فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
+62
Ma.amin1992
ssaharee
najmak
Roozbeh_vb
Mohsensad
ahmad1300mo
Mihakralj
bahram13
Heidi
drajang
afsoon520
mehrnaz_sadeghi86
ars_53
Marcello
morteza3274
Pardis
Nexon
Ishpateka
mim-alef
erfan
Petsi
kazvash
naser58
arman
mahmood666
eideh
alirad
sahra_7
fazel1994
stalker
Negin 2
59
Roham
f222f
reza_c00lboy
hadish
nama
نگين
edo
sina
slevin(HAMID
آزاده
sooratak
mahyarshoze
amirarsalanroomi
ariangirl
siman1
ramin
kave
Amir56
siavash
PBook
S@M
Shervin
@p@d@n@
Emiliano
Indiana Jones
tisto
SMAM
faridonline
khatereh
babak
66 مشترك
صفحه 31 از 40
صفحه 31 از 40 • 1 ... 17 ... 30, 31, 32 ... 35 ... 40
Emiliano- تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
امیر جان بسیار خرسندم که فیلم مورد توجهت قرار گرفته.Emiliano نوشته است:
4. "59" عزيز، من هم از شما متشکرم؛ بخاطر، فيلم اخير.
سلامت باشی و همچنین همه ی دوستان گرامی.
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
دوستان گرامی
1- فیلمهای خانوادگی ژاپنی قدیمی:
اکثر آن فیلمها سبک قدیم زندگی ژاپنی را نشان می دادند.خانمها در اثر کارکردن در کارخانه نخ ریسی مبتلا به سل می شدند، پدران ماهیگیری می کردند و بچه ها برای کار کردن از مادران و پدران جدا میشدند.اکثر درب خانه ها چوبی و کشویی بود و کیمونو پوشش همیشگی زنان و مردان بود.فکر میکنم برخی از این فیلمها همچون ریش قرمز یا هفت سامورایی از ساخته های آکیرو کورو ساوا باشد.ولی از کارگردان فیلمهای خانوادگی ژاپنی قدیمی اطلاعی ندارم. اگر بخواهیم از فیلمهای آن زمان کمی نزدیکتر بیابیم میرسیم به سریال زیبای معلم جزیره که از شبکه ۲ ساعت ۲۱ پخش می شد و داستان معلمی بود به نام هیساکو که سوار دوچرخه میشد و در روستایی تدریس میکرد که اهالی آن روستا مخالف تحصیل بچه ها بودند.دیدن فراز و نشیب هایی که این خانم معلم می پیمود و سرسختیی که برای رسیدن به هدف از خود نشان می داد حس اراده و شجاعت ما را تحریک می کرد.اگر دوستان از این سریال یا فیلمهای ژاپنی خانوادگی کلیپی دارند ممنون میشم اینجا به اشتراک بگذارند.2-
سریال انگلیسی دهکده کوچک
سریالی در سالهای 76-75 در شبکه 2 حدود ساعت 10 شب پخش میشد به نام دهکده کوچک که سال گذشته شبکه 2 مجددا آن را پخش کرد. داستان حول زندگی آدمهایی می گذشت که در دهکده زیبایی احتمالا در انگلستان زندگی می کردند و در هر خانه بیننده با زندگی خانوادگی ساکنان آن آشنا میشد.مثلا زن و مرد جوانی که در مزرعه کار می کردند و خانه شان در آتش سوزی سوخت.یا پیرمرد بداخلاقی که با پسر جوانی زندگی میکرد.یا خانواده مرفهی که مرد خانواده پیگیر کاندید شدن در انتخابات شورای روستا بود.اگر کسی از این سریال کلیپ یا اطلاعاتی دارد ممنون میشم راهنمایی بفرمایید.
1- فیلمهای خانوادگی ژاپنی قدیمی:
اکثر آن فیلمها سبک قدیم زندگی ژاپنی را نشان می دادند.خانمها در اثر کارکردن در کارخانه نخ ریسی مبتلا به سل می شدند، پدران ماهیگیری می کردند و بچه ها برای کار کردن از مادران و پدران جدا میشدند.اکثر درب خانه ها چوبی و کشویی بود و کیمونو پوشش همیشگی زنان و مردان بود.فکر میکنم برخی از این فیلمها همچون ریش قرمز یا هفت سامورایی از ساخته های آکیرو کورو ساوا باشد.ولی از کارگردان فیلمهای خانوادگی ژاپنی قدیمی اطلاعی ندارم. اگر بخواهیم از فیلمهای آن زمان کمی نزدیکتر بیابیم میرسیم به سریال زیبای معلم جزیره که از شبکه ۲ ساعت ۲۱ پخش می شد و داستان معلمی بود به نام هیساکو که سوار دوچرخه میشد و در روستایی تدریس میکرد که اهالی آن روستا مخالف تحصیل بچه ها بودند.دیدن فراز و نشیب هایی که این خانم معلم می پیمود و سرسختیی که برای رسیدن به هدف از خود نشان می داد حس اراده و شجاعت ما را تحریک می کرد.اگر دوستان از این سریال یا فیلمهای ژاپنی خانوادگی کلیپی دارند ممنون میشم اینجا به اشتراک بگذارند.2-
سریال انگلیسی دهکده کوچک
سریالی در سالهای 76-75 در شبکه 2 حدود ساعت 10 شب پخش میشد به نام دهکده کوچک که سال گذشته شبکه 2 مجددا آن را پخش کرد. داستان حول زندگی آدمهایی می گذشت که در دهکده زیبایی احتمالا در انگلستان زندگی می کردند و در هر خانه بیننده با زندگی خانوادگی ساکنان آن آشنا میشد.مثلا زن و مرد جوانی که در مزرعه کار می کردند و خانه شان در آتش سوزی سوخت.یا پیرمرد بداخلاقی که با پسر جوانی زندگی میکرد.یا خانواده مرفهی که مرد خانواده پیگیر کاندید شدن در انتخابات شورای روستا بود.اگر کسی از این سریال کلیپ یا اطلاعاتی دارد ممنون میشم راهنمایی بفرمایید.
Negin 2- تعداد پستها : 244
Join date : 2011-01-02
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
Negin 2 نوشته است:دوستان گرامی
1- فیلمهای خانوادگی ژاپنی قدیمی:
اکثر آن فیلمها سبک قدیم زندگی ژاپنی را نشان می دادند.خانمها در اثر کارکردن در کارخانه نخ ریسی مبتلا به سل می شدند، پدران ماهیگیری می کردند و بچه ها برای کار کردن از مادران و پدران جدا میشدند.اکثر درب خانه ها چوبی و کشویی بود و کیمونو پوشش همیشگی زنان و مردان بود.فکر میکنم برخی از این فیلمها همچون ریش قرمز یا هفت سامورایی از ساخته های آکیرو کورو ساوا باشد.ولی از کارگردان فیلمهای خانوادگی ژاپنی قدیمی اطلاعی ندارم. اگر بخواهیم از فیلمهای آن زمان کمی نزدیکتر بیابیم میرسیم به سریال زیبای معلم جزیره که از شبکه ۲ ساعت ۲۱ پخش می شد و داستان معلمی بود به نام هیساکو که سوار دوچرخه میشد و در روستایی تدریس میکرد که اهالی آن روستا مخالف تحصیل بچه ها بودند.دیدن فراز و نشیب هایی که این خانم معلم می پیمود و سرسختیی که برای رسیدن به هدف از خود نشان می داد حس اراده و شجاعت ما را تحریک می کرد.اگر دوستان از این سریال یا فیلمهای ژاپنی خانوادگی کلیپی دارند ممنون میشم اینجا به اشتراک بگذارند.2-
سریال انگلیسی دهکده کوچک
سریالی در سالهای 76-75 در شبکه 2 حدود ساعت 10 شب پخش میشد به نام دهکده کوچک که سال گذشته شبکه 2 مجددا آن را پخش کرد. داستان حول زندگی آدمهایی می گذشت که در دهکده زیبایی احتمالا در انگلستان زندگی می کردند و در هر خانه بیننده با زندگی خانوادگی ساکنان آن آشنا میشد.مثلا زن و مرد جوانی که در مزرعه کار می کردند و خانه شان در آتش سوزی سوخت.یا پیرمرد بداخلاقی که با پسر جوانی زندگی میکرد.یا خانواده مرفهی که مرد خانواده پیگیر کاندید شدن در انتخابات شورای روستا بود.اگر کسی از این سریال کلیپ یا اطلاعاتی دارد ممنون میشم راهنمایی بفرمایید.
نگین جان یه چیزای درهم برهمی از معلم جزیره یادم میاد. نمیدونم شایدم چند تا سریال رو با هم قاطی کرده باشم مرسی از یادآوریش.
با این چیزایی که گفتی تو جستجو هام به این رسیدم
Twenty-four eyes یا اسم اصلی niju shi no hitomi
عکساش به شدت برام آشناست و تقریبا یادم میاد. فکر کنم همین معلم جزیره باشه. اینجاییکه پاش شیکسته بود و با هم عکس گرفتن رو یادمه. فیلم سال 1954
چند تایی ویدئو هم تو ی و توپ! ازش پیدامیشه.
sahra_7- تعداد پستها : 164
Join date : 2010-09-22
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
1. سلام.
2. این آرم های IRIB هم با این فونت ها دیگه جزیی از خاطرات ما شده:
3. این هم که خیلی باحاله. اسم تخصصی این خطوط رنگی رو کسی می دونه؟
4. البته، این عکس ها رو می شد تو تاپیک "همشاگردی" هم گذاشت.
5. این صفحه رو هم پوستربازها حتماً ببینن و بخونن:
...................................
6. بچه ها، یه خواهش هم دارم:
کسی نسخه ی کامل "خانه ی من جهنم است" (Hus I Helvete) ساخته ی "سوسن تسلیمی" رو داره؟
من دارمش؛ منتها، تا دقیقه ی 73. (صحنه ای که اینا می رن جشن عروسی و "مینو" تو اتاق حبس شده و صدای منشی تلفن می یاد؛ که، مامانش می گه: "مینو جان، دوستت دارم". "مینو" هم به دیوار خیره شده.)
از این به بعدشو اگه کسی از دوستان زحمت بکشه، کات کنه و اینجا بذاره، بی نهایت ممنونش می شم.
حتماً لطفاً با زیرنویس باشه؛ چون، سوئدی بلد نیستم!
...................................
7. "صحرا" جون، از شما؛ بخاطر، عکس های بالا متشکرم. من هم این سریال و دوچرخه سواری های خانومه خوب یادمه.
Emiliano- تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
بهار (۱۳۶۴)
لینک اطلاعات فیلم :
http://www.sourehcinema.com/Title/Title.aspx?id=138109191257
.
.
.
فایل فیلم " بهار - ۱۳۶۴" (فیلم کامل در ۱ لینک - حجم کل ۸۵ مگابایت)
http://tinyurl.com/dypxvek
.
.
.
یاد خاطرات کودکی گرامی.
شاد و سلامت باشید.
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
[quote="sahra_7"]
قضیه گل سر هم بود که شک دارم مال این سریال باشه.یه گل سر صورتی.
این سریالو کمی یادمه.اما صحنه هایی تو ذهنمه که نمی دونم مال این سریاله یا فیلم و سریال دیگه.من تا جایی که یادم میاد یه دانش آموزش مادر مریضی داشت که کوفته برنجی درست کرد واسش.Negin 2 نوشته است:دوستان گرامی
1- فیلمهای خانوادگی ژاپنی قدیمی:
اکثر آن فیلمها سبک قدیم زندگی ژاپنی را نشان می دادند.خانمها در اثر کارکردن در کارخانه نخ ریسی مبتلا به سل می شدند، پدران ماهیگیری می کردند و بچه ها برای کار کردن از مادران و پدران جدا میشدند.اکثر درب خانه ها چوبی و کشویی بود و کیمونو پوشش همیشگی زنان و مردان بود.فکر میکنم برخی از این فیلمها همچون ریش قرمز یا هفت سامورایی از ساخته های آکیرو کورو ساوا باشد.ولی از کارگردان فیلمهای خانوادگی ژاپنی قدیمی اطلاعی ندارم. اگر بخواهیم از فیلمهای آن زمان کمی نزدیکتر بیابیم میرسیم به سریال زیبای معلم جزیره که از شبکه ۲ ساعت ۲۱ پخش می شد و داستان معلمی بود به نام هیساکو که سوار دوچرخه میشد و در روستایی تدریس میکرد که اهالی آن روستا مخالف تحصیل بچه ها بودند.دیدن فراز و نشیب هایی که این خانم معلم می پیمود و سرسختیی که برای رسیدن به هدف از خود نشان می داد حس اراده و شجاعت ما را تحریک می کرد.اگر دوستان از این سریال یا فیلمهای ژاپنی خانوادگی کلیپی دارند ممنون میشم اینجا به اشتراک بگذارند.2-
سریال انگلیسی دهکده کوچک
قضیه گل سر هم بود که شک دارم مال این سریال باشه.یه گل سر صورتی.
slevin(HAMID- تعداد پستها : 129
Join date : 2010-08-11
Age : 41
آدرس پستي : تهران
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
1. سلام.
2. تریلر "آیینه"؛ که، هر کی از ساعت دقیق پخشش از "آی فیلم" خبردار شد، لطفاً در اسرع وقت به همه بگه:
http://s1.picofile.com/file/7224120749/Ayeeneh_4_.rar.html
Emiliano- تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
امیر جان، تریلر" آیینه" بسیار شگفت انگیز بود.Emiliano نوشته است:
1. سلام.
2. تریلر "آیینه"؛ که، هر کی از ساعت دقیق پخشش از "آی فیلم" خبردار شد، لطفاً در اسرع وقت به همه بگه:
http://s1.picofile.com/file/7224120749/Ayeeneh_4_.rar.html
با دیدنش یک لحظه با خود فکر کردم که چقدر ما کودکان دیروز پیر شدیم،
انگار که قرنها از آن روزگاران گذشته.
سپاسگذارم.
سلامت باشی.
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
دوچرخه ی تابستانی و سفر جادویی
از سن هشت سالگی که صاحب اولین دوچرخه ی زندگی ام شده بودم و به برکت آن، راندنش را هم یاد گرفته بودم،
هیچ چیز لذت بخش تر و هیجان انگیز تر از آن برایم وجود نداشت. دو سال بعد یعنی زمانی که دیگر ده ساله شده بودم،
بخاطر کوچک شدن آن دوچرخه یا بهتر بگویم بزرگتر شدن من، از پدر درخواست کردم تا دوچرخه ی نویی برایم بخرد.
آغاز فصل تابستان بود و شاید بهمین خاطر چند روز بعد پدر با یک دوچرخه ی خاکسری رنگ،
ساخت شرکت وطنی " ایران دوچرخ " از سر کار به خانه آمد و گفت که آنرا از تعاونی اداره شان خریده است.
در نگاه اول با آنکه خیلی ذوق زده بودم، اما خیلی هم از آن خوشم نیامد چرا که پیدا بود تولید داخلی است
و به نسبت دوچرخه ی قبلی که ساخت یک کشور اروپایی بود و مادر از صحرای عربستان آورده بود،
بسیار اپتدایی بنظر میرسید و هنوز سوار نشده معلوم بود که خوش رکاب نیست. به هر حال از پدر تشکر کردم
و آنشب با شوق و ذوق دوچرخه سواری در روزهای پیش روی تابستانی بخواب رفتم.
صبح فردای آن روز به مغازه ی رنگ فروشی محل سری زدم و با پول تو جیبی هایی که مدتها جمعشان میکردم،
دو اسپری رنگ آبی خریدم و سپس به خانه آمدم و تا زمان ناهار با دقت کامل، دو - سه بار کل دوچرخه
و حتی چرخهایش را رنگ آبی زدم. ظاهر آن کاملن تغییر کرده بود و دیگر آن حس بد سلیقه ی خاکسری
و رنگ صنعتی وجود نداشت.
.
.
.
از فردای آنروز، کار و زندگی تابستانی ام شده بود گشت و گذار و دوچرخه سواری در کوچه پس کوچه های محله مان
که تازه یکسالی بود به آنجا اسباب کشی کرده بودیم. معمولن حوالی عصر که میشد، در جلوی بقالی محل نگه میداشتم،
یک بسته ی بزرگ چیپس آزادی میخریدم و سپس رکاب زنان و مزه کنان، دقایق شاد و بی دغدغه ی کودکی را
به غروبهای آخرین تابستان دهه شصت میرساندم.
منزل پدر بزرگم تقریبن یک کیلومتر با خانه ما فاصله داشت و از اینرو هر روز با دوچرخه به آنجا سری میزدم
و در صورت نیاز و تنها بودن مادر بزرگ، خریدهای جزیی شان را تا آنجا که باربند دوچرخه پذیرا بود،
انجام میدادم. یک روز بعد از ظهر، پس از خوردن نهار در خانه خودمان، طبق معمول سوار بر دوچرخه شدم
و تا خیابان اصلی که بین خانه ما و مادر بزرگ قرار داشت، در حال خوردن بستنی آلاسکایی که از سر کوچه
خریده بودم، آرام و سرخوش رکاب زدم. با رسیدن به خیابان اصلی، همانند همیشه که اول به سمت چپ نگاه میکردم
و هر گاه که ماشین ها فاصله شان تا من زیاد بود، خیابان را تا خط کشی سفید رنگ میانی آن با دوچرخه میرفتم
و سپس پس از توقف کوتاهی در آنجا و نبود ماشین در نزدیکی از سمت دیگر، ادامه ی عرض خیابان را
رکاب میزدم، دیدم که از فاصله ای دور، تنها یک ماشین که شبیه مرسدس بنز بود به سمت من میاید
و در سوی دیگر هم چون بعد از ظهر بود و خلوت، تا آنجا که چشم تا پیچ خیابان کار میکرد،
هیچ ماشینی به سمت من نمیامد.
.
.
.
فرصت خوبی بود تا بدون توقف، عرض خیابان را مستقیم رد کنم. پای راست را روی رکاب گذاشتم
و چون هنوز خوردن بستنی تمام نشده بود، تنها دست راستم به دسته ی دوچرخه بود. با کمی حرکت به جلو
فهمیدم که باید با دو دست گرفته به فرمان حرکت کنم. با عجله باقیمانده ی بستنی را خوردم و در حالی که
چوب آن هنوز در دستم بود، دسته ی چپ دوچرخه را گرفتم و بی هیچ نگاه دیگری به سمت چپ خیابان،
به جلو حرکت کردم!. دو یا سه ثانیه که گذشت، در جلوی چشمانم خط سفید رنگ وسط خیابان بود
و همینقدر فهمیدم که تا نیمه ی راه را آمده ام، در همین زمان چیزی شبیه صدای گوشخراش بوق ممتد ماشین،
آمیخته با صدای دلهره آور و فریاد جیغ مانند یک انسان، تمام گوش چپم را پر کرد، احساس کردم که
قلبم از جای همیشگی اش حرکت کرد و به پایین افتاد، دهانم خشک شده بود، انگار که آنرا
با شن سوزان صحرا پر کرده بودند و حرارتی که معلوم بود از یک جسم آهنی به اطراف پخش میشد،
کنار پای چپم را که در دمپایی بود می سوزاند.
.
.
.
بدون اینکه بدانم هستم یا نیستم، با حرکت چشمها به سمت چپ، ماشین مرسدس بنز طلایی رنگی را دیدم
که سپرش درست با قوزک پایم، کمتر از ده - پانزده سانتی متر فاصله داشت. راننده با چهره ای ویران
و صدایی که دیگر از شدت ترس و بدو بیراه گفتن به من، گرفته بود و خشمگین، در حالتی نیمه ایستاده - نیمه نشسته،
بین درب ماشین و صندلی اش قرار داشت. دستهایم بخاطر تپش زیاد قلب میلرزیدند و تنها با آخرین قدرتی
که در پاهایم داشتم، توانستم نیمه ی دوم عرض خیابان را بپیمایم و از آن لحظه ی مرگبار دور شوم.
هنوز هم با آنکه بیش از بیست سال از آن ماجرا میگذرد، ایمان دارم که آن سهل انگاری من
میتوانست به حادثه ای شوم تبدیل شود و اگر آن راننده ی نگون بخت به موقع ترمز نگرفته بود
و یا حتی اگر بجای آن ماشین خوش ساخت آلمانی، یک پیکان و یا ماشین دیگری در کار بود،
حتمن این خاطره یا بگونه ای دیگر نوشته میشد و یا اصلان هیچگاه نویسنده ی آن،
مجالی برای رسیدن به زمان حال و نگارش آن را پیدا نمیکرد!.
----------------------------------
دوستان گرامی، فیلم خوش ساخت و بسیار خاطره انگیز "سفر جادویی" تقدیم شما میگردد
که در سال ۱۳۶۹ بروی پرده ی سینماهای ایران رفت و بخاطر استقبال فراوان
از سوی مخاطب کودک و بزرگسال، با فروش ۲۸ میلیون تومان، دومین فیلم پرفروش سال گردید.
این فیلم همچنین در سال ۱۹۹۱ میلادی، برنده ی جایزه نقره،
از "دومین جشنواره بین المللی کودکان قاهره - مصر" نیز میگردد.
فایل فیلم "سفر جادویی - ۱۳۶۹" (فیلم کامل در ۲ لینک - حجم کل ۲۹۱ مگابایت)
بخش اول:
http://tinyurl.com/cavecqv
بخش دوم:
http://tinyurl.com/coz5t2e
.
.
.
یاد خاطرات کودکی گرامی.
شاد و سلامت باشید.
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
1. سلام.
2. قستی از "یه جیب پر پول":
http://s2.picofile.com/file/7226279137/Yek_Jibe_Por_Poul.rar.html
3. قدیمی و خاطره انگیز نیست؛ ولی، خیلی زود قدیمی و خاطره انگیز می شه!
4. دیدن این عکس ها از سریال ها هم خالی از لطف نیست:
5. "59" عزیز، خیلی خوشحالم که فایل های بسیار حقیر و ناقابل بنده مورد پسندتونه.
درسته. من اولین بار این پابه سن گذاشتن رو دو، سه سال پیش فهمیدم! با خواهرزاده م؛ که، متولد 68ه، داشتیم یه فیلم از "رضا عطاران" می دیدیم، بهش گفتم: ""ساعت خوش" یادته؟ سال 72"؟
اون هم گفت: "من اون سال 4 سالم بوده و یادم نمی یاد."
آقا، عجیب شکاف نسل ها رو دیدم!
6. یه بار دیگه با اون قلم عالیت و خاطره ی دوچرخه سواریت، قلب منو لرزوندی. آقا، این چه خاطره ای بود! واقعاً زیبا توصیف کرده بودی.
7. باز هم از تو، دوست خوبم، بخاطر "سفر جادویی" سپاسگزارم.
Emiliano- تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
تمام دوران كودكي منتظر ديدن اين صحنه ها بوديم:
من كه هنوزم تو چشم انتظارم
من كه هنوزم تو چشم انتظارم
Pardis- تعداد پستها : 2
Join date : 2011-12-24
Age : 42
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
فقط يكي از اين آرزوها (اونم به لطف بچه ديويد بكام) تحقق پيدا كرد. ايشالا خير ببينه. (بچه ديويد بكامو مي گم) لااقل نذاشت آرزو به دل بميريم.
منظوم كارتون ميگ ميگ هستش. بچه ديويد بكام از اينكه همش بجاي ميگ ميگ، گرگه بلا سرش ميودم، افسردگي گرفته بود، باباش هم عنايت فرموده كلي مايه داده تا يه نسخه ساختن كه توش ميگ ميگ كباب مي شه. واي كه چقد دلم خنك شد
منظوم كارتون ميگ ميگ هستش. بچه ديويد بكام از اينكه همش بجاي ميگ ميگ، گرگه بلا سرش ميودم، افسردگي گرفته بود، باباش هم عنايت فرموده كلي مايه داده تا يه نسخه ساختن كه توش ميگ ميگ كباب مي شه. واي كه چقد دلم خنك شد
Pardis- تعداد پستها : 2
Join date : 2011-12-24
Age : 42
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
لطف داری امیر جان،Emiliano نوشته است:
یه بار دیگه با اون قلم عالیت و خاطره ی دوچرخه سواریت، قلب منو لرزوندی. آقا، این چه خاطره ای بود! واقعاً زیبا توصیف کرده بودی.
7. باز هم از تو، دوست خوبم، بخاطر "سفر جادویی" سپاسگزارم.
بسیار خرسندم که مورد توجهت قرار گرفته.
سلامت باشی.
fazel1994- تعداد پستها : 83
Join date : 2011-03-05
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
فاضل جان خیلی ممنون که اسم این خطهای رنگی را گفتی.
باورت نمیشه، اما من از سن چهار سالگی که عاشق تلویزیون دیدن شدم تا همین الان،
یعنی ۲۷ سال در این فکر بودم که نام آن چیست و سرانجام به برکت شما، جواب گرفتم.
از امیر جان هم سپاسگذارم که سوال را مطرح کرد.
سلامت باشید دوستان.
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
sahra_7 نوشته است:Negin 2 نوشته است:دوستان گرامی
1- فیلمهای خانوادگی ژاپنی قدیمی:
اکثر آن فیلمها سبک قدیم زندگی ژاپنی را نشان می دادند.خانمها در اثر کارکردن در کارخانه نخ ریسی مبتلا به سل می شدند، پدران ماهیگیری می کردند و بچه ها برای کار کردن از مادران و پدران جدا میشدند.اکثر درب خانه ها چوبی و کشویی بود و کیمونو پوشش همیشگی زنان و مردان بود.فکر میکنم برخی از این فیلمها همچون ریش قرمز یا هفت سامورایی از ساخته های آکیرو کورو ساوا باشد.ولی از کارگردان فیلمهای خانوادگی ژاپنی قدیمی اطلاعی ندارم. اگر بخواهیم از فیلمهای آن زمان کمی نزدیکتر بیابیم میرسیم به سریال زیبای معلم جزیره که از شبکه ۲ ساعت ۲۱ پخش می شد و داستان معلمی بود به نام هیساکو که سوار دوچرخه میشد و در روستایی تدریس میکرد که اهالی آن روستا مخالف تحصیل بچه ها بودند.دیدن فراز و نشیب هایی که این خانم معلم می پیمود و سرسختیی که برای رسیدن به هدف از خود نشان می داد حس اراده و شجاعت ما را تحریک می کرد.اگر دوستان از این سریال یا فیلمهای ژاپنی خانوادگی کلیپی دارند ممنون میشم اینجا به اشتراک بگذارند.2-
سریال انگلیسی دهکده کوچک
[
نگین جان یه چیزای درهم برهمی از معلم جزیره یادم میاد. نمیدونم شایدم چند تا سریال رو با هم قاطی کرده باشم مرسی از یادآوریش.
با این چیزایی که گفتی تو جستجو هام به این رسیدم
Twenty-four eyes یا اسم اصلی niju shi no hitomi
عکساش به شدت برام آشناست و تقریبا یادم میاد. فکر کنم همین معلم جزیره باشه. اینجاییکه پاش شیکسته بود و با هم عکس گرفتن رو یادمه. فیلم سال 1954
چند تایی ویدئو هم تو ی و توپ! ازش پیدامیشه.
صحرای عزیز بسیار لطف کردی آره خودش بود .از دیدن قطعه هایی از فیلمش در یوتیوب بسیار خوشحال شدم.ممنونم از همکاریت.ظاهرا دوستان کم کار شده اند و کسی برای یافتن فیلمهای ژاپنی آن زمان چندان تلاشی نکرد.شاید هم برای دوستان موضوع جالبی نبوده اما من حس کردم چون در دهه 60 بخش اعظم فیلمهای سینمایی ایرانی یا ژاپنی بود قصد داشتم در این خصوص شفاف سازی شود.
Negin 2- تعداد پستها : 244
Join date : 2011-01-02
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
دوستان گرامی
همانطور که به خاطر دارید یکی از چهره هایی که بارها در تلویزیون دهه 60 به تصویر کشیده می شد مارگارت تاچر،نخست وزیر سابق انگلستان بود که برای ما چهره خوش آب و رنگ و خاطره انگیزی داشت.چندی پیش هالیوود اقدام به ساخت فیلم زندگی تاچر با بازی خانم مریل استریپ این بازیگر دوست داشتنی نمود.به همین منظور شما را به مطالعه مقاله ای در این خصوص دعوت می کنم.
بازی مریل استریپ در نقش مارگارت تاچر، نخستوزیر پیشین بریتانیا در فیلم سینمایی «بانوی آهنین» Iron lady با استقبال گرم منتقدان همراه شد. به گزارش بیبیسی، مریل استریپ روز ۱۴ نوامبر در لندن از پوستر «بانوی آهنین» رونمایی کرد و فیلم برای تعدادی از منتقدان به نمایش درآمد.
فیلم داستان زندگی مارگارت تاچر در روزهای پیری و خستگی است که به گذشته فکر میکند و اولین سالهای موفقیت خود در برهم زدن قراردادهای طبقاتی تا رسیدن به مقام نخست وزیری و سپس سقوط سیاسی در سال ۱۹۹۰ را به خاطر میآورد.
در «بانوی آهنین» مریل استریپ در نقش تاچر، جیم برودبنت در نقش دنیس تاچر، همسر مارگارت و ریچارد ای. گرانت و آنتونی هد در نقش جفری هو و مایکل هسلتین وزیرهای کابینه بازی کردهاند.
دوران نخستوزیری تاچر از سال ۱۹۷۹ تا ۱۹۹۰ دوران تغیرات اجتماعی و اقتصادی در بریتانیا است. تاچر پس از یک دوره طولانی اعتصاب که به «زمستان نارضایتی» معروف بود روی کار آمد. او به همراه دولت محافظهکارش دست به اصلاحات بسیاری زد تا دولت در برابر تورم و اتحادیهها زمین نخورد.
سیاستهای او موجب چنددستگی شد؛ بخشهای خدماتی با رشد ویژه روبرو و بسیاری صاحب خانه شدند، اما تولید سقوط کرد و نرخ بیکاری بالا رفت.
از استریپ به عنوان یکی از بختهای اصلی بخش بهترین بازیگر زن در جوایز اسکار ۲۰۱۲ یاد میشود. او دو بار برای فیلمهای «کریمر علیه کریمر» و «انتخاب سوفی» برنده اسکار شده و درمجموع با ۱۶ بار نامزدی اسکار رکورددار است.
فیلم «بانوی آهنین» از ۳۰ بطور محدود در آمریکای شمالی اکران میشود تا بتواند در گردونه نامزدهای اسکار رقابت کند.
کوین ماهر، منتقد تایمز درمورد فیلم نوشت: «استریپ زن درون این شخصیت کاریکاتوری را پیدا کرده است.»
دیوید گریتن، منتقد تلگراف هم درمورد «بانوی آهنین» نوشت: «جوایز به سمت استریپ روانه میشوند؛ درخشندگی او تمام فیلم را تحتالشعاع قرار میدهد.» زان بروکس، منتقد گاردین درمورد استریپ گفت: «بازی او خیرهکننده است و بدون نقص» ولی افزود: «اما به نظر میرسد استریپ تنها سلاح این فیلم است که برای لحظاتی احمقانه و بیمعنی میشود.» فیلمنامه «بانوی آهنین» را ابی مورگان، فیلمنامهنویس «قاچاق انسان» نوشته که متن سریال سیاسی-اقتصادی «ساعت» را هم برای بیبیسی نوشته است. فیلم را فیلیدا لوید، کارگردان «ماما میا!» کارگردانی کرده است. باز بمیگبوی، منتقد دیلیمیل نیز از بازی «استریپ» تعریف کرد و نوشت: «فقط بازیگری در حد واندازه استریپ میتواند تاچر واقعی را روی پرده سینما به تصویر بکشد. بازی او در حد بسیار عالی است، آنچنان که نقطه عطفی در معیارهای بازیگری است.»
ترجمه: حسین عیدیزاده از سایت آفتاب
عکسهای این بانوی خوش آب و رنگ انگلیسی که جزیی از خاطرات تصویری کودکی ماست.
انتخاب هوشمندانه مریل استریپ به منظور ایفای این نقش.
همانطور که به خاطر دارید یکی از چهره هایی که بارها در تلویزیون دهه 60 به تصویر کشیده می شد مارگارت تاچر،نخست وزیر سابق انگلستان بود که برای ما چهره خوش آب و رنگ و خاطره انگیزی داشت.چندی پیش هالیوود اقدام به ساخت فیلم زندگی تاچر با بازی خانم مریل استریپ این بازیگر دوست داشتنی نمود.به همین منظور شما را به مطالعه مقاله ای در این خصوص دعوت می کنم.
بازی مریل استریپ در نقش مارگارت تاچر، نخستوزیر پیشین بریتانیا در فیلم سینمایی «بانوی آهنین» Iron lady با استقبال گرم منتقدان همراه شد. به گزارش بیبیسی، مریل استریپ روز ۱۴ نوامبر در لندن از پوستر «بانوی آهنین» رونمایی کرد و فیلم برای تعدادی از منتقدان به نمایش درآمد.
فیلم داستان زندگی مارگارت تاچر در روزهای پیری و خستگی است که به گذشته فکر میکند و اولین سالهای موفقیت خود در برهم زدن قراردادهای طبقاتی تا رسیدن به مقام نخست وزیری و سپس سقوط سیاسی در سال ۱۹۹۰ را به خاطر میآورد.
در «بانوی آهنین» مریل استریپ در نقش تاچر، جیم برودبنت در نقش دنیس تاچر، همسر مارگارت و ریچارد ای. گرانت و آنتونی هد در نقش جفری هو و مایکل هسلتین وزیرهای کابینه بازی کردهاند.
دوران نخستوزیری تاچر از سال ۱۹۷۹ تا ۱۹۹۰ دوران تغیرات اجتماعی و اقتصادی در بریتانیا است. تاچر پس از یک دوره طولانی اعتصاب که به «زمستان نارضایتی» معروف بود روی کار آمد. او به همراه دولت محافظهکارش دست به اصلاحات بسیاری زد تا دولت در برابر تورم و اتحادیهها زمین نخورد.
سیاستهای او موجب چنددستگی شد؛ بخشهای خدماتی با رشد ویژه روبرو و بسیاری صاحب خانه شدند، اما تولید سقوط کرد و نرخ بیکاری بالا رفت.
از استریپ به عنوان یکی از بختهای اصلی بخش بهترین بازیگر زن در جوایز اسکار ۲۰۱۲ یاد میشود. او دو بار برای فیلمهای «کریمر علیه کریمر» و «انتخاب سوفی» برنده اسکار شده و درمجموع با ۱۶ بار نامزدی اسکار رکورددار است.
فیلم «بانوی آهنین» از ۳۰ بطور محدود در آمریکای شمالی اکران میشود تا بتواند در گردونه نامزدهای اسکار رقابت کند.
کوین ماهر، منتقد تایمز درمورد فیلم نوشت: «استریپ زن درون این شخصیت کاریکاتوری را پیدا کرده است.»
دیوید گریتن، منتقد تلگراف هم درمورد «بانوی آهنین» نوشت: «جوایز به سمت استریپ روانه میشوند؛ درخشندگی او تمام فیلم را تحتالشعاع قرار میدهد.» زان بروکس، منتقد گاردین درمورد استریپ گفت: «بازی او خیرهکننده است و بدون نقص» ولی افزود: «اما به نظر میرسد استریپ تنها سلاح این فیلم است که برای لحظاتی احمقانه و بیمعنی میشود.» فیلمنامه «بانوی آهنین» را ابی مورگان، فیلمنامهنویس «قاچاق انسان» نوشته که متن سریال سیاسی-اقتصادی «ساعت» را هم برای بیبیسی نوشته است. فیلم را فیلیدا لوید، کارگردان «ماما میا!» کارگردانی کرده است. باز بمیگبوی، منتقد دیلیمیل نیز از بازی «استریپ» تعریف کرد و نوشت: «فقط بازیگری در حد واندازه استریپ میتواند تاچر واقعی را روی پرده سینما به تصویر بکشد. بازی او در حد بسیار عالی است، آنچنان که نقطه عطفی در معیارهای بازیگری است.»
ترجمه: حسین عیدیزاده از سایت آفتاب
عکسهای این بانوی خوش آب و رنگ انگلیسی که جزیی از خاطرات تصویری کودکی ماست.
انتخاب هوشمندانه مریل استریپ به منظور ایفای این نقش.
Negin 2- تعداد پستها : 244
Join date : 2011-01-02
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
1. شمارش معکوس قبل از فیلم های سینمایی:
http://s2.picofile.com/file/7230828602/Countdown.mp4.html
2. شب های برره
http://s2.picofile.com/file/7230822575/Shabhaye_Barareh_7_.mp4.html
http://s1.picofile.com/file/7230825264/Shabhaye_Barareh_10_.mp4.html
http://s2.picofile.com/file/7230825799/Shabhaye_Barareh_11_.mp4.html
http://s2.picofile.com/file/7230826662/Shabhaye_Barareh_24_.mp4.html
http://s1.picofile.com/file/7230827739/Shabhaye_Barareh_25_.mp4.html
http://s2.picofile.com/file/7230828274/Shabhaye_Barareh_33_.mp4.html
3. احسن "فاضل" جان. خودشه!
Emiliano- تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
[quote="slevin(HAMID"]
منم یه چیز محوی ازش یادم میاد
[quote="Negin 2"]
خواهش میکنم پس خودش بود. من هنوز فیلماشو تو یو توب ندیدم. منم فکر میکردم شاید چند تا سریال رو با هم قاطی کردم. در مورد یه سری از فیلمای ژاپنی تو صفحه های اول همین تاپیک در موردشون صحبت شده. یه سری که بیشتر فیلمای سامورایی و رزمی بود یه سری هم تم خانوادگی داشت. من خانوادگیاشو بیشتر دوست داشتم. ولی واقعا این سریالای ژاپنی هم جزئ از خاطراتمون شدن و خیلیم ما رو با فرهنگ و سنتهای ژاپنی آشنا کرد البته بغیر از سریالا کارتونای ژاپنی هم که جای خودشو داشت. اون احترامی که تو برخورد با همدیگه داشتن دوست داشتنی بود. کلا فرهنگ خاص و جالبیه. مثلا اونموقع که اوشین یا هانیکو میداد چقدر در عالم بچگی دوست داشتم با اون چوبای غذاخوری مثلا برنج بخورم! یا مثلا چقدر سوپ ترب و تربچه میخوردن! البته هیچوقت اینو رغبت نکردم امتحان کنم!
خب نگین جان اگر چیز دیگه ای هم یادت میاد یه سرنخ بده شاید پیدا شد. من این سریال معلم رو با همون اسم هیساکو که گفته بودی پیدا کردم. چقدر خوب یادت بود!
من یه سری تلویزیونی هم یادمه که چند تا داستان مختلف داشت البته داستاناشو یادم نیست ولی تا جاییکه یادمه تو چند تا داستانش همون بازیگر نقش بابای جون و هوتارو تو از سرزمین شمالی بازی میکرد.چند سال پیش هم دوباره یادمه شبکه 4 پخشش میکرد.
sahra_7 نوشته است:این سریالو کمی یادمه.اما صحنه هایی تو ذهنمه که نمی دونم مال این سریاله یا فیلم و سریال دیگه.من تا جایی که یادم میاد یه دانش آموزش مادر مریضی داشت که کوفته برنجی درست کرد واسش.Negin 2 نوشته است:[color=darkblue]دوستان
قضیه گل سر هم بود که شک دارم مال این سریال باشه.یه گل سر صورتی.
منم یه چیز محوی ازش یادم میاد
[quote="Negin 2"]
sahra_7 نوشته است:Negin 2 نوشته است:[size=18]دوستان گرامی
1- فیلمهای خانوادگی ژاپنی قدیمی:
[
نگین جان یه چیزای درهم برهمی از معلم جزیره یادم میاد. نمیدونم شایدم چند تا سریال رو با هم قاطی کرده باشم مرسی از یادآوریش.
با این چیزایی که گفتی تو جستجو هام به این رسیدم
Twenty-four eyes یا اسم اصلی niju shi no hitomi
عکساش به شدت برام آشناست و تقریبا یادم میاد. فکر کنم همین معلم جزیره باشه. اینجاییکه پاش شیکسته بود و با هم عکس گرفتن رو یادمه. فیلم سال 1954
چند تایی ویدئو هم تو ی و توپ! ازش پیدامیشه.
صحرای عزیز بسیار لطف کردی آره خودش بود .از دیدن قطعه هایی از فیلمش در یوتیوب بسیار خوشحال شدم.ممنونم از همکاریت.ظاهرا دوستان کم کار شده اند و کسی برای یافتن فیلمهای ژاپنی آن زمان چندان تلاشی نکرد.شاید هم برای دوستان موضوع جالبی نبوده اما من حس کردم چون در دهه 60 بخش اعظم فیلمهای سینمایی ایرانی یا ژاپنی بود قصد داشتم در این خصوص شفاف سازی شود.
خواهش میکنم پس خودش بود. من هنوز فیلماشو تو یو توب ندیدم. منم فکر میکردم شاید چند تا سریال رو با هم قاطی کردم. در مورد یه سری از فیلمای ژاپنی تو صفحه های اول همین تاپیک در موردشون صحبت شده. یه سری که بیشتر فیلمای سامورایی و رزمی بود یه سری هم تم خانوادگی داشت. من خانوادگیاشو بیشتر دوست داشتم. ولی واقعا این سریالای ژاپنی هم جزئ از خاطراتمون شدن و خیلیم ما رو با فرهنگ و سنتهای ژاپنی آشنا کرد البته بغیر از سریالا کارتونای ژاپنی هم که جای خودشو داشت. اون احترامی که تو برخورد با همدیگه داشتن دوست داشتنی بود. کلا فرهنگ خاص و جالبیه. مثلا اونموقع که اوشین یا هانیکو میداد چقدر در عالم بچگی دوست داشتم با اون چوبای غذاخوری مثلا برنج بخورم! یا مثلا چقدر سوپ ترب و تربچه میخوردن! البته هیچوقت اینو رغبت نکردم امتحان کنم!
خب نگین جان اگر چیز دیگه ای هم یادت میاد یه سرنخ بده شاید پیدا شد. من این سریال معلم رو با همون اسم هیساکو که گفته بودی پیدا کردم. چقدر خوب یادت بود!
من یه سری تلویزیونی هم یادمه که چند تا داستان مختلف داشت البته داستاناشو یادم نیست ولی تا جاییکه یادمه تو چند تا داستانش همون بازیگر نقش بابای جون و هوتارو تو از سرزمین شمالی بازی میکرد.چند سال پیش هم دوباره یادمه شبکه 4 پخشش میکرد.
sahra_7- تعداد پستها : 164
Join date : 2010-09-22
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
سلام به همه دوستان . اول از همه عذرخواهي ميكنم از همه دوستان فعال كه متاسفانه به اندازه اونا فعال نيستم و فقط نظاره گرم . دوم اينكه اين ماه شعله 35 ساله شد . به همين مناسبت عكسهاي رو از اين شاهكار سينماي هند آماده كردم كه ديدنشون خالي از لطف نيست :
پوستر فيلم :
و عكسها :
جناب درمندرا به نقش ويرو با صداي چنگيز جليلوند
و در ميانسالي :
ايشون رو هم كه همه ميشناسيد . آقاي آميتاب پچن با صداي بهروز به نژاد ( در فيلم فرياد زير آب دوست داريوش بود و همسر فرزانه تاييدي هم هست )
جبار سينگ يا مرحوم امجد خان با صداي اكبر زنجانپور ( نميدونم ديگه چرا دوبله كار نكرد ؟؟؟ )
ودر نمايي متفاوت:
خانم بسنتي يا هيما ماليني در ميانسالي با صداي بانو مهين نثري ( كه ايشونم فقط تو راديو كار نمايشي ميكنن و نميدونم چرا دوبله رو ترك كرد ؟؟؟ )
و بالاخره جناب تاكور يا سانجيو كمار با صداي استاد ابوالحسن تهامي نژاد كه مدير دوبلاژ اين كار هم بودن :
دست آخر همگي در پشت صحنه :
اميدوارم كه خوشتون اومده باشه . من كه خيلي اين فيلمو دوست دارم بخصوص با دوبله جاودانش . اين پستو تقديم ميكنم به SMAM , EMILIANO عزيز به ياد روزهاي خوشي كه در فرم IRAN-DUBBING داشتيم . بدرود
پوستر فيلم :
و عكسها :
جناب درمندرا به نقش ويرو با صداي چنگيز جليلوند
و در ميانسالي :
ايشون رو هم كه همه ميشناسيد . آقاي آميتاب پچن با صداي بهروز به نژاد ( در فيلم فرياد زير آب دوست داريوش بود و همسر فرزانه تاييدي هم هست )
جبار سينگ يا مرحوم امجد خان با صداي اكبر زنجانپور ( نميدونم ديگه چرا دوبله كار نكرد ؟؟؟ )
ودر نمايي متفاوت:
خانم بسنتي يا هيما ماليني در ميانسالي با صداي بانو مهين نثري ( كه ايشونم فقط تو راديو كار نمايشي ميكنن و نميدونم چرا دوبله رو ترك كرد ؟؟؟ )
و بالاخره جناب تاكور يا سانجيو كمار با صداي استاد ابوالحسن تهامي نژاد كه مدير دوبلاژ اين كار هم بودن :
دست آخر همگي در پشت صحنه :
اميدوارم كه خوشتون اومده باشه . من كه خيلي اين فيلمو دوست دارم بخصوص با دوبله جاودانش . اين پستو تقديم ميكنم به SMAM , EMILIANO عزيز به ياد روزهاي خوشي كه در فرم IRAN-DUBBING داشتيم . بدرود
faridonline- تعداد پستها : 64
Join date : 2009-09-21
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
1. سر نخ
2. خانه ی سبز
3. "عرفان" عزیز، بنده تعدادی پوستر در صفحات پیشین آپلود کرده م؛ اما، بی اغراق می گم، لذتی که از دیدن این پوسترهای روزنامه های "کیهان" و "اطلاعات" قدیمی و به لطف شما می برم، از اون ها نمی برم. اصلاً این ها یه چیز دیگه ن. حتا همون قیچی کردناشون و چسبای کنارشون برام خیلی خاطره ان. واقعاً برای بار دیگه ازت متشکرم و این سبک بی نظیرت ("ادامه دارد") به آدم امید می ده. زنده باشی، دوست خوبم.
4. "فرید" عزیز، عکس ها و اطلاعات عالی بود، دوست خوبم. امشب، 13 دی، هم ساعت 23 قراره شبکه ی نماش "شعله ی 2" رو بده؛ همون که، خیلی امروزیه و "آمیتا بچن" شده "جبار سینگ". شاید بشینم باز ببینمش؛ هرچند، "شعله" نمی شه.
Emiliano- تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
تنها در خانه
پاییز سال ۱۳۷۳ خورشیدی بود که پس از ماه ها و شاید بهتر بگویم سالها خواهش و التماس،
دستگاه جادویی و تکرار ناشدنی پخش فیلمهای "وی اچ اس" به خانه ی ما راه یافت. تا قبل از آن
و بویژه از سالهای پایانی جنگ که سختگیری های اجتماعی حتی منجر به پلمپ شدن مغازه های
تعمیر و فروش دستگاههای ویدیو نیز میشدند، دارا بودن این پدیده ی امید بخش در خانه و نگاه کردن
به این یگانه همدم دستگاه تلویزیون در آن روزگاران، برایم همانند آرزویی دست نیافتنی بود.
روزهای تعطیل زیادی را در سالهای پایانی دهه شصت بخاطر دارم که منزل عموی بزرگم
که چند سال پیش عمرش را به شما داد مهمان بودیم و پس از صرف نهار و بقول معروف
گل کردن صحبت بزرگترها، با اشاره ی پسر عموها که چندین سال از من بزرگتر بودند،
به طبقه ی دوم خانه شان میرفتیم و آنجا بود که هر بار و با دیدن دو - سه دستگاه ویدیو
و نوارهای کوچک و بزرگ در اطرافشان، همچو پرنده ای رها شده از قفس،
در پوست خود نمی گنجیدم و انگار که سفینه ای فضایی را از نزدیک به چشم خود میدیدم.
پسر عموهایم بخاطر شرایط مالی و آزادی فردی بسیار بهتر و بیشتری که نسبت به خانواده ی ما
و شخص من داشتند، از نگاه اجتماع سنتی و دوگانه پرست آنروز، جوانانی "سوسول" بشمار میامدند.
پنجشنبه ها به پیست اسکی دیزین میرفتند، در پارتی های مختلف شرکت میکردند،
بهترین عینک های دودی آنزمان را بچشم میزدند و .... اما آنچه که برای من از جانب ایشان مهم بود،
داشتن و تبادل فیلمهای امریکایی روز دنیا بود که هر بار در طبقه دوم خانه شان و به برکت دستگاه ویدیو
آنها را نگاه میکردیم. فیلمهایی همانند "راکی"، "رمبو" و ... که حال بازیگر آنها، دیگر تصویری چاپ شده
به روی عکس برگردان از بسته ی آدمس و یا پوستری وارداتی نبود، بلکه جان داشت و حرکت میکرد!.
.
.
.
سرانجام در پاییز سال ۱۳۷۳ و درست یکسال پس از تاسیس "موسسه رسانه های تصویری"
و شروع بکار کردن ویدیو کلوپهای وطنی، مجوز خرید دستگاه ویدیو از جانب مادر صادر شد.
تازه به کلاس اول دبیرستان رفته بودم و معمولن پنجشنبه ها که دبیرستان زودتر تعطیل میشد،
در راه بازگشت به خانه از ویدیو کلوپ محل، سه - چهار نوار فیلم میگرفتم و شبهای جمعه
تا پاسی از شب آنها را نگاه میکردم. حتی برای اینکه صدای تلویزیون و شب زنده داری هایم،
منجر به اعتراض مادر و گفتن بیش از حد این جمله که : "خرید ویدیو اشتباه بود!" نگردند،
گوشی هدفون جانانه ای که سیم نسبتن بلندی داشت خریده بودم و بدین ترتیب بود
که پنجشنبه شب های پاییزی سال هفتاد و سه، لمیده بر روی زمین در جلوی تلویزیون،
با سری گذاشته بر بالش و پاهایی بر روی "فن کویل" کنار تلویزیون، همراه با دیدن
فیلمهای مختلف ایرانی و خارجی موجود در ویدیو کلوپها، برایم به یکی از خاطره انگیزترین
پاییزهای زندگی تبدیل شد.
.
.
.
با یکی از بچه های کلاس که همان سال در دبیرستان آشنا شده بودم، بخاطر علاقه ی مشترکمان
به فیلم دیدن و بررسی آنها در زنگ های تفریح، تبادل فیلم داشتیم و معمولن صبح شنبه که میشد،
کیف هایمان سنگین تر از روزهای دیگر بود. روزی از روزهای زمستان سال ۱۳۷۳خورشیدی
و آغاز سال نوی میلادی، درست ۱۷ سال پیش در چنین روزی، همانند سالهای قبلش که همیشه
جشن کریسمس و سال نوی میلادی با بارش برف در تهران شروع میشد و انگار که این
خود هدیه ای بود از جانب "بابا نوئل" به تمام دانش آموزان، بخاطر بارش سنگین برف،
مدارس مناطق شمالی تهران در تمام پایه ها، دو - سه روز تعطیل اعلام شده بودند.
با همکلاسی ام تماسی تلفنی داشتم و قرار شد که برای تبادل چند فیلم تازه، به منزلشان بروم.
در این چند ماه دوستی، برایم تعریف کرده بود که تا ۸ سال پیش از این در امریکا زندگی میکرده
و تابستان همان سال بخاطر اختلافات و جدایی خانوادگی، همراه با مادر و برادرش به ایران بازگشته اند
اما در مدت چند ماه زندگی در اینجا، با آنکه از رفاه خوبی برخوردار بودند، همچنان بیاد زندگی در آنجاست
و آرزوی بازگشت به آمریکا را دارد.
در آن برف سنگین، به عشق گرفتن و دیدن فیلمهایی جدید در آن دو - سه روز تعطیلی آنهم با خیالی راحت،
به هر زحمتی که بود خود را سرانجام به خانه شان رساندم و زنگ آپارتمان را زدم. همکلاسی ام
مرا به داخل خانه دعوت کرد. ساختمان شیک و مجللی داشتند. با رسیدن به جلوی آپارتمانشان،
مادر و برادرش نیز به استقبالم آمدند و مرا به داخل دعوت کردند. اتاق شخصی همکلاسی،
پر بود از پوسترها و بروشورهایی که مربوط به مکانهای دیدنی آمریکا میشدند و از همه مهمتر
پارک تفریحی "دیزنیلند" در میان عکس ها و تصویرهای اغوا کننده، جایگاهی ویژه داشت.
پس از نوشیدن یک فنجان قهوه و کمی گفتگو، تصمیم به رفتن گرفتم و اینجا بود که همکلاسی،
فیلمی به من داد که به گفته ی او همانندش را هیچ وقت ندیده ام. با عجله خود را به خانه رساندم
و نهار خورده - نخورده، فیلم را به داخل دستگاه ویدیو گذاشتم و انگار که به دنیای دیگری پرواز کردم.
هنوز هم با گذشت ۱۷ سال از آن روز و دیدن این دو فیلم جذاب و همیشه نوگرایانه بیش از پنجاه بار،
بازهم نگاه کردن به آنها، شوقی کودکانه و شوری نوجوانانه در وجودم بیدار میسازد.
----------------------------------
فیلم دو قسمتی "تنها در خانه" ساخت کارگردان مشهور هالیوود "کریس کلمبوس" میباشد
که در سال ۱۹۵۸ میلادی در ایالت پنسیلوانیا - امریکا بدنیا آمد. وی دارای تبار چک
و ایتالیایی نیز میباشد. در سال ۱۹۹۰ میلادی، قمست اول از "تنها در خانه" با بودجه ای
برابر با ۱۸ میلیون دلار آمریکا توسط او و گروهش ساخته شد و در ۱۰ نوامبر همان سال
به روی پرده سینماهای امریکا و جهان رفت . فیلمی کمدی با ساختاری فانتزی
و یا بهتر بگوییم جادویی که در زمان خود بیش از ۴۷۶ میلیون دلار در گیشه ی سینماها
فروخت و دو سال بعد یعنی در ۱۴ نوامبر سال ۱۹۹۲، قسمت دوم آن با نام :
"تنها در خانه ۲: گمگشته در نیویورک" با بودجه ای برابر با ۲۰ میلیون دلار
توسط همان گروه و بازیگرانش ساخته و پخش گردید و موفقیت قسمت اول
را با فروش بیش از ۳۵۸ میلیون دلار، تکرار کرد.
در سالهای ۱۹۹۷و ۲۰۰۲ میلادی، قسمت های سوم و چهارم "تنها در خانه"
توسط کارگردانانی دیگر و گروه های فیلمسازی کاملن متفاوتی، به ترتیب برای سینما و تلویزیون
در امریکا ساخته شدند که در مقایسه با دو قسمت اول ساخته شده توسط "کریس کلمبوس"،
هیچ حرفی برای گفتن ندارند و ساختار آنها بسیار سست مینماید. هر چند که شاید به خودی خود
و در صورت نبود آن دو قسمت قوی و بی همتا، میتوانستند جلوه ای بیشتر نمایند.
در کارنامه ی "کریس کلمبوس" بجز دو فیلم "تنها در خانه"، فیلمهای درخشان دیگری همچون :
"خانم داوت فایر- ۱۹۹۳" و "هری پاتر و سنگ جادویی - ۲۰۰۱" و بسیاری فیلمهای دیگر
در مقام کارگردان و تهیه کننده بچشم میخورد.
----------------------------------
بازیگران دو فیلم "تنها در خانه" پس از گذشت ۲۱ سال
----------------------------------
نظر دوستان گرامی را به دیدن تریلر های رسمی از دو فیلم جادوان - "تنها در خانه" جلب میکنم
که دیدنشان برای هزارمین بار نیز جذاب میباشد. انگار که این دو فیلم را بتازگی ساخته اند
و گذر ۲۰ ساله ی زمان، هیچگاه رد پایی از کهنگی برآنها نمی نهد. نکته ی جالب توجه اینکه
در تریلر اولین فیلم "تنها در خانه" (در دقیقه ۰۱:۰۱)، سکانس فروشگاه و خرید کردن "کوین"،
ظاهرن در اپتدا به گونه ی دیگری بوده و سپس تا زمان اکران عمومی در سینماها و یا قبل از
پخش نوار وی اچ اس فیلم در سال ۱۹۹۱، با کمی تغییر در سناریو و گرفتن مجدد سکانس
همراه گشته که البته این تغییر، نشان از درایت کارگردان و فیلمنامه نویس و همچنین شناخت کافی
و روانشناسانه ی ایشان از دنیای بچه ها و ایجاد کنترل و برخورد مناسب با مسایل کودک،
بدور از هیچگونه زور گویی و لحن خشونت آمیز نیز میباشد.
تریلر فیلم "تنها در خانه - ۱۹۹۰"
http://s2.picofile.com/file/7234624294/Home_Alone_01_1990.avi.html
تریلر فیلم "تنها در خانه ۲: گمگشته در نیویورک - ۱۹۹۲"
http://s2.picofile.com/file/7234646127/Home_Alone_02_1992.avi.html
.
.
.
یاد خاطرات کودکی و نوجوانی گرامی.
شاد و سلامت باشید.
اين مطلب آخرين بار توسط 59 در الأحد يناير 08, 2012 7:01 pm ، و در مجموع 1 بار ويرايش شده است. (السبب : بارگذاری تصویرها در لینک جدید)
صفحه 31 از 40 • 1 ... 17 ... 30, 31, 32 ... 35 ... 40
مواضيع مماثلة
» فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
» فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
» برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
» آرشیو,کلکسیون و مجموعه ای ازکارتونها , فیلمها , سریالها , مستند وبرنامه های مختلف پخش شده ازتلویزیون
» کتابها , داستانها , نوار قصه ها و مجلات دوران کودکی(مصور - کاست و ...)
» فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
» برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
» آرشیو,کلکسیون و مجموعه ای ازکارتونها , فیلمها , سریالها , مستند وبرنامه های مختلف پخش شده ازتلویزیون
» کتابها , داستانها , نوار قصه ها و مجلات دوران کودکی(مصور - کاست و ...)
صفحه 31 از 40
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد