فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
+62
Ma.amin1992
ssaharee
najmak
Roozbeh_vb
Mohsensad
ahmad1300mo
Mihakralj
bahram13
Heidi
drajang
afsoon520
mehrnaz_sadeghi86
ars_53
Marcello
morteza3274
Pardis
Nexon
Ishpateka
mim-alef
erfan
Petsi
kazvash
naser58
arman
mahmood666
eideh
alirad
sahra_7
fazel1994
stalker
Negin 2
59
Roham
f222f
reza_c00lboy
hadish
nama
نگين
edo
sina
slevin(HAMID
آزاده
sooratak
mahyarshoze
amirarsalanroomi
ariangirl
siman1
ramin
kave
Amir56
siavash
PBook
S@M
Shervin
@p@d@n@
Emiliano
Indiana Jones
tisto
SMAM
faridonline
khatereh
babak
66 مشترك
صفحه 30 از 40
صفحه 30 از 40 • 1 ... 16 ... 29, 30, 31 ... 35 ... 40
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
1. سلام.
2. "نقره"؛ که، خاطره بازی می کرد، "خود نیز" جزو خاطره ها شد:
http://s2.picofile.com/file/7195262789/Noghreh_1_.rar.html
http://s1.picofile.com/file/7195266020/Noghreh_2_.rar.html
59 نوشته است:
امیر جان:
فایل تصویری از تله تاتر "سوزنبانان" بسیار شگفت انگیز بود.
سپاس فراوان دارم خدمتت.
سلامت باشی.[/size][/b]
[color=black][size=16].
[b]3. خواهش می کنم، دوست عزیزم. شرمنده، که کیفیت فیلم مادرش همین بود؛ که، دستم رسید.
Emiliano- تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
59 نوشته است:
سریال " داستانهای نوروز " (۱۳۷۹ - ۱۳۷۸)
در دو سال پایانی دهه ی هفتاد خورشیدی، روزهای آغازین سال و جشن نوروزی
با پخش سریالهای طنز گونه و خوش ساختی بکارگردانی بانو "مرضیه برومند"
همراه بود و از اینرو حال و هوای دیگری بخود میگرفت.
مرضیه برومند از جمله کارگردانان و نویسندگان انگشت شمار و خوشفکریست
که آشنایی کامل با سلیقه ی مخاطب تلویزیون دارد و همچنین هنر آراستن
و به نمایش کشیدن ادبیات داستانی در سبک " اجتماعی - فکاهی " را بخوبی میشناسد.
انتخاب سوژه های ساده و شرکت دادن طبقه ی عوام و بی آلایش جامعه در متن داستان
با خصوصیات مختلف رفتاری ایشان، از نکات بارز و بی همتای او در فیلمسازی میباشد.
نظر دوستان گرامی را به دیدن سه قسمت کامل از سریال تلویزیونی " داستانهای نوروز "
جلب میکنم که در روزهای نوروزی سال ۱۳۷۹، هر شب به روی آنتن شبکه ی اول سیما میرفت.
هر یک از قسمتها، دارای سوژه ای جذاب و جداگانه میباشد و انتخاب آنها به عنوان برگزیده ای
از کل سریال صورت گرفته است.
فایل ۳ قسمت از سریال " داستانهای نوروز - ۱۳۷۹ " (فایل فشرده کامل در ۱ لینک - حجم کل ۱۴۱ مگابایت)
http://www.mediafire.com/?mutqyet8oiapz0f
.
.
.
شاد و سلامت باشید.
جناب 59 عزيز
با سلام و تشكر از فايل مربوط به داستانهاي نوروز
خدمتتان عرض كنم كه در عيد نوروز همان سال يا سال بعداز آن ، سريالي از تلويزيون پخش ميشد كه با توجه به نزديكي ايام محرم به عيد نوروز ، حال و هواي محرم را داشت و قسمتهاي آن كه بصورت اپيزود پخش ميگرديد با وجود مستقل بودن داستان ولي در يك موضوع مشترك بود و آن برنده شدن سفر كربلا براي دارندگان حساب قرض الحسنه بانكي بود ، خوب است كه يادآوري كنم كه يكي از داستانها كه دوقسمتي بود مربوط به برنده شدن حساب بانكي مادري بود كه به تازگي فوت كرده بود و قرار بود پسرش بجاي آن به سفر برود با اين شرط كه پسر بايد يا متاهل باشد و يا يكي از امتياز ها را به ديگران واگذار كند كه نقش پسر را زنده ياد خسرو خان شكيبايي ( روحش شاد) بازي ميكرد و با خواهرش و يكي از اقوامش كه خانم مهرانه مهين ترابي نقشش را بازي ميكرد مدام به خواستگاري ميرفتند ، اين دو نفر كه چند سال قبلش بازي درخشاني در سريال خانه سبز داشتند در اين سريال نيز درخشيدند كه اميدوارم سركار خانم مهين ترابي همواره سالم باشند و سايه ايشان بر سر هنر اين مملكت مستدام باشاد..اميدوارم شما بخشهايي از اين سريال را دراختيار داشته باشيد .
ارادتمند
kazvash
90/09/06
kazvash- تعداد پستها : 60
Join date : 2011-06-26
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
سپاسگذارم از لطف شما،kazvash نوشته است:
جناب 59 عزيز
با سلام و تشكر از فايل مربوط به داستانهاي نوروز
خدمتتان عرض كنم كه در عيد نوروز همان سال يا سال بعداز آن ، سريالي از تلويزيون پخش ميشد كه با توجه به نزديكي ايام محرم به عيد نوروز ، حال و هواي محرم را داشت و قسمتهاي آن كه بصورت اپيزود پخش ميگرديد با وجود مستقل بودن داستان ولي در يك موضوع مشترك بود و آن برنده شدن سفر كربلا براي دارندگان حساب قرض الحسنه بانكي بود ، خوب است كه يادآوري كنم كه يكي از داستانها كه دوقسمتي بود مربوط به برنده شدن حساب بانكي مادري بود كه به تازگي فوت كرده بود و قرار بود پسرش بجاي آن به سفر برود با اين شرط كه پسر بايد يا متاهل باشد و يا يكي از امتياز ها را به ديگران واگذار كند كه نقش پسر را زنده ياد خسرو خان شكيبايي ( روحش شاد) بازي ميكرد و با خواهرش و يكي از اقوامش كه خانم مهرانه مهين ترابي نقشش را بازي ميكرد مدام به خواستگاري ميرفتند ، اين دو نفر كه چند سال قبلش بازي درخشاني در سريال خانه سبز داشتند در اين سريال نيز درخشيدند كه اميدوارم سركار خانم مهين ترابي همواره سالم باشند و سايه ايشان بر سر هنر اين مملكت مستدام باشاد..اميدوارم شما بخشهايي از اين سريال را دراختيار داشته باشيد .
ارادتمند
kazvash
90/09/06
بسیار خرسندم که مورد توجهتون قرار گرفته.
راستش این سریال که داستان آنرا تعریف کردید،
من ندیدم و هیچ آشنایی با آن ندارم.
سلامت باشید.
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
توضیح: دوستان گرامی،
اگر قبلن این فیلم را از فضای مجازی دریافت کرده اید،
با مشکل منطبق نبودن صدا با تصویر آن مواجه شده اید،
در فایل تصویری حاضر که تقدیم میگردد،
بخاطر جدا سازی صدا از تصویر و میکس دوباره ی آن،
مشکل یاد شده برطرف شده است.
با احترام.
۵۹.
------------------------
توبه نصوح (۱۳۶۱)
لینک اطلاعات فیلم :
http://www.sourehcinema.com/Title/Title.aspx?id=138109191202
.
.
.
فایل فیلم " توبه نصوح - ۱۳۶۱" (فیلم کامل در ۱ لینک - حجم کل ۹۹ مگابایت)
http://www.mediafire.com/?aye2bt2mx6j42g8
-------------------------
فیلم بعدی:
.
.
.
یاد خاطرات کودکی گرامی.
شاد و سلامت باشید.
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
شتابزده (۱۳۷۰)
لینک اطلاعات فیلم :
http://www.sourehcinema.com/Title/Title.aspx?id=138201101001
.
.
.
فایل فیلم " شتابزده - ۱۳۷۰" (فیلم کامل در ۱ لینک - حجم کل ۹۳ مگابایت)
http://www.mediafire.com/?q1gie7bzx34u77s
.
.
.
یاد خاطرات کودکی گرامی.
شاد و سلامت باشید.
Emiliano- تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
خانه عنكبوت (۱۳۶۲)
لینک اطلاعات فیلم :
http://www.sourehcinema.com/Title/Title.aspx?id=138201270001
.
.
.
فایل فیلم " خانه عنكبوت - ۱۳۶۲" (فیلم کامل در ۱ لینک - حجم کل ۱۰۳ مگابایت)
http://www.mediafire.com/?9pvgzefvxr13opf
.
.
.
یاد خاطرات کودکی گرامی.
شاد و سلامت باشید.
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
fazel1994 نوشته است:قسمت هایی از برنامه ساعت خوش تقدیم به همگی دوستان
http://www.mediafire.com/download.php?92rx93pozapsfb3
1. سلام.
2. در ادامه ی هدیه ی دوست خوبمون، "فاضل"، این هم کاری بسیار بسیار خاطره انگیز از "ساعت خوش":
http://s2.picofile.com/file/7199104943/Sa_ate_Khosh_2_.rar.html
.................................................
3. "59" عزیز؛ بخاطر، فیلم "خانه ی عنکبوت" ازت متشکرم، دوست خوبم.
یادمه این فیلمو اول بار یه جمعه، بعدازظهر پاییزی دیدم و کوچیک بودم و اون زمان برام ترسناک به نظر می یومد.
Emiliano- تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
خواهش میکنم امیر جان، نظر لطف هست.Emiliano نوشته است:
1. سلام.
2. در ادامه ی هدیه ی دوست خوبمون، "فاضل"، این هم کاری بسیار بسیار خاطره انگیز از "ساعت خوش":
http://s2.picofile.com/file/7199104943/Sa_ate_Khosh_2_.rar.html
.................................................
3. "59" عزیز؛ بخاطر، فیلم "خانه ی عنکبوت" ازت متشکرم، دوست خوبم.
یادمه این فیلمو اول بار یه جمعه، بعدازظهر پاییزی دیدم و کوچیک بودم و اون زمان برام ترسناک به نظر می یومد.
بسیار خرسندم که فیلمها یاد آور خاطرات گذشته هستند.
همچنین سپاسگذارم برای فایل تصویری از ساعت خوش.
براستی که با دیدنش، ساعتمان خوش میگردید هر پنجشنبه شب.
فیلم "خانه ی عنکبوت" صرفه نظر از بعضی شعارهای کلیشه ای اش،
در کل فیلم خوش ساختی هست.
راستش خیلی خیلی مشتاق دیدن دوباره و صد باره ی فیلمهای
" هيولای درون - ۱۳۶۲" و " سايه های غم - ۱۳۶۶" هستم.
سلامت باشی.
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
تيغ و ابريشم (۱۳۶۴)
لینک اطلاعات فیلم :
http://www.sourehcinema.com/Title/Title.aspx?id=138109191274
.
.
.
فایل فیلم " تيغ و ابريشم - ۱۳۶۴" (فیلم کامل در ۲ لینک - حجم کل ۲۷۸ مگابایت)
بخش اول:
http://www.mediafire.com/?8efzz4ydft8euql
بخش دوم:
http://www.mediafire.com/?icg86c3pjem3wi4
.
.
.
یاد خاطرات کودکی گرامی.
شاد و سلامت باشید.
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
1. سلام.
2. باز هم چند عکس خاطره انگیز دیگه از "ابن سینا"، "فقط به خاطر تو" و مجری ها:
59 نوشته است:خواهش میکنم امیر جان، نظر لطف هست.Emiliano نوشته است:
1. سلام.
2. در ادامه ی هدیه ی دوست خوبمون، "فاضل"، این هم کاری بسیار بسیار خاطره انگیز از "ساعت خوش":
http://s2.picofile.com/file/7199104943/Sa_ate_Khosh_2_.rar.html
.................................................
3. "59" عزیز؛ بخاطر، فیلم "خانه ی عنکبوت" ازت متشکرم، دوست خوبم.
یادمه این فیلمو اول بار یه جمعه، بعدازظهر پاییزی دیدم و کوچیک بودم و اون زمان برام ترسناک به نظر می یومد.
بسیار خرسندم که فیلمها یاد آور خاطرات گذشته هستند.
همچنین سپاسگذارم برای فایل تصویری از ساعت خوش.
براستی که با دیدنش، ساعتمان خوش میگردید هر پنجشنبه شب.
فیلم "خانه ی عنکبوت" صرفه نظر از بعضی شعارهای کلیشه ای اش،
در کل فیلم خوش ساختی هست.
راستش خیلی خیلی مشتاق دیدن دوباره و صد باره ی فیلمهای
" هيولای درون - ۱۳۶۲" و " سايه های غم - ۱۳۶۶" هستم.
سلامت باشی.
3. خواهش می کنم، "59" عزیز. من "هیولای درون" رو گمونم ندیده م؛ اما، "سایه های غم" رو خیلی دوس داشتم و زیبا بود. موسیقی قشنگی هم داشت.
Emiliano- تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
خاطره ی استخر و ملخ دریایی
در یکی از هفته های آخر اردیبهشت ماه سال ۱۳۷۱خورشیدی که کلاس اول راهنمایی را تمام میکردم،
از دفتر مدرسه اعلام کردند که بمناسبت نزدیک شدن به انتهای سال تحصیلی و برگزاری امتحانات ثلث سوم،
در طی سه هفته متوالی آینده، پنجشنبه ها بعد از تمام شدن زنگ آخر یعنی ساعت یک بعد از ظهر،
کل دانش آموزان به ترتیب پایه به استخر بزرگ ارتش واقع در خیابان پیروزی برده خواهند شد،
بهمراه داشتن رضایت نامه کتبی از پدر و مادر الزامیست و تغذیه هم بعهده خود دانش آموز میباشد.
عصر آنروز بعد از آمدن به خانه و کمی استراحت، موضوع را اول با مادر درمیان گذاشتم،
جواب مادر همانند همیشه این بود که من نمیدانم، باید از پدرت سوال کنی.
حدود ساعت هفت - هشت شب بود که پدر به خانه آمد و بعد از شستن دست و صورت
مشغول استراحت در جلوی تلویزیون شد. من که از قبل وسایل کار را آماده کرده بودم،
با یک کاغذ تمیز خط دار، کنده شده از یکی از دفترها که کناره ی قیچی شده و صاف آن
با طرف دیگرش برابری میکرد و یک عدد خودکار بیک آبی رنگ پیشش رفتم و موضوع را برایش تعریف کردم
و در همان حال کاغذ و خودکار را به او دادم. پدر با بی میلی نگاهی به آنها انداخت و گفت: "نوبت کلاس شما کیه؟"،
گفتم: "همین پنجشنبه، کلاس ما و دو کلاس دیگه ی اول راهنمایی، همه بچه ها با هم هستیم،
با اتوبوس میریم خیابون پیروزی، محل قدیممون، بعدش استخر، خوش میگذره".
پدر کاغذ و خودکار را به آرامی روی فرش گذاشت و گفت: "نه، نمیشه، بعدان خودمون با هم میریم!".
دقیقن یادم نیست که آنشب سر شام و حتی تا قبل از خواب و روزهای بعدش تا فرارسیدن زمان استخر،
چند بار خواهش کنان با کاغذ و خودکار بدنبال پدر میرفتم از اتاق به آشپزخانه، از آنجا به حیاط خانه و ...
اما جواب او همان نه یی بود که بار اول شنیده بودم.
.
.
.
بالاخره روز پنجشنبه فرا رسید. زنگ آخر تمام شده بود که بچه ها شاد و خندان تنها صحبتشان
حرف استخر بود و دیگر هیچ. یکی از کیف اش ظرف درب دار نچندان کوچکی را بیرون آورده بود
همراه با یک کیسه کوچک نان لواش، تعریف از دست پخت مادرش میکرد و پز سالاد الویه اش را میداد،
دیگری اشاره به ساندویچ های چاق و چله ی سوسیسی داشت که دیگر تحمل نخوردنشان را نداشت،
یکی از بچه ها چند اسکناس بیست و پنجاه تومانی از جیبش درآورده بود و میگفت
که شنیده در بوفه ی آن استخر، همه جور خوردنی پیدا میشود و ....
در یک لحظه از لابلای صحبت های هوس انگیز بچه ها به خود آمدم و دیدم که تنها شاگرد کلاس
از بین این جمع ۱۵ - ۱۶ نفری که به استخر نمیرود من هستم و یکی دیگر از بچه ها که بخاطر سرماخوردگی
اصلان از صبحش به مدرسه نیامده بود!. کمی غصه خوردم، دوست داشتم گریه کنم و از همه بدتر
جواب این سوال که چرا پدر مخالف رفتن من هست در حالی که همه خواهند رفت، بیش از چند روز پیش آزارم میداد.
مدرسه راهنمایی ما یک مدرسه غیر انتفایی بود در یکی از کوچه های خیابان دروس. در اصل خانه ای بود
رها شده پس از سال ۵۷ که بدست صاحبان این مدرسه درآمده بود، خانه ای بزرگ که درب کوچکش
در یک کوچه بود و درب بزرگش در کوچه پایینی.
.
.
.
هنوز یکی دو دقیقه ای از خود خوری هایم نگذشته بود که با صدای ناظم به خود آمدم،
او که تا قبل از آن به دو کلاس دیگر پایه اول سر زده بود، گفت که اتوبوس در جلوی درب کوچک حاضر هست،
بچه ها وسایلشان را جمع کنند و بهمراه دو کلاس دیگر در حیاط کوچک مدرسه که درست کنار کلاس ما بود
صف ببندند که هر چه زودتر باید حرکت کرد، خیابان دروس کجا و پیروزی کجا!.
از کلاس بیرون آمدم و به سمت چپ که حیاط کوچک بود نگاه انداختم،
هر که را که از پایه ی اول میشناختم در آن ۴ - ۵ صف دیدم، پاهایم انگار نمیخواستند که به سمت راست بروند،
به سمت حیاط بزرگ و درب اصلی مدرسه، دربی که جلوی آن تا چند دقیقه دیگر میبایست
ماشین قرمز رنگ پیکان پدر انتظار مرا بکشد، استثنان امروز که قرار بود به خانه پدر بزرگ برویم.
خود را به آرامی به صف ها رساندم، بعضی از بچه ها رضایت نامه هایشان را از کیف درآورده بودند.
نوبت من که شد، نمیدانم که چرا به ناگاه لبخندی از شوق بر لبانم نشست،
شوقی که میگفت : "بالاخره من هم همانند همه هستم".
دقیقه ای نگذشته بود که خود را درون اتوبوس دیدم، نشسته در کنار همان همکلاسی سالاد الویه ای،
کسی از مربیان و ناظم، رضایت نامه ی نداشته ام را نخواسته بود!.
اتوبوس سرانجام براه افتاد و بهمراهش موجی از شادی و کف زدنهای بچه ها شروع شد.
بیاد ندارم که چه مدتی در راه بودیم، اما همین که نرده های آشنا و سبز رنگ محوطه بزرگ سازمان ارتش
واقع در خیابان پیروزی را دیدم، فهمیدم که دیگر رسیده ایم. در این زمان بود که برای اولین بار کمی بفکر فرو رفتم
بیاد پیکان قرمز رنگی افتادم که حالا دیگر مدتهاست که به انتظار بیرون آمدن من در جلوی مدرسه انتظار میکشد.
.
.
.
با هماهنگی معلم درس آمادگی دفاعی یمان که خود درجه دار ارتش بود و همه قرار و مدارها برای استفاده
از این استخر به برکت او انجام گرفته بود، اتوبوس بعد از توقفی کوتاه در جلوی درب اصلی سازمان ارتش،
بداخل محوطه وارد شد و اینبار ناظم تذکر داد که ما دیگر در محیط منضبط و قانونمند ارتش هستیم
و تا قبل از رفتن به بخش استخر، از سرو صدا و شلوغ کردن خودداری کنید.
بالاخره آرزوی چند روز گذشته ی من به واقعیت پیوسته بود و اکنون همراه با دیگر بچه ها
در رختکن استخر بودیم تا لباسها را درآورده، مایوها را بپوشیم و وارد آب شویم،
اما برای من که تنها وسیله ام همان کیف و دفتر و کتابهایم بود با کدام مایو؟.
چند دقیقه ای با بهانه هایی مختلف خود را سرگرم کردم تا بچه ها مایوهایشان را بپوشند
و از رختکن بیرون بروند. کمی در میان قفسه ها و کمدهای رختکن به اینور و آنور رفتم که ناگهان
بر روی میزی که آنطرفتر بود یک مایوی رها شده دیدم،
مایو هنوز خیس بود و اندازه ی یک پسر ۱۲ - ۱۳ ساله همانند من،
معلوم بود که قبل از ما گروهی دیگر از بچه ها آنجا بودند و حالا دیگر رفته اند
و یکی از آنها مایو اش را جا گذاشته!. با تردید مایو را بلند کردم، جایی برای درنگ نبود،
پیراهن و شلوارم را دراوردم و مایو را بر روی لباس زیر به تن کردم و به سمت دوش دویدم.
.
.
.
حدود پانزده - بیست دقیقه ای بود که بهمراه بچه ها و دیگر مسوولین مدرسه در آب بودیم،
یکی از مربیان پرورشی که کلان تعادل روحی درستی نداشت، کارش این بود که در یک زمان
سر دو تا از بچه ها را با دو دست بداخل آب فرو میبرد و نگه میداشت، این شوخی او بود و خود کیف میکرد!.
سرگرم آب تنی و شنا بودم که ناگهان از بلند گوهای استخر سرپوشیده اسم مرا صدا زدند، اول باورم نمیشد
اما با تکرار آن و اینکه هر چه زودتر باید از آب بیرون بیایم، لباس برتن کنم و به طرف درب اصلی بروم،
فهمیدم که ماجرا چیست. زود خود را به رختکن رساندم و اول آن مایو را درآورده
و بر روی همان میز فلزی که بود رهایش کردم و سپس بر تن خیس و بدتر از همه لباس زیر خیس،
لباسهایم را پوشیدم، کیف را برداشتم و به سمت درب اصلی براه افتادم.
خوب بیاد دارم که در آن بعد از ظهر گرم و قرمز رنگ اردوی بهشت فامی،
تصویرها همه و همه برایم سرخ بود،
ماشین پیکان قرمز رنگی که در آن نزدیکی انتظار مرا میکشید و مادر در صندلی جلویش نشسته بود،
برادر کوچکتر چهار ساله ای که با لباس راه راه و قرمز رنگش روی صندلی عقب ماشین ایستاده بود،
با دو دست کوچکی که زیر چونه اش گذاشته بود و پاک ترین نگاه ها را به من و خیابان می انداخت،
پدری که بیرون ماشین ایستاده بود و از نهایت خشم و دلواپسی چهره اش قرمز گشته بود و گداخته،
و سرانجام حرارت داغ آن سیلی آبداری که در جواب سلام کردن به صورتم نواخته شد،
رنگ قرمز را جلوی چشمانم آورد.
سالهاست که آن مدرسه راهنمایی به مکان دیگری رفته و جایش یک آپارتمان بزرگ چند طبقه
توسط صاحبش که سر انجام به ایران بازگشت و آنرا پس گرفت ساخته شده است.
و تنها این خاطرات ما هستند که با عبور چرخ های آتشین زمان
بر روی زمین آهنین زندگی تا ابد حک میگردند.
-----------------------------
دوستان گرامی، به یاد سالهای اپتدایی دهه ی هفتاد خورشیدی و آغاز دوران نوجوانی،
یکی از خاطره انگیز ترین قسمتهای سریال تلویزیونی "قصه های مجید" را برای شما آماده کرده ام
که امیدوارم با دیدن دوباره ی آن، خاطره ی عصرهای خاکستری در روزهای جمعه، یعنی زمانی که
از یکسو "قصه های مجید" از کانال یک پخش میشد و از سویی دیگر، فکر آغاز هفته و شروع دوباره ی
درس و مشق اجباری، همه چیز را برایمان به گونه ای دیگر روایت گر بود، برای دقایقی زنده گردد.
فایل یک قسمت از سریال " قصه های مجید (ملخ دریایی) - ۱۳۷۰" (فیلم کامل در ۱ لینک - حجم کل ۸۱ مگابایت)
http://www.mediafire.com/?krpwcovjgr9e3qz
.
.
.
یاد خاطرات کودکی و نوجوانی گرامی.
شاد و سلامت باشید.
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
1. سلام.
2. سربداران:
http://s1.picofile.com/file/7203286341/Sarbedaran.rar.html
3. تیتراژ "سرنخ":
http://s2.picofile.com/file/7203289244/Sare_Nakh.rar.html
4. شرمنده اگه کیفیتا پایینه. مشکل من نیست. ضمناً تو این تیتراژ برای اولین بار نام "محمد رضا فروتن" تو تلوزیون (و قبل از سینما) دیده شد.
...............................................
5. عجب خاطره ی پُرکِش و قوسی؛ اما، زیبا بود. متشکرم "59" عزیز.
6. و به خاطر "قصه های مجید" هم جداگونه متشکرم.
Emiliano- تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
امیر جان سپاسگذارم از لطفتEmiliano نوشته است:
1. سلام.
2. سربداران:
http://s1.picofile.com/file/7203286341/Sarbedaran.rar.html
3. تیتراژ "سرنخ":
http://s2.picofile.com/file/7203289244/Sare_Nakh.rar.html
4. شرمنده اگه کیفیتا پایینه. مشکل من نیست. ضمناً تو این تیتراژ برای اولین بار نام "محمد رضا فروتن" تو تلوزیون (و قبل از سینما) دیده شد.
...............................................
5. عجب خاطره ی پُرکِش و قوسی؛ اما، زیبا بود. متشکرم "59" عزیز.
6. و به خاطر "قصه های مجید" هم جداگونه متشکرم.
و بسیار خرسند که مورد توجهت قرار گرفته،
همچنین ممنونم برای فایلهای تصویری خاطره انگیزی که قرار دادی.
سلامت باشی.
پ مثل پلیکان
آقا فیلم پ مثل پلیکان ازپرویز کمیاوی کاملش جایی پیدا میشه... ممنون پیشاپیش
Nexon- تعداد پستها : 2
Join date : 2011-09-07
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
Nexon نوشته است:آقا فیلم پ مثل پلیکان ازپرویز کمیاوی کاملش جایی پیدا میشه... ممنون پیشاپیش
"پ مثل پلیکان" تو ویدئو کلوپهای معتبر قدیم بود شاید الان هم داشته باشند تو آرشیوشون.بهرحال باید تو نت بگردی.یه قسمتهاییش اینجا هست.
http://www.irannegah.com/Video.aspx?id=1181
اما بگرد پیداش میکنی
در ضمن گرچه این فیلم کوتاه جزو آثار ارزشمند محسوب میشه اما فکر نکنم جاش تو این فروم باشه
slevin(HAMID- تعداد پستها : 129
Join date : 2010-08-11
Age : 41
آدرس پستي : تهران
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
مجموعه طنز " پرواز ۵۷ " - (زمستان ۱۳۷۲)
مجموعه تلویزیونی طنز پرواز ۵۷ که در ایام دهه فجر سال ۱۳۷۲ از شبکه اول سیما پخش می شد،
دومین مجموعه طنز چارچوب شکن و متفاوت سیما پس از مجموعه طنز پیشرو نوروز ۷۲ محسوب می شود.
در واقع در حالی که در آن مقطع زمانی حدود ۱۵ سال از پیروزی انقلاب اسلامی می گذشت اما هنوز برنامه های
طنز تلویزیونی قالب کهنه و نخ نمای طنز مبتنی بر کلام و تیپ های تاریخ گذشته رادیویی خود را حفظ کرده بودند
و به رغم استفاده از تعداد زیادی از پیشکسوتان و استخوان خرد کرده های رادیو، تلویزیون و دوبله همچون
زنده یادان منوچهر نوذری، فرهنگ مهرپرور و کنعان کیانی و هنرمندانی همچون حسین عرفانی، منوچهر آذری،
علیرضا جاویدنیا، شهروز ملک آرایی و بسیاری دیگر عملاً در اصلی ترین ماموریت خود که همان سرگرم کردن
مخاطبان و فراهم کردن لحظاتی شاد و مفرح برای آنان است ناکام مانده بودند.
اولین جرقه تغییر اساسی ساختار برنامه های طنز سیما با جنگ نوروزی نوروز ۷۲ که توسط داریوش کاردان،
علی عمرانی و زنده یاد مهرداد خسروی ساخته و پرداخته شده بود زده شد و بینندگان ناامید و خسته از کلیشه های
تکراری سیما به ناگاه با گونه های جدید، خلاقانه و کاملاً متفاوت طنز و نیز با چهره هایی جوان و پرانرژی
ولی گمنام مانند مهران مدیری، مهرداد نظری، اردشیر منظم، داریوش موفق، غلامرضا نیکخواه و ... روبه رو شدند
که نه تنها حرف هایی نو برای گفتن داشتند بلکه از آنچنان درجه یی از اعتماد به نفس برخوردار بودند که با شکستن
تابوهای آن روز تلویزیون آیتم های شوخی و سر به سر گذاشتن با پیشکسوت های طنز سیما را هم در برنامه خود
گنجانده بودند؛ آیتم هایی مانند شوخی با برنامه پربیننده مسابقه هفته که توسط زنده یاد منوچهر نوذری اجرا می شد
یا برنامه کاملاً جدی و تخصصی هنر هفتم که با اجرای مجری خشک و جدی نام آشنای برنامه های حوزه سینما
یعنی اکبر عالمی روی آنتن می رفت.
اوج گیری و محبوبیت این برنامه و هسته اصلی بازیگران آن تا به آنجا پیش رفت که چند ماه بعد یعنی درست
در ایام دهه فجر همان سال گروه فیلم و سریال شبکه اول سیما مجدداً به این گروه خلاق تازه وارد اطمینان کرده
و بار مجموعه طنز مختص این دهه را بر دوش آنها (البته این بار با کارگردانی شاخص ترین بازیگر گروه
یعنی مهران مدیری) گذاشت. برنامه جذاب پرواز ۵۷ دقیقاً همان برنامه یی بود که یکی از متفاوت ترین طنزپردازان
حال حاضر تلویزیون یعنی رضا عطاران که در خیل طنزسازان این رسانه از یکی از رفیع ترین جایگاه ها نیز
برخوردار است فعالیت هنری خود در عرصه تصویر را از آنجا آغاز کرد....
(مازیار معاونی - روزنامه اعتماد)
--------------------------------
نظر دوستان گرامی را به دیدن یک فایل تصویری، دربردارنده ی قسمتهای جالب و خاطره انگیز
از مجموعه طنز " پرواز ۵۷ " که در بهمن ماه سال ۱۳۷۲ از شبکه ی یک پخش میشد جلب مینمایم.
فایل منتخب مجموعه طنز " پرواز ۵۷ - ۱۳۷۲" (فیلم کامل در ۱ لینک - حجم کل ۵۰ مگابایت)
http://www.mediafire.com/?ce3ya41a11abvat
.
.
.
یاد خاطرات کودکی و نوجوانی گرامی.
شاد و سلامت باشید.
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
1. سلام.
2. این فایل جالب رو از "شبکه ی تهران" شکار کردم. شاید پدرای ما بیشتر باهاش حال کنن، تا ما. دیدنش جالبه، لما:
http://s1.picofile.com/file/7205482682/Shabakeye_Tehran.rar.html
3. "59" عزیز، آس زیبایی رو کردی: "پرواز 57"! خیلی عالی بود. دست گلت درد نکنه. خیلی دنبالش بودم.
Emiliano- تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12
Emiliano- تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
سلام.خوشبختانه این سه سریال زیبا رو سروش منتشر کرده.من هزاردستان رو دارم.یادمه بار اول اون قدیما دیدمش و چیز زیادی تو ذهنم نمونده بود(بخاطر سن کم).و تنها صحنه های داخل رستوران گراند هتل تو ذهنم نقش بسته بود.تا اینکه دو ماه پیش دوباره نشستم به تماشای هزاردستان.باور نمی کنید این روزا اینقد این سریال رو دیدم(بیش از ده پانزده بار) که دیالوگهاشم حفظ شدم.
واقعا ما چه آثار غنی و فاخر داریم اما دارن خاک می خورن.
ممنون از یادآوری شما
یا
slevin(HAMID- تعداد پستها : 129
Join date : 2010-08-11
Age : 41
آدرس پستي : تهران
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
59 نوشته است:
خاطره ی استخر و ملخ دریایی
در یکی از هفته های آخر اردیبهشت ماه سال ۱۳۷۱خورشیدی که کلاس اول راهنمایی را تمام میکردم،
از دفتر مدرسه اعلام کردند که بمناسبت نزدیک شدن به انتهای سال تحصیلی و برگزاری امتحانات ثلث سوم،
در طی سه هفته متوالی آینده، پنجشنبه ها بعد از تمام شدن زنگ آخر یعنی ساعت یک بعد از ظهر،
کل دانش آموزان به ترتیب پایه به استخر بزرگ ارتش واقع در خیابان پیروزی برده خواهند شد،
بهمراه داشتن رضایت نامه کتبی از پدر و مادر الزامیست و تغذیه هم بعهده خود دانش آموز میباشد.
ما هستند که با عبور چرخ های آتشین زمان
بر روی زمین آهنین زندگی تا ابد حک میگردند.
-----------------------------
دوستان گرامی، به یاد سالهای اپتدایی دهه ی هفتاد خورشیدی و آغاز دوران نوجوانی،
یکی از خاطره انگیز ترین قسمتهای سریال تلویزیونی "قصه های مجید" را برای شما آماده کرده ام
که امیدوارم با دیدن دوباره ی آن، خاطره ی عصرهای خاکستری در روزهای جمعه، یعنی زمانی که
از یکسو "قصه های مجید" از کانال یک پخش میشد و از سویی دیگر، فکر آغاز هفته و شروع دوباره ی
درس و مشق اجباری، همه چیز را برایمان به گونه ای دیگر روایت گر بود، برای دقایقی زنده گردد.
فایل یک قسمت از سریال " قصه های مجید (ملخ دریایی) - ۱۳۷۰" (فیلم کامل در ۱ لینک - حجم کل ۸۱ مگابایت)
http://www.mediafire.com/?krpwcovjgr9e3qz
.
.
.
یاد خاطرات کودکی و نوجوانی گرامی.
شاد و سلامت باشید.
بازگو کردن خاطرات شخصی آن هم با این جزییات ، بسیار دلنشین تر از فایلی بود که تقدیم دوستان کردید.نثری شیوا و سرشار از حسهای عجیب کودکانه و کنجکاوی ها و حسرتهایی که برای دست یافتن به آنها تمام شجاعت و قوایمان را جمع می کردیم تا اندک لحظه ای پیروز شویم و به انچه می خواهیم برسیم. پیوندی که بین ادبیات و خاطرات نوستالژیک برقرار می کنید قابل تحسین است.خاطراتتان پاینده باد.
دیدن دوباره برنامه پرواز 57 غنیمت بزرگی بود.بسیار سپاسگزارم.
Negin 2- تعداد پستها : 244
Join date : 2011-01-02
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
59 نوشته است:
خاطره ی استخر و ملخ دریایی
در یکی از هفته های آخر اردیبهشت ماه سال ۱۳۷۱خورشیدی که کلاس اول راهنمایی را تمام میکردم،
از دفتر مدرسه اعلام کردند که بمناسبت نزدیک شدن به انتهای سال تحصیلی و برگزاری امتحانات ثلث سوم،
در طی سه هفته متوالی آینده، پنجشنبه ها بعد از تمام شدن زنگ آخر یعنی ساعت یک بعد از ظهر،
کل دانش آموزان به ترتیب پایه به استخر بزرگ ارتش واقع در خیابان پیروزی برده خواهند شد،
بهمراه داشتن رضایت نامه کتبی از پدر و مادر الزامیست و تغذیه هم بعهده خود دانش آموز میباشد.
سمت درب اصلی براه افتادم.
سالهاست که آن مدرسه راهنمایی به مکان دیگری رفته و جایش یک آپارتمان بزرگ چند طبقه
توسط صاحبش که سر انجام به ایران بازگشت و آنرا پس گرفت ساخته شده است.
و تنها این خاطرات ما هستند که با عبور چرخ های آتشین زمان
بر روی زمین آهنین زندگی تا ابد حک میگردند.
-----------------------------
فایل یک قسمت از سریال " قصه های مجید (ملخ دریایی) - ۱۳۷۰" (فیلم کامل در ۱ لینک - حجم کل ۸۱ مگابایت)[/size][/b][/color]
.
.
.
یاد خاطرات کودکی و نوجوانی گرامی.
شاد و سلامت باشید.
خاطره فوق العاده ای بود!!!
از طرف مدرسه ما رو خیلی جایی نمیبردن. اگه فیلمی چیزی بود یه سینما میبردنمون و چقدر کیف میکردیم و خوش میگذشت. البته یه چند باری هم پارک ارم رفتیم یکیش کلاس پنجم به مناسبت تموم شدن دوران دبستان. واییی خیلی خوش گذشت. اگرچه بارون اومد و خیلی از وسیله ها رو نتونستیم سوار شیم!!!!
59 نوشته است:
مجموعه طنز " پرواز ۵۷ " - (زمستان ۱۳۷۲)
[color=darkblue]مجموعه تلویزیونی طنز پرواز ۵۷ که در ایام دهه فجر سال ۱۳۷۲ از شبکه اول سیما پخش می شد،
دومین مجموعه طنز چارچوب شکن و متفاوت سیما پس از مجموعه طنز پیشرو نوروز ۷۲ محسوب می شود.
در واقع در حالی که در آن مقطع زمانی حدود ۱۵ سال از پیروزی انقلاب اسلامی می گذشت اما هنوز برنامه های
طنز تلویزیونی قالب کهنه و نخ نمای طنز مبتنی بر کلام و تیپ های تاریخ گذشته رادیویی خود را حفظ کرده بودند
و به رغم استفاده از تعداد زیادی از پیشکسوتان و استخوان خرد کرده های رادیو، تلویزیون و دوبله همچون
زنده یادان منوچهر نوذری، فرهنگ مهرپرور و کنعان کیانی و هنرمندانی همچون حسین عرفانی، منوچهر آذری،
علیرضا جاویدنیا، شهروز ملک آرایی و بسیاری دیگر عملاً در اصلی ترین ماموریت خود که همان سرگرم کردن
مخاطبان و فراهم کردن لحظاتی شاد و مفرح برای آنان است ناکام مانده بودند.
[b][size=16]فایل منتخب مجموعه طنز " پرواز ۵۷ - ۱۳۷۲" (فیلم کامل در ۱ لینک - حجم کل ۵۰ مگابایت)
http://www.mediafire.com/?ce3ya41a11abvat
.
.
.
یاد خاطرات کودکی و نوجوانی گرامی.
شاد و سلامت باشید.
عالی بود ممنون. یاد آوری خیلی خیلی خوبی بود
sahra_7- تعداد پستها : 164
Join date : 2010-09-22
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
1. این چند نفر (معروف به "هژیرها")
عشق من بود این سریال!
"گیدورا علیه گودزیلا"!
"تو روه عموت می پری!"
"هژیر! من دارم تیر تپر میهشم!"
2. کت جادویی
slevin(HAMID نوشته است:سلام.خوشبختانه این سه سریال زیبا رو سروش منتشر کرده.من هزاردستان رو دارم.یادمه بار اول اون قدیما دیدمش و چیز زیادی تو ذهنم نمونده بود(بخاطر سن کم).و تنها صحنه های داخل رستوران گراند هتل تو ذهنم نقش بسته بود.تا اینکه دو ماه پیش دوباره نشستم به تماشای هزاردستان.باور نمی کنید این روزا اینقد این سریال رو دیدم(بیش از ده پانزده بار) که دیالوگهاشم حفظ شدم.
واقعا ما چه آثار غنی و فاخر داریم اما دارن خاک می خورن.
ممنون از یادآوری شما
یا
3. درسته "حمید" جان.
4. من هم "هزاردستان" رو دارم. آرم سروش هم نداره و ضبط شده از تلوزیونه. شاید هم کار "اسمم" باشه. (؟)
5. اما، از "گرگ ها" خبری نداشتم. عاشقش بودم؛ بخصوص، موسیقیش.
........................................
6. کسی از دوستان از "سایه ی همسایه" عکسی، فایلی داره؟ همونی که دکورش ساده با پس زمینه ی مشکی بود و "عنایت بخشی" از اون سریال به بعد دیگه منفی نبود و مثبت شد و کن و ریش سفید.
خیلی دنبالشم.
Emiliano- تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
امیر جان :
نظر لطفت هست، بسیار خرسندم که کلیپ گزیده ی "پرواز ۵۷" مورد توجهت قرار گرفته.
راستی سریال "سایه ی همسایه" هم دیدن دوباره اش به براورده شدن یک آرزو شباهت دارد.
سلامت باشی.
.
.
.
نگین گرامی :
خواهش میکنم، همانند همیشه نگاه مثبت و امید بخش شما و دوستان هست
که موجب دلگرمی و بازگو کردن خاطرات روزهای رفته میباشد.
بسیار خشنود هستم که پستها و فایلهای تصویری، مورد پسند قرار گرفته.
سلامت باشید.
.
.
.
صحرای گرامی :
سپاسگذارم از لطفی که دارید و خوشحال هستم که موارد تقیدم شده،
همسان با سلیقه شما و دوستان بوده.
در ادامه ی مطلبی که فرمودید، من هم اضافه مینکم که وقتی کلاس اول دبستان بودیم،
یعنی در پاییز و یا زمستان سال ۱۳۶۵، یکروز ما بچه کلاس اولی ها را بردند سینما
آنهم به دیدن فیلم "رابینسون کروزو"!. خوب بیاد دارم وقتی که رابینسون از شدت گرسنگی،
جانوران کوچکی که در زیر خاک بودند را میخورد. البته بعد از سینما هم چون دیگر زمان ناهار بود،
در همان اتوبوس، به ما ساندویچ کالباس دادند که مزه ی خوبش همچنان برایم آشناست.
سلامت باشید.
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
ديگه چه خبر!؟ (۱۳۷۰)
لینک اطلاعات فیلم :
http://www.sourehcinema.com/title/title.aspx?id=138109201567
.
.
.
فایل فیلم " ديگه چه خبر!؟ - ۱۳۷۰" (فیلم کامل در ۱ لینک - حجم کل ۱۱۴ مگابایت)
http://tinyurl.com/http-mediafire-com-e7g38b1b
------------------------
توضیح: دوستان گرامی،
صدا و تصویر فیلم با اختلاف زمانی بسیار کمی از هم قرار دارند.
.
.
.
یاد خاطرات کودکی گرامی.
شاد و سلامت باشید.
صفحه 30 از 40 • 1 ... 16 ... 29, 30, 31 ... 35 ... 40
مواضيع مماثلة
» فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
» فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
» برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
» آرشیو,کلکسیون و مجموعه ای ازکارتونها , فیلمها , سریالها , مستند وبرنامه های مختلف پخش شده ازتلویزیون
» کتابها , داستانها , نوار قصه ها و مجلات دوران کودکی(مصور - کاست و ...)
» فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
» برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
» آرشیو,کلکسیون و مجموعه ای ازکارتونها , فیلمها , سریالها , مستند وبرنامه های مختلف پخش شده ازتلویزیون
» کتابها , داستانها , نوار قصه ها و مجلات دوران کودکی(مصور - کاست و ...)
صفحه 30 از 40
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد