برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
+56
sorena0831
raymand
arash_60
reza2009
Indiana Jones
amirpuyol
ramin
saeidehes
majid_barca
new guest
heidiiii
suny
Behzad_T
alan45
heidiii
elena 20
arman
Heidii
Clover
Mihakralj
وهاب
omidsilver7
amirarsalanroomi
Heidi
Davood
mahmood
farhad666
kazvash
مژي
fazel1994
علی موسویان
blue2012
aghaghi
نجمه
tisto
سوگل خانمی
venous_m
arsenal.fc.g
sooratak
manaa
kave
Ishpateka
Esi-72
erfan
S@M
Shervin
alirad
slevin(HAMID
ariangirl
59
babak
Negin 2
mahmood666
sahra_7
stalker
SMAM
60 مشترك
صفحه 1 از 42
صفحه 1 از 42 • 1, 2, 3 ... 21 ... 42
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
الان یادم نیست نام اون برنامه ای که استاد پ.پ.پ یکی از ایتم هاش بود چیه.شاهزاده و گدا شکار لحظه ای بود که چند دقیقه از برنامه "مشاهیر ادب و هنر" که یکی از ایتمهای"هزا ر برگ هزار رنگ" بود و سال پیش چندتاش پخش شد.mahmoody نوشته است:آقا هر دو عالی بودن. اسم برنامهای که آقایان آذری و مهرپرور اجرا میکردند چی بود؟ فکر کنم یه سری بود که استاد پ.پ.پ فقط یک قسمتش بود درسته؟
این شاهزاده و گدا رو کانال دو همینجوری پخش کره؟ کامل پخش کرده؟ کی بوده قضیه؟ عجب آهنگ قشنگی هم در زمینه شنیده میشه.
راستی، این شاهزاده و گدا باعث شد یه چیزی یادم بیاد. یه فیلمی برنامه کودک میداد سیاه سفید (خیلی قدیمی!) که یه بچهی خیلی فقیر (با صورت کثیف) یه جورایی وارد یه قصر میشه و اونجا با کلی آدمهای تر و تمیز و غذاهای خوب مواجه میشه. اصلا کسی همچین چیزی یادش هست؟
اون فیلم سیاه و سفید هم یادمه یک فیلم انگلیسی قدیمی بود که یکی از بازیگراش یادمه Finlay Currie بود.در فیلم آرزوهای بزرگ و آیوانهو هم بازی میکرد که اینجا نقش یکی از خدمتکاران ملکه رو داشت
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
1. فقط 20

2. توبی
نام اریجینال: Tobi

3. Kat The Hacker

4. عالی بودن، "اسمم". دست گلت درد نکنه، دوست خوبم.
mahmoody نوشته است:راستی یه سوال دیگه. یه برنامه بود که اینجا توضیحش دادم:
http://www.soundsofmychildhood.com/sound_requests/13
«چند تا بچه بودن که راجع به مشکلات خانواده تئاتر بازی میکردن. اولش یه کم حرف میزدن، بعد که نمایش شروع میشد یکی میگفت «من نقش پدر خانواده رو بازی میکنم». یکی دیگه هم میگفت «من هم نقش پسر خانواده رو بازی میکنم» و خلاصه داستان شروع میشد. آهنگ خیلی قشنگی داشت اولش.»
یکی از بازیگراش اواخر راهنمایی که بودم تو یه برنامهی تلویزیون اومد و کلی نوستالژی زد همون زمان!
کسی اسم برنامه رو یادشه؟
59 نوشته است:محمد جان اگر من درست تشخیص داده باشم،mahmoody نوشته است:راستی یه سوال دیگه. یه برنامه بود که اینجا توضیحش دادم:
http://www.soundsofmychildhood.com/sound_requests/13
«چند تا بچه بودن که راجع به مشکلات خانواده تئاتر بازی میکردن. اولش یه کم حرف میزدن، بعد که نمایش شروع میشد یکی میگفت «من نقش پدر خانواده رو بازی میکنم». یکی دیگه هم میگفت «من هم نقش پسر خانواده رو بازی میکنم» و خلاصه داستان شروع میشد. آهنگ خیلی قشنگی داشت اولش.»
یکی از بازیگراش اواخر راهنمایی که بودم تو یه برنامهی تلویزیون اومد و کلی نوستالژی زد همون زمان!
کسی اسم برنامه رو یادشه؟
درباره برنامه مورد نظر شما که خیلی هم آنزمان دوست داشتنی بود برای خود من،
در "کافه کلاسیک" چندی پیش دوستان مطلبی نوشتند و ۲ عکس بسیار خاطره انگیز هم قرار دادند.
در لینک زیر تقریبا پایین صفحه ........... شماره ارسال ۱۹۰
http://cafeclassic3.ir/thread-262-post-9279.html#pid9279
سلامت باشی.
5. تئاتر نوجوان


منبع: http://cafeclassic3.ir/thread-262-post-9279.html#pid9279
با تشکر فراوون از "59" و "الیور هاردی".
"59"، باز هم از این موارد داری، رو کن، عزیز. این یکی از آیتم های "لیست سیاه"مون بود:
116. "تئاتر نوجوان": چند پسر نوجوون بعد از مدرسه کنار کوچه ی خرابه ای با یه دیوار خراب و چند تا آجر و پیت نفت کنارش، جمع می شدن و تئاتر بازی می کردن. بیشتر نقش معلم ها، پدر و مادرشون و افرادی که می شناختن. قصد توهین نداشتن و فقط از مشکلاتشون انتقاد می کردن؛ مثلا، یه قسمتش پسر بلوندی به نام "مسعود" بود؛ که، لکنت زبون داشت و بقیه مسخره ش می کردن. شیوه ی کار "بازی در بازی" بود؛ بدین صورت که، این ها نقش دیگران رو بازی می کردن: "حمید تو بشو آقای تهرانی، جواد تو محمود باش، منم می شم بابای محمود." دکور کار بسیار ساده و پس زمینه ی دیوار خرابه، سیاه بود و توی استودیو ("داخلی") هم گرفته می شد. کارگردان: "کریم اکبری مبارکه". بازیگران: "علیرضا کمالی"، "حسین انصاری"، "بهزاد جاودان فر"، "فرهاد جاودان فر"، "عباس قادری"، "اکبر اصالتی"، "مهدی شیبانی"، "داوود سوری" و "حسین یعقوبی". یکی، دو سال بعد سری دوم این مجموعه هم (احتمالاً به کارگردانی "مجید قناد" (؟)) ساخته شد؛ که، فضاها "خارجی" (بیرون از استودیو) و توی کوچه و خیابون بود، به نام "قصه های کوچه ی ما"؛ اما، بازیگراش همون پسرا بودن؛ که، یه کوچولو بزرگ هم شده بودن. تابستون های 66. (سؤال من، "حمید"، "بابک" و "عرفان".)
از "قصه های کوچه ی ما"؛ که، سری دوم همین مجموعه هم بود، بنده تو صفحات قبل عکس گذاشته م؛ اما، از دوستان، کسی خواست، ندا بده.
Emiliano- تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
اسمم بزرگ: کارت درسته پسر، اصلا نمیدونم چه طوری این چیز رو یادته.
(حالا من فقط باید بشینم و ۱۰۰ تا کاری که این بازیگر بازی کرده رو تو imdb خلاصهشونو بخونم ببینم کدومشه!)
۵۹ عزیز، با تشکر فراوان از عکسهایی که لینکشون رو دادی. همونطور که امیر گفت ما سالها دنبال این عکسها بودیم چون خود امیر از سری دوم این مجموعه عکس گذاشته بود در حالی که سری اول کاملا دستنیافتنی به نظر میاومد. دستت درست رفیق. اما!
اما برنامهای که من دنبالش بودم این نبود. اونی که من میگم این فرقا رو داشت:
(۱) بچههاش کوچیکتر بودن (۲) توی تیتراژش یه خواننده میخوند که «آها پدرا، آهای مادرا، بشینند پای، برنامهی ما» و من اصولا دنبال آهنگشم. (۳) یادم نیست دقیق ولی فکر کنم توشون دختر هم بود. اگه نبود هم یکی از پسرا روسری سر میکرد و میشد «مادر خانواده» (۴) کلا همهی قسمتها در بارهی مشکلات خانوادهها بود، نه فقط بعضی قسمتها. (۵) تو برنامهای که من میگم بچهها اولش رو به دوربین حرف میزدن و اصولا «آگاهانه» برای بچههای توی خونه نمایش بازی میکردن ولی اینی که شما و امیر عکساش رو دادید مثلا اینطوری بود که اینها تو حال و هوای خودشونن. (۶) این عبارت «من هم نقش پدر/پسر/مادر/دختر خانواده رو بازی میکنم» مال این برنامه بود که من گفتم. جملهی بچهها تو «تئاتر نوجوان» یه کمی فرق داشت که امیر گفت.
(حالا من فقط باید بشینم و ۱۰۰ تا کاری که این بازیگر بازی کرده رو تو imdb خلاصهشونو بخونم ببینم کدومشه!)
۵۹ عزیز، با تشکر فراوان از عکسهایی که لینکشون رو دادی. همونطور که امیر گفت ما سالها دنبال این عکسها بودیم چون خود امیر از سری دوم این مجموعه عکس گذاشته بود در حالی که سری اول کاملا دستنیافتنی به نظر میاومد. دستت درست رفیق. اما!
اما برنامهای که من دنبالش بودم این نبود. اونی که من میگم این فرقا رو داشت:
(۱) بچههاش کوچیکتر بودن (۲) توی تیتراژش یه خواننده میخوند که «آها پدرا، آهای مادرا، بشینند پای، برنامهی ما» و من اصولا دنبال آهنگشم. (۳) یادم نیست دقیق ولی فکر کنم توشون دختر هم بود. اگه نبود هم یکی از پسرا روسری سر میکرد و میشد «مادر خانواده» (۴) کلا همهی قسمتها در بارهی مشکلات خانوادهها بود، نه فقط بعضی قسمتها. (۵) تو برنامهای که من میگم بچهها اولش رو به دوربین حرف میزدن و اصولا «آگاهانه» برای بچههای توی خونه نمایش بازی میکردن ولی اینی که شما و امیر عکساش رو دادید مثلا اینطوری بود که اینها تو حال و هوای خودشونن. (۶) این عبارت «من هم نقش پدر/پسر/مادر/دختر خانواده رو بازی میکنم» مال این برنامه بود که من گفتم. جملهی بچهها تو «تئاتر نوجوان» یه کمی فرق داشت که امیر گفت.
اين مطلب آخرين بار توسط mahmoody در السبت مايو 28, 2011 7:32 pm ، و در مجموع 1 بار ويرايش شده است.
stalker- تعداد پستها : 256
Join date : 2011-01-07
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
59 نوشته است:رابینهود
--------------------------
--------------------------
فایل زیر در بردارنده کارتون کامل و بسیار به یاد ماندنی رابین هود با دوبله فارسی آن میباشد.
صحنه هایی که در دوبله دوم (زمان ما) حذف شده بودند با صدای گرفته شده از دوبله اول آن
جایگزین و کامل شده اند. (در همین جا از شخص یا کانال تلویزیونی که اقدام به آمیختن دو نسخه دوبله شده
با هم و تهیه نسخه کامل آن را نموده است کمال قدردانی مینماییم).
تقدیم به شما گرامیان.
فایل کارتون رابین هود - نسخه کامل با دوبله خاطره انگیز فارسی (در یک فایل - حجم ۸۵ مگابایت)[/size]
http://www.mediafire.com/?67177jmhwxwd2wt
یاد خاطرات کودکی گرامی.
شاد و سلامت باشید.
سلام
دستتون درد نکنه. عالیه! واقعا زحمت میکشید

ممنون.

59 نوشته است:محمد جان اگر من درست تشخیص داده باشم،mahmoody نوشته است:راستی یه سوال دیگه. یه برنامه بود که اینجا توضیحش دادم:
http://www.soundsofmychildhood.com/sound_requests/13
«چند تا بچه بودن که راجع به مشکلات خانواده تئاتر بازی میکردن. اولش یه کم حرف میزدن، بعد که نمایش شروع میشد یکی میگفت «من نقش پدر خانواده رو بازی میکنم». یکی دیگه هم میگفت «من هم نقش پسر خانواده رو بازی میکنم» و خلاصه داستان شروع میشد. آهنگ خیلی قشنگی داشت اولش.»
یکی از بازیگراش اواخر راهنمایی که بودم تو یه برنامهی تلویزیون اومد و کلی نوستالژی زد همون زمان!
کسی اسم برنامه رو یادشه؟
درباره برنامه مورد نظر شما که خیلی هم آنزمان دوست داشتنی بود برای خود من،
در "کافه کلاسیک" چندی پیش دوستان مطلبی نوشتند و ۲ عکس بسیار خاطره انگیز هم قرار دادند.
در لینک زیر تقریبا پایین صفحه ........... شماره ارسال ۱۹۰
http://cafeclassic3.ir/thread-262-post-9279.html#pid9279
سلامت باشی.
ممنون از آدرس و عکسا. از این برنامه خیلی خوشم میومد.
[b]
................
به آرین گرل عزیز:
روشی که گفتی قبلنا ! جواب میداد ولی الان فکر نکنم
[/
b]
...............
[b]
ام ... این کلیپ هم همینجوری ! توضیح خاصی دربارش ندارم !

http://s1.picofile.com/file/6723881286/hiiss.wmv.html
sahra_7- تعداد پستها : 164
Join date : 2010-09-22
Mudlark
سر نخ از اسمم بود و یافت شد:SMAM نوشته است: اون فیلم سیاه و سفید هم یادمه یک فیلم انگلیسی قدیمی بود که یکی از بازیگراش یادمه Finlay Currie بود.در فیلم آرزوهای بزرگ و آیوانهو هم بازی میکرد که اینجا نقش یکی از خدمتکاران ملکه رو داشت
http://en.wikipedia.org/wiki/The_Mudlark
این هم یه سری عکس که امیدوارم باعث شه دوستان یادشون بیاد!










stalker- تعداد پستها : 256
Join date : 2011-01-07
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
یکی از دوستان اینجا فایل صوتی «دِریا موجه کاکا» رو آپلود کرده که از فیلم «بادکنک سفید»-اه.
http://www.soundsofmychildhood.com/posts/1367
من فکر میکنم اصل این عبارت از جای دیگه اومده بود. و کامنت گذاشتم که:
«ولی یه فیلم دیگه بود که توش دو تا پسر از یه شهر جنوبی با هم دوست بودن و دعواشون میشه. یکی بیرون خونهی اونیکی منتظر میمونه که بیاد بیرون بزندش. کلی هم بدو بدو و تعقیب داشت. آخرش هم دستشون رو مینداختن گردن هم و میگفتن ما دوست هستیم و این فیلم بود. تو صحنههایی که پسره منتظر بود بیرون خونه فکر کنم همین یارو رد میشد و «دریا موجه» میخوند.»
حالا دو تا سوال:
۱. اسم اون فیلم ایرانی که من توضیح دادم چیه؟ قاعدتا باید تو لیست سیاه باشه درسته؟
۲. اینکه «دریا موجه» مال اون فیلم بود یا من تخیلی شدم؟
http://www.soundsofmychildhood.com/posts/1367
من فکر میکنم اصل این عبارت از جای دیگه اومده بود. و کامنت گذاشتم که:
«ولی یه فیلم دیگه بود که توش دو تا پسر از یه شهر جنوبی با هم دوست بودن و دعواشون میشه. یکی بیرون خونهی اونیکی منتظر میمونه که بیاد بیرون بزندش. کلی هم بدو بدو و تعقیب داشت. آخرش هم دستشون رو مینداختن گردن هم و میگفتن ما دوست هستیم و این فیلم بود. تو صحنههایی که پسره منتظر بود بیرون خونه فکر کنم همین یارو رد میشد و «دریا موجه» میخوند.»
حالا دو تا سوال:
۱. اسم اون فیلم ایرانی که من توضیح دادم چیه؟ قاعدتا باید تو لیست سیاه باشه درسته؟
۲. اینکه «دریا موجه» مال اون فیلم بود یا من تخیلی شدم؟
stalker- تعداد پستها : 256
Join date : 2011-01-07
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
اسمه فیلمه رو نمیدونم ولی درست حدس زدی .ماله همون فیلمهmahmoody نوشته است:یکی از دوستان اینجا فایل صوتی «دِریا موجه کاکا» رو آپلود کرده که از فیلم «بادکنک سفید»-اه.
http://www.soundsofmychildhood.com/posts/1367
من فکر میکنم اصل این عبارت از جای دیگه اومده بود. و کامنت گذاشتم که:
«ولی یه فیلم دیگه بود که توش دو تا پسر از یه شهر جنوبی با هم دوست بودن و دعواشون میشه. یکی بیرون خونهی اونیکی منتظر میمونه که بیاد بیرون بزندش. کلی هم بدو بدو و تعقیب داشت. آخرش هم دستشون رو مینداختن گردن هم و میگفتن ما دوست هستیم و این فیلم بود. تو صحنههایی که پسره منتظر بود بیرون خونه فکر کنم همین یارو رد میشد و «دریا موجه» میخوند.»
حالا دو تا سوال:
۱. اسم اون فیلم ایرانی که من توضیح دادم چیه؟ قاعدتا باید تو لیست سیاه باشه درسته؟
۲. اینکه «دریا موجه» مال اون فیلم بود یا من تخیلی شدم؟
mahmood666- تعداد پستها : 47
Join date : 2010-04-17
Age : 40
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
ممنون محمود جان.
همینطور که میبینید من چند وقتیه کلهم به کار افتاده و یه چیزایی داره یادم میآد. یه چیز دیگه هم یادم اومده که میترسم یادم بره، پس مینویسم (با اینکه تعداد پستهام زیاد شده...)
۱. این «جان دایموند» که میگید رو من یادم نیست. ولی یه چیزی یادم میآد که ممکنه همین جان دایموند باشه ممکنه نباشه. به هر حال من یادم میآد:
فضای ویکتوریایی شبیه فیلمهای بیبیسی بود. یه پسری میرفت سراغ کسی که به پدرش بدهکار بود. پدرِ پسر هم اخیرن فوت کرده بود. با اینکه بدهکار خیلی سمج بود، پسر سماجت بیشتری به خرج میده و نهایتا پول رو میگیره.
اگه این جان دایموند نبود اسمش چی بود؟
۲. حالا چیزی که من یادم میآید: یک ورژن ایرانی با داستانی خیلی شبیه داستان فیلم بالا. باز هم پسری بعد از مرگ پدر (یا از کار افتادگی پدر) رفته سراغ بدهکار. اینجا یادمه بدهکار بازیگرش کچل بود. خیلی شبیه «آقای کمالی» (که کلاهبرداری میکرد). اسم این یکی چی بود؟
۳. یه چیزی هم که به دو تا مورد بالا بیربطه: یه داستانی از یه کارتون دوران بچهگی یادم میآد که با پسر شجاع قاطی شده بود تو ذهن. یعنی اینطور تو ذهنم مونده که این داستان چند قسمت از پسر شجاع بوده، ولی کل پسر شجاع رو دانلود کردم و دیدم و ظاهرا خاطراتم قاطی شده. ولی امیدوارم با توضیح تِم داستانیش یادتون بیاد.
خلاصهی ماجرا: یه شهری هست که یه سری شخصیت کارتونی (که فکر میکنم حیوون بودن، مثل کارتون پسر شجاع) به خوبی و خوشی زندگی میکنن. و تو اون چند قسمت یه «مهمون» بینشون هست. مهمون فکر کنم یه میمونه. بعد تو این چند قسمت ماجراهای عجیبی تو اون ده اتفاق میافته. ماجراهایی که کسی براش توضیحی نداره و مرموز هستند. نهایتا معلوم میشه که مهمون جدید قدرت جادویی داره و این قدرت اونه که این ماجراها رو ایجاد کرده. به طور خاص این «مو»-های اون موجوده که بهش این قدرت رو میده. در نهایت با زدن موهاش قضیه خاتمه پیدا میکنه. نقاشیهاش اینطور که یادم میاد ساده بودن (و باز هم میخوام بگم که شبیه پسر شجاع بودن!). کسی این رو یادشه؟
۴. یه تئاتری بود که اینها توش بازی کرده بودند: رضا بابک (پدر یک خانواده) جمیله شیخی (مادر خانواده). فاطمه معتمد آریا (دختر خانواده). یک پسر هم داشتن که اسمش رو نمی دونم. و نهایتا احمد آقالو: کاراگاه.
یک دختر در حومهی شهر خود کشی (خود سوزی ؟) کرده بود و کاراگاه اومده بود از این خانواده بازجویی کنه. اولش به نظر همه بی گناه بودن. ولی کم کم کاراگاه برای هر کدوم از اعضای خونه داستانی رو میگه که نشون میده اون شخص با دختری مشابه دختر کشته شده کار خیلی بدی کرده (مثلا پسر خانواده باردارش کرده بود و ولش کرده بود)... نهایتا هم وقتی کاراگاه میره (و همهی اعضای خونه فهمیدن که در قتل طرف شریک هستند) اینها زنگ میزنن به اداره پلیس و معلوم میشه این کاراگاه وجود خارجی نداره. اینجاست که بیننده میفهمه اون کاراگاه احتمالا یه موجود فرا زمینی بوده و اون دختر(ها)یی هم که اعضای خانواده بدبخت کرده بودن با فرد کشته شده لزوما یکی نبودن و اصولا به احتمال زیاد همه با هم فرق داشتن.
پیاس ۱. بعد از نوشتن مورد ۴. خودم یه چیزایی پیدا کردم:
http://iranianserials.blogfa.com/post-147.aspx
http://en.wikipedia.org/wiki/An_Inspector_Calls#Plot
اسم دختره که خود کشی کرده بود هم اینطوری یافت شد: «اِوا اِسمیت»!
همینطور که میبینید من چند وقتیه کلهم به کار افتاده و یه چیزایی داره یادم میآد. یه چیز دیگه هم یادم اومده که میترسم یادم بره، پس مینویسم (با اینکه تعداد پستهام زیاد شده...)
۱. این «جان دایموند» که میگید رو من یادم نیست. ولی یه چیزی یادم میآد که ممکنه همین جان دایموند باشه ممکنه نباشه. به هر حال من یادم میآد:
فضای ویکتوریایی شبیه فیلمهای بیبیسی بود. یه پسری میرفت سراغ کسی که به پدرش بدهکار بود. پدرِ پسر هم اخیرن فوت کرده بود. با اینکه بدهکار خیلی سمج بود، پسر سماجت بیشتری به خرج میده و نهایتا پول رو میگیره.
اگه این جان دایموند نبود اسمش چی بود؟
۲. حالا چیزی که من یادم میآید: یک ورژن ایرانی با داستانی خیلی شبیه داستان فیلم بالا. باز هم پسری بعد از مرگ پدر (یا از کار افتادگی پدر) رفته سراغ بدهکار. اینجا یادمه بدهکار بازیگرش کچل بود. خیلی شبیه «آقای کمالی» (که کلاهبرداری میکرد). اسم این یکی چی بود؟
۳. یه چیزی هم که به دو تا مورد بالا بیربطه: یه داستانی از یه کارتون دوران بچهگی یادم میآد که با پسر شجاع قاطی شده بود تو ذهن. یعنی اینطور تو ذهنم مونده که این داستان چند قسمت از پسر شجاع بوده، ولی کل پسر شجاع رو دانلود کردم و دیدم و ظاهرا خاطراتم قاطی شده. ولی امیدوارم با توضیح تِم داستانیش یادتون بیاد.
خلاصهی ماجرا: یه شهری هست که یه سری شخصیت کارتونی (که فکر میکنم حیوون بودن، مثل کارتون پسر شجاع) به خوبی و خوشی زندگی میکنن. و تو اون چند قسمت یه «مهمون» بینشون هست. مهمون فکر کنم یه میمونه. بعد تو این چند قسمت ماجراهای عجیبی تو اون ده اتفاق میافته. ماجراهایی که کسی براش توضیحی نداره و مرموز هستند. نهایتا معلوم میشه که مهمون جدید قدرت جادویی داره و این قدرت اونه که این ماجراها رو ایجاد کرده. به طور خاص این «مو»-های اون موجوده که بهش این قدرت رو میده. در نهایت با زدن موهاش قضیه خاتمه پیدا میکنه. نقاشیهاش اینطور که یادم میاد ساده بودن (و باز هم میخوام بگم که شبیه پسر شجاع بودن!). کسی این رو یادشه؟
۴. یه تئاتری بود که اینها توش بازی کرده بودند: رضا بابک (پدر یک خانواده) جمیله شیخی (مادر خانواده). فاطمه معتمد آریا (دختر خانواده). یک پسر هم داشتن که اسمش رو نمی دونم. و نهایتا احمد آقالو: کاراگاه.
یک دختر در حومهی شهر خود کشی (خود سوزی ؟) کرده بود و کاراگاه اومده بود از این خانواده بازجویی کنه. اولش به نظر همه بی گناه بودن. ولی کم کم کاراگاه برای هر کدوم از اعضای خونه داستانی رو میگه که نشون میده اون شخص با دختری مشابه دختر کشته شده کار خیلی بدی کرده (مثلا پسر خانواده باردارش کرده بود و ولش کرده بود)... نهایتا هم وقتی کاراگاه میره (و همهی اعضای خونه فهمیدن که در قتل طرف شریک هستند) اینها زنگ میزنن به اداره پلیس و معلوم میشه این کاراگاه وجود خارجی نداره. اینجاست که بیننده میفهمه اون کاراگاه احتمالا یه موجود فرا زمینی بوده و اون دختر(ها)یی هم که اعضای خانواده بدبخت کرده بودن با فرد کشته شده لزوما یکی نبودن و اصولا به احتمال زیاد همه با هم فرق داشتن.
پیاس ۱. بعد از نوشتن مورد ۴. خودم یه چیزایی پیدا کردم:
http://iranianserials.blogfa.com/post-147.aspx
http://en.wikipedia.org/wiki/An_Inspector_Calls#Plot
اسم دختره که خود کشی کرده بود هم اینطوری یافت شد: «اِوا اِسمیت»!
stalker- تعداد پستها : 256
Join date : 2011-01-07
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
mahmoody نوشته است:ممنون محمود جان.
همینطور که میبینید من چند وقتیه کلهم به کار افتاده و یه چیزایی داره یادم میآد. یه چیز دیگه هم یادم اومده که میترسم یادم بره، پس مینویسم (با اینکه تعداد پستهام زیاد شده...)
۱. این «جان دایموند» که میگید رو من یادم نیست. ولی یه چیزی یادم میآد که ممکنه همین جان دایموند باشه ممکنه نباشه. به هر حال من یادم میآد:
فضای ویکتوریایی شبیه فیلمهای بیبیسی بود. یه پسری میرفت سراغ کسی که به پدرش بدهکار بود. پدرِ پسر هم اخیرن فوت کرده بود. با اینکه بدهکار خیلی سمج بود، پسر سماجت بیشتری به خرج میده و نهایتا پول رو میگیره.
اگه این جان دایموند نبود اسمش چی بود؟
۲. حالا چیزی که من یادم میآید: یک ورژن ایرانی با داستانی خیلی شبیه داستان فیلم بالا. باز هم پسری بعد از مرگ پدر (یا از کار افتادگی پدر) رفته سراغ بدهکار. اینجا یادمه بدهکار بازیگرش کچل بود. خیلی شبیه «آقای کمالی» (که کلاهبرداری میکرد). اسم این یکی چی بود؟
۳. یه چیزی هم که به دو تا مورد بالا بیربطه: یه داستانی از یه کارتون دوران بچهگی یادم میآد که با پسر شجاع قاطی شده بود تو ذهن. یعنی اینطور تو ذهنم مونده که این داستان چند قسمت از پسر شجاع بوده، ولی کل پسر شجاع رو دانلود کردم و دیدم و ظاهرا خاطراتم قاطی شده. ولی امیدوارم با توضیح تِم داستانیش یادتون بیاد.
خلاصهی ماجرا: یه شهری هست که یه سری شخصیت کارتونی (که فکر میکنم حیوون بودن، مثل کارتون پسر شجاع) به خوبی و خوشی زندگی میکنن. و تو اون چند قسمت یه «مهمون» بینشون هست. مهمون فکر کنم یه میمونه. بعد تو این چند قسمت ماجراهای عجیبی تو اون ده اتفاق میافته. ماجراهایی که کسی براش توضیحی نداره و مرموز هستند. نهایتا معلوم میشه که مهمون جدید قدرت جادویی داره و این قدرت اونه که این ماجراها رو ایجاد کرده. به طور خاص این «مو»-های اون موجوده که بهش این قدرت رو میده. در نهایت با زدن موهاش قضیه خاتمه پیدا میکنه. نقاشیهاش اینطور که یادم میاد ساده بودن (و باز هم میخوام بگم که شبیه پسر شجاع بودن!). کسی این رو یادشه؟
۴. یه تئاتری بود که اینها توش بازی کرده بودند: رضا بابک (پدر یک خانواده) جمیله شیخی (مادر خانواده). فاطمه معتمد آریا (دختر خانواده). یک پسر هم داشتن که اسمش رو نمی دونم. و نهایتا احمد آقالو: کاراگاه.
یک دختر در حومهی شهر خود کشی (خود سوزی ؟) کرده بود و کاراگاه اومده بود از این خانواده بازجویی کنه. اولش به نظر همه بی گناه بودن. ولی کم کم کاراگاه برای هر کدوم از اعضای خونه داستانی رو میگه که نشون میده اون شخص با دختری مشابه دختر کشته شده کار خیلی بدی کرده (مثلا پسر خانواده باردارش کرده بود و ولش کرده بود)... نهایتا هم وقتی کاراگاه میره (و همهی اعضای خونه فهمیدن که در قتل طرف شریک هستند) اینها زنگ میزنن به اداره پلیس و معلوم میشه این کاراگاه وجود خارجی نداره. اینجاست که بیننده میفهمه اون کاراگاه احتمالا یه موجود فرا زمینی بوده و اون دختر(ها)یی هم که اعضای خانواده بدبخت کرده بودن با فرد کشته شده لزوما یکی نبودن و اصولا به احتمال زیاد همه با هم فرق داشتن.
پیاس ۱. بعد از نوشتن مورد ۴. خودم یه چیزایی پیدا کردم:
http://iranianserials.blogfa.com/post-147.aspx
http://en.wikipedia.org/wiki/An_Inspector_Calls#Plot
اسم دختره که خود کشی کرده بود هم اینطوری یافت شد: «اِوا اِسمیت»!
جان دایموند همونه و داستانش هم همونه و درسته.بقیه رو یادم نیست باید فکر کنم ببینم چی هستن.اما یک پرسش که این پسر شجاع دانلود شده همه 99قسمت کامله؟ و به چه زبونی؟.راستی اون تله تئاتر هم اسمش"بازپرس وارد میشود"هست.
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
۱. عجب! پس جان دایمون همونیه که من هم یادم میآد. اینقدر از این جان دایمود سوت گذاشتید و راجع بهش حرف زدید من حسودیم شد. الان احساس خوبی بهم دست داد.SMAM نوشته است:[جان دایموند همونه و داستانش هم همونه و درسته.بقیه رو یادم نیست باید فکر کنم ببینم چی هستن.اما یک پرسش که این پسر شجاع دانلود شده همه 99قسمت کامله؟ و به چه زبونی؟.راستی اون تله تئاتر هم اسمش"بازپرس وارد میشود"هست.
۲. آره اون تئاتر رو در «پیاس۱» اطلاعاتش رو اضافه کرده بود.
۳. ۹۹ قسمت؟ نه! من از این جا دیدم: http://www.rasekhoon.net/Song/Show-54931.aspx
فکر کردم کامله. پس هنوز هم باید امیدوار باشم که قضیه تو همون پسر شجاع اتفاق میافتاد؟ کسی این داستانی که گفتم رو روی پسر شجاع یادشه؟
stalker- تعداد پستها : 256
Join date : 2011-01-07
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
این 2تا فایل که البته یک ی هستن که برای آپلود و دانلود راحت تر 2بخش کردم
کلاه قرمزی1
کلاه قرمزی2
کلاه قرمزی1
کلاه قرمزی2
نمیدونم مربوط به پسر شجاع هست یا نه.اما پسر شجاه دست کم 70قسمت دوبله ازش هست.آهان!!!یادم اومد.یک قسمت بود بنام"رز سیاه باز میگردد" که میمونه استاد تغییر چهره بود.نخست با یک قیافه یک چیزی رو پیش بینی میکرد و سپس با یک قیافهء دیگه اونو انجام میداد.قدرت جادویی نداشت بلکه خودش میبرید و میدوخت اما با دوز و کلک میخواست نشون بده که قدرت جادویی داره.برای انتقام از پسر شجاع این کارها رو میکرد.در پایان هم موهاش رو برای تنبیه میزنن نه بخاطر اینکه جادویی بودن تا قیافش مسخره بشه.mahmoody نوشته است:۱. عجب! پس جان دایمون همونیه که من هم یادم میآد. اینقدر از این جان دایمود سوت گذاشتید و راجع بهش حرف زدید من حسودیم شد. الان احساس خوبی بهم دست داد.SMAM نوشته است:[جان دایموند همونه و داستانش هم همونه و درسته.بقیه رو یادم نیست باید فکر کنم ببینم چی هستن.اما یک پرسش که این پسر شجاع دانلود شده همه 99قسمت کامله؟ و به چه زبونی؟.راستی اون تله تئاتر هم اسمش"بازپرس وارد میشود"هست.
۲. آره اون تئاتر رو در «پیاس۱» اطلاعاتش رو اضافه کرده بود.
۳. ۹۹ قسمت؟ نه! من از این جا دیدم: http://www.rasekhoon.net/Song/Show-54931.aspx
فکر کردم کامله. پس هنوز هم باید امیدوار باشم که قضیه تو همون پسر شجاع اتفاق میافتاد؟ کسی این داستانی که گفتم رو روی پسر شجاع یادشه؟
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
SMAM نوشته است:این 2تا فایل که البته یک ی هستن که برای آپلود و دانلود راحت تر 2بخش کردم
کلاه قرمزی1
کلاه قرمزی2
نمیدونم مربوط به پسر شجاع هست یا نه.اما پسر شجاه دست کم 70قسمت دوبله ازش هست.آهان!!!یادم اومد.یک قسمت بود بنام"رز سیاه باز میگردد" که میمونه استاد تغییر چهره بود.نخست با یک قیافه یک چیزی رو پیش بینی میکرد و سپس با یک قیافهء دیگه اونو انجام میداد.قدرت جادویی نداشت بلکه خودش میبرید و میدوخت اما با دوز و کلک میخواست نشون بده که قدرت جادویی داره.برای انتقام از پسر شجاع این کارها رو میکرد.در پایان هم موهاش رو برای تنبیه میزنن نه بخاطر اینکه جادویی بودن تا قیافش مسخره بشه.[/b]
اولا اینکه این کلاه فرمزیها حرف نداشتن. کل خانواده میشستیم میدیدیم سری اول رو.
دوما اینکه: آقا شما کلا چیزی هست که یادت نباشه؟ من اینقدر کوچیک بودم موقع پخش این قسمت که فقط یه چیزی مثل خواب یادمه. (راستی میشه بگی این حدودن کی پخش شده؟) میبینی که داستان رو هم تو ذهنم تغییر داده بودم. شاید هم اصلا کل داستان رو متوجه نشده بودم. ولی ۱۰۰٪ این همونه که گفتی. فقط یه احتمالی میدم، اون هم اینکه قدرت تغییر قیافهش یه ربطی به موهاش داشت. و زدن موهاش هم یه جورایی برای جلوگیری از این کاراش بود.. شاید.
stalker- تعداد پستها : 256
Join date : 2011-01-07
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
اینجا هم یه سوالی مطرح کرده:
http://cafeclassic3.ir/thread-262-post-7462.html#pid7462
که سوال خوبیه و من اینجا نقلش میکنم ببینم کسی (اسمم؟) جوابش رو میدونه؟
«و یه فیلم دیگه داستان یه دختر کوچولوی موبلوند شیطون با قدرت تخیل بالا بود که با برادرش در خونه تنها میموند و تا برگشتن مامان و بابا حسابی دردسر درست میکرد..مثلا پرستار بچه رو خودش جواب کرد و بهش گفت که شبیه گرگ میمونه...شکلات رو میذاشت زیربالشش و شکلات آب میشد ..با برادرش گوشت و سیب زمینی میپختن و میخوردن جای دختربچه رزیتا یاراحمدی حرف میزد و برادرش هم فریبا شاهین مقدم»
سوال رو اول تو یه بخش دیگه نوشته بودم که چون دیدم به ژانر کودک مربوطه آوردمش اینجا.
http://cafeclassic3.ir/thread-262-post-7462.html#pid7462
که سوال خوبیه و من اینجا نقلش میکنم ببینم کسی (اسمم؟) جوابش رو میدونه؟
«و یه فیلم دیگه داستان یه دختر کوچولوی موبلوند شیطون با قدرت تخیل بالا بود که با برادرش در خونه تنها میموند و تا برگشتن مامان و بابا حسابی دردسر درست میکرد..مثلا پرستار بچه رو خودش جواب کرد و بهش گفت که شبیه گرگ میمونه...شکلات رو میذاشت زیربالشش و شکلات آب میشد ..با برادرش گوشت و سیب زمینی میپختن و میخوردن جای دختربچه رزیتا یاراحمدی حرف میزد و برادرش هم فریبا شاهین مقدم»
سوال رو اول تو یه بخش دیگه نوشته بودم که چون دیدم به ژانر کودک مربوطه آوردمش اینجا.
stalker- تعداد پستها : 256
Join date : 2011-01-07
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
با سلام خدمت دوستان گرامی
من به دلیل ماموریت اداری و عدم دسترسی به اینترنت مجال پیگیری بحثها و دانلود مطالب ارائه شده را نداشتم.بابت غیبتم پوزش می خواهم.
جناب ایمیلیانو: ارائه پوستر فیلمهای دهه شصت کار بسیار زیبا و بجایی بود.تا به حال این همه پوستر فیلم را یکجا ندیده بودم.همین پوسترها ما را تشویق می کرد که به سینما بریم و از روی پوسترها داستان را حدث بزنیم.بسیار متشکرم.
در اینجا یادی می کنم از استاد فرامرز قریبیان که خاطره ساز دنیای کودکی ما بوده و بازیش در فیلمهای ماندگار ترن و سناتور، کانی مانگا، دو نفر و نصفی به یاد ماندنی بود.دوستان در آرشیو من فیلمهای ترن،سناتور و دو نفر و نصفی موجوده.اگر دوستان اعلام نیاز کنن آنها را در سایت به اشتراک میگذارم.
جناب آقای افشین : داستانهای باور نکردنی و توضیح جامع شما راجع به 3 اپیزود آن فیلم بسیار موشکافانه بود.من هم مثل باقی دوستان اپیزود 3 (مجسمه نمک) و لحظه برگشتن زن و مجسمه شدنش را به خوبی به خاطر دارم و آن صحنه با بیرحمی در ذهنم نقش بسته .بسیار ممنونم که این مطالب را ارائه کردید.اما چرا صحنه معروف سنگ شدن زن در 3 کلیپی که شما زیپ کرده بودید و در سایتتون گذاشته بودید نبود؟
فقط یک سوال:من فکر میکنم یک اپیزود از فیلم داستان دختری بود که مردی اذیتش می کرد و توی ایستگاه اتوبوس مزاحمش میشد دختر هم به زنی که کنارش بود و مهربان به نظر می رسید پناه برد.دختر و زن با هم صمیمی شدند و زن به دختر پیشنهاد داد تا به همراهش به خانه زن بروند.دختر هم با کمال میل به خانه زن رفت.وقتی وارد خانه شدند دختر مرد مزاحم را دید و فهمید که آن زن،همسر مرد مزاحم است.لبخند وحشتناک زن و مرد و نگاه هاج و واج دختر برای همیشه در ذهنم نقش بست.همیشه فکر میکردم این بخش هم مربوط به اپیزودهای داستانهای باور نکردنی بوده.میشه شما و دوستان متخصص پرده از این ماجرا بردارید و موضوع را روشن کنید.
SMAM جان: تشکر ویژه بخاطر گردوی دانش.ارائه این کلیپ بسیار غنیمت بود.
59 عزیز: سپاس و قدردانی بزرگ بخاطر ارائه فیلمهای دهه شصت.کار بسیار ارزشمندی را شروع کرده اید و دل ما را با فیلمهای آن دوران روشن نگه داشته اید.من از دیدن لحظه لحظه این فیلمها لذت می برم.فیلمهایی که تکرار دیدنشان ،آرامش و اطمینان به همراه می آورد.بخاطر این دست آوردی که با زحمت تهیه میشود از شما کمال تشکر را دارم.ارائه رابین هود هم بی نظیر بود.
یک سوال در گنجینه شما فیلم ایتالیایی دیار فراموش شده، سریال رعنا و ازدواج پرماجرا (1368) با بازی نادیا دلدار گلچین و امير وطن زاد ،پاییز صحرا با بازی به یاد ماندنی شهلا میر بختیار و جمیله شیخی ، باجناقها به کارگردانی داریوش مودبیان و بازی اکبر عبدی و رسول نجفیان موجوده؟ با سخاوتی که از شما می شناسم مطمئنم در صورت دارا بودن این فیلمها نسبت به ارائه آنها اقدام خواهید کرد.
جناب محمودی:دریا موجه در فیلم سازدهنی ساخته امیر نادری 1352توسط مرد دوچرخه سوار خوانده میشد.در ضمن من منظورتان را راجع به برنامه ای که توش بچه ها می گفتند من نقش مادر خانواده را بازی می کنم کاملا متوجه شدم.بله اون برنامه یه چیزی شبیه برنامه رفتار با کودک بود.ولی بازیگراش نمی دونم چه کسانی بودند؟حدث می زنم مادر خانواده فرنوش آل احمد بود. چون در رفتار با کودک مادر رویا افشاری نسب بود.متاسفم بیشتر از این نمی تونم کمکی به شما بکنم.کسی یادش میاد فرنوش آل احمد در کدام برنامه کودک و نوجوان با اون عینکش نقش مادر را بازی می کرد؟

یک پنی برای گای برای دوستانی که موفق به دانلود کردن نشدند:
http://s1.picofile.com/file/6727871226/YouTube_PERIL_FOR_THE_GUY_clip0.avi.html
http://s1.picofile.com/file/6727949694/YouTube_PERIL_FOR_THE_GUY_clip1.avi.html
در مورد تئاتر نوجوانان حدث می زنم علیرضا کمالی که نقش یک پسر بور با لکنت زبان را بازی می کرد در سینما هنوز فعاله و من عکسش را گذاشتم تا اهالی فن نظر بدن که این علیرضا کمالی همان کسی ست که در سریال بازی کرده یا اینکه این دو نفر فقط تشابه اسمی با هم دارند؟


برای مشاهده بخش چهارم عکسهای « بامدرسه، در مدرسه» به تاپیک همشاگردی سلام مراجعه فرمایید.
و در آخر این شعر تقدیم به روح پاک شما دوستان عزیز به پاسداشت خاطرات کودکی:
کودکی هایم اتاقی ساده بود
قصه ای دور اجاقی ساده بود
شب که میشد نقشها جان می گرفت
روی سقف ما که طاقی ساده بود
میشدم پروانه،خوابم می پرید
خوابهایم اتفاقی ساده بود
زندگی دستی پر از پوچی نبود
بازی ما جفت و طاقی ساده بود
قهر می کردم به شوق آشتی
عشق هایم اشتیاقی ساده بود
ساده بودن عادتی مشکل نبود
سختی نان بود و باقی ساده بود
قیصر امین پور
من به دلیل ماموریت اداری و عدم دسترسی به اینترنت مجال پیگیری بحثها و دانلود مطالب ارائه شده را نداشتم.بابت غیبتم پوزش می خواهم.
جناب ایمیلیانو: ارائه پوستر فیلمهای دهه شصت کار بسیار زیبا و بجایی بود.تا به حال این همه پوستر فیلم را یکجا ندیده بودم.همین پوسترها ما را تشویق می کرد که به سینما بریم و از روی پوسترها داستان را حدث بزنیم.بسیار متشکرم.
در اینجا یادی می کنم از استاد فرامرز قریبیان که خاطره ساز دنیای کودکی ما بوده و بازیش در فیلمهای ماندگار ترن و سناتور، کانی مانگا، دو نفر و نصفی به یاد ماندنی بود.دوستان در آرشیو من فیلمهای ترن،سناتور و دو نفر و نصفی موجوده.اگر دوستان اعلام نیاز کنن آنها را در سایت به اشتراک میگذارم.
جناب آقای افشین : داستانهای باور نکردنی و توضیح جامع شما راجع به 3 اپیزود آن فیلم بسیار موشکافانه بود.من هم مثل باقی دوستان اپیزود 3 (مجسمه نمک) و لحظه برگشتن زن و مجسمه شدنش را به خوبی به خاطر دارم و آن صحنه با بیرحمی در ذهنم نقش بسته .بسیار ممنونم که این مطالب را ارائه کردید.اما چرا صحنه معروف سنگ شدن زن در 3 کلیپی که شما زیپ کرده بودید و در سایتتون گذاشته بودید نبود؟
فقط یک سوال:من فکر میکنم یک اپیزود از فیلم داستان دختری بود که مردی اذیتش می کرد و توی ایستگاه اتوبوس مزاحمش میشد دختر هم به زنی که کنارش بود و مهربان به نظر می رسید پناه برد.دختر و زن با هم صمیمی شدند و زن به دختر پیشنهاد داد تا به همراهش به خانه زن بروند.دختر هم با کمال میل به خانه زن رفت.وقتی وارد خانه شدند دختر مرد مزاحم را دید و فهمید که آن زن،همسر مرد مزاحم است.لبخند وحشتناک زن و مرد و نگاه هاج و واج دختر برای همیشه در ذهنم نقش بست.همیشه فکر میکردم این بخش هم مربوط به اپیزودهای داستانهای باور نکردنی بوده.میشه شما و دوستان متخصص پرده از این ماجرا بردارید و موضوع را روشن کنید.
SMAM جان: تشکر ویژه بخاطر گردوی دانش.ارائه این کلیپ بسیار غنیمت بود.
59 عزیز: سپاس و قدردانی بزرگ بخاطر ارائه فیلمهای دهه شصت.کار بسیار ارزشمندی را شروع کرده اید و دل ما را با فیلمهای آن دوران روشن نگه داشته اید.من از دیدن لحظه لحظه این فیلمها لذت می برم.فیلمهایی که تکرار دیدنشان ،آرامش و اطمینان به همراه می آورد.بخاطر این دست آوردی که با زحمت تهیه میشود از شما کمال تشکر را دارم.ارائه رابین هود هم بی نظیر بود.
یک سوال در گنجینه شما فیلم ایتالیایی دیار فراموش شده، سریال رعنا و ازدواج پرماجرا (1368) با بازی نادیا دلدار گلچین و امير وطن زاد ،پاییز صحرا با بازی به یاد ماندنی شهلا میر بختیار و جمیله شیخی ، باجناقها به کارگردانی داریوش مودبیان و بازی اکبر عبدی و رسول نجفیان موجوده؟ با سخاوتی که از شما می شناسم مطمئنم در صورت دارا بودن این فیلمها نسبت به ارائه آنها اقدام خواهید کرد.
جناب محمودی:دریا موجه در فیلم سازدهنی ساخته امیر نادری 1352توسط مرد دوچرخه سوار خوانده میشد.در ضمن من منظورتان را راجع به برنامه ای که توش بچه ها می گفتند من نقش مادر خانواده را بازی می کنم کاملا متوجه شدم.بله اون برنامه یه چیزی شبیه برنامه رفتار با کودک بود.ولی بازیگراش نمی دونم چه کسانی بودند؟حدث می زنم مادر خانواده فرنوش آل احمد بود. چون در رفتار با کودک مادر رویا افشاری نسب بود.متاسفم بیشتر از این نمی تونم کمکی به شما بکنم.کسی یادش میاد فرنوش آل احمد در کدام برنامه کودک و نوجوان با اون عینکش نقش مادر را بازی می کرد؟

یک پنی برای گای برای دوستانی که موفق به دانلود کردن نشدند:
http://s1.picofile.com/file/6727871226/YouTube_PERIL_FOR_THE_GUY_clip0.avi.html
http://s1.picofile.com/file/6727949694/YouTube_PERIL_FOR_THE_GUY_clip1.avi.html
در مورد تئاتر نوجوانان حدث می زنم علیرضا کمالی که نقش یک پسر بور با لکنت زبان را بازی می کرد در سینما هنوز فعاله و من عکسش را گذاشتم تا اهالی فن نظر بدن که این علیرضا کمالی همان کسی ست که در سریال بازی کرده یا اینکه این دو نفر فقط تشابه اسمی با هم دارند؟


برای مشاهده بخش چهارم عکسهای « بامدرسه، در مدرسه» به تاپیک همشاگردی سلام مراجعه فرمایید.
و در آخر این شعر تقدیم به روح پاک شما دوستان عزیز به پاسداشت خاطرات کودکی:
کودکی هایم اتاقی ساده بود
قصه ای دور اجاقی ساده بود
شب که میشد نقشها جان می گرفت
روی سقف ما که طاقی ساده بود
میشدم پروانه،خوابم می پرید
خوابهایم اتفاقی ساده بود
زندگی دستی پر از پوچی نبود
بازی ما جفت و طاقی ساده بود
قهر می کردم به شوق آشتی
عشق هایم اشتیاقی ساده بود
ساده بودن عادتی مشکل نبود
سختی نان بود و باقی ساده بود
قیصر امین پور
اين مطلب آخرين بار توسط Negin 2 در الإثنين مايو 30, 2011 4:07 am ، و در مجموع 4 بار ويرايش شده است.
Negin 2- تعداد پستها : 244
Join date : 2011-01-02
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
Negin 2 نوشته است:
جناب محمودی:دریا موجه در فیلم سازدهنی ساخته امیر نادری 1352توسط مرد دوچرخه سوار خوانده میشد.در ضمن من منظورتان را راجع به برنامه ای که توش بچه ها می گفتند من نقش مادر خانواده را بازی می کنم کاملا متوجه شدم.بله اون برنامه یه چیزی شبیه برنامه رفتار با کودک بود.ولی بازیگراش نمی دونم چه کسانی بودند؟حدث می زنم مادر خانواده فرنوش آل احمد بود. چون در رفتار با کودک مادر رویا افشاری نسب بود.متاسفم بیشتر از این نمی تونم کمکی به شما بکنم.کسی یادش میاد فرنوش آل احمد در کدام برنامه کودک و نوجوان با اون عینکش نقش مادر را بازی می کرد؟
خانم نگین. خیلی ممنون از اطلاعاتتون. من خیلی امیدی ندارم آهنگ اون «آها مادرا آهای پدار» پیدا بشه. همونطور که در مورد «خبرنامه» دیگه امیدی ندارم. البته شاید ازشون عکس پیدا بشه از اون مجله سروشهای قدیمی...
در مورد «دریا موجه» زیر همین لینک
http://www.soundsofmychildhood.com/posts/1367
هم یکی از دوستان به «ساز دهنی» اشاره کرد. من خودم بچه که بودم این فیلم رو ندیده بودم و فقط وقتی بزرگ شدم دیدمش. پس من برای بار اول اونجا نشنیدمش. فکر میکنم بشه گفت که این اول روی ساز دهنی بوده و بعد به صورت یک آیتم فیلم به فیلم پاس داده شده که به نظرم کار جالبیه.
stalker- تعداد پستها : 256
Join date : 2011-01-07
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
آره یک چیزایی هست که یادم نیستmahmoody نوشته است:
اولا اینکه این کلاه فرمزیها حرف نداشتن. کل خانواده میشستیم میدیدیم سری اول رو.
دوما اینکه: آقا شما کلا چیزی هست که یادت نباشه؟ من اینقدر کوچیک بودم موقع پخش این قسمت که فقط یه چیزی مثل خواب یادمه. (راستی میشه بگی این حدودن کی پخش شده؟) میبینی که داستان رو هم تو ذهنم تغییر داده بودم. شاید هم اصلا کل داستان رو متوجه نشده بودم. ولی ۱۰۰٪ این همونه که گفتی. فقط یه احتمالی میدم، اون هم اینکه قدرت تغییر قیافهش یه ربطی به موهاش داشت. و زدن موهاش هم یه جورایی برای جلوگیری از این کاراش بود.. شاید.


این که مدتها پیش کشف شده."تجربهء کودکانه" که فیلم تلویزیونی لهستانی بود.امیلیانو باید مشخصاتش رو بهتر بدونهmahmoody نوشته است:اینجا هم یه سوالی مطرح کرده:
http://cafeclassic3.ir/thread-262-post-7462.html#pid7462
که سوال خوبیه و من اینجا نقلش میکنم ببینم کسی (اسمم؟) جوابش رو میدونه؟
«و یه فیلم دیگه داستان یه دختر کوچولوی موبلوند شیطون با قدرت تخیل بالا بود که با برادرش در خونه تنها میموند و تا برگشتن مامان و بابا حسابی دردسر درست میکرد..مثلا پرستار بچه رو خودش جواب کرد و بهش گفت که شبیه گرگ میمونه...شکلات رو میذاشت زیربالشش و شکلات آب میشد ..با برادرش گوشت و سیب زمینی میپختن و میخوردن جای دختربچه رزیتا یاراحمدی حرف میزد و برادرش هم فریبا شاهین مقدم»
سوال رو اول تو یه بخش دیگه نوشته بودم که چون دیدم به ژانر کودک مربوطه آوردمش اینجا.
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
SMAM نوشته است:درباره پسر شجاع هم بگم اون میمونه(رز سیاه) یک دزد زبردست بود که تنها نقطه ضعفش عشق به "موز"بود.هرجا موزمیدید دیگه از خود بیخود میشد و همینجوری هم توی دام مینداختنش.اما 100در100 جادوگر و اینا نبود.باید لا به لای خرت و پرت های آرشیوم بگردم ببینم چیزی میتونم ازش دربیارم.این که مدتها پیش کشف شده."تجربهء کودکانه" که فیلم تلویزیونی لهستانی بود.امیلیانو باید مشخصاتش رو بهتر بدونهmahmoody نوشته است:اینجا هم یه سوالی مطرح کرده:
http://cafeclassic3.ir/thread-262-post-7462.html#pid7462
که سوال خوبیه و من اینجا نقلش میکنم ببینم کسی (اسمم؟) جوابش رو میدونه؟
«و یه فیلم دیگه داستان یه دختر کوچولوی موبلوند شیطون با قدرت تخیل بالا بود که با برادرش در خونه تنها میموند و تا برگشتن مامان و بابا حسابی دردسر درست میکرد..مثلا پرستار بچه رو خودش جواب کرد و بهش گفت که شبیه گرگ میمونه...شکلات رو میذاشت زیربالشش و شکلات آب میشد ..با برادرش گوشت و سیب زمینی میپختن و میخوردن جای دختربچه رزیتا یاراحمدی حرف میزد و برادرش هم فریبا شاهین مقدم»
سوال رو اول تو یه بخش دیگه نوشته بودم که چون دیدم به ژانر کودک مربوطه آوردمش اینجا.
۱. من قبول کردم که ماجرا به جادو ربط نداره. فقط حرفم این بود که من حس میکنم موهاش یه جور در تغییر قیافهش نقش داشتن. نقش کاملا مادی! نه جادویی.
۲. لهستانی؟ بیشتر به اروپای غربی میخورد. اگه اسم اصلی رو المیلیانو یا دوستان دیگه دارن بگن ممنون میشم.
اين مطلب آخرين بار توسط mahmoody در الإثنين مايو 30, 2011 7:44 pm ، و در مجموع 1 بار ويرايش شده است.
stalker- تعداد پستها : 256
Join date : 2011-01-07
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
الان تنها این عکس از تیتراژش رو دارم. شاید کمکی کنه و به درد بخوره

هیچ دودلی در اینکه لهستانی هست نباید باشه.در جریان فیلم یک موردی هست که اینو به بهترین شکل نشون میده(که بمونه برای آینده)

هیچ دودلی در اینکه لهستانی هست نباید باشه.در جریان فیلم یک موردی هست که اینو به بهترین شکل نشون میده(که بمونه برای آینده)
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
ممنون اسمم. فقط این حروفشون رو نمیشه تایپ کرد. یه تقریبی ازشون رو زدم تو گوگل، گفت نُچ.
stalker- تعداد پستها : 256
Join date : 2011-01-07
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
"باشو غريبه كوچك"؛ سيگارميفروشد!

باشو، غريبه كوچك" امروز 36 ساله است و از سر بيكاري سيگار مي فروشد. پسرك اهوازي ديروز، با آنهمه شهرتي كه براي بازي در يك فيلم آن هم در غربت كسب كرد اين روزها در زادگاهش غريبه است.
به گزارش مهر، عدنان عفراويان همان باشو، غريبه كوچك است با همان رنگ رخساري كه اگر در كنار دختر و پسر نايي، زن گيلگي قرارش دهي مي فهمي كه نشاني است از آفتاب تيز خوزستان.
سال 69 بود كه باشو به دنبال بمباران هوايي و كشته شدن پدر و مادرش به درون كاميوني پريد و از زادگاهش در جنوب كشور گريخت و وقتي از كاميون پياده شد، خود را در شمال كشور يافت و تازه اين شد به زندگي جديدش و پناه بردن به خانه و مزرعه زن گيلكي.
كودك سيه چرده ديروز، امروز 36 سال سن دارد. ديگر لازم نيست مانند بهرام بيضايي كل خوزستان را بگردي و عاقبت در محله لشكرآباد اهواز پسركي را در سايهروشن كوچه ببيني كه تا تو را مي بيند بخندد و فرار كند چون شبيه او و خانواده اش نيستي و حرف نمي زني.
امروز 20 سال از زماني كه فيلم باشو، غريبه كوچك روي پرده سينماهاي ايران و جهان رفت و همه آن را تحسين كردند مي گذرد. حالا مي تواني در همان فلكه لشكر آباد، روبروي تابلو دانشگاه در ميان دستفروشان باشو را ببيني كه هنوز هم در وجودش ترس و دلهره دارد.
اما دلهره اش نه از جنگ و نه از دست دادن خانواده اش بلكه از ماموران شهرداري و اينكه بايد براي چندمين بار پله هاي اداره اجرائيات را بالا و پايين بدود تا بساط سيگار فروشي اش را پس بگيرد.

چون از آن سال كه باشو در اوج محبوبيت بود و حتي مهرش در دل خانواده هايي از گوشه و كنار ايران نشست، سالها مي گذرد.
بيكاري يقه باشو را هم گرفته و ديگر مزرعه اي نيست كه با نابي و بچه هايش روي آن كار كند... حتي با برگشتن شوهر نايي هم اوضاع فرقي نمي كند. به همين دليل مدتهاست به شوراي شهر اهواز مي رود تا برايش كار پيدا كنند.
باشو( عدنان عفراويان)، غريبه كوچك اهوازي سينماي ايران با كمك كارگردان فيلمش يك بار خوش درخشيد اما چون حرفه و خاستگاه اجتماعي اش چيز ديگري بود، ديگر نتوانست فرصت حضور روي پرده سينما را به دست بياورد و به تدريج تنها به يك خاطره تبديل شد.
اكنون باشو كه نامش نوستالوژي دوران بچگي و دلهره جنگ را برايمان تداعي مي كند، با مادرش در يك خانه اجاره اي در اهواز زندگي مي كنند.
عدنان مي گويد: "من هم مثل خيلي از نوجواناني كه براي اولين بار در سينما حضور پيدا كردند و شاهكاري را خلق كردند و بعد رها و تنها شدند براي مدتي افسرده و گيج شده بودم."
اگر ديروز پاي باشو از جنوب به شمال كشور باز شد و محبوبيتش نه تنها در دل خانواده گيلكي كه در جهان پيچيد، اما امروز پايان راه پسرك اهوازي با وجود آن همه سر شناسي درغربت به سيگار فروشي در زادگاهش منتهي شده است و ديگر در شهر خودش هم غريبه اي كوچك است. باشويي كه به گفته بهرام بضايي، كارگردان فيلم باشو؛ "قرار بود مردم را به پذيرش بچههاي جنگزده و يتيمشده تشويق كند و كاربرد اجتماعي معيني داشته باشد."
شايد هنوز هم نايي نمي داند چطور بايد با آن لهجه عميق گيلكي اش كلمه "مرغانه" را براي باشو بازگو كند . . . !
اگر در ميان كساني كه در اهواز بساط كرده اند، باشو را ديدي نپرس حال بيضايي و نايي چطور است. چون نه تنها خبري از آنها ندارد بلكه داغ دلش را براي دوباره ديدن نايي و بچه هايش، بيضايي و شوهر نايي تازه مي كني



باشو، غريبه كوچك" امروز 36 ساله است و از سر بيكاري سيگار مي فروشد. پسرك اهوازي ديروز، با آنهمه شهرتي كه براي بازي در يك فيلم آن هم در غربت كسب كرد اين روزها در زادگاهش غريبه است.
به گزارش مهر، عدنان عفراويان همان باشو، غريبه كوچك است با همان رنگ رخساري كه اگر در كنار دختر و پسر نايي، زن گيلگي قرارش دهي مي فهمي كه نشاني است از آفتاب تيز خوزستان.
سال 69 بود كه باشو به دنبال بمباران هوايي و كشته شدن پدر و مادرش به درون كاميوني پريد و از زادگاهش در جنوب كشور گريخت و وقتي از كاميون پياده شد، خود را در شمال كشور يافت و تازه اين شد به زندگي جديدش و پناه بردن به خانه و مزرعه زن گيلكي.
كودك سيه چرده ديروز، امروز 36 سال سن دارد. ديگر لازم نيست مانند بهرام بيضايي كل خوزستان را بگردي و عاقبت در محله لشكرآباد اهواز پسركي را در سايهروشن كوچه ببيني كه تا تو را مي بيند بخندد و فرار كند چون شبيه او و خانواده اش نيستي و حرف نمي زني.
امروز 20 سال از زماني كه فيلم باشو، غريبه كوچك روي پرده سينماهاي ايران و جهان رفت و همه آن را تحسين كردند مي گذرد. حالا مي تواني در همان فلكه لشكر آباد، روبروي تابلو دانشگاه در ميان دستفروشان باشو را ببيني كه هنوز هم در وجودش ترس و دلهره دارد.
اما دلهره اش نه از جنگ و نه از دست دادن خانواده اش بلكه از ماموران شهرداري و اينكه بايد براي چندمين بار پله هاي اداره اجرائيات را بالا و پايين بدود تا بساط سيگار فروشي اش را پس بگيرد.

چون از آن سال كه باشو در اوج محبوبيت بود و حتي مهرش در دل خانواده هايي از گوشه و كنار ايران نشست، سالها مي گذرد.
بيكاري يقه باشو را هم گرفته و ديگر مزرعه اي نيست كه با نابي و بچه هايش روي آن كار كند... حتي با برگشتن شوهر نايي هم اوضاع فرقي نمي كند. به همين دليل مدتهاست به شوراي شهر اهواز مي رود تا برايش كار پيدا كنند.
باشو( عدنان عفراويان)، غريبه كوچك اهوازي سينماي ايران با كمك كارگردان فيلمش يك بار خوش درخشيد اما چون حرفه و خاستگاه اجتماعي اش چيز ديگري بود، ديگر نتوانست فرصت حضور روي پرده سينما را به دست بياورد و به تدريج تنها به يك خاطره تبديل شد.
اكنون باشو كه نامش نوستالوژي دوران بچگي و دلهره جنگ را برايمان تداعي مي كند، با مادرش در يك خانه اجاره اي در اهواز زندگي مي كنند.
عدنان مي گويد: "من هم مثل خيلي از نوجواناني كه براي اولين بار در سينما حضور پيدا كردند و شاهكاري را خلق كردند و بعد رها و تنها شدند براي مدتي افسرده و گيج شده بودم."
اگر ديروز پاي باشو از جنوب به شمال كشور باز شد و محبوبيتش نه تنها در دل خانواده گيلكي كه در جهان پيچيد، اما امروز پايان راه پسرك اهوازي با وجود آن همه سر شناسي درغربت به سيگار فروشي در زادگاهش منتهي شده است و ديگر در شهر خودش هم غريبه اي كوچك است. باشويي كه به گفته بهرام بضايي، كارگردان فيلم باشو؛ "قرار بود مردم را به پذيرش بچههاي جنگزده و يتيمشده تشويق كند و كاربرد اجتماعي معيني داشته باشد."
شايد هنوز هم نايي نمي داند چطور بايد با آن لهجه عميق گيلكي اش كلمه "مرغانه" را براي باشو بازگو كند . . . !
اگر در ميان كساني كه در اهواز بساط كرده اند، باشو را ديدي نپرس حال بيضايي و نايي چطور است. چون نه تنها خبري از آنها ندارد بلكه داغ دلش را براي دوباره ديدن نايي و بچه هايش، بيضايي و شوهر نايي تازه مي كني


اين مطلب آخرين بار توسط Negin 2 در الثلاثاء مايو 31, 2011 2:07 am ، و در مجموع 1 بار ويرايش شده است.
Negin 2- تعداد پستها : 244
Join date : 2011-01-02
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
اگه ازش کلیپ بذاری که بیش از پیش ما رو مدیون میکنی. این رو هم به موارد انتظار اضافه میکنیم!SMAM نوشته است:درباره پسر شجاع هم بگم اون میمونه(رز سیاه) یک دزد زبردست بود که تنها نقطه ضعفش عشق به "موز"بود.هرجا موزمیدید دیگه از خود بیخود میشد و همینجوری هم توی دام مینداختنش.اما 100در100 جادوگر و اینا نبود.باید لا به لای خرت و پرت های آرشیوم بگردم ببینم چیزی میتونم ازش دربیارم.
stalker- تعداد پستها : 256
Join date : 2011-01-07
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
Wielkie oczymahmoody نوشته است:ممنون اسمم. فقط این حروفشون رو نمیشه تایپ کرد. یه تقریبی ازشون رو زدم تو گوگل، گفت نُچ.
لینک
نمیتونم قول بدم بزودی.اما تلاش میکنمmahmoody نوشته است:اگه ازش کلیپ بذاری که بیش از پیش ما رو مدیون میکنی. این رو هم به موارد انتظار اضافه میکنیم!
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
SMAM نوشته است:Wielkie oczymahmoody نوشته است:ممنون اسمم. فقط این حروفشون رو نمیشه تایپ کرد. یه تقریبی ازشون رو زدم تو گوگل، گفت نُچ.
لینکنمیتونم قول بدم بزودی.اما تلاش میکنمmahmoody نوشته است:اگه ازش کلیپ بذاری که بیش از پیش ما رو مدیون میکنی. این رو هم به موارد انتظار اضافه میکنیم!
ممنون از اسم اصلی. خدا خیرتون بده هیچی باهاش پیدا نمیشه... اون صحنه که دخترک از توی در خانومه رو ترسناک میدید و نتیجه گیری میکرد که ایشون گرگ هستن خیلی بامزه بود.
اون کلیپ پسر شجاع رو من شاید ۱۵ سال بود که تو ذهن داشتم و همیشه شک داشتم که اصلا اون پسر شجاع بود یا نه. مطمئنم بچههای این فروم این جور احساسات رو درک میکنن (که دیدن این صحنه میتونه چه قدر لذت بخش باشه).
مثلا من کل اون فیلم بلغارستانی (بچه با دست گچی تو بیمارستان) رو دانلود کردم که اون صحنهی چسبیدن شمشیر به سقف رو دوباره ببینم....
خلاصه اگه دوباره ببینم او قسمت پسر شجاع رو دعا به جون شما میکنم -- زیاد!
stalker- تعداد پستها : 256
Join date : 2011-01-07
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
اسم برنامه همون رفتار با کودک بود گمانمmahmoody نوشته است:راستی یه سوال دیگه. یه برنامه بود که اینجا توضیحش دادم:
http://www.soundsofmychildhood.com/sound_requests/13
«چند تا بچه بودن که راجع به مشکلات خانواده تئاتر بازی میکردن. اولش یه کم حرف میزدن، بعد که نمایش شروع میشد یکی میگفت «من نقش پدر خانواده رو بازی میکنم». یکی دیگه هم میگفت «من هم نقش پسر خانواده رو بازی میکنم» و خلاصه داستان شروع میشد. آهنگ خیلی قشنگی داشت اولش.»
یکی از بازیگراش اواخر راهنمایی که بودم تو یه برنامهی تلویزیون اومد و کلی نوستالژی زد همون زمان!
کسی اسم برنامه رو یادشه؟
صدای رسول نجفیان که اون موقع بنظرم خیلی لوس میومد:"آی بزرگترا آی بزرگترا،آهای پدرا آهای مادرا،بنشینین پای برنامه ما،بنشینین پای برنامه ما،تا که براتون صحبت بکنیم، از رفتاراتون از کاراتون،رفتاراتون با بچه هاتون..."
امیر عباس پسر بچه شیطون و بانمک این کار بود که دوستش داشتم،شروین نجفیان هم با همون تیپ بچه مثبت فیلم دزد عروسکها توش حضور داشت.یه دختری هم توشون بو.د که خیلی ناز صحبت می کرد.یه پسر دیگه هم بود که شکل شروین بود و من فکر می کردم داداششه
babak- تعداد پستها : 318
Join date : 2009-09-11
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
این آدم دوچرخه سوار اولش توی رهایی تقوایی وارد سینمای ایران شد،بعدش توی فیلمهای بندری هی تکرار شد،این آخریا حتی مجید صالحی هم توی کیش یه دوچرخه سوار دریا موجه گو! نشون داد!mahmoody نوشته است:یکی از دوستان اینجا فایل صوتی «دِریا موجه کاکا» رو آپلود کرده که از فیلم «بادکنک سفید»-اه.
http://www.soundsofmychildhood.com/posts/1367
من فکر میکنم اصل این عبارت از جای دیگه اومده بود. و کامنت گذاشتم که:
«ولی یه فیلم دیگه بود که توش دو تا پسر از یه شهر جنوبی با هم دوست بودن و دعواشون میشه. یکی بیرون خونهی اونیکی منتظر میمونه که بیاد بیرون بزندش. کلی هم بدو بدو و تعقیب داشت. آخرش هم دستشون رو مینداختن گردن هم و میگفتن ما دوست هستیم و این فیلم بود. تو صحنههایی که پسره منتظر بود بیرون خونه فکر کنم همین یارو رد میشد و «دریا موجه» میخوند.»
حالا دو تا سوال:
۱. اسم اون فیلم ایرانی که من توضیح دادم چیه؟ قاعدتا باید تو لیست سیاه باشه درسته؟
۲. اینکه «دریا موجه» مال اون فیلم بود یا من تخیلی شدم؟
babak- تعداد پستها : 318
Join date : 2009-09-11
صفحه 1 از 42 • 1, 2, 3 ... 21 ... 42

» برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
» سیاه، سفید، خاکستری
» امواج صوتي گمشده (مخصوص كليپهاي صوتي از كارتونها، سريالها، فيلمهاي قديمي كودك و نوجوان و رادیو)
» همشاگردي سلام
» فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
» سیاه، سفید، خاکستری
» امواج صوتي گمشده (مخصوص كليپهاي صوتي از كارتونها، سريالها، فيلمهاي قديمي كودك و نوجوان و رادیو)
» همشاگردي سلام
» فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
صفحه 1 از 42
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد