رد: همشاگردي سلام

من طرف 59 الخميس أبريل 07, 2011 9:49 am

Emiliano نوشته است:
4. راستی، از دوستان کسی می تونه این پوستر نوستالوژیک رو گیر بیاره؟ "افشین" و "59" بیشترین امیدم به شماهاست:

5. راستی، این رو از توی یه فیلم سینمایی قدیمی گیر آوردم.

امیر جان من این پوستر بسیار خاطره انگیز رو ندارم اما از همون کادر فیلمی که قرار دادی،
یک نسخه بزرگترش رو درست کردم که کیفیت خوبی نداره اما از هیچی بهتره.
تقدیم به شما و همه دوستان.

http://s1.picofile.com/file/6510943658/Aghebat.jpg

سلامت باشید.

من طرف faridonline الخميس أبريل 07, 2011 6:42 pm

Shervin نوشته است:
kave نوشته است:
شلوارای زیکو یادتون میاد ! بدجور مد شده بود . پشت بندش مارادوناشم اومد ولی خوب مثل زیکو نشد !

سلام کاوه جان
وااااااااااای یادش بخیر آره... شدیدا" مد شده بود، شلواراش هم بصورت جین آبی تیره بود (مال من که این رنگی بود)
عجب دورانی بود......
ممنون از یاداوری قشنگت

کمربند هم داشت

من طرف Emiliano الجمعة أبريل 08, 2011 11:15 am

59 نوشته است:
Emiliano نوشته است:
4. راستی، از دوستان کسی می تونه این پوستر نوستالوژیک رو گیر بیاره؟ "افشین" و "59" بیشترین امیدم به شماهاست:

5. راستی، این رو از توی یه فیلم سینمایی قدیمی گیر آوردم.
امیر جان من این پوستر بسیار خاطره انگیز رو ندارم اما از همون کادر فیلمی که قرار دادی،
یک نسخه بزرگترش رو درست کردم که کیفیت خوبی نداره اما از هیچی بهتره.
تقدیم به شما و همه دوستان.

http://s1.picofile.com/file/6510943658/Aghebat.jpg

سلامت باشید.

1. "59" عزیز، اولاً ممنون. خوبه. از کوچیکترش بهتره. دستتون درد نکنه.
2. اینو موقعی که کوچیک بودیم، تو اکثر مغازه های شهر می دیدم: سوپری (بقالی)، سوپر گوشت (قصابی) و .... برام خاطره شده؛ درست شبیه به، پرستاری که دعوت به سکوت می کرد تو بیمارستان ها:

من طرف fazel1994 الجمعة أبريل 08, 2011 1:18 pm

من طرف آزاده الجمعة أبريل 08, 2011 1:55 pm

کدومیک از شما از این برگه ها داشته؟

وقتی این برگه رو دیدم .بعد از این همه سال ....یه جوری شدم.
اون زمان برادرم جبهه بود .و من حس خوبی داشتم هر 4 ماه یه بار خون اهدا میکردم. بعد ها برادرم جانباز شد . هنوز هم ترکش توی تنشه .

من طرف Negin 2 الثلاثاء أبريل 12, 2011 6:23 am

با سلام به همه دوستان گرامی
من حدود 300 عکس نوستالوژیک از ابزار ،وسایل ،آگهی ها،مکانهای زندگی در دهه 60 و ما قبل جمع آوری کرده ام که فکر می کنم باید در یک تاپیک جدید به صورت بخش بخش ارائه شوند. به طور مثال در مورد مدرسه در دهه 60 حدود 100 تا عکس دارم که دیدنشان خالی از لطف نیست.
اگر بخواهم این عکسها را در تاپیکهای مختلف پخش کنم احساس می کنم از بار نوستالوژیک آنها کاسته می شود.پیشنهاد می کنم یک تاپیک جدید ایجاد کرده تا بتوانیم در یک بستر مناسب به زنده کردن خاطرات آن دوران بی بازگشت بپردازیم.این تاپیک جدید میتواند بخش اسباب بازیها را هم شامل شود.از دوستان خواهشمندم در صورت تایید ، اسمهای پیشنهادی برای تاپیک جدید را در اینجا قید کنند.
پیشنهاد اول را از خودم شروع می کنم: تاپیک: ابزار نوستالوژیک در دهه 60

من طرف fazel1994 الثلاثاء أبريل 12, 2011 12:21 pm

من طرف S@M الثلاثاء أبريل 12, 2011 1:15 pm

سلام بر دوستان
اینم شعر زیبا و آشنای چشمه و سنگ ، از کتاب سال دوم ابتدایی-1311 تقدیم به دوستان عزیزم

امیدوارم براتون جالب بوده باشه

من طرف آزاده الأربعاء أبريل 20, 2011 8:54 am

من طرف Emiliano الإثنين أبريل 25, 2011 11:17 am

1. سلام.
2. بدون شرح:

من طرف Indiana Jones الإثنين أبريل 25, 2011 3:02 pm

Emiliano نوشته است:

1. سلام.
2. بدون شرح:

سلام
... و من سالها فكر ميكردم اين نقاشي يك پروانه است با شاخكهايش كه به بدي كشيده شده. خيلي وقت بعدش دوزاريم افتاد كه اي بابا ابن يك پرنده (بلبل) است كه در حال نغمه‌خواندن است!!!!
افشين

من طرف Negin 2 السبت أبريل 30, 2011 3:04 am

با مدرسه،در مدرسه (بخش اول)

(روی عکسها کلیک کنید)

حیاط مدرسه هایی که ردپاهای ما را تا ابد در خود نگه داشته اند

زنگ آشنای مدرسه که برایمان آهنگ آزادی بود بخصوص بعد از زنگ ریاضی

بوفه مدرسه و دستهایی که به سوی بابای مدرسه دراز می شدند

جشنهای داخلی مدرسه و مصیبت پیدا کردن جای مناسب و پابلندی ها برای دیدن صحنه ها

ورزش صبحگاهی

صفهای انتظار

گروه سرود و تواشیح

نمازهای جماعت اجباری

آش و خوراک لوبیا که برای کمک به جبهه پخته و توزیع می شدند

آبخوری مدرسه با وجود اینکه همه ما لیوان داشتیم اما چه لذتی داشت خوردن آب با دست.(راستی چند ساله با دست آب نخورده اید؟)

اردوهای مدرسه

مسابقات طناب کشی

کارگاههای حرفه و فن

جا سوزنی هایی که برای درس حرفه فن درست می کردیم

درست کردن مدار الکتریکی برای درس علوم تجربی

ابزار کاردستی

کاردستی های ساده ای که با خلوص نیت و از روی صفای کودکی ساخته میشد و عطر همیاری پدر و مادرمان را به همراه داشت

کودکی های بی بازگشت من یادتان بخیر.

ادامه دارد...

من طرف Emiliano السبت أبريل 30, 2011 3:39 am

1. سلام.
2. "نگین" جان، عکسا بی نظیر بودن؛ بخصوص، با کارگاه حرفه و فن و کاردستی ها خیلی خیلی حال کردم؛ چون، کارگاه و کاردستی با برگ و لوبیا رو اصلاً یادم رفته بود.
3. فقط اگه می شه، عکسا رو به صورت معمولی بذار؛ چون، این جوری دیده نمی شن. متشکرم.
می تونی لینک معمولی (اول) عکس رو بذاری یا اگه کوچیکه، اون لینک رو بین کد زیر کاپی و پیست کنی:

[img][/img]

من طرف 59 السبت أبريل 30, 2011 4:39 am

خدمت " ۲- نگین " گرامی :

با پست "با مدرسه، در مدرسه (بخش اول)" خاطرات زیادی را زنده کردید.
با اینکه عکسها در زمان ما گرفته نشده بودند،
اما بطورغیر مستقیم ذهن رو می برند به یاد آوری دوران مدرسه،
هم برای دخترها و هم برای پسرها.
نوآوری و سبک جدیدی رو برای یاد آوری نوستالژیک انجام دادید.
منتظر پست های بعدی هستیم.
سلامت باشید.

من طرف kave السبت أبريل 30, 2011 11:05 am

چه خوبه آدم فقط لینک بده !

http://news.gooya.com/didaniha/archives/2011/04/121120.php

http://news.gooya.com/society/archives/121240.php

من طرف sahra_7 الأحد مايو 01, 2011 1:23 am

Emiliano نوشته است:

1. سلام.
2. بدون شرح:

سلام
آرم تقریبا تمام کتابای بچگیم!

................

نگین جان ممنون توضیحات و عکسا خیلی خاطره انگیزه.

این آبخوریا و با دست خوردنا هم جالب بود ما که تو مدرسمون همیشه مامور داشتیم که مثلا کسی با دست نخوره. زنگ تفریح که میخورد اکثرا اونجا تلفات میداد دندانها

فسقلیا که جرات نمیکردن نزدیک بشن

کاردستیا و مدار ها هم خیلی جالب بود ممنون

من طرف 59 الأحد مايو 01, 2011 5:26 am

kave نوشته است:چه خوبه آدم فقط لینک بده !

http://news.gooya.com/didaniha/archives/2011/04/121120.php

http://news.gooya.com/society/archives/121240.php

کاوه جان ممنون بابت لینکها.
هم دیدنی بودند و هم خواندنی.
سلامت باشی.

من طرف Negin 2 الإثنين مايو 02, 2011 1:44 am

هفته معلم ، هفته ای رنگارنگ از هدایا و دستهای کوچک و قلبهای بزرگی که به معلمان هدیه میشد.
هفته معلم بر تمامی شما دوستان نوستالوژیک مبارک.

با مدرسه،در مدرسه (بخش دوم)

آزمایشگاه مدرسه،جایی که تئوری کتابهای درسی برایمان عینیت پیدا می کرد

چراغ الکلی دوست داشتنی ما که بعدها به چراغ گازی تبدیل شد

کاشت لوبیا برای درس علوم تجربی،انتظار رویش و صبحهایی که صورت نشسته از رختخواب بلند میشدیم و به سراغ لوبیا یمان می آمدیم تا سربلند کردنش از خاک را ببینیم.

درست کردن نبات برای درس علوم تجربی(پوزش میخواهم که نتوانستم عکس مناسبتری پیدا کنم.هدفم فقط یادآوری مطلب بود.)

باشکوهترین جای دنیا، کلاس مهر و محبت،ترس و لذت، تلخی و شیرینی های آزمون ،همکلاسی هایی که حالا پیدا کردنشان دغدغه ذهن ماست و خاطره معلمهایی که در ذهنمان همانطور جوان و سرحال کنار تخته سیاه در حال درس دادن متوقف شده اند.

نماینده کلاس و لیست خوبها و بدها و ضربدرهایی که هویت ما میشد.

لذت پاک کردن تخته سیاه و آوردن گچ رنگی از دفتر به کلاس و نوشتن با گچهای رنگی و آنچه شما بهتر می دانید.

تزیین کلاس برای دهه فجر و شیرینی روزهایی که حلاوتش هنوز بر دلهای ماست.

تهیه روزنامه دیواری و اولین کارهای گروهی و آموزش مدیریت جمع.

ترسیم فنی برای درس ریاضی

بازی مزه در کتابهای درسی(کوتاهترین راه برای رسیدن به خانه،کوتاهترین راه برای رسیدن خرگوش به هویج و... ) ولی حالا که بزرگتر شدیم یادمان دادند که کوتاهترین راه،امن ترین راه نیست.

ادامه دارد.....

من طرف fazel1994 الإثنين مايو 02, 2011 5:20 am

من طرف sahra_7 الثلاثاء مايو 03, 2011 2:56 am

سلام
ممنون نگین عزیز خیلی خاطره انگیزن.
یادش بخیر تو آزمایشگاه چقدر خوش میگذشت.
آخی نیمکتای عزیز! دبستان که بودیم هر نیمکت سه نفر میشستیم بعد موقع دیکته یا امتحان میشد کیفا رو رو نیمکت بین همدیگه میذاشتیم که مثلا تقلب نکنیم دندانها

حالا یهو وسط امتحان هم کیفا رو سرمون سقوط میکرد. یا اینکه نفر وسط میرفت زیر میز! دردسری بود برای خودش ولی من خیلی دوست داشتم .

و ممنون از فاضل گرامی برای این صفحات خاطره انگیزی که اینجا قرار میدن

راستی هفته معلم رو به تمام معلمای عزیز و دوست داشتنی تبریک میگم. کلی یاد معلمام افتادم

من طرف 59 الثلاثاء مايو 03, 2011 6:48 am

خدمت " ۲- نگین " گرامی:
بخش دوم "با مدرسه،در مدرسه" هم بسیار جالب و خاطره انگیز.
نکات بسیار ظریفی از دوران مشق و درس اجباری پس ازسالها یاد آورمی شوند.
با این پستها انگار که شما فصل مدرسه از فیلمنامه کودکیهایمان را
از نو و بصورت تصویری می نگارید.
سپاسگذارم و سلامت باشید.
.
.
.
خدمت " فاضل جان " گرامی:
سپاسگذارم، بسیار خاطره انگیز بود.
آنزمان که ما این شعر زیبا رو در مدرسه می خوانیدم،
گمان نمی کردیم که روزی برایمان نوستالژی شود،
همانگونه که خود شعرهم بیان خاطرات نوستالژیک شاعرش"دکتر مجدالدین میرفخرایی" بوده است.
سلامت باشی.

من طرف ariangirl الثلاثاء مايو 03, 2011 5:45 pm

Emiliano نوشته است:

1. سلام.
2. بدون شرح:

اخی !! اون نخ نخ های روشو ببین .. کاش انیمیشنش رو گذاشته بودی که اون شکلک ها میان و باهم این پرنده رو تشکیل میدن . البته همین هم خوبه .... مرسی

من طرف Emiliano الإثنين مايو 09, 2011 5:22 am

ariangirl نوشته است:
Emiliano نوشته است:

1. سلام.
2. بدون شرح:

اخی !! اون نخ نخ های روشو ببین .. کاش انیمیشنش رو گذاشته بودی که اون شکلک ها میان و باهم این پرنده رو تشکیل میدن . البته همین هم خوبه .... مرسی

ariangirl نوشته است:اخی !! اون نخ نخ های روشو ببین .. کاش انیمیشنش رو گذاشته بودی که اون شکلک ها میان و باهم این پرنده رو تشکیل میدن . البته همین هم خوبه .... مرسی

1. آره. دقیقاً.
2. متأسفانه ویدئویی ازش ندارم؛ وگرنه، حتماً می ذاشتم و دریغ نمی کردم.

......................................
......................................

3. "نگین" جان، من و سایر دوستان منتظر سایر عکس ها هستیم.

من طرف Emiliano الثلاثاء مايو 10, 2011 11:34 am

1. سلام.
2. این هم هدیه ی امروز من: فایل تصویری "چشمه ی آفتاب"؛ که، از تلوزیون داده شد و بسیاری از عکساش رو از اینجا یا جاهایی مشابه این توی وب گرفته بودن؛ اما، میکسش خوب بود:

http://s1.picofile.com/file/6643705230/Cheshmeye_Aftab.rar.html

من طرف Emiliano الثلاثاء مايو 10, 2011 11:40 am

1. نامه های قدیمی و عشقولانه ی دهه ی 60:

http://modara.persiangig.com/image/%D9%85%D8%B4%D9%82%20%D9%87%D8%A7%D9%8A%20%D8%B2%D9%84%D8%A7%D9%84.jpg

2. سیاه مشق های هنر:

http://www.rahimionline.com/rahimi-content/themes/images/calligraphy/157.jpg

http://www.azizihonar.com/fa/uploads/2/1267190079_shirazi-ka-siyahmashgh-1.jpg

همشاگردي سلام