همشاگردي سلام
+41
jasonbourne
Heidii
Mihakralj
zerocold
Heidi
sorena0831
Clover
kurosh
kazvash
Farzad1
pooria.kianoush
Ali-Nostalgic
mohammad
Ishpateka
saeeds1360
erfan
arman
ali71
stalker
Negin 2
آزاده
59
fazel1994
barbod58
kave
Marcello
faridonline
sahra_7
mahmood2510
S@M
Indiana Jones
tisto
ariangirl
mld_msm
shahaby
@p@d@n@
Shervin
SMAM
siavash
Emiliano
babak
45 مشترك
صفحه 10 از 29
صفحه 10 از 29 • 1 ... 6 ... 9, 10, 11 ... 19 ... 29
رد: همشاگردي سلام
Shervin نوشته است:Negin 2 نوشته است:درود بر دوستان گرامی
فرا رسیدن ماه پر خاطره مهر ،بوی کاغذ و قلم ،اشتیاق خریدن کیف و کفش نو و عطش استفاده از مدادها و خودکارها و خودنمایی جامدادی های روی نیمکتهایمان بر تک تک شما مبارک
من هنوزم که هنوزه از فصل پاییز مخصوصا" ماه مهر متنفرم!!! با اینکه سالهای سال از اون دوران گذشته ولی هنوز هر سال با نزدیک شدن به ماه مهر نحسی این ماه رو حس میکنم و یک حس بدی بهم دست میده! نزدیک شدن به ماه مهر در دوران تحصیل همیشه برای من تداعی کنندهء حس یک زندانی محکوم به اعدام (که خودم باشم) بود که قراره اول مهر اعدام بشه! اه... اه... حالم بهم میخوره از اون کلاسها و میز و نیمکتها و کتاب و دفترها و اون معلمها و ناظمهای سادیسمی و روانی و ....
(البته ببخشید، اینها فقط نظرات شخصی من بود )
سلام بر همگی
منم کاملاً باهات موافقم شروین جان ، حالم از این ماه مهر بهم میخوره بخصوص از روز اولش (به دلایل تقویمی ) با اینکه مدرسه ام (منظورم دبستان و راهنماییمه) رو عاشقانه دوست داشتم و ساختمونش یه خونه قدیمی قشنگ و مشرف به رودخونه بود (که اون طرف جای دیوار نرده داشت) و همین پارسال پیرارسال به عشق دوباره دیدنش از دیوار رفتم بالا و جفت زانوهام قلم شد و مدیر و ناظم خیلی ماهی هم داشتیم که عاشقشون بودم (تازه جشن مسخره عبادت هم نداشتیم! ) ولی اصلاً حاضر نیستم این پروسه رو یک بار دیگه طی کنم . تازه تو مجبور نبودی مقنعه سرت کنی!
S@M- تعداد پستها : 161
Join date : 2010-03-30
رد: همشاگردي سلام
سلام دوستان
باز آمد بوي ماه مدرسه
بوي ماه مهر
ولي اين بار با حال و هواي متفاوت
با حالي ديگر براي اعضاي خوب و باحال فروم كودكي و نوجواني
كتاب فارسي دوم دبستان دهه 60 در اين آغاز مهر تقديم به شما مهربانان
لينك دانلود:
http://s2.picofile.com/file/7145896341/farsi2.pdf.html
باز آمد بوي ماه مدرسه
بوي ماه مهر
ولي اين بار با حال و هواي متفاوت
با حالي ديگر براي اعضاي خوب و باحال فروم كودكي و نوجواني
كتاب فارسي دوم دبستان دهه 60 در اين آغاز مهر تقديم به شما مهربانان
لينك دانلود:
http://s2.picofile.com/file/7145896341/farsi2.pdf.html
erfan- تعداد پستها : 119
Join date : 2011-06-08
رد: همشاگردي سلام
شروین عزیز در این احساس کاملا با تو شریکم .Shervin نوشته است:Negin 2 نوشته است:درود بر دوستان گرامی
فرا رسیدن ماه پر خاطره مهر ،بوی کاغذ و قلم ،اشتیاق خریدن کیف و کفش نو و عطش استفاده از مدادها و خودکارها و خودنمایی جامدادی های روی نیمکتهایمان بر تک تک شما مبارک
من هنوزم که هنوزه از فصل پاییز مخصوصا" ماه مهر متنفرم!!! با اینکه سالهای سال از اون دوران گذشته ولی هنوز هر سال با نزدیک شدن به ماه مهر نحسی این ماه رو حس میکنم و یک حس بدی بهم دست میده! نزدیک شدن به ماه مهر در دوران تحصیل همیشه برای من تداعی کنندهء حس یک زندانی محکوم به اعدام (که خودم باشم) بود که قراره اول مهر اعدام بشه! اه... اه... حالم بهم میخوره از اون کلاسها و میز و نیمکتها و کتاب و دفترها و اون معلمها و ناظمهای سادیسمی و روانی و ....
(البته ببخشید، اینها فقط نظرات شخصی من بود )
اصلا دوران مدرسه رو دوست نمی دارم . دقیقا به همین دلایلی که عنوان کردی .
همین تصاویر رو من هم در ذهن دارم .دل آشوبه میاره !
مدرسه تا روزهای دهه فجر مثل زندان هارون الرشید بود !البته شیفت ظهری که میشدیم یه کمی حس آزادی برمیگشت !
معلما و ناظمای سادیسمی !نمیدونم شایدم حق داشتن!ولی هنوز احساسم اینه که از نوازش کردن لذت میبردن !!!!
kave- تعداد پستها : 60
Join date : 2010-05-08
رد: همشاگردي سلام
erfan نوشته است:سلام دوستان
باز آمد بوي ماه مدرسه
بوي ماه مهر
ولي اين بار با حال و هواي متفاوت
با حالي ديگر براي اعضاي خوب و باحال فروم كودكي و نوجواني
كتاب فارسي دوم دبستان دهه 60 در اين آغاز مهر تقديم به شما مهربانان
لينك دانلود:
http://s2.picofile.com/file/7145896341/farsi2.pdf.html
خیلی ممنون از هدیه زیبای شما ، باز هم مثل همیشه عالی بود ! از طرف همه خوانندگان فروم از شما تشکر و قدردانی می کنیم.
fazel1994- تعداد پستها : 83
Join date : 2011-03-05
رد: همشاگردي سلام
پیرو فرمایشات دوستان باید عرض کنم که برای بنده نیز، آغاز سال تحصیلی جدید ، همراه بود با مقادیر فراوانی ترس و نگرانی و دل آشوبه ! بخصوص که همیشه مجبور بودیم که با سر تراشیده دوره ی جدید رو شروع کنیم . یادمه دو هفته ی اول مدرسه رو مطلقن افسرده بودم. ولی به مرور به شرایط عادت می کردم و همون شاگرد درسخون و زرنگ می شدم . باز هم یادش بخیر .
tisto- تعداد پستها : 143
Join date : 2010-04-09
رد: همشاگردي سلام
fazel1994 نوشته است:erfan نوشته است:سلام دوستان
باز آمد بوي ماه مدرسه
بوي ماه مهر
ولي اين بار با حال و هواي متفاوت
با حالي ديگر براي اعضاي خوب و باحال فروم كودكي و نوجواني
كتاب فارسي دوم دبستان دهه 60 در اين آغاز مهر تقديم به شما مهربانان
لينك دانلود:
http://s2.picofile.com/file/7145896341/farsi2.pdf.html
خیلی ممنون از هدیه زیبای شما ، باز هم مثل همیشه عالی بود ! از طرف همه خوانندگان فروم از شما تشکر و قدردانی می کنیم.
سلام فاضل عريز
خواهش ميكنم .خوشحالم كه مورد پسند واقع شد .قابل شما خوبان رو نداره
با ارادت
عرفان
erfan- تعداد پستها : 119
Join date : 2011-06-08
رد: همشاگردي سلام
erfan نوشته است:سلام دوستان
باز آمد بوي ماه مدرسه
بوي ماه مهر
ولي اين بار با حال و هواي متفاوت
با حالي ديگر براي اعضاي خوب و باحال فروم كودكي و نوجواني
كتاب فارسي دوم دبستان دهه 60 در اين آغاز مهر تقديم به شما مهربانان
لينك دانلود:
http://s2.picofile.com/file/7145896341/farsi2.pdf.html
1. سلام "عرفان" جان.
2. یک دنیا ممنونم ازت. چه روزهایی رو زنده کردی، دوست خوبم. متشکرم ازت.
آقا، شما اینا رو از کجا می یاری؟
شما یا دوستان جایی رو می شناسید که این کتاب های دهه ی 60 رو (ابتدایی و راهنمایی شو) بفروشه؟ ترجیحاً مشهد باشه؟
دوس دارم این کتاب ها رو لمس کنم، با همون جلدهای کاهی شون.
3. راستی، شما کتاب فارسی اول ابتدایی دهه ی 60 رو نداری؟ البته، این کتاب قبلاً به صورت گلچین و جَسته و گریخته توسط دوست خوبمون، "فاضل"، آپلود شده؛ اما، کاملش نه. اگه داریش، زحمتشو می کشی، "عرفان" جان؟
باز هم ممنون، عزیز.
Emiliano- تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12
رد: همشاگردي سلام
1. چند شب پیش سریال جدیدی رو دیدم؛ که، کارگردانش، کارگردان "بوتیک" و "بی پولی" بود.
2. مث اکثر سریال های این روزا، به دهه ی 60 برمی گشت؛ اما، یه فرق عمده با همه شون داشت؛ همون جور که، "حمید نعمت ا..." متفاوته.
برخلاف سایر فیلم و سریال های مشابه؛ که، به طراحی صحنه و لباس اهمیت زیادی نمی دن، رو این سریال واقعاً کار شده. کار به قصه ش و بازی تصنعی "عباس غزالی" ندارم؛ برای من، عکس های پایینو عشقه.
تک تک فریم های تیتراژ این سریال، با نام "وضعیت سفید"، خوراک این تاپیک بود.
3. من هم فردای اون شب تکرارشو شکار کردم و به ترتیب عکس ها و در نهایت کلیپشو تقدیم به همه ی "همشاگردی ها"ی گلم می کنم. به افه ی کلاسیک تیتراژ و اون خط خط ها و موها؛ که، من و "ارین گرل" عاشقشونیم، خوب دقت کنید. ضمناً باید حداقل دو بار ببینیدش تا به تک تک تیکه هاش توجه کنید:
منبع: شبکه ی 3 سیما:
4. این هم کلیپی که قولشو داده بودم:
http://s2.picofile.com/file/7149556127/Vazi_ate_Sefid.rar.html
5. و این هم تکخال سریال:
دبنا، همونی که از صفحات اول این تاپیک دنبالش بودم و هیچ کی ازش عکسی نداشت:
6. به نخودهای عکس آخر دقت کنید.
همیشه نخود و لوبیا بود تو این بازی که رو فرش ها می ریخت.
7. ضمناً منظور مناز "دبنّا" دقیقاً همین عکسای وطنی بود؛ وگرنه، آشنایان به زبان های دیگه می دونن که لاتینش می شه: Lotto.
Emiliano- تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12
رد: همشاگردي سلام
عکسها و کلیپ تیتراژ، بسیار دلربا و خاطره انگیز بودند.Emiliano نوشته است:
4. این هم کلیپی که قولشو داده بودم:
http://s2.picofile.com/file/7149556127/Vazi_ate_Sefid.rar.html
ابتکار جالبی برای ساختن تیتراژ به خرج دادند،
که همان استفاده از تک کادر فیلمهای مستند،
گزارشات زنده از سطح شهر
(مجری پخش ابوالفضل طباطبایی در میان مردم،
که چه خوب خاطرم هست آن غروبهای موشک باران زده را
که ایشان در سطح شهر با مردم مصاحبه میکردند)
و ....
سپاسگذارم امیر جان.
بسیار تاثیر گزار بود.
سلامت باشی.
رد: همشاگردي سلام
babak نوشته است:ما بهش می گفتیم دبرنا امیرجان
سلام
بچهها نگين كه يادتون رفته. همه جورش رو گفتين جز اصلش كه " دبلنا" (Dabel-naa) بود!
افشين
رد: همشاگردي سلام
Indiana Jones نوشته است:
سلام
بچهها نگين كه يادتون رفته. همه جورش رو گفتين جز اصلش كه " دبلنا" (Dabel-naa) بود!
افشين
افشین جان منم این بازی رو به اسم "دبلنا" میشناختم و هنوزم میشناسم، ولی وقتی دیدم بابک نوشته "دبرنا" شک کردم که یعنی این همه سال من اسم این بازی رو اشتباه میگفتم؟؟؟
که الان خیالم راحت شد
Shervin- تعداد پستها : 308
Join date : 2009-09-11
Age : 45
رد: همشاگردي سلام
بخش دوم تصویر زندگی در دهه 60- خانه ها و نمای ساختمانهای قدیمی
حوضهای قدیمی. آرامش حیاط خانه ای که سهمی از طبیعت را در خود جای داده بود.
و دستهایی که در زلالی آب خستگی را به تن آبی آب می سپردند.
تختهایی که ذهن و روان را میهمان آرامش می کرد .
سفره های دسته جمعی در حیاط ،معنی واقعی خانواده،بی ریا و بی تکلف
باغچه های دهه 60
گلدانهای دهه 60 که جای انگشتان پدر و مادر ما را در خود نگه داشته اند.لذت خالی کردن گلدان سفالی و تعویض خاک گلها،یادش بخیر به ر استی چند سال است که انگشتانتان از لمس کردن خاک گلدان محروم بوده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
شمردن گلبرگهای رزهای باغچه ای و گاهی چیدن آنها برای معلمی که او را تا نهایت دنیا دوست داشتیم و غنچه باغ قلبمان را به دستانش هدیه می کردیم.
گاهی خانواده ها به عطش آوردن طبیعت در خانه این پیچکها را به آویزها می سپردند و سقف را تزیین می کردند.
چسبونکهای دیواری را یادتان هست؟
نمایی از حیاطهای دهه 60 که حالا تسلیم آپارتمانهای امروزی شده اند.
یادش به خیر وقتی مهمانی می رفتیم و صاحبخانه در منزل نبود روی در می نوشتیم: آمدیم نبودید
نمای سنگهای خرد شده با شیشه یادتون میاد که یک زمانی چقدر طرفدار داشت و وقتی آفتاب به شیشه ها می خورد نمای ساختمان چه برقی می زد.من آن زمان داخل شیشه ها را نگاه می کردم و از شکست نور در آنها لذت می بردم.
زنگهای دهه 60
قبلا زنگها در واقع تک زنگ بودند و اگر خانه ای کمی مدرن تر بود از این نوع آیفونها داشت.
کم کم خانه ها همگی مجهز به آیفون شدند و رسم تلخ رفتن به حیاط و باز کردن در کم کم ور افتاد.
این هم آیفونهای امروزی مجهز به تصویر میهمان. به این ترتیب واژه "کیه" هم به لغات نوستالژیک می پیوندد .
ادامه دارد........
حوضهای قدیمی. آرامش حیاط خانه ای که سهمی از طبیعت را در خود جای داده بود.
و دستهایی که در زلالی آب خستگی را به تن آبی آب می سپردند.
تختهایی که ذهن و روان را میهمان آرامش می کرد .
سفره های دسته جمعی در حیاط ،معنی واقعی خانواده،بی ریا و بی تکلف
باغچه های دهه 60
گلدانهای دهه 60 که جای انگشتان پدر و مادر ما را در خود نگه داشته اند.لذت خالی کردن گلدان سفالی و تعویض خاک گلها،یادش بخیر به ر استی چند سال است که انگشتانتان از لمس کردن خاک گلدان محروم بوده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
شمردن گلبرگهای رزهای باغچه ای و گاهی چیدن آنها برای معلمی که او را تا نهایت دنیا دوست داشتیم و غنچه باغ قلبمان را به دستانش هدیه می کردیم.
گاهی خانواده ها به عطش آوردن طبیعت در خانه این پیچکها را به آویزها می سپردند و سقف را تزیین می کردند.
چسبونکهای دیواری را یادتان هست؟
نمایی از حیاطهای دهه 60 که حالا تسلیم آپارتمانهای امروزی شده اند.
یادش به خیر وقتی مهمانی می رفتیم و صاحبخانه در منزل نبود روی در می نوشتیم: آمدیم نبودید
نمای سنگهای خرد شده با شیشه یادتون میاد که یک زمانی چقدر طرفدار داشت و وقتی آفتاب به شیشه ها می خورد نمای ساختمان چه برقی می زد.من آن زمان داخل شیشه ها را نگاه می کردم و از شکست نور در آنها لذت می بردم.
زنگهای دهه 60
قبلا زنگها در واقع تک زنگ بودند و اگر خانه ای کمی مدرن تر بود از این نوع آیفونها داشت.
کم کم خانه ها همگی مجهز به آیفون شدند و رسم تلخ رفتن به حیاط و باز کردن در کم کم ور افتاد.
این هم آیفونهای امروزی مجهز به تصویر میهمان. به این ترتیب واژه "کیه" هم به لغات نوستالژیک می پیوندد .
ادامه دارد........
Negin 2- تعداد پستها : 244
Join date : 2011-01-02
رد: همشاگردي سلام
59 عزیز.از توجه و عنایت شما ممنونم.بله همانطور که حدس زدید تقریبا 70 درصد عکسها حاصل دوره گردی و شکار بنده ست .وقتی که آدم در این فروم به قول شما رویایی فعالیت می کند افق نگاهش به اطراف تغییر میکنه و از دریچه دیگری به همه چیز چشم می دوزه .مواردی که برای خیلی ها پیش پا افتاده و سطحی ایه ممکنه برای ما حکم شاه ماهی رو داشته باشه.خوشحالم که نتایج تلاشم را به دوستانم هدیه می کنم.
Negin 2- تعداد پستها : 244
Join date : 2011-01-02
فیلم ویدئو یادش بخیر
ما بعضی وقتا نوارامونو می بردیم مدرسه و با هم معاوضه می کردن
هر وقت هم که لو میرفتیم و ناظم می فهمید سرو کارمون با چوب و فلک بود
چون از نظر اون دیوانه ها این کار یه جور جرم منکراتی و سیاسی و امنیتی بود نسبت به دیگر تخلفات و شیطنتهامون خیلی شدیدتر فلک می شدیم
هر وقت هم که لو میرفتیم و ناظم می فهمید سرو کارمون با چوب و فلک بود
چون از نظر اون دیوانه ها این کار یه جور جرم منکراتی و سیاسی و امنیتی بود نسبت به دیگر تخلفات و شیطنتهامون خیلی شدیدتر فلک می شدیم
saeeds1360- تعداد پستها : 4
Join date : 2011-10-08
Age : 43
رد: همشاگردي سلام
اين مطلب آخرين بار توسط tisto در الأحد أكتوبر 09, 2011 7:50 am ، و در مجموع 1 بار ويرايش شده است.
tisto- تعداد پستها : 143
Join date : 2010-04-09
رد: همشاگردي سلام
تفنگ آب پاش خیلی خاطره انگیز بود امیل جان !!
tisto- تعداد پستها : 143
Join date : 2010-04-09
عكسهاي پنج توماني
سلام
ميدونم كه اين پست من زياد شبيه به آنچه بايد در اين فاروم باشد نيست اما از آنجائيكه اين وقايع بخشي از زندگي دوران كودكي نسل من را تشكيل ميداده به نظرم رسيد مرورش شايد براي بعضي از شما يادآور خاطرات مشترك و البته تلخي باشد. درست است كه خاطرات تلخ با مرور ، تنها تلخي خود را به شما يادآوري خواهند كرد اما آينده از آن نسل ماست و ما بايد هميشه بدانيم چه چيزي تلخ بود تا اشتباهات گذشتگان خود را تكرار نكنيم.
عكسهايي كه ميبينيد در سالهاي ابتدايي دهه 1360 شمسي به قيمت پنج تومان در كنار خيابانها و درون عكاسيهاي شهرهاي جنوبي ايران فروخته ميشدند. به نوعي تصاويري كه در تلويزيون پخش نشده بود را اينجا ميديديد. ما آن زمان چند آلبوم از اين عكسها درست كرده بوديم و شايد مسخره باشد اما وقتي يكي از اقوام از تهران يا ساير شهرهاي شمالي ايران ميآمد با آب و تاب بهشان نشان ميداديم. پنهان نميكنم كه برخي از اين تصاوير ناراحتكننده هستند. عكاس اين عكسها مشخص نيست. شايد واحد تبليغات جبهه و جنگ اين عكسها را پخش ميكرد چون بسيار نظاميافته توزيع ميشدند. برخي عكسها نمايشي بودند و بسياري حقيقي. همه در جهت برانگيختن حس غيرت و شجاعت مردم شهرها بود تا جلوي تهاجمي كه صورت پذيرفته بود را بگيرند. شايد اين تصاوير عدهاي زيادي را به كشتن داد و حتماً جلوي كشتهشدن بسياري ديگر را گرفت. بياييد مروري كنيم:
اين عكس مشهورترين عكس از حملهي هوايي و توپخانهاي به شهر اهواز است. خاطراتم از اين ايام را در وبلاگ درج كردهام
http://indianajones2.blogfa.com/post-65.aspx
پالايشگاه آبادان در آتش...
حملهي هوايي به اتوبوسها و مينيبوسهاي حاوي مهاجرين شهرهاي جنوبي اغلب رخ ميداد. اين تصوير يكي از همين حملههاست...
تابلويي وسط جهنم جنگ!
شهر آبادان ، موزهي شهر.
بازار خرمشهر پس از آزادسازي شهر.
پلهاي در هم شكسته يا ارتش در هم شكسته؟
ضدهواييها... معلوم نيست آيا اين سلاح كاربردي هم داشت و هواپيمايي هم با آنها سقوط كرد يا صرفاً سر و صداي ناهنجار داشتند؟ (البته انگار اين تيرباره تانكه!)
جنازهها... اين تصاويري از جنازهي عراقيهاست. اما جنازههاي ارتش ما بيش از اينها بود. تصاويري كه نديديم و شايد هرگز نخواستيم كه ببينيم.
دوستان باز عذرخواهي ميكنم كه اين پست را گذاشتم اما باور كنيد من پس از خريدن نوشتافزار مدرسه دست مادر و خواهرم را ميگرفتم و بداخل عكاسي ميبردم تا عكسهاي جديد جنگ را بخريم.
ارادتمند
افشين
ميدونم كه اين پست من زياد شبيه به آنچه بايد در اين فاروم باشد نيست اما از آنجائيكه اين وقايع بخشي از زندگي دوران كودكي نسل من را تشكيل ميداده به نظرم رسيد مرورش شايد براي بعضي از شما يادآور خاطرات مشترك و البته تلخي باشد. درست است كه خاطرات تلخ با مرور ، تنها تلخي خود را به شما يادآوري خواهند كرد اما آينده از آن نسل ماست و ما بايد هميشه بدانيم چه چيزي تلخ بود تا اشتباهات گذشتگان خود را تكرار نكنيم.
عكسهايي كه ميبينيد در سالهاي ابتدايي دهه 1360 شمسي به قيمت پنج تومان در كنار خيابانها و درون عكاسيهاي شهرهاي جنوبي ايران فروخته ميشدند. به نوعي تصاويري كه در تلويزيون پخش نشده بود را اينجا ميديديد. ما آن زمان چند آلبوم از اين عكسها درست كرده بوديم و شايد مسخره باشد اما وقتي يكي از اقوام از تهران يا ساير شهرهاي شمالي ايران ميآمد با آب و تاب بهشان نشان ميداديم. پنهان نميكنم كه برخي از اين تصاوير ناراحتكننده هستند. عكاس اين عكسها مشخص نيست. شايد واحد تبليغات جبهه و جنگ اين عكسها را پخش ميكرد چون بسيار نظاميافته توزيع ميشدند. برخي عكسها نمايشي بودند و بسياري حقيقي. همه در جهت برانگيختن حس غيرت و شجاعت مردم شهرها بود تا جلوي تهاجمي كه صورت پذيرفته بود را بگيرند. شايد اين تصاوير عدهاي زيادي را به كشتن داد و حتماً جلوي كشتهشدن بسياري ديگر را گرفت. بياييد مروري كنيم:
اين عكس مشهورترين عكس از حملهي هوايي و توپخانهاي به شهر اهواز است. خاطراتم از اين ايام را در وبلاگ درج كردهام
http://indianajones2.blogfa.com/post-65.aspx
پالايشگاه آبادان در آتش...
حملهي هوايي به اتوبوسها و مينيبوسهاي حاوي مهاجرين شهرهاي جنوبي اغلب رخ ميداد. اين تصوير يكي از همين حملههاست...
تابلويي وسط جهنم جنگ!
شهر آبادان ، موزهي شهر.
بازار خرمشهر پس از آزادسازي شهر.
پلهاي در هم شكسته يا ارتش در هم شكسته؟
ضدهواييها... معلوم نيست آيا اين سلاح كاربردي هم داشت و هواپيمايي هم با آنها سقوط كرد يا صرفاً سر و صداي ناهنجار داشتند؟ (البته انگار اين تيرباره تانكه!)
جنازهها... اين تصاويري از جنازهي عراقيهاست. اما جنازههاي ارتش ما بيش از اينها بود. تصاويري كه نديديم و شايد هرگز نخواستيم كه ببينيم.
دوستان باز عذرخواهي ميكنم كه اين پست را گذاشتم اما باور كنيد من پس از خريدن نوشتافزار مدرسه دست مادر و خواهرم را ميگرفتم و بداخل عكاسي ميبردم تا عكسهاي جديد جنگ را بخريم.
ارادتمند
افشين
اين مطلب آخرين بار توسط Indiana Jones در الإثنين أكتوبر 10, 2011 12:41 pm ، و در مجموع 1 بار ويرايش شده است.
رد: همشاگردي سلام
تصاویر خاطره انگیزی هستند افشین عزیز، من به سهم خودم سپاسگزارم. خاطراتی سیاه که سرخی خون شهیدان آن را پوشانده بود و تمام کودکی ما، درسهای ما، نقاشی ما، برنامه تلویزیونی ما، و حتی تفریح ما را پر کرده بود!
اما همیشه فکر میکنم آیا ما که با این سیاهی ها بار آمدیم پربارتر هستیم یا نسل اکنون که با زرق برق ماهواره و ماهپاره عجین شده اند؟
اما همیشه فکر میکنم آیا ما که با این سیاهی ها بار آمدیم پربارتر هستیم یا نسل اکنون که با زرق برق ماهواره و ماهپاره عجین شده اند؟
S@M- تعداد پستها : 161
Join date : 2010-03-30
رد: همشاگردي سلام
افشين جان
اتفاقا جاي اين عكس ها همينجاست؛ جايي كه اعضاي عاشق آن، كل خاطرات و داراي هاي حقيقي خود را كه تنها ميراث آنهاست خالصانه در اختيار دوستان خود قرار ميدهند. اين فروم محفلي براي يادآوري گذشته ها است؛ گذشته هايي كه براي ما تلخ بود، گذشته اي كه همه امكانات از ما سلب شده بود اما با يادآوري اين گذشته مي توان آينده را ساخت.
اين فروم هم براي ساختن زندگي است.
زنده و پاينده باد كليه اعضاي فروم كودكي و نوجواني
و
كليه ايرانيان ايراندوست
اتفاقا جاي اين عكس ها همينجاست؛ جايي كه اعضاي عاشق آن، كل خاطرات و داراي هاي حقيقي خود را كه تنها ميراث آنهاست خالصانه در اختيار دوستان خود قرار ميدهند. اين فروم محفلي براي يادآوري گذشته ها است؛ گذشته هايي كه براي ما تلخ بود، گذشته اي كه همه امكانات از ما سلب شده بود اما با يادآوري اين گذشته مي توان آينده را ساخت.
اين فروم هم براي ساختن زندگي است.
زنده و پاينده باد كليه اعضاي فروم كودكي و نوجواني
و
كليه ايرانيان ايراندوست
erfan- تعداد پستها : 119
Join date : 2011-06-08
رد: همشاگردي سلام
1. هفته ای که گذشت، چند قسمت عالی از "قصه های مجید" بین ساعت 14:30 الی 16 از شبکه ی 2 پخش شد.
ساعتشو واسه ی دوستایی که ندیده ن و به http://iribsima.com/ تکیه می کنن، نوشتم.
2. نمی دونم این سریال و این قصه ها چی داره؛ که، هر بار می بینی شون یا می خونی شون، باز هم واسه ت تازگی داره. باز هم لبخند می زنی؛ و خلاصه، هیچ وقت کهنه نمی شه.
"هوشنگ مرادی کرمانی" آخر قصه نویسی معاصره؛ ولی، انصافاً "کیومرث پوراحمد" هم سنگ تموم گذاشته و بهترین "مجید" و "بی بی" رو خلق کرده.
باورتون نمی شه، هر جا بودم، باید خودمو می رسوندم، این سریال رو می دیدم. این هفته هم همین جوری بودم و بدجور حال داد.
3. "قصه های مجید" اند نوستالوژی هم هست.
به این عکسا نگاه کنید. خوراک این توپکن:
4. فقط هم منحصر به عکس نمی شه. خوب به صداهای این سریال هم گوش کردید؟
آره. صداها! خیلی از صداها امروز دیگه شنیده نمی شن یا خیلی کمتر شده ن.
برای مثال اینو دانلود کنید:
http://s2.picofile.com/file/7154804187/Calligraphy.rar.html
5. "محمد محودی" عزیز، شما مجازی این صدا و هرچی دیگه رو توی سایت "صدای کودکی" بذاری؛ اما، اینو حتماً زحمتشو بکش. خیلی عاشقشم.
6. به هر حال، جنگ جزو خاطرات همه ی ما، دهه ی شصتی ها، بوده و هست. قضیه ی یه روز، دو روز هم نبود. هشت سال بود و هیچ کی نمی تونه منکرش باشه، "افشین" جان.
اگه یادتون باشه، خود بنده اولین کسی بودم که این عکس جنگ رو گذاشتم و شما هم توضیحات عالی و مبسوطی ازش دادید:
.............................................
7. "سعید" و "تیستو"ی عزیز، لطفاً عکس هاتون رو؛ که، هفته ی پیش توی http://img.7setare.com آپلود کردید، یه جای دیگه آپ کنید، تا ما هم ببینیم. "هفت ستاره" فعلاً کار نمی کنه؛ بخصوص، شما، "تیستو"ی عزیز؛ چون، عکساتون هم زیاده، هم آدم کنجکاوه چی بوده ن.
متشکرم ازتون.
Emiliano- تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12
رد: همشاگردي سلام
1. خودکار "بیک" جزء لاینفک خاطره ی همه ی ماهاست.
2. خودکار "بیک" خوراک نوارهایی بود که جمع می شدند:
3. و لای انگشت های بچه های بی انضباط می رفت و گاهی هم چرخیده می شد تا دردش مضاعف شه!
(از گذاردن عکس معذوریم!)
4. این ورژن ایرونی خودکار "بیک" یادتونه؟
4. این جعبه ها چی؟ وقتی تو مدرسه خودکار و مداد توزیع می کردن، همه ی بچه ها دوس داشتن صاحب اون جعبه ها بشن! نمی دونم چرا!
Emiliano- تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12
صفحه 10 از 29 • 1 ... 6 ... 9, 10, 11 ... 19 ... 29
مواضيع مماثلة
» برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
» کتابها , داستانها , نوار قصه ها و مجلات دوران کودکی(مصور - کاست و ...)
» مجلات قدیمی
» امواج صوتي گمشده (مخصوص كليپهاي صوتي از كارتونها، سريالها، فيلمهاي قديمي كودك و نوجوان و رادیو)
» فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
» کتابها , داستانها , نوار قصه ها و مجلات دوران کودکی(مصور - کاست و ...)
» مجلات قدیمی
» امواج صوتي گمشده (مخصوص كليپهاي صوتي از كارتونها، سريالها، فيلمهاي قديمي كودك و نوجوان و رادیو)
» فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
صفحه 10 از 29
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد