همشاگردي سلام
+41
jasonbourne
Heidii
Mihakralj
zerocold
Heidi
sorena0831
Clover
kurosh
kazvash
Farzad1
pooria.kianoush
Ali-Nostalgic
mohammad
Ishpateka
saeeds1360
erfan
arman
ali71
stalker
Negin 2
آزاده
59
fazel1994
barbod58
kave
Marcello
faridonline
sahra_7
mahmood2510
S@M
Indiana Jones
tisto
ariangirl
mld_msm
shahaby
@p@d@n@
Shervin
SMAM
siavash
Emiliano
babak
45 مشترك
صفحه 13 از 29
صفحه 13 از 29 • 1 ... 8 ... 12, 13, 14 ... 21 ... 29
رد: همشاگردي سلام
بخش هفتم تصویر زندگی در دهه 60- وسایل زندگی
صدای چرخ خیاطی در خانه ،آوای زحمات مادر بود و لباسی که رد انگشتهای اور ا داشت ما را در سردترین روزهای امتحانات همراهی میکرد.اما امروزه در کمتر خانه ای صدای چرخ خیاطی می آید.
ذوق خریدن فرش جدید و فرو رفتن در گلهای قالی و نقش و نگارهایی که ما را در نوشتن مشقها همراهی میکرد.قدیمها خرید فرش کار پر زحمتی بود.برای دیدن فرشها باید کلی خاک مغازه و فرش را به جان می خریدیم و چند نفر شروع به نشان دادن فرشها می کردند تا شاید یکی از آنها به دل مشتری بنشیند.اما حالا با یک دست و ان هم تنها با اشاره ای فرشها دیده می شوند و مشتری به راحتی فرش مورد نظر را انتخاب می کند.انگار خاک فرشهای قدیم هم در همان دوران گذشته جا مانده است.
رخت آویزهایی که بار خستگیهایمان را روی دوشهایش آویزان می کردیم.
ادامه دارد......
صدای چرخ خیاطی در خانه ،آوای زحمات مادر بود و لباسی که رد انگشتهای اور ا داشت ما را در سردترین روزهای امتحانات همراهی میکرد.اما امروزه در کمتر خانه ای صدای چرخ خیاطی می آید.
ذوق خریدن فرش جدید و فرو رفتن در گلهای قالی و نقش و نگارهایی که ما را در نوشتن مشقها همراهی میکرد.قدیمها خرید فرش کار پر زحمتی بود.برای دیدن فرشها باید کلی خاک مغازه و فرش را به جان می خریدیم و چند نفر شروع به نشان دادن فرشها می کردند تا شاید یکی از آنها به دل مشتری بنشیند.اما حالا با یک دست و ان هم تنها با اشاره ای فرشها دیده می شوند و مشتری به راحتی فرش مورد نظر را انتخاب می کند.انگار خاک فرشهای قدیم هم در همان دوران گذشته جا مانده است.
رخت آویزهایی که بار خستگیهایمان را روی دوشهایش آویزان می کردیم.
ادامه دارد......
Negin 2- تعداد پستها : 244
Join date : 2011-01-02
رد: همشاگردي سلام
Negin 2 نوشته است:بخش هفتم تصویر زندگی در دهه 60- وسایل زندگیm/viewer.php?file=08ruqa5iwsp2cg566br.jpg][img]http://img.7setare.com/images
ادامه دارد......
ممنون نگین جان . خیلی عالین مثل همیشه کلی یاد آور خاطراته! مرسی
fazel1994 نوشته است:
خیلی جالب بود ممنون
sahra_7- تعداد پستها : 164
Join date : 2010-09-22
پیک نو آموز (آبان 1348)
سلام دوستان
مجلهء زیبای "پیک نو آموز" مربوط به تاریخ آبان 1348 تقدیم به شما عزیزان
http://www.4shared.com/file/HtGHAkQx/Peyke_No_Amooz__Aban_1348_.html
* مجلهء فوق دارای پسورد میباشد که برای اعضای فعال ارسال میشود *
مجلهء زیبای "پیک نو آموز" مربوط به تاریخ آبان 1348 تقدیم به شما عزیزان
http://www.4shared.com/file/HtGHAkQx/Peyke_No_Amooz__Aban_1348_.html
* مجلهء فوق دارای پسورد میباشد که برای اعضای فعال ارسال میشود *
Shervin- تعداد پستها : 308
Join date : 2009-09-11
Age : 45
رد: همشاگردي سلام
بخش هشتم تصویر زندگی در دهه 60- وسایل تزیینی و دکوری
برای بزرگتر دیدن یا دانلود عکسها،روی آنها کلیک کنید.
مجسمه هایی که یا روی تلویزیون یا در دکوری های چوبی خانه ها زندگی می کردند و با ما در آن روزگار همراه بودند.
شاید سبک برخی از آنها برای شما آشنا باشد.مجسمه هایی که روح زندگی در آنها موج می زد.به یاد روزهایی که مادر به بازار می رفت و ره آوردش یک مجسمه جدید بود برای تزیین خانه گرم ما.یادش بخیر
وسایل قدیمی دکوری در برخی طاقچه ها
کوزه های فیروزه ای رنگ ترشی که الحق و الانصاف ترشی در آنها طعم دیگری داشت.
لاله عباسی های قدیمی که در طاقچه ها یا سر سفره هفت سین، خودنمایی می کردند.
آباژورهای دوست داشتنی.اگر یادتان باشد اکثر آباژورهای آن زمان حالت ریش ریش داشتند و این ریشه ها یک حالت طناز به آباژور می داد.زیبایی آباژور جایی دوچندان می شد که در پایه آن مجسمه نیز تعبیه شده بود.(عکس زیر) بعید می دانم که دیگر از این دست آباژورها در بازار جدید وجود داشته باشد.
در ضمن اگر خاطرتان باشد وقتی کارگردانها می خواستند منزل یک ساواکی یا طاغوتی را به تصویر بکشند همیشه یک آباژور را در پلان و جزء دکوراسیون قرار می دادند انگار آباژور نماینده زندگی طاغوتی بود.
میز توالتها که دوباره امروزی شده اند و در مغازه های لوکس فروشی مجددا بازار گرمی پیدا کرده اند.
لوسترهای قدیمی: من که عاشق کریستالهای لوسترها بودم و جعبه ای داشتم که این کریستالهای افتاده از لوسترها را در آن نگهداری می کردم.گهگاهی به حیاط می رفتم و با خیره شدن در نور 7 رنگ آنها زیر آفتاب به عرش می رفتم.مطمئنم همگی شما نیز عاشق شکست نور در این کریستالهای رنگین بوده اید.
ساعتهای دیوانه کننده شماته دار یا آونگی که صدای زنگشان در اول صبح مثل فرود آمدن گیوتین بر سر بود.
ساعتهای خاطره انگیز کوکو
[/URL
[URL=http://img.7setare.com/viewer.php?file=zp0rxvbuj7qs7hdlzhp2.jpg]
ساعتهای مچی با دنیایی از خاطرات
ساعتهای مچی که همه ما به داشتنشان افتخار می کردیم و مایه فخر فروشی ما به همکلاسی هایمان بود.درست است که دوامشان کم بود ولی مهرشان در دلمان تا الان که آدمهای بزرگی شده ایم ماندگار است.
عینکهای سنگین و بزرگ قدیمی .همینها بودند که باعث میشدند بچه های عینکی مورد تمسخر بسیاری از همکلاسان قرار بگیرند و از عینک زدن سر باز زنند.حالا که دیگر با این عینکهای نیم فرم یا بدون فرم از راه دور عینک تشخیص داده نمی شود.
پرده های قدیمی مملو از طرحهای طبیعت.ساده و بی آلایش .گرم و دوست داشتنی و محلی برای قایم موشکهای ما.
پرده کرکره های قدیمی که در حال پیوستن به تاریخ هستنند.
پشتی ای که هنوز هم تکیه گاه خستگی های ماست.
صفا و صمیمیت و اعتقادات مردم که روی دیوارها آویزان میشد و چشم زخم را از خانه ها و مغازه ها دور می کرد.
تابلوهای معروف قدیمی.خیلی جستجو کردم تا اینها را پیدا کردم.در اکثر مغازه ها و خانه ها این تابلوها دیده می شدند.
تنها عکسی که از این تابلو پیدا کردم همین است که تقدیم میکنم.اگر دوستان نقاشی اصل این اثر را دارند ممنون میشم که اینجا به اشتراک بگذارند.
تابلوی معروف نقد و نسیه که 59 عزیز زحمتش را کشیدند.
یادگار روزهای محرم و پرچمهایی که از ته دل به آسمان می رفت و رنگی از ریا در آن نبود.
دوستان تابلویی در قدیم در اکثر مغازه ها دیده میشد که نقاشی یک پیرمرد چپق بدست بود که می خندید و لباس سبز تیره ای به تن داشت.کمی شبیه به عکسی که در زیر درج کرده ام.اگر دوستان متوجه منظور بنده شدند ممنون میشم در پیدا کردن تابلوی مورد نظر همکاری کنند.
عکسهایی که در اکثر میوه فروشی های یا بازار های روز میوه نصب میشد و عطش خرید میوه را دوچندان میکرد.
گوبلنها هنر دست بانوان قدیم که روی دیوارها خودنمایی میکرد.رد انگشتهای ما در تابلویی که حکایت از فراغت تعطیلات تابستان داشت.
گوبلن معروف رقص آتش که خانمها برای داشتنش با همدیگر رقابت می کردند.
تابلوهای شماره دوزی که رنج سوزن زدن مادرها را روی پارچه ها ثبت میکرد و حالا دیگر نیست.
روتختی ها یا رومبلی های چهل تکه .کاردستی مادران یا جهیزیه دختران جوان و آرزوهای دختران دم بخت که با بافتن چهل تکه ها گره می خورد و در تارو پود آن جا می گرفت.
بافتنی ها. یادگار مهر و محبت مادر بزرگها که جسم و روحمان را در روزهای سرد امتحان گرما می بخشید.
قلاب بافیها.یادش بخیر آن زمان بانوان واقعا هنرمند بودند و هنر دستشان را در خانه به نمایش می گذاشتند.در واقع خانه ها یک نمایشگاه هنرهای دستی بود.مثلا دستگیره های آشپزخانه، آویز پرده ها،رومیزی ها و از همه مهمتر روتختی ها هنر دست بانوان بود.فرقی نمیکرد که شاغل باشند یا خانه دار ولی خانه را با هنرشان گرما می بخشیدند .بازار هم به این هنر ارج می نهاد .بطوریکه آن زمان از کارهای ماشینی خبری نبود.
نمی دونم چه رسمی بود که همیشه مادران اصرار داشتند توی سینی ها توری بندازن و سینی بدون توری نوعی بی احترامی محسوب میشد.طاقچه ها را هم با توری های سفید تزیین می کردند.
ملیله دوزی، تکه دوزی،سوزن دوزی و ترمه دوزی هایی که دیگر حضورشان در منازل کمرنگ شده و جای خود را به کارهای ماشینی ساخت چین داده است.
امیدوارم این عکسها گوشه ای از خاطرات کودکی شما را زنده کرده باشند و همچون من از دیدن دوباره آنها لذت برده باشید.
ادامه دارد.......
برای بزرگتر دیدن یا دانلود عکسها،روی آنها کلیک کنید.
مجسمه هایی که یا روی تلویزیون یا در دکوری های چوبی خانه ها زندگی می کردند و با ما در آن روزگار همراه بودند.
شاید سبک برخی از آنها برای شما آشنا باشد.مجسمه هایی که روح زندگی در آنها موج می زد.به یاد روزهایی که مادر به بازار می رفت و ره آوردش یک مجسمه جدید بود برای تزیین خانه گرم ما.یادش بخیر
وسایل قدیمی دکوری در برخی طاقچه ها
کوزه های فیروزه ای رنگ ترشی که الحق و الانصاف ترشی در آنها طعم دیگری داشت.
لاله عباسی های قدیمی که در طاقچه ها یا سر سفره هفت سین، خودنمایی می کردند.
آباژورهای دوست داشتنی.اگر یادتان باشد اکثر آباژورهای آن زمان حالت ریش ریش داشتند و این ریشه ها یک حالت طناز به آباژور می داد.زیبایی آباژور جایی دوچندان می شد که در پایه آن مجسمه نیز تعبیه شده بود.(عکس زیر) بعید می دانم که دیگر از این دست آباژورها در بازار جدید وجود داشته باشد.
در ضمن اگر خاطرتان باشد وقتی کارگردانها می خواستند منزل یک ساواکی یا طاغوتی را به تصویر بکشند همیشه یک آباژور را در پلان و جزء دکوراسیون قرار می دادند انگار آباژور نماینده زندگی طاغوتی بود.
میز توالتها که دوباره امروزی شده اند و در مغازه های لوکس فروشی مجددا بازار گرمی پیدا کرده اند.
لوسترهای قدیمی: من که عاشق کریستالهای لوسترها بودم و جعبه ای داشتم که این کریستالهای افتاده از لوسترها را در آن نگهداری می کردم.گهگاهی به حیاط می رفتم و با خیره شدن در نور 7 رنگ آنها زیر آفتاب به عرش می رفتم.مطمئنم همگی شما نیز عاشق شکست نور در این کریستالهای رنگین بوده اید.
ساعتهای دیوانه کننده شماته دار یا آونگی که صدای زنگشان در اول صبح مثل فرود آمدن گیوتین بر سر بود.
ساعتهای خاطره انگیز کوکو
[/URL
[URL=http://img.7setare.com/viewer.php?file=zp0rxvbuj7qs7hdlzhp2.jpg]
ساعتهای مچی با دنیایی از خاطرات
ساعتهای مچی که همه ما به داشتنشان افتخار می کردیم و مایه فخر فروشی ما به همکلاسی هایمان بود.درست است که دوامشان کم بود ولی مهرشان در دلمان تا الان که آدمهای بزرگی شده ایم ماندگار است.
عینکهای سنگین و بزرگ قدیمی .همینها بودند که باعث میشدند بچه های عینکی مورد تمسخر بسیاری از همکلاسان قرار بگیرند و از عینک زدن سر باز زنند.حالا که دیگر با این عینکهای نیم فرم یا بدون فرم از راه دور عینک تشخیص داده نمی شود.
پرده های قدیمی مملو از طرحهای طبیعت.ساده و بی آلایش .گرم و دوست داشتنی و محلی برای قایم موشکهای ما.
پرده کرکره های قدیمی که در حال پیوستن به تاریخ هستنند.
پشتی ای که هنوز هم تکیه گاه خستگی های ماست.
صفا و صمیمیت و اعتقادات مردم که روی دیوارها آویزان میشد و چشم زخم را از خانه ها و مغازه ها دور می کرد.
تابلوهای معروف قدیمی.خیلی جستجو کردم تا اینها را پیدا کردم.در اکثر مغازه ها و خانه ها این تابلوها دیده می شدند.
تنها عکسی که از این تابلو پیدا کردم همین است که تقدیم میکنم.اگر دوستان نقاشی اصل این اثر را دارند ممنون میشم که اینجا به اشتراک بگذارند.
تابلوی معروف نقد و نسیه که 59 عزیز زحمتش را کشیدند.
یادگار روزهای محرم و پرچمهایی که از ته دل به آسمان می رفت و رنگی از ریا در آن نبود.
دوستان تابلویی در قدیم در اکثر مغازه ها دیده میشد که نقاشی یک پیرمرد چپق بدست بود که می خندید و لباس سبز تیره ای به تن داشت.کمی شبیه به عکسی که در زیر درج کرده ام.اگر دوستان متوجه منظور بنده شدند ممنون میشم در پیدا کردن تابلوی مورد نظر همکاری کنند.
عکسهایی که در اکثر میوه فروشی های یا بازار های روز میوه نصب میشد و عطش خرید میوه را دوچندان میکرد.
گوبلنها هنر دست بانوان قدیم که روی دیوارها خودنمایی میکرد.رد انگشتهای ما در تابلویی که حکایت از فراغت تعطیلات تابستان داشت.
گوبلن معروف رقص آتش که خانمها برای داشتنش با همدیگر رقابت می کردند.
تابلوهای شماره دوزی که رنج سوزن زدن مادرها را روی پارچه ها ثبت میکرد و حالا دیگر نیست.
روتختی ها یا رومبلی های چهل تکه .کاردستی مادران یا جهیزیه دختران جوان و آرزوهای دختران دم بخت که با بافتن چهل تکه ها گره می خورد و در تارو پود آن جا می گرفت.
بافتنی ها. یادگار مهر و محبت مادر بزرگها که جسم و روحمان را در روزهای سرد امتحان گرما می بخشید.
قلاب بافیها.یادش بخیر آن زمان بانوان واقعا هنرمند بودند و هنر دستشان را در خانه به نمایش می گذاشتند.در واقع خانه ها یک نمایشگاه هنرهای دستی بود.مثلا دستگیره های آشپزخانه، آویز پرده ها،رومیزی ها و از همه مهمتر روتختی ها هنر دست بانوان بود.فرقی نمیکرد که شاغل باشند یا خانه دار ولی خانه را با هنرشان گرما می بخشیدند .بازار هم به این هنر ارج می نهاد .بطوریکه آن زمان از کارهای ماشینی خبری نبود.
نمی دونم چه رسمی بود که همیشه مادران اصرار داشتند توی سینی ها توری بندازن و سینی بدون توری نوعی بی احترامی محسوب میشد.طاقچه ها را هم با توری های سفید تزیین می کردند.
ملیله دوزی، تکه دوزی،سوزن دوزی و ترمه دوزی هایی که دیگر حضورشان در منازل کمرنگ شده و جای خود را به کارهای ماشینی ساخت چین داده است.
امیدوارم این عکسها گوشه ای از خاطرات کودکی شما را زنده کرده باشند و همچون من از دیدن دوباره آنها لذت برده باشید.
ادامه دارد.......
Negin 2- تعداد پستها : 244
Join date : 2011-01-02
رد: همشاگردي سلام
1. هدیه تهرانی
2. هنگامه قاضیانی
3. زحمات شما واقعاً جای تقدیر داره، "نگین" خانوم. به شخصه باز هم متشکرم. تقریباً همه ی عکسای این بار خیلی آس بودن.
4. در مورد اون شیشه های لوسترها، ما بهش می گفتیم "الماس"!
5. در مورد عینک ها، بعدها، که بزرگتر شدیم، بهشون می گفتیم "عینک گوزن ها"!
6. راستی، عکس از بشقاب های چینی، که روشون عکس خانوم های کیمونو پوش و لبخند به لب بود، ندارید؟
یا یکی خیلی معروف بود و همه داشتن: یه آقای سوار بر اسب قهوه ای، که چوگان بازی می کرد؟
Emiliano- تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12
رد: همشاگردي سلام
من طرف Negin 2 في الإثنين ديسمبر 19, 2011 6:18 am
بخش هشتم تصویر زندگی در دهه 60- وسایل تزیینی و دکوری
لوسترهای قدیمی: من که عاشق کریستالهای لوسترها بودم و جعبه ای داشتم که این کریستالهای افتاده از لوسترها را در آن نگهداری می کردم.گهگاهی به حیاط می رفتم و با خیره شدن در نور 7 رنگ آنها زیر آفتاب به عرش می رفتم.مطمئنم همگی شما نیز عاشق شکست نور در این کریستالهای رنگین بوده اید.
دقیقا! حالا ما وقتیکه آفتاب تو خونه میفتاد یه آینه برمیداشتیمو بازتابشو مینداختیم روی لوسترا فوق العاده قشنگ میشد. ممنون از یادآوریش دوباره امتحان کردم! کیف داد
ساعتهای دیوانه کننده شماته دار یا آونگی که صدای زنگشان در اول صبح مثل فرود آمدن گیوتین بر سر بود
موقعاییکه صبحا میخواستم مطمئن بشم که بعد از زنگ ساعت دوباره نمیخوابم یه دونه از این ساعت قدیمیا رو کوک میکردم! زنگش قلب آدم رو تو دهنش میاورد!
نمی دونم چه رسمی بود که همیشه مادران اصرار داشتند توی سینی ها توری بندازن و سینی بدون توری نوعی بی احترامی محسوب میشد.طاقچه ها را هم با توری های سفید تزیین می کردند.
یادآوری جالبی بود!
نگین جان عکس هنر ای دستی هم خیلی عالی بود . من بافتنی خیلی دوست داشتم خیلی زودم یاد گرفتم
sahra_7- تعداد پستها : 164
Join date : 2010-09-22
رد: همشاگردي سلام
Emiliano نوشته است:
1. هدیه تهرانی
2. هنگامه قاضیانی
3. زحمات شما واقعاً جای تقدیر داره، "نگین" خانوم. به شخصه باز هم متشکرم. تقریباً همه ی عکسای این بار خیلی آس بودن.
4. در مورد اون شیشه های لوسترها، ما بهش می گفتیم "الماس"!
5. در مورد عینک ها، بعدها، که بزرگتر شدیم، بهشون می گفتیم "عینک گوزن ها"!
6. راستی، عکس از بشقاب های چینی، که روشون عکس خانوم های کیمونو پوش و لبخند به لب بود، ندارید؟
یا یکی خیلی معروف بود و همه داشتن: یه آقای سوار بر اسب قهوه ای، که چوگان بازی می کرد؟
دوست عزیز خوشحالم که عکسها را پسندیدید.خوشبختانه عکسهایی را که گفتید در آرشیوم دارم و در بخش چینی آلات تقدیم شما و دوستان می کنم.موفق باشید.
Negin 2- تعداد پستها : 244
Join date : 2011-01-02
رد: همشاگردي سلام
1. سلام.
2. حرف L:
Negin 2 نوشته است:
دوست عزیز خوشحالم که عکسها را پسندیدید.خوشبختانه عکسهایی را که گفتید در آرشیوم دارم و در بخش چینی آلات تقدیم شما و دوستان می کنم.موفق باشید.
4. متشکرم "نگین" خانوم. و منتظر.
5. سه مورد دیگه هم یادم اومد که خیلی معروف بودن و تو اکثر خونه ها دیده می شدن. اگه این ها رو هم دارید، بذارید، لطفاً:
یکی سطل زباله هایی که روشون عکس گربه بود. کنار گربه هم ظرف شیرینی سولی بود.
یکی هم جاسیگاری های دلفینی؛ که، به رنگ قهوه ای سوخته بودن.
و در نهایت، نمکپاش هایی به شکل خرگوش و بلبل و ...؛ که، البته، بیشتر دکوری بودن تا نمکپاش.
خیلی مشتاق این سه ام؛ بخصوص، اولی و سومی.
Emiliano- تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12
رد: همشاگردي سلام
بخش نهم تصویر زندگی در دهه 60- چینی آلات و وسایل آشپزخانه
چای خوش طعم روی سماورها که طعمش تکرار نشدنی است.
با توجه به مطرح کردن وسایل چای در این بخش،فرصت را مناسب دیدم تا شما را با مراسم چایخوری درانگلستان آشنا کنم.شاید تاریخچه خوردن چای بعد از ظهر ما ایرانیان نیز از این پیشینه الهام گرفته باشد.
Afternoon tea in britania
زماني دركشور بريتانيا راس ساعت سه و نيم عصر همه كارها متوقف ميشد زيرا اين ساعت، زمان نوشيدن چاي است. اين سنت ديرينه بريتانيايي نقش عمده اي در زندگي صاحبان تاج و تخت ديروز و نيز دارندگان كارت هاي اعتباري امروز دارد.
سنت چاي عصر عمدتا از قرن نوزدهم ميلادي و از هنگامي در بريتانيا محبوبيت يافت كه آن، هفتمين دوشس از خانواده بدفورد دردهه 1840 ميلادي اين ايده را كه يك ميان وعده ساده قبل از شام براي خود و دوستان نزديكش برگزار كند، مطرح كرد. وي كه از احساس افسردگي در عصرها شكايت داشت، راه حل اين مشكل را در سيني هاي پر از خوردني هاي خوشمزه يافت كه دركنار آن يك قوري پر از چاي نيز قرار داشت.
در آن زمان برنامه سنتي شام انگليسي ها تا قبل از ساعت هشت و نيم نبود و دوشس اغلب پيش از رسيدن زمان شام گرسنه مي شد. بخصوص درفصل تابستان وقتي كه شام اندكي ديرتر هم صرف مي شد.
بنابراين وي دستور داد تا يك وعده غدايي كوچك شامل نان و كره و كيك و كلوچه و بيسكويت همراه با يك قوري چاي برايش تهيه كنند كه البته به طور پنهاني انجام مي شد. زيرا او نگران بود كه مورد تمسخر ديگران قرار گيرد. با اين همه اين عادت وي ايده يك ميان وعده غذايي كوچك را همراه با چاي در ميان تمام مردم بريتانيا رواج داد.
اگرچه اعتبار اين رسم جالب را به دوشس بدفورد داده اند اما اين رسم نيز همچون همه آداب و رسوم ديگر دستخوش تحولات زيادي طي دوره هاي مختلف شده است و اكنون درانگلستان هيچ چيز بيش از صرف يك وعده چاي عصر در لندن لذت بخش نيست.
هتل متروپوليتن درپارك قديمي لين در اقدامي ابتكاري دست به احياي مراسم چاي عصرانه انگليسي زده است كه كاركنان آن در فضايي دوستانه منويي شامل انواع غذاي سبك بدون چربي و انواع مواد غذايي رژيمي شامل انواع شيريني و كيك هاي فنجاني ، انواع ماكارون و ساندويچ هاي بدون نان با مجموعه اي از انواع ميوه ها و انواع گوناگون چاي و ديگر نوشيدني هاي گوناگون كه در قوطي هاي دوستدار محيط زيست بسته بندي شده، به مشتريان و علاقمندان چاي عصر عرضه مي كنند.
چاي عصر در لندن
امروزه توريست هاي خارجي در لندن مي توانند مراسم چاي سنتي بريتانيا را با عالي ترين كيفيت در رستوران ها و هتل هاي مختلف و نيز مراكز فرهنگي و اجتماعي مختلف تجربه كنند. اين مراسم امروزه در توريسم لندن اهميت بسيار دارد . به اين ترتيب چاي در قوري همراه با انواع كلوچه، خامه و مربا و كيك، ساندويچ انگشتي خوش طعم را با كيفيت خاصي سنتي آن به مردم و علاقمندان عرضه مي كنند. در حال حاضر این يكي از مجبوب ترين و جذاب ترين بخشها در منوي عصرگاهي رستورانهاي لندن محسوب ميشود.
منبع: خبرگزاري ميراث فرهنگي ـ گردشگري ـ ميترا اسدنيا
عکسهایی از مراسم چای بعداز ظهر در بریتانیا
[IMG]http://up.iranblog.com/images/18999456570161999776
[URL=http://up.iranblog.com/viewer.php?file=37872752417125503152.jpg]
[/
[URL=http://up.iranblog.com/viewer.php?file=44668445870613215560.jpg]
[color=darkblue]چینی های طرح گل سرخی.آن موقع زیاد ازشون خوشم نمی آمد.خیلی تکراری بودند و انگار هیچ هنری در طراحی آنها به کار نرفته بود و آدم را یاد سفره های همگانی می انداختند.اما الن کلی گشتم و گشتم تا شکارشان کنم.
[size=18]حالا که خیلی از آن سالها گذشته احساس می کنم آبگوشت در این ظرفهای گل سرخی طعم مهربانتر و گرمتری داشت.بیشتر به دل می نشست.
و این هم معروفترین طرح ملامین های آن زمان
در چینی های قدیمی رسم بر این بود که طرحهای مختلف را روی چینی های منقوش کنند.
این هم چینی با طرح خانمهای کیمونو پوش.امیدوارم نظر جناب ایمیلیانو تامین شده باشد.
دوستان گرامی این طرح از جمله معروفترین طرحهای زمان ویکتوریاست که اگر خاطرتان باشد روی اکثر چینی ها،قاب دبوارها،جاسیگاری های فلزی قدیمی یا جعبه های جواهرات دیده می شد.
URL=http://up.iranblog.com/viewer.php?file=39991140227668520793.jpg][/URL]
URL=http://up.iranblog.com/viewer.php?file=68093234019295833171.jpg][/URL]
دکوریهای چینی با طرحهای رویال(سلطنتی) یا ویکتوریا
[IMG]http://www.upsara.com/images/h0q5n92v5qapk5udgh1q_thumb.jpg[/IMG
[URL=http://www.upsara.com/viewer.php?file=egemcdrt5sm1kzn3w0i.jpg]
[/
[URL=http://www.upsara.com/viewer.php?file=qtnidc6cajak5fs3b86.jpg]
[/
[URL=http://www.upsara.com/viewer.php?file=zqz8twkakbrnqn0ezbtu.jpg]
[/
[URL=http://www.upsara.com/viewer.php?file=npofh2hln94d9qdboi3.jpg]
این هم نمکدانهای بلبلی که جناب ایمیلیانو یادآوری کردند.
نمکدانهای خاطره انگیز که ما را به جنگ می طلبیدند و تنها کاری که نمی کردند نمک پاشی بود.
چاقوهای اعصاب خرد کن که مثل نمکدانها به درد لای جرز می خوردند.
نی قلیانهای قدیمی چوبی بود و شنیده بودم که دوکاره بوده هم برای کشیدن قلیان هم آلت تنبیه بچه های شیطان.
وسایل پلاستیکی آشپزخانه :جالب بود که اکثر وسایل پلاستیکی قرمز بودند.تنگها،لگنها،لیوانهای آب خوری و آنچه درعکسها گویاست سادگی و بی پیرایگی زندگی های قدیم است که ریشه در حس قناعت طلبی مردم داشت و هنوز هم در پوست و خون ما دهه شصتی ها خانه دارد.
آخ که چقدر دنبال این تنگها گشتم و بالاخره در بازار قدیمی دزفول یکی از آنها را شکار کردم و در حافظه دوربین ثبتش کردم.قدیمها در قهوه خانه ها یا اتوبوسهای خارج شهری ،آب را در این تنگها به مردم تعارف می کردند.تقریبا سر هر سفره ای یکی از این تنگهای قرمز یافت میشد.
[IMG]http://www.upsara.com/images/n82e3pr6nlre01xb9yzt
[URL=http://www.upsara.com/viewer.php?file=brqqwzc7vgca7kkwip9j.jpg]
فکر می کنم آقای ایمیلیانو منظورشان از سطلهای فلزی نمونه های زیر بود.متاسفانه عکسهای بهتری برای ادای مطلب پیدا نکردم.
ادامه دارد.......
چای خوش طعم روی سماورها که طعمش تکرار نشدنی است.
با توجه به مطرح کردن وسایل چای در این بخش،فرصت را مناسب دیدم تا شما را با مراسم چایخوری درانگلستان آشنا کنم.شاید تاریخچه خوردن چای بعد از ظهر ما ایرانیان نیز از این پیشینه الهام گرفته باشد.
Afternoon tea in britania
زماني دركشور بريتانيا راس ساعت سه و نيم عصر همه كارها متوقف ميشد زيرا اين ساعت، زمان نوشيدن چاي است. اين سنت ديرينه بريتانيايي نقش عمده اي در زندگي صاحبان تاج و تخت ديروز و نيز دارندگان كارت هاي اعتباري امروز دارد.
سنت چاي عصر عمدتا از قرن نوزدهم ميلادي و از هنگامي در بريتانيا محبوبيت يافت كه آن، هفتمين دوشس از خانواده بدفورد دردهه 1840 ميلادي اين ايده را كه يك ميان وعده ساده قبل از شام براي خود و دوستان نزديكش برگزار كند، مطرح كرد. وي كه از احساس افسردگي در عصرها شكايت داشت، راه حل اين مشكل را در سيني هاي پر از خوردني هاي خوشمزه يافت كه دركنار آن يك قوري پر از چاي نيز قرار داشت.
در آن زمان برنامه سنتي شام انگليسي ها تا قبل از ساعت هشت و نيم نبود و دوشس اغلب پيش از رسيدن زمان شام گرسنه مي شد. بخصوص درفصل تابستان وقتي كه شام اندكي ديرتر هم صرف مي شد.
بنابراين وي دستور داد تا يك وعده غدايي كوچك شامل نان و كره و كيك و كلوچه و بيسكويت همراه با يك قوري چاي برايش تهيه كنند كه البته به طور پنهاني انجام مي شد. زيرا او نگران بود كه مورد تمسخر ديگران قرار گيرد. با اين همه اين عادت وي ايده يك ميان وعده غذايي كوچك را همراه با چاي در ميان تمام مردم بريتانيا رواج داد.
اگرچه اعتبار اين رسم جالب را به دوشس بدفورد داده اند اما اين رسم نيز همچون همه آداب و رسوم ديگر دستخوش تحولات زيادي طي دوره هاي مختلف شده است و اكنون درانگلستان هيچ چيز بيش از صرف يك وعده چاي عصر در لندن لذت بخش نيست.
هتل متروپوليتن درپارك قديمي لين در اقدامي ابتكاري دست به احياي مراسم چاي عصرانه انگليسي زده است كه كاركنان آن در فضايي دوستانه منويي شامل انواع غذاي سبك بدون چربي و انواع مواد غذايي رژيمي شامل انواع شيريني و كيك هاي فنجاني ، انواع ماكارون و ساندويچ هاي بدون نان با مجموعه اي از انواع ميوه ها و انواع گوناگون چاي و ديگر نوشيدني هاي گوناگون كه در قوطي هاي دوستدار محيط زيست بسته بندي شده، به مشتريان و علاقمندان چاي عصر عرضه مي كنند.
چاي عصر در لندن
امروزه توريست هاي خارجي در لندن مي توانند مراسم چاي سنتي بريتانيا را با عالي ترين كيفيت در رستوران ها و هتل هاي مختلف و نيز مراكز فرهنگي و اجتماعي مختلف تجربه كنند. اين مراسم امروزه در توريسم لندن اهميت بسيار دارد . به اين ترتيب چاي در قوري همراه با انواع كلوچه، خامه و مربا و كيك، ساندويچ انگشتي خوش طعم را با كيفيت خاصي سنتي آن به مردم و علاقمندان عرضه مي كنند. در حال حاضر این يكي از مجبوب ترين و جذاب ترين بخشها در منوي عصرگاهي رستورانهاي لندن محسوب ميشود.
منبع: خبرگزاري ميراث فرهنگي ـ گردشگري ـ ميترا اسدنيا
عکسهایی از مراسم چای بعداز ظهر در بریتانیا
[IMG]http://up.iranblog.com/images/18999456570161999776
[URL=http://up.iranblog.com/viewer.php?file=37872752417125503152.jpg]
[/
[URL=http://up.iranblog.com/viewer.php?file=44668445870613215560.jpg]
[color=darkblue]چینی های طرح گل سرخی.آن موقع زیاد ازشون خوشم نمی آمد.خیلی تکراری بودند و انگار هیچ هنری در طراحی آنها به کار نرفته بود و آدم را یاد سفره های همگانی می انداختند.اما الن کلی گشتم و گشتم تا شکارشان کنم.
[size=18]حالا که خیلی از آن سالها گذشته احساس می کنم آبگوشت در این ظرفهای گل سرخی طعم مهربانتر و گرمتری داشت.بیشتر به دل می نشست.
و این هم معروفترین طرح ملامین های آن زمان
در چینی های قدیمی رسم بر این بود که طرحهای مختلف را روی چینی های منقوش کنند.
این هم چینی با طرح خانمهای کیمونو پوش.امیدوارم نظر جناب ایمیلیانو تامین شده باشد.
دوستان گرامی این طرح از جمله معروفترین طرحهای زمان ویکتوریاست که اگر خاطرتان باشد روی اکثر چینی ها،قاب دبوارها،جاسیگاری های فلزی قدیمی یا جعبه های جواهرات دیده می شد.
URL=http://up.iranblog.com/viewer.php?file=39991140227668520793.jpg][/URL]
URL=http://up.iranblog.com/viewer.php?file=68093234019295833171.jpg][/URL]
دکوریهای چینی با طرحهای رویال(سلطنتی) یا ویکتوریا
[IMG]http://www.upsara.com/images/h0q5n92v5qapk5udgh1q_thumb.jpg[/IMG
[URL=http://www.upsara.com/viewer.php?file=egemcdrt5sm1kzn3w0i.jpg]
[/
[URL=http://www.upsara.com/viewer.php?file=qtnidc6cajak5fs3b86.jpg]
[/
[URL=http://www.upsara.com/viewer.php?file=zqz8twkakbrnqn0ezbtu.jpg]
[/
[URL=http://www.upsara.com/viewer.php?file=npofh2hln94d9qdboi3.jpg]
این هم نمکدانهای بلبلی که جناب ایمیلیانو یادآوری کردند.
نمکدانهای خاطره انگیز که ما را به جنگ می طلبیدند و تنها کاری که نمی کردند نمک پاشی بود.
چاقوهای اعصاب خرد کن که مثل نمکدانها به درد لای جرز می خوردند.
نی قلیانهای قدیمی چوبی بود و شنیده بودم که دوکاره بوده هم برای کشیدن قلیان هم آلت تنبیه بچه های شیطان.
وسایل پلاستیکی آشپزخانه :جالب بود که اکثر وسایل پلاستیکی قرمز بودند.تنگها،لگنها،لیوانهای آب خوری و آنچه درعکسها گویاست سادگی و بی پیرایگی زندگی های قدیم است که ریشه در حس قناعت طلبی مردم داشت و هنوز هم در پوست و خون ما دهه شصتی ها خانه دارد.
آخ که چقدر دنبال این تنگها گشتم و بالاخره در بازار قدیمی دزفول یکی از آنها را شکار کردم و در حافظه دوربین ثبتش کردم.قدیمها در قهوه خانه ها یا اتوبوسهای خارج شهری ،آب را در این تنگها به مردم تعارف می کردند.تقریبا سر هر سفره ای یکی از این تنگهای قرمز یافت میشد.
[IMG]http://www.upsara.com/images/n82e3pr6nlre01xb9yzt
[URL=http://www.upsara.com/viewer.php?file=brqqwzc7vgca7kkwip9j.jpg]
فکر می کنم آقای ایمیلیانو منظورشان از سطلهای فلزی نمونه های زیر بود.متاسفانه عکسهای بهتری برای ادای مطلب پیدا نکردم.
ادامه دارد.......
Negin 2- تعداد پستها : 244
Join date : 2011-01-02
رد: همشاگردي سلام
1. سلام.
2. قبل از این که حرف M رو ادامه بدم، در این مدتی، که از افراد مشهور در سینما و فوتبال عکس می ذاشتم، به عکس های دیگه ای هم رسیدم. اول اون ها رو بذارم، سری بعد حرف M رو ادامه می دم:
http://upload.tuningtalk.com/upload/(41).jpg
http://upload.tuningtalk.com/upload/(41.0).jpg
http://upload.tuningtalk.com/upload/(41.1).jpg
http://upload.tuningtalk.com/upload/(42).jpg
http://upload.tuningtalk.com/upload/(43).jpg
http://upload.tuningtalk.com/upload/(44).jpg
http://upload.tuningtalk.com/upload/(45).jpg
http://upload.tuningtalk.com/upload/(46).jpg
http://upload.tuningtalk.com/upload/(47).jpg
...........................................................
3. این رو هم از "هزار دستان" شکار کرده م و کوچیک که بودم، یه کوچه بالاتر از خونه مون یه اتوشویی بود؛ که، از این لوله ها توی جوی آب داشت.
عاشق بوی بخار و پاکی و پاکیزگیش بودم. هنوز هم گاهی عمداً زودتر برای گرفتن کت و شلوارم به اتوشویی می رم تا اون بو رو بشنوم.
http://upload.tuningtalk.com/upload/(48.11).jpg
4. "نگین" خانوم، اگه می شه این چهار، پنج عکس بالا رو هم جای دیگه ای آپلود کن، تا بنده هم بتونم ببینمشون. متأسفانه سرور "هفت ستاره" هم دود شد!
باز خوبه عکسا همین تعداد و کمن.
5. اگه دوستای دیگه هم این عکس های "نگین" رو دارن و زودتر زحمتشو بکشن، ممنونشون می شم. به گفته ی ایشون در مورد آگهی های بازرگانیه.
6. عکسای امروز هم خیلی خیلی عالی بودن. یک دنیا ازتون ممنونم. اون سطل ها خود جنس نبودن؛ اما، دقیقاٌ همون سبکن و احتمالاً مال همون کارخونه. دستتون درد نکنه. خیلی وقت گذاشتید.
Emiliano- تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12
رد: همشاگردي سلام
چند عکس از تبلیغات قدیمی تلویزیون
این هم یک عکس از قدیمیها
کلیپ یکی از تبلیغات قدیمی قبل از انقلاب
http://s1.picofile.com/file/7245526876/agahiye_ghadimi.mpg.html
این هم یک عکس از قدیمیها
کلیپ یکی از تبلیغات قدیمی قبل از انقلاب
http://s1.picofile.com/file/7245526876/agahiye_ghadimi.mpg.html
Negin 2- تعداد پستها : 244
Join date : 2011-01-02
رد: همشاگردي سلام
سلام دوستان
گنجي بدستم رسيد كه خيلي مرا شاد كرد، مرا به گذشته هاي دور برد و خيلي از خاطرات فراموش شده آن زمان را برايم زنده كرد.
اين گنج را در اين فروم مي گذارم تا شما را نيز در شادي اين خاطرات سهيم كنم.
كتاب رياضي اول دبستان ، اولين كتابي كه به ما حساب و كتاب ياد داد تقديم به شما خوبان
لينك دانلود:
http://s2.picofile.com/file/7249754080/math1.pdf.html
پاينده باشيد
گنجي بدستم رسيد كه خيلي مرا شاد كرد، مرا به گذشته هاي دور برد و خيلي از خاطرات فراموش شده آن زمان را برايم زنده كرد.
اين گنج را در اين فروم مي گذارم تا شما را نيز در شادي اين خاطرات سهيم كنم.
كتاب رياضي اول دبستان ، اولين كتابي كه به ما حساب و كتاب ياد داد تقديم به شما خوبان
لينك دانلود:
http://s2.picofile.com/file/7249754080/math1.pdf.html
پاينده باشيد
erfan- تعداد پستها : 119
Join date : 2011-06-08
رد: همشاگردي سلام
erfan نوشته است:سلام دوستان
گنجي بدستم رسيد كه خيلي مرا شاد كرد، مرا به گذشته هاي دور برد و خيلي از خاطرات فراموش شده آن زمان را برايم زنده كرد.
اين گنج را در اين فروم مي گذارم تا شما را نيز در شادي اين خاطرات سهيم كنم.
كتاب رياضي اول دبستان ، اولين كتابي كه به ما حساب و كتاب ياد داد تقديم به شما خوبان
لينك دانلود:
http://s2.picofile.com/file/7249754080/math1.pdf.html
پاينده باشيد
[size=18]عجب مروارید گرانبهایی.خیلی وقت بود که منتظر این هدیه بودیم.با دیدنش یاد همان لرزه هایی افتادم که در زنگ ریاضی همه ما تجربه اش کرده بودیم.اما نمی دانم چرا بجز صفحات مربوط به سکه های چند ریالی و بسته های ده تایی مدادها باقی صفحات برایم نا آشنا بود.فکر می کنم این کتاب مربوط به دانش آموزان قبل از دهه 60 بوده.بهر حال از شما برای ارائه آن متشکرم.size]
Negin 2- تعداد پستها : 244
Join date : 2011-01-02
رد: همشاگردي سلام
1. مهدی باقربیگی
2. مهران مدیری
3. "عرفان" عزیز، من هنوز کتاب ریاضی ای رو، که زحمتشو کشیدی و بسیار بر بچه ها منت گذاشتی، داتلود نکرده م؛ اما، پیشاپیش دست گلت درد نکنه، دوست خوبم.
دست همگی درد نکنه.
4. "نگین" خانم، شرمنده م فرمودید. بابت عکس ها خیلی ممنون؛ بخصوص، جوونی های "رضا بابک" و "مرضیه برومند" بی نظیر بود. بنده هم هنوز چند عکس از شخصیت های ایرونی دارم؛ که، به تدریج تقدیم می کنم.
5. "59" عزیز، "آشا محرابی" عشق منه. فیلم "تهران من برای فروش"شو حتماً ببین.
Emiliano- تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12
رد: همشاگردي سلام
راستش داستانش رو خوندم در جایی و سوژه ی آن تکراری بنظرم رسید.Emiliano نوشته است:
5. "59" عزیز، "آشا محرابی" عشق منه. فیلم "تهران من برای فروش"شو حتماً ببین.
اما حالا که شما گفتی سعی خواهم کرد که ببینم. ممنونم از لطفت.
سلامت باشی.
رد: همشاگردي سلام
اکرم محمدی خواه
مجری برنامه های کودک در دهه های ۶۰ و ۷۰ تلویزیون ایران
اکرم محمدی خواه مجری برنامه های کودک تلویزیون در دهه های ۶۰ و ۷۰ است. او از جمله باسابقه ترین
مجریان برنامه ی کودک تلویزیون تا به امروز است و مخاطبان جوان هم خاطره ی تماشای برنامه ی کودک
با اجرای او را از ۲۰ سال قبل تاکنون در ذهن دارند. وقتی از او درباره ی برنامه های کودک حال تلویزیون
و مقایسه ی آن با برنامه های سال های گذشته سوال می شود، این جمله را بیان می کند که:
"بچه های امروز ما، برای آینده شان خاطره ای نخواهند داشت!".
وی همچنین در ادامه با بیان اینکه برنامه ی "بچه های دیروز" تلویزیون فوق العاده است، عنوان کرد:
"بچه های دیروز خاطره ای برای افرادی است که در گذشته کودک بودند؛ هنگامی که موزیک های
کارتون های قدیمی در قالب این برنامه پخش می شود، حس خوبی را برای افراد ایجاد می کند".
این مجری تلویزیون خاطرنشان کرد: "باید ببینیم برای بچه های امروز در ۱۰ - ۲۰ سال دیگر
می توانیم همان حالت هایی را که "بچه های دیروز" ایجاد می کنند به وجود آوریم؟ اگر برنامه های کودک
به همین روال کنونی ادامه پیدا کنند، بعید می دانم این حالت ها در آینده ایجاد شود". او درباره ی اینکه شبکه دو
تا چه میزان توانسته به تعریف "کودک، نوجوان و خانواده" نزدیک شود؟ اظهار کرد: "هنوز راه زیادی مانده
تا شبکه دو بتواند به تعریف و اهداف جدید خود برسد".
محمدی خواه اضافه کرد: "ما در گذشته تهیه کننده ی گروه کودک داشتیم. افرادی بودند که در عرصه ی کودک
تجربه های قوی داشتند اما متاسفانه اکنون، شغل عده ای تهیه کنندگی کودک نیست و از کودکان درک درستی ندارند،
با این وجود فعالیت می کنند و دیدگاهشان هم متفاوت است". وی در بخش دیگری از گفت وگوی اظهار کرد:
"با اینکه ۲۰ سال برای کودک فعالیت کردم اما هیچگاه احساس نمی کنم که توانسته ام بسیار محکم به آن نتیجه ای
که می خواهم برسم. زمان کمک می کند که هر چقدر بزرگ می شویم بچه ها را بیشتر درک کنیم، به ویژه اگر
داشته های قبلی خود را از دست ندهیم؛ در غیر این صورت بچه ها درکمان نمیکنند".
محمدی خواه ادامه داد: "باید سعی کنیم و داشته های قبلی مان را حفظ کنیم و با بچه ها مبادلات کلامی آرام،
همراه با تفکر و اندیشه داشته باشیم و همچنین در حین اجرا وقار بچه ها را حفظ کنیم".
برگرفته از: " گفتگوی خبرنگار ایسنا با اکرم محمدی خواه - ۱۶مهر ماه ۱۳۹۰"
.
.
.
شاد و سلامت باشید.
صفحه 13 از 29 • 1 ... 8 ... 12, 13, 14 ... 21 ... 29
مواضيع مماثلة
» برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
» کتابها , داستانها , نوار قصه ها و مجلات دوران کودکی(مصور - کاست و ...)
» مجلات قدیمی
» امواج صوتي گمشده (مخصوص كليپهاي صوتي از كارتونها، سريالها، فيلمهاي قديمي كودك و نوجوان و رادیو)
» فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
» کتابها , داستانها , نوار قصه ها و مجلات دوران کودکی(مصور - کاست و ...)
» مجلات قدیمی
» امواج صوتي گمشده (مخصوص كليپهاي صوتي از كارتونها، سريالها، فيلمهاي قديمي كودك و نوجوان و رادیو)
» فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
صفحه 13 از 29
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد