فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
+34
stalker
Milassyui
aghaghi
S@M
arman
alimontaz
Heidii
Mihakralj
volant
slevin(HAMID
keyvanmoeini
abnbat
SMAM
jasonbourne
پل کوچولو
ASDALIREZA105
erfan
ramin
edo
Clover
Heidi
sahra_7
Negin 2
Indiana Jones
mehrnaz_sadeghi86
Ishpateka
fazel1994
afsoon520
ahmad1300mo
Emiliano
kazvash
faridonline
babak
59
38 مشترك
صفحه 1 از 40
صفحه 1 از 40 • 1, 2, 3 ... 20 ... 40
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
با سلام خدمت دوستان . شخصیت "هیبت" تا آنجایی که بنده به یاد دارم مربوط به سریالی در مایه های طنز به نام " اغر به خیر" بود و فکر کنم نقش هیبت را که پسری بازیگوش بود را هم آقای اکبر عبدی به عهده داشتند.. وداستان آن هم فکر کنم در مورد آقای "همه فن حریف" بود که در جستجوی همسر از شهر به روستایی آمده بود..همرا با خودرویی مدل بالا ،با تکیه کلام : رنگش متالیکه ! فرمونش هیدرولیکه! و هر جا از این ماشینش تعریف و تمجید می کردند. سریال خاطره انگیزیه و امیدوارم باز هم تو لیست پخش بیاد. سریال مخمصه هم کم و بیش یادمه که داستان فردی بود که با گرفتن پول و پله از دیگران جهت ساختن خانه برای آنها ، و ماجراهایی که در اثر ندانم کاری برای این آقا پیش اومد، بود. ولی نام این آقا قطعأ هیبت نبود وزمان پخش این دو سریال هر دو مربوط به اوایل دهه ۶۰ بود.ahmad1300mo نوشته است:اقای 59 اگه اجازه بدید چند فیلم که مربوط به دهه 60 بود را نام ببرم بلکه بتونید خاطراتی را از این فیلمها زنده کنید . یه مجموعه ای در ماه رمضان پخش میشد بنام "مخمصه " تنها چیزی که یادمه اینه که با شروع شدن این فیلم همه میرفتند پای تلویزیون و نام یکی از بازیگران این فیلم "هیبت " بود . مجموعه دیگری بنام " اسانسور " که اهنگ زیبایی داشت که الان بعد از 30 سال بعضی ها از این اهنگ بعنوان زنگ موبایل استفاده میکنند ( بعدا این اهنگ را برای دانلود میگذارم) تنها چیزی که از این فیلم یادمه اینه که مر بوط به کارمندان اداره ای میشد که صبحها موقع رفتن به سر کار با عجله میرفتند بعد از این که کارت (ساعت زنی ) را میزدند خیلی اهسته میرفتند به اتاقهایشان .
fazel1994- تعداد پستها : 83
Join date : 2011-03-05
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
مقدمه: در اپتدا سپاسگزارم از گرامیان:
" ahmad1300mo " و " فاضل جان "،
برای زنده نگه داشتن خاطرات و توضیحات خوبی که ارایه داشتند.
راستش در گذشته هم بارها خدمت دوستان گفتم که،
ارتباط ذهنی و نقاط مشترک فکری در بین ما بچه های فروم رویایی،
بسیار بالا و جالب توجه هست. در ادامه ی معرفی هنرمندان دهه ی شصت،
پستی را درباره ی یکی از کارگردانان خوب آن دوران آماده داشتم،
که اکنون به برکت مطرح شدن آن موارد توسط دوستان،
زودتر تقدیم میگردد.
--------------------------
مجید بهشتی
مجید بهشتی زاده ی ۱۳۳۴ در شهر کرمان میباشد.
وی دارای فوق دیپلم از انستتیتو بازرگانی کرمان،
لیسانس از دانشکده هنرهای دراماتیک دانشگاه تهران
و مدرک فوق لیسانس از دانشگاه هنر و معماری است.
بازی در تاتر را از سال ۱۳۴۸ آغاز کرد و سپس
به ایفای نقش در تاترها و سریالهای تلویزیونی پرداخت.
مجید بهشتی در دهه ی شصت و اوایل دهه ی هفتاد خورشیدی،
سریالهای موفق بسیاری را در مقام کارگردان هنری
برای کانال یک تلویزیون ایران ساخت است که در ادامه،
کادرهایی خاطره انگیز از آنها، از آرشیو شخصی ایشان تقدیم میگردد.
.
.
.
------------------
زنده یاد رضا ژیان، رضا رویگری و اکبر رحمتی، در سالهای دور
------------------
سریال " ماجراهای آقای همه فن حریف - ۱۳۶۴ " -
میان پرده های هفت قسمتی در برنامه تلویزیونی "کشاورزی محور استقلال".
با سپاس از وبلاگ "فرهنگ مجموعه های تلویزیونی ایرانی" برای اطلاعات تکمیلی.
------------------
سریال " آقای دلار - ۱۳۶۵ " - (دانیل حکیمی در تست گریم)
------------------
سریال " اغر به خیر - ۱۳۶۵ " - پخش در نوروز سال ۱۳۶۶ (زنده یاد فاطمه طاهری)
------------------
سریال " باغ گیلاس - ۱۳۷۲ " - پخش در سال ۱۳۷۳
------------------
.
.
.
جاودان باد یاد خاطرات کودکی و نوجوانی.
شاد و سلامت باشید.
اين مطلب آخرين بار توسط 59 در السبت مايو 11, 2013 9:08 am ، و در مجموع 3 بار ويرايش شده است.
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
ممنون اقای 59 واقعا خاطرات زیادی را در ذهن ما تازه کردی نمیدانم چرا با اینکه سالهای زیادی از ان دوران گذشته است هیچوقت دهه 60 فراموش شدنی نیست از فیلمهای تلویزیون گرفته تا از مدرسه رفتن و دوستان ان دوره برخورد مردم با هم و خیلی چیزهای دیگه هیچوقت فراموش نمیشود.
ahmad1300mo- تعداد پستها : 34
Join date : 2012-04-22
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
59 نوشته است:Emiliano نوشته است:
6. دیدن عکس هایی از "پیک سحر" بی نظیر بود، "59" عزیز. لطفاً اگه فایل ویدئویی شو هم داری، بذار. ممنونت می شم.
..................................................
خبر خیلی فوری و مهم خدمت "59" عزیز (که به یادش بودم) و سایر عاشقان دهه ی 60:
همچنین سپاسگزارم برای یادآوری فیلم "مردی که زیاد می دانست - ۱۳۶۳"،
و لطفی که همیشه داری و بسیار ارزشمند هست. حالا هر زمان که امکان بارگذاری
فایل این فیلم برایت فراهم شد، خرسند خواهیم بود که در فروم رویایی،
مهمان تماشایش گردیم.
سلامت باشی.
.[/size][/color]
1. سلام به همه ی دوستان.
2. "59" عزیز، با توجه به این که بنده برای آپلود و دانلودهای حجیم به کافی نت می یام، اگه اجازه بدید، بعد از تهیه ی فیلم "مردی که زیاد می دانست" به فرمت قابل قبولی، اونو چند تیکه کنم و هر بار، یکی، دو تیکه شو بیارم برای دانلود بذارم.
ضمناً همون جور که عرض کردم، حدود 20 دقیقه ی اول فیلم رو ندارم. مشکلی که نداره؟
اگه در هفته های آتی فیلم کامل رو گیر نیاوردی، به هر ترتیبی شده، اونو واسه ت می ذارم؛ اما، دیر و زود داره، ....
Emiliano- تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
afsoon520 نوشته است:سلام
یک سریالی بود که ماه رمضان پخش شده بود . فکر کنم اسمش " نیمه پنهان ماه" بود. بازیگراش اکرم محمدی، فریبرز سمندرپور، عنایت بخشی ... بود. کسی از این سریال چیزی داره؟
یک سئوال دیگه کسی از فریبرز سمندرپورخبر داره ؟ خیلی وقته تو هیچ فیلم و سریالی ندیدمش .
راستی اگر کسی فیلم 53 نفر را داره لطف کنه در اختیار سایرین قرار بده. خیلی این فیلم رو دوست دارم مخصوصا بازی فریبرز سمندرپور که اسمش تو فیلم صبری بود.
با سلام خدمت تمام دوستان و همچنین خانم یا آقای afsoon 520
من هم ، فیلم 53 نفر با بازی فریبرز سمندرپور را خیلی دوست دارم مخصوصاً قسمتی که رئیس ایشان با بازی مرحوم منصور والامقام به او میگوید که کفش های خریداری شده برای خانم رئیس را باید ببرد عوض کند و کفش به رنگ سبز لجنی برایش بیاورد.
ضمناً یادم هست که در دهه شصت ، یک تاتر تلویزیونی به همین نام با بازی زنده یاد خسرو شکیبایی در نقش زندانی مبارز و فریبرز سمندر پور در نقش مامور ساواک از تلویزیون پخش میشد
اگر دوستان ، چیزی به خاطر می آورند لطفاً ارائه دهند
عید قربان بر همه بندگان مخلص مبارک باد
kazvash
1391/08/05
kazvash- تعداد پستها : 60
Join date : 2011-06-26
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
یه سریالی خارجی بود که فکر کنم از برنامه کودک پخش میشد "فیلمی" بود اسم این سریال یادم نیست ولی اسم چهار پسر بازیگر ان بطور عجیبی هنوز در ذهنم باقی مانده است بنامهای " اکسل - روبیل - رولند و گیدو " یادمه هرموقع که این فیلم شروع میشد ابتدا اسم این چهار پسر را میگفت سپس فیلم شروع میشد . شاید هم اسم فیلم ماجراهای اکسل روبیل رولند وگیدو باشد .
ahmad1300mo- تعداد پستها : 34
Join date : 2012-04-22
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
1. سلام.
2. بچه ها، ضمن لذت بردن از این عکس، اسم این برنامه ی "مهران مدیری" عزیز با "لاله صبوری" دقیقاً چی بود؟
"77"؟
"جنگ 77"؟
"پلاک 14"؟
یا چی؟
2. تیکه های بی نظیر "مدیری"؛ که، انقلابی تو صدا و سیما و کارای طنز بود، هنوز تو یادهاست:
"مریم، می شه بسه؟"، "لطف فرمودید"، "بمله"، "صحیح"، "بله؟"، "سلام علیکم!" و ....
3. "اسمم" عزیز، اینو شما تو آرشیوت داری؟
یادمه قبل از "ببخشید شما" بود.
اين مطلب آخرين بار توسط Emiliano در الأحد ديسمبر 02, 2012 1:44 pm ، و در مجموع 1 بار ويرايش شده است.
Emiliano- تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
یه فیلم داستانی ایرانی تو برنامه کودک چند بار نشون دادن داستانش راجع به یه پسربچه بود که باباش کامیون داشت و بهش میگفتن نمیدونم چی چی لیلاند ( مثلا" حسن لیلاند) که بعدش معتاد میشه و این پسره یه کاری میکنه باباهه اعتیادشو بذاره کنار
Ishpateka- تعداد پستها : 21
Join date : 2011-08-16
Age : 50
آدرس پستي : ishpateka@yahoo.com
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
Ishpateka نوشته است:یه فیلم داستانی ایرانی تو برنامه کودک چند بار نشون دادن داستانش راجع به یه پسربچه بود که باباش کامیون داشت و بهش میگفتن نمیدونم چی چی لیلاند ( مثلا" حسن لیلاند) که بعدش معتاد میشه و این پسره یه کاری میکنه باباهه اعتیادشو بذاره کنار
با سلام
من فکر میکنم این فیلم را دیده ام و یادم هست نقش راننده کامیون را مرحوم رضا ژیان بازی میکرد و اگر اشتباه نکنم ، نقش همسرش را نیز فاطمه نقوی بازی میکرد.
با احترام
kazvash
06/09/91
kazvash- تعداد پستها : 60
Join date : 2011-06-26
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
باسلام
آیا از بین دوستان ، سریال "مرد اول" با بازی ولی اله شیراندامی و مرحوم گرشا رئوفی و مرحوم مهین شهابی را به خاطر دارند؟
با احترام
kazvash
06/09/91
آیا از بین دوستان ، سریال "مرد اول" با بازی ولی اله شیراندامی و مرحوم گرشا رئوفی و مرحوم مهین شهابی را به خاطر دارند؟
با احترام
kazvash
06/09/91
kazvash- تعداد پستها : 60
Join date : 2011-06-26
Emiliano- تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12
انیمیشن تبر
تبر به نویسندگی استاد احمد عربانی درباره حیات در جنگلی زیبا و سرزنده است که با ورود تبری بیمار که درخت ها و بوته گلها را قطع می کرد مورد تهدید قرار می گیرد. تلاش های جداگانه گیاهان به سرانجام نمی رسد اما وقتی گیاهان ارزش اتحاد را در می یابند تبر نابود می شود.
دانلود انیمیشن تبر (کامل)
http://tinyurl.com/c3qtxkj
دانلود انیمیشن تبر (کامل)
http://tinyurl.com/c3qtxkj
fazel1994- تعداد پستها : 83
Join date : 2011-03-05
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
[quote="kazvash"]
با سلام
من فکر میکنم این فیلم را دیده ام و یادم هست نقش راننده کامیون را مرحوم رضا ژیان بازی میکرد و اگر اشتباه نکنم ، نقش همسرش را نیز فاطمه نقوی بازی میکرد.
با احترام
kazvash
06/09/91 [/quote
سلام
اسم فیلم،رهایی بود. داستان راننده کامیونی به نام حسن لیلاند که معتاد شده بود و پسرش "اسد" که محمد تقی بیرجندی" همان فاتح غار دیلمان" نقشش را بازی می کرد ،سعی می کرد مواد فروش را قانع کند که به پدرش مواد نفروشد. مرد مواد فروش"مرتضی ضرابی" در برابر پدرش اسد را به باد کتک می گرفت و حسن لیلاند ترک می کرد و حق مواد فروش را کف دستش می گذاشت
Ishpateka نوشته است:یه فیلم داستانی ایرانی تو برنامه کودک چند بار نشون دادن داستانش راجع به یه پسربچه بود که باباش کامیون داشت و بهش میگفتن نمیدونم چی چی لیلاند ( مثلا" حسن لیلاند) که بعدش معتاد میشه و این پسره یه کاری میکنه باباهه اعتیادشو بذاره کنار
با سلام
من فکر میکنم این فیلم را دیده ام و یادم هست نقش راننده کامیون را مرحوم رضا ژیان بازی میکرد و اگر اشتباه نکنم ، نقش همسرش را نیز فاطمه نقوی بازی میکرد.
با احترام
kazvash
06/09/91 [/quote
سلام
اسم فیلم،رهایی بود. داستان راننده کامیونی به نام حسن لیلاند که معتاد شده بود و پسرش "اسد" که محمد تقی بیرجندی" همان فاتح غار دیلمان" نقشش را بازی می کرد ،سعی می کرد مواد فروش را قانع کند که به پدرش مواد نفروشد. مرد مواد فروش"مرتضی ضرابی" در برابر پدرش اسد را به باد کتک می گرفت و حسن لیلاند ترک می کرد و حق مواد فروش را کف دستش می گذاشت
babak- تعداد پستها : 318
Join date : 2009-09-11
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
سلامkazvash نوشته است:باسلام
آیا از بین دوستان ، سریال "مرد اول" با بازی ولی اله شیراندامی و مرحوم گرشا رئوفی و مرحوم مهین شهابی را به خاطر دارند؟
با احترام
kazvash
06/09/91
یک مجله قدیمی اطلاعات هقتگی داشتیم که به تفصیل درباره این سریال نوشته بود.اولین بازی "اسماعیل محرابی" در نقش حبیب و "ثریا حکمت" در نقش گلناز داستان دخترانی با اسمهای عاتکه و عادله و عاطفه و عاقله و .... زمانی که عادله"،کوچکترین دختر خانواده ،حبیب و گلناز را مشغول راز و نیاز در زیر زمین می دید از همان پنجره داد می زد " مبارکه مبارکه ،دمب حبیب سه چارکه" که این تکه مدتها سر زبان مردم افتاده بود.
babak- تعداد پستها : 318
Join date : 2009-09-11
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
بسیار خرسندم که انجام وظیفه میکنم.ahmad1300mo نوشته است:ممنون اقای 59 واقعا خاطرات زیادی را در ذهن ما تازه کردی نمیدانم چرا با اینکه سالهای زیادی از ان دوران گذشته است هیچوقت دهه 60 فراموش شدنی نیست از فیلمهای تلویزیون گرفته تا از مدرسه رفتن و دوستان ان دوره برخورد مردم با هم و خیلی چیزهای دیگه هیچوقت فراموش نمیشود.
بله کاملن با شما همنظر هستم. البته در تکمیل گفته ی شما،
اضافه میکنم که، کلن دهه های ٧٠ و ٨٠ میلادی یا همان ٥٠ و ٦٠ خورشیدی،
در زمینه های علمی، هنری و فرهنگی، فعالیت های چشمگیر بسیاری را به شکوفایی رساندند،
و این فضای فراموش نشدنی و نوستالژیک هم بخشی از حال و هوای آن دو دهه میباشد.
سلامت باشید.
اين مطلب آخرين بار توسط 59 در الخميس نوفمبر 29, 2012 7:24 am ، و در مجموع 1 بار ويرايش شده است.
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
پیشگفتار:
در اپتدا مراتب سپاس خود را خدمت امیر گرامی "امیلیانو" بیان میدارم
که چند سال پیش، نام اورجینال و عکس از برنامه ی یاد شده ی زیر را،
در اینترنت قرار داد و این پست، به نشان تکمیل گفته های ایشان آماده گردیده است.
و مطلب کوتاه دیگر اینکه،
پست ها و مطالبی که در مورد فیلمها و برنامه های خارجی تقدیم میگردند،
در بیشتر موارد و تا جایی که چهار کلاس اکابر اجازه دهد،
آمیخته ای از برگردان نوشته ها از منابع روسی و آلمانی در این زمینه میباشند.
این رو بر حسب وظیفه نوشتم، چرا که تاکنون در دو پیام خصوصی
که از جانب مهمانان فروم رویایی فرستاده شده بود، دلیل ننوشتن منبع فارسی مطالب،
مورد پرسش قرار گرفته بود که بدین ترتیب پاسخگو هستم.
-------------------------------
پخش با موشی (برنامه ای از موشی)
برنامه ی تلویزیونی "پخش با موشی" یکی از تحسین برانگیزترین برنامه های تلویزیونی
ویژه ی کودکان در آلمان میباشد که برای اولین بار در تاریخ ۱۰ مارس سال ۱۹۷۱،
توسط کمپانی سازنده اش " شرکت رادیو تلویزیون WDR " واقع در آلمان غربی - شهر کلن،
در قسمتهای ۳۰ دقیقه ای، با نام اصلی "داستانهای خنده دار و حقیقی" در روزهای یکشنبه
ساعت ۱۱:۳۰ صبح پخش میگردید و نزدیک به یک سال بعد، یعنی در ۲۳ ژانویه ۱۹۷۲،
نام آن به "پخش با موشی" تغییر داده شد.
سازندگان این برنامه ی "ترکیبی - تلویزیونی"، با انتخاب کودکان بعنوان مخاطبان اصلی خود،
ماهیتی ایجاد نمودند تا این برنامه به بیانی دیگر، همانند آموزگاری مهربان باشد که شاگردانش
در زمینه ی نگاه کردن به تلویزیون، بینندگانی خردسال و "تازه کار" بحساب می آیند و از اینروست که
او با ایجاد بخش های متنوعی همچون: فیلمهای کوتاه انیمیشن، میان برنامه های خنده دار و شادی آفرین
و یک بخش ویژه برای فیلم های مستند، تلاش میکند تا پدیده های علمی و روزمره ی زندگی
و همچنین شیوه ی تولید و عملکرد آنها، در فضایی شاد و دوست داشتنی و البته به زبانی ساده
آموزش داده شود، تا کودکان هر چه بیشتر به یادگیری علم و دانش علاقمند گردند.
با این حال برنامه ی "پخش با موشی" در اپتدای راه روشنگرانه و طولانی خود، به چالش کشیده شد چرا که،
قانون آلمان در آن زمان، دیدن تلویزیون را برای بچه ها تا سن شش سالگی نامناسب تشخیص میداد
و از اینرو بود که "پخش با موشی" در همان آغاز کار، توسط معلمان و متخصصان مراقبت از کودکان،
به عنوان معیاری بحث انگیز برای پرورش بچه ها شناخته و سپس محکوم گردید که البته با گذر زمانی اندک،
توانست شایستگی و توانایی خود را در راه انتقال اطلاعات به نسل خردسال ثابت نماید و بدین سان،
مورد ستایش قرار بگیرد و به جایگاهی برسد که از آن، به عنوان "مدرسه ی ملت" یاد گردد.
"پخش با موشی" در طی بیش از سه دهه حضور موثر و محکم خود در تلویزیون آلمان،
همچنین در بیش از ۱۰۰ کشور دیگر نیز نشان داده شده و از ۷۵ جایزه ی بین الملی بهره مند گردیده است.
--------------------------
برنامه ی ترکیبی - تلویزیونی "پخش با موشی" در سالهای میانی دهه ی شصت خورشیدی،
در بخش صبحگاهی برنامه های کودک کانال دو ایران، با نام "جعبه ی اسباب بازی" پخش میشد.
در میان بخش های مختلف انیمیشن و عروسک های خمیری که تشکیل دهنده ی این مجله ی تصویری بودند،
قسمتی بود که بشکل مستند تهیه میشد و هر بار در آن، شیوه ی ساخت و یا بکارگیری یکی از پدیده ها
و موارد صنعتی اطراف ما نشان داده میشد که بشکل روزمره همه ی انسانها از آنها استفاده میبرند.
چگونگی ساخت شیشه، چاپ دستی و نیمه اتومات بر روی کاغذ یا پارچه در اندازه ی بزرگ و ...،
از مواردی هستند که از این بخش برنامه، در حافظه ی یادمانه سرشت، بر جای مانده است.
این بخش مستند و علمی، برای من از ویژه گی قابل توجهی برخوردار بود چرا که،
در میان فضای کارتون گونه ی برنامه که البته آنهم متفکرانه سوژه یابی و ساخت میگردید،
دیدن انسانها و مکانهای واقعی که همه متعلق به کشور دیگری بودند،
کمی بر جدیت کار میافزود و از همه مهمتر آنکه، جنس تصویرها و فیلمهای این بخش،
بخاطر آنکه در یک دهه ی قبل از زمان پخش آن در ایران، تهیه و تولید شده بودند،
آورنده ی همان حسی بودند که امروز با شهامت از آن، با نام "نوستالژی" یاد میکنیم.
.
.
.
خوب بیاد دارم که در مجموعه برنامه های "پخش با موشی" یا همان "جعبه ی اسباب بازی" خودمان،
یک فیلم کوتاه داستانی و دو قسمتی، برای چندین بار تکرار و پخش گردید که به شیوه ی انیمیشن
با استفاده از تصاویر پردازش شده و عکس برداری از آنها ساخته شده بود. سوژه ی اصلی کار
که یک موش بزرگ خرمایی بود (با قهرمان اصلی برنامه "موش نارنجی" اشتباه نشود)،
در کانالهای زیر شهر زندگی میکرد و بسیار خواستار آن بود تا دنیای بالا! و بیرون را ببیند که البته
یک روز در پی دوندگی های بسیاری که به اینسو و آنسو در کانالهای نیمه تاریک داشت،
از راه دریچه ی دایره ای شکل یکی از خیابانها که باز بود، به بیرون راه می یافت.
این فیلم نقاشی متحرک که تا اندازه ای میتوان آنرا "فتوانیمیشن" نامید،
از دید حافظه ی کودکی هایم، در تناژهای دو رنگ قهوه ای و سیاه کار شده بود
و زمانی که موش خرمایی به بیرون و خیابان آسفالت راه می یافت، از آنجا که نزدیک شب بود،
رنگ قرمز برای نشان دادن چراغهای راهنمایی و ماشینها به کار افزوده میشد و هچنین
در تمامی نماهای آن، موش بخاطر قرار داشتن در مرکز توجه و دارا بودن سوژه ی اصلی،
با کادرهایی بسته و درشت نشان داده میشد و بقیه ی مکانها و اتفاقات، بشکل عکسهایی ثابت بودند
که در پس زمینه و از سطح نگاه سوژه به آنها، توسط دوربین نشان داده میشدند.
برای نمونه، از ماشینها فقط چرخ ها و چراغ هایشان و از انسانها، تنها قسمتی از پاها
و کفش هایشان معلوم بود که او از کنارشان با ترس میدوید و فرار میکرد.
سرانجام موش خرمایی که به آرزویش و دیدن شهر رسیده بود، خود را در فضایی ناآرام
و شلوغ احساس میکرد که جایی برایش جز جوی کنار خیابان، برای پناه بردن وجود نداشت.
شلوغی و صدای آدمها از کافه و رستوران کنار خیابان که تنها قسمت از ویترین آن
در کادر نشان داده میشد، نشانی بود از گرفتار شدن او در محیطی که به آن تعلق نداشت و حال،
بازگشت به همان جایی که از آن گریخته بود، آرزویش بود.
-------------------------------
دوستان گرامی، کلیپ تصویری ۱۱ دقیقه ای زیر که تقدیم میگردد،
دربردارنده ی قسمتهایی از بخش علمی و مستند "پخش با موشی" همراه با
مشهورترین وله های کارتونی با شرکت موش نارنجی و فیل کوچک میباشد
که دیدنشان برای کودکان و نوجوانان دهه ی شصت، بی شک خاطره انگیز خواهد بود.
قسمتهای بکار رفته در این کلیپ، در طی سالهای ۱۹۷۱ تا ۱۹۷۶ در آلمان تولید شده اند
که یک دهه پس از آن، از کانال دو تلویزیون ایران، در "جعبه ی اسباب بازی" پخش میشدند.
قسمتهایی از برنامه ی تلویزیونی "پخش با موشی (جعبه ی اسباب بازی)".
کلیپ تصویری در یک فایل فشرده:
http://elmond.persiangig.com/Die%20Sendung%20mit%20der%20Maus%20-%20(Dahe%2060).wmv/download
.
.
.
جاودان باد یاد خاطرات کودکی و نوجوانی.
شاد و سلامت باشید.
اين مطلب آخرين بار توسط 59 در الخميس يونيو 19, 2014 10:06 am ، و در مجموع 7 بار ويرايش شده است.
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
1. فایل و مطالب بالا بی نظیر بود، "59" عزیز و ممنونم از زحماتی؛ که، برای ترجمه ش کشیدی. متشکرم ازت. آس بود!
2. این فایل رو قبلاً هم گذشاته م؛ اما، از اونجا که، تو این سال ها دوستان زیادی به جمع ملحق شده ن، الآن بهترین زمان برای آپلود مجددشه. این فایل مکمل فایل 11 دقیقه ای شماست و شامل اون موجودات هپلی و خپله؛ که، همه ش گلابی می خوردن و به دوربین نگاه می کردن:
http://s2.picofile.com/file/7572141070/Die_Sendung_Mit_Der_Maus.rar.html
3. و این هم "توکتو"؛ به درخواست "فاضل" عزیز و با تشکر از "بابک"؛ که، اول بار لینک فایلشو برامون گذاشت:
http://s1.picofile.com/file/7572144729/Four_Stories_Of_Tuktu_Tokto_1_.rar.html
4. پسورد دو فایل فوق تنها برای اعضای فعال ارسال می شه.
5. این پست رو می خواستم تو تاپیک کارتون ها بذارم؛ اما، به احترام دوست خوبم، "59"، اینجا می ذارم و مطمئنم دوستان این سری رو خرده نمی گیرن.
Emiliano- تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
1. قبلاً از "رضا معینی" عزیز و "نام ها و نشانه ها"ش فایل گذاشته بودم؛ اما، به درخواست دوست نازنین و فعالمون، "فاضل" عزیز، دوباره آپش می کنم:
http://s3.picofile.com/file/7572150000/Namha_Va_Neshaneha.rar.html
2. پسورد تنها برای اعضای فعال ارسال می شه.
Emiliano- تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
1. با سلام به همه ی دوستان، با توجه به مشکلاتی؛ که، حجم بالای "مردی که زیاد می دانست" به وجود آورد، این فیلم رو مجدداً با یه فرمت دیگه و تو یه جلسه (امروز) براتون آپلود می کنم.
2. لطفاً فایل های قبلی رو دور بریزید؛ چون، هیچ کاربردی دیگه ندارن.
من هم همه ی لینک های قبلی رو پاک کردم و در زیر، لینک های جدید می یان.
از این بابت شرمنده ی دوستانم؛ اما، علتش کمبود حجم "پیکو فایل" بود.
یادمه دوست عزیزم "59" هم قبلاً فیلم های زیادی رو با حجم زیر 100 مگ آپلود کرده بودن؛ که، این کار خیلی بهتر از اینه؛ که، این مشکلات به وجود بیاد.
این فیلم رو به همین دوست عزیز؛ یعنی، "59" تقدیم می کنم.
3. فقط، باز هم می گم: دقت کنید که فیلم پس از دانلود همه ی این قسمت ها (و نمی تونید با دانلود یک یا دو قسمت اونو مشاهده کنید) و در نهایت با کلیک روی دانلود قسمت آخر (کم حجم و دستور به DOS) به دست می یاد. پس از دانلود یک یا دو قسمت به تنهایی خودداری بفرمایید:
http://s1.picofile.com/file/7572093759/Mardi_Ke_Ziad_Midanest_mp4_WinmendSp0.html
http://s1.picofile.com/file/7572118923/Mardi_Ke_Ziad_Midanest_mp4_WinmendSp1.html
http://s1.picofile.com/file/7572137418/Mardi_Ke_Ziad_Midanest_mp4_WinmendSp2.html
http://s1.picofile.com/file/7572202040/Mardi_Ke_Ziad_Midanest_mp4_WinmendSp3.html
http://s3.picofile.com/file/7572211177/Mardi_Ke_Ziad_Midanest_mp4_WinmendSp4.html
http://s1.picofile.com/file/7572228595/Mardi_Ke_Ziad_Midanest_mp4_WinmendSp5.html
http://s2.picofile.com/file/7572266769/Mardi_Ke_Ziad_Midanest_mp4_WinmendSp6.html
http://s2.picofile.com/file/7572287739/Mardi_Ke_Ziad_Midanest_mp4_WinmendSp7.html
4. اکنون حتماً فایل زیر را دانلود و بر روی آن کلیک نمایید تا فیلم شما سر هم شود:
http://s1.picofile.com/file/7572081612/Mardi_Ke_Ziad_Midanest_mp4.bat.html
5. نکته: این کار رو به کمک نرم افزار WinMend File Splitter 1.3.2.0 انجام داد ه م .
Emiliano- تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
باسلام به همه دوستان
و با تشكر از بابك به خاطر مطالب ايشان در مورد سريال مرد اول
از دوستان ، كسي در مورد سريال پليسي چنگك مطلبي دارد يا خير ؟
يادم هست در يكي از قسمتهايش ، محمد مطيع در نقش برادر مقتول به عنوان متهم دستگير شد.
با تشكر
kazvash
91/09/18
و با تشكر از بابك به خاطر مطالب ايشان در مورد سريال مرد اول
از دوستان ، كسي در مورد سريال پليسي چنگك مطلبي دارد يا خير ؟
يادم هست در يكي از قسمتهايش ، محمد مطيع در نقش برادر مقتول به عنوان متهم دستگير شد.
با تشكر
kazvash
91/09/18
kazvash- تعداد پستها : 60
Join date : 2011-06-26
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
دوستان سلام
نوروز سال 80 تلویزیون یه فیلم نشون داد فکر کنم مال کشور انگلستان بود اسمش خاطرات دو نوعروس بود فکر میکنم راجع به دو تا دختر جوون بود که یکیشون با یه مرد میانسال ازدواج کرد و اون یکی اول عاشق یه مرد مسن شد و تو زندگیش شکست خورد و بعد با یه مرد جوون ازدواج کرد و تو اون زندگیش هم شکست خورد اگه کسی اسم اصلی فیلم رو میدونه یا لینکی ازش داره خواهش میکنم برام بذاره
ممنونم
نوروز سال 80 تلویزیون یه فیلم نشون داد فکر کنم مال کشور انگلستان بود اسمش خاطرات دو نوعروس بود فکر میکنم راجع به دو تا دختر جوون بود که یکیشون با یه مرد میانسال ازدواج کرد و اون یکی اول عاشق یه مرد مسن شد و تو زندگیش شکست خورد و بعد با یه مرد جوون ازدواج کرد و تو اون زندگیش هم شکست خورد اگه کسی اسم اصلی فیلم رو میدونه یا لینکی ازش داره خواهش میکنم برام بذاره
ممنونم
mehrnaz_sadeghi86- تعداد پستها : 7
Join date : 2012-02-08
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
Emiliano نوشته است:
1. با سلام به همه ی دوستان، با توجه به مشکلاتی؛ که، حجم بالای "مردی که زیاد می دانست" به وجود آورد، این فیلم رو مجدداً با یه فرمت دیگه و تو یه جلسه (امروز) براتون آپلود می کنم.
2. لطفاً فایل های قبلی رو دور بریزید؛ چون، هیچ کاربردی دیگه ندارن.
من هم همه ی لینک های قبلی رو پاک کردم و در زیر، لینک های جدید می یان.
از این بابت شرمنده ی دوستانم؛ اما، علتش کمبود حجم "پیکو فایل" بود.
یادمه دوست عزیزم "59" هم قبلاً فیلم های زیادی رو با حجم زیر 100 مگ آپلود کرده بودن؛ که، این کار خیلی بهتر از اینه؛ که، این مشکلات به وجود بیاد.
این فیلم رو به همین دوست عزیز؛ یعنی، "59" تقدیم می کنم.
3. فقط، باز هم می گم: دقت کنید که فیلم پس از دانلود همه ی این قسمت ها (و نمی تونید با دانلود یک یا دو قسمت اونو مشاهده کنید) و در نهایت با کلیک روی دانلود قسمت آخر (کم حجم و دستور به DOS) به دست می یاد. پس از دانلود یک یا دو قسمت به تنهایی خودداری بفرمایید:
http://s1.picofile.com/file/7572093759/Mardi_Ke_Ziad_Midanest_mp4_WinmendSp0.html
http://s1.picofile.com/file/7572118923/Mardi_Ke_Ziad_Midanest_mp4_WinmendSp1.html
http://s1.picofile.com/file/7572137418/Mardi_Ke_Ziad_Midanest_mp4_WinmendSp2.html
http://s1.picofile.com/file/7572202040/Mardi_Ke_Ziad_Midanest_mp4_WinmendSp3.html
http://s3.picofile.com/file/7572211177/Mardi_Ke_Ziad_Midanest_mp4_WinmendSp4.html
http://s1.picofile.com/file/7572228595/Mardi_Ke_Ziad_Midanest_mp4_WinmendSp5.html
http://s2.picofile.com/file/7572266769/Mardi_Ke_Ziad_Midanest_mp4_WinmendSp6.html
http://s2.picofile.com/file/7572287739/Mardi_Ke_Ziad_Midanest_mp4_WinmendSp7.html
4. اکنون حتماً فایل زیر را دانلود و بر روی آن کلیک نمایید تا فیلم شما سر هم شود:
http://s1.picofile.com/file/7572081612/Mardi_Ke_Ziad_Midanest_mp4.bat.html
5. نکته: این کار رو به کمک نرم افزار WinMend File Splitter 1.3.2.0 انجام داد ه م .
امیر جان سنگ تمام گذاشتید،
من شرمنده شما هستم،
آروزی من دیدن این فیلم بود که شما برآورده کردید.
همچنین بسیار خرسند هستم که پست "پخش با موشی"،
مورد توجه و لطف شما قرار گرفته.
سلامت باشی.
-----------------------------
پی نوشت:
فیلم هنرپیشه با کیفیت دیداری متوسط و حجم مناسب ٩٠ مگابایت،
تقدیم به امیر گرامی و سپاس دوباره از ایشان،
برای ضبط و انتشار فیلم "مردی که زیاد میدانست".
فیلم کامل "هنرپیشه - ١٣٧١" در یک فایل فشرده:
http://elmond.persiangig.com/Honarpishe%20-%20(1371).rar
.
.
.
سلامت باشید.
اين مطلب آخرين بار توسط 59 در السبت مايو 11, 2013 9:01 am ، و در مجموع 4 بار ويرايش شده است.
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
فریماه فرجامی
فریماه فرجامی در سال ۱۳۳۱ در تهران متولد شد. مدرك ليسانس دراماتيك را از دانشكده هنرهای دراماتيك
در سال ۱۳۵۶ دريافت كرد. فعاليت هنري را از سال ۱۳۵۵ با گويندگي در نمايش های راديويي تجربه كرد
و بازی در نمايش تلويزيوني " آدمك مومي " را از همان سال آغاز كرد. همچنين بازي در سينما را
از سال ۱۳۵۹ با فيلم "گفت هر سه نفرشان" به كارگرداني "غلامعلي عرفان" شروع نمود.
فریماه فرجامی در کارنامه ی هنری خود، ۱۷ فیلم را در مقام بازیگر دارد.
------------------
------------------
------------------
.
.
.
-------------------------
پخش فیلمهای سینمایی در دهه ی شصت و سالهای اپتدایی از دهه ی هفتاد،
محدود به زمان و ساعت های ویژه ی خود در دو کانال تلویزیونی آن روزگاران بود.
کانال یک، پنجشنبه شبها دیر وقت و جمعه عصرها در صورت برخورد نکردن با مناسبتهای مذهبی،
به پخش فیلمهای سینمایی ایرانی و خارجی میپرداخت. فیلم ایرانی "زنگها - ۱۳۶۴"،
یکی از فیلمهایی بود که در سالهای ۶۵ و ۶۶، به طور مرتب پنجشنبه شبها برای پخش،
به روی آنتن کانال یک صدا و سیما میرفت که تکرار پخش آن در آن زمان غنیمتی بشمار میامد.
کانال دو نیز در پنجشبه شبها، حدود ساعت ۹ اقدام به پخش فیلم سینمایی ایرانی مینمود.
فیلمهای ماندگاری همچون: " خط پایان - ۱۳۶۴"، "گمشده - ۱۳۶۴" و ... از جمله فیلمهایی بودند
که گاهی بصورت منظم و پی در پی، در هفته های متوالی باز پخش میشدند و ساختار استوار آنها،
هیچگاه موجب تکراری شدن و دلزدگی برای تماشاگر تلویزیون نمیگردید.
فیلم سینمایی "بی پناه - ۱۳۶۵" به نویسندگی و کارگردانی " عليرضا داوودنژاد"،
با بازی : " فريماه فرجامی"، "عبدالرضا اكبريی" و "مصطفي طاری"،
یکی دیگر از فیلمهای دوره ی شصت بود که بارها از کانال دو در بخش فیلم سینمایی ساعت ۹،
پنجشبه شبها نشان داده میشد. فضای ابرآلود و پر از رنج و مشکلاتی که در فیلم نشان داده میشد،
همراه با چهره های غم زده و افسرده ناک بازیگران فیلم در آن دوره ی زمانی،
چندان ناخوشایند هم به نظر نمیرسید و اکنون نیز جزوی از خاطرات گشته و یادآور آنها میباشد.
تقدیم به بچه های دیروز که همچنان وفادار به کودکی ها هستند.
فیلم کامل "بی پناه - ۱۳۶۵" در یک فایل فشرده:
http://www.4shared.com/rar/PcHSu1UY/Bi_Panah-1365_1_.html
.
.
.
جاودان باد یاد خاطرات کودکی و نوجوانی.
شاد و سلامت باشید.
اين مطلب آخرين بار توسط 59 در السبت مايو 11, 2013 9:00 am ، و در مجموع 1 بار ويرايش شده است.
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
گفت وگو با اساتيد دوبلاژ : منوچهر اسماعیلی و ناصر طهماسب ، دربارهی دوبله در فیلمهای مرحوم علی حاتمی
وَرَم حـــســــی کــــلـــمـــات
گفتوگو کننده: نیروان غنیپور
منوچهر اسماعیلی در آثار حاتمی
حسن کچل: مدیر دوبلاژ و گویندهی نقشهای حسن کچل، همزاد حسن کچل، سلمانی، درویش
خواستگار: مدیر دوبلاژ و گویندهی نقشهای آقای خاوری و معمار (عنایت بخشی)
ستارخان: گویندهی نقش ستارخان
سوتهدلان: گویندهی نقش مجید
حاجی واشنگتن: فقط هلهلهی سرخپوست کمالالملک: گویندهی نقشهای کمالالملک و ناصرالدین شاه
هزار دستان: گویندهی نقشهای رضا خوشنویس/ تفنگچی (جمشید مشایخی)، خان مظفر (عزتالله انتظامی)، شعبون استخونی (محمدعلی کشاورز)، عمو نشاط (جمشید لایق)
مادر: گویندهی نقشهای محمدابراهیم (محمدعلی کشاورز)، غلامرضا (اکبر عبدی) و برادر ناتنی عرب (جمشید هاشمپور)
ناصر طهماسب در آثار حاتمی
حسن کچل: گویندهی نقشهای پارچهفروش (صادق بهرامی) و حسن رضییانی باباشمل: بهمن مفید
خواستگار: جمشید لایق، جهانگیر فروهر و چند نقش کوچک
سوتهدلان: مدیر دوبلاژ و گویندهی نقشهای دکتر (جهانگیر فروهر)، سعید نیکپور، عروسیگردان، عکاس
حاجی واشنگتن: مدیر دوبلاژ و گویندهی نقش میرزا محمود خان دیلماج
کمالالملک: مدیر دوبلاژ و گویندهی نقشهای مظفرالدین شاه (علی نصیریان) و یارمحمد (اسماعیل محمدی)
هزار دستان: گویندهی نقشهای ابوالفتح (علی نصیریان)، جهانگیر فروهر (شف گارسون گراند هتل)، استاد گلگلاب (اسماعیل محمدی)، آژان (نعمتالله گرجی) و اسماعیل محرابی
مادر: مدیر دوبلاژ
-----------------------------------------------
در سالهای اخیر بحثهای فراوانی دربارهی ویژگیهای سینمای حاتمی مطرح شده و در این میان، یکی از ویژگیهای مهجور ماندهی این سینما که تاکنون به طورکامل و موشکافانه به آن پرداخته نشده موضوع دوبله در آثار حاتمی است. دوبله در آثار حاتمی فراتر از صداگذاری یا نوعی فارسیگویی صرف، تبدیل به نوعی «شخصیت» شده است. در این باره، پای صحبتهای دو یار دیرین حاتمی نشستیم؛ منوچهر اسماعیلی و ناصر طهماسب، دو بزرگمرد دوبلهی ایران که بهسختی راضی به گفتوگو دربارهی خود میشوند، بهسادگی و بااشتیاق حاضر به این گفتوگو شدند تا دربارهی جنبهی مهمی از شخصیت هنری حاتمی صحبت کنند.
آشنایی شما با زندهیاد علی حاتمی به چه زمانی برمیگردد؟
اسماعیلی: ناصر [طهماسب] آشنایی بیشتری با زندهیاد داشت.
طهماسب: علی حاتمی چون دوبله را خیلی دوست داشت به استودیوها میآمد. حتی با مرحوم محمدعلی زرندی (مدیر دوبلاژ، همسر تاجی احمدی، دوبلور فیلمهای نورمن ویزدوم) در استودیو شهاب هم رفیق شده بود. بعدها وارد کار تبلیغات شد و در کنارش نمایشنامه مینوشت. در هر کاری که میکرد استعداد غریبی از خود نشان میداد. بعد کمکم وارد سینما شد. در اولین فیلمش حسن کچل، از متن نمایشی «پهلوان کچل» الهام گرفت که در گذشته آن را کار کرده بود.
حسن کچل در کدام استودیو دوبله شد؟
اسماعیلی: در استودیو «طنین» که در خیابان رامسر بود. هنوز هم هست؟
طهماسب: نه، از زمانی که صاحبش پرویز اتابکی فوت کرد، تعطیل شد.
یک مدیر دوبلاژ وظایف کاملاً مشخص و متداولی دارد، مانند انتخاب گویندگان، مراحل سینک، توضیح دربارهی نقشگویی و... اما در مورد علی حاتمی به دلیل علاقه و تسلط به دوبله، ظاهراً قضیه کمی فرق داشت. رابطهی شما به عنوان مدیر دوبلاژ با او چهگونه بود؟
طهماسب: حاتمی با دوبله، فیلمش را تألیف میکرد. یعنی زمان نوشتن فیلمنامه و شکل دادن به نقشها، همزمان به صدای شخصیتها فکر میکرد. دقت داشت که هر نقش باید با کدام صدا اجرا شود و اگر پیشنهاد خوبی هم مطرح میشد، قبول میکرد. ارتفاع کار دوبلورها را در ظاهر نمیدانست اما به تواناییهایشان اشراف داشت.
در واقع با آگاهی کامل از فرایند دوبله، به داستان و شخصیتها جان میداد.
طهماسب: یک چیزهایی گفتنی نیستند. اینها سبک منحصر به فرد او بود. من با کارگردانهای زیادی در ایران کار کردهام؛ برخی از آنها در جریان دوبلهی فیلمشان، حتی وارد اتاق دوبله هم نمیشدند. کسی که دیالوگ خودش را گوش نمیدهد معلوم است که چی نوشته! مگر میتوان اینها را با حاتمی مقایسه کرد که با گوشت و خونش مینوشت. بعضی فقط دنبال این بودند که دوبلهی فیلمشان به سرعت تمام شود. علی حاتمی اینگونه نبود. صدا برایش خیلی اهمیت داشت. دوست داشت وَرَم حسی کلمات را با صداهایی خاص تزیین کند. دیالوگهایش وزن داشت. حسن کچل پر از شعر و آواز بود و همین دوبلهاش را خیلی مشکل کرد. اگر صدای این فیلم خوب از آب درنمیآمد، اصلاً ساخته نمیشد و دیده نمیشد. حاتمی پس از موفقیت حسن کچل، میخواست فیلمی موزیکال با همکاری بیژن مفید بسازد. بابا شمل را ساخت و با چنگیز جلیلوند کار کرد، اما کار نگرفت چون در حسن کچل صدا برای خودش شخصیت داشت. طوقی، ستارخان و قلندر فیلمهای ناکام و مغشوش حاتمی بودند. او اهل قدرت نبود، به همین دلیل کمکم خودش را جمعوجور کرد.
اما با سوتهدلان بازگشت باشکوهی به سینمای مورد علاقهاش داشت. فیلمی که از نظر دوبله یکی از شاهکارهاست و شاعرانهترین دیالوگها را در آن میشنویم که هنوز تازه است.
طهماسب: ما فکر میکردیم سوتهدلان نمیتواند کاری اساسی باشد. حاتمی فیلم را ابتدا برای تدوین داده بود به طلعت میرفندرسکی که همسر هوشنگ بهارلو، فیلمبردار فیلم، بود. سوتهدلان خیی طولانی بود و پس از تماشایش، دیدند با آن محلههای کجوکوله و آدمهایی با شکل و قیافهی بهخصوص قصه پیش نمیرود. برای تدوین دوباره فیلم را به موسی افشار سپردند و سپس دوبله شد. هیچ امیدی به این توفیق اساسی نبود و کسی فکر نمیکرد از آن اثر ماندگاری درآید و ما احساس نمیکردیم که دیالوگها اینقدر نیرو داشته باشند.
همه باور داریم که سوتهدلان آموزشگاه دوبله است. کار همهی گویندگان فوقالعاده از آب درآمده؛ از چنگیز جلیلوند که به جای جمشید مشایخی نقش میگوید تا گویش شیرازی زهره شکوفنده به جای فخری خوروش.
طهماسب: حاتمی گفت که باید جلیلوند نقش مشایخی را بگوید. پرسیدم چرا؟ گفت میخواهد یادآور نقش «سلطان صاحبقران» باشد. در طول ده تا پانزده روزی که سوتهدلاندوبله شد همهی بچهها مایه گذاشتند؛ بهخصوص جلیلوند. این فیلم در اتاق دوبلاژ ساخته شد.
همیشه این پرسش مطرح بوده که منوچهر اسماعیلی چهگونه به چنین صدایی به جای شخصیت اصلی رسیده و در چه وضعیتی با قدرت کامل این نقش را از نو خلق کرده است. اما بهتر است از حسن کچل آغاز کنیم که آغاز همکاری شما و حاتمی بود.
اسماعیلی: ناصر باعث و بانی آشنایی من و حاتمی بود. ابتدا شناختی از او نداشتم اما بعد که در دو جلسه با هم صحبت کردیم، دیدم زیر این حجب و حیا چه اقیانوسی خوابیده. چیزی که ما دنبالش میگشتیم، همه در علی حاتمی بود؛ نوعی آرامش و متانت درونی و بیرونی داشت. با وجود تمام سپر و سلاحی که همواره در گفتوگوها و بحثهای دوطرفه داشتم، زمانی که به حاتمی میرسیدم خلع سلاح میشدم. خودم را خلع سلاح کردم چون دیدم فایدهای ندارد، اینجا نبرد فکر و اندیشه است. بنابراین با هم دوست شدیم. متن را به من داد و توضیح داد که ساختار ریتمیکی دارد و صدای این آدمها را به این شکل میخواهم و تأکید بیشتری هم بر روی ناصر داشت و تمام خواستههایش را خیلی روشن و شفاف برایم گفت. دو کارگردان در طول تاریخ سینمای ایران برای ما دوبلورها، بهخصوص من و ناصر قابل احترام بودند؛ نه آنها بدون اذن ما و نه ما بدون اجازهی آنان آب نخوردیم. یکی علی حاتمی بود و دیگری ناصر تقوایی. چون این دو بهقدری در کارشان راستگو بودند که ارزنی از حقهبازی و شیادی در کارشان پیدا نمیکردید. وقتی چنین صداقت عریانی را میبینید، مجبورید به جای جبههگیری، همدلی کنید و بیاموزید. حاتمی تکتک نقشها را برایم تشریح کرد. گفت که شخصیت «خرمگس معرکه» این آدم است با این ویژگیها؛ کسی که پشت شهرفرنگ است، این خصوصیت را دارد و اجزای دیالوگها بر اساس تکنیک ترانه است. اولین درس مشورت را اینجا از حاتمی آموختم و چه خوب هم یاد گرفتم و حلالم باشد. با خودم میگویم نوش جانم و گوارای وجودم! بر اساس این انتخابها رفتیم جلو. میگفت دوست دارم این نقش را نیکو [خردمند] بگوید. منوچهر والیزاده تا آن زمان دیالوگ ریتمیک نخوانده بود اما آنقدر این نقش کوتاه را قشنگ ادا کرد که همه لذت بردیم. نقشه از او بود و رگهیابی معدن از ما. بنابراین یک ماه دوبلهاش طول کشید و این وسط خوانندگانی مانند مرحوم سوسن و مهتاب هم به کار اضافه شدند. خودم بجز نقش «حسن کچل»، شخصیتهای ریشتراش، درویش و قلندر را گفتم ولی شاهبیتش دست ناصر بود که نقش بزاز و حسن رضیانی را گفت. اینها را بدون تعارف جلو رویش میگویم. نقش پهلوان را به جلیلوند دادم و با اصرار حاتمی جای همزاد هم حرف زدم. او میگفت میخواهم صدای همزاد را مثل شیوهی گفتنت به جای «تری توماس» بگویی که شاد و مفرح باشد. حاتمی خیلی چیزها را در مغز من گشود، همان طور که علی کسمایی اولین پرده را از مقابل چشمانم کنار زد. علاقهاش به دوبله به قدری بود که اعترافهای اغراقآمیزی میکرد و میگفت بهترین لباسهایم را سر دوبله میپوشم و در شبی که فردا صبحش میخواهم سر دوبله حاضر شوم بیشترین التهابها را دارم. حداقل من و ناصر این را میفهمیدیم و تا این لحظه پس از این دو کارگردان بزرگ نفر سومی را سراغ نداریم که آنچنان مجذوب دوبله باشد. علی حاتمی به طور رسمی اعلام میکرد که فیلمم را در اتاق دوبله میسازم. در موردسوتهدلان، به دلیل شایعهپراکنیها و نقل قولهای کاذب مطبوعات و محافل، ابتدا اکراه داشتم حرف بزنم.
با شناختی که حاتمی از کار دوبله داشت و اطلاع از سابقهی دوبلوری بهروز وثوقی، چرا در دو فیلمی که با این بازیگر ساخت، از صدای او در دوبله استفاده نکرد؟
طهماسب: چون وثوقی متوجه دیالوگهای حاتمی نمیشد. حاتمی طوری ابزار کارش را سر هم میکرد که اثرش ماندگار شود. اتفاقی که در مورد سایر سینماگران کنونیمان نمیافتد. او نگاه دیگری به همهی عوامل فیلمش داشت حتی بر روی نوازندگان موسیقی. میخواهم بگویم پس از مرگ حاتمی، تقریباً همهی افرادی که با او کار میکردند یتیم شدند. او پدرانه رفتار میکرد و عطوفت بسیار نسبت به داشت. برای بهتر شدن کار، زندگیاش را نابود میکرد. میلان کوندرا میگوید: «من خانهی زندگیام را نابود کردم به خاطر خانهی ادبیات.» حاتمی سختی و زحمت زیادی را به جان میخرید. تصورش هم سخت است که همهی همکاران را جمع کنی و در بهترین نقطهی هنریشان نفوذ کنی و به عالیترین نتایج برسی. خیلی از همکاران حاتمی هنوز در سینمای ایران هستند، اما برای هیچکدام اتفاق مهمی نمیافتد. واقعاً فکر کنید بعد از او بازیگران اصلی فیلمها و سریالهایش تن به چه کارهایی دادند.
اسماعیلی: همیشه میگفت فلان نقش را باید طهماسب بگوید. در واقع برخوردش با ما دو نفر، برخورد کارفرما و کارمند نبود، یک جور نیازمندی تاریخی بود. میگفت عجیب است که من یک هفته راجع به نقش مجید ظروفچی با این بازیگر صحبت کردهام؛ آنقدر که تو راه را در سه ثانیه کوتاه کردی، او در سه ساعت و سیوسه دقیقه و سیوسه ثانیه نتوانست به آن برسد!
گذشته از حواشی مطبوعات و شایعهها، چرا در ابتدا تمایلی به صحبت کردن در سوتهدلان نداشتید؟
اسماعیلی: حاتمی گفت هنوز به صدای نقش نرسیدهایم، حتی دوبله هم کردیم ولی نشد. وثوقی هم گفت نقش را من بازی کردم اما حاتمی صدایم را نمیپسندد. نقشها را که تشریح میکرد هیچ شتابی نداشت و ما خیلی زود به اصل مطلب میرسیدیم. حاشیهگویی و فخرفروشی در کار نبود و حاتمی نیاز به تبلیغات نداشت و ما این شانس را داشتیم که در تور خوب آدمی افتاده بودیم. این حس شخصی من است و فکر کنم ناصر هم در این قضیه شریکم باشد.
طهماسب: بله، کاملاً.
اسماعیلی: همهی دیالوگهای سوتهدلان سوز دل حاتمی بود. بیاغراق بگویم وقتی دیالوگها را میخواند مثل رودخانهای جاری بود. حظ و لذت آن لحظهها در اتاق ضبط بیشتر از اجرای فیلمش بود.
طهماسب: حاتمی در سوتهدلان دیالوگهای فوقالعادهای دارد و تألیفی که میگویم همینجاست. این نقش طوریست که انگار اسماعیلی نوشته، این طور نیست؟ نه دیگر اثری از نویسنده است و نه از خودش و در فرایندی شهودی، بیاختیار در بستر خلق هنری رهسپار است. اتفاقی که بعدها هم در کار اسماعیلی افتاد اما هیچکدام ـ حتی مادر ـ شباهتی به سوتهدلان ندارد.
این نحوهی نقشگویی باعث شده که بازی بازیگران هم پررنگ جلوه کند، مانند نقش دکتر با نقشآفرینی زندهیاد جهانگیر فروهر.
طهماسب: فروهر در صحنهی ملاقات با اقدس، با تلفن صحبت میکند. حاتمی گفت یک کاریش بکن، این حرفهای جدی به شخصیت دکتر نمیچسبد. من هم چندتا کلمهی نازل در دهانش گذاشتم. اینها به نظرم چندان مهم نیست، مهم این است که کار ساخته شده و اعلا از آب درآمده!
انتخاب صدای نجما فروهی برای نقش «اقدس» چهگونه بود؟
طهماسب: شهره آغداشلو خودش آمد تست صدا داد. صدایش هم خیلی خوب به نقش میخورد ولی فروهی کار بلد بود و تمام ریزهکاریها را برای صدای نقش اقدس لحاظ میکرد. اخیراً در سریال مدار صفردرجه صحبت کردم (به جای نقش تئودور آستروک)، به حسن فتحی گفتم اینها ایرانی نیستند، این زبان مانند زبان دفتر اسناد و املاک آن موقع است. دیالوگ انسان همانی است که مجید به برادرش میگوید: «تو حبیباللهی، حبیب خدایی.» این دیالوگ شنونده را دیوانه میکند. در صحنهی پایانیکمالالملک به جای اسماعیل محمدی حرف زده بودم. او وقتی برای کمالالملک سیب آورد، گفت: «آبوهوای تبعید، سیب رو هم رنجور میکنه.» آن زمان متوجه طعم این دیالوگ نشدم، بعد که دقت کردم تنم لرزید که چهقدر خوب شده است. آدم نازنینی مانند حاتمی وقتی کاری از من میخواست، باید به بهترین شکل انجام میدادم. یکی از کارگردانان روزی پرسید: چرا دوبلهی فیلمم خوب نمیشود؟ گفتم: دوبلهی خوب تعلق به کارگردان خوب دارد. اینها یک نوع رقص روحی است.
و نکتهی بسیار مهم دیگر، عملکرد عالی دیگر دوبلورهاست در فیلمهای حاتمی. به تعداد گویندگان سریال هزاردستان که نگاه میکنیم، احساس میکنیم در این مرحله هم با یک اثر عظیم روبهرو هستیم.
اسماعیلی: در هزاردستان مرحوم عزتالله مقبلی به جای جعفر والی صحبت میکرد. نوع ارتباط حاتمی با او و دیگر گویندگان، منحصربهفرد بود. گاهی مقبلی در برابر توضیحها و تشریحهای حاتمی احساس میکرد که انگار به ظرفیت هنریاش توهین میشود. از حاتمی پرسیدم چه میخواهی از مقبلی؟ گفت: صدای نقش ادوارد جی. رابینسن را ازش میخواهم. گفتم: این یک قلم کار را بسپار به من. مرحوم مقبلی را به کناری کشیدم و پس از توضیحهایی، رفت و نقش را گفت که حتماً میدانید از جعفر والی چی درآورد. با آن دیالوگها واقعاً آن چیزی را که حاتمی میخواست، اجرا کرد.
چرا مدیریت دوبلهی هزاردستان به استاد علی کسمایی سپرده شد؟
طهماسب: در ابتدا قرار بود من به عنوان مدیر دوبلاژ کار کنم اما اتفاقهایی افتاد که نشد. در این مورد از طرف تلویزیون اعمال نظر میشد و در برخی موارد آقای دادگو (تهیهکنندهی هزاردستان) مقاومت میکرد و خود علی حاتمی هم از این شرایط خیلی ناراحت بود. به من گفت حالا که این طور شده میخواهم همهی مجموعه را شما دو نفر بگویید.
اسماعیلی: قصهی مدیر دوبلاژی هزاردستان این بود که ناصر قسمتهایی از سریال را حین ساخت، با ظرافت و رنج دوبله کرده بود، سپس مسألهای پیش آمد که با ناصر مخالفت شد و او هم دیگر نپذیرفت. در این گیرودار بود که مدیر وقت امور دوبلاژ تلویزیون وارد معرکه شد و اعلام کرد که هزاردستان محصول تلویزیون است و ما تصمیم میگیریم که چه کسی مدیر دوبلاژ باشد و از این نقطه بود که منیتها آغاز شد. جلسههای بسیاری در این باره برگزار شد تا جایی که این جلسهها به محل دوبلهی سریال (استودیو فیلمکار) نیز کشیده شد. بعد از جلسههای متعدد، تصمیم گرفتند آقای طهماسب دوبلهی سریال را کار نکند. حاتمی به من گفت آقای مدیرعامل دستور داده دو گزینه برای مدیر دوبلاژی سریال وجود دارد، یکی منوچهر اسماعیلی و در صورت عدم توافقشان ما تعیین خواهیم کرد که چه کسی باشد. گفتم که چون ناصر از قبل قسمتهایی را کار کرده، تنها او باید کار کند. مگر اینکه خودش اعلام کند هیچ میل و رغبتی برای ادامهی این کار ندارد. ضمن اینکه حاتمی باید تصمیمگیرندهی اصلی باشد نه شخص دیگری. به هر حال حاتمی در برزخی گیر افتاده بود؛ یک چشمش اشک بود و چشم دیگر خون. به من گفت: منوچهر، بگذار راحتت کنم؛ این فیلم را دادند به آقای کسمایی و او در استودیو مشغول سینک زدن است. به او گفتم: ما بارت را زمین نمیگذاریم. آن زمان با علی کسمایی قهر بودم، رفتم توی استودیو و بوسیدمش. خود استاد کسمایی انتظار این کار را نداشت و گریست. بعد دفترچهاش را درآورد و شروع کرد به تقسیم نقشها. هفت یا هشت نقش را برایم گذاشته بود، مخالفت کردم و به پنج تا از شخصیتها بسنده کردم.
ظاهراً ابتدا قرار بوده مرحوم ایرج دوستدار به جای «شعبون استخونی» حرف بزند، اما این نقش را شما اجرا کردید و بسیار هم موفق بود.
اسماعیلی: حاتمی گفت: برای نقش شعبون سه تا متکا و مقدار زیادی پنبه در پشت محمدعلی کشاورز قرار دادهایم تا شکل و قیافهاش درست شود؛ حالا تو منوچهر، دهانش را درست کن! نوع گفتارش را علی حاتمی به من گفت. او فقط دیالوگنویس نبود، بازیگری و حس صدا را هم بلد بود. طهماسب:شنوایی هم بلد بود.
اسماعیلی: اصلاً زندگی، مرگ، مرض و... همه چی بلد بود!
در صحنههای گفتوگوی رضا خوشنویس (جمشید مشایخی) با خان مظفر (عزتالله انتظامی) که هر دو را خودتان میگفتید، آیا همزمان اجرای نقش داشتید یا به طور جداگانه ضبط میکردید؟
اسماعیلی: برای پرهیز از برخی تداخلها سعی کردیم که جداگانه ضبط کنیم. البته چند بار تجربهی نقشگویی به جای دو شخصیت روبهرو را داشتم ولی در کار حاتمی جای هیچگونه شوخی و عرضاندام نبود. او خودش از تواناییهای ما آگاه بود.
طهماسب: چیزی که اسماعیلی اشاره کرد این بود که واقعاً فیلمهای علی حاتمی را ما تزیین میکردیم، نه اینکه فقط دوبله کنیم. این فیلمها از هر لحاظ تزیین میشد. صدا خودش بعدی داشت که دیده میشد و دیالوگها را تصویری نشان میدادیم، مثل صدای نقش محمدابراهیم (محمدعلی کشاوز) در مادر. مادر فیلمِ دیالوگ است وگرنه داستان عجیبی ندارد.
اسماعیلی: ولی موقع بازبینی مادر به چه دلیل گفتند که نقش محمدابراهیم دوباره دوبله شود؟
طهماسب: گفتند خیلی لشولوش صحبت کرده، دنبال این بودند که فیلم را تخریب کنند؛ مثل هزاردستان که حاتمی خیلی اذیت شد. گفتند بعضی جاهایش را عوض کن یا فلان پلان را دربیاور.
یکی از صحنههای ناب گفتوگوی عاشقانه در سکانس ماندگاری از هزاردستان میان علی نصیریان و مینو ابریشمی رقم میخورد که بار عمدهی تأثیرگذاریاش روی دوش دوبله است.
طهماسب: فقط همین را میگویم که دیگر علی نصیریان بهندرت توانست مثل هزاردستان پررنگ و درخشان باشد.
اسماعیلی: جالب است که خود بازیگرها از این پرش سهگام بینظیر خودشان دلخور بودند و حاضر شدند رجعت کنند به رکورد قبلی و این افتخار درخشان را نمیخواستند.
البته نصیریان همیشه از دوبلهی هزاردستان تعریف کرده و فقط یک بار دربارهی دوبلهی ناخدا خورشید انتقاد داشت. گلایههای هنرپیشهها از دوبلهی فیلمهایشان اتفاق عجیبی نیست. چندی قبل عزتالله انتظامی گفته بود که علی حاتمی به دو کار خیلی علاقه داشت، یکی دوبله و دیگری گریم. اشاره به نقش ناصرالدین شاه درکمالالملک هم کرده بود که هنگام بازی خندههای درونی و از ته گلو داشته که به هنگام دوبله به صدای نازک و لحن تلخ تبدیل شده.
طهماسب: انتظامی مرد محترم و زحمتکش و مورد تأیید همگان است اما نمیتواند بیرون از حیطهی وجودی صوت خودش چیزی را بشنود؛ در طراحی صدای پادشاه، انتظامی فقط به اقتدار ناصرالدین شاهی و قجری این شخصیت فکر میکند، در حالی که او رگههایی از یک شخصیت فرنگرفته و تحت تأثیر غرب را هم دارد.
چهگونه است که حاتمی با این عشق و علاقهای که به دوبله داشت، دلشدگان را با صدای سر صحنه ساخت؟
طهماسب: متأسفانه اشتباه کرد. ابتدا قرار بود هزاردستان هم صدابرداری سر صحنه باشد و حاتمی ناگهان متوجه شد که دیالوگهایش با این شیوه نابود میشود. از زمانی هم که قرار شد هزاردستاندوبله شود، حاتمی با انرژی فراوانی که داشت به گویندهها نیرو میداد ولی اکثراً متوجه این قدرت تأثیرگذاری نیستند. انتظامی خوب است ولی حاتمی به نقشش جلا داد. حاتمی در کارش آنقدر وسواس داشت که از جزییات صحنه هم نمیگذشت. جوزپه تورناتوره و فدریکو فلینی هم فیلمشان را دوبله میکنند، تکتک تصویرها را با صدا بازسازی میکنند. تورناتوره صدای کودک را در سینما پارادیزو بین هشتصد نفر انتخاب کرد. بار حسی فیلم روی آن بچه است. حاتمی هم همین کار را میکرد. با دوبله به فیلمش شخصیت میداد. چهطور میشود که استاد شجریان بخواند، بعد در دهان امین تارخ میکس کنند؟ اصلاً نمیشود.
اسماعیلی: معلوم نبود اگر قرار میشد ما دوبله کنیم این اتفاق بیفتد. این یکی از ندامتهای جاودانهی علی حاتمی بود که میگفت اشتباه مهلکی دربارهی دلشدگان کردم، اسیر تحمیل مسئولان شدم. سینمایی که با دستورالعمل پیش برود، عاقبتش میشود وضعیت کنونی سینمای ایران. ما که هیچگاه از متولیان سینمایی کشور خیری ندیدیم.
وَرَم حـــســــی کــــلـــمـــات
گفتوگو کننده: نیروان غنیپور
منوچهر اسماعیلی در آثار حاتمی
حسن کچل: مدیر دوبلاژ و گویندهی نقشهای حسن کچل، همزاد حسن کچل، سلمانی، درویش
خواستگار: مدیر دوبلاژ و گویندهی نقشهای آقای خاوری و معمار (عنایت بخشی)
ستارخان: گویندهی نقش ستارخان
سوتهدلان: گویندهی نقش مجید
حاجی واشنگتن: فقط هلهلهی سرخپوست کمالالملک: گویندهی نقشهای کمالالملک و ناصرالدین شاه
هزار دستان: گویندهی نقشهای رضا خوشنویس/ تفنگچی (جمشید مشایخی)، خان مظفر (عزتالله انتظامی)، شعبون استخونی (محمدعلی کشاورز)، عمو نشاط (جمشید لایق)
مادر: گویندهی نقشهای محمدابراهیم (محمدعلی کشاورز)، غلامرضا (اکبر عبدی) و برادر ناتنی عرب (جمشید هاشمپور)
ناصر طهماسب در آثار حاتمی
حسن کچل: گویندهی نقشهای پارچهفروش (صادق بهرامی) و حسن رضییانی باباشمل: بهمن مفید
خواستگار: جمشید لایق، جهانگیر فروهر و چند نقش کوچک
سوتهدلان: مدیر دوبلاژ و گویندهی نقشهای دکتر (جهانگیر فروهر)، سعید نیکپور، عروسیگردان، عکاس
حاجی واشنگتن: مدیر دوبلاژ و گویندهی نقش میرزا محمود خان دیلماج
کمالالملک: مدیر دوبلاژ و گویندهی نقشهای مظفرالدین شاه (علی نصیریان) و یارمحمد (اسماعیل محمدی)
هزار دستان: گویندهی نقشهای ابوالفتح (علی نصیریان)، جهانگیر فروهر (شف گارسون گراند هتل)، استاد گلگلاب (اسماعیل محمدی)، آژان (نعمتالله گرجی) و اسماعیل محرابی
مادر: مدیر دوبلاژ
-----------------------------------------------
در سالهای اخیر بحثهای فراوانی دربارهی ویژگیهای سینمای حاتمی مطرح شده و در این میان، یکی از ویژگیهای مهجور ماندهی این سینما که تاکنون به طورکامل و موشکافانه به آن پرداخته نشده موضوع دوبله در آثار حاتمی است. دوبله در آثار حاتمی فراتر از صداگذاری یا نوعی فارسیگویی صرف، تبدیل به نوعی «شخصیت» شده است. در این باره، پای صحبتهای دو یار دیرین حاتمی نشستیم؛ منوچهر اسماعیلی و ناصر طهماسب، دو بزرگمرد دوبلهی ایران که بهسختی راضی به گفتوگو دربارهی خود میشوند، بهسادگی و بااشتیاق حاضر به این گفتوگو شدند تا دربارهی جنبهی مهمی از شخصیت هنری حاتمی صحبت کنند.
آشنایی شما با زندهیاد علی حاتمی به چه زمانی برمیگردد؟
اسماعیلی: ناصر [طهماسب] آشنایی بیشتری با زندهیاد داشت.
طهماسب: علی حاتمی چون دوبله را خیلی دوست داشت به استودیوها میآمد. حتی با مرحوم محمدعلی زرندی (مدیر دوبلاژ، همسر تاجی احمدی، دوبلور فیلمهای نورمن ویزدوم) در استودیو شهاب هم رفیق شده بود. بعدها وارد کار تبلیغات شد و در کنارش نمایشنامه مینوشت. در هر کاری که میکرد استعداد غریبی از خود نشان میداد. بعد کمکم وارد سینما شد. در اولین فیلمش حسن کچل، از متن نمایشی «پهلوان کچل» الهام گرفت که در گذشته آن را کار کرده بود.
حسن کچل در کدام استودیو دوبله شد؟
اسماعیلی: در استودیو «طنین» که در خیابان رامسر بود. هنوز هم هست؟
طهماسب: نه، از زمانی که صاحبش پرویز اتابکی فوت کرد، تعطیل شد.
یک مدیر دوبلاژ وظایف کاملاً مشخص و متداولی دارد، مانند انتخاب گویندگان، مراحل سینک، توضیح دربارهی نقشگویی و... اما در مورد علی حاتمی به دلیل علاقه و تسلط به دوبله، ظاهراً قضیه کمی فرق داشت. رابطهی شما به عنوان مدیر دوبلاژ با او چهگونه بود؟
طهماسب: حاتمی با دوبله، فیلمش را تألیف میکرد. یعنی زمان نوشتن فیلمنامه و شکل دادن به نقشها، همزمان به صدای شخصیتها فکر میکرد. دقت داشت که هر نقش باید با کدام صدا اجرا شود و اگر پیشنهاد خوبی هم مطرح میشد، قبول میکرد. ارتفاع کار دوبلورها را در ظاهر نمیدانست اما به تواناییهایشان اشراف داشت.
در واقع با آگاهی کامل از فرایند دوبله، به داستان و شخصیتها جان میداد.
طهماسب: یک چیزهایی گفتنی نیستند. اینها سبک منحصر به فرد او بود. من با کارگردانهای زیادی در ایران کار کردهام؛ برخی از آنها در جریان دوبلهی فیلمشان، حتی وارد اتاق دوبله هم نمیشدند. کسی که دیالوگ خودش را گوش نمیدهد معلوم است که چی نوشته! مگر میتوان اینها را با حاتمی مقایسه کرد که با گوشت و خونش مینوشت. بعضی فقط دنبال این بودند که دوبلهی فیلمشان به سرعت تمام شود. علی حاتمی اینگونه نبود. صدا برایش خیلی اهمیت داشت. دوست داشت وَرَم حسی کلمات را با صداهایی خاص تزیین کند. دیالوگهایش وزن داشت. حسن کچل پر از شعر و آواز بود و همین دوبلهاش را خیلی مشکل کرد. اگر صدای این فیلم خوب از آب درنمیآمد، اصلاً ساخته نمیشد و دیده نمیشد. حاتمی پس از موفقیت حسن کچل، میخواست فیلمی موزیکال با همکاری بیژن مفید بسازد. بابا شمل را ساخت و با چنگیز جلیلوند کار کرد، اما کار نگرفت چون در حسن کچل صدا برای خودش شخصیت داشت. طوقی، ستارخان و قلندر فیلمهای ناکام و مغشوش حاتمی بودند. او اهل قدرت نبود، به همین دلیل کمکم خودش را جمعوجور کرد.
اما با سوتهدلان بازگشت باشکوهی به سینمای مورد علاقهاش داشت. فیلمی که از نظر دوبله یکی از شاهکارهاست و شاعرانهترین دیالوگها را در آن میشنویم که هنوز تازه است.
طهماسب: ما فکر میکردیم سوتهدلان نمیتواند کاری اساسی باشد. حاتمی فیلم را ابتدا برای تدوین داده بود به طلعت میرفندرسکی که همسر هوشنگ بهارلو، فیلمبردار فیلم، بود. سوتهدلان خیی طولانی بود و پس از تماشایش، دیدند با آن محلههای کجوکوله و آدمهایی با شکل و قیافهی بهخصوص قصه پیش نمیرود. برای تدوین دوباره فیلم را به موسی افشار سپردند و سپس دوبله شد. هیچ امیدی به این توفیق اساسی نبود و کسی فکر نمیکرد از آن اثر ماندگاری درآید و ما احساس نمیکردیم که دیالوگها اینقدر نیرو داشته باشند.
همه باور داریم که سوتهدلان آموزشگاه دوبله است. کار همهی گویندگان فوقالعاده از آب درآمده؛ از چنگیز جلیلوند که به جای جمشید مشایخی نقش میگوید تا گویش شیرازی زهره شکوفنده به جای فخری خوروش.
طهماسب: حاتمی گفت که باید جلیلوند نقش مشایخی را بگوید. پرسیدم چرا؟ گفت میخواهد یادآور نقش «سلطان صاحبقران» باشد. در طول ده تا پانزده روزی که سوتهدلاندوبله شد همهی بچهها مایه گذاشتند؛ بهخصوص جلیلوند. این فیلم در اتاق دوبلاژ ساخته شد.
همیشه این پرسش مطرح بوده که منوچهر اسماعیلی چهگونه به چنین صدایی به جای شخصیت اصلی رسیده و در چه وضعیتی با قدرت کامل این نقش را از نو خلق کرده است. اما بهتر است از حسن کچل آغاز کنیم که آغاز همکاری شما و حاتمی بود.
اسماعیلی: ناصر باعث و بانی آشنایی من و حاتمی بود. ابتدا شناختی از او نداشتم اما بعد که در دو جلسه با هم صحبت کردیم، دیدم زیر این حجب و حیا چه اقیانوسی خوابیده. چیزی که ما دنبالش میگشتیم، همه در علی حاتمی بود؛ نوعی آرامش و متانت درونی و بیرونی داشت. با وجود تمام سپر و سلاحی که همواره در گفتوگوها و بحثهای دوطرفه داشتم، زمانی که به حاتمی میرسیدم خلع سلاح میشدم. خودم را خلع سلاح کردم چون دیدم فایدهای ندارد، اینجا نبرد فکر و اندیشه است. بنابراین با هم دوست شدیم. متن را به من داد و توضیح داد که ساختار ریتمیکی دارد و صدای این آدمها را به این شکل میخواهم و تأکید بیشتری هم بر روی ناصر داشت و تمام خواستههایش را خیلی روشن و شفاف برایم گفت. دو کارگردان در طول تاریخ سینمای ایران برای ما دوبلورها، بهخصوص من و ناصر قابل احترام بودند؛ نه آنها بدون اذن ما و نه ما بدون اجازهی آنان آب نخوردیم. یکی علی حاتمی بود و دیگری ناصر تقوایی. چون این دو بهقدری در کارشان راستگو بودند که ارزنی از حقهبازی و شیادی در کارشان پیدا نمیکردید. وقتی چنین صداقت عریانی را میبینید، مجبورید به جای جبههگیری، همدلی کنید و بیاموزید. حاتمی تکتک نقشها را برایم تشریح کرد. گفت که شخصیت «خرمگس معرکه» این آدم است با این ویژگیها؛ کسی که پشت شهرفرنگ است، این خصوصیت را دارد و اجزای دیالوگها بر اساس تکنیک ترانه است. اولین درس مشورت را اینجا از حاتمی آموختم و چه خوب هم یاد گرفتم و حلالم باشد. با خودم میگویم نوش جانم و گوارای وجودم! بر اساس این انتخابها رفتیم جلو. میگفت دوست دارم این نقش را نیکو [خردمند] بگوید. منوچهر والیزاده تا آن زمان دیالوگ ریتمیک نخوانده بود اما آنقدر این نقش کوتاه را قشنگ ادا کرد که همه لذت بردیم. نقشه از او بود و رگهیابی معدن از ما. بنابراین یک ماه دوبلهاش طول کشید و این وسط خوانندگانی مانند مرحوم سوسن و مهتاب هم به کار اضافه شدند. خودم بجز نقش «حسن کچل»، شخصیتهای ریشتراش، درویش و قلندر را گفتم ولی شاهبیتش دست ناصر بود که نقش بزاز و حسن رضیانی را گفت. اینها را بدون تعارف جلو رویش میگویم. نقش پهلوان را به جلیلوند دادم و با اصرار حاتمی جای همزاد هم حرف زدم. او میگفت میخواهم صدای همزاد را مثل شیوهی گفتنت به جای «تری توماس» بگویی که شاد و مفرح باشد. حاتمی خیلی چیزها را در مغز من گشود، همان طور که علی کسمایی اولین پرده را از مقابل چشمانم کنار زد. علاقهاش به دوبله به قدری بود که اعترافهای اغراقآمیزی میکرد و میگفت بهترین لباسهایم را سر دوبله میپوشم و در شبی که فردا صبحش میخواهم سر دوبله حاضر شوم بیشترین التهابها را دارم. حداقل من و ناصر این را میفهمیدیم و تا این لحظه پس از این دو کارگردان بزرگ نفر سومی را سراغ نداریم که آنچنان مجذوب دوبله باشد. علی حاتمی به طور رسمی اعلام میکرد که فیلمم را در اتاق دوبله میسازم. در موردسوتهدلان، به دلیل شایعهپراکنیها و نقل قولهای کاذب مطبوعات و محافل، ابتدا اکراه داشتم حرف بزنم.
با شناختی که حاتمی از کار دوبله داشت و اطلاع از سابقهی دوبلوری بهروز وثوقی، چرا در دو فیلمی که با این بازیگر ساخت، از صدای او در دوبله استفاده نکرد؟
طهماسب: چون وثوقی متوجه دیالوگهای حاتمی نمیشد. حاتمی طوری ابزار کارش را سر هم میکرد که اثرش ماندگار شود. اتفاقی که در مورد سایر سینماگران کنونیمان نمیافتد. او نگاه دیگری به همهی عوامل فیلمش داشت حتی بر روی نوازندگان موسیقی. میخواهم بگویم پس از مرگ حاتمی، تقریباً همهی افرادی که با او کار میکردند یتیم شدند. او پدرانه رفتار میکرد و عطوفت بسیار نسبت به داشت. برای بهتر شدن کار، زندگیاش را نابود میکرد. میلان کوندرا میگوید: «من خانهی زندگیام را نابود کردم به خاطر خانهی ادبیات.» حاتمی سختی و زحمت زیادی را به جان میخرید. تصورش هم سخت است که همهی همکاران را جمع کنی و در بهترین نقطهی هنریشان نفوذ کنی و به عالیترین نتایج برسی. خیلی از همکاران حاتمی هنوز در سینمای ایران هستند، اما برای هیچکدام اتفاق مهمی نمیافتد. واقعاً فکر کنید بعد از او بازیگران اصلی فیلمها و سریالهایش تن به چه کارهایی دادند.
اسماعیلی: همیشه میگفت فلان نقش را باید طهماسب بگوید. در واقع برخوردش با ما دو نفر، برخورد کارفرما و کارمند نبود، یک جور نیازمندی تاریخی بود. میگفت عجیب است که من یک هفته راجع به نقش مجید ظروفچی با این بازیگر صحبت کردهام؛ آنقدر که تو راه را در سه ثانیه کوتاه کردی، او در سه ساعت و سیوسه دقیقه و سیوسه ثانیه نتوانست به آن برسد!
گذشته از حواشی مطبوعات و شایعهها، چرا در ابتدا تمایلی به صحبت کردن در سوتهدلان نداشتید؟
اسماعیلی: حاتمی گفت هنوز به صدای نقش نرسیدهایم، حتی دوبله هم کردیم ولی نشد. وثوقی هم گفت نقش را من بازی کردم اما حاتمی صدایم را نمیپسندد. نقشها را که تشریح میکرد هیچ شتابی نداشت و ما خیلی زود به اصل مطلب میرسیدیم. حاشیهگویی و فخرفروشی در کار نبود و حاتمی نیاز به تبلیغات نداشت و ما این شانس را داشتیم که در تور خوب آدمی افتاده بودیم. این حس شخصی من است و فکر کنم ناصر هم در این قضیه شریکم باشد.
طهماسب: بله، کاملاً.
اسماعیلی: همهی دیالوگهای سوتهدلان سوز دل حاتمی بود. بیاغراق بگویم وقتی دیالوگها را میخواند مثل رودخانهای جاری بود. حظ و لذت آن لحظهها در اتاق ضبط بیشتر از اجرای فیلمش بود.
طهماسب: حاتمی در سوتهدلان دیالوگهای فوقالعادهای دارد و تألیفی که میگویم همینجاست. این نقش طوریست که انگار اسماعیلی نوشته، این طور نیست؟ نه دیگر اثری از نویسنده است و نه از خودش و در فرایندی شهودی، بیاختیار در بستر خلق هنری رهسپار است. اتفاقی که بعدها هم در کار اسماعیلی افتاد اما هیچکدام ـ حتی مادر ـ شباهتی به سوتهدلان ندارد.
این نحوهی نقشگویی باعث شده که بازی بازیگران هم پررنگ جلوه کند، مانند نقش دکتر با نقشآفرینی زندهیاد جهانگیر فروهر.
طهماسب: فروهر در صحنهی ملاقات با اقدس، با تلفن صحبت میکند. حاتمی گفت یک کاریش بکن، این حرفهای جدی به شخصیت دکتر نمیچسبد. من هم چندتا کلمهی نازل در دهانش گذاشتم. اینها به نظرم چندان مهم نیست، مهم این است که کار ساخته شده و اعلا از آب درآمده!
انتخاب صدای نجما فروهی برای نقش «اقدس» چهگونه بود؟
طهماسب: شهره آغداشلو خودش آمد تست صدا داد. صدایش هم خیلی خوب به نقش میخورد ولی فروهی کار بلد بود و تمام ریزهکاریها را برای صدای نقش اقدس لحاظ میکرد. اخیراً در سریال مدار صفردرجه صحبت کردم (به جای نقش تئودور آستروک)، به حسن فتحی گفتم اینها ایرانی نیستند، این زبان مانند زبان دفتر اسناد و املاک آن موقع است. دیالوگ انسان همانی است که مجید به برادرش میگوید: «تو حبیباللهی، حبیب خدایی.» این دیالوگ شنونده را دیوانه میکند. در صحنهی پایانیکمالالملک به جای اسماعیل محمدی حرف زده بودم. او وقتی برای کمالالملک سیب آورد، گفت: «آبوهوای تبعید، سیب رو هم رنجور میکنه.» آن زمان متوجه طعم این دیالوگ نشدم، بعد که دقت کردم تنم لرزید که چهقدر خوب شده است. آدم نازنینی مانند حاتمی وقتی کاری از من میخواست، باید به بهترین شکل انجام میدادم. یکی از کارگردانان روزی پرسید: چرا دوبلهی فیلمم خوب نمیشود؟ گفتم: دوبلهی خوب تعلق به کارگردان خوب دارد. اینها یک نوع رقص روحی است.
و نکتهی بسیار مهم دیگر، عملکرد عالی دیگر دوبلورهاست در فیلمهای حاتمی. به تعداد گویندگان سریال هزاردستان که نگاه میکنیم، احساس میکنیم در این مرحله هم با یک اثر عظیم روبهرو هستیم.
اسماعیلی: در هزاردستان مرحوم عزتالله مقبلی به جای جعفر والی صحبت میکرد. نوع ارتباط حاتمی با او و دیگر گویندگان، منحصربهفرد بود. گاهی مقبلی در برابر توضیحها و تشریحهای حاتمی احساس میکرد که انگار به ظرفیت هنریاش توهین میشود. از حاتمی پرسیدم چه میخواهی از مقبلی؟ گفت: صدای نقش ادوارد جی. رابینسن را ازش میخواهم. گفتم: این یک قلم کار را بسپار به من. مرحوم مقبلی را به کناری کشیدم و پس از توضیحهایی، رفت و نقش را گفت که حتماً میدانید از جعفر والی چی درآورد. با آن دیالوگها واقعاً آن چیزی را که حاتمی میخواست، اجرا کرد.
چرا مدیریت دوبلهی هزاردستان به استاد علی کسمایی سپرده شد؟
طهماسب: در ابتدا قرار بود من به عنوان مدیر دوبلاژ کار کنم اما اتفاقهایی افتاد که نشد. در این مورد از طرف تلویزیون اعمال نظر میشد و در برخی موارد آقای دادگو (تهیهکنندهی هزاردستان) مقاومت میکرد و خود علی حاتمی هم از این شرایط خیلی ناراحت بود. به من گفت حالا که این طور شده میخواهم همهی مجموعه را شما دو نفر بگویید.
اسماعیلی: قصهی مدیر دوبلاژی هزاردستان این بود که ناصر قسمتهایی از سریال را حین ساخت، با ظرافت و رنج دوبله کرده بود، سپس مسألهای پیش آمد که با ناصر مخالفت شد و او هم دیگر نپذیرفت. در این گیرودار بود که مدیر وقت امور دوبلاژ تلویزیون وارد معرکه شد و اعلام کرد که هزاردستان محصول تلویزیون است و ما تصمیم میگیریم که چه کسی مدیر دوبلاژ باشد و از این نقطه بود که منیتها آغاز شد. جلسههای بسیاری در این باره برگزار شد تا جایی که این جلسهها به محل دوبلهی سریال (استودیو فیلمکار) نیز کشیده شد. بعد از جلسههای متعدد، تصمیم گرفتند آقای طهماسب دوبلهی سریال را کار نکند. حاتمی به من گفت آقای مدیرعامل دستور داده دو گزینه برای مدیر دوبلاژی سریال وجود دارد، یکی منوچهر اسماعیلی و در صورت عدم توافقشان ما تعیین خواهیم کرد که چه کسی باشد. گفتم که چون ناصر از قبل قسمتهایی را کار کرده، تنها او باید کار کند. مگر اینکه خودش اعلام کند هیچ میل و رغبتی برای ادامهی این کار ندارد. ضمن اینکه حاتمی باید تصمیمگیرندهی اصلی باشد نه شخص دیگری. به هر حال حاتمی در برزخی گیر افتاده بود؛ یک چشمش اشک بود و چشم دیگر خون. به من گفت: منوچهر، بگذار راحتت کنم؛ این فیلم را دادند به آقای کسمایی و او در استودیو مشغول سینک زدن است. به او گفتم: ما بارت را زمین نمیگذاریم. آن زمان با علی کسمایی قهر بودم، رفتم توی استودیو و بوسیدمش. خود استاد کسمایی انتظار این کار را نداشت و گریست. بعد دفترچهاش را درآورد و شروع کرد به تقسیم نقشها. هفت یا هشت نقش را برایم گذاشته بود، مخالفت کردم و به پنج تا از شخصیتها بسنده کردم.
ظاهراً ابتدا قرار بوده مرحوم ایرج دوستدار به جای «شعبون استخونی» حرف بزند، اما این نقش را شما اجرا کردید و بسیار هم موفق بود.
اسماعیلی: حاتمی گفت: برای نقش شعبون سه تا متکا و مقدار زیادی پنبه در پشت محمدعلی کشاورز قرار دادهایم تا شکل و قیافهاش درست شود؛ حالا تو منوچهر، دهانش را درست کن! نوع گفتارش را علی حاتمی به من گفت. او فقط دیالوگنویس نبود، بازیگری و حس صدا را هم بلد بود. طهماسب:شنوایی هم بلد بود.
اسماعیلی: اصلاً زندگی، مرگ، مرض و... همه چی بلد بود!
در صحنههای گفتوگوی رضا خوشنویس (جمشید مشایخی) با خان مظفر (عزتالله انتظامی) که هر دو را خودتان میگفتید، آیا همزمان اجرای نقش داشتید یا به طور جداگانه ضبط میکردید؟
اسماعیلی: برای پرهیز از برخی تداخلها سعی کردیم که جداگانه ضبط کنیم. البته چند بار تجربهی نقشگویی به جای دو شخصیت روبهرو را داشتم ولی در کار حاتمی جای هیچگونه شوخی و عرضاندام نبود. او خودش از تواناییهای ما آگاه بود.
طهماسب: چیزی که اسماعیلی اشاره کرد این بود که واقعاً فیلمهای علی حاتمی را ما تزیین میکردیم، نه اینکه فقط دوبله کنیم. این فیلمها از هر لحاظ تزیین میشد. صدا خودش بعدی داشت که دیده میشد و دیالوگها را تصویری نشان میدادیم، مثل صدای نقش محمدابراهیم (محمدعلی کشاوز) در مادر. مادر فیلمِ دیالوگ است وگرنه داستان عجیبی ندارد.
اسماعیلی: ولی موقع بازبینی مادر به چه دلیل گفتند که نقش محمدابراهیم دوباره دوبله شود؟
طهماسب: گفتند خیلی لشولوش صحبت کرده، دنبال این بودند که فیلم را تخریب کنند؛ مثل هزاردستان که حاتمی خیلی اذیت شد. گفتند بعضی جاهایش را عوض کن یا فلان پلان را دربیاور.
یکی از صحنههای ناب گفتوگوی عاشقانه در سکانس ماندگاری از هزاردستان میان علی نصیریان و مینو ابریشمی رقم میخورد که بار عمدهی تأثیرگذاریاش روی دوش دوبله است.
طهماسب: فقط همین را میگویم که دیگر علی نصیریان بهندرت توانست مثل هزاردستان پررنگ و درخشان باشد.
اسماعیلی: جالب است که خود بازیگرها از این پرش سهگام بینظیر خودشان دلخور بودند و حاضر شدند رجعت کنند به رکورد قبلی و این افتخار درخشان را نمیخواستند.
البته نصیریان همیشه از دوبلهی هزاردستان تعریف کرده و فقط یک بار دربارهی دوبلهی ناخدا خورشید انتقاد داشت. گلایههای هنرپیشهها از دوبلهی فیلمهایشان اتفاق عجیبی نیست. چندی قبل عزتالله انتظامی گفته بود که علی حاتمی به دو کار خیلی علاقه داشت، یکی دوبله و دیگری گریم. اشاره به نقش ناصرالدین شاه درکمالالملک هم کرده بود که هنگام بازی خندههای درونی و از ته گلو داشته که به هنگام دوبله به صدای نازک و لحن تلخ تبدیل شده.
طهماسب: انتظامی مرد محترم و زحمتکش و مورد تأیید همگان است اما نمیتواند بیرون از حیطهی وجودی صوت خودش چیزی را بشنود؛ در طراحی صدای پادشاه، انتظامی فقط به اقتدار ناصرالدین شاهی و قجری این شخصیت فکر میکند، در حالی که او رگههایی از یک شخصیت فرنگرفته و تحت تأثیر غرب را هم دارد.
چهگونه است که حاتمی با این عشق و علاقهای که به دوبله داشت، دلشدگان را با صدای سر صحنه ساخت؟
طهماسب: متأسفانه اشتباه کرد. ابتدا قرار بود هزاردستان هم صدابرداری سر صحنه باشد و حاتمی ناگهان متوجه شد که دیالوگهایش با این شیوه نابود میشود. از زمانی هم که قرار شد هزاردستاندوبله شود، حاتمی با انرژی فراوانی که داشت به گویندهها نیرو میداد ولی اکثراً متوجه این قدرت تأثیرگذاری نیستند. انتظامی خوب است ولی حاتمی به نقشش جلا داد. حاتمی در کارش آنقدر وسواس داشت که از جزییات صحنه هم نمیگذشت. جوزپه تورناتوره و فدریکو فلینی هم فیلمشان را دوبله میکنند، تکتک تصویرها را با صدا بازسازی میکنند. تورناتوره صدای کودک را در سینما پارادیزو بین هشتصد نفر انتخاب کرد. بار حسی فیلم روی آن بچه است. حاتمی هم همین کار را میکرد. با دوبله به فیلمش شخصیت میداد. چهطور میشود که استاد شجریان بخواند، بعد در دهان امین تارخ میکس کنند؟ اصلاً نمیشود.
اسماعیلی: معلوم نبود اگر قرار میشد ما دوبله کنیم این اتفاق بیفتد. این یکی از ندامتهای جاودانهی علی حاتمی بود که میگفت اشتباه مهلکی دربارهی دلشدگان کردم، اسیر تحمیل مسئولان شدم. سینمایی که با دستورالعمل پیش برود، عاقبتش میشود وضعیت کنونی سینمای ایران. ما که هیچگاه از متولیان سینمایی کشور خیری ندیدیم.
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
تاتر آقا رشید
قدرت اله ایزدی معروف به " آقا رشید "، از بازیگران کمدی ایرانی است.
او در سال ۱۳۳۵ در شهرستان برخوار و میمه استان اصفهان به دنیا آمد
و در سال ۱۳۵۸ به عنوان آموزگار در وزارت آموزش و پرورش استخدام گردید.
در سال ۱۳۶۴ از طریق صدا و سیما وارد دنیای بازیگری شد و در سال ۱۳۷۵،
اولین تئاتر خود را به روی صحنه برد و در کنار فعالیت هنری به شغل معلمی نیز مشغول بوده است.
او همچنین سرپرست "گروه هنری رشید فیلم سپاهان" نیز میباشد.
http://www.rashidfilm.blogfa.com/
---------------------------
در سالهای میانی دهه ی هفتاد که زمان آغازین فعالیت شبکه ی تازه تاسیس ۵ یا تهران بود،
پنجشنبه شبها در آن شبکه، تاترهای کمدی با کاراکتر فکاهی و بامزه ی " آقا رشید "
با بازی و کارگردانی خودش "قدرت اله ایزدی" پخش میشد که در همان سالها،
در سینما تئاتر "چهارباغ" واقع در شهر اصفهان اجرا میشدند و همزمان،
توسط دوربینهای صدا و سیما ضبط میگردیدند. تاترهایی همچون: "رویای ژاپن - ۱۳۷۵"،
"عروس نمایشگاه - ۱۳۷۶"، "افسانه - ۱۳۷۷" و .... که بخاطر طنز ساده
و روانی که در آنها وجود داشت، بطور مرتب باز پخش میشدند
و اوقات شادی آفرینی را برای تماشاگر تلویزیون پدید میاوردند.
در وبلاگی با نام "ایران سیما"، چند قطعه ی کوتاه از نمایشهای آن دوران قرار داده شده،
که ضمن سپاسگزاری از ایشان، در فایل کوتاه زیر بصورت یکجا تقدیم میگردد.
قسمتهایی از " تاترهای آقا رشید - سالهای ۷۵ تا ۷۸ "- پخش از شبکه تهران:
http://elmond.persiangig.com/Teatr%20Rashid%20-%20Shabake%205%20-%20(1375).rar
.
.
.
جاودان باد یاد خاطرات کودکی و نوجوانی.
شاد و سلامت باشید.
اين مطلب آخرين بار توسط 59 در السبت مايو 11, 2013 8:59 am ، و در مجموع 1 بار ويرايش شده است.
صفحه 1 از 40 • 1, 2, 3 ... 20 ... 40
مواضيع مماثلة
» فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
» فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
» برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
» آرشیو,کلکسیون و مجموعه ای ازکارتونها , فیلمها , سریالها , مستند وبرنامه های مختلف پخش شده ازتلویزیون
» کتابها , داستانها , نوار قصه ها و مجلات دوران کودکی(مصور - کاست و ...)
» فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
» برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
» آرشیو,کلکسیون و مجموعه ای ازکارتونها , فیلمها , سریالها , مستند وبرنامه های مختلف پخش شده ازتلویزیون
» کتابها , داستانها , نوار قصه ها و مجلات دوران کودکی(مصور - کاست و ...)
صفحه 1 از 40
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد