فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
+34
stalker
Milassyui
aghaghi
S@M
arman
alimontaz
Heidii
Mihakralj
volant
slevin(HAMID
keyvanmoeini
abnbat
SMAM
jasonbourne
پل کوچولو
ASDALIREZA105
erfan
ramin
edo
Clover
Heidi
sahra_7
Negin 2
Indiana Jones
mehrnaz_sadeghi86
Ishpateka
fazel1994
afsoon520
ahmad1300mo
Emiliano
kazvash
faridonline
babak
59
38 مشترك
صفحه 18 از 40
صفحه 18 از 40 • 1 ... 10 ... 17, 18, 19 ... 29 ... 40
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
اینم یکی از فیلمهای دوران کودکی که همیشه تو فکرش بودم و در آرزوی تحقق همه آرزوها
فکر می کنم جزو معدود فیلمهاییه که با دیدن تصاویرش 25 سال میریم عقب تر و با حس کودکی نگاهشون می کنیم
"پاتال و آرزوهاي كوچك" به كارگرداني مسعود كرامتي در سال ۶۸ به تهيهكنندگي فرشتهطائرپور و وحيد نيكخواه آزاد ساخته شد.
فيلمنامه آن را رضا كيانيان، مهدي سجادهچي نوشته بودند که در کارگاه فيلمنامه "خانه ادبيات و هنر کودکان" مورد بازنويسي قرار گرفت. ساير عواملي كه در اين پروژه ۲۱ سال قبل همكاري داشتند عبارتند از: فيلمبردار: عظيم جوانروح، طراح صحنه و لباس و سازنده عروسک : کامبيز صميميمفخم،تدوين: زندهياد رسول ملاقليپور،موسيقي متن: محمد رضا عليقلي ، شعر: وحيد نيکخواهآزاد ، عکس: شاپور پورامين،گريم:محمود مهدوي.
بازيگران: رضا كيانيان، منصوره شادمنش، احمدآقالو، فريبا جديكار، احمدرضا اسعدي، حميدرضا مرادي، علي آقايي، عليرضا رييسي، شراره مدني، فريبا سجادي، سهيلا تياري، اقدس صحتبخش، مهران رسام، شاپورپورامين، حميد صالحين، فريد سجادي.
در خلاصه داستان "پاتال و آرزوهاي كوچك" آمده است: "موجودي عجيب به نام "پاتال" از ميان يک كرهجغرافيا كه مادر وحيد براي او خريده، بيرون ميآيد تا به جبران محبت وحيد آرزوهاي او را برآورده سازد. به مدد نيروي شگفتانگيز پاتال آرزوهاي وحيد، خواهرش شيرين دوستانش محسن و حميد برآورده ميشود. وحيد به جاي پدر به اداره ميرود و پدر به جاي او به مدرسه، مادر، دخترك كوچكي ميشود و شيرين جاي او را ميگيرد. محسن اكنون هرچه بگويد بزرگترها اطاعت ميكنند و برخلاف گذشته همه بزرگترها حميد را نه تنها از خوردن منع نميكنند بلکه مدام به او دستور ميدهند كه بيشتر بخورد! ... ولي در پايان همه بچهها بازگشت به شرايط قبل از ديدار پاتال را آرزو ميكنند."
فکر می کنم جزو معدود فیلمهاییه که با دیدن تصاویرش 25 سال میریم عقب تر و با حس کودکی نگاهشون می کنیم
"پاتال و آرزوهاي كوچك" به كارگرداني مسعود كرامتي در سال ۶۸ به تهيهكنندگي فرشتهطائرپور و وحيد نيكخواه آزاد ساخته شد.
فيلمنامه آن را رضا كيانيان، مهدي سجادهچي نوشته بودند که در کارگاه فيلمنامه "خانه ادبيات و هنر کودکان" مورد بازنويسي قرار گرفت. ساير عواملي كه در اين پروژه ۲۱ سال قبل همكاري داشتند عبارتند از: فيلمبردار: عظيم جوانروح، طراح صحنه و لباس و سازنده عروسک : کامبيز صميميمفخم،تدوين: زندهياد رسول ملاقليپور،موسيقي متن: محمد رضا عليقلي ، شعر: وحيد نيکخواهآزاد ، عکس: شاپور پورامين،گريم:محمود مهدوي.
بازيگران: رضا كيانيان، منصوره شادمنش، احمدآقالو، فريبا جديكار، احمدرضا اسعدي، حميدرضا مرادي، علي آقايي، عليرضا رييسي، شراره مدني، فريبا سجادي، سهيلا تياري، اقدس صحتبخش، مهران رسام، شاپورپورامين، حميد صالحين، فريد سجادي.
در خلاصه داستان "پاتال و آرزوهاي كوچك" آمده است: "موجودي عجيب به نام "پاتال" از ميان يک كرهجغرافيا كه مادر وحيد براي او خريده، بيرون ميآيد تا به جبران محبت وحيد آرزوهاي او را برآورده سازد. به مدد نيروي شگفتانگيز پاتال آرزوهاي وحيد، خواهرش شيرين دوستانش محسن و حميد برآورده ميشود. وحيد به جاي پدر به اداره ميرود و پدر به جاي او به مدرسه، مادر، دخترك كوچكي ميشود و شيرين جاي او را ميگيرد. محسن اكنون هرچه بگويد بزرگترها اطاعت ميكنند و برخلاف گذشته همه بزرگترها حميد را نه تنها از خوردن منع نميكنند بلکه مدام به او دستور ميدهند كه بيشتر بخورد! ... ولي در پايان همه بچهها بازگشت به شرايط قبل از ديدار پاتال را آرزو ميكنند."
slevin(HAMID- تعداد پستها : 129
Join date : 2010-08-11
Age : 41
آدرس پستي : تهران
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
در خبرهای سینمایی به گفته ی "کافه سینما" آمده است:
.
.
.
آقای مهرجویی، اگر بنا به تیر خلاص زدن به کارنامه ی هنری باشد، یکبار میزنند و بس، نه ۱۰ بار!.
برای خوش چهره گی و بیمارگون بودن، شاید باید برگردیم به ۲۹ سال پیش،
زمانی که در شوروی، فیلم "مرد نامرئی" با شرکت "آندره خاریتونف" ساخته شد.
چهره ی او در آن زمان و بویژه در این فیلم، شاید بکار شما بیاید، اما انتخاب کنونی شما را نمیدانم،
چقدر معیارها تغییر میکنند.... راستی گفتید برای نقش "مهد کودک" این انتخابتان را انجام میدهید؟.
فیلم "مرد نامرئی - ۱۹۸۴" با بازی "آندره خاریتونف" - محصول شوروی (Мосфильм - MosFilm)
که البته او در همان دوران شهرت، گرفتار "الکلیسم" شد و فید گردید برای مدتی ...
خوشبختانه ترک کرد اما پس از بازگشت دوباره به سینما، دیگر آن خاریتونف قبلی نبود.
همانند بسیار از هنرمندان ایران، که گرفتار "مواد مخدریسم" میشوند. شاید باید کمیته ای تشکیل شود،
ویژه برخی از چهرههای هنری در ایران و بگویند به ایشان، که اسم و رسمتان را به سیخ و سنگ نفروشید ....
.
.
.
پی نوشت:
به هیچ وجه، قصد اهانت به چهره و ظاهر کسی را نداشته و فقط دیدگاه خود را میگویم،
چون سخن از ساخت فیلم بمیان میآید، آنهم از جانب داریوش مهرجویی و برای همین هست،
که کار سخت میگردد، ... هر چند که ظاهرا دیگر باید بی تفاوت بود در مورد ساختههای ایشان.
.
.
.
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
.
.
.
دوستان گرامی، فیلمهای "دست شیطان - ۱۳۶۰" و "بهار در پائیز - ۱۳۶۶"،
در طی شبهای گذشته، از کانال محترم "نمایش" پس از سالها بازپخش شده اند.
ضمن سپاس از "نمایش"، خواستار باز پخش فیلمهای خاطره انگیز و نوستالژیک:
"گمشده - ۱۳۶۴" و "سایههای غم - ۱۳۶۶" نیز هستیم و چشم امیدمان تنها به این کانال میباشد.
http://telewebion.com/fa/episode/info/1093790/فیلم-سینمایی/دست-شیطان
http://telewebion.com/fa/episode/info/1094194/فیلم-سینمایی/بهار-در-پاییز
.
.
.
Emiliano- تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12
Emiliano- تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
1. خبر فوری و باور نکردنی:
شبکه ی "تماشا" می خواد از جمعه، 24 آبان، از ساعت 23 طی 4 نوبت سریال "سایه ی همسایه" رو بده.
خبرشو قبلاً تو مطبوعات خونده بودم؛ اما، تا دیشب تیزرو ندیدم، باور نکردم. گفتم یا باز یه سریال کُره ای یا ترکی می دن به همین اسم، ملت رو اسکل می کنن، یا در دقیقه ی 90 به جاش "پشت کنکوری ها" یا "کلید اسرار" رو می دن!
به دوستان و این شبکه بابت این انتخاب تبریک می گم و امیدوارم برنامه شون عوض نشه.
"سایه ی همسایه" بازپخش کمی نسبت به سایر سریال ها داشته. شاید "کتایون ریاحی" پول داده؛ که، اون دماغ زهلم گیتمیششو نشون ندن! حالا هم قرارداد صدا و سیما با ایشون تموم شده!
شاید برنامه های دیگه ای بوده. نمی دونم؛ فقط، می دونم که این سریال یک یا نهایتاً دو بار پخش شده و مث سایر کارها نبوده.
تا جمعه.
.................................
2.
Emiliano- تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
امیر جان بسیار بسیار خشنود هستم،
واقعن ممنونم برای اطلاع رسانی خوب شما،
و کلاژ خاطره انگیزی که از استوپ کادرهای سریال تهیه کردید.
راستش در ذهن نوستالژیک من، از این سریال که اگر اشتباه نکنم،
لوکیشنهایش همگی دکورهای ساخته شده بودند، بیشتر زمانهای پس از غروب در داستان سریال،
که عنایت بخشی در محله ی خود تسبیح بدست با همسایهها صحبت میکرد و سعی در حل،
مشکلات آنها را داشت، نقش بسته است. پس زمینهای تاریک، که او و همسایه ایستاده بودند،
و مثلن در نزدیکی مسجد، گذر یا میدان محل بود. دکورهای آن دوران در تولیدات تلویزیونی،
ساده و صمیمی بودند و ارتباط خوبی را با بیننده برقرار میکردند، بویژه با بیننده ای،
که بخاطر کم سن و سالی، باید میرفت و میخوابید، اما بمباران سرزنشها را تحمل میکرد
و شجاعانه بیدار میماند. آری، ما تا آخر ایستادیم ....
.
.
.
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
59 نوشته است:
امیر جان بسیار بسیار خشنود هستم،
واقعن ممنونم برای اطلاع رسانی خوب شما،
و کلاژ خاطره انگیزی که از استوپ کادرهای سریال تهیه کردید.
راستش در ذهن نوستالژیک من، از این سریال که اگر اشتباه نکنم،
لوکیشنهایش همگی دکورهای ساخته شده بودند، بیشتر زمانهای پس از غروب در داستان سریال،
که عنایت بخشی در محله ی خود تسبیح بدست با همسایهها صحبت میکرد و سعی در حل،
مشکلات آنها را داشت، نقش بسته است. پس زمینهای تاریک، که او و همسایه ایستاده بودند،
و مثلن در نزدیکی مسجد، گذر یا میدان محل بود. دکورهای آن دوران در تولیدات تلویزیونی،
ساده و صمیمی بودند و ارتباط خوبی را با بیننده برقرار میکردند، بویژه با بیننده ای،
که بخاطر کم سن و سالی، باید میرفت و میخوابید، اما بمباران سرزنشها را تحمل میکرد
و شجاعانه بیدار میماند. آری، ما تا آخر ایستادیم ....
.
.
.
1. شاید باورت نشه "59" من هم دیشب با دیدن صحنه های این سریال یه لحظه شوکه شدم.
من هم دقیقاً همین ذهنیت رو داشتم: دکوری با پس زمینه ی مشکی؛ درست شبیه به، "تئاتر نوجوان" و اون سقاخونه ای؛ که، شما به خوبی یاد کردید.
اما، این خیلی رنگی پنگی و پرلعابه!
نکنه سری اول و دوم داشته! یا نکنه باز دست به کامپیوتر شده ن!
2. این هم سری آخر پوسترهای فیلم های بعد از انقلاب، سری جدید و باکیفیت. امیدوارم خوشتون اومده باشه.
3. به زودی با پوسترهای قبل از انقلاب می یام؛ اما، قبلش یه سورپریز دیگه هم دارم و اون اینه:
فکر می کنم نخستین پوستر متحرک تاریخ سینما باشه؛ که، با تم فیلم بی ارتباط هم نیست:
[/b]
Emiliano- تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
Emiliano نوشته است:
1. شاید باورت نشه "59" من هم دیشب با دیدن صحنه های این سریال یه لحظه شوکه شدم.
من هم دقیقاً همین ذهنیت رو داشتم: دکوری با پس زمینه ی مشکی؛ درست شبیه به، "تئاتر نوجوان" و اون سقاخونه ای؛ که، شما به خوبی یاد کردید.
اما، این خیلی رنگی پنگی و پرلعابه!
نکنه سری اول و دوم داشته! یا نکنه باز دست به کامپیوتر شده ن!
2. این هم سری آخر پوسترهای فیلم های بعد از انقلاب، سری جدید و باکیفیت. امیدوارم خوشتون اومده باشه.
امیر جان، ضمن سپاس دوباره از شما برای پوسترهای خاطره انگیز و باکیفیتی که قرار میدهید،
راستش کیفیت تصویری که عکسهای شما در کلاژ سریال دارند، نزدیک هست به آنچه که میدیدیم،
گمان کنم، که در تیزر سریال "سایه همسایه (۶۵-۱۳۶۴)" که "تماشا" پخش کرده، نماهای روز بیشتر قرار داده شده،
و آنچه که ما سخن از آنها یعنی نماهای غروب با زمینه ی نیمه تاریک در ذهن نوستالژیک داریم،
در بازپخش سریال ببینیم و یادآوری برایمان گردند. در کل آنگونه که پیداست، بلایی که بسر "پاییز صحرا" آوردند،
بر سر این سریال نیاوردند و جای خرسندیست.
نکته ی مهم دیگر این میباشد، که "عنایت بخشی" هنرپیشه ی خوب و باسابقه،
با نقش آفرینی در این سریال بود که برای اولین بار، یک کاراکتر مثبت و خیرخواه نزد تماشاگر پیدا کرد.
البته بازیگری ایشان در پرسوناژهای منفی نیز، همیشه قدرتمندانه و بدون کم و کاستی انجام میشد.
ترکیب میمیک صورت ایشان با صدای باصلابت زنده یاد ایرج ناظریان، از نوستالژیهای روشن برای ما میباشد.
از این دست همخوانیهای مفهومی بین بازیگر و دوبلور، دیگر از میانه ی دهه ی هفتاد به بعد، در سینما و تلویزیون خبری نشد.
.
.
.
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
دوران کودکی و یا نوجوانی ما، بیش از هر چیز با مفهوم "مرگ" همراه بود. از یکسو جنگ با موشک بارانهایش،
و از سوی دیگر تولیدات تلویزیونی و سینمایی دوره ی شصت که بسیار هم خوش ساخت بودند اما سوژههای برخی شان،
بدور آسه ی مرگ و بیرون رفتن از این زندگی میگردید، یادآوری بسیار آموزنده ای! برای نسل "ما ی کوچک" در آن دوران بود.
صحنه ی کشته شدن امیر کبیر در سریالش، گزارشهای مستند خبری از وقایع حاجیهای ایرانی در عربستان در تابستان ۶۶،
و همچنین سریال مدرس و سکانس آخرش که او خود استکان چای زهر آلود را سر میکشید و فوت میشد،
در ذهن کودکانی که برنامهها و فیلمهای بزرگسالان را نیز دنبال میکردند، سوال برانگیز و از همه مهمتر دردناک بود.
نگاه و دنیای درون ما بیش از هر چیز، جهان بیرون و واقعیتهای زندگی را برایمان ترسیم میکند و سپس میسازد.
شاید اگر ما نیز از کودکی، با واژههای پویاتر و زنده تر در این زندگی آشنا میشدیم، کنون نگاهمان زنده تر
و امیدبخش تر میبود و زندگی را برای خودش میخواستیم، نه برای دست یابی بیش از اندازه، به مفاهیم فراسوی آن.
هر چه بود و باشد، هیچگاه برای میانه روی و دگرگونی به سمت سرزنده تر شدن، دیر نخواهد بود.
.
.
.
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
59 نوشته است:
دوران کودکی و یا نوجوانی ما، بیش از هر چیز با مفهوم "مرگ" همراه بود. از یکسو جنگ با موشک بارانهایش،
و از سوی دیگر تولیدات تلویزیونی و سینمایی دوره ی شصت که بسیار هم خوش ساخت بودند اما سوژههای برخی شان،
بدور آسه ی مرگ و بیرون رفتن از این زندگی میگردید، یادآوری بسیار آموزنده ای! برای نسل "ما ی کوچک" در آن دوران بود.
صحنه ی کشته شدن امیر کبیر در سریالش، گزارشهای مستند خبری از وقایع حاجیهای ایرانی در عربستان در تابستان ۶۶،
و همچنین سریال مدرس و سکانس آخرش که او خود استکان چای زهر آلود را سر میکشید و فوت میشد،
در ذهن کودکانی که برنامهها و فیلمهای بزرگسالان را نیز دنبال میکردند، سوال برانگیز و از همه مهمتر دردناک بود.
نگاه و دنیای درون ما بیش از هر چیز، جهان بیرون و واقعیتهای زندگی را برایمان ترسیم میکند و سپس میسازد.
شاید اگر ما نیز از کودکی، با واژههای پویاتر و زنده تر در این زندگی آشنا میشدیم، کنون نگاهمان زنده تر
و امیدبخش تر میبود و زندگی را برای خودش میخواستیم، نه برای دست یابی بیش از اندازه، به مفاهیم فراسوی آن.
هر چه بود و باشد، هیچگاه برای میانه روی و دگرگونی به سمت سرزنده تر شدن، دیر نخواهد بود.
.
.
.
ممنونم جناب 59- به نکته ی جالبی اشاره کردید.
مفهوم مرگ چیزی بود که در کارتونهای اون دوران هم زیاد تکرار می شد و فکر و احساس بچه ها رو مشغول می کرد. راستش کارتونهای امروزی رو خیلی تماشا نمی کنم ولی تصور می کنم مفهوم مرگ تو کارتونهای اون دوره خیلی بیشتر نمایش داده می شد تا کارتونهای بچه های این دوره.
واضح ترین تصویری که از این موضوع توی ذهنم دارم مربوط به لحظه ی مرگ "عمو جغد شاخدار" است که جلوی بنر روی زمین افتاده بود و با لحنی محزون و خسته آخرین کلماتش رو به سختی ادا می کرد. دیدن اون صحنه تو سن هشت سالگی به قدری برایم ناراحت کننده بود که تا چند ساعت بعد از تماشای کارتون، هنوز بغض داشتم و به سختی سعی می کردم جلوی سرازیر شدن اشکهایم رو بگیرم (نمی دونم چرا راحت نبودم که بقیه ببینن برای مردن جغد کارتونی، اینقدر ناراحتم)
http://www.aparat.com/v/lXGrs
دومین خاطره ای که از مرگ شخصیت های کارتونی دارم "مردن مادر آنت" است. سه تایی با مادر و خواهرم نشسته بودیم و قسمتی رو که دنی به دنیا اومد و مادرشون از دنیا رفت تماشا می کردیم. ایندفعه مادرم بود که نتوانست جلوی اشکهایش رو بگیرد. من و خواهرم چند لحظه یکبار چشم از تلویزیون برمی داشتیم و با حالتی ناراحت، مادرم رو که داشت زار زار اشک می ریخت زیر چشمی نگاه می کردیم
تو همون سن و سال هشت سالگی همسایه ای داشتیم که پسربچه ای همسن من داشت به اسم حسن. یادم است یک روز بعدازظهر مادرها نشسته بودند و دوتایی حرف می زدند. شنیدم که مادرش با لحنی نگران به مادرم می گفت:" حسن یکی دو روزه خیلی تو خودشه. چند روز پیش داشت هاچ زنبور عسل تماشا می کرد و به خاطر مردن مادر هاچ کلی گریه کرد."
و در ذهن هرکدام از ما، کلی از این خاطره ها هست از مرگ شخصیت های کارتونی و مفهومی که هنوز برای درک راز و رمزش خیلی کوچک بودیم...
مفهوم مرگ چیزی بود که در کارتونهای اون دوران هم زیاد تکرار می شد و فکر و احساس بچه ها رو مشغول می کرد. راستش کارتونهای امروزی رو خیلی تماشا نمی کنم ولی تصور می کنم مفهوم مرگ تو کارتونهای اون دوره خیلی بیشتر نمایش داده می شد تا کارتونهای بچه های این دوره.
واضح ترین تصویری که از این موضوع توی ذهنم دارم مربوط به لحظه ی مرگ "عمو جغد شاخدار" است که جلوی بنر روی زمین افتاده بود و با لحنی محزون و خسته آخرین کلماتش رو به سختی ادا می کرد. دیدن اون صحنه تو سن هشت سالگی به قدری برایم ناراحت کننده بود که تا چند ساعت بعد از تماشای کارتون، هنوز بغض داشتم و به سختی سعی می کردم جلوی سرازیر شدن اشکهایم رو بگیرم (نمی دونم چرا راحت نبودم که بقیه ببینن برای مردن جغد کارتونی، اینقدر ناراحتم)
http://www.aparat.com/v/lXGrs
دومین خاطره ای که از مرگ شخصیت های کارتونی دارم "مردن مادر آنت" است. سه تایی با مادر و خواهرم نشسته بودیم و قسمتی رو که دنی به دنیا اومد و مادرشون از دنیا رفت تماشا می کردیم. ایندفعه مادرم بود که نتوانست جلوی اشکهایش رو بگیرد. من و خواهرم چند لحظه یکبار چشم از تلویزیون برمی داشتیم و با حالتی ناراحت، مادرم رو که داشت زار زار اشک می ریخت زیر چشمی نگاه می کردیم
تو همون سن و سال هشت سالگی همسایه ای داشتیم که پسربچه ای همسن من داشت به اسم حسن. یادم است یک روز بعدازظهر مادرها نشسته بودند و دوتایی حرف می زدند. شنیدم که مادرش با لحنی نگران به مادرم می گفت:" حسن یکی دو روزه خیلی تو خودشه. چند روز پیش داشت هاچ زنبور عسل تماشا می کرد و به خاطر مردن مادر هاچ کلی گریه کرد."
و در ذهن هرکدام از ما، کلی از این خاطره ها هست از مرگ شخصیت های کارتونی و مفهومی که هنوز برای درک راز و رمزش خیلی کوچک بودیم...
Heidi- تعداد پستها : 129
Join date : 2012-02-16
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
Heidi نوشته است:
ممنونم جناب 59- به نکته ی جالبی اشاره کردید.
مفهوم مرگ چیزی بود که در کارتونهای اون دوران هم زیاد تکرار می شد و فکر و احساس بچه ها رو مشغول می کرد. راستش کارتونهای امروزی رو خیلی تماشا نمی کنم ولی تصور می کنم مفهوم مرگ تو کارتونهای اون دوره خیلی بیشتر نمایش داده می شد تا کارتونهای بچه های این دوره.
واضح ترین تصویری که از این موضوع توی ذهنم دارم مربوط به لحظه ی مرگ "عمو جغد شاخدار" است که جلوی بنر روی زمین افتاده بود و با لحنی محزون و خسته آخرین کلماتش رو به سختی ادا می کرد. دیدن اون صحنه تو سن هشت سالگی به قدری برایم ناراحت کننده بود که تا چند ساعت بعد از تماشای کارتون، هنوز بغض داشتم و به سختی سعی می کردم جلوی سرازیر شدن اشکهایم رو بگیرم (نمی دونم چرا راحت نبودم که بقیه ببینن برای مردن جغد کارتونی، اینقدر ناراحتم)
http://www.aparat.com/v/lXGrs
دومین خاطره ای که از مرگ شخصیت های کارتونی دارم "مردن مادر آنت" است. سه تایی با مادر و خواهرم نشسته بودیم و قسمتی رو که دنی به دنیا اومد و مادرشون از دنیا رفت تماشا می کردیم. ایندفعه مادرم بود که نتوانست جلوی اشکهایش رو بگیرد. من و خواهرم چند لحظه یکبار چشم از تلویزیون برمی داشتیم و با حالتی ناراحت، مادرم رو که داشت زار زار اشک می ریخت زیر چشمی نگاه می کردیم
تو همون سن و سال هشت سالگی همسایه ای داشتیم که پسربچه ای همسن من داشت به اسم حسن. یادم است یک روز بعدازظهر مادرها نشسته بودند و دوتایی حرف می زدند. شنیدم که مادرش با لحنی نگران به مادرم می گفت:" حسن یکی دو روزه خیلی تو خودشه. چند روز پیش داشت هاچ زنبور عسل تماشا می کرد و به خاطر مردن مادر هاچ کلی گریه کرد."
و در ذهن هرکدام از ما، کلی از این خاطره ها هست از مرگ شخصیت های کارتونی و مفهومی که هنوز برای درک راز و رمزش خیلی کوچک بودیم...
سپاسگزارم برای موارد بجایی که با خاطرات خود به آنها اشاره داشتید.
اینرا نیز اضافه کنم، که برای نمونه زمانی که فیلم بسیار خوش ساخت "دو نیمه ی سیب - ۱۳۷۰" را
در سینما دیدم، تا چند روز پس از آن، سکانس محله ی دختر فقیر که جوان همسایه خود را در بخاری آتش زده بود
و به خیالش میخواست موشکی شود و به جنگ صدام رود، در ذهن کودکیام بسیار تلخ و ناراحت کننده بود.
این فیلم در زمان خود، بسیار جسورانه به انتقاد پرداخته بود .... آقای عاقد: "... به این زودی آمریکا رو گرفتید...!".
.
.
.
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
1. دوستان سلام.
2. پوسترهای سینمای بعد از انقلاب رو دو دفعه به پایان رسوندم: یک سری از اول تا آخر (حدود دو سال پیش) و به کمک دوست خوبم، "فاضل"، که با پوسترهای روزنامه ایش همیاری می کرد و سری دوم (امسال)؛ که، سعی کردم با پوسترهای باکیفیت و بزرگ، بیام.
3. با پوسترهای سینمای قبل از انقلاب در خدمتتونم؛ اما، با چند نکته:
3.1. اینجا فقط و فقط پوسترهایی رو می ذارم که از لحاظ قانون های کشوری و خط قرمزها، مشکلی نداشته باشن.
"من" این انجمن رو "آسان نیاوردم به دست"؛ پس، دوس ندارم با پا گذاشتن روی خطوط قرمز، دوستان و مباحثمون رو از دست بدم.
دوستان هم لطفاً اگه خواستن همراهی کنن، این مورد خیلی مهم رو به یاد داشته باشن.
3.2. گذاشتن پوستر، به منزله ی تأیید فیلم نیست.
به شخصه از سینمای فیلمفارسی و بزن بزن و آموزش بی فرهنگی بیزارم. سینمایی که نگاتیوها یا روی بطرهای نوشیدنی زوم می شد یا روی اندام جنس لطیف! (حالا کاش اندامی هم داشتن! 90 درصدشون قناس و آفساید بودن!)
پوسترها از نظر زیبایی بصری و شبیه بودن به کارهای دهه ی 60 و درنتیجه، یادآوری دهه ی 60 گذاشته می شن.
3.3. تنها پوسترهای اریجینال و بدون مشکل (3.1) گذاشته می شه.
می شه مث بعضی انجمن ها پوسترهای مشکل دار رو کات کرد یا روشون رو سیاه کرد؛ اما، من از این کارا خوشم نمی یاد.
پس فقط کارهایی گذاشته می شه که به طور اریجینال بدون مشکل هستن.
باز دوستان اگه خواستن همراهی کنن، این مورد رو هم مد نظر داشته باشن.
4. سری اول کارها برای شروع و نمونه:
5. ادامه دارد.
Emiliano- تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
Heidi نوشته است:
واضح ترین تصویری که از این موضوع توی ذهنم دارم مربوط به لحظه ی مرگ "عمو جغد شاخدار" است که جلوی بنر روی زمین افتاده بود و با لحنی محزون و خسته آخرین کلماتش رو به سختی ادا می کرد. دیدن اون صحنه تو سن هشت سالگی به قدری برایم ناراحت کننده بود که تا چند ساعت بعد از تماشای کارتون، هنوز بغض داشتم و به سختی سعی می کردم جلوی سرازیر شدن اشکهایم رو بگیرم (نمی دونم چرا راحت نبودم که بقیه ببینن برای مردن جغد کارتونی، اینقدر ناراحتم)
http://www.aparat.com/v/lXGrs
سلام دوستان
خواستم بگم من هم اون زمان گریه ام گرفت و هم همین چند وقت پیش که همراه دخترم کارتون را تماشا میکردیم و به این سکانس رسید. عجیب بود. من و دخترم با هم چشمانمان اشکی شد!
ارادتمند
افشین
خواستم بگم من هم اون زمان گریه ام گرفت و هم همین چند وقت پیش که همراه دخترم کارتون را تماشا میکردیم و به این سکانس رسید. عجیب بود. من و دخترم با هم چشمانمان اشکی شد!
ارادتمند
افشین
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
Indiana Jones نوشته است:Heidi نوشته است:
واضح ترین تصویری که از این موضوع توی ذهنم دارم مربوط به لحظه ی مرگ "عمو جغد شاخدار" است که جلوی بنر روی زمین افتاده بود و با لحنی محزون و خسته آخرین کلماتش رو به سختی ادا می کرد. دیدن اون صحنه تو سن هشت سالگی به قدری برایم ناراحت کننده بود که تا چند ساعت بعد از تماشای کارتون، هنوز بغض داشتم و به سختی سعی می کردم جلوی سرازیر شدن اشکهایم رو بگیرم (نمی دونم چرا راحت نبودم که بقیه ببینن برای مردن جغد کارتونی، اینقدر ناراحتم)
http://www.aparat.com/v/lXGrsسلام دوستان
خواستم بگم من هم اون زمان گریه ام گرفت و هم همین چند وقت پیش که همراه دخترم کارتون را تماشا میکردیم و به این سکانس رسید. عجیب بود. من و دخترم با هم چشمانمان اشکی شد!
ارادتمند
افشین
ممنونم از شما.
این جالب است. دیشب که این یادداشت رو نوشتم اسم عمو جغد شاخدار رو توی گوگل سرچ کردم و متوجه شدم ظاهرا آدمهای زیادی از بچه های دیروز از اون صحنه خاطره دارن و با دیدنش خیلی ناراحت شدن.
جالب است که بچه های امروز هم نسبت به اون قسمت همون احساسی رو دارن که پدرمادرهاشون بیست و چند سال قبل داشتن
Heidi- تعداد پستها : 129
Join date : 2012-02-16
Emiliano- تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12
Emiliano- تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12
Emiliano- تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
Emiliano نوشته است:
1. خبر فوری و باور نکردنی:
شبکه ی "تماشا" می خواد از جمعه، 24 آبان، از ساعت 23 طی 4 نوبت سریال "سایه ی همسایه" رو بده.
خبرشو قبلاً تو مطبوعات خونده بودم؛ اما، تا دیشب تیزرو ندیدم، باور نکردم. گفتم یا باز یه سریال کُره ای یا ترکی می دن به همین اسم، ملت رو اسکل می کنن، یا در دقیقه ی 90 به جاش "پشت کنکوری ها" یا "کلید اسرار" رو می دن!
به دوستان و این شبکه بابت این انتخاب تبریک می گم و امیدوارم برنامه شون عوض نشه.
"سایه ی همسایه" بازپخش کمی نسبت به سایر سریال ها داشته. شاید "کتایون ریاحی" پول داده؛ که، اون دماغ زهلم گیتمیششو نشون ندن! حالا هم قرارداد صدا و سیما با ایشون تموم شده!
شاید برنامه های دیگه ای بوده. نمی دونم؛ فقط، می دونم که این سریال یک یا نهایتاً دو بار پخش شده و مث سایر کارها نبوده.
تا جمعه.
[/b]
1. حدسشو می زدم.
"شبکه ی تماشا" ملت رو اسگل کرد.
بالاتر هم گفتم، چشمم آب نمی خورد این سریال رو بدن و برای همین دیشب؛ در حالی که، همه ی زیرنویس ها و ای پی جی ها خبر از "سایه ی همسایه" می داد، درست دقیقه ی 90 "زیر هشت" رو دادن.
من هیچ تعجبی نکردم.
نمی دونم چرا! چون ذات مسخره ی صدا و سیما رو خوب می شناسم.
همه با هم: ننگ بر "شبکه ی تماشا"!
...................................
2.
Emiliano- تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12
Emiliano- تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
[b]Emiliano نوشته است:Emiliano نوشته است:
1. خبر فوری و باور نکردنی:
شبکه ی "تماشا" می خواد از جمعه، 24 آبان، از ساعت 23 طی 4 نوبت سریال "سایه ی همسایه" رو بده.
خبرشو قبلاً تو مطبوعات خونده بودم؛ اما، تا دیشب تیزرو ندیدم، باور نکردم. گفتم یا باز یه سریال کُره ای یا ترکی می دن به همین اسم، ملت رو اسکل می کنن، یا در دقیقه ی 90 به جاش "پشت کنکوری ها" یا "کلید اسرار" رو می دن!
به دوستان و این شبکه بابت این انتخاب تبریک می گم و امیدوارم برنامه شون عوض نشه.
"سایه ی همسایه" بازپخش کمی نسبت به سایر سریال ها داشته. شاید "کتایون ریاحی" پول داده؛ که، اون دماغ زهلم گیتمیششو نشون ندن! حالا هم قرارداد صدا و سیما با ایشون تموم شده!
شاید برنامه های دیگه ای بوده. نمی دونم؛ فقط، می دونم که این سریال یک یا نهایتاً دو بار پخش شده و مث سایر کارها نبوده.
تا جمعه.
[/b]
1. حدسشو می زدم.
"شبکه ی تماشا" ملت رو اسگل کرد.
بالاتر هم گفتم، چشمم آب نمی خورد این سریال رو بدن و برای همین دیشب؛ در حالی که، همه ی زیرنویس ها و ای پی جی ها خبر از "سایه ی همسایه" می داد، درست دقیقه ی 90 "زیر هشت" رو دادن.
من هیچ تعجبی نکردم.
نمی دونم چرا! چون ذات مسخره ی صدا و سیما رو خوب می شناسم.
همه با هم: ننگ بر "شبکه ی تماشا"!
جناب امیلیانو گرامی
همان شب چندین بار از شبکه تماشا زیرنویس شد که سریال سایه همسایه از بیست و هشتم آبان، هرشب ساعت هفت از شبکه ی تماشا پخش خواهد شد.
یعنی به جای سریال خوب "هزاران چشم" که دو سه قسمت دیگر تمام خواهد شد.
همان شب چندین بار از شبکه تماشا زیرنویس شد که سریال سایه همسایه از بیست و هشتم آبان، هرشب ساعت هفت از شبکه ی تماشا پخش خواهد شد.
یعنی به جای سریال خوب "هزاران چشم" که دو سه قسمت دیگر تمام خواهد شد.
Heidi- تعداد پستها : 129
Join date : 2012-02-16
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
Heidi نوشته است:Emiliano نوشته است:Emiliano نوشته است:
1. خبر فوری و باور نکردنی:
شبکه ی "تماشا" می خواد از جمعه، 24 آبان، از ساعت 23 طی 4 نوبت سریال "سایه ی همسایه" رو بده.
خبرشو قبلاً تو مطبوعات خونده بودم؛ اما، تا دیشب تیزرو ندیدم، باور نکردم. گفتم یا باز یه سریال کُره ای یا ترکی می دن به همین اسم، ملت رو اسکل می کنن، یا در دقیقه ی 90 به جاش "پشت کنکوری ها" یا "کلید اسرار" رو می دن!
به دوستان و این شبکه بابت این انتخاب تبریک می گم و امیدوارم برنامه شون عوض نشه.
"سایه ی همسایه" بازپخش کمی نسبت به سایر سریال ها داشته. شاید "کتایون ریاحی" پول داده؛ که، اون دماغ زهلم گیتمیششو نشون ندن! حالا هم قرارداد صدا و سیما با ایشون تموم شده!
شاید برنامه های دیگه ای بوده. نمی دونم؛ فقط، می دونم که این سریال یک یا نهایتاً دو بار پخش شده و مث سایر کارها نبوده.
تا جمعه.
[/b]
1. حدسشو می زدم.
"شبکه ی تماشا" ملت رو اسگل کرد.
بالاتر هم گفتم، چشمم آب نمی خورد این سریال رو بدن و برای همین دیشب؛ در حالی که، همه ی زیرنویس ها و ای پی جی ها خبر از "سایه ی همسایه" می داد، درست دقیقه ی 90 "زیر هشت" رو دادن.
من هیچ تعجبی نکردم.
نمی دونم چرا! چون ذات مسخره ی صدا و سیما رو خوب می شناسم.
همه با هم: ننگ بر "شبکه ی تماشا"!جناب امیلیانو گرامی
همان شب چندین بار از شبکه تماشا زیرنویس شد که سریال سایه همسایه از بیست و هشتم آبان، هرشب ساعت هفت از شبکه ی تماشا پخش خواهد شد.
یعنی به جای سریال خوب "هزاران چشم" که دو سه قسمت دیگر تمام خواهد شد.
1. امیدوارم "هایدی" جان.
صدا و سیما از این بدقولیا زیاد داشته.
2.
Emiliano- تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12
Emiliano- تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
رضا رویگری
رضا رويگری در ۶ دیماه ۱۳۲۵ در منطقه تجريش در تهران به دنيا آمد. دوران مدرسه و دبيرستان را
در همان تجريش به پايان رساند. او به خلبانی علاقمند بود و دو بار امتحان داد ولی قبول نشد.
سپس به نقاشی رو آورد و با نمايش "ويس و رامين" به كارگاه نمایشی پيوست. او در جشنواره های نانسی،
ورشو و چند شهر آلمان و آمريكا نمايش هایی را اجرا كرده است. بازی در سريال های تلويزيونی را
با سريال "محله بهداشت" شروع نمود. با فيلم "عقابها" به كارگردانی زنده ياد خاچيكيان به سينما آمد
و در ۳۹ فيلم سينمایی تا کنون ایفای نقش کرده و برای كارهای خود نیز آهنگ میسازد.
او در چند نمايشگاه نقاشی در ايران و آمريكا شركت داشته و يك كنسرت نيز در سال ۱۹۹۶
در آمريكا برگزار نموده است. (از سوره سینما با کمی ویرایش)
----------------------------------------
رضا رویگری، نام و چهره ی آشناییست. او یکی از جوانان تازه نفس از سینمای فقید شصت میباشد
که در آن دوران زرین، در ۱۲ فیلم درخشان ایفای نقش کرد و در دهه ی هفتاد نیز، به فعالیت خود ادامه داد.
بازیهای بی تکلف و روان او، در "اجاره نشینها - ۱۳۶۵" و "شب بیست و نهم - ۱۳۶۸"، در یادمان نهادینه شده.
فیلمهای خوب دیگری هستند با بازی رضا رویگری از دوران شصت، که دو تای آنها قبلن در فروم قرار گرفته بودند
اما از دسترسی خارج شده اند که اکنون، فایل آنها در سرور دائمی بارگذاری شده و تقدیم دوستان میگردند.
فیلم کامل "رانده شده - ۱۳۶۸" در یک فایل - کارگردان: "زنده یاد جانگیر جهانگیری":
http://elmond.persiangig.com/Raandeh%20Shodeh-1368.wmv/download
فیلم کامل "وسوسه - ۱۳۶۸" در یک فایل - کارگردان: "جمشید حیدری":
http://elmond.persiangig.com/Vasvaseh-1368.wmv/download
پی نوشت:
در یک پرانتز کوچک و خودمانی بگویم که از دیدگاه نگارنده، فیلم خوش ساخت "شب بیست و نهم"،
شاید ترسناکترین فیلم ایران و جهان باشد. مشکلی که سینمای هالیوود و دیگر کشورها با ژانر وحشت دارند این است،
که آنها مقوله ی "دلخراش بودن و وحشی گری" را، با مسئله ی "ترس و وحشت" اشتباه میگیرند.
فیلمهای "جن گیر" و سری فیلمهای "طالع نحس"، اولن اینکه همگی فیلمهایی هستند تبلیغاتی برای کلیسا،
و از طرف دیگر، دلخراش میباشند و نه ترسناک. و یا از نسل جدید این فیلمها اگر به مجموعه ۷ گانه ی "اره" اشاره کنیم،
آن هم دلخراش است و موضوع بر سر خون و خون ریزی میباشد و نه ایجاد یک دلهره ی تر و تمیز برای مخاطب.
همانگونه که خنداندن در هنر هفتم سخت است، ترساندن نیز شاید بسی سخت تر باشد، چرا که با یک سهل انگاری،
ترس به مسخره کشیده میشود. خیلی مشتاق بودم، تا فیلم ایرانی ما "شب بیست و نهم" به زبان انگلیسی ترجمه میشد
و حداقل در اکران خانگی جهانی با کیفیت بلورین آماده و پخش میگردید و آنوقت بی شک مخاطب غیر ایرانی نیز،
وقتی با این سینمای ترس به سبک سنتی ایرانی آشنا گردد، با آن ارتباط برقرار خواهد کرد.
موسیقی استاد مجید انتظامی در این فیلم، بی همتاست.
.
.
.
و اما در سال ۱۳۸۲، رضا رویگری در فیلم "بوتیک" به ایفای نقش پرداخت که میتوان آنرا
متفاوت ترین نقش او تا کنون دانست. ایجاد پرسوناژ با کاراکتر منفی برای نقش "شاپوری"،
با ظرافت و دقت ویژهای از سوی او و سازندگان این فیلم انجام شد تا جایی که همچنان با گذشت ۱۰ سال
از ساخت و اکران آن، تیپ سازی ایشان برای نقش شاپوری را میتوان بهترین نمونه ی "بد من"،
در دو دهه ی اخیر دانست. دقیقن همان هنایشی که "هومن برق نورد" با تیپ سازی کمدی خود،
در سریال "دزد و پلیس - ۱۳۹۱" داشت و این افتخار را از آن خود کرد.
نظر دوستان گرامی را به دیدن سکانس خانه ی "شاپوری" که در سه زمان مختلف فیلم قرار داشت،
در یک فایل تصویری جلب مینمایم. در کنار بازی استادانه ی رضا رویگری، نقش آفرینی "افشین سنگ چاپ" نیز
نمونه قابل تقدیری از نقش مکمل میباشد. نام و فامیل ایشان از دهه ی شصت برای ما خاطره انگیز هست،
چرا که همیشه میدیدیم در تیتراژ "چاق و لاغر"، ... "اکس ۶۲۵" با بازی افشین سنگ چاپ.
فایل تصویری - سکانس خانه ی "شاپوری" از فیلم "بوتیک - ۱۳۸۲" - بازی درخشان "رضا رویگری":
http://elmond.persiangig.com/Reza%20Rooygari%20(Butik)%20-%20(1382).rar
.
.
.
پی نوشت ۱:
فیلم نوستالژیک "کلید - ۱۳۶۴"، ساخته ای صمیمانه از جناب ابراهیم فروزش:
http://elmond.persiangig.com/Kelid-1364.wmv/download
پی نوشت ۲:
سایتی که یادآور لحظه های عذاب میباشد. (برای نمونه، یک ژانر وحشت از نوع درست و حسابی):
(شوخی به کنار باشد، سپاس فراوان داریم خدمت سازنده ی این سایت)
http://moalleman-mandeghar.mihanblog.com/post/category/32
http://moalleman-mandeghar.mihanblog.com/post/category/28
پی نوشت ۳:
سایتی بسیار خاطره انگیز برای دوستداران فیلمهای ۸ میلیمتری و هر آنچه که به آن بستگی داشت:
http://8mm16mmfilmscollectibles.com/
پی نوشت ۴:
چندی پیش با امیر جان گفتگویی داشتیم در فروم در زمینه ی پوستر فیلم.
قرار بر این شد، تا چند کار کوچکی که در زمینه ی طراحی پوستر برای فیلم کوتاه انجام دادم را
تقدیم دوستان نمایم. زمان انجام این کارها، به ۱۱-۱۲ سال پیش برمیگردد ... جوانی، تو نیز رفتی ....
خاک پوک - ۱۳۸۰ / کارگردان: حسین قناعت
بدون توقف - ۱۳۸۱ / کارگردان: افشین لیاقت
یادهای ملایم - ۱۳۸۱ / کارگردان: مهرشاد کارخانی
یادداشت:
روزی از روزهای زمستان سال ۱۳۸۰ بود. در خدمت همکاری بودم آنزمان
که ایشان عکاس بودند و کارهای گرافیکی شان را دست و پا شکسته من انجام میدادم.
کمی از نیمروز گذشته بود که ایشان سراسیمه به محل کار آمدند و گفتند که در دفتر فیلمسازی رسول ملاقلی پور،
تا یکی- دو ساعت دیگر جلسه ای خواهد بود و گفته اند تا هر که اتودی برای فیلم تازه ی ایشان در زمینه پوستر دارد،
به آنجا آورده و آنها مورد بررسی قرار میدهند. از آنجا که همکار گرامی خود در پروسه ی عکاسی این فیلم حضور داشتند،
چند عکسی را که بهمراه دستیارشان گرفته بودند به من دادند و اصرار پشت اصرار که پوستری بزن تا ببرم و آنجا باشم.
زمان خب خیلی کم بود و فیلم هم از خبرهای اینسو و آنسو، پیدا بود که همانند سبک همیشگی کارگردانش، جنگیست و ....
راهی نبود جز اتود زدن در زمانی کمتر از نیم ساعت.... نتیجه ی کار اصلن خوب نشد و خودم راضی نبودم.
به هر حال همکار ما با این اتود ضعیف راهی آنجا شد و روز بعدش تعریف کرد که دفتر آقای ملاقلی پور،
مملو از گرافیستها و کارهای پوستری آنها برای فیلم بوده و .... زمانی که فیلم در نوروز ۱۳۸۱ اکران شد،
خیلی مشتاق بودم تا پوستر آنرا ببینم. پوستری که چاپ شده بود بعد از آنهمه فراخوان و بیا و برو،
خیلی قابل قبول نبود و از چاپ بدی نیز برخوردار بود. به هر حال، آن بعد از ظهر زمستانی در ۱۳۸۰،
و دیدن این فیلم در جشنواره ی همان سال قبل از اکران عمومی، اکنون جزوی از خاطرات جوانیست.
پوستر اصلی فیلم قارچ سمی که چاپ شد:
اتود نیم ساعتهای من برای پوستر آن فیلم:
.
.
.
جاودان باد یاد خاطرات کودکی و نوجوانی.
شاد و سلامت باشید.
اين مطلب آخرين بار توسط 59 در الأحد يناير 12, 2014 5:21 pm ، و در مجموع 1 بار ويرايش شده است.
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
59 نوشته است:
رضا رویگری
رضا رویگری، نام و چهره ی آشناییست. او یکی از جوانان تازه نفس از سینمای فقید شصت میباشد
که در آن دوران زرین، در ۱۲ فیلم درخشان ایفای نقش کرد و در دهه ی هفتاد نیز، به فعالیت خود ادامه داد.
بازیهای بی تکلف و روان او، در "اجاره نشینها - ۱۳۶۵" و "شب بیست و نهم - ۱۳۶۸"، در یادمان نهادینه شده.
فیلمهای خوب دیگری هستند با بازی رضا رویگری از دوران شصت، که دو تای آنها قبلن در فروم قرار گرفته بودند
اما از دسترسی خارج شده اند که اکنون، فایل آنها در سرور دائمی بارگذاری شده و تقدیم دوستان میگردند. [/size][/color][/b]
فیلم نوستالژیک "کلید - ۱۳۶۴"، ساخته ای صمیمانه از جناب ابراهیم فروزش:
http://elmond.persiangig.com/Kelid-1364.rar
ممنون از سخاوتمندی شما.
سالها بود می خواستم فیلم "کلید" را دوباره ببینم.
یادم هست نکاتی را اشاره کرده بودید قبلا در مورد نوت بوک و سی دی رام و غیره.
احتمالا اسباب زحمتتان شده.
خواستم تشکر کنم.
امیدوارم امکانات اینترنتی من هم به زودی فرصتی بدهد تا نسخه کامل باجناغ ها را پیشکش دوستان کنم.
البته امیدوارم قبل از آن یکی از شبکه ها نمایش بدهد.
...
ممنون از یادآوری رضا رویگری.
توی پرانتز: اوایل نوجوانی... راستش، چهره و صدای ایشان به نظرم جذاب بود.
(پاسخ به نظرسنجی خانم کلاور)
Heidii- تعداد پستها : 102
Join date : 2013-02-02
صفحه 18 از 40 • 1 ... 10 ... 17, 18, 19 ... 29 ... 40
مواضيع مماثلة
» فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
» فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
» برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
» آرشیو,کلکسیون و مجموعه ای ازکارتونها , فیلمها , سریالها , مستند وبرنامه های مختلف پخش شده ازتلویزیون
» کتابها , داستانها , نوار قصه ها و مجلات دوران کودکی(مصور - کاست و ...)
» فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
» برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
» آرشیو,کلکسیون و مجموعه ای ازکارتونها , فیلمها , سریالها , مستند وبرنامه های مختلف پخش شده ازتلویزیون
» کتابها , داستانها , نوار قصه ها و مجلات دوران کودکی(مصور - کاست و ...)
صفحه 18 از 40
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد