برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
+56
sorena0831
raymand
arash_60
reza2009
Indiana Jones
amirpuyol
ramin
saeidehes
majid_barca
new guest
heidiiii
suny
Behzad_T
alan45
heidiii
elena 20
arman
Heidii
Clover
Mihakralj
وهاب
omidsilver7
amirarsalanroomi
Heidi
Davood
mahmood
farhad666
kazvash
مژي
fazel1994
علی موسویان
blue2012
aghaghi
نجمه
tisto
سوگل خانمی
venous_m
arsenal.fc.g
sooratak
manaa
kave
Ishpateka
Esi-72
erfan
S@M
Shervin
alirad
slevin(HAMID
ariangirl
59
babak
Negin 2
mahmood666
sahra_7
stalker
SMAM
60 مشترك
صفحه 38 از 42
صفحه 38 از 42 • 1 ... 20 ... 37, 38, 39, 40, 41, 42
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
heidiiii نوشته است:
سلام جناب 59
سال نوی شما هم مبارک همراه با سلامتی و شادی
خواب مجری جالب و شنیدنی بود. راستش چندوقت بود اسم ایشون رو فهمیده بودم ولی گرفتاریهای این مدت به اضافه ی آبروریزی فراموش کردن پسورد قبلی به علاوه ی رودرواسی درست کردن یک هایدی جدید با "آی" اضافه باعث شد نتونم زودتر اطلاع رسانی کنم.
درمورد سال هشتاد و ترکیدن اون دوتا برج که باعث شد یک چیزی توی دنیا برای همیشه عوض بشود، یک نکته ی عجیب وجود دارد که توضیحش کمی وقت می برد. همینقدر بگویم که هرچند اون موقع نمیدونستم، ولی بعدها فهمیدم تو اون مقطع زمانی خاص انگار حال و روز خیلی از آدمها تو جاهای مختلف دنیا بهم ریخته بود. گاهی که روزها و سالهای گذشته رو مرور می کنم می بینم قبل از سال هشتاد انگار بیشتر روزهام آفتابی بود و گاهی ابر و باران و رگبار. سال هشتاد یکهو همه جا تو تاریکی فرو رفت و بعد به مرور گاهی آفتاب و ابر و بارون و رگبار می آمد و می رفت.
سال هشتاد و شش جایی کار می کردم که ظاهرا اوضاعش خیلی روبراه بود و پول زیادی وجود داشت. همه خوش و خرم بریزبپاش میکردن و خیالشون راحت بود. همون زمونا یک شب خواب دیدم وسط کلی آدم عزادار و ناراحت ایستادم که گریه زاری می کردن و چشمشون به یک برج بلند بود که داشت خراب می شد و می ریخت. اطرافم رو که نگاه کردم دیدم اون جماعت گریان و عزادار، همکارام هستن و کل آدمایی که تو اون محل کار میکردن. اون خواب رو جدی نگرفتم و خیلی زود یادم رفت تا چند هفته بعد که یک سری جریانات ناگهانی باعث ورشکستگی اونجا شد و آدمایی که یک شبه کل داشته هاشون رو از دست دادن و دویست و چندنفر هم اخراج شدن.
خوابتون منو یاد این خاطره انداخت.
گم شدن کارت ها مخصوصا خارج از ایران خیلی اسباب دردسر است. مخصوصا با امنیت پایین کارتهای اعتباری (هرچند که جبران خسارتش از جیب خود بانک می رود)... ماجرای شما من رو یاد امیل و کارآگاهان انداخت.
خانم هایدی با درود.
- با مواردی که فرمودید موافق هستم.
خوابی هم که تعرف کردید، (خواب صادقه)، بازهم ثابت میکند،
که خوابها مهم و قابل احترام هستند. البته بخشی از آنها، بازتاب مواردی هستند که ما تا قبل از آن در زندگی داشتیم،
و حال انگار که تصوریشان را در خواب می بینیم، اما وقتی با خوابی که برای شما نیز تعبیر شده بود مواجه میشویم،
دلیلش دیدن آینده است و شکی در خواب وجود ندارد. ...
نزدیک به ۱۰ سال پیش، با ۱-۲ نفر در این رابطه صحبت کردم. گفتم که وقتی خواب ما تعبیر میشود،
پس آنوقت بحث "اختیار" در زندگی دیگر چه مفهومی دارد؟. یعنی ما چند روز یا چند ماه قبل از یک اتفاق، خوابی میبینم،
سپس بعد از مدتی، آن خواب (خوش یا بد) تعبیر میشود. پس آیا ما در سیستم زندگی بطور کامل هیچ کاره ایم؟،
و هر چه در سرنوشت باشد خودش بدون دخالت ما پیش میآید؟. / در رابطه با این پرسش، تا کنون جواب مشخصی بدست نیامده،
هر که هم بگوید ما ۱۰۰ درصد اختیار داریم در زندگی، و یا ۱۰۰ درصد نداریم، حرفش اساسی ندارد،
اما، ذهن شخص در خوابهایی که میبیند و آنها تعبیر میشوند، در اصل همانند "دستگاه رادیو" عمل میکند.
در اطراف ما، مقدار زیادی امواج وجود دارد که بخشی از آنها، همانند امواج رادیویی، ماهواره ای،
موبایل و سایر امواج دیجیتالی، مواردی هستند که بدست بشر ایجاد شدند و قدمتشان به یک قرن هم نمیرسد.
اما در کنار امواج مصنوعی، همیشه در طول تاریخ جهان، امواج طبیعی نیز بوده و هست،
که بازتاب انرژی حاصل از فکر ما انسانها و یا انرژیهای ذخیره شده در اجسام مادی هستند.
افرادی که آن سال در حرم بمبگذاری کردند، قبل از انجام کارشان، روی این مساله فکر و برنامه ریزی کردند،
یا جریاناتی که سبب ورشکستگی شرکت محل فعالیت شما شده بوده، لحظه ای بوجود نیامده،
بلکه عواملی سبب آن شده که از مدتها قبل، همانند تکه های یک پازل، دور هم چیده شدند،
و سرانجام در یک زمان مشخص، اثر کردند و نتیجه منفی شان در قالب ورشکستگی شرکت، نشان داده شد.
حال ماجرا اینست، افرادی که بصورت مادرزادی، دارای ویژگی "گیرندگی" (همچون یک دستگاه رادیو) هستند،
انرژیهایی که در محیط قبل از به نتیجه رسیدن یک واقعه، سیال و پخش میشود را، دریافت میکنند!،
که یکی از بهترین زمانها برای این "دریافت"، زمان خواب است.
در همین مورد جناب آقای "سعید میناروش"، که بازهم مراتب سپاس خود را بیان میدارم، شما در متن بالا فرمودید:
"چندوقت بود اسم ایشون رو فهمیده بودم ولی گرفتاریهای این مدت باعث شد نتونم زودتر اطلاع رسانی کنم".
....................
یعنی انرژی حاصل از "قصد و نیت" شما را که بدنبال زمان میگشتید تا آن مورد را اطلاع رسانی فرمایید،
هفته ی گذشته بصورت غیر مستقیم در خواب دریافت کردم، و سرانجام دیروز، آن خواب تعبیر شد.
(حال ممکن است که شما حتا از دو یا سه ماه پیش قصد داشتید به اطلاع رسانی بپردازید،
اما هفته ی پیش، انرژی حاصل از قصد و نیت را در خواب دریافت کردم)
مهم "وجود" انرژی حاصل از تصمیمات و برنامه ریزیها قبل از انجام نهایی آنهاست!،
و این چیزیست که ما در خواب دریافت میکنیم و بعد از مدتی، آن مورد بشکل واقعی خود را نشان میدهد.
- در مورد کارت عابر بانک، البته کمی پول در حساب بود، اما چون سریع به مرکز زنگ زدم،
و آنها کارت را بلوکه کردند، این مبلغ را حواله کردند به کارت جدیدی که فردایش گرفتم،
و کارت قبلی، اگر حتا دزد رمزش را هم پیدا کند، دیگر بلوکه هست و به هیچ دردی نمیخورد.
سلامت باشید.
.
.
.
arman نوشته است:
سلام و عید همه دوستان مبارک باد . ان شاالله سال خوبی در پیش داشته باشید
بسیار ممنونم از شما دوست گرامی بابت اطلاعاتی که در مورد آزمایشگاه رایگان گذاشتید.
زمان پخش این برنامه من راهنمایی بودم. راستش هیچوقت هم نتونستم یکی از اون وسایل رو درست کنم.
مخصوصا بخاطر نداشتن المنت نسوز سماور برقی ( اون هم چهار عدد !!) .
آرمان گرامی با درود. سال نو برای شما و همگی نیز مبارک و فرخنده.
- خواهش میکنم، خودم هم از مدتها قبل، جویای نام و مشخصات "آزمایشگاه رایگان" بودم،
و همانگونه که گفته شد، امیر گرامی در اصل اطلاع رسانی و توضیحات کامل را فرمودند. من نیز همانند همیشه، استفاده کردم.
- بله، کاملا درست میفرمائید. وسایلی که در آزمایشگاه رایگان با صدای خوب زنده یاد "عبدالحسین اسکندری"،
شیوه ی ساختشان توضیح داده میشد، از آنجا که فراهم نمودن متریال آنها در شرایط خانگی راحت نبود،
درست کردنشان برای ما، راحت نبود. ... ولی خب در کنار این، ما (بگمانم فقط پسرها)،
در تابستانهای دهه ی شصت و اوایل هفتاد، با کیت های الکترونیکی دوست و آشنا بودیم،
و زمان سه ماه تعطیلی در آن دوران، پای بساط "هویه و قلع و خازن و مقاومت"، ساعتهای زیادی مینشستیم (خنده).
نتیجه اش هم یا میشد چراغهای چشمک زن، یا دستگاه استراق صمغ؟!، یا فرستنده ی کوچک رادیو و ....
از توجه و یادآوریهای نوستالژیک شما، ممنونم.
- کاملا موافقم با مطلب بجایی که فرمودید :
"فکر کنم یکی از دلایل عدم رغبت ما به این برنامه (یادگاری) اینه که یک دهه شصتی اونو درست نمی نکنه".
سلامت باشید.
.
.
.
sooratak نوشته است:
سلام به همگی و سال نو مبارک
سلام ویژه به امیر عزیز
1- تخم مرغ رنگی بسیار عالی بود. خیلی برام غم انگیز بود. انگار عضوی از خانواده رو از دست داده بودم . با اون سادگیهای کودکانه ام به رابطه ی تخم مرغ و کودک دل بسته بودم. با از بین رفتن تخم مرغ انگار چیزی در من فرو ریخت چیزی شکست. از اون روزها و اون سریال هنوزم که هنوزه یک حس سرشار از غم برام تداعی میشه که در واژه ها نمی گنجه
2- آقای مینا روش به نظرم جزء معدود مجری هایی بود که اون زمان ریش و سبیل را چپه تراش می کرد. خیلی لاغرتر از این روزها بود . با صدایی جذاب و بیانی قوی. زمانی که بین برنامه ها مجری ها برای اعلام برنامه می آمدند. به نظرم صداش شبیه به صدای فرخ نعمتی(بازیگر نقش امام رضا در سریال ولایت عشق و پدر علی کوچک ما در سریال خانه ی سبز) بود.
سال 1382 یا 1383 در اصفهان دیدمش . اومده بود خوابگاه ما برای ثبت نام پسرش که پزشکی اصفهان قبول شده بود. خیلی تپل تر شده بود. مثل همیت عکس ها که تپل شده.
3- یک بازیگر بود که در «ما می توانیم » کنار هادی مرزبان تمرینات را انجام می داد. بدون کلام کار می کرد. بعد ها در سریال کاش و کاشکی بازی می کرد که جزء دار و دسته ی انگل خان بود. اونجا توی تصویر گاهی دستش معلوم می شد و یک یا دو انگشتش کامل قطع شده بود. در یکی دو فیلم دیگه هم در حد یک دقیقه بازی داشته . کسی اون رو به خاطر داره؟
4- در مورد برنامه ی یادگاری هم کاملا با شما موافقم. انگار فقط درد و دل مجری محترمه. یکسری حرف رو نوشته و لا به لاش تکه فیلم پخش میکنه. این برنامه رو با نقره مقایسه کنید که چقدر نظام مند و با هدف و تاثیر ذار بود
sooratak گرامی، با درود و شادباش نوروزی.
- دیروز به برکت اطلاع رسانی خانم هایدی، سرانجام به نام جناب آقای سعید میناروش رسیدم،
تا قبل از آن، تمام این چهار سال و اندی که در فروم رویایی هستم، بارها درباره شان نوشته بودم،
و تشنه ی دانستن نامشان بودم، که یک سال و نیم پیش بود که در تالار فیلمها،
خانم هایدی یک ویدیو بسیار زیبا از اجرای جناب میناروش را قرار دادند که مربوط به ۳ سال پیش میشود،
ولی همان دلنشینی و طراوت نوا و چهره ی ایشان از دهه ی شصت در آن وجود دارد. ...
فایل تصویری یادشده از جناب آقای سعید میناروش، در لینک زیر هست.
https://koodaki-nojavani.forumfa.net/t24p280-topic
(بازگویش دیالوگها و لینک اجرای جناب میناروش را اینجا نیز قرار میدهم)
59 نوشته است:
راستی شما، نام آن مجری خوش صدای اعلام برنامه کانال دو در دهه شصت را بیاد ندارید؟،
که همیشه شعر زیبایی از حافظ با صدای خوشش میخواند. ریش و سبیل داشت
اما گاهی وقتها کاملا اصلاح میکرد صورت را. چهره ی ویژه و اهل دلی داشت.
سالهاست که دلتنگ صدا و سیمایش هستم. ... سلامت باشید.
Heidi نوشته است:
اما در مورد مجری، سال گذشته دم دم های اذان صبح تلویزیون را روشن کردم و دیدم
یکی از مجری های قدیمی شبکه دو در ویژه برنامه قبل از اذان به همان شیوه گذشته
در حال دکلمه کردن متنی هستند. قسمتی از اجرای ایشان را ضبط کردم و نگه داشتم.
نمی دانم مجری مورد نظر شما همین چهره و صدا هست یا نه به هرحال فایل تصویری اش را خدمتتان تقدیم می کنم
http://s2.picofile.com/file/7966942254/mojri.flv.html
59 نوشته است:
درود بر شما،
من واقعا نمیدانم که با چه زبانی سپاسگزاری کنم!!!،
سالها بود که آرزو و باز هم آرزوی دیدن و شنیدن صدای زیبای ایشان را داشتم،
واقعا اکنون که مینویسم، حالم دگرگون است. ایشان یکی از خوش صدا ترین
مجریان صدا و سیما بودند، هستند و خواهند بود.
- بازیگری که فرمودید در "ما میتوانیم" بازی داشتند، بگمان زیاد،
منظورتان جناب آقای "اسد منجزی" میباشد که ۵ ماه پیش،
زمانی که ویدیوی "ما میتوانیم" را در فروم قرار دادم،
بر طبق دیالوگهایی که با خانم سم پدید آمد، نام و اطلاعات جناب منجزی هم عنوان شد.
در لینک زیر، تقریبا از میانه ی صفحه، از دوازدهمین پست که پست بنده هست،
تا ۵ پست بعدی اش را ملاحضه فرمایید، که در رابطه با جناب "اسد منجزی" هم میباشد.
https://koodaki-nojavani.forumfa.net/t22p880-topic
- درست میفرمایید. قبلن هم بارها اشاره داشتم که برای شخص جناب آقای مسعود فروتن،
همیشه احترام قایل بوده و هستم، چرا که از کارگردانان قدیمی تلویزیون هستند و جایگاهشان محفوظ است.
اما متن های برنامه را ایشان نمی نویسند. بلکه برنامه نویسنده دارد. جناب فروتن فقط آنها را اجرا میکنند.
این برنامه ها، بصورت دقیقه ای یا قسمتوار، به تلویزیون فروخته میشود و یا از قبل برایش بودجه گرفته میشود.
اینجاست که جای درد و دلهای شخصی و حرفهایی که حتا تکراری مینماید، جلوی دوربین صداوسیما نیست.
دوربینی که پولهای کلان برایش خرج میشود. ... سلامت باشید.
.
.
.
پی نوشت:
نزدیک به چهار سال پیش، زمانی که ویدیوی تیتراژ و بخش کوچکی از "جنگ هفته" را در فروم قرار دادم،
از آنجا که چهره ی مجری گرانقدر جنگ هفته (جناب آقای علیرضا غفاری) بشکل واضح در ویدیو مشخص نبود،
عنوان کردم که نام مجری جنگ هفته، "آقای فرهمند" بوده است. ... که اما در اصل، جناب غفاری بودند.
دلیلش اینست که بیاد داشتم که جنگ هفته (دهه ۶۰)، بویژه در بخشهایی که حالت برنامه ی مناسبتی داشت،
و بسیاری از آنها در استودیوهای بزرگ صدا و سیما، واقع در زیر برج آزادی تهران اجرا میشدند،
مجری دومی هم بود که کمی تا قسمتی اتفاقن همظاهر و همصدا با جناب غفاری بودند!.
در ضمن در آن استودیوهای بزرگ تلویزیون که زیر برج آزادی از زمانهای قدیم وجود دارند،
در دهه ی هفتاد نیز، برنامههایی همچون"مسابقه بزرگ" اجرا شدند.
"مسابقه بزرگ" همان مسابقه ای بود که میانه دهه ۷۰، با اجرای (حسینی و احمدزاده) انجام میشد -
با اجرای دو شخصی که هزاران هزار کیلومتر با واژه و مفهوم مجریگری و گویندگی فاصله داشتند.
تیر خلاص صداوسیما در زمینه ی مجری و گوینده، از همان میانه دهه ۷۰ زده شد.
و اما اکنون دیدم که کانال محترم "نسیم" و برنامه ی صمیمانه شان "نسیم یادها"،
یک ویدیوی بسیار خاطره انگیز از "جنگ هفته" بخش کردند از نوروز سال ۱۳۷۰.
با حضور استاد "جمشید مشایخی" و همچنین نمایشی طنز و جالب با هنرمندی،
زنده یادان "نعمت اله گرجی" و "اکبر دودکار" (چقدر بازیهاشان دلنشین است).
و اما مجری که روی سن "جنگ هفته-۱۳۷۰" هست و با میهمانان مصاحبه میکند، اگر اشتباه نکنم،
همان "آقای فرهمند" میباشد که در دهه ی شصت نیز در این جنگ تلویزیونی (بخشهای مناسبتی) ایشان را میدیدیم.
http://www.telewebion.com/fa/1269665/جنگ-بنفشه-1370/نسیم-یادها.html
.
.
.
جاودان باد یاد خاطرات کودکی و نوجوانی.
سلامت و کامیاب باشید.
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
سلام به همه دوستان
شبکه 5 در برنامه "بچه های دیروز ، بچه های امروز " دوشنبه سوم فروردین یکی دیگر از نوستالژی های ما رو پخش کرد .عروسکی"سرزمین حیوانات" همونی که شتر و شیر داشت و اینجا راجع بهش صحبت کرده بودیم .
https://koodaki-nojavani.forumfa.net/t17p80-topic
همونی که آهنگ ونجلیس روش بود .
شبکه 5 در برنامه "بچه های دیروز ، بچه های امروز " دوشنبه سوم فروردین یکی دیگر از نوستالژی های ما رو پخش کرد .عروسکی"سرزمین حیوانات" همونی که شتر و شیر داشت و اینجا راجع بهش صحبت کرده بودیم .
https://koodaki-nojavani.forumfa.net/t17p80-topic
همونی که آهنگ ونجلیس روش بود .
arman- تعداد پستها : 31
Join date : 2011-06-10
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
1. سلام به همه ی دوستان.
2. دیروز و دیشب چه همه پست زده شده! باورم نمی شه! یاد روزهای طلایی انجمن می افتم.
3. به علت مشغله و عجله، با اجازه ی همه ی دوستان، تموم پاسخ ها رو تو همین پست می نویسم. امیدوارم به دل نگیرید:
4. "59" عزیز، بی نهایت ممنونم از شما بابت زحماتی که برای آپلود 10 آلبوم خاطره انگیز و بی نهایت زیبا کشیدید. بی شک این همه سخاوتمندی چیزی نمی تونه داشته باشه جز عشق و کَرَم و مهربانی.
هنوز فرصت گوش کردن کارها رو نکرده م؛ اما، عیدی ارزشمندتون روی چشای همه ی ما جا داره.
باز هم ممنون و بنده از شما عذر می خوام که مجدداً وقتتون رو گرفتم.
5. خوشحالم که "فکاهیون" "مقبول افتاده" و راستش برای خود من، این مجله بیش از تموم مجلات دیگه تو خاطره های گذشته هام هست و محاله اسمی از مجلات قدیمی بیاد و بی اختیار یاد این برند و "جواد علیزاده"ی عزیز نیفتم.
6. دیروز، پریروز بود، حدود ساعت 16 که داشتم تو 22 شبکه ی ایران چرخ می زدم و یهو دیدم شبکه ی 3 داره "یادگاری" می ده. باور نمی کنید؛ اما، 3 ثانیه هم طول نکشید که شبکه رو عوض کردم. اصلاً برام مهم نبود که کار جدیده یا قدیمی و تکراری و بعد از اون لحظه؛ که، "مسعود فروتن" داشت از رو کاغذ چیزی می خوند، می خواد چی بده.
و الآن هم که نوشته های شما رو خوندم، خوشحالم که بیش از اون تایم، برای این "مثلاً برنامه" وقت نذاشتم.
"یادگاری" کاری کرد که دیگه از هر چی خاطره بازیه بدم اومد.
7. "59" عزیز، "مالیدی" رو خیلی خیلی خوب اومدی، دادا.
8. "هایدی" عزیز، همین که دوباره می بینیمت، غنیمتی دوس داشتنیه و امیدوارم از شوخی بنده خرده به دل نگرفته باشی.
اما، جدی عرض کردم: باور کن این همه پسورد و یوزر مختلف برای این هممممممممممممممممممممممممممممه انجمن و بلاگ و ... لازم نیست. همه شون می تونن یکی باشن. یکی؛ "آمّا"، مطمئن و ترکیبی از حرف و عدد و سمبل.
در غیر این صورت فقط باید جایی یادداشت شن. ربطی هم به پیری نداره.
9. "ارمان" جان، یادته که اون "4 عدد المنت نسوز" همیشه کجا به کار می رفتن؟
درسته. فقط و فقط پایه های کار بودن؛ که، معمولاً زیر چوب سوار می شدن و نقش مهمی تو خود کار نداشتن!
10. "حمید" عزیز، سال نوی تو هم مبارک.
خوشحالم که می بینم هنوز به اینجا سر می زنی.
"حمید"، مثل گذشته ها بیشتر بنویس، لطفاً.
همیشه نوشته هات برام ارزشمند بوده و از دل اون ها خیلی مطالب درمی یاد.
منتظرم، دوست خوبم.
11. اگه به قول گ59" عزیز، منظورتون "اسدالله منجزی" باشه (که گمون نکنم ایشون باشه؛ چون، شما اکثر بازیگرا رو می شناسید)، یکی از معروف ترین کاراکترهایی که ایشون بازی کرد، تو یه سریال شبونه ی شبکه ی 1 بود؛ که، "حسن گلاب" نام داشت و خنده هایی شبیه به خنده های "امین حیایی" تو "اخراجی ها" داشت.
12. این هم عیدی بنده به دوستان محترم و باوفا؛ که، تعدادی پوستر قبل و بعد از انقلاب با کیفیت در حد "بوندس لیگا"ست که تقدیم می شه.
فقط باید عرض کنم که این فایل پسورد داره و پسورد فقط در اختیار اعضای فعال قرار داده می شه.
دوستانی که مایلن، به بنده پی ام بدن تا در اختیارشون بذارم.
http://s6.picofile.com/file/8178656600/Amir_1394.rar.html
13. فلن.
2. دیروز و دیشب چه همه پست زده شده! باورم نمی شه! یاد روزهای طلایی انجمن می افتم.
3. به علت مشغله و عجله، با اجازه ی همه ی دوستان، تموم پاسخ ها رو تو همین پست می نویسم. امیدوارم به دل نگیرید:
4. "59" عزیز، بی نهایت ممنونم از شما بابت زحماتی که برای آپلود 10 آلبوم خاطره انگیز و بی نهایت زیبا کشیدید. بی شک این همه سخاوتمندی چیزی نمی تونه داشته باشه جز عشق و کَرَم و مهربانی.
هنوز فرصت گوش کردن کارها رو نکرده م؛ اما، عیدی ارزشمندتون روی چشای همه ی ما جا داره.
باز هم ممنون و بنده از شما عذر می خوام که مجدداً وقتتون رو گرفتم.
5. خوشحالم که "فکاهیون" "مقبول افتاده" و راستش برای خود من، این مجله بیش از تموم مجلات دیگه تو خاطره های گذشته هام هست و محاله اسمی از مجلات قدیمی بیاد و بی اختیار یاد این برند و "جواد علیزاده"ی عزیز نیفتم.
6. دیروز، پریروز بود، حدود ساعت 16 که داشتم تو 22 شبکه ی ایران چرخ می زدم و یهو دیدم شبکه ی 3 داره "یادگاری" می ده. باور نمی کنید؛ اما، 3 ثانیه هم طول نکشید که شبکه رو عوض کردم. اصلاً برام مهم نبود که کار جدیده یا قدیمی و تکراری و بعد از اون لحظه؛ که، "مسعود فروتن" داشت از رو کاغذ چیزی می خوند، می خواد چی بده.
و الآن هم که نوشته های شما رو خوندم، خوشحالم که بیش از اون تایم، برای این "مثلاً برنامه" وقت نذاشتم.
"یادگاری" کاری کرد که دیگه از هر چی خاطره بازیه بدم اومد.
7. "59" عزیز، "مالیدی" رو خیلی خیلی خوب اومدی، دادا.
8. "هایدی" عزیز، همین که دوباره می بینیمت، غنیمتی دوس داشتنیه و امیدوارم از شوخی بنده خرده به دل نگرفته باشی.
اما، جدی عرض کردم: باور کن این همه پسورد و یوزر مختلف برای این هممممممممممممممممممممممممممممه انجمن و بلاگ و ... لازم نیست. همه شون می تونن یکی باشن. یکی؛ "آمّا"، مطمئن و ترکیبی از حرف و عدد و سمبل.
در غیر این صورت فقط باید جایی یادداشت شن. ربطی هم به پیری نداره.
9. "ارمان" جان، یادته که اون "4 عدد المنت نسوز" همیشه کجا به کار می رفتن؟
درسته. فقط و فقط پایه های کار بودن؛ که، معمولاً زیر چوب سوار می شدن و نقش مهمی تو خود کار نداشتن!
10. "حمید" عزیز، سال نوی تو هم مبارک.
خوشحالم که می بینم هنوز به اینجا سر می زنی.
"حمید"، مثل گذشته ها بیشتر بنویس، لطفاً.
همیشه نوشته هات برام ارزشمند بوده و از دل اون ها خیلی مطالب درمی یاد.
منتظرم، دوست خوبم.
11. اگه به قول گ59" عزیز، منظورتون "اسدالله منجزی" باشه (که گمون نکنم ایشون باشه؛ چون، شما اکثر بازیگرا رو می شناسید)، یکی از معروف ترین کاراکترهایی که ایشون بازی کرد، تو یه سریال شبونه ی شبکه ی 1 بود؛ که، "حسن گلاب" نام داشت و خنده هایی شبیه به خنده های "امین حیایی" تو "اخراجی ها" داشت.
12. این هم عیدی بنده به دوستان محترم و باوفا؛ که، تعدادی پوستر قبل و بعد از انقلاب با کیفیت در حد "بوندس لیگا"ست که تقدیم می شه.
فقط باید عرض کنم که این فایل پسورد داره و پسورد فقط در اختیار اعضای فعال قرار داده می شه.
دوستانی که مایلن، به بنده پی ام بدن تا در اختیارشون بذارم.
http://s6.picofile.com/file/8178656600/Amir_1394.rar.html
13. فلن.
Emiliano- تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
"Emiliano
9. "ارمان" جان، یادته که اون "4 عدد المنت نسوز" همیشه کجا به کار می رفتن؟
درسته. فقط و فقط پایه های کار بودن؛ که، معمولاً زیر چوب سوار می شدن و نقش مهمی تو خود کار نداشتن! Very Happy"
سلام امیلیانوی عزیز
حق با شماست دقیقا یادمه .من شهرستان زندگی می کردم و خیلی دیگر از مقدمات و وسایل اونها رو هم نداشتم یکی هم اون آمپرسنج یا چیزی شبیه اون بود . ولی به هر حال اون برنامه رو با علاقه نگاه می کردیم و دلخوشی اون روزگارمون امثال این برنامه و "چرا و به چه علت " و گردوی دانش " و غیره بود .
9. "ارمان" جان، یادته که اون "4 عدد المنت نسوز" همیشه کجا به کار می رفتن؟
درسته. فقط و فقط پایه های کار بودن؛ که، معمولاً زیر چوب سوار می شدن و نقش مهمی تو خود کار نداشتن! Very Happy"
سلام امیلیانوی عزیز
حق با شماست دقیقا یادمه .من شهرستان زندگی می کردم و خیلی دیگر از مقدمات و وسایل اونها رو هم نداشتم یکی هم اون آمپرسنج یا چیزی شبیه اون بود . ولی به هر حال اون برنامه رو با علاقه نگاه می کردیم و دلخوشی اون روزگارمون امثال این برنامه و "چرا و به چه علت " و گردوی دانش " و غیره بود .
arman- تعداد پستها : 31
Join date : 2011-06-10
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
با درود خدمت همگی -
بچه های خوب و عاقل و دانا،
که امسال هم عیدی هاشون رو دارن جمع میکنن،
تا بعد از تعطیلات نوروزی، بتونن هر چی که دلشون میخواد بخرن.
.
.
.
- خانم هایدی، ضمن سپاس برای اطلاع رسانی که در مورد سری جدید "بچههای دیروز" داشتید،
خوشبختانه امسال، این یک برنامه در نوروز ۱۳۹۴ وجود داره و چه خوب هم کار میکنند.
چون در این چند روزی که از نوروز گذشته، گویا هیچ برنامه ای، حتا سریالی وجود نداره،
که بتوان حال و هوای نوروز ایرانی را با آن زنده ساخت. ... از "بچه های دیروز" بسیار ممنونیم،
چه کارتونهای خوبی هم پخش میکنن. / برای اولین بار در زندگی هست که اجرای خانم خامنه،
مورد پسندم قرار گرفته، چون بجای نصی.حت. و حالتهای خیلی جدی که دهه شصت داشتن،
اکنون راحت تر با مخاطبینی که حال دیگر کودکان دیروز هستند، در جلوی دوربین صحبت میکنن.
- با سپاس دوباره از شما برای ضبط فایل تصویری و همچنین یافتن نام جناب "سعید میناروش"،
با کسب اجازه، فایل تصویری یادشده را همراه با توضیحات، در قالب یک کلیپ کوتاه،
که مزین به دیباچه ی تصویری فروم رویایی و چند اسلاید هست را، در کانال "آپارات" قرار دادم.
در ضمن کانال "پنجاه و نه (۵۹) در آپارات"، متعلق به فروم رویایی و تمامی اعضا میباشد،
در اپتدای بسیاری از کلیپها هم، دیباچه ی تصویری فروم قرار دارد و مخاطبان سایت آپارات،
با نام "فروم کودکی و نوجوانی"، بیشتر و بیشتر آشنا خواهند شد. ... سلامت باشید.
http://www.aparat.com/PanjaH_o_NoH
.
.
.
امیر گرامی با درود.
- خواهش میکنم. بسیار خرسندم که ۱۰ نوار موسیقی را دریافت کردید، انجام وظیفه کردم.
- برای "کلکسیون پوسترهای نایاب سینمایی، با کیفیت اصل سر درب سینما" نیز سپاسگزارم.
ارمغان بسیار خوب و جامعی میباشد. ... از لطف شما ممنونم.
- در ضمن فقط این یک جمله ی آخر رو درباره "یادگاری" بگم و اون اینکه،
اینها هیچ حقی ندارن که باز دوباره، فیلم "مادر" را تکه تکه میکنن،
و بین ولههای تصویریشون، نشون میدن. اگر دسترسی و امکانش رو داشتم، حتما ازشون شکایت میکردم.
فیلم "مادر-۱۳۶۸"، برترین فیلم تاریخ سینمای ایران است، و باید بگونه ای یکپارچه تماشا گردد،
اینها حقی ندارن که سکانسهایی رو از آن بصورت پراکنده و برای وقت پر کنی خودشون پخش میکنن.
علی حاتمی رفت و این دوره و زمانه رو ندید ... روحش شاد.
- پارسال حداقل سریال جذاب "روزهای بد بدر" بود در این روزهای نوروزی،
اما امسال هیچی نیست گویا. ... یکی از کانالها، سریال پلیسی! پخش میکنه،
تیزرش رو دیدم، ... هم از جهت پلیسی بودن ضعیف بود و هم اینکه،
عید نوروز مگه وقت این چیزاست؟. سریال باید کمدی و شاد باشه.
برای هنر بازیگری و کارگردانی که آقای "مهدی فخیم زاده" در دهه شصت داشتن،
بسیار احترام قایلم. ... البته میدونم که شما از ایشون خوشتون نمییاد و دیدگاهها همگی محترم هستند.
از دید کوچک من، ایشون آثار دهه ی شصتش ممتاز بود. چه در فیلمسازی و چه در بازیگری،
شاهکار سینمایی "خواستگاری-۱۳۶۸" که کارگردانش بودند را، حتا شما نیز میپسندید،
اما از وقتی به سریالسازی در دهه ی هفتاد روی آورد، چه سریال مناسبتی،
و چه در طی دهه ی گذشته، سریالهای جنایی و پلیسی؟!، واقعا سطح کار را پایین آورد.
هیچوقت فراموش نمیکنم که در میانه ی دهه هفتاد، پس از نشان دادن سریال تنهاترین سردار،
که آقای فخیم زاده کارگردانی کرده بودند، یک شب میزگرد بود در تلویزیون که خودشان هم حضور داشتند.
حالا البته بماند که تنهاترین سردار، خیلی از سریال امام علی، ضعیف تر کار شده بود.
(این رو گفتم چون از آن دوران، انگار رقابتی بین همه کارگردانان ایجاد شد،
که دست به ساخت چنین سریالهای پر هزینه و مناسبتی بزنند و از هم سبقت بگیرند).
آن شب در میزگردی که برای تنهاترین سردار بود، آقای فخیم زاده با حالتی افتخار آمیز اعلام کردند،
که در طی ساختن این سریال، ایشان تجربشون بالا رفته، چون مثلن وقتی چند صد نفر سیاهی لشگر داشتند،
و همگی زیر نور آفتاب در صحرا ایستاده بودند، بین فیلمبرداری، لازم میشده که به همه آب بدهند،
گرما بوده و تشنگی صدها سیاهی لشگر و عوامل فیلم. ... حالا این سیستم آبرسانی به تعداد زیادی انسان را،
اینها در زمان ساخت تنهاترین سردار یاد گرفتن و این خودش شده نکته ی خیلی مهمی!.
................
سلامت باشید.
.
.
.
آرمان گرامی با درود.
- از اطلاع رسانی که داشتید بسیار ممنونم.
چقدر جالب که سرانجام "بچههای دیروز"، مجموعه ی بقول ما "شتر جان" یعنی "سرزمین حیوانات" را پخش کرد.
اکنون دیدم در "تلوبیون". ... نکته اینکه، معلم هنر ما (آقای سهم الدین زمانی) که درباره شان گفته بودم،
گویندگی داشتن در این مجموعه، بگمانم بیش از یک صدا را دوبله کرده بودند،
یعنی صدای روباهه (که کمی هم به صدای "دارکوب زبله" نزدیکه)، و همچنین صدای بمی که شیر و یا سگ دارد.
اوایل دهه ی هفتاد که دوران راهنمایی بودم، صدای ۲-۳ کاراکتری که گفتم را، سر کلاس هم برای ما میگفتند.
تقریبا با همین صدایی که برای روباه در این مجموعه داشتند هم، ۱-۲ قسمت اول از،
کارتون "دارکوب زبله ~ وودی وودی پیکر" رو دوبله کرده بودن. (صداشون که سر کلاس تکرار میکردن، در گوشم هست).
که بعد بخاطر مسایل مالی ادامه نداده بودن و پس از آن، جناب آقای "تورج نصر" که استاد دوبلاژ هستند،
"دارکوب زبله" رو کامل دوبله کردند. ... اتفاقن در برنامه ی دیروز "بچههای دیروز" دیدم که،
هم جناب تورج نصر حضور داشتند و چند کاراکتر رو بصورت زنده اجرا کردند (منجمله "وودی وودی پیکر")،
و هم جناب آقای بهرام شاهمحمدلو (آقای حکایتی). ... بسیار هم عالی و نیکو.
هر دوی این بزرگواران، هنرمندان با احساس و راستینی هستند.
کودک درونشان، از بین نرفته.
سلامت باشید.
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
* سلام جناب 59
تحلیلتون در مورد خواب و رویا خیلی جالب بود. راستش از چهارماه پیش که اسم ایشون رو پیدا کردم (22/11/2014) یک آلارم توی ذهنم گذاشته بودم که هرروز یادم مینداخت توی فروم بنویسم ولی متاسفانه دوسه تا پیشامد ناخواسته و یکهویی باعث شد نتونم زودتر اینکارو انجام بدم.
به نظر میرسه این امواج نادیدنی فکر و ذهن و حتی کلمات ما، خیلی جدی تر از این چیزی باشن که تصور می کنیم. چندوقت پیش جایی یک تحلیل علمی دیدم در مورد اینکه "اطلاعات" و "کلمات" بر خلاف تصور بیشتر آدمها، ماهیت کاملا فیزیکی و واقعی دارند و صرفا یک سری مفاهیم انتزاعی نیستن. بعد قضیه رو از دید کوانتومی توضیح داده بود که افکار و کلماتی که هرکسی از خودش منتشر میکنه، باعث یک رشته اتفاقات و فعل و انفعالات مادی تو دنیای بیرون میشن و مثل وقتی که یک نفر چیزی را با دستش پرتاب کند یا با پاش ضربه ای بزند، تاثیراتی واقعی از خودشون به جا میذارن.
من در همین حد فهمیدم و بیش از این دنبالش نرفتم. ولی همین مقدارش براش ملموس بود. چون تو زندگی خودم بارها تجربه کرده بودم.
مثل این چیزی که شما نوشتین. هرکدوم از ما تو هر وضعیتی که هستیم، زنجیره ای از احساسات، افکار، تصمیم ها، عواطف و نیت ها داریم که مسیر ِ پیش رویمان را ترسیم میکنن. گاهی پیش می آید تو عالم خواب در مسیر این امواج قرار میگیریم و چیزی را که قرار است جلوتر سر راهمان سبز بشود می بینیم.
آلبوم نوستالژیکتون تو سایت آپارات هم دیدنی و جالب است. ایده ی پیدا کردن المان های دهه شصتی تو فیلم ها و سریال های مختلف خیلی خوب و مهیج است. من هم کار مشابهی در مورد تصاویر انجام داده ام که به زودی اینجا قرار میدهم.
سریال اولیورتویست اخیرا از شبکه چهار و نمایش پخش شد و متاسفانه طبق همون قانون مسخره ی همیشگی، دوباره دوبله ش کرده بودن که جذابیت و گیرایی دوبله ی سابقش را اصلا نداشت و مثل همه ی دوبله های جدید، بی روح و بی مزه بود. (از دید من) تک و توک دوسه نفر صداهای قبلیشون را داشتن ولی بیشتر صداها جدید بودن.
فیلم تلویزیونی مردی در آسانسور، مجموعه داستانهای رولد دال بود (اگه یادتون باشه تو بعضی قسمتها خودش می اومد اول برنامه چند دقیقه حرف می زد.)
در مورد خلاصه فیلمهای دی دی: شبکه نسیم جدیدا یک بخش جدید اضافه کرده به اسم "ماجراهای دی دی". یک سری ماجرای تلویزیونی ده دقیقه ای قدیمی (دهه هفتاد میلادی) با محوریت دی دی در نقش های مختلف (پلیس، فوتبالیست و...) با همون دوبله های قدیمی. یادم نمیاد قبلا این اپیزودهای دی دی رو از تلویزیون دیده باشم و برام کاملا جدید بودن.
* امیلیانوی عزیز، راستش چندسال پسوردام یکی بودن (با امنیت پایین). از اونجاییکه کارهای اینترنتی ما تو محل کارمون رصد میشه، یک نفر آدم مردم آزار که آخرهم معلوم نشد کی بود ولی مشخص بود همون دوروبرها می پلکه از بیکاری نشسته بود چندنفرو هک کرده بود که ما هم جزو قربانیاش بودیم. چون پسوردا یکی بود با همون یک پسوردی که از ما گیر آورده بود تو بقیه اکانتامون هم سرک کشیده بود و مثلا داشت تفریح می کرد. بعد یک دیگه از قربانیا گفت بیایین پسوردامون یکی نباشه که کسی نتونه هکمون کنه. حالا به نظر میرسه باید امنیت و قدرت پسوردو ببریم بالا و برگردیم سر ِ همون تک پسوردی.
* آرش محمودی، بازیگر نقش علی سریال "در خانه"
در کنار همسر و فرزندانش در استرالیا
پی نوشت:
در ادامه ی نکات جالبی که 59 در مورد صداپیشه های سرزمین حیوانات (روباه و شیر) نوشتن و معلم مدرسه شان که صداپیشه ی این حیوانات بودن، یک نکته برام سوال شد.
صدای شتر واسه من خیلی ویژه است. یعنی غیر از اینکه لحن و بیان و صدای به خصوصی که داره، تقریبا مطمئنم صاحب این صدا یکی از صداپیشه های "شهر قصه" ی بیژن مفید هم بوده است.
خیلی دوست دارم اگر کسی صاحب این صدا را می شناسه اینجا معرفی کند.
نمونه صدای گوینده ی شتر تو شهر قصه. کاملا مشخص است صاحب دوتا صدا یک نفر است:
http://s4.picofile.com/file/8178858568/SHAHREGHESSE.mp3.html
تحلیلتون در مورد خواب و رویا خیلی جالب بود. راستش از چهارماه پیش که اسم ایشون رو پیدا کردم (22/11/2014) یک آلارم توی ذهنم گذاشته بودم که هرروز یادم مینداخت توی فروم بنویسم ولی متاسفانه دوسه تا پیشامد ناخواسته و یکهویی باعث شد نتونم زودتر اینکارو انجام بدم.
به نظر میرسه این امواج نادیدنی فکر و ذهن و حتی کلمات ما، خیلی جدی تر از این چیزی باشن که تصور می کنیم. چندوقت پیش جایی یک تحلیل علمی دیدم در مورد اینکه "اطلاعات" و "کلمات" بر خلاف تصور بیشتر آدمها، ماهیت کاملا فیزیکی و واقعی دارند و صرفا یک سری مفاهیم انتزاعی نیستن. بعد قضیه رو از دید کوانتومی توضیح داده بود که افکار و کلماتی که هرکسی از خودش منتشر میکنه، باعث یک رشته اتفاقات و فعل و انفعالات مادی تو دنیای بیرون میشن و مثل وقتی که یک نفر چیزی را با دستش پرتاب کند یا با پاش ضربه ای بزند، تاثیراتی واقعی از خودشون به جا میذارن.
من در همین حد فهمیدم و بیش از این دنبالش نرفتم. ولی همین مقدارش براش ملموس بود. چون تو زندگی خودم بارها تجربه کرده بودم.
مثل این چیزی که شما نوشتین. هرکدوم از ما تو هر وضعیتی که هستیم، زنجیره ای از احساسات، افکار، تصمیم ها، عواطف و نیت ها داریم که مسیر ِ پیش رویمان را ترسیم میکنن. گاهی پیش می آید تو عالم خواب در مسیر این امواج قرار میگیریم و چیزی را که قرار است جلوتر سر راهمان سبز بشود می بینیم.
آلبوم نوستالژیکتون تو سایت آپارات هم دیدنی و جالب است. ایده ی پیدا کردن المان های دهه شصتی تو فیلم ها و سریال های مختلف خیلی خوب و مهیج است. من هم کار مشابهی در مورد تصاویر انجام داده ام که به زودی اینجا قرار میدهم.
سریال اولیورتویست اخیرا از شبکه چهار و نمایش پخش شد و متاسفانه طبق همون قانون مسخره ی همیشگی، دوباره دوبله ش کرده بودن که جذابیت و گیرایی دوبله ی سابقش را اصلا نداشت و مثل همه ی دوبله های جدید، بی روح و بی مزه بود. (از دید من) تک و توک دوسه نفر صداهای قبلیشون را داشتن ولی بیشتر صداها جدید بودن.
فیلم تلویزیونی مردی در آسانسور، مجموعه داستانهای رولد دال بود (اگه یادتون باشه تو بعضی قسمتها خودش می اومد اول برنامه چند دقیقه حرف می زد.)
در مورد خلاصه فیلمهای دی دی: شبکه نسیم جدیدا یک بخش جدید اضافه کرده به اسم "ماجراهای دی دی". یک سری ماجرای تلویزیونی ده دقیقه ای قدیمی (دهه هفتاد میلادی) با محوریت دی دی در نقش های مختلف (پلیس، فوتبالیست و...) با همون دوبله های قدیمی. یادم نمیاد قبلا این اپیزودهای دی دی رو از تلویزیون دیده باشم و برام کاملا جدید بودن.
* امیلیانوی عزیز، راستش چندسال پسوردام یکی بودن (با امنیت پایین). از اونجاییکه کارهای اینترنتی ما تو محل کارمون رصد میشه، یک نفر آدم مردم آزار که آخرهم معلوم نشد کی بود ولی مشخص بود همون دوروبرها می پلکه از بیکاری نشسته بود چندنفرو هک کرده بود که ما هم جزو قربانیاش بودیم. چون پسوردا یکی بود با همون یک پسوردی که از ما گیر آورده بود تو بقیه اکانتامون هم سرک کشیده بود و مثلا داشت تفریح می کرد. بعد یک دیگه از قربانیا گفت بیایین پسوردامون یکی نباشه که کسی نتونه هکمون کنه. حالا به نظر میرسه باید امنیت و قدرت پسوردو ببریم بالا و برگردیم سر ِ همون تک پسوردی.
* آرش محمودی، بازیگر نقش علی سریال "در خانه"
در کنار همسر و فرزندانش در استرالیا
پی نوشت:
در ادامه ی نکات جالبی که 59 در مورد صداپیشه های سرزمین حیوانات (روباه و شیر) نوشتن و معلم مدرسه شان که صداپیشه ی این حیوانات بودن، یک نکته برام سوال شد.
صدای شتر واسه من خیلی ویژه است. یعنی غیر از اینکه لحن و بیان و صدای به خصوصی که داره، تقریبا مطمئنم صاحب این صدا یکی از صداپیشه های "شهر قصه" ی بیژن مفید هم بوده است.
خیلی دوست دارم اگر کسی صاحب این صدا را می شناسه اینجا معرفی کند.
نمونه صدای گوینده ی شتر تو شهر قصه. کاملا مشخص است صاحب دوتا صدا یک نفر است:
http://s4.picofile.com/file/8178858568/SHAHREGHESSE.mp3.html
heidiiii- تعداد پستها : 13
Join date : 2015-03-14
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
heidiiii عزیز ، Emiliano و 59 گرامی
درود .. و سپاس از مطالب جالبتون
من هم موافقم صدای شتر شهر قصه و شتر عزیز خیلی شبیه همه ولی اگر توجه بفرمائید لرزشی !؟ در تن صدای شتر اولی هست که در دومی نیست .
یک موردی هم هست که می خواستم ببینم دوستان یادشونه یا اطلاعاتی در موردش دارند :
یک برنامه عروسکی (استاپ موشن ) روسی یا مال بلوک شرق بود ( چون صدای اصلی زیر دوبلاژ شنیده می شد . خلاصه دوتا گربه بودند که یکیشون مجبور شد بره از یک گاو شیر بدوشه ( یا بگیره ). اونم با یه سطل می رفت پیش گاو و راوی بجای گربهه می گفت " سلام گاو شیرده " و بعدش چون گاوه خواب بود دوباره بلندتر تکرار می کرد " سلام گاو شیرده ! ) .... همین
پاینده باشید
درود .. و سپاس از مطالب جالبتون
من هم موافقم صدای شتر شهر قصه و شتر عزیز خیلی شبیه همه ولی اگر توجه بفرمائید لرزشی !؟ در تن صدای شتر اولی هست که در دومی نیست .
یک موردی هم هست که می خواستم ببینم دوستان یادشونه یا اطلاعاتی در موردش دارند :
یک برنامه عروسکی (استاپ موشن ) روسی یا مال بلوک شرق بود ( چون صدای اصلی زیر دوبلاژ شنیده می شد . خلاصه دوتا گربه بودند که یکیشون مجبور شد بره از یک گاو شیر بدوشه ( یا بگیره ). اونم با یه سطل می رفت پیش گاو و راوی بجای گربهه می گفت " سلام گاو شیرده " و بعدش چون گاوه خواب بود دوباره بلندتر تکرار می کرد " سلام گاو شیرده ! ) .... همین
پاینده باشید
arman- تعداد پستها : 31
Join date : 2011-06-10
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
سلام
سال نو مبارک
در مورد آزمایشگاه رایگان یادم هست که دو تا برنامه به این شکل داشتیم
یکی همین بود که با اجرای مهندس "یونس نوروزیان" و صدا و گاهی هم حضور مرحوم "عبدالحسین اسکندری" پخش می شد. دومی را "سعید معدنی" با مهندس نوروزیان اجرا می کردند.
در اجرای آقای معدنی، مهندس نوروزیان صحبت می کرد و نحوه ساخت را توضیح می داد و به سوالات آقای معدنی هم پاسخ می داد. اون موقع هم خیلی آهسته صحبت می کرد ولی اصل کار برنامه ایشون بود و فکر می کنم دستور ساخت وسایل را ایشان تهیه می کرد و آقای اسکندری و آقای معدنی صرفا مجری بودند.
در مورد معروف بودن یا نبودن کارتون های خریداری شده توسط سیما که در مورد کارتون قاصدک گفته شد باید مطلبی را بگم: در دوره کمونیسم در اروپای شرقی، انیمیشن وسیله ای برای تبلیغ و آموزش محسوب می شد و انیماتورها مثل کارمندان شرکت برای تولید انیمیشن از دولت حقوق ثابت می گرفتند و صاحب اثر خودشان محسوب نمی شدند.صاحب و فروشنده اثر شرکت دولتی تولید کننده محسوب می شد.
به عنوان مثال اکثر انیمیشن های یوگسلاویایی که ما دیده ایم مربوط به کمپانی زاگرب فیلم است.با همان نشان اسب معروف که ببینید قطعا یادتان می آید
نمونه معروفش پروفسور بالتازار
یا کارهایی که از لهستان می دیدیم با آن نشان آدمکی که دو تا سر داشت اکثرا متعلق به استودیو فیلموف بود
نمونه معروفش کوچولوهای جهانگرد، رکسیو، زبل خان و....
با رکود کمونیسم این استودیو ها اغلب غیر فعال شدند چون حمایت دولتی از آنان برداشته شد. ایران آثار این استودیو ها را به دو دلیل: 1- محتوای ضد آمریکایی آنان و 2- قیمت ارزانشان به صورت بسته محصولات می خرید. باور کنید که بعضی از آثاری که در ایران بارها و بارها پخش شده اند در کشور سازنده شاید یک بار هم پخش نشده باشد. بنابراین معیار پخش اثر در ایران ، محبوبیت ملی یا جهانی اثر نبوده است. در این بین بسیاری از آثار جهانی انیمیشن بزرگسالان نیز در ایران در برنامه کودک و نوجوان و صرفا به دلیل کارتون بودن پخش شده است که گاه شنیدن این مطلب، خود سازندگان اثر را نیز شگفت زده کرده است.
آثار کمپانی های براتیسلاوا، سمافور و ان اف بی سی از این دسته هستند.
به هر جهت گاهی اوقات از طریق شرکت سازنده می توان این آثار غیر معروف را نیز کشف کرد از جمله همین قاصدک خودمان
سال نو مبارک
در مورد آزمایشگاه رایگان یادم هست که دو تا برنامه به این شکل داشتیم
یکی همین بود که با اجرای مهندس "یونس نوروزیان" و صدا و گاهی هم حضور مرحوم "عبدالحسین اسکندری" پخش می شد. دومی را "سعید معدنی" با مهندس نوروزیان اجرا می کردند.
در اجرای آقای معدنی، مهندس نوروزیان صحبت می کرد و نحوه ساخت را توضیح می داد و به سوالات آقای معدنی هم پاسخ می داد. اون موقع هم خیلی آهسته صحبت می کرد ولی اصل کار برنامه ایشون بود و فکر می کنم دستور ساخت وسایل را ایشان تهیه می کرد و آقای اسکندری و آقای معدنی صرفا مجری بودند.
در مورد معروف بودن یا نبودن کارتون های خریداری شده توسط سیما که در مورد کارتون قاصدک گفته شد باید مطلبی را بگم: در دوره کمونیسم در اروپای شرقی، انیمیشن وسیله ای برای تبلیغ و آموزش محسوب می شد و انیماتورها مثل کارمندان شرکت برای تولید انیمیشن از دولت حقوق ثابت می گرفتند و صاحب اثر خودشان محسوب نمی شدند.صاحب و فروشنده اثر شرکت دولتی تولید کننده محسوب می شد.
به عنوان مثال اکثر انیمیشن های یوگسلاویایی که ما دیده ایم مربوط به کمپانی زاگرب فیلم است.با همان نشان اسب معروف که ببینید قطعا یادتان می آید
نمونه معروفش پروفسور بالتازار
یا کارهایی که از لهستان می دیدیم با آن نشان آدمکی که دو تا سر داشت اکثرا متعلق به استودیو فیلموف بود
نمونه معروفش کوچولوهای جهانگرد، رکسیو، زبل خان و....
با رکود کمونیسم این استودیو ها اغلب غیر فعال شدند چون حمایت دولتی از آنان برداشته شد. ایران آثار این استودیو ها را به دو دلیل: 1- محتوای ضد آمریکایی آنان و 2- قیمت ارزانشان به صورت بسته محصولات می خرید. باور کنید که بعضی از آثاری که در ایران بارها و بارها پخش شده اند در کشور سازنده شاید یک بار هم پخش نشده باشد. بنابراین معیار پخش اثر در ایران ، محبوبیت ملی یا جهانی اثر نبوده است. در این بین بسیاری از آثار جهانی انیمیشن بزرگسالان نیز در ایران در برنامه کودک و نوجوان و صرفا به دلیل کارتون بودن پخش شده است که گاه شنیدن این مطلب، خود سازندگان اثر را نیز شگفت زده کرده است.
آثار کمپانی های براتیسلاوا، سمافور و ان اف بی سی از این دسته هستند.
به هر جهت گاهی اوقات از طریق شرکت سازنده می توان این آثار غیر معروف را نیز کشف کرد از جمله همین قاصدک خودمان
babak- تعداد پستها : 318
Join date : 2009-09-11
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
این مطلب را با جستجوی نام مهندس نوروزیان پیدا کردم
دیدنش برای شما دوستان هم جالب خواهد بود:
آزمایشگاه رایگان
در کنار مهندس نوروزیان در نمایشگاه محصولات مرکز نوآوریهای آموزشی ایران
طی سالهای دههی شصت، خصوصاً از نیمهی آن به بعد (که خوب به خاطر دارم)، غروبهنگام از شبکهی یک سیما برنامهای آموزشی پخش میشد به نام «آزمایشگاه رایگان».
در این برنامه با استفاده از وسایل کاملاً ارزان و در دسترس، بسیاری از کاردستیهای علمی ساخته میشد، کاردستیهایی که تقریباً همگی مبتنی بر مطالبی بودند که در کتابهای علوم تجربی دورهی راهنمایی و یا فیزیک، زیستشناسی و شیمیِ دبیرستان میآموختیم (با این توضیح که عمدهی این آزمایشها و یا همان کاردستیهای علمی معطوف به فیزیک بود تا شیمی و زیستشناسی).
من عاشق این برنامه بودم. زمانی که پخش میشد هیچچیزی را اطرافم حس نمیکردم و تمام هوش و حواسم به آزمایش و نحوهی انجام آن بود. وسایل مورد نیاز را یادداشت میکردم و نحوهی ساخت آن وسیله را به خاطر میسپردم تا در فرصت مناسب آن را بسازم. تا جایی که در توان داشتم وسایل مورد نیاز ساخت آن وسیلهی علمی را تهیه میکردم (بماند که گاه در تهیهی همهی اقلام ناکام میماندم) و بعد اقدام به ساخت میکردم. همیشه هم غبطه میخوردم به مهارت و دقت و توانایی مهندسی که در برنامه میدیدم و ساخت وسیله را بر عهده داشت.
این مهندس کاردان ضمن برنامه مطلقاً حرف نمیزد و فقط وسیله را میساخت. توضیحات بر عهدهی یک راوی بود که دیده نمیشد و فقط صدایش را میشنیدیم.
بعد از حدود بیست و اندی سال، نوستالژی این برنامه، این بار قویتر از قبل به سراغم آمد. نام برنامه از خاطرم رفته بود. نام آن مهندس را نمیدانستم، نام کارگردان و راوی را که اصلاً. یکی دو ماه کارم جستجو در اینترنت بود به امید یافتن کوچکترین سرنخی از این برنامه. اما بینتیجه بود. کمکم به خودم شک کردم نکند این برنامه حاصل خیالاتم باشد. در فیسبوک از دوستان درخواست کردم آیا کسی این برنامه را با این مشخصات به خاطر میآورد؟
کسی نمیدانست. داشتم ناامید میشدم که دکتر محمد کرامالدینی عزیز (مولف کتابهای زیستشناسی دبیرستان) طی کامنتی برایم نوشت شاید این آقا بتواند به شما کمک کند و نام کسی را نوشت: یونس نوروزیان. رفتم به صفحهی ایشان و با کمال شگفتی و ناباوری دیدم این همان مهندسی است که کار ساخت وسایل علمی آن برنامه را بر عهده داشت.
و اینگونه بود که بعد از بیست و اندی سال، به یمن شبکههای اجتماعی توانستم به ملاقات این مهندس نازنین بروم.
آنگونه که مهندس نوروزیان میگفت این برنامه در حقیقت یک جفت هم داشته است به نام «علم و عمل» که معطوف به دانشآموزان دورهی راهنمایی بوده است (و من تقریباً بهخاطر نمیآورم.)
تهیهکننده و راوی آزمایشگاه رایگان زندهیاد عبدالحسین اسکندری (مجری و گویندهی رادیو) بود که در سال 1378 و در سن 52 سالگی به سبب ابتلاء به سرطان درگذشت.
نویسنده و طراح و مجری این برنامه خود جناب مهندس نوروزیان بود و کارگردان آن گوماتا ریاحی و ... .
این برنامهی هفتگی حدوداً 14 سال به طول میانجامد و بعد از ساخت صدها وسیلهی علمی به پایان میرسد.
زمانی که مهندس نوروزیان جوانتر بود
تا اینجا اما یک طرف داستان است.
من تاکنون فکر میکردم بعد از اتمام این برنامه آن مهندس کاردان پی زندگی خود رفته است و اکنون بازنشست شده است و در گوشهی پارکی قدم میزند و تمام. همین!
ولی داستان اینگونه پیش نرفت.
مهندس نوروزیان که سمت مهمی در معاونت تکنولوژی آموزشی وزارت آموزش و پرورش داشته است، به علت علاقهی فراوان به علم و گسترش آن در میان قشر جوان ایران و کمک به تقویت درک علمی دانشآموزان، در سال 1363 مرکزی را تاسیس میکند با عنوان «مرکز نوآوریهای آموزشی ایران». کار این مرکز طراحی و تولید انواع وسایل علمی و کمکآموزشی برای دانشآموزان (در هر سه مقطع دبستان، راهنمایی و دبیرستان) بوده است، در تمامی عرصههای علمی؛ از مکانیک و حرارت و الکتریستیه و نور و صوت گرفته تا مواد شیمیایی و شیشهآلات و انواع مولاژ و میکروسکوپ و تلسکوپ. این وسایل کمکآموزشی مبتنی بر آخرین استانداردهای خاص این وسایل طراحی و بهصورت انبوه در سراسر ایران توزیع میشدند و میشوند. مهندس نوروزیان میگفت تمامی استانهای ایران و اکثر شهرهای بزرگ و کوچک ایران ( حتی بندردیلم ) را برای معرفی این مرکز و توزیع محصولات آن رفته است. علاوه بر این، از طرحهای متنوعی برایم سخن گفت و آلبوم تصاویر آن طرحها را نشانم داد که دهانم از حیرت بازماند از این همه خلاقیت، از این همه همت، از این همه ظرفیت فکری و این همه پایمردی در رسیدن به هدف (بهرغم مشکلات متنوعی که چنین مراکز خصوصی با آنها دست و پنجه نرم میکنند).
شاید در فرصتی دیگر با تفصیل بیشتر از این مرکز و خدمات مهندس یونس نوروزیان در تقویت و پیشبرد سواد علمی و عملی در بین قشر دانشآموزی ایران نوشتم.
امیدوارم همچنان در کمال صحت و سلامت باشند و دانشآموزان ایران کماکان و تا سالهای سال از خدمات آموزشی ایشان بهرهمند باشند.
منبع: http://dilom.blogfa.com/post-2169.aspx
دیدنش برای شما دوستان هم جالب خواهد بود:
آزمایشگاه رایگان
در کنار مهندس نوروزیان در نمایشگاه محصولات مرکز نوآوریهای آموزشی ایران
طی سالهای دههی شصت، خصوصاً از نیمهی آن به بعد (که خوب به خاطر دارم)، غروبهنگام از شبکهی یک سیما برنامهای آموزشی پخش میشد به نام «آزمایشگاه رایگان».
در این برنامه با استفاده از وسایل کاملاً ارزان و در دسترس، بسیاری از کاردستیهای علمی ساخته میشد، کاردستیهایی که تقریباً همگی مبتنی بر مطالبی بودند که در کتابهای علوم تجربی دورهی راهنمایی و یا فیزیک، زیستشناسی و شیمیِ دبیرستان میآموختیم (با این توضیح که عمدهی این آزمایشها و یا همان کاردستیهای علمی معطوف به فیزیک بود تا شیمی و زیستشناسی).
من عاشق این برنامه بودم. زمانی که پخش میشد هیچچیزی را اطرافم حس نمیکردم و تمام هوش و حواسم به آزمایش و نحوهی انجام آن بود. وسایل مورد نیاز را یادداشت میکردم و نحوهی ساخت آن وسیله را به خاطر میسپردم تا در فرصت مناسب آن را بسازم. تا جایی که در توان داشتم وسایل مورد نیاز ساخت آن وسیلهی علمی را تهیه میکردم (بماند که گاه در تهیهی همهی اقلام ناکام میماندم) و بعد اقدام به ساخت میکردم. همیشه هم غبطه میخوردم به مهارت و دقت و توانایی مهندسی که در برنامه میدیدم و ساخت وسیله را بر عهده داشت.
این مهندس کاردان ضمن برنامه مطلقاً حرف نمیزد و فقط وسیله را میساخت. توضیحات بر عهدهی یک راوی بود که دیده نمیشد و فقط صدایش را میشنیدیم.
بعد از حدود بیست و اندی سال، نوستالژی این برنامه، این بار قویتر از قبل به سراغم آمد. نام برنامه از خاطرم رفته بود. نام آن مهندس را نمیدانستم، نام کارگردان و راوی را که اصلاً. یکی دو ماه کارم جستجو در اینترنت بود به امید یافتن کوچکترین سرنخی از این برنامه. اما بینتیجه بود. کمکم به خودم شک کردم نکند این برنامه حاصل خیالاتم باشد. در فیسبوک از دوستان درخواست کردم آیا کسی این برنامه را با این مشخصات به خاطر میآورد؟
کسی نمیدانست. داشتم ناامید میشدم که دکتر محمد کرامالدینی عزیز (مولف کتابهای زیستشناسی دبیرستان) طی کامنتی برایم نوشت شاید این آقا بتواند به شما کمک کند و نام کسی را نوشت: یونس نوروزیان. رفتم به صفحهی ایشان و با کمال شگفتی و ناباوری دیدم این همان مهندسی است که کار ساخت وسایل علمی آن برنامه را بر عهده داشت.
و اینگونه بود که بعد از بیست و اندی سال، به یمن شبکههای اجتماعی توانستم به ملاقات این مهندس نازنین بروم.
آنگونه که مهندس نوروزیان میگفت این برنامه در حقیقت یک جفت هم داشته است به نام «علم و عمل» که معطوف به دانشآموزان دورهی راهنمایی بوده است (و من تقریباً بهخاطر نمیآورم.)
تهیهکننده و راوی آزمایشگاه رایگان زندهیاد عبدالحسین اسکندری (مجری و گویندهی رادیو) بود که در سال 1378 و در سن 52 سالگی به سبب ابتلاء به سرطان درگذشت.
نویسنده و طراح و مجری این برنامه خود جناب مهندس نوروزیان بود و کارگردان آن گوماتا ریاحی و ... .
این برنامهی هفتگی حدوداً 14 سال به طول میانجامد و بعد از ساخت صدها وسیلهی علمی به پایان میرسد.
زمانی که مهندس نوروزیان جوانتر بود
تا اینجا اما یک طرف داستان است.
من تاکنون فکر میکردم بعد از اتمام این برنامه آن مهندس کاردان پی زندگی خود رفته است و اکنون بازنشست شده است و در گوشهی پارکی قدم میزند و تمام. همین!
ولی داستان اینگونه پیش نرفت.
مهندس نوروزیان که سمت مهمی در معاونت تکنولوژی آموزشی وزارت آموزش و پرورش داشته است، به علت علاقهی فراوان به علم و گسترش آن در میان قشر جوان ایران و کمک به تقویت درک علمی دانشآموزان، در سال 1363 مرکزی را تاسیس میکند با عنوان «مرکز نوآوریهای آموزشی ایران». کار این مرکز طراحی و تولید انواع وسایل علمی و کمکآموزشی برای دانشآموزان (در هر سه مقطع دبستان، راهنمایی و دبیرستان) بوده است، در تمامی عرصههای علمی؛ از مکانیک و حرارت و الکتریستیه و نور و صوت گرفته تا مواد شیمیایی و شیشهآلات و انواع مولاژ و میکروسکوپ و تلسکوپ. این وسایل کمکآموزشی مبتنی بر آخرین استانداردهای خاص این وسایل طراحی و بهصورت انبوه در سراسر ایران توزیع میشدند و میشوند. مهندس نوروزیان میگفت تمامی استانهای ایران و اکثر شهرهای بزرگ و کوچک ایران ( حتی بندردیلم ) را برای معرفی این مرکز و توزیع محصولات آن رفته است. علاوه بر این، از طرحهای متنوعی برایم سخن گفت و آلبوم تصاویر آن طرحها را نشانم داد که دهانم از حیرت بازماند از این همه خلاقیت، از این همه همت، از این همه ظرفیت فکری و این همه پایمردی در رسیدن به هدف (بهرغم مشکلات متنوعی که چنین مراکز خصوصی با آنها دست و پنجه نرم میکنند).
شاید در فرصتی دیگر با تفصیل بیشتر از این مرکز و خدمات مهندس یونس نوروزیان در تقویت و پیشبرد سواد علمی و عملی در بین قشر دانشآموزی ایران نوشتم.
امیدوارم همچنان در کمال صحت و سلامت باشند و دانشآموزان ایران کماکان و تا سالهای سال از خدمات آموزشی ایشان بهرهمند باشند.
منبع: http://dilom.blogfa.com/post-2169.aspx
babak- تعداد پستها : 318
Join date : 2009-09-11
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
arman نوشته است:heidiiii عزیز ، Emiliano و 59 گرامی
درود .. و سپاس از مطالب جالبتون
من هم موافقم صدای شتر شهر قصه و شتر عزیز خیلی شبیه همه ولی اگر توجه بفرمائید لرزشی !؟ در تن صدای شتر اولی هست که در دومی نیست .
یک موردی هم هست که می خواستم ببینم دوستان یادشونه یا اطلاعاتی در موردش دارند :
یک برنامه عروسکی (استاپ موشن ) روسی یا مال بلوک شرق بود ( چون صدای اصلی زیر دوبلاژ شنیده می شد . خلاصه دوتا گربه بودند که یکیشون مجبور شد بره از یک گاو شیر بدوشه ( یا بگیره ). اونم با یه سطل می رفت پیش گاو و راوی بجای گربهه می گفت " سلام گاو شیرده " و بعدش چون گاوه خواب بود دوباره بلندتر تکرار می کرد " سلام گاو شیرده ! ) .... همین
پاینده باشید
سلام
اگر درست یادم مانده باشد این مجموعه عروسکی محصول استان گیلان بود. صدایی که در شهر قصه شبیه به صدای شتر حیونات جنگل شنیده می شود، صدای مرحوم بیژن مفید است که شکل خالص ترش را در نوار " نمایشنامه ماه و پلنگ" میشود شنید.
حالا که صحبت شهر قصه" شد یک نکته یادم آمد. بازیگر نقش آقا موشه در شهر قصه "اردوان مفید" است که فرزند مرحوم بیژن مفید بودند.
babak- تعداد پستها : 318
Join date : 2009-09-11
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
59 عزیز
سلام
ممنون از توضیحات کامل شما
لینک ها رو دیدم. بله همون آقای منجزی هستنتد در گشت ارشاد هم نقش معتاد رو بازی می کرد.
عالی بود
به نظرم تعدادی از انگشتهاش قطع شده
امیر عزیز
ممنون
خوشحالم که بالاخره شتر خوش باور پخش شد.دوست دارم بدونم مربوط به چه سالیه. به خاطر اینکه تا حالا از اون سال ها پخش مجدد نداشته به نظرم دورترین سریال خاطرات کودکیم باشه.عصرهای روزهای تعطیل تابستان یا جمعه.
یک خرس هم در این سریال بود که همیشه در خصوص حیواناتی که محاکمه می شدند میگفت: از جنگل بندازیدش بیرون غذاش رو هم بدین به من
نهایتا هم که موشه بی گناهی شتر رو ثابت کرد. خیلی دوست دارم ببینمش
با تشکر از همگی
سلام
ممنون از توضیحات کامل شما
لینک ها رو دیدم. بله همون آقای منجزی هستنتد در گشت ارشاد هم نقش معتاد رو بازی می کرد.
عالی بود
به نظرم تعدادی از انگشتهاش قطع شده
امیر عزیز
ممنون
خوشحالم که بالاخره شتر خوش باور پخش شد.دوست دارم بدونم مربوط به چه سالیه. به خاطر اینکه تا حالا از اون سال ها پخش مجدد نداشته به نظرم دورترین سریال خاطرات کودکیم باشه.عصرهای روزهای تعطیل تابستان یا جمعه.
یک خرس هم در این سریال بود که همیشه در خصوص حیواناتی که محاکمه می شدند میگفت: از جنگل بندازیدش بیرون غذاش رو هم بدین به من
نهایتا هم که موشه بی گناهی شتر رو ثابت کرد. خیلی دوست دارم ببینمش
با تشکر از همگی
sooratak- تعداد پستها : 86
Join date : 2010-07-21
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
* با خوشآمد گویی به "بابک گرامی" و شادباش نوروزی خدمت ایشان.
بابک گرامی، پستهای خوبی که نوشتید همراه با عکسهای نوستالژیک را هم اکنون خواندم.
از دیدنتون و اطلاعات حرفه ای و خوبتون، همانند همیشه، بسیار خرسندم.
(اتفاقا باهم همزمان مشغول نوشتن بودیم ... افتخار داشتم).
سال ۱۳۹۴، همراه با موفقیتهای روز افزون.
سلامت باشید.
.
.
.
خانم هایدی با درود.
- با مواردی که مطرح ساختید موافقم، بویژه این دو جمله که فرمودید، بسیار مهم هست:
( "اطلاعات" و "کلمات" بر خلاف تصور بیشتر آدمها، ماهیت کاملا فیزیکی و واقعی دارند و صرفا یک سری مفاهیم انتزاعی نیستن)
(گاهی پیش می آید تو عالم خواب در مسیر این امواج قرار میگیریم و چیزی را که قرار است جلوتر سر راهمان سبز بشود می بینیم)
- این دوبله های دوباره!!!، یعنی پایمال کردن زحمت و عشق و احساسی که دوبلورهای قبلی داشتن.
آخه چه دردی دارن اینها، که دوباره دوبله میکنن؟ اونهم با این صداهای بی بو و بی خاصیت امروزی!.
زنده یاد استاد "عزت اله مقبلی"، یکی از نوادر تاریخ دوبله ایران بودند. ... جاهایی در فیلمها،
از اپتدا اصلن نمیشه صدای ایشون رو تشخیص داد، از بس که قدرت صدا سازیشون بالا بوده.
یکی از آن نمونه ها، گویندگی ایشان بجای آقای "اصغر سمسارزاده" در فیلم خوشساخت آقای "نصرت اله وحدت":
"یک اصفهانی در سرزمین هیتلر-۱۳۵۶"، و بسیاری موارد دیگر میباشد. ... در همین راستا، گویندگی استاد مقبلی،
بجای "فاگین" در "الیورتویست" نیز، شاهکاری فراموش نشدنی بود. ... / من ندیدم این دوبله جدیدی که فرمودید رو،
اما خیلی برام جالبه که بدونم، "فاگین" رو کی گفته؟!. (۱۰۰۰ درصد مطمئنم نتیجه اش اصلن خوب نشده).
درست مثل دوبله ی سوم! "رابین هود"، که بجای مرحوم صادق ماهرو، آقای محمد عبادی (که دوبلور پیشکسوت هستند)،
"داروغه" رو گفتن، و نتیجه ی کار، واقعا "افتضاح به توان افتضاح" است.
من واقعن نمیفهمم، اینها آیا پول و بودجه ی زیادی دارن؟، که میرن گیر میدن به دوبله های ممتاز و بیهمتای قدیم،
و باز دوباره اونها رو با پایین ترین سطح ممکن دوبله میکنن، ... و یا اینکه هیچ فیلم و سریالی برای دوبله ندارن؟.
- بله، من هم دو شب پیش بود که این تکه های نمایشی جذاب و کمدی دی دی رو دیدم در تلوبیون (مامور راهنمایی و رانندگی بود).
توضیح اینکه، این کارهای جناب دیترهالروردن، بگمانم جزو اولین مجموعه های نمایشی ایشان هست،
و اون زمان، هنوز نام "دی دی" رو نداشتن. ... تلویزیون ایران اما چون حالا داره اینها رو پخش میکنه،
همون نام دی دی که برای همه آشنا هست رو قرار داده. ... در همین رابطه، گمانم این هست،
که این تکه های نمایشی را، بتازگی استاد عرفانی دوبله کرده باشن. (مطمئن نیستم، اما شاید اینگونه باشه).
همونطور که "هری عزیز" رو نیز، با نام "دی دی"، برای بار دوم (بگمانم در زمان کنونی) دوباره دوبله کردند.
- با عرض شرمندگی، (میدونم که اکنون همه من رو شاید حتا کتک بزنن)،
اما هیچوقت با "شهر قصه" ارتباط برقرار نکردم. نه با داستانش، نه با نوع صداهاش و غیره.
سلامت باشید.
.
.
.
آرمان گرامی با درود.
- البته قبلن هم گفته بودم که، همونقدر که از فیلمهای روسی زمان شوروی خوشم می یاد،
و آرشیو خوبی هم ازشون دارم، به همون نسبت از کارتونهای زمان شوروی، بدم می یاد.
(اما از کارتونهای لهستانی و دیگر کشورهای اروپای شرقی خوشم می یامد و میآید -
این دو گروه، هیچ ارتباطی هم باهم نداشتند)، اما چون قدیمها تبلیغات کمونیستی بویژه در ایران بوده،
هر چی که از بلوک شرق بوده (چه فیلم، چه کارتون)، در ایران با نام روسی شناخته میشده.
برخلاف فیلمهایش، دوست ندارم وارد بحث کارتونهای شوروی بشم، اما بر حسب وظیفه و بی هیچ منتی،
گفتم شاید یک درصد، منظورتون این کارتون بوده، محصول شوروی هست (Трое из Простоквашино - 1978) .:
(البته این کارتون هست و شما صحبت از برنامه عروسکی مطرح ساختید، اما گفتم شاید این باشه)
من رو یاد این کارتون انداختید ...
این کارتون یک مجموعه هست بر اساس داستانی با نام، "عمو فئودور، سگ و گربه".
(فئودور ~ فیودور)
دارای قسمتهایی میباشد که هر دفعه، ماجراهایی پیش می یاد. ...
تمام قسمتهاش جمعشده در یک فایل تصویری (مثل انیمیشن سینمایی)،
با زمان یک ساعت و نیم، در لینک زیر میباشد .:
https://www.youtube.com/watch?v=wh6lxMpffCo
سلامت باشید.
.
.
.
sooratak گرامی با درود.
- خواهش میکنم. از لطف شما ممنونم.
- مطلبی که در مورد دست فرمودید، در گشت ارشاد نیز مشخص بود،
از اینرو، استوپ کادرش را، همانگونه که دیدید، ویرایش کرده بودم.
البته من گمان میکردم که شاید در نقش فیلم اینگونه بوده،
اما عنوان داشتید که از قبل هم بدین صورت بوده. راستش نمیدونم.
- در طی سالهای تحصیلی ۱۳۷۰ تا ۷۳، دوره راهنمایی بودم.
مورد "شتر جان" رو، معلم هنر (آقای زمانی)، سال ۱۳۷۰ یا ۷۱ گفتند.
یعنی تعریف میکردند که در سداپیشگی هم کار کردند و نمونه صداها رو اجرا کردن سر کلاس.
از اینرو بگمانم مجموعه عروسکی یادشده، محصول اواخر دهه ی شصت و یا نهایتن میانه ی آن دهه باشد.
سلامت باشید.
.
.
.
پی نوشت:
- کمک کنید، کمک ... من رو دارن بخاطر علاقه نداشتن به شهر قصه، کتک میزنن (خنده ... گریه).
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
babak نوشته است:arman نوشته است:heidiiii عزیز ، Emiliano و 59 گرامی
درود .. و سپاس از مطالب جالبتون
من هم موافقم صدای شتر شهر قصه و شتر عزیز خیلی شبیه همه ولی اگر توجه بفرمائید لرزشی !؟ در تن صدای شتر اولی هست که در دومی نیست .
یک موردی هم هست که می خواستم ببینم دوستان یادشونه یا اطلاعاتی در موردش دارند :
یک برنامه عروسکی (استاپ موشن ) روسی یا مال بلوک شرق بود ( چون صدای اصلی زیر دوبلاژ شنیده می شد . خلاصه دوتا گربه بودند که یکیشون مجبور شد بره از یک گاو شیر بدوشه ( یا بگیره ). اونم با یه سطل می رفت پیش گاو و راوی بجای گربهه می گفت " سلام گاو شیرده " و بعدش چون گاوه خواب بود دوباره بلندتر تکرار می کرد " سلام گاو شیرده ! ) .... همین
پاینده باشید
سلام
اگر درست یادم مانده باشد این مجموعه عروسکی محصول استان گیلان بود. صدایی که در شهر قصه شبیه به صدای شتر حیونات جنگل شنیده می شود، صدای مرحوم بیژن مفید است که شکل خالص ترش را در نوار " نمایشنامه ماه و پلنگ" میشود شنید.
حالا که صحبت شهر قصه" شد یک نکته یادم آمد. بازیگر نقش آقا موشه در شهر قصه "اردوان مفید" است که فرزند مرحوم بیژن مفید بودند.
*********************************************************************
فقط خواستم بگم صدای شتر در "شتر جان" یا "شتر عزیز" صدای محمود عزیزی (دکتر) می باشد.
این کامنت در وبلاگ ایندیاناجونز
اجازه ارسال لینک ندارم ظاهرن! کامنتهای مربوط به آخرین مطلب وبلاگ ایندیاناجونز که خیلی وقته فعالیت هم نداره!
new guest- تعداد پستها : 2
Join date : 2015-03-25
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
"
آرمان گرامی با درود.
- البته قبلن هم گفته بودم که، همونقدر که از فیلمهای روسی زمان شوروی خوشم می یاد،
و آرشیو خوبی هم ازشون دارم، به همون نسبت از کارتونهای زمان شوروی، بدم می یاد.
(اما از کارتونهای لهستانی و دیگر کشورهای اروپای شرقی خوشم می یامد و میآید -
این دو گروه، هیچ ارتباطی هم باهم نداشتند)، اما چون قدیمها تبلیغات کمونیستی بویژه در ایران بوده،
هر چی که از بلوک شرق بوده (چه فیلم، چه کارتون)، در ایران با نام روسی شناخته میشده.
برخلاف فیلمهایش، دوست ندارم وارد بحث کارتونهای شوروی بشم، اما بر حسب وظیفه و بی هیچ منتی،
گفتم شاید یک درصد، منظورتون این کارتون بوده، محصول شوروی هست (Трое из Простоквашино - 1978) .:
(البته این کارتون هست و شما صحبت از برنامه عروسکی مطرح ساختید، اما گفتم شاید این باشه)
من رو یاد این کارتون انداختید ...
این کارتون یک مجموعه هست بر اساس داستانی با نام، "عمو فئودور، سگ و گربه".
(فئودور ~ فیودور)
دارای قسمتهایی میباشد که هر دفعه، ماجراهایی پیش می یاد. ...
تمام قسمتهاش جمعشده در یک فایل تصویری (مثل انیمیشن سینمایی)،
با زمان یک ساعت و نیم، در لینک زیر میباشد .:
https://www.youtube.com/watch?v=wh6lxMpffCo
سلامت باشید."
59 گرامی
بسیار سپاسگزارم از توجه شما به سوالم. البته همانطور که خودتان اشاره کردید مورد سوال من عروسکی بود و Трое из Простоквашино - 1978 نبود .
بهر حال ممنونم.
آرمان گرامی با درود.
- البته قبلن هم گفته بودم که، همونقدر که از فیلمهای روسی زمان شوروی خوشم می یاد،
و آرشیو خوبی هم ازشون دارم، به همون نسبت از کارتونهای زمان شوروی، بدم می یاد.
(اما از کارتونهای لهستانی و دیگر کشورهای اروپای شرقی خوشم می یامد و میآید -
این دو گروه، هیچ ارتباطی هم باهم نداشتند)، اما چون قدیمها تبلیغات کمونیستی بویژه در ایران بوده،
هر چی که از بلوک شرق بوده (چه فیلم، چه کارتون)، در ایران با نام روسی شناخته میشده.
برخلاف فیلمهایش، دوست ندارم وارد بحث کارتونهای شوروی بشم، اما بر حسب وظیفه و بی هیچ منتی،
گفتم شاید یک درصد، منظورتون این کارتون بوده، محصول شوروی هست (Трое из Простоквашино - 1978) .:
(البته این کارتون هست و شما صحبت از برنامه عروسکی مطرح ساختید، اما گفتم شاید این باشه)
من رو یاد این کارتون انداختید ...
این کارتون یک مجموعه هست بر اساس داستانی با نام، "عمو فئودور، سگ و گربه".
(فئودور ~ فیودور)
دارای قسمتهایی میباشد که هر دفعه، ماجراهایی پیش می یاد. ...
تمام قسمتهاش جمعشده در یک فایل تصویری (مثل انیمیشن سینمایی)،
با زمان یک ساعت و نیم، در لینک زیر میباشد .:
https://www.youtube.com/watch?v=wh6lxMpffCo
سلامت باشید."
59 گرامی
بسیار سپاسگزارم از توجه شما به سوالم. البته همانطور که خودتان اشاره کردید مورد سوال من عروسکی بود و Трое из Простоквашино - 1978 نبود .
بهر حال ممنونم.
arman- تعداد پستها : 31
Join date : 2011-06-10
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
59 نوشته است:
- با عرض شرمندگی، (میدونم که اکنون همه من رو شاید حتا کتک بزنن)،
اما هیچوقت با "شهر قصه" ارتباط برقرار نکردم. نه با داستانش، نه با نوع صداهاش و غیره.
من هم از شهر قصه خوشم نمیاد. به نظرم کسل کننده و تاحدی ترسناک است.
heidiiii- تعداد پستها : 13
Join date : 2015-03-14
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
heidiiii نوشته است:59 نوشته است:
- با عرض شرمندگی، (میدونم که اکنون همه من رو شاید حتا کتک بزنن)،
اما هیچوقت با "شهر قصه" ارتباط برقرار نکردم. نه با داستانش، نه با نوع صداهاش و غیره.
من هم از شهر قصه خوشم نمیاد. به نظرم کسل کننده و تاحدی ترسناک است.
نظر بنده ی کمترین هم به نظر شما نزدیکتر است (;
همچنین فکر میکنم بیشترازداستان برای کودکان مضمون سیاسی داشته و همین موضوعه که شبکه هایی مثه من و تو روی اون زیاد تاکید میکنن همونطور که رو دایی جان ناپلئون تاکید دارن
البته چون هردوتاشو کامل ندیدم ممکنه نظرم درست نباشه
new guest- تعداد پستها : 2
Join date : 2015-03-25
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
آرمان گرامی با درود.
خواهش میکنم. انجام وظیفه کردم.
سلامت باشید.
.
.
.
خانم هایدی با درود.
- پس خوشبختانه، تعداد افراد در کمپین مخالفین شهر قصه، رو به افزایش است.
با صفت "کسل کننده" کاملا موافقم، اما بجای "ترسناک"، از دید من، "تحمیق کننده" بود.
- بدترین چیز اینست، که ۳۰ یا ست، و یا مبارزه با مفاهیم تحت نام روشنگری، وارد "هنر" شود.
هنر باید برای هنر باشد، چرا که مفهوم واژه ی هنر، یعنی اصل مفهوم احساس و جاودانگی.
خورشید سنجه و معیار برای مفهوم روشنایی است، پس نیاز به اثبات ندارد.
هنر هم (در تمام زمینه هایش)، نه نیاز به ادویه ی اضافی و طعمهای مصنوعی دارد،
و نه باید مورد سواستفاده های مناسبتی قرار گیرد. ... / سلامت باشید.
.
.
.
پی نوشت:
دیماه ۱۳۸۰ بود که سال سوم رشته ی گرافیک در ایران تحصیل میکردم.
درسی داشتیم که مربوط تصویرسازی و همچنین رابطه ی عکس و تصاویر در گرافیک بود.
مدرس گرامی گفتند که برای امتحان پایان ترم (ژوژمان)، از آنجا که سال بعدی (۱۳۸۱)،
سال "اسب" است، هر دانشجو بنا به علاقه ی خود، تقویم برای سال اسب طراحی کند.
در این رابطه، میتوانید از تکنیکهای گرافیکی و نقاشی استفاده کنید،
و استفاده ی عکسهایی که توسط خودتان گرفته شده باشند نیز، در طراحی تقویم ۱۳۸۱ امکان پذیر است.
......................
از آنجا که سبک رئالیستی و واقع گرایانه همیشه مورد توجهم در کار گرافیک بوده است،
ایده ای به ذهنم رسید که در تقویم خود، معرفی داشته باشم از وسایل سوارکاری.
از اینرو یک روز نزدیک غروب در انتهای دیماه ۱۳۸۰ بود، که به مغازه ی فروش لوازم سوارکاری،
واقع در خیابان دولت تهران (نزدیک چهارراه پاسداران) رفتم. ...
برای صاحب آن مغازه که شخصی بسیار محترم و گرامی بودند، توضیح دادم که اگر امکانش باشد،
میخواهم از وسایل مربوط به اسب سواری عکس بگیرم، تا سپس از آنها در طراحی تقویم ۱۳۸۱، استفاده کنم.
ایشان نیز با لطف و بزرگواری، نزدیک به یک ساعتی که آنجا بودم، نمونه های مختلفی از وسایل اسب سواری را،
که در مغازه و همچنین انبار موجود بود، دانه به دانه آوردند، و با چندین برداشت، عکس آنها را گرفتم.
در پایان هم با آنکه قصد داشتم تا از ایشان تشکر کنم، اما هیچ پولی قبول نکردند، که بازهم ممنونشان هستم.
.................
عکسها را با دوربین یاشیکایی که داشتم در همان مغازه گرفته بودم که شرایط معمولی از جهت نور وجود داشت.
نتیجه ی عکسها پس از آنکه ظهور و چاپ شدند، متوسط بود و میشد که رتوش و ویرایش کنم،
و در طراحی تقویم از آنها استفاده نمایم. .... نتیجه ی کار، یک تقویم کوچک رومیزی در اندازه ی ۱۰*۱۵ شد،
که شامل ۱۳ صفحه بود. ... صفحه ی اول، که جلد بود و یک نماد اسب هم برایش کار کردم.
۱۲ صفحه ی دیگر، شامل ۱۲ ماه سال میشد که برای هر ماه، با توجه به فصل آن ماه،
عکس یکی از وسیله های اسب سواری را قرار داده بودم. ... برای نمونه، برای ماه فروردین،
از آنجا که نوروز و اولین فصل تقویم ایران است، عکس "کت سوارکاری" را قرار دادم.
و یا برای ماههای فصل پاییز، از عکس "کلاه سوارکاری" و "دستکش سوارکاری" استفاده کردم.
...................................
سرانجام در میانه ی بهمن ۱۳۸۰، روز ژوژمان (امتحان) درس مربوطه فرا رسید.
بچهها خیلی خوب کار کرده بودند، بویژه دخترخانمهای گروه،
فضای تقویم هاشان، بیشتر با تصویرسازی در سبک نقاشی انجام شده بود.
برای نمونه، یکی از همگروهی ها، برای هر ماه سال در تقویم خود،
فیگوری شبیه به "اسب شطرنج" در مدلهای گوناگون کشیده بود که البته زمینه و حواشی کار،
مطابق با ماههای مختلف سال، از رنگهایی سرد و گرم برخوردار بودند.
در میان تقویم های بسیار زیبا و خوبی که هر دانشجو به سلیقه ی خود طراحی کرده بود،
تقویم من از جهت اندازه، از همه کوچکتر بود (چون رومیزی بود)، و در کنار این،
رئالیستی تر (شاید بازاری تر) کار شده بود. ... / امتحان آن روز، بشکل نمایشگاه برگزار شد،
که پوستر آنرا نیز طراحی کرده بودم (جلد تقویم خود را در پوستر نیز استفاده کردم).
گروه آموزشی دانشگاه، پیغام داده بود که چون ژوژمان، نمایشگاه هم خواهد بود،
والدین و آشنایان دانشجویان نیز میتوانند حضور یابند و بازدید داشته باشند.
اساتید نیز بصورت گروهی از کارها بازدید میکنند و نمرات داده میشود.
آنروز پدر یکی از همکلاسیها که به نمایشگاه آمده بود، از تقویم رومیزی من، خوشش آمد و گفت،
که اتفاقن مسوول انجمن سوارکاری تهران هم هست. ... سال نوی ۱۳۸۱ هم پیش روی است،
و از دید او، تقویم را با اضافه کردن نام و آدرس انجمن سوارکاری، از من میخرند و باید تا دو هفته ی آینده،
کار چاپش انجام شود که سپس بتوانند بعنوان عیدی و هدیه تبلیغاتی پخش کنند اما!، دیدگاه ایشان مهم هست،
ولی سندیکای یادشده، هیات مدیره هم دارد، که درباره ی مسایل مالی، آنها تصمیم نهایی میگیرند. ...
من خیلی خیلی خوشحال شدم، و اولین چیزی که بفکرم رسید این بود، که اگر این کار به پول نزدیک شود،
حتمن نزد صاحب مغازه ی لوازم سوارکاری خواهم رفت، و سی درصد از مبلغی که به من دهند را، تقدیمش میکنم،
چرا که عکسهای استفاده شده در تقویم، اجناس مغازه ی او بود و اگر همکاری نمیکرد، کار شکل نمیگرفت.
سپس با آقای رئیس سندیکا، قول و قرار گذاشتیم که ایشان همان نمونه ی تقویم که پرینت بود را ببرند،
سپس دو-سه روز بعدش تماس بگیرم، تا نتیجه ی جلسه ی هیئت مدیره،
در رابطه با چاپ تقویم، نهایی گردد. ... / روز موعود فرارسید و با ایشان تماس گرفتم، ...
گفتند که با خود تقویم راضی هستند، اما بودجه برای اینکار کم است، بین شرکا هم اختلاف پیش آمده و چنین صحبتهایی.
باری، ... ماجرای چاپ تقویم "اسب-۱۳۸۱"، آنجا بسته شد و صد البته که من نیز ناراحت شدم. ...
...................
در تابستان سال ۱۳۸۱ [۲۰۰۲]، از ایران با قصد رفتنی برای همیشه رفتم.
چند ماه به پایان سال ۲۰۰۴ مانده بود که روزی مشغول بازبینی CDهای بکاپ،
از کارهای گرافیکی دوران دنشجوییام در گرافیک بودم، که رسیدم به فایلهای طراحی آن تقویم.
کمی باز ناراحت شدم که چه حیف، ... نتیجه ی زحمت بجایی نرسید و تقویم چاپ نشد.
همان زمان حسی در من ایجاد شد که بیایم و حال، آن تقویم را برای سال نوی میلادی که آنزمان در پیش داشتیم (۲۰۰۵)،
دوباره طراحی کنم و با حفظ عکسها و فضای گرافیکی، یک نسخه ی روسی برایش انجام دهم. ...
..............................
کار انجام شد و نتیجه اش نیز مناسب برای چاپ و کارهای تبلیغاتی. ... از سوی دیگر توانستم تا نمونه ی تقویم را،
به انجمن سوارکاری شهر محل سکونت معرفی کنم و پیشنهاد دهم که برای سال نوی ۲۰۰۵، آنرا با هدف تبلیغاتی چاپ کنند.
آنها نیز اپتدا صحبتهایی همچون انجمن سوارکاری ایران بمن گفتند و سرانجام پس از یک هفته،
اعلام کردند که بدلیل نبود بودجه، برنامه های تبلیغاتی نخواهند داشت. ...
...............................................
در زندگی، تلاش و سعی ما، جای خود را دارد، اما اگر کاری نخواهد انجام شود،
و یا زمانش فرا نرسیده باشد، هر چه هم تلاش کنیم، بی نتیجه است.
اما هیچگاه نباید ناامید شد. ...
.
.
.
- افتخار دارم که اکنون، نسخه ی دوم آن تقویم، که شامل "۱۲ صفحه + جلد" میباشد را،
تقدیم فروم رویایی و یاران ارجمند نمایم. ... نسخه ی ایرانی آن را در کامپیوتر ندارم اکنون.
از اینرو نسخه ای که اواخر سال ۲۰۰۴ (یعنی حدود ۱۰ سال و نیم پیش)، بازطراحی کردم، تقدیم میگردد.
تنها فرق این نسخه با نسخه ی ایرانی اش که ۱۴ سال پیش طراحی شده بود اینست، که نام ماهها به زبان روسی نوشته شده،
و البته جلدش را نیز کمی در نوع رنگ آمیزی، شادتر کرده بودم. خود تقویم هم از جهت عدد روزها، تقویم میلادی از ۲۰۰۵ میباشد.
با گذشت بیش از ۱۰-۱۴ سال، واژه ی نوستالژی نیز، کمی تا قسمتی بر روی این "تقویم اسب نشان"، نشسته است ....
گویش نام ماهها در زبان روسی بدین شرح است:
۱-یانوار ... ۲-فورال ... ۳-مارت ... ۴-آپریل ... ۵-مای ... ۶-ایی یون ۷-ایی یول
۸- آوگوست ... ۹- سنتی یابر ... ۱۰- آکتی یابر ... ۱۱ - نایابر .... ۱۲- دکابر
(2- فورال ~ Fevral)
(آن نامهایی که در بالا، دو بخشی هستند، باید بدون وقفه خوانده شوند،
اما چون با حروف فارسی تلفظ مینویسیم، برای هجابندی درست، اینگونه نوشتم)
توضیح:
- ترتیب صفحه های تقویم در چیدمان پیش نمایش آنها در پایین، از چپ به راست میباشند. ...
همانگونه که ملاحظه میفرمایید، دو ماه اول سال، با رنگ سرمهای که "سرد" هست انجام شده،
چراکه در دو ماه اول سال میلادی، زمستان وجود دارد، و از ماه سوم هست که بهار میآید،
و "کت سوارکاری" را در آن استفاده کردم. ... همینطور برای ماههای تابستانی و پاییزی نیز،
همانند نسخه ی ایرانی این تقویم، حس و حال "سردی و گرمی" فصلها، رعایت شده.
- عکسهایی که در تقویم هستند، همان تصاویر لوازم سوارکاری میباشند،
که در بهمن ۱۳۸۰ گرفته بودم، و سه سال بعد از آن، در نسخه ی زیر نیز استفاده کردم.
تقدیم به همگی ...
(Photo & Graphic Design by 59 - 1380 & 2004)
- (خاطره ی بالا، با نام ... "تقویمی که فروشی نبود" ... نوشته گردید).
.
.
.
یاد خاطرات گرامی.
سلامت و کامیاب باشید.
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
1. سلام بچه ها.
2. این روزها به دلیل گرفتاری، خیلی نتونستم تلویزیون نگاه کنم. هیچی نداشتنش هم باعث شده بود که فکر کنم چیزی رو از دست نداده م.
اما، از لحظه ای که متوجه شدم "سرزمین حیوانات" رو از دست داده م، آروم و قرار ندارم.
آقا، کی این برنامه رو داره، با ما به اشتراک بذاره؟ ممنونش می شم هر کی زحمت بکشه ترجیحاً با کیفیت مطلوب بذاره.
منتظرم، لطفاً.
3. از توضیحات بسیار جالب و ناب "بابک" عزیز درباره ی جنبه ی تبلیغاتی بودن کارتون ها و همچنین دو سری "آزمایشگاه رایگان" بی نهایت ممنونم.
مورد اول برام تازگی داشت و واقعاً لذت بردم؛ اما، در مورد سری دوم "آزمایشگاه رایگان"؛ که، فرمودید "سعید معدنی" هم بوده، یه بار دیگه باعث شد به حافظه ی بی نظیر شما "رشک ببرم"!
عالی بود. ممنون، دوست باوفا و پر از خاطرات من.
4. سرگذشت حیرت انگیز جناب "نوروزیان" برام جالب بود. جداً زنده باد چنین مردان بزرگی؛ که، خیلی کم پیدا می شن.
آفرین به این همه همت و تلاش.
5. بچه ها من منتظر "سرزمین حیوانات" هستما.
Emiliano- تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
Emiliano نوشته است:
1. سلام بچه ها.
2. این روزها به دلیل گرفتاری، خیلی نتونستم تلویزیون نگاه کنم. هیچی نداشتنش هم باعث شده بود که فکر کنم چیزی رو از دست نداده م.
اما، از لحظه ای که متوجه شدم "سرزمین حیوانات" رو از دست داده م، آروم و قرار ندارم.
آقا، کی این برنامه رو داره، با ما به اشتراک بذاره؟ ممنونش می شم هر کی زحمت بکشه ترجیحاً با کیفیت مطلوب بذاره.
منتظرم، لطفاً.
3. از توضیحات بسیار جالب و ناب "بابک" عزیز درباره ی جنبه ی تبلیغاتی بودن کارتون ها و همچنین دو سری "آزمایشگاه رایگان" بی نهایت ممنونم.
مورد اول برام تازگی داشت و واقعاً لذت بردم؛ اما، در مورد سری دوم "آزمایشگاه رایگان"؛ که، فرمودید "سعید معدنی" هم بوده، یه بار دیگه باعث شد به حافظه ی بی نظیر شما "رشک ببرم"!
عالی بود. ممنون، دوست باوفا و پر از خاطرات من.
4. سرگذشت حیرت انگیز جناب "نوروزیان" برام جالب بود. جداً زنده باد چنین مردان بزرگی؛ که، خیلی کم پیدا می شن.
آفرین به این همه همت و تلاش.
5. بچه ها من منتظر "سرزمین حیوانات" هستما.
سلام Emiliano گرامی
من هم بسیار شگفت زده شدم از اطلاعات آقا بابک
بسیار ممنونم از ایشون که در مورد آزمایشگاه رایگان مطلب گذاشتند .
خیلی جالبه اسم آقای نوروزیان گوشه ذهنم بود. اومد بیرون !
در مورد ؛ شتر عزیز ؛ والا بنده ضبط کردم دو قسمت بود 700 مگابایت ! ولی دوستمون 59 گفتند از تلویبیون دیدند . این برنامه بچه های دیروز سوم فروردینه:
http://www.telewebion.com/fa/episode/info/1270069/%D8%A8%DA%86%D9%87-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%AF%DB%8C%D8%B1%D9%88%D8%B2/3-%D9%81%D8%B1%D9%88%D8%B1%D8%AF%DB%8C%D9%86-1393
نکته آخر اینکه تو این 15 دقیقه ای که نشون داد منتظر یک دو جمله بودم که نشنیدم و آرزو بدل موندم : ۱- آه شتر عزیز ۲ - ای شیر گرامی
arman- تعداد پستها : 31
Join date : 2011-06-10
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
یاران ارجمند فروم رویایی،
خاطرنشان میگردد،
که حتمن و بازهم حتمن،
مجموعه برنامه های زیبای "بچه های دیروز" را،
دنبال نمایید که واقعن تلاششان همچون همیشه،
هم نوستالژیک است، هم صمیمانه و هم با احساس.
برنامه ی امروزشان را هنوز ندیده ام،
اما در برنامه ی دیروز (۶ فروردین ماه ۱۳۹۴ خورشیدی)،
جناب "حسین محب اهری" و "محمد کدخدایی"،
میهمان بودند و بازهم لحظه هایی بسیار خاطره انگیز را رقم زدند.
در ضمن، کارتونهایی که پخش میکنند -
(پلنگ صورتی، گوریل انگوری، مورچه و مورچه خوار، و ...)،
براستی که پروازیست مستقیم به "شهر شصت". ...
مراتب احترام و سپاس خود را خدمت سازندگان "بچه های دیروز"،
همانند همیشه بیان میدارم. ... (دستتان درد نکند، با وجدان و مسئولیت کار میکنید).
* نسخه های کامل "بچه های دیروز" در نوروز امسال (۱۳۹۴) که بصورت روزانه تکمیل میگردند .:
http://www.telewebion.com/fa/38155/بچه-های-دیروز.html
.
.
.
پی نوشت:
* مهمان هنرمند و گرانقدر برنامه ی "بچه های دیروز" (۰۷.۰۱.۱۳۹۴)،
جناب "داوود خان منفرد" هستند. ... بسیار عالی و نیکو ...
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
سلام امیر، آرمان و 59 عزیز
از لطف شما ممنونم
اتفاقا تنها چیزی که از اطلاعات آزمایشگاه رایگان یادم بود اسم آقای نوروزیان بود چون مهارتش در برش و لحیم کاری و مخصوصا بند انگشت قطع شده اش که در عالم کودکی اون موقع برام عجیب بود خیلی توی ذهنم مونده بود. اعتراف می کنم که اسم برنامه یادم رفته بود.
در مورد زاگرب هم اخیرا کتابی دیدم از کانون پرورش فکری به نام "نگاره های خیال" که توضیحات کامل و جامعی درباره هانا باربرا و زاگرب و مانگا و این حرفا توش بود.در واقع صحبتهای من استنباطم از اطلاعات اون کتاب بود.
چاکریم
از لطف شما ممنونم
اتفاقا تنها چیزی که از اطلاعات آزمایشگاه رایگان یادم بود اسم آقای نوروزیان بود چون مهارتش در برش و لحیم کاری و مخصوصا بند انگشت قطع شده اش که در عالم کودکی اون موقع برام عجیب بود خیلی توی ذهنم مونده بود. اعتراف می کنم که اسم برنامه یادم رفته بود.
در مورد زاگرب هم اخیرا کتابی دیدم از کانون پرورش فکری به نام "نگاره های خیال" که توضیحات کامل و جامعی درباره هانا باربرا و زاگرب و مانگا و این حرفا توش بود.در واقع صحبتهای من استنباطم از اطلاعات اون کتاب بود.
چاکریم
babak- تعداد پستها : 318
Join date : 2009-09-11
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
59 نوشته است:
با درود خدمت همگی -
بچه های خوب و عاقل و دانا،
که امسال هم عیدی هاشون رو دارن جمع میکنن،
تا بعد از تعطیلات نوروزی، بتونن هر چی که دلشون میخواد بخرن.
1. سلام به همه.
2. ولی عیدیای منو بابای نامردم ازم می گرفت، بهم می گفت می خواد برام حساب بانکی باز کنه؛ اما، هیچ وقت نه اون حساب رو دیدم، نه پولامو!
3. راستش تا سال ها فک می کردم فقط من این طور بوده م و فقط بابای من. این راز شوم رو هم با هیش کی در میون نذاشته بودم؛ حتا، با خواهرزاده هام؛ که، خیلی باهاشون فابریکم؛ اما، چند سالیه تو شبکه های اجتماعی و نوشته های این و اون متوجه شده م این مشکل رو انگار خیلیا داشته ن!
ای روزگار!
4. راستی، ممنونم ازت بخاطر یادآوری "تلوبیون". بالکل ازش یادم رفته بود.
دیروز بالأخره دیدمش. خیلی فاز داد.
5. خاطره ی تلخ و شیرینت درباره ی "تقویم اسب" و عکس ها هم خیلی عالی بود.
...................
6. "هایدی" عزیز، عکس های "آرش محمودی" "در خانه" بی نظیر بود. خیلی حال کردم.
...................
7. "بابک" گرامی، صداقتتون قابل تقدیره؛ با این همه، همیشه برای من، یکی از بهترین های این انجمن بوده و هستید، با حافظه ای بی نظیر.
8. "59" گرامی، پاسخ به نوشته های تاپیک کناری بمونه برای یه وقت دیگه. تازه سیوشون کردم.
Emiliano- تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
تصاویری از شهربازی فقید، از سریال مزد ترس (کاش قبل از اینکه خرابش کنن یه سری عکس یادگاری ازش مینداختن که مجبور نشیم دست به دامن فیلمها و سریالهای قدیمی بشیم)
heidiiii- تعداد پستها : 13
Join date : 2015-03-14
"هاچین و واچین"، "ارنی و برت"، "چاق و لاغر"، "سسام استریت"
سلام به همه
حتما یادتون هست تو دهه شصت، ریخت و قیافه ی یک سری از عروسکهای تلویزیونی شبیه هاچین و واچین بود. مثل اون دو تا عروسکی که این قسمت از ترانه شون تو ذهنم مونده: "قرمز و سبز و آبی، به به عجب کلاهی... حالا کلاتو بردار، روی سر من بذار..."
این عروسکها از روی دوتا عروسک معروف "سسام استریت" کپی شده بودن. "ارنی و برت" اون روزا خیلی تو بورس بودن و هنوز هم بعد از این همه سال فراموش نشدن. بیشتر آدمهای دنیا که با سسام استریت بزرگ شدن با این دوتا عروسک خاطره دارن و اونا رو نوستالژی بچگیشون می دونن. یکی دیگه از عروسکای بچگی ما که شبیه عروسکای "ماپت شو" طراحی شده بود، "ژولی پولی" مجموعه ی "صندوق پست" بود. (کلاه قرمزی و گلابی و...) چاق و لاغر هم خیلی شبیه این عروسک ها بودن.
حتما یادتون هست تو دهه شصت، ریخت و قیافه ی یک سری از عروسکهای تلویزیونی شبیه هاچین و واچین بود. مثل اون دو تا عروسکی که این قسمت از ترانه شون تو ذهنم مونده: "قرمز و سبز و آبی، به به عجب کلاهی... حالا کلاتو بردار، روی سر من بذار..."
این عروسکها از روی دوتا عروسک معروف "سسام استریت" کپی شده بودن. "ارنی و برت" اون روزا خیلی تو بورس بودن و هنوز هم بعد از این همه سال فراموش نشدن. بیشتر آدمهای دنیا که با سسام استریت بزرگ شدن با این دوتا عروسک خاطره دارن و اونا رو نوستالژی بچگیشون می دونن. یکی دیگه از عروسکای بچگی ما که شبیه عروسکای "ماپت شو" طراحی شده بود، "ژولی پولی" مجموعه ی "صندوق پست" بود. (کلاه قرمزی و گلابی و...) چاق و لاغر هم خیلی شبیه این عروسک ها بودن.
heidiiii- تعداد پستها : 13
Join date : 2015-03-14
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
سلام برهمه+تبریک سال نو
heidiiii عزیز، چیزی که من تا حالا ندیده ام بهش اشاره ای بشه اینه که شهر بازی قبلاً اسمش "لونا پارک" بوده به معنی "پارک مردم" که توی بعضی شهرهای بزرگ دیگه هم نمونه اش بوده و شاید هنوز هم باشه ولی نمیدونم اسماشون عوض شده یا نه. یادمه که وقتی کوچیک بودم تابلوی قدیمیش هنوز بود با همین قالب ولی رنگش نارنجی بود (فکر کنم دورش رو دست نزده بودن و فقط وسطش رو تغییر دادن). زمینش خاکی و چندتا اسباب بازی بیشتر نداشت. یه چیزی تو مایه های مینی سیتی (که اونم دخلش رو آوردن) ولی بزرگ تر. حالا شاید دوستانی که سنشون بیشتره و حافظه شون قویتر بهتر از من یادشون باشه که لونا پارک اسمش به خارجی نوشته شده بود(شاید فارسی هم داشت که من خیلی واضح یادم نیست). بعد از چند سال این تابلویی رو که در عکس هایی که شما زحمت کشیدید دیده میشه رو نصب کردن که رنگ و وارنگ تر بود و با اسم جدید و بدترکیب "شهر بازی"!!! من که همیشه از این فرم و از این اسم جدید بدم می اومد. واسه ما اونجا همیشه لونا پارک بوده (و هست).
heidiiii عزیز، چیزی که من تا حالا ندیده ام بهش اشاره ای بشه اینه که شهر بازی قبلاً اسمش "لونا پارک" بوده به معنی "پارک مردم" که توی بعضی شهرهای بزرگ دیگه هم نمونه اش بوده و شاید هنوز هم باشه ولی نمیدونم اسماشون عوض شده یا نه. یادمه که وقتی کوچیک بودم تابلوی قدیمیش هنوز بود با همین قالب ولی رنگش نارنجی بود (فکر کنم دورش رو دست نزده بودن و فقط وسطش رو تغییر دادن). زمینش خاکی و چندتا اسباب بازی بیشتر نداشت. یه چیزی تو مایه های مینی سیتی (که اونم دخلش رو آوردن) ولی بزرگ تر. حالا شاید دوستانی که سنشون بیشتره و حافظه شون قویتر بهتر از من یادشون باشه که لونا پارک اسمش به خارجی نوشته شده بود(شاید فارسی هم داشت که من خیلی واضح یادم نیست). بعد از چند سال این تابلویی رو که در عکس هایی که شما زحمت کشیدید دیده میشه رو نصب کردن که رنگ و وارنگ تر بود و با اسم جدید و بدترکیب "شهر بازی"!!! من که همیشه از این فرم و از این اسم جدید بدم می اومد. واسه ما اونجا همیشه لونا پارک بوده (و هست).
S@M- تعداد پستها : 161
Join date : 2010-03-30
صفحه 38 از 42 • 1 ... 20 ... 37, 38, 39, 40, 41, 42
مواضيع مماثلة
» برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
» سیاه، سفید، خاکستری
» امواج صوتي گمشده (مخصوص كليپهاي صوتي از كارتونها، سريالها، فيلمهاي قديمي كودك و نوجوان و رادیو)
» همشاگردي سلام
» فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
» سیاه، سفید، خاکستری
» امواج صوتي گمشده (مخصوص كليپهاي صوتي از كارتونها، سريالها، فيلمهاي قديمي كودك و نوجوان و رادیو)
» همشاگردي سلام
» فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
صفحه 38 از 42
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد