فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
+34
stalker
Milassyui
aghaghi
S@M
arman
alimontaz
Heidii
Mihakralj
volant
slevin(HAMID
keyvanmoeini
abnbat
SMAM
jasonbourne
پل کوچولو
ASDALIREZA105
erfan
ramin
edo
Clover
Heidi
sahra_7
Negin 2
Indiana Jones
mehrnaz_sadeghi86
Ishpateka
fazel1994
afsoon520
ahmad1300mo
Emiliano
kazvash
faridonline
babak
59
38 مشترك
صفحه 36 از 40
صفحه 36 از 40 • 1 ... 19 ... 35, 36, 37, 38, 39, 40
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
مدتها بود که علاقمند بودم تا یادی باشیم هرچند کوتاه،
از بازیگر نقشهای کمدی و خنده دار سینمای ایران،
زنده یاد "جمشید مهرداد (۱۳۱۱ - ۱۳۸۱)" ....
البته ایشان در کنار بازیهای موفق خویش در ژانر طنز،
همچنین نقشهای جدی را بخوبی ایفا کرده و در مجموع،
با سه دهه فعالیت، در طی سالهای ۱۳۳۱ تا ۱۳۵۷،
در ۷۴ فیلم سینمایی، و همچنین چند سریال بازی کرده است.
یکی از نکات برجسته در هنر دراماتیک جمشید مهرداد،
آمیختگی و گویندگی بود، که استاد "منوچهر زمانی"،
با هنر دوبله ی خود، تیپ سازی های ایجاد شده را تکمیل میکردند.
نزدیک به ۵ ماه پیش، فایل تصویری خنده داری با شرکت این دو هنرمند،
در مقام بازیگر و دوبلور، تقدیم فروم رویایی شده بود که بشخصه،
این سکانس کمدی و جذاب را، هر چند وقت یکبار با علاقه تماشا میکنم .:
http://s5.picofile.com/file/8108141534/Dubleye_M_Zamani_Dar_Hamkelas_1356_.rar.html
(هنر دوبله ی ایران، همانند سینمای شصت، سالهاست که به بایگانی خاطرهها پیوسته،)
https://koodaki-nojavani.forumfa.net/t24p560-topic
اما پرسشی که همیشه برایم مطرح بوده این است،
که چرا زنده یاد جمشید مهرداد، پس از ۵۷،
در هیچ فیلمی ایفای نقش نکرد؟!. ...
اگر بحث سر بازیهای ایشان در دهه های ۳۰، ۴۰ و بویژه ۵۰ بوده،
که خب بازیگران زیاد دیگری را داشتیم، که با نوشتن و امضای برگه،
اجازه ی ورود به سینما و تلویزیون پس از آندوران را بسادگی دریافت کردند.
همچنین بودند هنرپیشه هایی که در اروتیک. ترین. فیلم تاریخ سینمای ایر.ان.،
یعنی در فیلم. برهنه.تا.ظهر.با.سرعت.(۱۳۵۵). بازی کرده بودند،
که آنها نیز با نوشتن چنین توبه ی نصوحی، توانستند تا از درب سینمای ۵۷ بداخل وارد شده،
و در طی دهه های ۶۰ و ۷۰، حتی نقشهای ژانر فلسفی را نیز بخوبی ایفا کردند.
از سوی دیگر، کاراکترهای جمشید مهرداد، بیشتر کمدی بودند و مورد برهنه ای نداشتند.
... نمیدانم، شاید او راضی به امضای همان یک برگه نشده بود،
و سرانجام پس از دو دهه و نیم سکوت هنری، در ۱۵ تیرماه ۱۳۸۱،
دعوت مرگ را امضا کرد، و از این جهان به سرای باقی گذر نمود.
یاد و خاطره ی تیپ سازی ها و بازیهای شادی آفرین جمشید مهرداد، گرامی باد ....
اين مطلب آخرين بار توسط 59 در الثلاثاء يونيو 17, 2014 11:16 am ، و در مجموع 1 بار ويرايش شده است.
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
Milassyui نوشته است:سلام عرض ادب واحترام خدمت دوست بزرگوارم ميحا خيلي معذرت مي خواهم يك سوال داشتم از شما بفرماييد اين اهنگ هاي استفاده شده در فيلم مشت همه از اثار انيو موريكونه هستند يا از اهنگسازان ديگري هم در اين فيلم بهره بردند خيلي ممنونم
سلام دوست گرامی،
در واقع سوال شما سخت هست. چون من در این باره پرسیده بودم که ایا روبیک منصوری به صدا و سیما دسترسی داشته یا نه.
کسی جوابی نداد متاسفانه.
این یک نکته کلیدی هست.
اگر نداشته باشه نتیجه این هست که موسیقی های انتخابی رو از روی فیلم های دیگه برداشته است و از اونجایی که هیچ کس به اندازه انیو موریکونه در ایران شهرت ندارد می توان تقریبا گفت که تمام موسیقی های انتخابی در فیلم مشت ساخته موریکونه و در بازه زمانی 1969 تا 75 می تواند باشد.
اما اگر رفت و آمد به صدا و سیما داشته باشد ، کار سخت می شود . اونوقت موسیقی لایبراری مطرح می شود که دنیایی هست احاطه ناپذیر.
دلیلی که من وقت می خواهم هم همین هست اول باید پی ببرم به اینکه اصلا باید وارد مقوله موسیقی لایبراری شد یا نه سپس جستجو کرد.
در واقع من به یکی از آهنگها شک دارم که لایبراری باشد و سبک و سیاق اون به موسیقی ساخته شده در ایتالیا نمی خورد.
اما، واسه شروع شما آلبوم های ساخته موریکونه از 1968 تا 1975 رو چک کنید.
متاسفم که فعلا با این اطلاعات ناقص نمی تونم بدرستی نظر بدهم. من فقط آهنگها رو گوش کردم و از لحاظ سبک و سیاق موسیقی نظر می دهم.
با این حال چون خودم هم از آهنگهای این فیلم خوشم اومده، دنبال اونها هستم و وقتی که پیدا شدند شما رو هم خبر خوئاهم کرد.
متشکرم.
Mihakralj- تعداد پستها : 169
Join date : 2012-04-15
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
البته این کشف مهم را، چند ماه پیش انجام داده بودم!؟،
اما امروز تصمیم گرفتم تا آنرا با فروم رویایی در میان بگذارم.
مدتهاست و اگر بهتر بگویم، سالهاست که از خودمان میپرسیم،
که چرا سینمای ایران به چنین حال و روزی افتاده است؟.
به جواب این پرسش، میتوان در ویدیوی کوتاه یک دقیقه ای زیر رسید.
البته به هیچ وجه، قصد بی احترامی نسبت به آقای هنرپیشه ای،
که در جلوی دوربین مخفی در برنامه ی "شوخی با ستارگان" قرار گرفتند را ندارم،
و در ضمن، تمام مجموعه برنامه های دوربین مخفی، در طی ۲۰ سال اخیر،
کارهای خوش ساختی هستند، از هنرمند باسابقه ی تلویزیون، جناب آقای امیر حسین قهرایی،
که کارگردان "علی کوچولو" نیز بودند. ... اما در این بخش کوتاه از "شوخی با ستارگان - ۱۳۹۲"،
آقای بازیگر شرکت کننده، موردی را به کارگردان قلابی دوربین مخفی پیشنهاد میدهد،
که بلوف و تعارف نیست، بلکه نشان میدهد که سینمای ایران بدست چه صاحبان و تصمیم گیرانی افتاده.
در ضمن، خود آقای بازیگر، بتازگی به جرگه ی تهیه کنندگان رسمی سینمای ایران پیوسته اند .:
http://s1.picofile.com/file/8124511984/Javab.rar.html
...............................
...............................
...............................
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
باتشكر از توضيحات شما جناب ميحا بزرگوار مرحوم روبيك منصوري فارغ التحصيل هنرستان عالي موسيقي و ساز تخصصي اش فلوت بود اما وقتي وارد كار سينما شد به رغم اينكه نامش به عنوان سازنده يا انتخاب كننده موسيقي متن ثبت مي شد رشته تخصصي اش را دنبال نكرد. منصوري از سال 1334 به پيشنهاد حسن مصيبي به استوديو برنا كه توسط استفان نايمن اداره مي شد، رفت و صداگذاري فيلم فرنگي شيطان فراري را انجام داد. نخستين فيلمي كه نام منصوري در عنوان بندي آن ثبت شده است طوفان در شهرما نام دارد.او در اين فيلم دستيار سوريك خاچيكيان و هانريك آوديسيان در صداگذاري فيلم بود و در قاصد بهشت (1337) فيلم بعدي خاچيكيان در كنار سوريك و هاكوپ گيورگيز به مقام صدابردار ارتقا يافت. از آن پس در صدها فيلم نام روبيك منصوري به عنوان صداگذار، ميكساژ، افكت، سينكرون، انتخاب موسيقي متن و ... ثبت شده است از اين كه ايشون به ارشيو صداوسيما دسترسي داشته بي اطلاع هستم ممنونم از لطف شماMihakralj نوشته است:Milassyui نوشته است:سلام عرض ادب واحترام خدمت دوست بزرگوارم ميحا خيلي معذرت مي خواهم يك سوال داشتم از شما بفرماييد اين اهنگ هاي استفاده شده در فيلم مشت همه از اثار انيو موريكونه هستند يا از اهنگسازان ديگري هم در اين فيلم بهره بردند خيلي ممنونم
سلام دوست گرامی،
در واقع سوال شما سخت هست. چون من در این باره پرسیده بودم که ایا روبیک منصوری به صدا و سیما دسترسی داشته یا نه.
کسی جوابی نداد متاسفانه.
این یک نکته کلیدی هست.
اگر نداشته باشه نتیجه این هست که موسیقی های انتخابی رو از روی فیلم های دیگه برداشته است و از اونجایی که هیچ کس به اندازه انیو موریکونه در ایران شهرت ندارد می توان تقریبا گفت که تمام موسیقی های انتخابی در فیلم مشت ساخته موریکونه و در بازه زمانی 1969 تا 75 می تواند باشد.
اما اگر رفت و آمد به صدا و سیما داشته باشد ، کار سخت می شود . اونوقت موسیقی لایبراری مطرح می شود که دنیایی هست احاطه ناپذیر.
دلیلی که من وقت می خواهم هم همین هست اول باید پی ببرم به اینکه اصلا باید وارد مقوله موسیقی لایبراری شد یا نه سپس جستجو کرد.
در واقع من به یکی از آهنگها شک دارم که لایبراری باشد و سبک و سیاق اون به موسیقی ساخته شده در ایتالیا نمی خورد.
اما، واسه شروع شما آلبوم های ساخته موریکونه از 1968 تا 1975 رو چک کنید.
متاسفم که فعلا با این اطلاعات ناقص نمی تونم بدرستی نظر بدهم. من فقط آهنگها رو گوش کردم و از لحاظ سبک و سیاق موسیقی نظر می دهم.
با این حال چون خودم هم از آهنگهای این فیلم خوشم اومده، دنبال اونها هستم و وقتی که پیدا شدند شما رو هم خبر خوئاهم کرد.
متشکرم.
Milassyui- تعداد پستها : 49
Join date : 2014-04-25
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
پیش نقدی بر فیلم "اشباح - ۱۳۹۲"، کاری از آقای مهرجویی
فیلم اشباح در سینماهای ایران در حال اکران میباشد. اما من نوعی بدلیل دوری راه،
و دسترسی نداشتن به وسیله ی عیار و زهتاب، تا منتشر نشدن نسخه ی نمایش خانگی آن،
امکان تماشایش را نخواهم داشت. از سویی دیگر، شاید با توجه به کارنامه ی پر دستنداز کارگردانش،
شاید اصلن بهتر باشد که بی خیال پی گیری و تماشای آن شوم، اما اگر بیایم و واقع بین باشم،
می بینم که بعنوان یک دوستدار حرفه ای هنر، تاکنون نزدیک به ۳۰ سال از زندگی گهربار خویش را،
در راه دنیای فیلم و موسیقی، با عشق و علاقه به باد داده ام، پس بهتر است خود را ریشخند نکنم،
و بازهم در پی علاقه های هنری، و سر و کله زدن با جهان فیلم و موسیقی و سینما باشم.
از اینرو بود که با کنجکاوی همیشگی، چرخی در فضای اینترنت زدم، تا دیدگاه مخاطبان را،
درباره ی فیلم تازه ی آقای مهرجویی جویا شده و در جریان اخبار مربوطه قرار گیرم.
نظرات تماشاگران و منتقدین این فیلم، چندان هم دور از انتظار ما نیست. برخی از مخاطبان،
در سایتهای گوناگون سینمایی، نوشته اند که میخواستند از نیمه های فیلم، سالن سینما را ترک نموده،
و عطای دیدنش را، به لقای ندیدنش ببخشند. یکی- دو نفر هم البته خیلی از این کار تعریف کرده اند،
و با قربانصدقه رفتنهای تابلو و بیش از اندازه شان درباره ی فیلم و کارگردانش، در اصل خود را لو داده اند،
و بگمان زیاد، از بستگان عوامل فیلم میباشند، اما یادشان رفته که جلوی قاضی، هیچ گونه ملق بازی شکل نمیگیرد.
در این میان با چند نقد اصولی، از جانب منتقدین قلم بدست سینمایی نیز مواجه هستیم که اگر راستش را بگویم،
آنها را کامل نخواندم، اما با نگاهی گذرا به نقدهای یاد شده، میتوان فهمید که وضع ساختاری و مفهومی "اشباح"،
به وخامت حال کارهای ۱۰ سال گذشته ی کارگردانش نیست، اما همانند لباسی میماند که فیلمسازش سعی نموده،
تا آنرا با استفاده از وصله پینه های نخ نما شده، و کپی کاری از کاراکترها و موقعیت های انگشت شمار قبلی،
که در ۲-۳ فیلم موفق دهه های قبلی داشته، انجام دهد، و فایل نهایی را خروجی گیرد. ... در کنار این مورد،
برخی از نقد نویسان، از کند بودم شدید ریتم فیلم گلایه کردند و برخی دیگر، از ایرانیزه نبودن فیلمنامه انتقاد دارند،
چرا که طبق روال همیشگی این کارگردان، فیلم اشباح از متنی خارجی مثلن بازنویسی شده، که نمایشنامه ای ست با همین نام،
از شاعر و درام نویس نروژی "ایبسن". ... یعنی بازهم ما شاهد یک متن نیمه خارجی- نیمه ایرانی هستیم،
که بر اساس "مبنی در مبناها" نوشته شده، و سپس به زور، به راه گلوی سینمایی ایران فرو برده شده است.
از تمام موارد بازگویشوارانه ی بالا که بگذریم، علاقمند بودم تا پوستر این فیلم را ببینم، و حال با دیدن آن،
به ذهنم رسید تا نقدی داشته باشیم تصویری، از فیلمی که هنوز آنرا ندیده ایم، اما زبان این پوستر،
خود گویای نکات جالبی ست. ... در ضمن اضافه مینمایم، که تنها نقطه ی قوت این فیلم،
بی شک میتواند (میگویم "میتواند")، فیلمبرداری آقای محمود کلاری باشد و بس.
* (نقدی تصویری بر پوستر فیلم "اشباح - ۱۳۹۲") .:
.
.
.
* در نقد تصویری بالا، یادی شد از فیلم "سنتوری"، که آقای داریوش مهرجویی،
آنرا در سال ۱۳۸۵، بهمراه فیلمنامه نویس، دونفری نوشته، و خودشان تنهایی کارگردانی کرده اند.
حال لطفن به لینک زیر و خلاصه ی داستان فیلم موجود در آن، یعنی فیلم "زخمه"،
نگاهی بیاندازید، که توسط جناب آقای "خسرو ملکان"، در سال ۱۳۶۲،
نوشته و کارگردانی شده است ... .:
http://www.sourehcinema.com/Title/Title.aspx?id=138109191208
اين مطلب آخرين بار توسط 59 در الأحد فبراير 15, 2015 4:16 pm ، و در مجموع 2 بار ويرايش شده است.
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
به فرزند استاد حاتمی گفته شده،
که چرا میان شما و آقای مسن خارجی در جشنواره ی کن و سولوقون،
دست دادن و روبوسی صورت گرفته؟، آنوقت ایشان هم گفته که آن آقاهه،
بخاطر کهولت سن، فراموشی داشته ... برای من حکم پدربزرگ کهنسالی را داشته ....
و جالب اینجاست که آن آقای پدربزرگ فراموشکار فرانسوی هم، بعد از اعتراضات به فرزند استاد،
با روداری تمام در شبکه ی اجتماعی یش (به بازگویش ویکی پدیا) نوشته که:
"این جنجالها بیاساس است، چون این مسئله (روبوسی یک آقا با یک خانم) در فرهنگ غرب کاملن عادی است.
این من بودم که برای بوسیدن خانم حاتمی پیشقدم شدم. در آن لحظه، او برای من نماینده سینمای ایران بود".
از دیده نگارنده، فرزند استاد، میبایست ماست مالیشان را اینگونه میگفتند، که ...
اما قبل از پیشنهاد نسخه ی چاخان گونه ی خودم که ایشان میتوانست بعنوان جواب بگوید،
مورد اصلی تری را بگویم. ... راستش در فرهنگ ایران ما، تمام مسایل فقط از دو دریچه،
مورد بررسی قرار میگیرند: ۱-دیدگاه آیینی، ۲-دیدگاه روشنفکرانه!. ....
از سویی دیگر، در میان همجنسان و هم ملیتهای ما، چه در داخل وطن و چه در خارج آن،
برخی از آقایون ایرانی، علاقه دارند تا با خانمها دست بدهند، و معیار برای آنها، خارجی های جهان اولی هستند.
یعنی به بیان دیگر، از دید این گروه از مردهای ایرانی که تقلید کورکورانه از اروپاییها دارند،
همانگونه که دو مرد و یا دو زن با یکدیگر دست میدهند و گاهن روبوسی میکنند،
همین کار را دو جنس مخالفی که نسبت زن و شوهری و یا خونی باهم ندارند نیز، میتوانند انجام دهند.
از دید کوچک نگارنده و با توجه به اصول اخلاقی، این کار درستی نیست و بشخصه بسیار مخالف آن هستم.
حال چون در ایران فقط دو دریچه و طرز نگاه وجود دارد، اکنون آیینمداران، همسو با دیدگاه یاد شده هستند،
چرا که در آیین هم این مورد البته بدرستی نکوهش شده. اما روشنفکران، به دیدگاه یاد شده، برچسب "کوته فکری"،
و "امّل بازی" چسبانده و آنرا مورد انتقاد قرار میدهند که چرا زن و مرد را محدود میکنید؟؟؟ و ....
اینجاست که بدلیل نبود طرز فکر سوم در ایران، یعنی "زندگی در چارچوب اصول اخلاقی"،
نمونه ی دیگری را مطرح میکنم که نه ایرانیست و نه اروپایی، اما برای ما، خارجی بشمار میآید.
بر اساس فرهنگ و آداب رفتاری سنتی و اصیل روسی (که تنها بر پایه ی اصول اخلاقی تعریف شده)،
مرد اجازه ندارد که به یک زن دیگر، دست بدهد و یا روبوسی کند. این حق، تنها برای زن هست!.
یعنی اگر زنی دلش خواست و صلاح دانست، آنوقت میتواند به همکار یا همسایه و یا بقال سر کوچه،
که مرد هست و جنس مخالف او بشمار میآید، دست بدهد. در غیر اینصورت، اگر مردی اول اینکار را کرد،
بی ادبی بشمار میآید. و بر اساس همین نکته ی خوب و مناسب اخلاقی، با اینکه کشورهای روسی زبان،
کشورهایی کاملن آزاد هستند (که در زمینه هایی، این آزادی حتا بیش از اندازه هم هست)،
اما در فرهنگ رفتاری مردمانشان، چنین چیزی وجود ندارد که مردها،
بخواهند مثل برخی از اروپایی ها (بویژه برخی از این فرانسویهای بی بند و بار*)، و یا برخی از مردهای ایرانی،
که مقلدین چشم و گوش بسته ی خارجیها هستند، با حرص و ولع، عقده ی دست دادن با جنس مخالف را داشته باشند.
و اما از دیده نگارنده، فرزند استاد حاتمی، ماست مالیشان را اینگونه میبایست میگفتند، یعنی میآمدند،
و از سیستم طنزی که رضا عطاران، ۷ سالی ست با زحمت فراوان در کشور راه انداخته، استفاده میکردند،
که آن آقای فرانسوی، شدیدن بدنبال سرویس بهداشتی میگشته، اما هیچ جور درب آنجا را پیدا نمیکرده.
در گیروداری که او مشغول چرخیدن بدور خودش بوده، فرزند استاد، ناگهان اوشان را میبیند،
و در این لحظه، با دست، سرویس بهداشتی جشنواره ی کن را نشانش میدهد.
در این پلان بوده که پدربزرگ فرانسوی، از زور خوشحالی و شادمانی، برای تشکر به سمت او میآید،
و با شوری وصف ناپذیر، این دو، همانند دو فروند آقا و رفیق دیرین، با یکدیگر دست میدهند،
بعد تعارفبازی پیش میآید و کار به روبوسی و چاکرم مخلصم نیز کشیده میشود و فیلم تمام میگردد .:
پی نوشت:
* در متن بالا، هر جا که سخن در مورد افراد با ملیت های گوناگون بود،
خصوصیات یاد شده برای آنها، با پسوند "برخی" نوشته شده است،
پس به هیچ عنوان قصد اهانت به تمامی افراد نیست، بله گروهی از آنها روی سخن بوده.
* در همین راستا، صفت "بی بند و بار" نیز برای فرانسه، به همگی آنها تعمیم داده نمیشود.
اما دلیل بکار بردن این صفت ناپسند و سیه کردارانه این بود، که سینمای حال حاضر کشور فرانسه،
با آنکه هنوزهم به خوش ساختی قبل هست و تنها سینمای دنیا میباشد که از ریتم خوبش نیفتاده،
اما به شدت در فیلمهای امروزین فرانسوی، کانون خانواده مورد اهانت و بی مهری قرار میگیرد،
و همسران در فیلمها، براحتی نسبت به یکدیگر دست به خیانت زده و در فینال فیلم هم،
این کار غیر اخلاقی و زشت آنها، بدون هیچ مکافاتی، با خوبی و خوشی بپایان میرسد.
گویی که فیلمهای فرانسوی، مخاطب را تشویش به انجام این کار ناشایست مینماید،
که صد البته جای افسوس و انتقاد فراوان دارد. ...
اين مطلب آخرين بار توسط 59 در الثلاثاء يونيو 17, 2014 10:47 am ، و در مجموع 1 بار ويرايش شده است.
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
59 نوشته است:
پیش نقدی بر فیلم "اشباح - ۱۳۹۲"، کاری از آقای مهرجویی
فیلم اشباح در سینماهای ایران در حال اکران میباشد. اما من نوعی بدلیل دوری راه،
و دسترسی نداشتن به وسیله ی عیار و زهتاب، تا منتشر نشدن نسخه ی نمایش خانگی آن،
امکان تماشایش را نخواهم داشت. از سویی دیگر، شاید با توجه به کارنامه ی پر دستنداز کارگردانش،
شاید اصلن بهتر باشد که بی خیال پی گیری و تماشای آن شوم، اما اگر بیایم و واقع بین باشم،
می بینم که بعنوان یک دوستدار حرفه ای هنر، تاکنون نزدیک به ۳۰ سال از زندگی گهربار خویش را،
در راه دنیای فیلم و موسیقی، با عشق و علاقه به باد داده ام، پس بهتر است خود را ریشخند نکنم،
و بازهم در پی علاقه های هنری، و سر و کله زدن با جهان فیلم و موسیقی و سینما باشم.
از اینرو بود که با کنجکاوی همیشگی، چرخی در فضای اینترنت زدم، تا دیدگاه مخاطبان را،
درباره ی فیلم تازه ی آقای مهرجویی جویا شده و در جریان اخبار مربوطه قرار گیرم.
نظرات تماشاگران و منتقدین این فیلم، چندان هم دور از انتظار ما نیست. برخی از مخاطبان،
در سایتهای گوناگون سینمایی، نوشته اند که میخواستند از نیمه های فیلم، سالن سینما را ترک نموده،
و عطای دیدنش را، به لقای ندیدنش ببخشند. یکی- دو نفر هم البته خیلی از این کار تعریف کرده اند،
و با قربانصدقه رفتنهای تابلو و بیش از اندازه شان درباره ی فیلم و کارگردانش، در اصل خود را لو داده اند،
و بگمان زیاد، از بستگان عوامل فیلم میباشند، اما یادشان رفته که جلوی قاضی، هیچ گونه ملق بازی شکل نمیگیرد.
در این میان با چند نقد اصولی، از جانب منتقدین قلم بدست سینمایی نیز مواجه هستیم که اگر راستش را بگویم،
آنها را کامل نخواندم، اما با نگاهی گذرا به نقدهای یاد شده، میتوان فهمید که وضع ساختاری و مفهومی "اشباح"،
به وخامت حال کارهای ۱۰ سال گذشته ی کارگردانش نیست، اما همانند لباسی میماند که فیلمسازش سعی نموده،
تا آنرا با استفاده از وصله پینه های نخ نما شده، و کپی کاری از کاراکترها و موقعیت های انگشت شمار قبلی،
که در ۲-۳ فیلم موفق دهه های قبلی داشته، انجام دهد، و فایل نهایی را خروجی گیرد. ... در کنار این مورد،
برخی از نقد نویسان، از کند بودم شدید ریتم فیلم گلایه کردند و برخی دیگر، از ایرانیزه نبودن فیلمنامه انتقاد دارند،
چرا که طبق روال همیشگی این کارگردان، فیلم اشباح از متنی خارجی مثلن بازنویسی شده، که نمایشنامه ای ست با همین نام،
از شاعر و درام نویس نروژی "ایبسن". ... یعنی بازهم ما شاهد یک متن نیمه خارجی- نیمه ایرانی هستیم،
که بر اساس "مبنی در مبناها" نوشته شده، و سپس به زور، به راه گلوی سینمایی ایران فرو برده شده است.
از تمام موارد بازگویشوارانه ی بالا که بگذریم، علاقمند بودم تا پوستر این فیلم را ببینم، و حال با دیدن آن،
به ذهنم رسید تا نقدی داشته باشیم تصویری، از فیلمی که هنوز آنرا ندیده ایم، اما زبان این پوستر،
خود گویای نکات جالبی ست. ... در ضمن اضافه مینمایم، که تنها نقطه ی قوت این فیلم،
بی شک میتواند (میگویم "میتواند")، فیلمبرداری آقای محمود کلاری باشد و بس.
* (نقدی تصویری بر پوستر فیلم "اشباح - ۱۳۹۲") .:
.
.
.
* در نقد تصویری بالا، یادی شد از فیلم "سنتوری"، که آقای داریوش مهرجویی،
آنرا در سال ۱۳۸۵، بهمراه فیلمنامه نویس، دونفری نوشته، و خودشان تنهایی کارگردانی کرده اند.
حال لطفن به لینک زیر و خلاصه ی داستان فیلم موجود در آن، یعنی فیلم "زخمه"،
نگاهی بیاندازید، که توسط جناب آقای "خسرو ملکان"، در سال ۱۳۶۲،
نوشته و کارگردانی شده است ... .:
http://www.sourehcinema.com/Title/Title.aspx?id=138109191208
1. سلام.
2. "59" عزیز، بنده نه "اشباح" رو دیده م و نه؛ با توجه به، فیلم های اخیر "داریوش مهرجویی"، علاقه ای به دیدنش دارم.
گاهی با خودم می گم کاش مث قدیما این همه میل به زندگی به ضرب و زور ویتامین و آمپول و دکتر و دستگاه و دوا و درمون نبود و آدما در اوج و در 35 تا 40 سالگی می مردن؛ مث، زمان "ادگار آلن پو" و امثال اون؛ اما، حیف که آدما حریصن.
واقعاً اگه قرار باشه آدما با پیری، خرف، آلزایمری، خودزن و مثلاً متفاوت بشن، همون بهتر که پیر نشن.
دیشب هم "محمد حسین شهریار" رو دیدم و تموم شد سریال "شهریار". این اسطوره ی ادب و هنر هم در اواخر عمر ....
بگذریم.
باز هم می گم دیگه هیچ میلی به دیدن کارای "استاد" ندارم. "اسسس تتتاد"! (به سبک "هادی کاظمی" "قهوه ی تلخ" بخونید.)
3. اما خوندن انتقادات شما با قالب عالی طنز روی پوستر، خیلی دلمو خنک کرد. دقیقاً زده بودید تو خال. عااالی! هم طراح پوستر و هم سازنده ی فیلم رو با زبون طنز؛ یعنی، قوی ترین زبون موجود، به چالش کشیده بودید و بخصوص با اون تیکه که برای اون خانومه نوشته بودید: "همین جوری، محض خالی نبودن عریضه"، بی نهایت حال کردم و بلند بلند خندیدم. دم شما گرم.
............................
4. به دست دادن "لیلا حاتمی" به "ژیل ژاکوب" کاری ندارم؛ اما، با بازبینی فیلمش می شه کاملاً دید که "لیلا" خانوم صورت سنگی دستشو پیش می بره به سمت "پدربزرگ" و همچنین می یاد سه تا بوس بگیره، طرف تو باغ نیست، دو تایی ردش می کنه.
یاد اون استتوس افتادم که می گفت:
16. آخرش ما نفهمیدیم تو روبوسی ها باید 2 تا بوس کرد یا 3 تا. یکی از سخت ترین شرایطه. یهو می خوای سه تا بوس کنی طرفو، اون دو تا بوس می کنه، جاخال می ده، وسط جمع ضایع می شی تو. خیلی ضد حاله.
(از آرشیو.)
5. به هر حال، مهم نیست که کی دست و لب و ... داده و کی دست گرفته، مهم اینه که "اصغر فرهادی" و "عباس کیارستمی" و ده ها نفر امثال اون می تونن نرم تنان رو ببوسن؛ چه از روی شل...، ببخشید، دستکش و چه بدون دستکش؛ اما، نرم تن ایرانی نباید به یک قدمی سخت پوست خارجی نزدیک بشه. این مهمه.
خانوما، این رو بفهمید، "چرا نمی فهمید؟"
Emiliano- تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
امیر گرامی با درود.
در اپتدا ممنونم از لطف شما و توجه شما. بسیار خرسندم که نقد تصویری مورد توجه قرار گرفته.
درباره ی سایر موارد خوبی که مطرح ساختید، اول اینکه، مورد قهرمان آن سریال رو من هم در جریان هستم.
اتفاقن چندی پیش هم با شما مفصل صحبت داشتیم درباره ی آن مورد دامن گیر و آفت برای هنر و فرهنگ ایران.
چه میشه کرد دیگه./ مورد بعدی اینکه، راستش من قبول ندارم که چون کارگردان نارنجی پوش و اشباح ۲ و ...،
حالا سنشون بالا رفته، پس برای همینه که ما ۱۰ سال هست، بطور پی در پی، فیلمهای بی ربط از ایشون می بینیم.
در دیالوگهای خوبی هم که با شما داشتیم عنوان شد، که کلن کارنامه ی ایشون، دستندازهاش خیلی زیاده،
اما!، چون تا ۱۰ سال پیش، از گروه های خوب و افراد حرفه ای و برتر فیلمسازی استفاده میکرده، این بوده که،
۴ فیلم ممتاز داره (آقای هالو-۱۳۴۶، اجاره نشینها-۱۳۶۵، هامون-۱۳۶۸، مهمان مامان-۱۳۸۳)،
و ۲ فیلم خوب (سارا-۱۳۷۱، میکس-۱۳۷۸)، که همگی مربوط به اون سالها هستن. اما در کنار اینها،
و در طول دوران فیلمسازیش از ۱۳۴۶ تا کنون، ۲۰ (بیست) فیلم آشفته و نامفهوم داره، که بیش از نیمی از اونها،
برچسب "ضعیف" دریافت میکنن، و حتا زمانی که گروه خوب در اختیار داشته، این فیلمهای ضعیف رو هم داشته،
حالا دیگه چه برسه به ۱۰ سال اخیر، که دیگه همه چیز رها شده و از آن گروه خوب هم خبری نیست.
بهتر میدونید، مفهومی هست با نام "جریان سازی". این جریان سازی، برای ایشون در پس از ۵۷ بخوبی ایجاد شد.
دلیلش هم تعریف و تمجیدی بود که فیلم گاو از منابع غیر سینمایی دریافت کرده بود و این تعریف ها،
بستر کاری رو برای کارگردانش در دهه ی شصت، با یک حالت شیک، و بر روی فرش قرمزی از قبل آماده شده، فراهم کرد.
- بله، کاملن درست میفرمایید. مورد دست دادن و روبوسی، از جانب طرف ایرانی آغاز شده بوده.
حالا پدربزرگ فرانسوی هم در اون نوشتش، کار رو خراب تر کرد کرد که بله، من بودم اول دست دادم و ...
راستی در کنار مطالب دیروزم اینرو هم اضافه کنم، که با اینکه خودم با اینکار، مخالفم،
اما وقتی کسی انجام میده، به خودش مربوطه. این که کار فرزند استاد رو در بوق و کرنا کردند، اخلاق جالبی نیست.
اما خب این خانم که از شرایط، قوانین و از همه مهمتر، حساسیتهای رایج در وطن آگاهی دارن،
پس چرا می یاد و کاری انجام میده که به ضرر خودش تموم بشه؟. ... انسان نباید نمک بخوره، نمکدون رو بشکنه.
ایشون اگر پدرشون استاد حاتمی، یعنی شهروند خاک ایران نبودند، ۱۰۰ سال نمیتونستن وارد سینمای ایران بشن.
و از همه مهمتر، همین شهرتی که دارن رو (که ۱۰۰ درصد بخاطر پدرشون هست)، در دوران معاصر ایران بدست آوردن،
پس قوانین رایج در وطن رو باید رعایت کنن، چه در داخل کشور، و چه از اون مهمتر، در خارج از مرزها.
نه فقط ایشون، بلکه حتا اون آقایونی که نام بردید، که یکیشون البته "وطنفروش" هست اسمش. ... سلامت باشید.
پی نوشت:
در مورد حجم و تعداد دفعات انجام آن عمل در مراسم روبوسی،
اگر همان شعار قدیمی را در نظر بگیریم، سنجه ی خوبی ست، یعنی:
یکی کافیه، ۲ تا بسته. ....
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
اشباح - ۱۳۶۰ ...
آفرینه ای از رضا میرلوحی ...
از چند ماه پیش که نام فیلم تازه ی آقای مهرجویی، بر سر زبان سایتهای سینمایی افتاده بود،
دایمن بیاد فیلم نوستالژیکی با همین نام یعنی "اشباح" میافتم، که در سال ۱۳۶۰،
به نویسندگی و کارگردانی زنده یاد "رضا میرلوحی (۱۳۱۹-۱۳۶۳)" ساخته شده بود،
و حتا قبلن نیز در فروم با حالتی اعتراض گونه نوشته بودم، که نام "اشباح"،
در لیست فیلمهای بعد از ۵۷ سینمای ایران هست، پس چگونه وزارت ارشاد،
دوباره اجازه ی ساخت فیلمی دیگر با همین عنوان را صادر کرده است؟!.
ماجرای نامهای تکراری، درست همانند این میباشد، که شخصی بیاید و در زمان ما،
فیلمی را با موضوع و ساختاری متفات بسازد، اما نام "اجاره نشین ها" یا "هامون" را،
که محصولاتی از همان دهه ی شصت هستند، بر روی فیلم امروزین خود بگذارد!.
آیا امکان چنین کاری هست؟. اگر نه، پس چرا نام "اشباح" دوباره تکرار شد؟.
نمیدانم، ... شاید در خوش بینانه ترین حالت، لابد قانونی هست که میگوید،
اگر ۳۰ سال از ساخت فیلمی گذشت، آنوقت نامش را میتوان دوباره استفاده کرد.
که در اینصورت از دید نگارنده، قانون چندان مستحکمی نیست.
زنده یاد رضا میرلوحی، کارگردان هنایش گذاری برای فیلمهای دهه ی شصت ایران بشمار میآید،
و با آنکه خیلی زود در ۴۴ سالگی، در شهریورماه ۱۳۶۳ درگذشت، اما دو فیلم آخرشان در پس از ۵۷،
یعنی: "اشباح - ۱۳۶۰" و "شیلات - ۱۳۶۲"، یادگارهای خوب و ماندگاری، برای نسل سینمای شصت،
که اکنون به زیباترین و خاطره انگیزترین دوران فیلمسازی ایران تبدیل شده، گشتند. ...
همچنین، فیلمنامه ی فیلم نوستالژیک "تشریفات - ۱۳۶۴" نیز، بقلم ایشان نوشته شده است.
فیلم "اشباح" رضا میرلوحی، روایتگر داستانی ست درباره ی دو ساواکی فراری،
که در روزهای ۵۷، به دامان جنگلهای شمال پناه میبرند، تا یکی از همکارانشان با نام مهندس،
آنها را با گذرنامه های جعلی، از مرز فراری دهد. ... در مدتی که این دو مامور سابق،
منتظر آمدن مهندس هستند، در فضای خلوت و سکوت مرموز جنگل،
از خاطرات خود در سازمان تعریف کرده و سپس بخاطر انتظار طولانی،
به بحث و جدال پرداخته و در آخر، هر دوی آنها بدست یکدیگر کشته میشوند.
مهدی فخیم زاده و دکتر ناصر آقایی، ایفاگر نقشهای این دو ساواکی فراری هستند،
و اساتید منوچهر اسماعیلی و سعید مظفری، به ترتیب بجای آنها صدا پیشگی کرده اند.
خوب بیاد دارم که این فیلم خوش ساخت، آخرین بار در بهمن ۱۳۷۳، یک شب از کانال دو،
بمناسبت جشنهای دهه ی فجر در تلویزیون پخش شد و تماشای آن، برایم بسیار گیرا و بسودنی بود. ....
... و سرانجام پس از گذر ۲۰ سال از تماشای فیلم اشباح، سکانسی بسیار کوتاه اما خاطره انگیز از آن را یافتم ....
(با سپاس از "سینما البرز"، که سکانس استفاده شده در کلیپ زیر را، در سایت "آپارات" قرار داده بود) .:
(طراحی لوگو و تیتراژ برای فیلم "اشباح - ۱۳۶۰" در این کلیپ دو دقیقه ای، توسط ۵۹)
(از نام آهنگساز موسیقی استفاده شده در ساخت تیتراژ، اطلاعی در دست نیست)
http://s1.picofile.com/file/8124700192/Ashbah_Klip_1360_.rar.html
.
.
.
جاودان باد یاد خاطرات کودکی و نوجوانی.
شاد و سلامت باشید.
اين مطلب آخرين بار توسط 59 در الثلاثاء يونيو 17, 2014 10:50 am ، و در مجموع 1 بار ويرايش شده است.
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
1. "با عرض سلام مجدد" به همه ی دوستان و تشکر از "59" عزیز.
2. "روستای کارآباد" رو تا داغه از دست ندید و نذارید حسرت دانلود نکردنش به دلتون بمونه. خیلی آسه، "خیلی، خیلی، خیلی، خیلی"! (به سبک پدر و مادر شهید مشهدی)
http://eirib.ir/nasim-yadha/72521-%D9%86%D8%B3%DB%8C%D9%85-%DB%8C%D8%A7%D8%AF%D9%87%D8%A7-7-%D8%AE%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D8%AF-93.html
2. "روستای کارآباد" رو تا داغه از دست ندید و نذارید حسرت دانلود نکردنش به دلتون بمونه. خیلی آسه، "خیلی، خیلی، خیلی، خیلی"! (به سبک پدر و مادر شهید مشهدی)
http://eirib.ir/nasim-yadha/72521-%D9%86%D8%B3%DB%8C%D9%85-%DB%8C%D8%A7%D8%AF%D9%87%D8%A7-7-%D8%AE%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D8%AF-93.html
Emiliano- تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
سلام اقای 59 خسته نباشید ممنون از اینکه فیلمهای نایاب قدیمی را در اختیار ما میگذارید . یه درخواستی از شما داشتم اینکه خیلی وقته دنبال فیلم "مردی در ایینه" اثر ساموئل خاچیکیان هستم ولی پیدا نمیکنم . اگر امکانش هست و این فیلم را داشتید برای دانلود بگذارید تشکر از لطف شما
ahmad1300mo- تعداد پستها : 34
Join date : 2012-04-22
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
سلام خدمت دوست بزرگوارم جناب ميحا خيلي عذر مي خواهم بفرماييد اين اهنگ هاي مختلف فيلم مشت به نظر شما جزو اهنگ هاي لايبراري محسوب مي شود
Milassyui- تعداد پستها : 49
Join date : 2014-04-25
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
ahmad1300mo نوشته است:
سلام اقای 59 خسته نباشید ممنون از اینکه فیلمهای نایاب قدیمی را در اختیار ما میگذارید . یه درخواستی از شما داشتم اینکه خیلی وقته دنبال فیلم "مردی در ایینه" اثر ساموئل خاچیکیان هستم ولی پیدا نمیکنم . اگر امکانش هست و این فیلم را داشتید برای دانلود بگذارید تشکر از لطف شما
"ahmad1300mo" گرامی با درود.
بسیار خرسندم که همانند همیشه، در فروم رویایی حضور دارید.
از لطف و دیدگان مهر شما نیز سپاسگزارم. ...
فیلم "مردی در آينه - ۱۳۷۱ " که فرمودید رو ندارم.
اما هر زمان که دسترسی حاصل شد، حتمن تقدیم میگردد.
سلامت باشید.
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
دستفروش - ۱۳۶۵
(مجموعه ای از سه اپیزود)
توضیح: این فیلم را در آرشیو خود نداشتم،
و دو سال پیش، آنرا از سایت یو.تیو.ب دریافت کرده بودم.
اکنون هدف از قرار دادن این نسخه ی آن که برای فروم آماده سازی شده،
تکمیل آرشیو فیلمهای ۱۰۰ مگابایتی مان هست، که در طی این سالها تقدیم میگردند.
نسخه های ما، از جهت اندازه و کیفیت، مناسب هستند و هیچ جای دیگری در اینترنت بجز این انجمن،
نمیتوان فیلمهای سینمایی را بطور کامل، با اندازه ی ۱۰۰ مگابایت و کیفیت قابل تماشا، پیدا کرد.
البته در این نسخه های صد مگابایتی از فیلمهای "سینما شصت در فروم"، گاهن تک کادرهایی هستند،
که کمی با افت کیفیت مواجه میشوند، اما از دیدگاه کلی و ساختار آماده سازی، تمامی آنها در دو مرحله،
با سرعت ۱۵۰ کیلوبیت بر ثانیه، و همچنین عرض اکران ۲۴۰*۳۲۰ پیکسل، آماده میگردند.
از اینرو، مشخصات تصویری آنها، استاندارت و مناسب تماشا میباشند. ... با احترام.
.
.
.
نویسنده و کارگردان: محسن مخملباف(؟)
نویسنده: آلبرتو موراویا
مدیران فیلمبرداری:
(اپیزود اول: "همایون پایور" - ... دوم: "مهرداد فخیمی" - ... سوم: "علیرضا زرین دست")
موسیقی: استاد مجید انتظامی
مدیر دوبلاژ: استاد منوچهر اسماعیلی
بازیگران:
اپیزود اول: (اسماعیل سلطانیان، زهره سرمدی، محرم زینال زاده، منصور فارسی، و ...)
اپیزود دوم: (مرتضی ضرابی، محمود بصیری، میترا میرزایی، جواد حضرت نیا، و ...)
اپیزود سوم: (بهزاد بهزادپور، جعفر دهقان، فرید کشن فلاح، محمدعلی مژدهی، و ...)
هنرمندان عکاس: عزیز ساعتی، اکبر اصفهانی، جواد سیدآبادی
تدارکات: ابراهیم شیری، محسن صابری، رضا حمیدی
طراح صحنه (اپیزود دوم): حسن فارسی
جامه دار: علی شیرازی
ژانر: فلسفی
سال ساخت: ۱۳۶۵
مدت: ۹۰ دقیقه
طراح پوستر: "استاد حسین خسروجردی"
* (آرم زیبای کانال پنج تلویزیون ایران، از طراحی های این گرافیست مشهور میباشد)
* (دریافت جایزه اول، از ششمین جشنواره فیلم فجر، بخاطر پوستر فیلم "دستفروش")
.
.
.
- بشخصه برای خودم، تماشای اپیزودهای دو و سه در این فیلم، بسیار نوستالژیک هستند. ...
بویژه صداپیشگی "استاد خسرو خسروشاهی"، بجای بازی بیاد ماندنی هنرمند گرامی "مرتضی ضرابی".
* فیلم کامل "دستفروش - ۱۳۶۵" در یک فایل فشرده (اندازه و کیفیت تصویر مناسب - ۹۲ مگابایت):
http://s1.picofile.com/file/8124739834/Dastfroush_1365.rar.html
.
.
.
جاودان باد یاد خاطرات کودکی و نوجوانی.
شاد و سلامت باشید.
اين مطلب آخرين بار توسط 59 در الثلاثاء يونيو 17, 2014 10:54 am ، و در مجموع 1 بار ويرايش شده است.
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
در روزگار ما دیگر شرایط بگونه ای شده که هر چند روز یکبار،
فیلمی از تولیدات شبکه ی خانگی، و یا محصولی از کارهای سینمایی،
به بازار فرهنگی آمده و در قالب دی وی دی، برای فروش عرضه میگردد، که البته در جریان تمامشان هستم.
پنج سال پیش، جواد رضویان که هیچگاه دلیل بودنش را در ساختار تلویزیون و سینمای ایران درک نکردم!،
زبانزدی را با نام "فیلمهای شانه تخم مرغی" ابداع کرد، که صد البته حرف بجا و مناسبی زده بود،
و این واژه سازی خوب را، پس از موفقیت چشمگیر در فروش فیلم بیخودی با نام "به روح پدرم-۱۳۸۸" گفت،
که خودش آنرا نوشته و ساخته بود. این فیلم او توانست با قرار گرفتن در کنار مایحتاج عمومی مردم در بقالی ها،
به فروش بیش از یک میلیون نسخه سی دی دست پیدا کند. ... البته بماند که نام این فیلم، چندان مودبانه نیست،
و داستان و ساختارش هم به همان نسبت بی مقدار و تهی بود، اما موفقیت آن از جهت مالی را، انکار نتوان کرد.
در سالهای جاری و بویژه در یکی- دو سال اخیر، تولید این فیلمهای شانه تخم مرغی، بگمانم بحالت روزانه رسیده.
برای ساختن این فیلمک های شبکه ی خانگی، نهایتن دو هفته زمان مصرف میشود، و نتیجه ی کار هم افتضاح است.
البته ۲-۳ درصد از این فیلمها، بویژه کارهایی که حمید خان لولایی در آنها بازی میکنند، قابل تماشا هستند،
و چندی پیش در فروم نیز، کلیپی شامل دو سکانس از کارهای اخیر آقای لولایی، تقدیم شده بود که خنده دار میباشد.
از سویی دیگر، وضع سینمای حرفه ای هم، بیش از یک دهه هست که شدیدن نابسامان شده، و دلیل اصلی این آشفته بازار،
نبودن تهیه کننده ی کاردان میباشد. (آن فایل ۱ دقیقه ای، که در پست ماقبل آخر صفحه ی پیش قرار دارد، گویای همه چیز هست).
اما اگر از زمان حال و شرایط نامناسب فیلمسازی آن دور شویم و برگردیم به یک دهه ی قبل، یعنی درست به سال ۱۳۸۳،
آنوقت در مییابیم که در آن سال، دو فیلم خوب تولید شدند که حتا حال و هوای دهه ی شصت را برایمان زنده ساختند.
اولین آنها، "مهمان مامان-۱۳۸۳" بود، که بگمانم بسیاری از اعضا و مهمانان فروم، آنرا در آرشیو خود داشته باشند.
اما فیلم دومی که کمتر به آن پرداخت شده، ساخته ی آقای ابراهیم حاتمی کیا در سال ۱۳۸۳ میباشد،
با نام "به رنگ ارغوان". / ... در دوره های شصت و هفتاد، من از طرفداران ساخته های ایشان بودم،
و حتا وقتی فیلمنامه های آنها همچون "از کرخه تا راین، بوی پیراهن یوسف، یرج مینو و آژانس شیشه ای"، در قالب کتاب منتشر میشدند،
همه را میخریدم و جداگانه میخواندم، همچنین نوار موسیقی فیلمهای یاد شده را نیز هم، که البته داستان آهنگ هایشان جداست.
اما زمانی که از سنین نوجوانی به مرحله ی جوانی پا گذاشتم، دیدم که با همان فیلمهای آقای حاتمی کیا، دیگر ارتباطی برقرار نمیکنم،
انگار که در دوران نوجوانی، شیفتگی من به فیلمهای او، حالت جو زدگی، و تقلید از حال و هوای فرهنگی کشور را داشته.
برای همین وقتی دو سال پیش سرانجام نسخه ی خانگی از "به رنگ ارغوان - ۱۳۸۳" منتشر و در فضای مجازی هم قرار گرفت،
اپتدا نمیخواستم آنرا ببینم، بویژه که چندی قبلش، فیلم "دعوت-۱۳۸۷" را هم از این کارگردان دیده بودم،
و اصلن متوجه نشده بودم که ایشان با این فیلم مثلن اپیزودیک، چه میخواسته نشان بدهد؟. ... اما در همان دو سال پیش،
حس و حالی پیش آمد که برای تماشای "به رنگ ارغوان" ناخودآگاه ترغیب شدم، و چه نیکو هم بود این حس درونی.
... و اکنون با گذر دو سال که از تماشای این فیلم زیبا برایم گذشته (با اینکه از بازیگر نقش اول آن خوشم نمیآید)،
دیگر با اطمینان میگویم و مینویسم، که "به رنگ ارغوان"، بهترین فیلم آقای ابراهیم حاتمی کیا میباشد،
و همچنین برترین فیلم ایرانی ست، که واژه ی بی همتای "عشق"، با ظرافت تمام در آن بتصویر کشیده شده است ....
در کنار این مهم، همچنین "ساختار بسیار قوی سینمایی، صدابرداری و افکت های صوتی لازم،
فیلمبرداری، صحنه پردازی"، و تمام نکات دیداری و شنیداری در آن، از سطح بسیار بالایی برخوردار هستند.
از دید نگارنده، این فیلم انگار که محصولی از دهه ی شصت ایران است، و رنگ و بوی آن سینما را دارد ....
فیلم بسیار زیبای "به رنگ ارغوان - ۱۳۸۳" (آفرینه ای از ابراهیم حاتمی کیا) - (اندازه و کیفیت تصویر مناسب - ۱۰۳ مگابایت) .:
http://s1.picofile.com/file/8124818134/Be_Range_Arghavan_1383.rar.html
* این پست با معرفی دیگر فیلمهای انگشت شمار خوب و خوشساخت،
از سینمای دهه ی هشتاد خورشیدی ایران، ادامه خواهد داشت ...
.
.
.
جاودان باد یاد خاطرات کودکی و نوجوانی.
شاد و سلامت باشید.
اين مطلب آخرين بار توسط 59 در الثلاثاء يونيو 17, 2014 10:55 am ، و در مجموع 2 بار ويرايش شده است. (السبب : ویرایش متن، بخاطر تغییر کردن ترتیب پستها در چند صفحه ی پیشین.)
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
اهنگ هاي اورجينال فيلم روماني انتقام (سرجیو نیکلائسکو)
http://s5.picofile.com/file/8125329650/Mc_Lane_Explosion_Onyx_5.mp3.html
http://s5.picofile.com/file/8125330500/Space_Baby_s_Paradise.mp3.html
http://s5.picofile.com/file/8125331334/Bernard_Hermann_Sport_Iris.mp3.html
http://s5.picofile.com/file/8125332792/Stelvio_Cipriani_Too_Risky_a_Day_for_a_Regatta.mp3.html
http://s5.picofile.com/file/8125329650/Mc_Lane_Explosion_Onyx_5.mp3.html
http://s5.picofile.com/file/8125330500/Space_Baby_s_Paradise.mp3.html
http://s5.picofile.com/file/8125331334/Bernard_Hermann_Sport_Iris.mp3.html
http://s5.picofile.com/file/8125332792/Stelvio_Cipriani_Too_Risky_a_Day_for_a_Regatta.mp3.html
Milassyui- تعداد پستها : 49
Join date : 2014-04-25
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
سلام ودرود خدمت دوست بزرگوار جناب ميحا عزيز خيلي معذرت مي خواهم از اين كه مزاحم شما هستم ببخشيد شما بالاخره در پيدا كردن اهنگ هاي فيلم مشت به نتيجه هم رسيده ايد يعني هيچ راهي نيست خيلي ممنونم اگر جواب بديد
Milassyui- تعداد پستها : 49
Join date : 2014-04-25
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
شهرت و شکم ...
(Photo & Design by 59 - 1379)
برخی از بازیگران سینما و تلویزیون، با آنکه همیشه نقش هایشان را خوب و قابل قبول ایفا کرده اند،
اما بنا به دلایلی که هنوز برای نگارنده روشن نیست، هیچگاه پایگاهی عاطفی در قلب مخاطب بدست نیاوردند!.
اگر تعارف را کنار بگذاریم، خیلی راحت خواهم گفت که برای نمونه، آقای محمدعلی کشاورز، یکی از آنهاست.
هیچگاه فراموش نمیکنم که در سال ۱۳۶۹ یا ۷۰، یک شب در حوالی میدان تختی تهران،
آقای کشاورز را دیدم. قضیه از این قرار بود که در نزدیکی میدان تختی واقع در خیابان عباس آباد تهران،
یک پیتزا فروشی قدیمی و نوستالژیک قرار دارد، با نام اوریجینال "بیگ بوی"، که سال تاسیس آن،
به اوایل دهه ی ۵۰ خورشیدی برمیگردد. ما معمولن در دهه ی شصت تا نیمه های هفتاد، بصورت خانوادگی،
جمعه شبها به این پیتزا فروشی میرفتیم. حتا پدرم تعریف میکردند که در اوایل دهه ی پنجاه،
ایشان بهمراه یکی از دوستان دانشگاهی که بعدن همکار یکدیگر نیز شدند، در منزل این همدانشگاهی،
درس میخوانند. از آنجا که آپارتمان یاد شده روبروی این پیتزا فروشی تازه تاسیس در آنزمان قرار داشته،
بیشتر وقتها برای صرف غذا به آنجا میرفتند که علاوه بر پیتزا، همبرگر بسیار خوبی نیز داشت. ...
از اینرو بود که در دوران کودکی و نوجوانی، ما نیز معمولن شبهای جمعه یا شنبه، به پیتزا بیگ بوی،
که بعدها به نام "پیتزا نیک بوی" تغییر عنوان داد میرفتیم. ... در آندوران شصت و هفتاد،
پیتزا بیگ بوی شاید خوشمزه ترین پیتزا و همبرگر تهران را داشت. شبهای تعطیلی که به آنجا میرفتیم،
هیچگاه جا نبود که در خود رستوران غذا را صرف کنیم، برای همین، سفارش را گرفته و بداخل ماشین میآوردیم.
یک شب جمعه در سال ۶۹ و یا ۷۰ بود، که ما به پیتزا بیگ بوی رفته بودیم. من در ماشین مانده بودم،
و پدر و مادر بهمراه برادرم که کوچک بود، برای سفارش غذا به داخل رستوران رفته بودند.
من که در صندلی جلو نشسته بودم، طبق معمول با پیچ رادیوی ماشین بازی میکردم،
تا بتوانم آهنگی را برای گوش دادن پیدا کنم. در همین زمان دیدم که آقای بسیار چاقی،
در حالی که یک دسته گل همراه داشت و موهایش را نیز از پشت سر بسته بود،
با ظاهری کاملن دراماتیک، از سمت مقابل من در پیاده رو، مشغول آمدن است.
اطراف او مردم زیادی بودند چرا که در جلوی بیگ بوی، غروبها همیشه شلوغ میشد،
و ماشینها حتا دوبله پارک میکردند، تا بتوانند غذای خود را از پنجره ی بزرگ و بیرونی رستوران دریافت کنند،
ولی هیچکس به این آقای مشهور توجه نمیکرد. اما با نیم نگاه اول، بخوبی میشد فهمید که ایشان، محمدعلی کشاورز است.
البته دو- سه نفری نگاهی به او انداختند اما دیگر اهمیتی ندادند. ... خود من حتا یک لحظه خواستم تا پیاده شوم،
و طبق علاقه ی همیشگی و شدیدی که به هنرمندان سینما و تلویزیون داشتم، با او سلام و احوال پرسی میکنم،
اما انگار که یک چیزی بمن گفت: "بشین!، نیازی نیست!". خلاصه ایشان از روبروی من آمد،
سپس در پیاده رو از کنار ماشین رد شد و حتا یکدانه سلام هم از جانب آنهمه مردمی که آنجا بودند،
و بویژه منی که "هنرپیشه دوست حرفه ای" بودم، به او نشد که نشد. ...
بعدها در جاهایی دیگر هم دیدم و حتا در میان نظرات کاربران اینترنتی خواندم،
که گویی ایشان جایگاهی نزد مهر و محبت مخاطبین ندارد. نمیدانم چرا ... البته شاید هم بدانم.
بگمانم محبوبیت آقای نصیریان نیز، نزد مردم تقریبن اینچنین باشد.
... اما استاد مشایخی بسیار محبوب بود، و لابد هست همچنان. ...
در انتهای دهه ی هفتاد، خدمت همکاری بودم که سمت استادی برای بنده داشتند.
ایشان روزی تعریف کردند که چند سال قبل از آن، یعنی در میانه ی دهه ی هفتاد،
یک شب بهمراه خانواده شان، برای صرف شام به رستوران کبابی میروند، که استاد مشایخی،
آنزمان در انتهای خیابان پاسداران تهران، یعنی در همان محدوده ای که پارک نیاوران،
و خانه ی فائقه آتشین قرار دارد، براه انداخته بود. استاد بنده که اکنون دیگر مرحوم شده اند،
میگفت ما رفتیم تا نزدیکی این کبابی، دیدیم که ماشینها همه دوبله و سوبله پارک کرده اند.
اپتدا در صفی عریض و طویل ایستادیم، تا نوبتمان برای سفارش غذا شود. سپس وقتی به داخل کبابی راه یافتیم،
دیدیم که آقای مشایخی خودشان نشسته اند پای صندوق، و مردم هم با شور فراوان، اپتدا کلی سلام و علیک میکنند،
بعد با آب و تاب، سفارش غذایشان را به شخص ایشان میدهند. ... خلاصه ما نیز چنین کردیم و با خوشحالی،
صبر کردیم تا غذا بدستمان برسد. نزدیک به یک ساعت آنجا معطل بودیم و انتظار سه پرس کباب با مخلفات را کشیدیم.
آخر سر هم، غذایی نچندان خوشمزه و از همه مهمتر یخ کرده بدستمان دادند، و این در حالی بود،
که دو برابر گرانتر از جاهای دیگر، از ما پول گرفته بودند. ... / من پس از شنیدن این خاطره ی انتقادی،
خدمت ایشان گفتم، که آن رستوران کبابی، بر اساس کیفیت غذا باز نشده بوده، بلکه بخاطر شهرت صاحبش،
به هیچ چیز دیگر توجه نکردند، فقط پول گرفته شود و همین. ... البته این کبابی، پس از مدتی تعطیل میگردد.
حتمن با خواندن متن بالا، کمی تا قسمتی گرسنه شده اید، چرا که در نوشته ها،
سخن از همبرگر و پیتزا و کباب بمیان آورده شد. ... اما اگر هنوز گرسنه نشدید،
با دیدن فایل کوتاه تصویری زیر، حتمن هوس میل کردن غذا و یا ته بندی یی کوچک،
بسراغ شما خواهد آمد. از اینرو در هنگام تماشای فایل زیر، حتا اگر شده،
نان و پنیری در کنار دست داشته باشید که البته هم نان و هم پنیر،
بسیار هم مواد غذایی خوب و قابل احترامی هستند. ...
توضیح اینکه، فایل تصویری زیر، دربردارنده ی سکانس کوتاهی ست نزدیک به ۶ دقیقه،
از فیلم خوشساخت "هفت پرده"، بکارگردانی جناب آقای "فرزاد موتمن"، محصول سال ۱۳۷۹.
البته نسخه ی این فیلم برای نمایش خانگی، ۲-۳ سال پیش سرانجام با تاخیر منتشر شد. ... فیلم خوبی ست.
سکانسی که در فایل تصویری قرار گرفته، با بازی استادانه ی بهزاد فراهانی ست، که مربوط به "غذا خوردن" میباشد.
ایشان چنان با مهارت این سکانس غذا خوردن را بازی کرده اند، که تماشاگر گرسنه اش میشود!. در کنار این مهم،
طنز نهفته در سبک ایفای نقش او، بویژه جایی که میگوید، "آقا!، ۵ تا از این غذاها، به حساب ایشون"، ...
نشانی از تسلط هنر بازیگری و "فن بیان" قوی در شیوه ی کاری بهزاد فراهانی را داراست،
که البته همیشه نقشهایش را بخوبی ایفا کرده است. ... اما، بازگردیم به اپتدای متن ...
... شاید ایشان هم با آنکه استاد "بازیگری و فن بیان" است،
اما بازتاب عاطفی، نزد مخاطب نداشته باشد. ...
(عکس از اینترنت)
بازیگری و فن بیان هنرمندانه ی "بهزاد فراهانی"، در سکانس "رستوران" از فیلم "هفت پرده - ۱۳۷۹" .:
http://s5.picofile.com/file/8125174592/Behzad_Farahani_Haft_Parde_1379_.rar.html
.
.
.
جاودان باد یاد خاطرات کودکی و نوجوانی.
شاد و سلامت باشید.
اين مطلب آخرين بار توسط 59 در الثلاثاء يونيو 17, 2014 10:58 am ، و در مجموع 3 بار ويرايش شده است.
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
Milassyui نوشته است:سلام ودرود خدمت دوست بزرگوار جناب ميحا عزيز خيلي معذرت مي خواهم از اين كه مزاحم شما هستم ببخشيد شما بالاخره در پيدا كردن اهنگ هاي فيلم مشت به نتيجه هم رسيده ايد يعني هيچ راهي نيست خيلي ممنونم اگر جواب بديد
سلام دوست گرامی،
با پیشینه ای که دوست عزیز 59 و شما فراهم ساختید می توان گفت که به غیر از آلبوم های موریکونه احتمال اینکه کارهای برگزیده شده از ساخته های MICHEL MAGNE باشد وجود دارد.
چون بسیاری از آلبوم های این افراد مورد نظر در دسترس نیست و یا کسی به صورت دیجیتال در اینترنت به اشتراک نمی گذارد بنابراین کار شناسایی سخت هست و تا آلبوم موبوطه پیدا نشود کاری نمی توان کرد.
اون هم من باید آلبوم رو بخرم و گوش کنم و ببینم که آیا آهنگ مورد نظر داخل آلبوم خریداری شده هست یا نه.
این کار هم وقت گیر هست و هم هزینه بر، پس انتظار جواب سریع رو از من نداشته باشید.
من جواب سوال شما رو پیدا خواهم کرد ولی نمی توانم قول بدهم که بزودی خواهد بود چون خودم هم آهنگهای مربوطه رو ندارم و باید با رئوش و سعی و خطا آلبوم های مشکوک رو بخرم و تست کنم.
مثلا شما این کارها رو ببینید.
http://www.ebay.co.uk/itm/BO-OST-MICHEL-MAGNE-Furia-A-Bahia-French-EP-1965-/141293272539?pt=FR_VC_Vinyle&hash=item20e5bc3ddb&nma=true&si=kHLeed6j0bon8EC3OFjmX28PMJM%253D&orig_cvip=true&rt=nc&_trksid=p2047675.l2557
و
http://www.ebay.co.uk/itm/BO-Tv-OST-ROBERT-MELLIN-ET-F-BARBER-Les-Globe-Trotters-French-EP-1960-039-s-/141300508555?pt=FR_VC_Vinyle&hash=item20e62aa78b&nma=true&si=kHLeed6j0bon8EC3OFjmX28PMJM%253D&orig_cvip=true&rt=nc&_trksid=p2047675.l2557
و
http://www.ebay.co.uk/itm/BO-OST-MICHEL-MAGNE-Jean-Marais-Le-Gentleman-De-Cocody-French-EP-1965-/141293274762?pt=FR_VC_Vinyle&hash=item20e5bc468a&nma=true&si=kHLeed6j0bon8EC3OFjmX28PMJM%253D&orig_cvip=true&rt=nc&_trksid=p2047675.l2557
و
http://www.ebay.co.uk/itm/EP-034-A-Coeur-Joie-034-Michel-Magne-Brigitte-Bardot-BO-OST-Barclay-1967-NM-/141292533712?pt=FR_VC_Vinyle&hash=item20e5b0f7d0&nma=true&si=kHLeed6j0bon8EC3OFjmX28PMJM%253D&orig_cvip=true&rt=nc&_trksid=p2047675.l2557
تمام این کارها از Michel Magne هست و من هیچکدوم رو ندارم.
متاسفانه تماما هم بفروش رفته اند و اگر قیمت انها رو جمع کنید می فهمید که من چقدر باید هزینه کنم واسه خرید اونها.
چیزی حدود 325 یورو هست که هنوز هزینه ارسال اون هم در نظر گرفته نشده است.
اگر هر یورو رو 4500 تومان حساب کنیم چیزی حدود یک میلیون و چهارصد هزار تومان در میاد.
پس این کار به این سادگی نیست که من بتونم در چند روز جواب شما رو پیدا کنم.
واقعا به یک مقدار پول و وقت نیاز دارم تا بتونم این کارو انجام بدهم.
موفق باشید.
میحا.
اين مطلب آخرين بار توسط Mihakralj در الخميس يونيو 05, 2014 3:50 pm ، و در مجموع 1 بار ويرايش شده است.
Mihakralj- تعداد پستها : 169
Join date : 2012-04-15
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
مستربین پلیس میشود - ۲۰۰۳
(با دوبله ی خوب فارسی)
چهار سال پیش فیلمی سینمایی با بازی همیشه جذاب و کمدی آقای مستربین،
و یا اگر رسمی تر بگوییم، جناب آقای "رویان اتکینسون" را دیدم،
که با نام"مامور جُن اینگلیش"، در دوبله ی خوب آن به زبان روسی، نامگذاری شده بود.
نام اصلی این فیلم خوشساخت و خنده دار هست "Johnny English" - محصول ۲۰۰۳.
البته در سال ۲۰۱۱، قسمت دوم آن نیز ساخته شد که خوب بود،
اما خنده دار بودن و طراوت قسمت اولش، بیشتر است. ...
بتازگی در آرشیو سایت eirib.ir، که امیر گرامی آنرا معرفی داشتند،
دیدم که کانال محترم نمایش، فیلم یاد شده را، یعنی همان قسمت اول را،
با نام "مستر بین پلیس میشود ۱"، پخش کرده است. برای همین خیلی کنجکاو شدم،
تا از کیفیت دوبله ی آن باخبر شوم، هر چند که گمانم کردم این کار، لابد بتازگی دوبله شده،
و از اینرو، نسخه ی فارسی شده ی آن، از دیدگاه دوبله، حرفی برای گفتن نداشته باشد.
اما وقتی فایلها را دریافت کردم، در کمال ناباوری، با دوبله ی بسیار خوبی مواجه شدم.
بویژه آنکه، صداسازی مستربین، بی نهایت نوآورانه و مناسب بود، تا حدی که در اپتدا،
هیچ جور نتوانستم نام دوبلورش را تشخیص دهم، البته پیدا بود استادی گرانقدر هستند.
از سوی دیگر، استاد جلال مقامی نیز نقش دستیار مستربین را میگفتند و صدای ایشان،
همانند دوران طلایی کارهایشان در قبل بود. این نشان میدهد که فیلم یاد شده، پس از تولیدش،
در ایران نیز دوبله گردیده، یعنی میشود اوایل دهه ی هشتاد خورشیدی، و این درست زمانی بوده،
که استاد چنگیز جلیلوند، به ایران بازگشتند. ... و دوبله ی نقش مستربین مامور مخفی،
با صداسازی حرفه ای ایشان انجام شده، که بسختی قابل تشخیص میباشد، و نشانیست از هنر استاد جلیلوند.
در ضمن، ترجمه ی آن به فارسی، بسیار خوب و سلیس انجام شده و یادآور فیلمهای خارجی هست،
که در دهه ی ۵۰ خورشیدی، در ایران ترجمه و دوبله میشدند.
از آنجا که نسخه ی فیلم سینمایی یاد شده در سایت http://eirib.ir،
در دو فایل و با حجم تقریبی ۶۰۰ مگابایت برای بارگیری قرار گرفته،
آن فیلم با اندازه ی مناسب، برای فروم در یک فایل تصویری آماده شد و تقدیم میگردد.
پیشنهاد میکنم که اگر از دوستداران سبک طنز مستربین هستید، حتمن آنرا دریافت نمایید.
مورد سانسوری هم در دوبله ی فارسی نداشته، فقط دو- سه پلان کوچک، که یکیشان خیلی خنده دار هست.
همچنین سکانسهای مهمانی و برخی لباسها را نیز بشکل مناسب، ویرایش کرده اند.
(در ضمن سایت یاد شده در صفحه اش، پوستر فیلم دوم را، اشتباهن بجای این فیلم قرار داده!)
http://eirib.ir/lastnews/72329-دانلود-فیلم-سینمایی-مستربین-پلیس-می-شود-1-Johnny-English-Reborn.html
فیلم سینمایی کمدی "مستربین پلیس میشود - ۲۰۰۳"، با دوبله ی خوب و شایان به فارسی، در یک فایل (۷۵ مگابایت) .:
http://s5.picofile.com/file/8125487542/Mr_Bin_Polis_Mishavad_2003.rar.html
.
.
.
شاد و سلامت باشید.
اين مطلب آخرين بار توسط 59 در الثلاثاء يونيو 17, 2014 11:02 am ، و در مجموع 2 بار ويرايش شده است.
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
59 نوشته است:
شهرت و شکم ...
(Photo & Design by 59 - 1379)
برخی از بازیگران سینما و تلویزیون، با آنکه همیشه نقش هایشان را خوب و قابل قبول ایفا کرده اند،
اما بنا به دلایلی که هنوز برای نگارنده روشن نیست، هیچگاه پایگاهی عاطفی در قلب مخاطب بدست نیاوردند!.
اگر تعارف را کنار بگذاریم، خیلی راحت خواهم گفت که برای نمونه، آقای محمدعلی کشاورز، یکی از آنهاست.
هیچگاه فراموش نمیکنم که در سال ۱۳۶۹ یا ۷۰، یک شب در حوالی میدان تختی تهران،
آقای کشاورز را دیدم. قضیه از این قرار بود که در نزدیکی میدان تختی واقع در خیابان عباس آباد تهران،
یک پیتزا فروشی قدیمی و نوستالژیک قرار دارد، با نام اوریجینال "بیگ بوی"، که سال تاسیس آن،
به اوایل دهه ی ۵۰ خورشیدی برمیگردد. ما معمولن در دهه ی شصت تا نیمه های هفتاد، بصورت خانوادگی،
جمعه شبها به این پیتزا فروشی میرفتیم. حتا پدرم تعریف میکردند که در اوایل دهه ی پنجاه،
ایشان بهمراه یکی از دوستان دانشگاهی که بعدن همکار یکدیگر نیز شدند، در منزل این همدانشگاهی،
درس میخوانند. از آنجا که آپارتمان یاد شده روبروی این پیتزا فروشی تازه تاسیس در آنزمان قرار داشته،
بیشتر وقتها برای صرف غذا به آنجا میرفتند که علاوه بر پیتزا، همبرگر بسیار خوبی نیز داشت. ...
از اینرو بود که در دوران کودکی و نوجوانی، ما نیز معمولن شبهای جمعه یا شنبه، به پیتزا بیگ بوی،
که بعدها به نام "پیتزا نیک بوی" تغییر عنوان داد میرفتیم. ... در آندوران شصت و هفتاد،
پیتزا بیگ بوی شاید خوشمزه ترین پیتزا و همبرگر تهران را داشت. شبهای تعطیلی که به آنجا میرفتیم،
هیچگاه جا نبود که در خود رستوران غذا را صرف کنیم، برای همین، سفارش را گرفته و بداخل ماشین میآوردیم.
یک شب جمعه در سال ۶۹ و یا ۷۰ بود، که ما به پیتزا بیگ بوی رفته بودیم. من در ماشین مانده بودم،
و پدر و مادر بهمراه برادرم که کوچک بود، برای سفارش غذا به داخل رستوران رفته بودند.
من که در صندلی جلو نشسته بودم، طبق معمول با پیچ رادیوی ماشین بازی میکردم،
تا بتوانم آهنگی را برای گوش دادن پیدا کنم. در همین زمان دیدم که آقای بسیار چاقی،
در حالی که یک دسته گل همراه داشت و موهایش را نیز از پشت سر بسته بود،
با ظاهری کاملن دراماتیک، از سمت مقابل من در پیاده رو، مشغول آمدن است.
اطراف او مردم زیادی بودند چرا که در جلوی بیگ بوی، غروبها همیشه شلوغ میشد،
و ماشینها حتا دوبله پارک میکردند، تا بتوانند غذای خود را از پنجره ی بزرگ و بیرونی رستوران دریافت کنند،
ولی هیچکس به این آقای مشهور توجه نمیکرد. اما با نیم نگاه اول، بخوبی میشد فهمید که ایشان، محمدعلی کشاورز است.
البته دو- سه نفری نگاهی به او انداختند اما دیگر اهمیتی ندادند. ... خود من حتا یک لحظه خواستم تا پیاده شوم،
و طبق علاقه ی همیشگی و شدیدی که به هنرمندان سینما و تلویزیون داشتم، با او سلام و احوال پرسی میکنم،
اما انگار که یک چیزی بمن گفت: "بشین!، نیازی نیست!". خلاصه ایشان از روبروی من آمد،
سپس در پیاده رو از کنار ماشین رد شد و حتا یکدانه سلام هم از جانب آنهمه مردمی که آنجا بودند،
و بویژه منی که "هنرپیشه دوست حرفه ای" بودم، به او نشد که نشد. ...
بعدها در جاهایی دیگر هم دیدم و حتا در میان نظرات کاربران اینترنتی خواندم،
که گویی ایشان جایگاهی نزد مهر و محبت مخاطبین ندارد. نمیدانم چرا ... البته شاید هم بدانم.
بگمانم محبوبیت آقای نصیریان نیز، نزد مردم تقریبن اینچنین باشد.
... اما استاد مشایخی بسیار محبوب بود، و لابد هست همچنان. ...
در انتهای دهه ی هفتاد، خدمت همکاری بودم که سمت استادی برای بنده داشتند.
ایشان روزی تعریف کردند که چند سال قبل از آن، یعنی در میانه ی دهه ی هفتاد،
یک شب بهمراه خانواده شان، برای صرف شام به رستوران کبابی میروند، که استاد مشایخی،
آنزمان در انتهای خیابان پاسداران تهران، یعنی در همان محدوده ای که پارک نیاوران،
و خانه ی فائقه آتشین قرار دارد، براه انداخته بود. استاد بنده که اکنون دیگر مرحوم شده اند،
میگفت ما رفتیم تا نزدیکی این کبابی، دیدیم که ماشینها همه دوبله و سوبله پارک کرده اند.
اپتدا در صفی عریض و طویل ایستادیم، تا نوبتمان برای سفارش غذا شود. سپس وقتی به داخل کبابی راه یافتیم،
دیدیم که آقای مشایخی خودشان نشسته اند پای صندوق، و مردم هم با شور فراوان، اپتدا کلی سلام و علیک میکنند،
بعد با آب و تاب، سفارش غذایشان را به شخص ایشان میدهند. ... خلاصه ما نیز چنین کردیم و با خوشحالی،
صبر کردیم تا غذا بدستمان برسد. نزدیک به یک ساعت آنجا معطل بودیم و انتظار سه پرس کباب با مخلفات را کشیدیم.
آخر سر هم، غذایی نچندان خوشمزه و از همه مهمتر یخ کرده بدستمان دادند، و این در حالی بود،
که دو برابر گرانتر از جاهای دیگر، از ما پول گرفته بودند. ... / من پس از شنیدن این خاطره ی انتقادی،
خدمت ایشان گفتم، که آن رستوران کبابی، بر اساس کیفیت غذا باز نشده بوده، بلکه بخاطر شهرت صاحبش،
به هیچ چیز دیگر توجه نکردند، فقط پول گرفته شود و همین. ... البته این کبابی، پس از مدتی تعطیل میگردد.
حتمن با خواندن متن بالا، کمی تا قسمتی گرسنه شده اید، چرا که در نوشته ها،
سخن از همبرگر و پیتزا و کباب بمیان آورده شد. ... اما اگر هنوز گرسنه نشدید،
با دیدن فایل کوتاه تصویری زیر، حتمن هوس میل کردن غذا و یا ته بندی یی کوچک،
بسراغ شما خواهد آمد. از اینرو در هنگام تماشای فایل زیر، حتا اگر شده،
نان و پنیری در کنار دست داشته باشید که البته هم نان و هم پنیر،
بسیار هم مواد غذایی خوب و قابل احترامی هستند. ...
توضیح اینکه، فایل تصویری زیر، دربردارنده ی سکانس کوتاهی ست نزدیک به ۶ دقیقه،
از فیلم خوشساخت "هفت پرده"، بکارگردانی جناب آقای "فرزاد موتمن"، محصول سال ۱۳۷۹.
البته نسخه ی این فیلم برای نمایش خانگی، ۲-۳ سال پیش سرانجام با تاخیر منتشر شد. ... فیلم خوبی ست.
سکانسی که در فایل تصویری قرار گرفته، با بازی استادانه ی بهزاد فراهانی ست، که مربوط به "غذا خوردن" میباشد.
ایشان چنان با مهارت این سکانس غذا خوردن را بازی کرده اند، که تماشاگر گرسنه اش میشود!. در کنار این مهم،
طنز نهفته در سبک ایفای نقش او، بویژه جایی که میگوید، "آقا!، ۵ تا از این غذاها، به حساب ایشون"، ...
نشانی از تسلط هنر بازیگری و "فن بیان" قوی در شیوه ی کاری بهزاد فراهانی را داراست،
که البته همیشه نقشهایش را بخوبی ایفا کرده است. ... اما، بازگردیم به اپتدای متن ...
... شاید ایشان هم با آنکه استاد "بازیگری و فن بیان" است،
اما بازتاب عاطفی، نزد مخاطب نداشته باشد. ...
(عکس از اینترنت)
بازیگری و فن بیان هنرمندانه ی "بهزاد فراهانی"، در سکانس "رستوران" از فیلم "هفت پرده - ۱۳۷۹" .:
http://s5.picofile.com/file/8125174592/Behzad_Farahani_Haft_Parde_1379_.rar.html
.
.
.
جاودان باد یاد خاطرات کودکی و نوجوانی.
شاد و سلامت باشید.
1. سلام.
2. ضمن تشکر از "59" عزیز که همچنان سنگر فیلم بازی رو حفظ کرده، در تأیید فرمایش ایشون مبنی بر این که بعضی از بازیگرا و کلاً هنرمندا لایتچسبکن و تو دل مردم نیستن؛ چون، خودشون رو می گیرن.
با مثالاتون موافقم؛ فقط، فکر می کنم "بهزاد فراهانی" تو این لیست نباشن. با یکی، دو تن از دوستانم در مورد ایشون پیش ترها صحبت کردیم و همه می گفتن که هم ایشون، هم همسرشون و هم دو تا دخترشون، فوق العاده مردمدار و خاکی ان.
3. در مورد صحنه ی غذا خوردن بااشتهای ایشون حق با شماست و همین طوره؛ البته، در کل "هفت پرده" فیلم بسیار چرت و بی سر و تهی بود به نظر بنده و هرگز نتونستم نگهش دارم!
4. حالا که صحبت از "بهزاد فراهانی" و بازی جالبش تو این فیلم شد، بنده هم فایل کوچیکی از فیلم "ماهی ها عاشق می شوند" دختر خانومشون رو می ذارم و بازی روون ایشون رو تو 21 سالگی ببینید که چطور تو ثانیه ی 80 خجالت می کشه! انگار نه انگار که فیلمه و حداقل 20 بار قبلش تمرین شده و اینا. خیلی زیبا طوری عکس العمل در برابر حرف "رضا کیانیان" از خودش نشون می ده؛ که انگار، برای اولین بار همچین جوابی ازش می شنوه و خون و خجالت می دوه تو گونه هاش.
حییییف و صد حیف که این دختر خانوم گل و دوس داشتنی قدر محبوبیت خودشو اینجا ندونست و رفت و تو خاطره ها گم شد و حالا مجبوره هر سال یه فیلم، اون هم در نقش های سوم و چهارم بازی کنه.
کاش می شد برگرده، کاش.
http://s5.picofile.com/file/8125537584/Mahiha_Ashegh_Mishavand_5_.rar.html
5. این هم موسیقی متن کار بالا به صورت اریجینال و با کیفیتی عالی، از ساخته های "علی صمدپور" عزیز:
http://s5.picofile.com/file/8125537618/Mahiha_Ashegh_Mishavand_2_Audio_File.rar.html
.........................................
6. "59" عزیز، من عاشق "روئن اتکینسن"م و جزو آخرین کمدین هاییه که ظهور کرد. "جانی انگلیش" رو هم اریجینالشو دیدم و دوبله شو ندیدم؛ اما، اگه زحمت بکشی و یه کوچولو از کار رو کات کنی و اینجا قرار بدی، شاید؛ البت شاید، بتونم تو پیدا کردن دوبلورش بهت کمکم کنم. چاکریم.
Emiliano- تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
امیر گرامی با درود.
- از لطف و دیدگاه مهر شما ممنونم.
- پاسخ شما کاملن درست بود. دلیلش همان بود که فرمودید.
- راستش من از ساختار سینمایی "هفت پرده - ۱۳۷۹" خیلی خوشم اومد،
اما داستانش، سبک فیلمهای تجربی در رشته ی سینما بود.
- بله، آقای فراهانی، مردمدار هستن.
منظور من این بود که آنگونه که باید و شاید،
جزو هنرپیشگانی نیستن که به اندازه ی هنرشون،
همونقدر هم مورد توجه مخاطب باشن،
چون کار دراماتیک ایشون، بسیار حرفه ای هست همیشه.
- از بازیهای خانم "شقایق فراهانی" هم، همیشه خوشم میآمده،
و در کنار بازیگری، شخصیت خودشون هم با وقار و بدون غرور هست.
در سالهای میانی هفتاد، ایشان آشنای یکی از همدانشگاهی های ما بودند.
یک شب هم منزل همان همدانشگاهی مهمانی بود، با بچه ها جمع بودیم.
بعد خانم شقایق زنگ زدند به صاحب مجلس، گفتند که الان تازه از فیلمبرداری برگشتن منزل،
خسته هستن، و دیگه نمیتونن بیان مهمانی. حتا عذر خواهی کرده بودن از همگی حاظران.
که البته توجه و شخصیت خوبشون رو نشون دادند.
- بله، خواهش میکنم. ... سه سکانس کوتاه از ابتدای "جانی انگلیش" خدمت شما .:
http://s5.picofile.com/file/8125557550/Mr_Bin_Polis_Mishavad_3_Sekans_2003_.rar.html
- دوبلور جناب "رولان اتکینسن"، از دید من، "استاد چنگیز جلیلوند" هستند،
که البته در متن آن پست هم عنوان کرده بودم.
اما تشخیصش سخت بود، چون صداسازی استاد جلیلوند، قوی بوده.
با اینحال، شما نیز لطف کنید ببینید حدس درست بوده یا نه.
در ضمن، دانلود خود فیلم کاملش هم که در ۷۵ مگابایت با کیفیت مناسب انجام دادم،
و در پست قبلی تقدیم شده بود، با توجه به دوبله ی خوبی که داره،
یادگاری مناسبی میتونه باشه در کامیپوتر برای ما (برای ما ایرانی ها).
- ممنونم برای فایل صوتی (موسیقی متن) که قرار دادید.
کیفیت بسیار خوبی هم داشت. ارکستر زهی ...
سلامت باشید.
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
1. "59" گرامی، فایل رو دانلود کردم و شنیدم. بله، حق با شماست و خوب و روون ترجمه و دوبله شده. ممنون.
2. اما، در مورد دوبلورش هم باز کاملاٌ حق با شماست و خود خود "چنگیز جلیلوند" عزیزه و تو فایلی که کات کردید و گذاشتید، تو 10 ثانیه ی آخر خیلی تابلو می شه فهمید خودشونه.
آفرین به شما.
3. خوشحالم که فایل صوتی مورد پسند بوده. این موسیقی توی صدا و سیما؛ بخصوص، بخش پیام های بازرگانی خیلی استفاده؛ یا بهتر بگم، سوء استفاده شده و من هر وخت بخواد آگهی ای با این تم پخش شه، سریع تلویزیون رو خفه می کنم تا ذهنیتم از فیلم به هم نریزه.
نمی دونم این "ماهی ها عاشق می شوند" رو چجوری باید بیان کنم. از اون فیلماییه که می بینیش، حال نمی کنی باهاش؛ اما، باز دوس داری ببینی و دوباره پشیمون می شی از دیدن و خلاصه تا مدتی با خودت درگیری.
خودمو عرض می کنم البته.
بازی های خوب و روون "رضا کیانیان" و "گلشیفته فراهانی" رو تو این فیلم خیلی دوس دارم؛ اما، کل فیلم یه جوریه. در کل به این نتیجه رسیدم که فقط بخش هایی شو برای خودم جدا کنم و هر از گاهی نگاه.
ممنون که وقت گذاشتی، دوست من.
4. پی اس: گرچه از ورژن های زهی خوشت می یاد؛ اما، این ورژن پیانویی "ماهی ها ..." رو هم یادگاری از امروز داشته باش. باز هم موسیقی از آلبوم اریجینال فیلم و از ساخته های "علی صمدپور" عزیزه با همون کیفیت:
http://s5.picofile.com/file/8125569500/Mahiha_Ashegh_Mishavand_3_Audio_File.rar.html
5. ببخشید که این دو موسیقی رو تو این تاپیک گذاشتم؛ در حالی که، بایستی تو تاپیک "موسیقی" می ذاشتم.
لینک آلبوم کامل 21 ترک موسیقی فیلم هم اینه با نامگذاری های دقیق ترک ها:
http://download1776.mediafire.com/kxqzx6bp6m7g/obu88gxb6k68etb/%D8%B9%D9%84%DB%8C%E2%80%8C+%D8%B5%D9%85%D8%AF%D9%BE%D9%88%D8%B1+-+%D9%85%D8%A7%D9%87%DB%8C%E2%80%8C%E2%80%8C%D9%87%D8%A7+%D8%B9%D8%A7%D8%B4%D9%82+%D9%85%DB%8C%D8%B4%D9%88%D9%86%D8%AF.rar
که به نظر بنده یکی از بهترین آلبوم های موسیقی فیلم در دهه ی اخیره و می برتت تو فازای خوب خوب.
2. اما، در مورد دوبلورش هم باز کاملاٌ حق با شماست و خود خود "چنگیز جلیلوند" عزیزه و تو فایلی که کات کردید و گذاشتید، تو 10 ثانیه ی آخر خیلی تابلو می شه فهمید خودشونه.
آفرین به شما.
3. خوشحالم که فایل صوتی مورد پسند بوده. این موسیقی توی صدا و سیما؛ بخصوص، بخش پیام های بازرگانی خیلی استفاده؛ یا بهتر بگم، سوء استفاده شده و من هر وخت بخواد آگهی ای با این تم پخش شه، سریع تلویزیون رو خفه می کنم تا ذهنیتم از فیلم به هم نریزه.
نمی دونم این "ماهی ها عاشق می شوند" رو چجوری باید بیان کنم. از اون فیلماییه که می بینیش، حال نمی کنی باهاش؛ اما، باز دوس داری ببینی و دوباره پشیمون می شی از دیدن و خلاصه تا مدتی با خودت درگیری.
خودمو عرض می کنم البته.
بازی های خوب و روون "رضا کیانیان" و "گلشیفته فراهانی" رو تو این فیلم خیلی دوس دارم؛ اما، کل فیلم یه جوریه. در کل به این نتیجه رسیدم که فقط بخش هایی شو برای خودم جدا کنم و هر از گاهی نگاه.
ممنون که وقت گذاشتی، دوست من.
4. پی اس: گرچه از ورژن های زهی خوشت می یاد؛ اما، این ورژن پیانویی "ماهی ها ..." رو هم یادگاری از امروز داشته باش. باز هم موسیقی از آلبوم اریجینال فیلم و از ساخته های "علی صمدپور" عزیزه با همون کیفیت:
http://s5.picofile.com/file/8125569500/Mahiha_Ashegh_Mishavand_3_Audio_File.rar.html
5. ببخشید که این دو موسیقی رو تو این تاپیک گذاشتم؛ در حالی که، بایستی تو تاپیک "موسیقی" می ذاشتم.
لینک آلبوم کامل 21 ترک موسیقی فیلم هم اینه با نامگذاری های دقیق ترک ها:
http://download1776.mediafire.com/kxqzx6bp6m7g/obu88gxb6k68etb/%D8%B9%D9%84%DB%8C%E2%80%8C+%D8%B5%D9%85%D8%AF%D9%BE%D9%88%D8%B1+-+%D9%85%D8%A7%D9%87%DB%8C%E2%80%8C%E2%80%8C%D9%87%D8%A7+%D8%B9%D8%A7%D8%B4%D9%82+%D9%85%DB%8C%D8%B4%D9%88%D9%86%D8%AF.rar
که به نظر بنده یکی از بهترین آلبوم های موسیقی فیلم در دهه ی اخیره و می برتت تو فازای خوب خوب.
Emiliano- تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
امیر گرامی،
- بله، آفرین، اتفاقن من هم در همان ۱۰ ثانیه ی آخری که در این فایل سه سکانسی هم هست،
تونسته بودم نام دوبلور رو تشخیص بدم. ... اما خودمونیم ها، هنر استاد چنگیز جلیلوند،
در "تغییر صدا و تیپ سازی"، بنظرم از استاد منوچهر اسماعیلی هم، حتا بالاتر باشه!.
- هم "ارکستر زهی" پرواز خیال هست، و هم "نوای نجیب پیانو" ....
به به، چه دلربا بود این قطعه ی موسیقی. ... درود بر شما.
سپاس فراوان دارم خدمت جناب آقای "علی صمد پور" و همچنین شما "امیر گرامی".
- با عرض پوزش، امکانش هست که آدرس "مدیا فایر" رو، با آیکون "کد" قرار بدید.
چون هیچ جور نمیتونم به آدرس اصلی فایلی که لطف فرمودید برسم، حتا با حذف کردن اپتدای لینک،
و یا اینکه لینک رو حتا بصورت دستی هم کپی کردم، اما به صفحه ی دانلود نمیرسم. ممنون میشم.
آلبوم شنیدنی باید باشه کاملش. چون فیلمش رو هیچوقت "مخصوصن" نگاه نکردم.
البته فایلی که شما امروز لطف کردید رو دیدم. ... راستش قبلن هم گفته بودم،
که با آقای کیانیان هم، هیچگاه جور نبودم. همه جا یک مدله. ایشون و جواد رضویان،
اسم اصلی شون، "آقای شانس" باید باشه. ... قصد اهانت نداشتم. سلیقه هست دیگر.
یعنی تا کیانیان رو میبینم، دلم میخواد، فیلم "مشت" رو بصورت تصویری براش بازی کنم. ...
- آقا در ضمن، من اواخر دهه ی هفتاد، آلبوم موسیقی فیلم "نسل سوخته" رو، ۱۰۰ بار گوش کردم.
دیگه اینکه، یک آلبوم موسیقی متن فیلم هست که اوایل دهه ی هشتاد خورشیدی در ایران منتشر شده.
اسم فیلم یا فیلمهاش رو یادم نیست، شاید از کارهای همین آهنگساز گرامی فیلم "نسل سوخته"،
یعنی جناب آقای "رامین بهنا" باشه. ۷-۸ سال پیش از اینترنت گرفته بودم و در هارد قبلیم هست. بارها گوش کردم.
ظاهرن کارهای ایشون برای ۲ فیلم رو جمع کردن در یک سی دی. ... سه قسمت داشت با نام "کاشت" "داشت" و "برداشت".
احیانن خاطرتون نیست که نام این آلبوم چی هست؟. ... در هارد قبلیم دارم. اما هوس شنیدنش باز بسراغم آمده.
شاید این آلبومی رو که میگم، درش "نسل سوخته" رو هم دوباره قرار داده بودن.
پس حتما کل موسیقی های متن فیلم هاش، ساخته ی آقای "رامین بهنا" هست.
اما کاری بود که در اوایل یا نیمه ی دهه ی هشتاد در ایران منتشر شده بوده.
سلامت باشید.
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
59 نوشته است:
امیر گرامی،
- بله، آفرین، اتفاقن من هم در همان ۱۰ ثانیه ی آخری که در این فایل سه سکانسی هم هست،
تونسته بودم نام دوبلور رو تشخیص بدم. ... اما خودمونیم ها، هنر استاد چنگیز جلیلوند،
در "تغییر صدا و تیپ سازی"، بنظرم از استاد منوچهر اسماعیلی هم، حتا بالاتر باشه!.
- هم "ارکستر زهی" پرواز خیال هست، و هم "نوای نجیب پیانو" ....
به به، چه دلربا بود این قطعه ی موسیقی. ... درود بر شما.
سپاس فراوان دارم خدمت جناب آقای "علی صمد پور" و همچنین شما "امیر گرامی".
- با عرض پوزش، امکانش هست که آدرس "مدیا فایر" رو، با آیکون "کد" قرار بدید.
چون هیچ جور نمیتونم به آدرس اصلی فایلی که لطف فرمودید برسم، حتا با حذف کردن اپتدای لینک،
و یا اینکه لینک رو حتا بصورت دستی هم کپی کردم، اما به صفحه ی دانلود نمیرسم. ممنون میشم.
آلبوم شنیدنی باید باشه کاملش. چون فیلمش رو هیچوقت "مخصوصن" نگاه نکردم.
البته فایلی که شما امروز لطف کردید رو دیدم. ... راستش قبلن هم گفته بودم،
که با آقای کیانیان هم، هیچگاه جور نبودم. همه جا یک مدله. ایشون و جواد رضویان،
اسم اصلی شون، "آقای شانس" باید باشه. ... قصد اهانت نداشتم. سلیقه هست دیگر.
یعنی تا کیانیان رو میبینم، دلم میخواد، فیلم "مشت" رو بصورت تصویری براش بازی کنم. ...
- آقا در ضمن، من اواخر دهه ی هفتاد، آلبوم موسیقی فیلم "نسل سوخته" رو، ۱۰۰ بار گوش کردم.
دیگه اینکه، یک آلبوم موسیقی متن فیلم هست که اوایل دهه ی هشتاد خورشیدی در ایران منتشر شده.
اسم فیلم یا فیلمهاش رو یادم نیست، شاید از کارهای همین آهنگساز گرامی فیلم "نسل سوخته"،
یعنی جناب آقای "رامین بهنا" باشه. ۷-۸ سال پیش از اینترنت گرفته بودم و در هارد قبلیم هست. بارها گوش کردم.
ظاهرن کارهای ایشون برای ۲ فیلم رو جمع کردن در یک سی دی. ... سه قسمت داشت با نام "کاشت" "داشت" و "برداشت".
احیانن خاطرتون نیست که نام این آلبوم چی هست؟. ... در هارد قبلیم دارم. اما هوس شنیدنش باز بسراغم آمده.
شاید این آلبومی رو که میگم، درش "نسل سوخته" رو هم دوباره قرار داده بودن.
پس حتما کل موسیقی های متن فیلم هاش، ساخته ی آقای "رامین بهنا" هست.
اما کاری بود که در اوایل یا نیمه ی دهه ی هشتاد در ایران منتشر شده بوده.
سلامت باشید.
1. بله. در هنرمندی جناب "جلیلوند" شکی نیست و همیشه صدای جوون و رسای ایشون رو دوست داشته م؛ چه، زمونایی که فیلمفارسی می دیدم (خیلی کم؛ اما، این طور نبود که نبینم و دهه ی 70؛ که، نسل سی دی به کشور وارد شد، کنجکاو بودم ببینم پدرانمون چی می دیدن؛ البته، با کمتر فیلمفارسی ای حال کرده م) و چه الآن پس از این همه سال.
2. ببخشید که اذیت شدی. تقدیم به شما، "59" عزیز:
http://sonati-dl.blogfa.com/post/84
البته، این کد "میدیا فایر" نیست؛ اما، لینک بلاگیه؛ که، بنده تونستم موسیقی کامل فیلمو ازش بگیرم و دستش هم درد نکنه هر کی این گنجینه رو آپلود کرده. کاور آلبوم رو هم داره.
تم موسیقی بسیار بسیار ساده ست؛ اما، از شنیدنش اصلاً خسته نمی شی و هنر یعنی این.
3. در مورد "رضا کیانیان" و بازیش حق با شماست؛ اما، بنده به شخصه ازش بدمم نمی یاد.
4. من "نسل سوخته" رو همون سال ها دیدم و عجیب این عبارت س زبونا افتاد و از ضرب المثل هم رد شد و یه جورایی تو سال های اخیر حال به هم زن شده، متأسفانه. شنیدن این عبارت تو حرفای جدی کسی، درست مث این می مونه که یکی بگه "جوونای روغن نباتی" یا "سال 48" یا "دلار 7 تومنی"! به قول شما دوس داری "مشت" رو بکوبونی دهنش و بری تو افق محو شی.
اما متأسفانه، آلبوم "رامین بهنیا"ی عزیز رو نه شنیده م و نه دارم و الآن هم کمی سرچ کردم و چیزی پیدا نکردم. لطفاً اگه جریان هاردت ردیف شد، اینو جزو اولین کارهات بذار، دوست خوبم. خیلی دوس دارم بشنوم؛ چون، در نزدیک بودن سلیقه ی موسیقیایی خودم و خودتون شکی ندارم و نشنیده مطمئنم از اون دست کارایی باشه که خوشم می یاد.
Emiliano- تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12
صفحه 36 از 40 • 1 ... 19 ... 35, 36, 37, 38, 39, 40
مواضيع مماثلة
» فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
» فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
» برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
» آرشیو,کلکسیون و مجموعه ای ازکارتونها , فیلمها , سریالها , مستند وبرنامه های مختلف پخش شده ازتلویزیون
» کتابها , داستانها , نوار قصه ها و مجلات دوران کودکی(مصور - کاست و ...)
» فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
» برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
» آرشیو,کلکسیون و مجموعه ای ازکارتونها , فیلمها , سریالها , مستند وبرنامه های مختلف پخش شده ازتلویزیون
» کتابها , داستانها , نوار قصه ها و مجلات دوران کودکی(مصور - کاست و ...)
صفحه 36 از 40
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد