فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
+34
stalker
Milassyui
aghaghi
S@M
arman
alimontaz
Heidii
Mihakralj
volant
slevin(HAMID
keyvanmoeini
abnbat
SMAM
jasonbourne
پل کوچولو
ASDALIREZA105
erfan
ramin
edo
Clover
Heidi
sahra_7
Negin 2
Indiana Jones
mehrnaz_sadeghi86
Ishpateka
fazel1994
afsoon520
ahmad1300mo
Emiliano
kazvash
faridonline
babak
59
38 مشترك
صفحه 12 از 40
صفحه 12 از 40 • 1 ... 7 ... 11, 12, 13 ... 26 ... 40
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
با درود خدمت امیر جان گرامی.
در اپتدا، سپاس همیشگی برای پوسترهای جانانه ی "شصتی" که قرار میدهید.
بله، اتفاقن فضای این موسیقی و سبک پیانوی آن، بسیار شبیه به آفرینههای زنده یاد آرزومانیان هست
و من هم با حدس شما موافق هستم و حال کار هر که باشد، همانگونه که فرمودید، زنده باد آهنگسازش.
(قسمتهای پیانو اش را که میشنوم، یاد نوازندگی شما میافتم امیر جان).
و اما از هر چه بگذریم سخن دوست خوشتر است. این سریال آینه،
انگار که تمام هستی ما از روزهای دهه ی شصت است، دهه ای، که انگار ۱۰۰ سال عمر کرد،
و همچنان نیز در دلهایمان، قلبش میتپد. در قسمت هفدهم (با ترتیبی که "تماشا" نشان داد)،
داستان "مادر زن" دقیقا از آن سبک "زندگی شیرین میشود" بود و صدای کارگردان "غلامحسین لطفی" نیز،
همانند راوی شنیده میشد. اما بگمانم آن نوشتهها را در این بازپخش حذف کرده بودند.
کلن "آیینه"، آن فصل اول و دومش(؟) که توسط جناب لطفی کارگردانی و بقلم زنده یاد "احمد بهبهانی" نوشته شد،
خیلی زیباتر و از ساختار میزانسن و دکوپاژ بسیار بهتری نسبت به فصل دیگرش که در پایان "شصت"،
توسط نویسنده و کارگردان دیگری کار میشد، برخوردار است. حتی تیتراژ آن نیز در فصل آخر،
کیفیت قبلی را ندارد، انگار که از آن چیدمان هنرمندانه و با احساس "شمع و آیینه"،
عکس یا فیلم گرفتند و سپس از روی آن نیز هم کپی گرفته شده و استفاده کردند:
یکی از داستانهایی که در آن "زندگی شیرین میشد" بدین قرار بود،
که مرد خانه (اسماعیل محرابی) دایمن در کارهای زنش دخالت زیادی و بیجا میکرد،
برای نمونه، اگر همسرش یک مهمانی زنانه در خانه ترتیب داده بود، او نیز بمیان آنها میامد،
آنجا مینشست و به گفتگوی بیش از اندازه با ایشان میپرداخت، و این ایجاد اختلاف میکرد،
که از نیمه ی دوم داستان که با نوشته ی "زندگی شیرین میشود" بر روی اکران آغاز میشد،
افراط و تفریط های همسران به تعادل میرسید، به اشتباهاتشان پی برده و آنها را ویرایش میکردند.
راستی امیر جان در مورد موسیقی بسیار زیبای این سریال، در جایی خوانده بودم که ساخته ی استاد کامبیز روشن روان هست،
اما در وبلاگ خوب "فرهنگ مجموعههای تلویزیونی" نوشته اند، که آفرینه ی استاد زنده یاد بابک بیات هست.
http://iranianserials.blogfa.com/post-24.aspx
در ضمن، اگر از من بپرسند، که از میان قسمتهای ساخته شده توسط "غلامحسین لطفی"،
یک داستان را به عنوان نمایندهای خاطره ساز از "آیینه" انتخاب کن،
بی شک، همین قسمت دیشبی با نام "تنهایی" که در پخش "تماشا"،
بعنوان آخرین قسمت نشان داده شد را بر میگزینم.
-----------------------------
"در خانه - ۱۳۶۵"
در ادامه ی پست امیر جان که عکسهای تیتراژ سریال دوست داشتنی "در خانه" را قرار داده بودند،
فایل تصویری کوتاه اما خاطره انگیز تیتراژ و کمی از خود آن نیز تقدیم میگردد
که از برنامه ی "یادگاری" سرانجام پس از سالها شکیبایی پخش شد.
و سخنی هم با سازندگان جنگ یادگاری.
چیزی نزدیک بر ۱۰ دقیقه که تقریبن یک چهارم از وقت برنامه هست را،
بتازگی با خواندن نامههای بینندگان و پخش صدای آنها پر میکنید. این یعنی ایجاد نوستالژی در نوستالژی،
به زبان دیگر، هنوز هیچ نشده، برنامه خودتان را، برایش نوشابه باز میکنید و از هدف و ماهیت ساختاری آن دور میگردید.
بجای این کار، "در خانه" را بیشتر پخش کنید (البته شاید گذاشته اید برای قسمتهای بعدی)،
از سریالهای "سایه همسایه - ۱۳۶۴ (با بازی عنایت بخشی)"، سریالهایی که زنده یاد "منوچهر لاریجانی"
در پخش برنامه کودک و نوجوان بازی داشت در آنها و ... پخش کنید. این چند دقیقه از "دیدنیها"
که در مصاحبه با استاد جلال مقامی قرار داده شده بود، قبلتر از برنامه ی شما، بارها پخش شده و در اینترنت هم هست،
آنوقت شما همان کادرها را انگار که از اینترنت گرفته، و باز پخش مینمایید. بی هیچ شکی، بخش اخبار کانالهای یک و دو،
آرشیوی دارد از فیلمها، عکسها و ... اما شما همان عکس گوینده ی گرامی خبر - جناب "بهرام افشار" را که چندین سال پیش،
اولین بار در خود اینترنت منتشر و بسرعت در همهجا به اشتراک گذاشته شد را، برداشتید و در ولهها یتان استفاده کردید!.
باور کنید برای شماها که فیلمساز با تجربه هستید و در اصل، سهامدار مینوی برای تلویزیون یک کشور بشمار میایید،
رفتن به آرشیو و کمی گشتن و یافتن برنامه هایی که آرزویشان یک نگاه و توجه پس از سالها همنشینی با گرد و غبار میباشد،
دشوار نیست. البته پخش مصاحبههای مردمی از دهه ی شصت، نمایشها و تله تاترهای آندوران،
و بازسازی خوب یادمانه ها که در برنامههای هفته ی جنگ داشتید، قابل تقدیر میباشند. از این قسمتها،
بیشتر و بیشتر نشان دهید. تله تاترهای زیادی داشتیم در "شصت"!. فیلم مادر، بر روی چشمانمان است
و همه داریم آنرا در آرشیومان، از آنچه که در بازار فیلم و دسترس همگان نیست و تنها در صندوق اسرار آمیز تلویزیون،
پنهان و دور از دیدهها گشته، برایمان نشان دهید. از زنده یاد "علیرضا توپچیان" و ....
قسمتهای کوتاهی از سریال "در خانه - ۱۳۶۵" - (با سپاس فراوان از برنامه ی "یادگاری")
http://s4.picofile.com/file/7965526448/Dar_Khaneh_1365_.rar.html
.
.
.
جاودان باد یاد خاطرات کودکی و نوجوانی.
شاد و سلامت باشید.
اين مطلب آخرين بار توسط 59 در الأربعاء أكتوبر 09, 2013 3:19 pm ، و در مجموع 1 بار ويرايش شده است.
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
59 نوشته است:
با درود خدمت امیر جان گرامی.
در اپتدا، سپاس همیشگی برای پوسترهای جانانه ی "شصتی" که قرار میدهید.
بله، اتفاقن فضای این موسیقی و سبک پیانوی آن، بسیار شبیه به آفرینههای زنده یاد آرزومانیان هست
و من هم با حدس شما موافق هستم و حال کار هر که باشد، همانگونه که فرمودید، زنده باد آهنگسازش.
(قسمتهای پیانو اش را که میشنوم، یاد نوازندگی شما میافتم امیر جان).
و اما از هر چه بگذریم سخن دوست خوشتر است. این سریال آینه،
انگار که تمام هستی ما از روزهای دهه ی شصت است، دهه ای، که انگار ۱۰۰ سال عمر کرد،
و همچنان نیز در دلهایمان، قلبش میتپد. در قسمت هفدهم (با ترتیبی که "تماشا" نشان داد)،
داستان "مادر زن" دقیقا از آن سبک "زندگی شیرین میشود" بود و صدای کارگردان "غلامحسین لطفی" نیز،
همانند راوی شنیده میشد. اما بگمانم آن نوشتهها را در این بازپخش حذف کرده بودند.
کلن "آیینه"، آن فصل اول و دومش(؟) که توسط جناب لطفی کارگردانی و بقلم زنده یاد "احمد بهبهانی" نوشته شد،
خیلی زیباتر و از ساختار میزانسن و دکوپاژ بسیار بهتری نسبت به فصل دیگرش که در پایان "شصت"،
توسط نویسنده و کارگردان دیگری کار میشد، برخوردار است. حتی تیتراژ آن نیز در فصل آخر،
کیفیت قبلی را ندارد، انگار که از آن چیدمان هنرمندانه و با احساس "شمع و آیینه"،
عکس یا فیلم گرفتند و سپس از روی آن نیز هم کپی گرفته شده و استفاده کردند:
یکی از داستانهایی که در آن "زندگی شیرین میشد" بدین قرار بود،
که مرد خانه (اسماعیل محرابی) دایمن در کارهای زنش دخالت زیادی و بیجا میکرد،
برای نمونه، اگر همسرش یک مهمانی زنانه در خانه ترتیب داده بود، او نیز بمیان آنها میامد،
آنجا مینشست و به گفتگوی بیش از اندازه با ایشان میپرداخت، و این ایجاد اختلاف میکرد،
که از نیمه ی دوم داستان که با نوشته ی "زندگی شیرین میشود" بر روی اکران آغاز میشد،
افراط و تفریط های همسران به تعادل میرسید، به اشتباهاتشان پی برده و آنها را ویرایش میکردند.
راستی امیر جان در مورد موسیقی بسیار زیبای این سریال، در جایی خوانده بودم که ساخته ی استاد کامبیز روشن روان هست،
اما در وبلاگ خوب "فرهنگ مجموعههای تلویزیونی" نوشته اند، که آفرینه ی استاد زنده یاد بابک بیات هست.
http://iranianserials.blogfa.com/post-24.aspx
در ضمن، اگر از من بپرسند، که از میان قسمتهای ساخته شده توسط "غلامحسین لطفی"،
یک داستان را به عنوان نمایندهای خاطره ساز از "آیینه" انتخاب کن،
بی شک، همین قسمت دیشبی با نام "تنهایی" که در پخش "تماشا"،
بعنوان آخرین قسمت نشان داده شد را بر میگزینم.
-----------------------------
"در خانه - ۱۳۶۵"
در ادامه ی پست امیر جان که عکسهای تیتراژ سریال دوست داشتنی "در خانه" را قرار داده بودند،
فایل تصویری کوتاه اما خاطره انگیز تیتراژ و کمی از خود آن نیز تقدیم میگردد
که از برنامه ی "یادگاری" سرانجام پس از سالها شکیبایی پخش شد.
و سخنی هم با سازندگان جنگ یادگاری.
چیزی نزدیک بر ۱۰ دقیقه که تقریبن یک چهارم از وقت برنامه هست را،
بتازگی با خواندن نامههای بینندگان و پخش صدای آنها پر میکنید. این یعنی ایجاد نوستالژی در نوستالژی،
به زبان دیگر، هنوز هیچ نشده، برنامه خودتان را، برایش نوشابه باز میکنید و از هدف و ماهیت ساختاری آن دور میگردید.
بجای این کار، "در خانه" را بیشتر پخش کنید (البته شاید گذاشته اید برای قسمتهای بعدی)،
از سریالهای "سایه همسایه - ۱۳۶۴ (با بازی عنایت بخشی)"، سریالهایی که زنده یاد "منوچهر لاریجانی"
در پخش برنامه کودک و نوجوان بازی داشت در آنها و ... پخش کنید. این چند دقیقه از "دیدنیها"
که در مصاحبه با استاد جلال مقامی قرار داده شده بود، قبلتر از برنامه ی شما، بارها پخش شده و در اینترنت هم هست،
آنوقت شما همان کادرها را انگار که از اینترنت گرفته، و باز پخش مینمایید. بی هیچ شکی، بخش اخبار کانالهای یک و دو،
آرشیوی دارد از فیلمها، عکسها و ... اما شما همان عکس گویند ی گرامی خبر - جناب "بهرام افشار" را که چندین سال پیش،
اولین بار در خود اینترنت منتشر و بسرعت در همهجا به اشتراک گذاشته شد را، برداشتید و در ولهها یتان استفاده کردید!.
باور کنید برای شماها که فیلمساز با تجربه هستید و در اصل، سهامدار مینوی برای تلویزیون یک کشور بشمار میایید،
رفتن به آرشیو و کمی گشتن و یافتن برنامه هایی که آرزویشان یک نگاه و توجه پس از سالها همنشینی با گرد و غبار میباشد،
دشوار نیست. البته پخش مصاحبههای مردمی از دهه ی شصت، نمایشها و تله تاترهای آندوران،
و بازسازی خوب یادمانه ها که در برنامههای هفته ی جنگ داشتید، قابل تقدیر میباشند. از این قسمتها،
بیشتر و بیشتر نشان دهید. تله تاترهای زیادی داشتیم در "شصت"!. فیلم مادر، بر روی چشمانمان است
و همه داریم آنرا در آرشیومان، از آنچه که در بازار فیلم و دسترس همگان نیست و تنها در صندوق اسرار آمیز تلویزیون،
پنهان و دور از دیدهها گشته، برایمان نشان دهید. از زنده یاد "علیرضا توپچیان" و ....
قسمتهای کوتاهی از سریال "در خانه - ۱۳۶۵" - (با سپاس فراوان از برنامه ی "یادگاری")
http://s4.picofile.com/file/7965526448/Dar_Khaneh_1365_.rar.html
.
.
.
جاودان باد یاد خاطرات کودکی و نوجوانی.
شاد و سلامت باشید.
1. من متأسفانه اون قسمت "مادرزن" رو ندیدم؛ اما، یادمه پارسال هم انگار "آی فیلم" دادش.
آخه چرا باید اون گفته ها رو حذف کنن؟ من که سر در نمی یارم!
2. دقیقاً همین طوره، "59" عزیز.
اصولاً همیشه همین جوریه دیگه: دنباله ها لوس و بی مزه ان.
الآن هم "مرضیه برومند" داره "شهر موش های 2" رو درست می کنه! نمی دونم می خواد چی بشه؛ اما، مطمئنم که به گرد "شهر موش ها"ی دهه ی 60 هم نمی رسه.
به هر حال، امیدوارم قشنگ بشه و ما هم لذت ببریم و بریم اون دوران.
3. من یه بار تو همین انجمن نوشتم که موسیقی "آیینه" تابلو کار "بابک بیات"ه (از روی تم کار حدس زدم)؛ اما، دوستان این قدر گفتن که نه و کار "کامبیز روشن روان"ه؛ که، من هم شک کردم.
متأسفانه "آیینه" هم مث "پاییزان" در سال هایی ساخته شد؛ که، به موسیقی و خوانندگی بهایی داده نمی شد و اونو جرم و بد می دونستن! برای همین تو تیتراژ هم چیزی نمی یاد! برای همین، همه موندیم بالأخره کار کیه این کار زیبا و بی نظیر.
کاش یه بار خود آقای "غلامحسین لطفی" تو یکی از مصاحبه هاش بگه و ملت از شک بیان بیرون.
.........................
4. در مورد سخناتون با سازندگان "جنگ یادگاری" فقط می تونم بگم:
"جانا سخن از زبان ما می گویی".
بنده هم بعد از دیدن قسمت سوم این برنامه؛ که، نصف بیشترش دویدنای مسخره ی اون پسره تو "خانه ی دوست کجاست" و کچلای مسخره تر "مغول ها" بود، نوشتم که "یادگاری" نباید این کارو بکنه.
به قول شما، حالا هم نصف برنامه داره می ره برای نامه ها و صداها!
در حالی که این کارا رو می شه زیرنویس کنن، نهایتش، یا اصلاً بذارن تو سایتشون (اگه سایتی دارن).
یا ویژه برنامه های "هفته ی جنگ"شون یادته؟ کل 6 تا برنامه رو روی هم می ذاشتی، از توش 20 دقیقه ی مفید هم بیرون نمی یومد!
من راستش با دیدن اون برنامه ها، امیدم رو از دست دادم.
هفته ی پیش هم به جز یکی، دو سکانس از "در خانه" و "مزه ی خوب کودکی" با هیچی برنامه حال نکردم.
چه خوب گفتید که همه مون "مادر" "علی حاتمی" رو رو چشامون داریم. بابا اصلاً از بریم!
"بید مجنون" تا کی می خواد از برنامه تون پخش شه؟
آقا، اصلاً مگه خود شما نبودید؛ که، راه به راه تو تیزرهاتون قول دادید به دهه های 60 و 70 بپردازید؟
حالا می یایید و فایل های اینترنتی "دیدنی ها" و "سرودهای بچه های آباده" رو با کیفیت تابلوی اینترنتی می دید به خورد ما؟ بابا، دستخوش!
5. به قول "59" عزیز، از این ها برنامه بدید:
5.1. "سایه ی همسایه".
5.2. "باجناق ها". (باز هم می خواییم!)
5.3. "یحیی و گلابتون" با بازی زنده یاد "حسین پناهی" و "ژاله صامتی".
5.4. "طنزآوران جهان" (تئاترهای "داریوش مؤدبیان").
و از برنامه های کودک:
5.5. "قصه قصه". (با اجرای زنده یاد "مهین دیهیم").
5.6. "تلویزیون کابلی بچه ها". (با بازی "رضا شفیع جم" و "حمید لولایی").
5.7. "حسنی به کلاس اول می رود". (با بازی "مهرداد نظری").
5.8. "زباله دان تاریخ". (باز برندارین اون فایل اینترنتی معروف رو به خوردمون بدید!)
5.9. "دیو چو بیرون رود". (که عروسک های "محمد رضا پهلوی" و "فرح دیبا" و "ازهاری" و "بختیار" رو از بالا می گردوندن).
5.10. "شتر خوش باور". ("آه، شتر جان").
5.11. "نگهبان چشمه". ("سما").
و ....
6. تازه کلی آرزوی کارتون های خارجی رو هم دارم؛ که، با توجه به دیدن چندین برنامه تون، متوجه شده م که انگار قصد ندارید وارد کارای خارجی بشید.
به این عقیده تون احترام می ذاریم؛ اما، شما هم به ما و خواسته هامون احترام بذارید و چیزایی پخش کنید که در آینده ازتون به نیکی یاد کنیم و همیشه تو قلب بیننده ها باشید، جناب "مسعود فروتن"، "مهران رسام" و سایر عزیزان "یادگاری".
با سپاس فراوان.
Emiliano- تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
Emiliano نوشته است:59 نوشته است:
با درود خدمت امیر جان گرامی.
در اپتدا، سپاس همیشگی برای پوسترهای جانانه ی "شصتی" که قرار میدهید.
بله، اتفاقن فضای این موسیقی و سبک پیانوی آن، بسیار شبیه به آفرینههای زنده یاد آرزومانیان هست
و من هم با حدس شما موافق هستم و حال کار هر که باشد، همانگونه که فرمودید، زنده باد آهنگسازش.
(قسمتهای پیانو اش را که میشنوم، یاد نوازندگی شما میافتم امیر جان).
و اما از هر چه بگذریم سخن دوست خوشتر است. این سریال آینه،
انگار که تمام هستی ما از روزهای دهه ی شصت است، دهه ای، که انگار ۱۰۰ سال عمر کرد،
و همچنان نیز در دلهایمان، قلبش میتپد. در قسمت هفدهم (با ترتیبی که "تماشا" نشان داد)،
داستان "مادر زن" دقیقا از آن سبک "زندگی شیرین میشود" بود و صدای کارگردان "غلامحسین لطفی" نیز،
همانند راوی شنیده میشد. اما بگمانم آن نوشتهها را در این بازپخش حذف کرده بودند.
کلن "آیینه"، آن فصل اول و دومش(؟) که توسط جناب لطفی کارگردانی و بقلم زنده یاد "احمد بهبهانی" نوشته شد،
خیلی زیباتر و از ساختار میزانسن و دکوپاژ بسیار بهتری نسبت به فصل دیگرش که در پایان "شصت"،
توسط نویسنده و کارگردان دیگری کار میشد، برخوردار است. حتی تیتراژ آن نیز در فصل آخر،
کیفیت قبلی را ندارد، انگار که از آن چیدمان هنرمندانه و با احساس "شمع و آیینه"،
عکس یا فیلم گرفتند و سپس از روی آن نیز هم کپی گرفته شده و استفاده کردند:
یکی از داستانهایی که در آن "زندگی شیرین میشد" بدین قرار بود،
که مرد خانه (اسماعیل محرابی) دایمن در کارهای زنش دخالت زیادی و بیجا میکرد،
برای نمونه، اگر همسرش یک مهمانی زنانه در خانه ترتیب داده بود، او نیز بمیان آنها میامد،
آنجا مینشست و به گفتگوی بیش از اندازه با ایشان میپرداخت، و این ایجاد اختلاف میکرد،
که از نیمه ی دوم داستان که با نوشته ی "زندگی شیرین میشود" بر روی اکران آغاز میشد،
افراط و تفریط های همسران به تعادل میرسید، به اشتباهاتشان پی برده و آنها را ویرایش میکردند.
راستی امیر جان در مورد موسیقی بسیار زیبای این سریال، در جایی خوانده بودم که ساخته ی استاد کامبیز روشن روان هست،
اما در وبلاگ خوب "فرهنگ مجموعههای تلویزیونی" نوشته اند، که آفرینه ی استاد زنده یاد بابک بیات هست.
http://iranianserials.blogfa.com/post-24.aspx
در ضمن، اگر از من بپرسند، که از میان قسمتهای ساخته شده توسط "غلامحسین لطفی"،
یک داستان را به عنوان نمایندهای خاطره ساز از "آیینه" انتخاب کن،
بی شک، همین قسمت دیشبی با نام "تنهایی" که در پخش "تماشا"،
بعنوان آخرین قسمت نشان داده شد را بر میگزینم.
-----------------------------
"در خانه - ۱۳۶۵"
در ادامه ی پست امیر جان که عکسهای تیتراژ سریال دوست داشتنی "در خانه" را قرار داده بودند،
فایل تصویری کوتاه اما خاطره انگیز تیتراژ و کمی از خود آن نیز تقدیم میگردد
که از برنامه ی "یادگاری" سرانجام پس از سالها شکیبایی پخش شد.
و سخنی هم با سازندگان جنگ یادگاری.
چیزی نزدیک بر ۱۰ دقیقه که تقریبن یک چهارم از وقت برنامه هست را،
بتازگی با خواندن نامههای بینندگان و پخش صدای آنها پر میکنید. این یعنی ایجاد نوستالژی در نوستالژی،
به زبان دیگر، هنوز هیچ نشده، برنامه خودتان را، برایش نوشابه باز میکنید و از هدف و ماهیت ساختاری آن دور میگردید.
بجای این کار، "در خانه" را بیشتر پخش کنید (البته شاید گذاشته اید برای قسمتهای بعدی)،
از سریالهای "سایه همسایه - ۱۳۶۴ (با بازی عنایت بخشی)"، سریالهایی که زنده یاد "منوچهر لاریجانی"
در پخش برنامه کودک و نوجوان بازی داشت در آنها و ... پخش کنید. این چند دقیقه از "دیدنیها"
که در مصاحبه با استاد جلال مقامی قرار داده شده بود، قبلتر از برنامه ی شما، بارها پخش شده و در اینترنت هم هست،
آنوقت شما همان کادرها را انگار که از اینترنت گرفته، و باز پخش مینمایید. بی هیچ شکی، بخش اخبار کانالهای یک و دو،
آرشیوی دارد از فیلمها، عکسها و ... اما شما همان عکس گویند ی گرامی خبر - جناب "بهرام افشار" را که چندین سال پیش،
اولین بار در خود اینترنت منتشر و بسرعت در همهجا به اشتراک گذاشته شد را، برداشتید و در ولهها یتان استفاده کردید!.
باور کنید برای شماها که فیلمساز با تجربه هستید و در اصل، سهامدار مینوی برای تلویزیون یک کشور بشمار میایید،
رفتن به آرشیو و کمی گشتن و یافتن برنامه هایی که آرزویشان یک نگاه و توجه پس از سالها همنشینی با گرد و غبار میباشد،
دشوار نیست. البته پخش مصاحبههای مردمی از دهه ی شصت، نمایشها و تله تاترهای آندوران،
و بازسازی خوب یادمانه ها که در برنامههای هفته ی جنگ داشتید، قابل تقدیر میباشند. از این قسمتها،
بیشتر و بیشتر نشان دهید. تله تاترهای زیادی داشتیم در "شصت"!. فیلم مادر، بر روی چشمانمان است
و همه داریم آنرا در آرشیومان، از آنچه که در بازار فیلم و دسترس همگان نیست و تنها در صندوق اسرار آمیز تلویزیون،
پنهان و دور از دیدهها گشته، برایمان نشان دهید. از زنده یاد "علیرضا توپچیان" و ....
قسمتهای کوتاهی از سریال "در خانه - ۱۳۶۵" - (با سپاس فراوان از برنامه ی "یادگاری")
http://s4.picofile.com/file/7965526448/Dar_Khaneh_1365_.rar.html
.
.
.
جاودان باد یاد خاطرات کودکی و نوجوانی.
شاد و سلامت باشید.
1. من متأسفانه اون قسمت "مادرزن" رو ندیدم؛ اما، یادمه پارسال هم انگار "آی فیلم" دادش.
آخه چرا باید اون گفته ها رو حذف کنن؟ من که سر در نمی یارم!
2. دقیقاً همین طوره، "59" عزیز.
اصولاً همیشه همین جوریه دیگه: دنباله ها لوس و بی مزه ان.
الآن هم "مرضیه برومند" داره "شهر موش های 2" رو درست می کنه! نمی دونم می خواد چی بشه؛ اما، مطمئنم که به گرد "شهر موش ها"ی دهه ی 60 هم نمی رسه.
به هر حال، امیدوارم قشنگ بشه و ما هم لذت ببریم و بریم اون دوران.
3. من یه بار تو همین انجمن نوشتم که موسیقی "آیینه" تابلو کار "بابک بیات"ه (از روی تم کار حدس زدم)؛ اما، دوستان این قدر گفتن که نه و کار "کامبیز روشن روان"ه؛ که، من هم شک کردم.
متأسفانه "آیینه" هم مث "پاییزان" در سال هایی ساخته شد؛ که، به موسیقی و خوانندگی بهایی داده نمی شد و اونو جرم و بد می دونستن! برای همین تو تیتراژ هم چیزی نمی یاد! برای همین، همه موندیم بالأخره کار کیه این کار زیبا و بی نظیر.
کاش یه بار خود آقای "غلامحسین لطفی" تو یکی از مصاحبه هاش بگه و ملت از شک بیان بیرون.
.........................
4. در مورد سخناتون با سازندگان "جنگ یادگاری" فقط می تونم بگم:
"جانا سخن از زبان ما می گویی".
بنده هم بعد از دیدن قسمت سوم این برنامه؛ که، نصف بیشترش دویدنای مسخره ی اون پسره تو "خانه ی دوست کجاست" و کچلای مسخره تر "مغول ها" بود، نوشتم که "یادگاری" نباید این کارو بکنه.
به قول شما، حالا هم نصف برنامه داره می ره برای نامه ها و صداها!
در حالی که این کارا رو می شه زیرنویس کنن، نهایتش، یا اصلاً بذارن تو سایتشون (اگه سایتی دارن).
یا ویژه برنامه های "هفته ی جنگ"شون یادته؟ کل 6 تا برنامه رو روی هم می ذاشتی، از توش 20 دقیقه ی مفید هم بیرون نمی یومد!
من راستش با دیدن اون برنامه ها، امیدم رو از دست دادم.
هفته ی پیش هم به جز یکی، دو سکانس از "در خانه" و "مزه ی خوب کودکی" با هیچی برنامه حال نکردم.
چه خوب گفتید که همه مون "مادر" "علی حاتمی" رو رو چشامون داریم. بابا اصلاً از بریم!
"بید مجنون" تا کی می خواد از برنامه تون پخش شه؟
آقا، اصلاً مگه خود شما نبودید؛ که، راه به راه تو تیزرهاتون قول دادید به دهه های 60 و 70 بپردازید؟
حالا می یایید و فایل های اینترنتی "دیدنی ها" و "سرودهای بچه های آباده" رو با کیفیت تابلوی اینترنتی می دید به خورد ما؟ بابا، دستخوش!
5. به قول "59" عزیز، از این ها برنامه بدید:
5.1. "سایه ی همسایه".
5.2. "باجناق ها". (باز هم می خواییم!)
5.3. "یحیی و گلابتون" با بازی زنده یاد "حسین پناهی" و "ژاله صامتی".
5.4. "طنزآوران جهان" (تئاترهای "داریوش مؤدبیان").
و از برنامه های کودک:
5.5. "قصه قصه". (با اجرای زنده یاد "مهین دیهیم").
5.6. "تلویزیون کابلی بچه ها". (با بازی "رضا شفیع جم" و "حمید لولایی").
5.7. "حسنی به کلاس اول می رود". (با بازی "مهرداد نظری").
5.8. "زباله دان تاریخ". (باز برندارین اون فایل اینترنتی معروف رو به خوردمون بدید!)
5.9. "دیو چو بیرون رود". (که عروسک های "محمد رضا پهلوی" و "فرح دیبا" و "ازهاری" و "بختیار" رو از بالا می گردوندن).
5.10. "شتر خوش باور". ("آه، شتر جان").
5.11. "نگهبان چشمه". ("سما").
و ....
6. تازه کلی آرزوی کارتون های خارجی رو هم دارم؛ که، با توجه به دیدن چندین برنامه تون، متوجه شده م که انگار قصد ندارید وارد کارای خارجی بشید.
به این عقیده تون احترام می ذاریم؛ اما، شما هم به ما و خواسته هامون احترام بذارید و چیزایی پخش کنید که در آینده ازتون به نیکی یاد کنیم و همیشه تو قلب بیننده ها باشید، جناب "مسعود فروتن"، "مهران رسام" و سایر عزیزان "یادگاری".
با سپاس فراوان.
سلام به دوستان گرامی
حقیقتش مواردی که مطرح کردید دقیقا همون نکاتی بود که انگار سر زبان خودم هم بود و دنبال راهی برای ابراز آن می گشتم. ممنون از اینکه زحمت این کار رو از دوش بنده برداشتید و گفتید آنچه می بایست گفته می شد
اما یک نکته کوچک را در حاشیه مطالب مفید شما اضافه می کنم.
با وجود ترغیب و تشویق فراوان جناب مسعود فروتن گرامی به ارسال ای میل و نامه و پیامک به این برنامه و ابراز احساسات از یادآوری خاطرات گدشته، شخصا هنوز برای این کار ترغیب نشده ام و تصور نمی کنم ذوقی برای این کار داشته باشم. یکی به دلیل رویکرد برنامه که مشخصا روی پیام های تشویق و احسنت و بارک الله تمرکز می کند و صرفا تحسین ها و تمجیدها را پخش میکند درحالیکه قطعا در بین پیام های رسیده، انتقادها و پیشنهادهای بسیاری هم برای بهبومد عملکرد برنامه وجود دارند. از جمله موقعی که در یکی از آیتم ها به صورت تیتروار و گذرا، ای میل های بیننده ها را نمایش می دادند، چشمم به یک جمله در میان پیام ها خورد که حرف دل خودم بود: کاش حداقل بعضی از قسمت ها (مثل سرودها) را کامل پخش می کردید... با این حال نگاه مجری محترم برنامه از روی انتقادات و پیشنهادات به سرعت گذر گرد و شروع به خواندن ای میلی کرد که تماما تعریف و تمجید و سپاس . تشکر بود... از این جهت به نظر می رسد خط مشی و روش سازنده های برنامه کاملا مشخص و از قبل تعیین شده است و پیشنهادات ما تاثیر به خصوصی در روند کارشان نخواهد گذاشت.
اما این نتیجه گیری را به استناد یک تجربه شخصی عرض می کنم. زمانی که برنامه بچه های دیروز پخش می شد بنده در یکی از قسمت های صدا و سیما مشغول به کار بودم و با کمی پیگیری توانستم یکی از تصمیم گیران و مسوولین این برنامه (به اسم آقای معارف وند) را پیدا کنم و یکی دو پیشنهاد را با ایشان در میان بگذارم. از جمله پیشنهادهایی که مطرح کردم این بود که اگر جهت گیری و رویکرد اصلی برنامه بر اساس "جذابیت" و "جذب مخاطب" باشد، خودبه خود تعدادی از قسمت ها می تواند حذف یا کوتاهتر بشود یا موارد جذاب تر و مناسب تری جای آنها را بگیرد. از جمله مثلا دکلمه های طولانی مجری های محترم در آغاز و بین برنامه ها یا مصاحبه مردمی در سطح شهر یا خواندن نامه ها و پیامک ها یا نشان دادن نقاشی ها شاید در حدی که برنامه برایش وقت می گذارد ضرورت نداشته باشد و بیننده ها ترجیح بدهند زمان بیشتری را صرف دیدن کارتون های قدیمی شان کنند تا تماشای نظرات مردم در کوچه و خیابان یا نقاشی های بیننده ها. ضمن اینکه کارتون های انتخابی هم می توانند به مراتب خیلی جذاب تر از این باشند و شاید تماشای چندین و چندباره سندباد و پینوکیو در هر قسمت از برنامه دیگر برای خیلی ها جذابیت و تازگی نداشته باشد. برای تکمیل پیشنهادات هم یک فایل کامل از تصاویر و مشخصات خیلی از کارتون های قدیمی و فراموش شده در اختیار ایشان قرار دادم تا کمکی کرده باشم. اما واکنش آقای معارف وند: ایشان اول از همه یک رویکرد کلی را در برنامه سازی برای مردم برای بنده روشن کردن که کلا فاتحه همه پیشنهاداتم را خواند و به نوعی بی خیالش شدم! اینکه بنده و دوستان همفکر بنده با توجه به غور و تحقیق و جستجویی که در این زمینه انجام داده ایم "مخاطب خاص" محسوب می شویم درحالیکه برنامه سازها، کارشان را برای مخاطب عام و متوسط مردم (آن هم نه صرفا شهرهای بزرگ و با امکانات بیشتر بلکه مردم سراسر کشور) در نظر می گیرند. سلیقه عموم مردم هم خیلی چیزی فراتر از آنچه که برنامه پخش می کند نیست. یعنی در حالیکه امثال ما در حال حفاری خاطرات دور و درازی از گذشته هستیم، اکثریت طبقه متوسط جامعه همچنان با دیدن پینوکیو و سندباد خوشحالی می کند و خیلی در ذهنش دنبال چیزهای فراتری نمی گردد. ضمن اینکه سلیقه و ذائقه مخاطب متوسط تلویزیون هم دقیقا دنبال برنامه ای می گردد که پیامک و اسم و فامیلش را زیرنویس کند و نامه اش را که حاوی مقادیر زیادی تعریف و تحسین و تشکر است در برنامه بخواند. از این نظر خیلی نباید انتظار داشت در رویه شان تغییر به خصوصی بدهند تا مخاطبان خاصی را که خودشان به صورت خودجوش در حال حفاری گذشته ها هستند با خودشان همراه کنند چون دغدغه برنامه ساز، جلب نظر مخاطب متوسط و عام است و بیننده هایی که ده ها نامه و پیامک تبریک و تشکر ارسال می کنند، اولین خواسته شان پخش اسم و پیامک و تلفن و نامه شان است نه تماشای سایه همسایه یا قصه های خانه ما که بسا خیلی ها هم یادشان نباشد. من البته این نظر و دیدگاه را اصلا تایید نمی کنم اما متاسفانه چیزی است که در ذهن خیلی از برنامه های تلویزیون می گذرد. پرداختن بیشتر به حاشیه به جای متن و توجه نکردن به "جذابیت"... شاید چنین نگاه رویکردی باعث شده که نتیجه کارشان هم چیزی در حد رفع تکلیف از آب در بیاید و به جای انتخاب نمونه های خوب و دیده نشده از آرشیو، به پخش چیزهایی که سالهاست در اینترنت منتشر و دیده شده اکتفا می کنند...
به هرحال از دوستان ممنونم که نظر خودشان را به این خوبی ابراز کردند. هرچند که شخصا چندان انگیزه ای برای این کار ندارم و تصور نمی کنم فایده ای هم داشته باشد. از کل برنامه یادگاری که به مناسبت بازگشایی مدارس پخش شد، فقط سیزده دقیقه آن کمی دیدنی و خاطره انگیز بود که از همان سیزده دقیقه هم، بیشتر صحنه ها از یک فیلم (مشق شب- کیارستمی) انتخاب شده بود و باقی سی و چند دقیقه صرفا دکلمه ها و صحبت های مجری بود... برنامه بچه های دیروز هم چند هفته بعد از گفتگوی من با آن بنده خدا بالکل تعطیل شد و نه تنها کار به عملی شدن خواسته ها و پیشنهادها نرسید بلکه همان چیزهایی هم که پخش می کردند کلا منتفی شد...
می بخشید که طولانی شد
Heidi- تعداد پستها : 129
Join date : 2012-02-16
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
1. ممنون "شرلی" عزیز.
2. حق با شماست. من هم به هیچ وجه ترغیب نشده م به "یادگاری" پیام یا ایمیل بدم.
حرفامو همین جا می زنم.
3. در مورد این که فرمودید فقط تعریف و تمجیدها رو می خونن، صددرصد موافقم. من بارها به "بچه های دیروز" پیامک دادم که از "دنیای سوزی" و "پوکو و دوستانش" ("ژوپیه، ژوپیه") و "قورباغه ی سبز" نماهایی بدن، بیش از 10 بار؛ اما، حتا یک بار هم زیرنویس نشد؛ دیگه چه برسه به، پخش!
برای همین فهمیدم اینا به قول "حسین رفیعی" "هر چی خودشون بخوان" می دن، نه "هر چی شما بگین".
ببینید "حسین رفیعی" چه خوب می زنه تو پوز این برنامه:
http://s2.picofile.com/file/7966019886/Har_Chi_Khodeshoun_Bekhan.mpg.html
4. من فقط امیدوارم جُنگ "یادگاری" رویه شو تغییر بده و فکر اساسی ای برای ادامه ی کار بکنه. بنده هم از اون برنامه ی اول مهرشون، چشم امیدم به این برنامه بسته شد.
2. حق با شماست. من هم به هیچ وجه ترغیب نشده م به "یادگاری" پیام یا ایمیل بدم.
حرفامو همین جا می زنم.
3. در مورد این که فرمودید فقط تعریف و تمجیدها رو می خونن، صددرصد موافقم. من بارها به "بچه های دیروز" پیامک دادم که از "دنیای سوزی" و "پوکو و دوستانش" ("ژوپیه، ژوپیه") و "قورباغه ی سبز" نماهایی بدن، بیش از 10 بار؛ اما، حتا یک بار هم زیرنویس نشد؛ دیگه چه برسه به، پخش!
برای همین فهمیدم اینا به قول "حسین رفیعی" "هر چی خودشون بخوان" می دن، نه "هر چی شما بگین".
ببینید "حسین رفیعی" چه خوب می زنه تو پوز این برنامه:
http://s2.picofile.com/file/7966019886/Har_Chi_Khodeshoun_Bekhan.mpg.html
4. من فقط امیدوارم جُنگ "یادگاری" رویه شو تغییر بده و فکر اساسی ای برای ادامه ی کار بکنه. بنده هم از اون برنامه ی اول مهرشون، چشم امیدم به این برنامه بسته شد.
Emiliano- تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
Emiliano نوشته است:1. ممنون "شرلی" عزیز.
2. حق با شماست. من هم به هیچ وجه ترغیب نشده م به "یادگاری" پیام یا ایمیل بدم.
حرفامو همین جا می زنم.
3. در مورد این که فرمودید فقط تعریف و تمجیدها رو می خونن، صددرصد موافقم. من بارها به "بچه های دیروز" پیامک دادم که از "دنیای سوزی" و "پوکو و دوستانش" ("ژوپیه، ژوپیه") و "قورباغه ی سبز" نماهایی بدن، بیش از 10 بار؛ اما، حتا یک بار هم زیرنویس نشد؛ دیگه چه برسه به، پخش!
برای همین فهمیدم اینا به قول "حسین رفیعی" "هر چی خودشون بخوان" می دن، نه "هر چی شما بگین".
ببینید "حسین رفیعی" چه خوب می زنه تو پوز این برنامه:
http://s2.picofile.com/file/7966019886/Har_Chi_Khodeshoun_Bekhan.mpg.html
4. من فقط امیدوارم جُنگ "یادگاری" رویه شو تغییر بده و فکر اساسی ای برای ادامه ی کار بکنه. بنده هم از اون برنامه ی اول مهرشون، چشم امیدم به این برنامه بسته شد.
جناب امیلیانو
با تشکر از شما
هرچند ما هم امیدواریم که رویه برنامه یادگاری تغییری کند ولی از اونجاییکه هدف و رویکرد برنامه سازهای تلویزیون ما از بیخ، چیز دیگری است احتمالا خیلی نمی شود به این امیدواری؛ امید بست! روال کار تلویزیون ما چه در افتتاح شبکه های جدید یا ساختن برنامه های مختلف، همیشه کپی از روی دست نمونه های آن ورآبی بوده و هست. به خاطر همین، آخرین چیزی که در نظر می گیرند نظر و پیشنهاد بیننده هاشونه و اولین اولویتشون همیشه اینه که از اون ورآبی ها کم نیارن یا به اصطلاح یه جوری بزنن تو پوزشون و چیزی معادل کار آنها علم کنن! از این نظر تا قبل از اینکه تلویزیون های آن ورآبی شبکه های مخصوص کودکان راه نینداخته بودن که بیست و چهارساعته کارتون پخش کنن، حضرات به فکر افتتاح یک شبکه کارتونی مثل پویا نیفتاده بودن. جالب است که شبکه من و تو هم در حال حاضر داره یک برنامه مشابه یادگاری پخش می کنه و احتمالا از روی دست اونهاست که این دوستان چیزی مثل یادگاری را راه انداخته اند. حتی در ساخت فیلم ها و سریال هایمان هم خود شما و دوستان مطلع بهتر از بنده می دانید که خیلی از سریال ها یا فیلم هایی که ساخته می شود دقیقا از روی یک نمونه خارجی، ایرانیزه و وطنی می شوند و الان سنتی بین حضرات فیلمنامه نویس رایج شده که یک سریال خارجی را برمیدارند و کپی ایرانی اش را تحویل تلویزیون می دهند. مثلا فیلم اخیر جناب فرامرز قریبیان که الان هم روی پرده است کپی واضحی است از سریال امریکایی دکستر. بیس و قصه ساختمان پزشکان از سریال فریزیر برداشته شده و شخصیت پدر مادر و برادره از روی سریال اوری بادی لاوز ریموند. ظاهرا همین الان هم علیرضا بذرافشان در حال کپی سازی نسخه ای ایرانی از روی سریال مدرن فمیلی هست (و خیلی مثال های دیگر: سریال مسافران از روی ترد راک آف د سان کپی شده بود و چهار انگشتی از روی استاک آن یو/ هرچی خدا بخواهد از روی آوانتی و فیلمنامه کافه ستاره پیمان معادی از روی کوچه میداک و غیره) معلوم نیست اگر روزی غرب تصمیم بگیرد بالکل بی خیال فیلم سازی و سریال سازی بشود و کلا این حوزه را تعطیل کند تکلیف مایی که همیشه چشممان به آنهاست چه می شود! بعید نیست ما هم موقتا کرکره را پایین بکشیم و منتظر بمانیم ببینیم آن ها مشغول چه کاری می شوند تا ما هم اینجا دست به کار شویم و تو همون حوزه مشغول بسیج کردن نیروها شویم و صدور بخشنامه و تخصیص بودجه! ...باز هم عذر می خواهم که طولانی شد. حداقل امیدواری امثال ما این است که اگر تلویزیونمان اینقدر ذوق و خلاقیت ندارید که در چیزی پیشقدم باشد و از ایده های جدید خودش مایه بگذارد دست کم، کارهای تقلیدی اش را درست و کامل انجام بدهد. نه اینکه سریال قصه های جزیره را هربار بی نظم و قاعده و بدون رعایت ترتیب نشان بدهد. در یک قسمت سارا بزرگ شده و دارد می رود دانشگاه و در قسمت بعدی، همگی بچه اند و سرکلاس مدرسه نشسته اند! بلایی هم که سر سریال آینه آوردند بماند...
Heidi- تعداد پستها : 129
Join date : 2012-02-16
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
خدمت گرامیان امیر جان و خانم شرلی:
با تمامی مواردی که فرمودید، اطلاع رسانی کردید و ... کاملن موافق و سپاسگزارم.
این واژه ی "مردم"، بد چیزیست. دستاویز قدرتمند و کار سازی همیشه بوده،
برای آنانی که در وادی فرهنگ و هنر میخواهند خودی نشان دهند،
اما چون از میزان احساس و سواد وجودی و اکتسابی کمی برخوردارند،
سطح کار و ایده شان را، با ساده انگارترین و کم توقعترین گروه مخاطب سازگار کرده،
و با گفتن این جمله ی نخ نما شده "خب مردم *الان* اینجوری میخوان دیگه!"،
به دلیلی موجه اما توخالی دست پیدا میکنند و همین روال بشکل چرخشی تکرار میگردد.
در حالیکه، باید سطح درک و خواستههای مردم را بالا برد. خوراکی باید پخت و سرو کرد،
که اگر عامیترین مخاطب بار اول تنها به نگاه کردنش بسنده کند، اما پس از چندی،
اشتهایش برانگیخته شود و او هم به پلهای بالاتر از آنچه تاکنون در فرهنگ و رفتار داشته قدم بگذارد.
در ادامه ی موارد خوبی که خانم شرلی فرمودند، من هم اضافه کنم، که فیلم "زندگی خصوصی - ۱۳۹۰" نیز،
یک کپی جانانه از فیلم بسیار خوش ساخت و درخشان "Fatal Attraction -1987" میباشد
که البته من دوبله ی روسی آنرا دارم و بارها پخش شده که با نام "تمایل کشنده" به این زبان برگردانده اند.
بازی "مایکل داگلاس" (البته همانند همیشه)، بسیار قدرتمندانه هست. آنوقت در "زندگی خصوصی"
بسیار راحت و آسوده، آمده اند و با تغییرات بسیار کوچک اجباری و مصلحتی، آن فیلم را کپی کرده اند.
البته فینال داستان در کپی ایرانی، کمی در چگونگی تغییر کرده، اما در ماهیت همان میباشد.
.
.
.
اما از هر چه بگذریم، سخن دوست همچنان خوشتر است.
فیلم خاطره انگیز "تشریفات - ۱۳۶۴" را چند روز پیش، کانال محترم "نمایش"،
سرانجام پس از سالها پخش کرد اما از آنجا که این شبکه ی دوست داشتنی، کادر اکران فیلمها را کمی کوچک کرده،
و بجای فرمت "تمام صفحه" آنها را با پاسپارتو نشان میدهد (دلیلش را نمیدانم، لطفا دوستان روشنگری بفرمایند)،
پس از جستجویی ساده، دیدم که در سایت "ی.و.ت.و.ب"، نسخه ی سینمایی و بهترش را چند ماه پیش قرار داده اند،
که دوستان با نوشتن نام "تشریفات" در آن سایت، میتوانید این فیلم را برای آرشیوتان دریافت نمائید.
اکنون هم در کمال ناباوری دیدم که دیشب کانال نمایش، فیلم "فرار - ۱۳۶۳" را نیز پخش کرده است:
http://telewebion.com/fa/episode/info/1083353/فیلم-سینمایی/فرار
این فیلم نوستالژیک، از ساختههای کارگردان خوب سبک حادثهای، "جمشید حیدری" میباشد،
که در دهه ی شصت از کانال یک، چند باری پخش شد. همچنین فیلم "وسواسه - ۱۳۶۸"،
که از ساختههای ایشان هست و آندوران بارها پخش میشد. در اوایل دهه ی هفتاد نیز،
سریال "سنگ و شیشه - ۱۳۷۲" به کارگردانی جمشید حیدری ساخته شده بود که از کانال دو اگر اشتباه نکنم،
شنبه شبها پخش میشد. امیدوارم که شبکه ی محترم "آی فیلم"، این سریال را در جعبه ی خوراکیهایش قرار دهد.
"سنگ و شیشه - ۱۳۷۲"، بر اساس پرونده های قضایی و اتفاقات واقعی جنایی که در ایران رخ داده بود،
نوشته و با دوربین ۱۶ میلیمتری فیلمبرداری و ساخته شده بود. یکی از داستانهایش مربوط به راننده ی کامیونی بود،
که درگیر قتلی ناخواسته میشد و ....
.
.
.
سخن از فیلمهای "فرار - ۱۳۶۳" و "تشریفات - ۱۳۶۴" بمیان آمد،
یادی داشته باشیم از هنرمند فقید سینمای ایران - زنده یاد "احمد هاشمی".
احمد مهدوی مرندی هاشمی (احمد هاشمی)، در سال ۱۳۱۸ بدنیا آمد.
در مدت بیست سال فعالیت فیلمسازی خود در سینما و تلویزیون بعنوان،
بازیگر، نویسنده، کارگردان، طراح صحنه و لباس، عکاس، منشی صحنه و ... به فعالیت پرداخت.
ترکیب صدای با صلابت زنده یاد ایرج ناظریان با چهره ی همسان احمد هاشمی با صدای یاد شده،
در خاطر سینمای "شصت" با نقش آفرینیهای تکرار نشدنی ایشان بر جای مانده است.
احمد هاشمی در ۱۶ اردیبهشت سال ۱۳۷۲، دیده از این جهان فرو بستند. یادش گرامی.
.
.
.
جاودان باد یاد خاطرات کودکی و نوجوانی.
شاد و سلامت باشید.
Emiliano- تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
59 نوشته است:
خدمت گرامیان امیر جان و خانم شرلی:
با تمامی مواردی که فرمودید، اطلاع رسانی کردید و ... کاملن موافق و سپاسگزارم.
این واژه ی "مردم"، بد چیزیست. دستاویز قدرتمند و کار سازی همیشه بوده،
برای آنانی که در وادی فرهنگ و هنر میخواهند خودی نشان دهند،
اما چون از میزان احساس و سواد وجودی و اکتسابی کمی برخوردارند،
سطح کار و ایده شان را، با ساده انگارترین و کم توقعترین گروه مخاطب سازگار کرده،
و با گفتن این جمله ی نخ نما شده "خب مردم *الان* اینجوری میخوان دیگه!"،
به دلیلی موجه اما توخالی دست پیدا میکنند و همین روال بشکل چرخشی تکرار میگردد.
در حالیکه، باید سطح درک و خواستههای مردم را بالا برد. خوراکی باید پخت و سرو کرد،
که اگر عامیترین مخاطب بار اول تنها به نگاه کردنش بسنده کند، اما پس از چندی،
اشتهایش برانگیخته شود و او هم به پلهای بالاتر از آنچه تاکنون در فرهنگ و رفتار داشته قدم بگذارد.
در ادامه ی موارد خوبی که خانم شرلی فرمودند، من هم اضافه کنم، که فیلم "زندگی خصوصی - ۱۳۹۰" نیز،
یک کپی جانانه از فیلم بسیار خوش ساخت و درخشان "Fatal Attraction -1987" میباشد
که البته من دوبله ی روسی آنرا دارم و بارها پخش شده که با نام "تمایل کشنده" به این زبان برگردانده اند.
بازی "مایکل داگلاس" (البته همانند همیشه)، بسیار قدرتمندانه هست. آنوقت در "زندگی خصوصی"
بسیار راحت و آسوده، آمده اند و با تغییرات بسیار کوچک اجباری و مصلحتی، آن فیلم را کپی کرده اند.
البته فینال داستان در کپی ایرانی، کمی در چگونگی تغییر کرده، اما در ماهیت همان میباشد.
.
.
.
اما از هر چه بگذریم، سخن دوست همچنان خوشتر است.
فیلم خاطره انگیز "تشریفات - ۱۳۶۴" را چند روز پیش، کانال محترم "نمایش"،
سرانجام پس از سالها پخش کرد اما از آنجا که این شبکه ی دوست داشتنی، کادر اکران فیلمها را کمی کوچک کرده،
و بجای فرمت "تمام صفحه" آنها را با پاسپارتو نشان میدهد (دلیلش را نمیدانم، لطفا دوستان روشنگری بفرمایند)،
پس از جستجویی ساده، دیدم که در سایت "ی.و.ت.و.ب"، نسخه ی سینمایی و بهترش را چند ماه پیش قرار داده اند،
که دوستان با نوشتن نام "تشریفات" در آن سایت، میتوانید این فیلم را برای آرشیوتان دریافت نمائید.
اکنون هم در کمال ناباوری دیدم که دیشب کانال نمایش، فیلم "فرار - ۱۳۶۳" را نیز پخش کرده است:
http://telewebion.com/fa/episode/info/1083353/فیلم-سینمایی/فرار
این فیلم نوستالژیک، از ساختههای کارگردان خوب سبک حادثهای، "جمشید حیدری" میباشد،
که در دهه ی شصت از کانال یک، چند باری پخش شد. همچنین فیلم "وسواسه - ۱۳۶۸"،
که از ساختههای ایشان هست و آندوران بارها پخش میشد. در اوایل دهه ی هفتاد نیز،
سریال "سنگ و شیشه - ۱۳۷۲" به کارگردانی جمشید حیدری ساخته شده بود که از کانال دو اگر اشتباه نکنم،
شنبه شبها پخش میشد. امیدوارم که شبکه ی محترم "آی فیلم"، این سریال را در جعبه ی خوراکیهایش قرار دهد.
"سنگ و شیشه - ۱۳۷۲"، بر اساس پرونده های قضایی و اتفاقات واقعی جنایی که در ایران رخ داده بود،
نوشته و با دوربین ۱۶ میلیمتری فیلمبرداری و ساخته شده بود. یکی از داستانهایش مربوط به راننده ی کامیونی بود،
که درگیر قتلی ناخواسته میشد و ....
.
.
.
سخن از فیلمهای "فرار - ۱۳۶۳" و "تشریفات - ۱۳۶۴" بمیان آمد،
یادی داشته باشیم از هنرمند فقید سینمای ایران - زنده یاد "احمد هاشمی".
احمد مهدوی مرندی هاشمی (احمد هاشمی)، در سال ۱۳۱۸ بدنیا آمد.
در مدت بیست سال فعالیت فیلمسازی خود در سینما و تلویزیون بعنوان،
بازیگر، نویسنده، کارگردان، طراح صحنه و لباس، عکاس، منشی صحنه و ... به فعالیت پرداخت.
ترکیب صدای با صلابت زنده یاد ایرج ناظریان با چهره ی همسان احمد هاشمی با صدای یاد شده،
در خاطر سینمای "شصت" با نقش آفرینیهای تکرار نشدنی ایشان بر جای مانده است.
احمد هاشمی در ۱۶ اردیبهشت سال ۱۳۷۲، دیده از این جهان فرو بستند. یادش گرامی.
.
.
.
جاودان باد یاد خاطرات کودکی و نوجوانی.
شاد و سلامت باشید.
جناب 59 از راهنمایی های مفید شما ممنونم
همین طور به خاطر پوشش خبری و اطلاعاتی در مورد آخرین فیلم های قدیمی پخش شده از شبکه های تلویزیون
جناب امیلیانو اشاره ای به دنیای سوزی و کارتون های قدیمی از این دست داشتند
خیلی از ما دوست داریم هرچند تکه ای کوتاه از این کارتون ها را دوباره ببینیم یا دست کم سرنخی از آنها به دست بیاوریم.
تلاش های بنده که تابه حال بی ثمر بوده! هرشیوه ای می دانستم استفاده کردم بلکه سرنخی از "ژوپیه ژوپیا" به دست بیاورم. سال ساخت...یا کشور سازنده... از فردی که در برنامه بچه های دیروز دست داشت در مورد این کارتونها پرسیدم. آشنایی نداشت و در همین حد راهنمایی کرد که نوار خیلی از این کارتونها قدیمی در گذر زمان در آرشیو سازمان پوسیده یا فاسد شده و دیگر قابل استفاده نیست
همین طور به خاطر پوشش خبری و اطلاعاتی در مورد آخرین فیلم های قدیمی پخش شده از شبکه های تلویزیون
جناب امیلیانو اشاره ای به دنیای سوزی و کارتون های قدیمی از این دست داشتند
خیلی از ما دوست داریم هرچند تکه ای کوتاه از این کارتون ها را دوباره ببینیم یا دست کم سرنخی از آنها به دست بیاوریم.
تلاش های بنده که تابه حال بی ثمر بوده! هرشیوه ای می دانستم استفاده کردم بلکه سرنخی از "ژوپیه ژوپیا" به دست بیاورم. سال ساخت...یا کشور سازنده... از فردی که در برنامه بچه های دیروز دست داشت در مورد این کارتونها پرسیدم. آشنایی نداشت و در همین حد راهنمایی کرد که نوار خیلی از این کارتونها قدیمی در گذر زمان در آرشیو سازمان پوسیده یا فاسد شده و دیگر قابل استفاده نیست
Heidi- تعداد پستها : 129
Join date : 2012-02-16
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
sherli نوشته است:
جناب 59 از راهنمایی های مفید شما ممنونم
همین طور به خاطر پوشش خبری و اطلاعاتی در مورد آخرین فیلم های قدیمی پخش شده از شبکه های تلویزیون
جناب امیلیانو اشاره ای به دنیای سوزی و کارتون های قدیمی از این دست داشتند
خیلی از ما دوست داریم هرچند تکه ای کوتاه از این کارتون ها را دوباره ببینیم یا دست کم سرنخی از آنها به دست بیاوریم.
تلاش های بنده که تابه حال بی ثمر بوده! هرشیوه ای می دانستم استفاده کردم بلکه سرنخی از "ژوپیه ژوپیا" به دست بیاورم.
سال ساخت...یا کشور سازنده... از فردی که در برنامه بچه های دیروز دست داشت در مورد این کارتونها پرسیدم.
آشنایی نداشت و در همین حد راهنمایی کرد که نوار خیلی از این کارتونها قدیمی در گذر زمان
در آرشیو سازمان پوسیده یا فاسد شده و دیگر قابل استفاده نیست
خواهش میکنم، همه از دیده ی مهر شما و دوستان هست.
راستش در این چند سال که انجام وظیفه میکنم، به این نتیجه رسیدیم،
که با گذر زمان، بسیاری از پرسشها و یادمانه هایمان، به جواب رسیده و روشن میگردند.
برای نمونه، در صفحه ی ۲ از همین بخش فروم رویایی، کمی پایین تر از نیمههای صفحه،
پستی قبلن تقدیم گردید با نام "پخش با موشی" که تا قبل از آن،
یکی از نوستالژیک ترین موارد در خاطرات کودکی ام بود که خوشبختانه قبل از من،
امیر جان گرامی، نام اصلی و تصویرهای آنرا یافته و در اینترنت قرار داده بودند،
من هم در تکمیل تلاشهای ایشان، چند رجی نوشتم و فایل تصویری نیز انجام و تقدیم گردید.
منظورم این هست که مطمئن باشید، از "ژوپیه ژوپیا" و ... سرنخهایی پیدا خواهیم کرد.
http://www.perances.com/?part=page&id=1057
بله، بیاد دارم که چندی پیش در بخش برنامههای کودک،
این مورد را فرموده بودید که گویا از "خانم خامنه" در جشنواره پرسیده بودید
و ایشان هم آن مطلب اندوهناک را گفته بودند. البته چیز عجیبی نیست!،
پرسپولیس با آن شکوه و بزرگی، در طی ۳ دهه ی گذشته، چند تک ستون ازش باقی ماند و بس،
دیگر چه برسد به برنامهها و آرشیو تلویزیون. خیلی دوست دارم تا بدانم،
در آنجا (آرشیو کانال یک و دو) چه میگذرد، از "شصت" چهها باقی مانده؟،
مجریان اعلام برنامه کانل یک و دو در آن دوران ...، برنامه ی آقای مهندس کشاورزی،
که قبلن با افشین خان و امیر جان، درد دلهایی داشتیم در این رابطه و ....
راستی شما، نام آن مجری خوش صدای اعلام برنامه کانال دو در دهه ی شصت را بیاد ندارید؟،
که همیشه شعر زیبایی از حافظ با صدای خوشش میخواند. ریش و سبیل داشت
اما گاهی وقتها کاملا اصلاح میکرد صورت را. چهره ی ویژه و اهل دلی داشت.
سالهاست که دلتنگ صدا و سیمایش هستم.
سلامت باشید.
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
59 نوشته است:sherli نوشته است:
جناب 59 از راهنمایی های مفید شما ممنونم
همین طور به خاطر پوشش خبری و اطلاعاتی در مورد آخرین فیلم های قدیمی پخش شده از شبکه های تلویزیون
جناب امیلیانو اشاره ای به دنیای سوزی و کارتون های قدیمی از این دست داشتند
خیلی از ما دوست داریم هرچند تکه ای کوتاه از این کارتون ها را دوباره ببینیم یا دست کم سرنخی از آنها به دست بیاوریم.
تلاش های بنده که تابه حال بی ثمر بوده! هرشیوه ای می دانستم استفاده کردم بلکه سرنخی از "ژوپیه ژوپیا" به دست بیاورم.
سال ساخت...یا کشور سازنده... از فردی که در برنامه بچه های دیروز دست داشت در مورد این کارتونها پرسیدم.
آشنایی نداشت و در همین حد راهنمایی کرد که نوار خیلی از این کارتونها قدیمی در گذر زمان
در آرشیو سازمان پوسیده یا فاسد شده و دیگر قابل استفاده نیست
خواهش میکنم، همه از دیده ی مهر شما و دوستان هست.
راستش در این چند سال که انجام وظیفه میکنم، به این نتیجه رسیدیم،
که با گذر زمان، بسیاری از پرسشها و یادمانه هایمان، به جواب رسیده و روشن میگردند.
برای نمونه، در صفحه ی ۲ از همین بخش فروم رویایی، کمی پایین تر از نیمههای صفحه،
پستی قبلن تقدیم گردید با نام "پخش با موشی" که تا قبل از آن،
یکی از نوستالژیک ترین موارد در خاطرات کودکی ام بود که خوشبختانه قبل از من،
امیر جان گرامی، نام اصلی و تصویرهای آنرا یافته و در اینترنت قرار داده بودند،
من هم در تکمیل تلاشهای ایشان، چند رجی نوشتم و فایل تصویری نیز انجام و تقدیم گردید.
منظورم این هست که مطمئن باشید، از "ژوپیه ژوپیا" و ... سرنخهایی پیدا خواهیم کرد.
http://www.perances.com/?part=page&id=1057
بله، بیاد دارم که چندی پیش در بخش برنامههای کودک،
این مورد را فرموده بودید که گویا از "خانم خامنه" در جشنواره پرسیده بودید
و ایشان هم آن مطلب اندوهناک را گفته بودند. البته چیز عجیبی نیست!،
پرسپولیس با آن شکوه و بزرگی، در طی ۳ دهه ی گذشته، چند تک ستون ازش باقی ماند و بس،
دیگر چه برسد به برنامهها و آرشیو تلویزیون. خیلی دوست دارم تا بدانم،
در آنجا (آرشیو کانال یک و دو) چه میگذرد، از "شصت" چهها باقی مانده؟،
مجریان اعلام برنامه کانل یک و دو در آن دوران ...، برنامه ی آقای مهندس کشاورزی،
که قبلن با افشین خان و امیر جان، درد دلهایی داشتیم در این رابطه و ....
راستی شما، نام آن مجری خوش صدای اعلام برنامه کانال دو در دهه ی شصت را بیاد ندارید؟،
که همیشه شعر زیبایی از حافظ با صدای خوشش میخواند. ریش و سبیل داشت
اما گاهی وقتها کاملا اصلاح میکرد صورت را. چهره ی ویژه و اهل دلی داشت.
سالهاست که دلتنگ صدا و سیمایش هستم.
سلامت باشید.
جناب 59 گرامی
این نکته که اشاره کردید حقیقت محض است. بسا کارتونهایی که خاطرات کمرنگی از آنها سالها در گوشه ذهنمان خاک می خورد تا اینکه "فرد خیری" پیدا شد و تصویر یا حتی اصل کارتون را در اینترنت قرار داد و ذهن پرسشگر ما را بعد از سالها آرام کرد! نکته جالب اینجاست که همیشه آدم های خیری از این دست در گوشه و کنار دنیا پیدا می شوند که آرشیوهای شخصی شان را در سایت هایی مثل یوتیوب آپلود می کنند و خلقی را از سردرگمی نجات می دهند! همیشه فکر می کنم انگیزه این آدمهای نیکوکار هرچه هست حتما به خاطر دست و دلبازی شان مستحق پاداش می شوند. شخصا خیلی از کارتونهای مورد علاقه ام را که سالها مفقود الاثر و در لیست سیاه بودند با گذشت زمان در اینترنت پیدا کرده ام
اما در مورد مجری، سال گذشته دم دم های اذان صبح تلویزیون را روشن کردم و دیدم یکی از مجری های قدیمی شبکه دو در ویژه برنامه قبل از اذان به همان شیوه گذشته در حال دکلمه کردن متنی هستند. قسمتی از اجرای ایشان را ضبط کردم و نگه داشتم. نمی دانم مجری مورد نظر شما همین چهره و صدا هست یا نه به هرحال فایل تصویری اش را خدمتتان تقدیم می کنم
http://s2.picofile.com/file/7966942254/mojri.flv.html
نکته ای که در مورد این مجری محترم در خاطرم مانده این است که بیننده ها با شبکه دو تماس می گرفتند و انتقاد می کردند که چرا این بنده خدا هیچ وقت لبخند نمی زنند و فرم اجرایشان همیشه جدی است. یادم هست بعد از این انتقادات، همیشه سعی می کردند با لبخند مختصری روبروی دوربین قرار بگیرند!
این نکته که اشاره کردید حقیقت محض است. بسا کارتونهایی که خاطرات کمرنگی از آنها سالها در گوشه ذهنمان خاک می خورد تا اینکه "فرد خیری" پیدا شد و تصویر یا حتی اصل کارتون را در اینترنت قرار داد و ذهن پرسشگر ما را بعد از سالها آرام کرد! نکته جالب اینجاست که همیشه آدم های خیری از این دست در گوشه و کنار دنیا پیدا می شوند که آرشیوهای شخصی شان را در سایت هایی مثل یوتیوب آپلود می کنند و خلقی را از سردرگمی نجات می دهند! همیشه فکر می کنم انگیزه این آدمهای نیکوکار هرچه هست حتما به خاطر دست و دلبازی شان مستحق پاداش می شوند. شخصا خیلی از کارتونهای مورد علاقه ام را که سالها مفقود الاثر و در لیست سیاه بودند با گذشت زمان در اینترنت پیدا کرده ام
اما در مورد مجری، سال گذشته دم دم های اذان صبح تلویزیون را روشن کردم و دیدم یکی از مجری های قدیمی شبکه دو در ویژه برنامه قبل از اذان به همان شیوه گذشته در حال دکلمه کردن متنی هستند. قسمتی از اجرای ایشان را ضبط کردم و نگه داشتم. نمی دانم مجری مورد نظر شما همین چهره و صدا هست یا نه به هرحال فایل تصویری اش را خدمتتان تقدیم می کنم
http://s2.picofile.com/file/7966942254/mojri.flv.html
نکته ای که در مورد این مجری محترم در خاطرم مانده این است که بیننده ها با شبکه دو تماس می گرفتند و انتقاد می کردند که چرا این بنده خدا هیچ وقت لبخند نمی زنند و فرم اجرایشان همیشه جدی است. یادم هست بعد از این انتقادات، همیشه سعی می کردند با لبخند مختصری روبروی دوربین قرار بگیرند!
Heidi- تعداد پستها : 129
Join date : 2012-02-16
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
sherli نوشته است:
اما در مورد مجری، سال گذشته دم دم های اذان صبح تلویزیون را روشن کردم و دیدم
یکی از مجری های قدیمی شبکه دو در ویژه برنامه قبل از اذان به همان شیوه گذشته
در حال دکلمه کردن متنی هستند. قسمتی از اجرای ایشان را ضبط کردم و نگه داشتم.
نمی دانم مجری مورد نظر شما همین چهره و صدا هست یا نه به هرحال فایل تصویری اش را خدمتتان تقدیم می کنم
http://s2.picofile.com/file/7966942254/mojri.flv.html
نکته ای که در مورد این مجری محترم در خاطرم مانده این است که بیننده ها با شبکه دو تماس می گرفتند
و انتقاد می کردند که چرا این بنده خدا هیچ وقت لبخند نمی زنند و فرم اجرایشان همیشه جدی است.
یادم هست بعد از این انتقادات، همیشه سعی می کردند با لبخند مختصری روبروی دوربین قرار بگیرند!
درود بر شما،
من واقعا نمیدانم که با چه زبانی سپاسگزاری کنم!!!،
سالها بود که آرزو و باز هم آرزوی دیدن و شنیدن صدای زیبای ایشان را داشتم،
واقعا اکنون که مینویسم، حالم دگرگون است. ایشان یکی از خوش صدا ترین
مجریان صدا و سیما بودند، هستند و خواهند بود. برای آنهایی که تماس گرفته بودند،
و انتقاد میکردند، واقعا متأسفم، لیاقتشان دیدن و شنیدن همان بی صداهایی است که مشغول بکارند.
من واقعا از شما سپاسگزارم. افشین خان و امیر جان نیز، بیایند و این کلیپ ارزشمند را ببینند،
و پرواز کنیم به سالهای دهه ی شصت، زمان پخش برنامههای صبح و ظهر کانال دو،
که ایشان شعر میخواندند، سپس برنامه ی خیاطی پخش میشد، قبلش،
آن پسر بازیگوش را نشان میدادند که قبلن درباره اش گفتیم با بچهها در فروم رویایی و ...
بعد از ظهرهای خلوت و تابستانی در نیمه ی دهه ی شصت ... موشک باران تهران و سایر شهرها ...
تعطیلی مدارس و .... "فروغ فرخزاد" براستی نیکو گفت که: "تنها صداست که میماند".
سپاس فراوان دارم، با آرزوی سلامتی برای شما و خانواده ی گرامیتان.
بسیار نیکو بود.
.
.
.
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
59 نوشته است:sherli نوشته است:
اما در مورد مجری، سال گذشته دم دم های اذان صبح تلویزیون را روشن کردم و دیدم
یکی از مجری های قدیمی شبکه دو در ویژه برنامه قبل از اذان به همان شیوه گذشته
در حال دکلمه کردن متنی هستند. قسمتی از اجرای ایشان را ضبط کردم و نگه داشتم.
نمی دانم مجری مورد نظر شما همین چهره و صدا هست یا نه به هرحال فایل تصویری اش را خدمتتان تقدیم می کنم
http://s2.picofile.com/file/7966942254/mojri.flv.html
نکته ای که در مورد این مجری محترم در خاطرم مانده این است که بیننده ها با شبکه دو تماس می گرفتند
و انتقاد می کردند که چرا این بنده خدا هیچ وقت لبخند نمی زنند و فرم اجرایشان همیشه جدی است.
یادم هست بعد از این انتقادات، همیشه سعی می کردند با لبخند مختصری روبروی دوربین قرار بگیرند!
درود بر شما،
من واقعا نمیدانم که با چه زبانی سپاسگزاری کنم!!!،
سالها بود که آرزو و باز هم آرزوی دیدن و شنیدن صدای زیبای ایشان را داشتم،
واقعا اکنون که مینویسم، حالم دگرگون است. ایشان یکی از خوش صدا ترین
مجریان صدا و سیما بودند، هستند و خواهند بود. برای آنهایی که تماس گرفته بودند،
و انتقاد میکردند، واقعا متأسفم، لیاقتشان دیدن و شنیدن همان بی صداهایی است که مشغول بکارند.
من واقعا از شما سپاسگزارم. افشین خان و امیر جان نیز، بیایند و این کلیپ ارزشمند را ببینند،
و پرواز کنیم به سالهای دهه ی شصت، زمان پخش برنامههای صبح و ظهر کانال دو،
که ایشان شعر میخواندند، سپس برنامه ی خیاطی پخش میشد، قبلش،
آن پسر بازیگوش را نشان میدادند که قبلن درباره اش گفتیم با بچهها در فروم رویایی و ...
بعد از ظهرهای خلوت و تابستانی در نیمه ی دهه ی شصت ... موشک باران تهران و سایر شهرها ...
تعطیلی مدارس و .... "فروغ فرخزاد" براستی نیکو گفت که: "تنها صداست که میماند".
سپاس فراوان دارم، با آرزوی سلامتی برای شما و خانواده ی گرامیتان.
بسیار نیکو بود.
.
.
.
خدا رو شکر که گمشده تون رو پیدا کردید و در عمل، درست بودن گفته خودتون رو نشون دادین که: " با گذر زمان، بسیاری از پرسشها و یادمانه هایمان، به جواب رسیده و روشن میگردند!" اما این دغدغه و پیگیری ذهنی خودتان بود که راه رو برای پیدا کردن جواب باز کرد. اینجا به یاد سفارش قدیمی یکی از معلم های قدیمی ام می افتم که "کافیست یک علامت سوال بزرگ توی ذهنتان داشته باشید. جواب خودش بلاخره سرو کله اش پیدا می شود" و انگار این حرف خیلی درست است.
دهه شصت، دوره مجری های باوقار و باسواد بود. شاید مثل خیلی از مجری های جوان امروزی، شعبده بازی های زبانی و ادا و اطوارهای رنگ به رنگ به اجرایشان نمی چسباندند ولی همان اجراهای (به نظر بعضی از بیننده ها) جدی و عاری از رنگ و لعاب هنوز هم بعد از بیست و چند سال اینطور در خاطره ها مانده و ماندنی شده. نمی دونم شاید ما هم متعلق به دوره ای باشیم که یادمانه هایش فقط برای خودمان خاطره انگیز و خواستنی است و نسل بچه هایی که به اجراهای امروز عادت کرده اند چیزی از آن حال و هوا و روزگار سردرنیاورند. اینجاست که خیلی از مایی که دلبسته همان دورانیم حس می کنیم ربطی به این زمانه پرزرق و برق و کارتون های سه بعدی و مجری های هیجان زده اش نداریم و دلمان به همان کارتونهای دو بعدی زمان خودمان خوش است با مجری های جدی اعلام برنامه و میان برنامه هایی که به جای تبلیغات رب گوجه فرنگی و بانک و گوشی تلفن همراه، موسیقی های ملایم و تصویر رودخانه و گل و گیاه و کوه و طبیعت نشانمان می دادند.
یادش به خیر
Heidi- تعداد پستها : 129
Join date : 2012-02-16
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
sherli نوشته است:
خدا رو شکر که گمشده تون رو پیدا کردید و در عمل، درست بودن گفته خودتون رو نشون دادین که: " با گذر زمان، بسیاری از پرسشها و یادمانه هایمان، به جواب رسیده و روشن میگردند!" اما این دغدغه و پیگیری ذهنی خودتان بود که راه رو برای پیدا کردن جواب باز کرد. اینجا به یاد سفارش قدیمی یکی از معلم های قدیمی ام می افتم که "کافیست یک علامت سوال بزرگ توی ذهنتان داشته باشید. جواب خودش بلاخره سرو کله اش پیدا می شود" و انگار این حرف خیلی درست است.
دهه شصت، دوره مجری های باوقار و باسواد بود. شاید مثل خیلی از مجری های جوان امروزی، شعبده بازی های زبانی و ادا و اطوارهای رنگ به رنگ به اجرایشان نمی چسباندند ولی همان اجراهای (به نظر بعضی از بیننده ها) جدی و عاری از رنگ و لعاب هنوز هم بعد از بیست و چند سال اینطور در خاطره ها مانده و ماندنی شده. نمی دونم شاید ما هم متعلق به دوره ای باشیم که یادمانه هایش فقط برای خودمان خاطره انگیز و خواستنی است و نسل بچه هایی که به اجراهای امروز عادت کرده اند چیزی از آن حال و هوا و روزگار سردرنیاورند. اینجاست که خیلی از مایی که دلبسته همان دورانیم حس می کنیم ربطی به این زمانه پرزرق و برق و کارتون های سه بعدی و مجری های هیجان زده اش نداریم و دلمان به همان کارتونهای دو بعدی زمان خودمان خوش است با مجری های جدی اعلام برنامه و میان برنامه هایی که به جای تبلیغات رب گوجه فرنگی و بانک و گوشی تلفن همراه، موسیقی های ملایم و تصویر رودخانه و گل و گیاه و کوه و طبیعت نشانمان می دادند.
یادش به خیر
باز هم سپاسگزار شما هستم و با گفته هایتان، هم دیدگاه.
این فروم رویایی، جای پر رمز و رازیست. اکنون سخن از میان برنامههای دهه ی شصت
یا بهتر بگوییم "اسلاید و موزیک" بمیان آوردید. راستش، دقیقن ۲ سال پیش در چنین روزی،
یعنی ۱۱ اکتبر سال ۲۰۱۱، در همین بخش فروم که البته بایگانی شده (لینک زیر- تقریبن پایین صفحه)،
یک پست تقدیم شده بود که کاملا به گفته ی امروز شما پس از ۲ سال از آن، ارتباط دارد.
احتمالا تاکنون آنرا بازبینی فرمودید، اما اگر نه، دیدار بفرمایید.
"اسلايد و موزيك - آندره آرزومانیان":
https://koodaki-nojavani.forumfa.net/t20p640-topic
سلامت باشید و باز هم سپاسگزارم.
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
1. "شرلی" و "59" عزیز، به شایعاتی از قبیل پوسیده شدن آرشوها و از بین رفتنشون به هییییچ وجه اعتماد نکنید.
این ها همه حرفه. راه های فراریه برای توجیه تنبلی ها!
یادمه چن سال پیش هم شایع شده بود "تموم" ویدئوهای زنده یاد "حسن نیرزاده" ("طرحی نو در اندازیم") از بین رفته!
راستش من همون زمان هم این موضوع رو باور نمی کردم.
2. دوستان ما اگه "بخوان"، می تونن با اندکی زحمت، همه چیو از تو آرشیوشون بیرون بکشن؛ اما، انگار "دل نخواسته"شون غالب تره.
3. در مورد اون مجری (که انصافاً هم خوش صدا و مسلط بودن)، خدمت "59" عزیز عارضم که با عرض معذرت هیچ خاطره ای ازشون ندارم.
نمی دونم چرا؛ ولی، همون زمان هم از مجری ها دل خوشی نداشتم و همیشه برام زنگ تفریح بود یا این که وقتی می یان، باید پا شم و برنامه بسه.
برای همین ایشون رو به خاطر ندارم، متأسفانه؛ اما، از این که شما به کمک دوست عزیزمون، "شرلی"؛ که، این روزها دارن خیلی زحمت می کشن، به یکی دیگه از آرزوهاتون رسیدید، از صمیم دل خوشحالم.
4. به امید پیدا شدن سایر آرزوهامون.
Emiliano- تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
Emiliano نوشته است:
1. "شرلی" و "59" عزیز، به شایعاتی از قبیل پوسیده شدن آرشوها و از بین رفتنشون به هییییچ وجه اعتماد نکنید.
این ها همه حرفه. راه های فراریه برای توجیه تنبلی ها!
یادمه چن سال پیش هم شایع شده بود "تموم" ویدئوهای زنده یاد "حسن نیرزاده" ("طرحی نو در اندازیم") از بین رفته!
راستش من همون زمان هم این موضوع رو باور نمی کردم.
2. دوستان ما اگه "بخوان"، می تونن با اندکی زحمت، همه چیو از تو آرشیوشون بیرون بکشن؛ اما، انگار "دل نخواسته"شون غالب تره.
3. در مورد اون مجری (که انصافاً هم خوش صدا و مسلط بودن)، خدمت "59" عزیز عارضم که با عرض معذرت هیچ خاطره ای ازشون ندارم.
نمی دونم چرا؛ ولی، همون زمان هم از مجری ها دل خوشی نداشتم و همیشه برام زنگ تفریح بود یا این که وقتی می یان، باید پا شم و برنامه بسه.
برای همین ایشون رو به خاطر ندارم، متأسفانه؛ اما، از این که شما به کمک دوست عزیزمون، "شرلی"؛ که، این روزها دارن خیلی زحمت می کشن، به یکی دیگه از آرزوهاتون رسیدید، از صمیم دل خوشحالم.
4. به امید پیدا شدن سایر آرزوهامون.
جناب 59 به خاطر اسلاید و موزیک و توضیحاتی که نوشتین بسیار سپاسگزارم. قبلا این فایل رو از همین فروم دریافت کرده بودم و خیلی برایم جالب بود.
من هم مثل جناب امیلیانو خیلی باور ندارم که کارتونهایی مثل دنیای سوزی یا پوکو از بین رفته باشند. بچه های دیروز یکی دوبار از دستش در رفت و قسمت هایی از یکی دوتا کارتون و برنامه تلویزیونی خیلی قدیمی تر را نمایش داد که صحیح و سالم بود. مثل خانواده دی. خیلی از برنامه ها هم هست که سالهای بعد تولید شده و حتما امکان پخش دوباره دارند. مثلا بنده سالهاست دوست دارم آن برنامه های عروسکی ژاپنی را که دو تا عروسک خواهر و برادر دست به آزمایش های علمی روی مورچه ها یا کاشت لوبیا و گیاهان و ساختن وسایل ابتکاری می زدند دوباره ببینم. یا نوزی، موش دماغ درازی که در فاضلاب با موش درشت هیکلی به اسم مارتا زندگی می کرد... دوستان برنامه ساز اگر "بخواهند" حتما می توانند حق مطلب را ادا کنند و کارهایشان را خیلی جذاب تر در بیاورند. ولی متاسفانه یک مشت کارتون و برنامه کودک قدیمی را طوری با خست و تنگ نظری خرج می کنند که گویی ارزش کلکسیونی دارند! در حالیکه خیلی از همان کارتونهای قدیمی با کیفیت های عالی در سایت هایی مثل یوتیوب آپلود شده و در دسترس همگان هست.
در مورد آقای مجری، تقریبا مطمئنم ایشون رو دیده بودین ولی چون اون موقع غالبا با صورت اصلاح کرده و بدون ریش و سبیل جلوی دوربین ظاهر می شدند یادتان نیامده. ایشون تقریبا قبل از همه فیلم و سریال های شبانه مثل اوشین و معلم جزیره و دیدنی ها همیشه ظاهر می شدند و چند خطی شعر می خواندند و اعلام برنامه می کردند.
یک نکته هم دیشب مجری برنامه یادگاری در مورد ورود آسانسور به زندگی ایرانی ها می گفتند و اینکه پدیده نوظهوری مربوط به سالهای اخیر است. یاد تله تئاتری به اسم "آسانسور" افتادم که رسول نجفیان سال 1364 ساخته بود. ماجراهایش در یک آپارتمان می گذشت و دردسرها و ماجراهای اهالی ساختمان در رابطه با آسانسورشان بود. بیوک میرزایی هم طبق معمول نقش یک همسایه قلدر را بازی می کرد
خواستم یادآوری کنم آسانسور خیلی چیز جدیدی نیست و خیلی از مجتمع های قدیمی حتی تو دهه پنجاه یا قبلش هم تو ایران آسانسور داشتن.
Heidi- تعداد پستها : 129
Join date : 2012-02-16
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
خانم شرلی، باز هم سپاسگزار شما هستم برای فایل تصویری و خرسند،
که "اسلاید و موزیک" را هم دیده بودید. جالب اینجا بود، که دقیقن ۲ سال پس از آن پست،
صحبت آن میان برنامهها و بخش پایانی پخش کانال یک، دوباره بمیان آمد.
با نکاتی هم که فرمودید هم دیدگاه هستیم ما و بچههای فروم رویایی.
درباره ی کارتونهای قدیمی هم که فرمودید، یک مورد کوچک را در همین زمینه،
با اجازه ی دوستان همینجا در پایان نوشتهها قرار میدهم.
امیر جان، خیلی خوشحال شدم که سرانجام به برکت لطف خانم شرلی،
صدا و سیمای این مجری گرانقدر را دیدم پس از ۱۴-۱۵ سال (در انتهای دهه ی هفتاد،
یک برنامه ی مناسبتی اجرا میکردند در همان خانه شان که کانال دو باشد).
امیر جان یادتان هست، که در این دو سال و نیم که در خدمتم، چند بار من جویای
این مجری میشدم از دوستان؟، و دیروز در کمال ناامیدی باز هم سوال را مطرح کردم،
و خانم شرلی لطف کردند و پاسخ دادند. راستی، نام مجری را دوستان بیاد ندارید؟.
بله امیر جان، همانگونه که گفته شد، ایشان هم با ریش و سبیل بودند،
و در بیشتر موارد اصلاح میکردند صورت را. حافظ خوانی ایشان، بی همتاست!،
در شروع برنامههای کانال دو (بخش دوم، که عصر شروع میشد)،
همیشه اپتدا غزلی از حافظ را میخواندند. در صدایشان یک آهنگ مادرزادی وجود دارد.
در این فایل کوتاه و آرامبخشی که تازه هم هست از جهت زمانی،
همان صدای پر واژه و چهره ی اهل دل ایشان را میشنویم و میبینیم دوباره،
که ۲۵ سال پیش نیز همینگونه بود و جای بسی خوشحالی دارد.
مجریان امروزی (کلن در هر برنامهای که باشند)، بیشتر داد میزنند و شلوغ میکنند،
بی صدا هم هستند البته!. از نسل مجریان خوش صدای قدیم که خوشبختانه همچنان نیز هستند،
میتوانیم به "علیرضا غفاری" اشاره کنیم، که براستی صدای هنایش گذاری دارند:
گفتگوی تلویزیونی "علیرضا غفاری" با استاد "منوچهر اسماعیلی":
http://elmond.persiangig.com/Alireza%20Ghafari%20%26%20Ostad%20Manouchehr%20Esmaili.rar
http://www.sourehcinema.com/People/People.aspx?Id=138201080634
امیر جان ممنونم برای آهنگ "پل" با صدای "مهدی سپهر" که قرار دادید.
صدایش را همیشه بسیار میپسندم. اتفاقن چند روز پیش میخواستم بنویسم در اینجا،
که سازندگان "یادگاری" از ایشان هم کلیپ نشان دهند و دیشب خوشبختانه پخش کردهاند.
همانطور که بهتر میدانید، مهدی سپهر قبل از ۵۷ هم میخواند و اجراهایش در اینترنت هست،
اما صدایش در سالهای هفتاد بسیار پخته تر گردید. در جنگهای "نوروز ۷۲"،
"پرواز ۵۷"، "ساعت خوش" و ...، آهنگهای بسیار زیبایی را اجرا میکرد که کلیپشان پخش میشد:
"به سوی عرش تو دست تناوری داریم ..."، "پای به هر طرف بنه، بهار را صدا بزن ..." و ....
کاش این کلیپها را هم، "یادگاری" پخش کند. در آهنگ هایی که در سالهای جاری
و در سکوت کامل رسانه ای! نیز خوانده است، همچنان صدایش خوب است و شناسنامه دار.
نمیدانم چرا رادیو و تلویزیون، دیگر از ایشان یادی نمیکند؟. صدای "شیک و با کلاسی" دارد.
از دست این صدا و سیما دایمن باید گفت: "چرا؟" و یا "نمیدانم، که چرا ... ؟".
سکانسهای "آیینه" که دیشب "یادگاری" پخش کرده، همانی است که عکسهایش از چند سال پیش
بعنوان یادی از این سریال، در اینترنت قرار گرفته بود. نمیدانم چه حسابی در کار است،
که این قسمت و قسمتهای دیگر را، نه "آی فیلم" پخش کرد و نه "تماشا"!؟.
فکر کنم کسانی که در پخش شبکهها کار میکنند، آدم فضایی اند و لابد نمیدانند،
که سریالهای ما زمینی ها، تمام قسمتهایش "کامل و با ترتیب" باید باز پخش شوند!.
http://www.yjc.ir/fa/news/4570128/گپی-با-غلامحسین-لطفی-به-بهانه-بازپخش-سریالآینه
هنر بازیگری زنده یاد "جواد خدادادی"، هم میتوانست طنز گونه و کمدی باشد، و هم در صورت نیاز،
سبک وحشت و ترس را به تماشاگر برساند. خاطرم هست که در دهه ی هفتاد،
عبداله اسکندری در مصاحبهای روزنامهای گفت که برای نقش ابوذر غفاری،
تعداد زیادی بازیگر را تست گریم میزدیم، اما به نتیجه ی دلخواه نمیرسیدیم،
تا اینکه جواد خدادادی نیز به نامزدهای این نقش اضافه شد. تستش که انجام شد،
با اینکه همه ی ما دیگر هم خسته شده بودیم و هم گمان میکردیم که به نتیجه رسیدیم،
اما خودش نمیخواست این نقش را بازی کند و سرانجام از روی بی میلی آنرا ایفا کرد،
و از کارش نیز خشنود نبود!. (یادش گرامی)
http://fa.wikipedia.org/wiki/جواد_خدادادی
--------------------------------
پی نوشت:
دوستان گرامی پوزش میخواهم که در این بخش این مطلب را مینویسم.
این تک کادر از کارتون قدیمی بسیار برایم آشناست (شاید البته قبلن از آن گفته شده باشد).
دختر بچه ی شکمویی بود که دایمن غذا میخورد آنهم با یک قاشق بزرگ:
http://www.michaelspornanimation.com/splog/?p=2507
.
.
.
جاودان باد یاد خاطرات کودکی و نوجوانی.
شاد و سلامت باشید.
اين مطلب آخرين بار توسط 59 در الأربعاء يناير 01, 2014 8:58 am ، و در مجموع 2 بار ويرايش شده است. (السبب : فایل تصویری اضافه گردید.)
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
sherli نوشته است:Emiliano نوشته است:
1. "شرلی" و "59" عزیز، به شایعاتی از قبیل پوسیده شدن آرشوها و از بین رفتنشون به هییییچ وجه اعتماد نکنید.
این ها همه حرفه. راه های فراریه برای توجیه تنبلی ها!
یادمه چن سال پیش هم شایع شده بود "تموم" ویدئوهای زنده یاد "حسن نیرزاده" ("طرحی نو در اندازیم") از بین رفته!
راستش من همون زمان هم این موضوع رو باور نمی کردم.
2. دوستان ما اگه "بخوان"، می تونن با اندکی زحمت، همه چیو از تو آرشیوشون بیرون بکشن؛ اما، انگار "دل نخواسته"شون غالب تره.
3. در مورد اون مجری (که انصافاً هم خوش صدا و مسلط بودن)، خدمت "59" عزیز عارضم که با عرض معذرت هیچ خاطره ای ازشون ندارم.
نمی دونم چرا؛ ولی، همون زمان هم از مجری ها دل خوشی نداشتم و همیشه برام زنگ تفریح بود یا این که وقتی می یان، باید پا شم و برنامه بسه.
برای همین ایشون رو به خاطر ندارم، متأسفانه؛ اما، از این که شما به کمک دوست عزیزمون، "شرلی"؛ که، این روزها دارن خیلی زحمت می کشن، به یکی دیگه از آرزوهاتون رسیدید، از صمیم دل خوشحالم.
4. به امید پیدا شدن سایر آرزوهامون.
در مورد آقای مجری، تقریبا مطمئنم ایشون رو دیده بودین ولی چون اون موقع غالبا با صورت اصلاح کرده و بدون ریش و سبیل جلوی دوربین ظاهر می شدند یادتان نیامده. ایشون تقریبا قبل از همه فیلم و سریال های شبانه مثل اوشین و معلم جزیره و دیدنی ها همیشه ظاهر می شدند و چند خطی شعر می خواندند و اعلام برنامه می کردند.
1. اوه، الآن با خوندن این سطور "شرلی" تازه یادم اومد کیو می گید.
این که گفتید مطمئنید ایشونو دیده م؛ اما، چون اون زمان با ریش و سبیل تراشیده بودن، یادم اومد کاملاً.
درسته. ایشون همیشه ریش و سبیلشونو می زدن و یه کوچولو هم شبیه "ریوزو" بودن. یه خال هم (اگه اشتباه نکنم) رو صورتشون بود.
2. الآن که دقت کردم دیدم "59" عزیز هم به این مطلب اشاره کرده بودن؛ اما، دقت نکرده بودم.
3. راستش، من وقتی ویدئو رو دانلود کردم، فکر کردم مربوط به همون دهه ی 60 و 70ه. پس این اجرای جدید ایشونه؟
اسمشون هم که یاد کسی نیست؟
این "بابک" خان نمی دونم کجاست. اگه می بود، شاید می تونست کمکمون کنه.
sherli نوشته است:
یک نکته هم دیشب مجری برنامه یادگاری در مورد ورود آسانسور به زندگی ایرانی ها می گفتند و اینکه پدیده نوظهوری مربوط به سالهای اخیر است. یاد تله تئاتری به اسم "آسانسور" افتادم که رسول نجفیان سال 1364 ساخته بود. ماجراهایش در یک آپارتمان می گذشت و دردسرها و ماجراهای اهالی ساختمان در رابطه با آسانسورشان بود. بیوک میرزایی هم طبق معمول نقش یک همسایه قلدر را بازی می کرد
خواستم یادآوری کنم آسانسور خیلی چیز جدیدی نیست و خیلی از مجتمع های قدیمی حتی تو دهه پنجاه یا قبلش هم تو ایران آسانسور داشتن.
4. بابا، دیشب که "مسعود فروتن" ما رو کشت با اون "مستندگونه"ی 45 دقیقه ایش.
یاد مستندهای "شبکه ی مستند" افتادم. به جون خودم اگه همون یه تیکه از "مهدی سپهر" رو هم نمی دادن، شاید دیدن این برنامه رو از هفته ی دیگه تحریم می کردم برای خودم.
59 نوشته است:
پی نوشت:
دوستان گرامی پوزش میخواهم که در این بخش این مطلب را مینویسم.
این تک کادر از کارتون قدیمی بسیار برایم آشناست (شاید البته قبلن از آن گفته شده باشد).
دختر بچه ی شکمویی بود که دایمن غذا میخورد آنهم با یک قاشق بزرگ:
5. "59" عزیز، در مورد اون کارتون، راستش لینک زیرش برام باز نشد و با همون تک عکس هم خیلی نمی تونم نظری بدم؛ اما، مطمئنم که پیش از این هیچ صحبتی از این کارتون نشده.
اگه لینکه باز بشه، نظر نهایی مو می نویسم. متشکرم.
Emiliano- تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
Emiliano نوشته است:sherli نوشته است:Emiliano نوشته است:
1. "شرلی" و "59" عزیز، به شایعاتی از قبیل پوسیده شدن آرشوها و از بین رفتنشون به هییییچ وجه اعتماد نکنید.
این ها همه حرفه. راه های فراریه برای توجیه تنبلی ها!
یادمه چن سال پیش هم شایع شده بود "تموم" ویدئوهای زنده یاد "حسن نیرزاده" ("طرحی نو در اندازیم") از بین رفته!
راستش من همون زمان هم این موضوع رو باور نمی کردم.
2. دوستان ما اگه "بخوان"، می تونن با اندکی زحمت، همه چیو از تو آرشیوشون بیرون بکشن؛ اما، انگار "دل نخواسته"شون غالب تره.
3. در مورد اون مجری (که انصافاً هم خوش صدا و مسلط بودن)، خدمت "59" عزیز عارضم که با عرض معذرت هیچ خاطره ای ازشون ندارم.
نمی دونم چرا؛ ولی، همون زمان هم از مجری ها دل خوشی نداشتم و همیشه برام زنگ تفریح بود یا این که وقتی می یان، باید پا شم و برنامه بسه.
برای همین ایشون رو به خاطر ندارم، متأسفانه؛ اما، از این که شما به کمک دوست عزیزمون، "شرلی"؛ که، این روزها دارن خیلی زحمت می کشن، به یکی دیگه از آرزوهاتون رسیدید، از صمیم دل خوشحالم.
4. به امید پیدا شدن سایر آرزوهامون.
در مورد آقای مجری، تقریبا مطمئنم ایشون رو دیده بودین ولی چون اون موقع غالبا با صورت اصلاح کرده و بدون ریش و سبیل جلوی دوربین ظاهر می شدند یادتان نیامده. ایشون تقریبا قبل از همه فیلم و سریال های شبانه مثل اوشین و معلم جزیره و دیدنی ها همیشه ظاهر می شدند و چند خطی شعر می خواندند و اعلام برنامه می کردند.
1. اوه، الآن با خوندن این سطور "شرلی" تازه یادم اومد کیو می گید.
این که گفتید مطمئنید ایشونو دیده م؛ اما، چون اون زمان با ریش و سبیل تراشیده بودن، یادم اومد کاملاً.
درسته. ایشون همیشه ریش و سبیلشونو می زدن و یه کوچولو هم شبیه "ریوزو" بودن. یه خال هم (اگه اشتباه نکنم) رو صورتشون بود.
2. الآن که دقت کردم دیدم "59" عزیز هم به این مطلب اشاره کرده بودن؛ اما، دقت نکرده بودم.
3. راستش، من وقتی ویدئو رو دانلود کردم، فکر کردم مربوط به همون دهه ی 60 و 70ه. پس این اجرای جدید ایشونه؟
اسمشون هم که یاد کسی نیست؟
این "بابک" خان نمی دونم کجاست. اگه می بود، شاید می تونست کمکمون کنه.sherli نوشته است:
یک نکته هم دیشب مجری برنامه یادگاری در مورد ورود آسانسور به زندگی ایرانی ها می گفتند و اینکه پدیده نوظهوری مربوط به سالهای اخیر است. یاد تله تئاتری به اسم "آسانسور" افتادم که رسول نجفیان سال 1364 ساخته بود. ماجراهایش در یک آپارتمان می گذشت و دردسرها و ماجراهای اهالی ساختمان در رابطه با آسانسورشان بود. بیوک میرزایی هم طبق معمول نقش یک همسایه قلدر را بازی می کرد
خواستم یادآوری کنم آسانسور خیلی چیز جدیدی نیست و خیلی از مجتمع های قدیمی حتی تو دهه پنجاه یا قبلش هم تو ایران آسانسور داشتن.
4. بابا، دیشب که "مسعود فروتن" ما رو کشت با اون "مستندگونه"ی 45 دقیقه ایش.
یاد مستندهای "شبکه ی مستند" افتادم. به جون خودم اگه همون یه تیکه از "مهدی سپهر" رو هم نمی دادن، شاید دیدن این برنامه رو از هفته ی دیگه تحریم می کردم برای خودم.59 نوشته است:
پی نوشت:
دوستان گرامی پوزش میخواهم که در این بخش این مطلب را مینویسم.
این تک کادر از کارتون قدیمی بسیار برایم آشناست (شاید البته قبلن از آن گفته شده باشد).
دختر بچه ی شکمویی بود که دایمن غذا میخورد آنهم با یک قاشق بزرگ:
5. "59" عزیز، در مورد اون کارتون، راستش لینک زیرش برام باز نشد و با همون تک عکس هم خیلی نمی تونم نظری بدم؛ اما، مطمئنم که پیش از این هیچ صحبتی از این کارتون نشده.
اگه لینکه باز بشه، نظر نهایی مو می نویسم. متشکرم.
اول از همه جا دارد به مناسبت روز کودک و تلویزیون یادی کنیم از "دکتر عروسکی" فقید. یکی از اولین همراهان عروسکی ایرج طهماسب (احتمالا قبل از تولد کلاه قرمزی) و اون سالی که تلویزیون به مناسبت روز کودک و تلویزیون تا ساعت ده شب کارتون و فیلم کارتونی پخش کرد و دکتر عروسکی یک خط در میان می آمد وردست آقای مجری و دو تا نوزادها و در مورد استفاده از پودر "او-آر-اس" برای اطفال سفارش می کرد! روز و شب خیلی خاطره انگیزی بود و از اونجاییکه تایم تماشای کارتون بچه ها تا پاسی از شب ادامه پیدا کرده بود درپوست خودم نمی گنجیدم و فردا صبحش هم با حال خیلی خوشی مدرسه رفتم!
جناب 59 باعث خوشحالی است که فایل تصویری مجری شبکه دو اینقدر برایتان مفید و خاطره انگیز بوده. متاسفانه اسم و فامیل ایشون رو نمی دونم ولی حالا که یک فایل تصویری ازشون موجود هست احتمالا می شود به طریقی مشخصات بیشتری از ایشون پیدا کرد. آقای علیرضا غفاری که در موردشون نوشتید هنوز هم در مناسبت ها و مراسمی که به مناسبت سینما برگزار می شود فعالیت می کند (مثل جشنواره فیلم فجر یا جشن خانه سینما و انجمن منتقدین و غیره) و طی ده روز جشنواره فیلم فجر تقریبا هر روز در برج میلاد حضور دارد. خانم خامنه ای هم یکی دیگر از مجری های قدیمی است که تقریبا کل ده روز جشنواره می شود ایشون رو در برج میلاد دید. یکی دو باری که بنا به ضرورت آنجا رفتم ایشون رو در صف غذا بین انبوه جمعیت دیدم که از هرطرف تحت فشار و شلوغی و ازدحام جماعت گرسنه بودند!!
در مورد جناب سپهر یک خاطره دور دارم از حضور ایشون در یک برنامه زنده و دوتایی همراه محمود شهریاری یک ترانه ی دونفری را اجرا کردند (به سبک اجراهای دو نفری فریدون فرخزاد)در مورد قسمتی از سریال آینه که دیشب از برنامه یادگاری پخش شد: ظاهرا این قسمت یکی دو سال پیش از شبکه پنج پخش شده و این سایت، کل قسمت هایی را که آن سال از شبکه پنج پخش شد با کیفیت خوبی برای دانلود قرار داده (از جمله قسمت هایی که شبکه تماشا کم لطفی کرد و نشان نداد) به احتمال خیلی زیاد قسمت دیشب هم از اینجا قابل دانلود باشد
http://nos.etudfrance.com/?p=287
جناب امیلیانو در مورد ووک کاملا درست می گید. کل موسیقی هایش مال رابین هود بود. ولی من دقیقا یادم هست همون قدیمها که یکی دوبار این کارتون رو از تلویزیون دیدم، مدام اون آهنگ غمگین رابین هود رویش بود و نمیدونم اون آهنگ چه حال و هوا و اثری روی من داشت که با شنیدنش بدجور غصه ام می گرفت یک چیزی درحد اینکه بخواهم سر بذارم به بیابون!! (درواقع از همون بچگی این آهنگ غمگینه منو همیشه یاد ووک می انداخت و بعدها روی رابین هود هم شنیدم)
Heidi- تعداد پستها : 129
Join date : 2012-02-16
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
1. عکس از "دکتر عروسکی" و اون "نی نی ها"، تقدیم به "شرلی" عزیز:
(اسم اصلی این دو برنامه ی مجزا، به ترتیب "سلامتی" و "سلامتی چه خوبه" بود.)
2. فکر می کنم اوایل "ووک" موسیقی "خرگوش مغرور" (معروف به "خرگوش و تفنگ") هم بود. آره. مطمئنم؛ چون، همین الآن دیدم تو نسخه ی آرشیوم؛ که اگه اشتباه نکنم از "سایت تبیان" دانلود کرده بودم.
این موسیقی رو "افشین" خیلی دوس داشت و یادمه یه مدت گیر سه پیچ داده بود که مربوط به همین کارتونه یا نه و آخرش هم دید بله، مربوط به خودشه. یعنی این و سکانسی که بچه خرگوش به ماه نظاره می کنه:
...................................
3. "شرلی" جان، شما که سریالا رو دنبال می کنی، قسمت آخر "گرگ ها" چجوری تموم می شه؟ خیلی خلاصه می فرمایید، لطفاً؟
ممنون.
4. نقاشی "دکتر عروسکی" از خودتونه؟ خیلی زیباست.
(اسم اصلی این دو برنامه ی مجزا، به ترتیب "سلامتی" و "سلامتی چه خوبه" بود.)
2. فکر می کنم اوایل "ووک" موسیقی "خرگوش مغرور" (معروف به "خرگوش و تفنگ") هم بود. آره. مطمئنم؛ چون، همین الآن دیدم تو نسخه ی آرشیوم؛ که اگه اشتباه نکنم از "سایت تبیان" دانلود کرده بودم.
این موسیقی رو "افشین" خیلی دوس داشت و یادمه یه مدت گیر سه پیچ داده بود که مربوط به همین کارتونه یا نه و آخرش هم دید بله، مربوط به خودشه. یعنی این و سکانسی که بچه خرگوش به ماه نظاره می کنه:
...................................
3. "شرلی" جان، شما که سریالا رو دنبال می کنی، قسمت آخر "گرگ ها" چجوری تموم می شه؟ خیلی خلاصه می فرمایید، لطفاً؟
ممنون.
4. نقاشی "دکتر عروسکی" از خودتونه؟ خیلی زیباست.
Emiliano- تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
Emiliano نوشته است:1. عکس از "دکتر عروسکی" و اون "نی نی ها"، تقدیم به "شرلی" عزیز:
(اسم اصلی این دو برنامه ی مجزا، به ترتیب "سلامتی" و "سلامتی چه خوبه" بود.)
2. فکر می کنم اوایل "ووک" موسیقی "خرگوش مغرور" (معروف به "خرگوش و تفنگ") هم بود. آره. مطمئنم؛ چون، همین الآن دیدم تو نسخه ی آرشیوم؛ که اگه اشتباه نکنم از "سایت تبیان" دانلود کرده بودم.
این موسیقی رو "افشین" خیلی دوس داشت و یادمه یه مدت گیر سه پیچ داده بود که مربوط به همین کارتونه یا نه و آخرش هم دید بله، مربوط به خودشه. یعنی این و سکانسی که بچه خرگوش به ماه نظاره می کنه:
...................................
3. "شرلی" جان، شما که سریالا رو دنبال می کنی، قسمت آخر "گرگ ها" چجوری تموم می شه؟ خیلی خلاصه می فرمایید، لطفاً؟
ممنون.
4. نقاشی "دکتر عروسکی" از خودتونه؟ خیلی زیباست.
چه عجب بلاخره یه نشونه و عکسی از دکتر عروسکی پیدا شد! اینقدر اثری ازش نبود و کسی هم یادش نبود که کم کم داشتم به اشتباه می افتادم شاید تخیل خودم بوده! بلاخره مجبور شدم یه نقاشی از اون چیزی که توی ذهنم بود بکشم بلکه کسی یادش بیاد! حالا که عکسش رو می بینم انگار خیلی دقیق هم توی ذهنم نبوده. مخصوصا نشونه ی روی کلاهش که همیشه فکر می کردم یه صلیب قرمزه. به هرحال از شما ممنونم
حقیقتش من سریال گرگها رو دنبال نمی کردم و فقط یکی دو قسمت به صورت گذرا دیدم. ولی همسرم کامل تماشا می کرد. چند لحظه پیش در حالیکه داشت خوابش می برد پرسیدم آخر گرگها چی شد؟ فقط یک جمله گفت "آدم بدها به سزای اعمالشون رسیدن!" و خوابش برد!
ببخشید بیشتر ازین نتونستم کمکی بکنم.
Heidi- تعداد پستها : 129
Join date : 2012-02-16
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
امیر جان، آن لینک که فرمودید باز نشد، اتفاقن دست شما را میبوسد،
چرا که به زبان انگلیسی هست و امیدوارم که ببینیدش.
خانم شرلی، از توضیحات خوب شما هم ممنون هستم در باره ی جناب "علیرضا غفاری" و ...
همچنین برای آدرس آن سایت که قسمتهای دیگر "آینه" را قرار داده است.
مشغول گرفتن آنها هستم و قسمتهای پخش شده از شبکه ی تهران نیز،
آنجا قرار دارد. درینباره در روزهای آتی، مفصل خواهم نوشت. ممنون هستم.
امیر جان عکس از "دکتر عروسکی" قرار دادند که فایل تصویری آن نیز در فروم رویایی،
قبلن قرار گرفته بود. دو سال و چند ماه پیش نیز، در این صفحه که لینکش را قرار میدهم،
یک ویدیوی قدیمی بود، که نظر شما را به آن جلب مینماییم. در ضمن، بجای "دکتر عروسکی"،
"حمید عبدالملکی" صحبت میکرد، که در دهه ی هفتاد بناگاه مهاجرت کرد به فرانسه.
بهتر میدانید، که ایشان با هنرمند و استاد تئاتر و عروسک گردانی "حسن داداش پور"
(امیدوارم نام و فامیلشان را درست گفته باشم، چون مدتهاست که خبری ازشان نیست)،
زوج هنری قوی داشتند در دهه ی شصت و در تلویزیون برنامههای گوناگونی اجرا میکردند.
در این لینک، کمی از وسطهای صفحه پایین تر، پستی با نام "چند فایل کوتاه تصویری...."،
و در آنجا، "هتل پر ستاره - ۱۳۶۸"، فایل بعدی اش را هم حتمن ببینید "رفتار با کودک - ۱۳۶۶"
https://koodaki-nojavani.forumfa.net/t3p900-topic
----------------------------
پی نوشت:
از کانالهای محترم "آی فیلم" و "نمایش"، عاجزانه خواهشمندم،
که فیلم "مدرک جرم - ۱۳۶۴" را پس از سالها انتظار، برایمان نشان دهند.
http://www.sourehcinema.com/Title/Title.aspx?id=138109201324
سیستم رنگی ایستمن کالر، واقعیترین جنس تصویر را برای فیلمهای سینمایی داشت.
در کنار این، نورپردازی و استفاده از پروژکتورهای قوی و منبعهای نور
در صحنه ی فیلمبرداری چه فضای داخلی و چه نماهای بیرونی و فضای باز،
سبب میگردید تا پردازش رنگ و نور در فیلمهای دهه ی شصت ایران و هشتاد میلادی در سایر کشورها،
تصویرهای یکسان با آنچه که در زندگی میدیدیم را بر روی پرده ی نقرهای بهمراه داشته باشد،
و این خود، همزاد پنداری خوبی میان تماشاگر و فیلم سینما بوجود میاورد.
در عکسهای فیلم یاد شده نیز، موارد گفته شده کاملن احساس میگردند و مشخص میباشند.
تابستانهای کودکی ما در دهه ی شصت، چنین نور پردازی داشتند....
.
.
.
جاودان باد یاد خاطرات کودکی و نوجوانی.
شاد و سلامت باشید.
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
59 نوشته است:
امیر جان، آن لینک که فرمودید باز نشد، اتفاقن دست شما را میبوسد،
چرا که به زبان انگلیسی هست و امیدوارم که ببینیدش.
خانم شرلی، از توضیحات خوب شما هم ممنون هستم در باره ی جناب "علیرضا غفاری" و ...
همچنین برای آدرس آن سایت که قسمتهای دیگر "آینه" را قرار داده است.
مشغول گرفتن آنها هستم و قسمتهای پخش شده از شبکه ی تهران نیز،
آنجا قرار دارد. درینباره در روزهای آتی، مفصل خواهم نوشت. ممنون هستم.
امیر جان عکس از "دکتر عروسکی" قرار دادند که فایل تصویری آن نیز در فروم رویایی،
قبلن قرار گرفته بود. دو سال و چند ماه پیش نیز، در این صفحه که لینکش را قرار میدهم،
یک ویدیوی قدیمی بود، که نظر شما را به آن جلب مینماییم. در ضمن، بجای "دکتر عروسکی"،
"حمید عبدالملکی" صحبت میکرد، که در دهه ی هفتاد بناگاه مهاجرت کرد به فرانسه.
بهتر میدانید، که ایشان با هنرمند و استاد تئاتر و عروسک گردانی "حسن داداش پور"
(امیدوارم نام و فامیلشان را درست گفته باشم، چون مدتهاست که خبری ازشان نیست)،
زوج هنری قوی داشتند در دهه ی شصت و در تلویزیون برنامههای گوناگونی اجرا میکردند.
در این لینک، کمی از وسطهای صفحه پایین تر، پستی با نام "چند فایل کوتاه تصویری...."،
و در آنجا، "هتل پر ستاره - ۱۳۶۸"، فایل بعدی اش را هم حتمن ببینید "رفتار با کودک - ۱۳۶۶"
https://koodaki-nojavani.forumfa.net/t3p900-topic
----------------------------
پی نوشت:
از کانالهای محترم "آی فیلم" و "نمایش"، عاجزانه خواهشمندم،
که فیلم "مدرک جرم - ۱۳۶۴" را پس از سالها انتظار، برایمان نشان دهند.
http://www.sourehcinema.com/Title/Title.aspx?id=138109201324
سیستم رنگی ایستمن کالر، واقعیترین جنس تصویر را برای فیلمهای سینمایی داشت.
در کنار این، نورپردازی و استفاده از پروژکتورهای قوی و منبعهای نور
در صحنه ی فیلمبرداری چه فضای داخلی و چه نماهای بیرونی و فضای باز،
سبب میگردید تا پردازش رنگ و نور در فیلمهای دهه ی شصت ایران و هشتاد میلادی در سایر کشورها،
تصویرهای یکسان با آنچه که در زندگی میدیدیم را بر روی پرده ی نقرهای بهمراه داشته باشد،
و این خود، همزاد پنداری خوبی میان تماشاگر و فیلم سینما بوجود میاورد.
در عکسهای فیلم یاد شده نیز، موارد گفته شده کاملن احساس میگردند و مشخص میباشند.
تابستانهای کودکی ما در دهه ی شصت، چنین نور پردازی داشتند....
.
.
.
جاودان باد یاد خاطرات کودکی و نوجوانی.
شاد و سلامت باشید.
جناب 59 اتفاقا همین دیشب داشتم به حمیدعبدالملکی فکر می کردم! مهدکودک که می رفتیم یه بار بردنمون یه نمایش عروسکی از اونایی که شخصیت ها از پشت پرده اجرا می شدند و ما سایه شون رو از اینور پرده می دیدیم (نمی دونم هنوزم چنین تئاترهایی برای بچه ها اجرا می شود یا نه ولی تئاترهای کودک اون زمان خیلی فعال بود و توسط بازیگرهای خوبی مثل رضا فیاضی، حمیدعبدالملکی، و حسن دادشکر اجرا می شد) راستی احتمالا منظور شما از زوج هنری حمیدعبدالملکی آقای "حسن دادشکر" باشه که اون زمان خیلی تو کانون پرورش فکری فعال بودن و تو تلویزیون هم نمایش های زیبایی مثل پدرپادشاه و جامدادی را اجرا می کردن.
یادمه توی اون تئاتر هم صدای حمیدعبدالملکی و حسن دادشکر کاملا مشخص بود. آخرای تئاتر هم یک دفعه روباه پشت پرده جون گرفت و مثل یک روباه عروسکی با دم گنده و پشمالو از یه جایی پرید وسط بچه ها و فرار کرد! هیچ کس نفهمید این عروسک روباهه از کجا اومد و کجا رفت فقط یادمه صدای جیغ بلندی از بچه های کل سالن بلند شد! هنوز هم فکر می کنم نمی فهمم چطوری اون حقه رو سوار کردن!... بعد از دیدن نمایش بیرون اومدیم تو یه سالنی که دوتادورش ویترین های شیشه ای کوچکی وجود داشت و توی ویترین ها عروسک های نمایشی مختلفی رو قرار داده بودن. یکی از هعروسک های داخل ویترین هم "دکتر عروسکی" بود که سالها دنبالش می گشتم. از شما و آقای ایمیلیانو به خاطر عکسها و توضیحات ممنونم. راستی لینک دکتر عروسکی که لطف کردین معرفی کردین ظاهرا دیگه فعال نیست
مطالب این صفحه ای که گذاشتین خیلی خاطره انگیز بودن و دوباره خاطره اون دو تا نوزادها رو برایم زنده کردن. یادمه یکی از نوزادها مادری داشت که ما نمی دیدیم و صدایش رو آزاده پورمختار عزیز اجرا می کرد. یادش به خیر. چه نمایش های عروسکی ماندگاری رو با صدای این هنرمند خوب تماشا می کردیم: خاله قورباغه، زیزی گولو،قصه های مادربزرگ تو برنامه پرپرک (بی بی خدیجه این طرفا خونه داره تو خونه شون یک بز دردونه داره...) این مطلب رو بخونید:
http://isna.ir/fa/news/91062817018/%D8%A7%D9%8A%D9%86-%D8%B3%D9%87-%D8%B2%D9%86
اما یک نفر دیگر هم هست که کمتر ازشون یاد می شود و کمتر کسی هم یادش هست. یک نفر به اسم آقای "جورواجور" که تو برنامه خردسال بعدازظهر شبکه اول با خانم مجری متبسمی به اسم خانم معلمی برنامه اجرا می کرد. نمی دونم اون خانم مجری چی شد ولی بچه های اون زمان خیلی دوستش داشتن چون اولین مجری ای بود که خیلی لبخند می زد و گشاده رو بود. آقای جورواجور هم بازیگر خوبی بود که سالها دنبالش می گشتم تا سه سال پیش. سر یک تئاتری یک لحظه برگشتم کنارم را نگاه کردم. دیدم آقاجورواجور آشنای دوران کودکی کناردستم نشسته بود و غرق تماشای نمایش بود! اینقدر ذوقزده شدم که تا آخر تئاتر بیشتر از اینکه حواسم به نمایش باشه داشتم فکر می کردم چطوری سرصحبت رو با ایشون باز کنم و بگویم از دوران کودکی ایشون رو یادمه. نمایش که تموم شد کلی با خودم کلنجار رفتم که بروم جلو و چی بگویم که دیدم آقا جورواجور بین جمعیت گم شد و رفت!! هنوز هم خیلی ناراحتم که نتونستم حداقل اسم و فامیلشون رو بپرسم ولی ازینکه دیدم هنوز هم سالم و سلامت هستن خوشحال شدم. بعد همسرم گفت که اتفاقا این بازیگرها خیلی خوشحال می شوند که کسی برود سرصحبت رو باهاشون باز کنه و ابراز آشنایی کنه و کارهای قدیمیشون رو یادآوری کنه. به هرحال هنوز هم نمی دونم اسم و فامیل ایشون چی بود ولی اون روز فهمیدم خیلی ازون بازیگرهای قدیمی بچگیمونو که خیلی وقته خبری ازشون نیست توی همین تئاترهای پراکنده ای که اجرا می شود می توانیم ببینیم و پیدا کنیم.
بازهم می بخشید که طولانی شد
یادمه توی اون تئاتر هم صدای حمیدعبدالملکی و حسن دادشکر کاملا مشخص بود. آخرای تئاتر هم یک دفعه روباه پشت پرده جون گرفت و مثل یک روباه عروسکی با دم گنده و پشمالو از یه جایی پرید وسط بچه ها و فرار کرد! هیچ کس نفهمید این عروسک روباهه از کجا اومد و کجا رفت فقط یادمه صدای جیغ بلندی از بچه های کل سالن بلند شد! هنوز هم فکر می کنم نمی فهمم چطوری اون حقه رو سوار کردن!... بعد از دیدن نمایش بیرون اومدیم تو یه سالنی که دوتادورش ویترین های شیشه ای کوچکی وجود داشت و توی ویترین ها عروسک های نمایشی مختلفی رو قرار داده بودن. یکی از هعروسک های داخل ویترین هم "دکتر عروسکی" بود که سالها دنبالش می گشتم. از شما و آقای ایمیلیانو به خاطر عکسها و توضیحات ممنونم. راستی لینک دکتر عروسکی که لطف کردین معرفی کردین ظاهرا دیگه فعال نیست
مطالب این صفحه ای که گذاشتین خیلی خاطره انگیز بودن و دوباره خاطره اون دو تا نوزادها رو برایم زنده کردن. یادمه یکی از نوزادها مادری داشت که ما نمی دیدیم و صدایش رو آزاده پورمختار عزیز اجرا می کرد. یادش به خیر. چه نمایش های عروسکی ماندگاری رو با صدای این هنرمند خوب تماشا می کردیم: خاله قورباغه، زیزی گولو،قصه های مادربزرگ تو برنامه پرپرک (بی بی خدیجه این طرفا خونه داره تو خونه شون یک بز دردونه داره...) این مطلب رو بخونید:
http://isna.ir/fa/news/91062817018/%D8%A7%D9%8A%D9%86-%D8%B3%D9%87-%D8%B2%D9%86
اما یک نفر دیگر هم هست که کمتر ازشون یاد می شود و کمتر کسی هم یادش هست. یک نفر به اسم آقای "جورواجور" که تو برنامه خردسال بعدازظهر شبکه اول با خانم مجری متبسمی به اسم خانم معلمی برنامه اجرا می کرد. نمی دونم اون خانم مجری چی شد ولی بچه های اون زمان خیلی دوستش داشتن چون اولین مجری ای بود که خیلی لبخند می زد و گشاده رو بود. آقای جورواجور هم بازیگر خوبی بود که سالها دنبالش می گشتم تا سه سال پیش. سر یک تئاتری یک لحظه برگشتم کنارم را نگاه کردم. دیدم آقاجورواجور آشنای دوران کودکی کناردستم نشسته بود و غرق تماشای نمایش بود! اینقدر ذوقزده شدم که تا آخر تئاتر بیشتر از اینکه حواسم به نمایش باشه داشتم فکر می کردم چطوری سرصحبت رو با ایشون باز کنم و بگویم از دوران کودکی ایشون رو یادمه. نمایش که تموم شد کلی با خودم کلنجار رفتم که بروم جلو و چی بگویم که دیدم آقا جورواجور بین جمعیت گم شد و رفت!! هنوز هم خیلی ناراحتم که نتونستم حداقل اسم و فامیلشون رو بپرسم ولی ازینکه دیدم هنوز هم سالم و سلامت هستن خوشحال شدم. بعد همسرم گفت که اتفاقا این بازیگرها خیلی خوشحال می شوند که کسی برود سرصحبت رو باهاشون باز کنه و ابراز آشنایی کنه و کارهای قدیمیشون رو یادآوری کنه. به هرحال هنوز هم نمی دونم اسم و فامیل ایشون چی بود ولی اون روز فهمیدم خیلی ازون بازیگرهای قدیمی بچگیمونو که خیلی وقته خبری ازشون نیست توی همین تئاترهای پراکنده ای که اجرا می شود می توانیم ببینیم و پیدا کنیم.
بازهم می بخشید که طولانی شد
Heidi- تعداد پستها : 129
Join date : 2012-02-16
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
59 نوشته است:
امیر جان، آن لینک که فرمودید باز نشد، اتفاقن دست شما را میبوسد،
چرا که به زبان انگلیسی هست و امیدوارم که ببینیدش.
خانم شرلی، از توضیحات خوب شما هم ممنون هستم در باره ی جناب "علیرضا غفاری" و ...
همچنین برای آدرس آن سایت که قسمتهای دیگر "آینه" را قرار داده است.
مشغول گرفتن آنها هستم و قسمتهای پخش شده از شبکه ی تهران نیز،
آنجا قرار دارد. درینباره در روزهای آتی، مفصل خواهم نوشت. ممنون هستم.
امیر جان عکس از "دکتر عروسکی" قرار دادند که فایل تصویری آن نیز در فروم رویایی،
قبلن قرار گرفته بود. دو سال و چند ماه پیش نیز، در این صفحه که لینکش را قرار میدهم،
یک ویدیوی قدیمی بود، که نظر شما را به آن جلب مینماییم. در ضمن، بجای "دکتر عروسکی"،
"حمید عبدالملکی" صحبت میکرد، که در دهه ی هفتاد بناگاه مهاجرت کرد به فرانسه.
بهتر میدانید، که ایشان با هنرمند و استاد تئاتر و عروسک گردانی "حسن داداش پور"
(امیدوارم نام و فامیلشان را درست گفته باشم، چون مدتهاست که خبری ازشان نیست)،
زوج هنری قوی داشتند در دهه ی شصت و در تلویزیون برنامههای گوناگونی اجرا میکردند.
در این لینک، کمی از وسطهای صفحه پایین تر، پستی با نام "چند فایل کوتاه تصویری...."،
و در آنجا، "هتل پر ستاره - ۱۳۶۸"، فایل بعدی اش را هم حتمن ببینید "رفتار با کودک - ۱۳۶۶"
https://koodaki-nojavani.forumfa.net/t3p900-topic
----------------------------
پی نوشت:
از کانالهای محترم "آی فیلم" و "نمایش"، عاجزانه خواهشمندم،
که فیلم "مدرک جرم - ۱۳۶۴" را پس از سالها انتظار، برایمان نشان دهند.
http://www.sourehcinema.com/Title/Title.aspx?id=138109201324
سیستم رنگی ایستمن کالر، واقعیترین جنس تصویر را برای فیلمهای سینمایی داشت.
در کنار این، نورپردازی و استفاده از پروژکتورهای قوی و منبعهای نور
در صحنه ی فیلمبرداری چه فضای داخلی و چه نماهای بیرونی و فضای باز،
سبب میگردید تا پردازش رنگ و نور در فیلمهای دهه ی شصت ایران و هشتاد میلادی در سایر کشورها،
تصویرهای یکسان با آنچه که در زندگی میدیدیم را بر روی پرده ی نقرهای بهمراه داشته باشد،
و این خود، همزاد پنداری خوبی میان تماشاگر و فیلم سینما بوجود میاورد.
در عکسهای فیلم یاد شده نیز، موارد گفته شده کاملن احساس میگردند و مشخص میباشند.
تابستانهای کودکی ما در دهه ی شصت، چنین نور پردازی داشتند....
.
.
.
جاودان باد یاد خاطرات کودکی و نوجوانی.
شاد و سلامت باشید.
1. دوست گرامی، "59" عزیز، صفحه ی عکس اون کارتون باز شد؛ اما، باز هم برای بنده ناآشنا اومد.
در متنش نوشته که این انگار یه آگهی بازرگانی بوده مربوط به خوراکی ای به نام Maypo؛ که، اگه تو یکی از موتورهای جستجو این نام رو سرچ کنید، به عکس های دیگه شم می رسید.
بنابراین فکر نمی کنم به عنوان کارتون پخش شده باشه.
باز هم همچنان منتظر نظر سایر دوستان؛ از جمله، "بابک"، "افشین"، "اسمم" و سایر کارتون بازهای انجمن هستم؛ که، خیلی سایه شون سنگین شده مدتیه.
2. در مورد زوج هنری "حمید عبدالمالکی"، همن طور که "شرلی" هم اشاره کردن، "حسن دادشکر" درسته، با اون صدای خشک و گرفته ی خاصش.
این دو کللللللی برنامه ی کودک برای نسل ما کار کردن و واقعاً زوج خوبی بودن.
3. "شرلی" جان، ضمن این که باید بگم لینک "دکتر عروسکی" ("سلامتی") "59" عزیز مثل ساعت کار می کنه و بنده همین الآن چکش کردم، می شه بیشتر از این "آقای جورواجور" بنویسید؟
چرا چیزی یاد من نمی یاد په؟
Emiliano- تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
sherli نوشته است:Emiliano نوشته است:
2. در مورد زوج هنری "حمید عبدالمالکی"، همن طور که "شرلی" هم اشاره کردن، "حسن دادشکر" درسته، با اون صدای خشک و گرفته ی خاصش.
این دو کللللللی برنامه ی کودک برای نسل ما کار کردن و واقعاً زوج خوبی بودن.
3. "شرلی" جان، ضمن این که باید بگم لینک "دکتر عروسکی" ("سلامتی") "59" عزیز مثل ساعت کار می کنه و بنده همین الآن چکش کردم، می شه بیشتر از این "آقای جورواجور" بنویسید؟
چرا چیزی یاد من نمی یاد په؟[/b]جناب امیلیانو لینک دکتر عروسکی که من توی اون صفحه دیدم این بود
برنامه سلامتی با حضور ناصر طهماسب و آقای دکتر
http://davvas.com/qe2vzqhbj1yz
البته با راهنمایی شما و آقای 59 یک لینک دیگر هم پیدا کردم که احتمالا منظورتون همون بوده و قدیمی تره
امروز خوشبختانه تونستم هویت اصلی آقای جورواجور رو کشف کنم. این عکسها به نظرتون آشنا نیست؟
آقای جورواجور یا "فرهاد تجویدی" با خانم فریده معلمی برنامه خردسال شبکه اول رو اجرا می کردن حدود سال هفتاد یا هفتاد و یک
این مطلب رو بخونین
http://www.theaterforum.ir/?sn=news&pt=full&categoryId=&lang=&id=%D9%81%D8%B1%D9%87%D8%A7%D8%AF_%D8%AA%D8%AC%D9%88%DB%8C%D8%AF%DB%8C_%D9%85%D9%85%DB%8C%D8%B2%DB%8C_%D9%85%D8%AE%D8%A7%D8%B7%D8%A8_%D8%B1%D8%A7_%D8%A7%D8%B2_%D8%A7%D8%AB%D8%B1_%D8%AF%D9%88%D8%B1_%D9%85%DB%8C_%DA%A9%D9%86%D8%AF
اما امروز چشمم به عکس آشنای بازیگری افتاد که در بعضی از قسمت های آینه هم حضور داشت (فقط یک قسمت از بازی ایشون از شبکه تماشا پخش شد که ماجرای زن و شوهری بود که خانومه باردار بود و مادر و مادرشوهرش تیکه متلک بار ِ هم می کردن) ایشون یکی دیگه از اعضای خانواده گلچین ها هست به اسم "بمانی دلدار گلچین" (تو عنوان بندی آینه فقط نوشته بود دلدار گلچین که ظاهرا نام فامیل آنهاست و با سرچ کردن این اسم فقط مشخصات و عکس های نادیا دلدارگلچین نمایش داده می شود که چند وقت پیش مرحوم شدن.) از این بازیگر هم مدتهاست که اثری نیست و در اینترنت هم فقط یک عکس از ایشون موجود هست
منیژه گلچین با نام اصلی بمانی دلدار گلچين خواهر مرجانه گلچین و دختر عموی نادیا گلچین، در اولین روز سال 1335 در رشت به دنیا آمد. او ديپلم خود را از دانش سرای هنر دريافت كرد و در رشته كارگردانی سينما به تحصيل پرداخت. گلچین از سال 1354 به خدمت اداره تئاتر وزارت ارشاد درآمد؛ و از همان سال به فعاليت در زمينه بازيگری و رقص پرداخت. او همچنين به عضويت در گروه تئاتر ملی ايران درآمد، و به همراه اين گروه به منظور اجرای تئاتر به خارج از كشور اعزام شد. گلچين در سال 1362 موفق به ايفای نقش در تلويزيون شد و پس از آن با فاصله ای اندک در سال 1363 حضور در سينما را نيز تجربه كرد.
Heidi- تعداد پستها : 129
Join date : 2012-02-16
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
با سلام به دوستان گرامی،
خصوصا املیانو و 59 و شرلی.
من مطالب شما رو از دو صفحه پیش خواندم.
نکاتی به ذهنم اومد که کفتن شاید گفتن اونها بد نباشه.
عزیز59
:در جایی ذکر کردین که
این نکته سنجی شما قابل تقدیر هست و باید نگاهی کنیم به پرزیدنت قبلی ایران که هر دستاوردی داشت می گفت از آن دولت بوده است و هر مشکلی داشت از واژه مردم بهره می جست.
مردم باید فلان کنند و مردم باید اینجور و آنجور باشند.
خلاصه اینکه این واژه مردم از بد هم بدتر هست
در مورد موسیقی صحبتی داشتید و تم کلاسیک آهنگها.
میشود گفت که بیشتر آهنگهای پخش شده آنزمان آهنگهای کلاسیک سبک بارووک بودند.
افشین در وبلاگش نوشته:
سوال اینه که پس این اجراهای کلاسیک صدا و سیما کار کی هست؟
جواب:
کار استنلی بلک
Stanley Black
http://en.wikipedia.org/wiki/Stanley_Black
بیشتر اجراهای کلاسیک از کارهای این بابا بوده است.
درباره موسیقی کارتون ووک حرف زدید و کار رو به کارتون رابین هود و خرگوش ناقلا رسوندید.
موسیقی کارتون رابین هود و خرگوش ناقلا رو من چند سال پیش واسه اولین بار معرفی کردم.
رابین هود کار
Jerry Goldsmith
هست و در فیلمی به نام :
1977 - The Cassandra Crossing
از اون استفاده کرده است.
در مورد خرگوش ناقلا باید گفت که کار یک آهنگساز روس هست به نام: میروویچ مایکل الکساندرویچ
Michael Meyerovich
http://www.animator.ru/db/?ver=eng&p=show_film&fid=2710
از آندره آرزومانیان صحبت کردین و در همون صفحه از آندره حسین.
من طرفدار کارهای آندره حسین هستم و موسیقی فیلم هاش رو خیلی دوست دارم.
https://koodaki-nojavani.forumfa.net/t20p640-topic
متاسفانه ایرانی ها این هنرمتد رو به خوبی نمی شناسند.
نکته آخر اینکه جناب 59 در جایی بهترین موسیقی فیلم رو کار آهنگساز فرانسوی فرانسیس له ذکر کردند.
من به نظر ایشون احترام می گذارم ولی فکر می کنم این بیشتر حس نوستالژی فیلم بوده که باعث شده چنین نظری داشته باشید.
به نظر من بهترین آهنگسازان فیلم واسه ایتالیا هستند و نه فرانسه.
و بدترین ها از کشور آمریکا هستند.
با این حال آهنگ انتخابی شما یکی از بهترین هاست و جای شکی نیست.
متشکرم..
میحا
خصوصا املیانو و 59 و شرلی.
من مطالب شما رو از دو صفحه پیش خواندم.
نکاتی به ذهنم اومد که کفتن شاید گفتن اونها بد نباشه.
عزیز59
:در جایی ذکر کردین که
،
این واژه ی "مردم"، بد چیزیست. دستاویز قدرتمند و کار سازی همیشه بوده،
برای آنانی که در وادی فرهنگ و هنر میخواهند خودی نشان دهند
این نکته سنجی شما قابل تقدیر هست و باید نگاهی کنیم به پرزیدنت قبلی ایران که هر دستاوردی داشت می گفت از آن دولت بوده است و هر مشکلی داشت از واژه مردم بهره می جست.
مردم باید فلان کنند و مردم باید اینجور و آنجور باشند.
خلاصه اینکه این واژه مردم از بد هم بدتر هست
در مورد موسیقی صحبتی داشتید و تم کلاسیک آهنگها.
میشود گفت که بیشتر آهنگهای پخش شده آنزمان آهنگهای کلاسیک سبک بارووک بودند.
افشین در وبلاگش نوشته:
راست میگه و نکته خوبی هم هست.
همچنين اضافه ميكنم تم موسيقي "مراسم تدفين ملكه مري" نيز در تيتراژ ديگر ساختهي استنلي كوبريك با نام "پرتقال كوكي" (A Clockwork Orange) محصول سال 1971 استفاده شده كه با اجراي پخش شده در تلويزيون ايران تفاوتهاي كلي دارد.
سوال اینه که پس این اجراهای کلاسیک صدا و سیما کار کی هست؟
جواب:
کار استنلی بلک
Stanley Black
http://en.wikipedia.org/wiki/Stanley_Black
بیشتر اجراهای کلاسیک از کارهای این بابا بوده است.
درباره موسیقی کارتون ووک حرف زدید و کار رو به کارتون رابین هود و خرگوش ناقلا رسوندید.
موسیقی کارتون رابین هود و خرگوش ناقلا رو من چند سال پیش واسه اولین بار معرفی کردم.
رابین هود کار
Jerry Goldsmith
هست و در فیلمی به نام :
1977 - The Cassandra Crossing
از اون استفاده کرده است.
در مورد خرگوش ناقلا باید گفت که کار یک آهنگساز روس هست به نام: میروویچ مایکل الکساندرویچ
Michael Meyerovich
http://www.animator.ru/db/?ver=eng&p=show_film&fid=2710
از آندره آرزومانیان صحبت کردین و در همون صفحه از آندره حسین.
من طرفدار کارهای آندره حسین هستم و موسیقی فیلم هاش رو خیلی دوست دارم.
https://koodaki-nojavani.forumfa.net/t20p640-topic
متاسفانه ایرانی ها این هنرمتد رو به خوبی نمی شناسند.
نکته آخر اینکه جناب 59 در جایی بهترین موسیقی فیلم رو کار آهنگساز فرانسوی فرانسیس له ذکر کردند.
من به نظر ایشون احترام می گذارم ولی فکر می کنم این بیشتر حس نوستالژی فیلم بوده که باعث شده چنین نظری داشته باشید.
به نظر من بهترین آهنگسازان فیلم واسه ایتالیا هستند و نه فرانسه.
و بدترین ها از کشور آمریکا هستند.
با این حال آهنگ انتخابی شما یکی از بهترین هاست و جای شکی نیست.
متشکرم..
میحا
Mihakralj- تعداد پستها : 169
Join date : 2012-04-15
صفحه 12 از 40 • 1 ... 7 ... 11, 12, 13 ... 26 ... 40
مواضيع مماثلة
» فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
» فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
» برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
» آرشیو,کلکسیون و مجموعه ای ازکارتونها , فیلمها , سریالها , مستند وبرنامه های مختلف پخش شده ازتلویزیون
» کتابها , داستانها , نوار قصه ها و مجلات دوران کودکی(مصور - کاست و ...)
» فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
» برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
» آرشیو,کلکسیون و مجموعه ای ازکارتونها , فیلمها , سریالها , مستند وبرنامه های مختلف پخش شده ازتلویزیون
» کتابها , داستانها , نوار قصه ها و مجلات دوران کودکی(مصور - کاست و ...)
صفحه 12 از 40
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد