برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
+56
sorena0831
raymand
arash_60
reza2009
Indiana Jones
amirpuyol
ramin
saeidehes
majid_barca
new guest
heidiiii
suny
Behzad_T
alan45
heidiii
elena 20
arman
Heidii
Clover
Mihakralj
وهاب
omidsilver7
amirarsalanroomi
Heidi
Davood
mahmood
farhad666
kazvash
مژي
fazel1994
علی موسویان
blue2012
aghaghi
نجمه
tisto
سوگل خانمی
venous_m
arsenal.fc.g
sooratak
manaa
kave
Ishpateka
Esi-72
erfan
S@M
Shervin
alirad
slevin(HAMID
ariangirl
59
babak
Negin 2
mahmood666
sahra_7
stalker
SMAM
60 مشترك
صفحه 33 از 42
صفحه 33 از 42 • 1 ... 18 ... 32, 33, 34 ... 37 ... 42
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
1. سلام.
2. مث این که اینجا هنوز تو خواب زمستونیه و دوستان دارن برا نوروز آماده می شن.
3. قسمتی از برنامه ی "اکسیژن"؛ که، اوایل دهه ی 70 از شبکه ی 2، بعدازظهرای جمعه ها، پخش می شد. یادتونه مجریش هم "شهاب حسینی" بود، در عنفوان جوونی.
اما تو این کلیپ کیا هستن؟ باورتون شاید نشه: "هادی کاظمی"، "شهاب حسینی"، "علی سرور" و "محمد رضا علیمردانی"؛ که، دو نام اول برام جالب بود:
http://www.zamanema.com/index.php/video/874
منبع: http://www.zamanema.com/
................................
4. با این حساب، یکی دیگه از آیتم های "لیست سیاه"؛ که، اعتراف می کنم مدتی بهش شک داشتم حذف می شه:
151. آموزش تئاتری؛ که،"حسین محب اهری" در پارکی، در وسط حلقه ی هنرجویان تئاتری؛ که، همگی لباس های نارنجی پوشیده بودن و به حالت چهارزانو یا چمباتمه نشسته بودن، آموزش تئاتر و فن بیان و بازی بدن می داد. "بهراد خرازی"، "یوسف تیموری" و "مجید صالحی" هم از هنرجوها بودن. بعدازظهرهای جمعه های دهه ی 70 و همزمان با "اکسیژن".
5. این سؤال؛ همون طور که می بینید، طراح سؤال نداره و از سؤالات خود بنده ست. شک داشتم که این همون "اکسیژن" بود یا یه برنامه ی دیگه؛ اما، الآن با دیدن کلیپ بالا و لباسای نارنجی و توضیحات و ... متوجه شدم که اینا دو برنامه نبوده ن و آموزش تئاتر "حسین محب اهری" یکی از آیتم های این جُنگ بوده.
2. مث این که اینجا هنوز تو خواب زمستونیه و دوستان دارن برا نوروز آماده می شن.
3. قسمتی از برنامه ی "اکسیژن"؛ که، اوایل دهه ی 70 از شبکه ی 2، بعدازظهرای جمعه ها، پخش می شد. یادتونه مجریش هم "شهاب حسینی" بود، در عنفوان جوونی.
اما تو این کلیپ کیا هستن؟ باورتون شاید نشه: "هادی کاظمی"، "شهاب حسینی"، "علی سرور" و "محمد رضا علیمردانی"؛ که، دو نام اول برام جالب بود:
http://www.zamanema.com/index.php/video/874
منبع: http://www.zamanema.com/
................................
4. با این حساب، یکی دیگه از آیتم های "لیست سیاه"؛ که، اعتراف می کنم مدتی بهش شک داشتم حذف می شه:
151. آموزش تئاتری؛ که،"حسین محب اهری" در پارکی، در وسط حلقه ی هنرجویان تئاتری؛ که، همگی لباس های نارنجی پوشیده بودن و به حالت چهارزانو یا چمباتمه نشسته بودن، آموزش تئاتر و فن بیان و بازی بدن می داد. "بهراد خرازی"، "یوسف تیموری" و "مجید صالحی" هم از هنرجوها بودن. بعدازظهرهای جمعه های دهه ی 70 و همزمان با "اکسیژن".
5. این سؤال؛ همون طور که می بینید، طراح سؤال نداره و از سؤالات خود بنده ست. شک داشتم که این همون "اکسیژن" بود یا یه برنامه ی دیگه؛ اما، الآن با دیدن کلیپ بالا و لباسای نارنجی و توضیحات و ... متوجه شدم که اینا دو برنامه نبوده ن و آموزش تئاتر "حسین محب اهری" یکی از آیتم های این جُنگ بوده.
Emiliano- تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
سلام به دوستان گرامی
ممنونم از شما جناب امیلیانو
درسته، شاید این معمای رامکال خیلی ساده نباشد ولی با کمی جستجو در اینترنت می شود به راحتی سرنخی ازش پیدا کرد.
با اجازه تون من فعلا جوابش رو نمی نویسم و منتظر می مونم شاید دوستی، دیر یا زود جوابش را پیدا کند.
ازین نظر که احتمالا جوابش برای خیلی ها جالب خواهد بود و غافلگیرکننده.
این عکس "دوباره نگاه کن" هم جالب بود. راستش کوچکترین چیزی ازین برنامه یادم نیست و متاسفانه دو سه سال پیش که بچه های دیروز پخش می شد نتونستم همه قسمتهاشو با دقت دنبال کنم. البته راستش رو بخواهید تا حدی فکر می کنم اون برنامه که تیتراژش می خوند "به کارهای مردم- نگاه کن دوباره" با این برنامه کاردستی فرق می کرد و در مورد مشاغل و کارهای روزمره ی مردم بود. ظاهرا اسم این برنامه ای که لطف کردین ازش عکس گذاشتین "دوباره نگاه کن" است و اسم اون یکی برنامه "نگاه کن دوباره" بود!!
در مورد اون مجموعه تولید استان فارس که توی دادگاه می گذشت همینقدر از اسمش یادمه که گلباران نبود. یک سال تابستون، ظهرها از شبکه یک پخش می شد و زمان پخشش تا حدی همزمان بود با برنامه یعلمی "فراتر از دوهزار" که خیلی برایم جالب بود و موسیقی تیتراژش رو سال قبل، دوستی لطف کرده بود و در "صدای کودکی من" به اشتراک گذاشته بود.
خوشحالم که یادآوری "نخودچی" براتون خاطره انگیز بود.
راستی حتما دوستان میدونن که شبکه پویا این شبها کارتون "بچه های کوه تاراک" رو نمایش میده. نکته ی جالب در مورد این مجموعه اینه: این کارتون از روی رمانی اقتباس شده نوشته ی نویسنده امریکایی "ارنست تامسون ستون" این نویسنده که علاقه زیادی به حیوانات داشته و روزها و سالهای زیادی از عمرش رو در جنگل ها به مطالعه و بررسی زندگی حیوانات و نقاشی از اونها و نوشتن داستان در موردشون سپری کرده، داستان دیگری هم در مورد یک سنجاب کوچک نوشته که نیپون کارتون "سنجاب کوچولو: بنر" را هم از روی اون ساخته. از زندگی این نویسنده، یک تک قسمت کارتونی ژاپنی هم ساخته شده که جزو مجموعه ی "مشاهیر بزرگ جهان" به نمایش دراومده.
ممنونم از شما جناب امیلیانو
درسته، شاید این معمای رامکال خیلی ساده نباشد ولی با کمی جستجو در اینترنت می شود به راحتی سرنخی ازش پیدا کرد.
با اجازه تون من فعلا جوابش رو نمی نویسم و منتظر می مونم شاید دوستی، دیر یا زود جوابش را پیدا کند.
ازین نظر که احتمالا جوابش برای خیلی ها جالب خواهد بود و غافلگیرکننده.
این عکس "دوباره نگاه کن" هم جالب بود. راستش کوچکترین چیزی ازین برنامه یادم نیست و متاسفانه دو سه سال پیش که بچه های دیروز پخش می شد نتونستم همه قسمتهاشو با دقت دنبال کنم. البته راستش رو بخواهید تا حدی فکر می کنم اون برنامه که تیتراژش می خوند "به کارهای مردم- نگاه کن دوباره" با این برنامه کاردستی فرق می کرد و در مورد مشاغل و کارهای روزمره ی مردم بود. ظاهرا اسم این برنامه ای که لطف کردین ازش عکس گذاشتین "دوباره نگاه کن" است و اسم اون یکی برنامه "نگاه کن دوباره" بود!!
در مورد اون مجموعه تولید استان فارس که توی دادگاه می گذشت همینقدر از اسمش یادمه که گلباران نبود. یک سال تابستون، ظهرها از شبکه یک پخش می شد و زمان پخشش تا حدی همزمان بود با برنامه یعلمی "فراتر از دوهزار" که خیلی برایم جالب بود و موسیقی تیتراژش رو سال قبل، دوستی لطف کرده بود و در "صدای کودکی من" به اشتراک گذاشته بود.
خوشحالم که یادآوری "نخودچی" براتون خاطره انگیز بود.
راستی حتما دوستان میدونن که شبکه پویا این شبها کارتون "بچه های کوه تاراک" رو نمایش میده. نکته ی جالب در مورد این مجموعه اینه: این کارتون از روی رمانی اقتباس شده نوشته ی نویسنده امریکایی "ارنست تامسون ستون" این نویسنده که علاقه زیادی به حیوانات داشته و روزها و سالهای زیادی از عمرش رو در جنگل ها به مطالعه و بررسی زندگی حیوانات و نقاشی از اونها و نوشتن داستان در موردشون سپری کرده، داستان دیگری هم در مورد یک سنجاب کوچک نوشته که نیپون کارتون "سنجاب کوچولو: بنر" را هم از روی اون ساخته. از زندگی این نویسنده، یک تک قسمت کارتونی ژاپنی هم ساخته شده که جزو مجموعه ی "مشاهیر بزرگ جهان" به نمایش دراومده.
Heidii- تعداد پستها : 102
Join date : 2013-02-02
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
Heidii نوشته است:سلام به دوستان گرامی
ممنونم از شما جناب امیلیانو
درسته، شاید این معمای رامکال خیلی ساده نباشد ولی با کمی جستجو در اینترنت می شود به راحتی سرنخی ازش پیدا کرد.
با اجازه تون من فعلا جوابش رو نمی نویسم و منتظر می مونم شاید دوستی، دیر یا زود جوابش را پیدا کند.
ازین نظر که احتمالا جوابش برای خیلی ها جالب خواهد بود و غافلگیرکننده.
این عکس "دوباره نگاه کن" هم جالب بود. راستش کوچکترین چیزی ازین برنامه یادم نیست و متاسفانه دو سه سال پیش که بچه های دیروز پخش می شد نتونستم همه قسمتهاشو با دقت دنبال کنم. البته راستش رو بخواهید تا حدی فکر می کنم اون برنامه که تیتراژش می خوند "به کارهای مردم- نگاه کن دوباره" با این برنامه کاردستی فرق می کرد و در مورد مشاغل و کارهای روزمره ی مردم بود. ظاهرا اسم این برنامه ای که لطف کردین ازش عکس گذاشتین "دوباره نگاه کن" است و اسم اون یکی برنامه "نگاه کن دوباره" بود!!
در مورد اون مجموعه تولید استان فارس که توی دادگاه می گذشت همینقدر از اسمش یادمه که گلباران نبود. یک سال تابستون، ظهرها از شبکه یک پخش می شد و زمان پخشش تا حدی همزمان بود با برنامه یعلمی "فراتر از دوهزار" که خیلی برایم جالب بود و موسیقی تیتراژش رو سال قبل، دوستی لطف کرده بود و در "صدای کودکی من" به اشتراک گذاشته بود.
خوشحالم که یادآوری "نخودچی" براتون خاطره انگیز بود.
راستی حتما دوستان میدونن که شبکه پویا این شبها کارتون "بچه های کوه تاراک" رو نمایش میده. نکته ی جالب در مورد این مجموعه اینه: این کارتون از روی رمانی اقتباس شده نوشته ی نویسنده امریکایی "ارنست تامسون ستون" این نویسنده که علاقه زیادی به حیوانات داشته و روزها و سالهای زیادی از عمرش رو در جنگل ها به مطالعه و بررسی زندگی حیوانات و نقاشی از اونها و نوشتن داستان در موردشون سپری کرده، داستان دیگری هم در مورد یک سنجاب کوچک نوشته که نیپون کارتون "سنجاب کوچولو: بنر" را هم از روی اون ساخته. از زندگی این نویسنده، یک تک قسمت کارتونی ژاپنی هم ساخته شده که جزو مجموعه ی "مشاهیر بزرگ جهان" به نمایش دراومده.
1. "هایدی" جان، در ابتدا ممنونم از شما؛ بخاطر، عکس های خاطره انگیزی که تو تاپیک "همشاگردی سلام" قرار دادید.
بله. تک تک اون لئازم التحریر، شرشره ها و بادکنک های جشن ها (به احتمال قوی، دهه ی فجر)، میز و نیمکت ها و همه، خاطره انگیز بود و به قول "59" عزیز، "پرواز خیال".
از اون خودکارهای راه راه آلمانی هم تو عکسا دیده می شد؛ که، کلی راجع بهشون بحث کردیم.
2. در مورد "رامکال"، من همین الآن هم کلی جستجو کردم؛ اما، "هر چی بیشتر ...."
منتظر پاسخ شما یا دوستان می مونم.
3. این چند عکسی که از "دوباره نگاه کن" گذاشتم، در حد دو یا سه ثانیه بود؛ که، توی کلیپی موزیکال توی "بچه های دیروز" داده شد و نام این برنامه رو هم دوست خوبمون، "بابک"، یادآوری کرد؛ وگرنه، خودم هم یادم نبود، راستش.
4. پس با این تفاسیر، اون دو سؤال شما رو باید توی "لیست سیاه" بذارم. اوکی.
5. این "فراتر از دوهزار" مربوط به ژانر کودک می شد؟
6. اون موسیقی رو ندارید؟ شاید اگه بذارید، یادم بیاد.
7. بله. یادآوری "نخودچی" عالی بود. زنده یاد "ودادیان" با اون لحن شیرین، مهربون و آرومش می گفت.
یه سؤالی که همیشه ذهنمو درگیر کرده و هنوز هم مطمئن نشده م اینه که: "مونا غمخوار" همون "مونا فرجاد"ه؟ آخه شباهتشون کم نیست و سن و سالشون به هم می خوره.
و اگه نه، الآن "مونا غمخوار" کجاست؟
8. چه جالب. این مطلب بند آخرتون رو نمی دونستم و راستش، اون تیکه ی "مشاهیر بزرگ جهان" هم اصلاً یادم نبود. ممنون.
9. دوستان، لطفاً زود به زود سر بزنید. دلمون گرفت.
منتظر سایر عزیزان؛ بخصوص، "59" هم هستیم.
Emiliano- تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
Emiliano نوشته است:Heidii نوشته است:سلام به دوستان گرامی
ممنونم از شما جناب امیلیانو
درسته، شاید این معمای رامکال خیلی ساده نباشد ولی با کمی جستجو در اینترنت می شود به راحتی سرنخی ازش پیدا کرد.
با اجازه تون من فعلا جوابش رو نمی نویسم و منتظر می مونم شاید دوستی، دیر یا زود جوابش را پیدا کند.
ازین نظر که احتمالا جوابش برای خیلی ها جالب خواهد بود و غافلگیرکننده.
این عکس "دوباره نگاه کن" هم جالب بود. راستش کوچکترین چیزی ازین برنامه یادم نیست و متاسفانه دو سه سال پیش که بچه های دیروز پخش می شد نتونستم همه قسمتهاشو با دقت دنبال کنم. البته راستش رو بخواهید تا حدی فکر می کنم اون برنامه که تیتراژش می خوند "به کارهای مردم- نگاه کن دوباره" با این برنامه کاردستی فرق می کرد و در مورد مشاغل و کارهای روزمره ی مردم بود. ظاهرا اسم این برنامه ای که لطف کردین ازش عکس گذاشتین "دوباره نگاه کن" است و اسم اون یکی برنامه "نگاه کن دوباره" بود!!
در مورد اون مجموعه تولید استان فارس که توی دادگاه می گذشت همینقدر از اسمش یادمه که گلباران نبود. یک سال تابستون، ظهرها از شبکه یک پخش می شد و زمان پخشش تا حدی همزمان بود با برنامه یعلمی "فراتر از دوهزار" که خیلی برایم جالب بود و موسیقی تیتراژش رو سال قبل، دوستی لطف کرده بود و در "صدای کودکی من" به اشتراک گذاشته بود.
خوشحالم که یادآوری "نخودچی" براتون خاطره انگیز بود.
راستی حتما دوستان میدونن که شبکه پویا این شبها کارتون "بچه های کوه تاراک" رو نمایش میده. نکته ی جالب در مورد این مجموعه اینه: این کارتون از روی رمانی اقتباس شده نوشته ی نویسنده امریکایی "ارنست تامسون ستون" این نویسنده که علاقه زیادی به حیوانات داشته و روزها و سالهای زیادی از عمرش رو در جنگل ها به مطالعه و بررسی زندگی حیوانات و نقاشی از اونها و نوشتن داستان در موردشون سپری کرده، داستان دیگری هم در مورد یک سنجاب کوچک نوشته که نیپون کارتون "سنجاب کوچولو: بنر" را هم از روی اون ساخته. از زندگی این نویسنده، یک تک قسمت کارتونی ژاپنی هم ساخته شده که جزو مجموعه ی "مشاهیر بزرگ جهان" به نمایش دراومده.
1. "هایدی" جان، در ابتدا ممنونم از شما؛ بخاطر، عکس های خاطره انگیزی که تو تاپیک "همشاگردی سلام" قرار دادید.
بله. تک تک اون لئازم التحریر، شرشره ها و بادکنک های جشن ها (به احتمال قوی، دهه ی فجر)، میز و نیمکت ها و همه، خاطره انگیز بود و به قول "59" عزیز، "پرواز خیال".
از اون خودکارهای راه راه آلمانی هم تو عکسا دیده می شد؛ که، کلی راجع بهشون بحث کردیم.
2. در مورد "رامکال"، من همین الآن هم کلی جستجو کردم؛ اما، "هر چی بیشتر ...."
منتظر پاسخ شما یا دوستان می مونم.
3. این چند عکسی که از "دوباره نگاه کن" گذاشتم، در حد دو یا سه ثانیه بود؛ که، توی کلیپی موزیکال توی "بچه های دیروز" داده شد و نام این برنامه رو هم دوست خوبمون، "بابک"، یادآوری کرد؛ وگرنه، خودم هم یادم نبود، راستش.
4. پس با این تفاسیر، اون دو سؤال شما رو باید توی "لیست سیاه" بذارم. اوکی.
5. این "فراتر از دوهزار" مربوط به ژانر کودک می شد؟
6. اون موسیقی رو ندارید؟ شاید اگه بذارید، یادم بیاد.
7. بله. یادآوری "نخودچی" عالی بود. زنده یاد "ودادیان" با اون لحن شیرین، مهربون و آرومش می گفت.
یه سؤالی که همیشه ذهنمو درگیر کرده و هنوز هم مطمئن نشده م اینه که: "مونا غمخوار" همون "مونا فرجاد"ه؟ آخه شباهتشون کم نیست و سن و سالشون به هم می خوره.
و اگه نه، الآن "مونا غمخوار" کجاست؟
8. چه جالب. این مطلب بند آخرتون رو نمی دونستم و راستش، اون تیکه ی "مشاهیر بزرگ جهان" هم اصلاً یادم نبود. ممنون.
9. دوستان، لطفاً زود به زود سر بزنید. دلمون گرفت.
منتظر سایر عزیزان؛ بخصوص، "59" هم هستیم.
سلام به شما
خوشحالم که از عکس ها خاطره داشتین.
یکی از اسباب بازی های دهه شصتی که تقریبا هربچه ای داشت، چیزی بود که بهش می گفتن "خونه سازی". نمی دونم یادتون هست یا نه. انواع و اقسام داشت و مال ما، بلوک های پلاستیکی آجرمانند بود در رنگ های مختلف، اندازه ی یک بند انگشت که ساعتها وقت میذاشتیم یه جوری سر ِ هم کنیم و چیزی بسازیم.
این اسباب بازی های خاطره انگیز اسم اصلیش هست "لگو" و ابداع یک شرکت دانمارکیه.
فراتر از دوهزار یه برنامه علمی بود که برای بزرگسال ها ساخته شده بود ولی امثال ما که اون موقع سرمون تو کتاب های ژول ورن و آیزاک آسیموف بود هم خیلی دوست داشتیم. ایده ی اسمش از تفکر رایج اون دوره میومد که تصور می کردن پیشرفت علم و تکنولوژی با ورود سال 2000 قراره به اوجش برسه و به قولی بترکونه و دنیا رو زیر و رو کنه.
اینم موسیقی آشنای تیتراژش:
http://s5.picofile.com/file/8115767000/%D9%81%D8%B1%D8%A7%D8%AA%D8%B1_%D8%A7%D8%B2_%D8%AF%D9%88%D9%87%D8%B2%D8%A7%D8%B1.mp3.html
در مورد مونا غمخوار زدین به خال! منم سالهاست همین معما برام مونده که این مونا غمخوار کی بود؟
چهره اش بی شباهت به مونا فرجاد نیست. هردوتاشون سبزه رو هستن و اسمشون مونا. تو صفحه زندگینامه مونا فرجاد، سال تولدش 1363 نوشته شده. در حالیکه طبق این منبع، مونا غمخوار متولد 1366 است. بازیگر خردسال سریال خاله سارا هم همین مونا غمخوار بود. حالا معلوم نیست این دونفر واقعن یک نفر هستن یا دونفر متفاوت. و اگر با هم فرق می کنن پس مونا غمخوار چی شد؟
http://wikicinema.ir/index.php/%D8%BA%D9%85%D8%AE%D9%88%D8%A7%D8%B1%D8%8C_%D9%85%D9%88%D9%86%D8%A7
http://www.sourehcinema.com/People/People.aspx?Id=138202300023
خوشحالم که از عکس ها خاطره داشتین.
یکی از اسباب بازی های دهه شصتی که تقریبا هربچه ای داشت، چیزی بود که بهش می گفتن "خونه سازی". نمی دونم یادتون هست یا نه. انواع و اقسام داشت و مال ما، بلوک های پلاستیکی آجرمانند بود در رنگ های مختلف، اندازه ی یک بند انگشت که ساعتها وقت میذاشتیم یه جوری سر ِ هم کنیم و چیزی بسازیم.
این اسباب بازی های خاطره انگیز اسم اصلیش هست "لگو" و ابداع یک شرکت دانمارکیه.
فراتر از دوهزار یه برنامه علمی بود که برای بزرگسال ها ساخته شده بود ولی امثال ما که اون موقع سرمون تو کتاب های ژول ورن و آیزاک آسیموف بود هم خیلی دوست داشتیم. ایده ی اسمش از تفکر رایج اون دوره میومد که تصور می کردن پیشرفت علم و تکنولوژی با ورود سال 2000 قراره به اوجش برسه و به قولی بترکونه و دنیا رو زیر و رو کنه.
اینم موسیقی آشنای تیتراژش:
http://s5.picofile.com/file/8115767000/%D9%81%D8%B1%D8%A7%D8%AA%D8%B1_%D8%A7%D8%B2_%D8%AF%D9%88%D9%87%D8%B2%D8%A7%D8%B1.mp3.html
در مورد مونا غمخوار زدین به خال! منم سالهاست همین معما برام مونده که این مونا غمخوار کی بود؟
چهره اش بی شباهت به مونا فرجاد نیست. هردوتاشون سبزه رو هستن و اسمشون مونا. تو صفحه زندگینامه مونا فرجاد، سال تولدش 1363 نوشته شده. در حالیکه طبق این منبع، مونا غمخوار متولد 1366 است. بازیگر خردسال سریال خاله سارا هم همین مونا غمخوار بود. حالا معلوم نیست این دونفر واقعن یک نفر هستن یا دونفر متفاوت. و اگر با هم فرق می کنن پس مونا غمخوار چی شد؟
http://wikicinema.ir/index.php/%D8%BA%D9%85%D8%AE%D9%88%D8%A7%D8%B1%D8%8C_%D9%85%D9%88%D9%86%D8%A7
http://www.sourehcinema.com/People/People.aspx?Id=138202300023
Heidii- تعداد پستها : 102
Join date : 2013-02-02
Emiliano- تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
"کارتون سازها" (!!) همیشه دنبال ایده های نو می گردن و برای خلق کارهای جدید، گاهی سراغ کاراکترهای قدیمی میرن و اونها رو در قالب قصه ها و ماجراهای جدید، دوباره زنده می کنن.
گاهی اونها رو به صورت سه بعدی درمیارن (مثل یوگی خرسه) و گاهی نسخه های سینمایی جدیدی با تکنیک دوبعدی ازشون می سازن.
تقریبا همه ی کاراکترهای معروف برای خودشون کپی رایت دارن و فقط با رعایت قوانین کپی رایت میشه ازشون دعوت کرد دوباره تو اثر جدیدی ظاهر بشن. بعضی از شخصیت های معروف مثل پوآرو، هایدی، هاکلبری فین یا تام سایر هم طبق همون قوانین کپی رایت، بعد از تعداد سالهای معینی از انحصار درمیان و وارد "پابلیک دومین" میشن. به این ترتیب هرنوع استفاده ای از اسم و شخصیت اون کاراکتر، آزاد میشه و هرکسی میتونه تو اثر سینمایی، داستانی یا تصویرسازی خودش از اونها استفاده کنه.
سال 2004، کارتون سازهای ژاپنی سراغ دو تا مخلوق معروف آگاتا کریستی یعنی "خانم مارپل" و "پوآرو" رفتن و با کنار هم قرار دادن این دو تا کاراکتر که اونها رو تو ماجراهای مجزایی دیده بودیم، یک سریال کارتونی جدید ازشون ساختن.
این سریال کارتونی محصول NHK است و در سی و نه قسمت ساخته شده.
ماجراهای این مجموعه، به اصل داستانهای آگاتاکریستی وفادار مونده و فقط یک شخصیت جدید وارد داستان کرده به اسم "میبل وست" که برادرزاده ی خانم مارپل است و به نوعی نقش حلقه ی اتصال پوآرو و خانم مارپل را بازی می کند.
از طرف دیگه، کارتون سازهای سوئدی هم رفتن سراغ کاراکتر دوست داشتنی خودشون یعنی قوی ترین خرس جهان و یک نسخه ی سینمایی جدید با تکنیک دوبعدی از بامزی و دارودسته اش ساختن که تازه از تنور دراومده و داغ داغه! اسم این کارتون جدید 66 دقیقه ای که 17 ژانویه 2014 بیرون اومده هست "بامزی و شهر دزدها" و سروکله ی یک روباه بدجنس توش پیدا شده که مادربزرگ بامزی رو دزدیده.
گاهی اونها رو به صورت سه بعدی درمیارن (مثل یوگی خرسه) و گاهی نسخه های سینمایی جدیدی با تکنیک دوبعدی ازشون می سازن.
تقریبا همه ی کاراکترهای معروف برای خودشون کپی رایت دارن و فقط با رعایت قوانین کپی رایت میشه ازشون دعوت کرد دوباره تو اثر جدیدی ظاهر بشن. بعضی از شخصیت های معروف مثل پوآرو، هایدی، هاکلبری فین یا تام سایر هم طبق همون قوانین کپی رایت، بعد از تعداد سالهای معینی از انحصار درمیان و وارد "پابلیک دومین" میشن. به این ترتیب هرنوع استفاده ای از اسم و شخصیت اون کاراکتر، آزاد میشه و هرکسی میتونه تو اثر سینمایی، داستانی یا تصویرسازی خودش از اونها استفاده کنه.
سال 2004، کارتون سازهای ژاپنی سراغ دو تا مخلوق معروف آگاتا کریستی یعنی "خانم مارپل" و "پوآرو" رفتن و با کنار هم قرار دادن این دو تا کاراکتر که اونها رو تو ماجراهای مجزایی دیده بودیم، یک سریال کارتونی جدید ازشون ساختن.
این سریال کارتونی محصول NHK است و در سی و نه قسمت ساخته شده.
ماجراهای این مجموعه، به اصل داستانهای آگاتاکریستی وفادار مونده و فقط یک شخصیت جدید وارد داستان کرده به اسم "میبل وست" که برادرزاده ی خانم مارپل است و به نوعی نقش حلقه ی اتصال پوآرو و خانم مارپل را بازی می کند.
از طرف دیگه، کارتون سازهای سوئدی هم رفتن سراغ کاراکتر دوست داشتنی خودشون یعنی قوی ترین خرس جهان و یک نسخه ی سینمایی جدید با تکنیک دوبعدی از بامزی و دارودسته اش ساختن که تازه از تنور دراومده و داغ داغه! اسم این کارتون جدید 66 دقیقه ای که 17 ژانویه 2014 بیرون اومده هست "بامزی و شهر دزدها" و سروکله ی یک روباه بدجنس توش پیدا شده که مادربزرگ بامزی رو دزدیده.
Heidii- تعداد پستها : 102
Join date : 2013-02-02
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
کارتون قدیمی سفر به مرکز زمین
سلام به دوستان عزیز
سفر به مرکز زمین (دوبله فارسی)
امیدوارم تکراری نباشه . خود بنده که مدتها دنبال این نسخه با دوبله شاهکارش بودم . ارزش و احترامی که دوبلور های اون زمان برای بچه ها و مخاطبین کارتون ها قائل بودند کجا و دوبله های بی کیفیتی که الان رواج پیدا کرده کجا ؟
سلام به دوستان عزیز
سفر به مرکز زمین (دوبله فارسی)
امیدوارم تکراری نباشه . خود بنده که مدتها دنبال این نسخه با دوبله شاهکارش بودم . ارزش و احترامی که دوبلور های اون زمان برای بچه ها و مخاطبین کارتون ها قائل بودند کجا و دوبله های بی کیفیتی که الان رواج پیدا کرده کجا ؟
arman- تعداد پستها : 31
Join date : 2011-06-10
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
Emiliano نوشته است:1. 3. آره. من که می گم یه نفرن و این "مونا" همون "مونا"ست.
ممنون.
سلام دوستان
مونا غمخوار،خواهر کوچکتر مهناز غمخوار و دختر محمد حسن غمخوار بود و ربطی به خانواده فرجاد تا جایی که میدانم نداشت.
این مهناز غمخوار است که بیوگرافی کاملش را می توانید در لینک زیر بخوانید:
http://www.theater.ir/fa/print.php?type=artist&id=391
این هم تصویر محمد حسن غمخواره نفر وسط که با شکل شمایل هندیها دیده میشه و اگر خاطرتون باشه با چهره سبزه اش توی بیشتر کارهای تلویزیونیش ادای هندیها را در می آورد
این هم مصاحبه ای با او
http://hamrazz.blogfa.com/cat-2.aspx
babak- تعداد پستها : 318
Join date : 2009-09-11
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
سلام به دوستان عزیز
ممنونم از توضیحات شما بابک گرامی.
راستش مهناز غمخوار رو اصلا نمی شناسم. فقط یادم هست تو فیلم "عیالوار" که چندماه قبل از شبکه نمایش پخش شد نقش دختربچه ای رو بازی می کرد. عجیبه که این دوتا خواهر یعنی مونا و مهناز غمخوار شباهتی به همدیگر ندارند و به نظر می رسد اگر مونا فرجاد و مونا غمخوار دونفر متفاوت باشن، بیشتر شبیه دوتا خواهر باشن.
به هرحال ممنونم. من که سردرنیاوردم. بازیگر دختربچه ی سریال خاله سارا مونا غمخوار بود که خیلی شبیه مونا فرجاد است. این دختربچه تو تعداد زیادی نمایش های تلویزیونی دهه هفتادی هم بازی کرد و بعد غیبش زد.
حالا که اینهمه از مونا غمخوار حرف زدیم یادم افتاد سه سال راهنمایی یک همکلاسی داشتم به اسم مونا غمخوار که البته بازیگر نبود و شباهتی هم به این بازیگر نداشت. دوره ی راهنمایی برای من سالهای تاریک و تلخی بود در یک مدرسه ی خیلی سختگیر با مدیر و ناظم هایی که مرتب داشتن کیف ها و وسایل شخصی دانش آموزها رو میگشتن! شایع شده بود مدیر مدرسه توی هرکلاسی یک جاسوس دارد که برایش خبر می برد و از رفت و آمدهای مکرر این دانش آموز به دفتر مدیر، اینطور استنباط کرده بودن که جاسوس کلاس ما همین مونا خانم غمخواره!
جناب 59- ممنونم از توضیحات مفصل و اشاره ی خوب شما به هنرمندهایی مثل شادمهر عقیلی که اگه بالکل از همه چیز نمی کندن و پلی پشت سرشون باقی میگذاشتن، می دیدن که گذر زمان چطور خیلی مسایل رو تو خودش حل میکنه. جالبه که چند روز پیش داشتم به همین موضوع مهاجرت هنرمندها فکر می کردم و امثال نادره و ثریا قاسمی و شهلا ریاحی و خیلی از بازیگرهای قدیمی که انقلاب باعث نشد دست وپاشون رو گم کنن و از ترس چنتا فیلم سرلخت که قبل از انقلاب بازی کرده بودن پا به فرار بذارن. موندن. یه روسری جلوی دوربین سرشون کردن. به کارشون ادامه دادن و به جای اینکه تو غم غربت و حسرت وطنشون آب بشن، همینجا فیلمهاشون رو بازی کردن و پیر شدن و مثل نادره با عزت و احترام تو خاک خودشون از دنیا رفتن.
من مخالف سفر و مهاجرت نیستم. ولی فکر میکنم با همه ی تلخی ها و گرفتاریهایی که ممکن است کسی را درگیر کرده باشد، بد نیست آدم پلی هم پشت سرش باقی بگذارد و فاتحه ی همه چیز را یکجا نخواند. بیشتر بازیگرهای سینما و تلویزیون اینقدر ازین راه درآمد و اندوخته مالی دارن که به دفعات در طول سال، سفرهای خارجی می روند. امثال مهران مدیری، مریلا زارعی، ثریا قاسمی، لیلا حاتمی، گوهر خیراندیش و خیلی های دیگر، در فصولی از سال می روند و گاهی برای مدت طولانی می مانند. چه تجربه کاری باشد یا شرکت در فستیوالی یا صرفا تفریح یا مقتضیات خانوادگی. آنها که عاقلترند حواسشان هست که هردوطرف را برای خودشان نگه دارند و خامترها مثل گلشیفته فراهانی، یکهو جوزده می شوند و خودشان را غرق شرایط جدید میکنند.
(خانم خامنه ای یک موقعی تعریف می کرد که همه ی این سالهای غیبتش از تلویزیون و اجرا، در کالیفرنیا زندگی می کرد و شغلی به عنوان ناظم یک مدرسه ی امریکایی داشت.)
*
این روزها که به نوروز نزدیک می شویم یاد یک سال عید نوروز می افتم که کلاس دوم راهنمایی بودم و برای اولین بار، بابالنگ دراز و زنان کوچک را از شبکه ی دو و یک تماشا کردم. هردوتاش داستانهای دخترانه ای بود باب طبع دخترهایی به سن و سال ِ آن روزهای خودم که داشتیم دوران سیاه (!!) بلوغ را از سر می گذراندیم.
"زنان کوچک" نوشته ی "لوئیزا می آلکوت"، جلد دومی هم دارد به اسم "مردان کوچک". دنباله ی این کارتون هم توسط نیپون ساخته شده و ماجرای دختردوم خانواده یعنی "جو مارچ" را دنبال می کند، بعد از ازدواجش. ده سال گذشته و جوزفین مارچ دو تا پسر دارد. همسرش مدرسه ای ساخته برای پسرانش و تعداد زیادی کودک یتیم. "مردان کوچک" یا "پسران جو" زندگی و ماجراهای این پسربچه ها را نمایش می دهد. ازین نظر شاید برای پسرهایی که با کارتونهای دخترانه مثل زنان کوچک یا جودی آبوت حال نمی کنند دیدنی و جالب باشد.
*
من هم مثل جناب امیلیانو به پیشواز نوروز می روم و برای همه ی دوستانم آرزوی سلامتی، نشاط و امیدواری می کنم.
این قطعه ی زیبا را تقدیم می کنم به جناب میحا، 59 و امیلیانوی گرامی و همه ی دوستان عزیز.
http://s5.picofile.com/file/8116160068/Luna.mp3.html
ترجمه ی فارسی ترانه ی ایتالیایی:
http://s5.picofile.com/file/8116161676/%D9%85%D8%A7%D9%87.pdf.html
ممنونم از توضیحات شما بابک گرامی.
راستش مهناز غمخوار رو اصلا نمی شناسم. فقط یادم هست تو فیلم "عیالوار" که چندماه قبل از شبکه نمایش پخش شد نقش دختربچه ای رو بازی می کرد. عجیبه که این دوتا خواهر یعنی مونا و مهناز غمخوار شباهتی به همدیگر ندارند و به نظر می رسد اگر مونا فرجاد و مونا غمخوار دونفر متفاوت باشن، بیشتر شبیه دوتا خواهر باشن.
به هرحال ممنونم. من که سردرنیاوردم. بازیگر دختربچه ی سریال خاله سارا مونا غمخوار بود که خیلی شبیه مونا فرجاد است. این دختربچه تو تعداد زیادی نمایش های تلویزیونی دهه هفتادی هم بازی کرد و بعد غیبش زد.
حالا که اینهمه از مونا غمخوار حرف زدیم یادم افتاد سه سال راهنمایی یک همکلاسی داشتم به اسم مونا غمخوار که البته بازیگر نبود و شباهتی هم به این بازیگر نداشت. دوره ی راهنمایی برای من سالهای تاریک و تلخی بود در یک مدرسه ی خیلی سختگیر با مدیر و ناظم هایی که مرتب داشتن کیف ها و وسایل شخصی دانش آموزها رو میگشتن! شایع شده بود مدیر مدرسه توی هرکلاسی یک جاسوس دارد که برایش خبر می برد و از رفت و آمدهای مکرر این دانش آموز به دفتر مدیر، اینطور استنباط کرده بودن که جاسوس کلاس ما همین مونا خانم غمخواره!
جناب 59- ممنونم از توضیحات مفصل و اشاره ی خوب شما به هنرمندهایی مثل شادمهر عقیلی که اگه بالکل از همه چیز نمی کندن و پلی پشت سرشون باقی میگذاشتن، می دیدن که گذر زمان چطور خیلی مسایل رو تو خودش حل میکنه. جالبه که چند روز پیش داشتم به همین موضوع مهاجرت هنرمندها فکر می کردم و امثال نادره و ثریا قاسمی و شهلا ریاحی و خیلی از بازیگرهای قدیمی که انقلاب باعث نشد دست وپاشون رو گم کنن و از ترس چنتا فیلم سرلخت که قبل از انقلاب بازی کرده بودن پا به فرار بذارن. موندن. یه روسری جلوی دوربین سرشون کردن. به کارشون ادامه دادن و به جای اینکه تو غم غربت و حسرت وطنشون آب بشن، همینجا فیلمهاشون رو بازی کردن و پیر شدن و مثل نادره با عزت و احترام تو خاک خودشون از دنیا رفتن.
من مخالف سفر و مهاجرت نیستم. ولی فکر میکنم با همه ی تلخی ها و گرفتاریهایی که ممکن است کسی را درگیر کرده باشد، بد نیست آدم پلی هم پشت سرش باقی بگذارد و فاتحه ی همه چیز را یکجا نخواند. بیشتر بازیگرهای سینما و تلویزیون اینقدر ازین راه درآمد و اندوخته مالی دارن که به دفعات در طول سال، سفرهای خارجی می روند. امثال مهران مدیری، مریلا زارعی، ثریا قاسمی، لیلا حاتمی، گوهر خیراندیش و خیلی های دیگر، در فصولی از سال می روند و گاهی برای مدت طولانی می مانند. چه تجربه کاری باشد یا شرکت در فستیوالی یا صرفا تفریح یا مقتضیات خانوادگی. آنها که عاقلترند حواسشان هست که هردوطرف را برای خودشان نگه دارند و خامترها مثل گلشیفته فراهانی، یکهو جوزده می شوند و خودشان را غرق شرایط جدید میکنند.
(خانم خامنه ای یک موقعی تعریف می کرد که همه ی این سالهای غیبتش از تلویزیون و اجرا، در کالیفرنیا زندگی می کرد و شغلی به عنوان ناظم یک مدرسه ی امریکایی داشت.)
*
این روزها که به نوروز نزدیک می شویم یاد یک سال عید نوروز می افتم که کلاس دوم راهنمایی بودم و برای اولین بار، بابالنگ دراز و زنان کوچک را از شبکه ی دو و یک تماشا کردم. هردوتاش داستانهای دخترانه ای بود باب طبع دخترهایی به سن و سال ِ آن روزهای خودم که داشتیم دوران سیاه (!!) بلوغ را از سر می گذراندیم.
"زنان کوچک" نوشته ی "لوئیزا می آلکوت"، جلد دومی هم دارد به اسم "مردان کوچک". دنباله ی این کارتون هم توسط نیپون ساخته شده و ماجرای دختردوم خانواده یعنی "جو مارچ" را دنبال می کند، بعد از ازدواجش. ده سال گذشته و جوزفین مارچ دو تا پسر دارد. همسرش مدرسه ای ساخته برای پسرانش و تعداد زیادی کودک یتیم. "مردان کوچک" یا "پسران جو" زندگی و ماجراهای این پسربچه ها را نمایش می دهد. ازین نظر شاید برای پسرهایی که با کارتونهای دخترانه مثل زنان کوچک یا جودی آبوت حال نمی کنند دیدنی و جالب باشد.
*
من هم مثل جناب امیلیانو به پیشواز نوروز می روم و برای همه ی دوستانم آرزوی سلامتی، نشاط و امیدواری می کنم.
این قطعه ی زیبا را تقدیم می کنم به جناب میحا، 59 و امیلیانوی گرامی و همه ی دوستان عزیز.
http://s5.picofile.com/file/8116160068/Luna.mp3.html
ترجمه ی فارسی ترانه ی ایتالیایی:
http://s5.picofile.com/file/8116161676/%D9%85%D8%A7%D9%87.pdf.html
Heidii- تعداد پستها : 102
Join date : 2013-02-02
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
Heidii نوشته است:"کارتون سازها" (!!) همیشه دنبال ایده های نو می گردن و برای خلق کارهای جدید، گاهی سراغ کاراکترهای قدیمی میرن و اونها رو در قالب قصه ها و ماجراهای جدید، دوباره زنده می کنن.
گاهی اونها رو به صورت سه بعدی درمیارن (مثل یوگی خرسه) و گاهی نسخه های سینمایی جدیدی با تکنیک دوبعدی ازشون می سازن.
تقریبا همه ی کاراکترهای معروف برای خودشون کپی رایت دارن و فقط با رعایت قوانین کپی رایت میشه ازشون دعوت کرد دوباره تو اثر جدیدی ظاهر بشن. بعضی از شخصیت های معروف مثل پوآرو، هایدی، هاکلبری فین یا تام سایر هم طبق همون قوانین کپی رایت، بعد از تعداد سالهای معینی از انحصار درمیان و وارد "پابلیک دومین" میشن. به این ترتیب هرنوع استفاده ای از اسم و شخصیت اون کاراکتر، آزاد میشه و هرکسی میتونه تو اثر سینمایی، داستانی یا تصویرسازی خودش از اونها استفاده کنه.
سال 2004، کارتون سازهای ژاپنی سراغ دو تا مخلوق معروف آگاتا کریستی یعنی "خانم مارپل" و "پوآرو" رفتن و با کنار هم قرار دادن این دو تا کاراکتر که اونها رو تو ماجراهای مجزایی دیده بودیم، یک سریال کارتونی جدید ازشون ساختن.
این سریال کارتونی محصول NHK است و در سی و نه قسمت ساخته شده.
ماجراهای این مجموعه، به اصل داستانهای آگاتاکریستی وفادار مونده و فقط یک شخصیت جدید وارد داستان کرده به اسم "میبل وست" که برادرزاده ی خانم مارپل است و به نوعی نقش حلقه ی اتصال پوآرو و خانم مارپل را بازی می کند.
از طرف دیگه، کارتون سازهای سوئدی هم رفتن سراغ کاراکتر دوست داشتنی خودشون یعنی قوی ترین خرس جهان و یک نسخه ی سینمایی جدید با تکنیک دوبعدی از بامزی و دارودسته اش ساختن که تازه از تنور دراومده و داغ داغه! اسم این کارتون جدید 66 دقیقه ای که 17 ژانویه 2014 بیرون اومده هست "بامزی و شهر دزدها" و سروکله ی یک روباه بدجنس توش پیدا شده که مادربزرگ بامزی رو دزدیده.
اتفاقا هفته پیش من بصورت اتفاقی این کارتون رو دانلود کردم و زیرنویس فارسی هم داره....هر قمست حدود 24 دقیقه است
در مورد بامزی هم بنظرم نکته نوستالژیک و مهم این کارتون دوبله و صداهای ماندگارش بود خصوصا صدای راوی داستان.....بدون این صداها لطفی نداره
slevin(HAMID- تعداد پستها : 129
Join date : 2010-08-11
Age : 41
آدرس پستي : تهران
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
slevin(HAMID نوشته است:"
اتفاقا هفته پیش من بصورت اتفاقی این کارتون رو دانلود کردم و زیرنویس فارسی هم داره....هر قمست حدود 24 دقیقه است
در مورد بامزی هم بنظرم نکته نوستالژیک و مهم این کارتون دوبله و صداهای ماندگارش بود خصوصا صدای راوی داستان.....بدون این صداها لطفی نداره
دوبله ی بامزی (مخصوصا صدای شمسی فضل اللهی) همواره منو یاد صبحانه و نان و چای و کره عسل و مربا میندازه چون موقع تماشایش معمولا در حال صبحانه خوردن بودم.
https://www.youtube.com/watch?v=kpmfZpsxEfU
https://www.youtube.com/watch?v=FmdjstCPDLY
https://www.youtube.com/watch?v=RwU0kXM9BZg
Heidii- تعداد پستها : 102
Join date : 2013-02-02
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
یادی از کارتونهای نوروزی
نوروز برای بچه های دهه شصتی فرصتی بود برای تماشای کارتونها و برنامه های تازه.
یک سال دم عید تو اسفند، یک فیلم داستانی از شبکه یک پخش شد که مرد پرتقال فروشی تو کوچه بالا و پایین می رفت و مرتب تکرار می کرد: "بمیه! بمی!" چیزی که از فیلم تو ذهنم مونده همینه و اینکه خانواده ی فقیری بودن و نقش مادر خانواده رو "ملیحه نیکجومند" بازی می کرد و پسر خانواده دنبال یک عدد تلویزیون بود.
سالی که ماه رمضان افتاد تو نوروز، برای اولین بار ترانه ی "باز هم مرغ سحر" را از شبکه دو شنیدیم و هنوز هم شنیدنش همان حال و هوای نوروز و پیک شادی و ماه رمضان را تداعی می کند.
http://sound.tebyan.net/newindex.aspx?pid=150301&MusicID=113143
کارتون گامبا را اولین بار توی نوروز دیدیم. همینطور بابالنگ دراز، زنان کوچک، سمندون، دارکوب زبله، ملوان زبل و "در تعقیب جو" که بزرگترها تاکید داشتن بدونیم این سریال بچگی اونهاست. این تکه مطلب رو از یک مجله قدیمی آفتابگردان جدا کرده ام و اسامی برنامه های نوروزی اش آشناست:
سروکله ی ساعت خوشی ها هم به اسم "سال خوش" پیدا شده بود و "بهار آمد و شمشادها جوان شده اند" خاطره ی نوروز آن سال شد.
http://s5.picofile.com/file/8116203092/Bahar_Amado_Shemshadha.mp3.html
نوروز برای بچه های دهه شصتی فرصتی بود برای تماشای کارتونها و برنامه های تازه.
یک سال دم عید تو اسفند، یک فیلم داستانی از شبکه یک پخش شد که مرد پرتقال فروشی تو کوچه بالا و پایین می رفت و مرتب تکرار می کرد: "بمیه! بمی!" چیزی که از فیلم تو ذهنم مونده همینه و اینکه خانواده ی فقیری بودن و نقش مادر خانواده رو "ملیحه نیکجومند" بازی می کرد و پسر خانواده دنبال یک عدد تلویزیون بود.
سالی که ماه رمضان افتاد تو نوروز، برای اولین بار ترانه ی "باز هم مرغ سحر" را از شبکه دو شنیدیم و هنوز هم شنیدنش همان حال و هوای نوروز و پیک شادی و ماه رمضان را تداعی می کند.
http://sound.tebyan.net/newindex.aspx?pid=150301&MusicID=113143
کارتون گامبا را اولین بار توی نوروز دیدیم. همینطور بابالنگ دراز، زنان کوچک، سمندون، دارکوب زبله، ملوان زبل و "در تعقیب جو" که بزرگترها تاکید داشتن بدونیم این سریال بچگی اونهاست. این تکه مطلب رو از یک مجله قدیمی آفتابگردان جدا کرده ام و اسامی برنامه های نوروزی اش آشناست:
سروکله ی ساعت خوشی ها هم به اسم "سال خوش" پیدا شده بود و "بهار آمد و شمشادها جوان شده اند" خاطره ی نوروز آن سال شد.
http://s5.picofile.com/file/8116203092/Bahar_Amado_Shemshadha.mp3.html
Heidii- تعداد پستها : 102
Join date : 2013-02-02
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
سلام به همه دوستای خوبم .
بچه ها در ادامه دیجیتالی کردن کاست های قدیمیم به دو تا مورد برخورد کردم . اگه یافته شده که هیچی ، اگه نه بگین براتون بذارم .
1- آهنگ اول کارتون موجود عکس زیر . آخرش هم نفهمیدم اسمش چیه ( قاصدک ، پشه ، مگس ، خرچسونه .... )
آهنگ کامله ، تازه یه ضبط سونی توپ با پولای عیدیم خریده بودم کیفیتش هم توپه استریو هم هست ، فقط آخرای آهنگ صدای چند تا پرنده و صدای پای این موجوده رو چمنها میاد .
2- آهنگ اول یه تله تأتر به اسم برده رقصان
این یکی هم تقریباً کامله ولی کیفیتش عالی نیست مونو هم ضبط شده .
مخلص همتون .
بچه ها در ادامه دیجیتالی کردن کاست های قدیمیم به دو تا مورد برخورد کردم . اگه یافته شده که هیچی ، اگه نه بگین براتون بذارم .
1- آهنگ اول کارتون موجود عکس زیر . آخرش هم نفهمیدم اسمش چیه ( قاصدک ، پشه ، مگس ، خرچسونه .... )
آهنگ کامله ، تازه یه ضبط سونی توپ با پولای عیدیم خریده بودم کیفیتش هم توپه استریو هم هست ، فقط آخرای آهنگ صدای چند تا پرنده و صدای پای این موجوده رو چمنها میاد .
2- آهنگ اول یه تله تأتر به اسم برده رقصان
این یکی هم تقریباً کامله ولی کیفیتش عالی نیست مونو هم ضبط شده .
مخلص همتون .
علی موسویان- تعداد پستها : 14
Join date : 2011-09-13
Age : 50
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
نوروز و سال نو رو به همه دوستان شادباش میگم
همیشه آرزوهایی که در سال نو برای دوستان دارم "سلامتی و شادی و آرامش و آسایش"هست.
همواره سالی همراه با پیروزی و بهرزوی رو برای همه دوستان خواستارم
امیدوارم همچنان باهم باشیم و دور از هم نباشیم
همیشه آرزوهایی که در سال نو برای دوستان دارم "سلامتی و شادی و آرامش و آسایش"هست.
همواره سالی همراه با پیروزی و بهرزوی رو برای همه دوستان خواستارم
امیدوارم همچنان باهم باشیم و دور از هم نباشیم
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
علی موسویان نوشته است:سلام به همه دوستای خوبم .
بچه ها در ادامه دیجیتالی کردن کاست های قدیمیم به دو تا مورد برخورد کردم . اگه یافته شده که هیچی ، اگه نه بگین براتون بذارم .
1- آهنگ اول کارتون موجود عکس زیر . آخرش هم نفهمیدم اسمش چیه ( قاصدک ، پشه ، مگس ، خرچسونه .... )
آهنگ کامله ، تازه یه ضبط سونی توپ با پولای عیدیم خریده بودم کیفیتش هم توپه استریو هم هست ، فقط آخرای آهنگ صدای چند تا پرنده و صدای پای این موجوده رو چمنها میاد .
2- آهنگ اول یه تله تأتر به اسم برده رقصان
این یکی هم تقریباً کامله ولی کیفیتش عالی نیست مونو هم ضبط شده .
مخلص همتون .
سلام دوست عزیز. مورد اول پیدا شده ولی کامل نیست. شما کاملش رو دارید؟ اگه دارید مطمئنا خیلیها مشتاقش هستند. دومی رو نمیدونم چیه ولی اگه لطف کنید اون رو هم بذارید ممنون میشم (به احتمال زیاد اون هم آشناست).
stalker- تعداد پستها : 256
Join date : 2011-01-07
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
Emiliano نوشته است:1.
2. این موسیقی انگار روی یه کارتون هم استفاده می شده. خیلی خیلی آشنا می زنه. شما نمی دونید؟
ممنون.
روی افسانهی ۳ برادر کارتونی (البته اولش آهنگش فرق داشت، از وسطای سریال شد این).
stalker- تعداد پستها : 256
Join date : 2011-01-07
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
بعد از ۲ تا پست، سلام به همه
یه سوالی داشتم: یه برنامهای بود که توش حسین رفیعی شده بود پسر و بیژن بنفشه خواد میشد پدر. رفیعی خیلی توش باحال بچه میشد. کسی اسم این رو یادشه؟ ازش عکسی چیزی داریم؟ اینجا میگه که اسمش هست ایستگاه ۷۷ ولی مطمئن نیست source اش.
http://iranianserials.blogfa.com/post-473.aspx
یه سوالی داشتم: یه برنامهای بود که توش حسین رفیعی شده بود پسر و بیژن بنفشه خواد میشد پدر. رفیعی خیلی توش باحال بچه میشد. کسی اسم این رو یادشه؟ ازش عکسی چیزی داریم؟ اینجا میگه که اسمش هست ایستگاه ۷۷ ولی مطمئن نیست source اش.
http://iranianserials.blogfa.com/post-473.aspx
stalker- تعداد پستها : 256
Join date : 2011-01-07
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
[quote="Emiliano"]
1. خوش اومدی "استاکر" عزیز. خوبی؟ سال نوت مبارک.
2. در مورد موسیقی زدی تو خال. درسته. خودشه؛ منتها، این موسیقی اریجینالی بود که اولین بار توی اینترنت شنیدیم و نه از شبکه ی دومون.
3. این کار گروه کودک و نوجوون شاید اول قرار بوده به این نام ("ایستگاه 77") پخش شه؛ اما، تا جایی که یادمه به نام "پسر بابا" پخش شد. شاید هم من اشتباه می کنم و این نامی بوده که ما می گفتیم (؟).
اتفاقاً همین چن وخ پیش ازش عکس و فایل صوتی گذاشتم، دادا. بفرما:
https://koodaki-nojavani.forumfa.net/t17p700-topic
http://s5.picofile.com/file/8110515292/Pesare_Baba.mp3.html
..........................
4. همچنان منتظر برگشت "هایدی" از تعطیلات و پاسخ به مسابقه ی "رامکال"ی ایشون هستیم.
stalker نوشته است:Emiliano نوشته است:1.
2. این موسیقی انگار روی یه کارتون هم استفاده می شده. خیلی خیلی آشنا می زنه. شما نمی دونید؟
ممنون.
روی افسانهی ۳ برادر کارتونی (البته اولش آهنگش فرق داشت، از وسطای سریال شد این).
stalker نوشته است:بعد از ۲ تا پست، سلام به همه
یه سوالی داشتم: یه برنامهای بود که توش حسین رفیعی شده بود پسر و بیژن بنفشه خواد میشد پدر. رفیعی خیلی توش باحال بچه میشد. کسی اسم این رو یادشه؟ ازش عکسی چیزی داریم؟ اینجا میگه که اسمش هست ایستگاه ۷۷ ولی مطمئن نیست source اش.
http://iranianserials.blogfa.com/post-473.aspx
1. خوش اومدی "استاکر" عزیز. خوبی؟ سال نوت مبارک.
2. در مورد موسیقی زدی تو خال. درسته. خودشه؛ منتها، این موسیقی اریجینالی بود که اولین بار توی اینترنت شنیدیم و نه از شبکه ی دومون.
3. این کار گروه کودک و نوجوون شاید اول قرار بوده به این نام ("ایستگاه 77") پخش شه؛ اما، تا جایی که یادمه به نام "پسر بابا" پخش شد. شاید هم من اشتباه می کنم و این نامی بوده که ما می گفتیم (؟).
اتفاقاً همین چن وخ پیش ازش عکس و فایل صوتی گذاشتم، دادا. بفرما:
https://koodaki-nojavani.forumfa.net/t17p700-topic
http://s5.picofile.com/file/8110515292/Pesare_Baba.mp3.html
..........................
4. همچنان منتظر برگشت "هایدی" از تعطیلات و پاسخ به مسابقه ی "رامکال"ی ایشون هستیم.
Emiliano- تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
Heidii نوشته است:نوروز برای بچه های دهه شصتی فرصتی بود برای تماشای کارتونها و برنامه های تازه.
یک سال دم عید تو اسفند، یک فیلم داستانی از شبکه یک پخش شد که مرد پرتقال فروشی تو کوچه بالا و پایین می رفت و مرتب تکرار می کرد: "بمیه! بمی!" چیزی که از فیلم تو ذهنم مونده همینه و اینکه خانواده ی فقیری بودن و نقش مادر خانواده رو "ملیحه نیکجومند" بازی می کرد و پسر خانواده دنبال یک عدد تلویزیون بود.
سلام بر همگی و تبریک سال جدید
فکر کنم منظور هایدی عزیز هدیۀ خدا هستش. من بعید می دونم که اینجا تا حالا اشاره ای بهش نشده باشه.... ولی خلاصه اسمش همین بود. یادمه که یه جاش هم بود که فکر کنم پسره ( که یه پسر لاغر و عینکی با یه سبیل کم پشت بود و یه برادر هم داشت انگار که یادم نیست کی بود) خواب میدید که تلویزیون رو به دست آوردن و همین جوری مات و مبهوت با خودش تکرار میکرد: هدیۀ خدا، هدیۀ خدا....
واقعاً زمان ما برای مردم چه مشکلاتی بود یا بهتر بگم: چه چیزهایی مشکل مردم بود و الان چی...!
S@M- تعداد پستها : 161
Join date : 2010-03-30
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
Emiliano نوشته است:Emiliano نوشته است:stalker نوشته است:Emiliano نوشته است:1.
2. این موسیقی انگار روی یه کارتون هم استفاده می شده. خیلی خیلی آشنا می زنه. شما نمی دونید؟
ممنون.
روی افسانهی ۳ برادر کارتونی (البته اولش آهنگش فرق داشت، از وسطای سریال شد این).stalker نوشته است:بعد از ۲ تا پست، سلام به همه
یه سوالی داشتم: یه برنامهای بود که توش حسین رفیعی شده بود پسر و بیژن بنفشه خواد میشد پدر. رفیعی خیلی توش باحال بچه میشد. کسی اسم این رو یادشه؟ ازش عکسی چیزی داریم؟ اینجا میگه که اسمش هست ایستگاه ۷۷ ولی مطمئن نیست source اش.
http://iranianserials.blogfa.com/post-473.aspx
1. خوش اومدی "استاکر" عزیز. خوبی؟ سال نوت مبارک.
2. در مورد موسیقی زدی تو خال. درسته. خودشه؛ منتها، این موسیقی اریجینالی بود که اولین بار توی اینترنت شنیدیم و نه از شبکه ی دومون.
3. این کار گروه کودک و نوجوون شاید اول قرار بوده به این نام ("ایستگاه 77") پخش شه؛ اما، تا جایی که یادمه به نام "پسر بابا" پخش شد. شاید هم من اشتباه می کنم و این نامی بوده که ما می گفتیم (؟).
اتفاقاً همین چن وخ پیش ازش عکس و فایل صوتی گذاشتم، دادا. بفرما:
https://koodaki-nojavani.forumfa.net/t17p700-topic
http://s5.picofile.com/file/8110515292/Pesare_Baba.mp3.html
..........................
4. همچنان منتظر برگشت "هایدی" از تعطیلات و پاسخ به مسابقه ی "رامکال"ی ایشون هستیم.
امیر جان دست گلت درد نکنه. ایشالا که سال جدید برای تو و باقی دوستان هم سال خوب و با برکتی باشه.
stalker- تعداد پستها : 256
Join date : 2011-01-07
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
S@M نوشته است:Heidii نوشته است:نوروز برای بچه های دهه شصتی فرصتی بود برای تماشای کارتونها و برنامه های تازه.
یک سال دم عید تو اسفند، یک فیلم داستانی از شبکه یک پخش شد که مرد پرتقال فروشی تو کوچه بالا و پایین می رفت و مرتب تکرار می کرد: "بمیه! بمی!" چیزی که از فیلم تو ذهنم مونده همینه و اینکه خانواده ی فقیری بودن و نقش مادر خانواده رو "ملیحه نیکجومند" بازی می کرد و پسر خانواده دنبال یک عدد تلویزیون بود.
سلام بر همگی و تبریک سال جدید
فکر کنم منظور هایدی عزیز هدیۀ خدا هستش. من بعید می دونم که اینجا تا حالا اشاره ای بهش نشده باشه.... ولی خلاصه اسمش همین بود. یادمه که یه جاش هم بود که فکر کنم پسره ( که یه پسر لاغر و عینکی با یه سبیل کم پشت بود و یه برادر هم داشت انگار که یادم نیست کی بود) خواب میدید که تلویزیون رو به دست آوردن و همین جوری مات و مبهوت با خودش تکرار میکرد: هدیۀ خدا، هدیۀ خدا....
واقعاً زمان ما برای مردم چه مشکلاتی بود یا بهتر بگم: چه چیزهایی مشکل مردم بود و الان چی...!
درود به دوستان عزیز
سال نو بر همگی مبارک باشه !
من اسم این فیلم داستانی یادم نیست و فکر نکنم قبلاًاینجا هم ازش صحبتی شده باشه ولی حالا که شما قصه رو دقیقتر توضیح دادین یادم اومد که بازیگر پرتقال فروش مرحوم " کیومرث ملک مطیعی " بود .
arman- تعداد پستها : 31
Join date : 2011-06-10
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
الان که داشتم فکر میکردم انگار اون پسره می خواست تلویزیون خودشون رو بده به بچه های اون خانومه که انگار فقیر یا یتیم بودن (شایدم هردو) و واسه داداشش بهانه میکرد که تلویزیون خرابه و داده تعمیر ولی اون خانومه از یه جای دیگه بهش تلویزیون می رسه و تموم. امیدوارم خیلی توهم نزده باشم...
S@M- تعداد پستها : 161
Join date : 2010-03-30
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
سلام
سال نو مبارک
امیدوارم همه خوب و سلامت باشید و بمانید
این سریال اسمش هد"هدیه خدا" به کارگردانی"محمد عیوضی"بود و از شبکه اول سیما پخش می شد.
اگر خاطرتان مانده باشد وقتی در مورد پوپک عظیمی نژاد صحبت کردیم در مورد این مجموعه هم صحبت کردیم چون تقریبا آخرین حضور پوپک توی تلویزیون بود.
شیده یا همان ملیحه نیکجومند مادر خانواده فقیری بود که پسر خانواده اصلی، تلویزیون کوچک سیاه و سفیداتاقش (که زرد رنگ هم بود) را برایشان برد تا در زمان تعطیلات عید بچه ها تلویزیون ببینند.
پدر خانواده محسن زهتاب و مادر خانواده (گمان می کنم) آزیتا لاچینی بود و مرحوم ملک مطیعی در نقش "تیمور بمی" چرخ طوافی داشت و سر کوچه بساط کرده بود و پرتقال بمی می فروخت و مدام مشغول دستمال کشیدن و تمیز کردن تک تک پرتقال ها بود(منو یاد گردگیری بلورهای لوستر می انداخت).
نکته دیگری که به یادم مانده از این فیلم یخ و برف اسفند بود که توی تهران تا اوایل عید جا خوش می کرد.چیزی که حالا دیگر دیده نمی شود. برف های یخ زده ای که با رسیدن عید از درون پوک می شدند و وقتی پا روشان میگذاشتیم قرچ قرچ می کردند و خرد می شدند.
یادش بخیر
سال نو مبارک
امیدوارم همه خوب و سلامت باشید و بمانید
این سریال اسمش هد"هدیه خدا" به کارگردانی"محمد عیوضی"بود و از شبکه اول سیما پخش می شد.
اگر خاطرتان مانده باشد وقتی در مورد پوپک عظیمی نژاد صحبت کردیم در مورد این مجموعه هم صحبت کردیم چون تقریبا آخرین حضور پوپک توی تلویزیون بود.
شیده یا همان ملیحه نیکجومند مادر خانواده فقیری بود که پسر خانواده اصلی، تلویزیون کوچک سیاه و سفیداتاقش (که زرد رنگ هم بود) را برایشان برد تا در زمان تعطیلات عید بچه ها تلویزیون ببینند.
پدر خانواده محسن زهتاب و مادر خانواده (گمان می کنم) آزیتا لاچینی بود و مرحوم ملک مطیعی در نقش "تیمور بمی" چرخ طوافی داشت و سر کوچه بساط کرده بود و پرتقال بمی می فروخت و مدام مشغول دستمال کشیدن و تمیز کردن تک تک پرتقال ها بود(منو یاد گردگیری بلورهای لوستر می انداخت).
نکته دیگری که به یادم مانده از این فیلم یخ و برف اسفند بود که توی تهران تا اوایل عید جا خوش می کرد.چیزی که حالا دیگر دیده نمی شود. برف های یخ زده ای که با رسیدن عید از درون پوک می شدند و وقتی پا روشان میگذاشتیم قرچ قرچ می کردند و خرد می شدند.
یادش بخیر
babak- تعداد پستها : 318
Join date : 2009-09-11
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
به بخشی از مصاحبه مرحوم ملک مطیعی برخوردم که به همین سریال اشاره کرده بود
"* برخي از مجموعه تلويزيوني طنز ناخواسته تكيه كلام هايي را در جامعه رايج مي كنند، آيا اين رويه از ديد شما قابل قبول است؟
- بله، چون ما خودمان اين تكيه كلام ها را داريم و يك دوستي دارم در خيابانهاي صومعه سرا راه مي رود و مي گويد من ترا غش. (يعني من تو را مي بينم غش مي كنم) اين تكيه كلام اوست. بعضي وقت ها تكيه كلام ها را مردم مي پسندند، مثلاً در مجموعه تلويزيوني به نام «هديه خدا» كار مي كردم و نقش پرتقال فروشي را بازي مي كردم كه در بازي داد مي زدم. روزي كه وارد بازار شدم متوجه شدم كه تمام پرتقال فروش ها داد مي زنند بمي ايه بمي ايه! اگر تكيه كلام به جاي خودش مصرف شود بد نيست."
http://www.hamshahrionline.ir/hamnews/1384/840422/world/cinew.htm
"* برخي از مجموعه تلويزيوني طنز ناخواسته تكيه كلام هايي را در جامعه رايج مي كنند، آيا اين رويه از ديد شما قابل قبول است؟
- بله، چون ما خودمان اين تكيه كلام ها را داريم و يك دوستي دارم در خيابانهاي صومعه سرا راه مي رود و مي گويد من ترا غش. (يعني من تو را مي بينم غش مي كنم) اين تكيه كلام اوست. بعضي وقت ها تكيه كلام ها را مردم مي پسندند، مثلاً در مجموعه تلويزيوني به نام «هديه خدا» كار مي كردم و نقش پرتقال فروشي را بازي مي كردم كه در بازي داد مي زدم. روزي كه وارد بازار شدم متوجه شدم كه تمام پرتقال فروش ها داد مي زنند بمي ايه بمي ايه! اگر تكيه كلام به جاي خودش مصرف شود بد نيست."
http://www.hamshahrionline.ir/hamnews/1384/840422/world/cinew.htm
babak- تعداد پستها : 318
Join date : 2009-09-11
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
arman نوشته است:S@M نوشته است:Heidii نوشته است:نوروز برای بچه های دهه شصتی فرصتی بود برای تماشای کارتونها و برنامه های تازه.
یک سال دم عید تو اسفند، یک فیلم داستانی از شبکه یک پخش شد که مرد پرتقال فروشی تو کوچه بالا و پایین می رفت و مرتب تکرار می کرد: "بمیه! بمی!" چیزی که از فیلم تو ذهنم مونده همینه و اینکه خانواده ی فقیری بودن و نقش مادر خانواده رو "ملیحه نیکجومند" بازی می کرد و پسر خانواده دنبال یک عدد تلویزیون بود.
سلام بر همگی و تبریک سال جدید
فکر کنم منظور هایدی عزیز هدیۀ خدا هستش. من بعید می دونم که اینجا تا حالا اشاره ای بهش نشده باشه.... ولی خلاصه اسمش همین بود. یادمه که یه جاش هم بود که فکر کنم پسره ( که یه پسر لاغر و عینکی با یه سبیل کم پشت بود و یه برادر هم داشت انگار که یادم نیست کی بود) خواب میدید که تلویزیون رو به دست آوردن و همین جوری مات و مبهوت با خودش تکرار میکرد: هدیۀ خدا، هدیۀ خدا....
واقعاً زمان ما برای مردم چه مشکلاتی بود یا بهتر بگم: چه چیزهایی مشکل مردم بود و الان چی...!
درود به دوستان عزیز
سال نو بر همگی مبارک باشه !
من اسم این فیلم داستانی یادم نیست و فکر نکنم قبلاًاینجا هم ازش صحبتی شده باشه ولی حالا که شما قصه رو دقیقتر توضیح دادین یادم اومد که بازیگر پرتقال فروش مرحوم " کیومرث ملک مطیعی " بود .
S@M نوشته است:الان که داشتم فکر میکردم انگار اون پسره می خواست تلویزیون خودشون رو بده به بچه های اون خانومه که انگار فقیر یا یتیم بودن (شایدم هردو) و واسه داداشش بهانه میکرد که تلویزیون خرابه و داده تعمیر ولی اون خانومه از یه جای دیگه بهش تلویزیون می رسه و تموم. امیدوارم خیلی توهم نزده باشم...
babak نوشته است:سلام
سال نو مبارک
امیدوارم همه خوب و سلامت باشید و بمانید
این سریال اسمش هد"هدیه خدا" به کارگردانی"محمد عیوضی"بود و از شبکه اول سیما پخش می شد.
اگر خاطرتان مانده باشد وقتی در مورد پوپک عظیمی نژاد صحبت کردیم در مورد این مجموعه هم صحبت کردیم چون تقریبا آخرین حضور پوپک توی تلویزیون بود.
شیده یا همان ملیحه نیکجومند مادر خانواده فقیری بود که پسر خانواده اصلی، تلویزیون کوچک سیاه و سفیداتاقش (که زرد رنگ هم بود) را برایشان برد تا در زمان تعطیلات عید بچه ها تلویزیون ببینند.
پدر خانواده محسن زهتاب و مادر خانواده (گمان می کنم) آزیتا لاچینی بود و مرحوم ملک مطیعی در نقش "تیمور بمی" چرخ طوافی داشت و سر کوچه بساط کرده بود و پرتقال بمی می فروخت و مدام مشغول دستمال کشیدن و تمیز کردن تک تک پرتقال ها بود(منو یاد گردگیری بلورهای لوستر می انداخت).
نکته دیگری که به یادم مانده از این فیلم یخ و برف اسفند بود که توی تهران تا اوایل عید جا خوش می کرد.چیزی که حالا دیگر دیده نمی شود. برف های یخ زده ای که با رسیدن عید از درون پوک می شدند و وقتی پا روشان میگذاشتیم قرچ قرچ می کردند و خرد می شدند.
یادش بخیر
واقعا یادش به خیر.
ممنونم از یادآوری های روشن و دقیق آرمان و سم و بابک عزیز.
جدا عالی بود. کاملا درسته. نقش پرتقال فروش رو مرحوم "کیومرث ملک مطیعی" بازی می کرد. به قول شما مرتب مشغول گردگیری و برق انداختن پرتقال هاش بود! تمام خاطره هایی که از این سریال یادآوری کردین، حال و هوای روزهای آخر اسفند و نزدیک شدن عید رو برای من تداعی میکنه. از پسربچه های بازیگر این سریال، هیچ تصویری توی خاطرم ندارم و هرچی سریال دهه شصتی توی ذهنم مرور می کنم فقط این چهره ی آشنا از ذهنم می گذره که قبلا مفصل در موردش صحبت کرده بودیم. (طبق صحبت هایی که قبلا توی فروم شده بود ظاهرا اسمش آرش امیر حسینی است) این پسر را غیر از فیلم سینمایی "سفر جادویی" تو تعدادی از سریال های آن دوره هم زیاد می دیدیم. مثل ماجراهایی که تو یه مدرسه می گذشت یا ماجراهایی که تو یه خانه اتفاق می افتاد و خواهر و برادری به اسم سارا و سعید، معمولا داشتن دردسر درست می کردن. یا پرخوری می کردن یا نمک زیادی توی غذا می ریختن و خلاصه همیشه به دلیلی مشغول مخفی کاری بودن. نمی دونم این ماجراهای مختلفی که توی ذهنم است همه شون مال یک مجموعه بودن یا سریال های متفاوتی بودن که تو بازه های زمانی مجزایی پخش می شدن. به هرحال یادمه گاهی مادرشون رویا افشار بود و گاهی هم چهره های دیگری از ذهنم عبور میکنه. پدرشون هم گاهی جلیل فرجاد بود و گاهی مرحوم منوچهر لاریجانی.
تیتراژ خاطره انگیز "ماجراهای خانه ی ما":
http://s5.picofile.com/file/8118734084/Majarahaye_Khaneye_Ma.flv.html
قسمتی از این مجموعه که یادآور حال و هوای آن دوره است و خاطره ی تعدادی از این چهره ها را برایمان زنده می کند:
http://s5.picofile.com/file/8118822776/Khaneye_Ma.flv.html
ممنونم از یادآوری های روشن و دقیق آرمان و سم و بابک عزیز.
جدا عالی بود. کاملا درسته. نقش پرتقال فروش رو مرحوم "کیومرث ملک مطیعی" بازی می کرد. به قول شما مرتب مشغول گردگیری و برق انداختن پرتقال هاش بود! تمام خاطره هایی که از این سریال یادآوری کردین، حال و هوای روزهای آخر اسفند و نزدیک شدن عید رو برای من تداعی میکنه. از پسربچه های بازیگر این سریال، هیچ تصویری توی خاطرم ندارم و هرچی سریال دهه شصتی توی ذهنم مرور می کنم فقط این چهره ی آشنا از ذهنم می گذره که قبلا مفصل در موردش صحبت کرده بودیم. (طبق صحبت هایی که قبلا توی فروم شده بود ظاهرا اسمش آرش امیر حسینی است) این پسر را غیر از فیلم سینمایی "سفر جادویی" تو تعدادی از سریال های آن دوره هم زیاد می دیدیم. مثل ماجراهایی که تو یه مدرسه می گذشت یا ماجراهایی که تو یه خانه اتفاق می افتاد و خواهر و برادری به اسم سارا و سعید، معمولا داشتن دردسر درست می کردن. یا پرخوری می کردن یا نمک زیادی توی غذا می ریختن و خلاصه همیشه به دلیلی مشغول مخفی کاری بودن. نمی دونم این ماجراهای مختلفی که توی ذهنم است همه شون مال یک مجموعه بودن یا سریال های متفاوتی بودن که تو بازه های زمانی مجزایی پخش می شدن. به هرحال یادمه گاهی مادرشون رویا افشار بود و گاهی هم چهره های دیگری از ذهنم عبور میکنه. پدرشون هم گاهی جلیل فرجاد بود و گاهی مرحوم منوچهر لاریجانی.
تیتراژ خاطره انگیز "ماجراهای خانه ی ما":
http://s5.picofile.com/file/8118734084/Majarahaye_Khaneye_Ma.flv.html
قسمتی از این مجموعه که یادآور حال و هوای آن دوره است و خاطره ی تعدادی از این چهره ها را برایمان زنده می کند:
http://s5.picofile.com/file/8118822776/Khaneye_Ma.flv.html
Heidii- تعداد پستها : 102
Join date : 2013-02-02
صفحه 33 از 42 • 1 ... 18 ... 32, 33, 34 ... 37 ... 42
مواضيع مماثلة
» برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
» سیاه، سفید، خاکستری
» امواج صوتي گمشده (مخصوص كليپهاي صوتي از كارتونها، سريالها، فيلمهاي قديمي كودك و نوجوان و رادیو)
» همشاگردي سلام
» فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
» سیاه، سفید، خاکستری
» امواج صوتي گمشده (مخصوص كليپهاي صوتي از كارتونها، سريالها، فيلمهاي قديمي كودك و نوجوان و رادیو)
» همشاگردي سلام
» فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
صفحه 33 از 42
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد