همشاگردي سلام
+41
jasonbourne
Heidii
Mihakralj
zerocold
Heidi
sorena0831
Clover
kurosh
kazvash
Farzad1
pooria.kianoush
Ali-Nostalgic
mohammad
Ishpateka
saeeds1360
erfan
arman
ali71
stalker
Negin 2
آزاده
59
fazel1994
barbod58
kave
Marcello
faridonline
sahra_7
mahmood2510
S@M
Indiana Jones
tisto
ariangirl
mld_msm
shahaby
@p@d@n@
Shervin
SMAM
siavash
Emiliano
babak
45 مشترك
صفحه 28 از 29
صفحه 28 از 29 • 1 ... 15 ... 27, 28, 29
رد: همشاگردي سلام
سلام.بچه ها از اون فوتبال دستی ها عکس ندارین که داخل یک محفظه بود و هر طرف چند تا دکمه برای پرتاب توپ داشت؟
slevin(HAMID- تعداد پستها : 129
Join date : 2010-08-11
Age : 41
آدرس پستي : تهران
رد: همشاگردي سلام
59 عزیز. این آقای خسروی مجری شبکه استانی خراسان بود که بخاطر همین چرب زبانی ها به تهران آوردنش و آنتن زنده دستش دادند و تو این برنامه اش کلی از این دست حال بهم زنی ها داره.چند وقت پیش هم یک خانواده آورده بود همه با پوشیه و روبند و....59 نوشته است:
در ویدیوی زیر که مربوط به یک برنامه ی زنده در کانال دو هست،
آقای مجریه! که همسن پدر من هست، به فرزندان خودش میگوید "پدر.سوخته.!!!"،
و از آن افتضاح تر، اینست که وقتی با خانم رهنما و مادر ایشان (پروین قائم مقامی) صحبت میکند،
با پر روگی تمام، گیر میدهد که چرا خانم رهنما و همسرش (پیمان قاسم خانی)،
فقط یک فرزند دارند؟! (حالا یکی نیست بگوید: "مردک!، به شما چه؟، فضولید؟")،
اما اوج بی ملاحظگی و نفهم بودن مجری زمانی ست که در ادامه ی همین دخالت و انتقاد بیجای خود،
به مادر خانم رهنما پیشنهاد میدهد که دستی برای دامادش بالا کند!!! (یعنی یک زن دیگر برای دامادش بگیرد)،
تا بدین ترتیب، باز بچه ایجاد شود!. یعنی شما ببینید سطح تفکر یک مردی که به عنوان مجری،
نشسته در کانال ۲ ایران، تا چه حد پایین و نفهمانه است، که:
۱- در خصوصیترین مسائل خانوادگی دیگران دخالت میکند.
۲- خیلی راحت با شوخی و جدی، از "تعدد.زوجین." که فرهنگ.تازی. ست صحبت میکند.
۳- از دید این شخص، زن، کارخانه ی تولید بچه است!!!.
slevin(HAMID- تعداد پستها : 129
Join date : 2010-08-11
Age : 41
آدرس پستي : تهران
رد: همشاگردي سلام
* حمید گرامی با درود.
از توجه و اطلاع رسانی شما ممنون هستم.
- راجع به آن مجری؟!، نمیخوام بیشتر صحبت کنم،
در همین حد که، حیف دوربین تلویزیون!.
آنهم کانال دو، که چه مجریان فرهیخته ای را داشت (اون قدیما، اون روزا ...)،
آنوقت این ..... /////
(در ضمن، برخی چیزها بهم ثابت شده هست، حالا شاید بعدها روشن بگویم)
یک برنامه ی دیگری هم ویدیوش رو دیدم،
که امیر جعفری و همسرش که هر دو بازیگر هستند حضور داشتند.
در جایی از برنامه، امیر جعفری داره با جدیت، یک مورد انتقادی رو،
در مورد عدم توجه مسئولین به تئاتر ایران مطرح میکنه.
اونوقت این مجری؟!، یکی از حرفهای او رو در شرایط کاملن جدی بحث!،
با حالت شوخی و خنده به همسر او میزنه، و حالت تکرار و جواب انجام میده.
... بی شعوری خودش رو ثابت میکنه.
بگذریم.
- در مورد اسباب بازی "فوتبال دستی دکمه دار"،
در چند پست بالاتر که تصویر اسباب بازی قرار داده بودیم،
عکسی بود که بگمانم دو مدل از موردی که گفتید درش هست .:
(امیدوارم همان باشد که مد نظرتون بود)
.
.
.
سلامت باشید.
رد: همشاگردي سلام
59 نوشته است:slevin(HAMID نوشته است:
این چه کاری بود کردی؟!! خدا ازت بگذره!!!
مارک این پفک چیه که ما هم بخریم شاید توش کارتون قدیمی هم باشه!!!
حمید گرامی با درود. از لطف شما ممنونم.
بسیار هم خرسندم که عکس جاکلیدی مشهور، مورد توجه قرار گرفته.
این پفک ها، که عکس جلدش رو اکنون در اینترنت پیدا کردم و در پایین هست،
تولید اکراین هستن، و گمان نمیکنم که بجز کشورهای روسی زبان،
جای دیگری بفروش برسند. ... سالهاست که از این مارک هم پفک میخرم،
البته پفک هاش، شیرین هستند، با مزه ی وانیل. ... در هر بسته هم،
حتما یک جایزه هست، که معمولان یا جاکلیدی معمولی میباشد،
و یا چیزهایی شبیه به آن. ... عکس پولها هم که میبینید روی بسته هست،
راستش، ۸-۹ سال هست که مشتری آن هستم، اما حتا یک بار هم،
یک اسکناس کوچک در آن پیدا نکردم. اما جایزه های اسباب بازی یافت میشود.
- در ضمن، بزودی، با پست "آرشیوی ها" در خدمت خواهم بود،
چرا که سرانجام دسترسی به هارد قبلی حاصل شد و به قول خود وفا خواهم کرد.
۱۹ مرداد ۱۳۹۰ - چهل دقیقه بامداد (۳ سال و ۲ ماه پیش) .:
.
.
.
سلامت باشید.
چناب 59 عزيز
اين جاكليدي خيلي خاطره انگيز است
البته نمي دانم چرا فروش يك كالا در يك زمان بسيار گسترده مي شود و چند سال بعد انگار ملخ تخمش را ميخورد و ناياب مي شود
به هر حال به اطلاع دوستاني كه اين جا كليدي ها را مي خواهند ابتياع كنند ، ميرسانم كه در فروشگاه هايپراستار در قسمت ابزارآلات ،اين جاكليدي ها در بسته هاي سه تايي در سه رنگ مختلف و به قيمت 3 هزار و پانصد تومان عرضه شده البته تعداد اين بسته ها محدود مي باشد
ارادتمند
kazvash
1393/10/23
kazvash- تعداد پستها : 60
Join date : 2011-06-26
رد: همشاگردي سلام
59 نوشته است:
* یکشنبه ای که گذشت - (شانزدهم آذرماه ۱۳۹۳)،
برابر بود با نهمین سالروز درگذشت "منوچهر نوذری (۱۳۱۵-۱۳۸۴)" ...
برخی در هر حرفه و زمینه ای که باشند، جزو "برترین ها" هستند،
چرا که ساختار فعالیت و هنایش "بودنشان"، تکرار ناشدنیست.
منوچهر نوذری، یکی از گرمترین صداها در بین گویندگان و مجریان ایرانزمین بود.
گویش و بیان آوا، و همچنین رسا بودن گفتار او، یک ویژگی بی همتا بود.
در کنار این، هنر سخنوری و صد البته "حاضر جوابی" نیز، قدرت اجرایش را آراسته میساخت.
در سالهای آغازین از دهه ی ۷۰، در "سینما تئاتر گلریز" واقع در خیابان یوسف آباد تهران،
سه نمایش کمدی با نامهای "تو اين بنگاه معاملاتى چه خبره؟!"، "داروی جوانی" و "ازدواج غیابی"،
به روی صحنه رفت. ... بازیگران این تئاترها، هنرمندان "صبح جمعه با شما" بودند. ...
استقبال مردم از این نمایشهای طنز، بی سابقه بود، تا جایی که هر کدام از آنها،
نزدیک به ۸ ماه با روزی چند نوبت اجرا میشدند و برای تهیه بلیت، میبایست حتما جا رزرو کرد.
تصویر بالا که از عکاسش بسیار ممنون هستم، جایی هست که این نمایشها در ۲۰ سال پیش اجرا میشدند.
و اما نکته ی مهم که سبب پرمخاطب شدن این تئاترها شد، حضور منوچهر نوذری،
بهمراه گویندگان و دوبلورهای "صبح جمعه با شما"، همچون: حسین عرفانی و همسرشان،
منوچهر والی زاده، منوچهر آذری، علیرضا جاویدنیا .... و ایرج نوذری بود. ...
- منوچهر نوذری و گروه هنرمندان، در تاتر کمدی "تو اين بنگاه معاملاتى چه خبره؟!" (اوایل دهه ۷۰ خورشیدی).
نوشته زنده یاد "منوچهر نوذرى" و بکارگردانی "مجيد جعفرى" (عکس از آرشیو آقای کامران ملک مطیعی).
قبل از شروع تئاتر (که سانس ۷ تا ۹ شب را هربار می دیدم)، در پشت شیشه ی تیره رنگ در تصویر بالا،
منوچهر نوذری در جای مدیر تئاتر گلریز مینشست و در اصل، از تماشاگرانی که وارد میشدند، استقبال میکرد.
بر طبق عادتی که داشت، برنامه ی "چای و سیگار"، در میز روبرو، برایش برپا بود. ...
کمی جلوتر، یعنی نزدیک به درب ورودی، جوان بسیار باکلاس و مودبی ایستاده بود،
که نگاهش با شرم و حیا، رو به پایین بود و از آراستگی ویژه ای در ظاهر و لباس برخوردار بود.
این جوان، ایرج نوذری بود که در یکی از این تئاترها، چند ساز موسیقی مینواخت، و به زبانهای مختلف آسیایی هم،
در نقش کاراکترهای خارجی نمایشنامه، صحبت میکرد. ... در طول برنامه، آهنگهای شادی نیز از بلندگوها با صدای بلند پخش میشد،
و فضای سالن نمایش، از صداهای گویندگان و هنرمندان درجه یک، پر شور و حال میگشت. ...
وقتی منوچهر نوذری و حسین عرفانی، در نقشهایشان بازی و صحبت میکردند، بازتاب زنده و مستند صداهای بی نظیرشان،
تمام گوشها را بخود متوجه میساخت، و سالن تئاتر با سکوت خود از سوی مخاطب، خبر از شگفتی تماشاگر را داشت.
یاد هنرمندان راستین گرامی، و با آرزوی سلامتی برای آنان که، چراغ هنر و فرهنگ شایسته، با وجودشان درخشان است.
(این نوشتار، تقدیم شد به "منوچهر نوذری") ....
.
.
.
جاودان باد یاد خاطرات کودکی و نوجوانی.
شاد و سلامت باشید.
-------------------------------------------
چراغ دل، روشن به احساس است
دریای وجود، جایی پر ز افکارست
... زندگی چنین لحظههایی ست
که نیاز ما خاموش، اما پر ز گفتارست ...
جناب 59 عزيز
با سلام و احترام خدمت شما و ساير دوستان فروم كودكي
جهت اطلاع بيشتر به عرض مي رسانم
در اوايل دهه 70 ، اولين نمايش كمدي با بازي زنده ياد منوچهر نوذري با نام "توي اين خونه چه خبره؟"در تاتر گلريز به نمايش درآمد كه من نيز آن نمايش را ديدم
آن زمان زنده ياد منوچهر نوذري در چند جا فعاليت داشت
تاتر گلريز-برنامه تهران ساعت بيست در تلويزيون به همراه استاد هرمز شجاعي مهر - برنامه مسابقه هفته در تلويزيون - برنامه راديويي راه شب در شب هاي جمعه به همراه استاد جاويدنيا -برنامه راديويي صبح جمعه با شما
با احترام
kazvash
1393/10/23
kazvash- تعداد پستها : 60
Join date : 2011-06-26
رد: همشاگردي سلام
kazvash گرامی با درود.
با کسب اجازه، تمام موارد را، یکجا همینجا مینویسم.
- نام و یاد استاد احمد رسول زاده گرامی.
هم اکنون با خواندن متن شما، از آن با خبر شدم.
بله ...، این نسل قدیمی، خوشسدا و قدرتمند دوبلاژ ایران،
یکی یکی از میان میروند، که خب، قانون طبیعت و داستان انکارنشدنی تولد و مرگ است،
اما اینکه در طی دو دهه ی گذشته، برای نسل قبلی دوبلورها، هیچ جایگزینی ایجاد نشده!،
بسیار جای افسوس و تامل است. ... / ... از لطف و توجه شما سپاسگزارم.
- بله، آن جاکلیدی مشهور، خاطره ایست از دوران کودکی همه ی ما.
من هم با شما موافقم که برخی محصولات (در تمام زمینه ها)،
بسیار مفید و خوب هستند، اما پس از دورانی، تولید آنها متوقف میشه.
از توجه شما و توضیحات تکمیلی که داشتید ممنونم.
- خیلی خوشحالم که شما نیز جزو بینندگان تئاترهای زنده یاد نوذری بودید.
و از اطلاعات دقیقی که فرمودید بسیار ممنونم. ... شاید من هم آن اولین تئاتر را دیده باشم.
خیلی خیلی علاقمندم که پس از دو دهه، از آن تئاتر ها، یک ویدیوی هرچند کوتاه را اکنون ببینیم.
- بله، روح زنده یاد علیرضا توپچیان، شاد و در آرامش باشد.
از اطلاعت خوب شما نیز ممنونم. / ... سکانس فروشگاه کوروش در ویدیوی قورباغه سبز،
برایم خیلی نوستالژیک هست. ... در آن دوران، طبقات مختلف این فروشگاه خاطره انگیز و پله برقی اش،
در فیلمها و برنامههای زیادی نشان داده میشد. ... سلامت باشید.
رد: همشاگردي سلام
لحظه هایی انتقادی، درباره ی تیترهای تله-سینمایی ...
.
.
.
- برنامه "یادگاری" در شبکه سه سیما در تدارک ویژه برنامه جدیدی برای نوروز ۹۴ است! (منبع: ایسنا)
برنامه "یادگاری" قرار است در ایام نوروز ۹۴ بخشهایی بیادماندنی از تولیدات آثار دهههای گذشته،
درباره موضوعات عیدی دادن، عیدی گرفتن، دید و بازدیدهای نوروزی و همچنین موضوعات مرتبط،
با این ایام را، با اجرای مسعود فروتن پخش کند، و از ابتدای فروردین همه روزه روی آنتن خواهد رفت.
دستاندرکاران "یادگاری"، ۱۵ قسمت را برای پخش در ایام عید در نظر گرفته اند و پخش سری جدیدش،
از یکم فروردین آغاز خواهد شد.
.......................................
* دیدگاه نگارنده: ... یادگاری!، اتفاقن ۲-۳ روز پیش بیاد شما افتادم،
و اینکه چه ناشیانه، از زمانی که قبلن در دست داشتید، استفاده نکردید!.
داستان شما همانند شخصی ست که کنار سرچشمه نشسته، اما دایمن میگوید "آب کجاست؟"!.
حالا واقعن مطمئنید که میخواهید برای نوروز ۹۴ برنامه بسازید؟. ... البته خب میفهمم،
برنامه ها بصورت دقیقه ای به صدا و سیما فروخته میشوند، و نان و روغنی تازه در راه است،
... اما اینبار دیگر کمفروشی نکنید، نماهنگ نسازید، سی دی بقالیها را نشان ندهید!.
هرچند که هم اکنون با خواندن موضوعات ساده لوحانه ای که برای برنامه نوروزیتان در نظر گرفتید:
(موضوعات یادگاری در نوروز ۹۴: "عیدی دادن، عیدی گرفتن، دید و بازدیدهای نوروزی") ... !!!،
میتوان دریافت که چه آب زیادی را، به این خورشت وعده داده شده، اضافه خواهید داشت.
برای نمونه، مطمئنم که آن مجموعه ی شصتی "وحید و حمید (لوسها)" را حتما بازنشان خواهید ساخت!.
یادگاری!، هنوزهم دیر نشده ها، بیایید و منصرف شوید، ... که ثواب این انصراف شما،
از اجر برنامه سازیتان، بسیار بیشتر خواهد بود!. ... باور ندارید؟. زنگ بزنید از ۱۱۸ بپرسید.
.
.
.
- مهران رجبی: اگر معلم میماندم الان مستاجر بودم! (منبع: جام جم)
مهران رجبی در پاسخ به این پرسش که اگر اکنون هم معلم بودید چه شرایطی داشتید، میگوید:
"هیچی! مستاجر بودم و به دنبال سه میلیون وام باید به همه رو میزدم!"
وقتی تلفناش را جواب داد، مشغول ناهارخوردن بود در رستورانی در مسیر جاده تهران ـ چالوس.
مثل همیشه با خوشرویی جواب داد و در پاسخ به این پرسش که برای کار به چالوس میروید، گفت:
"نه میروم سری به ویلایی که در چالوس دارم، بزنم. ببینم موشها چیکار کردن باهاش!". ...
.......................................
* دیدگاه نگارنده: ... آقای رجبی، صد البته که امیدواریم شرایط برای همه فراهم باشد.
اول از همه سلامتی، و بعد مسایل مالی بقدر نیاز در زندگانی، برای همه ی مردم، مطلوب و دلخواه باشد.
مشکل کشورهایی که ما ساکن آن هستیم اینست، که برخی رویدادها، فقط با معجزه رخ میدهند!.
برای نمونه، آقای "فردوس کاویانی"، سالهاست که بازیگرند، و از شما هم خیلی خیلی بهتر و حرفه ای تر هستند،
اما ایشان همچنان مستاجر است!. پس اول اینکه نباید جوزده شد، و گمان کرد که به برکت هنر بازیگری؟!،
اکنون (خوشبختانه)، صاحب خانه و ویلا هستید. ... دوم اینکه، در کشورهای جهان سوم،
معلم واقعی بودن و آموزگاری راستین ماندن، سعادتی هم دشوار و هم شیرین است، که نصیب هرکسی نمیگردد،
چرا که تحمل و شکیبایی، از جنس عشق میخواهد./ ... در کشوری چون آلمان، یک استاد دانشگاه،
ماهی ۴-۵ هزار یورو حقوق میگیرد!. معلمهای مدارس متوسطه شان هم، البته کمتر از استادان،
اما شایسته ی تحصیلات و جایگاه اجتماعیشان، از حقوق و مزایا برخوردارند. ... اما در ایران،
و یا در کشورهای سابق شوروی، چنین چیزی اصلن وجود ندارد. یعنی اساتید دانشگاه در این کشورها،
اگر به واحد یورو بگوییم، یکدهم اساتید آلمانی هم پول دریافت نمیکنند!، ... دیگر چه برسد به آموزگاران زحمتکش.
این جای تأسف است. ... اما همانگونه که گفتم، حتا در میان بازیگران حرفه ای سینمای ایران هم،
همه مثل شما نیستند!. ... خانم "آزیتا لاچینی" هم بازیگر بود، و نه معلم!، اما بعد از اینهمه سال،
فعالیت شایسته در دوبلاژ، تئاتر، تلویزیون و سینما، مجبور به فروش خانه اش شد!.
از این نمونه ها، کم نداریم!. ...
"جلال مقدم (۱۳۰۸-۱۳۷۵)" را بیاد دارید؟، -
کارگردان چیره دست و بازیگر قدیمی سینمای ایران .:
آخرین بازی ماندگارش هم در سریال "همسران" بود که همان زمان (در بهار ۱۳۷۵)،
تصادف کرد و سپس فوت شد. ... او ۸ فیلم را در مقام کارگردان -
(منجمله فیلمهای زرینی چون: "پنجره-۱۳۴۹" و "فرار از تله-۱۳۵۰")،
۷ فیلم را در مقام نویسنده، و در ۱۷ فیلم، در جایگاه بازیگر ایفای نقش کرد.
(بازیهای او در "هامون-۱۳۶۸" و "دندان مار-۱۳۶۸" نیز، ماندگار شدند).
بنا بگفته ی زنده یاد فردین در یک مصاحبه ی تصویری،
... جلال مقدم، در فقر کامل درگذشت!. ... ... ... نام و یادش گرامی.
(زنده یاد جلال مقدم در فيلم معجزه خنده -۱۳۷۵)
.......................................
.......................................
.......................................
-----------------------------------------------------------------------------------
پی نوشت:
یاران ارجمند، تمام برنامههای پخش شده از "نسیم یادها"،
لینکهای تصویریشان بصورت روزانه، در سایت کانال محترم "نسیم" قرار میگیرند،
که بصورت آنلاین میتوان تماشا کرد. ... البته یک گزینه هم دارد برای دانلود،
اما با فرمت عجیب و غریب "WEBM"، فایلهای تصویری را قرار دادند که پس از بارگیری،
فقط صدای آنها پخش میشود و به فرمتهای دیگر تصویری نیز حتا تبدیل نمیشود.
بهرحال، تلاش با احساس "نسیم یادها" و همچنین بازپخش لینکهای تصویری در سایتشان،
قابل سپاس و تقدیر فراوان میباشد. با احترام.
http://tvnasim.ir/memorials
رد: همشاگردي سلام
سفری به گرگان - ۱۳۷۹
.
.
.
در بهار ۱۳۷۹، که سال اول رشته ی گرافیک بودم (ترم دوم)،
چند روز تعطیلی رسمی-مناسبتی ایجاد شده بود، که بهمراه دو نفر از همدانشگاهیها،
تصمیم گرفتیم تا سفری داشته باشیم سه-چهار روزه، به شمال ایران - شهر گرگان. ...
ساعت ۵-۶ عصر بود که سوار قطار شدیم. ... برای اینکه نه ما مزاحم کسی باشیم و نه کسی مزاحم ما،
هر کدام بجای خرید یک بلیت، دو بلیت خریده بودیم و بدین ترتیب، کوپه ی ۶ نفره، در اختیار خودمان قرار گرفت.
یکی از نکات خوشایندی که برایم در سفر با قطار در مسیر تهران-گرگان وجود داشت،
عبور قطار از پل مشهور "ورسک" بود، چراکه سکانس پایانی و بیادماندنی فیلم "دبیرستان-۱۳۶۵"،
که بر روی این پل ساخته شده بود، همیشه در جلوی چشمانم بود. ... البته در زمان رفتن به گرگان،
تقریبا حوالی ساعت ۱۰ شب بود که با راهنمایی مامور قطار، متوجه شدیم که بزودی از پل عبور میکنیم،
اما چون شب بود، فضای بیرونی قطار، دید نداشت، که اما در راه بازگشت، بعد از ظهر به "ورسک" رسیدیم،
و نماهایی که در فیلم دبیرستان از بالای پل نشان داده شدند را، توانستیم بطور زنده و در محل واقعی آن ببینیم.
در سحرگاه روز بعد و پس از رسیدن به گرگان، اپتدا به منطقه ی "نهارخوران" رفتیم. هدف ما از این سفر، عکاسی بود،
و شنیده بودیم که "جنگل نهارخوران" و روستاهای اطرافش، مناظر بسیار زیبایی دارند که همینگونه هم شد. ...
تنها مشکل ما این بود، که هیچ مهمانسرایی، به سه نفر پسر جوان، اتاق نمیداد، که خب البته حق هم داشتند.
در نتیجه در هیچکدام از دو هتلی که در محوطه ی زیبای نزدیک به جنگل نهارخوران بودند، نتوانستیم جا بگیریم،
از اینرو به مرکز شهر گرگان آمدیم و سرانجام پس از دو-سه ساعت التماس و خواهش به مسئول رسپشن،
در یک مهمانسرای قدیمی، اتاقی چهار نفره گرفتیم، و از جهت جا و محل خواب، سرانجام خیالمان راحت شد.
خوشبختانه در آن چند روز، هوا صاف و آفتابی بود و در مدت سه شبانه روز اقامتمان،
روزها یا به جنگل نهارخوران، و یا به روستاهای اطراف آن میرفتیم ... (Photo by 59) .:
روز دوم سفر بود که هنگام پیاده روی در مسیر زیبای یکی از روستاها،
بچههایی را دیدیم که مشغول بازی بودند. ... در میان آنها، برادر و خواهری هم بودند، مهربان و آرام،
که به ترتیب، ۸-۹ ساله و ۴-۵ ساله، بنظر میرسیدند. ... از آنها خواهش کردم که عکسشان را بگیرم.
... از آن ظهر آفتابی در بهار ۱۳۷۹، دیگر نزدیک به ۱۵ سال میگذرد. ... آن "کودکان دیروز"،
اکنون دیگر جزو "جوانان امروز" بشمار میآیند. ... آنها تاکنون هیچگاه این عکس را ندیدهاند،
تصویری که صفای نگاه و پاکدلی شان را، بر روی نگاتیو سیاه و سفید، ثبت کرد ... (Photo by 59) .:
سرانجام سفر سه روزه ی ما، با خیر و خوشی به پایان رسید، و به تهران بازگشتیم.
در پاییز همان سال (۱۳۷۹)، نمایشگاهی در دانشگاه برگزار شد با موضوع "پوستری برای ایران".
شرط اصلی مسابقه، استفاده از عکس یا تصاویری بود، که طراح پوستر، خودش آنرا عکاسی کرده بود،
و حتما میبایست نگاتیو عکس استفاده شده در پوستر را، به مسئول و داوران نمایشگاه ارایه میدادیم.
من نیز همانند دیگر همدانشگاهیها، در نمایشگاه شرکت کردم، و یکی از عکسهایی که از گرگان انداخته بودم را،
برای طراحی پوستر، بکار بردم ... (Photo & Design by 59) .:
.
.
.
پی نوشت:
پس از آن سفر بهاری که به شهر گرگان داشتیم،
در تابستان همان سال (۱۳۷۹)، همراه با دو نفر از همکلاسیهای دوران دبیرستان،
سفری داشتیم زمینی، از تهران به جزیره ی کیش. ... مدتها پیش نیز قول داده بودم،
که خاطره ی جذاب و ماجراهای نچندان روتینی که در آن سفر زمینی-دریایی، برایمان پیش آمد را،
خدمت فروم رویایی و یاران ارجمند بازگو کنم. ... اما همچنان، حال و خیالی برای نوشتن آن نیست.
... در اولین فرصتی که امکانش پیش آید، حتما آن خاطره نیز تقدیم میگردد. ...
.
.
.
جاودان باد یاد خاطرات.
شاد و سلامت باشید.
رد: همشاگردي سلام
59 نوشته است:
- مهران رجبی: اگر معلم میماندم الان مستاجر بودم! (منبع: جام جم)
مهران رجبی در پاسخ به این پرسش که اگر اکنون هم معلم بودید چه شرایطی داشتید، میگوید:
"هیچی! مستاجر بودم و به دنبال سه میلیون وام باید به همه رو میزدم!"
وقتی تلفناش را جواب داد، مشغول ناهارخوردن بود در رستورانی در مسیر جاده تهران ـ چالوس.
مثل همیشه با خوشرویی جواب داد و در پاسخ به این پرسش که برای کار به چالوس میروید، گفت:
"نه میروم سری به ویلایی که در چالوس دارم، بزنم. ببینم موشها چیکار کردن باهاش!". ...
.......................................
* دیدگاه نگارنده: ... آقای رجبی، صد البته که امیدواریم شرایط برای همه فراهم باشد.
اول از همه سلامتی، و بعد مسایل مالی بقدر نیاز در زندگانی، برای همه ی مردم، مطلوب و دلخواه باشد.
مشکل کشورهایی که ما ساکن آن هستیم اینست، که برخی رویدادها، فقط با معجزه رخ میدهند!.
برای نمونه، آقای "فردوس کاویانی"، سالهاست که بازیگرند، و از شما هم خیلی خیلی بهتر و حرفه ای تر هستند،
اما ایشان همچنان مستاجر است!. پس اول اینکه نباید جوزده شد، و گمان کرد که به برکت هنر بازیگری؟!،
اکنون (خوشبختانه)، صاحب خانه و ویلا هستید. ... دوم اینکه، در کشورهای جهان سوم،
معلم واقعی بودن و آموزگاری راستین ماندن، سعادتی هم دشوار و هم شیرین است، که نصیب هرکسی نمیگردد،
چرا که تحمل و شکیبایی، از جنس عشق میخواهد./ ... در کشوری چون آلمان، یک استاد دانشگاه،
ماهی ۴-۵ هزار یورو حقوق میگیرد!. معلمهای مدارس متوسطه شان هم، البته کمتر از استادان،
اما شایسته ی تحصیلات و جایگاه اجتماعیشان، از حقوق و مزایا برخوردارند. ... اما در ایران،
و یا در کشورهای سابق شوروی، چنین چیزی اصلن وجود ندارد. یعنی اساتید دانشگاه در این کشورها،
اگر به واحد یورو بگوییم، یکدهم اساتید آلمانی هم پول دریافت نمیکنند!، ... دیگر چه برسد به آموزگاران زحمتکش.
این جای تأسف است. ... اما همانگونه که گفتم، حتا در میان بازیگران حرفه ای سینمای ایران هم،
همه مثل شما نیستند!. ... خانم "آزیتا لاچینی" هم بازیگر بود، و نه معلم!، اما بعد از اینهمه سال،
فعالیت شایسته در دوبلاژ، تئاتر، تلویزیون و سینما، مجبور به فروش خانه اش شد!.
از این نمونه ها، کم نداریم!. ...
"جلال مقدم (۱۳۰۸-۱۳۷۵)" را بیاد دارید؟، -
کارگردان چیره دست و بازیگر قدیمی سینمای ایران .:
آخرین بازی ماندگارش هم در سریال "همسران" بود که همان زمان (در بهار ۱۳۷۵)،
تصادف کرد و سپس فوت شد. ... او ۸ فیلم را در مقام کارگردان -
(منجمله فیلمهای زرینی چون: "پنجره-۱۳۴۹" و "فرار از تله-۱۳۵۰")،
۷ فیلم را در مقام نویسنده، و در ۱۷ فیلم، در جایگاه بازیگر ایفای نقش کرد.
(بازیهای او در "هامون-۱۳۶۸" و "دندان مار-۱۳۶۸" نیز، ماندگار شدند).
بنا بگفته ی زنده یاد فردین در یک مصاحبه ی تصویری،
... جلال مقدم، در فقر کامل درگذشت!. ... ... ... نام و یادش گرامی.
.......................................
.......................................
.......................................
.
.
.
* بازیگری که بعد از ۶۶ سال، هنوز صاحب خانه نشده!.
- "عزت اله مهرآوران"، بازیگر پیشکسوت تئاتر، سینما و تلویزیون گفت:
من در این سن به دلیل نبود امکانات و مشکلات موجود در این هنر قادر به خرید خانه نبوده ام.
http://sima.jamejamonline.ir/NewsPreview/1837782106618089902
- عزت اله مهرآوران در خصوص کمتر دیده شدن بازیگران هم سن و سالش عنوان کرد:
"پیشکسوتانی که روزگاری در تاریخ سینما و تلویزیون بودهاند، امروز خانهنشین شدند،
و کمتر به کارها دعوت میشوند؛ شاید دلیل این امر موضوع فیلم نامه ها باشد،
اینکه در فیلم نامه ها نقشی که مناسب پیشکسوتان و سالمندان باشد کمتر به چشم می خورد.
به طور معمول نویسندگان باید قدرت به کارگیری نقش در هر سن و قشری را داشته باشند".
.......................................
.......................................
.......................................
.
.
.
پی نوشت:
59 نوشته است:
در یکی-دو دهه ی گذشته، دیگه مثل قدیمها نیست که اگر شخصی آب و رنگی داشت،
ممکن بود تهیه کننده ازش بصورت علاقمندانه، در فیلمی استفاده کنه و این بشه پله ی ترقی برای آن فرد.
اکنون در تمام زمینه های هنری، مسایل مادی مطرح هست. بسیاری از بازیگرانی که ۱۰-۱۵ ساله مثلن شدن چهره،
در اپتدای کار، با پول خودشون وارد سینما شدن، ستارههایی پوشالی. ... در نیمه ی دهه ی هفتاد، ۸-۹ میلیون تومان،
خیلی پول بود، دستمزد بازیگر درجه یک بود. ... حال فرض کنید یکی بیاد دفتر فیلمسازی شخصی که معروفه،
از صبح تا عصر با چک رقم بالا که در دست داره، اصرار کنه که نقش اول بگیره، آخر هم پول که برای بازیش نگیره هیچ،
تازه دستمزد یک بازیگر مطرح رو بده به کارگردان. ...
اکبر عبدی در مصاحبه ای تازه اعلام داشت:
(تاریخ انتشار: چهارشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۳)
- بارها شده که به من (اکبر عبدی) گفته اند فلان مبلغ را میدهیم که فرزندمان را بازیگر کنید.
به وفور این اتفاق افتاده و من هم مرتب گفته ام چنین کاری نمیکنم.
- بارها دیده ام که بازی در کنار من (اکبر عبدی) فروخته میشود.
نقشها به ازای کوتاهی و بلندی، قیمتهای متفاوتی دارند.
شما میبینید فیلمی را با ۵۰۰ میلیون بودجه ساخته اند،
و فقط با فروش نقشها، ۷۰۰ میلیون درآمد داشته است !!!.
http://sima.jamejamonline.ir/NewsPreview/1837865316751345867
رد: همشاگردي سلام
کتاب "دهه شصتی ها" (با مروری بر آثار تلویزیونی در دهه ۶۰)، منتشر شد.
نویسنده ی آن، آقای "علی شیرازی" هستند، که بخش "قاب کوچک" (ضمیمه روزنامه "جام جم") را مینوشتند،
و یک بار نیز در فروم رویایی، مطلبی از ایشان را در بازگویش آورده بودیم (راجع به پینوکیو).
ضمن تبریک به آقای علی شیرازی، امید است که چنین رویدادهای خاطره انگیزی، ادامه داشته باشد.
در توضیح کتاب "دهه شصتی ها" آمده است: "به تازگی همکارمان علی شیرازی، نویسنده،
روزنامهنگار، منتقد سینما و تلویزیون و پژوهشگر موسیقی که دستی هم در آواز ایرانی دارد،
کتابی را عرضه کرده که دربردارنده نوشتههایش از نوستالژیهای تلویزیونی در دهه ۶۰ است.
این نوشتهها به ترتیب زمان نگارش (و در واقع همان ترتیب چاپ اولیه در روزنامه جامجم)،
در کتاب از پی هم ردیف شدهاند".
http://sima.jamejamonline.ir/NewsPreview/1846618091067967171
با آرزوی سلامتی و موفقیت.
رد: همشاگردي سلام
1. سلامی دوباره.
2. دفترهای دهه ی 60 (نبینی، خیلی ضرر کردی):
http://chehreghanian.blogfa.com/post/178
3. دفترهای دهه ی 70:
http://chehreghanian.blogfa.com/post/160
4. به سایر صفحات این بلاگ هم سر بزنید. خالی از لطف نیست.
2. دفترهای دهه ی 60 (نبینی، خیلی ضرر کردی):
http://chehreghanian.blogfa.com/post/178
3. دفترهای دهه ی 70:
http://chehreghanian.blogfa.com/post/160
4. به سایر صفحات این بلاگ هم سر بزنید. خالی از لطف نیست.
Emiliano- تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12
رد: همشاگردي سلام
با آرزوی سلامتی و طول عمر برای "منوچهر آذری" گرانقدر ...
و همچنین با یاد و گرامیداشت نام هنرمند فقید "فرهنگ مهرپرور" ...
مفهوم طنز تلویزیونی در دهه ی شصت، استوار بر متن و گفتار بود،
استوار بر کلام و سوژه های نوشتاری که هنوز هم پس از گذر سه دهه،
با آنکه ساده بودند، اما راستین بودنشان با مخاطب، سبب ماندگاریشان شده است.
نوروز ۱۳۶۸ - برنامه ی "جنگ ۶۸" - سازندگان: آقایان صادق عبداللهی و محمد اوزی
با اجرا و هنرنمایی: منوچهر آذری و فرهنگ مهرپرور ...
بگمانم نسل امروز، واژه ی تلویزیونی و شصتی "جنگ" را، "جنگ" بخواند ...
در حالیکه که نسل "جنگ" ما بودیم، اما میدانستیم که "جنگ" با "جنگ" فرق دارد!.
نوروز ۱۳۶۸ مبارک و شادباش ...
این اولین سال نویی بود که برای نسل ما،
خبری از موشکباران و جنگ نبود،
اما جنگ تلویزیونی داشتیم آنهم از نوع بهترینش ...
.
.
.
جاودان باد یاد خاطرات کودکی و نوجوانی.
سلامت و کامیاب باشید.
رد: همشاگردي سلام
برنامه اي كه بعد از 30 سال دوباره پخش مي شود
مجموعه بهیادماندنی «راز بقا» بنا به درخواست مکرر بینندگان شبکه مستند، در جدول پخش قرار گرفت.
به گزارش گروه وبگردي باشگاه خبرنگاران به نقل از ایسنا، یکی از آخرین برنامههایی که شبهای دههی ۶۰ از تلویزیون پخش میشد، مجموعه مستندی بود با نام «راز بقا» که همانند یک سریال طولانی، دنیای جانداران و زندگی حیوانات را نشان میداد. از ویژگیهای این مجموعه، شیوهی گفتار و صدای گویندهاش «استاد هوشنگ لطیفپور» بود که بر جذابیت کار و تماشای آن در نیمه شب میافزود، تا جایی که «راز بقا»، به زبانزدی برای «بیخوابان و شب زندهداران» در دههی شصت تبدیل شده بود.
«راز بقا» یکی از معروفترین مجموعههایی است که زندگی انواع موجودات روی کره زمین را به تصویر میکشد و حیات آنها را به صورت موشکافانه و دقیق بررسی میکند. به تصویر کشیدن طبیعت زیبای آفریقا و آمریکای لاتین در کنار جزئیات زندگی حیوانات وحشی، آبزیان، پرندگان، خزندگان، حشرات و دیگر موجودات جهان از ویژگیهای این مجموعه است.
قسمت اول «راز بقا» چهارشنبه این هفته، 20 خرداد ماه ساعت 22 و به مدت 60 دقیقه از شبکه مستند پخش می شود.
انتهاي پيام/
منبع: http://www.yjc.ir/
Emiliano- تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12
رد: همشاگردي سلام
امیر گرامی با درود.
اول که متن بازگویش شده ی بالا رو خوندم،
با خودم گفتم چقدر آشنا هست این جملات (خنده)،
بعد یادم افتاد که از متن پست خودمون در فروم بوده،
که به تور ماهی گیری گروه وبگردي باشگاه خبرنگاران به نقل از ایسنا افتاده است.
بسیارهم جای خوشحالیست که این فروم رویایی و زحمات اعضای گرانقدر،
همیشه مورد توجه رسانه ها بویژه صداوسیما و همچنین فضای اینترنت بوده است.
با آرزوی سلامتی برای همگی.
عضو سابق فروم رویایی که با درجات نداشته بازنشست شده است ~ (بنده ی کمترین).
*(راز بی خوابی که بقا ندارد).:
https://koodaki-nojavani.forumfa.net/t24p200-topic
- ما دیگر باید راه را برای جوانها بازبگذاریم،
تا بیایند و از نوستالژیهای دهه های هشتاد و نود خویش، سخن بگویند.
خودمان نیز برویم و در جزیره ی تفریحی مان، این شصت-هفتاد سالی که از عمرمان باقی مانده را،
در آرامش و طبیعت و خوشگذرانی و لذایذ دنیوی و اخروی بپردازیم.
عجب چیزی شود اینها همگی یکجا باهم؟! (لبخند).
*مجموعه ویلاهای اعضای سابق فروم رویایی، واقع در جزایر هاوایی >:
.
.
.
جاودان باد یاد خاطرات کودکی و نوجوانی.
سلامت و کامیاب باشید.
رد: همشاگردي سلام
1. "59" عزیز، هر جا نام خاطره بازی هست، ما می درخشیم؛ اما نه، می درخشیدیم. به شدت با این قول شما موافقم که باید بریم کنار و میدون رو بسپاریم به دهه ی 80ی ها و حتا 90ی ها. بله، نی نی گولوهایی که به خوبی با همه چی آشنان.
با دیدن عکس بچه ها حال نمی کنم؛ اما انصافاً، با دیدن این عکس خیلی خندیدم و خییییییییلی توپه، نه؟
2. من بی صبرانه منتظر ساعت 22 امشبم. دوس دارم یه بار دیگه اون برنامه رو ببینم و خوب اصلاً دوس ندارم شبای بعدشو دنبال کنم و همون راضیم می کنه.
3. این هم دو عکس دیگه که هم بی ارتباط با تاپیک نیست و هم خیلی دست خالی نباشم. نکته ی بسیار مهم اینه که اگه خواستید به عکسای بیشتری از این برند چسب زخم برسید، کشور سازنده ش رو "هند" (India) ذکر کنید و نه کشورای دیگه. فلن.
با دیدن عکس بچه ها حال نمی کنم؛ اما انصافاً، با دیدن این عکس خیلی خندیدم و خییییییییلی توپه، نه؟
2. من بی صبرانه منتظر ساعت 22 امشبم. دوس دارم یه بار دیگه اون برنامه رو ببینم و خوب اصلاً دوس ندارم شبای بعدشو دنبال کنم و همون راضیم می کنه.
3. این هم دو عکس دیگه که هم بی ارتباط با تاپیک نیست و هم خیلی دست خالی نباشم. نکته ی بسیار مهم اینه که اگه خواستید به عکسای بیشتری از این برند چسب زخم برسید، کشور سازنده ش رو "هند" (India) ذکر کنید و نه کشورای دیگه. فلن.
Emiliano- تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12
رد: همشاگردي سلام
۱. سلام بچه ها.
۲. سایتی که ساعت ها و شاید روزها سرگرمتون می کنه:
http://iranak.org/
از سر زدن به بخش "کتاب"ش غافل نشید.
۳. این هم محض خنده:
http://s7.picofile.com/file/8260151042/wikipedram_eshtebah.jpg
۲. سایتی که ساعت ها و شاید روزها سرگرمتون می کنه:
http://iranak.org/
از سر زدن به بخش "کتاب"ش غافل نشید.
۳. این هم محض خنده:
http://s7.picofile.com/file/8260151042/wikipedram_eshtebah.jpg
Emiliano- تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12
رد: همشاگردي سلام
با سلامی شبانه و اگر بهتر بگویم:
"درودی نیمه شبانه"،
خدمت فروم رویایی و یاران گرامی ....
بنده که کمترین باشم، همچو روحی سرگردان،
به دنیای مجازی سری زدم و لنگر این کشتی خودسر،
در کنار ساحل همیشه آرام فروم رویایی، بر زمین نشست.
.
.
.
- سایت "قدیم قدیما" که چند روز پیش معرفی شد،
(http://qademqademha.blogfa.com)
براستی که دانشنامه ی کاملی هست از تصاویر نوستالژیک شهرهای گوناگون ایران،
با موضوعاتی کامل و عکسهایی کمیاب. ...
از جناب آقای منصوری - صاحب سایت یادشده،
نهایت سپاس را دارم.
.
.
.
- چند سال پیش با بچه ها در فروم،
صحبت از اتوبوسهای "تی بی تی" به میان آوردیم،
که نامشان در گذر زمان، بویژه در دهههای شصت و هفتاد،
همچو یادواژه ای تاریخدار و بامفهوم، مورد استفاده قرار میگرفت.
در سایت قدیم قدیما، عکس آن اتوبوسهای تی بی تی از دهه ی چهل،
که در مسیر تبریز-تهران شروع به فعالیت داشتند، قرار گرفته است .:
http://qademqademha.blogfa.com/tag/تی-بی-تی
.
.
.
- و همچنین در زمینه ی جذاب "سینماهای قدیم" نیز،
سایت جامع قدیم قدیما، تصاویر بسیار یادمانه سرشتی را منتشر ساخته است.
* "سینما آسیا - تبریز - دهه ۵۰" .:
http://qademqademha.blogfa.com/post/664
- تماشای دوباره ی فونت سر درب مغازهها در عکس بالا،
همچون "آذرگاز" و "فروشگاه کادو"، بسیار نوستالژیک هست.
این نوع خوشنویسی خلاقانه، مشهور به "خط دکوراتیو" میباشد،
که در دهههای پنجاه و شصت، برای نوشتن سر درب مغازهها،
و همچنین طراحی لوگوهای گوناگون برای پوسترها و آرمهای تجاری،
بسیار رایج و مورد استفاده ی طراحان و گرافیستها بود.
واژه ی "کادو" و مغازه اش در تصویر بالا،
یادگار بسیار روشنی از دهه ی شصت نیز میباشد.
.
.
.
* "سینما هویزه - مشهد - دهه ۶۰" .:
http://qademqademha.blogfa.com/post/600
- سبک طراحی ساختمان سینماها در دهههای پنجاه و شصت خورشیدی،
همچون معماری آندوران، بسیار ترسیمگر فضاهایی دلباز و نوآورانه است.
همچنین در تصویر بالا، دیدن لوگو و آواتار مشهور "کفش ملی" در دهه ی شصت،
بسیار خاطره انگیز و یاد آور دوران کودکی ماست.
همیشه در اوایل تا میانه ی دهه ی شصت، هرگاه این آرم و نشان را می دیدم،
با خود فکر میکردم که این فیل بامزه، آیا در حال رفتن و وارد شدن به مغازه ی کفش ملی هست؟،
و یا اینکه دیگر کفشش را خریده و مشغول رفتن از آنجا میباشد؟!. ...
.
.
.
* "سینما شهرفرنگ (آزادی) - دهه ۵۰ و دهه ۶۰" (به ترتب در دو تصویر زیر) .:
http://qademqademha.blogfa.com/post/487
- توضیحی ندارم جز افسوس و بازهم افسوس، از اینکه چنین سینمای مشهوری،
در تندباد روزگار، از دست رفت. ... و آنچه امروز بجایش ساختند،
از جهت شکل و ظاهر، بدرد همین فیلمهای لوس امروزی میخورد،
با بازیگرانی که همچون دستگاه میکسر آشپزخانه،
فقط بهم میزنند ... حال را ... و دیگر هیچ ...
چه شخصیت و وقاری نهفته بود در سینمای دونبش آزادی - (آزادی & شهرقصه) ...
بازهم از جناب آقای "ت.منصوری" صاحب سایت "قدیم قدیما" سپاسگزارم.
سلامت باشید.
رد: همشاگردي سلام
1. سلام.
2. امروز به طور خیلی اتفاقی متوجه شدم یک ساله "محمد رفیع ضیایی"، کاریکاتوریست خوب کشورمون، رو متأسفانه از دست دادیم. خیلی بی سر و صدا!
3. اگه یادتون باشه ایشون رو با سبک خاصش توی مجله ی فکاهی "خورجین" و همین طور مجله ی نوستالوژیک "کارتون" و شخصیت به یادموندنی "خان عمو" در صفحه ی آخر تعداد زیادی از شمره های این مجله می شناختیم:
4. اگه "فکاهیون" با قلم بی نظیر "جواد علیزاده"ی عزیز می چرخید، "خورجین" هم بیشتر دست زنده یاد "رفیع" بود. صفحه آرای این مجله هم بودن.
5. دوست عزیزمون، "بابک" خان، هم در همین انجمن کتابی از ایشون بارگزاری کرد به نام "راسو در دهکده"؛ که، بدون این که نیاز باشه نام کارتونیست روی جلد حک شه، داد می زنه که کار زنده یاد "ضیایی" عزیز بوده:
6. با مراجعه به آرشیو سیستمم متوجه شدم یه کتاب دیگه هم از ایشون دارم با نام "طلسم حصار"؛ که اگه بخوایید، با کمی جستجو توی وب به راحتی پیدا می شه:
7. این هم چند کار دیگه از ایشون؛ که، مطمئنم مث من با دیدنشون یاد "خورجین" و "گل آقا" می افتید:
http://media.farsnews.com/media/Uploaded/Files/Images/1395/04/05/13950405000481_PhotoL.jpg
http://media.farsnews.com/media/Uploaded/Files/Images/1395/04/05/13950405000474_PhotoL.jpg
http://media.farsnews.com/media/Uploaded/Files/Images/1395/04/05/13950405000473_PhotoL.jpg
http://golagha.ir/uploads/news/thumbs/thumb1665.jpg
http://awazemrooz.ir/wp-content/uploads/2016/06/IMG_4025-207x216.jpg
8. یادشون گرامی و راهشون پُر رهرو.
2. امروز به طور خیلی اتفاقی متوجه شدم یک ساله "محمد رفیع ضیایی"، کاریکاتوریست خوب کشورمون، رو متأسفانه از دست دادیم. خیلی بی سر و صدا!
3. اگه یادتون باشه ایشون رو با سبک خاصش توی مجله ی فکاهی "خورجین" و همین طور مجله ی نوستالوژیک "کارتون" و شخصیت به یادموندنی "خان عمو" در صفحه ی آخر تعداد زیادی از شمره های این مجله می شناختیم:
4. اگه "فکاهیون" با قلم بی نظیر "جواد علیزاده"ی عزیز می چرخید، "خورجین" هم بیشتر دست زنده یاد "رفیع" بود. صفحه آرای این مجله هم بودن.
5. دوست عزیزمون، "بابک" خان، هم در همین انجمن کتابی از ایشون بارگزاری کرد به نام "راسو در دهکده"؛ که، بدون این که نیاز باشه نام کارتونیست روی جلد حک شه، داد می زنه که کار زنده یاد "ضیایی" عزیز بوده:
6. با مراجعه به آرشیو سیستمم متوجه شدم یه کتاب دیگه هم از ایشون دارم با نام "طلسم حصار"؛ که اگه بخوایید، با کمی جستجو توی وب به راحتی پیدا می شه:
7. این هم چند کار دیگه از ایشون؛ که، مطمئنم مث من با دیدنشون یاد "خورجین" و "گل آقا" می افتید:
http://media.farsnews.com/media/Uploaded/Files/Images/1395/04/05/13950405000481_PhotoL.jpg
http://media.farsnews.com/media/Uploaded/Files/Images/1395/04/05/13950405000474_PhotoL.jpg
http://media.farsnews.com/media/Uploaded/Files/Images/1395/04/05/13950405000473_PhotoL.jpg
http://golagha.ir/uploads/news/thumbs/thumb1665.jpg
http://awazemrooz.ir/wp-content/uploads/2016/06/IMG_4025-207x216.jpg
8. یادشون گرامی و راهشون پُر رهرو.
Emiliano- تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12
رد: همشاگردي سلام
*منبع عکسهای بکار رفته در پوستر بالا، موتور جستجوگر سایت یاهو میباشد.
با سپاس از عکاسانی که تصاویر دوران کنونی آقای حسین گیل را ثبت و به انتشار رساندند.
.
.
.
پینوشت(بازگویش).:
- فیلم سینمایی "پلاک-۱۳۶۴" از جمله فیلمهای ژانر جنگ بود که انتهای دهه شصت،
و بویژه در دهه هفتاد، چندین بار در بخش فیلمهای سینمایی ساعت ۹ شب کانال دو،
در روزهای هفته جنگ پخش میشد و اکنون یافتن و تماشایش پس از اینهمه سال، غنیمتی گشت.
موسیقی باصلابت آن، از ساختههای استاد مجید انتظامی میباشد،
و همچنین دوبله ی شایان توجهش نیز به سرپرستی استاد ایرج رضایی انجام شده.
همخوانی بیادماندنی صدای باصلابت استاد حسین عرفانی با چهره ی جناب حسین گیل،
بیشک هم در این فیلم و هم در شببیستونهم-۱۳۶۸،
برگی فراموش ناشدنی از دفتر نوستالژیهای نسل ماندگار ما میباشد.
لازم به یادآوریست که کارگردان این فیلم (پلاک-۱۳۶۴) جناب آقای ابراهیم قاضیزاده میباشند،
که دهه شصت، مدیرفیلمبرداری فیلمهای مطرحی چون توبهنصوح۱۳۶۱، بایکوت۱۳۶۴ و ... بودند،
از اینرو زمانی که در مقام کارگردان برای فیلم رویسخن قرار گرفتند، محصولی خوشکادر ارائه دادند.
و با سپاس از کانالی که در سایت والامقام یو.تیوب، بتازگی اقدام به بازنشر فیلم "پلاک۱۳۶۴" نمودند.
براستی که با دیدن و شنیدن این فیلم خوشساخت پس از دو دهه، روان نیز خوش و آرام میگردد ...
https://www.youtube.com/watch?v=1f6jF4cDZXs
پلاك( 1364) / خلاصه داستان:
یك گروه هشت نفري تكاور، به فرماندهي سروان هاشمي، مأموريت مي يابند
تا با نفوذ به منطقه تحت اشغال دشمن نقشه استحكامات و مناطق مين گذاري شده را تهيه كنند ...
http://www.sourehcinema.com/Title/Title.aspx?id=138109201338
*ابراهيم قاضی زاده.:
http://www.sourehcinema.com/People/People.aspx?id=138111290043
*عکسهایی بسیار نوستالژیک از حضور ایشان در مقام فیلمبردار در دهه شصت.:
http://www.sourehcinema.com/WebGallery/People/OffTheSet/PGallery.aspx?Id=138111290043
*حضورشان در مقام فیلمبردار - پشت صحنه ی فیلم توبه نصوح ۱۳۶۱.:
http://www.sourehcinema.com/WebGallery/People/OnTheSet/PGallery.aspx?Id=138111290043
یاد خاطرات گرامی~سلامت باشید~وقت خوش
صفحه 28 از 29 • 1 ... 15 ... 27, 28, 29
مواضيع مماثلة
» برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
» کتابها , داستانها , نوار قصه ها و مجلات دوران کودکی(مصور - کاست و ...)
» مجلات قدیمی
» امواج صوتي گمشده (مخصوص كليپهاي صوتي از كارتونها، سريالها، فيلمهاي قديمي كودك و نوجوان و رادیو)
» فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
» کتابها , داستانها , نوار قصه ها و مجلات دوران کودکی(مصور - کاست و ...)
» مجلات قدیمی
» امواج صوتي گمشده (مخصوص كليپهاي صوتي از كارتونها، سريالها، فيلمهاي قديمي كودك و نوجوان و رادیو)
» فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
صفحه 28 از 29
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد