برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
+56
sorena0831
raymand
arash_60
reza2009
Indiana Jones
amirpuyol
ramin
saeidehes
majid_barca
new guest
heidiiii
suny
Behzad_T
alan45
heidiii
elena 20
arman
Heidii
Clover
Mihakralj
وهاب
omidsilver7
amirarsalanroomi
Heidi
Davood
mahmood
farhad666
kazvash
مژي
fazel1994
علی موسویان
blue2012
aghaghi
نجمه
tisto
سوگل خانمی
venous_m
arsenal.fc.g
sooratak
manaa
kave
Ishpateka
Esi-72
erfan
S@M
Shervin
alirad
slevin(HAMID
ariangirl
59
babak
Negin 2
mahmood666
sahra_7
stalker
SMAM
60 مشترك
صفحه 35 از 42
صفحه 35 از 42 • 1 ... 19 ... 34, 35, 36 ... 38 ... 42
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
به امیلیانو:
عجب!! پس اون عکسای سوزی و ژوپی و بقیه ی عکسا که تو اینترنت دست به دست میگرده و خودتونم بارها اینجا به اشتراک گذاشتین کشف خودتونه؟! عجب کاری کردین شما! خیلی عالیه!
من دقیقا یادمه خرداد 78 که آخرین امتحان سوم دبیرستانم رو دادم و اومدم خونه و داشتم با ناظممون تلفنی حرف میزدم، همزمان کانال دو داشت "بشین پاشو بخند" میداد. توی اون برنامه خمسه چند بار به طور ضمنی به دختر کوچولوی خودش "درسا" اشاره کرده بود. ازینجا یادمه که کوچکترین بچه ای که ردیف جلو وامیستاد دختر خودش بود.
حالا که صحبت از برنامه های ژانر اکسیژن و نیمرخه، شاید این یکی را هم یادتون باشه:
همون دوره ها یه مدت کانال دو صبح های زود که بچه ها مشغول آماده شدن برا مدرسه بودن یه برنامه پخش میکرد به اسم "آفتاب عالمتاب"... ترانه اش این بود: "باز شد دیدگان من از خواب... به به از آفتاب عالمتاب"
علی صادقی خیلی قبل تر از "بهترین تابستان من" اونجا تو یه سری میان پرده ی طنز بازی می کرد و سن و سالش کاملا نوجوان بود. همبازیش تو اون نمایش ها پسربچه ای بود که موهای سرش ریخته بود و کمی بعد به دلیل سرطان فوت کرد.
از اونجا علی صادقی وارد برنامه های نوجوان شد و تابستونش تو اون برنامه ای بازی می کرد که پیش درآمدی بود به اکسیژن و باقی برنامه های این مدلی. یه قسمت از ترانه اش این بود: "تابستون و ترمز و گاز و دنده" یا "گل ها و زنبور و صدای وزوز... تابستون و سبز و سفید و قرمز"
59 گرامی
نمی دونم اون دوره چرا همه اصرار داشتن از ما ریاضیدان و فیزیکدان در بیارن. خیلی خوبه که عده ای آدم باهوش و با استعداد (مثل اقوام شما) تو رشته های فنی تحصیل کنن و رتبه های عالی علمی بیارن و تو بهترین دانشگاه های دنیا فعال باشن. ولی به هرحال هرکسی تو یه شاخه ای استعداد داره. من سه سال دانشگاه علم و صنعت فیزیک خوندم ولی بلاخره به جایی رسیدم که دیدم بیشتر ازین نمیتونم ادامه بدم و بهتره رودرواسی رو با خودم و بقیه کنار بذارم و بیام بیرون. انصراف دادم و بی خیالش شدم. در حالیکه از بچگی، خودم و همه میدونستن استعداد اصلیم فقط و فقط نقاشی کردنه و نوشتن، بیخودی سه سال از عمرم رو تو راهی که ربطی بهش نداشتم تلف کردم فقط چون اصراری از طرف خونواده و مدرسه روی بچه های اون دوره بود که همه شون مهندس و ریاضیدان و فیزیکدان از آب دربیان. فیزیک رو دوست داشتم ولی نه در حدی که تخصصی برم توش وقت و انرژی بذارم. تو کل اون سه سال هم فقط شصت و چند واحد پاس کردم (سالی بیست واحد و به عبارتی ترمی ده واحد!)
یه بنده خدایی هم بود مثل ما راه رو اشتباهی اومده بود. عشق و استعدادش ساز و موسیقی بود و الکی اونجا برا خودش می پلکید. اون بیچاره هم بدتر از ما ترمی سه واحد بیشتر پاس نمی کرد و عوضش بیست و چار ساعته تو گروه موسیقی دانشگاه داشت ساز میزد... خیلی دوست دارم بدونم آخر و عاقبتش چی شد.
سم عزیز، خوشحالم از عکس نورا خوشت اومد. منتظر نوشته های بعدی باشین که تعدادی مورد غافلگیرکننده و فوق نوستالژیک براتون بیارم.
عجب!! پس اون عکسای سوزی و ژوپی و بقیه ی عکسا که تو اینترنت دست به دست میگرده و خودتونم بارها اینجا به اشتراک گذاشتین کشف خودتونه؟! عجب کاری کردین شما! خیلی عالیه!
من دقیقا یادمه خرداد 78 که آخرین امتحان سوم دبیرستانم رو دادم و اومدم خونه و داشتم با ناظممون تلفنی حرف میزدم، همزمان کانال دو داشت "بشین پاشو بخند" میداد. توی اون برنامه خمسه چند بار به طور ضمنی به دختر کوچولوی خودش "درسا" اشاره کرده بود. ازینجا یادمه که کوچکترین بچه ای که ردیف جلو وامیستاد دختر خودش بود.
حالا که صحبت از برنامه های ژانر اکسیژن و نیمرخه، شاید این یکی را هم یادتون باشه:
همون دوره ها یه مدت کانال دو صبح های زود که بچه ها مشغول آماده شدن برا مدرسه بودن یه برنامه پخش میکرد به اسم "آفتاب عالمتاب"... ترانه اش این بود: "باز شد دیدگان من از خواب... به به از آفتاب عالمتاب"
علی صادقی خیلی قبل تر از "بهترین تابستان من" اونجا تو یه سری میان پرده ی طنز بازی می کرد و سن و سالش کاملا نوجوان بود. همبازیش تو اون نمایش ها پسربچه ای بود که موهای سرش ریخته بود و کمی بعد به دلیل سرطان فوت کرد.
از اونجا علی صادقی وارد برنامه های نوجوان شد و تابستونش تو اون برنامه ای بازی می کرد که پیش درآمدی بود به اکسیژن و باقی برنامه های این مدلی. یه قسمت از ترانه اش این بود: "تابستون و ترمز و گاز و دنده" یا "گل ها و زنبور و صدای وزوز... تابستون و سبز و سفید و قرمز"
59 گرامی
نمی دونم اون دوره چرا همه اصرار داشتن از ما ریاضیدان و فیزیکدان در بیارن. خیلی خوبه که عده ای آدم باهوش و با استعداد (مثل اقوام شما) تو رشته های فنی تحصیل کنن و رتبه های عالی علمی بیارن و تو بهترین دانشگاه های دنیا فعال باشن. ولی به هرحال هرکسی تو یه شاخه ای استعداد داره. من سه سال دانشگاه علم و صنعت فیزیک خوندم ولی بلاخره به جایی رسیدم که دیدم بیشتر ازین نمیتونم ادامه بدم و بهتره رودرواسی رو با خودم و بقیه کنار بذارم و بیام بیرون. انصراف دادم و بی خیالش شدم. در حالیکه از بچگی، خودم و همه میدونستن استعداد اصلیم فقط و فقط نقاشی کردنه و نوشتن، بیخودی سه سال از عمرم رو تو راهی که ربطی بهش نداشتم تلف کردم فقط چون اصراری از طرف خونواده و مدرسه روی بچه های اون دوره بود که همه شون مهندس و ریاضیدان و فیزیکدان از آب دربیان. فیزیک رو دوست داشتم ولی نه در حدی که تخصصی برم توش وقت و انرژی بذارم. تو کل اون سه سال هم فقط شصت و چند واحد پاس کردم (سالی بیست واحد و به عبارتی ترمی ده واحد!)
یه بنده خدایی هم بود مثل ما راه رو اشتباهی اومده بود. عشق و استعدادش ساز و موسیقی بود و الکی اونجا برا خودش می پلکید. اون بیچاره هم بدتر از ما ترمی سه واحد بیشتر پاس نمی کرد و عوضش بیست و چار ساعته تو گروه موسیقی دانشگاه داشت ساز میزد... خیلی دوست دارم بدونم آخر و عاقبتش چی شد.
سم عزیز، خوشحالم از عکس نورا خوشت اومد. منتظر نوشته های بعدی باشین که تعدادی مورد غافلگیرکننده و فوق نوستالژیک براتون بیارم.
heidiii- تعداد پستها : 24
Join date : 2014-05-03
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
* خانم سم، خیلی ممنونم برای توضیحاتی که مطرح ساختید.
بله، احتمالش هست، .. چون جناب هوشنگ هدایتی،
کمی تا قسمتی هم اصلن خودش شبیه لورل هست. احتمالش هست.
اما میدونید، انگار من مثلن همسایه ایشون بودم، یا یک ارتباط دیداری اجتماعی،
چون خیلی از ۳ روز پیش که فایل رو دیدم، دنبالش در ذهنم میگردم.
- برای نمونه، با منزل آقای هرمز هدایت و همسرشون خانم پورمختار،
۱۳ سال در یک کوچه در همسایگی بودیم. این هست که هنوز هم وقتی عکسشان را می بینم،
بیاد سالهای انتهایی دهه ی شصت میافتم، که ظهرهای جمعه، بویژه تابستان ها،
آقای هدایت روبروی منزلشون در کوچه، با دو فرزندشون، "بد مینتون" بازی میکردن.
من هم هی راه براه با دوچرخه از کنارشون ویراژ میدادم و به ایشون سلام میکردم. ...
- این برنامه ی کودکی که فرمودید عباس محبی بازی میکرد، اگه اشتباه نکنم، اتفاقن در همین سایتی،
که امیر گرامی اطلاع رسانی داشتن هم هست. ... من خیلی از این پرسوناژ لجم میگرفت:
(و کلن از این مدل صدا که خیلی سالها پیش اختراع! شده بوده، خوشم نمیآمد هیچوقت)
http://eirib.ir/nasim-yadha/64345-نسیم-یادها-1-اردیبهشت-93.html
* نکته ی دیگه اینکه، من نمیدونم چرا در تمام منابع فیلم و تلویزیون،
نوشتن که گوینده ی نقش "مادر بزرگ" در سریال "خونه ی مادر بزرگه"،
خانم "هنگامه مفید" بودن!. ... مگه صدا پیشه ی این نقش، "سرکار خانم پور مختار" نبودن؟.
http://fa.wikipedia.org/wiki/خونه_مادربزرگه
* خانم هایدی، سپاسگزارم از موارد بجایی که مطرح ساختید. فرمایشات شما کاملن درست هست.
- موج بود دیگه در زمان نسل ما. این مدرسه های غیر انتفاعی (که ۱۰۰ درصد انتفاعی بودند!)،
پولها به جیب زدند. ... حالا رو نمیدونم، اما اونزمان که خیلی روی بورس بودند،
در صورتی که بهترین و زحمتکش ترین معلمها، همیشه صادقانه در مدارس دولتی هم بودند.
به همه ی معلمین غیر انتفاعی ها، جسارتی نمیکنم، اما بینشون، آدم ناشی و کار نابلد هم خیلی بود.
- من نوعی خودم، از ۹ سالگی عشق به هنر پیدا کردم، در همین حد مبتدی که ادامه اش هم میدم.
در بهار ۱۳۷۳، که سال سوم راهنمایی رو تموم میکردیم، معلم خوب و هنرمند درس "هنر" ما،
یعنی آقای سهم الدین زمانی، به والدین من پیشنهاد کردن که این بچه یعنی من،
با توجه به علاقش، بره به هنرستان صدا و سیما. ... ایشون آنجا آشنا هم داشتن،
تا کارهای ورود و ثبت نام، با سرعت بیشتری انجام شود. ... من قند توی دلم آب میشد،
برای این واژه ی هنرستان "صدا و سیما". ... اما، والدین نگذاشتن، گفتن بدبخت میشی،
و بزور من رو فرستادن به دبیرستان اونهم رشته ی ریاضی. ... من در اون ۴ سال دبییرستان،
یک بار حتا فکر اینکه از زندگی دست بکشم به سرم زد، ... اما چیزی که نگهم داشت،
همین کارهای هنری مبتدیانه، انجمن خوشنویسان، و موسیقی و طراحی و گرافیک بود،
که خودم مستقلانه انجام میدادم. ... / هنایش منفی و خستگی روحی از دوران دبیرستان،
هنوز هم با من هست. ...
سلامت باشید.
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
59 عزیز؛ اگر سریال زیبای آب پریا رو ببینید که هنگامه مفید نقش برف پری رو داشتن ایمان میارید که صدای مادربزرگه صدای ایشونه! آزاده پورمختار به نظرم صدای نوک سیاه رو درمیاورد.
منم از اون مدل صدای اختراع شده که نمونه اش روی جری لوییس بود خوشم نمیوید...خیلی اختراع بیخودی بود!
هایدی عزیز منتظرم
منم از اون مدل صدای اختراع شده که نمونه اش روی جری لوییس بود خوشم نمیوید...خیلی اختراع بیخودی بود!
هایدی عزیز منتظرم
S@M- تعداد پستها : 161
Join date : 2010-03-30
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
خانم سم، من اتفاقن زمان پخش "آب پریا" در نوروز ۱۳۹۲،
ایران بودم و بطور مستقیم، کمی از این سریال رو از تلویزیون دیدم،
اما شوربختانه برام جذاب نبود. ... پس تا کنون به اشتباه فکر میکردم،
که صداسازی مادر بزرگ برای خانم پورمختار بوده.
از شفاف سازی که داشتید، خیلی ممنون هستم.
- بله، اون صدای اختراعی، از اکتشافات لج آور در تاریخ دوبلاژ ایران هست.
سپاسگزارم. ... سلامت باشید.
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
راستش درک میکنم 59عزیز، من خودمم اولش اصلاً از این سریال خوشم نیومد! با خودم فکر کردم از مرضیه برومند بعیده که یه کار بیخود بسازه. ولی نمی دونم چی شد و کدوم قسمتش رو دیدم که کلاً نظرم عوض شد و فهمیدم که تحت هر شرایطی باید به مرضیه برومند عزیز ایمان داشته باشم و این حداقل کاریه که می تونم در حق این هنرمند خلاق و گرامی انجام بدم! آخه قبلاً هم پیش اومده بود که از بعضی کارهاش خوشم نیومده بود و بعداً پیش خودم شرمنده شده بودم. مرضیه عزیز همیشه چیز جدیدی برای ارائه داره و خلاقیتش کم نظیره و واقعاً به نظر من مصداق این مصرع هستش که شیر شیر است اگرچه پیر بود! (البته بدون مصرع دومش!!!). پیشنهاد می کنم از قسمتهای پایانیش شروع به دیدن کنید شاید شما هم مثل من نظرتون تغییر کنه. البته اگر هم تغییر نکنه خب باز هم نظر شخصی شماست و محترمه
S@M- تعداد پستها : 161
Join date : 2010-03-30
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
1. "سم" عزیز، از شما هم متشکرم؛ بخاطر، توضیحات خوبتون درباره ی "نیلوفرانه" و "هوشنگ هدایتی".
2. بله. نه "گلاب آدینه" زیبایی خاصی داره و نه "مهدی هاشمی" تیپ آنچنانی ای؛ اما، هر دوی این زوج، به قدری هنرمندن؛ که، این هنرشونه که اون ها رو برده بالا و رو چش ما.
"مهدی هاشمی" رو به شدت دوس دارم. بازی هاش روون، طبیعی، غیر مکرر و دلنشینه و تقریباً تموم کارهاش؛ بخصوص، کارهای سال های اخیرش جزو تاپ ترین ها بوده ن.
3. پس "درسا خمسه" قطعی شد. ممنون از تو و "هایدی" عزیز.
4. من مسخره ی "نیمرخ" خیلی یادم نیست؛ اما، مسخره و هجویه ی "تا هشت و نیم" رو خوب خوب یادمه و با این که "تا هشت و نیم" و اجرای زنده یاد "رضا صفدری" رو خیلی دوس داشتم؛ اما، از این هجویه هم بدم نیومد.
5. لینک له کردن "فرزاد حسنی" بی نظیر بود. به شدت بدم می یاد از این مرد؛ چون، هم الکی خودشو می گیره و فکر می کنه با همه ی انسان های روی زمین فرق داره و هم گاهی خودش نیست و نقش بازی می کنه. از موقعی هم که این دو تا پرحرف با هم ازدواج کرده ن (از خانومش فکر می کنید قبلاً چقدر بدم می یومد؟ "فرزاد حسنی" رو ضربدر 100 کنید!) باز دیگه بدتر!
6. "امیر حسین مدرس" رو به "نیمرخ"ش کاری ندارم؛ اما، واقعاً باسواد، کتابخون و هنرمنده و در زمینه ی موسیقی و خوانندگی هم انصافاً کارش بیسته.
......................
7. "هایدی" جان، اون عکس ها؛ که، 10 سالی هم دست همه می چرخه و دو نمونه ی بالا رو هم تقدیم به شما کردم مجدداً، کشف که چه عرض کنم، حاصل جستجوهای بنده بوده. قابل شما و دوستان رو نداره؛ اما، بعد از اون، خیلی کم دوستان دیگه رفتن دنبال کارای مشابه.
البته، عزیزانی مثل خود شما بودن که از ویدئو و عکس های مشابه و موازی برای تکمیل عکس های "سروش"ها مضایقه نکردن؛ از جمله، "اسمم" خان و خود شما؛ که، یادمه عکس های نابی از "قصه های بابا" و ... رو با ما به اشتراک گذاشتید؛ اما، در کل 99.99 درصد ویزیتورها، مصرف کننده و کپی کننده بوده ن.
8. آقا، ما تسلیم. "درسا خمسه" رسماً قبول شد. درست.
9. بله. بنده "آفتاب عالمتاب" یادم اومد و باید بذارمش تو "لیست سیاه".
اما، خبر خوش این که از "تابستانه" و "علی صادقی"، "سهیل موفق" و اون پسره ی زنده یاد عکس دارم و طبق معمول منبعش رو هم که می دونید:
10. انگار این پسره ی طفلی تومور داشته و علت کچلی و مرگش هم همین بوده.
کسی هست اسمش یادش باشه؟
11. "سهیل موفق" بعدها چند کار کودک دیگه هم بازی کرد؛ "ماجراهای شهرک ترافیک"، برای مثال.
12. با خوندن سطر آخر نوشته ت؛ که، صحبت از "تعدادی مورد غافلگیرکننده و فوق نوستالوژیک" کرده بودی، بند دلم پاره شد و من هم بی صبرانه منتظر می شینم ببینم این بار با چی می یایید.
پیشاپیش ممنونم.
......................
13. "59" گرامی، اون تیپ صحبت کردن "عباس محبی" کپی از "جری لوییز" و زنده یاد "حمید قنبری" بود.
من هم به شدت از این مدل صحبت کردن متنفر بودم و هستم و یه مدتی همه زده بودن تو این مدلی و فکر می کردن بامزه ان!
Emiliano- تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
در راستای صحبت دربارۀ فرزاد حسنی: من تو برنامه کوله پشتی خیلی ازش بدم نمی اومد و در واقع از اینجا شروع شد که یه روز یه دختر مسخره خل و چلی براش خاک (نمی دونم) کربلا یا بقیع رو فرستاده بود. و اونجا بود که فرزاد جان افاضات فرمودن که: بله دختری که با توجه به سن و سالش باید از چشم و ابرو و قد و بالای من تعریف کنه و ....(کلی خودش رو تحویل گرفت) انقدر اینجور و اونجوره که برای من تربت فرستاده و از این مزخرفات! که من واقعاً دلم می خواست بزنم نصفش کنم! آخه انقدر آدم از خود متشکر؟؟؟؟
آزاده نامداری هم که جای خود داره دیگه... ولی بزرگترین هنر این زوج در کشف همدیگه بوده! تا حالا ندیده بودم دو نفر انقدر به هم بخورن (و حال ما رو به هم بخورونن! )
آزاده نامداری هم که جای خود داره دیگه... ولی بزرگترین هنر این زوج در کشف همدیگه بوده! تا حالا ندیده بودم دو نفر انقدر به هم بخورن (و حال ما رو به هم بخورونن! )
امیرحسین مدرس رو اگه فیلم بازی نکنه و مجری گری نکنه(کلاً جلو چشمم نباشه دیگه... ) دوستش دارم. شخصیت کنجونیش تو جمعه ایرانی عالیه
S@M- تعداد پستها : 161
Join date : 2010-03-30
"سروش نوجوان" سالهای 67- 68- 69- 70- 71- 72- 73
سلام به دوستان عزیزم
عذرخواهی میکنم اگه فرصت نکردم مطالب خوبتون رو دنبال کنم. این روزها کنار همه کارها، یک پایمان هم بیمارستان و بخش جراحی بود به خاطر شکستن چهارتا انگشت پای یکی از اعضای خانواده
به هرحال یادم بود که در اولین فرصت، یاد و خاطره ی تعداد زیادی از برنامه های قدیمی رو دوباره براتون زنده کنم.
اگه یادتون باشه چند وقت قبل نوشته بودم که فکر میکنم قطار نوستالژی ها به آخرای خطش رسیده. خاطره ی بیشتر قدیمی ها زنده شده و نام و نشانی و ردپای خیلی از اونها کشف شده. کاری که بیشتر ما این روزها انجام میدیم، فقط تفت دادن همون مطالب سابقا گفته شده است و پرداختن به جزییات بیشتر و مرور همونها از زاویه های مختلف. اینم یه جور خاطره بازیه و طعم و مزه ی خاص خودش رو داره. ولی به هرحال کمتر پیش میاد که کشف جدیدی اتفاق بیفته و ردپای جدیدی پیدا بشود که قبلا بهش فکر نشده.
یکی از منابع خیلی ناب و اساسی خاطره بازی، مرور روزنامه و مجله های اون دوره است. لابه لای کاغذهای قدیمی این نشریه ها، جزییاتی پیدا می شود که یادآوریشون لذت بخشه و سرگرم کننده. یکی از گنجینه های عالی اون دوره که امیلیانوی گرامی قبلا تعداد زیادی از اونها رو اساسی حفاری کرده و موردهای جذابی ازشون بیرون کشیده، مجموعه مجلات سروش هفتگیه که رسانه ی اصلی تلویزیون بود. در کنار سروش هفتگی، سروش نوجوان هم یک منبع خیلی پروپیمان بود که با تمرکز رو برنامه های کودک و نوجوان، ردپای خیلی از برنامه ها رو مثل یک دایره المعارف خیلی خوب توی خودش داشت.
مدتی قبل نشستم و از بین مجلات سروش نوجوانی که مابین سالهای 67 تا 73 منتشر میشدن، یک خروار چیزهای نوستالژیک بیرون کشیدم و با دوربین ازشون عکس انداختم. مدتها منتظر فرصتی بودم تا این موارد رو اینجا به صورت منظم به اشتراک بگذارم. اشاره ی خوب امیلیانو به سروش هفتگی های قدیمی، منو دوباره یاد همون مجموعه خاطره های سروش نوجوانی انداخت.
ازونجاییکه تعدادشون خیلی زیاده، ناچار گزیده و گلچینی از خاطره سازترین ها رو برای اینجا انتخاب کردم که حدود 160 تا فایل تصویری میشه. با یک دسته بندی نسبی، اونها رو در قالب مسابقه ها، جنگ ها و مجله های تلویزیونی، برنامه های خانوادگی، خارجی، مصاحبه ها و چنتا سرفصل دیگه به صورت تدریجی اینجا قرار می دهم.
بین اینها، مواردی هم هست که توی لیست سیاه، سفید، خاکستری ازشون یادی نشده. به لطف سروش نوجوان عزیز، یک کشف توپ هم اتفاق افتاد که آخر از همه، مفصل در موردش می نویسم.
امیدوارم براتون جالب باشن.
سری اول تصاویر تعدادشون 26 تاست.
*
امیلیانو گرامی
همین الان دیدم از پسره همبازی علی صادقی تو آفتاب عالمتاب عکس گذاشتی! جالبه فکر نمی کردم عکسی از اون بچه ها بشه پیدا کرد! لابد اینم از لابه لای مجله ها بیرون کشیدین. ممنونم.
سهیل موفق هم قیافه اش یادم رفته بود که همین الان یادم افتاد. درسته ایشونم اولین بار توی همون برنامه دیده بودم.
اگه یادتون باشه یه مدت هم مجریش ژیلا صادقی بود که احتمالا اولین حضورهاش بود جلوی دوربین.
ژیلا صادقی یه مدت بوتاکس کرده بود و پلکش بسته شده بود. توی برنامه ها میگفتن برا سلامتیش دعا کنین.
بعد ظاهرا مشکل حل شد و چشمشون دوباره به جمال تلویزیون روشن شد.
عذرخواهی میکنم اگه فرصت نکردم مطالب خوبتون رو دنبال کنم. این روزها کنار همه کارها، یک پایمان هم بیمارستان و بخش جراحی بود به خاطر شکستن چهارتا انگشت پای یکی از اعضای خانواده
به هرحال یادم بود که در اولین فرصت، یاد و خاطره ی تعداد زیادی از برنامه های قدیمی رو دوباره براتون زنده کنم.
اگه یادتون باشه چند وقت قبل نوشته بودم که فکر میکنم قطار نوستالژی ها به آخرای خطش رسیده. خاطره ی بیشتر قدیمی ها زنده شده و نام و نشانی و ردپای خیلی از اونها کشف شده. کاری که بیشتر ما این روزها انجام میدیم، فقط تفت دادن همون مطالب سابقا گفته شده است و پرداختن به جزییات بیشتر و مرور همونها از زاویه های مختلف. اینم یه جور خاطره بازیه و طعم و مزه ی خاص خودش رو داره. ولی به هرحال کمتر پیش میاد که کشف جدیدی اتفاق بیفته و ردپای جدیدی پیدا بشود که قبلا بهش فکر نشده.
یکی از منابع خیلی ناب و اساسی خاطره بازی، مرور روزنامه و مجله های اون دوره است. لابه لای کاغذهای قدیمی این نشریه ها، جزییاتی پیدا می شود که یادآوریشون لذت بخشه و سرگرم کننده. یکی از گنجینه های عالی اون دوره که امیلیانوی گرامی قبلا تعداد زیادی از اونها رو اساسی حفاری کرده و موردهای جذابی ازشون بیرون کشیده، مجموعه مجلات سروش هفتگیه که رسانه ی اصلی تلویزیون بود. در کنار سروش هفتگی، سروش نوجوان هم یک منبع خیلی پروپیمان بود که با تمرکز رو برنامه های کودک و نوجوان، ردپای خیلی از برنامه ها رو مثل یک دایره المعارف خیلی خوب توی خودش داشت.
مدتی قبل نشستم و از بین مجلات سروش نوجوانی که مابین سالهای 67 تا 73 منتشر میشدن، یک خروار چیزهای نوستالژیک بیرون کشیدم و با دوربین ازشون عکس انداختم. مدتها منتظر فرصتی بودم تا این موارد رو اینجا به صورت منظم به اشتراک بگذارم. اشاره ی خوب امیلیانو به سروش هفتگی های قدیمی، منو دوباره یاد همون مجموعه خاطره های سروش نوجوانی انداخت.
ازونجاییکه تعدادشون خیلی زیاده، ناچار گزیده و گلچینی از خاطره سازترین ها رو برای اینجا انتخاب کردم که حدود 160 تا فایل تصویری میشه. با یک دسته بندی نسبی، اونها رو در قالب مسابقه ها، جنگ ها و مجله های تلویزیونی، برنامه های خانوادگی، خارجی، مصاحبه ها و چنتا سرفصل دیگه به صورت تدریجی اینجا قرار می دهم.
بین اینها، مواردی هم هست که توی لیست سیاه، سفید، خاکستری ازشون یادی نشده. به لطف سروش نوجوان عزیز، یک کشف توپ هم اتفاق افتاد که آخر از همه، مفصل در موردش می نویسم.
امیدوارم براتون جالب باشن.
سری اول تصاویر تعدادشون 26 تاست.
*
امیلیانو گرامی
همین الان دیدم از پسره همبازی علی صادقی تو آفتاب عالمتاب عکس گذاشتی! جالبه فکر نمی کردم عکسی از اون بچه ها بشه پیدا کرد! لابد اینم از لابه لای مجله ها بیرون کشیدین. ممنونم.
سهیل موفق هم قیافه اش یادم رفته بود که همین الان یادم افتاد. درسته ایشونم اولین بار توی همون برنامه دیده بودم.
اگه یادتون باشه یه مدت هم مجریش ژیلا صادقی بود که احتمالا اولین حضورهاش بود جلوی دوربین.
ژیلا صادقی یه مدت بوتاکس کرده بود و پلکش بسته شده بود. توی برنامه ها میگفتن برا سلامتیش دعا کنین.
بعد ظاهرا مشکل حل شد و چشمشون دوباره به جمال تلویزیون روشن شد.
heidiii- تعداد پستها : 24
Join date : 2014-05-03
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
1. "هایدی" جان، در ابتدا خیلی متأسف شدم وقتی خوندم نوشتید 4 تا از انگشتای پای یکی از اعضای خونواده تون شکسته. امیدوارم به خیر گذشته باشه و تا الآن مشکل برطرف شده باشه.
2. بنده در مدت 2 ماه تموم هر روز یه مسیر طولانی رو از شهرک غرب مشهد به سمت حرم و کتابخونه ی اون می رفتم تا مجلات "سروش هفتگی" رو به قول شما "حفاری" کنم؛ اما، حجم بالای کار و دوری مسیر، باعث شده بود هر روز حدود 100 شماره رو تورق کنم، بین صفحاتشون رشته های کاغذی ای بذارم و با کمک چرخ دستی کتابخونه و یک همراه و محافظ، ببرمشون سمت اتاق اسکن و اونجا یکی یکی عکسا رو نشون بدم تا برام اسکن کنن.
به همین علت تمام هم و غمم عکس ها بود و روی نوشته ها؛ متأسفانه، وقت نذاشتم؛ وگرنه، چی می شد!
اما، اگه فرصت دیگه ای پیش بیاد (یعنی می یاد؟) این بار از نو شروع می کنم و ریز ریز.
3. اما این کار شما و مطالب و عکس هایی که از "سروش نوجوان" گذاشتید، واقعاً قابل تقدیره.
خیلی خیلی لذت بردم از خوندن مصاحبه ی "مسعود روشن پژوه" و توضیحات بعضی برنامه های کودک. دست شما درد نکنه.
خیلی لطف کردید که ما رو قابل دونستید و اون عکس ها رو با ما به اشتراک گذاشتید.
4. و ازتون خواهش می کنم از نهصد و خورده ای "لیست سفید" ایرونی تاپیک "سیاه، ..." و سایر کارتون های خارجی اگه چیزی مد نظرتون هست؛ که، دنبالشید، بگید تا تقدیم کنم؛ چون، خیلی از عکس ها به مرور زمان از سایت ها حذف شده ن.
5. لطف می کنی که این 160 عکس رو برامون می ذاری؛ اما، نمی شه همه شونو از یه کنار بذاری؟ آخه این 160 تا زودی تموم می شن؛ وانگهی، اگه باز بخوایین ادامه بدین، شاید یادتون بره اونای قبلی کدوما بوده ن.
باز هم اگه زحمتی نیست؛ وگرنه، می دونم که همه ی اینا رو دارید لطف می کنید.
6. بله. دقیقاً. خودم هم می خواستم به این موضوع اشاره کنم؛ که، شما از مواردی نام و توضیح و گاه عکس گذاشتید؛ که حتا، توی "لیست سیاه" نبودن و این عالی بود.
به شخصه می دونید که از این امر؛ حتا، وارد شدن یه سؤال به لیست سیاه لذت می برم. حالا خارج شدنش که نمی دونید چه لذت مضاعفی داره!
7. باز هم متشکرم از همه ی زحماتی که با تموم گرفتاری های زندگی می کشید و به یاد دوستانید و امیدوارم بتونم گوشه ای از محبتای شما دوستانو جبران کنم.
...........................
8. بله "هایدی" عزیز. عکس "تابستانه" قابل شما رو نداشت. منبعش هم همونی بود که فرمودید.
9. از "ژیلا صادقی" و ماجراهایی که بر ایشون گذشته، خبری نداشتم؛ و حتا الآن که، اشاره کردید انگار مجری برنامه بوده، یادم نیومد.
به هر حال، ممنونم از شما.
و منتظر سایر هدیه هاتون هستم.
...........................
10. راستی دو تا سؤال هم واسه م پیش اومده:
11. یکی این که این آقایی که با "لاک پوش" "قصه های لاک پوش" هستش، کیه؟ زنده یاد "کامبیز صمیمی مفخم"ه؟
ضمناً این یکی از همون مواردیه که یاد هیشکی نبود و حتا تو "لیست" هم نرفت.
12. و دیگه این که مجری "مسابقه ی نوجوان" "مسعود روشن پژوه"ه؟ آره، انگار (؟).
اما، نام کارگردانش خیلی برای ما خاطره سازه: "امیر سماواتی". و این آقا هم برای کودک و نوجوان خیلی خدمت کرد. دمش گرم.
13. باز هم ممنون.
Emiliano- تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
سلام به دوستان عزیز
ممنونم از لطف شما امیلیانو.
متاسفانه دلیل شکستگی انگشت ها بازی فوتبال بود که با یک جراحی دو ساعته حل شد.
(خوشحال باشید که فوتبالی نیستید!)
عروسکی "لاک پوش" اون سالی از شبکه دو پخش می شد که من اول راهنمایی بودم. (1372) تا جاییکه یادمه اون سال کارتون کلروفیل از شبکه دو و سریال آپارتمان از شبکه یک پخش می شد. آقایی که با لاک پشته سروکله می زد نا آشنا بود و چهره اش شبیه "حسن پورشیرازی" بود. یه ترانه دو خطی ساده هم اول برنامه میخوند: "لاکی جون لاکی بازیگوش... کوچولوی خوبی و باهوش... لاک پوش لاکی جون باهوش... لاک پوش لاکی جون باهوش"
همون دوره یه برنامه دیگه هم از شبکه دو پخش می شد که گروه های شرکت کننده با یک سری اشکال هندسی ذوزنقه ای شکل، تصاویری مثل گلدون، پنگوئن و چیزای دیگه می ساختن و با هم رقابت میکردن. ظاهرا اساس مسابقه یک سرگرمی هوشی چینی یا همچین چیزی بود و اسم به خصوصی داشت که یادم نیست.
حتما یادتون میاد که اون سالها، مسابقه های تلویزیونی زیادی برای نوجوان ها ساخته میشد. یکی از این مسابقه ها مخصوص شرکت دوقلوها بود و دوتا از همکلاسی های ما که از شدت دوقلو بودن نمیشد از همدیگه تشخیصشون داد توی اون مسابقه شرکت کرده بودن. تو یک قسمت دیگه هم یکی دیگه از همکلاسیامون رو دیدیم که با برادر دوقلوش رفته بود.
این کار جالبی که شما برا جمع آوری نوستالژی ها انجام می دادین و زحمتی که برا جستجوی مجلات سروش هفتگی به خودتون می دادین بدون شک ریشه اش عشق و انگیزه ی قوی برای اینکاره. خیلی کم پیش میاد کسی با این مقدار انگیزه ی درونی، سراغ چنین کاری برود. ولی انصافا این کتابخونه آستان قدس هم عجب دنگ و فنگ هایی داشته برا خودش! "بردن مجلات همراه با یک همراه و محافظ به سمت اتاق اسکن و نشان دادن تصاویر تا فرد دیگری اونها رو اسکن کنه!"
درسته. اسم "شیرین جاهد"، "پروین شمشکی" و "امیر سمواتی" برا بچه های اون دوره خیلی آشناست و برنامه های زیادی برامون می ساختن.
مجری "مسابقه نوجوان" هم مسعود روشن پژوه بود.
قسمت دوم برنامه های کودک نوجوان از سال 67 تا 73 (35 تصویر):
بازهم "بهزاد سپهر":
این "تعطیلات پرماجرا" نمی دونم چرا بعدا اسمش رو عوض کردن گذاشتن "عیالوار" و با همین اسم از شبکه نمایش پخش شد.
قسمت هایی از "عمو سیبیلو" رو تو برنامه یادگاری دیدیم:
این "چرخ و فلکی" رو یادتونه؟ "محرم بسیم" نقش پیرمرد زحمتکشی رو بازی میکرد که یک چرخ و فلک داشت و چقدر دلم براش می سوخت!
این "چرخ چرخ عباسی" رو یک سال صبح های تابستون از شبکه دو می دیدیم. مجریش یه آقایی بود که توک زبونی حرف میزد. بعدازظهرش یک چیزی شبیه این از شبکه اول پخش میشد به اسم "اینجا کودکستانه". مجریش "فردوس حاجیان" بود.
ممنونم از لطف شما امیلیانو.
متاسفانه دلیل شکستگی انگشت ها بازی فوتبال بود که با یک جراحی دو ساعته حل شد.
(خوشحال باشید که فوتبالی نیستید!)
عروسکی "لاک پوش" اون سالی از شبکه دو پخش می شد که من اول راهنمایی بودم. (1372) تا جاییکه یادمه اون سال کارتون کلروفیل از شبکه دو و سریال آپارتمان از شبکه یک پخش می شد. آقایی که با لاک پشته سروکله می زد نا آشنا بود و چهره اش شبیه "حسن پورشیرازی" بود. یه ترانه دو خطی ساده هم اول برنامه میخوند: "لاکی جون لاکی بازیگوش... کوچولوی خوبی و باهوش... لاک پوش لاکی جون باهوش... لاک پوش لاکی جون باهوش"
همون دوره یه برنامه دیگه هم از شبکه دو پخش می شد که گروه های شرکت کننده با یک سری اشکال هندسی ذوزنقه ای شکل، تصاویری مثل گلدون، پنگوئن و چیزای دیگه می ساختن و با هم رقابت میکردن. ظاهرا اساس مسابقه یک سرگرمی هوشی چینی یا همچین چیزی بود و اسم به خصوصی داشت که یادم نیست.
حتما یادتون میاد که اون سالها، مسابقه های تلویزیونی زیادی برای نوجوان ها ساخته میشد. یکی از این مسابقه ها مخصوص شرکت دوقلوها بود و دوتا از همکلاسی های ما که از شدت دوقلو بودن نمیشد از همدیگه تشخیصشون داد توی اون مسابقه شرکت کرده بودن. تو یک قسمت دیگه هم یکی دیگه از همکلاسیامون رو دیدیم که با برادر دوقلوش رفته بود.
این کار جالبی که شما برا جمع آوری نوستالژی ها انجام می دادین و زحمتی که برا جستجوی مجلات سروش هفتگی به خودتون می دادین بدون شک ریشه اش عشق و انگیزه ی قوی برای اینکاره. خیلی کم پیش میاد کسی با این مقدار انگیزه ی درونی، سراغ چنین کاری برود. ولی انصافا این کتابخونه آستان قدس هم عجب دنگ و فنگ هایی داشته برا خودش! "بردن مجلات همراه با یک همراه و محافظ به سمت اتاق اسکن و نشان دادن تصاویر تا فرد دیگری اونها رو اسکن کنه!"
درسته. اسم "شیرین جاهد"، "پروین شمشکی" و "امیر سمواتی" برا بچه های اون دوره خیلی آشناست و برنامه های زیادی برامون می ساختن.
مجری "مسابقه نوجوان" هم مسعود روشن پژوه بود.
قسمت دوم برنامه های کودک نوجوان از سال 67 تا 73 (35 تصویر):
بازهم "بهزاد سپهر":
این "تعطیلات پرماجرا" نمی دونم چرا بعدا اسمش رو عوض کردن گذاشتن "عیالوار" و با همین اسم از شبکه نمایش پخش شد.
قسمت هایی از "عمو سیبیلو" رو تو برنامه یادگاری دیدیم:
این "چرخ و فلکی" رو یادتونه؟ "محرم بسیم" نقش پیرمرد زحمتکشی رو بازی میکرد که یک چرخ و فلک داشت و چقدر دلم براش می سوخت!
این "چرخ چرخ عباسی" رو یک سال صبح های تابستون از شبکه دو می دیدیم. مجریش یه آقایی بود که توک زبونی حرف میزد. بعدازظهرش یک چیزی شبیه این از شبکه اول پخش میشد به اسم "اینجا کودکستانه". مجریش "فردوس حاجیان" بود.
heidiii- تعداد پستها : 24
Join date : 2014-05-03
یادبود برنامه های کودک و نوجوان- سروش نوجوان (1367 تا 1373)
قسمت سوم
16 تصویر
16 تصویر
heidiii- تعداد پستها : 24
Join date : 2014-05-03
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
آهای گردانندگان برنامه های نوستالژیک تلویزیون
قورباغه سبز را دریابید
جنگ دهه فجر و سیب زمینی پشندی و...سرود با تصویر اصلی یک تکه ابر و گنجشک خوب و زیبا و... رو در یابید...
قورباغه سبز را دریابید
جنگ دهه فجر و سیب زمینی پشندی و...سرود با تصویر اصلی یک تکه ابر و گنجشک خوب و زیبا و... رو در یابید...
slevin(HAMID- تعداد پستها : 129
Join date : 2010-08-11
Age : 41
آدرس پستي : تهران
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
1. "هادیدی" عزیز، امیدوارم حال خودتون، همسر و کوچولوتون خوب خوب باشه و از اونجایی که "بازی اشکنک داره"، کسی که می ره دنبال فوتبال و ورزش، حتماً این موارد رو به چشم می بینه و همین ها هم براش شیرینه.
2. شاید باورت نشه؛ اما، من "ماجراهای لاک پوش" رو یه قسمتو هم ندیده م. مطمئنم. به نظر می رسه؛ ینی، حدس می زنم، کپی ای از "قورباغه ی سبز" بوده، نه؟
3. اما، اون مسابقه ی اشکال هندسی خوب یادمه. عالی بود یادآوریش.
4. حقیقتش عشق به جمع آوری عکس کارتون های نایاب یه طرف، همه ی مشکلات مث بی وسیله بودن و سوار شدن به اتوبوس و تاکسی، بُعد مسافت و کلی پیاده روی از دم در حرم تا ورودی کتابخونه و ... یه طرف، برخورد بد و طلبکارانه ی کارمندای کتابخونه یه طرف.
روز اول گفتم دارم تحقیق می کنم و گفتن فردا با گواهی از محل کار بیا! بردم.
از دوربین حق نداشتی استفاده کنی و باید اون ها از تو و جیبت "استفاده" می کردن؛ ینی، پول می دادی به اسکن؛ البته، بد هم نشد و در عوض، عکسا باکیفیت دراومدن.
یه یارو مراقب همیشه باید گاری آرشیو مجلات رو می برد به اتاق اسکن؛ و باز البته، بد هم نشد؛ چون، من گاریچی نشده م!
اما کاش، برخوردشون بهتر شه.
5. و بی نهایت ممنونم باز هم از شما؛ بخاطر، توضیحات خوبتون و عکس های خوب ترتون.
6. اولین عکس؛ یعنی، "پسرعموها"؛ که، سال ها تو "لیست سیاه" جا خوش کرده بود، واقعاً خوشحالم کرد و می دونم به همین دلیل اول از همه گذاشتینش.
جداً ممنون.
7. عکس زنده یاد "بهزاد سپهر" ("ابوالفضل سپهر") هم خیلی نوستالوژیک بود.
8. در مورد "عیالوار" یه چیزی خدمت شما عرض کنم:
گاهی؛ ینی، خیلی وختا، اسم فیلم یا سریالی در مراحل اولیه یه چیزه و پیش تولید و تولید ممکنه عوض شه. به هر دلیلی و بیشتر کارگردانا خودشون این کارو می کنن و هیچ ممیزی و خط قرمزی هم نیست و سلیقه ایه.
من فک می کنم "عیالوار" مشکلی نداشته و نباید همه چیو با عینک بدبینی دید.
9. فایل کامل "عمو سیبیلو" با یه سرچ چوکولو از اینترنت قابل بارگیریه.
10. راستش بیشتر نام هایی؛ که، زحمتشونو کشیده بودید، گذاشته بودید، برام ناآشنا بود؛ از جمله، "پونه و پوپک" و ...؛ اما، می ذارمشون تو "لیست سیاه" و این حرف، به معنای نادیده گرفتن زحمات شما نیست. دستتون هم درد نکنه.
اما "چرخ و فلکی" عالی بود. یادمون رفته بود بالکل این کار. خوب خوب یادمه زنده یاد "محرم بسیم" رو و رنجی که می برد و بیننده باهاش همذات پنداری می کرد.
دست مریزاد، دختر.
11. عکس جدید و سیاه و سفید "قصه های بابا" خیلی توپ بود و همچنین یادی که از "آلبوم تمبر" کردید.
حالا که صحبت این کار شد، یه بار دیگه عرض می کنم که "آلبوم تمبر" به همراه سه کار دیگه در تابستون های دهه ی 60، در مجموعه ای به نام "آیندگان" به کارگردانی "کیومرث پوراحمد" از شبکه ی دو پخش شد. سه کار دیگه عبارت بودن از: "پلکان"، "یادگاری دایی جواد" و "تار و پود".
این هم عکساشون:
12. "بابک" عزیز و "نگین" پیش تر از "یادگاری دایی جواد" توضیح کامل دادن؛ اما، اگه یکی از دوستان لطف کنه و خلاصه ای از "پلکان" رو هم بنویسه اینجا، ممنونش می شم.
اصلاً موضوعش یادم نیست، راستش.
13. جالبه! "سروش نوجوان" از "آفتاب و عزیز خانم" عکس نداشته، از قصه هایی؛ که، فک می کنم تو "کیهان بچه ها" یا "آفتابگردون" (؟) چاپ می شد، عکس برداشته!
14. و باز حالا که صحبت "آفتاب و عزیز خانم" شد، یه زحمتی هم برای دوست خوبم، "59" دارم و اون این که با توجه به این که چند روزیه امکان دسترسی به "یوت..." رو ندارم و ایشون از این کار، لینکی گذاشتن با عنوان "دو قسمت کامل آفتاب و عزیز خانم"، می شه لطف کنن و اون رو برامون جایی آپلود کنن؟
پیشاپیش از ایشون ممنونم و می دونم اسباب زحمت شده م.
15. عکسی که از "چرخ چرخ عباسی" گذاشتید، تو "سروش هفتگی" هم چاپ شده بود و درست همین بود؛ اما، کوچیکتر و ناقص تر. عکس شما کامل تره و دور و بر تصویر بیشتر دیده می شه. این کار رو دوس داشتم.
16. احسن به شما. یادآوری "فردوس حاجیان" (با اون اسم دوگانه ش) خیلی عالی بود و این هم از اون مواردی بود؛ که، از یاد همه مون رفته بود.
یادمه اون سال ها انگار ایشون با ارائه ی "آموزش الفبا"شون همراه با شعر و بازی تو دوره ی ابتدایی اول و معلم نمونه شده بودن و کلی گل کرده بودن تو شبکه ها و بعدها رسانه های تصویری.
17. این هم عکسی از "تخم مرغ رنگی من" تقدیم به شما:
"علی عمرانی" و "امید آهنگر" تو تصویرن.
18. این "بابابزرگ و ترب" هم عجیب رو مخه و هنوز هیچ عکسی ازش نداریم.
یادش بخیر، همیشه فک می کردم یه روز "نقره" یا "بچه های دیروز" بدتش؛ اما، این کار هیچ وقت اتفاق نیفتاد.
اما، هنوز هم به دیدنش امیدوارم؛ کما این که، تا همین چن سال پیش مثلاً دیدن "بهترین پدربزرگ دنیا" آرزوی همه مون بود و این کار با دو برنامه ی یادشده اتفاق افتاد، یا "آفتاب و مهتاب" و "لوبیای سحرآمیز" و خیلی کارای دیگه. دستشون هم درد نکنه این دو برنامه؛ اما، حیف که "بچه های دیروز" رو ادامه ندادن.
19. ببین، این دکور "فریاد اشک" داد می زنه که کار شبکه ی دو باشه، نه؟
اصن این دکور فک کنم تو 690 تا برنامه استف شده بود!
20. باز هم ممنونم از تو، دوست عزیزم؛ که، با جون و دل داری زحمت می کشی و به یاد دوستانتی. فدای شما.
......................
21. پست اسکریپت:
اومدم متن بالا رو کاپی پیست کنم، بذارم، دیدم "هایدی" جان با 16 عکس و عکس نوشته ی جدید اومده ن و مناسب دیدم اونا رو هم ادامه ی این پست جواب بدم:
22. "گرایش" هم از اون دست کاراییه؛ که، عجیب رو مُخه و آدم دوس داره دوباره ببیندش.
همین طور "بچه لاکپشت"؛ که، معمولاً این "گرایش" رو برای من تداعی می کنه و اون، اینو. نمی دونم چرا؟
23. "شیشه ی شکسته" رو اوایل دهه ی 80 شبکه ی یک دوباره داد و با "نوکیا ان 70"م با کیفیتی ضایع، ازش عکس گرفته م از صفحه ی تلویزیون:
24. "مونا غمخوار" رو حال می کنید؟
Emiliano- تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
ممنونم از لطف شما امیلیانو گرامی.
راستش ما کوچولو نداریم. اون بنده خدایی که روانه ی اتاق عمل شد برادرم بود!
همه ی کاری که ما و شما اینجا انجام می دیم با انگیزه ی درونی و کاملا داوطلبانه و بدون هیچ چشمداشتیه. در واقع شاید اینجا جزو معدود جاهایی باشه که خیلی از ماها به خاطر چیزایی که به اشتراک میذاریم انتظار تشکر و تحسین نداریم. ولی این روحیه ی قدردانی شما قابل تحسینه.
راستش مجموعه ی "آیندگان" رو اصلا یادم نیست و قطعا ندیده ام. توضیحات دقیق شما و بابک و نگین عزیز از قسمت های این مجموعه نشون میده که سن شما از من بیشتره. من متولد 61 ام.
از این چنتا قصه، فقط کتاب دایی جواد رو خونده ام.
پونه و پونک رو منم دقیق یادم نیست ولی احتمال میدم اون مجموعه ای باشه که تو رشت ساخته شده بود و همه شون خیلی سعی میکردن شیک و باکلاس باشن.
راستش "تخم مرغ رنگی من" را هم یادم نمیاد. همینطور "شیشه شکسته".
راستی عکسهای مونا غمخوار جالب بود. خیلی وقت بود ندیده بودمش!
قسمت چهارم تقدیم به دوستان (25 تصویر)
راستش ما کوچولو نداریم. اون بنده خدایی که روانه ی اتاق عمل شد برادرم بود!
همه ی کاری که ما و شما اینجا انجام می دیم با انگیزه ی درونی و کاملا داوطلبانه و بدون هیچ چشمداشتیه. در واقع شاید اینجا جزو معدود جاهایی باشه که خیلی از ماها به خاطر چیزایی که به اشتراک میذاریم انتظار تشکر و تحسین نداریم. ولی این روحیه ی قدردانی شما قابل تحسینه.
راستش مجموعه ی "آیندگان" رو اصلا یادم نیست و قطعا ندیده ام. توضیحات دقیق شما و بابک و نگین عزیز از قسمت های این مجموعه نشون میده که سن شما از من بیشتره. من متولد 61 ام.
از این چنتا قصه، فقط کتاب دایی جواد رو خونده ام.
پونه و پونک رو منم دقیق یادم نیست ولی احتمال میدم اون مجموعه ای باشه که تو رشت ساخته شده بود و همه شون خیلی سعی میکردن شیک و باکلاس باشن.
راستش "تخم مرغ رنگی من" را هم یادم نمیاد. همینطور "شیشه شکسته".
راستی عکسهای مونا غمخوار جالب بود. خیلی وقت بود ندیده بودمش!
قسمت چهارم تقدیم به دوستان (25 تصویر)
heidiii- تعداد پستها : 24
Join date : 2014-05-03
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
هایدی عزیز خیلی ممنون واقعاً عالی بود! بخصوص آلبوم تمبر و شیشۀ شکسته که اسمش یادم نمیومد
عکس فرهنگ مهرپرور هم خیلی ماه بود. با اینکه خیلی بامزه نبود اما من خیلی دوستش داشتم و واقعاً مرگش تا مدتها حالم رو داغون کرده بود...
جالبه که این لاکپوش هم مدتی بود که هی یادش بودم... خیلی ازش بدم میومد. البته مال زمان ما نبود و به نظرم یه کپی مسخره ای از قورباغه سبز بود ولیکن این کجا و آن کجا! عروسکش خیلی بیریخت بود و اصلاً ارتباط برقرار نمی کرد. یادمه اون موقعها یه کتابی بود به اسم ناقص الخلقه ها که از دوستم قرض کرده بودم و آدمهای عجیب غریب رو توش انداخته بودن. این عروسکه منو یاد یکی از اونا مینداخت!
عکس فرهنگ مهرپرور هم خیلی ماه بود. با اینکه خیلی بامزه نبود اما من خیلی دوستش داشتم و واقعاً مرگش تا مدتها حالم رو داغون کرده بود...
جالبه که این لاکپوش هم مدتی بود که هی یادش بودم... خیلی ازش بدم میومد. البته مال زمان ما نبود و به نظرم یه کپی مسخره ای از قورباغه سبز بود ولیکن این کجا و آن کجا! عروسکش خیلی بیریخت بود و اصلاً ارتباط برقرار نمی کرد. یادمه اون موقعها یه کتابی بود به اسم ناقص الخلقه ها که از دوستم قرض کرده بودم و آدمهای عجیب غریب رو توش انداخته بودن. این عروسکه منو یاد یکی از اونا مینداخت!
S@M- تعداد پستها : 161
Join date : 2010-03-30
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
خانم هایدی با درود.
سپاسگزارم برای عکسهای خاطرات، که آنها را تهیه، و در فروم رویایی به بازنشر میرسانید.
با دیدن تصاویری که در بازگویش آوردم، سوای از نوستالژیک بودن آنها، خود نیز شخصن خاطره دارم،
چرا که در دوران اویل هفتاد، در مجلاتی که از کتابخانه ی مدرسه به امانت میگرفتم و بارها میخواندمشان،
این عکسها و مصاحبه ها را دیده بودم. ... برخی از یادها، در زندگی تنها یک بار بوجود می آیند ....
نکته ی اول اینکه، همانند فرمایش خانم سم، من نیز از فوت ناگهانی "فرهنگ مهر پرور" خیلی ناراحت شدم.
دیگر اینکه، تا دو سال پیش، گمان میکردم که صدای "علیمردان" در نوار "علیمردان خان"،
شاید صدا پیشگی مرحوم مهر پرور بوده، چرا که به تیپ سازیهای او در "صبح جمعه با شما"، خیلی شباهت داشت.
اما در همین فروم رویایی، "pooria.kianoush گرامی"، مصاحبه ای را قرار دادند،
که با خواندنش روشن شد که صدای یاد شده، توسط خود صاحب شرکت "۴۸ داستان" -
مرحوم "علیرضا اکبریان" هنرنمایی شده بوده که بدینوسیله، یاد ایشان را نیز دوباره گرامی میداریم.
(آخرین مصاحبه با عليرضا اكبريان بنيانگذار شركت ۴۸ داستان - توسط: "pooria.kianoush")
https://koodaki-nojavani.forumfa.net/t17p500-topic
سلامت باشید.
"سروش نوجوان" از 1367 تا 1373
سم عزیز
خوشحالم خاطره ی بعضی برنامه ها برات زنده شد.
جالبه که لاکپوش یادت بود! احتمالا این یکی رو بیشتر دخترا می دیدن. منم خوشم نمیومد.
راستش از شیشه شکسته و آلبوم تمبر هیچی یادم نمیاد.
من از فیلم داستانی های اون دوره، "دوست" رو یادمه. پسری که چشم گذاشته بود کتکی رو که از همکلاسیش خورده بود تلافی کنه. عکسش بین اینها بود. شرح و تفصیلاتش را هم بچه ها قبلا تو لیست سیاه سفید خاکستری نوشته بودن.
59 گرامی
خوشحالم که خاطره ی مجله های مدرسه براتون زنده شد.
راستی کسی "وحید شیخ زاده" رو یادش میاد؟ (عکسش اون وسط ها هست)
یه مدت کوتاهی جلوی دوربین بازی میکرد بعد غیبش زد.
مثل اون سریال ماه رمضونی که "الیزا جوهری" مادرش بود.
این سعید و وحید شیخ زاده تو اون سن و سال خیلی خوش صورت بودن ولی سعید شیخ زاده هرچی بزرگتر شد چهره اش از اون حالت دراومد و معمولی شد.
قسمت پنجم (12 تصویر)
"تازه ها" رو یادتون میاد؟
مجری هاش یه دختر و یه پسر نوجوان بودن. محول کردن اجرای برنامه های نوجوان ها به خودشون اون دوره خیلی تازگی داشت و قبلا دیده نشده بود.
یادمه یه بار تو فروم یکی از دوستان اسم اون دختر و پسر رو نوشته بود. به نظرم تازه ها همزمان با اولین پخش های زی زی گولو و گوش مروارید پخش میشد.
این احتمالا "تلویزیون کابلی بچه ها" ست که تو دهه فجر پخش می شد:
خوشحالم خاطره ی بعضی برنامه ها برات زنده شد.
جالبه که لاکپوش یادت بود! احتمالا این یکی رو بیشتر دخترا می دیدن. منم خوشم نمیومد.
راستش از شیشه شکسته و آلبوم تمبر هیچی یادم نمیاد.
من از فیلم داستانی های اون دوره، "دوست" رو یادمه. پسری که چشم گذاشته بود کتکی رو که از همکلاسیش خورده بود تلافی کنه. عکسش بین اینها بود. شرح و تفصیلاتش را هم بچه ها قبلا تو لیست سیاه سفید خاکستری نوشته بودن.
59 گرامی
خوشحالم که خاطره ی مجله های مدرسه براتون زنده شد.
راستی کسی "وحید شیخ زاده" رو یادش میاد؟ (عکسش اون وسط ها هست)
یه مدت کوتاهی جلوی دوربین بازی میکرد بعد غیبش زد.
مثل اون سریال ماه رمضونی که "الیزا جوهری" مادرش بود.
این سعید و وحید شیخ زاده تو اون سن و سال خیلی خوش صورت بودن ولی سعید شیخ زاده هرچی بزرگتر شد چهره اش از اون حالت دراومد و معمولی شد.
قسمت پنجم (12 تصویر)
"تازه ها" رو یادتون میاد؟
مجری هاش یه دختر و یه پسر نوجوان بودن. محول کردن اجرای برنامه های نوجوان ها به خودشون اون دوره خیلی تازگی داشت و قبلا دیده نشده بود.
یادمه یه بار تو فروم یکی از دوستان اسم اون دختر و پسر رو نوشته بود. به نظرم تازه ها همزمان با اولین پخش های زی زی گولو و گوش مروارید پخش میشد.
این احتمالا "تلویزیون کابلی بچه ها" ست که تو دهه فجر پخش می شد:
heidiii- تعداد پستها : 24
Join date : 2014-05-03
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
1. "هایدی" جان، امیدوارم حال برادرتون بهتر شده باشه. سلام برسونید.
2. من هرگز لطف شما و سایر عزیزانی رو؛ که، به قول خودتون بی هیچ چشمداشتی اینجا زحمت می کشید، فراموش نمی کنم.
تشکر کمترین کاریه که می شه انجام داد و اگه این هم نباشه، نهایت بی ادبیه.
3. بله. بنده متولد 1356م و "آیندگان" رو خوب یادمه هشت، نه ساله بودم، می داد.
می دونی وختی به این کار فکر می کنم، دیگه چه سریالا و کارتونایی واسه م عین روز تداعی می شه؟
"بلفی و لی لی بیت"، "رامکال"، "رابرت" و ....
آخه اینا تو همون تابستونی پخش می شدن که "آیندگان" رو می دادن.
4. عکس های این سری هم خوب بود. متشکرم ازتون.
از همه بیشتر عکس کودکی زنده یاد "فرهنگ مهرپرور" فاز داد؛ که، نداشتمش.
5. پی اس 1: "هایدی" جان، عکس های سری آخرتونو همین الآن دیدم و سری بعد در موردشون حرف می زنیم. ممنون.
. پی اس 2: راستی، اسم اون پسر کوتوله و چش درشت "پسران عاقل"؛ که، بعدها تو یه قسمت "راه شب" هم بازی کرد،، یادم اومد:
"افشین آقایی".
Emiliano- تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
1. "هایدی" جان، من "سعید شیخ زاده" و "وحید شیخ زاده" رو هر دو رو خوب خوب یادمه.
"وحید" انگار کوچیک تر بود و به واسطه ی شهرت "سعید" اومد تو سینما.
الآن هم گاهی بازی می کنه.
2. از عکس های این سری هم خیلی خوشم اومد؛ بخصوص، "تلویزیون کابلی بچه ها" آخرش بود.
یادته یه آیتم داشت، "حمید لولایی" به هر کی می رسید خیلی لوس و شمرده می پرسید:
"مامان منو ندیدید؟"
3. این هم عکسی از "تازه ها" خدمت تو، دوست عزیز:
.............................
4. پی اس:
5. "هایدی" جان، اسم اون بازی چینی که با 7 قطعه ی هندسی، بی نهایت شکل می شه ساخت "تنگرام"ه.
قبلاً هم گفته م بیشترین ابداعات، اختراعات، بازی ها و وسایل، از باستان تا امروز کار چینی هاست.
6. اسم دوقلوهای خواهر و برادر و مجری "تازه ها" هم "میثم میگانی" و "مانیا میگانی" بود.
Emiliano- تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
سلام دوستان.
یه سوال داشتم. یه فیلم بود که تو برنامهی کودک پخش میشد. سیاه و سفید بود. فکر کنم انگلیسی بود. چند تا بچه داشتن با هم ترقه بازی میکردن و سوار فرقون میشدن و شیطنت میکردن. یادمه برای یکیشون هم ریش گذاشته بودن و از مردم پول جمع میکردن اگه اشتباه نکنم. طی ماجرایی کار اینها به داخل یه خونهی بزرگ میکشه و یه آدم خوب طرف بچهها بود و کلی آدم دیگه مثلا آدم بد بودن. یه صحنه که یادم مونده اینه که یه اتاق مخلی بود (شاید هم یه گاوصندوق بود) که برای دسترسی بهش باید روی *دماغ* یک تابلوی روی دیوار فشار میدادن.
خاطرم هست ۴-۵ دقیقه از این فیلم چند سال پیش روی اینترنت بود و در همین فروم هم لینک شده بود. کسی اسم اون فیلم رو داره؟
ممنون
یه سوال داشتم. یه فیلم بود که تو برنامهی کودک پخش میشد. سیاه و سفید بود. فکر کنم انگلیسی بود. چند تا بچه داشتن با هم ترقه بازی میکردن و سوار فرقون میشدن و شیطنت میکردن. یادمه برای یکیشون هم ریش گذاشته بودن و از مردم پول جمع میکردن اگه اشتباه نکنم. طی ماجرایی کار اینها به داخل یه خونهی بزرگ میکشه و یه آدم خوب طرف بچهها بود و کلی آدم دیگه مثلا آدم بد بودن. یه صحنه که یادم مونده اینه که یه اتاق مخلی بود (شاید هم یه گاوصندوق بود) که برای دسترسی بهش باید روی *دماغ* یک تابلوی روی دیوار فشار میدادن.
خاطرم هست ۴-۵ دقیقه از این فیلم چند سال پیش روی اینترنت بود و در همین فروم هم لینک شده بود. کسی اسم اون فیلم رو داره؟
ممنون
stalker- تعداد پستها : 256
Join date : 2011-01-07
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
stalker نوشته است:سلام دوستان.
یه سوال داشتم. یه فیلم بود که تو برنامهی کودک پخش میشد. سیاه و سفید بود. فکر کنم انگلیسی بود. چند تا بچه داشتن با هم ترقه بازی میکردن و سوار فرقون میشدن و شیطنت میکردن. یادمه برای یکیشون هم ریش گذاشته بودن و از مردم پول جمع میکردن اگه اشتباه نکنم. طی ماجرایی کار اینها به داخل یه خونهی بزرگ میکشه و یه آدم خوب طرف بچهها بود و کلی آدم دیگه مثلا آدم بد بودن. یه صحنه که یادم مونده اینه که یه اتاق مخلی بود (شاید هم یه گاوصندوق بود) که برای دسترسی بهش باید روی *دماغ* یک تابلوی روی دیوار فشار میدادن.
خاطرم هست ۴-۵ دقیقه از این فیلم چند سال پیش روی اینترنت بود و در همین فروم هم لینک شده بود. کسی اسم اون فیلم رو داره؟
ممنون
1. "خطری برای گای".
نام اریجینال: Peril For The Guy.
یابنده: "رامین".
...................................
2. "59" عزیز، باید اعتراف کنم دارم به عینک نیازمند می شم و گرد پیری رو چشام نشسته! شرمنده که اصلاً نوشته های ارزشمند شما رو درباره ی نقاشی ها و کارهای دستی تون ندیده بودم. گفتی سرایدار کلید آسایشگاه رو طبق معمول زیر گلدون دم در می ذاره، دیگه؟
Emiliano- تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
stalker نوشته است:
2. "59" عزیز، باید اعتراف کنم دارم به عینک نیازمند می شم و گرد پیری رو چشام نشسته! شرمنده که اصلاً نوشته های ارزشمند شما رو درباره ی نقاشی ها و کارهای دستی تون ندیده بودم. گفتی سرایدار کلید آسایشگاه رو طبق معمول زیر گلدون دم در می ذاره، دیگه؟
خواهش میکنم. سلامت باشید.
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
Emiliano نوشته است:stalker نوشته است:سلام دوستان.
یه سوال داشتم. یه فیلم بود که تو برنامهی کودک پخش میشد. سیاه و سفید بود. فکر کنم انگلیسی بود. چند تا بچه داشتن با هم ترقه بازی میکردن و سوار فرقون میشدن و شیطنت میکردن. یادمه برای یکیشون هم ریش گذاشته بودن و از مردم پول جمع میکردن اگه اشتباه نکنم. طی ماجرایی کار اینها به داخل یه خونهی بزرگ میکشه و یه آدم خوب طرف بچهها بود و کلی آدم دیگه مثلا آدم بد بودن. یه صحنه که یادم مونده اینه که یه اتاق مخلی بود (شاید هم یه گاوصندوق بود) که برای دسترسی بهش باید روی *دماغ* یک تابلوی روی دیوار فشار میدادن.
خاطرم هست ۴-۵ دقیقه از این فیلم چند سال پیش روی اینترنت بود و در همین فروم هم لینک شده بود. کسی اسم اون فیلم رو داره؟
ممنون
1. "خطری برای گای".
نام اریجینال: Peril For The Guy.
یابنده: "رامین".
امیر جان دستت درست.
stalker- تعداد پستها : 256
Join date : 2011-01-07
Emiliano- تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12
رد: برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
امیر گرامی با درود.
خیلی ممنونم برای عکسها و نام اصلی این کارتون خاطره انگیز.
هر کارتونی که درش "اتومبیل" بود، برامون جذاب بود در کودکی.
کارتونهای لهستانی همشون روحیه بخش و سرگرم کننده بودن.
اما کارهای روسی در ژانر کودک رو، هیچوقت خوشم نمییامد.
سلامت باشید.
صفحه 35 از 42 • 1 ... 19 ... 34, 35, 36 ... 38 ... 42
مواضيع مماثلة
» برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
» سیاه، سفید، خاکستری
» امواج صوتي گمشده (مخصوص كليپهاي صوتي از كارتونها، سريالها، فيلمهاي قديمي كودك و نوجوان و رادیو)
» همشاگردي سلام
» فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
» سیاه، سفید، خاکستری
» امواج صوتي گمشده (مخصوص كليپهاي صوتي از كارتونها، سريالها، فيلمهاي قديمي كودك و نوجوان و رادیو)
» همشاگردي سلام
» فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
صفحه 35 از 42
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد