کودکی و نوجوانی


انضم إلى المنتدى ، فالأمر سريع وسهل

کودکی و نوجوانی
کودکی و نوجوانی
هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.

فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی

+34
stalker
Milassyui
aghaghi
S@M
arman
alimontaz
Heidii
Mihakralj
volant
slevin(HAMID
keyvanmoeini
abnbat
SMAM
jasonbourne
پل کوچولو
ASDALIREZA105
erfan
ramin
edo
Clover
Heidi
sahra_7
Negin 2
Indiana Jones
mehrnaz_sadeghi86
Ishpateka
fazel1994
afsoon520
ahmad1300mo
Emiliano
kazvash
faridonline
babak
59
38 مشترك

صفحه 22 از 40 الصفحة السابقة  1 ... 12 ... 21, 22, 23 ... 31 ... 40  الصفحة التالية

اذهب الى الأسفل

فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 Empty رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی

پست من طرف Heidii السبت ديسمبر 21, 2013 2:30 am

تو مطلب قبلی، اشاره ای کردم به ژاله صامتی. بازیگر خوبی که در تعدادی سریال دهه هفتادی به خوبی شناخته شد. این چند خط را به عنوان تکمیل معرفی ایشان می نویسم.
قدیمی ترین کاری که از ژاله صامتی یادمان می آید "یحیی و گلابتون" است که آقای امیلیانو به خوبی به بازی ایشان در کنار حسین پناهی اشاره کردن. جدیدترین فیلم سینمایی اش هم "ضد گلوله" است که در سی امین جشنواره فجر دیدیم. از سریال های تلویزیونی، بازی در سریال "هتل مروارید"، "فردا دیر است"، "کارآگاه شمسی و مادام" (قسمت ژاکتی با یک آستین)، "فکر پلید" و "آژانس دوستی" توی کارنامه ایشان هست. نقش های ثابتی که توی اغلب بازی هایش تکرار می کند معمولا یک همسر یا زن خانه ی نگران و دغدغه مند است با این حال من بازی های طنزش را بیشتر می پسندم و بازی اش در سریال هتل مروارید، به نظرم بسیار دوست داشتنی بود. فیلم مربای شیرین مرضیه برومند را اگر دیده باشید بازی ایشان را هم در کنار لیلا حاتمی، مانی نوری، امیرحسین صدیق، محمدرضا شریفی نیا، رامین ناصر نصیر، ارژنگ امیرفضلی، گوهر خیراندیش، ابراهیم آبادی، لیلی رشیدی و سیامک انصاری یادتان می آید. (مربای شیرین فیلم مهجوری بود که هیچ وقت توی تلویزیون و سینما نمایش داده نشد و فقط نسخه های محدودی ازش تو شبکه خانگی منتشر شد. مرضیه برومند این فیلم را سال 1380بر اساس داستانی از هوشنگ مرادی کرمانی ساخت.) "یاس سنجری" دختر کوچک ژاله صامتی هم در این فیلم کنار مادرش نقش بچه ای به اسم "پریا" را بازی می کند. "نیاز سنجری" دختر کوچک دیگر ایشان است.
همسر ژاله صامتی را سالها قبل در سریال "سنگ و شیشه" (در کنار منوچهر حامدی) دیده بودیم. "ایرج سنجری" همسر ایشان بازی های مختصر و محدودی در تعدادی سریال تلویزیونی داشته و حرفه اصلیش دوبله است. صدای ایشان را در کارتون "گربه سگ" روی کاراکتر موش شنیدیم. او در قسمت پنج و شش سریال آژانس دوستی در کنار ژاله صامتی نقش همسرش را بازی کرده بود.
فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 CrthIndelibleVoices
جهت یادآوری می توانید قسمت کوتاهی از بازی ایرج سنجری و ژاله صامتی (و مرحوم حسین پناهی) را اینجا ببینید:
http://s5.picofile.com/file/8105000084/%DA%98%D8%A7%D9%84%D9%87_%D8%B5%D8%A7%D9%85%D8%AA%DB%8C_%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%AC_%D8%B3%D9%86%D8%AC%D8%B1%DB%8C.flv.html
صامتی در مورد وضعیت فعلی فیلم ها و سریال های ایرانی اینطور می گوید:
"من مدت‌هاست سریال‌ها را نگاه نمی‌کنم، در صورتی که همیشه سریال‌ها را نگاه می‌کردم اما آنقدر سریال‌ها بد هستند که من نگاه نمی‌کنم. امسال نمی‌توانستم حتی یک دقیقه از سریال‌های ماه رمضان را نگاه کنم. در سینما هم همین روند پیش رفته است. فیلمنامه‌هایی را که می‌خواندم از گروه تولید می‌پرسیدم واقعا شما مجوز دارید؟! نمی‌پذیرم که فقط کار کنم برای اینکه باشم! هنوز که هنوز است بعد از 22-23 سال، بازیگری برای من شغل نیست با اینکه شغل دیگری ندارم و تحصیلات من در همین راستا بوده است. با همین اوصاف بازیگری برای من روتین نیست. ترجیح می‌دهم که صبر کنم و حتی چهار سکانس در فیلمی بازی کنم که ارزش بازی کردن دارد به جای اینکه کار بی‌ارزش باشد."
صامتی می‌گوید بارها در صحنه‌های مختلف پایش شکسته، اما حادثه‌ای که قبل از اجرای نمایش «کاکا سیاه» ـ اولین فعالیت هنری‌اش ـ در سال 68 برایش رخ داده را این گونه شرح می‌دهد: "آن روز قرار بود نمایشمان در سالن سینما تئاتر روبه‌روی پارک ملت ویژه هنرمندان به صحنه برود. من هم با سن و سال کمم خوشحال بودم از این که قرار است جلوی خانم خوروش و آقای نصیریان بازی کنم و ذوق و شوق زیادی داشتم. یک ساعت قبل از اجرا بود که می‌خواستم لب پله‌های زیر زمین خانه‌مان کفش‌هایم را در بیاورم که تعادلم به هم خورد و روی پنج‌شش پله‌ پشت سرم سُر خوردم و آخر سر، کف زیرزمین افتادم. در اثر این اتفاق، احساس کردم پوست پشتم کاملا کنده شده و خیلی درد داشتم. به طوری که وقتی لباسم به پشتم می‌خورد، دلم می‌خواست جیغ بزنم. خانواده‌ام به من می‌گفتند نمی‌توانی اجرا کنی و نباید سر صحنه بروی. اما این نمایش برای من خیلی مهم بود و نمی‌توانستم از خیرش بگذرم. این شد که پدرم مرا به سالن سینما تئاتر رساند و روی صحنه رفتم. بعد از اجرا بچه‌ها با دیدن لکه‌های خون پشتم ترسیده بودند، با این حال نمایش بسیار خوبی بود و خیلی لذت بردم. چون سر صحنه اصلا دردی را احساس نمی‌کردم. زیرا همیشه آدم روی صحنه یک انسان دیگر می‌شود و تمام مشکلاتش را فراموش می‌کند."
فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 Zhaleh_sameti_biographyha_2
Heidii
Heidii

تعداد پستها : 102
Join date : 2013-02-02

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 Empty رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی

پست من طرف Emiliano الأحد ديسمبر 22, 2013 4:20 pm

فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 Etbjgg0ymdzxx7un7hkt_thumb
فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 Ykozwdce4wum98ux2g_thumb
فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 4wmxl6v9oz85wpjcxam_thumb
فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 1j60xu6hm0h73iy210j_thumb
فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 Q9vr06r3cyznd1xebtgz_thumb
فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 5e3fzxgmnn7rjx9f3e2_thumb
فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 Oyjeo0ns76qfi78ao3t_thumb
فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 7rxv1el8rcijt9meoouj_thumb

Emiliano

تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 Empty رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی

پست من طرف 59 الأحد ديسمبر 22, 2013 10:10 pm






فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 K5w6w3eibredo81gjjb7_thumb


در این کویر بی‌ آب و علفی که "یادگاری" برای خود ساخته،
گاهگاهی گلی‌ نیز میروید، که سبب شادمانی دلهای ما میگردد.
دقایقی بسیار خاطره انگیز از سری اول "مسابقه ی هفته"،
که از اوایل تابستان ۱۳۶۷ پخش آن‌ آغاز شده بود
و پنجشنبه شبهای خوشایندی را، برایمان به ارمغان می‌‌آورد.
ماه‌های آغازینی بود که دیگر جنگ نیز تمام شده بود و با خیالی آسوده،
بدور از نعره ی دلهره آور آژیر خطر، مهمان تلویزیون و برنامه‌هایش بودیم.
منوچهر نوذری، یادت گرامیست .... کاش امروزی ها، از شما درس مردانگی بیاموزند.



فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 Skxfw9204lpga6hdju_thumb  فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 I9hfc2weyxq1f5z6jg4t_thumb  فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 3xei36drb632gr7hoxye_thumb

خلاصه‌ای سه‌ دقیقه ای، از یک قسمت کامل "مسابقه ی هفته - ۱۳۶۷":
(با سپاس فراوان از "یادگاری"، برای مونتاژ و به اشتراک قرار دادن این کادرهای نوستالژیک)
http://s5.picofile.com/file/8105248576/Mosabeghe_Ye_Hafteh_1367_.rar.html

.
.
.


پی‌ نوشت:

فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 77nfynvc0kb8mchd3k6j

جناب میحا، سپاسگزارم که یادی داشتید از "میخاییل میرویچ" (۱۹۲۰-کی‌ یف  ....  ۱۹۹۳-مسکو).
راستش این موسیقی‌ دلنشین ایشان، همیشه در ذهن من هست، سالهاست ... انگار که از کودکی حتی ...
(همان ۲۵ - که چقدر هم از دیدگاه زیبایی شناسی‌، دلدادگی این زوج، دلنشین است) -
و با اینکه کارهای زیادی از ساخته‌های ایشان را شنیدم، اما نسخه ی کامل این موسیقی‌ و یا نامش،
هنوز با ما سر سازش ندارد. بسیار خرسند خواهم بود که دستیار شما باشم در یافتن مشخصات و نسخه ی کامل این موسیقی‌ دلربا.

- همچنین ممنون هستم برای جلدهای خوب گرافیکی از آلبومهای آن سالها، و دو موسیقی‌ که قرار دادید.
آهنگ اول (ایتالیایی)، من را بیاد سریال "لئوناردو  دا  وینچی" انداخت، نمی‌دانم چرا.


.
.
.
جاودان باد یاد خاطرات کودکی و نوجوانی.
شاد و سلامت باشید.


59
59

تعداد پستها : 1476
Join date : 2011-02-09
Age : 43
آدرس پستي : vj26081980@gmail.com

http://www.aparat.com/PanjaH_o_NoH

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 Empty رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی

پست من طرف Emiliano الإثنين ديسمبر 23, 2013 4:57 am

59 نوشته است:
در این کویر بی‌ آب و علفی که "یادگاری" برای خود ساخته،
گاهگاهی گلی‌ نیز میروید، که سبب شادمانی دلهای ما میگردد.
دقایقی بسیار خاطره انگیز از سری اول "مسابقه ی هفته"،
که از اوایل تابستان ۱۳۶۷ پخش آن‌ آغاز شده بود
و پنجشنبه شبهای خوشایندی را، برایمان به ارمغان می‌‌آورد.
ماه‌های آغازینی بود که دیگر جنگ نیز تمام شده بود و با خیالی آسوده،
بدور از نعره ی دلهره آور آژیر خطر، مهمان تلویزیون و برنامه‌هایش بودیم.
منوچهر نوذری، یادت گرامیست .... کاش امروزی ها، از شما درس مردانگی بیاموزند.

[/b][/color]


1. "59" عزیز، در این روزهای تحریم "یادگاری" از جانب بنده، از شما ممنونم؛ که، زحمت می کشی و آس هاشو می ذاری.
هرگز نمی تونم تصور کنم 4 هفته باید صبر کنم تا شاید گروه "مسعود فروتن" بتونن میون اینسرت های مسخره ای از "طبیعت بیجان" و "سارا" و "پری" و "مادر" (که دارن به ضدفیلم تبدیلش می کنن این اثر زیبا رو!) 3 دقیقه از این کارا بذارن. یعنی خسته شده م!

با این حال، شما جوونتری و صبر و تحملت بیشتر.

2. این هم ادامه ی پوسترهای قبل از انقلاب؛ که، دیگه یواش یواش داریم به آخراش نزدیک می شیم:

فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 Hntf73t3zzpztpvbq5kr_thumb
فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 Der7uomg1xvv834wabvr_thumb
فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 Zr3v5jd3fbyvqogatvut_thumb
فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 I21o4uai1jnh0xau4bvf_thumb
فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 Q8fbreo5n7ivlys2jo7o_thumb
فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 Hqe3cw131fd8al8740f4_thumb
فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 77dhdok8o87ea0x554z_thumb
فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 2qo8edbkw345qzrbc_thumb
فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 7le1t6sugn5fegy0ku0_thumb
فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 Dyyuxosvr7ah87jvr6qh_thumb
فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 9gg5sn2pt2embb2ebd_thumb
فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 54rineyfdyv8zdoi6fr9_thumb
فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 Uncr9tj3iqwyhm4mzqm_thumb

Emiliano

تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 Empty رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی

پست من طرف 59 الإثنين ديسمبر 23, 2013 5:34 pm

Emiliano نوشته است:

1. "59" عزیز، در این روزهای تحریم "یادگاری" از جانب بنده، از شما ممنونم؛ که، زحمت می کشی و آس هاشو می ذاری.
هرگز نمی تونم تصور کنم 4 هفته باید صبر کنم تا شاید گروه "مسعود فروتن" بتونن میون اینسرت های مسخره ای از "طبیعت بیجان" و "سارا" و "پری" و "مادر" (که دارن به ضدفیلم تبدیلش می کنن این اثر زیبا رو!) 3 دقیقه از این کارا بذارن. یعنی خسته شده م!

با این حال، شما جوونتری و صبر و تحملت بیشتر.

2. این هم ادامه ی پوسترهای قبل از انقلاب؛ که، دیگه یواش یواش داریم به آخراش نزدیک می شیم:

فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 Hqe3cw131fd8al8740f4_thumb


خواهش میکنم امیر جان، بسیار خرسندم که انجام وظیفه می‌کنم.
واقعن تحریم‌های شما بر علیه "یادگاری"، بازتاب گسترده‌ای در رسانه‌های داخلی
و حتی بین المللی داشته است. (راستی‌ اکنون گفتم بین المللی، یاد آقای مملی افتادم،
که ماشین آخرین مدلش را به کسی‌ نمیداده. ما خود در دهه ی شصت بر خلاف اکنون،
ماشین باز بودیم آنهم حرفه ای، اما داشتن ماشین باطری دار، دنیای دیگری بوده است.
امیر جان، دوران جوانی که سپری شد و دل‌ هنوز ....
خلاصه ی ۳ دقیقه ای "یادگاری" از "مسابقه ی هفته"، بسیار خاطره انگیز بود،
بخشی از گناهانشان را که شما بخوبی به آنها اشاره داشتید به ثواب تبدیل کرد.
برای پوسترها نیز همانند همیشه سپاسگزارم.

.
.
.

59
59

تعداد پستها : 1476
Join date : 2011-02-09
Age : 43
آدرس پستي : vj26081980@gmail.com

http://www.aparat.com/PanjaH_o_NoH

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 Empty رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی

پست من طرف alimontaz الثلاثاء ديسمبر 24, 2013 12:17 am

Ishpateka نوشته است:یه فیلم داستانی ایرانی تو برنامه کودک چند بار نشون دادن داستانش راجع به یه پسربچه بود که باباش کامیون داشت و بهش میگفتن نمیدونم چی چی لیلاند ( مثلا" حسن لیلاند) که بعدش معتاد میشه و این پسره یه کاری میکنه باباهه اعتیادشو بذاره کنار





فکرمی کنم اسمش ((طلوع))بودواکبرخواجویی کارگردانش بود و دراصفهان فیلمبرداری شده بود. چیردیگری که به یادمی آورم این بود که ناصرتهماسب به جای رضا ژیان حرف می زد.

alimontaz

تعداد پستها : 1
Join date : 2012-03-07

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 Empty رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی

پست من طرف 59 الأربعاء ديسمبر 25, 2013 12:42 pm




سفرهای کودکی


فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 L2ajjvmtw6i50g8gtccc_thumb


(خاطره ی نخست: "سوریه - ۱۳۶۸")


در زمستان سال ۱۳۶۸ که کلاس چهارم دبستان بودم، یک روز پس از بازگشت از مدرسه به خانه،
با خبر خوشحال کننده‌ ای روبرو شدم که شیرینی‌ آن‌ هنوز از پس سالها، برایم خوشایند و خاطره انگیز است.
ماجرا از این قرار بود که چند سال قبل از آن‌، اسم ما از سوی خانواده ی مادرم، برای توری زیارتی - سیاحتی
نوشته شده بود و اکنون دیگر زمان آن فرا رسیده بود، سفر ی دو هفته‌ ای به کشور سوریه. شاید برای من از همان دوران،
زیارت و سیاحت همچون حال، مفهومی‌ نداشت و تنها دوهفته آسودگی و رهایی از درس و مدرسه بود،
که فکر و خیالم را با خود همراه میساخت و شوق روزهای آینده آنهم دور از درس و کتاب، برایم خوشحال کننده بود.
.
.
.
سرانجام روز سفر فرا رسید و من بهمراه، مادر، پدر بزرگ و مادرم بزرگم، خاله و پسر خاله‌ ام
و همچنین یک خانواده که فامیل نزدیک شوهر خاله ام بودند و پسرشان نیز همسن من بود، راهی‌ سوریه شدیم.
پس از ورود به سالن فرودگاه سوریه، صحنه ‌ای عجیب و کمی‌ وحشتناک نظر من را بخود جلب کرد.
زمانی که از گمرک فرودگاه عبور کردیم و به سالن اصلی‌ رسیدیم، در دو طرف مسیر حرکت تا درب اصلی‌،
که به خیابان راه داشت، نرده‌های آهنی گذاشته بودند و تعداد زیادی از ایرانی‌‌ها در پشت آنها ایستاده بودند.
آنها در اصل مسافرانی بودند که دو هفته قبل به آنجا آمده بودند و حال پس از خاتمه یافتن دوران سفرشان،
آماده ی برگشت به ایران و سوار شدن به هواپیما می‌شدند اما در این میان، نقش کسانی‌ را نیز ایفا میکردند،
که برای پیشواز مسافران تازه وارد که ما بودیم آمده بودند و با صدای بلند، شعارهای آنزمان را سر می‌دادند.
شور و شوقی که آنها داشتند، کاملا همانند این بود که دو هفته در یک جا بزور نگهشان داشته بودند،
و حال که رها می‌شدند، از روی خوشحالی داد و فریاد می‌کشیدند و به زبان بی‌زبانی می‌گفتند:
"ما داریم آزاد می‌شویم، ... حال نوبت شماست تا بدام بیفتید". ... بالاخره هر چه بود، از این دالان پر سرو صدا عبور کردیم
و بر طبق برنامه ریزی مدیر کاروان، بهمراه دیگر همسفران سوار بر اتوبوس شدیم و به سمت هتل محل اقامت براه افتادیم.
.
.
.
برنامه ی سفر بدین ترتیب بود که یک بخش از روز، با اتوبوس به دیدن جاهای زیارتی و همچنین تاریخی‌
در شهر دمشق می‌رفتیم که دیدن برخی‌ از آن مکانها بخاطر قدمت تاریخی‌ که داشتند بسیار جالب بود،
جاهایی‌ همچون، "باب الصغیر، آرامگاه آقای علی‌ شریعتی‌، چند مقبره و عبادتگاه‌ های‌‌ باستانی و ....
یک روز صبح همین که سوار بر اتوبوس شدیم، از بیرون ماشین و نزدیک درب هتل، ناگهان همهمه ‌ای به گوش رسید
و عده‌ ای از ایرانی‌‌ها که هنوز سوار نشده بودند، به سمت خیابان کناری هتل دویدند. در این میان،
برخی‌ دیگر از همسفرها نیز از جای خود برخواستند و در این جو زدگی از ماشین پیاده شده و به آنسو رفتند.
ماجرا از این قرار بود که گویا در جلوی یکی‌ از مغاز‌های واقع در خیابان کنار هتل، یک زوج اروپایی یا امریکایی،
با لباس سبک خودشان، مشغول به خرید بودند چرا که کشور سوریه، از جهت قوانین پوشش،
همانند قبل از ۵۷ در ایران بود. سینماها، کلوب‌های شبانه و ... نیز، عکس هایی از ستارگان نیمه برهنه را
بر سردرب و تابلوهای خود داشتند و مدیر کاروان هر روز هشدار میداد، که اگر از زائران محترم ما،
کسی‌ به چنین جاهایی برود و دیده شود، با او برخورد خواهد شد. آن روز صبح هم یکی‌ از مسافران تور ما،
در جلوی آن مغازه، توریستهای خارجی‌ را می‌بیند و قصد به ارشاد آنها می‌گیرد، سپس کار بالا گرفته،
تا جایی که در جلوی هتل اپتدا زمزمه و سپس فریادهایی از سوی ایرانی‌‌ها آغاز میشود که در آنجا،
"دو خارجی‌ لخت هستند" ... و بدین ترتیب عده‌ ی از مردان! با شعارهای مرگ بر ... راهی‌ آنجا میشوند.
بودند مردانی نشسته در اتوبوس، که وقتی‌ واژه ی "لخت" را از بیرون شنیدند، از کنار همسرشان بلند شدند
و آنها نیز در حالی‌ که سر از پا نمیشناختند، با شوری وصف ناپذیر و شعار گویان، به سمت آن خیابان دویدند!.
... سرانجام آنروز با تاخیری یک ساعته، اتوبوس به راه افتاد و از منطقه ‌ای به نام "بلندی‌های جولان" دیدن کردیم.
.
.
.
یکی‌ از بهترین بخش‌های سفر برای بیشتر ما ایرانی‌ ها، به ویژه در سفرهای زیارتی، "خرید کردن" می‌باشد،
انگار که همه نذر دارند تا پولشان را برای خرید همان لباس‌ها و یا اشیایی که در وطن خودشان هم هست،
حتمن در چنین کشورهایی‌ خرج کنند و سپس با دستی‌ پر و از همه مهمتر با حالتی پیروزمندانه و آسمانی،
به آغوش میهن بازگردند. از اینرو بود که ما نیز بهمراه فامیل، در ساعت‌های آزاد که تور برنامه نداشت،
به خرید و سرکشی بیش از اندازه به مغازه‌ها می‌رفتیم. بازار شهر دمشق (حمیدیه) یا همان بازار معروف "شام"،
یکی‌ از مکانهای تاریخی‌ این کشور می‌باشد که قرار گرفتن در آنجا، خیال انسان را به قرن‌های دور پرواز میدهد.
یکروز عصر بود که به خواست مادربزرگم، وارد مغازه ‌ای شدیم که کاپشن و لباس‌های زمستانی میفروخت.
فروشند‌های آن، دو جوان بودند که با دیدن گروه چند نفری ما، شروع به پچ پچ و خندیدن کردند و هر وقت
در بین گفتگوی پدر بزرگ و مادر بزرگم که برای نوه‌ها مشغول انتخاب لباس بودند، کلمه ی "کاپشن" گفته میشد،
این دو جوان با صدایی بلند تر از آنچه در حرف های بین خودشان داشتند می‌گفتند "کا پی‌ پی‌"، و سپس می‌خندیدند.
آنها نمی‌دانستند که من، پسرک ۹-۱۰ ساله‌ ای که دور از بقیه در گوشه ‌‌‌ای از مغازه ی کم نور آنها ایستاده،
برخلاف بقیه، حواسش به خرید و چانه زدنهای زشت ایرانی‌ وار که روی فروشنده را به خریدار باز می‌کند نیست،
بلکه حواسش به آن‌ دو هست، ... آنها را می‌بیند، می‌شنود و حرص می‌خورد.
.
.
.
شاید تنها مورد تحسین برانگیز در سوریه، آزادی در انتخاب پوشش و احترام به تمامی سلیقه‌ها بود.
برخی‌ عصرها که از خرید و مغازه گردی برمیگشتیم، در خیابان اصلی‌ شهر که هتل ما قرار داشت،
کمی‌ قدیم میزدیم و در این بین بود که نکته ی بسیار جالبی‌ نظر مرا بسیار بخود جلب میکرد.
تقریبن تمامی مغازه ها، در جلوی درب ورودی خود، دو بلند گوی بزرگ داشتند که سیم آنها،
به دستگاه دوست داشتنی آن سالها، که همان ضبط استریو بود وصل شده بود.
هنگامی که در پیاده رو از کنار مغازه‌ها عبور میکردیم، بصورت گوناگون و گاهن یکی‌ درمیان،
از بلندگوهای یک مغازه، آهنگ شاد عربی‌ یا خارجی‌ پخش میشد که خواننده اش زن بود یا مرد،
و از بلند گوهای مغازه ی کناری، صدای خواندن قرآن بگوش می‌رسید. هیچ یک از فروشنده‌ها و مغازه دارها،
به دیگری و همسایه ی کنار دستی‌ نمی‌گفت که صدای ضبط خود را کم کن، بلکه با شیوه ‌ای مسالمت آمیز،
هر یک از آنها به پخش موسیقی‌ و یا نوار قرآن مورد علاقه ی خود می‌پرداخت.
.
.
.
سرانجام سفر ما پس از دو هفته به پایان رسید و خوشبختانه بدون شرکت در مراسم استقبال از گروه تازه،
سوار بر هواپیما شدیم و به سوی ایران براه افتادیم، بسوی درس و مشقی اجباری که دلتنگ شده بودند دیگر،
و از همه مهمتر، امتحانات ثلث دومی، که در انتظار بودند و پیش روی ....



فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 Cswe2ea5934bgnct7sm_thumb فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 L7bnxju33sqcy00gbh_thumb


.
.
.
(بخش دوم خاطرات سفر، ادامه خواهد داشت ....)


--------------------------------------------
فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 H80e6ez6txf7zgvnny

ناخدا خورشید - ۱۳۶۵

فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 Nkh59an5t3cj8mffguu_thumb

فیلم کامل "ناخدا خورشید - ۱۳۶۵" در یک فایل فشرده:
http://elmond.persiangig.com/Nakhoda%20Khorshid-1365.rar/download

.
.
.


پی‌ نوشت:
- سایت پرشین گیگ، بطور کامل حذف شده است!، اینهمه فایل داشتیم آنجا ....
- جناب میحا، آن‌ ۵ آهنگ از "Piranha"، براستی که دلنشین هستند،
و هر چه که بیشتر به آنها گوش میدهم، زیبایی و گیرایی شان، نمایانتر میگردد.
سپاس فراوان دارم از حضور و سلیقه ی نیک ‌شما در فروم رویایی.


.
.
.
جاودان باد یاد خاطرات کودکی و نوجوانی.
شاد و سلامت باشید.




اين مطلب آخرين بار توسط 59 در الأربعاء يناير 01, 2014 2:55 pm ، و در مجموع 2 بار ويرايش شده است.
59
59

تعداد پستها : 1476
Join date : 2011-02-09
Age : 43
آدرس پستي : vj26081980@gmail.com

http://www.aparat.com/PanjaH_o_NoH

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 Empty رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی

پست من طرف 59 الجمعة ديسمبر 27, 2013 6:41 pm

فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 06xh80edvvlr34d54x

شب شکن - ۱۳۶۳

فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 516215yub3s457o7rtbb_thumb

نزدیک به ۱۰ ماهی‌ میشد که فیلم "شب شکن - ۱۳۶۳" را
در بازپخشی که شبکه ی محترم نمایش داشت بدست آورده بودم،
اما صدای آن‌ مشکل داشت و اصلن وجود نداشت. کمی‌ بیش از دو ماه پیش نیز،
جناب "jasonbourne"، پس از آنکه استوپ کادرهای آن فیلم تقدیم شد،
خود فیلم را صحیح و سالم، در ۴ فایل تصویری به اشتراک قرار دادند که بازهم
از بزرگواری ایشان سپاسگزارم. از سوی دیگر، امیر جان هم گفته بودند که این فیلم را
همان سال ۱۳۶۳ در سینما دیده اند. خیلی‌ دوست داشتم تا دوباره خاطرات امیر جان زنده شود.
برای همین اپتدا قصد داشتم تا آن‌ ۴ فایل را پشت سر هم قرار داده و با اندازه ی مناسب تقدیم کنم
اما بطور اتفاقی‌، با تغییر فرمت تک فایلی که از اپتدا داشتم، باند صدایش نیز خوشبختانه فعال گشت.

بیاد سالهای گذشته که فیلم‌ها در کمترین اندازه ی استاندارد و کیفیت مناسب تصویری،
در فروم رویایی قرار می‌گرفتند، اکنون نیز این فیلم، تقدیم ویژه به امیر جان
و سایر یاران همراه میگردد. (از همان فایلهای ۱۰۰ مگابایتی)



فیلم کامل "شب شکن - ۱۳۶۳" در یک فایل فشرده:
http://s5.picofile.com/file/8106047984/Shab_Shekan_1363.rar.html


---------------------------

پی‌ نوشت:
استوپ کادرهایی نوستالژیک از فیلم "شب شکن - ۱۳۶۳":

http://s4.picofile.com/file/7973168167/_ShabShekan_1363_StopKadri_.rar.html

.
.
.
جاودان باد یاد خاطرات کودکی و نوجوانی.
شاد و سلامت باشید.

59
59

تعداد پستها : 1476
Join date : 2011-02-09
Age : 43
آدرس پستي : vj26081980@gmail.com

http://www.aparat.com/PanjaH_o_NoH

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 Empty رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی

پست من طرف jasonbourne السبت ديسمبر 28, 2013 5:47 am

جناب "59" حقیقتا بزرگواری از شماست که آثار شاخص سینمای ایران رو برای ما بچه های نسل جدید به اشتراک می گذارید. متاسفانه اکثر همسن و سال های من برای آثار کلاسیک سینمای جهان هم ارزشی قائل نیستند چه برسد به آثار کلاسیک سینمای ایران!

jasonbourne

تعداد پستها : 16
Join date : 2012-09-09

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 Empty رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی

پست من طرف Heidii السبت ديسمبر 28, 2013 9:24 am

سلام به دوستان گرامی
- من هم ممنون هستم از جناب 59 به خاطر معرفی و به اشتراک گذاری آثار سینمایی دهه شصت. این اخلاق به اشتراک گذاشتن، یک امتیاز خیلی عالی است که با ورود اینترنت و گسترش اون، همه گیرتر و فراگیرتر شد. پایه ی اصلی اینترنت، همین به اشتراک گذاری اندیشه ها و نظرات و منابع و داشته هاست و خیلی از چیزهای خوبی که هرکدوم از ما داریم، حاصل سخاوتمندی آدمهای دیگر است. آدمهایی ناشناس پشت اسامی مجازی که داشته هایشان را از ته پستوی خانه در آورده اند و توی دریای گسترده ی اینترنت در اختیار بقیه آدمهای ناشناس گذاشته اند. هرچند که امکانات محدود اینترنتی در ایران، به اشتراک گذاری حجم های بالا را با محدودیت زیادی روبرو کرده، به هرحال همینقدر که باعث شده آدمها از پیله خودشان دربیایند و در حد توانشان چیزی به این سفره ی وسیع و گسترده اضافه کنند، خیلی خوب است.

Mihakralj نوشته است:
...یک فرد خوش ذوق که به نظر ایرانی می آید در سایت یو-تیوب فایلی رو به اشتراک گذاشته که یادآور خاطرات گذشته از صدا و سیما می باشد و تاکید اون بر آهنگهای پخش شده از صدا و سیماست.
من فایل رو به صورت کامل و دستنخورده گرفتم و در اینجا به اشتراک می گذارم تا اکثر هموطنان عزیر که به لطف عده ناچیز و بی اهمیتی از دیگر هموطنان ،که بیشتر به چرک کف دست می مانند، توانایی بازدید از سایت یو-تیوب رو ندارند با فراخ بال و خیالی آسوده بتوانند به تجدید خاطره در توستالژی های قدیمی خود بپردازند و مدام مشترک گرامی خطاب نشوند.
[/right]


- جناب میحا
من هم ممنون هستم به خاطر معرفی این فایل صوتی و موارد نو و تازه ای که با جستجوگری کشف می کنید و با بقیه در میان می گذارید. موارد شماره یک و دو و سه من را یاد جُنگ های تلویزیونی دهه شصتی انداخت. مثل بعدازخبر یا جُنگ هفته. راستش همیشه تصور می کردم این سبک آهنگ ها کار آهنگسازهای ایرانی است. البته کاملا مشخص است که گردآورنده ی کل این فایل صوتی هم ایرانی است. قبل از اینکه کل فایل رو کامل گوش کنم با خوندن اظهارنظرهای دوستان از جمله جناب امیلیانو تصور کردم هویت سازنده ی بچه های مدرسه والت کشف شده. اما وقتی فایل را شنیدم، چیز جدیدی دستگیرم نشد و موسیقی اش هم همان نسخه ای بود که اول و آخر کارتون می شنیدیم. هویت موسیقی بنر هم که به لطف شما و دوستان روشن شد.

این چندخط را هم در تکمیل مطالب مفید شما و دوستان اضافه می کنم:
موردی که شما معرفی کردید و جناب افشین هم فایل صوتی اش را به اشتراک گذاشتن ساخته ی آهنگسازی به اسم "رنتارو تاکی" است. این نابغه ژاپنی صد و سیزده سال پیش در سن بیست و سه سالگی از دنیا رفته است. کاری که روی کارتون بنر می شنیدیم یکی از آثار ایشان است که ده ها اجرای مختلف با فلوت، پیانو، به صورت ارکسترال و گروه کر از آن اجرا شده. من بخش زیادی از یوتیوب را شخم زدم ولی نتوانستم نسخه ای را که روی کارتون بنر پخش می شد پیدا کنم و مشخص نیست چه کسی آن را اجرا کرده.
نام اصلی که آهنگساز روی این کار گذاشته "گل" است. البته بعدها دیگران اسامی دیگری هم روی آن گذاشتند (مثل شکوفه های گیلاس)
معادل گل به ژاپنی این است:    花   و می خوانند: هانا
فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 201305taki

Mihakralj نوشته است:

سرکار خانم هایدی ... در هر صورت شاید من هم نکاتی رو اضافه کنم که زیاد مربوط به مطالب شما نباشد ولی ذهن تعداد اندکی رو قلقلک بدهد، به عبارتی دیگر من دنبال بهانه ای هستم تا مطلب خودم رو بیان کنم و کوته نگری ها و تعصبات بی موردی که شما بیان می کنید در مورد ساخت و ساز صدا و سیمای آنزمان یک بهانه عالی هست. امیدوارم که از دست من دلخور نشوید.
در این باره می خواستم اضافه کنم که من در تمام طول عمرم ندیدم  که مشکلی در ایران حل شود بلکه ما مدام مشکلات جدیدتر پیدا می کنیم و مشکلات قدیمی رو گردن مشکلات جدید می گذاریم.
بعد از گذشت چند صباحی مشکل جدیدتری می آید و بار گناه مشکل قدیمی تر و مشکلات لاینحل قدیمی تر رو بر دوش می کشد.
پس خواه ناخواه ما ایرانیان عادت کرده ایم مدام با شکل زندگی کنیم و هر پیشرفت و نو آوری رو تجربه می کنیم در ساخت مشکل هست. به زبانی ساده تر مشکلاتی که ما در ایران داریم از جهت ساختار و نوع و بداعت در هیچ کجای جهان دیده و تجربه نشده است.
حقیقتی در پس این ادعا هست و آن اینکه مشکل "روی ریل رفتن بچه ها" حل نشده بلکه مشکل جدیدی به نام مسئله حجاب پیدا شده که تقریبا ریشه تمام مشکلات هست.
امروزه ایرانیان به صورت جدی دارند با این مسئله حجاب دست و پنجه نرم می کنند. طبق گفته بزرگان اگر این مشکل حل شود دیگر مشکلات هم از جمله مشکل روی ریل رفتن بچه ها حل خواهد شد.
من این روزها دست به دعا برداشتم ولی در نوع دعا کردن خودم دچار دوگانگی شده ام چون که من نمی دونم دعا کنم مشکل حجاب بر طرف شود و یا اینکه من دعا کنم مشکل جدیدتری پیدا نشود و مشکل حجاب هم بر گردن مشکل جدید گذاشته نشود.
کم کم دارم به این نتیجه می رسم که اصل زیستن در ایران خود مشکلی بس بزرگ هست و نزیستن راه حلی بس کارگشاست. برای اثبات حرفم هم شما می توانید به جامعه تمام انسانهای دنیا نیامده و یا اونهایی که مرده اند نگاهی بیاندازید. تمام این انسانها از تمام مشکلاتی که ما امروزه درباره اون بحث می کنیم مبرا هستند.
چه خوب هست نزیستن.
که نزیستن رو عاشقم من.
میحا.


دغدغه های شما در مورد محدودیت های زندگی در ایران، از جمله ف ی ل ت ر ی ن گ یا حجاب و مسایلی از این دست برای خیلی از ما که داخل زندگی می کنیم قابل درک است و برای خیلی ها مساله است. چیزهای خیلی بیشتری هم هست که می شود به این لیست اضافه کرد. مثل اینکه ایرانی ها نمی توانند به راحتی بقیه مردم دنیا به جاهای مختلف سفر کنند و غیر از تعدادی کشور انگشت شمار، برای رفتن به بقیه جاهای دنیا باید در صف های طولانی ویزا منتظر بمانند و اغلب اوقات هم ته راه به بن بست می خورند. یا اینکه تو معادلات جهانی معمولا به حساب نمی آیند. تحریم می شوند و نمی توانند به راحتی مردم جاهای دیگر از سایت هایی مثل آمازون خرید کنند و خیلی مثال های دیگر...

فضای این فروم همانطور که دوستان مختلف بارها اشاره کرده اند "دنیای رویایی نوستالژی های کودکی و نوجوانی" مان است و حقیقتش علاقه ای ندارم فضای صحبت هایمان را آلوده به مسایل سیاسی کنم (ضمن اینکه سررشته چندانی هم از سیاست ندارم) اما به دنبال اشاره ی خوب شما این چند خط را اضافه می کنم و تصور می کنم فکر کردن به اوضاع و احوالمان و اینکه چرا اینگونه ایم ربطی به سیاست ندارد. مگراینکه نخواهیم خواب خوش شبانه مان را با پرسش هایی اینچنین مغشوش کنیم و ترجیح بدهیم نادانسته و چشم بسته به زندگی روزمره مان مشغول باشیم.

راستش من مدتهاست که ذهنم را درگیر شاخ و برگها و موضوعات حاشیه ای حجاب و ف ی ل ت ر و تحریم و غیره نمی کنم چون به راستی و درستی فهمیده ام که کار ما ایرانیها به درون خودمان برمی گردد و مشغول شدن به ظواهر شلوغ بیرونی، فقط مایه حواس پرتی است و فرافکنی از ریشه ی کار که فکر و فرهنگ و تربیت ایرانی است.

خیلی ها دم از اصلاح می زنند و شعارهای خوش آب و رنگ و دهان پرکنی سر می دهند. اینکه اصلاح هرچیزی بسته به اصلاح امور جوانهاست. و جوانها را دریابیم. که آینده ساز هستند و چه و چه. ظاهر و صورت کارمان هم نشان می دهد که مردمانی امروزی، تحصیلکرده، اهل فهم و شعور و در عین حال صاحب تمدن و پیشینه ی چند هزارساله هستیم. ولی وقتی وارد زندگی روزمره و جزییات هر روزه همین آدمهای بااصالت با فرهنگ می شویم، می بینیم در ساده ترین الفبای زندگی شان به درستی بار نیامده اند و فکر و اخلاق و عادت هایشان به طور سالم و طبیعی تربیت نشده. من فکر می کنم اشکال اصلی همینجاست.

من خیلی از این عادت ها و واکنش های روزمره را شبیه ویروسی می بینم که به طور نامحسوس و نامرئی از نسل قبل به ما و از ما به نسل بعد از ما منتقل می شود و در کل چیزی را می سازد که به آن اخلاق و نگاه و روش ایرانی می گوییم. هیچ کدام از ما که داخل این شبکه زندگی می کنیم از نفوذ بی سروصدای یکی از انواع این ویروس ها مصون نیستیم و شاید هرکدام از ما آدمهای اهل فکر و فرهیخته و اهل فرهنگ و اندیشه بدون اینکه حواسمان باشد به یکی از انواع خیلی فلج کننده اش هم مبتلا باشیم.

نتیجه اش می شود همین که شاید هرکدام از ما در مقیاس خودمان شهروندهایی باشیم زیردست مقامات بالا که محدودیت هایی مثل فیلترینگ یا حجاب یا تحریم برایمان مساله است و دلمان از محدودیت ها و فشارها پر است، ولی معلوم نیست وقتی پله پله بالا رفتیم و کم کم جای آن مقام بالایی نشستیم، خودمان دست به رفتارهای مشابهی نزنیم و خودمان تبدیل به یکی از آن آدمها نشویم. نوشتم "معلوم نیست" تا قضیه را کمی تلطیف کنم و خیلی با قطعیت نظر ندهم. ولی در واقع و در اعماق ذهنم یقین دارم که تفکر و نگاه و تربیتی در ایرانی جماعت هست که اگر دستش برسد، همان محدودیت ها و فشارها و کنترل ها را بر دیگران اعمال می کند و همان مثل معروف "آب نمی بیند وگرنه..."

البته که هروضعیتی شامل استثناهایی هم می شود و همیشه جماعت خودساخته و بیداری هستند که با بقیه فرق می کنند. اما در مورد غالب مردم- همین مردم روزمره ی معلم و راننده و رفتگر و پدر و مادر و مربی کودکستان و بقال و میوه فروش و مهندس و کارگر- این را به وضوح می بینم که در تک تک واکنش های روزمره شان هیچ فرقی با مقامات بالاسرشان ندارند و همگی یکپارچه شبیه یکدیگر هستند. ساده ترین مثالش که هرروز، همه جا می بینیم و اینقدر گسترده و تکراری شده که به نظرمان نمی آید همین است که غالب مردم ما حتی در ریزترین جزییات روزمره شان هم آن محدوده تنفس و آزادی را برای همدیگر قائل نیستند. تو مکان های عمومی همه به هم زل می زنند. فرقی هم نمی کند. مرد به زن. زن به مرد. مرد به مرد. زن به زن. هرجا تعدادی آدم دور هم جمع هستند (خیابان، مطب، اتوبوس، مترو، مغازه) همیشه تعدادی چشم به دیگری خیره شده اند و در حال بررسی جزییاتش هستند. این را مخصوصا آدمهایی که از بیرون از فرهنگ ایران می آیند خیلی بهتر می فهمند و بارها از قول آنها شنیده ام که تعجب می کنند: "چرا ایرانی ها اینقدر به هم نگاه می کنند؟" این البته برای مایی که داخل این فضا متولد و بزرگ شده ایم شاید خیلی قابل درک نباشد. اما متاسفانه همین طور است. در ایران، خیلی پیش تر و بیشتر از اینکه هرکسی حواسش به خودش باشد، سرگرم بررسی دیگری است. نگاه ها می چرخند و همدیگر را می پایند. این مثل ویروسی منتشر شده و تبدیل به یک عادت روزمره شده. تاجایی که همین مقدار از آزادی را برای همدیگر قائل نیستیم که وقتی بغل دستی مان توی مترو یا تاکسی در کیفش را باز می کند یا موبایل یا لپتاپش روشن می کند، داخل کیف و لپتاپش سرک نکشیم. وقتی چیزی می نویسد یا می خواند چشم از کتاب و نوشته اش برداریم و مشغول خودمان باشیم.

غیر از این، خیلی برایمان عادی است که همدیگر را سوال پیچ کنیم. از جزیی ترین و شخصی ترین مسایل همدیگر بپرسیم و کنجکاو باشیم که بدانیم. به طور پیش فرض برای خیلی از ما عادت شده که خودمان را در جایگاه فضولی فرض کنیم و بخواهیم از هرچیزی سردربیاوریم. مرحله ی بعدش می شود قضاوت کردن. یعنی در عین حال که می خواهیم ته و توی هرچیزی را در بیاوریم، به راحتی با کنار هم گذاشتن دو تا پیش فرض ناقص و اطلاعات بی سر و ته، پیش خودمان می بریم و می دوزیم و نتیجه گیری می کنیم. خیلی کم پیش می آید توی خیابان جلوی کسی میکروفون بگیرید و چیزی بپرسید و بگوید "نمی دانم"... "نمی دانم" یا "به من مربوط نیست" از فرهنگ لغاتمان گم شده و هرطور شده چیزی پیش خودمان سر هم بندی می کنیم و نظری می دهیم (یادتان هست احتمالا چند سال قبل یک دوربین مخفی ایرانی سراغ مردم کوچه و خیابان می رفت و سوال بی سروته و پیچ در پیچی می پرسید که معنی نداشت و هرکسی سعی می کرد پیش خودش چیزی ببافد و نطقی کند. یکی دو مورد خیلی انگشت شمار پیش آمد که طرف گفت نمی دانم یا متوجه نشدم و می گذاشت می رفت)... ذهن ما ایرانی ها به طور پیوسته در حال قضاوت کردن و نتیجه گیری در مورد مسایلی است که یا اطلاعات درستی ازشان ندارد و یا کلا بهش ربطی ندارند.

و این دور تسلسل باطل همینطور ادامه دارد. فرهنگ و نگاه و تربیت ما محدود کننده است. و این ربطی به مقامات بالا ندارد. که آنها هم توی همین خانواده ها و همین نگاه و تربیت بزرگ شده اند و زیر دست همان معلم ها و پدرمادرهایی شکل گرفته اند که خودمان. میل به کنترل در تک تک ما هست و معلوم نیست در مقیاس بزرگتر تبدیل به چه چیزهای خوفناکی می شویم. همین مایی که مظلوم و دست بسته اینجا نشسته ایم و از محدودیت های سیاسی و اجتماعی ناله می کنیم. ته ته ذهن هرکدام از ما را که بگردی، شاید به همین بغل دستی مان اجازه ندهیم که خودش باشد. بدون اینکه مجبور باشد زیر ذره بین عیب جویی و فضولی و قضاوت ما دست به خودسانسوری بزند...

در پاسخ، عده ای خواهند گفت که اوضاع به این تلخی هم نیست. و ایرانی جماعت، صفات مثبتی هم دارد. همین طور است. همیشه نقاط روشنی هم هست و حتما ایرانی ها هم صفات مثبتی دارند. اما یادمان باشد هرموقع خواستیم ذره بین دستمان بگیریم و اشکالات زندگی مان را ریشه یابی کنیم، قبل از اینکه همه چیز را گردن حضرات و مقامات بیندازیم به خودمان برگردیم و ببینیم که همه آن اشکالات در وجود خودمان هم هست. و معلوم نیست اگر خودمان هم روزی آن بالا نشستیم با اهرم هایی که دستمان هست بدمان نیاید که صدایی را خفه کنیم. سایتی را ببندیم. کسی را نادیده بگیریم، بی خیال ِ صدای کسی شویم، توی زندگی دیگری سرک بکشیم، آن یکی را تفتیش کنیم یا حتی دور خودمان خطی بکشی و فقط خودی ها را داخل راه بدهیم... فرضا که روزی همه چیز آزاد شد. همه زندانی ها آزاد شدند. سایت ها از فیلترینگ در آمدند. همه روزنامه ها را باز کردند. دیگر به پوشش کسی گیر ندادند. با این عادت ها و اخلاقهایمان چه می کنیم؟

می بخشید که طولانی شد. و البته که همه جا استثنا هم هست. اما چیزی که من تو همه ی این سالها به وفور بین همه مردم دیده ام همین است. شاید در مقیاس کوچکتر. ولی ماهیتش فرقی با آن محدودیت های گنده تر ندارد. تمایلی در ایرانی جماعت هست به "همرنگ جماعت شدن"... میل به شبیه ِ هم کردن همدیگر و شبیه بقیه شدن... خیلی عادت به خلاقیت نداریم و چیزی هم که به ظاهر خلاقیت به نظر می رسد تهش را که بگیری می رسی به تقلید. یعنی حتما از روی دست یکی دیگر (که معمولا آن یکی دیگر هم آن ور آب زندگی می کند) کپی شده و حاصل خلاقیت و ذوق و ابتکار خودمان نیست. دوستی که سالها در ایران نبود و بعد از مدتها برگشته بود می گفت انگار همه ی زن ها و دخترهای ایرانی را یک مادر زاییده. همه شان شبیه همدیگر هستند. مدل مو، لباس، آرایش، حتی رفتارها و عادتهایشان کپی همدیگر است...

گاهی فکر می کنم حتی اگر هیچ کس هم بالای سرمان حکومت نمی کرد همین مردم روزمره کوچه بازار و همین پدرمادرها و فک و فامیل و دوست آشنا برای محدود کردن همدیگر و ساختن یک زنجیره فیلترینگ و خودسانسوری کافی بودند. مردمی که اصلی ترین دغدغه شان از گذشته های دور تا همین حالا و در آینده "حرف مردم" بوده هیچ وقت نمی توانند آزاد زندگی کنند هرچند که پشت تریبون و توی وبلاگ هایشان داعیه ی آزادی خواهی داشته باشند. مردم ما همین حالا هم تو حصار "حرف و نگاه و نظر مردم" زندگی می کنند. و فرقی نمی کند. از عوام بی سواد و پابرهنه گرفته تا تحصیلکرده های دانشگاه رفته ی باسواد... زندان اصلی را همینجا، خود مردم برای خودشان و همدیگر ساخته اند...

بازهم می بخشید که طولانی تر شد. همینجا جمعش می کنم.
اما نکته جالب اینجاست که انگار این درد امروز و دیروزمان نیست. و ویروسی که چند خط بالاتر ازش نوشتم ظاهرا قرن هاست توی ذهن این مردم جاخوش کرده. طوری که تحلیل های دقیق و علمی آدم های کارشناس شصت هفتاد سال قبل و حتی قبل ترش هم دقیقا همین چیزها را می گوید. چیزهایی که من نوشتم نظر شخصیم بود اما این چهارتا منبع را به شما معرفی می کنم که از این نظر، فوق العاده خوندنی و جذاب و آموزنده هستن و پیشنهاد می کنم در اولین فرصت، سراغشون بروید:

http://s3.picofile.com/file/7398437090/%D8%B3%D8%A7%D8%B2%DA%AF%D8%A7%D8%B1%DB%8C_%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C_%D9%85%D9%87%D8%AF%DB%8C_%D8%A8%D8%A7%D8%B2%D8%B1%DA%AF%D8%A7%D9%86.pdf.html

http://s2.picofile.com/file/7123885806/%D8%AE%D9%84%D9%82%DB%8C%D8%A7%D8%AA_%D9%85%D8%A7_%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%86.pdf.html

http://s1.picofile.com/file/7110394408/%D8%AC%D8%A7%D9%85%D8%B9%D9%87_%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3%DB%8C_%D8%AE%D9%88%D8%AF%D9%85%D8%A7%D9%86%DB%8C.pdf.html

http://s1.picofile.com/file/7110407197/%DA%86%D8%B1%D8%A7_%D8%B9%D9%82%D8%A8_%D9%85%D8%A7%D9%86%D8%AF%DB%8C%D9%85_%D8%B9%D9%84%DB%8C_%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF_%D8%A7%DB%8C%D8%B2%D8%AF%DB%8C.pdf.html

*

پی نوشت (1): این کارتون کوتاه رو تقدیم می کنم به همه دوستان. مخصوصا جناب 59. به یاد ماشین بازی های بچگی مان. این کارتون را در کودکی بارها از تلویزیون دیده بودیم:
http://s5.picofile.com/file/8106085650/%D8%B1%D9%88%DB%8C%D8%A7%DB%8C_%D9%85%D8%A7%D8%B4%DB%8C%D9%86_%D8%A7%D8%B3%D8%A8%D8%A7%D8%A8_%D8%A8%D8%A7%D8%B2%DB%8C.3gp.html

پی نوشت (2): معما- این وردهای بی سروته جادوگری شما را یاد کدام کارتون می اندازد؟
http://s5.picofile.com/file/8106109834/BBB.flv.html
Heidii
Heidii

تعداد پستها : 102
Join date : 2013-02-02

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 Empty رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی

پست من طرف 59 السبت ديسمبر 28, 2013 7:12 pm








- خانم هایدی، سپاسگزارم از لطف شما،
مواردی که مطرح ساختید و همچنین فایل انیمیشن آلمانی
که بسیار بسیار خاطره انگیز بود (رویای سواری با ماشین).

برای اطلاع رسانی از بازپخش "عیالوار - ۱۳۷۱" نیز ممنون هستم.
با آنکه آنزمان از دیدنش خوشم نیامد (از بس که کپی ناشیانه‌ ای بود!)،
اما اکنون خود همین کپی بودن آن‌ و ...، خاطره و نوستالژی از آن‌ سالها گشته.
تماشایش کردم و همین نیز خاطره انگیز بود. چنین فیلمهایی همچون:
"حالا چه شود-۱۳۷۳"، "شریک زندگی‌-۱۳۷۳"، "مستاجر-۱۳۷۱" و ...،
در زمان خودشان بخاطر آن حس و حال "شصتی" که هنوز در سینما حضور داشت،
درجه ی "ج" یا نهایت "ب" میگرفتند و جزو کارهای متوسط بشمار می‌‌آمدند،
اما اکنون وقتی‌ با ناباوری آنها را دوباره می بینیم، اپتدا تعجب می‌کنیم!، و سپس ...
حسرت می‌خوریم که سینمایمان چه بود و به کجا رسید، حتی آن‌ سینمای درجه ی سه‌،
از "الف"‌های کنونی‌، بهتر و ملموس تر بود.



- "jasonbourne" گرامی، همه از دیده ی مهر شما و یاران همراه در این انجمن رویایی میباشد.
واقعن دست سازندگان فیلمهای شصت ایران درد نکند که چنین یادگار‌های زرینی را بجای گذاشتند. سپاسگزارم.
چه خوب هست که تشریف دارید، چون صحبتی‌ نیز با شما و البته سایر همراهان داشتم.

درمورد مطلب و حقیقتی که فرمودید، تنها اینرا اضافه کنم،
که "هر کسی کو دور ماند از اصل خویش، بازجوید روزگار وصل خویش".
آشفتگی چشمگیری هست در فضای فکری مردمان که ما نیز جزوی از آنها هستیم،
و سبب گردیده تا در هر چیزی، اصل رها شود و به حاشیه‌های توخالی پرداخته شود.
اما بگمانم، "بازگشت" فرا میرسد. ... دنیای امروزی، خیلی‌ لوس و سطحی نگر شده.


.
.
.



سرانجام فیلم "من مادر هستم (۱۳۸۹-۹۰)" را دیدم. آقای فریدون جیرانی، قلم خوبی‌ در فیلمنامه نویسی دارند
و کارهای دهه ی شصتی ایشان، شاید گواه بهتری بر این مهم باشد. در طی‌ ۱۲-۱۳ سال گذشته که به کارگردانی نیز
بطور آشکار و مستقیم روی آورند، فیلمهای ایشان همگی‌ از ساختار خوب سینمایی برخوردار هستند و در مقایسه
با آنچه در یک دهه و نیم گذشته در سینمای ایران می بینیم و افسوس می‌خوریم، یک سر و گردن بالاتر میباشند.
اما نگاه ایشان و سوژه ی داستانهایشان هر چه جلوتر میرویم، تلخ تر و زشت تر میگردد و نقطه ی اوج آنها البته تا کنون!،
همین فیلم مورد گفتگوی ما میباشد. من پیام اخلاقی‌ فیلم را همانند دیگران دریافت کردم و هیچ‌ شکی در آن نیست،
که "از هر دست بدهی‌، از همان دست نیز میگیری"، یا همان سیستم گردشی و چرخشی در کل هستی‌ که ما و کردارمان نیز،
جدا از آن‌ نیستیم. (در ضمن، چون قبلن با خانم هایدی و امیر جان صحبت مستقیم داشتیم در این زمینه ی "چرخشی"،
اینرا هم اضافه کنم که هفته ی پیش بطور اتفاقی، متوجه شدم که یک باور فکری و مکتب وار وجود دارد از دوران هند باستان،
با نام "کارما" که خودم بشخصه از آن‌ بی‌ اطلاع، اما به دیدگاه آن‌ رسیده بودیم):


http://fa.wikipedia.org/wiki/کارما



بله داشتم می‌گفتم که پیام فیلم "من مادر هستم" خب چیزیست که بارها نیز گفته شده، اما بخش ناخوشایند آن‌،
ایجاد لحظه های بیش از اندازه ناراحت کننده ی بسیاری است که بدست فیلمنامه ایجاد میشود. اصلن من اینرا بشما بگویم،
که درام‌های "فرا تلخ" انگار دارد اپیدمی میشود در سینمای ایران، آنهم از سوی فیلمسازانی که ژست روشنفکری همیشه داشتند -
("هیس، دخترها ... - ۱۳۹۱" نیز، همینگونه هست) - و حال در کارهای تازه ی خود، دایمن مشکل در مشکل می‌‌نویسند
و آنرا با خیال آسوده می‌‌سازند، بدون آنکه حواسشان باشد که این مخاطب، حق دارد، اصلن گناه دارد که اینهمه زشتی،
نامردی، خیانت و کثیفی را بیاد بشیند در سینما و یا در خانه اش پای دی وی دی با دیدن فیلمهای آنها ببیند و خواه ناخواه،
در هنایش ایجاد شده از آنها حتی برای چند لحظه فرو رود. زمانی بود که خالی‌ بندی در فیلم‌ها، به این بود که یک نفر مشتی میزد،
۳-۴ نفر همنقش می‌‌شدند با کف خیابان یا کوه، و یا دشت و بیابان. اما در زمان حاضر، گویا این زیاده روی، در نشان دادن
و پروراندن زشتی‌ها و پلیدی‌ها خود را نشان میدهد، و شده است یک عادت نادرست سینمایی. یک مورد دیگر هم که در این فیلم بود
و در سایر فیلم‌ها نیز براه افتاده، این است که خیلی اصرار دارند تا نوشیدن الکل را نشان دهند و جا و بیجا در فیلم بر این نکته تاکید میکنند
در حالی‌ که این بیشتر به یک "عقده گشایی سینما گرانه" میماند تا اینکه بخواهد در جای مناسب همانند دیگر موارد در فیلمنامه باشد.
(در فیلم "سالاد فصل - ۱۳۸۳" که ساخته ی همین کارگردان هست، بازی زنده یاد خسرو شکیبایی در سکانس "آشبزخانه - شب" که مینوشد،
هم بجا بود، و هم از سوی بازیگر، درست ایفا شده بود، اما در "من مادر ..."، بسیار مصنوعی بود):
 
 


فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 Cfq9xkc4pcjijon3omq_thumb

بازی زیبای خسرو شکیبایی در "سالاد فصل - ۱۳۸۳" ... (یادش گرامیست):
http://s5.picofile.com/file/8106178892/Khosro_Shakibiyi_Dar_Salade_Fasl_1383_.rar.html



نکته دیگری که شاید سبب گردید تا به "من مادر هستم"  توجه کنم و این چند رج نوشته گردد، به مورد رنگ و نورپردازی برمیگردد.
در بسیاری از فیلمهای هالیوودی، که از کارگر‌دانان برجسته ‌ای نیز میباشند، نور پردازی نقش مهمی‌ را ایفا می‌کند، بدین ترتیب،
که یک رنگ و یا نوری مشخص، در بیشتر پلان‌ها حضور دارد و سبب میگرد تا چشم تماشاگر، بطور ناخودآگاه با یک مورد دیداری مشترک،
در طول فیلم مواجه شود و فکر و حواسش، کل فیلم را زنجیر وار و سراسری دنبال نماید. نمونه‌های زیادی داریم در فیلمهای امریکایی،
که شاید دو فیلم بسیار زیبای "تنها در خانه"، یکی‌ از شاد‌ترین آنهاست، چرا که رنگ قرمز در بیشتر پلانهای آنها بویژه جایی‌ که،
قهرمان داستان هست، حضور دارد و چشم تماشاگر را مسرور مینماید. (رنگ قرمز و تنالیته هایش، در قالب لباس و وسایل،
در بیش از ۸۰ درصد فیلم "تنها در خانه" حضور دارد آنهم در نقطه ی طلایی):


فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 Lnoabiksshe8qyjrgby6_thumb  ......  فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 O631gpqbu829ewd3g5y_thumb  ......  فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 Cotmyalwvy1of92srwb_thumb



در زمینه ی وجود نور مشترک در طول فیلم، موارد بسیار زیادتری داریم که شاید بهترین آنها، فیلم کارگر‌دان بزرگ و فقید سینما،
"استنلی کوبریک" میباشد: "چشمان کاملن بسته - ۱۹۹۹" که در برخی‌ پلانهای آن‌، نور آبی‌ رنگ بخوبی حضور دارد،
به دیده ی مخاطب آرامش می‌بخشد و همچنین یکپارچگی دیداری ایجاد مینماید. همچنین در فیلم "یک جنایت کامل - ۱۹۹۸"،
که از فیلمهای درخشان با بازی هنایش گذار "مایکل داگلاس" می‌باشد نیز، "نور آبی‌"، بودنی کارساز و هنرمندانه دارد.


فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 Dkfiwx06e34uzmjdg729_thumb



حال باز گردیم نزد فیلم ایرانی خودمان که مورد اصلی‌ گفتگوی ما گشت: "من مادر هستم".
این فیلم شاید اولین نمونه ی‌ روشن و آشکاری‌ می‌باشد که تا کنون، در بیشتر پلان‌هایش، "نور آبی‌" استفاده شده
- (البته در دیگر فیلمهای آقای جیرانی نیز موضوع نور آبی‌ بوده اما شاید در "من مادر هستم"،
پر رنگتر به این مهم پرداخته شده است. سالاد فصل نیز از آن‌ بهر‌مند بود) -
و بدلیل نکات استوار بر دانش و هنر زیبایی شناسی‌ که بالاتر نام بردیم، برای تماشاگر این فیلم از جهت دیداری خوشایند مینماید،
(ساختار فیلم‌های آقای جیرانی، همگی‌ خوب و حرفه‌ای هستند)، اما از جهت اخلاقی‌ و مینوی، زشت و بد است ....
.... (کارگر‌دانان صاحب سبک ایران!، لطفا دوربین فیلمسازی تان را، از باتلاق بیرون آورید)


فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 X3h6ymgpbltewtnqa4k_thumb  ......  فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 5ku7sup85iwf52eprd3d_thumb


-----------------------------------------------------

پی‌ نوشت:
از دید نگارنده، فیلم "من مادر هستم"،
ساختاری "کوبریکی" دارد و بویژه در نماهای اینسرت (میانی)،
گرته برداری شده از "چشمان کاملا بسته" میباشد.


فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 Aethmpa1r9mp2tnkicj_thumb

.
.
.
سلامت باشید.


59
59

تعداد پستها : 1476
Join date : 2011-02-09
Age : 43
آدرس پستي : vj26081980@gmail.com

http://www.aparat.com/PanjaH_o_NoH

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 Empty رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی

پست من طرف Emiliano الأحد ديسمبر 29, 2013 8:12 am



1. قبل از هر چیزی، سلام.
و شرمنده که این مدت نتونستم درست و حسابی در خدمت باشم.
از همه ی دوستان؛ بخصوص، "59" عزیز؛ که، چراغ اینجا رو روشن نگه داشتن، ممنونم.

2. "59" عزیز، از خاطره ی زیبای "سوریه"ی شما لذت بردم. مثل همیشه از دل بود و بر دل هم می نشست.
بی صبرانه منتظر قسمت دوم اون هستم.
و ممنون از این که باز ما رو مهمون دو عکس زیبای خودت در اون سال ها کردی.
باز هم ممنونم از شما؛ بخاطر، فیلم های خوبی که به اشتراک می ذاری و کامنت های دوستان نشون از رضایتشون داره.

3. در مورد "پرژن گیگ" و کلاً هر چیز رایگان، همیشه همین طور بوده و هست، دیگه.
"پنیر رایگان" رو که فراموش نکردی؟

4. "هایدی" جان، خوشحالم که دوباره می بینمت.
دروغ چرا، مقدمه ی پست بالایی شما رو که خوندم، گفتم حتماً می خوای بعدش قولی رو که مدت هاست به بچه های اینجا دادی، عملی کنی؛ اما، دیدم خبری نیست.
راستش، بچه های اینجا خیلی هم دنبال کیفیت آنچنانی نیستن و اگه ممکن بود مثل جناب "59" "باجناق ها" رو با کیفیت کمتر بذاری، لطف خودتو نشون می دی.
ممنون.

5. در مورد "بچه های مدرسه ی والت" بنده گفتم که کاش از دوستان، کسی بتونه کشفش کنه اون شخص کیه و کلاً این موسیقی هم کشف شه.
بیشترین امیدم هم به دوست "امید"؛ یعنی، "افشین" خودمون بود؛ که، تا به این لحظه چیزی نگفته و نمی شه خیلی به کشفش امید بست.

6. گویا شما به ژاپنی تسلط دارید؟
اگه این طوره، بگید، نام چند کار "لیست خاکستری" رو براتون آپلود کنم، به کمک شما کشف و پاک شن. آره؟

7. از دلنوشته های شما؛ بخصوص، این که چرا ایرونی ها همه ش به هم نگاه می کنن و سرشون تو روزنامه و کتاب همدیگه س، هم خیلی لذت بردم و هم سال هاست باهاش موافقم و همیشه از این بابت حرص می خورم.

8. بنده هم ذره ای 30یا30 نبوده، نیستم و خوشمم از بحثاش نمی یاد؛ اما، در ادامه ی حرف های قشنگ شما، باید اینو هم اضافه کنم که ایرونی ها یه عادت خیلی بد دیگه هم دارن و اون هم این که هر گندکاری خودشون رو به رییس جمهور و دولت ربط می دن.
طرف، با عرض معذرت، خودش نمی تونه شلوارشو بالا بکشه، می زنه دختر مردم رو با ازدواج باهاش بدبخت می کنه، بعد می گه: چرا دولت به فکر بیکاری و سربازی جوونا نیست!
آقا، بیکاری از بی عرضگی خودته!
وانگهی، تویی که بیکار بودی، غلط کردی رفتی ازدو کردی.

هر اشتباه خودمونو که نباید به بالادستی ها و این که دوره ی ریاست جمهوری کی بوده و کی نبوده ربط بدیم.
این هم درد دل من بود.

9. از 4 کتابی که گذاشتید، کتاب بسیار زیبای "چرا عقب مانده ایم" رو پیشتر خونده بودم و لذت برده بودم و 3 کتاب دیگه ی شما رو هم در اسرع وقت باید بخونم. ممنون.

10. کارتون "ماشین بازی" شما باید یه اپیسود از "قصه های آقا خرسه" (Janoschs Traumstunde) باشه، درسته؟
عاشق اپیسود "سرخپوست"ش بودم. یادته؟
"یک سرخپوست هیچ وقت ننشست!"

(این قد بدم می یاد همیشه سرخ پوستا و روبات ها فعل هاشون رو به گذشته می گن! یکی از مسخره ترین کلیشه های دوبله شده.)

11. من یاد وردهای بی مزه ی "میو میو عوض می شه" افتادم.
خود کارتونش بی نظیر بود؛ اما، اون وردها نه.

نوع خودندش هم منو یاد عروسکای "چیه و چرا" انداخت و لوس خودناشون.



12. و اما، ادامه ی کارهای نیمه کاره. تا اینا تموم شن و من نفس راحتی بکشم از یه کار دیگه که تموم کردم، چیزی باقی نمونده:

فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 Vhwpuml38k10l4b0nirs_thumb
فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 Ql2qtnu8542t505wb1r4_thumb
فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 Gpi2jm4g0h9wclkt0ez_thumb
فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 Q3xzcd4m0cjp8rrttjq_thumb
فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 9kcz6f2jp43so7mvva7q_thumb
فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 1vudf7jhebj3ygoyni5e_thumb
فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 Bdbi118h5cudn9177fis_thumb
فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 Jsz0aytx2z9l2uicyjw_thumb
فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 Z8nt38ipc7xji56q59ot_thumb
فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 Eplrnjb6ozg6581euzx9_thumb
فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 W8i9j12ii68ii67fjyj3_thumb
فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 Wicpap6if3g51qaf50h_thumb


Emiliano

تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 Empty رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی

پست من طرف Heidii الأحد ديسمبر 29, 2013 12:58 pm

Emiliano نوشته است:
4. "هایدی" جان، خوشحالم که دوباره می بینمت.
دروغ چرا، مقدمه ی پست بالایی شما رو که خوندم، گفتم حتماً می خوای بعدش قولی رو که مدت هاست به بچه های اینجا دادی، عملی کنی؛ اما، دیدم خبری نیست.
راستش، بچه های اینجا خیلی هم دنبال کیفیت آنچنانی نیستن و اگه ممکن بود مثل جناب "59" "باجناق ها" رو با کیفیت کمتر بذاری، لطف خودتو نشون می دی.
ممنون.

5. در مورد "بچه های مدرسه ی والت" بنده گفتم که کاش از دوستان، کسی بتونه کشفش کنه اون شخص کیه و کلاً این موسیقی هم کشف شه.
بیشترین امیدم هم به دوست "امید"؛ یعنی، "افشین" خودمون بود؛ که، تا به این لحظه چیزی نگفته و نمی شه خیلی به کشفش امید بست.

6. گویا شما به ژاپنی تسلط دارید؟
اگه این طوره، بگید، نام چند کار "لیست خاکستری" رو براتون آپلود کنم، به کمک شما کشف و پاک شن. آره؟

7. از دلنوشته های شما؛ بخصوص، این که چرا ایرونی ها همه ش به هم نگاه می کنن و سرشون تو روزنامه و کتاب همدیگه س، هم خیلی لذت بردم و هم سال هاست باهاش موافقم و همیشه از این بابت حرص می خورم.

8. بنده هم ذره ای 30یا30 نبوده، نیستم و خوشمم از بحثاش نمی یاد؛ اما، در ادامه ی حرف های قشنگ شما، باید اینو هم اضافه کنم که ایرونی ها یه عادت خیلی بد دیگه هم دارن و اون هم این که هر گندکاری خودشون رو به رییس جمهور و دولت ربط می دن.
طرف، با عرض معذرت، خودش نمی تونه شلوارشو بالا بکشه، می زنه دختر مردم رو با ازدواج باهاش بدبخت می کنه، بعد می گه: چرا دولت به فکر بیکاری و سربازی جوونا نیست!
آقا، بیکاری از بی عرضگی خودته!
وانگهی، تویی که بیکار بودی، غلط کردی رفتی ازدو کردی.

هر اشتباه خودمونو که نباید به بالادستی ها و این که دوره ی ریاست جمهوری کی بوده و کی نبوده ربط بدیم.
این هم درد دل من بود.

9. از 4 کتابی که گذاشتید، کتاب بسیار زیبای "چرا عقب مانده ایم" رو پیشتر خونده بودم و لذت برده بودم و 3 کتاب دیگه ی شما رو هم در اسرع وقت باید بخونم. ممنون.

10. کارتون "ماشین بازی" شما باید یه اپیسود از "قصه های آقا خرسه" (Janoschs Traumstunde) باشه، درسته؟
عاشق اپیسود "سرخپوست"ش بودم. یادته؟
"یک سرخپوست هیچ وقت ننشست!"

(این قد بدم می یاد همیشه سرخ پوستا و روبات ها فعل هاشون رو به گذشته می گن! یکی از مسخره ترین کلیشه های دوبله شده.)

11. من یاد وردهای بی مزه ی "میو میو عوض می شه" افتادم.
خود کارتونش بی نظیر بود؛ اما، اون وردها نه.

نوع خودندش هم منو یاد عروسکای "چیه و چرا" انداخت و لوس خودناشون.

بسیار ممنون هستم از جناب میحا به خاطر موسیقی باخانمان و مخصوصا ممول. موسیقی ممول برای من خاطره ای را زنده می کند که مربوط به یازده سالگی ام می شود: یک روز بعداز ظهر مادرم مقداری سیب زمینی سرخ کرده بود و همراه خواهر و برادرم نشسته بودیم جلوی تلویزیون. کارتون ممول با همین موسیقی خاطره سازش داشت شروع می شد و ما هم مشغول مخلوط کردن سیب زمینی های سرخ کرده با سس خرسی بودیم (سس گوجه ای که ظرفش یک خرس پلاستیکی قرمز بود) تابستان بود و هرکدام از ما یک جوجه رنگی داشتیم که آن روز بعدازظهر توی حیاط رهایشان کرده بودیم تا برای خودشان بچرخند و خاک بازی کنند. هنوز اولین سیب زمینی آغشته به سس را به سمت دهانم نبرده بودم که قشقرقی توی حیاط به پا شد و سروصدای جوجه ها بلند شد. گربه ای هوس عصرانه کرده بود و افتاده بود دنبال جوجه ها. تا خودمان را برسانیم گربه یکی از جوجه ها را به دندان گرفت و پرید روی دیوار که فرار کند. مادرم که غیر مسلح بود و با ظرف سیب زمینی هایش دویده بود توی حیاط، همان بشقاب ملامین را همراه سیب زمینی های قرمز رنگش پرت کرد سمت گربه. دزد فراری دستپاچه شد، جوجه را روی دیوار رها کرد و فلنگ را بست...
هنوز هم وقتی این موسیقی را می شنوم منظره سیب زمینی های پخش و پلا شده وسط حیاط و جوجه ی روی دیوار و سر و صدای دوتا جوجه ی دیگر و دلهره آن روز برایم زنده می شود. جوجه ها را به اتاق بردیم و از آنها دلجویی کردیم و گذشت. آنها هم بعدها هرکدام خروسی شدند برای خودشان...
*
ممنونم از شما جناب 59- به خاطر یادآوری سریال پل کوچولو (دانه ی گزنه) اتفاقا مدتی بود به آن فکر می کردم و اینترنت را هم کلی گشتم تا حداقل یک تک قسمت ازش پیدا کنم ولی چیزی نبود. لینکی که شما لطف کردین و زیر نوشته تون گذاشتین نتونستم بازکنم. ممکنه اکسپایر شده باشه؟... راستش همون موقع زیاد از قیافه پل کوچولو خوشم نمیومد- مخصوصا مدل خندیدنش (شاید چون مادرم هربار کلی ازش تعریف می کرد که ماشالله چقدر خوشگل و بانمکه!) و پدر فلورنتین  بابا بزرگ  ... خیلی ماجراهاشون رو دوست داشتم.
این سریال بر اساس کتابی به همین اسم ساخته شده:
فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 9782710304029
*
جناب امیلیانو- من بارها گفته ام که اینجا به اسم شما روی پا و فعال است. پس بهتر است باشید و بنویسید!
خیلی دوست دارم هرچیزی که توی توبره ام دارم و فکر می کنم برای کسی خاطره ساز و خواستنی است به هرشکلی شده در اختیارشون بگذارم. اما همانطور که بارها نوشته ام و شما به عنوان یک هموطن به خوبی باهاش آشنا هستید، از یک مرزی آنورتر، واقعا دست بسته ام! فایل باجناغ ها در اصل دو گیگ است. اگر قرار باشد حجمش را کم کنیم و از کیفیتش بیندازیم می شود رساندش به دویست مگ با فرمت "تری جی پی" (مجموعه ای از پیکسل های رنگی)... غیر از جناب 59 که خارج از ایران تشریف دارند، کسی از بچه های داخل تاحالا فایل دویست مگی برای فروم آپلود کرده؟... راستش من که قاصرم!... حتی اگه کیفیت بالا را هم بی خیال بشویم، وسط کار آپلود اینقدر ارور و اشکال می آید و کار متوقف می شود که... بگذریم... همه بچه های اینجا قدردان جناب 59 هستن که با سخاوتمندی فیلم هاشون رو روی اینترنت به اشتراک می گذارند. و البته امکانات اینترنتی ایشان در خارج از کشور، این کار رو براشون سهل تر می کند.

جناب امیلیانو- راستش من اصلا ژاپنی نمی دانم و همین مقدار اندک را هم اینقدر توی اینترنت دنبال آهنگ و کارتون قدیمی ژاپنی گشته ام، دست و پا شکسته یاد گرفته ام. راستی چقدر خوب است که شما هم مواردی را که در مورد اخلاق و عادات هموطن هامون نوشتم درک می کنید و بهش رسیدین!
در مورد کارتون ماشین اسباب بازی هم کاملا درست اشاره کردین. این مال همون مجموعه خرسه است است و ماجرای سرخپوست را هم تا حدی یادمه (همونی که دست به سینه دنبال بچه هه راه می افتاد و مدرسه و هرجایی می رفت دنبالش بود.) من قسمت پاناما رو بیشتر یادمه که خرس و ببره شال و کلاه کرده بودن برن پاناما و آخرش به خیال اینکه رسیدن، برمی گردن به همون علفزار و خونه ی خودشون!
اون ورد بی سر و ته جادوگری مال کارتون سیندرلا بود. اونجایی که خانوم جادوگره اومد تا لباس و اسب و کالسکه اشرافی واسه سیندرلا جور کنه تا خودشو برسونه به مراسم پسر حاکم.

حالا که صحبت به اینجا رسید یه چیزی رو دنباله حرف قبلیم (تو قسمت موسیقی ها) اینجا بنویسم. این رو چه خودتون بهش رسیدین یا هنوز سرنخی ازش ندارین، از من یادتون بمونه. شاید یه روزی خودتون هم متوجهش بشین یا هیچ وقت نخواهید که باور کنید. ولی یادآوری من ئتوی ذهنتون می مونه. و راستش این یکی جزو معدود چیزاییه که تقریبا دیگه هیچ شکی در موردش ندارم:
خیلی از چیزهایی که توی قصه ها و کارتونها و فیلمهای تخیلی به اسم افسانه نشون ما میدادن، حقیقت دارن. اینها چیزهایی هستن که نسل های خیلی دور و مردم باستانی گذشته، به چشم خودشون می دیدن و باهاشون زندگی می کردن. بعد کم کم به اسم قصه و افسانه سینه به سینه نقل شدن و از گذشته ها رسیدن به ما. ما و بچه هامون و بچه های اونها، قصه ی پری ها و دیوهای محبوس شده توی شیشه و چراغ جادو و قالیچه های پرنده و معجون ها و وردهای جادویی و آینه های پیشگو رو تو کتاب داستانها می خونیم و تو کارتونهای دیزنی و فیلم های هالیوود می بینیم و می گذاریم به حساب تخیل نویسنده و سازنده. در حالیکه همین امروز هم آدمهایی این چیزها رو به چشم خودشون می بینن و باهاشون زندگی می کنن. این آدمها همه جا هستن. حتی توی خود هالیوود. اما صداش رو درنمیارن.
همین.
*
پی نوشت:
جناب 59- خودتان بهتر می دانید که انگلیسی ها چقدر به جادوگری علاقه دارند. این کار تا جایی بیخ پیدا کرده بود که در دوره های گذشته، تعداد زیادی از این جماعت جادوگر را یکجا جمع کردند و اعدام کردند (=سوزاندند)
این کار البته هنوز هم متداول و مرسوم است و فقط ظاهر و صورت امروزی و مدرن به خودش گرفته. امروز دیگر خبری از آن جادوگرهای آبله رو و زشتی که توی مخروبه ها و جاهای متروکه، معجون های بدبو درست می کردند و جلوی گوی بلورین، پیشگویی می کردند نیست. خوبی جادوگرهای امروزی این است که هیچ چیزشان شبیه جادوگرها نیست!
Heidii
Heidii

تعداد پستها : 102
Join date : 2013-02-02

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 Empty رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی

پست من طرف 59 الأحد ديسمبر 29, 2013 3:04 pm






- میحا ی گرامی، ممنون هستم برای روشنگری و اطلاعات در مورد آهنگ ها.


- خانم هایدی، من هم ممنون هستم برای خاطره‌ای که بیان فرمودید.
بی‌ گمان، سیب زمینهای سرخ شده آنهم آغشته به سس‌ قرمز ‌خرس نشان،
یکی‌ از نوستالژی‌های ما هست بویژه از عصر‌های جمعه در دهه ی شصت،
که بساط ماهی‌ تابه و این سیب زمینی‌‌های ترد، داغ و شور مزه، براه بود.
جای این نکته خالی‌ بود در انجمن، که یادآوری بسیار بجایی داشتید.

راستش فایل تصویری پل کوچولو را من نزدیک به سه‌ سال پیش، با استفاده از
چند ویدئو که در ی.و.ت.و... بود انجام و قرار دادم که البته تا کنون،
لینک آن‌ همانگونه که فرمودید، کلن از دسترسی‌ خارج شده. البته تیتراژ این سریال،
با همین نام فارسی آن‌، در سایتهای وطنی همچون "آپارات" موجود میباشد.
از طرفی‌ فایلی که قرار داده بودم در هارد قبلی هست که دسترسی‌ مستقیم به آن‌ ندارم.
با اینحال، اکنون آن‌ ویدیو‌های جداگانه را یافتم، و فایلی همانند قبلی، مونتاژ و در لینک زیر قرار گرفت،
که شامل تیتراژ و قسمت‌هایی از متن سریال میباشد با مدت زمان تقریبی ۶ دقیقه.
حتمن در فرصتی مناسب، تمامی کارهای تدوین شده ی گذشته که در هارد هستند،
دوباره در سرور دائمی بارگذاری و تقدیم فروم رویایی خواهند شد.
در مورد جادوگری نیز، بله، کاملا درست میفرمایید. کلن بریتانیا،
سالهاست که در شرق نیز جادوگری می‌کند!.

فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 Roq8ry6ggwjlx25qu99u_thumb
http://s5.picofile.com/file/8106349884/Pol_Kuchulu_Graine_dortie_1973_.rar.html


در ضمن، حال که سخن از سریالهای خارجی‌ دوران شصت بمیان آمد،
دعوت مینمایم تا اگر تاکنون ملاحظه نفرمودید، از پست زیر نیز دیدن بفرمائید،
فایل تصویری آن هم به برکت "پیکو فایل" پابرجاست.
 
سریال " زندگی لئوناردو دا وینچی " (۱۹۷۱)
https://koodaki-nojavani.forumfa.net/t20p620-topic

.
.
.
59
59

تعداد پستها : 1476
Join date : 2011-02-09
Age : 43
آدرس پستي : vj26081980@gmail.com

http://www.aparat.com/PanjaH_o_NoH

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 Empty رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی

پست من طرف Mihakralj الأحد ديسمبر 29, 2013 3:26 pm

سلام به شما سرکار خانم هایدی و دیگر دوستان،
در واقع من انتظار نداشتم که چنین خاطره زیبایی رو از آهنگ ممول بشنوم.
من هم بشخصه خیلی این آهنگ رو دوست دارم.

در مورد سریال "پل کوچولو" اگه اشتباه نکنم چون سریال اصلی از آهنگی فرانسوی بهره می برد که صدای خواننده زن داشت ، آهتگ تیتراژ رو با یکی از آهنگ های "پل موریه" عوض کردند.
یادم نمی یاد که کدوم آهنگ "موریه" بود و باید یکی تیتراژ رو به اشتراک بگذاره تا آهنگ اصلی رو پیدا کنم واستون.

در مورد "مردم ایران" کتاب هایی رو به اشتراک گذاشتین که من هیچکدوم رو نخوندم و باید وقت بگذارم واسه مطالعه اونها.
تشکر می کنم واسه مطالب خوبی که به اشتراک گذاشتین و به حق هم درست هست.
ولی من خواستار یک نگاه دیگه به این قضیه هستم و این نظر فعلی من هست و شاید با خواندن اون کتاب ها کمی و یا کلا تغییر کند.

شما اگر بخواهید یکی از ساده ترین موجودات زنده "مثلا یک تک سلولی" را رشد دهید باید شرایط رشد رو واسش فراهم کنید. و اون وقت این تک سلولی رشد خواهد کرد.
حال اگر بخواهد یک ویروس رو رشد دهید(ویروس نماد بدی هست) باید شرایط رشد ویروس رو فراهم کنید. و ویروس رشد خواهد کرد.

این حدیث جالب رو از حضرت محمد بخوانید:

پيامبر صلي الله عليه و آله : صِنْفانِ مِنْ اُمَّتى اِذا صَلُحا صَلُحَتْ اُمَّتى وَ اِذا فَسَدا، فَسَدَتْ اُمَّتى، قيلَيا رَسولَ اللّه ِ وَ مَنْ هُما؟ قالَ: اَ لْـفُقَهاءُ وَ الاُْمَراءُ؛

دو گروه از امّت من اگر صالح شوند، امّتم صالح مى شوند و اگر فاسد شوند، امّتم فاسدمى شوند. عرض شد اى رسول خدا آن دو گروه كدامند؟ فرمودند: عالمان و حاكمان.
كد:

http://www.hadithlib.com/hadithtxts/view/300244

تعبیر دیگر از این حدیث این هست که :" هر گاه حکام حکومتی فاسد شوند بطبع مردم هم فاسد خواهند شد."
به زبان ساده ، شما محیط رشد رو فراهم می کنید و مردم رشد خواهند کرد.

من به عنوان حاکم فاسد برای اینکه به امور خود بپردازم و مشکلی واسم پیش نیاید محیط رشد منفی رو گسترش می دهم و بطبع مردم هم در همین محیط رشد خواهند کرد.
آیا انتظار دارید یک فرد در محیط منفی رشد مثبت داشته باشد؟
پس تغییر محیط باعث تغییر جهت و جریان رشد هست.
این احادیث جالب هم بخوانید:

پيامبر صلي الله عليه و آله : اِنَّما اَهْلَكَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِكُمْ اَنـَّهُمْ كانوا اِذا سَرَقَ فيهِمُ الشَّريفُ تَرَكوهُ وَاِذا سَرَقَ فيهِمُ الضَّعيفُ اَقاموا عَلَيْهِ الْحَدَّ؛

نابودى مردمان پيش تر از شما از آنجا بود كه اگر سرشناسى دزدى مى كرد، رهايش مى ساختند و چون ناتوانى دزدى مى نمود، مجازاتش مى كردند.
كد:

http://www.hadithlib.com/hadithtxts/view/300261

امام على عليه السلام : مَنْ لَمْ يُصْلِحْ نَفْسَهُ لَمْ يُصْلِحْ غَيْرَهُ؛

هر كس خودش را اصلاح نكند، نمى تواند ديگران را اصلاح نمايد.
كد:

http://www.hadithlib.com/hadithtxts/view/300243

به دور از همه این احادیث در زبان فارسی این گفته همیشه در ذهن ما هست که:
چو خشت اول نهد معمار کج تا ثریا رود دیوار کج.

فکر کنم تا حدی توانسته باشم منظور خودم رو برسانم.

میحا.
Mihakralj
Mihakralj

تعداد پستها : 169
Join date : 2012-04-15

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 Empty رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی

پست من طرف Emiliano الأحد ديسمبر 29, 2013 3:38 pm

1. "هایدی" جان، شما نسبت به بنده لطف دارید.
همه باشیم و اینجا رو زنده نگه داریم. و خاطرات رو.

2. در مورد "59" عزیز، تا جایی که بنده خبر دارم، ایشون همشهری خودتون هستن و تموم زحمات آپلودشون در حجم های بالا، همه از سر علاقه و عشق و سخاتشونه.
شاید با کمی مشورت با ایشون بتونید به کمک نرم افزار مفیدتری، هم حجم و هم فرمت رو به ترتیب کمتر و بهتر کنید تا 3gpی؛ که، به نظر من یکی از توهین آمیزترین فرمت های تموم دنیا بود و هست.
ایشون فیلم های 90 دقیقه ای رو تونسته ن توی کمتر از 100 مگ و با کیفیتی خوب (نه عالی) جا بدن.
البته، اگه بین 80 تا 90 مگ هم براتون مقدور نیست، قضیه ش جداست؛ اما، باز هستن نرم افزارهایی که می تونن یه فایل رو بدون مشکل به تعداد دلخواهی قسمت تبدیل کنن و بعد روی یکی شون کلیک کنی، همه ی فایل ها، یک فایل واحد شن.
بگذریم. از شما به ما بیشتر از این ها رسیده و امیدوارم از بنده ناراحت نشده باشید.

3. از این قسمت "قصه های آقا خرسه" یه فیلم سینمایی هم چن سال پیش ساختن؛ که، خیلی باکیفیت بود و از اونایی که من باهاشون حال نمی کنم. امیدوارم منظورتون اون نباشه؛ اما، اون قسمت رو که می گید، من هم یادمه.
در مورد سرخپوسته هم درست زدید تو خال.

4. حقیقتش بنده تا به این سن هرگز نه "سیندرلا"، نه "آناستازیا"، نه "دیو و دلبر" و نه هیچ یک از کارتون هایی از این دست رو نه دیده م و نه میلی به دیدنشون دارم.
همیشه اونا رو کارتونایی دخترونه می دونسته م و ضمن احترام به دخترا، هرگز دوس نداشته م کارتون هایی از این دست رو ببینم.

از ژانر تخیلی و جادوگری هم هرگز خوشم نیومده و باز شاید باور نکنید حتا نتونسته م 5 دقیقه از مثلاً یکی از کارهای "هری پاتر" رو تحمل کنم و این هم سلیقه ی کج ماست، دیگه!


5. و باز برای این که دست خالی نباشم:

فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 861vrgk5e5ga41zbtu5f_thumb
فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 1fiat5s9qs4gbveeu8h5_thumb
فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 Mkugtixp0wqvk70ecnu_thumb
فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 Csy31nfk6b6g3xfamja0_thumb
فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 Ydo9b3oformghl34if1_thumb
فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 Qgbckk5ez42nl77ch02y_thumb
فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 2vqunyid5yfxp5ixyp5_thumb
فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 Fu1eqiw6jdhpqkkphd_thumb
فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 2uvvmp3o53wm958mewla_thumb
فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 Va400bmpbxhf9ixg42q2_thumb
فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 22pr9f68e7sdzr5it6_thumb

Emiliano

تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 Empty رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی

پست من طرف Mihakralj الأحد ديسمبر 29, 2013 5:08 pm

Heidii نوشته است:
جناب 59- خودتان بهتر می دانید که انگلیسی ها چقدر به جادوگری علاقه دارند. این کار تا جایی بیخ پیدا کرده بود که در دوره های گذشته، تعداد زیادی از این جماعت جادوگر را یکجا جمع کردند و اعدام کردند (=سوزاندند)
این کار البته هنوز هم متداول و مرسوم است و فقط ظاهر و صورت امروزی و مدرن به خودش گرفته. امروز دیگر خبری از آن جادوگرهای آبله رو و زشتی که توی مخروبه ها و جاهای متروکه، معجون های بدبو درست می کردند و جلوی گوی بلورین، پیشگویی می کردند نیست. خوبی جادوگرهای امروزی این است که هیچ چیزشان شبیه جادوگرها نیست!
[/right]

با سلام،
من اگر بخواهم این ایده رو به موسیقی ربط دهم سریع به سراغ گروهی از انگلیس می روم که به پدر بزرگ هارد راک و تا حدی هوی متال مشهورند.
منظور من " بلک سبت" هست که کارشون رو با خوانندگی "آزی آزبرن" شروع کردند.
همین اسم " بلک سبت" حکایت و اشاره به جادوگری دارد و از شنبه معروف صحبت می کند.
اگر به اشعار و ترانه های آلبوم های اولیه این گروه نگاه کنید مدام قضیه جادو و جادو گری پیش کشیده شده است.
شاید بتوان گفت که راز موفقیت این گروه و جذب مخاطب این گروه در کشور انگلیس خواندن مسائل مورد علاقه این مردم (جادوگری) به زبان آهنگ و سبکی جدید در موسیقی هست.

اینها اسم چند آهنگ از آلبوم هایب اولیه این گروه هست: The Wizard و Evil Woman, Don't Play Your Games With Me و Fairies Wear Boots و Sabbath Bloody Sabbath و Sabbra Cadabra و غیره.

حال مطالعه محتوای این اشعار به عهده خودتان.

میحا.


Mihakralj
Mihakralj

تعداد پستها : 169
Join date : 2012-04-15

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 Empty رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی

پست من طرف 59 الثلاثاء ديسمبر 31, 2013 10:12 am

فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 Fpdk2q77y12q5rzth3j

پیشگفتار:

با درود خدمت یاران گرامی.
چه سکوت سردی در انجمن رویایی برپاست.
بشکنیمش با دو فیلم ....
- امیر جان، سپاسگزارم از لطف شما،
"کارما" را در اصل، همه باهم آموختیم جلوتر،
و سپس به نامش نیز هم، باهم دست پیدا کردیم.
باز هم ممنون هستم از دیده ی مهر شما و همراهان ارجمند.

--------------------------------------------


پرواز پنجم ژوئن - ۱۳۶۸

فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 9ejtsx53ci69rrm5m86_thumbفیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 B9lot39t6622lync1h3d_thumbفیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 Ftrp9siu61y4vh1kh9k2_thumbفیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 Ek0tt7g7qgdb7qlc4tv5_thumb

فیلم کامل "پرواز پنجم ژوئن - ۱۳۶۸" در یک فایل فشرده:
http://elmond.persiangig.com/Parvaze%205%20June-1368%20.rar

.
.
.


عیالوار - ۱۳۷۱

فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 14vzmasqopglhyrclng6_thumbفیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 L1lmn143q05vwny8ewj_thumb

فیلم کامل "عیالوار - ۱۳۷۱" در یک فایل فشرده:
http://elmond.persiangig.com/Ayalvar-1371.rar

- (توضیح: اندازه ی این فایل، از همان ۱۰۰ مگابایتی های خودمان می‌باشد،
چرا که گمان کردم اگر با اندازه ی اصلی‌ قرار گیرد، خود فیلم از جهت ساختار،
اهمیت ارایه با کیفیت اوریجینال و به همان نسبت اندازه ی فایل بالاتر را نخواهد داشت،
اما از دیدگاه بازیافت خاطره ها، با همین کیفیت متوسط تصویری نیز کافی‌ خواهد بود)


------------------------------------------------------------

پی‌ نوشت:

یکی‌ از بازیگران تحصیل کرده و باکلاس سینمای شصت ایران،
جناب آقای دکتر ناصر آقایی میباشند:

فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 Xc47r6b25zzr7sg3xsq

- مدرك دكتری از دانشگاه واریک انگلستان
- كارشناسی ارشد از دانشگاه ایالتی‌ فلوريدا امریکا
- كارشناسی هنرهای نمايشی از دانشكده هنرهای دراماتیک ایران
- استاد دانشگاه تهران (تئاتر و هنر‌های نمایشی)، مترجم، بازیگر رادیو، سینما و تلویزیون.

فیلم‌های خوش ساخت و ماندگاری همچون:
"اشباح-۱۳۶۰، "شبح کژدم-۱۳۶۵"، "تصویر آخر-۱۳۶۵"، "پرواز پنجم ژوئن-۱۳۶۸" و ...،
همگی‌ یادگارهایی از هنر بازیگری و شناخت دراماتیک ایشان، در دوران سینمای زرین شصت می‌باشد.

فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 566dnucy3hbxx0wgow7_thumb

فیلم بیادماندنی "تصویر آخر-۱۳۶۵"، از ساخته‌های "مهدی صباغ زاده" که او هم از کارگردانان ممتاز
و خاطره ساز شصت می‌باشد، قبلن در فروم رویایی قرار گرفته بود. فیلمنامه ی آن‌ بقلم "فریدون جیرانی" می‌باشد،
که البته خود کارگردان نیز در نگارش آن‌ همکاری داشته. با اینحال این فیلمنوشت، در سبک سینمای وحشت هم،
تا اندازه ای قرار می‌گیرد - در سکانس منزل دکتر، تنهایی و ترس او از وجدان به درد آمده اش، بخوبی بر تماشاگر هنایش میگذارد.


فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 Uk18rz08v7rqyc4mp5g_thumbفیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 Yvkw89ko67hr5vdyp58z_thumbفیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 Rptxk84ul2b9vr3ybyz8_thumbفیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 Mf0fnsudzt30jeen41m0_thumb

فیلم کامل "تصویر آخر - ۱۳۶۵ در یک فایل فشرده:
http://www.4shared.com/rar/-E7Wp_m_/Tasvire_Akhar-1365.html

.
.
.


- آیینه شاید بهترین جایی باشد، که انسان با خود و وجدانش، بی‌ هیچ تعارفی روبرو میشود،
و در این تنهایی خاموش، لحظاتی هر چند کوتاه را سپری می‌کند، از اینرو در فیلم‌ها
و سریالها نیز، پلان‌هایی که بازیگر در جلوی آیینه قرار دارد،
از آرامش و حس تفکر برانگیزی برخوردار هستند.


فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 U3h9rh7v954kopjas8xh_thumbفیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 Uruwjgyg5p49rp4ya9b_thumb

(دکتر ناصر آقایی در نمایی از فیلم "تصویر آخر - ۱۳۶۵")


.
.
.
جاودان باد یاد خاطرات کودکی و نوجوانی.
شاد و سلامت باشید.


59
59

تعداد پستها : 1476
Join date : 2011-02-09
Age : 43
آدرس پستي : vj26081980@gmail.com

http://www.aparat.com/PanjaH_o_NoH

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 Empty رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی

پست من طرف 59 الأربعاء يناير 01, 2014 9:24 am



.
.
.

توضیح و درخواست

- سایت پرشین گیگ، همانند برقی‌ بود که رفت، سپس پس از چند روز آمد،
اما با این قطع و وصل شدنش، تعدادی از دستگاه‌های الکترونیکی ما را سوزاند!.

خودشان (پرشین گیگ) در صفحه ی اصلی‌ اکنون اینرا نوشته اند: "در این بین بسیار اندک کاربرانی خواهند بود،
که با کمترین حذف فایل روبرو خواهند شد که پیشاپیش عذرخواهی ما را پذیرا باشند"

اما در واقعیت، تمام فایلهای بارگذاری شده در طی‌ ۳ ماه! گذشته در آنجا،
همگی‌ پاک شدند!. من اکنون تمامی کلیپ ها و فایلهای تصویری را که از بین رفته بودند،
دوباره بارگذاری و لینک‌هایشان در فروم رویایی جایگزین شدند ... اما چند فیلم سینمایی،
که در طی‌ ۲ ماه گذشته، یعنی‌ پس از تمام شدن فضا در فور شرد، در پرشین گیگ قرار داشتند
و اکنون پاک شده اند را، جایگزین نکردم و آن‌ فیلم‌ها در دسترس فروم نیستند. اگر از سوی اعضا و یا مهمانان گرامی،
درخواستی بود برای بارگذاری دوباره ی آن‌ چند فیلم، اطلاع بفرمائید تا در اولین فرصت، لینک جایگزین تقدیم گردد.

- چندی پیش در پست مربوط به جناب رضا رویگری، یک فایل تصویری تقدیم گردید از سکانس‌های "منزل شاپوری در بوتیک".
شوربختانه فایل اصلی‌ آن‌ در دسترس خودم نیست، دلیلش را هم نمی‌دانم، شاید اشتباهی‌ پاک شده از کامپیوتر.
اگر از یاران ارجمند، کسی‌ آن‌ کلیپ را بارگیری و در اختیار دارد، خواهشمندم در یک سرور موقتی بارگذاری،
و به دست من برساند، تا این کلیپ را نیز، جایگزین گردانم. سپاسگزارم، سلامت باشید.

فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 Vgv8oi50gjqch4ex7us_thumb

.
.
.

59
59

تعداد پستها : 1476
Join date : 2011-02-09
Age : 43
آدرس پستي : vj26081980@gmail.com

http://www.aparat.com/PanjaH_o_NoH

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 Empty رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی

پست من طرف Emiliano الأربعاء يناير 01, 2014 1:00 pm

59 نوشته است:

.
.
.

توضیح و درخواست

- سایت پرشین گیگ، همانند برقی‌ بود که رفت، سپس پس از چند روز آمد،
اما با این قطع و وصل شدنش، تعدادی از دستگاه‌های الکترونیکی ما را سوزاند!.

خودشان (پرشین گیگ) در صفحه ی اصلی‌ اکنون اینرا نوشته اند: "در این بین بسیار اندک کاربرانی خواهند بود،
که با کمترین حذف فایل روبرو خواهند شد که پیشاپیش عذرخواهی ما را پذیرا باشند"

اما در واقعیت، تمام فایلهای بارگذاری شده در طی‌ ۳ ماه! گذشته در آنجا،
همگی‌ پاک شدند!. من اکنون تمامی کلیپ ها و فایلهای تصویری را که از بین رفته بودند،
دوباره بارگذاری و لینک‌هایشان در فروم رویایی جایگزین شدند ... اما چند فیلم سینمایی،
که در طی‌ ۲ ماه گذشته، یعنی‌ پس از تمام شدن فضا در فور شرد، در پرشین گیگ قرار داشتند
و اکنون پاک شده اند را، جایگزین نکردم و آن‌ فیلم‌ها در دسترس فروم نیستند. اگر از سوی اعضا و یا مهمانان گرامی،
درخواستی بود برای بارگذاری دوباره ی آن‌ چند فیلم، اطلاع بفرمائید تا در اولین فرصت، لینک جایگزین تقدیم گردد.

- چندی پیش در پست مربوط به جناب رضا رویگری، یک فایل تصویری تقدیم گردید از سکانس‌های "منزل شاپوری در بوتیک".
شوربختانه فایل اصلی‌ آن‌ در دسترس خودم نیست، دلیلش را هم نمی‌دانم، شاید اشتباهی‌ پاک شده از کامپیوتر.
اگر از یاران ارجمند، کسی‌ آن‌ کلیپ را بارگیری و در اختیار دارد، خواهشمندم در یک سرور موقتی بارگذاری،
و به دست من برساند، تا این کلیپ را نیز، جایگزین گردانم. سپاسگزارم، سلامت باشید.







1. "59" عزیز، این همه زحمت شما این قدر ارزشمنده که دوستان؛ از جمله، خانوم "هایدی" فکر می کنن شما خارچ از ایران تشریف دارید و به اینترنت فضایی متصلید.
شاید هم نظر ایشون درسته و بنده اشتباه می کنم.
به هر حال، ممنون از این همه محبتتون.

2. در مورد "بوتیک" چون بنده نسخه ی کامل اون فیلم رو تو آرشیوم دارم، فایل شما رو دانلود نکردم، متأسفانه.

3. ادامه ی پوسترهای حرف S:

فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 M5xvhu4sn6zr5odysyq_thumb
فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 Nb3rci4krkh2jydm8dz_thumb
فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 W1zknyngjsdpmb1kq9cp_thumb
فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 20fktgq6h6dldg80u02c_thumb
فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 Labmvgreyc3rl1oiv4r9_thumb
فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 Kloxx9ehjesier1xy4bf_thumb
فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 K9xw2tp7yhg12fyblp7t_thumb
فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 Iooh5d89ib9kmoqz9l8_thumb
فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 Jrglk7ggy3rna2bv8jb_thumb
فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 Rihqirpc9nu9hatkys7v_thumb
فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 Oqgba30olys62dhuwrh_thumb
فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 Oxwf2rqgfpua5jzgtmtr_thumb
فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 4qi38s2m3ng0glcjwmi7_thumb
فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 79ivmrdfskjmo7ah5j9_thumb
فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 7a2r6of9tleyvw2c03sp_thumb


4. این پوستر آخری ("سه ماه تعطیلی") خیلی خیلی آشنا می زنه. شبیه یکی از کتاباییه که هزار سال پیش، وختی می رفتم کتابخانه ی "کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان"، شبیه اینو دیده بودم.
شاید هم کتابی بوده دقیقاً به همین نام.
کتاب بازها بی زحمت کمکم کنن و منو از شک و تردید بیرون بیارن، لطفاً.

Emiliano

تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 Empty رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی

پست من طرف 59 الأربعاء يناير 01, 2014 2:40 pm





پیشگفتار:

امیر جان، بسیار سپاسگزارم از لطف شما. انجام وظیفه می‌کنم.
البته اینترنت من هم فضایی نیست، مشخصات آنرا یکی‌ - دو هفته ی پیش،
در بخش صوتی، در صحبتی‌ که با میحا ی گرامی داشتیم، عنوان کردم.
(برای بارگیری فایل ها، اگر لینک مستقیم باشد، نزدیک بر ۵۰۰-۶۰۰ کیلوبایت بر ثانیه هست،
اما برای بارگذاری، این سرعت، به مراتب بالاتر هست و آپلود هر ۱۰۰ مگابایت، نزدیک به ۲ دقیقه زمان میبرد.
یک سال و نیمی هست که این اینترنت کابلی را دارم، تا قبل از آن‌، اگر به ترتیب صعودی در ۱۱ سال گذشته بگوییم،
اپتدا - هیچ -، سپس اینترنت از راه خط تلفن یا همان هیزمی، ...بعد اینترنت با استفاده از دستگاهی که بین کامپیوتر و خط تلفن،
بصورت مستقل قرار داشت و باعث اشغال شدن خط نمی‌شد، ... سپس اینترنت با مودم بی‌سیم کوچک که سرعتش،
۱۰ برابر از آنچه اکنون دارم کمتر بود (تمام فیلمهای ۱۰۰ مگابایتی که داشتیم، با آن‌ اینترنت آماده و تقدیم می‌شدند،
... و حال که یک سال و نیم هست، سرانجام به اینترنت کابلی متصل هستم.

به هر حال، فایلهای فورشرد من، گویای این هستند که فرمایش خانم هایدی،
و یا دیگر همکاران گرامی که تا بحال حدس زده اند، درست می‌باشد.
پستی داشتم با نام "استدلالی برای هنر هفتم"، که با خواندن آن‌ نیز،
فرمایش همکاران گرامی تائید میگردد. اما در مجموع، همگی‌ شهروند کره ی زمین هستیم.
بسیار هم ممنون هستم که به درخواست من در مورد "بوتیک" توجه داشتید.
سلامت باشید.

-----------------------------------------------------------------------



فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 Oodhc4uss4kwcoprqx6m_thumb


"وین نیوتن" - زاده ی ۱۹۴۲، یکی‌ از خوانندگان مشهور امریکایی میباشد،
که با نام‌های مستعار "آقای لاس وگاس"، "بت نیمه شب" و "آقای سرگرمی" شناخته شده است.
همانگونه که از تخلص های او پیداست، جنبه ی خوانندگی او، همراه با "شو منی‌"
و "مجلس گرمی‌" همراه می‌باشد و از دیدگاه هنری، لقب‌های بجایی برای او هستند.
زرق و برقی‌ که نام لاس وگاس هماره در خود امریکا و سایر کشورهای جهان داشته،
در سبک لباس پوشیدن او از سال ۱۹۶۲ تا کنون که فعالیت دارد نیز، همیشه نمایان بوده است.
من خود بشخصه، خیلی‌ علاقمند بودم که دوران نوجوانی یا جوانی ام، در دهه ی هفتاد میلادی،
یا همان پنجاه خورشیدی خودمان وجود داشت چرا که در آن‌ دهه، هنر در تمام زمینه هایش،
از موسیقی‌ تا سینما، گرافیک، عکاسی و ...، هم از درونمایه ای قوی برخوردار بود،
و هم نوع ارائه ی آن‌ در شکل ظاهری اش، چشمگیر و با یک کشش خوشایندی همراه بود.

نظر یاران انجمن رویایی را، به شنیدن و دیدن یکی‌ از اجراهای قدیمی‌ آقای "وین نیوتن" با زمان ۷ دقیقه جلب مینمایم،
که مربوط هست به برنامه ای از ایشان در لاس وگاس، ... در یکی‌ از نیمه شب‌های آهنگین و پر زرق و برق آندوران - (۱۹۷۷).
حتی میکروفون‌ها نیز در دهه‌های ۷۰ و ۸۰ میلادی، شکل ظاهری دیگری داشتند. خبری از سیستم‌های دیجیتال بی‌ سیم امروزی نبود،
به بیان دیگر، هر چه در دنیای الکترونیکی آن‌ زمان، در خدمت هنر موسیقی‌ و فیلم قرار داشت، از منطقی‌ قابل لمس برخوردار بود،
و به همان نسبت، برای مخاطب نیز، جلوه‌ای راست گویانه و صمیمانه داشت. در کلیپ تصویری زیر، از ثانیه ی " ۰۰:۳۴ "،
ارکستر زهی همانند نسیمی خوش می‌وزد، و چه ژرف و با احساس، هنایش بر گوش و جان دارد.



فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 Ksnt7lgjmnl73jmfrkji_thumbفیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 Vouskfvoily6m12ujd98_thumbفیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 T0ndjy2ztlewzi036434_thumbفیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 U63js6jpym7wetlqm_thumb
فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 Hdhpow8rc4z8zmrnqsl_thumbفیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 0uofemgttkur46ts0og_thumbفیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 Bl1tvlgx464m6h5nt67_thumbفیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 Mt25ws7daefwlcxlxcqk_thumb

http://s5.picofile.com/file/8106844892/Wayne_Newton_MacArthur_Park_1977_.rar.html


.
.
.
جاودان باد یاد خاطرات کودکی و نوجوانی.
شاد و سلامت باشید.


59
59

تعداد پستها : 1476
Join date : 2011-02-09
Age : 43
آدرس پستي : vj26081980@gmail.com

http://www.aparat.com/PanjaH_o_NoH

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 Empty رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی

پست من طرف Heidii الأربعاء يناير 01, 2014 8:33 pm

["quote="59]
امیر جان، بسیار سپاسگزارم از لطف شما. انجام وظیفه می‌کنم.
البته اینترنت من هم فضایی نیست، مشخصات آنرا یکی‌ - دو هفته ی پیش،
در بخش صوتی، در صحبتی‌ که با میحا ی گرامی داشتیم، عنوان کردم.
(برای بارگیری فایل ها، اگر لینک مستقیم باشد، نزدیک بر ۵۰۰-۶۰۰ کیلوبایت بر ثانیه هست،
اما برای بارگذاری، این سرعت، به مراتب بالاتر هست و آپلود هر ۱۰۰ مگابایت، نزدیک به ۲ دقیقه زمان میبرد.
یک سال و نیمی هست که این اینترنت کابلی را دارم، تا قبل از آن‌، اگر به ترتیب صعودی در ۱۱ سال گذشته بگوییم،
اپتدا - هیچ -، سپس اینترنت از راه خط تلفن یا همان هیزمی، ...بعد اینترنت با استفاده از دستگاهی که بین کامپیوتر و خط تلفن،
بصورت مستقل قرار داشت و باعث اشغال شدن خط نمی‌شد، ... سپس اینترنت با مودم بی‌سیم کوچک که سرعتش،
۱۰ برابر از آنچه اکنون دارم کمتر بود (تمام فیلمهای ۱۰۰ مگابایتی که داشتیم، با آن‌ اینترنت آماده و تقدیم می‌شدند،
... و حال که یک سال و نیم هست، سرانجام به اینترنت کابلی متصل هستم.

به هر حال، فایلهای فورشرد من، گویای این هستند که فرمایش خانم هایدی،
و یا دیگر همکاران گرامی که تا بحال حدس زده اند، درست می‌باشد.
پستی داشتم با نام "استدلالی برای هنر هفتم"، که با خواندن آن‌ نیز،
فرمایش همکاران گرامی تائید میگردد. اما در مجموع، همگی‌ شهروند کره ی زمین هستیم.
بسیار هم ممنون هستم که به درخواست من در مورد "بوتیک" توجه داشتید.
سلامت باشید.
[/quote]

سلام به دوستان گرامی
ممنونم از توضیحات شما جناب 59. بله من هم قبلتر با مطالعه همان نوشته ی شما متوجه شدم در اوکراین زندگی می کنید. از تعبیر زیبایی استفاده کردید: شهروندان کره زمین... امیدوارم هرجای این سیاره ی زمین هستید تندرست و سلامت باشید.
البته غیر از نوشته ی خوب شما در مورد "هنر هفتم" و اشاره غیرمستقیم به این نکته، نشانه ی دیگری هم وجود داشت که می شد حدس زد فعالیت های اینترنتی تان متصل به شبکه ی خارج از کشور است و آن، بارگذاری حجم بالای محتوای تصویری، به سهولت و با سرعتی به مراتب بیش از کاربران داخلی است. (مدیر سایت نوستالژیک تی وی هم که تا به حال حجم زیادی فیلم و کارتون و سریال دهه شصتی روی سایت شخصی اش آپلود کرده ساکن فرانسه است) من البته از لفظ "اینترنت فضایی" در مورد سرعت اینترنت شما استفاده نکردم و تصوری از این نوع اینترنت ندارم! ولی تفاوت بین سرعت هشتاد کیلوبایت در ثانیه ی اینترنت بنده (در بهترین حالت) و پانصد-ششصد کیلوبایت در ثانیه ی اینترنت شما، نیاز به توضیح بیشتری ندارد.
البته سخاوتمندی شما در هرصورت قابل ستایش است و آپلود دوباره ی آن همه فیلم، واقعا ستودنی است.
ممنونم از شما به خاطر لطفی که در مورد جمع آوری مجدد تکه های تصویری پل کوچولو انجام دادید. خاطره ی زیبایی بود که با تماشای همان صحنه های کوتاه، دوباره زنده شد. (صحنه اعتراف پل کوچولو توی کلیسا خیلی بامزه بود!) ممنونم از جناب میحا به خاطر یادآوری در مورد موسیقی آن. راستش هرچه به مخم فشار آوردم آن موسیقی را که روی دوبله ایرانیش گذاشته بودند یادم نیامد. مطمئنم اگه قطعه کوتاهی از آن را بشنوم کلش توی ذهنم زنده می شود. ممنون می شوم اگر جناب میحا با اون گنجینه کاملشون از موسیقی ها، سرنخی هم از این نسخه داشتن ما رو بی نصیب نذارن.
ممنونم از شما جناب میحا- به خاطر معرفی و توضیح در مورد موسیقی های جادوگری انگلیس. در ادامه ی نکته های جالبی که جناب امیلیانو در مورد اخلاق های عجیب غریب انگلیسی ها نوشتند (و اون نکته راجبه طبقه همکف خیلی برایم تازگی داشت!) من هم چند وقت پیش این نکته را از قول دوستی که فوتبال دوست بود شنیدم و اینجا اضافه ش می کنم:
(من که فوتبالی نیستم ولی ظاهرا اینطوریه که) همه لیگ های اروپایی تو ایام کریسمس تعطیل هستن و بازی های باشگاه های اروپایی، یکی دو هفته ای تو کریسمس برگزار نمی شود. غیر از... طبق معمول انگلیس که نه تنها بازیهایش را تو ایام کریسمس برگزار می کند بلکه فشرده هم برگزار می کند!
گفتم کریسمس و یاد فیلم "کریسمس در خانه" افتادم که سالها پیش، وقتی دبستان بودم، دو سه سالی تو شب های کریسمس از شبکه دو پخش شد. (اگه یادتون باشه اون وقتها کانال دو برنامه اش اینطوری بود که هرهفته سه شنبه شب ها فیلم سینمایی پخش می کرد.) من این فیلم را خیلی دوست داشتم و حال و هوایی از عید و زمستان و روابط عاطفی انسانها برایم زنده می کرد که قابل وصف نیست. (لطفا با فیلم تنها در خانه اشتباه نگیرید. اشاره این فیلم به روابط عاطفی پدرها و فرزندها بود و نقش پدربزرگ رو میکی رونی بازی می کرد.) ظاهرا فیلم های مربوط به روابط نوه و پدربزرگ تاثیر زیادی روی من میگذاشته. نمونه دومش این فیلم است "آنجا که کبوترها می میرند" این فیلم را کلاس پنجم بودم که یک روز عصر از شبکه اول دیدم. بعد از صحنه مرگ عموجغد شاخدار، این دومین موردی بود که بدجوری اشکم را درآورد. یکی دو سال بعد کتابش را از انتشارات سروش خریدم و خواندم و دوباره...  گریه 
کریسمس در خانه (محصول 1990)
فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 %DA%A9%D8%B1%DB%8C%D8%B3%D9%85%D8%B3_%D8%AF%D8%B1_%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%87

جناب امیلیانو- حقیقتش من هم علاقه ای به قصه ها و فیلم ها و کارتونهای جادوگری ندارم. خوشبختانه هیچ کدام از هری پاترها را نه دیده ام و نه خوانده ام. از کارهای دیزنی هم تک و توک خوشم میاد و کلا حال و هوای دیزنی و کارهایش به دلم نمی نشیند. برخلاف نوجوانهای امروز که ظاهرا علاقه زیادی به ژانر تخیلی و مخصوصا جادوگری دارند، من هنوز هم با همان کارتونهای قدیمی و بی شیله پیله ی ژاپن و بلوک شرق و روس زندگی می کنم و حس می کنم نسبت به فیلم ها و کارتونهای امروزی، معصومیت و لطافت بیشتری داشتن. گاهی با دیدن بعضی از این کارهای جدید، به نظرم میاد با همه جذابیت های بصری و جزییات حرفه ای شون، یه جور خرده شیشه ته تهشون هست که تو کارهای زمان ما نبود (یا خیلی خیلی کمتر بود)
ممنونم از شما جناب 59- به خاطر به اشتراک گذاری فیلم "عیالوار". کمی قبل از آن هم فیلم "زیر بامهای شهر" از شبکه نمایش پخش شده بود که قسمت انتهایی فیلم را (جهت تلطیف پیام فیلم!) به طور کامل قیچی کرده بودن. ظاهرا اساتید و علمای فن س ا ن س و ر به این نتیجه رسیده بودن که انتهای فیلم کمی بی رحمانه و بی رودربایستی است و ممکن است در بیننده القای یاس و ناامیدی کند!
http://www.sourehcinema.com/Title/Title.aspx?id=138109201477
جناب میحا- ممنونم از شما به خاطر توضیحات از سر فکر و اندیشه راجبه به مردم و حکومت و احادیث مفیدی که از قول حضرت محمد اشاره کردید.
حقیقتش من فکر می کنم موشکافی این موضوع، کار اهلش است که توی آن چهارتا کتاب پی دی اف که خدمتتان معرفی کردم به روشنی و بسیار جذاب و خواندنی بهش پرداخته شده.
اما من در حد فهم و سواد ناچیزم همین قدر می فهمم که:
إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَومٍ حَتّىٰ يُغَيِّروا ما بِأَنفُسِهِم
خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمی دهد مگراینکه آنها چیزی را در وجود خودشان تغییر بدهند.
(سوره رعد- آیه 11)

Heidii
Heidii

تعداد پستها : 102
Join date : 2013-02-02

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 Empty رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی

پست من طرف 59 الأربعاء يناير 01, 2014 9:36 pm







خانم هایدی، من هم سپاسگزارم از لطف شما و مواردی که مطرح ساختید.
اتفاقن "زیر بامهای شهر - ۱۳۶۸" نیز، در آن‌ زمان فیلمهای ۱۰۰ مگابایتی،
در فروم رویایی قرار گرفته بود. فیلم خوش ساختی هست و عجیب هم مینماید،
که برای بازپخش در "نمایش"، بدست قیچی سپردندش.

.
.
.

(ابراهيم آبادی و عليرضا خمسه،
در پشت صحنه "بوی خوش زندگی-۱۳۷۳")

فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 Vqs54jxe61n2j4ik8i1p_thumb

اما شاید مدت‌ها بود که می‌خواستم بگویم، جناب "علیرضا خمسه"،
یکی‌ از مهره های خوب سینمای فقید شصت بود. ایشان تا به امروز،
سوای از مجموعه‌های تلویزیونی، در ۳۲ فیلم سینمایی ایفای نقش کرده اند،
که از میان آنها، ۹ فیلم، به دهه ی شصت تعلق دارد که بجز یک مورد،
در ۸ فیلم مابقی، رل های اول و یا تکمیلی را داشته و بدون هیچ عنصر اضافی
و حاشیه ای، نقش‌هایش را بخوبی ایفا کرده است. جالب است که در "شاید وقتی‌ دیگر-۱۳۶۶"،
او را فقط در پس زمینه ی کادر اصلی‌ در سکانسی بسیار کوتاه می بینیم که در استودیوی صدا و سیما،
در حال تمرین و اجرای پانتومیم میباشد، اما همین نقش آکساسوآری نیز حتی،
نظر تماشاگر را بخود جلب مینماید. و شاید دیگر نیازی نیست که بگوییم،
با محکم شدن پاهای سینمای هفتاد، از هنایش او نیز در فیلمها به آرامی کاسته گردید
و کم کم همانند بسیاری دیگر، به خاطرات خوش شصت پیوست.

فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 6k3pt95m85eet52zygs1
-----------------------------

پی‌ نوشت:

در استوب کادرهایی که شما از فیلم "کریسمس در خانه-۱۹۹۰" قرار دادید نیز،
موضوع "پردازش پیوسته ی نور و رنگ آبی‌ در پلان‌های یک فیلم"، حضور دارد.

فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 39znjuvfec4x14f231it

.
.
.

59
59

تعداد پستها : 1476
Join date : 2011-02-09
Age : 43
آدرس پستي : vj26081980@gmail.com

http://www.aparat.com/PanjaH_o_NoH

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 Empty رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی

پست من طرف Heidii الأربعاء يناير 01, 2014 10:46 pm

59 نوشته است:





خانم هایدی، من هم سپاسگزارم از لطف شما و مواردی که مطرح ساختید.
اتفاقن "زیر بامهای شهر - ۱۳۶۸" نیز، در آن‌ زمان فیلمهای ۱۰۰ مگابایتی،
در فروم رویایی قرار گرفته بود. فیلم خوش ساختی هست و عجیب هم مینماید،
که برای بازپخش در "نمایش"، بدست قیچی سپردندش.

.
.
.

(ابراهيم آبادی و عليرضا خمسه،
در پشت صحنه "بوی خوش زندگی-۱۳۷۳")

فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 Vqs54jxe61n2j4ik8i1p_thumb

اما شاید مدت‌ها بود که می‌خواستم بگویم، جناب "علیرضا خمسه"،
یکی‌ از مهره های خوب سینمای فقید شصت بود. ایشان تا به امروز،
سوای از مجموعه‌های تلویزیونی، در ۳۲ فیلم سینمایی ایفای نقش کرده اند،
که از میان آنها، ۹ فیلم، به دهه ی شصت تعلق دارد که بجز یک مورد،
در ۸ فیلم مابقی، رل های اول و یا تکمیلی را داشته و بدون هیچ عنصر اضافی
و حاشیه ای، نقش‌هایش را بخوبی ایفا کرده است. جالب است که در "شاید وقتی‌ دیگر-۱۳۶۶"،
او را فقط در پس زمینه ی کادر اصلی‌ در سکانسی بسیار کوتاه می بینیم که در استودیوی صدا و سیما،
در حال تمرین و اجرای پانتومیم میباشد، اما همین نقش آکساسوآری نیز حتی،
نظر تماشاگر را بخود جلب مینماید. و شاید دیگر نیازی نیست که بگوییم،
با محکم شدن پاهای سینمای هفتاد، از هنایش او نیز در فیلمها به آرامی کاسته گردید
و کم کم همانند بسیاری دیگر، به خاطرات خوش شصت پیوست.

فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 6k3pt95m85eet52zygs1
-----------------------------

پی‌ نوشت:

در استوب کادرهایی که شما از فیلم "کریسمس در خانه-۱۹۹۰" قرار دادید نیز،
موضوع "پردازش پیوسته ی نور و رنگ آبی‌ در پلان‌های یک فیلم"، حضور دارد.

فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 39znjuvfec4x14f231it

.
.
.


ممنونم از شما. به دوتا نکته ی جالب دقت کردید. یکی رنگ بندی آبی رنگ پلان های شب فیلم و دوم: نکته ی ظریفی در مورد علیرضا خمسه که مدتی قبل بهش فکر می کردم.
تا جایی که من در فیلم ها و کارتونها دیده ام معمولا برای نمایش فضای شب از رنگ بندی آبی استفاده می کنند. یعنی با اینکه شب آبی نیست و قاعدتا باید سیاه باشد، ولی نورپردازی آبی رنگ در تصاویر (حتی در تصویرسازی ها) به خوبی فضای شب را القا می کند.
در مورد علیرضا خمسه، یکی از مثبت ترین امتیازهای ایشون (از دید من) اینه که تکلیفش به طور کامل با خودش روشن است. و همیشه همینطور بوده.
همیشه خودش است. و مشخص است که هم خودش را خوب فهمیده و هم با خودش کاملا راحت است و به خوبی کنار اومده.
ایشون خوشبختانه تا همین حالا هم خودش مونده و برعکس خیلی ها، با ورود به میانسالی و پا به سن گذاشتن، دچار بلاتکلیفی و هپروت زدگی نشده.
خیلی از بازیگرهای طنز سینما و تلویزیون ما با اینکه تا وسط های مسیر رو خیلی خوب و موفق جلو می رن، اما از یک جایی به بعد مخشون تاب برمیداره و به فکر می افتن که شاید ادامه ی کار طنز، با کلاس کارشون مغایرت داشته باشه و تعدادی نقش جدی و غیر طنز یا حتی مقادیری سابقه خوانندگی، وزن کارنامه کاریشون رو بالاتر ببره. این آدمها با اینکه همه تلاششون رو می کنن تا خودشون رو در قالب نقش های جدیدی توی ذهن ها جا بیندازند، ولی این لباس جدید به بیشترشون نمیاد و توی ذوق می زنه.
خمسه خوشبختانه از این درگیری ها با خودش نداشته- دستکم تا حالا...
در واقع اگر بخواهم دو تا بازیگر زن و مرد رو به انتخاب خودم گلچین کنم حتما ژاله صامتی و علیرضا خمسه؛ با افتخار دو تا انتخاب من هستن.
دوست داشتنی ترین فیلم دهه شصتی را هم "مهریه بی بی" انتخاب می کنم.
Heidii
Heidii

تعداد پستها : 102
Join date : 2013-02-02

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 22 Empty رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی

پست من طرف Mihakralj الخميس يناير 02, 2014 5:41 pm

Heidii نوشته است:

ممنونم از شما به خاطر لطفی که در مورد جمع آوری مجدد تکه های تصویری پل کوچولو انجام دادید. خاطره ی زیبایی بود که با تماشای همان صحنه های کوتاه، دوباره زنده شد. (صحنه اعتراف پل کوچولو توی کلیسا خیلی بامزه بود!) ممنونم از جناب میحا به خاطر یادآوری در مورد موسیقی آن. راستش هرچه به مخم فشار آوردم آن موسیقی را که روی دوبله ایرانیش گذاشته بودند یادم نیامد. مطمئنم اگه قطعه کوتاهی از آن را بشنوم کلش توی ذهنم زنده می شود. ممنون می شوم اگر جناب میحا با اون گنجینه کاملشون از موسیقی ها، سرنخی هم از این نسخه داشتن ما رو بی نصیب نذارن.


با سلام خدمت شما سرکار خانم هایدی،
بنا به درخواست شما من شروع کردم به جستجو در اینترنت و در نهایت پس از ساعتها جستجو و گوش کردن به انواع تیتراژهای فرانسوی با صدای خانم "وارتان" به لینکی دست یافتم که قسمتی از تیتراژ اصلی ایرانی این سریال رو به اشتراک گذاشته بود:
كد:

http://www.4shared.com/mp3/-8RH_TwO/__online.html

اینو به نظر فردی به نام mehranlover2012 به اشتراک گذتشته است که از سریال پخش شده در ایران ضبط کرده است. جهت یادآوری آهنگ اصلی و تجدید نوستالژی مفید هست.
من مطمعنم که این یکی از کارهای "پل موریه" هست.
آرشیو خودم رو جستجو می کنم و آهنگ اصلی ساخت  پل موریه رو معرفی می کنم .

میحا.
Mihakralj
Mihakralj

تعداد پستها : 169
Join date : 2012-04-15

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

صفحه 22 از 40 الصفحة السابقة  1 ... 12 ... 21, 22, 23 ... 31 ... 40  الصفحة التالية

بازگشت به بالاي صفحه

- مواضيع مماثلة

 
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد