برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
+56
sorena0831
raymand
arash_60
reza2009
Indiana Jones
amirpuyol
ramin
saeidehes
majid_barca
new guest
heidiiii
suny
Behzad_T
alan45
heidiii
elena 20
arman
Heidii
Clover
Mihakralj
وهاب
omidsilver7
amirarsalanroomi
Heidi
Davood
mahmood
farhad666
kazvash
مژي
fazel1994
علی موسویان
blue2012
aghaghi
نجمه
tisto
سوگل خانمی
venous_m
arsenal.fc.g
sooratak
manaa
kave
Ishpateka
Esi-72
erfan
S@M
Shervin
alirad
slevin(HAMID
ariangirl
59
babak
Negin 2
mahmood666
sahra_7
stalker
SMAM
60 مشترك
صفحه 38 از 42
صفحه 38 از 42 • 1 ... 20 ... 37, 38, 39, 40, 41, 42
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
سلام به همه دوستان گرامی
بنده ندیدم کسی در مورد برنامه آزمایشگاه رایگان صحبتی کنه . مطلبی هم در اینترنت پیدا نکردم!
برنامه ای که توش یک آقای مهندس بود که حرف هم نمی زد و کسی بجاش صحبت می کرد و با لوازم دور ریختنی و در دسترس ابزار آزمایش فیزیک درست می کرد .
یادمه بعد از چندیدن قسمت یکی از انگشتای دستشو از دست داده بود !
دوستان کسی اطلاعاتی داره ؟
بنده ندیدم کسی در مورد برنامه آزمایشگاه رایگان صحبتی کنه . مطلبی هم در اینترنت پیدا نکردم!
برنامه ای که توش یک آقای مهندس بود که حرف هم نمی زد و کسی بجاش صحبت می کرد و با لوازم دور ریختنی و در دسترس ابزار آزمایش فیزیک درست می کرد .
یادمه بعد از چندیدن قسمت یکی از انگشتای دستشو از دست داده بود !
دوستان کسی اطلاعاتی داره ؟
arman- تعداد پستها : 31
Join date : 2011-06-10
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
arman نوشته است:
سلام به همه دوستان گرامی
بنده ندیدم کسی در مورد برنامه آزمایشگاه رایگان صحبتی کنه . مطلبی هم در اینترنت پیدا نکردم!
برنامه ای که توش یک آقای مهندس بود که حرف هم نمی زد و کسی بجاش صحبت می کرد و با لوازم دور ریختنی و در دسترس ابزار آزمایش فیزیک درست می کرد .
یادمه بعد از چندیدن قسمت یکی از انگشتای دستشو از دست داده بود !
دوستان کسی اطلاعاتی داره ؟
آرمان گرامی با درود. ... پیشاپیش نوروز ۱۳۹۴، بر شما و فروم رویایی مبارک.
خدمت شما بگم که، ضمن سپاس برای مطرح کردن برنامه ی نوستالژیک "آزمایشگاه رایگان"،
تا بحال حداقل ۲ بار در فروم صحبت این برنامه شده است. البته صاحب امتیاز مطرح نمودن آن،
امیر گرامی هستند که سالها پیش در اولین فروم این انجمن (زمانی که من هنوز عضو نبودم)،
یاد و نام "آزمایشگاه رایگان" را زنده ساخته بودند. ... پس از آن نیز، نزدیک به یکسال و نیم پیش،
بنده ی کمترین هم بدون آنکه از مطرح شدن آن خبری داشته باشم، یادی از آن داشتم و سپس امیر گرامی،
بطور اجمالی و دقیق، این برنامه را دوباره توصیف کردند. ... سلامت باشید.
(تصویر پست گفتگوهای یکسال و نیم پیش که در لینک زیر "بخش فیلمها" داشتیم) .:
https://koodaki-nojavani.forumfa.net/t24p440-topic
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
سلام به همه!
سه تا خبر خوب:
یک) پخش دوباره بچه های دیروز از شبکه ی پنج- هر روز حدود سه و نیم عصر
دو) پخش دوباره برنامه کودک از شبکه یک- هر روز حدود بیست دقیقه به چهار
سه) پخش دوباره سریال "در خانه" از شبکه استانی اصفهان
کل قسمتای سریال در خانه رو به طور کامل می تونین از سایت نوستالژیک تی وی تماشا کنین.
امروز تو حال و هوای دم عید و نوروز، خاطره یک برنامه کودک قدیمی برام زنده شد که نمی دونم قبلا در موردش صحبت شده یا نه.
در مورد بچه ای بود که با یک تخم مرغ رنگ شده ی هفت سین دوست شده بود و با هم حرف می زدن.
با بهترین آرزوها در سال نو
سه تا خبر خوب:
یک) پخش دوباره بچه های دیروز از شبکه ی پنج- هر روز حدود سه و نیم عصر
دو) پخش دوباره برنامه کودک از شبکه یک- هر روز حدود بیست دقیقه به چهار
سه) پخش دوباره سریال "در خانه" از شبکه استانی اصفهان
کل قسمتای سریال در خانه رو به طور کامل می تونین از سایت نوستالژیک تی وی تماشا کنین.
امروز تو حال و هوای دم عید و نوروز، خاطره یک برنامه کودک قدیمی برام زنده شد که نمی دونم قبلا در موردش صحبت شده یا نه.
در مورد بچه ای بود که با یک تخم مرغ رنگ شده ی هفت سین دوست شده بود و با هم حرف می زدن.
با بهترین آرزوها در سال نو
heidiiii- تعداد پستها : 13
Join date : 2015-03-14
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
1. سلام به همگی.
سال نوی دوستان عزیز مبارک و امیدوارم سال خوبی و از این حرفا.
2. "59" عزیز، ضمن تشکر از شما بخاطر اطلاعات و نوشته های خوبتون، بی نهایت ممنونم ازتون؛ بخاطر، عیدی های ارزشمند و نابتون؛ ینی، کاست های قدیمی دیجیتالی شده. دارم یکی یکی می گیرمشون و پیشاپیش سپاس.
3. "هایدیییییییی" جان، باز شما پسوردت یادت رفت؟
معلومه آدم شکاکی هستی و برای هر جا یه پسورد داری؛ در حالی که، می شه همه رو یکی کرد. یکی؛ "آممممما"!
4. فقط امیدوارم روزی نیاد که شما رو با آیدی ای مث این یکی ببینم:
heidiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiii
5. "تخم مرغ رنگی من" بود.
"امید آهنگر" و "علی عمرانی" رو می تونید درش ببینید:
سال نوی دوستان عزیز مبارک و امیدوارم سال خوبی و از این حرفا.
2. "59" عزیز، ضمن تشکر از شما بخاطر اطلاعات و نوشته های خوبتون، بی نهایت ممنونم ازتون؛ بخاطر، عیدی های ارزشمند و نابتون؛ ینی، کاست های قدیمی دیجیتالی شده. دارم یکی یکی می گیرمشون و پیشاپیش سپاس.
3. "هایدیییییییی" جان، باز شما پسوردت یادت رفت؟
معلومه آدم شکاکی هستی و برای هر جا یه پسورد داری؛ در حالی که، می شه همه رو یکی کرد. یکی؛ "آممممما"!
4. فقط امیدوارم روزی نیاد که شما رو با آیدی ای مث این یکی ببینم:
heidiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiii
5. "تخم مرغ رنگی من" بود.
"امید آهنگر" و "علی عمرانی" رو می تونید درش ببینید:
Emiliano- تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
Emiliano نوشته است:
1. سلام به همگی.
سال نوی دوستان عزیز مبارک و امیدوارم سال خوبی و از این حرفا.
2. "59" عزیز، ضمن تشکر از شما بخاطر اطلاعات و نوشته های خوبتون، بی نهایت ممنونم ازتون؛ بخاطر، عیدی های ارزشمند و نابتون؛ ینی، کاست های قدیمی دیجیتالی شده. دارم یکی یکی می گیرمشون و پیشاپیش سپاس.
5. "تخم مرغ رنگی من" بود.
"امید آهنگر" و "علی عمرانی" رو می تونید درش ببینید:
امیر گرامی با درود ...
سال نو، شادباش و خجسته ...
از لطف شما ممنون و سپاسگزارم ...
بسیار هم خرسندم، که پست نوروزی،
و مطالب و لینکهای آن، مورد پسند قرار گرفته ...
با آرزوی بهترینها در سال نو برای همگی بچه های خوب فروم رویایی ...
راستی، امسال، "عیدی" ما و بچه های انجمن رو، به چه صورتی لطف میفرمایید؟
آیا بصورت "چک بانکی"؟، ... آیا بصورت "واحد یورو"؟، ... آیا بصورت "واحد دلار"؟.
آیا هیچکدام از سه گزینه ی بالا صحیح نمیباشند؟ ... (خنده) ...
سلامت و موفق باشید، همیشه تا همیشه ...
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
1. خیلی چاکریم.
عیدی هم به روی چشم. به مانند سال های پیشین، به صورت دیجیتالی خواهد بود. ("دیجیتالم کجا بود؟")
2. عجالتاً اینو به عنوان استارتر داشته باشید تا غذای اصلی حاضر شه:
مجله ی "فکاهیون" نوروز 1366 (28 سال پیش) برای تجدید خاطره ها:
http://s6.picofile.com/file/8177830950/Fokahioun_60_Amir_Joon.rar.html
(به گمونم پیش تر، "شروین" عزیز آپلود کرده بود. امیدوارم اشتباه نکنم و اگه اشتباهی شد، به پای بیماری "کِبِرسُن" بنده بذارید! )
3. اما، یه موردی، دوست عزیزم:
الآن که داشتم فایل های دانلود شده ی شما و در واقع هدیه های ارزشمندتون رو بررسی و مرتب می کردم، متوجه شدم که آلبوم شماره ی 8 "پرژن گیگ"تون درست آپلود نشده و هنگام باز کردن، خطا می ده. منظورم اینه:
http://elmond.persiangig.com/08-%20Vangeliz%20-%20Tem.Ha.rar/download?490f
حتا برای اطمینان، دو بار دانلودش کردم؛ اما، فایده ای نداشت و مشکل به نظرم هنگام آپلود به وجود اومده.
به هر حال، اگه زحمتی نیست، کیفیت خوبشو یه بار دیگه بذارید.
اگه تو این روزهای شلوغ برسم، گوششون می دم و چند خطی حتماً می نویسم؛ اما، هیچ قولی برای در اسرع وقت نوشتن نمی دم؛ چون، زندگیه و هزار گرفتاری.
باز هم از لطف شما ممنونم و به زودی عیدی هم توی پاکت های بسته های پروتکلی تقدیم می شه.
فلن.[/quote]
Emiliano- تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
Emiliano نوشته است:
1. خیلی چاکریم.
عیدی هم به روی چشم. به مانند سال های پیشین، به صورت دیجیتالی خواهد بود. ("دیجیتالم کجا بود؟")
2. عجالتاً اینو به عنوان استارتر داشته باشید تا غذای اصلی حاضر شه:
مجله ی "فکاهیون" نوروز 1366 (28 سال پیش) برای تجدید خاطره ها:
http://s6.picofile.com/file/8177830950/Fokahioun_60_Amir_Joon.rar.html
(به گمونم پیش تر، "شروین" عزیز آپلود کرده بود. امیدوارم اشتباه نکنم و اگه اشتباهی شد، به پای بیماری "کِبِرسُن" بنده بذارید! )
3. اما، یه موردی، دوست عزیزم:
الآن که داشتم فایل های دانلود شده ی شما و در واقع هدیه های ارزشمندتون رو بررسی و مرتب می کردم، متوجه شدم که آلبوم شماره ی 8 "پرژن گیگ"تون درست آپلود نشده و هنگام باز کردن، خطا می ده. منظورم اینه:
http://elmond.persiangig.com/08-%20Vangeliz%20-%20Tem.Ha.rar/download?490f
حتا برای اطمینان، دو بار دانلودش کردم؛ اما، فایده ای نداشت و مشکل به نظرم هنگام آپلود به وجود اومده.
به هر حال، اگه زحمتی نیست، کیفیت خوبشو یه بار دیگه بذارید.
اگه تو این روزهای شلوغ برسم، گوششون می دم و چند خطی حتماً می نویسم؛ اما، هیچ قولی برای در اسرع وقت نوشتن نمی دم؛ چون، زندگیه و هزار گرفتاری.
باز هم از لطف شما ممنونم و به زودی عیدی هم توی پاکت های بسته های پروتکلی تقدیم می شه.
فلن.
امیر گرامی، با درود دوباره و تبریک سه و چهار باره ... (خنده) ...
"عیدی هم به روی چشم. به مانند سالهای پیشین، به صورت دیجیتالی خواهد بود. خنده ("دیجیتالم کجا بود؟")" ... (خنده)
- به به، هدیه و عیدی و ارمغانهای دیجیتالی و رونویسی شده از فرمتهای اصلی (خنده) ...
چه کت های قشنگ دیجیتالی پوشیدیم ما ... (خنده) ...
از روی نسخه های اصلیش دوختن ها! ... (خنده) ...
- بسیار ممنونم برای فایل "مجله فکاهیون" (نوروز ۱۳۶۶).
هم اکنون آنرا دریافت کردم و در اولین فرصت خوهم دید.
نوروز ۱۳۶۶، بنده ی کمترین، کلاس اول دبستان بودم،
به بیان دیگر، آنزمان، ترم دوم کلاس اول دبستان رو،
امتحاناتش رو با جان کندی عظیم، پاس کرده بودم (یعنی ثلث دوم رو میگم)،
و منتظر فرارسیدن ترم سوم (ثلث سوم) بودم؟ ... نه، نبودم ... (خنده).
- امیر گرامی، با سپاس بسیار فراوان از شما برای توجه و تذکر بجایی که فرمودید،
اکنون لینک پرشین از آلبوم شماره ۸ (تم ها) رو دانلود کردم،
فایل فشرده رو که خواستم بازکنم، (همانگونه که فرمودید) خطا داد.
واقعا پوزش میخوام که این مشکل فنی پیش آمده بوده،
و حتا دو بار این آلبوم رو دانلود کردید، اما بی نتیجه بوده. ... عذر میخوام.
فایل فشرده دوباره در پرشین گیگ بارگذاری شد، برای احتیاط هم،
آنرا دریافت کردم و اینبار، از حالت فشرده خارج میشود و دو فایل MP3،
در خدمت شما و یاران ارجمند، حاضر هستند. ... بازهم پوزش میخواهم.
(لینک صحیح پرشین گیگ برای (آلبوم ۸ "تم ها")، ***(در پست نوروزی هم، جایگزین گردید)*** .:
http://elmond.persiangig.com/08-%20Vangeliz%20-%20Tem.Ha.rar/download?0f3a
برای مشکلی که پیش آمده بود، بازهم عذر خواهی میکنم.
سلامت باشید.
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
امیر گرامی، خواستم تشکر کنم برای "فکاهیون ۱۳۶۶" که لطف کردید،
هم نوستالژیک هست و یادآور خاطرات دهه شصت، و هم جالب توجه. سپاسگزارم.
- در ضمن، اکنون فرصتی شد و در "تلوبیون"، دیدم که پخش "یادگاری" سرانجام آغاز شده.
میدونم که همگی از شنیدم این خبر بسیار خوشحال شدن. (خنده ... گریه).
امروز که به وقت ایران، حوالی ساعت ۱۴:۳۰ پخش کردند. ... (پس زمان پخشش همین ساعت هست "لابد")
حالا بر اساس رسم و رسومات فرومیک ما که از قدیم داشتیم، این برنامه رو دنبال میکنم هر روز،
اگر چیز خوبی نشان دادند، اطلاع رسانی خواهم داشت. ... "پس تلفنهای سازمان را اشغال نفرمایید (!)".
یادتون هست دهه های ۶۰ تا نیمه ی ۷۰، در دو کانال تلویزیون آنزمان، جمله ی بالا را زیاد میشنیدیم. / سلامت باشید.
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
(پس از دیدن قسمت اول "یادگاری" که امروز، اول فروردین ۱۳۹۴ پخش شده بود) ...
یادگاری!، نیم ساعت وقت نازنین و گرانبها را، باز با همان سیستم سری دوزی و نماهنگسازی خودتان،
در کنار متنهای اغراق شده، تکراری و نخ نما گشته، پر کردید با سکانسهایی بی ربط از:
"آواز گنجشکها، سریال همسران، سریال خانه سبز، فیلم پدربزرگ، عروس آتش، آژانس شیشه ای، وقتی همه خوابیم و ...".
قبلن هم گفته بودیم که اگر نسازید این برنامه ی نوروزی را، اجرتان بیشتر خواهد بود!، که اما پول شیرین است!،
ولی به چه قیمتی؟، ... مخاطب که گلابی و شفتالو نیست!. ... / در دهه ی شصت، یک زبانزدی داشتیم،
که وقتی شخصی کاری مثلن به خیال خودش انجام میداد و خیلی هم آنرا جار میزد (اما در اصل کارش بیهوده و توخالی بود)،
به او میگفتند: "مالیدی!". ... این زبانزد یادشده، اکنون نیز باید بکار رود، چون واقعن ....
در ضمن، در فروم رویایی، دیگر توسط بنده ی کمترین، حرفی از "یادگاری" زده نخواهد شد.
امروز هم باز گول خوردم، فکر کردم بمناسبت نوروز۱۳۹۴، چیز جالبی پخش میکنند، که اما اشتباه کرده بودم.
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
سلام اميليانو و ممنون به خاطر عکس و يادآوري "تخم مرغ رنگي من".
فکر ميکنم اين برنامه رو هفت سالگي مي ديدم و اصلا يادم نبود بازيگراش علي عمراني و اميد آهنگر بودن.
عالي بود.
يادمه تحت تاثير اين برنامه يک تخم مرغ خام برداشتم و با مداد رنگي نقاشيش کردم. (خبر نداشتم بايد قبلش اون رو بپزم.) بعد راه افتاديم سمت خونه پدربزرگم که ببريمش جايي. من صندلي عقب نشسته بودم و تو حال و هواي همون برنامه، تخم مرغ رنگي را با خودم برده بودم و سعي مي کردم باهاش ارتباط برقرار کنم. بعد سروکله ي پدربزرگم پيدا شد آلاگارسون با لباسهاي پلوخوريش. اومد نشست صندلي عقب و يکهو گفت: اين چي بود؟!... دست برد زيرش و زرده و سفيده ي تخم مرغ له شده رو بيرون آورد!
این مشکل ابلهانه ي گم کردن پسوردها و ايمیلها مثل سریال ادامه داره و هردفعه یک "آی" جدید به دنباله ی اسمم اضافه می کند! خیلی مضحک است ولی ظاهرا چاره ای نیست. ریشه اش برمی گرده به یه چیزی به اسم پیری به علاوه ی پایین بودن ضریب هوشی
اسم اون مجري قديمي شبکه دو که 59 دنبالش ميگشتن "سعيد ميناروش" هست.
یه بنده خدایی چندوقت پيش منصور ضابطيان رو اتفاقی جایی ديده بود و اسم مجری رو ازش گرفته بود. (ظاهرا سعيد ميناروش تو يکي از برنامه هاي قبلي راديو هفت اومده بوده)
الان برا اطمينان اسمش رو توي گوگل زدم و ديدم ظاهرا درسته:
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8910110721
فکر ميکنم اين برنامه رو هفت سالگي مي ديدم و اصلا يادم نبود بازيگراش علي عمراني و اميد آهنگر بودن.
عالي بود.
يادمه تحت تاثير اين برنامه يک تخم مرغ خام برداشتم و با مداد رنگي نقاشيش کردم. (خبر نداشتم بايد قبلش اون رو بپزم.) بعد راه افتاديم سمت خونه پدربزرگم که ببريمش جايي. من صندلي عقب نشسته بودم و تو حال و هواي همون برنامه، تخم مرغ رنگي را با خودم برده بودم و سعي مي کردم باهاش ارتباط برقرار کنم. بعد سروکله ي پدربزرگم پيدا شد آلاگارسون با لباسهاي پلوخوريش. اومد نشست صندلي عقب و يکهو گفت: اين چي بود؟!... دست برد زيرش و زرده و سفيده ي تخم مرغ له شده رو بيرون آورد!
این مشکل ابلهانه ي گم کردن پسوردها و ايمیلها مثل سریال ادامه داره و هردفعه یک "آی" جدید به دنباله ی اسمم اضافه می کند! خیلی مضحک است ولی ظاهرا چاره ای نیست. ریشه اش برمی گرده به یه چیزی به اسم پیری به علاوه ی پایین بودن ضریب هوشی
اسم اون مجري قديمي شبکه دو که 59 دنبالش ميگشتن "سعيد ميناروش" هست.
یه بنده خدایی چندوقت پيش منصور ضابطيان رو اتفاقی جایی ديده بود و اسم مجری رو ازش گرفته بود. (ظاهرا سعيد ميناروش تو يکي از برنامه هاي قبلي راديو هفت اومده بوده)
الان برا اطمينان اسمش رو توي گوگل زدم و ديدم ظاهرا درسته:
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8910110721
heidiiii- تعداد پستها : 13
Join date : 2015-03-14
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
heidiiii نوشته است:
اسم اون مجري قديمي شبکه دو که 59 دنبالش ميگشتن "سعيد ميناروش" هست.
یه بنده خدایی چندوقت پيش منصور ضابطيان رو اتفاقی جایی ديده بود و اسم مجری رو ازش گرفته بود. (ظاهرا سعيد ميناروش تو يکي از برنامه هاي قبلي راديو هفت اومده بوده)
الان برا اطمينان اسمش رو توي گوگل زدم و ديدم ظاهرا درسته:
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8910110721
خانم هایدی با درود خدمت شما و همسر گرامیتان.
سال نو مبارک و همراه با سلامتی و خوشبختی.
از توجه و پیگیری که فرمودید، بسیار بسیار ممنون و سپاسگزارم.
ویدیوی مجری توانمند روی صحبت را نیز، شما قبلن در فروم قرار دادید، و هیچگاه آنرا فراموش نمیکنم.
اما داستانی پیش آمد که اکنون حتما باید خدمت شما و همسرتان، و فروم رویایی، بازگو کنم.
درست هفته ی پیش، من یک شب خواب دیدم که مشغول تماشای تلویزیون هستم.
در خواب، برنامه ای پخش میشد با اجرای همین مجری خوشسدای دهه ی شصت و هفتاد،
در همان خواب، نام ایشان در آن برنامه تلویزیونی گفته شد!، سپس وقتی بیدار شدم،
برایم خیلی جالب بود که سرانجام نام مجری گرانقدر را فهمیده ام، اما اسم ایشان،
پس از چند ثانیه از ذهنم محو گردید!. .... اکنون که شما این پست و مطلب هنایشگزار را نوشتید،
در اصل، خواب تعبیر شد، و اصل و مفهوم آن اینکه، نام مجری را اطلاع رسانی داشتید!.
بله ... لینک و تصویر ایشان را اکنون دیدم ... چقدر نوستالژیک هست چهره ی ایشان در این عکس.
درست همانند زمانهایی که در دهه ی شصت، با صورت بدون محاسن، در جلوی دوربین کانال دو،
زیباترین غزلیات حافظ را، با صدای زیبایشان میخوانند ....
مراتب سپاس خود را، بیان میدارم.
سلامت باشید بهمراه همسر گرامی.
با احترام.
جناب آقای "سعید میناروش" - گوینده و مجری ممتاز کانال دو، در دهه ی شصت و آغاز هفتاد .:
.
.
.
پی نوشت:
من نیز همانند خیلی دیگر از انسانها، خوابهایم تعبیر میشود.
گاهی این خوابها، آزاردهنده هستند، چرا که اخبار بدی را از آینده، زودتر به انسان ارسال میکنند.
از وقتی به دوران راهنمایی رفتم، این مساله آغاز شد، یعنی هر چه که تا کنون در خواب میبینم،
چه خوب چه بد، حتما دیر یا زود تعبیر میشود. ... بجز مورد بالا، نمونه بسیار هست.
هزاران هزار مورد، که سه تایشان را بازگو میکنم.
۱) سال ۱۳۷۳، که کلاس سوم راهنمایی بودم، زمان ماه محرم بود که یک شب خواب دیدم مشهد هستم،
درست در کنار حرم. ... (تا قبل آن، هیچگاه آنجا نرفته بودم، فقط در تلویزیون دیده بودم).
در فضای حرم، گرد و خاک بود، اجساد انسانها روی زمین بود که رویشان ملحفه کشیده بودند ...
دیوارهایی خراب شده بود و .... / اینها صحنه هایی بود که بصورت واضح و رنگی، در خواب میدیدم.
صبح آنروز که بیدار شدم، روز عاشورا بود. ... این خواب بد، همه اش در ذهنم بود تا اینکه عصر که شد،
در تلویزیون اعلام کردند که توسط منافقین، بمبگذاری شده در حرم واقع در شهر مشهد، و سپس،
کادرهایی را از آنجا نشان دادند. ... هر چه که نشان دادند، شب قبلش در خواب دیده بودم. ...
۲) اواخر تابستان ۱۳۸۰، یک شب خواب دیدم که گروهی مردم، در کنار یک دیوار یا ساختمان بسیار بلندی ایستاده اند،
من بعنوان یک ناظر، آنها را میدیدم که به سمت بالا و بخش فوقانی آن ساختمان یا دیوار نگاه میکنند،
در ضمن، حالتشان با نگرانی و همراه با دعا خواندن بود. ... انگار یک خطری آن بالا بود و اینها از پایین،
هم نگاه میکردند و هم دعا میخواندند که آن اتفاق در بخش بالایی ساختمان نیفتد.
چند روز بعد آن خواب، منزل یکی از دوستان بودم که ماهواره هم داشت ...
کانال خبرگذاری امریکا روشن بود که اخبار آنروز - ۱۱ سبتمبر ۲۰۰۱،
(هواپیماها و برجهای بلند دوقلو را) دائماً پخش میکرد.
شبش هم در اخبار ایران و همه کشورها، حادثه ی ۱۱ سبتامبر بشکل جهانی مطرح شد.
۳) ماه گذشته، دو شب پشت سر هم، خوابهایی میدیدم که تعبیرش، از دست دادن چیزی مادی بود.
من به صدقه دادن باور دارم. ... صدقه موردی هست که همیشه در ذات بشر بوده و ربط به آیین مشخصی ندارد.
بحث انرژیها هست و اینکه، ما با انجام کاری هر چند کوچک، اگر سبب خوشحالی دیگران شویم (چه مادی چه مینوی)،
بازتاب انرژی کار نیک، به سمت خودمان نیز میآید. ... / از اینرو هر وقت خوابی اخطارآمیز می بینم،
(مبلغ مهم نیست)، مقدار کمی پول یا کنار میگذارم، یا در طول روز، جایی که نیازمندی ایستاده ..../
ماه پیش هم، ۳-۴ روز بعد از آن خوابهای زنگ خطر دار، نزدیک ساعت ۷ شب بود که با مینیبوس به سمت منزل میآمدم.
مسافران زیاد بودند و من نزدیک درب ایستاده بودم. ... همیشه حواسم به کیف کوچک روی شانهای که دارم هست،
چرا که مدرک اقامت دایمم، در کنار کیف پول در آن قرار دارد. کارتهای مختلف و کارت بانک هم در کیف پول هستند.
جوانی کنار من ایستاده بود که خیلی بمن نگاه میکرد. ... بهش توجهی نمیکردم اما بعضی وقتها که ماشین ترمز میزد،
چون جمعیت زیاد بود، جوری برخورد میکرد که میخواهد جا برای خودش بازکند. ... در این بین رسیدیم به ایستگاه،
درب جلو باز شد، من اول پیاده شدم تا راه باز شود برای مسافرینی که میخواهند پیاده شوند، تا سپس سوار گردم،
و به ادامه ی مسیر بپردازم. ... بعد من، آن جوان هم پیاده شد. هنگام پیاده شدن، خودش را کشید به شخصی که کنارش بود،
بعد با حالتی دلقکوار پیاده شد. ... وقتی هر دو دوباره سوار شدیم و باز براه ادامه دادیم، این جوان سیستم قبلی خود را تکرار کرد.
خواستم بهش بگم "مشکل داری؟!"، که رسیدیم به ایستگاه بعدی. ... او آنجا پیاده شد و رفت در کنار ایستگاه ایستاد،
جوری که پشتش بمن بود و انگار داشت چیزی را بررسی و نگاه میکرد. ...
همینکه دوباره براه افتادیم و از آنجا دور شدیم، یک لحظه من شک کردم!،
احساس کردم که کیف روی شانهای که دارم، بکنار رفته و وزنش هم کم شده.
(بهر حال کیف پول، چه پر چه خالی، وزنی دارد). ... یک لحظه شوکه شدم، دیدم هر دو جیب کیف که زیپ دارد،
زیپ ها باز است، از کیف پول خبری نیست!، اما خوشبختانه و بازهم خوشبختانه، مدرک اقامت دایمم،
که همانند یک شناسنامه است و در جلد مخصوص خود قرار دارد، سر جای خود هست.
جیب بر، همان جوان عجیب و غریبی بود که حرفهای هم بود، ... با نگاه به من (نگاه بازیگر!)،
هواس را پرت کرده بود و با دست در همان زمان، کیف پولم را در کیف روی شانهای، حس کرده بود و بیرون کشیده بود.
جمعیت هم زیاد، هیچکس متوجه نشده بود. ... حتا آن زمان که خودش را کشید به شخص دیگری تا پیاده شود هم، میخواسته جیب او را بزند.
.................
پس از این که متوجه کیف قاپی شدم، سریع از مینیبوس پیاده شدم، خودم را به آن محلی که پیاده شده بود رساندم،
اما خب مشخص است که خبری از او نبود که نبود. ... اولین کاری که کردم، شکر خدا بود،
که اقامت دایمم دزدیده نشده بود. ... بعد زنگ زدم به مرکز شبانه روزی بانکی که حساب و کارت عابر بانکش را دارم،
مشخصات دادم و ماجرا را تعریف کردم، کارت را بلوکه کردند (فردایش رفتم یک کارت تازه با رمز جدید گرفتم).
در کیف پول هم، مقداری پول بود، اما فدای سر همگی ... / کارتهای دیگری هم داشتم برای تخفیف سوپرمارکتها،
که دوباره آنها را گرفتم. / نصف شهری که مقیم هستم، با پر حرفی و پر چانگی من، ماجرای دزدی کیف پولم را فهمیدند (خنده).
حالا جالب اینجاست که شخصی در شعبه ی بانک، وقتی ماجرا را بهش گفتم، گفت که اتفاقن در آن خیابان و بین آن ایستگاه ها،
برای دیگران هم چنین موردی پیش آمده. ... یعنی تازگیها در آن خط مینیبوس، یک جیب بر فعالیت میکند.
بله ... خسته نباشه واقعا. ... خواب من را نیز تعبیر کرد. البته جای شکرش خیلی باقیست که اقامت دائم را نبرد.
به به، چه کتی پوشیده الان اون جوونک، ... کت با پول دزدی ...
سلامت باشید.
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
سلام جناب 59
سال نوی شما هم مبارک همراه با سلامتی و شادی
خواب مجری جالب و شنیدنی بود. راستش چندوقت بود اسم ایشون رو فهمیده بودم ولی گرفتاریهای این مدت به اضافه ی آبروریزی فراموش کردن پسورد قبلی به علاوه ی رودرواسی درست کردن یک هایدی جدید با "آی" اضافه باعث شد نتونم زودتر اطلاع رسانی کنم.
درمورد سال هشتاد و ترکیدن اون دوتا برج که باعث شد یک چیزی توی دنیا برای همیشه عوض بشود، یک نکته ی عجیب وجود دارد که توضیحش کمی وقت می برد. همینقدر بگویم که هرچند اون موقع نمیدونستم، ولی بعدها فهمیدم تو اون مقطع زمانی خاص انگار حال و روز خیلی از آدمها تو جاهای مختلف دنیا بهم ریخته بود. گاهی که روزها و سالهای گذشته رو مرور می کنم می بینم قبل از سال هشتاد انگار بیشتر روزهام آفتابی بود و گاهی ابر و باران و رگبار. سال هشتاد یکهو همه جا تو تاریکی فرو رفت و بعد به مرور گاهی آفتاب و ابر و بارون و رگبار می آمد و می رفت.
سال هشتاد و شش جایی کار می کردم که ظاهرا اوضاعش خیلی روبراه بود و پول زیادی وجود داشت. همه خوش و خرم بریزبپاش میکردن و خیالشون راحت بود. همون زمونا یک شب خواب دیدم وسط کلی آدم عزادار و ناراحت ایستادم که گریه زاری می کردن و چشمشون به یک برج بلند بود که داشت خراب می شد و می ریخت. اطرافم رو که نگاه کردم دیدم اون جماعت گریان و عزادار، همکارام هستن و کل آدمایی که تو اون محل کار میکردن. اون خواب رو جدی نگرفتم و خیلی زود یادم رفت تا چند هفته بعد که یک سری جریانات ناگهانی باعث ورشکستگی اونجا شد و آدمایی که یک شبه کل داشته هاشون رو از دست دادن و دویست و چندنفر هم اخراج شدن.
خوابتون منو یاد این خاطره انداخت.
گم شدن کارت ها مخصوصا خارج از ایران خیلی اسباب دردسر است. مخصوصا با امنیت پایین کارتهای اعتباری (هرچند که جبران خسارتش از جیب خود بانک می رود)... ماجرای شما من رو یاد امیل و کارآگاهان انداخت.
سال نوی شما هم مبارک همراه با سلامتی و شادی
خواب مجری جالب و شنیدنی بود. راستش چندوقت بود اسم ایشون رو فهمیده بودم ولی گرفتاریهای این مدت به اضافه ی آبروریزی فراموش کردن پسورد قبلی به علاوه ی رودرواسی درست کردن یک هایدی جدید با "آی" اضافه باعث شد نتونم زودتر اطلاع رسانی کنم.
درمورد سال هشتاد و ترکیدن اون دوتا برج که باعث شد یک چیزی توی دنیا برای همیشه عوض بشود، یک نکته ی عجیب وجود دارد که توضیحش کمی وقت می برد. همینقدر بگویم که هرچند اون موقع نمیدونستم، ولی بعدها فهمیدم تو اون مقطع زمانی خاص انگار حال و روز خیلی از آدمها تو جاهای مختلف دنیا بهم ریخته بود. گاهی که روزها و سالهای گذشته رو مرور می کنم می بینم قبل از سال هشتاد انگار بیشتر روزهام آفتابی بود و گاهی ابر و باران و رگبار. سال هشتاد یکهو همه جا تو تاریکی فرو رفت و بعد به مرور گاهی آفتاب و ابر و بارون و رگبار می آمد و می رفت.
سال هشتاد و شش جایی کار می کردم که ظاهرا اوضاعش خیلی روبراه بود و پول زیادی وجود داشت. همه خوش و خرم بریزبپاش میکردن و خیالشون راحت بود. همون زمونا یک شب خواب دیدم وسط کلی آدم عزادار و ناراحت ایستادم که گریه زاری می کردن و چشمشون به یک برج بلند بود که داشت خراب می شد و می ریخت. اطرافم رو که نگاه کردم دیدم اون جماعت گریان و عزادار، همکارام هستن و کل آدمایی که تو اون محل کار میکردن. اون خواب رو جدی نگرفتم و خیلی زود یادم رفت تا چند هفته بعد که یک سری جریانات ناگهانی باعث ورشکستگی اونجا شد و آدمایی که یک شبه کل داشته هاشون رو از دست دادن و دویست و چندنفر هم اخراج شدن.
خوابتون منو یاد این خاطره انداخت.
گم شدن کارت ها مخصوصا خارج از ایران خیلی اسباب دردسر است. مخصوصا با امنیت پایین کارتهای اعتباری (هرچند که جبران خسارتش از جیب خود بانک می رود)... ماجرای شما من رو یاد امیل و کارآگاهان انداخت.
heidiiii- تعداد پستها : 13
Join date : 2015-03-14
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
سلام و عید همه دوستان مبارک باد . ان شاالله سال خوبی در پیش داشته باشید59 نوشته است:arman نوشته است:
سلام به همه دوستان گرامی
بنده ندیدم کسی در مورد برنامه آزمایشگاه رایگان صحبتی کنه . مطلبی هم در اینترنت پیدا نکردم!
برنامه ای که توش یک آقای مهندس بود که حرف هم نمی زد و کسی بجاش صحبت می کرد و با لوازم دور ریختنی و در دسترس ابزار آزمایش فیزیک درست می کرد .
یادمه بعد از چندیدن قسمت یکی از انگشتای دستشو از دست داده بود !
دوستان کسی اطلاعاتی داره ؟
آرمان گرامی با درود. ... پیشاپیش نوروز ۱۳۹۴، بر شما و فروم رویایی مبارک.
خدمت شما بگم که، ضمن سپاس برای مطرح کردن برنامه ی نوستالژیک "آزمایشگاه رایگان"،
تا بحال حداقل ۲ بار در فروم صحبت این برنامه شده است. البته صاحب امتیاز مطرح نمودن آن،
امیر گرامی هستند که سالها پیش در اولین فروم این انجمن (زمانی که من هنوز عضو نبودم)،
یاد و نام "آزمایشگاه رایگان" را زنده ساخته بودند. ... پس از آن نیز، نزدیک به یکسال و نیم پیش،
بنده ی کمترین هم بدون آنکه از مطرح شدن آن خبری داشته باشم، یادی از آن داشتم و سپس امیر گرامی،
بطور اجمالی و دقیق، این برنامه را دوباره توصیف کردند. ... سلامت باشید.
(تصویر پست گفتگوهای یکسال و نیم پیش که در لینک زیر "بخش فیلمها" داشتیم) .:
https://koodaki-nojavani.forumfa.net/t24p440-topic
بسیار ممنونم از شما دوست گرامی بابت اطلاعاتی که در مورد آزمایشگاه رایگان گذاشتید . زمان پخش این برنامه من راهنمایی بودم . راستش هیچوقت هم نتونستم یکی از اون وسایل رو درست کنم .مخصوصا بخاطر نداشتن المنت نسوز سماور برقی ( اون هم چهار عدد !!) .
arman- تعداد پستها : 31
Join date : 2011-06-10
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
سلام59 نوشته است:
(پس از دیدن قسمت اول "یادگاری" که امروز، اول فروردین ۱۳۹۴ پخش شده بود) ...
یادگاری!، نیم ساعت وقت نازنین و گرانبها را، باز با همان سیستم سری دوزی و نماهنگسازی خودتان،
در کنار متنهای اغراق شده، تکراری و نخ نما گشته، پر کردید با سکانسهایی بی ربط از:
"آواز گنجشکها، سریال همسران، سریال خانه سبز، فیلم پدربزرگ، عروس آتش، آژانس شیشه ای، وقتی همه خوابیم و ...".
قبلن هم گفته بودیم که اگر نسازید این برنامه ی نوروزی را، اجرتان بیشتر خواهد بود!، که اما پول شیرین است!،
ولی به چه قیمتی؟، ... مخاطب که گلابی و شفتالو نیست!. ... / در دهه ی شصت، یک زبانزدی داشتیم،
که وقتی شخصی کاری مثلن به خیال خودش انجام میداد و خیلی هم آنرا جار میزد (اما در اصل کارش بیهوده و توخالی بود)،
به او میگفتند: "مالیدی!". ... این زبانزد یادشده، اکنون نیز باید بکار رود، چون واقعن ....
در ضمن، در فروم رویایی، دیگر توسط بنده ی کمترین، حرفی از "یادگاری" زده نخواهد شد.
امروز هم باز گول خوردم، فکر کردم بمناسبت نوروز۱۳۹۴، چیز جالبی پخش میکنند، که اما اشتباه کرده بودم.
با اینکه برنامه امسالشو ندیدم ولی با سابقه ای که از دیدن (و نه تماشا کردن ) سری قبل این برنامه دارم مطمئن هستم دقیقاً حق با شماست .فکر کنم یکی از دلایل عدم رغبت ما به این برنامه اینه که یک دهه شصتی اونو درست نمی نکنه.
arman- تعداد پستها : 31
Join date : 2011-06-10
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
سلام به همگی و سال نو مبارک
سلام ویژه به امیر عزیز
1- تخم مرغ رنگی بسیار عالی بود. خیلی برام غم انگیز بود. انگار عضوی از خانواده رو از دست داده بودم . با اون سادگیهای کودکانه ام به رابطه ی تخم مرغ و کودک دل بسته بودم. با از بین رفتن تخم مرغ انگار چیزی در من فرو ریخت چیزی شکست. از اون روزها و اون سریال هنوزم که هنوزه یک حس سرشار از غم برام تداعی میشه که در واژه ها نمی گنجه
2- آقای مینا روش به نظرم جزء معدود مجری هایی بود که اون زمان ریش و سبیل را چپه تراش می کرد. خیلی لاغرتر از این روزها بود . با صدایی جذاب و بیانی قوی. زمانی که بین برنامه ها مجری ها برای اعلام برنامه می آمدند. به نظرم صداش شبیه به صدای فرخ نعمتی(بازیگر نقش امام رضا در سریال ولایت عشق و پدر علی کوچک ما در سریال خانه ی سبز) بود.
سال 1382 یا 1383 در اصفهان دیدمش . اومده بود خوابگاه ما برای ثبت نام پسرش که پزشکی اصفهان قبول شده بود. خیلی تپل تر شده بود. مثل همیت عکس ها که تپل شده.
3- یک بازیگر بود که در «ما می توانیم » کنار هادی مرزبان تمرینات را انجام می داد. بدون کلام کار می کرد. بعد ها در سریال کاش و کاشکی بازی می کرد که جزء دار و دسته ی انگل خان بود. اونجا توی تصویر گاهی دستش معلوم می شد و یک یا دو انگشتش کامل قطع شده بود. در یکی دو فیلم دیگه هم در حد یک دقیقه بازی داشته . کسی اون رو به خاطر داره؟
4- در مورد برنامه ی یادگاری هم کاملا با شما موافقم. انگار فقط درد و دل مجری محترمه. یکسری حرف رو نوشته و لا به لاش تکه فیلم پخش میکنه. این برنامه رو با نقره مقایسه کنید که چقدر نظام مند و با هدف و تاثیر ذار بود
سلام ویژه به امیر عزیز
1- تخم مرغ رنگی بسیار عالی بود. خیلی برام غم انگیز بود. انگار عضوی از خانواده رو از دست داده بودم . با اون سادگیهای کودکانه ام به رابطه ی تخم مرغ و کودک دل بسته بودم. با از بین رفتن تخم مرغ انگار چیزی در من فرو ریخت چیزی شکست. از اون روزها و اون سریال هنوزم که هنوزه یک حس سرشار از غم برام تداعی میشه که در واژه ها نمی گنجه
2- آقای مینا روش به نظرم جزء معدود مجری هایی بود که اون زمان ریش و سبیل را چپه تراش می کرد. خیلی لاغرتر از این روزها بود . با صدایی جذاب و بیانی قوی. زمانی که بین برنامه ها مجری ها برای اعلام برنامه می آمدند. به نظرم صداش شبیه به صدای فرخ نعمتی(بازیگر نقش امام رضا در سریال ولایت عشق و پدر علی کوچک ما در سریال خانه ی سبز) بود.
سال 1382 یا 1383 در اصفهان دیدمش . اومده بود خوابگاه ما برای ثبت نام پسرش که پزشکی اصفهان قبول شده بود. خیلی تپل تر شده بود. مثل همیت عکس ها که تپل شده.
3- یک بازیگر بود که در «ما می توانیم » کنار هادی مرزبان تمرینات را انجام می داد. بدون کلام کار می کرد. بعد ها در سریال کاش و کاشکی بازی می کرد که جزء دار و دسته ی انگل خان بود. اونجا توی تصویر گاهی دستش معلوم می شد و یک یا دو انگشتش کامل قطع شده بود. در یکی دو فیلم دیگه هم در حد یک دقیقه بازی داشته . کسی اون رو به خاطر داره؟
4- در مورد برنامه ی یادگاری هم کاملا با شما موافقم. انگار فقط درد و دل مجری محترمه. یکسری حرف رو نوشته و لا به لاش تکه فیلم پخش میکنه. این برنامه رو با نقره مقایسه کنید که چقدر نظام مند و با هدف و تاثیر ذار بود
sooratak- تعداد پستها : 86
Join date : 2010-07-21
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
heidiiii نوشته است:
سلام جناب 59
سال نوی شما هم مبارک همراه با سلامتی و شادی
خواب مجری جالب و شنیدنی بود. راستش چندوقت بود اسم ایشون رو فهمیده بودم ولی گرفتاریهای این مدت به اضافه ی آبروریزی فراموش کردن پسورد قبلی به علاوه ی رودرواسی درست کردن یک هایدی جدید با "آی" اضافه باعث شد نتونم زودتر اطلاع رسانی کنم.
درمورد سال هشتاد و ترکیدن اون دوتا برج که باعث شد یک چیزی توی دنیا برای همیشه عوض بشود، یک نکته ی عجیب وجود دارد که توضیحش کمی وقت می برد. همینقدر بگویم که هرچند اون موقع نمیدونستم، ولی بعدها فهمیدم تو اون مقطع زمانی خاص انگار حال و روز خیلی از آدمها تو جاهای مختلف دنیا بهم ریخته بود. گاهی که روزها و سالهای گذشته رو مرور می کنم می بینم قبل از سال هشتاد انگار بیشتر روزهام آفتابی بود و گاهی ابر و باران و رگبار. سال هشتاد یکهو همه جا تو تاریکی فرو رفت و بعد به مرور گاهی آفتاب و ابر و بارون و رگبار می آمد و می رفت.
سال هشتاد و شش جایی کار می کردم که ظاهرا اوضاعش خیلی روبراه بود و پول زیادی وجود داشت. همه خوش و خرم بریزبپاش میکردن و خیالشون راحت بود. همون زمونا یک شب خواب دیدم وسط کلی آدم عزادار و ناراحت ایستادم که گریه زاری می کردن و چشمشون به یک برج بلند بود که داشت خراب می شد و می ریخت. اطرافم رو که نگاه کردم دیدم اون جماعت گریان و عزادار، همکارام هستن و کل آدمایی که تو اون محل کار میکردن. اون خواب رو جدی نگرفتم و خیلی زود یادم رفت تا چند هفته بعد که یک سری جریانات ناگهانی باعث ورشکستگی اونجا شد و آدمایی که یک شبه کل داشته هاشون رو از دست دادن و دویست و چندنفر هم اخراج شدن.
خوابتون منو یاد این خاطره انداخت.
گم شدن کارت ها مخصوصا خارج از ایران خیلی اسباب دردسر است. مخصوصا با امنیت پایین کارتهای اعتباری (هرچند که جبران خسارتش از جیب خود بانک می رود)... ماجرای شما من رو یاد امیل و کارآگاهان انداخت.
خانم هایدی با درود.
- با مواردی که فرمودید موافق هستم.
خوابی هم که تعرف کردید، (خواب صادقه)، بازهم ثابت میکند،
که خوابها مهم و قابل احترام هستند. البته بخشی از آنها، بازتاب مواردی هستند که ما تا قبل از آن در زندگی داشتیم،
و حال انگار که تصوریشان را در خواب می بینیم، اما وقتی با خوابی که برای شما نیز تعبیر شده بود مواجه میشویم،
دلیلش دیدن آینده است و شکی در خواب وجود ندارد. ...
نزدیک به ۱۰ سال پیش، با ۱-۲ نفر در این رابطه صحبت کردم. گفتم که وقتی خواب ما تعبیر میشود،
پس آنوقت بحث "اختیار" در زندگی دیگر چه مفهومی دارد؟. یعنی ما چند روز یا چند ماه قبل از یک اتفاق، خوابی میبینم،
سپس بعد از مدتی، آن خواب (خوش یا بد) تعبیر میشود. پس آیا ما در سیستم زندگی بطور کامل هیچ کاره ایم؟،
و هر چه در سرنوشت باشد خودش بدون دخالت ما پیش میآید؟. / در رابطه با این پرسش، تا کنون جواب مشخصی بدست نیامده،
هر که هم بگوید ما ۱۰۰ درصد اختیار داریم در زندگی، و یا ۱۰۰ درصد نداریم، حرفش اساسی ندارد،
اما، ذهن شخص در خوابهایی که میبیند و آنها تعبیر میشوند، در اصل همانند "دستگاه رادیو" عمل میکند.
در اطراف ما، مقدار زیادی امواج وجود دارد که بخشی از آنها، همانند امواج رادیویی، ماهواره ای،
موبایل و سایر امواج دیجیتالی، مواردی هستند که بدست بشر ایجاد شدند و قدمتشان به یک قرن هم نمیرسد.
اما در کنار امواج مصنوعی، همیشه در طول تاریخ جهان، امواج طبیعی نیز بوده و هست،
که بازتاب انرژی حاصل از فکر ما انسانها و یا انرژیهای ذخیره شده در اجسام مادی هستند.
افرادی که آن سال در حرم بمبگذاری کردند، قبل از انجام کارشان، روی این مساله فکر و برنامه ریزی کردند،
یا جریاناتی که سبب ورشکستگی شرکت محل فعالیت شما شده بوده، لحظه ای بوجود نیامده،
بلکه عواملی سبب آن شده که از مدتها قبل، همانند تکه های یک پازل، دور هم چیده شدند،
و سرانجام در یک زمان مشخص، اثر کردند و نتیجه منفی شان در قالب ورشکستگی شرکت، نشان داده شد.
حال ماجرا اینست، افرادی که بصورت مادرزادی، دارای ویژگی "گیرندگی" (همچون یک دستگاه رادیو) هستند،
انرژیهایی که در محیط قبل از به نتیجه رسیدن یک واقعه، سیال و پخش میشود را، دریافت میکنند!،
که یکی از بهترین زمانها برای این "دریافت"، زمان خواب است.
در همین مورد جناب آقای "سعید میناروش"، که بازهم مراتب سپاس خود را بیان میدارم، شما در متن بالا فرمودید:
"چندوقت بود اسم ایشون رو فهمیده بودم ولی گرفتاریهای این مدت باعث شد نتونم زودتر اطلاع رسانی کنم".
....................
یعنی انرژی حاصل از "قصد و نیت" شما را که بدنبال زمان میگشتید تا آن مورد را اطلاع رسانی فرمایید،
هفته ی گذشته بصورت غیر مستقیم در خواب دریافت کردم، و سرانجام دیروز، آن خواب تعبیر شد.
(حال ممکن است که شما حتا از دو یا سه ماه پیش قصد داشتید به اطلاع رسانی بپردازید،
اما هفته ی پیش، انرژی حاصل از قصد و نیت را در خواب دریافت کردم)
مهم "وجود" انرژی حاصل از تصمیمات و برنامه ریزیها قبل از انجام نهایی آنهاست!،
و این چیزیست که ما در خواب دریافت میکنیم و بعد از مدتی، آن مورد بشکل واقعی خود را نشان میدهد.
- در مورد کارت عابر بانک، البته کمی پول در حساب بود، اما چون سریع به مرکز زنگ زدم،
و آنها کارت را بلوکه کردند، این مبلغ را حواله کردند به کارت جدیدی که فردایش گرفتم،
و کارت قبلی، اگر حتا دزد رمزش را هم پیدا کند، دیگر بلوکه هست و به هیچ دردی نمیخورد.
سلامت باشید.
.
.
.
arman نوشته است:
سلام و عید همه دوستان مبارک باد . ان شاالله سال خوبی در پیش داشته باشید
بسیار ممنونم از شما دوست گرامی بابت اطلاعاتی که در مورد آزمایشگاه رایگان گذاشتید.
زمان پخش این برنامه من راهنمایی بودم. راستش هیچوقت هم نتونستم یکی از اون وسایل رو درست کنم.
مخصوصا بخاطر نداشتن المنت نسوز سماور برقی ( اون هم چهار عدد !!) .
آرمان گرامی با درود. سال نو برای شما و همگی نیز مبارک و فرخنده.
- خواهش میکنم، خودم هم از مدتها قبل، جویای نام و مشخصات "آزمایشگاه رایگان" بودم،
و همانگونه که گفته شد، امیر گرامی در اصل اطلاع رسانی و توضیحات کامل را فرمودند. من نیز همانند همیشه، استفاده کردم.
- بله، کاملا درست میفرمائید. وسایلی که در آزمایشگاه رایگان با صدای خوب زنده یاد "عبدالحسین اسکندری"،
شیوه ی ساختشان توضیح داده میشد، از آنجا که فراهم نمودن متریال آنها در شرایط خانگی راحت نبود،
درست کردنشان برای ما، راحت نبود. ... ولی خب در کنار این، ما (بگمانم فقط پسرها)،
در تابستانهای دهه ی شصت و اوایل هفتاد، با کیت های الکترونیکی دوست و آشنا بودیم،
و زمان سه ماه تعطیلی در آن دوران، پای بساط "هویه و قلع و خازن و مقاومت"، ساعتهای زیادی مینشستیم (خنده).
نتیجه اش هم یا میشد چراغهای چشمک زن، یا دستگاه استراق صمغ؟!، یا فرستنده ی کوچک رادیو و ....
از توجه و یادآوریهای نوستالژیک شما، ممنونم.
- کاملا موافقم با مطلب بجایی که فرمودید :
"فکر کنم یکی از دلایل عدم رغبت ما به این برنامه (یادگاری) اینه که یک دهه شصتی اونو درست نمی نکنه".
سلامت باشید.
.
.
.
sooratak نوشته است:
سلام به همگی و سال نو مبارک
سلام ویژه به امیر عزیز
1- تخم مرغ رنگی بسیار عالی بود. خیلی برام غم انگیز بود. انگار عضوی از خانواده رو از دست داده بودم . با اون سادگیهای کودکانه ام به رابطه ی تخم مرغ و کودک دل بسته بودم. با از بین رفتن تخم مرغ انگار چیزی در من فرو ریخت چیزی شکست. از اون روزها و اون سریال هنوزم که هنوزه یک حس سرشار از غم برام تداعی میشه که در واژه ها نمی گنجه
2- آقای مینا روش به نظرم جزء معدود مجری هایی بود که اون زمان ریش و سبیل را چپه تراش می کرد. خیلی لاغرتر از این روزها بود . با صدایی جذاب و بیانی قوی. زمانی که بین برنامه ها مجری ها برای اعلام برنامه می آمدند. به نظرم صداش شبیه به صدای فرخ نعمتی(بازیگر نقش امام رضا در سریال ولایت عشق و پدر علی کوچک ما در سریال خانه ی سبز) بود.
سال 1382 یا 1383 در اصفهان دیدمش . اومده بود خوابگاه ما برای ثبت نام پسرش که پزشکی اصفهان قبول شده بود. خیلی تپل تر شده بود. مثل همیت عکس ها که تپل شده.
3- یک بازیگر بود که در «ما می توانیم » کنار هادی مرزبان تمرینات را انجام می داد. بدون کلام کار می کرد. بعد ها در سریال کاش و کاشکی بازی می کرد که جزء دار و دسته ی انگل خان بود. اونجا توی تصویر گاهی دستش معلوم می شد و یک یا دو انگشتش کامل قطع شده بود. در یکی دو فیلم دیگه هم در حد یک دقیقه بازی داشته . کسی اون رو به خاطر داره؟
4- در مورد برنامه ی یادگاری هم کاملا با شما موافقم. انگار فقط درد و دل مجری محترمه. یکسری حرف رو نوشته و لا به لاش تکه فیلم پخش میکنه. این برنامه رو با نقره مقایسه کنید که چقدر نظام مند و با هدف و تاثیر ذار بود
sooratak گرامی، با درود و شادباش نوروزی.
- دیروز به برکت اطلاع رسانی خانم هایدی، سرانجام به نام جناب آقای سعید میناروش رسیدم،
تا قبل از آن، تمام این چهار سال و اندی که در فروم رویایی هستم، بارها درباره شان نوشته بودم،
و تشنه ی دانستن نامشان بودم، که یک سال و نیم پیش بود که در تالار فیلمها،
خانم هایدی یک ویدیو بسیار زیبا از اجرای جناب میناروش را قرار دادند که مربوط به ۳ سال پیش میشود،
ولی همان دلنشینی و طراوت نوا و چهره ی ایشان از دهه ی شصت در آن وجود دارد. ...
فایل تصویری یادشده از جناب آقای سعید میناروش، در لینک زیر هست.
https://koodaki-nojavani.forumfa.net/t24p280-topic
(بازگویش دیالوگها و لینک اجرای جناب میناروش را اینجا نیز قرار میدهم)
59 نوشته است:
راستی شما، نام آن مجری خوش صدای اعلام برنامه کانال دو در دهه شصت را بیاد ندارید؟،
که همیشه شعر زیبایی از حافظ با صدای خوشش میخواند. ریش و سبیل داشت
اما گاهی وقتها کاملا اصلاح میکرد صورت را. چهره ی ویژه و اهل دلی داشت.
سالهاست که دلتنگ صدا و سیمایش هستم. ... سلامت باشید.
Heidi نوشته است:
اما در مورد مجری، سال گذشته دم دم های اذان صبح تلویزیون را روشن کردم و دیدم
یکی از مجری های قدیمی شبکه دو در ویژه برنامه قبل از اذان به همان شیوه گذشته
در حال دکلمه کردن متنی هستند. قسمتی از اجرای ایشان را ضبط کردم و نگه داشتم.
نمی دانم مجری مورد نظر شما همین چهره و صدا هست یا نه به هرحال فایل تصویری اش را خدمتتان تقدیم می کنم
http://s2.picofile.com/file/7966942254/mojri.flv.html
59 نوشته است:
درود بر شما،
من واقعا نمیدانم که با چه زبانی سپاسگزاری کنم!!!،
سالها بود که آرزو و باز هم آرزوی دیدن و شنیدن صدای زیبای ایشان را داشتم،
واقعا اکنون که مینویسم، حالم دگرگون است. ایشان یکی از خوش صدا ترین
مجریان صدا و سیما بودند، هستند و خواهند بود.
- بازیگری که فرمودید در "ما میتوانیم" بازی داشتند، بگمان زیاد،
منظورتان جناب آقای "اسد منجزی" میباشد که ۵ ماه پیش،
زمانی که ویدیوی "ما میتوانیم" را در فروم قرار دادم،
بر طبق دیالوگهایی که با خانم سم پدید آمد، نام و اطلاعات جناب منجزی هم عنوان شد.
در لینک زیر، تقریبا از میانه ی صفحه، از دوازدهمین پست که پست بنده هست،
تا ۵ پست بعدی اش را ملاحضه فرمایید، که در رابطه با جناب "اسد منجزی" هم میباشد.
https://koodaki-nojavani.forumfa.net/t22p880-topic
- درست میفرمایید. قبلن هم بارها اشاره داشتم که برای شخص جناب آقای مسعود فروتن،
همیشه احترام قایل بوده و هستم، چرا که از کارگردانان قدیمی تلویزیون هستند و جایگاهشان محفوظ است.
اما متن های برنامه را ایشان نمی نویسند. بلکه برنامه نویسنده دارد. جناب فروتن فقط آنها را اجرا میکنند.
این برنامه ها، بصورت دقیقه ای یا قسمتوار، به تلویزیون فروخته میشود و یا از قبل برایش بودجه گرفته میشود.
اینجاست که جای درد و دلهای شخصی و حرفهایی که حتا تکراری مینماید، جلوی دوربین صداوسیما نیست.
دوربینی که پولهای کلان برایش خرج میشود. ... سلامت باشید.
.
.
.
پی نوشت:
نزدیک به چهار سال پیش، زمانی که ویدیوی تیتراژ و بخش کوچکی از "جنگ هفته" را در فروم قرار دادم،
از آنجا که چهره ی مجری گرانقدر جنگ هفته (جناب آقای علیرضا غفاری) بشکل واضح در ویدیو مشخص نبود،
عنوان کردم که نام مجری جنگ هفته، "آقای فرهمند" بوده است. ... که اما در اصل، جناب غفاری بودند.
دلیلش اینست که بیاد داشتم که جنگ هفته (دهه ۶۰)، بویژه در بخشهایی که حالت برنامه ی مناسبتی داشت،
و بسیاری از آنها در استودیوهای بزرگ صدا و سیما، واقع در زیر برج آزادی تهران اجرا میشدند،
مجری دومی هم بود که کمی تا قسمتی اتفاقن همظاهر و همصدا با جناب غفاری بودند!.
در ضمن در آن استودیوهای بزرگ تلویزیون که زیر برج آزادی از زمانهای قدیم وجود دارند،
در دهه ی هفتاد نیز، برنامههایی همچون"مسابقه بزرگ" اجرا شدند.
"مسابقه بزرگ" همان مسابقه ای بود که میانه دهه ۷۰، با اجرای (حسینی و احمدزاده) انجام میشد -
با اجرای دو شخصی که هزاران هزار کیلومتر با واژه و مفهوم مجریگری و گویندگی فاصله داشتند.
تیر خلاص صداوسیما در زمینه ی مجری و گوینده، از همان میانه دهه ۷۰ زده شد.
و اما اکنون دیدم که کانال محترم "نسیم" و برنامه ی صمیمانه شان "نسیم یادها"،
یک ویدیوی بسیار خاطره انگیز از "جنگ هفته" بخش کردند از نوروز سال ۱۳۷۰.
با حضور استاد "جمشید مشایخی" و همچنین نمایشی طنز و جالب با هنرمندی،
زنده یادان "نعمت اله گرجی" و "اکبر دودکار" (چقدر بازیهاشان دلنشین است).
و اما مجری که روی سن "جنگ هفته-۱۳۷۰" هست و با میهمانان مصاحبه میکند، اگر اشتباه نکنم،
همان "آقای فرهمند" میباشد که در دهه ی شصت نیز در این جنگ تلویزیونی (بخشهای مناسبتی) ایشان را میدیدیم.
http://www.telewebion.com/fa/1269665/جنگ-بنفشه-1370/نسیم-یادها.html
.
.
.
جاودان باد یاد خاطرات کودکی و نوجوانی.
سلامت و کامیاب باشید.
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
سلام به همه دوستان
شبکه 5 در برنامه "بچه های دیروز ، بچه های امروز " دوشنبه سوم فروردین یکی دیگر از نوستالژی های ما رو پخش کرد .عروسکی"سرزمین حیوانات" همونی که شتر و شیر داشت و اینجا راجع بهش صحبت کرده بودیم .
https://koodaki-nojavani.forumfa.net/t17p80-topic
همونی که آهنگ ونجلیس روش بود .
شبکه 5 در برنامه "بچه های دیروز ، بچه های امروز " دوشنبه سوم فروردین یکی دیگر از نوستالژی های ما رو پخش کرد .عروسکی"سرزمین حیوانات" همونی که شتر و شیر داشت و اینجا راجع بهش صحبت کرده بودیم .
https://koodaki-nojavani.forumfa.net/t17p80-topic
همونی که آهنگ ونجلیس روش بود .
arman- تعداد پستها : 31
Join date : 2011-06-10
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
1. سلام به همه ی دوستان.
2. دیروز و دیشب چه همه پست زده شده! باورم نمی شه! یاد روزهای طلایی انجمن می افتم.
3. به علت مشغله و عجله، با اجازه ی همه ی دوستان، تموم پاسخ ها رو تو همین پست می نویسم. امیدوارم به دل نگیرید:
4. "59" عزیز، بی نهایت ممنونم از شما بابت زحماتی که برای آپلود 10 آلبوم خاطره انگیز و بی نهایت زیبا کشیدید. بی شک این همه سخاوتمندی چیزی نمی تونه داشته باشه جز عشق و کَرَم و مهربانی.
هنوز فرصت گوش کردن کارها رو نکرده م؛ اما، عیدی ارزشمندتون روی چشای همه ی ما جا داره.
باز هم ممنون و بنده از شما عذر می خوام که مجدداً وقتتون رو گرفتم.
5. خوشحالم که "فکاهیون" "مقبول افتاده" و راستش برای خود من، این مجله بیش از تموم مجلات دیگه تو خاطره های گذشته هام هست و محاله اسمی از مجلات قدیمی بیاد و بی اختیار یاد این برند و "جواد علیزاده"ی عزیز نیفتم.
6. دیروز، پریروز بود، حدود ساعت 16 که داشتم تو 22 شبکه ی ایران چرخ می زدم و یهو دیدم شبکه ی 3 داره "یادگاری" می ده. باور نمی کنید؛ اما، 3 ثانیه هم طول نکشید که شبکه رو عوض کردم. اصلاً برام مهم نبود که کار جدیده یا قدیمی و تکراری و بعد از اون لحظه؛ که، "مسعود فروتن" داشت از رو کاغذ چیزی می خوند، می خواد چی بده.
و الآن هم که نوشته های شما رو خوندم، خوشحالم که بیش از اون تایم، برای این "مثلاً برنامه" وقت نذاشتم.
"یادگاری" کاری کرد که دیگه از هر چی خاطره بازیه بدم اومد.
7. "59" عزیز، "مالیدی" رو خیلی خیلی خوب اومدی، دادا.
8. "هایدی" عزیز، همین که دوباره می بینیمت، غنیمتی دوس داشتنیه و امیدوارم از شوخی بنده خرده به دل نگرفته باشی.
اما، جدی عرض کردم: باور کن این همه پسورد و یوزر مختلف برای این هممممممممممممممممممممممممممممه انجمن و بلاگ و ... لازم نیست. همه شون می تونن یکی باشن. یکی؛ "آمّا"، مطمئن و ترکیبی از حرف و عدد و سمبل.
در غیر این صورت فقط باید جایی یادداشت شن. ربطی هم به پیری نداره.
9. "ارمان" جان، یادته که اون "4 عدد المنت نسوز" همیشه کجا به کار می رفتن؟
درسته. فقط و فقط پایه های کار بودن؛ که، معمولاً زیر چوب سوار می شدن و نقش مهمی تو خود کار نداشتن!
10. "حمید" عزیز، سال نوی تو هم مبارک.
خوشحالم که می بینم هنوز به اینجا سر می زنی.
"حمید"، مثل گذشته ها بیشتر بنویس، لطفاً.
همیشه نوشته هات برام ارزشمند بوده و از دل اون ها خیلی مطالب درمی یاد.
منتظرم، دوست خوبم.
11. اگه به قول گ59" عزیز، منظورتون "اسدالله منجزی" باشه (که گمون نکنم ایشون باشه؛ چون، شما اکثر بازیگرا رو می شناسید)، یکی از معروف ترین کاراکترهایی که ایشون بازی کرد، تو یه سریال شبونه ی شبکه ی 1 بود؛ که، "حسن گلاب" نام داشت و خنده هایی شبیه به خنده های "امین حیایی" تو "اخراجی ها" داشت.
12. این هم عیدی بنده به دوستان محترم و باوفا؛ که، تعدادی پوستر قبل و بعد از انقلاب با کیفیت در حد "بوندس لیگا"ست که تقدیم می شه.
فقط باید عرض کنم که این فایل پسورد داره و پسورد فقط در اختیار اعضای فعال قرار داده می شه.
دوستانی که مایلن، به بنده پی ام بدن تا در اختیارشون بذارم.
http://s6.picofile.com/file/8178656600/Amir_1394.rar.html
13. فلن.
2. دیروز و دیشب چه همه پست زده شده! باورم نمی شه! یاد روزهای طلایی انجمن می افتم.
3. به علت مشغله و عجله، با اجازه ی همه ی دوستان، تموم پاسخ ها رو تو همین پست می نویسم. امیدوارم به دل نگیرید:
4. "59" عزیز، بی نهایت ممنونم از شما بابت زحماتی که برای آپلود 10 آلبوم خاطره انگیز و بی نهایت زیبا کشیدید. بی شک این همه سخاوتمندی چیزی نمی تونه داشته باشه جز عشق و کَرَم و مهربانی.
هنوز فرصت گوش کردن کارها رو نکرده م؛ اما، عیدی ارزشمندتون روی چشای همه ی ما جا داره.
باز هم ممنون و بنده از شما عذر می خوام که مجدداً وقتتون رو گرفتم.
5. خوشحالم که "فکاهیون" "مقبول افتاده" و راستش برای خود من، این مجله بیش از تموم مجلات دیگه تو خاطره های گذشته هام هست و محاله اسمی از مجلات قدیمی بیاد و بی اختیار یاد این برند و "جواد علیزاده"ی عزیز نیفتم.
6. دیروز، پریروز بود، حدود ساعت 16 که داشتم تو 22 شبکه ی ایران چرخ می زدم و یهو دیدم شبکه ی 3 داره "یادگاری" می ده. باور نمی کنید؛ اما، 3 ثانیه هم طول نکشید که شبکه رو عوض کردم. اصلاً برام مهم نبود که کار جدیده یا قدیمی و تکراری و بعد از اون لحظه؛ که، "مسعود فروتن" داشت از رو کاغذ چیزی می خوند، می خواد چی بده.
و الآن هم که نوشته های شما رو خوندم، خوشحالم که بیش از اون تایم، برای این "مثلاً برنامه" وقت نذاشتم.
"یادگاری" کاری کرد که دیگه از هر چی خاطره بازیه بدم اومد.
7. "59" عزیز، "مالیدی" رو خیلی خیلی خوب اومدی، دادا.
8. "هایدی" عزیز، همین که دوباره می بینیمت، غنیمتی دوس داشتنیه و امیدوارم از شوخی بنده خرده به دل نگرفته باشی.
اما، جدی عرض کردم: باور کن این همه پسورد و یوزر مختلف برای این هممممممممممممممممممممممممممممه انجمن و بلاگ و ... لازم نیست. همه شون می تونن یکی باشن. یکی؛ "آمّا"، مطمئن و ترکیبی از حرف و عدد و سمبل.
در غیر این صورت فقط باید جایی یادداشت شن. ربطی هم به پیری نداره.
9. "ارمان" جان، یادته که اون "4 عدد المنت نسوز" همیشه کجا به کار می رفتن؟
درسته. فقط و فقط پایه های کار بودن؛ که، معمولاً زیر چوب سوار می شدن و نقش مهمی تو خود کار نداشتن!
10. "حمید" عزیز، سال نوی تو هم مبارک.
خوشحالم که می بینم هنوز به اینجا سر می زنی.
"حمید"، مثل گذشته ها بیشتر بنویس، لطفاً.
همیشه نوشته هات برام ارزشمند بوده و از دل اون ها خیلی مطالب درمی یاد.
منتظرم، دوست خوبم.
11. اگه به قول گ59" عزیز، منظورتون "اسدالله منجزی" باشه (که گمون نکنم ایشون باشه؛ چون، شما اکثر بازیگرا رو می شناسید)، یکی از معروف ترین کاراکترهایی که ایشون بازی کرد، تو یه سریال شبونه ی شبکه ی 1 بود؛ که، "حسن گلاب" نام داشت و خنده هایی شبیه به خنده های "امین حیایی" تو "اخراجی ها" داشت.
12. این هم عیدی بنده به دوستان محترم و باوفا؛ که، تعدادی پوستر قبل و بعد از انقلاب با کیفیت در حد "بوندس لیگا"ست که تقدیم می شه.
فقط باید عرض کنم که این فایل پسورد داره و پسورد فقط در اختیار اعضای فعال قرار داده می شه.
دوستانی که مایلن، به بنده پی ام بدن تا در اختیارشون بذارم.
http://s6.picofile.com/file/8178656600/Amir_1394.rar.html
13. فلن.
Emiliano- تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
"Emiliano
9. "ارمان" جان، یادته که اون "4 عدد المنت نسوز" همیشه کجا به کار می رفتن؟
درسته. فقط و فقط پایه های کار بودن؛ که، معمولاً زیر چوب سوار می شدن و نقش مهمی تو خود کار نداشتن! Very Happy"
سلام امیلیانوی عزیز
حق با شماست دقیقا یادمه .من شهرستان زندگی می کردم و خیلی دیگر از مقدمات و وسایل اونها رو هم نداشتم یکی هم اون آمپرسنج یا چیزی شبیه اون بود . ولی به هر حال اون برنامه رو با علاقه نگاه می کردیم و دلخوشی اون روزگارمون امثال این برنامه و "چرا و به چه علت " و گردوی دانش " و غیره بود .
9. "ارمان" جان، یادته که اون "4 عدد المنت نسوز" همیشه کجا به کار می رفتن؟
درسته. فقط و فقط پایه های کار بودن؛ که، معمولاً زیر چوب سوار می شدن و نقش مهمی تو خود کار نداشتن! Very Happy"
سلام امیلیانوی عزیز
حق با شماست دقیقا یادمه .من شهرستان زندگی می کردم و خیلی دیگر از مقدمات و وسایل اونها رو هم نداشتم یکی هم اون آمپرسنج یا چیزی شبیه اون بود . ولی به هر حال اون برنامه رو با علاقه نگاه می کردیم و دلخوشی اون روزگارمون امثال این برنامه و "چرا و به چه علت " و گردوی دانش " و غیره بود .
arman- تعداد پستها : 31
Join date : 2011-06-10
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
با درود خدمت همگی -
بچه های خوب و عاقل و دانا،
که امسال هم عیدی هاشون رو دارن جمع میکنن،
تا بعد از تعطیلات نوروزی، بتونن هر چی که دلشون میخواد بخرن.
.
.
.
- خانم هایدی، ضمن سپاس برای اطلاع رسانی که در مورد سری جدید "بچههای دیروز" داشتید،
خوشبختانه امسال، این یک برنامه در نوروز ۱۳۹۴ وجود داره و چه خوب هم کار میکنند.
چون در این چند روزی که از نوروز گذشته، گویا هیچ برنامه ای، حتا سریالی وجود نداره،
که بتوان حال و هوای نوروز ایرانی را با آن زنده ساخت. ... از "بچه های دیروز" بسیار ممنونیم،
چه کارتونهای خوبی هم پخش میکنن. / برای اولین بار در زندگی هست که اجرای خانم خامنه،
مورد پسندم قرار گرفته، چون بجای نصی.حت. و حالتهای خیلی جدی که دهه شصت داشتن،
اکنون راحت تر با مخاطبینی که حال دیگر کودکان دیروز هستند، در جلوی دوربین صحبت میکنن.
- با سپاس دوباره از شما برای ضبط فایل تصویری و همچنین یافتن نام جناب "سعید میناروش"،
با کسب اجازه، فایل تصویری یادشده را همراه با توضیحات، در قالب یک کلیپ کوتاه،
که مزین به دیباچه ی تصویری فروم رویایی و چند اسلاید هست را، در کانال "آپارات" قرار دادم.
در ضمن کانال "پنجاه و نه (۵۹) در آپارات"، متعلق به فروم رویایی و تمامی اعضا میباشد،
در اپتدای بسیاری از کلیپها هم، دیباچه ی تصویری فروم قرار دارد و مخاطبان سایت آپارات،
با نام "فروم کودکی و نوجوانی"، بیشتر و بیشتر آشنا خواهند شد. ... سلامت باشید.
http://www.aparat.com/PanjaH_o_NoH
.
.
.
امیر گرامی با درود.
- خواهش میکنم. بسیار خرسندم که ۱۰ نوار موسیقی را دریافت کردید، انجام وظیفه کردم.
- برای "کلکسیون پوسترهای نایاب سینمایی، با کیفیت اصل سر درب سینما" نیز سپاسگزارم.
ارمغان بسیار خوب و جامعی میباشد. ... از لطف شما ممنونم.
- در ضمن فقط این یک جمله ی آخر رو درباره "یادگاری" بگم و اون اینکه،
اینها هیچ حقی ندارن که باز دوباره، فیلم "مادر" را تکه تکه میکنن،
و بین ولههای تصویریشون، نشون میدن. اگر دسترسی و امکانش رو داشتم، حتما ازشون شکایت میکردم.
فیلم "مادر-۱۳۶۸"، برترین فیلم تاریخ سینمای ایران است، و باید بگونه ای یکپارچه تماشا گردد،
اینها حقی ندارن که سکانسهایی رو از آن بصورت پراکنده و برای وقت پر کنی خودشون پخش میکنن.
علی حاتمی رفت و این دوره و زمانه رو ندید ... روحش شاد.
- پارسال حداقل سریال جذاب "روزهای بد بدر" بود در این روزهای نوروزی،
اما امسال هیچی نیست گویا. ... یکی از کانالها، سریال پلیسی! پخش میکنه،
تیزرش رو دیدم، ... هم از جهت پلیسی بودن ضعیف بود و هم اینکه،
عید نوروز مگه وقت این چیزاست؟. سریال باید کمدی و شاد باشه.
برای هنر بازیگری و کارگردانی که آقای "مهدی فخیم زاده" در دهه شصت داشتن،
بسیار احترام قایلم. ... البته میدونم که شما از ایشون خوشتون نمییاد و دیدگاهها همگی محترم هستند.
از دید کوچک من، ایشون آثار دهه ی شصتش ممتاز بود. چه در فیلمسازی و چه در بازیگری،
شاهکار سینمایی "خواستگاری-۱۳۶۸" که کارگردانش بودند را، حتا شما نیز میپسندید،
اما از وقتی به سریالسازی در دهه ی هفتاد روی آورد، چه سریال مناسبتی،
و چه در طی دهه ی گذشته، سریالهای جنایی و پلیسی؟!، واقعا سطح کار را پایین آورد.
هیچوقت فراموش نمیکنم که در میانه ی دهه هفتاد، پس از نشان دادن سریال تنهاترین سردار،
که آقای فخیم زاده کارگردانی کرده بودند، یک شب میزگرد بود در تلویزیون که خودشان هم حضور داشتند.
حالا البته بماند که تنهاترین سردار، خیلی از سریال امام علی، ضعیف تر کار شده بود.
(این رو گفتم چون از آن دوران، انگار رقابتی بین همه کارگردانان ایجاد شد،
که دست به ساخت چنین سریالهای پر هزینه و مناسبتی بزنند و از هم سبقت بگیرند).
آن شب در میزگردی که برای تنهاترین سردار بود، آقای فخیم زاده با حالتی افتخار آمیز اعلام کردند،
که در طی ساختن این سریال، ایشان تجربشون بالا رفته، چون مثلن وقتی چند صد نفر سیاهی لشگر داشتند،
و همگی زیر نور آفتاب در صحرا ایستاده بودند، بین فیلمبرداری، لازم میشده که به همه آب بدهند،
گرما بوده و تشنگی صدها سیاهی لشگر و عوامل فیلم. ... حالا این سیستم آبرسانی به تعداد زیادی انسان را،
اینها در زمان ساخت تنهاترین سردار یاد گرفتن و این خودش شده نکته ی خیلی مهمی!.
................
سلامت باشید.
.
.
.
آرمان گرامی با درود.
- از اطلاع رسانی که داشتید بسیار ممنونم.
چقدر جالب که سرانجام "بچههای دیروز"، مجموعه ی بقول ما "شتر جان" یعنی "سرزمین حیوانات" را پخش کرد.
اکنون دیدم در "تلوبیون". ... نکته اینکه، معلم هنر ما (آقای سهم الدین زمانی) که درباره شان گفته بودم،
گویندگی داشتن در این مجموعه، بگمانم بیش از یک صدا را دوبله کرده بودند،
یعنی صدای روباهه (که کمی هم به صدای "دارکوب زبله" نزدیکه)، و همچنین صدای بمی که شیر و یا سگ دارد.
اوایل دهه ی هفتاد که دوران راهنمایی بودم، صدای ۲-۳ کاراکتری که گفتم را، سر کلاس هم برای ما میگفتند.
تقریبا با همین صدایی که برای روباه در این مجموعه داشتند هم، ۱-۲ قسمت اول از،
کارتون "دارکوب زبله ~ وودی وودی پیکر" رو دوبله کرده بودن. (صداشون که سر کلاس تکرار میکردن، در گوشم هست).
که بعد بخاطر مسایل مالی ادامه نداده بودن و پس از آن، جناب آقای "تورج نصر" که استاد دوبلاژ هستند،
"دارکوب زبله" رو کامل دوبله کردند. ... اتفاقن در برنامه ی دیروز "بچههای دیروز" دیدم که،
هم جناب تورج نصر حضور داشتند و چند کاراکتر رو بصورت زنده اجرا کردند (منجمله "وودی وودی پیکر")،
و هم جناب آقای بهرام شاهمحمدلو (آقای حکایتی). ... بسیار هم عالی و نیکو.
هر دوی این بزرگواران، هنرمندان با احساس و راستینی هستند.
کودک درونشان، از بین نرفته.
سلامت باشید.
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
* سلام جناب 59
تحلیلتون در مورد خواب و رویا خیلی جالب بود. راستش از چهارماه پیش که اسم ایشون رو پیدا کردم (22/11/2014) یک آلارم توی ذهنم گذاشته بودم که هرروز یادم مینداخت توی فروم بنویسم ولی متاسفانه دوسه تا پیشامد ناخواسته و یکهویی باعث شد نتونم زودتر اینکارو انجام بدم.
به نظر میرسه این امواج نادیدنی فکر و ذهن و حتی کلمات ما، خیلی جدی تر از این چیزی باشن که تصور می کنیم. چندوقت پیش جایی یک تحلیل علمی دیدم در مورد اینکه "اطلاعات" و "کلمات" بر خلاف تصور بیشتر آدمها، ماهیت کاملا فیزیکی و واقعی دارند و صرفا یک سری مفاهیم انتزاعی نیستن. بعد قضیه رو از دید کوانتومی توضیح داده بود که افکار و کلماتی که هرکسی از خودش منتشر میکنه، باعث یک رشته اتفاقات و فعل و انفعالات مادی تو دنیای بیرون میشن و مثل وقتی که یک نفر چیزی را با دستش پرتاب کند یا با پاش ضربه ای بزند، تاثیراتی واقعی از خودشون به جا میذارن.
من در همین حد فهمیدم و بیش از این دنبالش نرفتم. ولی همین مقدارش براش ملموس بود. چون تو زندگی خودم بارها تجربه کرده بودم.
مثل این چیزی که شما نوشتین. هرکدوم از ما تو هر وضعیتی که هستیم، زنجیره ای از احساسات، افکار، تصمیم ها، عواطف و نیت ها داریم که مسیر ِ پیش رویمان را ترسیم میکنن. گاهی پیش می آید تو عالم خواب در مسیر این امواج قرار میگیریم و چیزی را که قرار است جلوتر سر راهمان سبز بشود می بینیم.
آلبوم نوستالژیکتون تو سایت آپارات هم دیدنی و جالب است. ایده ی پیدا کردن المان های دهه شصتی تو فیلم ها و سریال های مختلف خیلی خوب و مهیج است. من هم کار مشابهی در مورد تصاویر انجام داده ام که به زودی اینجا قرار میدهم.
سریال اولیورتویست اخیرا از شبکه چهار و نمایش پخش شد و متاسفانه طبق همون قانون مسخره ی همیشگی، دوباره دوبله ش کرده بودن که جذابیت و گیرایی دوبله ی سابقش را اصلا نداشت و مثل همه ی دوبله های جدید، بی روح و بی مزه بود. (از دید من) تک و توک دوسه نفر صداهای قبلیشون را داشتن ولی بیشتر صداها جدید بودن.
فیلم تلویزیونی مردی در آسانسور، مجموعه داستانهای رولد دال بود (اگه یادتون باشه تو بعضی قسمتها خودش می اومد اول برنامه چند دقیقه حرف می زد.)
در مورد خلاصه فیلمهای دی دی: شبکه نسیم جدیدا یک بخش جدید اضافه کرده به اسم "ماجراهای دی دی". یک سری ماجرای تلویزیونی ده دقیقه ای قدیمی (دهه هفتاد میلادی) با محوریت دی دی در نقش های مختلف (پلیس، فوتبالیست و...) با همون دوبله های قدیمی. یادم نمیاد قبلا این اپیزودهای دی دی رو از تلویزیون دیده باشم و برام کاملا جدید بودن.
* امیلیانوی عزیز، راستش چندسال پسوردام یکی بودن (با امنیت پایین). از اونجاییکه کارهای اینترنتی ما تو محل کارمون رصد میشه، یک نفر آدم مردم آزار که آخرهم معلوم نشد کی بود ولی مشخص بود همون دوروبرها می پلکه از بیکاری نشسته بود چندنفرو هک کرده بود که ما هم جزو قربانیاش بودیم. چون پسوردا یکی بود با همون یک پسوردی که از ما گیر آورده بود تو بقیه اکانتامون هم سرک کشیده بود و مثلا داشت تفریح می کرد. بعد یک دیگه از قربانیا گفت بیایین پسوردامون یکی نباشه که کسی نتونه هکمون کنه. حالا به نظر میرسه باید امنیت و قدرت پسوردو ببریم بالا و برگردیم سر ِ همون تک پسوردی.
* آرش محمودی، بازیگر نقش علی سریال "در خانه"
در کنار همسر و فرزندانش در استرالیا
پی نوشت:
در ادامه ی نکات جالبی که 59 در مورد صداپیشه های سرزمین حیوانات (روباه و شیر) نوشتن و معلم مدرسه شان که صداپیشه ی این حیوانات بودن، یک نکته برام سوال شد.
صدای شتر واسه من خیلی ویژه است. یعنی غیر از اینکه لحن و بیان و صدای به خصوصی که داره، تقریبا مطمئنم صاحب این صدا یکی از صداپیشه های "شهر قصه" ی بیژن مفید هم بوده است.
خیلی دوست دارم اگر کسی صاحب این صدا را می شناسه اینجا معرفی کند.
نمونه صدای گوینده ی شتر تو شهر قصه. کاملا مشخص است صاحب دوتا صدا یک نفر است:
http://s4.picofile.com/file/8178858568/SHAHREGHESSE.mp3.html
تحلیلتون در مورد خواب و رویا خیلی جالب بود. راستش از چهارماه پیش که اسم ایشون رو پیدا کردم (22/11/2014) یک آلارم توی ذهنم گذاشته بودم که هرروز یادم مینداخت توی فروم بنویسم ولی متاسفانه دوسه تا پیشامد ناخواسته و یکهویی باعث شد نتونم زودتر اینکارو انجام بدم.
به نظر میرسه این امواج نادیدنی فکر و ذهن و حتی کلمات ما، خیلی جدی تر از این چیزی باشن که تصور می کنیم. چندوقت پیش جایی یک تحلیل علمی دیدم در مورد اینکه "اطلاعات" و "کلمات" بر خلاف تصور بیشتر آدمها، ماهیت کاملا فیزیکی و واقعی دارند و صرفا یک سری مفاهیم انتزاعی نیستن. بعد قضیه رو از دید کوانتومی توضیح داده بود که افکار و کلماتی که هرکسی از خودش منتشر میکنه، باعث یک رشته اتفاقات و فعل و انفعالات مادی تو دنیای بیرون میشن و مثل وقتی که یک نفر چیزی را با دستش پرتاب کند یا با پاش ضربه ای بزند، تاثیراتی واقعی از خودشون به جا میذارن.
من در همین حد فهمیدم و بیش از این دنبالش نرفتم. ولی همین مقدارش براش ملموس بود. چون تو زندگی خودم بارها تجربه کرده بودم.
مثل این چیزی که شما نوشتین. هرکدوم از ما تو هر وضعیتی که هستیم، زنجیره ای از احساسات، افکار، تصمیم ها، عواطف و نیت ها داریم که مسیر ِ پیش رویمان را ترسیم میکنن. گاهی پیش می آید تو عالم خواب در مسیر این امواج قرار میگیریم و چیزی را که قرار است جلوتر سر راهمان سبز بشود می بینیم.
آلبوم نوستالژیکتون تو سایت آپارات هم دیدنی و جالب است. ایده ی پیدا کردن المان های دهه شصتی تو فیلم ها و سریال های مختلف خیلی خوب و مهیج است. من هم کار مشابهی در مورد تصاویر انجام داده ام که به زودی اینجا قرار میدهم.
سریال اولیورتویست اخیرا از شبکه چهار و نمایش پخش شد و متاسفانه طبق همون قانون مسخره ی همیشگی، دوباره دوبله ش کرده بودن که جذابیت و گیرایی دوبله ی سابقش را اصلا نداشت و مثل همه ی دوبله های جدید، بی روح و بی مزه بود. (از دید من) تک و توک دوسه نفر صداهای قبلیشون را داشتن ولی بیشتر صداها جدید بودن.
فیلم تلویزیونی مردی در آسانسور، مجموعه داستانهای رولد دال بود (اگه یادتون باشه تو بعضی قسمتها خودش می اومد اول برنامه چند دقیقه حرف می زد.)
در مورد خلاصه فیلمهای دی دی: شبکه نسیم جدیدا یک بخش جدید اضافه کرده به اسم "ماجراهای دی دی". یک سری ماجرای تلویزیونی ده دقیقه ای قدیمی (دهه هفتاد میلادی) با محوریت دی دی در نقش های مختلف (پلیس، فوتبالیست و...) با همون دوبله های قدیمی. یادم نمیاد قبلا این اپیزودهای دی دی رو از تلویزیون دیده باشم و برام کاملا جدید بودن.
* امیلیانوی عزیز، راستش چندسال پسوردام یکی بودن (با امنیت پایین). از اونجاییکه کارهای اینترنتی ما تو محل کارمون رصد میشه، یک نفر آدم مردم آزار که آخرهم معلوم نشد کی بود ولی مشخص بود همون دوروبرها می پلکه از بیکاری نشسته بود چندنفرو هک کرده بود که ما هم جزو قربانیاش بودیم. چون پسوردا یکی بود با همون یک پسوردی که از ما گیر آورده بود تو بقیه اکانتامون هم سرک کشیده بود و مثلا داشت تفریح می کرد. بعد یک دیگه از قربانیا گفت بیایین پسوردامون یکی نباشه که کسی نتونه هکمون کنه. حالا به نظر میرسه باید امنیت و قدرت پسوردو ببریم بالا و برگردیم سر ِ همون تک پسوردی.
* آرش محمودی، بازیگر نقش علی سریال "در خانه"
در کنار همسر و فرزندانش در استرالیا
پی نوشت:
در ادامه ی نکات جالبی که 59 در مورد صداپیشه های سرزمین حیوانات (روباه و شیر) نوشتن و معلم مدرسه شان که صداپیشه ی این حیوانات بودن، یک نکته برام سوال شد.
صدای شتر واسه من خیلی ویژه است. یعنی غیر از اینکه لحن و بیان و صدای به خصوصی که داره، تقریبا مطمئنم صاحب این صدا یکی از صداپیشه های "شهر قصه" ی بیژن مفید هم بوده است.
خیلی دوست دارم اگر کسی صاحب این صدا را می شناسه اینجا معرفی کند.
نمونه صدای گوینده ی شتر تو شهر قصه. کاملا مشخص است صاحب دوتا صدا یک نفر است:
http://s4.picofile.com/file/8178858568/SHAHREGHESSE.mp3.html
heidiiii- تعداد پستها : 13
Join date : 2015-03-14
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
heidiiii عزیز ، Emiliano و 59 گرامی
درود .. و سپاس از مطالب جالبتون
من هم موافقم صدای شتر شهر قصه و شتر عزیز خیلی شبیه همه ولی اگر توجه بفرمائید لرزشی !؟ در تن صدای شتر اولی هست که در دومی نیست .
یک موردی هم هست که می خواستم ببینم دوستان یادشونه یا اطلاعاتی در موردش دارند :
یک برنامه عروسکی (استاپ موشن ) روسی یا مال بلوک شرق بود ( چون صدای اصلی زیر دوبلاژ شنیده می شد . خلاصه دوتا گربه بودند که یکیشون مجبور شد بره از یک گاو شیر بدوشه ( یا بگیره ). اونم با یه سطل می رفت پیش گاو و راوی بجای گربهه می گفت " سلام گاو شیرده " و بعدش چون گاوه خواب بود دوباره بلندتر تکرار می کرد " سلام گاو شیرده ! ) .... همین
پاینده باشید
درود .. و سپاس از مطالب جالبتون
من هم موافقم صدای شتر شهر قصه و شتر عزیز خیلی شبیه همه ولی اگر توجه بفرمائید لرزشی !؟ در تن صدای شتر اولی هست که در دومی نیست .
یک موردی هم هست که می خواستم ببینم دوستان یادشونه یا اطلاعاتی در موردش دارند :
یک برنامه عروسکی (استاپ موشن ) روسی یا مال بلوک شرق بود ( چون صدای اصلی زیر دوبلاژ شنیده می شد . خلاصه دوتا گربه بودند که یکیشون مجبور شد بره از یک گاو شیر بدوشه ( یا بگیره ). اونم با یه سطل می رفت پیش گاو و راوی بجای گربهه می گفت " سلام گاو شیرده " و بعدش چون گاوه خواب بود دوباره بلندتر تکرار می کرد " سلام گاو شیرده ! ) .... همین
پاینده باشید
arman- تعداد پستها : 31
Join date : 2011-06-10
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
سلام
سال نو مبارک
در مورد آزمایشگاه رایگان یادم هست که دو تا برنامه به این شکل داشتیم
یکی همین بود که با اجرای مهندس "یونس نوروزیان" و صدا و گاهی هم حضور مرحوم "عبدالحسین اسکندری" پخش می شد. دومی را "سعید معدنی" با مهندس نوروزیان اجرا می کردند.
در اجرای آقای معدنی، مهندس نوروزیان صحبت می کرد و نحوه ساخت را توضیح می داد و به سوالات آقای معدنی هم پاسخ می داد. اون موقع هم خیلی آهسته صحبت می کرد ولی اصل کار برنامه ایشون بود و فکر می کنم دستور ساخت وسایل را ایشان تهیه می کرد و آقای اسکندری و آقای معدنی صرفا مجری بودند.
در مورد معروف بودن یا نبودن کارتون های خریداری شده توسط سیما که در مورد کارتون قاصدک گفته شد باید مطلبی را بگم: در دوره کمونیسم در اروپای شرقی، انیمیشن وسیله ای برای تبلیغ و آموزش محسوب می شد و انیماتورها مثل کارمندان شرکت برای تولید انیمیشن از دولت حقوق ثابت می گرفتند و صاحب اثر خودشان محسوب نمی شدند.صاحب و فروشنده اثر شرکت دولتی تولید کننده محسوب می شد.
به عنوان مثال اکثر انیمیشن های یوگسلاویایی که ما دیده ایم مربوط به کمپانی زاگرب فیلم است.با همان نشان اسب معروف که ببینید قطعا یادتان می آید
نمونه معروفش پروفسور بالتازار
یا کارهایی که از لهستان می دیدیم با آن نشان آدمکی که دو تا سر داشت اکثرا متعلق به استودیو فیلموف بود
نمونه معروفش کوچولوهای جهانگرد، رکسیو، زبل خان و....
با رکود کمونیسم این استودیو ها اغلب غیر فعال شدند چون حمایت دولتی از آنان برداشته شد. ایران آثار این استودیو ها را به دو دلیل: 1- محتوای ضد آمریکایی آنان و 2- قیمت ارزانشان به صورت بسته محصولات می خرید. باور کنید که بعضی از آثاری که در ایران بارها و بارها پخش شده اند در کشور سازنده شاید یک بار هم پخش نشده باشد. بنابراین معیار پخش اثر در ایران ، محبوبیت ملی یا جهانی اثر نبوده است. در این بین بسیاری از آثار جهانی انیمیشن بزرگسالان نیز در ایران در برنامه کودک و نوجوان و صرفا به دلیل کارتون بودن پخش شده است که گاه شنیدن این مطلب، خود سازندگان اثر را نیز شگفت زده کرده است.
آثار کمپانی های براتیسلاوا، سمافور و ان اف بی سی از این دسته هستند.
به هر جهت گاهی اوقات از طریق شرکت سازنده می توان این آثار غیر معروف را نیز کشف کرد از جمله همین قاصدک خودمان
سال نو مبارک
در مورد آزمایشگاه رایگان یادم هست که دو تا برنامه به این شکل داشتیم
یکی همین بود که با اجرای مهندس "یونس نوروزیان" و صدا و گاهی هم حضور مرحوم "عبدالحسین اسکندری" پخش می شد. دومی را "سعید معدنی" با مهندس نوروزیان اجرا می کردند.
در اجرای آقای معدنی، مهندس نوروزیان صحبت می کرد و نحوه ساخت را توضیح می داد و به سوالات آقای معدنی هم پاسخ می داد. اون موقع هم خیلی آهسته صحبت می کرد ولی اصل کار برنامه ایشون بود و فکر می کنم دستور ساخت وسایل را ایشان تهیه می کرد و آقای اسکندری و آقای معدنی صرفا مجری بودند.
در مورد معروف بودن یا نبودن کارتون های خریداری شده توسط سیما که در مورد کارتون قاصدک گفته شد باید مطلبی را بگم: در دوره کمونیسم در اروپای شرقی، انیمیشن وسیله ای برای تبلیغ و آموزش محسوب می شد و انیماتورها مثل کارمندان شرکت برای تولید انیمیشن از دولت حقوق ثابت می گرفتند و صاحب اثر خودشان محسوب نمی شدند.صاحب و فروشنده اثر شرکت دولتی تولید کننده محسوب می شد.
به عنوان مثال اکثر انیمیشن های یوگسلاویایی که ما دیده ایم مربوط به کمپانی زاگرب فیلم است.با همان نشان اسب معروف که ببینید قطعا یادتان می آید
نمونه معروفش پروفسور بالتازار
یا کارهایی که از لهستان می دیدیم با آن نشان آدمکی که دو تا سر داشت اکثرا متعلق به استودیو فیلموف بود
نمونه معروفش کوچولوهای جهانگرد، رکسیو، زبل خان و....
با رکود کمونیسم این استودیو ها اغلب غیر فعال شدند چون حمایت دولتی از آنان برداشته شد. ایران آثار این استودیو ها را به دو دلیل: 1- محتوای ضد آمریکایی آنان و 2- قیمت ارزانشان به صورت بسته محصولات می خرید. باور کنید که بعضی از آثاری که در ایران بارها و بارها پخش شده اند در کشور سازنده شاید یک بار هم پخش نشده باشد. بنابراین معیار پخش اثر در ایران ، محبوبیت ملی یا جهانی اثر نبوده است. در این بین بسیاری از آثار جهانی انیمیشن بزرگسالان نیز در ایران در برنامه کودک و نوجوان و صرفا به دلیل کارتون بودن پخش شده است که گاه شنیدن این مطلب، خود سازندگان اثر را نیز شگفت زده کرده است.
آثار کمپانی های براتیسلاوا، سمافور و ان اف بی سی از این دسته هستند.
به هر جهت گاهی اوقات از طریق شرکت سازنده می توان این آثار غیر معروف را نیز کشف کرد از جمله همین قاصدک خودمان
babak- تعداد پستها : 318
Join date : 2009-09-11
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
این مطلب را با جستجوی نام مهندس نوروزیان پیدا کردم
دیدنش برای شما دوستان هم جالب خواهد بود:
آزمایشگاه رایگان
در کنار مهندس نوروزیان در نمایشگاه محصولات مرکز نوآوریهای آموزشی ایران
طی سالهای دههی شصت، خصوصاً از نیمهی آن به بعد (که خوب به خاطر دارم)، غروبهنگام از شبکهی یک سیما برنامهای آموزشی پخش میشد به نام «آزمایشگاه رایگان».
در این برنامه با استفاده از وسایل کاملاً ارزان و در دسترس، بسیاری از کاردستیهای علمی ساخته میشد، کاردستیهایی که تقریباً همگی مبتنی بر مطالبی بودند که در کتابهای علوم تجربی دورهی راهنمایی و یا فیزیک، زیستشناسی و شیمیِ دبیرستان میآموختیم (با این توضیح که عمدهی این آزمایشها و یا همان کاردستیهای علمی معطوف به فیزیک بود تا شیمی و زیستشناسی).
من عاشق این برنامه بودم. زمانی که پخش میشد هیچچیزی را اطرافم حس نمیکردم و تمام هوش و حواسم به آزمایش و نحوهی انجام آن بود. وسایل مورد نیاز را یادداشت میکردم و نحوهی ساخت آن وسیله را به خاطر میسپردم تا در فرصت مناسب آن را بسازم. تا جایی که در توان داشتم وسایل مورد نیاز ساخت آن وسیلهی علمی را تهیه میکردم (بماند که گاه در تهیهی همهی اقلام ناکام میماندم) و بعد اقدام به ساخت میکردم. همیشه هم غبطه میخوردم به مهارت و دقت و توانایی مهندسی که در برنامه میدیدم و ساخت وسیله را بر عهده داشت.
این مهندس کاردان ضمن برنامه مطلقاً حرف نمیزد و فقط وسیله را میساخت. توضیحات بر عهدهی یک راوی بود که دیده نمیشد و فقط صدایش را میشنیدیم.
بعد از حدود بیست و اندی سال، نوستالژی این برنامه، این بار قویتر از قبل به سراغم آمد. نام برنامه از خاطرم رفته بود. نام آن مهندس را نمیدانستم، نام کارگردان و راوی را که اصلاً. یکی دو ماه کارم جستجو در اینترنت بود به امید یافتن کوچکترین سرنخی از این برنامه. اما بینتیجه بود. کمکم به خودم شک کردم نکند این برنامه حاصل خیالاتم باشد. در فیسبوک از دوستان درخواست کردم آیا کسی این برنامه را با این مشخصات به خاطر میآورد؟
کسی نمیدانست. داشتم ناامید میشدم که دکتر محمد کرامالدینی عزیز (مولف کتابهای زیستشناسی دبیرستان) طی کامنتی برایم نوشت شاید این آقا بتواند به شما کمک کند و نام کسی را نوشت: یونس نوروزیان. رفتم به صفحهی ایشان و با کمال شگفتی و ناباوری دیدم این همان مهندسی است که کار ساخت وسایل علمی آن برنامه را بر عهده داشت.
و اینگونه بود که بعد از بیست و اندی سال، به یمن شبکههای اجتماعی توانستم به ملاقات این مهندس نازنین بروم.
آنگونه که مهندس نوروزیان میگفت این برنامه در حقیقت یک جفت هم داشته است به نام «علم و عمل» که معطوف به دانشآموزان دورهی راهنمایی بوده است (و من تقریباً بهخاطر نمیآورم.)
تهیهکننده و راوی آزمایشگاه رایگان زندهیاد عبدالحسین اسکندری (مجری و گویندهی رادیو) بود که در سال 1378 و در سن 52 سالگی به سبب ابتلاء به سرطان درگذشت.
نویسنده و طراح و مجری این برنامه خود جناب مهندس نوروزیان بود و کارگردان آن گوماتا ریاحی و ... .
این برنامهی هفتگی حدوداً 14 سال به طول میانجامد و بعد از ساخت صدها وسیلهی علمی به پایان میرسد.
زمانی که مهندس نوروزیان جوانتر بود
تا اینجا اما یک طرف داستان است.
من تاکنون فکر میکردم بعد از اتمام این برنامه آن مهندس کاردان پی زندگی خود رفته است و اکنون بازنشست شده است و در گوشهی پارکی قدم میزند و تمام. همین!
ولی داستان اینگونه پیش نرفت.
مهندس نوروزیان که سمت مهمی در معاونت تکنولوژی آموزشی وزارت آموزش و پرورش داشته است، به علت علاقهی فراوان به علم و گسترش آن در میان قشر جوان ایران و کمک به تقویت درک علمی دانشآموزان، در سال 1363 مرکزی را تاسیس میکند با عنوان «مرکز نوآوریهای آموزشی ایران». کار این مرکز طراحی و تولید انواع وسایل علمی و کمکآموزشی برای دانشآموزان (در هر سه مقطع دبستان، راهنمایی و دبیرستان) بوده است، در تمامی عرصههای علمی؛ از مکانیک و حرارت و الکتریستیه و نور و صوت گرفته تا مواد شیمیایی و شیشهآلات و انواع مولاژ و میکروسکوپ و تلسکوپ. این وسایل کمکآموزشی مبتنی بر آخرین استانداردهای خاص این وسایل طراحی و بهصورت انبوه در سراسر ایران توزیع میشدند و میشوند. مهندس نوروزیان میگفت تمامی استانهای ایران و اکثر شهرهای بزرگ و کوچک ایران ( حتی بندردیلم ) را برای معرفی این مرکز و توزیع محصولات آن رفته است. علاوه بر این، از طرحهای متنوعی برایم سخن گفت و آلبوم تصاویر آن طرحها را نشانم داد که دهانم از حیرت بازماند از این همه خلاقیت، از این همه همت، از این همه ظرفیت فکری و این همه پایمردی در رسیدن به هدف (بهرغم مشکلات متنوعی که چنین مراکز خصوصی با آنها دست و پنجه نرم میکنند).
شاید در فرصتی دیگر با تفصیل بیشتر از این مرکز و خدمات مهندس یونس نوروزیان در تقویت و پیشبرد سواد علمی و عملی در بین قشر دانشآموزی ایران نوشتم.
امیدوارم همچنان در کمال صحت و سلامت باشند و دانشآموزان ایران کماکان و تا سالهای سال از خدمات آموزشی ایشان بهرهمند باشند.
منبع: http://dilom.blogfa.com/post-2169.aspx
دیدنش برای شما دوستان هم جالب خواهد بود:
آزمایشگاه رایگان
در کنار مهندس نوروزیان در نمایشگاه محصولات مرکز نوآوریهای آموزشی ایران
طی سالهای دههی شصت، خصوصاً از نیمهی آن به بعد (که خوب به خاطر دارم)، غروبهنگام از شبکهی یک سیما برنامهای آموزشی پخش میشد به نام «آزمایشگاه رایگان».
در این برنامه با استفاده از وسایل کاملاً ارزان و در دسترس، بسیاری از کاردستیهای علمی ساخته میشد، کاردستیهایی که تقریباً همگی مبتنی بر مطالبی بودند که در کتابهای علوم تجربی دورهی راهنمایی و یا فیزیک، زیستشناسی و شیمیِ دبیرستان میآموختیم (با این توضیح که عمدهی این آزمایشها و یا همان کاردستیهای علمی معطوف به فیزیک بود تا شیمی و زیستشناسی).
من عاشق این برنامه بودم. زمانی که پخش میشد هیچچیزی را اطرافم حس نمیکردم و تمام هوش و حواسم به آزمایش و نحوهی انجام آن بود. وسایل مورد نیاز را یادداشت میکردم و نحوهی ساخت آن وسیله را به خاطر میسپردم تا در فرصت مناسب آن را بسازم. تا جایی که در توان داشتم وسایل مورد نیاز ساخت آن وسیلهی علمی را تهیه میکردم (بماند که گاه در تهیهی همهی اقلام ناکام میماندم) و بعد اقدام به ساخت میکردم. همیشه هم غبطه میخوردم به مهارت و دقت و توانایی مهندسی که در برنامه میدیدم و ساخت وسیله را بر عهده داشت.
این مهندس کاردان ضمن برنامه مطلقاً حرف نمیزد و فقط وسیله را میساخت. توضیحات بر عهدهی یک راوی بود که دیده نمیشد و فقط صدایش را میشنیدیم.
بعد از حدود بیست و اندی سال، نوستالژی این برنامه، این بار قویتر از قبل به سراغم آمد. نام برنامه از خاطرم رفته بود. نام آن مهندس را نمیدانستم، نام کارگردان و راوی را که اصلاً. یکی دو ماه کارم جستجو در اینترنت بود به امید یافتن کوچکترین سرنخی از این برنامه. اما بینتیجه بود. کمکم به خودم شک کردم نکند این برنامه حاصل خیالاتم باشد. در فیسبوک از دوستان درخواست کردم آیا کسی این برنامه را با این مشخصات به خاطر میآورد؟
کسی نمیدانست. داشتم ناامید میشدم که دکتر محمد کرامالدینی عزیز (مولف کتابهای زیستشناسی دبیرستان) طی کامنتی برایم نوشت شاید این آقا بتواند به شما کمک کند و نام کسی را نوشت: یونس نوروزیان. رفتم به صفحهی ایشان و با کمال شگفتی و ناباوری دیدم این همان مهندسی است که کار ساخت وسایل علمی آن برنامه را بر عهده داشت.
و اینگونه بود که بعد از بیست و اندی سال، به یمن شبکههای اجتماعی توانستم به ملاقات این مهندس نازنین بروم.
آنگونه که مهندس نوروزیان میگفت این برنامه در حقیقت یک جفت هم داشته است به نام «علم و عمل» که معطوف به دانشآموزان دورهی راهنمایی بوده است (و من تقریباً بهخاطر نمیآورم.)
تهیهکننده و راوی آزمایشگاه رایگان زندهیاد عبدالحسین اسکندری (مجری و گویندهی رادیو) بود که در سال 1378 و در سن 52 سالگی به سبب ابتلاء به سرطان درگذشت.
نویسنده و طراح و مجری این برنامه خود جناب مهندس نوروزیان بود و کارگردان آن گوماتا ریاحی و ... .
این برنامهی هفتگی حدوداً 14 سال به طول میانجامد و بعد از ساخت صدها وسیلهی علمی به پایان میرسد.
زمانی که مهندس نوروزیان جوانتر بود
تا اینجا اما یک طرف داستان است.
من تاکنون فکر میکردم بعد از اتمام این برنامه آن مهندس کاردان پی زندگی خود رفته است و اکنون بازنشست شده است و در گوشهی پارکی قدم میزند و تمام. همین!
ولی داستان اینگونه پیش نرفت.
مهندس نوروزیان که سمت مهمی در معاونت تکنولوژی آموزشی وزارت آموزش و پرورش داشته است، به علت علاقهی فراوان به علم و گسترش آن در میان قشر جوان ایران و کمک به تقویت درک علمی دانشآموزان، در سال 1363 مرکزی را تاسیس میکند با عنوان «مرکز نوآوریهای آموزشی ایران». کار این مرکز طراحی و تولید انواع وسایل علمی و کمکآموزشی برای دانشآموزان (در هر سه مقطع دبستان، راهنمایی و دبیرستان) بوده است، در تمامی عرصههای علمی؛ از مکانیک و حرارت و الکتریستیه و نور و صوت گرفته تا مواد شیمیایی و شیشهآلات و انواع مولاژ و میکروسکوپ و تلسکوپ. این وسایل کمکآموزشی مبتنی بر آخرین استانداردهای خاص این وسایل طراحی و بهصورت انبوه در سراسر ایران توزیع میشدند و میشوند. مهندس نوروزیان میگفت تمامی استانهای ایران و اکثر شهرهای بزرگ و کوچک ایران ( حتی بندردیلم ) را برای معرفی این مرکز و توزیع محصولات آن رفته است. علاوه بر این، از طرحهای متنوعی برایم سخن گفت و آلبوم تصاویر آن طرحها را نشانم داد که دهانم از حیرت بازماند از این همه خلاقیت، از این همه همت، از این همه ظرفیت فکری و این همه پایمردی در رسیدن به هدف (بهرغم مشکلات متنوعی که چنین مراکز خصوصی با آنها دست و پنجه نرم میکنند).
شاید در فرصتی دیگر با تفصیل بیشتر از این مرکز و خدمات مهندس یونس نوروزیان در تقویت و پیشبرد سواد علمی و عملی در بین قشر دانشآموزی ایران نوشتم.
امیدوارم همچنان در کمال صحت و سلامت باشند و دانشآموزان ایران کماکان و تا سالهای سال از خدمات آموزشی ایشان بهرهمند باشند.
منبع: http://dilom.blogfa.com/post-2169.aspx
babak- تعداد پستها : 318
Join date : 2009-09-11
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
arman نوشته است:heidiiii عزیز ، Emiliano و 59 گرامی
درود .. و سپاس از مطالب جالبتون
من هم موافقم صدای شتر شهر قصه و شتر عزیز خیلی شبیه همه ولی اگر توجه بفرمائید لرزشی !؟ در تن صدای شتر اولی هست که در دومی نیست .
یک موردی هم هست که می خواستم ببینم دوستان یادشونه یا اطلاعاتی در موردش دارند :
یک برنامه عروسکی (استاپ موشن ) روسی یا مال بلوک شرق بود ( چون صدای اصلی زیر دوبلاژ شنیده می شد . خلاصه دوتا گربه بودند که یکیشون مجبور شد بره از یک گاو شیر بدوشه ( یا بگیره ). اونم با یه سطل می رفت پیش گاو و راوی بجای گربهه می گفت " سلام گاو شیرده " و بعدش چون گاوه خواب بود دوباره بلندتر تکرار می کرد " سلام گاو شیرده ! ) .... همین
پاینده باشید
سلام
اگر درست یادم مانده باشد این مجموعه عروسکی محصول استان گیلان بود. صدایی که در شهر قصه شبیه به صدای شتر حیونات جنگل شنیده می شود، صدای مرحوم بیژن مفید است که شکل خالص ترش را در نوار " نمایشنامه ماه و پلنگ" میشود شنید.
حالا که صحبت شهر قصه" شد یک نکته یادم آمد. بازیگر نقش آقا موشه در شهر قصه "اردوان مفید" است که فرزند مرحوم بیژن مفید بودند.
babak- تعداد پستها : 318
Join date : 2009-09-11
صفحه 38 از 42 • 1 ... 20 ... 37, 38, 39, 40, 41, 42
مواضيع مماثلة
» برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
» سیاه، سفید، خاکستری
» امواج صوتي گمشده (مخصوص كليپهاي صوتي از كارتونها، سريالها، فيلمهاي قديمي كودك و نوجوان و رادیو)
» همشاگردي سلام
» فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
» سیاه، سفید، خاکستری
» امواج صوتي گمشده (مخصوص كليپهاي صوتي از كارتونها، سريالها، فيلمهاي قديمي كودك و نوجوان و رادیو)
» همشاگردي سلام
» فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
صفحه 38 از 42
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد