کودکی و نوجوانی


انضم إلى المنتدى ، فالأمر سريع وسهل

کودکی و نوجوانی
کودکی و نوجوانی
هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.

همشاگردي سلام

+41
jasonbourne
Heidii
Mihakralj
zerocold
Heidi
sorena0831
Clover
kurosh
kazvash
Farzad1
pooria.kianoush
Ali-Nostalgic
mohammad
Ishpateka
saeeds1360
erfan
arman
ali71
stalker
Negin 2
آزاده
59
fazel1994
barbod58
kave
Marcello
faridonline
sahra_7
mahmood2510
S@M
Indiana Jones
tisto
ariangirl
mld_msm
shahaby
@p@d@n@
Shervin
SMAM
siavash
Emiliano
babak
45 مشترك

صفحه 23 از 29 الصفحة السابقة  1 ... 13 ... 22, 23, 24 ... 29  الصفحة التالية

اذهب الى الأسفل

همشاگردي سلام - صفحة 23 Empty رد: همشاگردي سلام

پست من طرف 59 الجمعة يناير 24, 2014 12:51 pm






میحا ی گرامی، بله، خواهش می‌کنم. بانو الهه را از قلم انداخته بودم،
که اما شما اشاره ی درست و بجا داشتید به هنر ایشان.
برای من سخت هست باور این واقعیت، که برخی‌ از بهترین،
آهنگسازان و خوانندگان ایران، در همان دهه ی‌های شصت و یا اپتدای هفتاد،
زمانی که سنشان از میان سالگی گذشته بود و به پختی عقلانی کامل هم رسیده بودند،
جذب این گروهک آدمکش‌ها شدند و در اصل به استخدام آنها درآمدند.
استاد محمد شمس، زنده یاد استاد عماد رام، همچنین کارگردان باز مدرسم دیر شد و ...،
با اینکار انگار که سابقه ی هنری خود را نزد همگان زیر سوال بردند. بانو الهه نیز یکی‌ از آنها بود،
اما خوشبختانه‌ به اشتباه خویش پی‌ برد و در سال ۱۳۸۶، کمی‌ قبل از درگذشتش به ایران هم بازگشت.
در سال ۲۰۰۵، یعنی‌ سه‌ سال قبل از فوت و زمانی که دیگر به روشنگری رسیده بود، ایشان در مصاحبه ای،
به بازگویی نکات دردناک و قابل تاملی پرداخت:

" ... يک بار ديگر بخاطر دارم که من را راضی کردند تا از قرارگاهشان در عراق بازديد کنم.
قبل از رفتن به خاطر اين که يکی از کفش هايم پايم را مي زد، يک تکه کاغذ تا کرده در کف آن گذاشته بودم.
در زمان شام در قرارگاه، من کفشم را در آوردم که پايم کمی آرام بگيرد و بنظرم اين تکه کاغذ ديده شد.
يکی از زن ها که در کنار من نشسته بود بدون هيچ تعارفی سريعا اين تکه کاغذ را برداشت و فرار کرد و ناپديد شد.
يک لحظه واقعا خشکم زد ... بعد از چند لحظه متوجه شدم مسئله چه بوده است. آنها فکر کرده بودند،
که فردی، در کمپ نامه ای به من داده که با خودم از آنجا خارج کنم. اينجا بود که واقعا همه پرده ها از جلوی چشمانم افتاد.

.
.
.

امیر جان، بسیار ممنون هستم از برای عکس‌های خاطره انگیز که قرار دادید.
راستش با آن‌ مداد نوکی‌ها که اوتومات نبودند خیلی‌ خاطره‌ها دارم.
این مداد‌ها یک اشکال تکنیکی‌ بزرگ داشتند و آن این بود، که هر وقت کمی‌ بیش از حد،
موقع نوشتن به آن فشار می‌‌آوردیم، این به اصطلاح فشنگ هایشان، از بالا بیرون می‌زدند.
در ضمن خیلی‌ هم زود تمام می‌شدند و بگمانم، کلن ساخت آنها، پروژه ی موفقیت آمیزی نبود.
حال که صحبت از مداد نوکی شد، اینرا هم اضافه کنم که خوب بیاد دارم،
در همان سال‌های ۶۵ و ۶۶ که کلاس اول و دوم دبستان بودم، علاقه ی فراوان به مداد نوکی داشتم،
و یک بسته ی نوک مداد، آن زمان قیمتش ۲ تومان بود.  

همشاگردي سلام - صفحة 23 T6xusgbvk1ojw0qk0xgv


59
59

تعداد پستها : 1476
Join date : 2011-02-09
Age : 44
آدرس پستي : vj26081980@gmail.com

http://www.aparat.com/PanjaH_o_NoH

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

همشاگردي سلام - صفحة 23 Empty رد: همشاگردي سلام

پست من طرف Emiliano السبت يناير 25, 2014 3:16 am

1. ممنون "59" عزیز. عکس زیبا و باکیفیتی بود و سکه ی 2 تومنی هم که عالی بود!

2. این دو عکس تقدیم به خود خود "59" عزیز. برای اولین بار و ناب نابن و خودم گرفتمشون. نه کیفیتشونو دست می زنم و نه واترمارک می ذارم:

همشاگردي سلام - صفحة 23 Vlalry3gw49d6kt2ymtt_thumb

همشاگردي سلام - صفحة 23 Urqiyu2c79awoq692cf3_thumb


Emiliano

تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

همشاگردي سلام - صفحة 23 Empty رد: همشاگردي سلام

پست من طرف Emiliano الأربعاء يناير 29, 2014 7:26 am

1. سلام.
2. یادتونه چند ماه پیش گفتم خیلی دوس دارم از اسباب بازی های دهه ی 60ی مث "پینوکیو" و "پلنگ صورتی" و امثال اون؛ که، با دکمه قابلمه ای مفصل هاشون به هم متصل شده بود، عکس داشته باشم؟
امروز از اون ها عکسی پیدا نکردم؛ اما، با کمک یکی از دوستان (خانم البت!) و فهمیدن نام اون دکمه ها (دکمه قابلمه ای) به این ساخته ها و کاردستی ها رسیدم؛ که، دوس دارم سرنخی باشه برای پیدا کردن اونچه دنبالشم. البته، این کاردستی ها خیلی ساده و ابتدایی ان و اونی که من دنبالشم، خیلی شیک بود:

همشاگردي سلام - صفحة 23 Tnn3n3bm1pginvnupi3_thumb

همشاگردي سلام - صفحة 23 X5tl4q0ci4u0i1axm7qs_thumb

همشاگردي سلام - صفحة 23 Xbduql6goly4ld9ulg_thumb

همشاگردي سلام - صفحة 23 Ryz6wfza5qmnbv6q5q2k_thumb


3. و همچنان می گردم برای اون مواردی؛ که، عرض کردم.

Emiliano

تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

همشاگردي سلام - صفحة 23 Empty رد: همشاگردي سلام

پست من طرف zerocold الجمعة يناير 31, 2014 9:16 am

سلام

امروز در حال تمیز کردن وسایلا بودم چشمم به آرشیو قدیمی نوارام خورد همه رو آوردم کنار هم گذاشتم یادش بخیر

یادگاری از گذشته نچندان دور
همشاگردي سلام - صفحة 23 265d4cfi2cbrrm1tl44_thumb

اسمها
همشاگردي سلام - صفحة 23 Lxbmfbqgum7c3q5xvc57_thumb
zerocold
zerocold

تعداد پستها : 22
Join date : 2009-09-21
Age : 43

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

همشاگردي سلام - صفحة 23 Empty رد: همشاگردي سلام

پست من طرف Mihakralj الجمعة يناير 31, 2014 10:04 am

zerocold نوشته است:سلام

امروز در حال تمیز کردن وسایلا بودم چشمم به آرشیو قدیمی نوارام خورد همه رو آوردم کنار هم گذاشتم یادش بخیر

یادگاری از گذشته نچندان دور
همشاگردي سلام - صفحة 23 265d4cfi2cbrrm1tl44_thumb

اسمها
همشاگردي سلام - صفحة 23 Lxbmfbqgum7c3q5xvc57_thumb

سلام دوست گرامی،
خیلی این تنوع سلیقه واسم جالب بود.
از کنسرت متالیکا و شو هندی گرفته تا فیلم ده فرمان موسی.

سوالی داشتم خدمت شما.
ایا در بین این همه تنوع گلچینی از کارتون های قدیمی پخش شده از صدا و سیما وجود دارد که شما واسه خودتون ضبط کرده باشید؟

متشکرم.
میحا.
Mihakralj
Mihakralj

تعداد پستها : 169
Join date : 2012-04-15

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

همشاگردي سلام - صفحة 23 Empty رد: همشاگردي سلام

پست من طرف 59 الجمعة يناير 31, 2014 10:36 am


zerocold نوشته است:

سلام

امروز در حال تمیز کردن وسایلا بودم چشمم به آرشیو قدیمی نوارام خورد همه رو آوردم کنار هم گذاشتم یادش بخیر

یادگاری از گذشته نچندان دور
همشاگردي سلام - صفحة 23 265d4cfi2cbrrm1tl44_thumb

http://s5.picofile.com/file/8111314884/VHS.jpg

اسمها
همشاگردي سلام - صفحة 23 Lxbmfbqgum7c3q5xvc57_thumb


عالی‌ بود، ... درود بر شما.
سپاس فراوان دارم برای گرفتن این عکس‌های خاطره انگیز.
سلامت باشید.

59
59

تعداد پستها : 1476
Join date : 2011-02-09
Age : 44
آدرس پستي : vj26081980@gmail.com

http://www.aparat.com/PanjaH_o_NoH

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

همشاگردي سلام - صفحة 23 Empty رد: همشاگردي سلام

پست من طرف zerocold الجمعة يناير 31, 2014 11:06 am

Mihakralj نوشته است:
zerocold نوشته است:سلام

امروز در حال تمیز کردن وسایلا بودم چشمم به آرشیو قدیمی نوارام خورد همه رو آوردم کنار هم گذاشتم یادش بخیر

یادگاری از گذشته نچندان دور
همشاگردي سلام - صفحة 23 265d4cfi2cbrrm1tl44_thumb

اسمها
همشاگردي سلام - صفحة 23 Lxbmfbqgum7c3q5xvc57_thumb

سلام دوست گرامی،
خیلی این تنوع سلیقه واسم جالب بود.
از کنسرت متالیکا و شو هندی گرفته تا فیلم ده فرمان موسی.

سوالی داشتم خدمت شما.
ایا در بین این همه تنوع گلچینی از کارتون های قدیمی پخش شده از صدا و سیما وجود دارد که شما واسه خودتون ضبط کرده باشید؟

متشکرم.
میحا.

ممنون بابت نکته سنجی

بهرحال همیشه تو خونواده سلایق مختلف وجود داره الانم سره کنترل و تعویض کانالها

کارتون نه یه نسخه سحرآمیز بو که اسمشم دیدی بقیش چندتا فیلم پخش شده که از تلویزیون رکورد کردم
zerocold
zerocold

تعداد پستها : 22
Join date : 2009-09-21
Age : 43

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

همشاگردي سلام - صفحة 23 Empty رد: همشاگردي سلام

پست من طرف Emiliano الجمعة يناير 31, 2014 1:04 pm

1. سلام "زیرو کولد" عزیز. کم پیدا؟
2. با هر دو عکستون بی نهایت حال کردم. عالی. آس و داغ!

Emiliano

تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

همشاگردي سلام - صفحة 23 Empty رد: همشاگردي سلام

پست من طرف zerocold الأحد فبراير 02, 2014 12:24 pm

سلام Emiliano عزیز
1- ما هستیم همیشه یخورده درگیر یسری کارا
2- مرسی لطف داری عزیز

zerocold
zerocold

تعداد پستها : 22
Join date : 2009-09-21
Age : 43

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

همشاگردي سلام - صفحة 23 Empty رد: همشاگردي سلام

پست من طرف Heidii الثلاثاء مارس 04, 2014 7:30 pm

سلام به دوستان عزیز
تماشای آلبوم ها و عکس های قدیمی، خیلی از اوقات خاطره انگیز است و سرگرم کننده.
مخصوصا اگر عکس ها رو با دقت بیشتری تماشا کنیم و اشیا و وسایلی رو به یاد بیاوریم که روزگاری باهاشون زندگی می کردیم و الان سالهاست که از سبک زندگی مردم خارج شده اند و به خاطره ها پیوسته اند... همشاگردي سلام - صفحة 23 IMG_3949
همشاگردي سلام - صفحة 23 IMG_3950
همشاگردي سلام - صفحة 23 IMG_3952
همشاگردي سلام - صفحة 23 IMG_3953
همشاگردي سلام - صفحة 23 IMG_3951
همشاگردي سلام - صفحة 23 IMG_3969
همشاگردي سلام - صفحة 23 IMG_3968
همشاگردي سلام - صفحة 23 IMG_3970
همشاگردي سلام - صفحة 23 IMG_3954
Heidii
Heidii

تعداد پستها : 102
Join date : 2013-02-02

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

همشاگردي سلام - صفحة 23 Empty تعلیمات اجتماعی چهارم دبستان-1348

پست من طرف S@M الجمعة مارس 14, 2014 12:18 pm

 سلام بر همگی رز
چند کتاب از دبستان مربوط به دوران پهلوی به دستم رسید که البته دوتاش توی نت هست ولی این کتاب (تعلیمات اجتماعی چهارم دبستان-1348) رو ندیدم که باشه. البته بسیار شبیه به اون چیزی بود که در زمان خودمون داشتیم وبرخی صفحاتش رو که فرق داشت اسکن کردم که شاید شما هم دوست داشته باشین ببینین. از اونجایی که این کتاب امانت و بسیار نو بود نمی شد خیلی برای اسکن بازش کنم. ولی خب بد هم نشده. تقدیم به شما:


همشاگردي سلام - صفحة 23 Pichak.net-55
همشاگردي سلام - صفحة 23 Jqz05pa5bvynrja53p8l
همشاگردي سلام - صفحة 23 Pichak.net-55
همشاگردي سلام - صفحة 23 Mهمشاگردي سلام - صفحة 23 Aهمشاگردي سلام - صفحة 23 S


اين مطلب آخرين بار توسط S@M در الجمعة مارس 14, 2014 4:06 pm ، و در مجموع 1 بار ويرايش شده است.
S@M
S@M

تعداد پستها : 161
Join date : 2010-03-30

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

همشاگردي سلام - صفحة 23 Empty رد: همشاگردي سلام

پست من طرف Emiliano الجمعة مارس 14, 2014 2:42 pm

S@M نوشته است: سلام بر همگی رز
چند کتاب از دبستان مربوط به دوران پهلوی به دستم رسید که البته دوتاش توی نت هست ولی این کتاب (تعلیمات اجتماعی چهارم دبستان-1348) رو ندیدم که باشه. البته بسیار شبیه به اون چیزی بود که در زمان خودمون داشتیم وبرخی صفحاتش رو که فرق داشت اسکن کردم که شاید شما هم دوست داشته باشین ببینین. از اونجایی که این کتاب امانت و بسیار نو بود نمی شد خیلی برای اسکن بازش کنم. ولی خب بد هم نشده. تقدیم به شما:


همشاگردي سلام - صفحة 23 Pichak.net-55
همشاگردي سلام - صفحة 23 Jqz05pa5bvynrja53p8l
همشاگردي سلام - صفحة 23 Pichak.net-55
همشاگردي سلام - صفحة 23 Mهمشاگردي سلام - صفحة 23 Aهمشاگردي سلام - صفحة 23 S

1. سلام خانوم "سم" عزیز.
2. دستت درد نکنه، عالی بود؛ اما، صفحاتش خیلی کوچیک بودن.
با این حال، ممنون.

3. این دو صفحه هم از همین کتاب مربوط به سال 1362 ان:

همشاگردي سلام - صفحة 23 Luslvx9yaiqolur605_thumb

همشاگردي سلام - صفحة 23 Jlkq9x34tlsu601dtp2_thumb


Emiliano

تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

همشاگردي سلام - صفحة 23 Empty رد: همشاگردي سلام

پست من طرف S@M الجمعة مارس 14, 2014 4:11 pm

لینک رو اصلاح کردم امیل خان. راستش اول می خواستم همین جا نشون داده بشن واسه همین کوچیکشون کرده بودم. بعدش تصمیم گرفتم بریزمشون تو فولدر ولی یادم رفت که سایزشون کوچیکه! به هر حال فکر کنم بهتر شده باشن. الان امکان آپ کردن با حجم بالاتر رو نداشتم. ولی اگه باز مشکلی بود بفرمایین تا سر فرصت دوباره آپ کنم.
S@M
S@M

تعداد پستها : 161
Join date : 2010-03-30

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

همشاگردي سلام - صفحة 23 Empty رد: همشاگردي سلام

پست من طرف 59 الخميس أبريل 03, 2014 3:18 pm





در ادامه ی گفتگوی گیرا، درباره ی اسباب بازی‌های دوران کودکیمان،
دیدگان یاران گرامی را، به تماشای لحظه‌های زیر جلب مینمایم. ...

.
.
.


۱- هم خودش پرتاب میکرد، و هم خودش می‌گرفت ... توپ را ...:
همشاگردي سلام - صفحة 23 2jtwxk4ogb5cv7mwtcbt_thumb



۲- هفت تیر‌های ترقه ای، که وقتی فیلمهای پلیسی‌ نگاه میکردیم،
بسیار هوس چکاندن ماشه‌های آنها، به سرمان زده میشد ...:
همشاگردي سلام - صفحة 23 Dco2ios71k4ad7jew62_thumb



۳- در مورد موضوع این دو عکس، قبلن افشین گرامی،
عکس و توضیحات خوب قرار داده بودند، اما یادآوری دوباره ی آنها،
باز هم خاطره‌ها را بدنبال خواهد داشت ...:
همشاگردي سلام - صفحة 23 E68p31puz76i0hnryr6n_thumb    همشاگردي سلام - صفحة 23 Dnea22bxpy19ucn07lk_thumb



۴- در دهه ی شصت و قبل از آن، هر وسیله ای،
میتوانست بعنوان اسباب بازی برای بچه‌ها استفاده شود.
برای نمونه، "سیم"، ... که با آنها یا چرغ قوه درست میکردیم،
همراه با لامپ کوچک و قوه‌های پارس، و یا اینکه میشد،
به آنها شکل داد، و چیز‌هایی‌ همانند جاسوییچی حتا درست کرد ...:
همشاگردي سلام - صفحة 23 A37ogxy1vx2rfyjdxeq2_thumb



۵- بدون شرح ...:
همشاگردي سلام - صفحة 23 K07qxq5aqskbf3dsql_thumb



۶- امیر جان قبلن عکس از "بسکتبال دستی‌" قرار داده بودند.
تصویر زیر هم، یک مدل روسی آن هست. ... البته، اسباب بازی تقریبن گرانی بود.
من خودم گاهن در مهمانی چند باری دیده بودم و کلن داشتن آن، برایم آرزو بود ...:
همشاگردي سلام - صفحة 23 K23jwbfor0kstl34vbi4_thumb



۷- خاطره ی ظاهر و صدایشان، هیچگاه از نوار ذهنمان پاک نمیگردد ...:
همشاگردي سلام - صفحة 23 I0a79oz0rwiz73i2vvi9_thumb



۸- بدون شرح ...:
همشاگردي سلام - صفحة 23 Fjwk393nuvbj9wfgw60b_thumb



۹- لحظه‌های خوشی داشتیم، با تفنگ آب پاش ...:
همشاگردي سلام - صفحة 23 Aqfb2vy28cdquowb6kl_thumb



۱۰- بی‌شک، طراحی، ساخت و تولید این توپ‌های نیمه جامد نیمه مایع!،
یکی‌ از بهترین ابتکارات در اوایل سال‌های ۹۰ میلادی در جهان بود.
اگر اشتباه نکنم، سازنده ی اصلی‌ آن، اهل آمریکا بود و در همان زمان،
یعنی‌ اوایل دهه ی هفتاد خورشیدی، برای اولین بار در ایران،
توسط غرفه ی یک شرکت ایرانی‌ در نمایشگاه بین الملل کتاب!،
این محصول با نام "توپک" عرضه گردید. ... هیچگاه فراموش نمیکنم،
که در آن سال (۱۳۷۱ یا ۷۲)، در جلوی غرفه ی شرکت "توپک"،
جا برای سوزن انداختن نبود، از بس که مشتاقان خرید این محصول تازه،
که خود من نیز یکی‌ از آنها بودم، آنجا در صف، به انتظار خرید می‌‌ایستادند ...:  

همشاگردي سلام - صفحة 23 Fz1bpocmd73dvxgbhabu

.
.
.
جاودان باد یاد خاطرات کودکی و نوجوانی.
شاد و سلامت باشید.

59
59

تعداد پستها : 1476
Join date : 2011-02-09
Age : 44
آدرس پستي : vj26081980@gmail.com

http://www.aparat.com/PanjaH_o_NoH

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

همشاگردي سلام - صفحة 23 Empty رد: همشاگردي سلام

پست من طرف Emiliano الجمعة أبريل 04, 2014 8:42 am




1. بی نظیر بودن، "59" عزیز.
عکس ها بسیار جدید و ناب بودن و با دیدن تعدادی شون، بی نهایت رفتم به گذشته.
از جمله این:

همشاگردي سلام - صفحة 23 Dco2ios71k4ad7jew62_thumb

و این یکی:

همشاگردي سلام - صفحة 23 I0a79oz0rwiz73i2vvi9_thumb

وای، این ها و حتا یادآوریش بی نهایت بود! خیلی حاااااال کردم. "دمت گرم و سرت خوش باد":

همشاگردي سلام - صفحة 23 A37ogxy1vx2rfyjdxeq2_thumb

2. با دیدن بالایی یاد کارایی افتادم؛ که، پیشتر هم همینجا بحثشو کردم: این که زندونی ها با شیلنگ سرم پزشکی، دور خودکار، کارایی شبیه به صنایع دستی می ساختن، یا دور خودکار بیک کار می کردن.



3. بله، دوست عزیزم. بنده از "بسکتبال دستی" عکس گذاشتم؛ اما، از وبلاگ "بچه های دیروز/ بچه های پریروز" "سورنا"ی عزیز و با ذکر منبع.
اما، اینی که شما گذاشتید هم بسیار عالی و باکیفیت بود. دستتون درد نکنه.



همشاگردي سلام - صفحة 23 Fz1bpocmd73dvxgbhabu

4. این "توپک"ها رو خوب یادمه و من داشتم بزرگ می شدم که اومدن.
دو تا بشقاب هم داشتن؛ که، شبیه به "فریزبی" بود و جای دسته هم داشت؛ که، کِشی بود و می کردی تو مُچ دستت و کیپ می شد و مث راکت می شد و باهاش بازی می کردن دو طرف.



5. این عکس ها هم یادگار امروز من تقدیم به دوستان عزیز انجمن؛ بخصوص، "59" عزیز؛ که، امروز کولاک کرد:
اگه تکراری بود، شرمنده:

همشاگردي سلام - صفحة 23 Argf3lvqtzh414hji0li_thumb
همشاگردي سلام - صفحة 23 926ptybzgioplzi3tdp2_thumb

ساده؛ اما، عالی:
همشاگردي سلام - صفحة 23 2u2428r74rprubqund4_thumb

همشاگردي سلام - صفحة 23 P5cq37247v9bo7w8gei_thumb
همشاگردي سلام - صفحة 23 Rwts0exyec3y2pztdt0z_thumb
همشاگردي سلام - صفحة 23 Uizcev3f124vqgxlq0x_thumb
همشاگردي سلام - صفحة 23 Eaqa0fx2vtm8sk6m1zon_thumb
همشاگردي سلام - صفحة 23 Zzfitav5o9wryibo0vvn_thumb
همشاگردي سلام - صفحة 23 B9y4849a2yra7uicp_thumb
همشاگردي سلام - صفحة 23 Wctd4m0cdqsrtffpylf_thumb
همشاگردي سلام - صفحة 23 Rqryd37450zwzqf32ae_thumb
همشاگردي سلام - صفحة 23 Myfdjc0oi1wc23xtg9w_thumb
همشاگردي سلام - صفحة 23 Asdcovaz5au8ap9phwkp_thumb




Emiliano

تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

همشاگردي سلام - صفحة 23 Empty رد: همشاگردي سلام

پست من طرف 59 الجمعة أبريل 04, 2014 11:30 am



Emiliano نوشته است:

1. بی نظیر بودن، "59" عزیز.
عکس ها بسیار جدید و ناب بودن و با دیدن تعدادی شون، بی نهایت رفتم به گذشته.

همشاگردي سلام - صفحة 23 A37ogxy1vx2rfyjdxeq2_thumb

2. با دیدن بالایی یاد کارایی افتادم؛ که، پیشتر هم همینجا بحثشو کردم: این که زندونی ها با شیلنگ سرم پزشکی، دور خودکار، کارایی شبیه به صنایع دستی می ساختن، یا دور خودکار بیک کار می کردن.

3. بله، دوست عزیزم. بنده از "بسکتبال دستی" عکس گذاشتم؛ اما، از وبلاگ "بچه های دیروز/ بچه های پریروز" "سورنا"ی عزیز و با ذکر منبع.
اما، اینی که شما گذاشتید هم بسیار عالی و باکیفیت بود. دستتون درد نکنه.

4. این "توپک"ها رو خوب یادمه و من داشتم بزرگ می شدم که اومدن.
دو تا بشقاب هم داشتن؛ که، شبیه به "فریزبی" بود و جای دسته هم داشت؛ که، کِشی بود و می کردی تو مُچ دستت و کیپ می شد و مث راکت می شد و باهاش بازی می کردن دو طرف.

5. این عکس ها هم یادگار امروز من تقدیم به دوستان عزیز انجمن؛ بخصوص، "59" عزیز؛ که، امروز کولاک کرد:
اگه تکراری بود، شرمنده:

همشاگردي سلام - صفحة 23 926ptybzgioplzi3tdp2_thumb




امیر جان خواهش می‌کنم. بسیار خرسندم که مورد توجه قرار گرفته.
اتفاقن خوب میدونستم که مورد پسند شما واقع میشن این عکس ها،
و در اصل به ‌خود شما نیز آنها تقدیم شده بود.
- بله، من هم اون روکش‌هایی‌ که مخصوص خودکار بیک بود را یادم هست.
بافت ریزی داشت و بعضی‌ از بچه ها، در مدرسه، بویژه دوران دبستان و راهنمایی که بودم،
از این روکش‌ها داشت خودکار هایشان. حتا گاهن برای مداد هم استفاده میکردند.
- من خیلی‌ بسکتبال دستی‌ را دوست داشتم، اما او مرا دوست نداشت،
چرا که هیچگاه، افتخار نداد که توسط من خریداری شود (لبخند).
- امیر جان همینجا و درمیان صحبت، می‌خواهم یک کوچه ی فرعی بروم.
بهتر یادتان هست که ۲ سال پیش، در انجمن صحبت یک سریال خارجی شد،
که میانه ی دهه ی شصت، از برنامه ی کودک کانال دو، صبح‌ها نشان میدادند.
درباره ی زندگی سرخ پوستها بود. خود شما نیز در آخر، عکس‌های آنرا قرار دادید.
من آن زمان سکوت کردم و نمیدانم چرا خاطره ی خودم رو از این برنامه نگفتم.
خوب یادم هست که در یکی‌ از قسمت‌های این برنامه ی سرخپوستی،
اینها سیب را بر روی آتش سرخ میکردند و میگفتند که خوشمزه میشود.
من همان روز، سال ۱۳۶۵ یا ۶۶ بود، در خانه پس از تماشای این قسمت،
رفتم و ۲-۳ سیب را به سیخ کباب کشیدم، و سپس بر روی اجاق گاز، سرخ کردم.
نتیجه ی کار بسیار عالی‌ شد. چرا که سیب ها کبابی می‌شدند و مزه ی خیلی‌ خوبی‌ پیدا میکردند.
حال امروز باز بیاد آندوران افتادم، و این خاطره ی آموزنده! (لبخند)، تقدیم فروم گردید.
پیشنهاد میکنم که اگر تابحال انجام ندادید، یک بار امتحان کنید، حتما مشتری سیب کبابی میشوید.
- چه خوب که راجع به بشقاب‌های توپک نوشتید. بیاد دارم.
"توپک" محصول بسیار خوبی‌ بود برای بازی. فروشش هم بالا بود، که جای خوشحالی‌ داشت.
- امیر جان باور می‌کنید، که من باز دیروز بیاد این جاکلیدی‌های اسکلتی افتاده بودم،
با خودم گفتم شاید شما، از آن عکس قرار بدهید، و همین هم شد، بسیار بسیار ممنونم.
سلامت باشید.

59
59

تعداد پستها : 1476
Join date : 2011-02-09
Age : 44
آدرس پستي : vj26081980@gmail.com

http://www.aparat.com/PanjaH_o_NoH

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

همشاگردي سلام - صفحة 23 Empty یادی از بازی ها و اسباب بازی های کودکی

پست من طرف Heidii السبت أبريل 05, 2014 7:58 am

سلام به دوستان گرامی
درود به شما امیلیانو و 59 گرامی- با این همه خاطره های ریز و درشتی که زنده کردین!
یادش به خیر توپک! یادم نبود به چه اسمی صداش می کردیم که با یادآوری شما، دوباره خاطره اش زنده شد!
من از جاکلیدی اسکلتی یک خاطره ی خیلی ویژه دارم که فعلا رویم نمی شود تعریفش کنم و به همین مختصر اکتفا می کنم. (البته چیز خاصی هم نیست. شاید روزی رودرواسی را با خودم کنار بگذارم و برای دوستان نقلش کنم که بسی مایه ی خنده است!)
من سالها خاطره ی بازی "کانکت فور" را توی ذهنم داشتم و نمی دونستم به فارسی بهش چی می گفتیم تا اینکه دو سه سال پیش یکیش رو تو یه اسباب بازی فروشی پیدا کردم و گرفتم. اگه شما هم ازین بازی خاطره دارین در جریان باشید که هنوز هم پیدا می شود.
در ادامه ی تصاویر دیدنی و خاطره بخش شما، من هم این اسباب بازی ها را اضافه می کنم:

1. دخترها ازین یکی بیشتر خاطره دارن. کمر عروسک را که باز می کردی یک صفحه مدور گرد می دیدی که ترانه ی عروسک رویش ضبط شده بود. بعضی عروسک ها دو تا ازین صفحه ها داشتن که معمولا یکیش سفید و اون یکی سیاه بود. روی شکم عروسک یک دگمه داشت که وقتی فشار می دادی، ترانه ای خارجی با صدای دختربچه پخش می شد. قدیمها بیشتر این عروسک ها را از مکه برای بچه ها سوغاتی میاوردن.
همشاگردي سلام - صفحة 23 1

2. این شیشه شیرهای اسباب بازی را هم دخترهای دهه شصتی خوب یادشونه و به خاطر میارن که به خاطر فناوری به خصوصشون (!) شدیدا بین دختربچه ها مشتری داشت. بچه ها به تقلید از مادرهاشون شیشه شیر را جلوی دهان عروسک می گرفتن و می دیدن که مایع سفید داخل آن به تدریج کم و کمتر و سرانجام ناپدید می شود. البته خداوند روزی عروسک ها را از غیب می رساند و همین که فرآیند شیردهی به اون عروسک تمام می شد و شیشه را از حالت سروته در می آوردن، دوباره شیر به شیشه برمی گشت و برای نوبت بعدی شیردهی آماده می شد!
همشاگردي سلام - صفحة 23 3
همشاگردي سلام - صفحة 23 3_1
همشاگردي سلام - صفحة 23 2

3. یادمه یه روزگاری، داشتن یکی ازین نوع خودکارها نهایت آمال و آرزوهای هر شاگرد مدرسه ای بود. معمولا هرکدام از رنگ های خودکار، بوی به خصوصی می داد و آخر سال که بنا به رسم نا نوشته ای، دفترهای خاطرات بین دانش آموزها دست به دست می گشت، دخترها سعی می کردند دفترهای همدیگه رو با استفاده ازین خودکارها مزین به تصاویر شمع و گل و پروانه و عبارات شاعرانه ی "به نام تک نوازنده گیتار هستی" یا "اگر روزی ترا کردم فراموش" و "گل سرخ و سفید لوله لوله" بکنند تا وقتی کسی ذفتر را تورق می کند، از هر کاغذش ده ها بوی رنگ و وارنگ به مشام برسد! اما افسوس که بوی توت فرنگی و پرتقال و لیمو و خیار ِ جوهر خودکار، دیری نمی پایید و پس از چند ماه می پرید. من همین صورتی پررنگش را داشتم:
همشاگردي سلام - صفحة 23 4
همشاگردي سلام - صفحة 23 5

4. امروز با دیدن این اسباب بازی ها، آه از نهادم برآمد و یاد گذشته ی دوری افتادم که یکی ازین ها از نمی دانم کجایی به دستم رسیده بود و تا مدتها غرق بازی با آن بودم. در قیاس با اسباب بازی های ساده ای که داشتیم، چیز خیلی جدید و به خصوصی به نظر می رسید و با فشار دادن دو تا دگمه ی کناری، عروسک کله معلق می شد و آفتاب بالانس و مهتاب بالانس می زد!
همشاگردي سلام - صفحة 23 6
همشاگردي سلام - صفحة 23 8
در این تصویر هم نحوه ی عملیات توسط میکی ماوس به نمایش گذاشته شده (راستی اگه یادتون باشه قدیمها تلویزیون خیلی برنامه ی ژیمناستیک پخش می کرد. چرا؟)
همشاگردي سلام - صفحة 23 9

5. ازین اسباب بازی خانه ی فک و فامیل زیاد دیده بودم ولی اسمش را نمی دانستم:
همشاگردي سلام - صفحة 23 12
همشاگردي سلام - صفحة 23 14

6. این یکی را هم دست پسربچه ها زیاد دیده بودم ولی می ترسیدم باهاش بازی کنم و فقط تماشا می کردم!
همشاگردي سلام - صفحة 23 15

7. هنوز سوپرمارکتها با انواع و اقسام بستنی های جورواجور پر نشده بود و غیر از کیم و آلاسکا که فروشنده ها از توی یخدان های سفیدشان دستمان می دادن، گاهی هم خودمان توی خانه نوشابه یا شیر را توی این قالب ها می ریختیم و صبح های تابستان بعد از تماشای برنامه کودک، بستنی به دست به حیاط می دویدیم. بعضی مادرها هم با استفاده از ترفند بستنی خانگی سعی می کردن کمی شیر به خورد بچه هایی بدن که به طور معمول از خوردن شیر فراری بودن. ولی معمولا تیرشان به سنگ می خورد و بچه ها همچنان بستنی نوشابه ای را به شیری ترجیح میدادن
همشاگردي سلام - صفحة 23 18
همشاگردي سلام - صفحة 23 17

8. و البته بستنی زمستونی کمافی السابق جایگاه ویژه ی خودش را داشت:
همشاگردي سلام - صفحة 23 19

9. یادش به خیر هرموقه شهربازی می رفتیم همیشه با یکی ازینها سرمون گرم بود:
همشاگردي سلام - صفحة 23 20

10. یه مدت ازین آدامس ها اومده بود که مربعی شکل و نسبتا قطور بود و وسطش شهد ترش و شیرین خوشمزه ای داشت. مدتی بعد هم غیبش زد.
همشاگردي سلام - صفحة 23 23

11. این مدادها:
همشاگردي سلام - صفحة 23 24

12. و اینها که دخترها بیشتر ازشون خاطره دارن:
همشاگردي سلام - صفحة 23 28
همشاگردي سلام - صفحة 23 29

13. بزرگداشت این مدادها را دوستان گرامی قبلا به طور مفصل برگزار کرده بودن. ما هم به سهم خودمان یاد و خاطره شان را گرامی می داریم:
همشاگردي سلام - صفحة 23 10

14. اسم این اسباب بازی رو نمی دونم ولی دست این و اون دیده بودم:
همشاگردي سلام - صفحة 23 31

15. مشخصه ی آن دوره، نه تنها این بود که بیشتر خانواده های ایرانی شبیه همدیگه زندگی می کردن و سبک زندگی و اسباب و وسایل مشابهی داشتن، بلکه خانواده های مختلف از ملیت ها و کشورهای دیگر هم تا حد زیادی شبیه هم بودن و اسباب و وسایل زندگی و بازی بچه هاشون مشابه و یکسان بود. کیف بچه مدرسه ای ها تو کشورهای مختلف دنیا چیزی شبیه این بود و بیشتر خانم های خانه دار (صرفنظر از ملیتشون) از زنبیل مانندی مشابه مال بقیه استفاده می کردن:
همشاگردي سلام - صفحة 23 26
همشاگردي سلام - صفحة 23 27

16. وقتی نوارهایشان تاب برمی داشت، همه با یک مداد یا خودکار می افتادن به جان کاست:
همشاگردي سلام - صفحة 23 30_1
همشاگردي سلام - صفحة 23 30

17. تیله، بازی همه ی بچه های دنیا بود. تیله ده ها اسم مختلف تو کشورهای مختلف دنیا داره و تیله بازی از زمان های قدیم، یکی از سرگرمی های همیشگی آدم ها بوده:
همشاگردي سلام - صفحة 23 34
همشاگردي سلام - صفحة 23 35
همشاگردي سلام - صفحة 23 36
همشاگردي سلام - صفحة 23 37

18. "لِی لِی" هم سرگرمی همه بچه های دنیا بود. هرجا تعدادی بچه دور هم جمع بودن، فوری گچ یا ذغالی گیر می آوردن و یک تکه سنگ و بساط لی لی راه می افتاد. لِی لِی هم تو کشورها و زبان های مختلف، ده ها اسم متفاوت داره ولی روش همه شان یکسان است (تو کشور فرانسه، تو اولین خونه ی لی لی می نویسن زمین و تو آخرین خانه اش می نویسن آسمان. و به همان شیوه ی آشنا قدم به قدم می رن تا از زمین به آسمان برسن)
همشاگردي سلام - صفحة 23 41
همشاگردي سلام - صفحة 23 42
همشاگردي سلام - صفحة 23 43
همشاگردي سلام - صفحة 23 44
همشاگردي سلام - صفحة 23 45

19. بچه های الان هم البته خیلی چیزهای شبیه همدیگه دارن. مثل پلی استیشن. تبلت. وی. موبایل و لپتاپ و انگری بردز و کلی بازی های کامپیوتری جدید. حتی چند وقت پیش دو تا بچه کلاس دومی را دیدم که داشتن راجبه و.ی.چ.ت و ت.ا.ن.گ.و با هم حرف می زدن!
خیلی خوشحالم که بچگیم توی اون دوره گذشت... راستی "جاده خدا" مال کدوم بازی بود؟
همشاگردي سلام - صفحة 23 47
همشاگردي سلام - صفحة 23 46

20. و...
همشاگردي سلام - صفحة 23 32
همشاگردي سلام - صفحة 23 16
همشاگردي سلام - صفحة 23 9d9288da2ec3a96351839fd0e2228388
همشاگردي سلام - صفحة 23 49
همشاگردي سلام - صفحة 23 48
همشاگردي سلام - صفحة 23 39
همشاگردي سلام - صفحة 23 0dd83778a42ee2200582fd0f76aa302b
Heidii
Heidii

تعداد پستها : 102
Join date : 2013-02-02

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

همشاگردي سلام - صفحة 23 Empty رد: همشاگردي سلام

پست من طرف 59 السبت أبريل 05, 2014 4:21 pm






خانم هایدی، با درود خدمت شما و همسر گرامیتان.
یاد آوری‌های بسیار بسیار نوستالژیکی داشتید.
- در اپتدا خاطر نشان می‌کنم، که وقتی‌ موضوع "سیب کبابی" را مینوشتم،
دقیقن بیاد بساط بستنی سازی و یا اگر بهتر بگوییم "آلاسکا سازی"،
در شرایط خانگی بودم. خود من هم یکی‌ از علاقمندان این آلاسکا‌ها بودم.
راستش همیشه، و منجمله زمان حال، از شیر خوراکی فراری بوده و هستم،
اما از آنجا که در برنامه‌ های آشپزی آنزمان تلویزیون که خیلی‌ هم محدود بودند،
"سیستم خودکفایی" در پخت شیرینی جات و یا بستنی، آموزش و نشان داده میشد،
در تابستان‌های دهه ی شصت، بویژه در ۵ - ۶ سال اپتدایی آن‌، خودم دستبکار می‌شدم،
و خوشبختانه در تمام خانه‌ها هم، از این قالب‌های خاطره انگیز بستنی سازی بود،
و صد البته که، نوشابه را در آنها میریختیم، و آلاسکا تحویل میگرفتیم.
البته چند سال پس از آن‌، یعنی‌ با شروع دهه ی هفتاد خورشیدی،
"یخمک" به بازار آمد، و آلاسکا سازی خانگی، بفراموشی سپرده شد. ...
در پرانتز بگویم، که بساط "ژله" هم بسیار محبوب بود در خانه ها،
و البته با کمک مادرم، راه براه ژله درست میکردیم و همیشه در یخچال بود.
یاد آوری‌های بسیار بجایی داشتید و ممنون میباشم.
- شیشه شیر جادویی هم، خیلی‌ خاطره انگیز بود.
- و اما این عروسک‌های موزیکال را هم خوب بیاد دارم.
من پوزش میخواهم که اینرا می‌گویم، اما یک مدل دیگر عروسک بود،
که با عرض شرمندگی، کمدی بود البته، یعنی‌ چطور بگم،
میگفتن اسمش آقا تقی‌ هست، اونوقت آب بداخلش ریخته میشد،
سپس در صورت پایین آوردن لباس ایشان، که در اصل یک قطعه ی پلاستیکی‌ بود،
یک ماجرای کودکانه صورت می‌گرفت. ...
- تصویر خودکار‌های چند رنگ هم بسیار نوستالژیک بودند،
البته این خودکار ها، همانگونه که فرمودید، رایحه ی کمی‌ داشتند.
قبلن هم در فروم، صحبت از یک مدل دیگرشان شده بود،
که تک رنگ بود، برای نمونه صورتی‌ رنگ با عطر گل رز ...،
و یا بنفش رنگ با عطر گل یاس و ....
- اتفاقن ۲ ماه پیش، در اوج سرمای سوزان زمستان،
من نیز یادی داشتم از "بستنی زمستانی"،
چون دلتنگ مزه اش شده بودم، و آنگونه که در اینترنت دیدم،
اکنون نیز همچنان تولید میشود در ایران.
- تصویر مداد چند رنگ نیز خاطره انگیز بود.
- راستش "تیله بازی" و "لی لی" را هیچگاه درک نکردم و یاد نگرفتم. ...
سلامت باشید.

------------------------------------------------

پی‌ نوشت:

یک مدل اسباب بازی بود آن سال‌های شصت،
که خودم نیز داشتم، به آن‌ می‌گفتم "مار".
با آن‌ میشد شکل‌های مختلفی را درست کرد،
و یکجورهایی‌، بازی خلاقیت و ذهن بود. ...
و البته من همان زمان، یعنی‌ سال ۱۳۶۵ - ۶۶،
برای موبایلم، چنین پایه ای ساخته بودم:


همشاگردي سلام - صفحة 23 Icovwjaabyeteid0fyfh


59
59

تعداد پستها : 1476
Join date : 2011-02-09
Age : 44
آدرس پستي : vj26081980@gmail.com

http://www.aparat.com/PanjaH_o_NoH

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

همشاگردي سلام - صفحة 23 Empty رد: همشاگردي سلام

پست من طرف 59 السبت أبريل 05, 2014 11:30 pm







خوشبختانه در این چند روز، مغازه ی اسباب بازی فروشی فروم،
به فروش خوب و قابل توجهی‌ دست پیدا کرده و بهمین مناسبت،
سود و درصد حاصل از این تجارت پر رونق، بزودی به حساب‌های بانکی‌ اعضای محترم،
واریز خواهد شد. البته بهتر هست که بجای دریافت نقدی، سهام با آن خریداری کنیم (لبخند).
در ادامه ی موضوع نوستالژیک‌ اسباب بازی، چند مورد تکمیلی دیگر نیز تقدیم میگردد.

.
.
.




۱۱- ... صدای قفل‌های فلزی آن‌، هنوز در گوشمان زنگ میزند.
این عکس نوستالژیک، کادری از فیلم "راز مینا - ۱۳۷۵"،
بکارگردانی جناب آقای "عباس رافعی" می‌باشد ...:

همشاگردي سلام - صفحة 23 Yc6itt05qrqri7vu5xb_thumb




۱۲- شهرت و گسترش پرسوناژ جهانی‌ "میکی موس"،
برای ما و نسل قبلیمان، از هنایش بالایی‌ برخوردار بود.
شاید بچه‌های امروزی، دیگر تماشاگر آن‌ نباشند اما ما،
حتمن آنزمان در خانه، یک عکس، اسباب بازی، آدمک،
و یا وسیله ی دیگری داشتیم، که نشان از میکی موس،
با آن‌ صورت شاداب و لبخند مشهورش را برایمان بارمغان داشت ...:

همشاگردي سلام - صفحة 23 Dixu3r6xso3sjjxn0abg_thumb




۱۳- روح و نهاد این شماره، باید با موضوع مطلبش، یکسان باشد ....
قبلن در وبلاگ وزین "خاطرات دهه شصت"، نویسنده ی گرامی آن‌،
درباره ی قلک‌ هایی‌ که در دوران جنگ در مدارس ایران توزیع می‌شدند،
خوب و روشن توضیح داده اند، و ما نیز در قسمت دیدگاه کاربران، خاطرات خویش را گفته بودیم.
در زمستان ۱۳۶۵ که من کلاس اول دبستان بودم، در مدرسه ی ما نیز آنها را پخش کردند.
فرم قلک هایی‌ که به ما دادند تا پس از سال نو، یعنی‌ در بهار ۱۳۶۶ آنها را به مدرسه بازگردانیم،
بشکل تانک بود و رنگ پلاستیک آنها، سبز بود. ... تقریبن چنین شکلی داشتند ...:

همشاگردي سلام - صفحة 23 Uflrqt608wiq0tit8ic2_thumb




۱۴- هر چه از این ماشینهای کوچک پلاستیکی و فلزی بگوییم،
بازهم کم گفته ایم، و حق مطلب ادا نمی‌شود. بشخصه، چون یکی‌ از عموهایم،
آلمان بودند و هر سال یک بسته ی چند تایی‌ از آنها را میفرستادند،
تعداد قابل توجهی‌ از این ماشینهای کوچک که درب‌هایشان هم باز می‌شدند را داشتم.
در عکس‌های زیر، بسیاری از آنها را پس از سالها دیدم. برای همگی‌ مان خاطره انگیز هستند ...:

همشاگردي سلام - صفحة 23 Qt7anis4h8vit72vw6_thumbهمشاگردي سلام - صفحة 23 Q5m2o3xmkr5yqbaiin75_thumbهمشاگردي سلام - صفحة 23 Lfjy1t4nba3jh14mopww_thumb
همشاگردي سلام - صفحة 23 Ojkp6f36cm1yuysu4ve_thumbهمشاگردي سلام - صفحة 23 Vslidhemuatum6f6k8u_thumbهمشاگردي سلام - صفحة 23 Crzljztytbb4ygxvwsj5_thumb




۱۵- هدف از قرار دادن عکس‌ زیر، آن زنجیر معروف هست ....
بحث زنجیر گردن برای مردان، در دهه ی شصت بسیار داغ بود!.
واژه ی "سوسول" برای پسران جوانی بکار برده میشد، که در سالهای شصت،
زنجیر طلا یا نقره بگردن داشتند. ... این جوانان، حتمن موهایشان هم از جلوی سر،
دارای یک فکل بود، و هرگاه که از کنار آینه رد می‌شدند، یک نیش ترمز می‌زدند،
در مقابل آن‌ قرار میگرفتند و با انگشتان دست، فکل را تنظیم میکردند،
یعنی‌ انگشتان را بداخل مو برده، سپس آنرا به سمت بیرون هدایت میکردند.
تصویر نیمرخ آنها، بخاطر موی فکلی ی رو به جلویشان، درست همانند این بود،
که یک تفنگ کلت بر روی سر داشتند ... یعنی‌ لوله ی هفت تیر، میشد همان فکلی،
که از بالای پیشانی، به بیرون و فضای آزاد در هوا وارد شده بود.
در جلوی ادارات دولتی، اگر آقایی می‌خواست وارد شود و زنجیر طلا یا نقره در گردن داشت،
نگهبانی (بخوانید حراست)، از ورود ایشان بداخل سازمان مربوطه، جلوگیری میکرد.
اما تنها مدل زنجری که همه جا آزادانه فروخته میشد و در گردن داشتنش جرم نبود،
زنجیری بود که سرباز‌ها همگی‌ داشتند و پلاک هویت آنها از آن‌ آویزان بود.
من بی‌ نهایت به این مدل زنجیر از همان دوران کودکی علاقه داشتم. بویژه که جنگ هم بود،
و گاه و بیگاه در تلویزیون، این زنجیر‌ها نشان داده میشد که پلاک رزمنده بر روی آن قرار داشت.
در مراکز خرید هم در دهه ی شصت، حتی بخشی بود که وسایل مربوط به سربازان فروخته میشد،
و ما زمانی‌ که برای خرید به چنین بازارچه‌ های محلی می‌رفتیم، تماشای این زنجیر ها،
و داشتن یکی‌ از آنها، برای من بسیار گیرا و خوشایند بود ... :

همشاگردي سلام - صفحة 23 S33bqw64w5qflpopbela_thumb

... و اما نقطه ی تکمیلی برای "پسر‌های سوسول" در دهه ی شصت،
دختر خانمهایی‌ بودند که از آنها در جامعه، با نام "قرتی" یاد میشد.
اینها در اصل دوشیزگانی بودند، که علاقه به آرایش بیش از اندازه داشتند.
یکی‌ از جاهایی‌ که با ایشان بشدت برخورد میشد، دبیرستان و محل تحصیل آنها بود.
من در طی‌ سال‌های ۱۳۶۳ تا ۶۵، یعنی‌ زمانی‌ که هم دیگر میتوانستم راه بروم،
و هم هنوز به کلاس اول دبستان نرفته بودم، بعضی‌ از روز‌ها همراه با مادرم،
به دبیرستانی‌ که ایشان در آنجا درس میدادند، میرفتم. در مدت زمانی‌ که مادر،
از صبح تا ظهر تدریس داشتند، من گاهی همراه ایشان در سر کلاس می‌بودم.
پنهان نباشد که دانش آموزان گرامی، خوشحال می‌شدند که پسر معلمشان آنجاست،
و احتمال برگزاری امتحان و فضای جدی کلاس درس کمرنگ تر شده و آنها،
به بهانه ی حرف و صحبت با من و گاهن کشیدن لپ، از زیر درس در میروند!.
در چنین مواقعی، مادرم من را به دفتر مدرسه میفرستادند تا فضای جدی کلاس از بین نرود.
یک روز در دفتر نشسته بودم که دو دانش آموز توسط خانم ناظم، در حالی‌ که گریه هم میکردند،
به دفتر معلمین که خانم مدیر هم میز کارش همانجا بود، آورده شدند. دختر خانمها،
همانند ابر بهار میگریستند و قلب من هم با دیدن آنها، به تپش و نگرانی افتاده بود.
خانم ناظم با عصبانیت رو به مدیر کرد و گفت که این دو، وسایل ممنوعه همراه خود دارند!.
مدیر به دختران دستور داد که جیب‌هایشان را خالی‌ کنند. آنها که همچنان مشغول گریه و زاری بودند،
اپتدا مقاومت کردند، اما وقتی‌ دیدند که راه به جایی‌ نیست و از هر سو مورد محاصره قرار گرفته اند،
دستها را بداخل جیب‌های مانتوی سرمه ای رنگشان بردند، و پس از چند ثانیه، میز خانم مدیر،
همانند ویترین مغازه‌های لوازم آرایشی‌ و بهداشتی، پر شده بود از ماتیک، لاک ناخن، ریمل چشم و ....


همشاگردي سلام - صفحة 23 A4kxj17p83litnnna3w

.
.
.
جاودان باد یاد خاطرات کودکی و نوجوانی.
شاد و سلامت باشید.

59
59

تعداد پستها : 1476
Join date : 2011-02-09
Age : 44
آدرس پستي : vj26081980@gmail.com

http://www.aparat.com/PanjaH_o_NoH

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

همشاگردي سلام - صفحة 23 Empty رد: همشاگردي سلام

پست من طرف Heidii الأحد أبريل 06, 2014 10:19 am

ممنونم از شما- جناب 59
- درسته بستنی زمستونی اینجا تولید میشه ولی چیز به خصوصی نیست و ماده سفید رنگ داخل روکش کاکائویی اصلا بستنی نیست! یک جور کِرِم است که داخل دهان آب می شود. راستش من از بستنی زمستونی های قدیم تصوری دارم که سالهاست نتونستم هیچ جایی پیداشون کنم. ظاهرا این چیزی که ما به اسم بستنی زمستونی می شناسیم در کشورهای دیگه به عنوان نوعی شیرینی شناخته شده و محتویات داخل همه شون هم چیز مشابهی هست که انگلیسیش میشه "مارش مالو" (ترکیبی از شکر و ژلاتین و چیزهای دیگه)
همشاگردي سلام - صفحة 23 3marshmallows
ظاهرا تو ممالک روس هم چیزی شبیه به آن پیدا می شود که اینجا مختصری در موردش نوشته شده:
http://en.wikipedia.org/wiki/Chocolate-coated_marshmallow_treats#Zefir

- آلاسکاهای قدیمی هم که از بیرون می خریدیم اگه یادتون باشه تردتر بودن. چیزی که این روزها به اسم بستنی یخی فروخته میشه ترکیب نسبتا غلیظ تری است که شباهت کمی به بستنی یخی های دهه شصتی داره. یادش به خیر. سالهای قبل از شصت و هفت یادمه نزدیک منزل عمه ام جایی بود که می گفتن بستنی یخی درست میکنن. اگه یادتون باشه اون زمونها بستنی ها رو داخل محفظه های فلزی نگهداری می کرد که رویش یک در فلزی داشت و داخلش دیده نمی شد. قسمت هیجان انگیزش موقعی بود که فروشنده دست می کرد داخل محفظه و یک بستنی یخی صورتی رنگ درمی آورد و می داد دستمان!...

- چیزی که راجبه عروسک های آقا تقی نوشتین جالب بود! من اون عروسک ها رو ندیده بودم ولی برادرم یه عروسک پسربچه داشت با همه مشخصه های یک پسربچه که جنسش از نوعی پلاستیک خیلی سفت و ضخیم و محکم بود طوریکه اگه می کوبید روی سر ِ کسی، صد درصد سرش می شکست! اون عروسک هنوز هم هست هرچند که روی صورتش با خودکار نقاشی کشیدن ولی بقیه قسمت های بدنش صحیح و سالم مونده و علیرغم همه ناملایماتی که تو همه ی ابن سالها از دست بچه ها کشیده ولی به خاطر استحکام پلاستیکش، درب و داغون نشده.

- راستش من هم خیلی اهل تیله بازی نبودم. ولی همینکه فهمیدم خیلی از بازیهای بچگی ما در کشورهای دیگه هم معمول بوده انگیزه شده تا یادی هم از اونها بکنم. یکی دیگه از بازیهای قدیمی که بچه های زیادی انجام می دادن "گانیه" بود که یه بازی فرانسویه. "جاده خدا" اصطلاحی بود که بچه ها موقع بازی "بالا بلندی" استفاده می کردن. یه بازی دیگه هم بود که اوایل دهه هفتاد یکهو تو مدرسه ها معروف شد و بچه ها بدون اینکه بدونن سروکله اش از کجا پیدا شده و معنی کلماتی که میگن چیه اونو دوتا دوتا انجام می دادن و این کلمات بی سروته رو همراهش تکرار می کردن:" دنی هاوا ساکیچی- ویلیام ویلیام تاکیچی- آمنو- سارایوو- به شادی- تاکیچه ئو- فینیش!" شاید بعضی کلماتی که شما یا بقیه می خوندین یکم با این ترکیبات فرق داشته باشه ولی کلیت همه شون همونقدر بی سروتهه!
همشاگردي سلام - صفحة 23 011
با توجه با ماهیت این کلمات بی معنی که به نظر میرسه ژاپنی باشن من تصور می کنم احتمالا ایرانی هایی که اون موقع برای کار به ژاپن می رفتن این بازی را هم دست و پاشکسته به عنوان سوغاتی با خودشون آورده بودن. توی ژاپن این بازی ِ دستها رو با شعر ساده ای به اسم "ده هزار پا بر فراز آلپ" با ریتم "یانکی دودل" می خونن و به صورت دونفری اجرا می کنن.اسم بازی اینه: Arupusu Ichiman Jaku
https://www.youtube.com/watch?v=pWre-BDkOak
https://www.youtube.com/watch?v=JmHnO4Y4LrE
ریتم "یانکی دودل":
http://www.mamalisa.com/mp3/yankee.mp3

البته این بازی مختص ژاپن نیست و مثل همه ی بازی های دیگه از زمان های قدیم تو خیلی از کشورهای دیگه انجام میشده. تو کشورهای انگلیسی زبان این بازی رو با این ترانه کودکانه اجرا می کنن:
همشاگردي سلام - صفحة 23 Pat_a_cake_pat_a_cake_baker_s_man_1_WW_Denslow_Project_Gutenberg_etext_18546
این سایت یه مرجع خیلی کامل و معتبره در مورد این بازی تو کشورهای انگلیسی زبان:
http://www.bl.uk/learning/langlit/playground/browseadultview.html#cm=Videos&gm=Clapping&id=120549&id2=120915

- توصیفات شما راجبه قرتی های آن دوره خیلی خوندنی بود. در مورد خوش تیپ های دهه شصت و هفتاد، گفتنی ها فراوونه. نمونه های مردونه شو که شما به خوبی یادآوری کردین. خانم ها هم معمولا با استفاده از یک عدد سشوار و تعدادی بیگودی، چتری ها و موهای جلوی بالای پیشانی را مدل می دادن و با بیرون گذاشتن این فکل از روسری یا مقنعه ای چانه دار به علاوه ی یک عدد مانتوی بلند و گشاد همراه با اِپُل هایی هرچه بزرگتر، خوش تیپی شون رو تکمیل می کردن. بیگودی جزو جدایی ناپذیر وسایل آرایش خانم های اون دوره بود. استفاده از رژگونه هم هنوز خیلی رایج نشده بود و خیلی از خانم ها با همان رژلبی که داشتن گونه هاشون رو سرخ می کردن!... یه مدل رژلب هم اون دوره مد شده بود که رنگش سبز بود و شده بود اسباب سرگرمی بچه ها. بچه ها اون رو روی پوست دستشان می کشیدن می دیدن که هیچ رنگی نداره. ولی کم کم رنگ می گرفت و خود به خود قرمز می شد. من بوی اون رژلب رو خیلی دوست داشتم.
همشاگردي سلام - صفحة 23 47083554698abb3babd92c1e4912319c
ممنونم از یادآوری شما در مورد این جزییات.
Heidii
Heidii

تعداد پستها : 102
Join date : 2013-02-02

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

همشاگردي سلام - صفحة 23 Empty رد: همشاگردي سلام

پست من طرف 59 الأحد أبريل 06, 2014 1:02 pm






خانم هایدی، سپاسگزارم برای تمام نکات و توضیحاتی که فرمودید و همچنین لطف شما.
از واژه ی "Zefir" که در لینک بود، متوجه موضوع شدم. به روسی: "Зефир" - "زفیر".
در کل این کلمه، از دیدگاه واژه شناسی‌ ۳ معنی دارد ...:

۱- در شیرینی‌ جات (شیرینی‌ خمیرمانند).
۲- در ادبیات، که میشود "باد صبا" یا "نسیم ملایم بهاری".
۳- یک نوع پارچه ی پنبه ای، که با آن‌ لباس دوخته میشود.

اما از دید کلی در میان مردم، "زفیر" بعنوان همان شیرینی‌ خمیرمانند‌ هست.
عکس اولی‌ که در لینک شما بود، بسیار به بستنی زمستانی ما در ایران شبیه هست،
اما اینجا، چنین چیزی نداریم. زفیر روسی، تقریبا به سه‌ دسته تقسیم میشود:

۱- نوع سنتی‌ آن هست که داخلش هیچ محتویاتی ندارد (اصلن هم خوشمزه نیست):
همشاگردي سلام - صفحة 23 20f7e76mk6ayvi1vy7hb_thumb

۲- مدل فانتزی آن هست، که از جهت ساختار همانند بالایی‌ هست،
اما مزه اش خوب می‌باشد (برای بچه‌ها بیشتر خریداری میشود):
همشاگردي سلام - صفحة 23 Gauwcge3tl4xc1krkx5o_thumbهمشاگردي سلام - صفحة 23 Bttv7mayfvgemp0eod45_thumb

۳- مدل کلاسیک تر که در خود، محتویات کرم مانندی دارد،
اما از جهت مزه، یاد آور بستنی زمستانی ما نیست:
همشاگردي سلام - صفحة 23 0l09iinywrojmu2k89yw_thumbهمشاگردي سلام - صفحة 23 Pkgiwu9hdszk9m5p71i_thumb


- در ضمن، واژه ی "زفیر" بگمانم گرته برداری از زبان دیگری باشد و ریشه ی روسی ندارد.
چون برای توضیح آن‌ در فرهنگ واژه‌ها (روسی به روسی) اینگونه می‌نویسند:
"بنا به دیدگاه باستانی، که در بخش شرقی‌ از دریای مدیترانه وجود داشته است،
زفیر، بادی هست که با آغاز فصل بهار وزیده میشود، و به حداکثر شدت خود،
در زمان انقلاب تابستانی می‌رسد". (یعنی‌ همان نسیم ملایم و گرمی‌ که بهار می‌وزد - باد صبا).

همشاگردي سلام - صفحة 23 U403j7wtowjciblwd0u1_thumb


- سپاسگزارم برای تمام مطالب کامل و نوستالژیکی که مطرح ساختید.
سلامت باشید.

59
59

تعداد پستها : 1476
Join date : 2011-02-09
Age : 44
آدرس پستي : vj26081980@gmail.com

http://www.aparat.com/PanjaH_o_NoH

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

همشاگردي سلام - صفحة 23 Empty رد: همشاگردي سلام

پست من طرف S@M الأحد أبريل 06, 2014 2:36 pm

59 گرامی به عنوان یک هم رشته (ترم آخر ارشد زبانشناسی- دانشگاه تهران می خونم) و یک عاشق اساطیر یونان (هرچند که می دونید که ریشه شناسی الان دیگه در زبانشناسی جایگاه نداره. منم به طور خودجوش از قبل از لیسانس خیلی تصادفی به اساطیر یونان علاقمند شدم )، خدمتتون عرض کنم که زفیروس خدای باد مغرب بوده:
همشاگردي سلام - صفحة 23 2Q==
حالا نمی دونم چرا اسمش رو روی اون شیرینیه گذاشتن( حدسم اینه احتمالاً چون شکلش و بافتش نرم و گاهی پیچ پیچیه و مثل وزش باد میمونه، که امیدوارم حدس درستی باشه). چون همونطور که حتماً خودتون هم مستحضرید، از اساطیر یونان بسیار زیاد در زمینه ها و علوم مختلف استفاده شده. واژه های آشنایی مثل: مرکوری(نام علمی جیوه)، گاز آرگن و هلیم، مدوز(نوعی موجود دریایی)، هرمافرودیت(دوجنسه)، گلوگز، نارسیسیزم (خودشیفتگی)، سایکولوژی (روان شناسی)، اکو (انعکاس صوت)، اورانیوم، تالیم و بسیاری از نام های اقمار و صورتهای فلکی و عناصر شیمیایی و گیاهان و... همه ریشه در اسطوره های یونان و روم دارن (که من خودم از اسمهای یونانی خیلی بیشتر خوشم میاد تا رومیش) و وجه تسمیه شون اغلب اوقات خیلی مشخصه و خیلی هم به نظر من جالب!
S@M
S@M

تعداد پستها : 161
Join date : 2010-03-30

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

همشاگردي سلام - صفحة 23 Empty رد: همشاگردي سلام

پست من طرف 59 الأحد أبريل 06, 2014 4:46 pm






خانم سم با درود.
بسیار جای خرسندی هست که تمام یاران ارجمند فروم رویایی،
و منجمله شما، تحصیل کرده و اهل ادب، هنر و فرهنگ هستند.
سپاسگزارم از توضیحات خوبی‌ که مطرح ساختید.
اتفاقن زمانی‌ که سال اول زبانشناسی بودم (۲۰۰۵)،
یک بخش کوچکی داشتیم که مربوط به میفالوژی بود.
البته خیلی‌ با آن ارتباط منطقی‌ برقرار نمیکردم، چون افسانه‌های یونان هست.
اما چه بخواهیم چه نخواهیم، در ادبیات جهانی‌، این اسطوره‌های یونانی، حضور دارند.
اگر اشتباه نکنم، ریشه ی اصلی‌ واژه ی آنها، از زبان لاتین می‌‌آید.
بهتر در جریان هستید که در مبحث زبانشناسی، برخی‌ از موارد نسبی‌ هست،
و اقوام و ملیت‌های مختلف، ریشه ی یکسری از واژه‌ها را، همزمان از آن‌ خود می‌دانند.
اما در زبان لاتین شکی نیست (زبانی که نوشته میشود، بسیار هم در علم و دانش استفاده دارد،
اما بجز مراسمی که پاپ رم سخنرانی‌ می‌کند، کسی‌ دیگری به این زبان صحبت نمیکند،
و در اصل به آن‌ می‌گویند، زبان مرده!. ... مواردی که فرمودید بسیار جالب بود و گمانزنی‌ خوبی‌ داشتید،
یعنی‌ چون این باد زفیر ملایم هست، آنوقت جنس شیرینی‌ خمیرمانند هم نرم هست، برای همین این نام را انتخاب کردند.
حال نکته ی بامزه در این می‌باشد، که کلن در کشور‌های شرقی‌، که خود یونان نیز جزو آنهاست،
هر چه خوب باشد، ریشه ی غربی می‌گیرد (برای نمونه، "زفیروس" که از دید آنها، خدای باد مغرب بوده).
آنوقت با اینکه کشور‌های روسی زبان، اورآسیا هستند و به غرب ربطی‌ ندارند،
اما هر جا صحبت از موارد باستانی باشد، یک برچسب "شرقی‌" به آن‌ میچسبانند.
همین باد زفیر را، در توضیح کاملترش، حتما عنوان میکنند که باد ملایم و گرم شرقیست!.
و اما این علم ریشه یابی‌ واژه‌ها که اشاره داشتید، بسیار شیرین و مهم هست.
من نیز خیلی‌ همیشه علاقمند بودم. البته سال دوم دانشگاه یعنی‌ ۷ - ۸ سال پیش،
یک واحد درسی‌ داشتیم که در آن‌، "کلمه سازی و ریشه یابی‌" با هم مشترک بودند.
جای تعجب هم هست که در این رشته دیگر وجود ندارد و از این مساله بی‌ خبر بودم.
از دید کوچک من، بخش مهم زبانشناسی، همین دانش ریشه یابی‌ واژه‌ها هست.
البته همانطور هم که فرمودید، یک روند خودجوش برای علاقمندان آن‌ هست.
آرزوی سلامتی‌ و موفیقت‌های روزافزون برایتان در رشته ی گیرای زبانشناسی.
امیدواریم که در صورت تمایل، به مرحله ی دکترا هم وارد شوید. با احترام.

------------------------------------------------

پی‌ نوشت:

در پست قبلی اشاره داشتیم که معنی سوم واژه ی زفیر در زبان روسی،
به معنای یک نوع پارچه ی نخی - پنبه ای (پارچه ی کتان) هست،
که برای دوخت پیراهن مردانه استفاده میشود. اینجا باز مساله ی جنس مطرح هست.
یعنی‌ نام زفیر، همانگونه که خانم سم فرمودند، یادآور ملایمت هست،
و این پارچه هم، جنس نرمی دارد. ... در تصویر زیر بحالت طنز بروسی نوشته شده:

"علم مواد"
باد، و پارچه، و پاستیل*
جواب: زفیر

همشاگردي سلام - صفحة 23 Qj1rrt8khym696lxg1a5_thumb


* البته آن‌ پاستیل که ما در فارسی می‌گوییم و با امیر جان صحبتش مفصل شد،
به روسی میشود: "Мармеладные мишки"، یعنی‌: "خرس‌های مارملادی".
"مارملاد" بروسی یعنی‌ "راحت الحلقوم" (Marmelad).

اما پاستیلا (پاستیل)، در روسی به لواشک گفته میشود، که هم مدل ترش دارد و هم شیرین.
هم ورقه ای هست همانند لواشک خودمان، و هم از جهت ظاهر یک نوع شیرینش مثل گج هست، گچ تخته سیاه.
برای همین در کادر بالا، هم خانواده ی زفیر خوراکی نوشته شده.

لواشک‌های ترش و شیرین روسی (پاستیلا):

همشاگردي سلام - صفحة 23 Jhl5em2qzkdl210vlrs5_thumbهمشاگردي سلام - صفحة 23 Lkvoo2zgqgfimijvef_thumbهمشاگردي سلام - صفحة 23 Z4kk80530mqv9rkuce1_thumb
همشاگردي سلام - صفحة 23 Rtcx6pieduyofgacmqy5_thumbهمشاگردي سلام - صفحة 23 Heuiec16wvegwqcyjkoy_thumbهمشاگردي سلام - صفحة 23 Rtcx6pieduyofgacmqy5_thumb


59
59

تعداد پستها : 1476
Join date : 2011-02-09
Age : 44
آدرس پستي : vj26081980@gmail.com

http://www.aparat.com/PanjaH_o_NoH

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

همشاگردي سلام - صفحة 23 Empty رد: همشاگردي سلام

پست من طرف Heidii الإثنين أبريل 07, 2014 9:19 am

ممنونم به خاطر توضیحات مفصل و جالب سم عزیز و 59 گرامی
در حاشیه ی این مطالب، راستش من هنوز هم مطمئن نیستم اون چیزی که سابقا به اسم بستنی زمستونی می خوردیم، محتویاتش واقعا بستنی بود یا همین ترکیبات کِرِم مانندی بود که الان به اسم بستنی زمستونی تو ایران یا بعضی کشورها عرضه می شود.
اشاره تون به لواشک های روسی هم جالب بود. دو سه سال پیش ما تو ارمنستان دنبال لواشک می گشتیم و اون روز به شکل عجیبی هوس لواشک کرده بودیم. از قضا گذرمون به مغازه ای افتاد که تعداد زیادی برگه های لواشک مانند پشت ویترینش چیده بود و با این کشف، شادمانه وارد مغازه شدیم. فروشنده ی لواشک ها که متوجه ملیت ما شده بود سعی می کرد با فارسی دست و پاشکسته ای به ما بفهمونه که این همون لواشک آشنای خودمونه و مرتب تکرار می کرد: "لواش! لواش!" خلاصه از بین تعداد زیادی بسته بندی های شکیل و باکلاس اونها، دوتا از ترش ترین لواشک ها رو با راهنمایی فروشنده انتخاب کردیم و به محض اینکه از فروشگاه بیرون اومدیم، با عجله مشغول باز کردن بسته بندیش شدیم. شکل و شمایل برگه ها کاملا مشابه لواشک های آشنای خودمون بود و مشخص بود که همون ترکیبات میوه ی خشک شده است. اما متاسفانه به محض اینکه اولین تکه را در دهان مزه کردیم، درجا خورد توی ذوقمان و از خیر بقیه اش گذشتیم. لواشک ارمنستانی فقط ظاهر وسوسه کننده ای داشت و از یک تکه کاغذ هم بی مزه تر بود! دوباره برگشتیم سراغ فروشنده و دست و پاشکسته سعی کردیم بهش بفهمونیم که این به اون ترشی که تعریفش را می کرد نیست. فروشنده هم دست و پا شکسته سعی کرد به ما بفهمونه که این ترش ترین لواشک موجوده و ازین ترش تر اینجا پیدا نمیشه!
اون روز فروشگاه های زیادی رو به دنبال مزه ی ترش لواشک ایرانی زیر و رو کردیم و در نهایت به این نتیجه رسیدیم که فروشنده راست می گفت و ظاهرا مزه ای ترش تر از اون دوتا لواشک در اون دیار یافت می نشود. نکته ی جالب دیگری در مورد کشورهای سردسیر وجود دارد و این است که تو کشورهایی مثل سوئد یا کانادا و نواحی سرد، بیشتر مردم به خوردن چیزهای شیرین گرایش دارن و خوراکی های ترش و شور، خیلی کمتر از خوراکی های شیرین پیدا می شود. همین است که ایرانی هایی که یک عمر با لواشک های ترش ایرانی و چیپس های شور مزمز و پفک های نمکی و شور چیتوز زندگی کردن، بعد از مدتی زندگی تو اون کشورها ذائقه شون به شدت دچار کمبود این مزه ها میشه و به محض اینکه پاشون رو توی ایران میذارن اول از همه یک دل سیر پفک ایرانی می خورن و موقع مراجعت هم ذخیره ای کافی از لواشک و چیپس و پفک ایرانی همراه خودشون می برن!

Heidii
Heidii

تعداد پستها : 102
Join date : 2013-02-02

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

همشاگردي سلام - صفحة 23 Empty رد: همشاگردي سلام

پست من طرف Emiliano الإثنين أبريل 07, 2014 11:25 am




1. "هایدی" جان، هر وقت صلاح دونستی، خاطره ی جاسوییچی تو برای ما هم تعریف کن.

2. "کانکت فور" رو دقیقاً به همین شکل؛ یعنی، با مهره ها و فریم همین رنگی (مشکی و قرمز و زرد) من داشتم.
اینجا ما بهش می گفتیم "دوز".
کلاً هر نوع ردیف کردن سه تایی یا چارتایی رو بهش می گفتن "دوز". احتمالاً شمام به همین نام صداش می زدید.

3. من همیشه تا عروسکیو می دیدم، همیشه اول از همه باید لختش می کردم! البته خودم نداشتم؛ ولی، دور و برم بودن افرادی که داشتن؛ بخصوص، خواهرزاده هام.
اسباب بازی ها رو هم اگه پیچی بودن، اول باید پشتشونو باز می کردم! انگار این کارا رو نمی کردم، نمی شد و شب خوابم نمی برد.
اینم خاطره ی من از عروسکا و اسباب بازیا! Smile

4. با عکس های شیشه های شیر خاطره ای نداشتم به شخصه؛ ولی، مطمئنم دخترای اینجا و ویزیتور خیلی حال کرده ن.

5. با اون خودکارا هم خاطره داشتم؛ اما، تا 4 رنگ معروفش و ساده و نه عطری.
ما پسرا خودکار عطری خیلی کم استف می کردیم و اگه هم می کردیم، از این چند رنگا نبود.
ولی دمت گرم. کلوس آپ خودکار چند رنگ خیلی عالی بود و انگار الآن جلوی چشام اومدن.

6. وای، اون عروسکای آفتاب مهتابی و بالانس زن خیلی خیلی آس بودن و راس می گی. یاد هیشکی نبود.
باز هم یه لایک به این دو، سه عکست؛ بخصوص، باز نمای نزدیکش ("میکی موس")؛ که، قشنگ نشون می ده چجوری کار می کنن و فیزیکشون واضح می شه برای آدم.

7. آره. یه زمانی تنیس و ژیمناستیک و ورزش های منهای فوتبال زیاد می دادن؛ اما، از موقعی که "عزت" اومده، خیلی کمرنگ شده ن.
می گن امسال سال آخر "عزت"ه. یعنی می شه نفر بعدی کمی روشنفکرتر از این آقا باشه؟

8. قالب های کیم و آلاسکا عالی بودن. منو بردی به سی سال پیش!

9. از بستنی زمستونی، مزه ش و حتا قیافه ش از همون کوچیکی متنفر بودم و فک می کنم یه بار خوردم، اونم یه گاز، برای این که تستش کنم و دیگه تا به امروز لب نزده م.
شیرینی خیلی بدی داشت.

10. یه مدل از اون آدامسا اومد؛ که، طعم طالبیش بی نظیر بود، با برند "شوک"؛ که، عالی بود!
آره. راس می گی شهدشون بی نظیر بود. این هم یادآوریش خیلی فاز داد و این ها رو همه شو مدیون تو، دوست عزیزیم.

11. راستش، تا به حال از این مدادهای دارای نوک چند رنگ ندیده بودم؛ حتا، عکسشو!
جالب بود! یحتمل دست دخملا می چرخیده باز.

12. اون کیف مدرسه هم خیلی خیلی حال داد.
من هم مث "59" گرامی عاشق تق تق موقع باز و بسته کردنشون بودم.

13. ولی من هرگز با مداد به جون نوارا نمی افتادم.
فقط خودکار "بیک"! یه سنگینی و خوشدستی عالی ای داشت؛ که، هیچ مداد سبک سری نداشت!

14. اون الاکلنگ های اتاقکی و "نمکدون" (بازی کاغذی) و عکس آخر از اون دو دختر؛ که، دارن با جون و دل تاب بازی می کنن، هم خیلی خیلی عالی بودن.
دختر سمت چپی آخر تیپ دخترای امریکایی دهه های 50 و 60ه. عاشقشم.

...............................


15. "59" عزیز، اولاً امروز، 18 فروردین، برای اولین بار سیب کبابی خوردم.
راستش، خیلی شیرین شده بود و سال هاست از چیزای شیرین زیاد خوشم نمی یاد.
با این حال، برای تجربه خوب بود و کمی هم مزه ی کمپوت سیبو می داد. ممنون.

16. دیگه این که چه خوب و بجا نوشتید که قبلاً بساط شیرینی و آلاسکاسازی تو خونه ها خیلی رایج بود و با اومدن یخمک و نوشمک از بین رفت.
راستش، به این نکته دقت نکرده بودم و حالا که این نوشته های شما رو خوندم، دیدم زدید تو خال.

17. عروسکی که شما اسمشو "آقا تقی" گذاشته بودید، احتمالاً این نبود؟ تقدیم به شما و "هایدی"؛ که، دنبالش بود:

همشاگردي سلام - صفحة 23 94gdm5ybds973slzajy_thumb

همشاگردي سلام - صفحة 23 Fx0quy2tms33s6sx3py6_thumb


(منبع: "بچه های دیروز/ بچه های پریروز")

18. حالا که بحث تیله بازی شد، من مبدع یه بازی بی نظیر با این اسباب بازی عالی و زیبا بودم؛ که، هر وخت خواهرزاده م می یومد خونه مون، بعید بود با صدها تیله ای که داشتیم، اینو بازی نکنیم.
بازیش به این صورت بود که ابتدا لب تاقچه ی سیمانی پنجره ی خونه ی ویلایی پدری مون همه ی تیله ها رو می ذاشتیم. مثلاً 200 تا یا هر تعداد.
بعد یه بار شروع کننده ی بازی من بودم، یه بار "علی".
نفری یه تیله ی مشخص و تابلو هم به عنوان "تیر" داشتیم.
بعد باید به خود تیله ها یا دیواره ی سیمانی طوری با تیر ضربه می زدیم که تیله های زیادی به سمت خودمون می افتادن و ما با یه کاسه ی متوسط پلاستیکی، باید اون ها رو قبل از فرو افتادن به زمین، میون زمین و تاقچه می گرفتیم.
بازیش خییییلی حال می داد و ساعت ها سرگرممون می کرد و گاهی داد مامانم یا خواهرم درمی یومد که: "بسسسسه"! Smile

اینم باز خاطره ی بنده از تیله ها.
اما، هرگز نتونستم با بازی تو خاک و خُلا تو خیابون با این وسیله کنار بیام و همیشه برام وختی این تیله ها "عزیز" بودن که "تمیز" بودن! Smile
برای همین همیشه اونا رو می شستم.
هنوز هم چند تیله توی یادگاری هام دارم.

19. اما، با بازی هایی مث "سک سک" و "لی لی" و امثال اونا، هرگز ارتباط برقرار نکردم و به نظرم همه ی اینا دخترونه می یومد.
نه این که بخوام توهین کنم؛ اما، بازی های پسرا دارای هیجان و تحرک و داد و کل کل و دویدن بیشتری بود.

20. اون هولدر گوشی هم خیلی خوب بود و این که شما اسمشو گذاشته بودید "مار". یادآوری این هم خیلی آس بود.
دم شما هم گرم.

21. یادآوری قلک های تانکی؛ که، از سوی مدرسه ها داده می شد و باید بالاجبار پرشون می کردی، عالی بود.
دم شما و دم نویسنده ی "خاطرات دهه ی شصت" گرم.

22. ینی من عاشق اون ماشینای کوچولویی بودم که دراشون هم باز می شد. خیلی مینیاتوری می شدن.
یه مدلشون هم با چند بار عقب کشیدن لاستیک هاشون رو به جلو می رفتن؛ که، اونا دیگه رو چش ما جا داشتن! Smile Smile

23. شرح "سوسول"های دهه ی 60 بی نظیر بود.
بذا چند تا دیگه از ویژگی های منحصر به فرد و لاینفک این افراد رو هم بنده اینجا اضافه کنم:

23.1. پیرهن پیچ اسکن رنگ خردلی یا شطرنجی، شلوارهای خانواده (شلوارهای پُرپیله تا 18 پیله و گل و گشاد، که در مچ پا تنگ می شد)، کاپشن کمری (ترجیحاً از نوع چرم یا خلبانی)، کمربند سفید، کت و شلوار با کفش اسپرت یا حتا کت و شلوار با صندل، دست ها تا اول انگشت ها توی جیب، صندل با جوراب، کفش ورنی پاشنه خوابیده، زنجیری به دست. این زنجیر را با سرعت به دُور انگشت سبابه ی دست خود به صورت ساعتگرد و پادساعتگرد می چرخانند و این عمل ممکن است ساعت ها اتفاق بیفتد. موبایل عمودی با کمربند، اخیراً شلوار جین یا کاپشن هایی با نوشته های بزرگ لاتین هم دیده شده. عشق تیریپ یه دست مشکی با کفشای سفید یا یه دست زرشکی یا بنفش، لباسای تمام لی وایس آبی یا مشکی، شلوار نخی سفید پارچه ای و کلاً چیزهای تابلو.
23.2. ماشینشون باید رینگ اسپرت و لاستیک پهن باشه. کمک هاش خوابیده و آینه بغلاش خرگوشی باشه. آینه ی داخل هم نیم متری باشه، بعلاوه ی کلی آینه ی گِرد و محدب که روی شیشه ی جلو چسبونده شده. وسایل چسبونده شده به این آینه عروسک بخصوص اگه اسکلت باشه، عکس فردین و هایده و داریوش و از این دسته. زیر آینه هم معمولاً سگی هست که حرفای راننده رو تأیید می کنه. داخل درها عکس هنرپیشه های زن ایرانی یا هندی یا خواننده های ایرانی، بخصوص حمیرا و داریوش و ابیه. رنگ چراغ های جلو، آبی، سبز یا بنفشه. بوق کامیونی و اتوبوسی هم جزو لاینفک ماشینشونه. نوارها و سی دی های داخل پخش: جواد یساری، عباس قادری، جلال همتی، حمیرا، هایده، داریوش، معین و مهستی با صدای بلند و اوبس اوبس به همراه دو تیوتر و دو بلندگوی اضافه که از نون شب هم واجب تره. کلی سی دی هم از در و دیوار ماشین آویزونه. اگه پی کی یا پراید داره، اسپرتش می کنه. کلاً به اندازه ی دو برابر قیمت کل ماشین، براش وسیله می ذارن.
23.3. موقع رانندگی، این قدر روی صندلی لمیده که فاصله ی سرش تا صندلی یک سانته. دست چپ که کلاً کنار پنجره لمیده و به فرمون نیست، دست راست هم موقع دنده عوض کردن چنان شل و وله و چنان بالا می یاد که می خواد بخوره به شیشه ی جلو. موقعی هم که توی پیاده رو داف می بینن، در حالی که چشاشون گِرد می شه و دهنشون آب می افته، تا جایی که ممکنه برمی گردن به سینه و کون طرف خیره می شن.
23.4. موقع راه رفتن پاشنه رو زمین می کِشه.
23.5. نوشته های داخل ماشین، روی شیشه ی عقب یا بغل ماشین، روی درِ صندوق عقب یا حتا گاهی به صوذت خالکوبی روی دست، بازو یا سینه شون: اسیر عشق، خرابتم، سلطان غم، مادر. گاهی نقاشی هایی شامل یه قلب تیرخورده که خونش تو جام می چکه یا غروب و چند تا نخل هم دیده می شه. همچنین نوشته های انگلیسی غلط غولوط، بخصوص عبارت "تایتانیک". خودش عشق فیلم هندی و تایتانیکه.
23.6. وقتی جنیفر لوپز رو می بینه، از حالی می ره.
23.7. همه شون سبیل دارن و سبیل براشون حکم ناموس رو داره.
23.8. همه شون به مقدار لازم سوء پیشینه و خط چاقو روی پوست دارن.

(منبع: آرشیو طنز خودم به همراه مطالبی از این ور و اون ور.) Smile

24. "قرتی"ها هم عالی بود! دمت گرم که این دو کلمه یادت بود؛ چونف سال هاست اینا رو "جواد" و "خز" و اینا می گن.

اما، باز خصوصیات این افراد:

24.1. اسم اپی لیدی هم به گوشش نخورده.
24.2. تا ساعدشون النگو دارن.
24.3. تو تموم اردوهای دانشجویی حاضر می شن.
24.4. خاله زنک و اُمُلن.
24.5. سبیل دارن و ابروهاشون پهنه و وسطش هم پُر.
24.6. شکم دارن.
24.7. عاشق اینان: آرایش شدید قهوه ای یا مشکی، لاک قرمز جیگری، مانتو با اِپول، مانتو خفاشی (مانتوی خانواده)، چادر عربی و موی شرابی.
24.8. مقنعه شون رو بالا می دن و مقنعه شون ترجیحاً چونه داره.
24.9. موهاشونو مش می کنن.
24.10. هر اس ام اسی رو می خونه و بلند می خنده.

25. با دیدن اون عکس، کلی خندیدم! دمت گرم.
این دخترا باید تا آخر عمرشون یه کیف شامل اینا همیشه رو دوششون باشه. خیلی جالبه!

26. امروز و همیشه ی تاریخ هم "خز" و "پاتیل" وجود داره و خواهد داشت؛ منتها، به شکلای دیگه؛ مثلاً، امروز روز تتو و کلیپس و گوشی اندازه ی میز ناهارخوری و اینا نشونه ی خز بودنه.

...............................


27. "هایدی"، یادآوری "بیگودی" عالی بود؛ دیگه، عکسش که بی نهایت بود. ممنون.

28. اون رژ لبایی که توصیفشون کردی؛ اگه اشتباه نکنم، بیشتر از سمت شبه جزیره ی عربستان می یومد و همیشه تو ساک های این عربستان رفته ها بود، درسته؟
به علاوه ی یک عدد تلویزیون "سونی"!

29. لطفاً به بحثای شیرین خوردنی ها و اسباب بازی ها بازم ادامه بدید. خیلی عالیه.

Emiliano

تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

صفحه 23 از 29 الصفحة السابقة  1 ... 13 ... 22, 23, 24 ... 29  الصفحة التالية

بازگشت به بالاي صفحه

- مواضيع مماثلة

 
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد