، و محصول همان ۱۷ - ۱۸ سال پیش بود.
سکانس اول فیلم، از حادثه ی آخرین پلان فیلمش شروع میشد، که یک گلوله، از بدن قهرمان در میامد!،
از شیشه ی ماشین خارج میشد، و در اصل، شلیکی که به قهرمان در آخر میشد رو، با دور آهسته،
معکوس کرده بودند، ... سپس ما وارد داستان از اپتدا میشدیم، که کار از کجا به چنین حادثه ای کشیده شده بوده!.
استاد خسرو شاهی، نقش اول رو میگفتن، ... البته اپتدای فیلم، دستگاه آپارت ۳۵، مشکل پخش داشت،
برای همین ۲ بار سکانس اول رو تکرار کردن. اما شنیدن صدای آنزمان! ایشان، آنهم از فاصله نزیک، بسیار دلنشین بود.
بویژه اینکه پس از نمایش فیلم، در خیابان، بدنبالشان هم دویدم، سلام کردم، و ایشان هم با گرمی و مهربانی برخورد کردند،
و مراتب احترام خود را خدمتشان بیان داشتم. ...
* بخش اول تصویر: درب ورودی سینما "سروش" در پس زمینه.
(تهران، خیابان شریعتی، نرسیده به پیچ شمیران)،
کادر، برگرفته از فیلم "پنجاه روز التهاب - ۱۳۷۲"
* بخش دوم تصویر: استاد خسرو خسرو شاهی،
در حال دوبله ی همزمان در طبقه ی بالای سینما. سال ۱۳۷۲-۷۳.
اما صدای ایشون هم دیگه عوض شده، بم شده، و انگار یکی داره صدای خسروشاهی ی قدیم رو تقلید میکنه.
اما خوشبختانه، صدای آقایان: ممدوح، اسماعیلی، والی زاده، عرفانی و بویژه سعید مظفری (گوینده ی با احساس و توانا)،
خوشبختانه و گوش شیطان کر، ذره ای تغییر نکرده. ... اما استاد مقامی و خسروشاهی، ....
- استاد منوچهر اسماعیلی، در یکی از مصاحبههای تلویزیونی،
از جناب ممدوح، با عنوان شایسته ی "صدای الماسین" یاد کردند.
* در همان راستا، میتوان عناوین زیر را نیز برای این ۹ دوبلور برتر، بیان داشت:
سعید مظفری - صدایی نجیب و جوان
چنگیز جلیلوند - صدایی منعطف و خودمانی
حسین معمار زاده - صدایی مردانه و درونگرا
ایرج ناظریان - صدایی باصلابت و پرجذبه
خسرو خسرو شاهی - صدایی رمانتیک و عاشق پیشه
حسین عرفانی - صدایی پر طنین و پر قابلیت
جلال مقامی - صدایی پاک و زلال
منوچهر اسماعیلی - صدایی شریف و متین
منوچهر والی زاده - صدایی بی تکلف و جوان
- درباره ی صدای خانمهای دوبلور ایرانی (فقط دوبلورها و نه گویندگان)،
هیچگاه نمیتوانم دیدگاه ویژه ای را داشته باشم، نمیدانم چرا.
شاید چون از دید من، صداها یشان، اغراق آمیز است. ...
تنها صدای "خانم مریم شیرزاد (دوبلور اوشین)"،
و "خانم ناظریان (البته وقتی که ملایم و پایین صحبت میکنند -
امیر گرامی نیز به این مهم، اشاره ای ریزبینانه داشتند)، برایم خوشایند است.
اما در زمینه ی کسانی که بیشتر کار گویندگی و نریشن انجام میدادند،
صدای بانو ژاله علو، بسیار دلپذیر و گوشنواز بوده و هست. ...
- در فیلم ماندگار "مادر"، در سکانس داخلی "شام" که برق میرود،
صدای خانم دوبلور، وقتی که داد میزنند و میگویند "مادر ... مادر"،
خیلی گوشخراش است. ...
- بسیار ممنون هستم، هم از شما، و هم از مدیر سایت وزین "نوستالژیک تی وی" که سرکار خانم هایدی،
اولین بار این سایت رو در انجمن معرفی فرموده بودند. ... راستش روزی روزگاری،
یکی از پخش کنندگان فیلم "۵۳ نفر" هم در اینترنت بودم، البته ما همه وسیله هستیم، ... (لبخند)،
صاحبان اول و آخر فیلمها، سازندگان آنها هستند. ... در طی سه سال گذشته، ۲ بار این فیلم در فروم قرار گرفته.
بار آخر هم، به درخواست اعضای گرامی بوده:
https://koodaki-nojavani.forumfa.net/t24p40-topic
اما چون سرعتهای مختلف اینترنت موجود هست، بویژه قبل ها، نسخهها را برای فروم، با حفظ کیفیت، کم اندازه تر میکردیم.
اما، چون این فیلمها برای ما، یادآور خاطرات دوران کودکی هستند، و در کنار این مهم، یادمانهها ، با حالتی مه آلود همراه میباشند،
این هست که برای خود من، گاهن تماشای نسخههای کم حجم شده و با کیفیت معمولی فیلمهای شصتی، از اصلشان که دارم،
نوستالژیک تر است. ... بویژه در مورد همین "۵۳ نفر". ... البته سو تفاهم نگردد، من فقط از دید خود، بررسی کیفیتی داشتم.
راستش ۷ - ۸ سال پیش، ۲ سایت بودند، با نامهای: "ArianWorld.com" و "Irlook.com".
که البته هردوشون دیگه الان ۲ سالی هست که بسته شدن. ... منبع تمام فیلمهای شصتی تا ۲-۳ سال پیش،
تنها این دو سایت بودند. ... یعنی پخش کننده ی اول اینترنتی، آن دو سایت مرحومشده بشمار میآیند. ...
اکنون هم دیگر در بهشت اینترنت آن جهان، عسل مینوشند. ... البته اینها رو برای توضیحات گفتم،
وگرنه، لطف و توجه شما، متین و بزرگوارانه بوده و هست. ... از مدیر گرامی سایت "نوستالژیک تی وی" هم،
برای تمام زحماتشان، بازهم سپاسگزارم. ... این سایت سنتیها که فرمودید، هر چه "شصتی" داره رو،
ما اینجا داریم و قبلها قرار دادیم.
سلامت باشید.
اين مطلب آخرين بار توسط 59 در السبت يوليو 19, 2014 10:10 pm ، و در مجموع 1 بار ويرايش شده است.
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
59 نوشته است:
- چندی پیش در سایت یو.تیو.ب، به مورد بسیار جالبی برخورد کردم ...:
(کانال "استالکر گرامی") ...:
https://www.youtube.com/user/mahmoody82
یار با معرفت انجمن، "استالکر - محمد جان"، کانالی دارند در آن سایت با نام "Nostalgia".
ایشان با بزرگواری تمام، لطف کردند و برخی از خلاصه هایی که برای سریالها درست میکردیم،
و در فروم تقدیم میشد را، در کانال خودشان گذاشته اند، و در کمال امانت داری و وفاداری،
نام فروم و شخص انجام دهنده ی آن کارها را نیز نوشته اند. ... ایشان در اصل،
بزرگی خودشون رو ثابت کردن، و در همینجا، سپاس فراوان دارم خدمتشان.
(منتخبی از فیلمهای «دیدی» کمدین آلمانی)
https://www.youtube.com/watch?v=G1qvjqBdHvg
(خلاصه ی سریال سلطان و شبان)
https://www.youtube.com/watch?v=pWcYPg0BdZc
(خلاصه ی محله برو بیا)
https://www.youtube.com/watch?v=trU8cEcBl_Y
(خلاصه ی سریال آینه عبرت - آتقی)
https://www.youtube.com/watch?v=JXItphhqjhQ
.
.
.
* البته بوده موردی دیگر که از پست ما در انجمن، فایل رفته به یک کانال دیگه،
اما بدون نوشته شدن نام منبع، در آن سایت قرار گرفته، سپس آن لینک یوتیوبی،
برگشته به همینجا، و بدین ترتیب، در جریان قرار گرفتیم.
سلامت باشید.
با سلام و عرض ارادت خدمت دوستان به خصوص ۵۹ عزیز.
شما بسیار به بنده لطف دارید. من همیشه خودم رو مدیون این فروم رویایی میدونم. راستش از همون موقع که همشهری جوان اون کار زشت رو کرد و بچههای اینجا رو ناراحت کرد، من هم دیدم که بهتره کاری که دوست نداریم بقیه بکنن رو حداقل خودمون نکنیم. اینه که سعی کردم اگه چیزی جایی آپلود کردم credit رو به کسی که باید بدم. متاسفانه چند سالیه نمیرسم مثل قبل فعال باشم. ولی همیشه به یاد دوستان هستم.
stalker- تعداد پستها : 256
Join date : 2011-01-07
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
استالکر گرامی با درود.
- بسیار زیبا گفتید. بله، من هم خودم رو مدیون این انجمن یادمانه ها میدونم، نوستالژیها ادامه دارد.
باز هم از لطف و محبتت ممنون هستم. ... خدمت شما بگم که، چند لینک رو اینجا قرار میدم،
که البته در همین بخش فروم رویایی، در پستهای مختلف خودم، تا بحال قرار گرفته بودن،
اما اگر صلاح دونستید، اون لینکها رو که یکجا قرار میدم، به کانال خوبتون اضافه کنید،
تا ماندگاریشون بیشتر گردد. البته، فقط سه فایل اولی، که کلیپ تلفیقی هستند رو،
خودم انجام دادم، اما بقیه ی فایلها، در اصل تنها جدا سازی و ادیت ساده بوده،
و نقشی در تهیشون نداشتم. *بزودی هم، یک پست تازه و کلیپ تلفیقی نوستالژیک،
تقدیم فروم رویایی خواهد شد. ... با احترام. ... سلامت باشید.
.
.
.
* کلیپ تصویری از برنامه ی تلویزیونی "پخش با موشی (جعبه ی اسباب بازی)".
http://elmond.persiangig.com/Die%20Sendung%20mit%20der%20Maus%20-%20(Dahe%2060).wmv/download
* کلیپ تصویری از جنگ شبانه ی "بعد از خبر - ۱۳۷۱" - (کیفت اصلی پخش تلویزیون):
(با سپاس از برنامه ساز و کارگردان گرامی - جناب محمد اوزی)
http://elmond.persiangig.com/Bad%20Az%20Khabar%20(Kamel)%20-%20(1371).wmv
* کلیپ تصویری (اسلاید و موزیک) از فیلم نوستالژیک "یک روز گرم - ۱۳۶۳":
http://s5.picofile.com/file/8109314576/FotoClip_Yek_Ruze_Garm_1363_.rar.html
* خلاصه ی جامعی از "مسابقه ی هفته - ۱۳۶۷" - (تدوین و باز پخش توسط برنامه ی "یادگاری"):
http://s5.picofile.com/file/8105248576/Mosabeghe_Ye_Hafteh_1367_.rar.html
* اخبار شامگاهی کانال یک، توسط جناب "حسن سلطانی" - (۱۳۷۲):
(سکانسی برگرفته از فیلم "پادزهر - ۱۳۷۲")
http://s5.picofile.com/file/8121757884/Akhbar_Hasan_Soltani_1372_.rar.html
* "چشم چشم دو ابرو" (کاملترین نسخه ی موجود، که چندی پیش از "بچههای دیروز" پخش شد):
http://elmond.persiangig.com/CeshmCeshm2Abru%20(HQ)%20-%20(Dahe%2060).wmv/download
* تیتراژ خاطره انگیز "اخبار ورزشی" - (دهه ۶۰):
(با سپاس از برنامه ی "یادگاری")
http://s4.picofile.com/file/8101836268/Titraje_Akhbare_Varzeshi_Dahe_60.rar.html
* سکانسهایی خاطره انگیز از سریال ژانر نوجوان "جستجو" (دهه ی ۶۰):
(با سپاس فراوان از برنامه ی خوب و صمیمانه ی "بچههای دیروز)
http://elmond.persiangig.com/Seriyal-e%20Josteju%20(HQ)%20-%20(Dahe%2060).rar/download
* منتظر حضور امیر جان نیز در فروم هستیم.
۲ روز که نیستند، جای خالیشان بشدت احساس میگردد.
.
.
.
جاودان باد یاد خاطرات کودکی و نوجوانی.
شاد و سلامت باشید.
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
1. "59" عزیز، ضمن تشکر از شما و دوستان؛ که، از حقیر یادی می کنید، می شه لطف کنی نام اون کار "دی دی" رو که زنده یاد "افضلی" روش صحبت کرده و نوشتید یه بار پخش داشته، بگید؟ ممنون.
2. دروغ چرا، بنده "تشریفات" رو دانلود نکردم و از این فیلم؛ یعنی بخوام دقیق تر بگم، از کارا و بازی های "فخیم زاده" خوشم نمی یاد.
اما، از کار شما و پشتکارتون تشکر کردم و مطمئنم خیلی ها رو با این کار خوشحال کردید.
3. اختیار دارید. عرض بنده این بود که اگه به هنگام دانلود آرشیو طلایی شما، نامی رو متوجه نشدم یا برام سؤالی پیش اومد، ازتون می پرسم؛ وگرنه، به هیچ وجه راضی به زحمت تکه تکه فایل ها و بارگزاری مجدد اون ها از جانب شما نیستم.
می دونید که یکی از برتری های "پرژن گیگ" به "پیکوفایل" اینه که فایل ها به هنگام دانلود قابلیت تکه تکه شدن و همچنین رزیوم (از سر گیری) دارن؛ در حالی که "پیکوفایل" فایل ها رو به صورت یک تیکه دانلود می کنه و اگه برای مثال رو 99 درصد قطع شه یا مشکلی پیش بیاد، دوباره از سر می گیره!
بنابراین، هیچ نیازی به تکه تکه کردن آرشیو ارزشمندتون نمی شه. متشکرم از لطف همیشگی شما.
4. بله. "استاکر" عزیز؛ که، از دوستان قدیم بنده هستن، کارشون خیلی درسته و در سال هایی؛ که، ما با یه عکس و نام ذوق می کردیم، ایشون فایل های ویدئویی نایابی رو می گشتن، پیدا می کردن و با ما به اشتراک می ذاشتن.
یادمه سرورها از حمله ی دانلودرها به ستوه اومده بودن و یه بار به ایشون تذکر داده بودن که فایل هاشونو برداره!
دیدم که ایشون با خوندن نوشته ی شما پست تازه ای گذاشته و از همینجا به "استاکر" عزیز عرض سلام و ارادت دارم.
این نشون می ده که "استاکر" هم خواننده ی همیشگی نوشته های ما هست و باعث افتخاره.
5. سایت "پافا"ی "الهام" عزیز؛ که، بنده همه مدله (ایمیل و اس ام اس و تماس تلفنی و ...) باهاشون در ارتباطم، به دلیل کج فهمی های مسؤولین بارها فیلتر شد و این خانوم فعال دل خوشی از تأسیس دوباره ی سایت و وبلاگ نداره، متأسفانه.
از وقتی هم که ازدواج کرده ن، گرفتار شده ن و باز کمتر؛ اما، همیشه به عنوان یکی از بهترین و فعال ترین دوستان، در قلب و خاطر همه مون جا دارن و از همینجا ازشون یادی می کنم.
6. خیلی جالبه که از 2.5 سالگی تون و از "نوروزنامه" خاطره دارید.
من هم همین سن و سال؛ شاید هم، 2 ساله بودم؛ که، مادرم و داییم منو می بردن به مجلس های متعددی برای خواستگاری داییم از دخاتیر!
من تموم جزییات اون خواستگاری ها، هواهای بارونی یا برفی، آژانس هایی که سوار می شدیم و شکل و پذیرایی دخترا رو یادم بود و سال ها بعد وقتی به مادرم می گفتم، باورش نمی شد. این نشون می ده که بچه ها از 2 سالگی می تونن خاطره هاشون یادشون باشه؛ فقط، باید بخوان.
.................................
7. "59" عزیز، دیروز فرصتی شد تا "بخاطر پونه" رو ببینم.
به فرمایش شما ارزش یک بار دیدن رو داشت؛ اما، خیلی آس نبود و خیلی نتونست من یکیو بگیره.
اینو نوشتم که عرض کنم بی صبرانه منتظر خوندن نوشته های زیباتون درباره ی این فیلم هستم.
8. آقا، این فایل جدید "دیدنی ها" عجیب عالی بود. با ثانیه های 23 تا 30 اون؛ یعنی، وُله ی اول، خیلی خیلی حال کردم و کلی خاطره ی خوب واسه م زنده شد. دست مریزاد.
از این کارها باز هم رو کنید، آقا.
9. با توصیف صدای دوبلورها از جانب شما خیلی حال کردم و از این که "شهلا ناظریان" عزیز رو شما هم قبولش دارید، خیلی خوشحال شدم.
در مورد نریشن های عالی "ژاله علو" ("شوکت علو") عزیز هم حسابی زدید به هدف. درسته! تا به حال به این نکته فکر نکرده بودم. اوجش هم در زمینه ی کارتون، "جزیره ی ناشناخته"؛ معروف به، "سرندی پیتی" بود؛ که، تو خاطرات همه مون هست.
ایشون متولد 1306 هستن و همچنان شاداب و سرزنده و امیدوارم همیشه زنده باشن.
2. دروغ چرا، بنده "تشریفات" رو دانلود نکردم و از این فیلم؛ یعنی بخوام دقیق تر بگم، از کارا و بازی های "فخیم زاده" خوشم نمی یاد.
اما، از کار شما و پشتکارتون تشکر کردم و مطمئنم خیلی ها رو با این کار خوشحال کردید.
3. اختیار دارید. عرض بنده این بود که اگه به هنگام دانلود آرشیو طلایی شما، نامی رو متوجه نشدم یا برام سؤالی پیش اومد، ازتون می پرسم؛ وگرنه، به هیچ وجه راضی به زحمت تکه تکه فایل ها و بارگزاری مجدد اون ها از جانب شما نیستم.
می دونید که یکی از برتری های "پرژن گیگ" به "پیکوفایل" اینه که فایل ها به هنگام دانلود قابلیت تکه تکه شدن و همچنین رزیوم (از سر گیری) دارن؛ در حالی که "پیکوفایل" فایل ها رو به صورت یک تیکه دانلود می کنه و اگه برای مثال رو 99 درصد قطع شه یا مشکلی پیش بیاد، دوباره از سر می گیره!
بنابراین، هیچ نیازی به تکه تکه کردن آرشیو ارزشمندتون نمی شه. متشکرم از لطف همیشگی شما.
4. بله. "استاکر" عزیز؛ که، از دوستان قدیم بنده هستن، کارشون خیلی درسته و در سال هایی؛ که، ما با یه عکس و نام ذوق می کردیم، ایشون فایل های ویدئویی نایابی رو می گشتن، پیدا می کردن و با ما به اشتراک می ذاشتن.
یادمه سرورها از حمله ی دانلودرها به ستوه اومده بودن و یه بار به ایشون تذکر داده بودن که فایل هاشونو برداره!
دیدم که ایشون با خوندن نوشته ی شما پست تازه ای گذاشته و از همینجا به "استاکر" عزیز عرض سلام و ارادت دارم.
این نشون می ده که "استاکر" هم خواننده ی همیشگی نوشته های ما هست و باعث افتخاره.
5. سایت "پافا"ی "الهام" عزیز؛ که، بنده همه مدله (ایمیل و اس ام اس و تماس تلفنی و ...) باهاشون در ارتباطم، به دلیل کج فهمی های مسؤولین بارها فیلتر شد و این خانوم فعال دل خوشی از تأسیس دوباره ی سایت و وبلاگ نداره، متأسفانه.
از وقتی هم که ازدواج کرده ن، گرفتار شده ن و باز کمتر؛ اما، همیشه به عنوان یکی از بهترین و فعال ترین دوستان، در قلب و خاطر همه مون جا دارن و از همینجا ازشون یادی می کنم.
6. خیلی جالبه که از 2.5 سالگی تون و از "نوروزنامه" خاطره دارید.
من هم همین سن و سال؛ شاید هم، 2 ساله بودم؛ که، مادرم و داییم منو می بردن به مجلس های متعددی برای خواستگاری داییم از دخاتیر!
من تموم جزییات اون خواستگاری ها، هواهای بارونی یا برفی، آژانس هایی که سوار می شدیم و شکل و پذیرایی دخترا رو یادم بود و سال ها بعد وقتی به مادرم می گفتم، باورش نمی شد. این نشون می ده که بچه ها از 2 سالگی می تونن خاطره هاشون یادشون باشه؛ فقط، باید بخوان.
.................................
7. "59" عزیز، دیروز فرصتی شد تا "بخاطر پونه" رو ببینم.
به فرمایش شما ارزش یک بار دیدن رو داشت؛ اما، خیلی آس نبود و خیلی نتونست من یکیو بگیره.
اینو نوشتم که عرض کنم بی صبرانه منتظر خوندن نوشته های زیباتون درباره ی این فیلم هستم.
8. آقا، این فایل جدید "دیدنی ها" عجیب عالی بود. با ثانیه های 23 تا 30 اون؛ یعنی، وُله ی اول، خیلی خیلی حال کردم و کلی خاطره ی خوب واسه م زنده شد. دست مریزاد.
از این کارها باز هم رو کنید، آقا.
9. با توصیف صدای دوبلورها از جانب شما خیلی حال کردم و از این که "شهلا ناظریان" عزیز رو شما هم قبولش دارید، خیلی خوشحال شدم.
در مورد نریشن های عالی "ژاله علو" ("شوکت علو") عزیز هم حسابی زدید به هدف. درسته! تا به حال به این نکته فکر نکرده بودم. اوجش هم در زمینه ی کارتون، "جزیره ی ناشناخته"؛ معروف به، "سرندی پیتی" بود؛ که، تو خاطرات همه مون هست.
ایشون متولد 1306 هستن و همچنان شاداب و سرزنده و امیدوارم همیشه زنده باشن.
Emiliano- تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
امیر جان با درود.
- چه خوب عالی، که در بخش کتابها، یادی داشتید از استاد زنده یاد محمد قاضی.
اواخر بهار ۱۳۷۳، که امتحان نهایی کلاس سوم راهنمایی داشتم، صبحها در منزل بودم،
چرا که امتحانات ساعت ۲ بعد از ظهر شروع میشد. آن سال، یعنی صبح های خرداد ۱۳۷۳،
قبل از رفتن به جلسه ی امتحان، برای من برابر با دو خاطره است. ...
اولی، "هوتسن پلوتس - ۱۹۷۹"، که درست سه سال پیش، پستی کامل و کلیپ تصویری
از خلاصه اش تقدیم شد. ... و خاطره ی دیگر، خواندن مجموعه ی دو جلدی؟ "سینوهه"،
با ترجمه و قلم شیوای زنده یاد استاد محمد قاضی. ... البته در ظاهر، کتاب درسی امتحان را،
پیش روی داشتم، اما در اصل، یا چشمم به تلویزیون بود، و یا خواندن این رمان داستانی - مستند،
که البته برای گروه سنی ما نبود!، و جذابیتش هم، به همین بود. (مواد خام کلیپهای ۲ - ۳ سال پیش،
همه در هارد قبلی هستند، برای همین از روی خود کلیپ، عکس گرفتم) ...:
(آخرین خبرها از هوتسن پلوتس - دزد تفنگدار)
http://s1.picofile.com/file/6551270620/Hotsenplots_1979.wmv.html
https://koodaki-nojavani.forumfa.net/t3p860-topic
.
.
.
- امیر جان، اتفاقن تا ۲-۳ روز آینده،، در رابطه با آن "دی دی"، دوبله اش و ...،
یک پست مفصل، و کلیپ تلفیقی تصویری تقدیم خواهد شد. کارهایش دیگر انجام شده.
در همین رابطه بود که به استالکر گرامی هم، مژده اش را داده بودم.
- خواهش میکنم، ممنونم از لطف شما. به هرحال، در انجام وظیفه همیشه حاضر هستم.
بله، پرشین، این امتیاز نرم افزاری رو نسبت به پیکو داره، اما از حق نگذریم، پیکو فایل،
سالهاست که وفادارنه عمل میکنه. ... همین فایل "هوتسن پلوتس" یا دیگر فایلها رو،
آنزمان ما هنوز عضوش نبودیم، و بصورت آزاد، فایلها رو بارگذاری میکردیم،
اما اونها رو پاک نکرده، و لینکها، کار میکنن. از "پیکو فایل" ممنون هستیم.
- (خنده)، جالب بود مورد به سطوح آمدم سرورها از استالکر گرامی.
بله، یاران وفادار فروم رویایی، همیشه در صحنه هستند. ...
من هم بسی خرسند شدم که ایشان، حضوری دوباره رساندند.
- "دخاتیر - خیلی جالب بود، واژه سازی خوبی بود". ... بله، این دو سالگی،
ظاهرن مرزی هست برای بیرون آمدن از دوران کودکی به جهان مادی،
به معنای کلی این واژه. چون تا قبل از آن، نوزاد و کودک، بگمانم روحش در جهان دیگریست.
* در ضمن، واژه ی آلمانی "Tochter" (تختر)، یعنی دختر (فرزندی که دختر هست).
البته آنگونه نوشته میشود، اما خوانده میشود (به اسپل انگلیسی) : (Tokhta).
این بدلیل قرار داشتن زبان فارسی در گروه بزرگ هند و اروپایی هست، که زبان آلمانی نیز آنجاست.
- "به خاطر پونه" فیلم خاصی نبود. اما چند نکته داشت که من رو به فکر انداخت و متن رو نوشتم.
از این جهت، از سازنده اش ممنون هستم که نکات ریزی رو در فیلم بکار برده بود.
بسیار عالی. چشم، راستش موارد زیادی رو در نقد و بررسی "بخاطر پونه" و یا بهتر بگم،
به بهانه ای این فیلم نوشتم. ... راستش اگر به سیستم خودسانسوری دچار نشم، متن رو کامل،
و بدون در نظر گرفتن هیچ ملاحظه ای، در فروم قرار خواهم داد. ... تا یک هفته ی دیگر حتمن.
چون هنوز دو به شک هستم که قیچی کاری بشود یا نه. ... از توجه شما سپاسگزارم.
- خودم هم با دیدن فایل کمیاب "دیدنیها - ۱۳۶۹" سرزنده شدم. بسیار هم خوشحالم،
که مورد توجه شما قرار گرفته. ... هر چند که، میدونستم مورد پسند واقع میشه.
- در مورد دوبلورها نیز، همدیدگاه هستیم و سبب خرسندیست.
از شما نیز ممنونم، چرا که نریشن گویی مهربانانه ی "بانو علو" را،
در "سرندی پیتی"، از یاد برده بودم، و اما اکنون، صدای زیبایشان، برایم تداعی شده.
سالم و با اخلاق زندگی کردند. رمز ماندگاریشان، در این مهم میباشد.
سلامت باشید.
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
59 نوشته است:
استالکر گرامی با درود.
- بسیار زیبا گفتید. بله، من هم خودم رو مدیون این انجمن یادمانه ها میدونم، نوستالژیها ادامه دارد.
باز هم از لطف و محبتت ممنون هستم. ... خدمت شما بگم که، چند لینک رو اینجا قرار میدم،
که البته در همین بخش فروم رویایی، در پستهای مختلف خودم، تا بحال قرار گرفته بودن،
اما اگر صلاح دونستید، اون لینکها رو که یکجا قرار میدم، به کانال خوبتون اضافه کنید،
تا ماندگاریشون بیشتر گردد. البته، فقط سه فایل اولی، که کلیپ تلفیقی هستند رو،
خودم انجام دادم، اما بقیه ی فایلها، در اصل تنها جدا سازی و ادیت ساده بوده،
و نقشی در تهیشون نداشتم. *بزودی هم، یک پست تازه و کلیپ تلفیقی نوستالژیک،
تقدیم فروم رویایی خواهد شد. ... با احترام. ... سلامت باشید.
.
.
.
* کلیپ تصویری از برنامه ی تلویزیونی "پخش با موشی (جعبه ی اسباب بازی)".
http://elmond.persiangig.com/Die%20Sendung%20mit%20der%20Maus%20-%20(Dahe%2060).wmv/download
* کلیپ تصویری از جنگ شبانه ی "بعد از خبر - ۱۳۷۱" - (کیفت اصلی پخش تلویزیون):
(با سپاس از برنامه ساز و کارگردان گرامی - جناب محمد اوزی)
http://elmond.persiangig.com/Bad%20Az%20Khabar%20(Kamel)%20-%20(1371).wmv
* کلیپ تصویری (اسلاید و موزیک) از فیلم نوستالژیک "یک روز گرم - ۱۳۶۳":
http://s5.picofile.com/file/8109314576/FotoClip_Yek_Ruze_Garm_1363_.rar.html
* خلاصه ی جامعی از "مسابقه ی هفته - ۱۳۶۷" - (تدوین و باز پخش توسط برنامه ی "یادگاری"):
http://s5.picofile.com/file/8105248576/Mosabeghe_Ye_Hafteh_1367_.rar.html
* اخبار شامگاهی کانال یک، توسط جناب "حسن سلطانی" - (۱۳۷۲):
(سکانسی برگرفته از فیلم "پادزهر - ۱۳۷۲")
http://s5.picofile.com/file/8121757884/Akhbar_Hasan_Soltani_1372_.rar.html
* "چشم چشم دو ابرو" (کاملترین نسخه ی موجود، که چندی پیش از "بچههای دیروز" پخش شد):
http://elmond.persiangig.com/CeshmCeshm2Abru%20(HQ)%20-%20(Dahe%2060).wmv/download
* تیتراژ خاطره انگیز "اخبار ورزشی" - (دهه ۶۰):
(با سپاس از برنامه ی "یادگاری")
http://s4.picofile.com/file/8101836268/Titraje_Akhbare_Varzeshi_Dahe_60.rar.html
* سکانسهایی خاطره انگیز از سریال ژانر نوجوان "جستجو" (دهه ی ۶۰):
(با سپاس فراوان از برنامه ی خوب و صمیمانه ی "بچههای دیروز)
http://elmond.persiangig.com/Seriyal-e%20Josteju%20(HQ)%20-%20(Dahe%2060).rar/download
* منتظر حضور امیر جان نیز در فروم هستیم.
۲ روز که نیستند، جای خالیشان بشدت احساس میگردد.
.
.
.
جاودان باد یاد خاطرات کودکی و نوجوانی.
شاد و سلامت باشید.
ممنون ۵۹ عزیز. من فایلها رو آپلود کردم فقط اونهایی که بیشتر از ۱۵ دقیقه بودند رو youtube اجازه نداد. نمیدونم مشکل چیه چون من قبلا میتونستم این کار رو بکنم. شاید به این دلیل باشه که اسم اکانت رو عوض کردم.. شاید.
خدمت امیر خان هم سلام فراوان داریم. با اطمینان میگم که امیر نبود امکان نداشت این جمع این همه سال کارش رو ادامه بده.
stalker- تعداد پستها : 256
Join date : 2011-01-07
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
استالکر گرامی با درود.
- از کانال خوبت هم اکنون دیدن کردم. بازهم تبریک میگم.
از لطف و محبت شما نیز بسیار ممنون هستم. لطف دارید.
- خیلی خوب و بجا، که آدرس فیلم کامل هوتسن پلوتس رو هم،
در صفحه ی مربوط به کلیپش، قرار دادید.
- بسیار عالی شد. تنها دو فایل "بعد از خبر" و "جستجو"،
بدلیل مدت زمان بیشتر از ۱۵ دقیقه شون، باقی موندن.
البته شما یک قسمت کوتاه دیگری از "جستجو" رو در کانال دارید.
حالا من تا چند وقت دیگه، از این فایل طولانی تر، سکانس شام رو جدا میکنم،
چون از دید خودم خیلی نوستالژیک هست، و خدمت شما لینکش رو در پیام میفرستم،
تا اگر صلاح دونستی، قرار بدید. ... در مورد "بعد از خبر" هم، شاید به دو قسمت تقسیمش کنیم،
و با شماره گذاری ۱ و ۲، قرار بدید. ... حالا در این زمینه، حتما به نتیجه گیری نهایی میرسیم.
- چقدر ویدیوی "بر محمل نیاز" که قرار داده بودید، خاطره انگیز بود. بخشهای فارسیش رو همیشه دوست داشتم.
همچنین صدای شاعر و ترانه سرای توانا، جناب "ساعد باقری" را. ... خیلی ممنون هستم از شما.
لینکش رو اینجا میگذارم، چون بی شک، مورد پسند امیر جان و سایر یاران گرامی نیز قرار خواهد گرفت.
لینک از کانال "Nostalgia (استالگر)" ...:
https://www.youtube.com/watch?v=a5HzXGSzU3c&list=UUhkvX0WG-C20r6zVSep_8tw
سلامت باشید.
اين مطلب آخرين بار توسط 59 در الخميس مايو 01, 2014 9:26 am ، و در مجموع 1 بار ويرايش شده است.
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
یادداشتی بر فیلم "به خاطر پونه"، و بررسی نکات زناشویی مطرح شده در آن.
پیشگفتار: قصد داشتم تا امروز، پست تازه ی مربوط به "دی دی" را در فروم انتشار دهم.
اما از آنجا که به امیر گرامی، در مورد نقد و بررسی فیلم "به خاطر پونه" قول داده بودم،
اکنون متن یاد شده قرار میگیرید. در روزهای آینده، پست و کلیپ تازه ی "دی دی" تقدیم خواهد شد.
توضیح : این متن، دیدگاه کاملن شخصی نگارنده، در زمینه ی نکات مورد بحث میباشد.
بدیهی ست که ممکن است، بخش یا کل موارد مطرح شده، همسو با نظر شما نباشد.
اخطار: خواندن مطلب زیر، به افراد زیر ۱۸ سال توصیه نمیشود.
پس اگر سن شما هنوز به حد قانونی نرسیده، این صفحه را فورا ترک نموده،
و سریعن توبه نمایید، و یا بجایش، فیلم توبه ی نصوح را حداقل یکبار تماشا کنید.
با سپاس. عضو آسایشگاه روانی، از پایگاه مقاومت الکتریکی، زیر نظر فروم رویایی.
--------------------------------------------------------------------------------------------------------
فیلم خوب آن فیلمی ست، که پس از تماشایش، ذهن مخاطب ناخودآگاه نسبت به آن مشغول شود، و نکات مهمی را که در خود داشته، بتدریج برای بیننده روشن نماید. فیلم سینمایی "به خاطر پونه - ۱۳۹۱"، چنین نکات بین خطی و محفوظ شده ای را، در فیلمنامه اش دارا بود. در همین رابطه، به چند نکته اشاره مینمایم. در اپتدای فیلم، مورد مهمی نهفته. مرد هنوز خواب هست، اما زن بدنبال خرید مواد غذایی برای منزل رفته، و مقدار زیادی پاکت خرید را در دست دارد. من نمیگویم که زن و شوهر نباید در کارهای خانه با یکدیگر مشارکت داشته باشند، نه، اما از دید من، خرید کلی برای منزل که از جهت وزن هم میتواند سنگین باشد، یک کار مردانه هست، یا اینکه در بهترین حالت، یک زوج میتوانند آنرا باهم انجام دهند. این یک شروع خوب برای این فیلم بود، که تنبلی مرد و بی عاری او نشان داده شود و دلیل اصلیاش هم، ریشه در همان اعتیادش داشت. اما کمی قبل از آن، یعنی سکانسی که زن در تاکسی نشسته بود را، چند بار پشت سر هم نگاه کردم، و متوجه نشدم که چرا زن خودش را با آن حالت از کنار مرد مسافر کنار کشید. در صورتی که آن مرد، عادی نشسته بود. البته شونههاشان ظاهرن بهم میخورد، اما این رفتار زن، میتوانست عادی تر صورت گیرد. حال در اینجا، میخواهم نکته ی دیگری را بگویم. برخی از خانم ها، دچار یک توهمی هستند، که ریشه در خودپسندی و بد فکر کردن آنها دارد. این حالت در ایران البته خیلی خیلی بیشتر هست. یعنی آن خانم، گمان میکند که کل عالم و آدم، خدایی نکرده به ایشان نگاه نادرست دارند. سال ۱۳۷۹ بود. آنزمان یک جوان ۲۰ ساله بودم. روزی در صندلی عقب تاکسی نشسته بودم، و به سمت پل سید خندان تهران، در حرکت بودیم. سمت چپ و راست من دو خانم بودند. خانمی که سمت چپ نشسته بود، همسن مادر من بودند، و پوشش چادر را نیز داشتند. من کیف هم همراهم بود و آنرا با دست روی پاهایم نگه داشته بودم. از طرف دیگر، بخاطر اینکه دو طرف من خانم نشسته بودند، خود را تا جایی که میتوانستم، جمع کرده بودم و کلن وضعیت راحتی در نشستن نداشتم. در این بین، خانمی که جای مادر من بودند، دو بار دستشان را از زیر چادر، به سمت من حرکت دادند. درست همانند زمانی که انسان میخواهد، پشه یا مگسی را از خود دور کند. پس از این، من باز بیشتر و بیشتر، خود را جمع کردم. بار سوم ایشان با لحن بسیار جدی ای گفتند، آقا درست بشینید!. من واقعن در آن لحظه، دیگر نمیدانستم که چه باید بکنم و حتی شانه درد هم گرفته بودم. خلاصه پس از ۲-۳ دقیقه ایشان پیاده شدند. بعد آقای راننده بمن گفت، آقا من حواسم به شما بود، اگه یک حرفه دیگه بهتون میزد، حتمن پیادش میکردم، چون میدیدم که شما چجوری خودتو مچاله کردی و بی آزار نشستی. / البته اینرا نیز اضافه کنم، که شوربختانه در ایران ما، مزاحمتهای خیابانی همیشه بوده و هست. جایی که برای نمونه من هستم، با آنکه یک کشور کاملن آزاد در نوع پوشش هست، اما خوشبختانه چیزی به نام مزاحمت خیابانی، اصلن در آن وجود ندارد. من قبلن در ایران، واقعن زجر میکشیدم، غصه می خوردم و حتی افسرده میشدم، وقتی که می دیدم یک سری موجود نره بیشعور و بیوجدان، با ماشین جلوی دختر و یا خانمی که منتظر تاکسی ایستاده، ترمز میکنند، و مزاحمت کثیفی را ایجاد میکنند. بگذارید شفاف تر بگویم. هر کشور و جامعه ای، از تعدادی عوام بی ملاحظه تشکیل شده، که اینها میبایست، یک جایی خود را از شر غرایزشان راحت کنند. در کشوری که ساکن هستم، فاحشه خانه بطور رسمی وجود ندارد. شرایطش در این زمینه ها، کاملن همانند ایران هست. یعنی در خیابانی مشخص، از ساعتی مشخص به بعد، تن فروشها ایستاده اند. البته گاهی در کانالهای تلویزیونی نشان میدهند، که یک باند را دستگیر کرده اند، چرا که در خانه ای، به ایجاد فاحشه خانه ی زیرزمینی پرداخته بودند. از دید قانون اکراین و روسیه، روسپی گری مجازات دارد، و همانگونه که گفتم، شرایط مثل ایران است. یعنی از نیمه شب به بعد، در یک خیابان و یا جایی مشخص، در گوشه و کناری، تن فروشان ایستاده اند. حال حرفم این است، که پس شرایط اکراین و ایران، در این زمینه باهم یکسان است، اما اینجا، چیزی اصلن به نام مزاحمت خیابانی برای خانمها و دختران، خوشبختانه و بازهم خوشبختانه، وجود ندارد. شاید این مهم، به فرهنگ انسانها بر میگردد. یعنی زمانی که پسر و دختر از اپتدا با یکدیگر درس میخوانند و به همان نسبت در کنار هم بطور منطقی و مجاز بزرگ میشوند، سپس جنسیت یکدیگر را در سالهای پس از بلوغ نیز، خیلی بیشتر به رسمیت خواهند شناخت. اما در ایران، و بویژه در بیش از سه دهه ی گذشته تا کنون، اینگونه نبوده و نیست. در ایران، مرد از نگاه کلی، همیشه با یک عقده نسبت به زن رفتار میکرده، و زنها هم از نگاه کلی، دیگر شرطی شده اند، یعنی برای یک نمونه، همان خاطره ی من در تاکسی. حال، باید سالها کار شود، تا فرهنگ از دست رفته ی ما در چنین زمینههای مهمی، بازگردد، احیا شود و به تعادل برسد. پسرها باید بفهمند، که دختر "وسیله" نیست. اگر پسری از دختری خوشش آمد، میتواند آنرا بگونه ای محترمانه مطرح کند، اما اگر جواب منفی گرفت، نباید دیگر پافشاری کند. این ماجراهای دردناک اسید پاشی در ایران، واقعن هولناک است، و نشان از سطح پایین فرهنگ آن حیوانی را داشته، که نام پسر یا مرد بر رویش است. در پرانتزی بگویم، که صحبت از نگاه مرد به زن با واژه ی "وسیله" بمیان آمد. از دید من، مرد، پاسخگوی تمام زمینههای مالی و تامین مادی و همچنین مینوی برای همسرش است، و بدون هیچ کوتاهی، هر چه در چنته داشته باشد را، البته در حد توانش، باید برای رفاه و آسایش همسر و خانوادهاش انجام دهد. اما نگاه ابزاری به زن، که در ایران، خیلیها غرب و ارویا را به آن متهم میکنند، در خود ایران حتا خیلی بیشتر از غرب بوده و هست، چرا که وقتی بنا به رسم و رسوم، برای زن، مهریه تعیین میشود، یعنی انگار که پای میز معامله ایستاده اند، و یک جنس را پیش فروش میکنند. حتا بدتر از آن، واژه ی شیربهاست که برخی خانوادهها برای آن نیز، یعنی برای شیری که دختر از مادرش در کودکی نوشیده، از داماد تقاضای پول میکنند. این یعنی، کالایی به اسم زن را، از ما با چنین شرایط، قیمت و ارزش گذاری مادی بخر، ببر، و سپس هر چه خواستی با او انجام بده. نهایتن اگر روزی دلت را زد، آن پولی که در قرارداد مهریه آمده بوده را بپرداز، سپس حق طلاق با توی مرد است، جدا شو و برو سراغ دیگری!. در ضمن، برای اینکه هیچ شبهه ای ایجاد نشود، یک توضیح کاملن شخصی میدهم، که در زندگی خصوصی خود من، پس از ۷ سال زندگی مشترک، جدایی ایجاد شد. در سیستم قانون ازدواج این کشور و خیلی جاهای دیگر، چیزی بنام مهریه وجود ندارد. قانون میگوید، اگر در زمان عقد ازدواج، با توافق مشترک میان عروس و داماد، نکات مادی درباره ی اموال منقول و غیر منقول عنوان شود، آنوقت در صورت طلاق، زن حق دارد تا آنها را از مرد طلب کند، چرا که از اپتدا بدون هیچ پافشاری و پذیرفتن اجباری، هر دو طرف با یکدیگر بر سر آن موارد توافق کرده بودند، اما اگر چنین موردی نباشد، که اتفاقن در ۹۹ درصد عقدهای نکاح هم نیست و بدینگونه که اکنون میگویم هست، آنوقت در صورت طلاق، هر چه داشته اند، یعنی هر چه از اپتدای زندگی مشترک، خواه منقول، خواه غیر منقول، تهیه و خریداری شده باشد، بین زن و شوهر نصف میگردد. با اینحال، من نوعی، با آنکه همسر گرامی ام، در زمینههای مالی، بسیار بزرگوارانه برخورد میکردند و پس از جدایی هم، هیچ تقاضایی نداشتند، اما خودم بنا به خواسته ی خودم، و بواسطه ی همان موردی که بالاتر گفتم، یعنی اهمیت وجدان مردانه برای تامین مالی (وجدان مردانه حتی در پس از طلاق، یعنی زمانی که آن دو پس از جدایی، هر کدام در زندگی شخصیشان، فعلن هنوز مجرد بشمار میآیند)، از زمان جدایی تا کنون، یعنی در طی دو سال و نیم گذشته، هر زمان هر چقدر که در توانم هست، تقدیم میکنم. مبلغ کمی هست، اما حرف این میباشد، که اگر گفتم مهریه بد است، دلیلش از سر باز کردن مسئولیت مالی مردانه نبوده، بلکه ماهیت و مفهوم مهریه از دید من، یعنی خرید جنس. در صورتی که زن، جنس و کالا نیست، بلکه انسان است. (این نکته ی خصوصی را از زندگی شخصی خود که طبیعتن تنها به من ارتباط دارد بیان داشتم، تا بواسطه ی مورد انتقادی که در رابطه با مهریه مطرح کردم، هیچ ابهام و شبهه ای بوجود نیاید). ادامه، ... پس اگر در خیابان و اجتماع هم، یکسری انسان نفهم، با فرهنگ پایین خود، نسبت به مفهوم زن بصورت کالا برخورد کردند، جای تعجب نیست، چرا که این بی احترامیها و رویکردهای نامناسب، حتی در سایر زمینهها نیز، یعنی در موارد کلیدی و حقوقی، نسبت به خانمها در ایران بوده و هست، پس این کج اندیشیها از نگاه کلی، همانند یک زنجیر بیکدیگر متصل است. / حالا برگردیم به مورد گفتگویمان، یعنی فیلم "به خاطر پونه". پرسوناژ خانم در این فیلم، شوهرش معتاد بود، بیکار بود، تنبل بود، اما، این خانم جزو آن دسته ای از انساهاست، که اگر همسری باشد که از همه ی جهات کامل و بدون نقش باشد، آنوقت ممکن است زن زندگی شود و تازه این احتمال هم هست که پس از مدتی خسته شده، و بگفته ی برخی از اصطلاحات توخالی امروزی، بدنبال "یک عشق تازه" رود. این دنبال عشق تازه رفتن، یک خصوصیت رفتاری هست که در برخی از زنها و مردها، متاسفانه بشکل نادرست خود وجود دارد. از دید من، زن فیلم خیانت کرد، کار بهانه بود. با همسایه ی قدیمی خود در ارتباط بود و حتی دنبال کارهایش هم میبود تا شخصی را برای کار در عکاسی، بعنوان جایگزینش پیدا کند. بعد هم در سکانس آخر، رفت تا برود پیش او به خارج ایران. در ضمن، من نمیگویم که مرد فیلم، در جاهایی شک و یا بهتر بگویم "توهم" نداشت، داشت، اما در جاهایی دیگر هم، صرفه نظر از معتاد بودنش، کاملن حق را به او میدهم، و رفتار زن را نادرست و مخرب برای زندگی زناشویی میدانم. برای نمونه، اصلن چه دلیلی داشت که معلم کامپیوتر او که در خانه میآمد، مرد باشد!. من گرایش آیینی ویژه ای ندارم، اما به اصول اخلاقی پایبندم، و بسیار هم غیرتی هستم. از دید من، مرد فیلم، بی عار و از همه بدتر، معتاد بود، که این کاستیهای او، هیچ توجیهی نداشت. در یک واژه، مرد گرفتار بود، اما آن زن هم، زن زندگی نبود. اصولن زن و یا شوهری که حس شک و یا غیرت را در طرف مقابل خود برانگیخته کند، مورد مناسبی برای زندگی زناشویی نیست، چرا که این برانگیختن ها، همانند زهری ست، که در طول زمانی مشخص، زندگی زوج را سرانجام از پای در میآورد. / در چند رج بالاتر، صحبت از عشق تازه بمیان آورده شد. بعضی از انسانها، گمان میکنند که دلدادگی راستین و واژه ی یگانه ی عشق، دایمن میتواند در زندگی آنها ایجاد و پدیدار شود، که اما بسی طرز فکر نادرستی ست و در همین راستا، اخلاق بدی پیش میآید که بعضی ها، دایمن بدنبال انتخاب هستند. من مطمئنم که این زن، با خود میگفته که اگر شوهرم یگهو و ظرف یک شب یا یک هفته، از اینرو به آنرو شد، شاید دیگر فکر آن همسایه ی قدیمی نباشم!، اما اگر تا هفته ی آینده اینگونه اصلاح نشد، آنوقت سمت آن همسایه خواهم رفت. من نمیگویم که اگر زن و شوهر، بصورت جدی، دیگر باهم نمیسازند، باید یکدیگر را تحمل کنند و به جدایی فکر نکنند، نه، اما حرف اینست، که همانند این فیلم، گاهی یکی از طرفین، خودش را دل خوش به شخص دیگری میکند، و به هوای رسیدن به یک زندگی بهتر با آن فرد، زندگی و همسر کنونی اش را ترک میکند، که البته در بیشتر موارد هم، وقتی با چنین روشی زندگی به طلاق میانجامد، عاقبت خوشی برای آن فرد بهمراه نخواهد داشت، چرا که اگر کسی واقعن از زندگی زناشویی اش خسته شده باشد، تنها به واژه ی جدایی و سپس آزاد شدن خویش فکر میکند، و نه اینکه پایش را از یک واگن، به واگن دیگری بگذارد، و در حالی که قطار زندگی اش هنوز در حال حرکت است، بخواهد بپرد. / ... و اما در آخر، خواهشم از کسانی که بهر دلیلی، احساس میکنند که دلشان عشق تازه میخواهد این میباشد، که اول رابطه را در هر سطحی که هست (از دوستی و یا نامزدی گرفته، تا پیوند مقدس زناشویی)، بدون اینکه خدایی نکرده کاندید یا کاندیدهایی رو همزمان در نظر داشته باشند و بخواهند انتخاب کنند، اول رابطه را تمام کنند از جهت اخلاقی و قانونی، سپس که همه چیز کامل تمام شد و در حالت صفر قرار داشتند، آنوقت بدنبال یافتن نامزد، و محک زدن شانس دوباره باشند. پایان.
پیشگفتار: قصد داشتم تا امروز، پست تازه ی مربوط به "دی دی" را در فروم انتشار دهم.
اما از آنجا که به امیر گرامی، در مورد نقد و بررسی فیلم "به خاطر پونه" قول داده بودم،
اکنون متن یاد شده قرار میگیرید. در روزهای آینده، پست و کلیپ تازه ی "دی دی" تقدیم خواهد شد.
توضیح : این متن، دیدگاه کاملن شخصی نگارنده، در زمینه ی نکات مورد بحث میباشد.
بدیهی ست که ممکن است، بخش یا کل موارد مطرح شده، همسو با نظر شما نباشد.
اخطار: خواندن مطلب زیر، به افراد زیر ۱۸ سال توصیه نمیشود.
پس اگر سن شما هنوز به حد قانونی نرسیده، این صفحه را فورا ترک نموده،
و سریعن توبه نمایید، و یا بجایش، فیلم توبه ی نصوح را حداقل یکبار تماشا کنید.
با سپاس. عضو آسایشگاه روانی، از پایگاه مقاومت الکتریکی، زیر نظر فروم رویایی.
--------------------------------------------------------------------------------------------------------
فیلم خوب آن فیلمی ست، که پس از تماشایش، ذهن مخاطب ناخودآگاه نسبت به آن مشغول شود، و نکات مهمی را که در خود داشته، بتدریج برای بیننده روشن نماید. فیلم سینمایی "به خاطر پونه - ۱۳۹۱"، چنین نکات بین خطی و محفوظ شده ای را، در فیلمنامه اش دارا بود. در همین رابطه، به چند نکته اشاره مینمایم. در اپتدای فیلم، مورد مهمی نهفته. مرد هنوز خواب هست، اما زن بدنبال خرید مواد غذایی برای منزل رفته، و مقدار زیادی پاکت خرید را در دست دارد. من نمیگویم که زن و شوهر نباید در کارهای خانه با یکدیگر مشارکت داشته باشند، نه، اما از دید من، خرید کلی برای منزل که از جهت وزن هم میتواند سنگین باشد، یک کار مردانه هست، یا اینکه در بهترین حالت، یک زوج میتوانند آنرا باهم انجام دهند. این یک شروع خوب برای این فیلم بود، که تنبلی مرد و بی عاری او نشان داده شود و دلیل اصلیاش هم، ریشه در همان اعتیادش داشت. اما کمی قبل از آن، یعنی سکانسی که زن در تاکسی نشسته بود را، چند بار پشت سر هم نگاه کردم، و متوجه نشدم که چرا زن خودش را با آن حالت از کنار مرد مسافر کنار کشید. در صورتی که آن مرد، عادی نشسته بود. البته شونههاشان ظاهرن بهم میخورد، اما این رفتار زن، میتوانست عادی تر صورت گیرد. حال در اینجا، میخواهم نکته ی دیگری را بگویم. برخی از خانم ها، دچار یک توهمی هستند، که ریشه در خودپسندی و بد فکر کردن آنها دارد. این حالت در ایران البته خیلی خیلی بیشتر هست. یعنی آن خانم، گمان میکند که کل عالم و آدم، خدایی نکرده به ایشان نگاه نادرست دارند. سال ۱۳۷۹ بود. آنزمان یک جوان ۲۰ ساله بودم. روزی در صندلی عقب تاکسی نشسته بودم، و به سمت پل سید خندان تهران، در حرکت بودیم. سمت چپ و راست من دو خانم بودند. خانمی که سمت چپ نشسته بود، همسن مادر من بودند، و پوشش چادر را نیز داشتند. من کیف هم همراهم بود و آنرا با دست روی پاهایم نگه داشته بودم. از طرف دیگر، بخاطر اینکه دو طرف من خانم نشسته بودند، خود را تا جایی که میتوانستم، جمع کرده بودم و کلن وضعیت راحتی در نشستن نداشتم. در این بین، خانمی که جای مادر من بودند، دو بار دستشان را از زیر چادر، به سمت من حرکت دادند. درست همانند زمانی که انسان میخواهد، پشه یا مگسی را از خود دور کند. پس از این، من باز بیشتر و بیشتر، خود را جمع کردم. بار سوم ایشان با لحن بسیار جدی ای گفتند، آقا درست بشینید!. من واقعن در آن لحظه، دیگر نمیدانستم که چه باید بکنم و حتی شانه درد هم گرفته بودم. خلاصه پس از ۲-۳ دقیقه ایشان پیاده شدند. بعد آقای راننده بمن گفت، آقا من حواسم به شما بود، اگه یک حرفه دیگه بهتون میزد، حتمن پیادش میکردم، چون میدیدم که شما چجوری خودتو مچاله کردی و بی آزار نشستی. / البته اینرا نیز اضافه کنم، که شوربختانه در ایران ما، مزاحمتهای خیابانی همیشه بوده و هست. جایی که برای نمونه من هستم، با آنکه یک کشور کاملن آزاد در نوع پوشش هست، اما خوشبختانه چیزی به نام مزاحمت خیابانی، اصلن در آن وجود ندارد. من قبلن در ایران، واقعن زجر میکشیدم، غصه می خوردم و حتی افسرده میشدم، وقتی که می دیدم یک سری موجود نره بیشعور و بیوجدان، با ماشین جلوی دختر و یا خانمی که منتظر تاکسی ایستاده، ترمز میکنند، و مزاحمت کثیفی را ایجاد میکنند. بگذارید شفاف تر بگویم. هر کشور و جامعه ای، از تعدادی عوام بی ملاحظه تشکیل شده، که اینها میبایست، یک جایی خود را از شر غرایزشان راحت کنند. در کشوری که ساکن هستم، فاحشه خانه بطور رسمی وجود ندارد. شرایطش در این زمینه ها، کاملن همانند ایران هست. یعنی در خیابانی مشخص، از ساعتی مشخص به بعد، تن فروشها ایستاده اند. البته گاهی در کانالهای تلویزیونی نشان میدهند، که یک باند را دستگیر کرده اند، چرا که در خانه ای، به ایجاد فاحشه خانه ی زیرزمینی پرداخته بودند. از دید قانون اکراین و روسیه، روسپی گری مجازات دارد، و همانگونه که گفتم، شرایط مثل ایران است. یعنی از نیمه شب به بعد، در یک خیابان و یا جایی مشخص، در گوشه و کناری، تن فروشان ایستاده اند. حال حرفم این است، که پس شرایط اکراین و ایران، در این زمینه باهم یکسان است، اما اینجا، چیزی اصلن به نام مزاحمت خیابانی برای خانمها و دختران، خوشبختانه و بازهم خوشبختانه، وجود ندارد. شاید این مهم، به فرهنگ انسانها بر میگردد. یعنی زمانی که پسر و دختر از اپتدا با یکدیگر درس میخوانند و به همان نسبت در کنار هم بطور منطقی و مجاز بزرگ میشوند، سپس جنسیت یکدیگر را در سالهای پس از بلوغ نیز، خیلی بیشتر به رسمیت خواهند شناخت. اما در ایران، و بویژه در بیش از سه دهه ی گذشته تا کنون، اینگونه نبوده و نیست. در ایران، مرد از نگاه کلی، همیشه با یک عقده نسبت به زن رفتار میکرده، و زنها هم از نگاه کلی، دیگر شرطی شده اند، یعنی برای یک نمونه، همان خاطره ی من در تاکسی. حال، باید سالها کار شود، تا فرهنگ از دست رفته ی ما در چنین زمینههای مهمی، بازگردد، احیا شود و به تعادل برسد. پسرها باید بفهمند، که دختر "وسیله" نیست. اگر پسری از دختری خوشش آمد، میتواند آنرا بگونه ای محترمانه مطرح کند، اما اگر جواب منفی گرفت، نباید دیگر پافشاری کند. این ماجراهای دردناک اسید پاشی در ایران، واقعن هولناک است، و نشان از سطح پایین فرهنگ آن حیوانی را داشته، که نام پسر یا مرد بر رویش است. در پرانتزی بگویم، که صحبت از نگاه مرد به زن با واژه ی "وسیله" بمیان آمد. از دید من، مرد، پاسخگوی تمام زمینههای مالی و تامین مادی و همچنین مینوی برای همسرش است، و بدون هیچ کوتاهی، هر چه در چنته داشته باشد را، البته در حد توانش، باید برای رفاه و آسایش همسر و خانوادهاش انجام دهد. اما نگاه ابزاری به زن، که در ایران، خیلیها غرب و ارویا را به آن متهم میکنند، در خود ایران حتا خیلی بیشتر از غرب بوده و هست، چرا که وقتی بنا به رسم و رسوم، برای زن، مهریه تعیین میشود، یعنی انگار که پای میز معامله ایستاده اند، و یک جنس را پیش فروش میکنند. حتا بدتر از آن، واژه ی شیربهاست که برخی خانوادهها برای آن نیز، یعنی برای شیری که دختر از مادرش در کودکی نوشیده، از داماد تقاضای پول میکنند. این یعنی، کالایی به اسم زن را، از ما با چنین شرایط، قیمت و ارزش گذاری مادی بخر، ببر، و سپس هر چه خواستی با او انجام بده. نهایتن اگر روزی دلت را زد، آن پولی که در قرارداد مهریه آمده بوده را بپرداز، سپس حق طلاق با توی مرد است، جدا شو و برو سراغ دیگری!. در ضمن، برای اینکه هیچ شبهه ای ایجاد نشود، یک توضیح کاملن شخصی میدهم، که در زندگی خصوصی خود من، پس از ۷ سال زندگی مشترک، جدایی ایجاد شد. در سیستم قانون ازدواج این کشور و خیلی جاهای دیگر، چیزی بنام مهریه وجود ندارد. قانون میگوید، اگر در زمان عقد ازدواج، با توافق مشترک میان عروس و داماد، نکات مادی درباره ی اموال منقول و غیر منقول عنوان شود، آنوقت در صورت طلاق، زن حق دارد تا آنها را از مرد طلب کند، چرا که از اپتدا بدون هیچ پافشاری و پذیرفتن اجباری، هر دو طرف با یکدیگر بر سر آن موارد توافق کرده بودند، اما اگر چنین موردی نباشد، که اتفاقن در ۹۹ درصد عقدهای نکاح هم نیست و بدینگونه که اکنون میگویم هست، آنوقت در صورت طلاق، هر چه داشته اند، یعنی هر چه از اپتدای زندگی مشترک، خواه منقول، خواه غیر منقول، تهیه و خریداری شده باشد، بین زن و شوهر نصف میگردد. با اینحال، من نوعی، با آنکه همسر گرامی ام، در زمینههای مالی، بسیار بزرگوارانه برخورد میکردند و پس از جدایی هم، هیچ تقاضایی نداشتند، اما خودم بنا به خواسته ی خودم، و بواسطه ی همان موردی که بالاتر گفتم، یعنی اهمیت وجدان مردانه برای تامین مالی (وجدان مردانه حتی در پس از طلاق، یعنی زمانی که آن دو پس از جدایی، هر کدام در زندگی شخصیشان، فعلن هنوز مجرد بشمار میآیند)، از زمان جدایی تا کنون، یعنی در طی دو سال و نیم گذشته، هر زمان هر چقدر که در توانم هست، تقدیم میکنم. مبلغ کمی هست، اما حرف این میباشد، که اگر گفتم مهریه بد است، دلیلش از سر باز کردن مسئولیت مالی مردانه نبوده، بلکه ماهیت و مفهوم مهریه از دید من، یعنی خرید جنس. در صورتی که زن، جنس و کالا نیست، بلکه انسان است. (این نکته ی خصوصی را از زندگی شخصی خود که طبیعتن تنها به من ارتباط دارد بیان داشتم، تا بواسطه ی مورد انتقادی که در رابطه با مهریه مطرح کردم، هیچ ابهام و شبهه ای بوجود نیاید). ادامه، ... پس اگر در خیابان و اجتماع هم، یکسری انسان نفهم، با فرهنگ پایین خود، نسبت به مفهوم زن بصورت کالا برخورد کردند، جای تعجب نیست، چرا که این بی احترامیها و رویکردهای نامناسب، حتی در سایر زمینهها نیز، یعنی در موارد کلیدی و حقوقی، نسبت به خانمها در ایران بوده و هست، پس این کج اندیشیها از نگاه کلی، همانند یک زنجیر بیکدیگر متصل است. / حالا برگردیم به مورد گفتگویمان، یعنی فیلم "به خاطر پونه". پرسوناژ خانم در این فیلم، شوهرش معتاد بود، بیکار بود، تنبل بود، اما، این خانم جزو آن دسته ای از انساهاست، که اگر همسری باشد که از همه ی جهات کامل و بدون نقش باشد، آنوقت ممکن است زن زندگی شود و تازه این احتمال هم هست که پس از مدتی خسته شده، و بگفته ی برخی از اصطلاحات توخالی امروزی، بدنبال "یک عشق تازه" رود. این دنبال عشق تازه رفتن، یک خصوصیت رفتاری هست که در برخی از زنها و مردها، متاسفانه بشکل نادرست خود وجود دارد. از دید من، زن فیلم خیانت کرد، کار بهانه بود. با همسایه ی قدیمی خود در ارتباط بود و حتی دنبال کارهایش هم میبود تا شخصی را برای کار در عکاسی، بعنوان جایگزینش پیدا کند. بعد هم در سکانس آخر، رفت تا برود پیش او به خارج ایران. در ضمن، من نمیگویم که مرد فیلم، در جاهایی شک و یا بهتر بگویم "توهم" نداشت، داشت، اما در جاهایی دیگر هم، صرفه نظر از معتاد بودنش، کاملن حق را به او میدهم، و رفتار زن را نادرست و مخرب برای زندگی زناشویی میدانم. برای نمونه، اصلن چه دلیلی داشت که معلم کامپیوتر او که در خانه میآمد، مرد باشد!. من گرایش آیینی ویژه ای ندارم، اما به اصول اخلاقی پایبندم، و بسیار هم غیرتی هستم. از دید من، مرد فیلم، بی عار و از همه بدتر، معتاد بود، که این کاستیهای او، هیچ توجیهی نداشت. در یک واژه، مرد گرفتار بود، اما آن زن هم، زن زندگی نبود. اصولن زن و یا شوهری که حس شک و یا غیرت را در طرف مقابل خود برانگیخته کند، مورد مناسبی برای زندگی زناشویی نیست، چرا که این برانگیختن ها، همانند زهری ست، که در طول زمانی مشخص، زندگی زوج را سرانجام از پای در میآورد. / در چند رج بالاتر، صحبت از عشق تازه بمیان آورده شد. بعضی از انسانها، گمان میکنند که دلدادگی راستین و واژه ی یگانه ی عشق، دایمن میتواند در زندگی آنها ایجاد و پدیدار شود، که اما بسی طرز فکر نادرستی ست و در همین راستا، اخلاق بدی پیش میآید که بعضی ها، دایمن بدنبال انتخاب هستند. من مطمئنم که این زن، با خود میگفته که اگر شوهرم یگهو و ظرف یک شب یا یک هفته، از اینرو به آنرو شد، شاید دیگر فکر آن همسایه ی قدیمی نباشم!، اما اگر تا هفته ی آینده اینگونه اصلاح نشد، آنوقت سمت آن همسایه خواهم رفت. من نمیگویم که اگر زن و شوهر، بصورت جدی، دیگر باهم نمیسازند، باید یکدیگر را تحمل کنند و به جدایی فکر نکنند، نه، اما حرف اینست، که همانند این فیلم، گاهی یکی از طرفین، خودش را دل خوش به شخص دیگری میکند، و به هوای رسیدن به یک زندگی بهتر با آن فرد، زندگی و همسر کنونی اش را ترک میکند، که البته در بیشتر موارد هم، وقتی با چنین روشی زندگی به طلاق میانجامد، عاقبت خوشی برای آن فرد بهمراه نخواهد داشت، چرا که اگر کسی واقعن از زندگی زناشویی اش خسته شده باشد، تنها به واژه ی جدایی و سپس آزاد شدن خویش فکر میکند، و نه اینکه پایش را از یک واگن، به واگن دیگری بگذارد، و در حالی که قطار زندگی اش هنوز در حال حرکت است، بخواهد بپرد. / ... و اما در آخر، خواهشم از کسانی که بهر دلیلی، احساس میکنند که دلشان عشق تازه میخواهد این میباشد، که اول رابطه را در هر سطحی که هست (از دوستی و یا نامزدی گرفته، تا پیوند مقدس زناشویی)، بدون اینکه خدایی نکرده کاندید یا کاندیدهایی رو همزمان در نظر داشته باشند و بخواهند انتخاب کنند، اول رابطه را تمام کنند از جهت اخلاقی و قانونی، سپس که همه چیز کامل تمام شد و در حالت صفر قرار داشتند، آنوقت بدنبال یافتن نامزد، و محک زدن شانس دوباره باشند. پایان.
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
Milassyui نوشته است:اين هم چند اهنگ ديگر از فيلم مشت:
s5.picofile.com/file/8103334392/Music1.mp3.html
s2.picofile.com/file/7926718488/music2.mp3.html
s5.picofile.com/file/8103585500/music3.mp3.html
s5.picofile.com/file/8103585584/music4.mp3.html
سلام دوست گرامی،
در واقع باید اعتراف کنم که آهنگی که در این پست به نام music2.mp3 می باشد در نوع خود بینظیر هست.
s2.picofile.com/file/7926718488/music2.mp3.html
به خوبی احساس تردید و رعب رو القاء می کند اون هم به سادگی و با تمی جاز گونه.
این یک دونه رو مطمئنا من توی ارشیوم ندارم و باید آلبوم های احتمالی رو یکی یکی بررسی کنم اگر در سایت های موسیقی لایبراری باشه و یا در نهایت بخرم آلبوم مربوطه رو.این یکی رو خودم هم می خواهم که کل آلبومش رو بگیرم و احتمالا آهنگسازی آلمانی یا اتریشی هست سازنده اش.
واسه بقیه آهنگها هم وقت می خواهم.
باید صبر کنید، چون قضیه یکی دو تا آهنگ نیست و خیلی وقت میگیره تا پیداش کنم.
من اهل فیلم دیدن نیستم ولی با شنیدن این آهنگها مشتاق شدم که این فیلم مشت رو ببینم.
آیا کسی این فیلمو سراغ داره واسه گرفتن؟
و آیا فیلم ایرانی دیگری سراغ دارین که از این سبک آهنگ Crime Jazz بهره برده باشد؟
متشکرم.
Mihakralj- تعداد پستها : 169
Join date : 2012-04-15
صفحه 32 از 40 • 1 ... 17 ... 31, 32, 33 ... 36 ... 40
مواضيع مماثلة
» فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
» فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
» برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
» آرشیو,کلکسیون و مجموعه ای ازکارتونها , فیلمها , سریالها , مستند وبرنامه های مختلف پخش شده ازتلویزیون
» کتابها , داستانها , نوار قصه ها و مجلات دوران کودکی(مصور - کاست و ...)
» فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
» برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
» آرشیو,کلکسیون و مجموعه ای ازکارتونها , فیلمها , سریالها , مستند وبرنامه های مختلف پخش شده ازتلویزیون
» کتابها , داستانها , نوار قصه ها و مجلات دوران کودکی(مصور - کاست و ...)
صفحه 32 از 40
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد