کودکی و نوجوانی


انضم إلى المنتدى ، فالأمر سريع وسهل

کودکی و نوجوانی
کودکی و نوجوانی
هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.

فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی

+34
stalker
Milassyui
aghaghi
S@M
arman
alimontaz
Heidii
Mihakralj
volant
slevin(HAMID
keyvanmoeini
abnbat
SMAM
jasonbourne
پل کوچولو
ASDALIREZA105
erfan
ramin
edo
Clover
Heidi
sahra_7
Negin 2
Indiana Jones
mehrnaz_sadeghi86
Ishpateka
fazel1994
afsoon520
ahmad1300mo
Emiliano
kazvash
faridonline
babak
59
38 مشترك

صفحه 34 از 40 الصفحة السابقة  1 ... 18 ... 33, 34, 35 ... 40  الصفحة التالية

اذهب الى الأسفل

فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 Empty رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی

پست من طرف Mihakralj الجمعة مايو 09, 2014 9:01 am

Milassyui نوشته است:اين هم چند اهنگ ديگر از فيلم مشت:
s5.picofile.com/file/8103334392/Music1.mp3.html

s2.picofile.com/file/7926718488/music2.mp3.html

s5.picofile.com/file/8103585500/music3.mp3.html

s5.picofile.com/file/8103585584/music4.mp3.html

سلام دوست گرامی،
اگر به آخرین آهنگ این سری یعنی شماره 4 گوش بدین در ثانیه 23 شما آهنگ تیتراژ فیلم زیرو خواهید شنید که ساخته انیو موریکونه هست.

Ennio Morricone : Una breve stagione
https://www.youtube.com/watch?v=OHDQV2lnBp4

ایرانی ها خیلی علاقه وافری به انیو موریکونه دارند و احتمال اینکه بقیه آهنگها ساخته انیو موریکونه باشد هست.

موفق باشید.
میحا.
Mihakralj
Mihakralj

تعداد پستها : 169
Join date : 2012-04-15

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 Empty رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی

پست من طرف Emiliano الجمعة مايو 09, 2014 9:31 am




1. 59" عزیز این خواب های دوره ی کودکی و آرزوهای ضمیر ناخودآگاهمون انگار دست از سر هیچ کدوم از ما، بچه های انجا، برنمی داره.
من هم مث شما خیلی وقتا خواب تیله و تیله بازی و صندوق های قدیمی پر از وسایل آنتیک رو می بینم. گاهی هم مطمئنم که دارم خواب می بینم و گاهی حتا خواب رو هدایت می کنم که ادامه ش چی بشه! جالبه، نه؟ فک می کنم اون موقع ها آدم به بیداری نزدیکه.

2. خاطره مثل همیشه عالی بود؛ اما، عکس ها عالی تر.
عکس خودتون رو فک می کنم بتونم تشخیص بدم؛ اما، شاید دوس نداشته باشید اینجا؛ که، عمومیه بگم. اگه مشکلی نیست، بگید تا در اولین حدس، اعلام کنم؛ البته، با توجه به عکس های دوران بچگی تون.

3. خیلی خیلی لذت بردم از تک کادرهای عکس های منزل و باغچه و طبیعتی؛ که، گذاشته بودید. جالبه که با توجه به دردسرهای چاپ و تهیه ی عکس های قدیمی، کمتر آلبومی از این عکسا داشت و 99.9999 درصد عکسا، باید درشون شخص می بود؛ وگرنه، معنی نداشت؛ اما، شما از همون اول گویا علاقه به طبیعت و منظره و عکاسی تو خونتون بوده.

...........................

4. "هایدی" خانوم، تله پاتی رو می بینی؟
به جون خودم قبل از این که این نوشته های شما رو بخونم، تو تاپیک کناری از بوی مدادرنگی ها نوشتم. بی نظیره این تله پاتی!

...........................

5. "59"، دوست خوب من، شما امروز دو هدیه ی بی نهایت ارزشمند رو به بنده دادید. قربون محبتتون:
یکی "اسرار حقه بازی" بود؛ که، مطالب و عکساش خیلی نزدیک به "اسرار شعبده بازی" بود و این طور که فرمودید، این اول تر بوده.
و "معماها و سرگرمی های ریاضی" هم بی نظیر بود! اصلاً یادم رفته بود ازش و با دیدنش برق از چشام پرید.
کتاب ها کامل کامل بود و همین لطف امر رو مضاعف کرد و نمی دونم واقعاً با چه زبونی ازتون تشکر کنم. دست مریزاد.

6. زنده باشید شما و دوستان و زنده باد "کاظم فائقی" عزیز؛ که، این همه خدمت صادقانه و معلم وار به جامعه کرد.


Emiliano

تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 Empty رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی

پست من طرف 59 الجمعة مايو 09, 2014 12:28 pm





امیر گرامی‌ با درود.
- بسیار خرسند هستم که خاطره ها، مورد پسند و دیدگاه مهر شما قرار میگیرند.
- بگمانم بازیگر برنامه ی "لاک پوش"، آقای "محمود مقامی" باشند. خیلی‌ شبیه ایشان هستند.
- خوشحالم که دو فایل پی‌.دی.اف. براتون مفید و نوستالژیک هستند. گمانش رو هم داشتم.
راستش عضو کتابناک شدم، بعد از آنجا، با دنگ و فنگ، آنها را بارگیری کردم، این بود که،
تصمیم گرفتم بجای آدرس پر پیچ و ‌خم، خود فایلها را مستقیم تقدیم شما و فروم گردانم.
- سپاسگزارم، اما آنگونه که در آن‌ منبع در صفحه ی قبل آمده بود،
استاد کاظم فائقی، خوشبختانه در قید حیات هستند. برایشان آرزوی سلامتی‌ و طول عمر داریم.
- بله، دیدن خواب های دوران کودکی، و بازدید دوباره ی جاهایی‌ که بودیم، و از آن‌ مهمتر،
نکته ی ریزبینانه‌ ای که اشاره داشتید، یعنی‌ ادامه و مدیریت خواب با ذهن نیمه بیدار،
موارد جذاب و قابل بحثی‌ هستند که البته، ای کاش که دیگر خواب نبینم، در آرزویش هستم.
- همانگونه که در توضیح عکس "حیاط مدرسه" هم گفته بودم، خودم در آن‌ عکس نبودم.
این دانش آموزان، دوره ی بعد از ما در راهنمایی هستند. زمان آن عکس، ۱۳۷۴ را نشان میدهد،
که من دیگر آن‌ سال، در مدرسه‌ ای دیگر، در سال دوم دبیرستان بودم. از سری این عکسها،
برای خاطره ی زیر نیز قرار می‌دهم. ... آنها را در نت یافتم، خودم در هیچکدامشان نیستم.
- بسیار ممنونم از لطف شما. استوپ کارهای استفاده و گاهن قیچی شده از منزل پدر بزرگ در آن‌ کلاژ،
مربوط به فیلم وی اچ‌ اس‌ خانوادگی هستند، که توسط اقوام، در سالهای ۱۳۷۶ و همچنین ۱۳۷۸،
ضبط شده بودند. ... پارسال که ایران بودم، تمام این فیلمها را گرفتم، در فلش مموری ریختم و آوردم.
پدر بزرگم را خیلی‌ دوست داشتم. ایشان بالای ۱۰۰ سال عمر کرد. در میان ۲۱ نوه‌ ای که داشت،
همیشه با لطف دیگری با من برخورد داشت، چون صدای آوازش، کمی‌ تا قسمتی‌، تنها به من رسیده بود.
آن‌ خانه اش را هم، در اواخر دهه ی چهل ساخته بود. معمارش فرانسوی بوده و همانند خانه ی شما،
مدل ویلایی بود. یادش همیشه با من هست. و اما در برخی‌ از استوپ کادرهایی که در کلاژ دیدید،
خب بنا به مصلحت، قسمت‌های کناری اش ، که پدر بزرگ و مادر بزرگ نبودند را جدا کرده بودم.
اما بله، خودم به شخصه، خیلی‌ به عکاسی از منظره‌های بکر، و مکانهای خالی‌ از انسان علاقه دارم.
خوب یادم هست که بخش دوم خاطرات "سفر‌های کودکی" را، هنوز که هنوزه تقدیم نکرده ام!.
تصویرهایی که برای آن‌ پست خواهم گذاشت، عکسهایی هستند که خودم در همان دوران کودکی،
از جاهای بدون انسان گرفته بودم. اما مساله اینست که قلم، فعلن برای نگارش بخش دوم "سفر‌های کودکی"،
هیچ جور آمادگی ندارد. اما خب بجایش، موارد خاطراتی هستند که باز از دیروز شروع کردم، و آنها را خوانده اید،
بخش اصلی‌ اش هم، امروز و در همین پست، تقدیم شما یاران ارجمند فروم رویایی میگردد. سپاسگزارم. سلامت باشید.

--------------------------------------------------------------------------------------


اردوی پاییزی - ۱۳۷۰

فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 M696qaiw5yx0f009wy9w_thumb

در پاییز سال۱۳۷۰، که تازه به کلاس اول راهنمایی رفته بودم،
در مدرسه بمدت سه روز و دو شب، برایمان برنامه ی اردو گذاشتند.
روز شنبه بنا به بودن جشنی آیینی - مذهبی تعطیل بود، و از اینرو مسئولین مدرسه،
تمام سه کلاس پایه اول راهنمایی را، از صبح پنجشنبه تا شنبه شب، یعنی‌ بمدت دو شبانه روز،
به اردو دعوت کرده بودند. مکان اردو هم به هیچ وجه دور نبود، چرا که در خود مدرسه برگزار میشد،
و نمازخانه را نیز، بعنوان خوابگاه در نظر گرفته بودند. در مدت آن دو شب در ییلاق مدرسه،
دو مربی پرورشی و ناظم مدرسه، بصورت نوبتی بیدار بودند و کشیک میدادند، که البته این زحمت ایشان،
چندان هم بی نتیجه نبود، چرا که در صبح روز آخر یعنی صبح شنبه، سه - چهار نفر از دانش آموزان را،
با تماسی که به خانه ها و احضار کردن پدر و مادرهایشان داشتند، چند ساعتی زودتر از بقیه و نهار نخورده،
روانه ی منزل کردند، تا صبح فردایش که دوباره روز کاری شروع میشد، به تکلیفشان بطور مفصل رسیدگی شود.
دلیلش هم مورد اخلاقی بود که آن‌ چند نفر، نصفه شب قبلش ایجاد کرده بودند و مسئول کشیک، متوجه شده بود.
از سوی دیگر، با گذشت ۲۳ سال از برگزاری آن‌ اردو، تاکنون سوالی برایم همچنان باقیست،
که چرا فقط  ما پایه ی اول را به این اردو فراخوانده بودند؟. نمیدانم، شاید میخواستند هم از اینراه،
با بچه ها بیشتر آشنا شوند، و هم اینکه بدانند چه کسانی را به سال دوم نباید راه داد!.
که البته گمان دوم، از دید خودم چندان درست نیست، چرا که این جور مدرسه ها،
بفکر درآمد زدایی بودند، آنهم از بچه‌ های پولداری، که گاهن مساله دار نیز بشمار می‌‌آمدند.
خوب بیاد دارم که در هر دو شب اردو پس از شام، از طریق ویدیو و تلویزیونی که در نمازخانه بود،
فیلم نشان میدادند. در شب اول، هنوز نیم ساعتی از شروع فیلم نگذشته بود، که به زبانزد معروف آندوران،
فیلم در حال پخش،"صحنه دار" از آب درآمد. ... چهره های جاخورده و سرخ شده ی دو مربی پرورشی مان،
و همچنین تازیانه ی نگاه خشمناک ناظم مدرسه به ایشان را، هیچگاه از یادم نمی‌ برم، ...
بویژه آن لحظه ی تاریخی را، که یکی از معلمان پرورشی، چند ثانیه ای پس از رخ دادن این حادثه،
با انجام حرکتی خودجوش و خالصانه، چنان یورشی از میان بچه ها به سمت ویدیو و تلویزیون برد،
که بگمانم تمام رکوردهای پرش را شکست، ... البته بماند که تا بدست آمدن مدیریت شرایط پیش آمده،
یعنی‌ جلو زدن فیلم یا خاموش کردن تلویزیون، صدای آن پلان مربوطه، تمام نمازخانه را پر کرده بود،
چرا که کنترل تلویزیون در دست مربی دیگر پرورشی، و کنترل ویدیو، پیش آقای ناظم بود!.
اما در شب دوم، فیلم بسیار زیبا و سرگرم کننده ی"فولکس پرنده" را برایمان پخش کردند،
که خاطره شیرین تماشای آن، آنهم با دوبله ی زیبای فارسی‌، هنوز هم با من است.

فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 M9csc4rlnqrtbv7sku8_thumb فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 33ovpej440es9jgac7l_thumb

عکس‌های بالا از همان نمازخانه هستند، با این تفاوت که مراسم و اردوی ثبت شده در آن‌ ها،
مربوط به سال ۱۳۷۴ هست، یعنی‌ دوره ی دانش آموزانی که پس از ما در آن‌ مدرسه درس میخواندند.
از سوی دیگر، جلسه‌ های اولیا و مربیان نیز، در همین نمازخانه برگزار میشد و استاد ناصر ممدوح،
که در اصل خودشان پدر یکی‌ از دانش آموزان هم بودند، مجری مراسم ها در آن‌ جلسات می‌شدند.
همانگونه که در دو پست قبلتر نیز اشاره گردید، نام این مدرسه ی راهنمایی، "سروش" بود،
و به آدرس خیابان دروس تهران، بین دو کوچه ‌ی روبروی بیمارستان هدایت،
و دفتر فیلمسازی سیما فیلم، ساختمان آن‌ مدرسه‌ که در اصل خانه‌ ای دو درب بود، قرار داشت.
"سروش" در اصل یک مجتمع آموزشی غیر انتفاعی بود، که برای تمام ۱۲ سال تحصیل متوسطه،
یعنی ‌دبستان، راهنمایی و دبیرستان، مدرسه‌ های جدا گانه‌ ای داشت. کمی‌ قبل از آغاز سال تحصیلی‌ ۱۳۷۰،
که به اجبار مادر، در این راهنمایی ثبت نام شده بودم، یعنی‌ در یکی‌ از روزهای شهریور آنسال،
که اتفاقن روز تولدم نیز بود و همه چیز بر وفق مراد نبود، از ما موشهای آزمایشگاهی در حیاط مدرسه،
مصاحبه به عمل آوردند. ... آنروز وقتی‌ نوبت من شد، به سمت یکی‌ از میز‌هایی‌ که در حیاط،
و روبروی استخر قرار داشت، فرا خوانده شدم. در پشت این میز، انسانی‌ با پوستخند نشسته بود،
که بعدها و با شروع سال تحصیلی‌، فهمیدم که در اصل، معلم علوم سال سوم راهنمایی هست.
این شخص، سوالهای سلسله واری را از من می‌پرسید که در آنها، زمین و زمان بیکدیگر دوخته شده بودند.
من هم با سادگی‌ ی‌ میان کودکی و نوجوانی، به آنها پاسخ میدادم. یادم هست که پرسید، چه موسیقی‌ گوش میدهی؟.
گفتم، اکسیژن، معین.، گو.گو.ش. ... سرانجام هر چه بود، من نیز همانند خیلی‌‌های دیگر، در این آزمون پذیرفته شدم،
چرا که در واقع، این مدرسه‌ های غیر انتفاعی، بدنبال پول و درآمد بودند. قیمت شهریه ی آن‌ در سال تحصیلی‌ ۱۳۷۰،
سی‌ هزار تومان بود!. ... پدر من یک کارمند بودند، از سوی دیگر، خودم دلم میخواست که به راهنمایی دولتی بروم،
که در کوچه ی پشت دبستان مولوی در محله ی خودمان قرار داشت. اما خب در خانه، اصرار فراوان شده بود و بدین ترتیب،
من با زور، به این مدرسه فرستاده شدم. تازه بماند که خبر شهریه ی سی‌ هزار تومانی، بزودی توسط پدر، بگوش اقوامشان رسید،
و من سرگردان، میبایست مورد حملات پرسش‌های نیش دار، از سوی برخی‌ اقوام پدر قرار گیرم، که چرا آنجا درس میخوانم؟.
در حالی‌ که تحصیل در این مدرسه، بیش از همه، برایم خودم جای پرسش و از همه مهمتر، سختی و رنج و عذاب بود.
کار تا جایی‌ بالا گرفت که یک سال بعدش، یعنی‌ در زمستان ۱۳۷۱ که در سال دوم راهنمایی درس میخواندم،
بدلیل ترس شدید از برخی‌ درسها، بویژه از زبان انگلیسی و نفهمیدن و درک نکردن آن‌ زبان و همچنین وحشت از معلمش!،
خود را به دل دردی شدید و نیمه واقعی‌ زدم، که در نتیجه اپتدا در خانه بستری شدم، و سپس برای انجام معاینه‌ های پزشکی،
به بیمارستانهای مختلفی‌ می‌رفتیم، که تمام این پروسه ها، تا نزدیکی‌ امتحانات خرداد ماه سال بعدش ادامه داشت.
بدین ترتیب بود که در سال تحصیلی‌ ۷۱-۷۲، سه‌ - چهار ماهی‌ را با خیال راحت، و بدون درس و مدرسه گذراندم.
سرانجام در یکی‌ از آخرین بارهایی که برای انجام عکس رادیولوژی، به لابوراتور پزشکی رفته بودیم،
آقای دکتر فهیم و کاردانی که مسئولیت آنجا را هم بعهده داشتند، با دیدن من و عکس مربوطه که خودشان گرفته بودند،
به پدرم میگویند، درست هست که فرزند شما، بخاطر تجویز آن‌ قرص اشتباهی‌ که دو سال پیش آنهم به تعداد زیادی خورده،
و در پرونده ی پزشکی اش هم درینباره نوشته شده، پرز‌های جداره ی داخلی‌ معده اش آسیب دیده اند، اما!،
مشکل پسر شما این نیست، بلکه او روحش از چیزی ترسیده و آزار دیده، ... بروید و دلیل آنرا از خودش جویا شوید.
باری، آن سال تحصیلی نیز، با تمام فراز و نشیب‌‌ هایش بپایان رسید، با این تفاوت، که در اپتدای تابستان ۱۳۷۲،
کارنامه ی آن‌ سال دوم راهنمایی من، پر از نمرات نزدیک به مرزی بود، که فقط اسمشان تجدیدی نبود،
که این خود سرآغاز سرزنشهایی شد، که در فصل تابستانهای خانه، تا پایان سال چهارم دبیرستان، ادامه داشت. ...

.
.
.
جاودان باد یاد خاطرات کودکی و نوجوانی.
شاد و سلامت باشید.

----------------------------------


فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 0ey9dbe9dtxd6mkm2t

خانم هایدی، با سپاس فراوان برای عکس ها.
دیدن این صندلی در آفیش "چرخ چرخ عباسی"،
برای من براستی که از پس سالها، نوستالژیک بود.
در دوران شصت، در تمام برنامه‌های کودک و نوجوان،
که در استودیو‌ها و یا فضای باز صدا و سیما تهیه می‌شدند،
این صندلی‌های قشنگ پلاستیکی، بویژه قرمزش، حضور داشت.
من نمی‌دانم که طراح مدل این صندلی کیست که صد البته خارجی ست،
اما "هنر طراحی صنعتی‌" اش، بی‌ همتا بوده. ... در سالهای دهه ی شصت،
انگار که تلویزیون ایران، چندین کانتینر از این صندلی‌ها را از تولیدکننده خریده بود،
و آنها را به تعداد فراوان، در برنامه‌ های کودک و نوجوان می‌دیدیم. البته اکنون را نمی‌دانم،
که چنین مدلی‌ هنوز هست یا نه‌، اما دیدن این صندلی، یادآوری ممتازی از تلویزیون در شصت بود.
(این متن را اپتدا در تالار برنامه‌های کودک که پست‌ های پرتلاش و خاطره انگیز شما هستند قرار داده بودم،
اما چون صفحه ی تالار ورق خورد و به برگ بعدی وارد شد، نخواستم تا بخاطر این چند رج من، پست تازه ی شما،
در صفحه ی قبلی باقی‌ بماند، برای همین آنرا به انتهای این پست خود منتقل کردم. ... با سپاس دوباره. ... سلامت باشید).


59
59

تعداد پستها : 1476
Join date : 2011-02-09
Age : 44
آدرس پستي : vj26081980@gmail.com

http://www.aparat.com/PanjaH_o_NoH

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 Empty رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی

پست من طرف jasonbourne الجمعة مايو 09, 2014 6:57 pm

59 نوشته است:
- بازگشت استاد مقامی، خبر بسیار خوشحال کننده ‌ای بود. البته روی صحبت من، درباره ی جای خالی‌ فعالیتهای ایشان،
در واحد دوبلاژ خود تلویزیون بود، و نه‌ شرکتها و استودیوهای خصوصی. ... بگمانم، دوبله ی فیلمهایی که نام بردید،
در موسسه‌های خصوصی کار شده باشند. اما اگر محصول واحد دوبلاژ تلویزون هستند، که جای بسی‌ خرسندیست.

بله هر سه فیلم برای تلویزیون دوبله شدند و از شبکه های یک، چهار و پنج پخش شدند.

59 نوشته است:
...حالا البته درباره ی استاد مقامی، من حتا در زمینه نظر دادن هم  خیلی‌ خیلی‌ کوچکم. اما نمونه ی دیگر،
آقای ژرژ پطرسی هستن، که برخلاف صدایشان، هیچوقت از دستپخت مدیر دوبلاژ‌ی ایشون خوشم نیامده، چرا؟،
چون از خود بازیگرها، در دوبله استفاده می‌کنن، آنوقت خودشان هم حتمن یک نقش رو میگن، در نتیجه،
گوش مخاطب در هنگام تماشای فیلم، با "دست انداز شنیداری" مواجه میشه، چرا که برای نمونه، در فیلم "عروس - ۱۳۶۹"،
بازیگران نقش اصلی‌، با صدای خودشون صحبت می‌کنن، یعنی‌ خودشان نقش هاشان را دوبله کرده اند...

الیته در آن دوران چون کارگردانان یا تهیه کننده ها معمولا بر لحظه به لحظه صدا گذاری فیلم هایشان حضور داشتند و سعی می کردند که سلیقه خودشون رو در امر انتخاب دوبلورها اعمال کنند پس نمیشه تقصیر رو به گردن مدیران دوبلاژ انداخت ممکن هست نظر کارگردان یا تهیه کننده آنگونه بوده باشد.

59 نوشته است:
این سایت سنتی‌‌ها که فرمودید، هر چه "شصتی" داره رو،
ما اینجا داریم و قبلها قرار دادیم.
البته نمی دونم که لیست فیلم هاش رو دقیق دیدید یا نه ولی من بعضی از فیلم هاش رو نتونستم تو نوشته های شما پیدا کنم مثل گروهبان، پرونده، دیپلمات، خونبارش، سرباز اسلام، جایزه، مرز، عبور از میدان مین، در اسارت، شکار شکارچی، هی جو و...
اما خبر خوب اینکه موسسه رسانه های تصویری اقدام به بازپخش فیلم پاتال و آروزهای کوچک کرده است :
فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 Filmphoto_357

درخواست شناسایی این سه تا سریال که اواخر دهه هفتاد پخش شده اند رواز شما یا بقیه دوستان داشتم:
1- سریالی زنده در ژانر کودک و نوجوان که در مورد پدری خشن بود که یک شبه همسن پسر خود میشد، در کلیپی که استاکر گرامی در یوتیوب آپلود کرده اند تونستم یک صحنه اش رو ببینم، پخش از شبکه یک:
https://www.youtube.com/watch?v=NSuPMCERoL4
فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 Untitledi

2- سریالی زنده در ژانر کودک و نوجوان با بازی امیر نوری کچل کرده! در مورد ماجراهای یک عده بچه مدرسه ای بود که معمولا در هر قسمت خرابکاری می کردند مثلا در یک قسمت که مرحوم رضا ژیان هم حضور داشت، توپشون رو شوت کردند تو خونه ی ایشون و ایشون هم دنبالشون کرد و تونست گوش امیر نوری رو بگیره و مجبورش کنه تا کارهای شخصیش رو براش انجام بده، پخش از شبکه دو ...

3- سریالی پلیسی- اکشن با بازی مجید مظفری ، شهرام زرگر و شراره رخام( این دوتا رو مطمئن نیستم) که در مورد بمب گذاری و سرقت آثار باستانی از موزه ملی بود یادمه تو تیتراژ اولش صحنه های مهم سریال رو نشون می داد، پخش از شبکه سه.

* موارد یک و سه در سال های بعد هم بازپخش شدند.

jasonbourne

تعداد پستها : 16
Join date : 2012-09-09

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 Empty رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی

پست من طرف heidiii الجمعة مايو 09, 2014 8:33 pm

جناب جیسون بورن
سریال شماره یک به اسم "تعطیلات خوش بگذره" تو نوروز از شبکه یک پخش می شد. نقش پدر رو آتش تقی پور بازی می کرد و دوتا بچه هاش "کاوه آهنگر" و "آرام آهنگر" (خواهر و برادر امید آهنگر) بودن.
یه بچه ای رو پیدا کرده بودن که شبیه بچگی های آتش تقی پور باشه و یک نشونه (خال بالای لب) برا دوتاشون گذاشته بودن که یکی بودن این دونفر رو تایید کنه! روی این بچه هم خود آتش تقی پور حرف می زد. در واقع بچه ای بود با صدای کلفت مرد!
یادمه پدربزرگم از خواهر بزرگه خوشش نمیومد و شاکی بود که چرا این دختره سبیل داره! (مال اون دوره ای بود که دخترا دست به صورتشون نمی زدن)

سایت سنتی ها واقعا موردهای کمیاب و بعضا نایابی رو به اشتراک گذاشته. با احترام و درود به تلاش های 59 گرامی. من هم مواردی از فیلم های این سایت رو در لیست جناب 59 پیدا نکردم. مثل "هیولای درون" یا "هی جو"...

*

جناب 59
نوشته تکمیلی شما رو همین الان دیدم.
دقت و ریزبینی شما در مورد جزییات و کارهای ظریف و هنری که روی این موارد انجام میدین قابل تحسین است.
تماشای این صندلی های کودکستانی برای همه ی ما خاطره انگیز است.
خاطره های مدرسه هم مثل همیشه خوندنی بود و منو یاد مدرسه خودمون انداخت که سالی یکبار افطاری می داد و یه همچین سفره درازی برا دانش آموزها مینداختن و یک روز در سال، دم غروب افطار رو تو مدرسه بین همشاگردی ها میخوردیم.
نمی دونم اون صحنه ی مورد داری که اسباب خجالت اولیای مدرسه شد چی بود. مدرسه راهنمایی ما هم خیلی تو این مسایل، مته به خشخاش میذاشت و همه دانش آموزها در هرحالی زیر ذره بین بودن.
یه معلم آزمایشگاه داشتیم که خانم اهل دلی (!) بود و خیلی زیر بار حساسیت های مدیر و ناظم ها نمی رفت. سن و سالی ازش گذشته بود و کار خودش رو می کرد.
یه روز کلاس آزمایشگاه رو زودتر تموم کرد و نیم ساعت آخر از دستگاه ویدئو و تلویزیونی که مخصوص تماشای فیلم های علمی و آزمایشگاهی (!) بود یک فیلم از "آلن دلون" پخش کرد.
بچه ها از شوق آلن دلون اینقدر جیغ کشیدن و کف و سوت و هلهله راه انداختن که سروکله ی ناظم پیدا شد و پیرزن بیچاره زیر نگاه های سنگین ناظم، سنگ رو یخ شد!

سال اول دبیرستان یک بار کل مدرسه رو بردن سینما.
بچه ها سر از پا نمی شناختن چون بازیگر اصلی فیلمی که قرار بود ببینیم، یکی از سوپر استارهای اون دوره بود.
مسوولای مدرسه هم بی خبر. دلیل ذوق و شوق بچه ها رو نمی دونستن و خیال میکردن برا سینما رفتن اینهمه خوشحالی می کنن.
فکر میکنم کل سالن سینما فقط شاگردهای همون مدرسه بودن. چون قبل از پخش فیلم، ناظم های مدرسه شستشون خبردار شد قضیه چیه و از مسوول پخش فیلم خواستن فیلم رو عوض کنه.
خلاصه در حالیکه همه خودشون رو برای کف و سوت کشیدن به افتخار جوان اول فیلم آماده کرده بودن، یک فیلم جبهه ای رو پرده سینما ظاهر شد.
مثل آبی که روی آتش بریزن، همه ی شادی ها فروکش کرد و دسته جمعی خورد تو ذوقشون.
صدای نچ و نوچ ها و غرغرها رو می شد توی تاریکی شنید و چندنفر هم بلند شدن رفتن بیرون.
فیلم شروع شد و جلوتر رفت و کم کم صدای غرغرها خوابید و جایش را سکوتی گرفت که معلوم بود گله و شکایت ها فروکش کرده و رفتن تو حال و هوای فیلم.
اون فیلم به قدری همه رو گرفت که همراه با عنوان بندی پایانی، صدای کف و سکوت دانش آموزها، فضای سالن را پرکرد و یادشون رفت به امید کی اومده بودن سینما.
فیلم این بود: "لیلی با من است."

heidiii
heidiii

تعداد پستها : 24
Join date : 2014-05-03

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 Empty رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی

پست من طرف 59 السبت مايو 10, 2014 11:18 am

فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 5rdwsl9m1am4pyd5oo3q

پیشگفتار:

* jasonbourne گرامی‌ با درود.
- سپاسگزارم برای تمام نکاتی‌ که مطرح ساختید.
- البته آقای ژرژ پطرسی، سلیقه ی شخصی‌ خودشان همیشه اینگونه بوده،
چرا که ۹۰ درصد از دیگر مدیران دوبلاژ، هیچگاه از صدای عامیانه، استفاده نمی‌کردند.
بهر حال از دید من، این روش اصلن نتیجه ی خوبی‌ ندارد. تنها به یک شرط میتوانست مناسب باشد،
یعنی‌ جناب پطرسی، دیگر صدای ویژه و زیبای خودشان را، در میان صداهای عوام بازیگران، قرار نمی‌دادند.
- آن‌ سایت سنتی‌‌ها را قبلن هم دیده بودم. اما صحبت و ادعای من، بر سر "داشته‌ های حقیقی‌" بود.
راستش در خوشبینانه‌ ترین حالت، چند درصد شک داشته و دارم، که تمام آن‌ فیلم‌ها، در آن‌ سایت موجود باشند.
"هیولای درون، زمزمه، سایه های غم" و ... ، برای خودم نیز، دیدن دوباره شان، بسان آرزو می‌باشد.
اما خدا کند که آن‌ فیلم‌ها واقعن آنجا باشند. ... بسیار هم جای خرسندی خواهد بود. مبلغش هم که خیلی‌ کم است،
۱۰۰۰ تومان که در زمان ما پولی‌ نیست. ... امیدوارم که همه چیز در واقعیت نیز، به همینگونه باشد.
- من راستش از آن‌ سه‌ موردی که فرمودید، جواب هیچکدام را نمید‌انستم،
اما به برکت توضیح سرکار خانم هایدی، مورد اول دیگر روشن شده و جای خرسندیست.
- میدانم که همیشه در فروم حضور دارید و تمام پست ‌ها را نیز با دقت بررسی‌ می‌کنید،
اما یک درصد اگر این فایل را در صفحه‌ های قبل دریافت نکردید، لینک آنرا خدمت شما قرار می‌دهم.
سکانس‌هایی‌ هست کوتاه اما نوستالژیک، از "پاتال و آرزوهای کوچک". ... چون تا زمانی‌ که فیلم کاملش،
به دست شما برسد، حتما کمی‌ طول خواهد کشید، برای همین این فایل، کاچی یی هست، که از هیچی‌ بهتر است ...:

فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 Nops8zdskjb7jbkinec_thumbفیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 Vrd1eprrp1rosulmooov_thumb
http://s5.picofile.com/file/8109653700/Yadegari_Patal_Hezardastan_JafarKhan_.rar.html

سلامت باشید.

.
.
.

* خانم هایدی با درود.
- با سپاس از لطف و توجه شما و تمام یاران ارجمند.
- از مواردی که در تالار کتاب فرمودید، سپاسگزار هستم.
نکته اینکه، در زمانهای گذشته، و بویژه در دوران فعالیت آقای فائقی،
خب اینترنت نبوده، بنابراین دسترسی‌ به منابع مختلف، خودش یک هنر بشمار می‌‌آمده،
برای همین شاید در کتابهای ایشان که در آنها نقش "گرد آورنده و مترجم" را باهم داشتند،
نمی‌ نوشتند که کتاب از چه منابعی گردآوری و سپس ترجمه شده، چون آنوقت، دیگران هم میرفتند سراغ آن‌ منابع اوریجینال.
البته این حدس من بود. چون مثلن در روزگار ما، دیگر کتاب جایگاه قبل را ندارد، پس کسی‌ هم برایش سرو دست نمیشکند،
اما در دهه‌ های ۵۰، ۶۰ و نیمی از ۷۰، "کتاب" مهم بود. ... ناشر‌ها حتا بین خودشان، رقابت داشتند برای چاپ آن.
(در مورد این تالار و بخش فیلم‌ها)
- فیلم اولی که در اردو نشان دادند، زبانش اصلی‌ بود، خودم دقیق نگاه نمیکردم، فیلمی اکشن بود،
بگمانم با بازی ژان کلود وندام بود، که خب در این سبک فیلمهای هالیودی،
حتمن یک یا دو سکانس کوتاهی‌ هست که مواردی نشان داده میشود.
- سپاسگزارم برای خاطراتی که بیان داشتید. ... بگمانم سوپر استار آن‌ زمان،
یعنی‌ میانه ی دهه ی هفتاد، ابوالفضل پور عرب بوده باشد که بجای فیلمی با بازی او،
"لیلی با من است" را روانه ی اکران کردند. ... من نیز با خواندن این بخش از خاطرات شما،
بیاد زمستان ۱۳۶۹ و دهه ی فجر آن‌ سال افتادم، که در کلاس پنجم دبستان درس میخواندم.
یک روز بمناسبت جشن فجر، از اداره آموزه و پرورش، به سالن اجتماعات دبستان مولوی،
دستگاه آپارت ۱۶ میلیمتری آوردند، سپس همه در سالن جمع شدیم،
و فیلم "بلمی به سوی ساحل - ۱۳۶۴" را، برایمان نمایش دادند.
قسمتی هست در این فیلم، که چهار سرباز، یک بسته بیسکویت را،
با یکدیگر تقسیم میکنند، چون دیگر چیزی برای خوردن ندارند ....
از بازیگر این فیلم خوشم می‌‌آمد، آقای "خسرو ضیایی" بودند.

فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 D8mu622pvnyapcwvjgnz_thumb

سلامت باشید بهمراه همسر گرامیتان.

-----------------------------------------------------------------------


شکار - ۱۳۶۶
(با دو کیفیت)

فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 Kfn8iq3fowuxnx24fthg_thumb

نویسنده و کارگردان: مجید جوانمرد
مدیر فیلمبرداری: برگرونی بغوسیان
دستیار فیلمبردار: علی الهیاری
موسیقی: زنده یاد استاد بابک بیات
سرپرست گویندگان: استاد منوچهر اسماعیلی
بازیگران: پرویز پرستویی، زنده یاد خسرو شکیبایی،
عنایت بخشی، زنده یادان: "مهری ودادیان، نعمت اله گرجی"،
منیژه سلیمی، صفر کشکولی و ....
جلوه های ویژه: غلامرضا قومی
ژانر: حادثه ای
سال ساخت: ۱۳۶۶  
مدت: ۱۰۷ دقیقه
طراح پوستر اصلی‌ (نگارگری - پوستر پایین): "استاد محمد علی‌ حدت" ..: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 Pxtwecfmdr2rl5kxckej_thumb

.
.
.


فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 Ks5kr24lsydg9qzv620_thumb

* فیلم کامل "شکار - ۱۳۶۶" در یک فایل فشرده (اندازه و کیفیت تصویر مناسب):
http://s5.picofile.com/file/8122127250/Shekar_1366.rar.html

* همان فیلم با کیفیت ۳۵ میلیمتری سینما در دهه ی شصت (پیشنهاد میگردد):
http://elmond.persiangig.com/Shekar(HQ)-(1366).rar/download

.
.
.


پی‌ نوشت:

از آنجا که فایلهای بالا، نسخه ی ۳۵ میلیمتری از فیلم خوش ساخت "شکار" می‌باشد،
در انتها فایل تصویری، یعنی‌ پس از پایان تیتراژ آخر که آراسته به موسیقی‌ روح نواز،
ساخته ی استاد بابک بیات هست، زمینه ی سبز رنگ نگاتیو انتهای فیلم، همچنان ادامه دارد.
پس از زمانی کوتاه، بناگاه و ظرف کمتر از یک ثانیه، چند کادر باهم به سرعت عبور میکنند.
بخاطر زمان بسیار کم آنها، اپتدا نامفهوم بودند، اما پس از ۱۲ بار آهسته کردن آن‌ قسمت،
فایل ۱۰ ثانیه‌ ای زیر بدست آمد، که صدای جادویی و پر رمز و راز ایجاد شده ‌اش نیز،
بخاطر اسلوموشن کردن فیلم هست. ... نتیجه ی نوستالژیک بدست آمده را تماشا فرمایید.

فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 B3yl3xgdr9w65uotx3rq

* (حس ناب ۳۵ میلیمتری، در فیلمهای دوران شصت) ...:

http://s5.picofile.com/file/8122126900/Filme_35mm_Sinama.rar.html

.
.
.
جاودان باد یاد خاطرات کودکی و نوجوانی.
شاد و سلامت باشید.

59
59

تعداد پستها : 1476
Join date : 2011-02-09
Age : 44
آدرس پستي : vj26081980@gmail.com

http://www.aparat.com/PanjaH_o_NoH

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 Empty رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی

پست من طرف heidiii السبت مايو 10, 2014 12:38 pm

59 گرامی
حقیقتش ما هم با دیدن آرشیو نسبتا کامل سایت سنتیها خیال کردیم شاید بعضی عناوین رو فقط توی ویترین داشته باشد و امکان دانلودشان نباشد.
به خاطر همین فقط واسه آزمایش، 2000 تومان به حساب سایت ریختیم و با تعجب، لینک دانلود "هی جو" و "هیولای درون" را گرفتیم. خوشبختانه هردوتا فیلمها به خوبی دانلود شدن و مشخص شد که کاسه ای زیر نیم کاسه نیست.
خوبی فیلم های موجود تو آرشیو این سایت اینه که هیچ کدومشون آرم و نشونه ای ندارن و دست نخورده ن.
heidiii
heidiii

تعداد پستها : 24
Join date : 2014-05-03

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 Empty رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی

پست من طرف 59 السبت مايو 10, 2014 2:03 pm




خانم هایدی،
خبر بسیار خوشحال کننده‌ ای بود. بسیار هم عالی‌ ‌ست.
"هیولای درون"، "جایزه"، "سایه‌ های غم" و "زمزمه"،
۴ فیلمی هستند که من آرزوی تماشای دوباره‌ شان را دارم.
سپاسگزارم برای اطلاع رسانی که داشتید.
دست گردانندگان سایت "سنتی‌ ها"، واقعن درد نکند.
در ضمن این فیلم "زمزمه" محصول سال ۱۳۶۶ هست،
که در دهه‌ های فجر سالهای پایانی شصت و اوایل هفتاد،
به دفعات از کانال دو پخش میشد. ...
سکانس اولش خیلی‌ برای ما آشناست،
چرا که یک پاسبان، در کوچه‌ای تاریک سوت می‌کشید،
و بدنبال یک شخص انقلابی‌ که اعلامیه پخش میکرد، می‌‌دوید. ...
سلامت باشید.

فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 M3y9lyuzw9r3yfknyu6u_thumb

http://www.sourehcinema.com/Title/Title.aspx?id=138109201375

59
59

تعداد پستها : 1476
Join date : 2011-02-09
Age : 44
آدرس پستي : vj26081980@gmail.com

http://www.aparat.com/PanjaH_o_NoH

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 Empty رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی

پست من طرف 59 السبت مايو 10, 2014 9:37 pm


فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 7ufiye4jltsme6vg3ndd

رویکرد فروم رویایی و موضوعات مطرح شده در آن‌،
دارای ماهیتی درونگرایانه میباشند، که گاهن با اندوهی آشنا نیز همراه هستند.
از اینرو پیشنهاد میگردد، تا دقایقی را در زنگ تفریح، همراه گردیم با لحظه‌ هایی شاد،
که بازیگر ارزنده، جناب آقای حمید لولایی، با هنر طنز خود، آنها را ایجاد نموده اند.
توضیح کوتاه اینکه، در ساخت کلیپ زیر، دو سکانس کوتاه و خنده دار،
از فیلمهای "سیسیلیها - ۱۳۸۹" و  "زندگی‌ به شرط چاقو - ۱۳۹۲" انتخاب شده اند،
که هر دو فیلم، تولیداتی برای شبکه ی خانگی بودند. ... در بخش فوتوکلیپ پایان کار نیز،
قسمتی از موسیقی‌ زیبای تیتراژ پایانی فیلم "سیسیلیها" استفاده شده، که به مشخصات زیر می‌باشد ...:
(درباره ی هنر و توانایی‌های "استاد علیرضا خورشید فر" در موسیقی‌، قبلن صحبت کرده بودیم)
(اگر خواستید، بفرمایید، تا نسخه ی کامل این موسیقی‌ "تیتراژ پایانی سیسیلیها"، در فروم قرار گیرد)

فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 Uvhd3se4bdfznd1e371_thumb

.
.
.

فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 9ex0y555m717k5rh5471
* (کلیپ کمدی با هنرنمایی جناب آقای حمید لولایی) ...:
http://s5.picofile.com/file/8122864418/Mr_Hamid_LoLaYi_Comedy_Moments_.rar.html

.
.
.
شاد و سلامت باشید.

59
59

تعداد پستها : 1476
Join date : 2011-02-09
Age : 44
آدرس پستي : vj26081980@gmail.com

http://www.aparat.com/PanjaH_o_NoH

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 Empty رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی

پست من طرف slevin(HAMID الأحد مايو 11, 2014 3:01 am

[quote="jasonbourne"]
59 نوشته است:[color=#003366][size=15]
-
درخواست شناسایی این سه تا سریال که اواخر دهه هفتاد پخش شده اند رواز شما یا بقیه دوستان داشتم:
1- سریالی زنده در ژانر کودک و نوجوان که در مورد پدری خشن بود که یک شبه همسن پسر خود میشد، در کلیپی که استاکر گرامی در یوتیوب آپلود کرده اند تونستم یک صحنه اش رو ببینم، پخش از شبکه یک:

2- سریالی زنده در ژانر کودک و نوجوان با بازی امیر نوری کچل کرده! در مورد ماجراهای یک عده بچه مدرسه ای بود که معمولا در هر قسمت خرابکاری می کردند مثلا در یک قسمت که مرحوم رضا ژیان هم حضور داشت، توپشون رو شوت کردند تو خونه ی ایشون و ایشون هم دنبالشون کرد و تونست گوش امیر نوری رو بگیره و مجبورش کنه تا کارهای شخصیش رو براش انجام بده، پخش از شبکه دو ...

3- سریالی پلیسی- اکشن با بازی مجید مظفری ، شهرام زرگر و شراره رخام( این دوتا رو مطمئن نیستم) که در مورد بمب گذاری و سرقت آثار باستانی از موزه ملی بود یادمه تو تیتراژ اولش صحنه های مهم سریال رو نشون می داد، پخش از شبکه سه.

* موارد یک و سه در سال های بعد هم بازپخش شدند.
1-من عاشق این سریال بودم ... خیلی جالب بود...خصوصا بازی داداش آتش تقی پور (محمود جعفری) که تنها کسی بود از کوچک شدن داداش خبر داشت...طرف با زدن نی لبک سحرآمیز کوچک شد و باید در تعطیلات که زنش نیست از بچه هاش مراقبت کنه و....
حسن این سریال صدای کلفت تقی پور بود رو بچه هه...فکر هم می کنم که به همه گفتند این پسر عموتونه (یعنی پسر محمود جعفری یا هم چین چیزی) البته عمو بدجور از داداشش می ترسید حتی وقتی بچه بود...مادر این دوتا داداش هم تو فیلم بود...
3-فکر کنم منظور شما سریال روزی عقابی بود که جمعه شبها پخش می شد کارگردان: سیدمحمدرضا مفیدی

بازیگران:
فرامرز صدیقی - ناصر آقائی - حسین سحرخیز - پرستو گلستانی - مسعود تکاور - علیرضا ریاحی - روناک شمیم - احمد نوراکبری - زهرا محمدی - نسرین نکیسائی - حمید دلشکیب - ابراهیم آبادی - محمد شیری - رحمان مقدم - کامران فیوضات - میترا توکلی - مهرداد فلاحتگر - اکبر اندی روان - گیتی معینی - آرش میر حسینی - لیدا عباسی - پژمان طایفه - سیامک اشعریون - اصغر امیدوار خرم - عبداله قاسمی - محسن میردامادیان - هامون برادران سادات - محمد افشار - هوشنگ اسدزاده - محمدرضا فروزنده - امیر طبیعت پور - علی عطارد - حبیب مدافعی - اکبر جاور - منوچهر هادی - داود عبداله - پیمان عسگری - محمدرضا نجفی - احمد مختاری - مرتضی رحمانی - مریم دوستی - غلامرضا اجرائی - هاشم فتاحی - سعید شیری - ملیحه حاجیلو - علی مقیمی - حمیدرضا ملیحی - علیرضا پوراکبری - ابراهیم نصیری - ایزدی

محصول: ۱۳۷۷ شبکه سوم سیما


و در آخر
پس کی تکه هایی از جنگ های دهه فجر رو نشون میدن؟؟!؟؟!!! فقط یه تکه از نماهنگ سرود یک تکه ابر بودیم+سیب زمینی پشندی+پدر پادشاه و جامدادی!!!
slevin(HAMID
slevin(HAMID

تعداد پستها : 129
Join date : 2010-08-11
Age : 41
آدرس پستي : تهران

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 Empty رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی

پست من طرف Emiliano الأحد مايو 11, 2014 9:24 am



1. پیش از هر چیز، این هم "آرایشگاه زیبا"یی؛ که، چند سال پیش "59" گرامی با نهایت دقت و هنر، خلاصه ی کاملی از اون برامون گذاشتن و به درخواست ایشون مجدد براتون می ذارم؛ اما، زحمت اصلی به عهده ی ایشون بوده:
فقط دقت کنید که باید هر 5 فایل رو دانلود کنید و در نهایت روی یکی کلیک، تا همه به هم وصل و تموم فایل 99 گیگی "باز شود، دیده شود".

http://s5.picofile.com/file/8122900192/Arayeshgahe_Ziba_1_part1.rar.html
http://s5.picofile.com/file/8122900592/Arayeshgahe_Ziba_1_part2.rar.html
http://s5.picofile.com/file/8122901150/Arayeshgahe_Ziba_1_part3.rar.html
http://s5.picofile.com/file/8122901992/Arayeshgahe_Ziba_1_part4.rar.html
http://s5.picofile.com/file/8122902534/Arayeshgahe_Ziba_1_part5.rar.html

2. "59" عزیز به گمونم حدس شما درباره ی "محمود مقامی" در "لاک پوش" درست بوده و شباهت عکس به ایشون خیلی زیاده. ممنونم از شما.
3. بله. کتاب های اخیرتون بی نظیر بود و باز هم از شما سپاسگزارم.
از کتاب هایی که دارید، باز هم مورد دندون گیر و نابی داشتید، از ما دریغ نکنید.
ضمناً من هم سال هاست "کتابناک" عضوم و واقعاً دست سازندگان و گرداننگانش درد نکنه؛ کهف با جون و دل زحمت می کشن؛ اما حیف که، بعضی کتاب ها رو نمی شه کامل دانلود کرد و "پیش نمایش" می ده.
برای شما هم این طوریه؟ چه باید کرد؟ پولیه اونا؟
4. حالا که صحبت از "کاظم فائقی" و "اسرار شعبده بازی" ایشون شد و دیدم جنابعالی از منبع "معماها و سرگرمی های ریاضی" ایشون نام گذاشته بودید، بنده هم با سرچ نام "جوزف دانینجر"؛ که، مترجمای کتاب در صفحه ی 15 فایل پی دی اف شما ازش یاد کرده بودن، به نام اصلی منبع "اسرار حقه بازی" و "اسرار شعبده بازی" و چند عکس اریجینال از اون کار رسیدم؛ که، اول تقدیم به شما و بعد سایر دوستان عزیزم می کنم:
Dunninger's Complete Encyclopedia Of Magic

فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 Dma9lxjech4qddoindq_thumb
فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 To6ljr86q467fv90joxl_thumb
فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 O8pak4ybg7r9kk3v22nv_thumb
فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 Hmv6cekm8q3l7vcx2hq_thumb
فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 Njbpl44i1obamuu529to_thumb
فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 2i7d6396wa091a4nsz6_thumb
فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 3onzm3ikgyz7nluusqic_thumb
فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 Lfz2o5sa8ctb8ryi9lp8_thumb
فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 Z0pwwb31hj241f1dfwy_thumb
فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 Zaaqhrpcpvqcf551r7ib_thumb

5. Smile
و باز هم سوتی دیگری از "امیر"! Smile
من متوجه نشدم نوشتید خودتون تو عکس نبودید و شرمنده. خوب شد گفتیدا؛ وگرنه، ضایع می شدم. Smile
6. و باز هم ممنونم از توضیحات عالی و بی پیرایه تون درباره ی عکس ها و خاطراتی که با دو زنده یاد پدربزرگ و مادربزرگتون داشتید. یادشون هم گرامی باد این دو عزیز.
7. بله. بیشتر خونه های قدیمی ویلایی بودن و ما با جون و دل ازشون خاطره داریم؛ اما، بچه های الآن هم این جوری ان؟
سال هاست تو نسل امروزی بچه ها؛ که، از طریق معلمی و درس دادن باهاشون در ارتباطم، متوجه شده م نسل امروز؛ با عرض معذرت و متأسفانه، بسیار سوسول، ترسو، افسرده، ناراضی، دخترصفت و نازک و نارنجی بار اومده ن و علتش هم دو چیزه: 1. آپارتمان نشینی. 2. تک فرزندی.
با هیچ کدوم از موارد بالا مخالف نیستم و خوبی هاشون شاید بیشتر از بدی هاشون هم باشن؛ اما، این که پدر و مادرا وختی می بینن لیاقت پدر و مادر شدن ندارن و این کارو از روی عادت و عرف انجام می دن، خیلی رنج می برم و نتیجه ی تربیت بچه ها، همونی می شه که عرض کردم.
8. عکس هایی که از خودتون تو انجمن می ذارید، بسیار عالی ان و نشون از علاقه ی شما به عکاسی و گرافیک داره و بی صبرانه منتظر خوندن و دیدن خاطرات کودکی جنابعالی و عکس های اون می مونیم.
امیدوارم زودتر حس نوشتن بهتون دست بده؛ مثل همیشه.
9. خاطره ی مدرسه رفتنتون، اردو و زبان انگلیسی خیلی جالب بود. متشکرم.

................

10. جناب "jasonbourne" عزیز،  اومدم پاسخ سؤال اولتون رو بدم، دیدم "هایدی" خانوم پیشدستی کرده ن و از ایشون ممنونم.
البته، "هایدی" جان، اسم درست این سریال "تعطیلات پرماجرا" بود؛ که، سری دوم "آرزوی پردردسر" محسوب می شد.
صدای خفن و بم "آتش تقی پور" روی اون بچه پسر "گنده بک فیس"! تو یاد همه مون هست.
11. تنها سریالی که با خوندن سؤال دوی شما به نظرم رسید، سریالی بود؛ که، "حامد کلاهداری" و "امیر نوری" و چند تا پسربچه ی دیگه بازی کردن.
اسمش به گمونم "پسران عاقل" بود؛ اما، شک دارم و از دوستان می خوام کمکم کنن.
تو عکس زیر "آرش نوذری"، "محمود بصیری" و "سوزان عزیزی" رو می بینید؛ اما، بچه ها بازیگرای اصلیش بودن.

فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 Upkdq67pvigylkohyd0a_thumb

یه پسر هم بود با چشای درشت و هیکلی ریزه میزه؛ که، تو یه قسمت از "راه شب" شبکه ی سه (سریال آدم بزرگا) با "ناصر ممدوح" بازی می کرد و می خواست خودکشی کنه. لاغرتر و کشیده تر شده بود؛ اما، همچنان بیبی فیس بود.
اسمش چی بود؟ "هایدی" و "بابک" عزیز به دادم برسید.
و معروف ترین کاراکتر هم "مهدی وزنه ای" بود؛ که، به شدت منو یاد دو شخصیت دیگه می نداخت: "گالونی" "بچه های مدرسه ی والت" و "کیانوش گرامی" سال های اخیر، با اون پیشونی خط دارش!

12. نام "مهدی وزنه ای" رو تو هر کدوم از موتورهای جستجو سرچ کنید، به پست بنده به "اسمم" تو همین انجمن می رسید!
13. بعد از همه ی این حرفا، همین سؤال مد نظر شما بود یا نه؟
14. سؤال سومتون هم چون مربوط به سریال آدم بزرگا و سال های اخیر می شه، شرمنده، نمی دونم؛ چون، تو خطشون نیستم.

................

15. "هایدی" این کلیشه ی خال یکی از حال به هم زن ترین کلیشه های فیلما و سریالاس، نه؟
16. سیبیلای "آرام آهنگر" و دخترای دهه ی 60 و 70 واقعاً سوژه ی خنده بود.
یادمه "نقره" یه تصویر از "الهه رضایی" داد، تا مدت ها تو شبکه های اجتماعی بیچاره رو دس می نداختن.
17. "لیلی با من است" اولین فیلمی بود که تبوی "حاجی"ها و "سید"هایی رو که یک تنه 100000 تا عراقی رو؛ که، بیخود و بی جهت می خندیدن، شکست.

................

18. "59" عزیز، ویدئو و عکس های "فیلم 35 میلی متری" عالی بود. دست خوش، بابا.

................

19. این عکسو هم باید می ذاشتمش تو تاپیک "همشاگردی سلام"؛ اما، چون همین یه عکس بود، گفتم تو پست ها صرفه جویی شه. دیروز تو فروشگاه گرفتم از بسته ای اسباب بازی؛ که، باز بود.
ما بچه های دیروز با این تیرها خیلی خاطره داریم، نه؟

فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 2wk05fv08td49qxof29l_thumb

Emiliano

تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 Empty رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی

پست من طرف Mihakralj الأحد مايو 11, 2014 1:18 pm

Mihakralj نوشته است:
Milassyui نوشته است:اين هم چند اهنگ ديگر از فيلم مشت:
s5.picofile.com/file/8103334392/Music1.mp3.html

s2.picofile.com/file/7926718488/music2.mp3.html

s5.picofile.com/file/8103585500/music3.mp3.html

s5.picofile.com/file/8103585584/music4.mp3.html

سلام دوست گرامی،
اگر به آخرین آهنگ این سری یعنی شماره 4 گوش بدین در ثانیه 23 شما آهنگ تیتراژ فیلم زیرو خواهید شنید که ساخته انیو موریکونه هست.

Ennio Morricone : Una breve stagione
https://www.youtube.com/watch?v=OHDQV2lnBp4

ایرانی ها خیلی علاقه وافری به انیو موریکونه دارند و احتمال اینکه بقیه آهنگها ساخته انیو موریکونه باشد هست.

موفق باشید.
میحا.

سلام Milassyui عزیز،
آهنگ 3 و 4 شما از اولین آهنگی که اینجا گذاشتم برگرفته شده است.
آهنگهای دوم و شوم هم همون آهنگ اول ولی به تفکبک می باشد.
همه این آهنگها کار Ennio Morricone در فیلم Una breve stagione هست.
فیلم Una breve stagione واسه 1969 می باشد و روبیک منصوری به نظر ارادت خاصی به Ennio Morricone داشته است.

امیدوارم که تا حدی شما رو خوشال کرده باشم.
بقیه رو هم کم کم پیدا خواغهم کرد.
احتمالا کارهای دیگه Ennio Morricone در فیلم های همین اواخر 60 یا اوایل 70 می باشد.

متشکرم از معرفی این موسیقی زیبا.
آیا کسی از دوستان فیلم مشت رو به طور کامل در اختیار داره؟

http://s5.picofile.com/file/8122937484/interludio_1_.mp3.html
http://s5.picofile.com/file/8122937768/solamente_amore_1_.mp3.html
http://s5.picofile.com/file/8122938200/preludio_a_una_telefonata.mp3.html
Mihakralj
Mihakralj

تعداد پستها : 169
Join date : 2012-04-15

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 Empty رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی

پست من طرف Milassyui الأحد مايو 11, 2014 2:09 pm

جناب ميحا واقعا بزرگوار فرموديد بنده را شرمنده محبتتان كرديد ممنونم بقيه اهنگ ها به نظر من ممكن نيست براي انيوموريكونه باشند
Milassyui
Milassyui

تعداد پستها : 49
Join date : 2014-04-25

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 Empty رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی

پست من طرف 59 الأحد مايو 11, 2014 5:22 pm





* امیر گرامی با درود.

(بخش کتاب)
- راستش هیچ یک از کتابها و مجله‌ های دوران کودکی و نوجوانی را همراه خودم ندارم.
برای همین نمیتوانم تا اسکن شده ی آنها را تقدیم کنم.
- در ضمن، این پدر بزرگ من که ناشر هستند،
اکنون هم در قید‌ حیات میباشند، و پدر مادر بنده هستند.
اما خاطرات اتاق اسرار آمیز و عکس‌ حیاط  آن‌ خانه‌ ای که تقدیم شد،
مربوط به مرحوم پدر بزرگم که پدر پدرم بودند میشود.
- از لطف شما هم ممنون هستم. سپاسگزارم.

(بخش برنامه‌ های کودک)
- یادآوری و عکس نوستالژیک از "تخم مرغ رنگی‌ من" بسیار عالی‌ بود.
خیلی‌ خوب یادم هست بازی آقای علی عمرانی رو در این سریال نوروزی (۱۳۶۹؟).
بجز این، بازی خوب و صمیمانه ی ایشان، در یکی‌ از قسمتهای،
سریال "خودرو تهران ۱۱ - (۱۳۷۵)" هم، در یاد‌ها باقی‌ مانده است.
(علی عمرانی در ۳۰ شهریور ۱۳۹۲ از رادیو استعفا داد! - از ویکی‌پدیا)

- هم آقای "علی عمرانی" یکی‌ از هنرمندان راستین رادیو و تلویزیون هستند،
و هم برادر گرامیشان آقای "محمد عمرانی" ....
اما گویا یک برادر دیگری هم داشتند که بازیگر بوده،
اما سالهاست که فوت شده. ... امیدوارم که اشتباه نکرده باشم.

فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 Xlbj2z71r9ac8amgj490

(در سالهای اپتدایی یا میانی از دهه ی هفتاد، کتاب بسیار نفیسی چاپ شده بود،
با نام "فرهنگ بازیگران ایران". ... اگر اشتباه نکنم، جناب آقای حسین محب اهری،
آنرا گردآوری و نوشته بودند. ... محتوای این کتاب، درست همانند سایت "سوره سینما" بود،
و چون به ترتیب الفبا نوشته بود، مشخصات تمام بازیگران بهمراه عکسشان بود،
و میشد به روابط فامیلی میان آنها پی‌ برد. ... بعدها که "سازمان توسعه ی سینمایی سوره"،
اقدام به طراحی و راه اندازی سایت "سوره سینما" نمود، بعضی‌ از عکس‌های هنرمندان،
همانند عکس زنده یادان "حسین امیر فضلی" و "رضا رخشانی"، در سایت نام برده،
برگرفته از تصاویر سیاه و سفید همین کتاب بود. ... این کتاب دانشنامه ی ارزنده و جامع را،
من در کیف مدرسه‌ ام همیشه همراه خود داشتم، و هر زمان که فرصت میشد،
بارها و بارها آنرا میخواندم و عکس‌هایش را تماشا می‌کردم، و خب نتیجه ی این تلاش هم،
آن‌ تجدید‌هایی‌ بود که در ۴ سال دبیرستان، پشت سر هم، قطار می‌شدند. چون هیچگاه هیچ امتحانی،
بر اساس این کتاب گرفته نمی‌شد، بلکه در دبیرستان از چیزهایی‌ میپرسیدند، که نه‌ آنها را می‌فهمیدم، و نه‌ میخواندمشان)

- قسمت یاد شده از "آفتاب و عزیز خانم" خدمت شما. اجبارن با این فرمتی که دوستش نداریم گرفتم،
تا اندازه ی فایلش برای دانلود شما، زیاد نشود. اما کیفیت صدا و تصویر آن،‌ مناسب است ...:
http://s5.picofile.com/file/8122923968/Majarahaye_aftab_va_aziz_khanoom.rar.html

(این بخش - فیلمها)
- خیلی‌ ممنونم برای به اشتراک قرار دادن خلاصه ی "آرایشگاه زیبا".
هر ۵ بخش بسلامت دریافت شدند و فایل اصلی‌ ساخته شد.
تماشای دوباره ی این کلیپ خلاصه، برای خودم نیز، جالب و حتا نوستالژیک است.
امیدوارم استالکر گرامی‌، آنرا نیز به کانال خوب و نوستالژیک خود اضافه نماید.
از لطف شما و همچنین استالکر، بازهم ممنون هستم. سپاسگزارم. لطف کردید.
- در مورد کتابناک، راستش من همین دو کتاب را گرفته بودم،
و اتفاقن با انتخاب حالت "پیش نمایش" تنها به آن دسترسی‌ پیدا کردم اما،
پیش نمایش آن‌، نشان داده نشد، سپس بجایش، یک گزینه آمد، که فایل پی‌ دی اف مربوطه را،
میشد بارگیری کرد و من نیز چنین کردم. ... کلن سیستم دانلودش کمی‌ پیچیده هست،
اما واقعن دستشان درد نکند که کتاب‌ها را با کیفیت خوب و کامل آماده سازی کرده اند.
مورد کتابی دیگری ندارم. البته تعداد زیادی پی دی اف هست در هارد قبلی،
که همه حاصل تلاش یاران ارجمند این انجمن بوده و قبلن آنها را از اینجا دریافت کرده بودم،
و قطعن شما نیز، تمامشان را در آرشیو خودتان دارید.
- خیلی‌ ممنونم برای یافتن منبع کتابهای آقای فائقی. کار اساسی‌ انجام دادید.
چه تصاویر خوب و جانانه ‌ای هم هستند. ... بسیار ممنونم.
- در مورد بچه‌های امروزی هم، من البته آنچنان در ارتباط نیستم،
اما چون صحبت بچه‌ها از دید کلی‌ و یعنی‌ با در نظر گرفتن هر دو جنسیت بمیان آوردید،
نکته‌ ای که میتوان گفت‌ این هست، که "دختر صفتی"، به خودی خود، برای دختر‌ها، خوب و بجا هست،
همانطور که "پسر صفتی یا مرد صفتی" فقط برای پسر‌ها خوب است. ... اما داشتن هر کدام،
از خصلتهای یاد شده، برای یک جنس مخالف دیگر، ایجاد تناقض و مشکل سازی میکند. ...
از سویی دیگر، بچه‌ های امروزی، بگمانم جراتشان از ما بیشتر است،
که شاید این بهتر هم باشد، چون میتوانند گلیمشان را یک جاهایی‌ بهتر از آب بیرون بکشند.
- بسیار خرسندم که خاطرات و موارد عکس و گرافیک، مورد پسند شما قرار میگیرند. سپاسگزارم.
- بله، مورد کشف نگاتیو فیلم ۳۵، برای خودم هم جالب و با شور و حال بود.
بسیار خوشحالم که مورد پسند شما نیز قرار گرفت. ... آن‌ سه‌ استوپ کادرش هم،
در اصل، ویژه ی شما انجام شده بود، چون تا این فونت را دیدم، بیاد شما نیز افتادم.
اما از تماشای آن‌ تصویر آخرش که نوشته بود "مرکز خدمات صنایع فیلم ایران"،
خیلی‌ خیلی‌ لذت بردم، ... پروازی بود ناآشکار اما مستقیم، به روزهای کودکی ....
سلامت باشید.

.
.
.

پی‌ نوشت ۱:
(میبایست این توضیح را اضافه می‌کردم)
حس نوشتن که خوشبختانه فعلن هست همیشه،
و همین دو روز پیش،
خاطره ی "اردوی پاییزی" تقدیم شد.
بخش دوم "سفرهای کودکی" هم،
سرانجام نوشته شد و به زودی تقدیم خواهد گردید. ...


پی‌ نوشت ۲:
امیدم بی‌ اساس بود، چرا که اشتباه کرده بودم،
اما سبب اطلاع رسانی برای مطلب زیر شد.
سالها پیش، عکس هنرپیشه‌ ای با نام "حسین عمرانی" را دیده بودم،
که بازی او در نقش شهروند امریکایی در فیلم "حادثه - ۱۳۶۳"،
در ذهنم از دوران کودکی باقی‌ مانده بود. ... ایشان همانگونه که گفته شد،
دیگر فوت شده اند، ... اما از آنجا که زاده ی "شهر خوی" بودند،
نمیتوانند برادر سومی، برای آقایان "علی‌ و محمد عمرانی" باشند،
چرا که آن‌ دو، زاده ی "بهشهر" هستند. ... با اینحال،
عکس‌ها و نوشته های قدیمی‌ که، درباره ی مرحوم "حسین عمرانی" دیده بودم را،
در وبلاگ زیر نیز یافتم. (اسم پست مربوطه هم، ۵۹ هست) .:

فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 G7dvw5mvb9mzcryl7jd_thumbفیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 Rwnn5vv0pdzlupqpddtg_thumb

http://sajjadjef.mihanblog.com/post/59

* مراتب احترام و سپاس خود را، خدمت شخص هنردوستی که چندین سال پیش،
این عکس‌های کمیاب را اسکن و آماده سازی فرموده بودند، در همینجا بیان میدارم.


59
59

تعداد پستها : 1476
Join date : 2011-02-09
Age : 44
آدرس پستي : vj26081980@gmail.com

http://www.aparat.com/PanjaH_o_NoH

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 Empty رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی

پست من طرف 59 الإثنين مايو 12, 2014 6:18 pm



سفرهای کودکی



فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 L2ajjvmtw6i50g8gtccc_thumb فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 7mbg1oktt9bztryudt_thumb


(خاطره ی دوم: "اتوبوس - ۱۳۷۱")


در شهریور ماه ۱۳۷۱، یعنی کمی‌‌ قبل‌ از آغاز سال تحصیلی‌ دوم راهنمایی، در خانه تصمیم گرفته شد،
تا چند روزی را به شمال ایران سفر کنیم، و حداقل از روزهای پایانی تابستان، به شیوه‌ ای مناسب استفاده گردانیم.
اما درست یک هفته قبل از رفتن به این مسافرت، حادثه‌ ای بخاطر زبان انگلیسی برایم اتفاق افتاد،
و البته نمید‌انستم که چند ماه بعدش نیز، این زبان بیگانه، دلم را به دردی روحی‌ و جسمی‌ وادار خواهد داشت.
ماجرا از این قرار بود که با شروع شهریور ۷۱، برای ما دانش آموزانی که بین پایه ی اول و دوم قرار داشتیم،
بعد از ظهرها در خود مدرسه، کلاسهای آموزش زبان انگلیسی برگزار میشد، چرا که با شروع سال دوم راهنمایی،
درس یاده شد نیز، به پاکت خوراکهای اجباری، اضافه می‌گردید. ازینرو بود که با اصرار و دلسوزیهای مادر،
برای شرکت در این کلاس‌ها مجبور میشدم، و البته جلسه ی اولش را رفته بودم، اما هیچ نفهمیده بودم. ...
معلم زبانی که از بیرون برای آموزش به مدرسه آورده بودند، میگفت که فرزند دختری دارد با نام "زری"،
سپس این جمله را به انگلیسی تکرار میکرد. و اما من با خود فکر می‌کردم که آخر کدام انگلیسی زبان،
نامش میتواند "زری" باشد؟، که حالا ما بیاییم و عبارتی را هم با آن‌، در زبان مربوطه بسازیم. ...
برای همین بود که پس از آن‌ جلسه اول و گیج خوردنها در سر کلاس، دو روز بعدی اش را به هر ترفندی که شد،
به کلاس نرفتم و بجایش بعد از ظهر‌ها، یا دوچرخه سواری می‌کردم، و یا در خانه می‌ماندم،
و با آوردن دستگاه آتاری و وصل کردن آن به تلویزیون، خود را مشغول به بازی هیجان انگیز ماشین مسابقه،
که در چهار فصل سال صورت می‌گرفت، مینمودم. ...
.
.
.
سرانجام اصرارهای پاک و دلسوزیهای مادرانه، بر سبک فکر بی‌خیال من چیره گشت، و مجبور شدم تا خود را،
به چهارمین جلسه از این کلاسهای نامفهوم برسانم. اما از آنجا که در روز حادثه، برای تلف کردن وقت،
با آرامش کامل و شیوه ای اسلوموشن، خود را برای تعویض لباس و بیرون رفتن از خانه آماده می‌ساختم،
مادر گفتند هر طور که شده، خودشان من را با ماشین به مدرسه میرسانند، چرا که اگر بمن باشد، آنجا نخواهم رفت.
... نیم ساعتی‌ گذشت، و ما دیگر به سر کوچه ی مدرسه رسیده بودیم. آنروز که اتفاقن تولدم نیز بود،
بارانی تابستانی آمده بود، و کوچه‌ های شهریور ۷۱، با اشک چشمان آسمان، نمناک شده بودند. ...
پس از پیاده شدن از ماشین، هنوز عرض خیابان اصلی‌ را طی‌ نکرده بودم که مادرم گفتند، بدو، دیر شد،
همه دیگه الان سر کلاس هستن، اما تو هنوز اینجایی، بدو، ... با شنیدن این جمله ها، دستپاچه شدم،
کمی‌ نیز مورد جو زدگی قرار گرفتم، و این بود که پس از ورود به کوچه ی مدرسه،
تصمیم گرفتم تا برای سریعتر رسیدن، طول کوچه را تا درب کوچک مدرسه، واقعن بدوم!. ...
هنوز چند ثانیه ‌ای از دویدنم بر روی برگهای خیس روی زمین نگذشته بود، که به فکر افتادم،
تا از خیابان به پیاده رو تغییر مسیر بدهم، اما حواسم به جوی آب بزرگی که آنجا قرار داشت نبود،
و در همان حال دویدن، با قدمی‌ بزرگ، از کنار خیابان به پیاده رو پریدم! ....
چند ثانیه ای، انگار که بین زمین و هوا بودم، و سپس ضربه‌ ای شدید را در زیر چانه ی خود احساس کردم،
و به حالتی شبیه به بیهوشی فرو رفتم. ... نمی‌دانم که زمان چقدر گذشت، اما در فضایی مه‌ آلود به‌ خود آمدم،
و اینجا بود که فهمیدم، در اصل با چانه به درون جوی بزرگ آب فرود آمده ام. ... بهر حال با هر زحمتی که بود،
با غلبه بر ترس ایجاد شده، از جای خود برخواستم و لنگان لنگان، با چانه ‌ای شکسته‌ که خونریزی هم داشت،
و همچنین دردی شدید که در ناحیه قفسه ی سینه داشتم، خود را همچو بازمانده ای از صحنه ی نبرد،
به مدرسه رساندم، و با چنین شکل و ظاهری خونین، به دفتر ناظم وارد شدم. ... آقای دفتردار پشت میزش نشسته بود،
و با دیدن موجود از جنگ برگشته‌ ای که من بودم، اپتدا هول شد. ...  بعد با کمک ایشان، کمی پنبه و الکل طبی که آنجا بود را،
بر روی محل شکستگی نگه داشتم تا خونریزی کمتر شود. سپس دفتردار، به آژانس تاکسی سرویس زنگ زد و بدین ترتیب،
منی که یک ساعت قبلش، بزور از خانه به بیرون آورده شده بودم، بازهم ناخواسته، به همانجا فرستاده شدم،
تا بتوانم با اطلاع و زیر نظر والدین خود، برای تشریفات دوخت و دوز، به درمانگاه مراجعه کنم. ...
.
.
.
چند روزی گذشت و در این مدت هم، با آنکه چانه‌ ام باند پیچی شده، و قفسه ی سینه ام نیز درد میکرد،
اما بازهم برای رفتن به این کلاس نحس انگلیسی، اصرارهایی به من میشد، ولی‌ دیگر هیچ نمی‌گفتم و فقط،
از مکانی که‌ صحبت و اجبار در جریان بود، خود را به جای دیگری از خانه میرساندم.
مثلن اگر در اتاق بودم و گفته میشد که چرا به کلاس نمی‌روی؟...، بی‌ آنکه چیزی بگویم،
به حیاط می‌‌آمدم، تا از جلوی‌ پرسش ها بدور باشم. ....
پس از بهبودی نسبی و با آنکه که هنوزهم چانه‌ ام در حالت آکبند و بسته بندی شده اش قرار داشت،
تصمیم گرفته شد تا برای تغییر ذائقه، سفری داشته باشیم به سواحل دریای خزر،
بهمراهی ماشین پیکان دولوکس قرمز رنگ، و در پس زمینه ای از جاده ‌‌های سرسبز شمالی‌ ....
.
.
.
روزی که به سمت شمال در حرکت بودیم، دیگر نزدیکی‌‌های ظهر بود که به پیشنهاد من، برای خوردن غذای بیرون،
در جلوی یکی‌ از رستورنها نگه داشتیم. البته بماند که مادر نیز برای راه غذا درست کرده بودند، و از دید پدر هم،
غذای رستورانهای بین راهی، مناسب نبود، و ایشان همیشه مخالف‌ اینجور جاها هستند،
اما از آنجا که خودشان کارشناس منابع طبیعی میباشند و برای نوشتن طرحهای آبخیزداری،
بسیاری از مناطق را، پیاده و سواره بهمراه همکارانشان طی‌ کرده اند، و نواحی ایران را خوب می‌شناسند،
آنروز سرانجام در جلوی رستورانی توقف کردیم، که آشنای پدر بود و ایشان در ماموریتهای اداری،
زمانهایی که در جاده های شمال کشور بودند، به این محل برای صرف غذا می‌‌آمدند و بگفته ی خودشان،
این غذاخوری تنها جایی‌ ست که، "ما می‌دانیم غذایش چگونه است". ... پس از توقف در جلوی رستوران،
دیدیم که داخلش‌ خیلی‌ شلوغ است واصلن جا برای نشستن نیست، برای همین، مادر بهمراه برادرم که آنزمان ۵ سالش بود،
برای شستن دست و صورت، به طرف شیر آبی‌ که در آن نزدیکی‌‌ها بود رفتند، و پدر نیز برای سفارش و خرید غذا،
به سمت رستوران آشنای خود رفت، تا بخاطر نبود جا در آن‌ محل، بتوانیم ناهار را در داخل ماشین بخوریم.
من هم بعنوان نگهبان وسایل، در صندلی جلوی ماشین نشسته بودم و دور و اطراف را مثل ندید بدید‌ها نگاه می‌کردم،
که در این میان، چشمم به اتوبوسی افتاد که برای یکی از شرکتهای تعاونی بود و مسافرانش برای خوردن ناهار،
به غذا خوری دیگری که در همان‌ نزدیکی‌‌ بود رفته بودند. ... اینجا بود که ناخوداگاه بیاد دوربین عکاسی پدر افتاد،
دوربینی که مارکش یاشیکا بود و در دهه ی پنجاه خریداری شده بود، و بخاطر علاقه ‌ای که به آن‌ داشتم،
در سفرها همراه خودم بود. ... از آنجا که اتوبوس خالی‌ از مسافر، در قسمت فرعی و خلوت جاده پارک شده بود،
دوربین را به آرامی برداشتم، درب ماشین را باز کردم و خود را به نزدیکی سوژه رساندم. ...
وقتی‌ که از ویزور دوربین به بیرون نگاه می‌کردم تا بتوانم‌ کادری مناسب را برای گرفتن عکس پیدا کنم،
احساس کردم که کادر انتخابی و عکسی‌ که سرانجام با فشردن دکمه ی دوربین اکنون ثبت میشود،
روزی از پس سالها نقشی‌ میگردد، و بر نگاتیو خاطره ها، بیادگار خواهد ماند ....


فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 Zc2518e5av2g26diaz9_thumb

.
.
.

- عکسهای دیگری را نیز در آن سفر گرفتم که خالی‌ از انسانها بودند،
اما فعلن در دسترس خودم نیستند، و بعدن تقدیم خواهند شد. ...

.
.
.

- بخش سوم "خاطرت سفر"، ادامه خواهد داشت ...
ماجرای سفری زمینی‌ و آبی‌،
با دو نفر از همکلاسی‌های دوران دبیرستان،
از تهران تا کیش - تابستان ۱۳۷۹ ....


.
.
.
جاودان باد یاد خاطرات کودکی و نوجوانی.
شاد و سلامت باشید.

59
59

تعداد پستها : 1476
Join date : 2011-02-09
Age : 44
آدرس پستي : vj26081980@gmail.com

http://www.aparat.com/PanjaH_o_NoH

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 Empty رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی

پست من طرف Emiliano الثلاثاء مايو 13, 2014 6:42 am



1. "59" عزیز، درود بر شما.
2. در مورد کتاب ها، هیچ مشکلی نیست، دوست خوبم. به ما از شما بیشتر از این ها رسیده و مطمئنم اگه می داشتید، دریغ نمی کردید.
3. در مورد پدربزرگتون، شرمنده. بی دقتی بنده رو ببخشید.
امیدوارم دویست سال زنده باشن و برقرار.
یاد پدر پدربزرگوارتون رو هم گرامی می داریم و هر چی خاک ایشونه، عمر شما و پدرتون باشه.
4. بله. من هم این سریال نوروزی رو خیلی دوس داشتم.
این سریال غیر ممکنه منو یاد این یکی سریال نندازه؛ که، آیتم شماره ی 103 "لیست سیاه"مونه:

103. "عید دیدنی": شبیه "تخم مرغ رنگی من" و یه سال نوروز قبل یا بعد این بود. شاید هم سری دوم اون برنامه بود (؟). خونواده ای روباتی سخنگو داشتن که بسیار شبیه "کوکی"، روبات "هوشیار و بیدار" بود. شاید هم خود همون بود (؟). روی روبات دوبلور حرف می زد و موقع حرف زدن چشماش خاموش و روشن می شد. "علی عمرانی" پدره بود و "امید آهنگر" پسره. نوروز اواخر دهه ی 60.

5. من شبیه فرهنگ سینمایی، که ازش اسم بردید، داشتم؛ اما، نوشته ی "جمال امید" یا "غلام حیدری" (؟) بود، با جلدی صورتی؛ اما، یادمه اوایل دهه ی 70 تهیه ش کردم و فک می کنم ورژن شما، قدیمی تر بوده باشه و پرعکس تر.
6. بنده هم از شما خیلی ممنونم؛ بابت، "ماجراهای آفتاب و عزیز خانم". ببخشید که به زحمت افتادید.
7. نه. در مورد کتاب ها، بنده بارها و بارها عرض کرده م: فقط کتابایی رو گرفته م که باهاشون خاطره داشتم.
درست مث این می مونه که بری کتابفروشی و بخوای همه ی کتابا رو برداری و بخونی. باید گلچین کرد، دیگه.
وانگهی، منکر زحمت هیچ یک از دوستان و عزیزان نمی شم؛ اما، کتاب کاغذی یه چیز دیگه س. خودتون که می دونید.
8. در مورد "دختر صفتی" درست حدس زدید و بنده منظورم همونی بود که شما به خوبی بهش اشاره کردید.
مسلماً دختر باید دختر باشه، ناز و ادا داشته باشه، کمی ترسو باشه (دختری که از سوسک نترسه، دختر نیس! Smile) و همه ی ویژگی های دخترونه و زنونه رو؛ اما، این که پسری بیاد و اینا رو بیش از حد داشته باشه و به دختر بزنه، چندش آوره.
برای مثال وختی ما دانش آموز بودیم، از یه هفته قبل از عید نوروز؛ ینی، از 20 یا 21 اسفند دیگه مدرسه نمی رفتیم یا فحش می ذاشتیم هر کی بره مدرسه، فلان است و این است و جز این نیست! Smile
اما، بچه های امروزی تا خود 28 مث چی می یان! مدارس آموزش و پرورش دیگه اون لطف قدیما رو نداره.
9. واقعاً لطف دارید شما که به یاد حقیر بودید. بله. باز هم ممنونم ازتون؛ بخاطر، خاطره ها، عکس ها، ویدئوها و تموم یادگاری های ارزشمندی که هر از چندی به ما می دید. رو چشمون جا دارید.
10. مسلماً ما خواننده های خاطرات شما، دوس نداریم کدورتی پیش بیاد و صلاح کار با شماست. هر موقع و هر جور لازم دیدید، اونو ویرایش کنید یا مختارید نذاریدش. به اندازه ی کافی نوشته های دیگه دارید که با حذف ده ها نوشته هم، از لطف قلمتون کم نشه.

11. پی اس: "59" عزیز، پست "سفرهای کودکی، قسمت دوم" رو الآن دیدم و هنوز موفق به خوندن اون نشده م.


Emiliano

تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 Empty رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی

پست من طرف 59 الثلاثاء مايو 13, 2014 8:26 pm





امیر گرامی با درود.
ممنونم از لطف شما و تمام مواردی که مطرح ساختید.

- راستش آیتم ۱۰۳ رو بیاد ندارم. ... من کلن با موجودی بنام "روبات"،
از همان دوران کودکی، ارتباط خوبی‌ برقرار نمیکردم، یعنی‌ فکر می‌کردم،
که این یک وسیله ی اضافی هست. به بیان دیگر، هر چیزی که بخواهد،
جایگزین موردی دیگر شود، آنهم به شیوه‌ ای مصنوعی و با زور و اجبار،
از دید من، بی‌‌خود هست. اما آن دهه‌ های ۷۰ و ۸۰ میلادی، کلن در تمام دنیا،
یک جنبشی رو سر این روباتها بوجود آورده بودند، بعدهم با گذر سالها،
این تبلیغات و روغن داغ زیاد کردن ها، همه بفراموشی سپرده شد.
چرا که اگر آنگونه که ژاپن و یا آمریکا در آن دو دهه تبلیغ میکردند،
اکنون دیگر میبایست در هر خانه، یک روبات جایگزین ما انسانها می‌بود!.

فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 Dtmvggn6z4kqt78jurqr_thumb

- بله، ... حالا خوبه که شما یک هفته فقط در سال تحصیلی‌ نمیرفتید مدرسه.
اما مواردی داشتیم که شخصی‌، چند ماه چند ماه، خودش رو به بیماری زده و نرفته مدرسه (لبخند).
- ممنونم از لطف شما. هر چه که هست، متعلق به فضای جاری و رویایی در این انجمن هست،
من نیز گهگاهی، هر وقت حالی‌ و خیالی پیش می‌‌یاد، انجام وظیفه می‌کنم.
امیدوارم که خاطره ی "اتوبوس - ۱۳۷۱"، مورد پسند قرار گیرد. سپاسگزارم.

- با کسب اجازه، در همینجا، مراتب احترام و سپاس فراوان خودم رو،
برای بازنوازی زیبایی‌ قطعه ی "گریه لیلی" که داشتید، خدمت شما بیان میدارم.
اکنون که مینویسم، بار سومی هست که مشغول گوش سپردن به آن‌ هستم.
من در زندگی‌، به هیچکس و هیچ چیز، هیچوقت حسادت نکردم، اما!،
این هنر نوازندگی، آنهم ساز پیانو، و یا ساز الکترونیکی که،
شما در همان راستای پیانوگونه از آن‌ استفاده می‌کنید،
واقعن تحسین برانگیز هست. یعنی‌، ... رشک + تحسین = من ...

- نکته ی دیگر اینکه، در ایران ما، چند استاد برجسته در زمینه ی ویولن بودند،
اما بی‌ شک، آرشه ی استاد ملک، اصالت دیگری داشته. ... خوشبختانه در اینترنت،
ویدیو‌های بسیاری هست از اجراهای خصوصی ایشان، که شما نیز آنها را حتما دیده اید.
صدای ساز استاد ملک، بهترین شیوه ی ویولن نوازی، به سبک "اصیل ایرانی‌" هست.
همچنین در سبک ویولن ایرانی‌ که فانتزی تر باشد، میتوان از مرحوم استاد سیاوش زندگانی نام برد.
آلبوم دو جلدی بداهه نوازی دارند زنده یاد استاد زندگانی، که در سال ۱۳۸۰ بگمانم منتشر شده،
با نام "خاطره ۱ و ۲"، که واقعن زیباست .... کاست آنرا همراه خودم داشتم، و چند سال پیش،
دادم به یک مغازه ی آشنا، و رونویسی به فرمت دیجیتال شد. البته در هارد قبلی هست.
آن‌ آهنگساز در در امتداد شب، در اصل ایشان بود. یک عمر عاشق بود، عاشق عروس هزار داماد.
یاد تمامی اساتید هنر و فرهنگ، در سراسر جهان، گرامی‌. ...

فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 X10i52p5echvum7xmwcx_thumb
http://www.naghmebaran.com/products_627_خاطره%202

- ویالن نوازی دکتر جهانشاه برومند هم،
که آلبوم "زنده در یاد" را از ایشان معرفی داشتم،
بسیار حرفه‌ ای و گوش نواز هستند.
سلامت باشید.

59
59

تعداد پستها : 1476
Join date : 2011-02-09
Age : 44
آدرس پستي : vj26081980@gmail.com

http://www.aparat.com/PanjaH_o_NoH

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 Empty رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی

پست من طرف Emiliano الأربعاء مايو 14, 2014 6:36 am



1. "59" گرامی، سلام.
2. احتراماً، شما فکر می کنید دور و برتون روبات وجود نداره. تو خونه ی همه ی ما حداقل چندین روبات سال هاست دارن کار می کنن:
لباسشویی و ظرفشویی ای که بهش برنامه ی شستشو می دید، مایکروویو و ....
حتماً الآن می خوایید بگید اینا که روبات نیستن و ما باید لحظه ای بلند شیم و بهشون باید برنامه بدیم؛ اما، جاروبرقی هست تو بازار به قیمت 3 تا 5 میلیون تومن؛ که، خودش خودکار تو خونه راه می افته و آشغالا رو می مکه.
ما فکر می کنیم روبات ها وجود ندارن؛ اما، همین گوشی های هوشمندی هم که دست همه مونه، فی الواقع روباتن. روبات "که نباید شاخ و دم داشته باشه." Smile
3. اون مورده کی بوده، اون وقت؟ Smile
من که یادم نمی یاد شما بوده باشید. Smile
4. و اما، خاطره ی اتوبوس شما:
اولش جالب شروع شد؛ اما، بعد خیلی دلم گرفت. خاطره ی تلخی بوده. هم ذهنی و فکری و هم جسمی چه صدماتی زده این معلم و کلاس و درس زبان انگلیسی به شما.
پس بی خود نیست که ازش دل خوشی ندارید.
مدرسه با همه ی تلخی ها و شیرینی هاش، باز هم برای ما خاطره ست. چه زانوهای شلوارایی که تو راه مدرسه پاره نشده ن و چه قهر و آشتی های بچگونه ای داشتیم؛ اما، مطمئنم شما با نوشتن و یادآوری این خاطره ها به آرامش می رسید.
چون اگه غیر این بود نمی نوشتید و می ذاشتید فراموش شن.
و ممنونم که ما رو هم در لذت مطالعه ی اون ها شریک می کنید؛ گرچه، گاهی مث امروز در غم ها هم با شما شریک می شیم و همین هم ارزشمنده؛ چون، دوستی واقعی یعنی این.
خیلی فلسفی شد.
5. عکس اتوبوس "تی بی تی" (؟) هم عالی بود.
دیدید عرض کردم از همون زمان عاشق عکاسی و سوژه های غیر زنده بودید؟ حالا ما چی؟ فقط چسبیده بودیم به این که از خودمون عکس بگیریم و فکر می کنم یک بار توی عمرم از یه گل رز بسیار زیبا توی باغچه ی خونه مون عکس گرفتم؛ که، اون هم سوخت!
اینو از اونجایی یادم مونده که با خودم گفتم ای کاش از یه سوژه ی دیگه عکس می گرفتم و شاید نور آفتاب فضای باز باعث سوخته شدن عکسه شده.
پدرم بر خلاف من، عاشق گل و گیاه و حیوونا بود و توی دو تا باغچه ی نسبتاً مون انواع گل و نخود و لوبیا و درخت میوه داشتیم؛ که، بابام یک تنه به اونا می رسید و باهاشون عشق می کرد. یادمه درخت گیلاسمون اون قدر گیلاس می داد و همه شون درشت؛ که، به تموم فامیل دور و نزدیک، ظرف ظرف می دادیم، می بردن خونه هاشون.
متأسفانه اگه من هم مث شما اهل عکاسی و "هوش دیداری - تصویری" بودم، الآن از اون درخت و گلای آفتابگردون و ... عکس داشتم.
6. بی صبرانه منتظر سایر عکس های اون سفرتون هستم + سفرتون به کیش.
من تا سال 91 کیش نرفته بودم و اون سال برای اولین بار رفتم و یکی از بهترین سفرایی بود که داشتم؛ اما مطمئنم، سفر شما؛ که، توی دهه های پیش و کودکی بوده، طبعاً جالب تر و خاطره انگیزتره و دید شما با دید امروز بنده و شما خیلی فرق می کرده.
منتظریم، دوست خوبم.


7. اختیار دارید. چوبکاری نفرمایید. ما کی باشیم؟
این قدر هستن که خودم به اون ها رشک می برم؛ که، حد ندارن.
لطف دارید شما.
8. بله. زنده یاد "ملک"، "زندگانی" و "یاحقی" برای موسیقی ایران و درآوردن نت های ایرانی از سازی غربی به نام ویولون، زحمات زیادی رو متحمل شده ن. یاد همه شون گرامی.
راستش با جدیدترها هم با ویولون نوازی "شادمهر عقیلی"؛ بخصوص، کاست "بهار من"ش خیلی حال می کنم.
بعدها فکر کنم II اون رو هم به بازار داد.
9. ممنونم که وقت گذاشتید و اینا رو خوندید.

Emiliano

تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 Empty رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی

پست من طرف 59 الأربعاء مايو 14, 2014 9:42 am





امیر گرامی‌ با درود.

- فرمایش شما درباره ی سیستمهای رباتیک و دیجیتالی، کاملن متین هست،
اما من منظورم، خود روباتها یعنی‌ آدم آهنی‌هایی‌ بودند، که در دهه‌های ۷۰ و ۸۰ میلادی،
کشور‌های ژاپن امریکا خیلی‌ اونها رو تبلیغ میکردن و جوری قضیه رو جلوه میدادن،
که دیگه بزودی (یعنی‌ در زمانی‌ که ما دیگه در آن‌ زندگی‌ می‌کنیم)،
همه جا پر میشه از این ربات‌ ها (آدم آهنی ها). ... و جایگزین مفهوم انسان میشن.
تصویر قدیمی‌ از آدم آهنی اسباب بازی رو هم، در تکمیل صحبتم قرار داه بودم.

- آن‌ مورد بچه‌ ای که ماه‌ ها خودش رو به مریضی زده بود تا به مدرسه نرود،
در خاطره ی "اردوی پاییزی-۱۳۷۰" نوشته شده بود (در بالای همین صفحه).

- ممنونم از لطف شما درباره ی خاطره ی "اتوبوس - ۱۳۷۱".
بله، آفرین، ... با نوشتن، به آرامش میرسیم. ...
اما برای من، دوران تلخی‌ بود این ۱۲ سال مدرسه. ... تیره و کدر بود. ...

- اتوبوس "تی‌ بی‌ تی‌" (خنده)، ... نمیدونم راستش،
اما تی‌ بی‌ تی‌ ها، ظاهرن بیشتر قرمز رنگ بودن (لبخند)، بعد دیگه اینکه،
بالای شیشه جلوشون هم، یک نقاب رنگی‌  بزرگ داشتن، مثل این کلاه‌ های لبه دار ورزشی،
که در اصل همون کار رو، یعنی‌ جلوگیری از نور آفتاب رو، برای ماشین و یعنی‌ برای راننده انجام میداد.
اما این اسمشون "تی‌ بی‌ تی‌"، در فرهنگ گفتار عامیانه ایران، به مورد خنده داری تبدیل شد.

- شما هم که به این شفافی خاطرات خودتون رو میگید، بار اولی‌ نیست که در این زمینه به این خوبی‌ مینویسید!،
خب یک جمع بندی داشتید باشید، هر چه دلتون میگه، به همین شیوایی که این چند بار نوشتید، بازهم بنویسید.
من همیشه با خوندن خاطرات دیگران، به حس و حال اونها فرو میرم و خودم رو شبیه سازی می‌کنم در آن‌ مکان و زمان.

- بازهم جا داره تا از "افشین - وبلاگ یادداشت‌ های یک ذهن شلوغ و آرمانگرا"، تشکر داشته باشم، چرا که ۳ سال پیش،
خوندن خاطرات ایشون بود که به من هم جرات داد، تا یاد‌های خودم رو بنویسم. البته من تقلیدی از سبک نوشتاری ایشون نداشتم،
و همیشه شیوه ی خودم رو در نوشتن دارم، اما استارت و فکر شروع خاطره نویسی در قالب داستان کوتاه،
با نوشته‌ها و خاطرات ایشون در ذهنم شکل گرفت که در این زمینه، همیشه ممنون و سپاسگزارش هستم.
به هر حال خاطرات داستان گونه‌ ای که تا به امروز نوشتم و ۲۰ خاطره شدند، همه بر اساس اتفاقات مستند زندگی‌ خودم،
در دوران کودکی و نوجوانی بوده اند. ... و صد البته که، شادی‌ ها و غم ها، در کنار هم هستند.
البته موارد دیگری رو هم نوشتم که بیشتر نوشته‌ های کوتاه بودند و در فروم نیز قرار گرفتند.

- در ضمن، همانگونه که گفته شده بود، خاطره ی کیش، مربوط به تابستان ۱۳۷۹ هست.
یعنی‌ به دوران جوانی‌ام مربوط میشود و نه‌ زمان کودکی. ... آنسال با دو همکلاسی دوران دبیرستان،
از تهران تا خود کیش را، زمینی‌ و دریایی رفتیم. ...

- بله، شادمهر عقیلی که نوازند ی ممتازی برای چندین ساز اصلی‌ بشمار می‌‌آید.
البته تا آنجا که من یادم هست، آلبوم "بهار من"، شماره ی ۲ ای‌ نداشت. شایدم اشتباه می‌کنم.

- فعلن که یک خرابکاری انجام دادم. ... دیشب دیر وقت بود و خسته بودم. بعد که در فروم مطلب نوشتم،
رفتم سراغ چند عکسی‌ که سال ۱۳۷۹، در راه رفتن و رسیدن به کیش گرفته بودم،
در بندر چارک، سپس در قایق موتوری خلیج فارس در راه کیش و برگشت از آنجا ...
حالا از یک طرف خسته بودم شدید، از طرف دیگه، گیر داده بودم که عکس‌ها رو جدا کنم،
چون این ۳ عکس، در یک صفحه اسکن شده بودن. ... بجای کپی از فایل اورجینال،
بر روی همان تک نسخه کار کردم، سیو هم کردم و تازه فهمیدم که ۲ عکس مهم دیگر از دست رفتن!.
... حالا باید از برادرم خواهش کنم تا اونها رو اسکن کنن و بفرستن. ایشون هم مشغول دانشگاه هستن،
مهندس "مکانیک سیالات" میباشند. من همیشه باهاش شوخی‌ می‌کنم، میگم یعنی‌ باید بری یک سیاره ی دیگه،
و اونجا مکانیکی باز کنی‌؟ (?What) (لبخند). ... الان هم بسلامتی، دوران فوق رو دارن تموم می‌کنن، پایان نامه.
- اینروزها، همه پایان نامه می‌نویسند، شما چطور؟.
مبدع ساختار اصلی‌ شعار تبلیغاتی بالا، علیر.ضا امیر.قاسمی بوده.

سپاسگزارم از لطف شما. ... سلامت باشید.


59
59

تعداد پستها : 1476
Join date : 2011-02-09
Age : 44
آدرس پستي : vj26081980@gmail.com

http://www.aparat.com/PanjaH_o_NoH

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 Empty رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی

پست من طرف 59 الخميس مايو 15, 2014 4:12 pm

فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 Wah58qy94aal4musyxub

دو نیمه ی سیب - ۱۳۶۹
(ماندگارترین فیلم دهه ی شصت، در سبک سینمای رئالیستی)

فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 G2pjlskbxgdecodgghem_thumb

نویسنده و کارگردان: کیانوش عیاری
مدیر فیلمبرداری: داریوش عیاری
موسیقی: سعید شهرام
صدابردار صحنه: حمید پارساحسینی، بهمن حیدری
صداگذاری و میکس: مسعود بهنام
بازیگران: زنده یادان "گرشا رئوفی، مهین شهابی، فیروز"،
لیلا مصدقی و مریم مصدقی، داریوش اسدزاده، حسن رضایی،
گیتی فروهر، روح انگیز مهتدی، مرجانه دلدارگلچین، نسرین مقانلو و ...
ساخت آنونس: زنده یاد ایرج گل افشان
ژانر: خانوادگی
سال ساخت: ۱۳۶۹
مدت: ۱۰۸ دقیقه

.
.
.


فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 Eplgw56gb5fgjtyuo9l_thumbفیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 J2qiotidgncvnsczjwxc_thumbفیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 4aaup8odgyy2jehkweh_thumbفیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 2b20kd3xmkgdomld9oh_thumb
فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 L0k24uii1ty1ddeuyosr_thumbفیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 9qp8wn815994f0ujx0zu_thumbفیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 I0uf6c6qvnzw5g2ci4b_thumbفیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 G9bcd01foovjbtau6ced_thumb
فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 4ij27t0hbdpwmbapn5_thumbفیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 Hawcwdl5grpir8jhauek_thumbفیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 Byajqbgspmsymu7wc2sm_thumbفیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 257667x49wdgwexivbd_thumb
فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 1yjtj2nxdlh773l0bzbw_thumbفیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 Ei522u918ey2fqb391w_thumbفیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 Dvrzsf6wnrr4jib5hzqr_thumbفیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 L654jyigq9112fqhxf1_thumb

* فیلم کامل "دو نیمه ی سیب - ۱۳۶۹" در یک فایل فشرده (اندازه و کیفیت تصویر مناسب - ۱۱۰ مگابایت):
http://s5.picofile.com/file/8123379284/Do_Nimeye_Sib_1369.rar.html

.
.
.
جاودان باد یاد خاطرات کودکی و نوجوانی.
شاد و سلامت باشید.

59
59

تعداد پستها : 1476
Join date : 2011-02-09
Age : 44
آدرس پستي : vj26081980@gmail.com

http://www.aparat.com/PanjaH_o_NoH

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 Empty رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی

پست من طرف fancyfive السبت مايو 17, 2014 2:20 am

با سلام به دوستان اولین باری هست که من از این سایت بازدید میکنم چون تازه عضو شدم
مایلم دوستان اگه اطلاعاتی دارند راهنمایی کنند.دنبال سریالی میگردم به اسم اغر به خیر که در
عید سال ۶۵ یا ۶۶ از تلویزیون پخش شد ایا این سریال رو میشه روی اینترنت یا بیرون در شهر پیدا کرد؟ با تشکر

fancyfive

تعداد پستها : 1
Join date : 2014-05-17

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 Empty رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی

پست من طرف slevin(HAMID السبت مايو 17, 2014 2:31 am

59 نوشته است:فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 Wah58qy94aal4musyxub

دو نیمه ی سیب - ۱۳۶۹
(ماندگارترین فیلم دهه ی شصت، در سبک سینمای رئالیستی)

فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 G2pjlskbxgdecodgghem_thumb

نویسنده و کارگردان: کیانوش عیاری
مدیر فیلمبرداری: داریوش عیاری
موسیقی: سعید شهرام
صدابردار صحنه: حمید پارساحسینی، بهمن حیدری
صداگذاری و میکس: مسعود بهنام
بازیگران: زنده یادان "گرشا رئوفی، مهین شهابی، فیروز"،
لیلا مصدقی و مریم مصدقی، داریوش اسدزاده، حسن رضایی،
گیتی فروهر، روح انگیز مهتدی، مرجانه دلدارگلچین، نسرین مقانلو و ...
ساخت آنونس: زنده یاد ایرج گل افشان
ژانر: خانوادگی
سال ساخت: ۱۳۶۹
مدت: ۱۰۸ دقیقه

.
.
.


فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 Eplgw56gb5fgjtyuo9l_thumbفیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 J2qiotidgncvnsczjwxc_thumbفیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 4aaup8odgyy2jehkweh_thumbفیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 2b20kd3xmkgdomld9oh_thumb
فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 L0k24uii1ty1ddeuyosr_thumbفیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 9qp8wn815994f0ujx0zu_thumbفیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 I0uf6c6qvnzw5g2ci4b_thumbفیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 G9bcd01foovjbtau6ced_thumb
فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 4ij27t0hbdpwmbapn5_thumbفیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 Hawcwdl5grpir8jhauek_thumbفیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 Byajqbgspmsymu7wc2sm_thumbفیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 257667x49wdgwexivbd_thumb
فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 1yjtj2nxdlh773l0bzbw_thumbفیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 Ei522u918ey2fqb391w_thumbفیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 Dvrzsf6wnrr4jib5hzqr_thumbفیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 L654jyigq9112fqhxf1_thumb

* فیلم کامل "دو نیمه ی سیب - ۱۳۶۹" در یک فایل فشرده (اندازه و کیفیت تصویر مناسب - ۱۱۰ مگابایت):
http://s5.picofile.com/file/8123379284/Do_Nimeye_Sib_1369.rar.html

.
.
.
جاودان باد یاد خاطرات کودکی و نوجوانی.
شاد و سلامت باشید.


این فیلم چند روزی بر پرده سینما بیشتر نماند و توقیف شد...فیلم خواهران غریب بی شباهت با این نساختند
slevin(HAMID
slevin(HAMID

تعداد پستها : 129
Join date : 2010-08-11
Age : 41
آدرس پستي : تهران

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 Empty رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی

پست من طرف 59 السبت مايو 17, 2014 4:23 am



fancyfive نوشته است:
با سلام به دوستان اولین باری هست که من از این سایت بازدید میکنم چون تازه عضو شدم
مایلم دوستان اگه اطلاعاتی دارند راهنمایی کنند.دنبال سریالی میگردم به اسم اغر به خیر که در
عید سال ۶۵ یا ۶۶ از تلویزیون پخش شد ایا این سریال رو میشه روی اینترنت یا بیرون در شهر   پیدا کرد؟ با تشکر


* "fancyfive" گرامی‌، با درود خدمت شما. به انجمن خوش آمدید.

راستش ۱ سال و نیم پیش، با یاد آوری خوبی‌ که گرامیان فروم:
("ahmad1300mo" و "فاضل") از سریال "اغر بخیر" داشتند،
یک پست تقدیم شده بود، که دو عکس از سریال نام برده را در آن قرار ده بودم:

(پست "مجید بهشتی" در آدرس زیر / دومین پست از بالا)
https://koodaki-nojavani.forumfa.net/t24p20-topic

اما اکنون عکسهای آن‌ پست برای خودم باز نمیشوند،
برای همین، آن‌ دو عکس را در اینجا قرار می‌دهم.
اما خود این سریال، در اینترنت جایی‌ وجود ندارد،
بیرون هم بگمان ۹۹ درصد، هیچ جا تا کنون منتشر نشده،
تازه در همان آرشیو صدا و سیما هم بگمانم،
در کنار خیلی‌ دیگر از کارهای خوب آندران،
مهجور و غم انگیز، در گوشه‌ ای از یاد رفته باشد. ...

* سریال " اغر بخیر - ۱۳۶۵ " - پخش در نوروز سال ۱۳۶۶ (زنده یاد فاطمه طاهری) .:

فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 05b3oiuh9qy5zcpsnxd1_thumbفیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 06yxr5gwu5y1lhu9ju_thumb

سلامت باشید.

.
.
.

slevin(HAMID نوشته است:

این فیلم چند روزی بر پرده سینما بیشتر نماند و توقیف شد...فیلم خواهران غریب بی شباهت با این نساختند


* حمید گرامی با درود.
- سپاسگزارم برای مواردی که بیان داشتید.
- اتفاقن من هم در همان سال ۱۳۷۰، فیلم خوش ساخت "دو نیمه ی سیب" را در خود سینما دیدم،
هفته ی اول اکرانش بود و خوشبختانه به تماشایش رسیدم، اما همانگونه که بدرستی گفتید،
کمی‌ پس از اکران، حلقه‌های این فیلم را، از سواری بر روی آپارات ۳۵، محروم ساختند.
- بهتر میدانید که این فیلمهای "دو نیمه ی سیب" و "خواهران غریب"، بترتیب،
بر اساس داستان کتاب "خواهران قریب" که توسط:
نویسنده، شاعر، فیلمنامه نویس و طنز پرداز آلمانی - "اریش کستنر (Erich Kästner)"،
در سال ۱۹۴۹ نوشته شده بود، ساخته شده اند. ... داستان که قوی باشد،
آنوقت فیلمهای ساخته شده بر اساس آن‌ هم، خوب از آب در می‌آیند.

فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 0kadm28dk3sbbu0rvbni_thumb

http://fa.wikipedia.org/wiki/اریش_کستنر#.DA.A9.D8.AA.D8.A7.D8.A8.E2.80.8C.D9.87.D8.A7.DB.8C_.DA.A9.D9.88.D8.AF.DA.A9.D8.A7.D9.86

سلامت باشید.

----------------------------------------


پی‌ نوشت:

* دیالوگهای فیلم "دو نیمه ی سیب" واقعن عالی‌ بودند. ...
بخشی از گفتگوها در سکانس "خواستگاری":

- مادر عروس (مهین شهابی): "فورلیز چیه!، یه چیزی بزن حسن آقا اینا خوششون بیاد" ...
- حسن آقا (حسن رضایی): "خانوم بذارید از این مایکل جکسونیا یه چیزی بزنه" ...
- پدر عروس (داریوش اسد زاده): "بخاطر جکسونش! ... (و بلافاصله میخندند) ...

(توضیح واضحات: "جکسون"، مارک معروف ذغال بوده و لابد هست همچنان.
و اما نزد کسانی‌ که اهل دود و دم و منقل نشینی بودند، به عنوان یک زبانزد بکار می‌رفته)

فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 Fk62qdk81vrawgjh67s_thumbفیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 Rct4dq27pxmgjp04foo_thumbفیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 Ed3lnrvli1qws2l4xcny_thumbفیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 Deklxb0oomdirfukkl3l_thumb

59
59

تعداد پستها : 1476
Join date : 2011-02-09
Age : 44
آدرس پستي : vj26081980@gmail.com

http://www.aparat.com/PanjaH_o_NoH

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 Empty رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی

پست من طرف slevin(HAMID السبت مايو 17, 2014 4:55 am

59 نوشته است:

fancyfive نوشته است:
با سلام به دوستان اولین باری هست که من از این سایت بازدید میکنم چون تازه عضو شدم
مایلم دوستان اگه اطلاعاتی دارند راهنمایی کنند.دنبال سریالی میگردم به اسم اغر به خیر که در
عید سال ۶۵ یا ۶۶ از تلویزیون پخش شد ایا این سریال رو میشه روی اینترنت یا بیرون در شهر   پیدا کرد؟ با تشکر


* "fancyfive" گرامی‌، با درود خدمت شما. به انجمن خوش آمدید.

راستش ۱ سال و نیم پیش، با یاد آوری خوبی‌ که گرامیان فروم:
("ahmad1300mo" و "فاضل") از سریال "اغر بخیر" داشتند،
یک پست تقدیم شده بود، که دو عکس از سریال نام برده را در آن قرار ده بودم:

(پست "مجید بهشتی" در آدرس زیر / دومین پست از بالا)
https://koodaki-nojavani.forumfa.net/t24p20-topic

اما اکنون عکسهای آن‌ پست برای خودم باز نمیشوند،
برای همین، آن‌ دو عکس را در اینجا قرار می‌دهم.
اما خود این سریال، در اینترنت جایی‌ وجود ندارد،
بیرون هم بگمان ۹۹ درصد، هیچ جا تا کنون منتشر نشده،
تازه در همان آرشیو صدا و سیما هم بگمانم،
در کنار خیلی‌ دیگر از کارهای خوب آندران،
مهجور و غم انگیز، در گوشه‌ ای از یاد رفته باشد. ...

* سریال " اغر بخیر - ۱۳۶۵ " - پخش در نوروز سال ۱۳۶۶ (زنده یاد فاطمه طاهری) .:

فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 05b3oiuh9qy5zcpsnxd1_thumbفیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 06yxr5gwu5y1lhu9ju_thumb

سلامت باشید.

.
.
.

slevin(HAMID نوشته است:

این فیلم چند روزی بر پرده سینما بیشتر نماند و توقیف شد...فیلم خواهران غریب بی شباهت با این نساختند


* حمید گرامی با درود.
- سپاسگزارم برای مواردی که بیان داشتید.
- اتفاقن من هم در همان سال ۱۳۷۰، فیلم خوش ساخت "دو نیمه ی سیب" را در خود سینما دیدم،
هفته ی اول اکرانش بود و خوشبختانه به تماشایش رسیدم، اما همانگونه که بدرستی گفتید،
کمی‌ پس از اکران، حلقه‌های این فیلم را، از سواری بر روی آپارات ۳۵، محروم ساختند.
- بهتر میدانید که این فیلمهای "دو نیمه ی سیب" و "خواهران غریب"، بترتیب،
بر اساس داستان کتاب "خواهران قریب" که توسط:
نویسنده، شاعر، فیلمنامه نویس و طنز پرداز آلمانی - "اریش کستنر (Erich Kästner)"،
در سال ۱۹۴۹ نوشته شده بود، ساخته شده اند. ... داستان که قوی باشد،
آنوقت فیلمهای ساخته شده بر اساس آن‌ هم، خوب از آب در می‌آیند.

فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 0kadm28dk3sbbu0rvbni_thumb

http://fa.wikipedia.org/wiki/اریش_کستنر#.DA.A9.D8.AA.D8.A7.D8.A8.E2.80.8C.D9.87.D8.A7.DB.8C_.DA.A9.D9.88.D8.AF.DA.A9.D8.A7.D9.86

سلامت باشید.

----------------------------------------


پی‌ نوشت:

* دیالوگهای فیلم "دو نیمه ی سیب" واقعن عالی‌ بودند. ...
بخشی از گفتگوها در سکانس "خواستگاری":

- مادر عروس (مهین شهابی): "فورلیز چیه!، یه چیزی بزن حسن آقا اینا خوششون بیاد" ...
- حسن آقا (حسن رضایی): "خانوم بذارید از این مایکل جکسونیا یه چیزی بزنه" ...
- پدر عروس (داریوش اسد زاده): "بخاطر جکسونش! ... (و بلافاصله میخندند) ...

(توضیح واضحات: "جکسون"، مارک معروف ذغال بوده و لابد هست همچنان.
و اما نزد کسانی‌ که اهل دود و دم و منقل نشینی بودند، به عنوان یک زبانزد بکار می‌رفته)

فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 Fk62qdk81vrawgjh67s_thumbفیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 Rct4dq27pxmgjp04foo_thumbفیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 Ed3lnrvli1qws2l4xcny_thumbفیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 Deklxb0oomdirfukkl3l_thumb

ممنون دوست عزیز
اتفاقا واسه من دیالوگ آنجا قشنگ بود که سایه رفت خونه فرح(پولداره) و مادره می گفت چرا چشات گود افتاده؟ این چه طرز صحبت کردنه و...
راستی آخرشم نفهمیدم چرا توقیف شد؟
در ضمن از این نوع داستان فیلم گلپری جون ایران قدیم و رام و شام هندی (دهه هفتاد نمایش داده شد) خوب باید یادتون باشه...داستان دو خواهر یا برادر که در آخر فیلم می فهمند نسبت دارند...در ضمن جالب اینه که باز رام و شام مخصوصا در سکانس نهایی کاملا منطبق بر داستان گلپری هست...جل الخالق!
slevin(HAMID
slevin(HAMID

تعداد پستها : 129
Join date : 2010-08-11
Age : 41
آدرس پستي : تهران

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی - صفحة 35 Empty رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی

پست من طرف 59 السبت مايو 17, 2014 5:35 am



slevin(HAMID نوشته است:
ممنون دوست عزیز
اتفاقا واسه من دیالوگ آنجا قشنگ بود که سایه رفت خونه فرح(پولداره) و مادره می گفت چرا چشات گود افتاده؟ این چه طرز صحبت کردنه و...
راستی آخرشم نفهمیدم چرا توقیف شد؟
در ضمن از این نوع داستان فیلم گلپری جون ایران قدیم و رام و شام هندی (دهه هفتاد نمایش داده شد) خوب باید یادتون باشه...داستان دو خواهر یا برادر که در آخر فیلم می فهمند نسبت دارند...در ضمن جالب اینه که باز رام و شام مخصوصا در سکانس نهایی کاملا منطبق بر داستان گلپری هست...جل الخالق!


- از شما نیز ممنونم برای گفتگوهای نوستالژیک.
- بله، ... و کلن تمام دیالوگ‌های این فیلم عالی‌ بود.
راستش از دید من، آنجا که آقای عاقد گفت‌:
"به این. زودی. آمر.یکا رو. گرفتین؟!"، دلیلی‌ بود بر توقیف فیلم. ...
سپاسگزارم از توضیحات شما. ... سلامت باشید.


59
59

تعداد پستها : 1476
Join date : 2011-02-09
Age : 44
آدرس پستي : vj26081980@gmail.com

http://www.aparat.com/PanjaH_o_NoH

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

صفحه 34 از 40 الصفحة السابقة  1 ... 18 ... 33, 34, 35 ... 40  الصفحة التالية

بازگشت به بالاي صفحه

- مواضيع مماثلة

 
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد