همشاگردي سلام
+41
jasonbourne
Heidii
Mihakralj
zerocold
Heidi
sorena0831
Clover
kurosh
kazvash
Farzad1
pooria.kianoush
Ali-Nostalgic
mohammad
Ishpateka
saeeds1360
erfan
arman
ali71
stalker
Negin 2
آزاده
59
fazel1994
barbod58
kave
Marcello
faridonline
sahra_7
mahmood2510
S@M
Indiana Jones
tisto
ariangirl
mld_msm
shahaby
@p@d@n@
Shervin
SMAM
siavash
Emiliano
babak
45 مشترك
صفحه 22 از 29
صفحه 22 از 29 • 1 ... 12 ... 21, 22, 23 ... 25 ... 29
رد: همشاگردي سلام
59 نوشته است:
آژانس خبری ترابری هوایی جهان معروف به «اسکیفت» با معرفی ٣٠ لوگوی برتر شرکتهای هوایی،
لوگوی هما، نماد هواپیمایی ملی ایران (ایران ایر) را به دلیل جذابیت تصویری، سادگی طرح، زیبایی رنگ
و رسایی پیام بعنوان برترین لوگوی شرکت هوایی جهان انتخاب کرده است. هرچند ایران ایر مدتهاست
به دلیل تحریم های جهانی، از فرودآمدن در بسیاری از فرودگاه های جهان محروم شده، با این حال اسکیفت،
نماد هما را به عنوان زیباترین و هنری ترین لوگو انتخاب کرده است. به گزارش اسکیفت گرچه تصویر پرنده
در لوگوی بسیاری از شرکتهای هوایی دیده می شود؛ با این همه جذابیت بصری لوگوی اسطوره ای ایران ایر را به اوج برده است.
پرنده هما که از دیرباز در فرهنگ ایران زمین، نماد خوشبختی و سعادت بوده است، هنوز در مناطق کویری زندگی می کند
و بازتاب هنری آن در فرهنگ ایرانی به شکل سردیس در سنگ برجسته های تخت جمشید و نقوش پارچه ای هخامنشی
و بعدها در دیوان شاعران کلاسیک ایران از جمله حافظ بجا مانده است. همین سردیس ها، نقوش پارچه ای و اشعار،
الهام بخش «ادوارد زهرابیان» هنرمند ایرانی-ارمنی برای طراحی لوگوی شرکت هواپیمایی ملی ایران هما شده بود.
ادوارد زهرابیان ٢٢ ساله بود که در مسابقه طراحی هما شرکت کرد. آگهی این مسابقه را روزنامه های کیهان و اطلاعات
سال ۱۳۴۰ منتشر کرده بودند. او با یادآوری دستمایه و انگیزه های طراحی این نماد می گوید بهترین الگو پرندهای یگانه
میتوانست باشد و بنا به نظر گریشمن، این پرنده اسطورههای ایرانی را، در تخت جمشید توانستم پیدا کنم. سرستون پرندهنمایی بود
که سه خصلت متفاوت داشت: سر عقاب، گوشهای گاو و یالهای اسب. آقای زهرابیان در آن زمان برای این طراحی جایزه ای
به ارزش ۵۰۰ تومان دریافت کرد. او پس از انقلاب، از ایران مهاجرت کرد. شاید همین غیبت موجب شد تا نام فرد دیگری
به عنوان طراح آرم هما در کتاب «نشانه ها» نوشته مرتضی ممیز آورده شود. آقای زهرابیان می گوید با ممیز تماس گرفته
و اسناد مربوطه را نشانش داده و در چاپ بعدی کتاب این اشتباه تصحیح شده است. خالق نماد هما از این که لوگویی که برای هما
طراحی کرده همچنان روی بدنه هواپیماهای ایران ایر وجود دارد، خرسند است. (منبع: اینترنت)
----------------------------
ما هم سپاسگزاریم از جناب آقای "ادوارد زهرابین" که با طرحی چنین لوگوی زیبایی،
برای سه نسل حداقل تا کنون خاطرهها آفریده اند. شاید بجا باشد که بگوییم، واژه ی "هواپیما" نیز،
گرته برداری هنرمندانهای از نام اولیه این وسیله ی نقلیه از زبان اوریجینال یعنی انگلیسی بوده است.
مقایسه کنید با جایگزین خنده دار و ابلهانه ی "چرخ بال" که برای "هلی کوپتر" در دهه ی هفتاد اختراع! کردند.
1. "59" اطلاعات عالی و جالبی داده بودید.
با توجه به تسلط شما به زبان های روسی و آلمانی، خیلی از این مقاله تون لذت بردم.
در مورد لوگوی "هما" چند وقت پیش که خبرشو خوندم، بنده هم خیلی خوشحال شدم.
59 نوشته است:
در زبان روسی به آن "Самолёт" گفته میشود. (سامالت - حرف ل با ضمه خوانده شود)
از دو بخش "سام" + "لت" تشکیل شده، یعنی: "خود" + "سه حرف نخست از فعل پرواز کردن"،
... که در نتیجه میشود: "خود پرواز". یعنی ما فارسی زبانها میگوییم: " آنچه که هوا را میپیماید"
و روس زبانها میگویند: " آنچه که خودش پرواز میکند".
2. اینجا اومدید روسی رو به چالش کشیدید و فارسی رو بالا بردید یا برداشت بنده این بوده؟
پس خوبه که مثلاً روس ها هم فارسی رو به نقد بکشن که مثلاً "خودکار" (pen) رو وسیله ای می نامن که خودش کار می کنه!
59 نوشته است:
یک برنامه ی روسی بود علمی برای نوجوانان، که فایل تصویری آن از برنامه بچههای دیروز بازپخش شد
و دوستان در فروم قرار دادند. نامش را درست بیاد ندارم...."میخواهم همه چیز را بدانم!".
3. اسم برنامه رو دقیقاً زدید تو خال.
طرفه این که خیلی ها به اشتباه بهش می گن "گردوی دانش"؛ ینی، به این نام بیشتر معروف شده؛ اما، اصلش همونی بود که اشاره کردید.
59 نوشته است:
در آن برنامه و آن فایل تصویری، همین شهر "تولا" را نشان میدادند چرا که نان شیرینیهای زنجفیلی آنجا،
که همانند کلوچه از جهت مزه هستند، بسیار معروف و خوشمزه است (Пряник - پریانیک):
(بر روی کلوچه ی بزرگ مستطیلی شکل نوشته شده: "ارمغان تولا")
4. چه جالب!
وختی "Пряник - پریانیک" رو که نوشته بودید، خوندم، می دونید چه معادلی به ذهنم رسید؟
"بریانک"!
59 نوشته است:
علم ریشه یابی واژهها و همچنین بخش کلمه سازی در دانش زبانشناسی، بسیار جذاب هستند.
با کاوش در ساختار زبانهای خارجی، میتوان به دیدگاه فکری نژادها و ملیتهای دیگر، کمی تا قسمتی نزدیک شد.
شاید جالب باشد که در زبان روسی از جهت گرامری، میتوان حالت "منفی امری"
برای فعل "خسته شدن" بکار برد و نوشت: "خسته نباشید"، اما یک روس زبان اگر به او این را بگویید،
هیچگاه متوجه شما نمیشود و برایش بی معنی هست، بلکه باید گفت: "خسته شدید؟"، که این همانند یک واژه ی دلسوزانه هست.
5. در مورد "خسته نباشید" در خیلی از فرهنگ ها به قول شما همچین چیزی ندارن. تو انگلیسی هم همین طوره و حتا Good job هم هرگز نمی تونه معادل خوبی براش باشه؛ با این که، تو فیلم و سریالای امروزی خیلی شنیده می شه.
باز هم ممنون.
به شخصه خیلی لذت بردم و استفاده کردم.
Emiliano- تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12
رد: همشاگردي سلام
Emiliano نوشته است:
5. در مورد "خسته نباشید" در خیلی از فرهنگ ها به قول شما همچین چیزی ندارن. تو انگلیسی هم همین طوره و حتا Good job هم هرگز نمی تونه معادل خوبی براش باشه؛ با این که، تو فیلم و سریالای امروزی خیلی شنیده می شه.
باز هم ممنون.
به شخصه خیلی لذت بردم و استفاده کردم.
خواهش میکنم امیر جان، لطف دارید. تسلطی در کارم نیست، اصلا من به شما یک چیزی بگویم،
اگر کسی گفت که به هر زبان مادری یا بویژه زبان خارجی تسلط دارد، این ادعای درستی نیست. زبان خیلی گسترده هست،
یک کهکشان واژه، ساختار دستوری، زبانزدها و استعارهها در کار است. دنیای سرگرم کنندهای میباشد.
شما که خودتان مترجم زبان انگلیسی هستید، بهتر میدانید.
همچنین سایر همکاران گرامی در فروم که زبانهای انگلیسی و فرانسه بلد هستند.
نه راستش، من هیچ قصد به چالش کشیدن زبان روسی را نداشتم، اتفاقا خیلی هم طرفدارش هستم،
فقط خواستم تا یک بررسی کوچک داشته باشیم، که مردم ملیتهای گوناگون،
نگاهشان به یک وسیله، از دیدگاه واژه و زبانشناسی چگونه است، همین و بس.
اشاره به خودکار هم جالب بود. یا "خودنویس" که در زبان روسی به آن میگویند:
"Вечное перо" - یعنی: "پر جاودان".
پر پرنده ای که دیگر نیازی ندارد تا به جوهر دان زده شود، خودش جادوان و همیشگیست!.
اسم آن برنامه را، چون نام اصلی روسی اش در ذهنم بود، از آنجا برگرداندم به فارسی.
بریانک هم جالب بود. البته آن واژه برای نان زنجفیلی یا همان کلوچه،
گویشش به فارسی، از "پ" هست... "پریانیک":
http://s3.picofile.com/file/8100876634/P_Pryanik.mp3.html
در مورد توضیح "خسته نباشید" در زبان انگلیسی ممنونم از شما.
سپاسگزارم امیر جان از لطف شما و یاران فروم رویایی.
.
.
.
رد: همشاگردي سلام
1. تماشای کارای قدیمی این حُسنو داره که یه چیزایی می بینی؛ که، دیگه از یادت رفته.
2. چند شب پیش از "سایه ی همسایه" از اون مهتابی های گِرد عکس گذاشتم و حالا از این کارای هنری:
رو یه تخته با بک گراند مشکی عکسی می چسبوندن و دورشو میخ های کوچولو می زدن و دور تا دور میخ ها با اشکال هندسی معمولاً متقارن و به کمک نخ های نازک رنگی این شکل ها رو درست می کردن.
به تابلوی زیر که "سیروس ابراهیم زاده" داره می ده به اون آقا، دقت کنید تا یادتون بیاد چیو می گم:
3. این تابلوها از یاد همه مون رفته بود.
اما، گاهی شکل ها متقارن نبود و عکسی هم در کار نبود؛ در عوض، میخ ها رو طوری می زدن و نخ ها رو طوری می پیچوندن؛ که، شکل خاصی درست شه.
معمولاً هم یه کشتی بود لب ساحل. یادتونه؟
4. با نوشتن این سطور، یاد یه کاردستی دیگه افتادم؛ که، معمولاً زندونی ها درست می کردن و می فروختن و به دست ماها می رسید:
دور خودکار (معمولاً با برند "بیک") با شیلنگ سِرُم ("توروس") شبیه بافتنی می بافتن و خوشگل می شد؛ البته، گاهی این قدر ضخیم می شد که نوشتن با خودکار سخت می شد و بیشتر جنبه ی تزیینی داشت.
کسی از این کارها عکسی داره، بذاره؟
Emiliano- تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12
رد: همشاگردي سلام
ببخشید دوستان یه درخواست اورژانسی بین مریض ببینیدش لطفاً:
کسی عکسی از فانی فکس نداره بذاره اینجا؟ منظورم همون پودرهای سفید ترشه که وقتی میخوردیش زبون رو قرمز می کرد و اگه درست یادم باشه کاغذش هم قرمز یا نارنجی و ارغوانی بود و عکس پنگوئن روش بود...که بعداً هم مدل سرخپوستیش اومد که کاغذش شفاف بود ولی مقوای بالاش عکس چندتا سرخپوست داشت و یه چپق هم داشت که پودره رو میریختیم توش و می کشیدیم بالا (شانس میاوردیم نمی پرید گلومون خفه مون کنه) و منو پسر عمه ام مشتری پر و پا قرصش بودیم
کسی عکسی از فانی فکس نداره بذاره اینجا؟ منظورم همون پودرهای سفید ترشه که وقتی میخوردیش زبون رو قرمز می کرد و اگه درست یادم باشه کاغذش هم قرمز یا نارنجی و ارغوانی بود و عکس پنگوئن روش بود...که بعداً هم مدل سرخپوستیش اومد که کاغذش شفاف بود ولی مقوای بالاش عکس چندتا سرخپوست داشت و یه چپق هم داشت که پودره رو میریختیم توش و می کشیدیم بالا (شانس میاوردیم نمی پرید گلومون خفه مون کنه) و منو پسر عمه ام مشتری پر و پا قرصش بودیم
در رابطه با موضوع بالا امیر خان من از اون قابها مدل سوزنیش رو دیده بودم (فکر کنم میخیش مردونه بود!) که ظریفتر بود. به نظرم کلاً ملت تو یه دوره ای استعدادهای نهفته شون بیدار شده بود نمونه اش همون درست کردن ساک با پوستهای ساندیس (لعنت الله علیه) و یا دوختن گوبلن که گاهی پولک و منجوق هم بهش اضافه میشد هست که حتی فرش پونصد شونه ابریشم رو اونجوری با جلال و جبروت به دیوار نمی زدن که اونو... بخصوص اون طرحیش که دختر کولیه گیتار دستش بود. مطمئناً اگه فکر کنیم نمونه های عجیب تری هم یادمون میاد
S@M- تعداد پستها : 161
Join date : 2010-03-30
رد: همشاگردي سلام
1. سلام.
2. حتماً ببینید و لذتشو ببرید:
http://moalleman-mandeghar.mihanblog.com/post/119
منبع: بلاگ آقای "بهبود رضایی" عزیز.
2. حتماً ببینید و لذتشو ببرید:
http://moalleman-mandeghar.mihanblog.com/post/119
منبع: بلاگ آقای "بهبود رضایی" عزیز.
Emiliano- تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12
رد: همشاگردي سلام
سلام داداش خوبی لینک خیلی قشنگی بود من لذتشو بردم مرسی
Emiliano نوشته است:1. سلام.
2. حتماً ببینید و لذتشو ببرید:
http://moalleman-mandeghar.mihanblog.com/post/119
منبع: بلاگ آقای "بهبود رضایی" عزیز.
رد: همشاگردي سلام
sorena0831 نوشته است:سلام داداش خوبی لینک خیلی قشنگی بود من لذتشو بردم مرسیEmiliano نوشته است:1. سلام.
2. حتماً ببینید و لذتشو ببرید:
http://moalleman-mandeghar.mihanblog.com/post/119
منبع: بلاگ آقای "بهبود رضایی" عزیز.
1. چاکریم داداش "سورنا"ی عزیز.
قابل تو رو نداشت.
2. هر روز به وبلاگ شما هم سر می زنم؛ اما، مدتیه خیلی مث سابق پرشور نیست.
دوس دارم به روزهای پر تب و تاب گذشته برگردی.
بدرود.
Emiliano- تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12
رد: همشاگردي سلام
1. هلی کوپتر اسباب بازی:
2. منبع: بلاگ داداش "سورنا"ی عزیز:
http://bachehayedirooz.blogsky.com/1392/10/14/post-1094/%D9%87%D9%88%D8%A7%D9%BE%DB%8C%D9%85%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D8%B3%D8%A8%D8%A7%D8%A8-%D8%A8%D8%A7%D8%B2%DB%8C-%D9%82%D8%AF%DB%8C%D9%85%DB%8C
2. منبع: بلاگ داداش "سورنا"ی عزیز:
http://bachehayedirooz.blogsky.com/1392/10/14/post-1094/%D9%87%D9%88%D8%A7%D9%BE%DB%8C%D9%85%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D8%B3%D8%A8%D8%A7%D8%A8-%D8%A8%D8%A7%D8%B2%DB%8C-%D9%82%D8%AF%DB%8C%D9%85%DB%8C
Emiliano- تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12
رد: همشاگردي سلام
امیر جان با درود.
بسیار خرسند هستم که شما سرانجام از سفر فرانسه بازگشتید،
چون دیگر ۲-۳ روزی بود که نگران شده بودم و جایتان خالی بود در فروم.
- خوشحال هستم ارمغان ناقابل مورد پسند قرار گرفته،
... احتمالا به من کوچک میخواستید بفرمایید که: ۵۹، عجب هدیه ای بود "دادا-۱۳۶۱" ... (لبخند).
- بله، من بعضی وقتها، این قسمت هنرنمایی استاد زمانی رو، بارها نگاه میکنم و سبب شادی روحم میشود.
- دیالوگ ها هم، بسیار جالب و خنده دار بودند (خنده)
- امیر جان باور کنید، زمانی که عکس کاست سونی را یافتم، بیاد شما بودم و میدانستم که خوشتان میآید.
بسیار هم خرسندم که تمامی این عکسهای با کیفیت، مورد پسند قرار گرفته اند،
از بابت عکس "مداد ترش ها" نیز، بسیار بسیار ممنون هستم، نوستالژیک به معنای واقعی بود.
برای همین در پایان نوشته، از جانب شما، آن عکس کاست و چند مداد ترش دیگر، قرار میگیرند.
.
.
.
و اما صحبت از نوارهای کاست شد ... راستش در سال ۱۳۷۴ که کلاس دوم دبیرستان بودم،
یکی از همکلاسی ها و دوستانم که از دوران راهنمایی نیز باهم درس میخواندیم، سفری داشت چند روزه به کیش.
همانگونه که بهتر میدانید، آنزمان ها بازار کیش رفتن خیلی داغ بود و کلن لوازم صوتی و برقی، آنجا بسیار ارزان بود.
ایشان پس از بازگشت، یک روز وقتی زنگ آخر خورد، یک باکس ۱۰ تایی نوار کاست سونی از کیفش درآورد،
رو به من کرد و گفت: " ...، بیا این باکس نوار رو بخر از من، بهت میفروشم ۵۰۰ تومن،
به هر مغازه ی لوازم التحریری یا بقالی که ببری، ازت میخرن، ضرر نمیکنی!".
من با دیدن آن بسته ی نو و پر از کاست خیلی شیفته شدم چرا که، همیشه نوار کاست خام در بساط داشتم،
و همانند شما و سایر بچههای فروم، دایمن در حال ضبط کردن آهنگ و برنامه از رادیو یا تلویزیون بودم،
اما هیچگاه یک باکس کامل نوار نخریده بودم. خلاصه من قبول کردم و ۵۰۰ تومن به ایشان دادم.
همان روز در راه برگشت از دبیرستان به خانه، به مغازه ی لوازم التحریری محل رفتم که نوار هم میفروخت.
آقای فروشنده که آشنای من هم بود (از بس که نوار خام و یا موسیقی از آنجا میخریدم)،
باکس را نگاهی کرد و گفت: "۷۰۰ ور میدارم!". همین جمله ی او خیلی مرا خوشحال کرد،
آمدم بگویم که "باشه آقا"، که ناگهان بیاد جمله ی آخر دوست خوبم افتادم که گفته بود:
" ...، در کار تجارت و خرید و فروش، همیشه چند مورد رو بررسی کن، زود تصمیم نگیر!".
پس از آنکه این جمله در سرم تکرار شد، از فروشنده عذر خواهی کردم و گفتم که اگر بشود من از جای دیگر هم سوال کنم.
از مغازه بیرون آمدم و به آن سمت خیابان رفتم که یک بقالی مدرن و یا بهتر بگوییم مینی مارکت قرار داشت.
فرشنده ی آنجا با دیدن باکس نوار، بدون آنکه حتی آنرا برانداز کند، ۸ تا ۱۰۰ تومانی شمرد و بمن داد!،
و تنها یک جمله گفت: "اگه باز هم داشتید، بیارید، ما همیشه خرید اینجور چیزها رو داریم".
باری، آنروز من سرخوش از سود ۳۰۰ تومانی راهی خانه شدم و فردای آنروز از دوست گرامی تشکر کردم،
او هم خوشحال بود که با اینکار، من هم سود کرده بودم. او میتوانست که خودش به مغازه ای برود،
و نوارها را بفروشد و ۲ برابر سود کند، اما اینکار را نکرد! بلکه من را نیز در بهره ی مالی آن کار شریک گرداند.
آنزمان در سال ۷۴، ۳۰۰ تومان پول بود، آنهم برای یک نوجوان دبیرستانی و خاطره ی شیرینش همچنان با من همراه است،
و در اصل، خاطره ی سخاوت و بزرگ منشی دوست گرامی. ... از چند سال پس از آن، یعنی از وقتی دیپلم گرفتیم تا کنون،
این رفیق بامرام، همانند آن روز دبیرستانی، با ایجاد کارهای مختلف، چه در زمانی که ایران بودم و چه در طی یک دهه ی گذشته،
نان آوری های بسیاری برای من داشته و همیشه سپاسگزار ایشان هستم.
رد: همشاگردي سلام
1. "59" عزیز، البته بنده نبودم که سفر فرانسه رفته بودم. این خانوم "هایدی" بود و بنده تا فرودگاه رفته بودم بدرقه شون.
2. این که نوشته اید زمانی که عکس کاست سونی رو می ذاشتید، یاد بنده بودید، نشون از دوست شناسی تونه.
واقعاً عالی بود. هم اون عکس ها و هم عکس های باکیفیت این سری تون. دست مریزاد، دوست خوبم.
3. خاطره ی کوچیکتون هم مثل همیشه شیرین و به یادموندنی بود. ممنون.
4. برای این که دست خالی نیومده باشم، این عکس ها رو می ذارم خدمتتون باشه. امیدوارم تکراری نباشن:
Emiliano- تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12
رد: همشاگردي سلام
Emiliano نوشته است:
2. این که نوشته اید زمانی که عکس کاست سونی رو می ذاشتید، یاد بنده بودید، نشون از دوست شناسی تونه.
واقعاً عالی بود. هم اون عکس ها و هم عکس های باکیفیت این سری تون. دست مریزاد، دوست خوبم.
3. خاطره ی کوچیکتون هم مثل همیشه شیرین و به یادموندنی بود. ممنون.
4. برای این که دست خالی نیومده باشم، این عکس ها رو می ذارم خدمتتون باشه. امیدوارم تکراری نباشن:
خواهش میکنم امیر جان، لطف دارید. بسیار هم خرسندم،
که بیان خاطرات روزهای رفته، همیشه مورد پسند و دیدگان مهر شما قرار میگیرند.
بسیار ممنون هستم از برای این عکس های یادمانه سرشت. راستش را بخواهید،
"کاتر" برای همه ی ما خاطره انگیز است. زمانی که گرافیک میخواندم و حتی قبلتر از آن
یعنی در دوران راهنمایی و دبیرستان، با این وسیله همیشه سر و کار داشتم برای بریدن کاغذ،
تصاویر، سپس کلاژ و .... شما بهتر میدانید که در بخشهای دستوری زبان برای واژه ها،
در کنار "مترادف" و "متضاد"، یک اصطلاح زبان شناسی دیگری هست که البته،
بگمانم در فارسی نامی برایش نداریم. به روسی به آن میگویند:
"Giperonim" - "Гипероним" - "گیپرنیم".
این در اصل، شامل مفهوم واژهها و بازتاب معنایی آنها در ارتباط با یکدیگر میباشد.
برای نمونه، واژه ی "حیوان"، گیپرنیم بشمار میآید برای واژه ی "سگ"،
و خود کلمه ی "سگ"، گیپرونیم هست برای "بولدگ" یا هر اسمی که نژاد سگ را مشخص میکند.
حالا در ذهن من، همیشه واژه ی "کاتر"، گیپرونیم بوده برای کلمه ی "موکت"!. (لبخند).
.
.
.
و در ادامه ی عکسهای خوب شما که مغازه ی لوازم التحریری فروم ایجاد شد خوشبختانه:
(این سایتهای آپلود، کشتند دور از جان شما، ما را!)
.
.
.
رد: همشاگردي سلام
1. آقا "59" عزیز؛ حسابی زدی تو کار عکس های باکیفیت، ها! دستت واقعاً درد نکنه.
با همه ی عکسا حال کردم؛ به ویژه، اونی که خودکارای آبی "بیک" از جعبه ی معروفش بیرون اومده ن.
2. چرا تو فارسی چیزی براش نداشته باشیم؟
بهش می گیم "تداعی". (association)
با همه ی عکسا حال کردم؛ به ویژه، اونی که خودکارای آبی "بیک" از جعبه ی معروفش بیرون اومده ن.
2. چرا تو فارسی چیزی براش نداشته باشیم؟
بهش می گیم "تداعی". (association)
Emiliano- تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12
رد: همشاگردي سلام
Emiliano نوشته است:1. آقا "59" عزیز؛ حسابی زدی تو کار عکس های باکیفیت، ها! دستت واقعاً درد نکنه.
با همه ی عکسا حال کردم؛ به ویژه، اونی که خودکارای آبی "بیک" از جعبه ی معروفش بیرون اومده ن.
2. چرا تو فارسی چیزی براش نداشته باشیم؟
بهش می گیم "تداعی". (association)
- خواهش میکنم امیر جان، بسیار خرسندم که مورد پسند و لطف شما قرار میگیرند.
فرمایش شما درست هست، پس یعنی ما میتوانیم در کنار "مترادف" و "متضاد"،
مفهوم "تداعی" را نیز در ساختار دستور زبان داشته باشیم. ممنونم از روشنگری که داشتید.
- امیر جان، اگر مواردی هست همانند همین وسایل نوشت افزار و کلن هر مورد دیگه،
بفرمائید تا جستجو را ادامه دهیم و شاید به چنین نتایج قابل قبولی از جهت کیفیت عکس باز برسیم.
- در ضمن از همراهان گرامی و ارجمند خواهشمندم، که چون ما نقاشی داشتیم در فروم و تالارها را تازه رنگ زدیم،
آخر کار یک مقداری رنگ ریخت اینجا، خواهشمندم که با احتیاط از کنار عبور کنید هنگام گذر، تا رنگی نشوید.
اسمم خان هم اگر بیایند و دستمزد ما را بدهند ممنون میشوم، چون امیر خان که در کار صادرات عطر هستند به فرانسه،
و زمانی که به آن کشور میروند و باز میگردند به ایران، بخاطر نارضایتی از ساندویچهای کالباس در پاریس،
نمیتوان با ایشان در مورد مسائل مالی صحبت کرد. من هم که ظاهرن دیگر باید برم به تیمارستان فروم هر چه زودتر (لبخند).
رد: همشاگردي سلام
1. سلام.
2. بدون هیچ توضیحی فقط نگاه کنید، لذت ببرید و برای خودتون ذخیره شون کنید:
و
.
.
.
3. وای که این عکس آخر آدمو دگرگون می کنه!
4. منبع: http://bachehayedirooz.blogsky.com/
2. بدون هیچ توضیحی فقط نگاه کنید، لذت ببرید و برای خودتون ذخیره شون کنید:
و
.
.
.
3. وای که این عکس آخر آدمو دگرگون می کنه!
4. منبع: http://bachehayedirooz.blogsky.com/
Emiliano- تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12
صفحه 22 از 29 • 1 ... 12 ... 21, 22, 23 ... 25 ... 29
مواضيع مماثلة
» برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
» کتابها , داستانها , نوار قصه ها و مجلات دوران کودکی(مصور - کاست و ...)
» مجلات قدیمی
» امواج صوتي گمشده (مخصوص كليپهاي صوتي از كارتونها، سريالها، فيلمهاي قديمي كودك و نوجوان و رادیو)
» فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
» کتابها , داستانها , نوار قصه ها و مجلات دوران کودکی(مصور - کاست و ...)
» مجلات قدیمی
» امواج صوتي گمشده (مخصوص كليپهاي صوتي از كارتونها، سريالها، فيلمهاي قديمي كودك و نوجوان و رادیو)
» فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
صفحه 22 از 29
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد