فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
+34
stalker
Milassyui
aghaghi
S@M
arman
alimontaz
Heidii
Mihakralj
volant
slevin(HAMID
keyvanmoeini
abnbat
SMAM
jasonbourne
پل کوچولو
ASDALIREZA105
erfan
ramin
edo
Clover
Heidi
sahra_7
Negin 2
Indiana Jones
mehrnaz_sadeghi86
Ishpateka
fazel1994
afsoon520
ahmad1300mo
Emiliano
kazvash
faridonline
babak
59
38 مشترك
صفحه 2 از 40
صفحه 2 از 40 • 1, 2, 3 ... 21 ... 40
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
دوستان سلام
نوروز سال 80 تلویزیون یه فیلم نشون داد فکر کنم مال کشور انگلستان بود اسمش خاطرات دو نوعروس بود فکر میکنم راجع به دو تا دختر جوون بود که یکیشون با یه مرد میانسال ازدواج کرد و اون یکی اول عاشق یه مرد مسن شد و تو زندگیش شکست خورد و بعد با یه مرد جوون ازدواج کرد و تو اون زندگیش هم شکست خورد اگه کسی اسم اصلی فیلم رو میدونه یا لینکی ازش داره خواهش میکنم برام بذاره
ممنونم
نوروز سال 80 تلویزیون یه فیلم نشون داد فکر کنم مال کشور انگلستان بود اسمش خاطرات دو نوعروس بود فکر میکنم راجع به دو تا دختر جوون بود که یکیشون با یه مرد میانسال ازدواج کرد و اون یکی اول عاشق یه مرد مسن شد و تو زندگیش شکست خورد و بعد با یه مرد جوون ازدواج کرد و تو اون زندگیش هم شکست خورد اگه کسی اسم اصلی فیلم رو میدونه یا لینکی ازش داره خواهش میکنم برام بذاره
ممنونم
mehrnaz_sadeghi86- تعداد پستها : 7
Join date : 2012-02-08
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
Emiliano نوشته است:
1. با سلام به همه ی دوستان، با توجه به مشکلاتی؛ که، حجم بالای "مردی که زیاد می دانست" به وجود آورد، این فیلم رو مجدداً با یه فرمت دیگه و تو یه جلسه (امروز) براتون آپلود می کنم.
2. لطفاً فایل های قبلی رو دور بریزید؛ چون، هیچ کاربردی دیگه ندارن.
من هم همه ی لینک های قبلی رو پاک کردم و در زیر، لینک های جدید می یان.
از این بابت شرمنده ی دوستانم؛ اما، علتش کمبود حجم "پیکو فایل" بود.
یادمه دوست عزیزم "59" هم قبلاً فیلم های زیادی رو با حجم زیر 100 مگ آپلود کرده بودن؛ که، این کار خیلی بهتر از اینه؛ که، این مشکلات به وجود بیاد.
این فیلم رو به همین دوست عزیز؛ یعنی، "59" تقدیم می کنم.
3. فقط، باز هم می گم: دقت کنید که فیلم پس از دانلود همه ی این قسمت ها (و نمی تونید با دانلود یک یا دو قسمت اونو مشاهده کنید) و در نهایت با کلیک روی دانلود قسمت آخر (کم حجم و دستور به DOS) به دست می یاد. پس از دانلود یک یا دو قسمت به تنهایی خودداری بفرمایید:
http://s1.picofile.com/file/7572093759/Mardi_Ke_Ziad_Midanest_mp4_WinmendSp0.html
http://s1.picofile.com/file/7572118923/Mardi_Ke_Ziad_Midanest_mp4_WinmendSp1.html
http://s1.picofile.com/file/7572137418/Mardi_Ke_Ziad_Midanest_mp4_WinmendSp2.html
http://s1.picofile.com/file/7572202040/Mardi_Ke_Ziad_Midanest_mp4_WinmendSp3.html
http://s3.picofile.com/file/7572211177/Mardi_Ke_Ziad_Midanest_mp4_WinmendSp4.html
http://s1.picofile.com/file/7572228595/Mardi_Ke_Ziad_Midanest_mp4_WinmendSp5.html
http://s2.picofile.com/file/7572266769/Mardi_Ke_Ziad_Midanest_mp4_WinmendSp6.html
http://s2.picofile.com/file/7572287739/Mardi_Ke_Ziad_Midanest_mp4_WinmendSp7.html
4. اکنون حتماً فایل زیر را دانلود و بر روی آن کلیک نمایید تا فیلم شما سر هم شود:
http://s1.picofile.com/file/7572081612/Mardi_Ke_Ziad_Midanest_mp4.bat.html
5. نکته: این کار رو به کمک نرم افزار WinMend File Splitter 1.3.2.0 انجام داد ه م .
امیر جان سنگ تمام گذاشتید،
من شرمنده شما هستم،
آروزی من دیدن این فیلم بود که شما برآورده کردید.
همچنین بسیار خرسند هستم که پست "پخش با موشی"،
مورد توجه و لطف شما قرار گرفته.
سلامت باشی.
-----------------------------
پی نوشت:
فیلم هنرپیشه با کیفیت دیداری متوسط و حجم مناسب ٩٠ مگابایت،
تقدیم به امیر گرامی و سپاس دوباره از ایشان،
برای ضبط و انتشار فیلم "مردی که زیاد میدانست".
فیلم کامل "هنرپیشه - ١٣٧١" در یک فایل فشرده:
http://elmond.persiangig.com/Honarpishe%20-%20(1371).rar
.
.
.
سلامت باشید.
اين مطلب آخرين بار توسط 59 در السبت مايو 11, 2013 9:01 am ، و در مجموع 4 بار ويرايش شده است.
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
فریماه فرجامی
فریماه فرجامی در سال ۱۳۳۱ در تهران متولد شد. مدرك ليسانس دراماتيك را از دانشكده هنرهای دراماتيك
در سال ۱۳۵۶ دريافت كرد. فعاليت هنري را از سال ۱۳۵۵ با گويندگي در نمايش های راديويي تجربه كرد
و بازی در نمايش تلويزيوني " آدمك مومي " را از همان سال آغاز كرد. همچنين بازي در سينما را
از سال ۱۳۵۹ با فيلم "گفت هر سه نفرشان" به كارگرداني "غلامعلي عرفان" شروع نمود.
فریماه فرجامی در کارنامه ی هنری خود، ۱۷ فیلم را در مقام بازیگر دارد.
------------------
------------------
------------------
.
.
.
-------------------------
پخش فیلمهای سینمایی در دهه ی شصت و سالهای اپتدایی از دهه ی هفتاد،
محدود به زمان و ساعت های ویژه ی خود در دو کانال تلویزیونی آن روزگاران بود.
کانال یک، پنجشنبه شبها دیر وقت و جمعه عصرها در صورت برخورد نکردن با مناسبتهای مذهبی،
به پخش فیلمهای سینمایی ایرانی و خارجی میپرداخت. فیلم ایرانی "زنگها - ۱۳۶۴"،
یکی از فیلمهایی بود که در سالهای ۶۵ و ۶۶، به طور مرتب پنجشنبه شبها برای پخش،
به روی آنتن کانال یک صدا و سیما میرفت که تکرار پخش آن در آن زمان غنیمتی بشمار میامد.
کانال دو نیز در پنجشبه شبها، حدود ساعت ۹ اقدام به پخش فیلم سینمایی ایرانی مینمود.
فیلمهای ماندگاری همچون: " خط پایان - ۱۳۶۴"، "گمشده - ۱۳۶۴" و ... از جمله فیلمهایی بودند
که گاهی بصورت منظم و پی در پی، در هفته های متوالی باز پخش میشدند و ساختار استوار آنها،
هیچگاه موجب تکراری شدن و دلزدگی برای تماشاگر تلویزیون نمیگردید.
فیلم سینمایی "بی پناه - ۱۳۶۵" به نویسندگی و کارگردانی " عليرضا داوودنژاد"،
با بازی : " فريماه فرجامی"، "عبدالرضا اكبريی" و "مصطفي طاری"،
یکی دیگر از فیلمهای دوره ی شصت بود که بارها از کانال دو در بخش فیلم سینمایی ساعت ۹،
پنجشبه شبها نشان داده میشد. فضای ابرآلود و پر از رنج و مشکلاتی که در فیلم نشان داده میشد،
همراه با چهره های غم زده و افسرده ناک بازیگران فیلم در آن دوره ی زمانی،
چندان ناخوشایند هم به نظر نمیرسید و اکنون نیز جزوی از خاطرات گشته و یادآور آنها میباشد.
تقدیم به بچه های دیروز که همچنان وفادار به کودکی ها هستند.
فیلم کامل "بی پناه - ۱۳۶۵" در یک فایل فشرده:
http://www.4shared.com/rar/PcHSu1UY/Bi_Panah-1365_1_.html
.
.
.
جاودان باد یاد خاطرات کودکی و نوجوانی.
شاد و سلامت باشید.
اين مطلب آخرين بار توسط 59 در السبت مايو 11, 2013 9:00 am ، و در مجموع 1 بار ويرايش شده است.
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
گفت وگو با اساتيد دوبلاژ : منوچهر اسماعیلی و ناصر طهماسب ، دربارهی دوبله در فیلمهای مرحوم علی حاتمی
وَرَم حـــســــی کــــلـــمـــات
گفتوگو کننده: نیروان غنیپور
منوچهر اسماعیلی در آثار حاتمی
حسن کچل: مدیر دوبلاژ و گویندهی نقشهای حسن کچل، همزاد حسن کچل، سلمانی، درویش
خواستگار: مدیر دوبلاژ و گویندهی نقشهای آقای خاوری و معمار (عنایت بخشی)
ستارخان: گویندهی نقش ستارخان
سوتهدلان: گویندهی نقش مجید
حاجی واشنگتن: فقط هلهلهی سرخپوست کمالالملک: گویندهی نقشهای کمالالملک و ناصرالدین شاه
هزار دستان: گویندهی نقشهای رضا خوشنویس/ تفنگچی (جمشید مشایخی)، خان مظفر (عزتالله انتظامی)، شعبون استخونی (محمدعلی کشاورز)، عمو نشاط (جمشید لایق)
مادر: گویندهی نقشهای محمدابراهیم (محمدعلی کشاورز)، غلامرضا (اکبر عبدی) و برادر ناتنی عرب (جمشید هاشمپور)
ناصر طهماسب در آثار حاتمی
حسن کچل: گویندهی نقشهای پارچهفروش (صادق بهرامی) و حسن رضییانی باباشمل: بهمن مفید
خواستگار: جمشید لایق، جهانگیر فروهر و چند نقش کوچک
سوتهدلان: مدیر دوبلاژ و گویندهی نقشهای دکتر (جهانگیر فروهر)، سعید نیکپور، عروسیگردان، عکاس
حاجی واشنگتن: مدیر دوبلاژ و گویندهی نقش میرزا محمود خان دیلماج
کمالالملک: مدیر دوبلاژ و گویندهی نقشهای مظفرالدین شاه (علی نصیریان) و یارمحمد (اسماعیل محمدی)
هزار دستان: گویندهی نقشهای ابوالفتح (علی نصیریان)، جهانگیر فروهر (شف گارسون گراند هتل)، استاد گلگلاب (اسماعیل محمدی)، آژان (نعمتالله گرجی) و اسماعیل محرابی
مادر: مدیر دوبلاژ
-----------------------------------------------
در سالهای اخیر بحثهای فراوانی دربارهی ویژگیهای سینمای حاتمی مطرح شده و در این میان، یکی از ویژگیهای مهجور ماندهی این سینما که تاکنون به طورکامل و موشکافانه به آن پرداخته نشده موضوع دوبله در آثار حاتمی است. دوبله در آثار حاتمی فراتر از صداگذاری یا نوعی فارسیگویی صرف، تبدیل به نوعی «شخصیت» شده است. در این باره، پای صحبتهای دو یار دیرین حاتمی نشستیم؛ منوچهر اسماعیلی و ناصر طهماسب، دو بزرگمرد دوبلهی ایران که بهسختی راضی به گفتوگو دربارهی خود میشوند، بهسادگی و بااشتیاق حاضر به این گفتوگو شدند تا دربارهی جنبهی مهمی از شخصیت هنری حاتمی صحبت کنند.
آشنایی شما با زندهیاد علی حاتمی به چه زمانی برمیگردد؟
اسماعیلی: ناصر [طهماسب] آشنایی بیشتری با زندهیاد داشت.
طهماسب: علی حاتمی چون دوبله را خیلی دوست داشت به استودیوها میآمد. حتی با مرحوم محمدعلی زرندی (مدیر دوبلاژ، همسر تاجی احمدی، دوبلور فیلمهای نورمن ویزدوم) در استودیو شهاب هم رفیق شده بود. بعدها وارد کار تبلیغات شد و در کنارش نمایشنامه مینوشت. در هر کاری که میکرد استعداد غریبی از خود نشان میداد. بعد کمکم وارد سینما شد. در اولین فیلمش حسن کچل، از متن نمایشی «پهلوان کچل» الهام گرفت که در گذشته آن را کار کرده بود.
حسن کچل در کدام استودیو دوبله شد؟
اسماعیلی: در استودیو «طنین» که در خیابان رامسر بود. هنوز هم هست؟
طهماسب: نه، از زمانی که صاحبش پرویز اتابکی فوت کرد، تعطیل شد.
یک مدیر دوبلاژ وظایف کاملاً مشخص و متداولی دارد، مانند انتخاب گویندگان، مراحل سینک، توضیح دربارهی نقشگویی و... اما در مورد علی حاتمی به دلیل علاقه و تسلط به دوبله، ظاهراً قضیه کمی فرق داشت. رابطهی شما به عنوان مدیر دوبلاژ با او چهگونه بود؟
طهماسب: حاتمی با دوبله، فیلمش را تألیف میکرد. یعنی زمان نوشتن فیلمنامه و شکل دادن به نقشها، همزمان به صدای شخصیتها فکر میکرد. دقت داشت که هر نقش باید با کدام صدا اجرا شود و اگر پیشنهاد خوبی هم مطرح میشد، قبول میکرد. ارتفاع کار دوبلورها را در ظاهر نمیدانست اما به تواناییهایشان اشراف داشت.
در واقع با آگاهی کامل از فرایند دوبله، به داستان و شخصیتها جان میداد.
طهماسب: یک چیزهایی گفتنی نیستند. اینها سبک منحصر به فرد او بود. من با کارگردانهای زیادی در ایران کار کردهام؛ برخی از آنها در جریان دوبلهی فیلمشان، حتی وارد اتاق دوبله هم نمیشدند. کسی که دیالوگ خودش را گوش نمیدهد معلوم است که چی نوشته! مگر میتوان اینها را با حاتمی مقایسه کرد که با گوشت و خونش مینوشت. بعضی فقط دنبال این بودند که دوبلهی فیلمشان به سرعت تمام شود. علی حاتمی اینگونه نبود. صدا برایش خیلی اهمیت داشت. دوست داشت وَرَم حسی کلمات را با صداهایی خاص تزیین کند. دیالوگهایش وزن داشت. حسن کچل پر از شعر و آواز بود و همین دوبلهاش را خیلی مشکل کرد. اگر صدای این فیلم خوب از آب درنمیآمد، اصلاً ساخته نمیشد و دیده نمیشد. حاتمی پس از موفقیت حسن کچل، میخواست فیلمی موزیکال با همکاری بیژن مفید بسازد. بابا شمل را ساخت و با چنگیز جلیلوند کار کرد، اما کار نگرفت چون در حسن کچل صدا برای خودش شخصیت داشت. طوقی، ستارخان و قلندر فیلمهای ناکام و مغشوش حاتمی بودند. او اهل قدرت نبود، به همین دلیل کمکم خودش را جمعوجور کرد.
اما با سوتهدلان بازگشت باشکوهی به سینمای مورد علاقهاش داشت. فیلمی که از نظر دوبله یکی از شاهکارهاست و شاعرانهترین دیالوگها را در آن میشنویم که هنوز تازه است.
طهماسب: ما فکر میکردیم سوتهدلان نمیتواند کاری اساسی باشد. حاتمی فیلم را ابتدا برای تدوین داده بود به طلعت میرفندرسکی که همسر هوشنگ بهارلو، فیلمبردار فیلم، بود. سوتهدلان خیی طولانی بود و پس از تماشایش، دیدند با آن محلههای کجوکوله و آدمهایی با شکل و قیافهی بهخصوص قصه پیش نمیرود. برای تدوین دوباره فیلم را به موسی افشار سپردند و سپس دوبله شد. هیچ امیدی به این توفیق اساسی نبود و کسی فکر نمیکرد از آن اثر ماندگاری درآید و ما احساس نمیکردیم که دیالوگها اینقدر نیرو داشته باشند.
همه باور داریم که سوتهدلان آموزشگاه دوبله است. کار همهی گویندگان فوقالعاده از آب درآمده؛ از چنگیز جلیلوند که به جای جمشید مشایخی نقش میگوید تا گویش شیرازی زهره شکوفنده به جای فخری خوروش.
طهماسب: حاتمی گفت که باید جلیلوند نقش مشایخی را بگوید. پرسیدم چرا؟ گفت میخواهد یادآور نقش «سلطان صاحبقران» باشد. در طول ده تا پانزده روزی که سوتهدلاندوبله شد همهی بچهها مایه گذاشتند؛ بهخصوص جلیلوند. این فیلم در اتاق دوبلاژ ساخته شد.
همیشه این پرسش مطرح بوده که منوچهر اسماعیلی چهگونه به چنین صدایی به جای شخصیت اصلی رسیده و در چه وضعیتی با قدرت کامل این نقش را از نو خلق کرده است. اما بهتر است از حسن کچل آغاز کنیم که آغاز همکاری شما و حاتمی بود.
اسماعیلی: ناصر باعث و بانی آشنایی من و حاتمی بود. ابتدا شناختی از او نداشتم اما بعد که در دو جلسه با هم صحبت کردیم، دیدم زیر این حجب و حیا چه اقیانوسی خوابیده. چیزی که ما دنبالش میگشتیم، همه در علی حاتمی بود؛ نوعی آرامش و متانت درونی و بیرونی داشت. با وجود تمام سپر و سلاحی که همواره در گفتوگوها و بحثهای دوطرفه داشتم، زمانی که به حاتمی میرسیدم خلع سلاح میشدم. خودم را خلع سلاح کردم چون دیدم فایدهای ندارد، اینجا نبرد فکر و اندیشه است. بنابراین با هم دوست شدیم. متن را به من داد و توضیح داد که ساختار ریتمیکی دارد و صدای این آدمها را به این شکل میخواهم و تأکید بیشتری هم بر روی ناصر داشت و تمام خواستههایش را خیلی روشن و شفاف برایم گفت. دو کارگردان در طول تاریخ سینمای ایران برای ما دوبلورها، بهخصوص من و ناصر قابل احترام بودند؛ نه آنها بدون اذن ما و نه ما بدون اجازهی آنان آب نخوردیم. یکی علی حاتمی بود و دیگری ناصر تقوایی. چون این دو بهقدری در کارشان راستگو بودند که ارزنی از حقهبازی و شیادی در کارشان پیدا نمیکردید. وقتی چنین صداقت عریانی را میبینید، مجبورید به جای جبههگیری، همدلی کنید و بیاموزید. حاتمی تکتک نقشها را برایم تشریح کرد. گفت که شخصیت «خرمگس معرکه» این آدم است با این ویژگیها؛ کسی که پشت شهرفرنگ است، این خصوصیت را دارد و اجزای دیالوگها بر اساس تکنیک ترانه است. اولین درس مشورت را اینجا از حاتمی آموختم و چه خوب هم یاد گرفتم و حلالم باشد. با خودم میگویم نوش جانم و گوارای وجودم! بر اساس این انتخابها رفتیم جلو. میگفت دوست دارم این نقش را نیکو [خردمند] بگوید. منوچهر والیزاده تا آن زمان دیالوگ ریتمیک نخوانده بود اما آنقدر این نقش کوتاه را قشنگ ادا کرد که همه لذت بردیم. نقشه از او بود و رگهیابی معدن از ما. بنابراین یک ماه دوبلهاش طول کشید و این وسط خوانندگانی مانند مرحوم سوسن و مهتاب هم به کار اضافه شدند. خودم بجز نقش «حسن کچل»، شخصیتهای ریشتراش، درویش و قلندر را گفتم ولی شاهبیتش دست ناصر بود که نقش بزاز و حسن رضیانی را گفت. اینها را بدون تعارف جلو رویش میگویم. نقش پهلوان را به جلیلوند دادم و با اصرار حاتمی جای همزاد هم حرف زدم. او میگفت میخواهم صدای همزاد را مثل شیوهی گفتنت به جای «تری توماس» بگویی که شاد و مفرح باشد. حاتمی خیلی چیزها را در مغز من گشود، همان طور که علی کسمایی اولین پرده را از مقابل چشمانم کنار زد. علاقهاش به دوبله به قدری بود که اعترافهای اغراقآمیزی میکرد و میگفت بهترین لباسهایم را سر دوبله میپوشم و در شبی که فردا صبحش میخواهم سر دوبله حاضر شوم بیشترین التهابها را دارم. حداقل من و ناصر این را میفهمیدیم و تا این لحظه پس از این دو کارگردان بزرگ نفر سومی را سراغ نداریم که آنچنان مجذوب دوبله باشد. علی حاتمی به طور رسمی اعلام میکرد که فیلمم را در اتاق دوبله میسازم. در موردسوتهدلان، به دلیل شایعهپراکنیها و نقل قولهای کاذب مطبوعات و محافل، ابتدا اکراه داشتم حرف بزنم.
با شناختی که حاتمی از کار دوبله داشت و اطلاع از سابقهی دوبلوری بهروز وثوقی، چرا در دو فیلمی که با این بازیگر ساخت، از صدای او در دوبله استفاده نکرد؟
طهماسب: چون وثوقی متوجه دیالوگهای حاتمی نمیشد. حاتمی طوری ابزار کارش را سر هم میکرد که اثرش ماندگار شود. اتفاقی که در مورد سایر سینماگران کنونیمان نمیافتد. او نگاه دیگری به همهی عوامل فیلمش داشت حتی بر روی نوازندگان موسیقی. میخواهم بگویم پس از مرگ حاتمی، تقریباً همهی افرادی که با او کار میکردند یتیم شدند. او پدرانه رفتار میکرد و عطوفت بسیار نسبت به داشت. برای بهتر شدن کار، زندگیاش را نابود میکرد. میلان کوندرا میگوید: «من خانهی زندگیام را نابود کردم به خاطر خانهی ادبیات.» حاتمی سختی و زحمت زیادی را به جان میخرید. تصورش هم سخت است که همهی همکاران را جمع کنی و در بهترین نقطهی هنریشان نفوذ کنی و به عالیترین نتایج برسی. خیلی از همکاران حاتمی هنوز در سینمای ایران هستند، اما برای هیچکدام اتفاق مهمی نمیافتد. واقعاً فکر کنید بعد از او بازیگران اصلی فیلمها و سریالهایش تن به چه کارهایی دادند.
اسماعیلی: همیشه میگفت فلان نقش را باید طهماسب بگوید. در واقع برخوردش با ما دو نفر، برخورد کارفرما و کارمند نبود، یک جور نیازمندی تاریخی بود. میگفت عجیب است که من یک هفته راجع به نقش مجید ظروفچی با این بازیگر صحبت کردهام؛ آنقدر که تو راه را در سه ثانیه کوتاه کردی، او در سه ساعت و سیوسه دقیقه و سیوسه ثانیه نتوانست به آن برسد!
گذشته از حواشی مطبوعات و شایعهها، چرا در ابتدا تمایلی به صحبت کردن در سوتهدلان نداشتید؟
اسماعیلی: حاتمی گفت هنوز به صدای نقش نرسیدهایم، حتی دوبله هم کردیم ولی نشد. وثوقی هم گفت نقش را من بازی کردم اما حاتمی صدایم را نمیپسندد. نقشها را که تشریح میکرد هیچ شتابی نداشت و ما خیلی زود به اصل مطلب میرسیدیم. حاشیهگویی و فخرفروشی در کار نبود و حاتمی نیاز به تبلیغات نداشت و ما این شانس را داشتیم که در تور خوب آدمی افتاده بودیم. این حس شخصی من است و فکر کنم ناصر هم در این قضیه شریکم باشد.
طهماسب: بله، کاملاً.
اسماعیلی: همهی دیالوگهای سوتهدلان سوز دل حاتمی بود. بیاغراق بگویم وقتی دیالوگها را میخواند مثل رودخانهای جاری بود. حظ و لذت آن لحظهها در اتاق ضبط بیشتر از اجرای فیلمش بود.
طهماسب: حاتمی در سوتهدلان دیالوگهای فوقالعادهای دارد و تألیفی که میگویم همینجاست. این نقش طوریست که انگار اسماعیلی نوشته، این طور نیست؟ نه دیگر اثری از نویسنده است و نه از خودش و در فرایندی شهودی، بیاختیار در بستر خلق هنری رهسپار است. اتفاقی که بعدها هم در کار اسماعیلی افتاد اما هیچکدام ـ حتی مادر ـ شباهتی به سوتهدلان ندارد.
این نحوهی نقشگویی باعث شده که بازی بازیگران هم پررنگ جلوه کند، مانند نقش دکتر با نقشآفرینی زندهیاد جهانگیر فروهر.
طهماسب: فروهر در صحنهی ملاقات با اقدس، با تلفن صحبت میکند. حاتمی گفت یک کاریش بکن، این حرفهای جدی به شخصیت دکتر نمیچسبد. من هم چندتا کلمهی نازل در دهانش گذاشتم. اینها به نظرم چندان مهم نیست، مهم این است که کار ساخته شده و اعلا از آب درآمده!
انتخاب صدای نجما فروهی برای نقش «اقدس» چهگونه بود؟
طهماسب: شهره آغداشلو خودش آمد تست صدا داد. صدایش هم خیلی خوب به نقش میخورد ولی فروهی کار بلد بود و تمام ریزهکاریها را برای صدای نقش اقدس لحاظ میکرد. اخیراً در سریال مدار صفردرجه صحبت کردم (به جای نقش تئودور آستروک)، به حسن فتحی گفتم اینها ایرانی نیستند، این زبان مانند زبان دفتر اسناد و املاک آن موقع است. دیالوگ انسان همانی است که مجید به برادرش میگوید: «تو حبیباللهی، حبیب خدایی.» این دیالوگ شنونده را دیوانه میکند. در صحنهی پایانیکمالالملک به جای اسماعیل محمدی حرف زده بودم. او وقتی برای کمالالملک سیب آورد، گفت: «آبوهوای تبعید، سیب رو هم رنجور میکنه.» آن زمان متوجه طعم این دیالوگ نشدم، بعد که دقت کردم تنم لرزید که چهقدر خوب شده است. آدم نازنینی مانند حاتمی وقتی کاری از من میخواست، باید به بهترین شکل انجام میدادم. یکی از کارگردانان روزی پرسید: چرا دوبلهی فیلمم خوب نمیشود؟ گفتم: دوبلهی خوب تعلق به کارگردان خوب دارد. اینها یک نوع رقص روحی است.
و نکتهی بسیار مهم دیگر، عملکرد عالی دیگر دوبلورهاست در فیلمهای حاتمی. به تعداد گویندگان سریال هزاردستان که نگاه میکنیم، احساس میکنیم در این مرحله هم با یک اثر عظیم روبهرو هستیم.
اسماعیلی: در هزاردستان مرحوم عزتالله مقبلی به جای جعفر والی صحبت میکرد. نوع ارتباط حاتمی با او و دیگر گویندگان، منحصربهفرد بود. گاهی مقبلی در برابر توضیحها و تشریحهای حاتمی احساس میکرد که انگار به ظرفیت هنریاش توهین میشود. از حاتمی پرسیدم چه میخواهی از مقبلی؟ گفت: صدای نقش ادوارد جی. رابینسن را ازش میخواهم. گفتم: این یک قلم کار را بسپار به من. مرحوم مقبلی را به کناری کشیدم و پس از توضیحهایی، رفت و نقش را گفت که حتماً میدانید از جعفر والی چی درآورد. با آن دیالوگها واقعاً آن چیزی را که حاتمی میخواست، اجرا کرد.
چرا مدیریت دوبلهی هزاردستان به استاد علی کسمایی سپرده شد؟
طهماسب: در ابتدا قرار بود من به عنوان مدیر دوبلاژ کار کنم اما اتفاقهایی افتاد که نشد. در این مورد از طرف تلویزیون اعمال نظر میشد و در برخی موارد آقای دادگو (تهیهکنندهی هزاردستان) مقاومت میکرد و خود علی حاتمی هم از این شرایط خیلی ناراحت بود. به من گفت حالا که این طور شده میخواهم همهی مجموعه را شما دو نفر بگویید.
اسماعیلی: قصهی مدیر دوبلاژی هزاردستان این بود که ناصر قسمتهایی از سریال را حین ساخت، با ظرافت و رنج دوبله کرده بود، سپس مسألهای پیش آمد که با ناصر مخالفت شد و او هم دیگر نپذیرفت. در این گیرودار بود که مدیر وقت امور دوبلاژ تلویزیون وارد معرکه شد و اعلام کرد که هزاردستان محصول تلویزیون است و ما تصمیم میگیریم که چه کسی مدیر دوبلاژ باشد و از این نقطه بود که منیتها آغاز شد. جلسههای بسیاری در این باره برگزار شد تا جایی که این جلسهها به محل دوبلهی سریال (استودیو فیلمکار) نیز کشیده شد. بعد از جلسههای متعدد، تصمیم گرفتند آقای طهماسب دوبلهی سریال را کار نکند. حاتمی به من گفت آقای مدیرعامل دستور داده دو گزینه برای مدیر دوبلاژی سریال وجود دارد، یکی منوچهر اسماعیلی و در صورت عدم توافقشان ما تعیین خواهیم کرد که چه کسی باشد. گفتم که چون ناصر از قبل قسمتهایی را کار کرده، تنها او باید کار کند. مگر اینکه خودش اعلام کند هیچ میل و رغبتی برای ادامهی این کار ندارد. ضمن اینکه حاتمی باید تصمیمگیرندهی اصلی باشد نه شخص دیگری. به هر حال حاتمی در برزخی گیر افتاده بود؛ یک چشمش اشک بود و چشم دیگر خون. به من گفت: منوچهر، بگذار راحتت کنم؛ این فیلم را دادند به آقای کسمایی و او در استودیو مشغول سینک زدن است. به او گفتم: ما بارت را زمین نمیگذاریم. آن زمان با علی کسمایی قهر بودم، رفتم توی استودیو و بوسیدمش. خود استاد کسمایی انتظار این کار را نداشت و گریست. بعد دفترچهاش را درآورد و شروع کرد به تقسیم نقشها. هفت یا هشت نقش را برایم گذاشته بود، مخالفت کردم و به پنج تا از شخصیتها بسنده کردم.
ظاهراً ابتدا قرار بوده مرحوم ایرج دوستدار به جای «شعبون استخونی» حرف بزند، اما این نقش را شما اجرا کردید و بسیار هم موفق بود.
اسماعیلی: حاتمی گفت: برای نقش شعبون سه تا متکا و مقدار زیادی پنبه در پشت محمدعلی کشاورز قرار دادهایم تا شکل و قیافهاش درست شود؛ حالا تو منوچهر، دهانش را درست کن! نوع گفتارش را علی حاتمی به من گفت. او فقط دیالوگنویس نبود، بازیگری و حس صدا را هم بلد بود. طهماسب:شنوایی هم بلد بود.
اسماعیلی: اصلاً زندگی، مرگ، مرض و... همه چی بلد بود!
در صحنههای گفتوگوی رضا خوشنویس (جمشید مشایخی) با خان مظفر (عزتالله انتظامی) که هر دو را خودتان میگفتید، آیا همزمان اجرای نقش داشتید یا به طور جداگانه ضبط میکردید؟
اسماعیلی: برای پرهیز از برخی تداخلها سعی کردیم که جداگانه ضبط کنیم. البته چند بار تجربهی نقشگویی به جای دو شخصیت روبهرو را داشتم ولی در کار حاتمی جای هیچگونه شوخی و عرضاندام نبود. او خودش از تواناییهای ما آگاه بود.
طهماسب: چیزی که اسماعیلی اشاره کرد این بود که واقعاً فیلمهای علی حاتمی را ما تزیین میکردیم، نه اینکه فقط دوبله کنیم. این فیلمها از هر لحاظ تزیین میشد. صدا خودش بعدی داشت که دیده میشد و دیالوگها را تصویری نشان میدادیم، مثل صدای نقش محمدابراهیم (محمدعلی کشاوز) در مادر. مادر فیلمِ دیالوگ است وگرنه داستان عجیبی ندارد.
اسماعیلی: ولی موقع بازبینی مادر به چه دلیل گفتند که نقش محمدابراهیم دوباره دوبله شود؟
طهماسب: گفتند خیلی لشولوش صحبت کرده، دنبال این بودند که فیلم را تخریب کنند؛ مثل هزاردستان که حاتمی خیلی اذیت شد. گفتند بعضی جاهایش را عوض کن یا فلان پلان را دربیاور.
یکی از صحنههای ناب گفتوگوی عاشقانه در سکانس ماندگاری از هزاردستان میان علی نصیریان و مینو ابریشمی رقم میخورد که بار عمدهی تأثیرگذاریاش روی دوش دوبله است.
طهماسب: فقط همین را میگویم که دیگر علی نصیریان بهندرت توانست مثل هزاردستان پررنگ و درخشان باشد.
اسماعیلی: جالب است که خود بازیگرها از این پرش سهگام بینظیر خودشان دلخور بودند و حاضر شدند رجعت کنند به رکورد قبلی و این افتخار درخشان را نمیخواستند.
البته نصیریان همیشه از دوبلهی هزاردستان تعریف کرده و فقط یک بار دربارهی دوبلهی ناخدا خورشید انتقاد داشت. گلایههای هنرپیشهها از دوبلهی فیلمهایشان اتفاق عجیبی نیست. چندی قبل عزتالله انتظامی گفته بود که علی حاتمی به دو کار خیلی علاقه داشت، یکی دوبله و دیگری گریم. اشاره به نقش ناصرالدین شاه درکمالالملک هم کرده بود که هنگام بازی خندههای درونی و از ته گلو داشته که به هنگام دوبله به صدای نازک و لحن تلخ تبدیل شده.
طهماسب: انتظامی مرد محترم و زحمتکش و مورد تأیید همگان است اما نمیتواند بیرون از حیطهی وجودی صوت خودش چیزی را بشنود؛ در طراحی صدای پادشاه، انتظامی فقط به اقتدار ناصرالدین شاهی و قجری این شخصیت فکر میکند، در حالی که او رگههایی از یک شخصیت فرنگرفته و تحت تأثیر غرب را هم دارد.
چهگونه است که حاتمی با این عشق و علاقهای که به دوبله داشت، دلشدگان را با صدای سر صحنه ساخت؟
طهماسب: متأسفانه اشتباه کرد. ابتدا قرار بود هزاردستان هم صدابرداری سر صحنه باشد و حاتمی ناگهان متوجه شد که دیالوگهایش با این شیوه نابود میشود. از زمانی هم که قرار شد هزاردستاندوبله شود، حاتمی با انرژی فراوانی که داشت به گویندهها نیرو میداد ولی اکثراً متوجه این قدرت تأثیرگذاری نیستند. انتظامی خوب است ولی حاتمی به نقشش جلا داد. حاتمی در کارش آنقدر وسواس داشت که از جزییات صحنه هم نمیگذشت. جوزپه تورناتوره و فدریکو فلینی هم فیلمشان را دوبله میکنند، تکتک تصویرها را با صدا بازسازی میکنند. تورناتوره صدای کودک را در سینما پارادیزو بین هشتصد نفر انتخاب کرد. بار حسی فیلم روی آن بچه است. حاتمی هم همین کار را میکرد. با دوبله به فیلمش شخصیت میداد. چهطور میشود که استاد شجریان بخواند، بعد در دهان امین تارخ میکس کنند؟ اصلاً نمیشود.
اسماعیلی: معلوم نبود اگر قرار میشد ما دوبله کنیم این اتفاق بیفتد. این یکی از ندامتهای جاودانهی علی حاتمی بود که میگفت اشتباه مهلکی دربارهی دلشدگان کردم، اسیر تحمیل مسئولان شدم. سینمایی که با دستورالعمل پیش برود، عاقبتش میشود وضعیت کنونی سینمای ایران. ما که هیچگاه از متولیان سینمایی کشور خیری ندیدیم.
وَرَم حـــســــی کــــلـــمـــات
گفتوگو کننده: نیروان غنیپور
منوچهر اسماعیلی در آثار حاتمی
حسن کچل: مدیر دوبلاژ و گویندهی نقشهای حسن کچل، همزاد حسن کچل، سلمانی، درویش
خواستگار: مدیر دوبلاژ و گویندهی نقشهای آقای خاوری و معمار (عنایت بخشی)
ستارخان: گویندهی نقش ستارخان
سوتهدلان: گویندهی نقش مجید
حاجی واشنگتن: فقط هلهلهی سرخپوست کمالالملک: گویندهی نقشهای کمالالملک و ناصرالدین شاه
هزار دستان: گویندهی نقشهای رضا خوشنویس/ تفنگچی (جمشید مشایخی)، خان مظفر (عزتالله انتظامی)، شعبون استخونی (محمدعلی کشاورز)، عمو نشاط (جمشید لایق)
مادر: گویندهی نقشهای محمدابراهیم (محمدعلی کشاورز)، غلامرضا (اکبر عبدی) و برادر ناتنی عرب (جمشید هاشمپور)
ناصر طهماسب در آثار حاتمی
حسن کچل: گویندهی نقشهای پارچهفروش (صادق بهرامی) و حسن رضییانی باباشمل: بهمن مفید
خواستگار: جمشید لایق، جهانگیر فروهر و چند نقش کوچک
سوتهدلان: مدیر دوبلاژ و گویندهی نقشهای دکتر (جهانگیر فروهر)، سعید نیکپور، عروسیگردان، عکاس
حاجی واشنگتن: مدیر دوبلاژ و گویندهی نقش میرزا محمود خان دیلماج
کمالالملک: مدیر دوبلاژ و گویندهی نقشهای مظفرالدین شاه (علی نصیریان) و یارمحمد (اسماعیل محمدی)
هزار دستان: گویندهی نقشهای ابوالفتح (علی نصیریان)، جهانگیر فروهر (شف گارسون گراند هتل)، استاد گلگلاب (اسماعیل محمدی)، آژان (نعمتالله گرجی) و اسماعیل محرابی
مادر: مدیر دوبلاژ
-----------------------------------------------
در سالهای اخیر بحثهای فراوانی دربارهی ویژگیهای سینمای حاتمی مطرح شده و در این میان، یکی از ویژگیهای مهجور ماندهی این سینما که تاکنون به طورکامل و موشکافانه به آن پرداخته نشده موضوع دوبله در آثار حاتمی است. دوبله در آثار حاتمی فراتر از صداگذاری یا نوعی فارسیگویی صرف، تبدیل به نوعی «شخصیت» شده است. در این باره، پای صحبتهای دو یار دیرین حاتمی نشستیم؛ منوچهر اسماعیلی و ناصر طهماسب، دو بزرگمرد دوبلهی ایران که بهسختی راضی به گفتوگو دربارهی خود میشوند، بهسادگی و بااشتیاق حاضر به این گفتوگو شدند تا دربارهی جنبهی مهمی از شخصیت هنری حاتمی صحبت کنند.
آشنایی شما با زندهیاد علی حاتمی به چه زمانی برمیگردد؟
اسماعیلی: ناصر [طهماسب] آشنایی بیشتری با زندهیاد داشت.
طهماسب: علی حاتمی چون دوبله را خیلی دوست داشت به استودیوها میآمد. حتی با مرحوم محمدعلی زرندی (مدیر دوبلاژ، همسر تاجی احمدی، دوبلور فیلمهای نورمن ویزدوم) در استودیو شهاب هم رفیق شده بود. بعدها وارد کار تبلیغات شد و در کنارش نمایشنامه مینوشت. در هر کاری که میکرد استعداد غریبی از خود نشان میداد. بعد کمکم وارد سینما شد. در اولین فیلمش حسن کچل، از متن نمایشی «پهلوان کچل» الهام گرفت که در گذشته آن را کار کرده بود.
حسن کچل در کدام استودیو دوبله شد؟
اسماعیلی: در استودیو «طنین» که در خیابان رامسر بود. هنوز هم هست؟
طهماسب: نه، از زمانی که صاحبش پرویز اتابکی فوت کرد، تعطیل شد.
یک مدیر دوبلاژ وظایف کاملاً مشخص و متداولی دارد، مانند انتخاب گویندگان، مراحل سینک، توضیح دربارهی نقشگویی و... اما در مورد علی حاتمی به دلیل علاقه و تسلط به دوبله، ظاهراً قضیه کمی فرق داشت. رابطهی شما به عنوان مدیر دوبلاژ با او چهگونه بود؟
طهماسب: حاتمی با دوبله، فیلمش را تألیف میکرد. یعنی زمان نوشتن فیلمنامه و شکل دادن به نقشها، همزمان به صدای شخصیتها فکر میکرد. دقت داشت که هر نقش باید با کدام صدا اجرا شود و اگر پیشنهاد خوبی هم مطرح میشد، قبول میکرد. ارتفاع کار دوبلورها را در ظاهر نمیدانست اما به تواناییهایشان اشراف داشت.
در واقع با آگاهی کامل از فرایند دوبله، به داستان و شخصیتها جان میداد.
طهماسب: یک چیزهایی گفتنی نیستند. اینها سبک منحصر به فرد او بود. من با کارگردانهای زیادی در ایران کار کردهام؛ برخی از آنها در جریان دوبلهی فیلمشان، حتی وارد اتاق دوبله هم نمیشدند. کسی که دیالوگ خودش را گوش نمیدهد معلوم است که چی نوشته! مگر میتوان اینها را با حاتمی مقایسه کرد که با گوشت و خونش مینوشت. بعضی فقط دنبال این بودند که دوبلهی فیلمشان به سرعت تمام شود. علی حاتمی اینگونه نبود. صدا برایش خیلی اهمیت داشت. دوست داشت وَرَم حسی کلمات را با صداهایی خاص تزیین کند. دیالوگهایش وزن داشت. حسن کچل پر از شعر و آواز بود و همین دوبلهاش را خیلی مشکل کرد. اگر صدای این فیلم خوب از آب درنمیآمد، اصلاً ساخته نمیشد و دیده نمیشد. حاتمی پس از موفقیت حسن کچل، میخواست فیلمی موزیکال با همکاری بیژن مفید بسازد. بابا شمل را ساخت و با چنگیز جلیلوند کار کرد، اما کار نگرفت چون در حسن کچل صدا برای خودش شخصیت داشت. طوقی، ستارخان و قلندر فیلمهای ناکام و مغشوش حاتمی بودند. او اهل قدرت نبود، به همین دلیل کمکم خودش را جمعوجور کرد.
اما با سوتهدلان بازگشت باشکوهی به سینمای مورد علاقهاش داشت. فیلمی که از نظر دوبله یکی از شاهکارهاست و شاعرانهترین دیالوگها را در آن میشنویم که هنوز تازه است.
طهماسب: ما فکر میکردیم سوتهدلان نمیتواند کاری اساسی باشد. حاتمی فیلم را ابتدا برای تدوین داده بود به طلعت میرفندرسکی که همسر هوشنگ بهارلو، فیلمبردار فیلم، بود. سوتهدلان خیی طولانی بود و پس از تماشایش، دیدند با آن محلههای کجوکوله و آدمهایی با شکل و قیافهی بهخصوص قصه پیش نمیرود. برای تدوین دوباره فیلم را به موسی افشار سپردند و سپس دوبله شد. هیچ امیدی به این توفیق اساسی نبود و کسی فکر نمیکرد از آن اثر ماندگاری درآید و ما احساس نمیکردیم که دیالوگها اینقدر نیرو داشته باشند.
همه باور داریم که سوتهدلان آموزشگاه دوبله است. کار همهی گویندگان فوقالعاده از آب درآمده؛ از چنگیز جلیلوند که به جای جمشید مشایخی نقش میگوید تا گویش شیرازی زهره شکوفنده به جای فخری خوروش.
طهماسب: حاتمی گفت که باید جلیلوند نقش مشایخی را بگوید. پرسیدم چرا؟ گفت میخواهد یادآور نقش «سلطان صاحبقران» باشد. در طول ده تا پانزده روزی که سوتهدلاندوبله شد همهی بچهها مایه گذاشتند؛ بهخصوص جلیلوند. این فیلم در اتاق دوبلاژ ساخته شد.
همیشه این پرسش مطرح بوده که منوچهر اسماعیلی چهگونه به چنین صدایی به جای شخصیت اصلی رسیده و در چه وضعیتی با قدرت کامل این نقش را از نو خلق کرده است. اما بهتر است از حسن کچل آغاز کنیم که آغاز همکاری شما و حاتمی بود.
اسماعیلی: ناصر باعث و بانی آشنایی من و حاتمی بود. ابتدا شناختی از او نداشتم اما بعد که در دو جلسه با هم صحبت کردیم، دیدم زیر این حجب و حیا چه اقیانوسی خوابیده. چیزی که ما دنبالش میگشتیم، همه در علی حاتمی بود؛ نوعی آرامش و متانت درونی و بیرونی داشت. با وجود تمام سپر و سلاحی که همواره در گفتوگوها و بحثهای دوطرفه داشتم، زمانی که به حاتمی میرسیدم خلع سلاح میشدم. خودم را خلع سلاح کردم چون دیدم فایدهای ندارد، اینجا نبرد فکر و اندیشه است. بنابراین با هم دوست شدیم. متن را به من داد و توضیح داد که ساختار ریتمیکی دارد و صدای این آدمها را به این شکل میخواهم و تأکید بیشتری هم بر روی ناصر داشت و تمام خواستههایش را خیلی روشن و شفاف برایم گفت. دو کارگردان در طول تاریخ سینمای ایران برای ما دوبلورها، بهخصوص من و ناصر قابل احترام بودند؛ نه آنها بدون اذن ما و نه ما بدون اجازهی آنان آب نخوردیم. یکی علی حاتمی بود و دیگری ناصر تقوایی. چون این دو بهقدری در کارشان راستگو بودند که ارزنی از حقهبازی و شیادی در کارشان پیدا نمیکردید. وقتی چنین صداقت عریانی را میبینید، مجبورید به جای جبههگیری، همدلی کنید و بیاموزید. حاتمی تکتک نقشها را برایم تشریح کرد. گفت که شخصیت «خرمگس معرکه» این آدم است با این ویژگیها؛ کسی که پشت شهرفرنگ است، این خصوصیت را دارد و اجزای دیالوگها بر اساس تکنیک ترانه است. اولین درس مشورت را اینجا از حاتمی آموختم و چه خوب هم یاد گرفتم و حلالم باشد. با خودم میگویم نوش جانم و گوارای وجودم! بر اساس این انتخابها رفتیم جلو. میگفت دوست دارم این نقش را نیکو [خردمند] بگوید. منوچهر والیزاده تا آن زمان دیالوگ ریتمیک نخوانده بود اما آنقدر این نقش کوتاه را قشنگ ادا کرد که همه لذت بردیم. نقشه از او بود و رگهیابی معدن از ما. بنابراین یک ماه دوبلهاش طول کشید و این وسط خوانندگانی مانند مرحوم سوسن و مهتاب هم به کار اضافه شدند. خودم بجز نقش «حسن کچل»، شخصیتهای ریشتراش، درویش و قلندر را گفتم ولی شاهبیتش دست ناصر بود که نقش بزاز و حسن رضیانی را گفت. اینها را بدون تعارف جلو رویش میگویم. نقش پهلوان را به جلیلوند دادم و با اصرار حاتمی جای همزاد هم حرف زدم. او میگفت میخواهم صدای همزاد را مثل شیوهی گفتنت به جای «تری توماس» بگویی که شاد و مفرح باشد. حاتمی خیلی چیزها را در مغز من گشود، همان طور که علی کسمایی اولین پرده را از مقابل چشمانم کنار زد. علاقهاش به دوبله به قدری بود که اعترافهای اغراقآمیزی میکرد و میگفت بهترین لباسهایم را سر دوبله میپوشم و در شبی که فردا صبحش میخواهم سر دوبله حاضر شوم بیشترین التهابها را دارم. حداقل من و ناصر این را میفهمیدیم و تا این لحظه پس از این دو کارگردان بزرگ نفر سومی را سراغ نداریم که آنچنان مجذوب دوبله باشد. علی حاتمی به طور رسمی اعلام میکرد که فیلمم را در اتاق دوبله میسازم. در موردسوتهدلان، به دلیل شایعهپراکنیها و نقل قولهای کاذب مطبوعات و محافل، ابتدا اکراه داشتم حرف بزنم.
با شناختی که حاتمی از کار دوبله داشت و اطلاع از سابقهی دوبلوری بهروز وثوقی، چرا در دو فیلمی که با این بازیگر ساخت، از صدای او در دوبله استفاده نکرد؟
طهماسب: چون وثوقی متوجه دیالوگهای حاتمی نمیشد. حاتمی طوری ابزار کارش را سر هم میکرد که اثرش ماندگار شود. اتفاقی که در مورد سایر سینماگران کنونیمان نمیافتد. او نگاه دیگری به همهی عوامل فیلمش داشت حتی بر روی نوازندگان موسیقی. میخواهم بگویم پس از مرگ حاتمی، تقریباً همهی افرادی که با او کار میکردند یتیم شدند. او پدرانه رفتار میکرد و عطوفت بسیار نسبت به داشت. برای بهتر شدن کار، زندگیاش را نابود میکرد. میلان کوندرا میگوید: «من خانهی زندگیام را نابود کردم به خاطر خانهی ادبیات.» حاتمی سختی و زحمت زیادی را به جان میخرید. تصورش هم سخت است که همهی همکاران را جمع کنی و در بهترین نقطهی هنریشان نفوذ کنی و به عالیترین نتایج برسی. خیلی از همکاران حاتمی هنوز در سینمای ایران هستند، اما برای هیچکدام اتفاق مهمی نمیافتد. واقعاً فکر کنید بعد از او بازیگران اصلی فیلمها و سریالهایش تن به چه کارهایی دادند.
اسماعیلی: همیشه میگفت فلان نقش را باید طهماسب بگوید. در واقع برخوردش با ما دو نفر، برخورد کارفرما و کارمند نبود، یک جور نیازمندی تاریخی بود. میگفت عجیب است که من یک هفته راجع به نقش مجید ظروفچی با این بازیگر صحبت کردهام؛ آنقدر که تو راه را در سه ثانیه کوتاه کردی، او در سه ساعت و سیوسه دقیقه و سیوسه ثانیه نتوانست به آن برسد!
گذشته از حواشی مطبوعات و شایعهها، چرا در ابتدا تمایلی به صحبت کردن در سوتهدلان نداشتید؟
اسماعیلی: حاتمی گفت هنوز به صدای نقش نرسیدهایم، حتی دوبله هم کردیم ولی نشد. وثوقی هم گفت نقش را من بازی کردم اما حاتمی صدایم را نمیپسندد. نقشها را که تشریح میکرد هیچ شتابی نداشت و ما خیلی زود به اصل مطلب میرسیدیم. حاشیهگویی و فخرفروشی در کار نبود و حاتمی نیاز به تبلیغات نداشت و ما این شانس را داشتیم که در تور خوب آدمی افتاده بودیم. این حس شخصی من است و فکر کنم ناصر هم در این قضیه شریکم باشد.
طهماسب: بله، کاملاً.
اسماعیلی: همهی دیالوگهای سوتهدلان سوز دل حاتمی بود. بیاغراق بگویم وقتی دیالوگها را میخواند مثل رودخانهای جاری بود. حظ و لذت آن لحظهها در اتاق ضبط بیشتر از اجرای فیلمش بود.
طهماسب: حاتمی در سوتهدلان دیالوگهای فوقالعادهای دارد و تألیفی که میگویم همینجاست. این نقش طوریست که انگار اسماعیلی نوشته، این طور نیست؟ نه دیگر اثری از نویسنده است و نه از خودش و در فرایندی شهودی، بیاختیار در بستر خلق هنری رهسپار است. اتفاقی که بعدها هم در کار اسماعیلی افتاد اما هیچکدام ـ حتی مادر ـ شباهتی به سوتهدلان ندارد.
این نحوهی نقشگویی باعث شده که بازی بازیگران هم پررنگ جلوه کند، مانند نقش دکتر با نقشآفرینی زندهیاد جهانگیر فروهر.
طهماسب: فروهر در صحنهی ملاقات با اقدس، با تلفن صحبت میکند. حاتمی گفت یک کاریش بکن، این حرفهای جدی به شخصیت دکتر نمیچسبد. من هم چندتا کلمهی نازل در دهانش گذاشتم. اینها به نظرم چندان مهم نیست، مهم این است که کار ساخته شده و اعلا از آب درآمده!
انتخاب صدای نجما فروهی برای نقش «اقدس» چهگونه بود؟
طهماسب: شهره آغداشلو خودش آمد تست صدا داد. صدایش هم خیلی خوب به نقش میخورد ولی فروهی کار بلد بود و تمام ریزهکاریها را برای صدای نقش اقدس لحاظ میکرد. اخیراً در سریال مدار صفردرجه صحبت کردم (به جای نقش تئودور آستروک)، به حسن فتحی گفتم اینها ایرانی نیستند، این زبان مانند زبان دفتر اسناد و املاک آن موقع است. دیالوگ انسان همانی است که مجید به برادرش میگوید: «تو حبیباللهی، حبیب خدایی.» این دیالوگ شنونده را دیوانه میکند. در صحنهی پایانیکمالالملک به جای اسماعیل محمدی حرف زده بودم. او وقتی برای کمالالملک سیب آورد، گفت: «آبوهوای تبعید، سیب رو هم رنجور میکنه.» آن زمان متوجه طعم این دیالوگ نشدم، بعد که دقت کردم تنم لرزید که چهقدر خوب شده است. آدم نازنینی مانند حاتمی وقتی کاری از من میخواست، باید به بهترین شکل انجام میدادم. یکی از کارگردانان روزی پرسید: چرا دوبلهی فیلمم خوب نمیشود؟ گفتم: دوبلهی خوب تعلق به کارگردان خوب دارد. اینها یک نوع رقص روحی است.
و نکتهی بسیار مهم دیگر، عملکرد عالی دیگر دوبلورهاست در فیلمهای حاتمی. به تعداد گویندگان سریال هزاردستان که نگاه میکنیم، احساس میکنیم در این مرحله هم با یک اثر عظیم روبهرو هستیم.
اسماعیلی: در هزاردستان مرحوم عزتالله مقبلی به جای جعفر والی صحبت میکرد. نوع ارتباط حاتمی با او و دیگر گویندگان، منحصربهفرد بود. گاهی مقبلی در برابر توضیحها و تشریحهای حاتمی احساس میکرد که انگار به ظرفیت هنریاش توهین میشود. از حاتمی پرسیدم چه میخواهی از مقبلی؟ گفت: صدای نقش ادوارد جی. رابینسن را ازش میخواهم. گفتم: این یک قلم کار را بسپار به من. مرحوم مقبلی را به کناری کشیدم و پس از توضیحهایی، رفت و نقش را گفت که حتماً میدانید از جعفر والی چی درآورد. با آن دیالوگها واقعاً آن چیزی را که حاتمی میخواست، اجرا کرد.
چرا مدیریت دوبلهی هزاردستان به استاد علی کسمایی سپرده شد؟
طهماسب: در ابتدا قرار بود من به عنوان مدیر دوبلاژ کار کنم اما اتفاقهایی افتاد که نشد. در این مورد از طرف تلویزیون اعمال نظر میشد و در برخی موارد آقای دادگو (تهیهکنندهی هزاردستان) مقاومت میکرد و خود علی حاتمی هم از این شرایط خیلی ناراحت بود. به من گفت حالا که این طور شده میخواهم همهی مجموعه را شما دو نفر بگویید.
اسماعیلی: قصهی مدیر دوبلاژی هزاردستان این بود که ناصر قسمتهایی از سریال را حین ساخت، با ظرافت و رنج دوبله کرده بود، سپس مسألهای پیش آمد که با ناصر مخالفت شد و او هم دیگر نپذیرفت. در این گیرودار بود که مدیر وقت امور دوبلاژ تلویزیون وارد معرکه شد و اعلام کرد که هزاردستان محصول تلویزیون است و ما تصمیم میگیریم که چه کسی مدیر دوبلاژ باشد و از این نقطه بود که منیتها آغاز شد. جلسههای بسیاری در این باره برگزار شد تا جایی که این جلسهها به محل دوبلهی سریال (استودیو فیلمکار) نیز کشیده شد. بعد از جلسههای متعدد، تصمیم گرفتند آقای طهماسب دوبلهی سریال را کار نکند. حاتمی به من گفت آقای مدیرعامل دستور داده دو گزینه برای مدیر دوبلاژی سریال وجود دارد، یکی منوچهر اسماعیلی و در صورت عدم توافقشان ما تعیین خواهیم کرد که چه کسی باشد. گفتم که چون ناصر از قبل قسمتهایی را کار کرده، تنها او باید کار کند. مگر اینکه خودش اعلام کند هیچ میل و رغبتی برای ادامهی این کار ندارد. ضمن اینکه حاتمی باید تصمیمگیرندهی اصلی باشد نه شخص دیگری. به هر حال حاتمی در برزخی گیر افتاده بود؛ یک چشمش اشک بود و چشم دیگر خون. به من گفت: منوچهر، بگذار راحتت کنم؛ این فیلم را دادند به آقای کسمایی و او در استودیو مشغول سینک زدن است. به او گفتم: ما بارت را زمین نمیگذاریم. آن زمان با علی کسمایی قهر بودم، رفتم توی استودیو و بوسیدمش. خود استاد کسمایی انتظار این کار را نداشت و گریست. بعد دفترچهاش را درآورد و شروع کرد به تقسیم نقشها. هفت یا هشت نقش را برایم گذاشته بود، مخالفت کردم و به پنج تا از شخصیتها بسنده کردم.
ظاهراً ابتدا قرار بوده مرحوم ایرج دوستدار به جای «شعبون استخونی» حرف بزند، اما این نقش را شما اجرا کردید و بسیار هم موفق بود.
اسماعیلی: حاتمی گفت: برای نقش شعبون سه تا متکا و مقدار زیادی پنبه در پشت محمدعلی کشاورز قرار دادهایم تا شکل و قیافهاش درست شود؛ حالا تو منوچهر، دهانش را درست کن! نوع گفتارش را علی حاتمی به من گفت. او فقط دیالوگنویس نبود، بازیگری و حس صدا را هم بلد بود. طهماسب:شنوایی هم بلد بود.
اسماعیلی: اصلاً زندگی، مرگ، مرض و... همه چی بلد بود!
در صحنههای گفتوگوی رضا خوشنویس (جمشید مشایخی) با خان مظفر (عزتالله انتظامی) که هر دو را خودتان میگفتید، آیا همزمان اجرای نقش داشتید یا به طور جداگانه ضبط میکردید؟
اسماعیلی: برای پرهیز از برخی تداخلها سعی کردیم که جداگانه ضبط کنیم. البته چند بار تجربهی نقشگویی به جای دو شخصیت روبهرو را داشتم ولی در کار حاتمی جای هیچگونه شوخی و عرضاندام نبود. او خودش از تواناییهای ما آگاه بود.
طهماسب: چیزی که اسماعیلی اشاره کرد این بود که واقعاً فیلمهای علی حاتمی را ما تزیین میکردیم، نه اینکه فقط دوبله کنیم. این فیلمها از هر لحاظ تزیین میشد. صدا خودش بعدی داشت که دیده میشد و دیالوگها را تصویری نشان میدادیم، مثل صدای نقش محمدابراهیم (محمدعلی کشاوز) در مادر. مادر فیلمِ دیالوگ است وگرنه داستان عجیبی ندارد.
اسماعیلی: ولی موقع بازبینی مادر به چه دلیل گفتند که نقش محمدابراهیم دوباره دوبله شود؟
طهماسب: گفتند خیلی لشولوش صحبت کرده، دنبال این بودند که فیلم را تخریب کنند؛ مثل هزاردستان که حاتمی خیلی اذیت شد. گفتند بعضی جاهایش را عوض کن یا فلان پلان را دربیاور.
یکی از صحنههای ناب گفتوگوی عاشقانه در سکانس ماندگاری از هزاردستان میان علی نصیریان و مینو ابریشمی رقم میخورد که بار عمدهی تأثیرگذاریاش روی دوش دوبله است.
طهماسب: فقط همین را میگویم که دیگر علی نصیریان بهندرت توانست مثل هزاردستان پررنگ و درخشان باشد.
اسماعیلی: جالب است که خود بازیگرها از این پرش سهگام بینظیر خودشان دلخور بودند و حاضر شدند رجعت کنند به رکورد قبلی و این افتخار درخشان را نمیخواستند.
البته نصیریان همیشه از دوبلهی هزاردستان تعریف کرده و فقط یک بار دربارهی دوبلهی ناخدا خورشید انتقاد داشت. گلایههای هنرپیشهها از دوبلهی فیلمهایشان اتفاق عجیبی نیست. چندی قبل عزتالله انتظامی گفته بود که علی حاتمی به دو کار خیلی علاقه داشت، یکی دوبله و دیگری گریم. اشاره به نقش ناصرالدین شاه درکمالالملک هم کرده بود که هنگام بازی خندههای درونی و از ته گلو داشته که به هنگام دوبله به صدای نازک و لحن تلخ تبدیل شده.
طهماسب: انتظامی مرد محترم و زحمتکش و مورد تأیید همگان است اما نمیتواند بیرون از حیطهی وجودی صوت خودش چیزی را بشنود؛ در طراحی صدای پادشاه، انتظامی فقط به اقتدار ناصرالدین شاهی و قجری این شخصیت فکر میکند، در حالی که او رگههایی از یک شخصیت فرنگرفته و تحت تأثیر غرب را هم دارد.
چهگونه است که حاتمی با این عشق و علاقهای که به دوبله داشت، دلشدگان را با صدای سر صحنه ساخت؟
طهماسب: متأسفانه اشتباه کرد. ابتدا قرار بود هزاردستان هم صدابرداری سر صحنه باشد و حاتمی ناگهان متوجه شد که دیالوگهایش با این شیوه نابود میشود. از زمانی هم که قرار شد هزاردستاندوبله شود، حاتمی با انرژی فراوانی که داشت به گویندهها نیرو میداد ولی اکثراً متوجه این قدرت تأثیرگذاری نیستند. انتظامی خوب است ولی حاتمی به نقشش جلا داد. حاتمی در کارش آنقدر وسواس داشت که از جزییات صحنه هم نمیگذشت. جوزپه تورناتوره و فدریکو فلینی هم فیلمشان را دوبله میکنند، تکتک تصویرها را با صدا بازسازی میکنند. تورناتوره صدای کودک را در سینما پارادیزو بین هشتصد نفر انتخاب کرد. بار حسی فیلم روی آن بچه است. حاتمی هم همین کار را میکرد. با دوبله به فیلمش شخصیت میداد. چهطور میشود که استاد شجریان بخواند، بعد در دهان امین تارخ میکس کنند؟ اصلاً نمیشود.
اسماعیلی: معلوم نبود اگر قرار میشد ما دوبله کنیم این اتفاق بیفتد. این یکی از ندامتهای جاودانهی علی حاتمی بود که میگفت اشتباه مهلکی دربارهی دلشدگان کردم، اسیر تحمیل مسئولان شدم. سینمایی که با دستورالعمل پیش برود، عاقبتش میشود وضعیت کنونی سینمای ایران. ما که هیچگاه از متولیان سینمایی کشور خیری ندیدیم.
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
تاتر آقا رشید
قدرت اله ایزدی معروف به " آقا رشید "، از بازیگران کمدی ایرانی است.
او در سال ۱۳۳۵ در شهرستان برخوار و میمه استان اصفهان به دنیا آمد
و در سال ۱۳۵۸ به عنوان آموزگار در وزارت آموزش و پرورش استخدام گردید.
در سال ۱۳۶۴ از طریق صدا و سیما وارد دنیای بازیگری شد و در سال ۱۳۷۵،
اولین تئاتر خود را به روی صحنه برد و در کنار فعالیت هنری به شغل معلمی نیز مشغول بوده است.
او همچنین سرپرست "گروه هنری رشید فیلم سپاهان" نیز میباشد.
http://www.rashidfilm.blogfa.com/
---------------------------
در سالهای میانی دهه ی هفتاد که زمان آغازین فعالیت شبکه ی تازه تاسیس ۵ یا تهران بود،
پنجشنبه شبها در آن شبکه، تاترهای کمدی با کاراکتر فکاهی و بامزه ی " آقا رشید "
با بازی و کارگردانی خودش "قدرت اله ایزدی" پخش میشد که در همان سالها،
در سینما تئاتر "چهارباغ" واقع در شهر اصفهان اجرا میشدند و همزمان،
توسط دوربینهای صدا و سیما ضبط میگردیدند. تاترهایی همچون: "رویای ژاپن - ۱۳۷۵"،
"عروس نمایشگاه - ۱۳۷۶"، "افسانه - ۱۳۷۷" و .... که بخاطر طنز ساده
و روانی که در آنها وجود داشت، بطور مرتب باز پخش میشدند
و اوقات شادی آفرینی را برای تماشاگر تلویزیون پدید میاوردند.
در وبلاگی با نام "ایران سیما"، چند قطعه ی کوتاه از نمایشهای آن دوران قرار داده شده،
که ضمن سپاسگزاری از ایشان، در فایل کوتاه زیر بصورت یکجا تقدیم میگردد.
قسمتهایی از " تاترهای آقا رشید - سالهای ۷۵ تا ۷۸ "- پخش از شبکه تهران:
http://elmond.persiangig.com/Teatr%20Rashid%20-%20Shabake%205%20-%20(1375).rar
.
.
.
جاودان باد یاد خاطرات کودکی و نوجوانی.
شاد و سلامت باشید.
اين مطلب آخرين بار توسط 59 در السبت مايو 11, 2013 8:59 am ، و در مجموع 1 بار ويرايش شده است.
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
59 نوشته است:Emiliano نوشته است:
1. با سلام به همه ی دوستان، با توجه به مشکلاتی؛ که، حجم بالای "مردی که زیاد می دانست" به وجود آورد، این فیلم رو مجدداً با یه فرمت دیگه و تو یه جلسه (امروز) براتون آپلود می کنم.
2. لطفاً فایل های قبلی رو دور بریزید؛ چون، هیچ کاربردی دیگه ندارن.
من هم همه ی لینک های قبلی رو پاک کردم و در زیر، لینک های جدید می یان.
از این بابت شرمنده ی دوستانم؛ اما، علتش کمبود حجم "پیکو فایل" بود.
یادمه دوست عزیزم "59" هم قبلاً فیلم های زیادی رو با حجم زیر 100 مگ آپلود کرده بودن؛ که، این کار خیلی بهتر از اینه؛ که، این مشکلات به وجود بیاد.
این فیلم رو به همین دوست عزیز؛ یعنی، "59" تقدیم می کنم.
3. فقط، باز هم می گم: دقت کنید که فیلم پس از دانلود همه ی این قسمت ها (و نمی تونید با دانلود یک یا دو قسمت اونو مشاهده کنید) و در نهایت با کلیک روی دانلود قسمت آخر (کم حجم و دستور به DOS) به دست می یاد. پس از دانلود یک یا دو قسمت به تنهایی خودداری بفرمایید:
http://s1.picofile.com/file/7572093759/Mardi_Ke_Ziad_Midanest_mp4_WinmendSp0.html
http://s1.picofile.com/file/7572118923/Mardi_Ke_Ziad_Midanest_mp4_WinmendSp1.html
http://s1.picofile.com/file/7572137418/Mardi_Ke_Ziad_Midanest_mp4_WinmendSp2.html
http://s1.picofile.com/file/7572202040/Mardi_Ke_Ziad_Midanest_mp4_WinmendSp3.html
http://s3.picofile.com/file/7572211177/Mardi_Ke_Ziad_Midanest_mp4_WinmendSp4.html
http://s1.picofile.com/file/7572228595/Mardi_Ke_Ziad_Midanest_mp4_WinmendSp5.html
http://s2.picofile.com/file/7572266769/Mardi_Ke_Ziad_Midanest_mp4_WinmendSp6.html
http://s2.picofile.com/file/7572287739/Mardi_Ke_Ziad_Midanest_mp4_WinmendSp7.html
4. اکنون حتماً فایل زیر را دانلود و بر روی آن کلیک نمایید تا فیلم شما سر هم شود:
http://s1.picofile.com/file/7572081612/Mardi_Ke_Ziad_Midanest_mp4.bat.html
5. نکته: این کار رو به کمک نرم افزار WinMend File Splitter 1.3.2.0 انجام داد ه م .
امیر جان سنگ تمام گذاشتید،
من شرمنده شما هستم،
آروزی من دیدن این فیلم بود که شما برآورده کردید.
همچنین بسیار خرسند هستم که پست "پخش با موشی"،
مورد توجه و لطف شما قرار گرفته.
سلامت باشی.
-----------------------------
پی نوشت:
فیلم هنرپیشه با کیفیت دیداری متوسط و حجم مناسب ٩٠ مگابایت،
تقدیم به امیر گرامی و سپاس دوباره از ایشان،
برای ضبط و انتشار فیلم "مردی که زیاد میدانست".
فیلم کامل "هنرپیشه - ١٣٧١" در یک فایل فشرده:
http://elmond.persiangig.com/Honarpishe%20-%20(1371).rar
.
.
.
سلامت باشید.
1. "59" عزیز، سلام.
2. واقعاً خوشحال شدم که تونستم کار ناچیزی برات انجام بدم و شرمنده که دیر شد و کلی هم اذیت شدید.
3. بنده هم از شما بی نهایت ممنونم؛ بخاطر، "هنرپیشه". عالی بود. دست مریزاد.
59 نوشته است:
فریماه فرجامی
فریماه فرجامی در سال ۱۳۳۱ در تهران متولد شد. مدرك ليسانس دراماتيك را از دانشكده هنرهای دراماتيك
در سال ۱۳۵۶ دريافت كرد. فعاليت هنري را از سال ۱۳۵۵ با گويندگي در نمايش های راديويي تجربه كرد
و بازی در نمايش تلويزيوني " آدمك مومي " را از همان سال آغاز كرد. همچنين بازي در سينما را
از سال ۱۳۵۹ با فيلم "گفت هر سه نفرشان" به كارگرداني "غلامعلي عرفان" شروع نمود.
فریماه فرجامی در کارنامه ی هنری خود، ۱۷ فیلم را در مقام بازیگر دارد.
------------------
------------------
------------------
.
.
.
-------------------------
پخش فیلمهای سینمایی در دهه ی شصت و سالهای اپتدایی از دهه ی هفتاد،
محدود به زمان و ساعت های ویژه ی خود در دو کانال تلویزیونی آن روزگاران بود.
کانال یک، پنجشنبه شبها دیر وقت و جمعه عصرها در صورت برخورد نکردن با مناسبتهای مذهبی،
به پخش فیلمهای سینمایی ایرانی و خارجی میپرداخت. فیلم ایرانی "زنگها - ۱۳۶۴"،
یکی از فیلمهایی بود که در سالهای ۶۵ و ۶۶، به طور مرتب پنجشنبه شبها برای پخش،
به روی آنتن کانال یک صدا و سیما میرفت که تکرار پخش آن در آن زمان غنیمتی بشمار میامد.
کانال دو نیز در پنجشبه شبها، حدود ساعت ۹ اقدام به پخش فیلم سینمایی ایرانی مینمود.
فیلمهای ماندگاری همچون: " خط پایان - ۱۳۶۴"، "گمشده - ۱۳۶۴" و ... از جمله فیلمهایی بودند
که گاهی بصورت منظم و پی در پی، در هفته های متوالی باز پخش میشدند و ساختار استوار آنها،
هیچگاه موجب تکراری شدن و دلزدگی برای تماشاگر تلویزیون نمیگردید.
فیلم سینمایی "بی پناه - ۱۳۶۵" به نویسندگی و کارگردانی " عليرضا داوودنژاد"،
با بازی : " فريماه فرجامی"، "عبدالرضا اكبريی" و "مصطفي طاری"،
یکی دیگر از فیلمهای دوره ی شصت بود که بارها از کانال دو در بخش فیلم سینمایی ساعت ۹،
پنجشبه شبها نشان داده میشد. فضای ابرآلود و پر از رنج و مشکلاتی که در فیلم نشان داده میشد،
همراه با چهره های غم زده و افسرده ناک بازیگران فیلم در آن دوره ی زمانی،
چندان ناخوشایند هم به نظر نمیرسید و اکنون نیز جزوی از خاطرات گشته و یادآور آنها میباشد.
تقدیم به بچه های دیروز که همچنان وفادار به کودکی ها هستند.
فیلم کامل "بی پناه - ۱۳۶۵" در یک فایل فشرده:
http://www.4shared.com/rar/PcHSu1UY/Bi_Panah-1365_1_.html
.
.
.
جاودان باد یاد خاطرات کودکی و نوجوانی.
شاد و سلامت باشید.
4. مدت ها بود با خودم فکر می کردم خانوم "فریماه فرجامی" یا خارج از کشورن، یا مث بعضی بازیگرا دیگه خودشونو بازنشست کرده ن، تا این که 30 آذر وقتی این خبر کوتاه رو توی روزنامه ی "هفت صبح"، روزنامه ی مورد علاقه م، خوندم، خیلی دلم گرفت:
منبع: 7 صبح 476، 30 آذر 1391
5. امان از این آلزایمر. این مقاله ی "جلال سیادت پژوه" هم در مورد آلزایمر و بیشتر، در مورد زنده یاد "فهیمه راستکار"، راوی "علی کوچولو"، واقعاً آدمو دگرگون می کنه. لطفاً برای تک تک واژه هاش وقت بذارید و با دقت بخونیدش:
منبع: 7 صبح 455، 6 آذر 1391
Emiliano- تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
امیر جان بسیار خرسندم که سرانجام آماده سازی و ارایه فایل فیلم هنرپیشه انجام شد.
خاطرم بود که مدتها پیش در این مورد صحبت کرده بودیم.
راستش، پست مربوط به خانم فرجامی رو من با خودسانسوری نوشتم.
حالا که شما اشاره ای داشتید، فقط اینرو بگم که، در کارنامه ی هنری ایشان،
تمام نقش ها پر از حالت های روحی نامناسب و افسردگی های گوناگون هست
و دریغ از نقش یک انسان شاد و حتی معمولی. تنها نقشی که بدور از حالت پریشانی هست
و ایشان آنرا ایفا میکند، در فیلم اجاره نشینها میباشد که عکس روزنامه ای هم که قرار دادید،
اتفاقن همخوانی با نوشته های ما پیدا کرد.
با نگاه به بازی ایشان در اجاره نشینها، میتوان حتی نشان هایی از مناسب بودنشان،
برای ایفای نقشهای طنز و کمدی زیرپوستی را پیدا کرد.
شاید در این مورد هم باید گفت: افسوس که این استعداد و چهره،
آگاهانه به خاموشی رفت.
سلامت باشی.
آدلا هنوز شام نخورده
سلام
به جای نوشتن سعی می کنم با تصاویر و کلیپ زیبایی از این فیلم برایتان خاطرات قدیمی را تداعی کنم.
آدلا هنوز شام نخورده (محصول 1978 , جمهوری چک)
سکانس گریم کردن دستیار توسط کارآگاه نیک کارتر :
http://s2.picofile.com/file/7612123759/Ad%C3%A9la_je%C5%A1t%C4%9B_neve%C4%8De%C5%99ela_1977_uk%C3%A1zka_YouTube.mp4.html
و اگر دوست دارید که بدانید الان بازیگر نقش نیک کارتر چه قیافه ای شده این یکی رو ببینید:
به نظرم خوش تیپ مونده!
این هم برای اطلاعات بیشتر : http://www.imdb.com/title/tt0075633/?ref_=fn_al_tt_1
ارادتمند
افشین
به جای نوشتن سعی می کنم با تصاویر و کلیپ زیبایی از این فیلم برایتان خاطرات قدیمی را تداعی کنم.
آدلا هنوز شام نخورده (محصول 1978 , جمهوری چک)
سکانس گریم کردن دستیار توسط کارآگاه نیک کارتر :
http://s2.picofile.com/file/7612123759/Ad%C3%A9la_je%C5%A1t%C4%9B_neve%C4%8De%C5%99ela_1977_uk%C3%A1zka_YouTube.mp4.html
و اگر دوست دارید که بدانید الان بازیگر نقش نیک کارتر چه قیافه ای شده این یکی رو ببینید:
به نظرم خوش تیپ مونده!
این هم برای اطلاعات بیشتر : http://www.imdb.com/title/tt0075633/?ref_=fn_al_tt_1
ارادتمند
افشین
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
دوستان گرامی سلام
مدتی ست در جستجوی فیلمی هستم و از انجایی که تلاشهایم به جایی نرسید گفتم با دوستان مطرح کنم و از تخصصتان استفاده کنم تا بتونیم گمشده را پیدا کنیم.
این فیلم خارجی به نام « پدر من » داستان رییس جوان یک شرکت بود که در وسط جلسه به او خبر دادند مادرش بیمار است و او علیرغم مشغله کاری به دیدار خانواده اش رفت ولی بعد از مدتی متوجه شد بیمار اصلی پدرش است نه مادرش.و بعد از کشمکشهای فراوان با خودش تصمیم گرفت کارش را مدتی کنار بگذارد و اوقاتش را با پدرش بگذراند.غیر از پیگیری درمان پدر اوقات تفریح خودش را به پدر اختصاص می داد بطوریکه پدر و پسر با هم بازی و تفریح می کردند تا جایی که حتی پدر با حمایتهای پسر موفق به اخذ گواهینامه رانندگی شد.پدر کم کم به بیماری آلزایمر دچار شد و در نهایت در گذشت.ولی پسر خوشحال بود که تونسته بود اوقات خوشی را برای پدرش فراهم کند.
این فیلم بارها روزهای تعطیل از شبکه دو پخش شد.از دوستان خواهشمندم اگر مشخصات فیلم را دارند یا در آرشیو کسی هست شرایط دسترسی به مشخصات فیلم و خریداری آن را اطلاع رسانی کنند.
با تشکر فراوان
مدتی ست در جستجوی فیلمی هستم و از انجایی که تلاشهایم به جایی نرسید گفتم با دوستان مطرح کنم و از تخصصتان استفاده کنم تا بتونیم گمشده را پیدا کنیم.
این فیلم خارجی به نام « پدر من » داستان رییس جوان یک شرکت بود که در وسط جلسه به او خبر دادند مادرش بیمار است و او علیرغم مشغله کاری به دیدار خانواده اش رفت ولی بعد از مدتی متوجه شد بیمار اصلی پدرش است نه مادرش.و بعد از کشمکشهای فراوان با خودش تصمیم گرفت کارش را مدتی کنار بگذارد و اوقاتش را با پدرش بگذراند.غیر از پیگیری درمان پدر اوقات تفریح خودش را به پدر اختصاص می داد بطوریکه پدر و پسر با هم بازی و تفریح می کردند تا جایی که حتی پدر با حمایتهای پسر موفق به اخذ گواهینامه رانندگی شد.پدر کم کم به بیماری آلزایمر دچار شد و در نهایت در گذشت.ولی پسر خوشحال بود که تونسته بود اوقات خوشی را برای پدرش فراهم کند.
این فیلم بارها روزهای تعطیل از شبکه دو پخش شد.از دوستان خواهشمندم اگر مشخصات فیلم را دارند یا در آرشیو کسی هست شرایط دسترسی به مشخصات فیلم و خریداری آن را اطلاع رسانی کنند.
با تشکر فراوان
Negin 2- تعداد پستها : 244
Join date : 2011-01-02
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
سلام خدمت همگی دوستان. خوبین؟
نگین جان توضیحاتت خیلی منو یاد این فیلم میندازه. البته نه کاملا ولی شاید همین منظورت باشه یادمه شبکه 2 میداد و دوبلور نقش پدر هم مرحوم منوچهر نوذری بود به نظرم.
http://en.wikipedia.org/wiki/Dad_(film)
Negin 2 نوشته است:دوستان گرامی سلام
مدتی ست در جستجوی فیلمی هستم و از انجایی که تلاشهایم به جایی نرسید گفتم با دوستان مطرح کنم و از تخصصتان استفاده کنم تا بتونیم گمشده را پیدا کنیم.
این فیلم خارجی به نام « پدر من » داستان رییس جوان یک شرکت بود که در وسط جلسه به او خبر دادند مادرش بیمار است و او علیرغم مشغله کاری به دیدار خانواده اش رفت ولی بعد از مدتی متوجه شد بیمار اصلی پدرش است نه مادرش.و بعد از کشمکشهای فراوان با خودش تصمیم گرفت کارش را مدتی کنار بگذارد و اوقاتش را با پدرش بگذراند.غیر از پیگیری درمان پدر اوقات تفریح خودش را به پدر اختصاص می داد بطوریکه پدر و پسر با هم بازی و تفریح می کردند تا جایی که حتی پدر با حمایتهای پسر موفق به اخذ گواهینامه رانندگی شد.پدر کم کم به بیماری آلزایمر دچار شد و در نهایت در گذشت.ولی پسر خوشحال بود که تونسته بود اوقات خوشی را برای پدرش فراهم کند.
این فیلم بارها روزهای تعطیل از شبکه دو پخش شد.از دوستان خواهشمندم اگر مشخصات فیلم را دارند یا در آرشیو کسی هست شرایط دسترسی به مشخصات فیلم و خریداری آن را اطلاع رسانی کنند.
با تشکر فراوان
نگین جان توضیحاتت خیلی منو یاد این فیلم میندازه. البته نه کاملا ولی شاید همین منظورت باشه یادمه شبکه 2 میداد و دوبلور نقش پدر هم مرحوم منوچهر نوذری بود به نظرم.
http://en.wikipedia.org/wiki/Dad_(film)
sahra_7- تعداد پستها : 164
Join date : 2010-09-22
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
سه فلاش بک
.
.
.
پیشگفتار:
با آنکه از سه - چهار سال پیش تاکنون، به شکلی گسترده و آشکار،
به موضوع نوستالژیک "دهه ی شصت خورشیدی در ایران" پرداخته شده است،
(البته بماند که گویا دیگر رسانه های مختلف ارتباطی، نسبت به این " ارزش " بی میل گشته اند)،
با این حال برنامه های گوناگون بسیار زیادی، در "دفتر یادمانه ها" باقی ماندند که هنوز،
نامشان گشوده نشده و برگشان ورق نخورده است.
با کسب اجازه از دوستان گرامی، به یادآوری هایی کوتاه در مورد،
سه برنامه ی تلویزیونی میپردازم که برای دوتای از آنها تا آنجا که امکان داشت،
تصویر سازی نیز انجام گرفته است. امیدوارم که یاران همراه،
در تکمیل موارد نوشته شده، همانند همیشه کارساز خواهند بود.
همچنین یادآور میگردم که در نوشتن سال پخش برنامه های زیر،
بخاطر گذر زمان و نبود منابع رسمی از سوی صدا و سیما در مورد آنها،
امکان اختلاف زمانی یک ساله وجود دارد.
------------------------------------
١- آقای فنی (١٣٦٤):
مجموعه قطعات کوتاه نمایشی و طنز، با شرکت "کامران فیوضات" در نقش "آقای فنی".
ایشان علاقه ی عجیبی داشت به تعمیر وسایل خانه، بدین ترتیب که در آشپزخانه،
پشت میز مینشست و در حالی که اطرافش پر از ابزار آلات مختلف بود،
به جان یکی از وسایل برقی خانه می افتاد. تلویزیونی سیاه و سفید با قابی قرمز رنگ را،
خوب بیاد دارم که او هدف تعمیرش را داشت و پس از آنکه حسابی،
درون آنرا به بیرون ریخته بود، همانند همیشه میفهمید که دیگر کار از کار گذشته،
و اینبار هم یکی از وسایل برقی خانه، به دستان او از بین رفته است.
سال پخش "آقای فنی"، اگر اشتباه نکنم، ١٣٦٤ بود، چرا که من آن سال به "آمادگی" میرفتم.
کانال پخش را بیاد ندارم، اما گمانم بر این هست که، "آقای فنی" نیز همانند "آقای همه فن حریف"،
میان پرده هایی بود چند قسمتی، که در برنامه ی تلویزیونی "کشاورزی محور استقلال" پخش میشد
که در پست کارگردان گرامی "مجید بهشتی"، از وبلاگ "فرهنگ مجموعه های تلویزیونی ایرانی"،
اطلاعات تکمیلی در مورد عکس آن بازگفته شده بود. ناگفته نماند که چند سال پس از آن،
یعنی در تابستان ٦٨ یا ٦٩، سریالی داستانی در بخش عصرگاهی برنامه ی کودک و نوجوان کانال یک،
با سوژه ای نزدیک به "آقای فنی" پخش میشد که در آن، زنده یاد " اسماعیل داورفر "،
دایمن به پشت بام خانه شان برای تعمیر کولر میرفت و سپس با دستانی روغنی به پایین میامد،
و همسرش از دست کارهای او و خودسری که در بلد نبودن کارهای تعمیری و نسپردن آنها،
به استاد کار مربوطه را داشت، همیشه در ناراحتی بود و این، فضایی فکاهی را در سریال ایجاد مینمود.
------------------------------------
٢- سراب (١٣٦٧):
مجموعه ی مستند "سراب"، که با اجرایی خوب و درخور توجه،
از مجری تازه نفس و چهره ی نوی آن روزگار "محمود شهریاری"،
چهارشنبه شبها در زمستان ٦٧ و شاید به گمان دیگر در پاییز ٦٨ پخش میشد،
روایتگر ایرانیانی بود که در طی سالهای قبل از آن، بدلیل تغییرات ایجاد شده
و سپس جنگ، اقدام به مهاجرت نموده بودند و حال پس از گذری چند ساله،
تصمیم برای بازگشت همیشگی به وطن را گرفته بودند.
مجری برنامه "محمود شهریاری" بهمراه گروه فیلمبرداری،
هر بار به سالن پروازهای خارجی فرودگاه مهرآباد تهران میرفت و با مسافرانی که،
از راه دور به میهن بازمیگشتند مصاحبه میکرد و همیشه سوژه ی انتخابی آنها،
کسانی بودند که از تن دادن به مهاجرت و دوری از زادگاه، به شدت پشیمان شده بودند.
یکی از مصاحبه شونده ها، آقایی بود پنجاه و چند ساله، که بسیار عصبی و ناراحت بنظر میرسید.
ایشان برای دوربین و مجری برنامه تعریف میکرد که چند سال قبل به اصرار همسرش،
(یعنی در نیمه ی اپتدایی دهه شصت)، پس از تلاشهای فراوان،
موفق به گرفتن کارت سبز آمریکا میشوند و راهی آنجا میگردند. پس از گذشت دو سال،
آقا متوجه میشود که همسرش با مرد دیگری در ارتباط است. بدینسان ناراحت میشود
و تصمیم میگیرد که برای همیشه به ایران بازگردد.
بسیار خوب و روشن بیاد دارم که محمود شهریاری،
از مصاحبه شونده پرسید: "حالا همسر شما کجا هستند ؟!"،
مرد که انگار آمادگی قبلی برای پاسخ دادن داشت،
همانند آنهایی که برای یکدیگر فیلم تعریف میکنند، بی درنگ گفت:
"همونجا آمریکا هست، من تنها برگشتم، ایشون موند تا به انجام اون کارهای خودش برسه"،
شهریاری در ادامه پرسید: "به انجام چه کارهایی؟"، مرد پاسخ داد:
"همون عیش و نوش و برنامه های دیگه ای که الان با اون آقا با هم دارن".
پس از شنیدن این جمله، من که ٨-٩ سال بیشتر نداشتم، دو سوال برایم ایجاد شد،
اول آنکه، "چه برنامه هایی آنها با هم دارند؟"، و دیگر اینکه،
"چگونه ایشان اینقدر راحت، درباره ی زندگی خصوصی اش در جلوی دوربین صحبت میکند؟!".
------------------------------------
٣- تهاجم فرهنگی (تابستان ١٣٦٩)
در شهریور ماه ١٣٦٩، مجموعه ای ٤-٥ قسمتی با نام "تهاجم فرهنگی"،
پنج شنبه شبها بر روی آنتن کانال یک تلویزیون ایران میرفت که در آن،
با نشان دادن تک کادرهایی از "شوهای خارجی" و همچنین مستند هایی،
از جوانان ایران در دهه ی پنجاه خورشیدی و بویژه گسترش سبک "هیپی" در آن سالها،
تلاش بر آن میشد تا واژگان: "غرب زدگی"، "خود باختگی" و "سیه کرداری (فساد اخلاقی)"،
بگونه ای سلسله وار بیکدیگر ارتباط داده شوند و تمامی آنها، محصول "تهاجم فرهنگی" معرفی گردند.
دیدن این برنامه در آن زمان، برای من از جذابیت ویژه ای برخوردار بود،
چرا که انگار از یک سو، جای دستگاه ویدیوی نداشته مان را برای لحظاتی پر مینمود
و از سویی دیگر، همانند زنگ تفریحی بود که در میان برنامه های پاستوریزه ی تلویزیون،
برای یک ساعتی نواخته میشد. بجز موارد یاد شده، ساخت چنین برنامه ای در صدا و سیما،
آنهم با معیار آن سالها، بسیار جسورانه و تعجب برانگیز بنظر میرسید.
------------------------------------
پی نوشت:
فیلم کامل "پنجاه و سه نفر" محصول سال ١٣٦٨،
با کیفیت دیداری متوسط و حجم مناسب ٩٩ مگابایت،
تقدیم به دوستانی که درخواست قرار گیری دوباره ی این فیلم را
در فروم رویایی داشتند. البته بیاد دارم که دو نفر از مهمانان ارجمند فروم هم،
سال گذشته، درخواست قرار گیری مجدد فیلمهای "دسیسه" و "رانده شده"،
با بازی رضا رویگری را داشتند و همانگونه که خدمت ایشان گفتم،
امکانی برای آماده سازی دوباره ی فیلمهای قبلی و قرار دادنشان در فروم را
بخاطر کمبود وقت ندارم. اشتباه من در این بود که آن زمان،
اقدام به ایجاد حساب کاربری در سایت آپلود نکردم
و تمام فیلمها پس از یکی - دو ماه، از روند بارگیری خارج میشدند.
با این حال آنچه که فعلن با توجه به تعداد درخواستها و داشتن وقت بود،
در مورد فیلم زیر انجام دادم. تا چه پیش آید و چه در نظر آید. با احترام.
فیلم کامل "پنجاه و سه نفر - ١٣٦٨" در یک فایل فشرده:
http://elmond.persiangig.com/53%20Nafar-1368.rar
.
.
.
جاودان باد یاد خاطرات کودکی و نوجوانی.
شاد و سلامت باشید.
اين مطلب آخرين بار توسط 59 در السبت مايو 11, 2013 8:57 am ، و در مجموع 1 بار ويرايش شده است.
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
1. عالی بود "59" عزیز.
حتا یادآوری این سه برنامه خیلی جالب بود؛ دیگه چه برسه به، عکس ها؛ که، همه چی رو تموم کرد.
ضمن این که خوب می دونم عکس ها حاصل هنرمندی و مونتاژ خودتونه؛ اما، خیلی حرفه ای بودن.
بیشتر برنامه ی دوم و سوم رو خوب یادمه؛ بخصوص، من هم سومی رو یادمه کنسرت های "اندی مددیان" رو روی صفحه ی تلویزیون می دیدیم و برامون جالب بود. همون چند ثانیه از خود کلیپ ها و کنسرت هاش بیشتر فاز می داد!
2. حالا که بحث خاطره بازیه، من هم با خوندن این سطور یاد برنامه ی دیگه ای افتادم؛ که، تا به حال ازش صحبتی نشده بود:
"هشت بهشت". سریالی که خیلی دوس داشتمش؛ بخصوص، موسیقی شو.
اینجا؛ که، سایتی تجاریه، می فروشدش و عکساش هم "نصف العیش"ه؛ اما، احیاناً کسی از دوستان موسیقی شو نداره؟
http://shopus.ws/CD-DVD/Serial/413-%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF-%D8%B3%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D9%84-%D9%87%D8%B4%D8%AA-%D8%A8%D9%87%D8%B4%D8%AA.html
Emiliano- تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
Emiliano نوشته است:
1. عالی بود "59" عزیز.
حتا یادآوری این سه برنامه خیلی جالب بود؛ دیگه چه برسه به، عکس ها؛ که، همه چی رو تموم کرد.
ضمن این که خوب می دونم عکس ها حاصل هنرمندی و مونتاژ خودتونه؛ اما، خیلی حرفه ای بودن.
بیشتر برنامه ی دوم و سوم رو خوب یادمه؛ بخصوص، من هم سومی رو یادمه کنسرت های "اندی مددیان" رو روی صفحه ی تلویزیون می دیدیم و برامون جالب بود. همون چند ثانیه از خود کلیپ ها و کنسرت هاش بیشتر فاز می داد!
2. حالا که بحث خاطره بازیه، من هم با خوندن این سطور یاد برنامه ی دیگه ای افتادم؛ که، تا به حال ازش صحبتی نشده بود:
"هشت بهشت". سریالی که خیلی دوس داشتمش؛ بخصوص، موسیقی شو.
اینجا؛ که، سایتی تجاریه، می فروشدش و عکساش هم "نصف العیش"ه؛ اما، احیاناً کسی از دوستان موسیقی شو نداره؟
http://shopus.ws/CD-DVD/Serial/413-%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF-%D8%B3%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D9%84-%D9%87%D8%B4%D8%AA-%D8%A8%D9%87%D8%B4%D8%AA.html
سلام
آره امیر سریال هشت بهشت جزو معدود سریال های غیرمعروفی (نسبت به بو علی سینا و امثالهم) است که من هنوز آن را در خاطر دارم. پنجشنبه شبها حوالی ساعت هشت و نیم تا نه و نیم پخش میشد و شبکه ی دوم سیما هم سازنده اش بود. اگر خاطرتان باشد دزدی همسفر کاروان شده بود تا در موقعیت مناسب به دوستان خود اجازه حمله را بدهد اما در این سفر شیفته ی داستان زندگی تک به تک کاروانیان شد. یکی از قسمتها مربوط میشد به داستان سیامک اطلسی. خاطرم هست که سیامک اطلسی با الاغش درگیر میشد و الاغ بدجنس با دمبش ضربه ای فنی به میان دوپای اطلسی میزد و او از درد به خود می پیچید. این صحنه که واقعی بود به همین ترتیب در سریال استفاده شده بود و برای من جای حیرت بود که چرا. در سریال بقیه کاروانیان با دیدن این اتفاق دستجمعی می خندیدند. تا جایی که خاطرم هست محصول استان اصفهان بود یا با هنرنمایی اکیپ هنرمندان اصفهان ساخته شده بود (سوای بازیگران اصلی). SMAM جان شما سریالش را ندارید؟
ارادتمند
افشین
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
امیر جان بسیار بسیار خرسندم که پست "سه فلاش بک"، مورد توجهت قرار گرفته.Emiliano نوشته است:
1. عالی بود "59" عزیز.
حتا یادآوری این سه برنامه خیلی جالب بود؛ دیگه چه برسه به، عکس ها؛ که، همه چی رو تموم کرد.
ضمن این که خوب می دونم عکس ها حاصل هنرمندی و مونتاژ خودتونه؛ اما، خیلی حرفه ای بودن.
بیشتر برنامه ی دوم و سوم رو خوب یادمه؛ بخصوص، من هم سومی رو یادمه کنسرت های "اندی مددیان" رو روی صفحه ی تلویزیون می دیدیم و برامون جالب بود. همون چند ثانیه از خود کلیپ ها و کنسرت هاش بیشتر فاز می داد!
2. حالا که بحث خاطره بازیه، من هم با خوندن این سطور یاد برنامه ی دیگه ای افتادم؛ که، تا به حال ازش صحبتی نشده بود:
"هشت بهشت". سریالی که خیلی دوس داشتمش؛ بخصوص، موسیقی شو.
در مورد تصویر سازی ها هم لطف داری و ممنون هستم که دلگرمی میبخشی.
تمام تلاشم بر این بود تا آنچه که در خاطر دارم رو،
با زبان تصویر کمی زنده کنم و بتونیم پروازی به روزهای گذشته داشته باشیم.
در ضمن، عکس میکروفونی که در تصویر سازی "سراب" استفاده شده،
برگرفته از فایل خاطره انگیزی هست که شما از "جنگ های مناسبتی" در دهه ی شصت،
قرار داده بودی و این میکروفون در دست مجری آن برنامه بود.
باز هم "همخوانی فکرها" و "یگانگی اندیشه ها" رو در این فروم رویایی،
با یادآوری بسیار نوستالژیکی که از "هشت بهشت" داشتی، زنده کردی چرا که،
چندی پیش من هم دقیقن بیاد این سریال افتاده بودم. سپاسگزارم.
سلامت باشی.
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
کیانوش عیاری
کیانوش عیاری (زاده ۱۳۳۰ - اهواز) نویسنده و کارگردان ایرانی است.
او تا به حال برنده دو لوح زرین و یک سیمرغ بلورین از جشنواره فیلم فجر شده است.
مشخصه ی بارز در فیلم هایش، ایجاد سبک واقع گرایانه و پرداختن به موضوعات بکر،
در آثار مختلف ساخته شده توسط او میباشد. (از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد)
--------------------------
کیانوش عیاری در دهه ی شصت خورشیدی، با ساخت فیلمهای ماندگاری همچون:
" تنوره ی دیو - ١٣٦٤ "، " شبح کژدم - ١٣٦٥ "، " روز با شکوه - ١٣٦٧ "
و اثر " دو نیمه سیب - ١٣٧٠ "، توانست آمیزه ای از سینمای داستانی را
در قالب آنچه هر انسان در زندگی روزمره ی خود میبیند و تجربه مینماید
با بهره گیری از هنر هفتم در میان فیلمهای سینمای ایران به ثبت برساند.
تا قبل از آن یعنی در دهه ی پنجاه، کیانوش عیاری فعالیت سینمایی اش را
با ساخت فیلمهای هشت میلیمتری در "سینمای آزاد اهواز" آغاز کرده بود
از اینرو بود که در تابستان سال ١٣٥٨، مستندی با نام " تازه نفس ها " را ساخت
که نشانگر شکل درونی جامعه ی عوام ایران پس از بهمن ٥٧ بود. این مستند
با سوژه قرار دادن مردم کوچه و بازار و همچنین سرگرمی های آنان در مکانهای عمومی،
اجتماعی را نشان میدهد که پس از تخلیه ی نیروی خود در چند ماه قبلش،
حال دوباره به زندگی روزمره باز میگردد و کمی هم در ضمن،
بیاد آنچه که تا چندی پیش داشته و حال نجوای کم رنگ شدنش را میشنود، افتاده است.
یکی از قسمتهای خاطره انگیز این مستند بی آلایش، نشان دادن تاترهای لاله زاری میباشد
که دیگر به اندازه ی قابل توجهی بروز شده اند و سوژه هایشان نیز همانند فضای جامعه،
بدور آسه ی دگرگونی میگردند. این سوژه ها تا بیش از یک دهه پس از زمان ساخت این مستند،
همچنان در برنامه های تلویزیونی ایران بکار گرفته میشدند و تمامی بچه های دهه شصت،
با آنها آشنا هستند. مفاهیمی همچون: "جوان اعلامیه بدست"، "ساواکی"، "فرار در شب"،
"سوت پاسبان در کوچه ی تاریک" و بسیاری نمادهای مشخص و کلیشه ای دیگری
که برای ما کودکان و نوجوانان شصت، بواسطه ی خوراک های تلویزیونی در آن دوران
و بویژه در دهه های فجر، آشناست و دیگر جزیی از یادمانه هایمان گشته است.
--------------------------
نظر دوستان گرامی را به دیدن بخشهای کوتاهی از مستند "تازه نفس ها" جلب مینمایم،
که در آن، بازیگران مشهور آن زمان، همچون: "محمد ورشوچی"، "نعمت اله گرجی"،
"كاظم افرندنيا" و "ناصر گیتیجاه" به روی صحنه ی نمایش هستند.
همچنین در انتهای این کلیپ (دقیقه ی ٠٦:١٧)، در جلوی درب سینما،
"عباس قاجار" هنرپیشه ی نقشهای "مکمل - منفی" ایستاده،
که در بسیاری از فیلمهای دهه های ٦٠ و ٧٠ به ایفای نقش میپرداخت و برای نسل ما،
چهره ای شناخته شده دارد. ایشان البته مدیریت سینماهای "جمهوری"،
"شهرفرنگ" و "شهر قصه" را نیز در كنار حرفه ی بازيگری به عهده داشته اند.
قسمتهای خاطره انگیزی از مستند " تازه نفس ها - ١٣٥٨ " ساخته ی "کیانوش عیاری":
http://elmond.persiangig.com/Taze%20Nafas.Ha-1358.rar
.
.
.
جاودان باد یاد خاطرات کودکی و نوجوانی.
شاد و سلامت باشید.
اين مطلب آخرين بار توسط 59 در السبت مايو 11, 2013 8:54 am ، و در مجموع 1 بار ويرايش شده است.
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
اگر امکان دارد در باره سریال قدیمی شمال بزرگ کمی توضیح دهید
ahmad1300mo- تعداد پستها : 34
Join date : 2012-04-22
پخش سریال رعنا
مژده مژده
دوستان گرامی شبکه آی فیلم اقدام به پخش سریال دوست داشتنی رعنا نموده است.برای اطلاع از زمان پخش و باز پخش این سریال به سایت زیر مراجعه فرمایید.
http://www.ifilmtv.ir
دوستان گرامی شبکه آی فیلم اقدام به پخش سریال دوست داشتنی رعنا نموده است.برای اطلاع از زمان پخش و باز پخش این سریال به سایت زیر مراجعه فرمایید.
http://www.ifilmtv.ir
اين مطلب آخرين بار توسط Negin 2 در السبت فبراير 02, 2013 6:02 am ، و در مجموع 6 بار ويرايش شده است.
Negin 2- تعداد پستها : 244
Join date : 2011-01-02
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
sahra_7 نوشته است:سلام خدمت همگی دوستان. خوبین؟
نگین جان توضیحاتت خیلی منو یاد این فیلم میندازه. البته نه کاملا ولی شاید همین منظورت باشه یادمه شبکه 2 میداد و دوبلور نقش پدر هم مرحوم منوچهر نوذری بود به نظرم.
http://en.wikipedia.org/wiki/Dad_(film)
صحرا جان دقیقا خودش بود یک دنیا ممنونم با دیدن عکسهاش کاملا خاطره اش برام زنده شد.خیلی لطف کردی.
Negin 2- تعداد پستها : 244
Join date : 2011-01-02
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
59 نوشته است:
سه فلاش بک
.
.
.
پیشگفتار:
با آنکه از سه - چهار سال پیش تاکنون، به شکلی گسترده و آشکار،
به موضوع نوستالژیک "دهه ی شصت خورشیدی در ایران" پرداخته شده است،
(البته بماند که گویا دیگر رسانه های مختلف ارتباطی، نسبت به این " ارزش " بی میل گشته اند)،
با این حال برنامه های گوناگون بسیار زیادی، در "دفتر یادمانه ها" باقی ماندند که هنوز،
نامشان گشوده نشده و برگشان ورق نخورده است.
با کسب اجازه از دوستان گرامی، به یادآوری هایی کوتاه در مورد،
سه برنامه ی تلویزیونی میپردازم که برای دوتای از آنها تا آنجا که امکان داشت،
تصویر سازی نیز انجام گرفته است. امیدوارم که یاران همراه،
در تکمیل موارد نوشته شده، همانند همیشه کارساز خواهند بود.
همچنین یادآور میگردم که در نوشتن سال پخش برنامه های زیر،
بخاطر گذر زمان و نبود منابع رسمی از سوی صدا و سیما در مورد آنها،
امکان اختلاف زمانی یک ساله وجود دارد.
------------------------------------
١- آقای فنی (١٣٦٤):
[color=darkblue]مجموعه قطعات کوتاه نمایشی و طنز، با شرکت "کامران فیوضات" در نقش "آقای فنی".
ایشان علاقه ی عجیبی داشت به تعمیر وسایل خانه، بدین ترتیب که در آشپزخانه،
پشت میز مینشست و در حالی که اطرافش پر از ابزار آلات مختلف بود،
به جان یکی از وسایل برقی خانه می افتاد. تلویزیونی سیاه و سفید با قابی قرمز رنگ را،
خوب بیاد دارم که او هدف تعمیرش را داشت و پس از آنکه حسابی،
درون آنرا به بیرون ریخته بود، همانند همیشه میفهمید که دیگر کار از کار گذشته،
و اینبار هم یکی از وسایل برقی خانه، به دستان او از بین رفته است.
[b][size=15]فیلم کامل "پنجاه و سه نفر - ١٣٦٨" در یک فایل فشرده:
http://elmond.persiangig.com/53%20Nafar-1368.rar
.
.
.
جاودان باد یاد خاطرات کودکی و نوجوانی.
شاد و سلامت باشید.
مطلب بسیار سنجیده و کارشده ای بود.شخصا از توضیحات مبسوط شما سپاسگزارم.
Negin 2- تعداد پستها : 244
Join date : 2011-01-02
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
Indiana Jones نوشته است:Emiliano نوشته است:
1. عالی بود "59" عزیز.
حتا یادآوری این سه برنامه خیلی جالب بود؛ دیگه چه برسه به، عکس ها؛ که، همه چی رو تموم کرد.
ضمن این که خوب می دونم عکس ها حاصل هنرمندی و مونتاژ خودتونه؛ اما، خیلی حرفه ای بودن.
بیشتر برنامه ی دوم و سوم رو خوب یادمه؛ بخصوص، من هم سومی رو یادمه کنسرت های "اندی مددیان" رو روی صفحه ی تلویزیون می دیدیم و برامون جالب بود. همون چند ثانیه از خود کلیپ ها و کنسرت هاش بیشتر فاز می داد!
2. حالا که بحث خاطره بازیه، من هم با خوندن این سطور یاد برنامه ی دیگه ای افتادم؛ که، تا به حال ازش صحبتی نشده بود:
"هشت بهشت". سریالی که خیلی دوس داشتمش؛ بخصوص، موسیقی شو.
اینجا؛ که، سایتی تجاریه، می فروشدش و عکساش هم "نصف العیش"ه؛ اما، احیاناً کسی از دوستان موسیقی شو نداره؟
http://shopus.ws/CD-DVD/Serial/413-%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF-%D8%B3%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D9%84-%D9%87%D8%B4%D8%AA-%D8%A8%D9%87%D8%B4%D8%AA.html
سلام
آره امیر سریال هشت بهشت جزو معدود سریال های غیرمعروفی (نسبت به بو علی سینا و امثالهم) است که من هنوز آن را در خاطر دارم. پنجشنبه شبها حوالی ساعت هشت و نیم تا نه و نیم پخش میشد و شبکه ی دوم سیما هم سازنده اش بود. اگر خاطرتان باشد دزدی همسفر کاروان شده بود تا در موقعیت مناسب به دوستان خود اجازه حمله را بدهد اما در این سفر شیفته ی داستان زندگی تک به تک کاروانیان شد. یکی از قسمتها مربوط میشد به داستان سیامک اطلسی. خاطرم هست که سیامک اطلسی با الاغش درگیر میشد و الاغ بدجنس با دمبش ضربه ای فنی به میان دوپای اطلسی میزد و او از درد به خود می پیچید. این صحنه که واقعی بود به همین ترتیب در سریال استفاده شده بود و برای من جای حیرت بود که چرا. در سریال بقیه کاروانیان با دیدن این اتفاق دستجمعی می خندیدند. تا جایی که خاطرم هست محصول استان اصفهان بود یا با هنرنمایی اکیپ هنرمندان اصفهان ساخته شده بود (سوای بازیگران اصلی). SMAM جان شما سریالش را ندارید؟
ارادتمند
افشین
من آن قسمت را خیلی دوست داشتم که مردی (اردلان شجاع کاوه) یک سیب سرخ را در آب رودخانه دید و آن را گاز زد بعد با خود گفت که سیب حلال بوده یا نه و با پیگیری زیاد صاحب باغ را پیدا کرد .صاحب باغ به او گفت که من دختری کور و معلول دارم و ..... و این امر موجب ازدواج او با دختر صاحب باغ شد.
Negin 2- تعداد پستها : 244
Join date : 2011-01-02
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
مژده مژده
دوستان گرامی شبکه آی فیلم اقدام به پخش سریال دوست داشتنی رعنا نموده است.برای اطلاع از زمان پخش و باز پخش این سریال به سایت زیر مراجعه فرمایید.http://www.ifilmtv.ir
دوستان گرامی شبکه آی فیلم اقدام به پخش سریال دوست داشتنی رعنا نموده است.برای اطلاع از زمان پخش و باز پخش این سریال به سایت زیر مراجعه فرمایید.http://www.ifilmtv.ir
Negin 2- تعداد پستها : 244
Join date : 2011-01-02
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
سلام
فیلمی روی طاقچه ذهنمان هست که حتما خیلی ها از آن خاطره دارند:
سوسا دختربچه ای است که پدرومادرش دارند برای یک ماموریت چند روزه از شهر می روند و او و برادرش تامک باید دو سه روزی دو تایی سر کنند. بعد از رفتن مادر و پدر سر و کله زنی پیدا می شود که ادعا می کند همسایه خانم یانکاست و چون خانم یانکا آپاندیس گرفته و نمی تواند به آنها سر بزند به او سپرده که برای ناهارشان مواد غذایی ببرد. سوسا به غریبه ها اعتماد ندارد و حتما باید صندلی بگذارد و زن غریبه را از چشمی در ببیند. چشم ها و دماغ زن از عدسی چشمی گنده تر به نظر می رسد و همین سوسا را مطمئن می کند که او دروغ می گوید و گرگی است که خودش را به شکل آدم درآورده!... ماجرای دو سه روز تنهایی سوسا و برادرش در خانه و جریاناتی که سر غذا پختن و خرید و لباس شستن و باقی قضایا درست می کنند اینقدر شیرین و خاطره انگیز بود که هنوز هم خیلی از این صحنه ها در ذهن بچه های دیروز زنده و روشن است.
چون حجم کل فیلم خیلی زیاد است و امکان آپلودش نیست بخشی از آن را که خیلی ها بیشتر ازش خاطره دارند انتخاب کردم و اینجا قرار دادم. بدیهی است که برای کم کردن حجم، درصدی از کیفیت فیلم افت کرد. به هرحال تماشایش خاطره انگیز است:
http://s1.picofile.com/file/7643748923/soosa.flv.html
فیلمی روی طاقچه ذهنمان هست که حتما خیلی ها از آن خاطره دارند:
سوسا دختربچه ای است که پدرومادرش دارند برای یک ماموریت چند روزه از شهر می روند و او و برادرش تامک باید دو سه روزی دو تایی سر کنند. بعد از رفتن مادر و پدر سر و کله زنی پیدا می شود که ادعا می کند همسایه خانم یانکاست و چون خانم یانکا آپاندیس گرفته و نمی تواند به آنها سر بزند به او سپرده که برای ناهارشان مواد غذایی ببرد. سوسا به غریبه ها اعتماد ندارد و حتما باید صندلی بگذارد و زن غریبه را از چشمی در ببیند. چشم ها و دماغ زن از عدسی چشمی گنده تر به نظر می رسد و همین سوسا را مطمئن می کند که او دروغ می گوید و گرگی است که خودش را به شکل آدم درآورده!... ماجرای دو سه روز تنهایی سوسا و برادرش در خانه و جریاناتی که سر غذا پختن و خرید و لباس شستن و باقی قضایا درست می کنند اینقدر شیرین و خاطره انگیز بود که هنوز هم خیلی از این صحنه ها در ذهن بچه های دیروز زنده و روشن است.
چون حجم کل فیلم خیلی زیاد است و امکان آپلودش نیست بخشی از آن را که خیلی ها بیشتر ازش خاطره دارند انتخاب کردم و اینجا قرار دادم. بدیهی است که برای کم کردن حجم، درصدی از کیفیت فیلم افت کرد. به هرحال تماشایش خاطره انگیز است:
http://s1.picofile.com/file/7643748923/soosa.flv.html
Heidi- تعداد پستها : 129
Join date : 2012-02-16
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
خانواده دی هم از آن سریال های کارتونی خاطره انگیزی است که بچه های دهه شصت خوب یادشان هست. از اونجائیکه غیر از یک نسخه به زبان اسپانیایی در یوتیوب، نسخه دیگری از آن موجود نیست و هرچه هست فقط تیتراژ امریکاییش است، دوبله فارسی یکی از قسمت های سریال را برای تجدید خاطره اینجا قرار دادم.
از اونجائیکه سایت میزبان برای آپلود فایل محدودیت حجمی قرار داده ناچار به حذف بخشی از آن شدم. به هرحال تماشایش مغتنم است:
http://s3.picofile.com/file/7643802468/Khanevadeye_Dey.flv.html
از اونجائیکه سایت میزبان برای آپلود فایل محدودیت حجمی قرار داده ناچار به حذف بخشی از آن شدم. به هرحال تماشایش مغتنم است:
http://s3.picofile.com/file/7643802468/Khanevadeye_Dey.flv.html
Heidi- تعداد پستها : 129
Join date : 2012-02-16
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
مشاهیر ادبیات ژاپن اسم یه مجموعه انیمیشن بود که از شبکه دو پخش می شد. قسمت های زیادی از این مجموعه به دلیل مسائل سانسوری کلا قابل پخش نبود. تلویزیون چند قسمت از این مجموعه را برای ما پخش کرد که یکیش در مورد دختری بود که پدرش داروی پوست می فروخت و داروهایش تقلبی از آب در آمده بود و قسمت دیگرش در مورد مرد جوانی بود که برای معلمی به شهر دیگری می رفت و در دبیرستان با آزار و اذیت شاگردها و نقشه های مدیر و ناظم مدرسه درگیر می شد. قسمتی از این بخش را برای دانلود اینجا قرار دادم که زیرنویس انگلیسی دارد.
http://s1.picofile.com/file/7643900214/Mashahire_Japon.flv.html
http://s1.picofile.com/file/7643900214/Mashahire_Japon.flv.html
Heidi- تعداد پستها : 129
Join date : 2012-02-16
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
"آنجا که کبوترها می میرند" چیزی حدود هجده سال پیش- بعد از ظهر جمعه- از شبکه یک پخش شد.بعدها حسین ابراهیمی (الوند) کتابش را به فارسی ترجمه کرد و انتشارات سروش چاپش کرد.هم فیلم (که دو بار بیشتر از تلویزیون پخش نشد) و هم کتاب، اشک منو که اون موقع اوایل نوجوانی ام بود درآورد. قصه دوستی پدربزرگ و نوه ای بود که کبوتری را از جوجگی بزرگ می کنند و در یک مسابقه محلی پرواز کبوتر شرکتش می دهند.درحالیکه دیکنز (کبوتر) در تقلاست تا مسافت زیادی را از جای دوری به خانه برگردد،اتفاقاتی برای این پدربزرگ و نوه می افتد.در نهایت دیکنز بعد از طی مسافتی طولانی،خسته و زخمی به خانه برمی گردد در حالیکه... بخش های پایانی این فیلم را که خیلی برایم خاطره انگیز بود اینجا قرار دادم که ببینید:
http://s3.picofile.com/file/7643934301/anja_ke_kabootarha_mimirand.flv.html
http://s3.picofile.com/file/7643934301/anja_ke_kabootarha_mimirand.flv.html
Heidi- تعداد پستها : 129
Join date : 2012-02-16
صفحه 2 از 40 • 1, 2, 3 ... 21 ... 40
مواضيع مماثلة
» فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
» فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
» برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
» آرشیو,کلکسیون و مجموعه ای ازکارتونها , فیلمها , سریالها , مستند وبرنامه های مختلف پخش شده ازتلویزیون
» کتابها , داستانها , نوار قصه ها و مجلات دوران کودکی(مصور - کاست و ...)
» فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
» برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
» آرشیو,کلکسیون و مجموعه ای ازکارتونها , فیلمها , سریالها , مستند وبرنامه های مختلف پخش شده ازتلویزیون
» کتابها , داستانها , نوار قصه ها و مجلات دوران کودکی(مصور - کاست و ...)
صفحه 2 از 40
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد