فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
+62
Ma.amin1992
ssaharee
najmak
Roozbeh_vb
Mohsensad
ahmad1300mo
Mihakralj
bahram13
Heidi
drajang
afsoon520
mehrnaz_sadeghi86
ars_53
Marcello
morteza3274
Pardis
Nexon
Ishpateka
mim-alef
erfan
Petsi
kazvash
naser58
arman
mahmood666
eideh
alirad
sahra_7
fazel1994
stalker
Negin 2
59
Roham
f222f
reza_c00lboy
hadish
nama
نگين
edo
sina
slevin(HAMID
آزاده
sooratak
mahyarshoze
amirarsalanroomi
ariangirl
siman1
ramin
kave
Amir56
siavash
PBook
S@M
Shervin
@p@d@n@
Emiliano
Indiana Jones
tisto
SMAM
faridonline
khatereh
babak
66 مشترك
صفحه 12 از 40
صفحه 12 از 40 • 1 ... 7 ... 11, 12, 13 ... 26 ... 40
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
خدمت " ۲- نگین " گرامی:
نظر لطف شما و دوستان هست.
بسیار خرسندم که مورد توجهتون قرار گرفته.
به عنوان کوچکترین عضو این فروم رویایی،
تا جایی که بتونم انجام وظیفه خواهم کرد.
سلامت باشید.
.
.
.
خدمت " امیر جان" گرامی:
آقا خیلی خوشحالم که فیلم کامل دیدی رو دوباره دیدی!
جلوی بزرگان فروم که یکی از ایشان شما باشی،
و همه دیگر دوستان درس جواب میدم.
قربانت.
نظر لطف شما و دوستان هست.
بسیار خرسندم که مورد توجهتون قرار گرفته.
به عنوان کوچکترین عضو این فروم رویایی،
تا جایی که بتونم انجام وظیفه خواهم کرد.
سلامت باشید.
.
.
.
خدمت " امیر جان" گرامی:
آقا خیلی خوشحالم که فیلم کامل دیدی رو دوباره دیدی!
جلوی بزرگان فروم که یکی از ایشان شما باشی،
و همه دیگر دوستان درس جواب میدم.
قربانت.
تقلید صدای دهه شصت
یک قسمت رو 59 گرامی گذاشته بودند که تقلید صدای هلیکوپتر و ... بود ولی این تقلید یک ارکستر موسیقیه .
ولی 59 عزیز از بابت اخبار سال 69 و جنگ هفته خیلی جالب بود متشکرم. از این نمونه کارها خیلی جالبند. اگر از این نمونه ها دارید باز هم زحمتش را بکشید.
http://s1.picofile.com/file/6618826956/taghlideseda_2.wmv.html
fazel1994- تعداد پستها : 83
Join date : 2011-03-05
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
fazel1994 نوشته است:
یک قسمت رو 59 گرامی گذاشته بودند که تقلید صدای هلیکوپتر و ... بود ولی این تقلید یک ارکستر موسیقیه .
ولی 59 عزیز از بابت اخبار سال 69 و جنگ هفته خیلی جالب بود متشکرم. از این نمونه کارها خیلی جالبند. اگر از این نمونه ها دارید باز هم زحمتش را بکشید.
http://s1.picofile.com/file/6618826956/taghlideseda_2.wmv.html
جناب فاضل بسیار جالب بود.از شما و 59 عزیز که این بخش را یادآوری کردید کمال تشکر رادارم.موفق باشید.
Negin 2- تعداد پستها : 244
Join date : 2011-01-02
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
فاضل جان سپاسگذارم برای فایل تقلید صدا،fazel1994 نوشته است:
یک قسمت رو 59 گرامی گذاشته بودند که تقلید صدای هلیکوپتر و ... بود ولی این تقلید یک ارکستر موسیقیه .
ولی 59 عزیز از بابت اخبار سال 69 و جنگ هفته خیلی جالب بود متشکرم. از این نمونه کارها خیلی جالبند. اگر از این نمونه ها دارید باز هم زحمتش را بکشید.
http://s1.picofile.com/file/6618826956/taghlideseda_2.wmv.html
راستش من خودم نداشتم این اجرای ارکستر ایرانی رو.
مجید شاپوری براستی که هنرمند توانایی هست،
تنبک نوازی با دهان و آنهم با اجرای کامل نت ها و ضرب آهنگ دقیق،
کار ساده ای نیست.
درباره داشتن آن مواردی هم که فرمودی،
شوربختانه بغیرازآن فایلها که تقدیم کردم چیز دیگری در حال حاضر ندارم.
سلامت باشی.
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
سريال " آئينه عبرت "
محمود دینی متولد آبان ۱۳۴۲ در شهر بیجار است . از ۱۷ سالگی با فیلم "تیغ و ابریشم - کیمیایی" وارد سینما شد.
دینی از سال ۷۸ دیگر جلوی دوربین نرفته و در چند سال اخیر مصاحبه ای هم انجام نداده است.
بازیابی خاطرات سریال « آینه عبرت » که در دوران خود بسیار مشهور شد، انگیزه ای بود که برویم سراغش.
------------------------------
ما آینه عبرت بودیم
سال های جنگ در جبهه فیلمبردار بودم. بعد از جنگ که در روابط عمومی ستاد مبارزه با مواد مخدر نخست وزیری
کار می کردم، طرحی را ارائه دادیم با نام آینه عبرت که در دو نوع نمایشی و مستند ساخته می شد. دقیقا از سال ۶۷
پخش و ساخت آینه عبرت شروع شد و غیر از چند قسمت که علی نقی لو کارگردانی آن را به عهده داشت، بقیه کار
به کارگردانی محسن شاه محمدی ساخته شد . از سال ۶۷ تا ۷۲، ۵۰ عنوان کلی از مجموعه آینه عبرت ساخته شد
که مشهورترین عنوان آن "برگ ریزان" شامل ۲۰ قسمت تلویزیونی بود و همان آینه عبرت مشهور با حضور علی
و آتقی است. لوکیشن ما پامنار، کوچه آب منگل، درخونگاه، حسینیه نجفی ها و بقیه محله های مشابه بود .
روابط بین آدمها هم به اندازه خانه ها، قدیمی و سنتی مانده بود. مثلا هیچ وقت پسری در مقابل پدرش نمی ایستاد.
خلاصه در این حال و هوا سریال را ساختیم که آتقی درون خانه پیژامه می پوشید و روی زمین کنار علاءالدین
می نشست. یک عده هم به این فضا ایراد گرفته بودند. من همان موقع در مصاحبه هایم گفته بودم که یک روشنفکر،
سریال ما را نگاه می کند بعد تلویزیون را خاموش می کند، دوش می گیرد، یک فنجان شیر قهوه برای خودش می ریزد،
پشت میز می نشیند و در حالی که پیپ می کشد، نقد می نویسد به این مضمون که ما به "علی آبگوشتی" و"کوچه مردها" برگشته ایم. ولی آن آقا که از پشت میزش جنوب شهر را نمی بیند. هنوز هم خانه هایی هستند که فقط از یک اتاق درست شده اند. اگر دزد، نصف شب وارد این اتاق شود، هفت هشت نفرشان را می بیند که کنار هم خوابیده اند و حتی
نمی شود زیرانداز مندرسشان را به سرقت برد. واقعیت زندگی این شکلی است و آینه عبرت برای این محبوب شد که واقعیت را نشان می داد.
بازیگری که نقش " آتقی" را بازی می کرد "جواد گلپایگانی" نام داشت که مهندس مکانیک بود و قبلا در چند فیلم
مانند "عصیانگران" و "نقطه ضعف" ظاهر شده بود. فیزیک و شیوه صحبت کردنش باعث شد که کاملا با نقش
یکی شود. لباس ها و گریم هم موضوع را تکمیل کرد و آتقی برای همه باور پذیر شد. فقط متأسفم از این که
برخورد ناپسند بعضی ها با بازیگری که فقط اجرا کننده شخصیتی براساس فیلم نامه بود، باعث شد تا حتی برای
خانواده او هم ناراحتی زیادی ایجاد شود!. حتی از این که گلپایگانی دیگر در فیلمی دیده نشد هم شایعات بسیاری
ساختند. او مدتی بعد از سریال سکته کرده بود و از آن وقت تا حالا در خانه بستری است.
مدتهاست که هیچ کدام خبری از او نداریم. (برگرفته از هفته نامه "همشهری جوان" - سال ۱۳۸۵)
------------------------------
و همچنین بخوانید داستان ساخت سریال " آئينه عبرت " را از زبان کارگردان آن "محسن شاه محمدی":
ستاد مبارزه با مواد مخدر در سال ۶۸ جلسه ای در نخستوزیری تشکیل داد. من هم به نمایندگی از گروه اجتماعی
صداوسیما به این جلسه دعوت شده بودم. ریاست جلسه را آقای مختار کلانتری، فرمانده کل کمیتههای انقلاب اسلامی
بهعهده داشت که درعین حال رئیس ستاد مبارزه با مواد مخدر هم بود. در آن جلسه آقای کلانتری از من خواست که
برای ساخت مجموعهای با او همکاری کنم. آقای کلانتری با وجود آنکه نظامی بود ولی روحیه هنری داشت و بهخوبی
از قدرت نمایش آگاه بود. من به ایشان گفتم که با امکانات محدود صدا و سیما نمیشود کاری کرد. برای همین
پیشنهاد کردم از قدرت ستاد استفاده شود تا کلیه وسایل لازم را از از خارج وارد کنیم.
بعد از یکسری تحقیقات فهمیدم حداقل به دو میلیون تومان پول نیاز است که در آن زمان رقم بالایی بود. آقای کلانتری
اجازه ورود دوربین از نخستوزیری را برای ما گرفتند و ما دوربین را از خارج وارد کردیم تا کار شروع شود.
کارها به سرعت پیش میرفت اما مشکل بزرگی وجود داشت؛ من سرباز بودم و باید خودم را برای اعزام به حوزه نظام وظیفه معرفی میکردم اما با کمک دوستان، ترتیبی دادند تا من دوران سربازی ام را در اداره مبارزه با مواد مخدر بگذرانم.
محمود دینی (بازیگر نقش علی) آن موقع مسؤول روابط عمومی سازمان بود و به سینما هم علاقه خاصی داشت.
ما خیلی زود با هم دوست شدیم و با امکانات و پول کمی که وجود داشت، تولید سریالهایی با موضوع اعتیاد را
شروع کردیم تا به سریال آینه عبرت رسیدیم که در۲۰ قسمت تولید شد اما اول کار یک مشکل بزرگ برای ما
بوجود آمد؛ دولت تصمیم گرفته بود که شهربانی و کمیته را ادغام کند و این، کار ما را سخت میکرد. با آغاز ادغام
این دو نیرو کار ما با خطر تعطیلی روبرو شد. تهیه کنندگان دستشان خالی شد و سازمانها هم حمایتشان را
قطع کردند. امکان پرداخت دستمزدها نبود. من هم گفتم که هرکس بخواهد، میتواند برود ولی کار تعطیل نخواهد شد
برای عوامل، تصمیم گیری سخت بود ولی با همه اینها وقتی دیدند اراده من بر ادامه فیلمبرداری تغییرناپذیر است؛
تصمیم به ماندن گرفتند. یک سال بعد از پخش سریال به همت آقای گلپایگانی، رئیس دفتر مقام معظم رهبری بود که
دستمزد عوامل مجموعه پرداخت شد. در آن سالها مبارزه با این پدیده خیلی جدی گرفته میشد و توانست تاثیرات
مثبتی بر روی بیننده بگذارد؛ تا حدی که هنوز بعد از ۲۰ سال نام آتقی و آینهعبرت از ذهن بیننده پاک نشده است.
علت آن هم در سادگی قصهها بود. از بگیر و ببند و تیراندازی و قاچاقچی بازی در این مجموعه خبری نبود. ارتباط
علی و آتقی یک ارتباط عاطفی بود و بدون هیچ شعاری، زندگی اجتماعی آنها در ارتباط با مواد مخدر بررسی میشد.
آتقی دوران میانسالی اش را پشتسر گذاشته بود و همه عمرش را پای منقل گذرانده بود و علی،
جوانی بود در آغاز راه. سریال به هیچ وجه قصد تخریب شخصیت آتقی را بهخاطر اعتیادش نداشت، آتقی تمام
خصائل انسانی را داشت و برای علی یک رفیق عالی بود. تماشاگر نسبت به آنها سمپاتی داشت و بیینده
دلش نمیخواست آنها را درگیر اعتیاد ببیند و به همین خاطر، زندگی سخت و رنج آلود آتقی و حتی
مرگ او به شدت بر بیننده تاثیر میگذاشت.
یک روز خبرنگار واشنگتن پست برای مصاحبه با من به صداوسیما آمد و مهمترین سؤال او این بود که
چطور میشود پیرمرد معتاد زشتی تا بدین حد بتواند با تماشاگر ارتباطی عاطفی برقرار کند که علاوه بر آنکه
برای بیننده دوست داشتنی است، از مرگ او نیز متاثر و غمگین میشود؟. من در جواب به او گفتم
درست است که آتقی پیر، معتاد و زشت است ولی اینها باعث نشده که خصائل انسانی اش را از دست بدهد.
او در تمام قصه یک رفیق، یک همسر و یک پدر خوب باقی میماند و سریال قصد تخریب شخصیت او را
بخاطر اعتیادش ندارد، بلکه تماشاگر را به این حسرت میرساند که ای کاش آتقی،
این موجود دوست داشتنی هرگز معتاد نبود. (منتشر شده در همشهری سرنخ شماره ۴۶)
------------------------------
فایل کوتاه تصویری زیر دربردارنده صحنه های به یاد ماندنی
از سريال " آئينه عبرت " می باشد.
تقدیم به شما گرامیان.
http://s1.picofile.com/file/6608549294/Ayiene_Ebrat_1367_1372_.wmv.html
یاد خاطرات کودکی گرامی.
شاد و سلامت باشید.
محمود دینی متولد آبان ۱۳۴۲ در شهر بیجار است . از ۱۷ سالگی با فیلم "تیغ و ابریشم - کیمیایی" وارد سینما شد.
دینی از سال ۷۸ دیگر جلوی دوربین نرفته و در چند سال اخیر مصاحبه ای هم انجام نداده است.
بازیابی خاطرات سریال « آینه عبرت » که در دوران خود بسیار مشهور شد، انگیزه ای بود که برویم سراغش.
------------------------------
ما آینه عبرت بودیم
سال های جنگ در جبهه فیلمبردار بودم. بعد از جنگ که در روابط عمومی ستاد مبارزه با مواد مخدر نخست وزیری
کار می کردم، طرحی را ارائه دادیم با نام آینه عبرت که در دو نوع نمایشی و مستند ساخته می شد. دقیقا از سال ۶۷
پخش و ساخت آینه عبرت شروع شد و غیر از چند قسمت که علی نقی لو کارگردانی آن را به عهده داشت، بقیه کار
به کارگردانی محسن شاه محمدی ساخته شد . از سال ۶۷ تا ۷۲، ۵۰ عنوان کلی از مجموعه آینه عبرت ساخته شد
که مشهورترین عنوان آن "برگ ریزان" شامل ۲۰ قسمت تلویزیونی بود و همان آینه عبرت مشهور با حضور علی
و آتقی است. لوکیشن ما پامنار، کوچه آب منگل، درخونگاه، حسینیه نجفی ها و بقیه محله های مشابه بود .
روابط بین آدمها هم به اندازه خانه ها، قدیمی و سنتی مانده بود. مثلا هیچ وقت پسری در مقابل پدرش نمی ایستاد.
خلاصه در این حال و هوا سریال را ساختیم که آتقی درون خانه پیژامه می پوشید و روی زمین کنار علاءالدین
می نشست. یک عده هم به این فضا ایراد گرفته بودند. من همان موقع در مصاحبه هایم گفته بودم که یک روشنفکر،
سریال ما را نگاه می کند بعد تلویزیون را خاموش می کند، دوش می گیرد، یک فنجان شیر قهوه برای خودش می ریزد،
پشت میز می نشیند و در حالی که پیپ می کشد، نقد می نویسد به این مضمون که ما به "علی آبگوشتی" و"کوچه مردها" برگشته ایم. ولی آن آقا که از پشت میزش جنوب شهر را نمی بیند. هنوز هم خانه هایی هستند که فقط از یک اتاق درست شده اند. اگر دزد، نصف شب وارد این اتاق شود، هفت هشت نفرشان را می بیند که کنار هم خوابیده اند و حتی
نمی شود زیرانداز مندرسشان را به سرقت برد. واقعیت زندگی این شکلی است و آینه عبرت برای این محبوب شد که واقعیت را نشان می داد.
بازیگری که نقش " آتقی" را بازی می کرد "جواد گلپایگانی" نام داشت که مهندس مکانیک بود و قبلا در چند فیلم
مانند "عصیانگران" و "نقطه ضعف" ظاهر شده بود. فیزیک و شیوه صحبت کردنش باعث شد که کاملا با نقش
یکی شود. لباس ها و گریم هم موضوع را تکمیل کرد و آتقی برای همه باور پذیر شد. فقط متأسفم از این که
برخورد ناپسند بعضی ها با بازیگری که فقط اجرا کننده شخصیتی براساس فیلم نامه بود، باعث شد تا حتی برای
خانواده او هم ناراحتی زیادی ایجاد شود!. حتی از این که گلپایگانی دیگر در فیلمی دیده نشد هم شایعات بسیاری
ساختند. او مدتی بعد از سریال سکته کرده بود و از آن وقت تا حالا در خانه بستری است.
مدتهاست که هیچ کدام خبری از او نداریم. (برگرفته از هفته نامه "همشهری جوان" - سال ۱۳۸۵)
------------------------------
و همچنین بخوانید داستان ساخت سریال " آئينه عبرت " را از زبان کارگردان آن "محسن شاه محمدی":
ستاد مبارزه با مواد مخدر در سال ۶۸ جلسه ای در نخستوزیری تشکیل داد. من هم به نمایندگی از گروه اجتماعی
صداوسیما به این جلسه دعوت شده بودم. ریاست جلسه را آقای مختار کلانتری، فرمانده کل کمیتههای انقلاب اسلامی
بهعهده داشت که درعین حال رئیس ستاد مبارزه با مواد مخدر هم بود. در آن جلسه آقای کلانتری از من خواست که
برای ساخت مجموعهای با او همکاری کنم. آقای کلانتری با وجود آنکه نظامی بود ولی روحیه هنری داشت و بهخوبی
از قدرت نمایش آگاه بود. من به ایشان گفتم که با امکانات محدود صدا و سیما نمیشود کاری کرد. برای همین
پیشنهاد کردم از قدرت ستاد استفاده شود تا کلیه وسایل لازم را از از خارج وارد کنیم.
بعد از یکسری تحقیقات فهمیدم حداقل به دو میلیون تومان پول نیاز است که در آن زمان رقم بالایی بود. آقای کلانتری
اجازه ورود دوربین از نخستوزیری را برای ما گرفتند و ما دوربین را از خارج وارد کردیم تا کار شروع شود.
کارها به سرعت پیش میرفت اما مشکل بزرگی وجود داشت؛ من سرباز بودم و باید خودم را برای اعزام به حوزه نظام وظیفه معرفی میکردم اما با کمک دوستان، ترتیبی دادند تا من دوران سربازی ام را در اداره مبارزه با مواد مخدر بگذرانم.
محمود دینی (بازیگر نقش علی) آن موقع مسؤول روابط عمومی سازمان بود و به سینما هم علاقه خاصی داشت.
ما خیلی زود با هم دوست شدیم و با امکانات و پول کمی که وجود داشت، تولید سریالهایی با موضوع اعتیاد را
شروع کردیم تا به سریال آینه عبرت رسیدیم که در۲۰ قسمت تولید شد اما اول کار یک مشکل بزرگ برای ما
بوجود آمد؛ دولت تصمیم گرفته بود که شهربانی و کمیته را ادغام کند و این، کار ما را سخت میکرد. با آغاز ادغام
این دو نیرو کار ما با خطر تعطیلی روبرو شد. تهیه کنندگان دستشان خالی شد و سازمانها هم حمایتشان را
قطع کردند. امکان پرداخت دستمزدها نبود. من هم گفتم که هرکس بخواهد، میتواند برود ولی کار تعطیل نخواهد شد
برای عوامل، تصمیم گیری سخت بود ولی با همه اینها وقتی دیدند اراده من بر ادامه فیلمبرداری تغییرناپذیر است؛
تصمیم به ماندن گرفتند. یک سال بعد از پخش سریال به همت آقای گلپایگانی، رئیس دفتر مقام معظم رهبری بود که
دستمزد عوامل مجموعه پرداخت شد. در آن سالها مبارزه با این پدیده خیلی جدی گرفته میشد و توانست تاثیرات
مثبتی بر روی بیننده بگذارد؛ تا حدی که هنوز بعد از ۲۰ سال نام آتقی و آینهعبرت از ذهن بیننده پاک نشده است.
علت آن هم در سادگی قصهها بود. از بگیر و ببند و تیراندازی و قاچاقچی بازی در این مجموعه خبری نبود. ارتباط
علی و آتقی یک ارتباط عاطفی بود و بدون هیچ شعاری، زندگی اجتماعی آنها در ارتباط با مواد مخدر بررسی میشد.
آتقی دوران میانسالی اش را پشتسر گذاشته بود و همه عمرش را پای منقل گذرانده بود و علی،
جوانی بود در آغاز راه. سریال به هیچ وجه قصد تخریب شخصیت آتقی را بهخاطر اعتیادش نداشت، آتقی تمام
خصائل انسانی را داشت و برای علی یک رفیق عالی بود. تماشاگر نسبت به آنها سمپاتی داشت و بیینده
دلش نمیخواست آنها را درگیر اعتیاد ببیند و به همین خاطر، زندگی سخت و رنج آلود آتقی و حتی
مرگ او به شدت بر بیننده تاثیر میگذاشت.
یک روز خبرنگار واشنگتن پست برای مصاحبه با من به صداوسیما آمد و مهمترین سؤال او این بود که
چطور میشود پیرمرد معتاد زشتی تا بدین حد بتواند با تماشاگر ارتباطی عاطفی برقرار کند که علاوه بر آنکه
برای بیننده دوست داشتنی است، از مرگ او نیز متاثر و غمگین میشود؟. من در جواب به او گفتم
درست است که آتقی پیر، معتاد و زشت است ولی اینها باعث نشده که خصائل انسانی اش را از دست بدهد.
او در تمام قصه یک رفیق، یک همسر و یک پدر خوب باقی میماند و سریال قصد تخریب شخصیت او را
بخاطر اعتیادش ندارد، بلکه تماشاگر را به این حسرت میرساند که ای کاش آتقی،
این موجود دوست داشتنی هرگز معتاد نبود. (منتشر شده در همشهری سرنخ شماره ۴۶)
------------------------------
فایل کوتاه تصویری زیر دربردارنده صحنه های به یاد ماندنی
از سريال " آئينه عبرت " می باشد.
تقدیم به شما گرامیان.
http://s1.picofile.com/file/6608549294/Ayiene_Ebrat_1367_1372_.wmv.html
یاد خاطرات کودکی گرامی.
شاد و سلامت باشید.
رفتار با كودك
چند فایل کوتاه تصویری و بسیار خاطره انگیز تقدیم به دوستان گرامی:
(با کسب اجازه، تمام فایلها در این بخش قرار میگیرند)
.
.
.
برنامه تلویزیونی "رفتار با کودک - ۱۳۶۶" ( چهره مجری و تیتراژ آن را بسختی میتوان بیاد آورد)
http://s1.picofile.com/file/6626523138/Raftar_Ba_Koodak_1366.wmv.html
یاد خاطرات کودکی گرامی.
شاد و سلامت باشید.
سلام
با تشكر از 59 عزيز كه لينك بالا را گذاشته بود خواستم يكسري اطلاعات قديمي را بروي كاغذ(؟) بياورم براي ثبت در تاريخ. برنامهي بالا را من هم دقيقاً به ياد ندارم اما حدس ميزنم در ادامه مجموعه برنامههايي با نامي همرديف اين نام بود كه پيش از ظهر تابستانهاي سالهاي 1364 و 1365 از شبكه دوم تلويزيون ايران پس از پخش كارتونهايي مثل "بچههاي آلپ" پخش ميشد. در اين برنامه رفتار با كودك مورد بحث قرار ميگرفت و طي آن فيلمي در دو اپيزود پخش ميشد. در يكي رفتار با كودك اشتباه بود و رابطه پدر و مادر و كودك به بنبست ميرسيد و در ديگري رفتار درست ميشد و كودكي كه آنقدر مايه اعصابخردي بود تبديل به يك بچه مثبت مهربان ميگرديد. هنرپيشه يكساني نقش كودك را در كل آن مجموعه برنامهها بازي ميكرد و تا حدودي مشهور شده بود. البته بعدها در هيچ فيلم يا سريالي بازي نكرد و براي هميشه گم شد. در قحطي برنامههاي تلويزيوني ، ما كودكان آن زمان پاي برنامههايي كه براي بزرگترها (در ارتباط با رفتار با كودكان) ساخته ميشد هم مينشستيم و تماشا ميكرديم. حالا كه اين را گفتم يادم به چيز ديگري هم افتاد. آن زمان به هنگام عزاداريها ، برنامهها واقعاً خستهكننده و بيروح ميشد. روزهاي سهشنبه هم كه از بيخ و بن برنامهها بسيار كسلكننده بود و جز برنامه اقتصادي هفته چيز ديگري بدرد نميخورد كه آن هم اگر مصادف با عزاداري ميشد ديگر برنامهها از تشيعجنازه چيزي كم نداشت. اين ميان آخرين برنامه تلويزيوني "راز بقا" بود كه طي آن شيرها و پلنگهاي عزيز گورخران را ميدريدند و آهوها توسط كروكوديلها خورده ميشدند... براي تماشاي يك چيز رنگي و هيجانانگيز با چه ولعي اين فيلمهاي مستند كشدار را تماشا ميكرديم. كجا بود اين ماهو آرهها؟
خب من زياد حرف زدم. ببخشيد.
ارادتمند
افشين
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
افشین جان، من و شما انگار که بخش نوستالژیک مغزمان با هم مشترک هست.
سلام
با تشكر از 59 عزيز كه لينك بالا را گذاشته بود خواستم يكسري اطلاعات قديمي را بروي كاغذ(؟) بياورم براي ثبت در تاريخ. برنامهي بالا را من هم دقيقاً به ياد ندارم اما حدس ميزنم در ادامه مجموعه برنامههايي با نامي همرديف اين نام بود كه پيش از ظهر تابستانهاي سالهاي 1364 و 1365 از شبكه دوم تلويزيون ايران پس از پخش كارتونهايي مثل "بچههاي آلپ" پخش ميشد. در اين برنامه رفتار با كودك مورد بحث قرار ميگرفت و طي آن فيلمي در دو اپيزود پخش ميشد. در يكي رفتار با كودك اشتباه بود و رابطه پدر و مادر و كودك به بنبست ميرسيد و در ديگري رفتار درست ميشد و كودكي كه آنقدر مايه اعصابخردي بود تبديل به يك بچه مثبت مهربان ميگرديد. هنرپيشه يكساني نقش كودك را در كل آن مجموعه برنامهها بازي ميكرد و تا حدودي مشهور شده بود. البته بعدها در هيچ فيلم يا سريالي بازي نكرد و براي هميشه گم شد. در قحطي برنامههاي تلويزيوني ، ما كودكان آن زمان پاي برنامههايي كه براي بزرگترها (در ارتباط با رفتار با كودكان) ساخته ميشد هم مينشستيم و تماشا ميكرديم. حالا كه اين را گفتم يادم به چيز ديگري هم افتاد. آن زمان به هنگام عزاداريها ، برنامهها واقعاً خستهكننده و بيروح ميشد. روزهاي سهشنبه هم كه از بيخ و بن برنامهها بسيار كسلكننده بود و جز برنامه اقتصادي هفته چيز ديگري بدرد نميخورد كه آن هم اگر مصادف با عزاداري ميشد ديگر برنامهها از تشيعجنازه چيزي كم نداشت. اين ميان آخرين برنامه تلويزيوني "راز بقا" بود كه طي آن شيرها و پلنگهاي عزيز گورخران را ميدريدند و آهوها توسط كروكوديلها خورده ميشدند... براي تماشاي يك چيز رنگي و هيجانانگيز با چه ولعي اين فيلمهاي مستند كشدار را تماشا ميكرديم. كجا بود اين ماهو آرهها؟
خب من زياد حرف زدم. ببخشيد.
ارادتمند
افشين
اون برنامه ای که گفتی:" پيش از ظهر تابستانهاي سالهاي ۱۳۶۴ و ۱۳۶۵ از شبكه دوم تلويزيون ايران پس از پخش كارتونهايي مثل "بچههاي آلپ" پخش ميشد" رو من بخوبی بیاد دارم، بسیار هم برنامه محبوبی بود و آنزمان همیشه برای دیدنش انتظار می کشیدم و برای همین مدتها هست که خاطره آن برنامه ذهن نوستالژیک من رو بخود مشغول کرده بود.
من در اون زمان اسمش رو گذاشته بودم "پسر شیطونه". بطور مثال این پسر بچه بازیگر که شما هم درباره اش کامل گفتی،
با مادرش برای خرید لباس به فروشگاهی رفته بود (فکر کنم فروشگاه قدس بود) و آنجا زمانی که مادرش مشغول انتخاب مانتو بود،
این پسر بچه شیطون ماسکی به صورتش زده بود و در بین ردیفهای مخصوص لباس قایم می شد،
مادرش پس از مدتی نگران شده و بدنبالش میگشت و او سرانجام با بیرون پریدن از بین لباسهای آویزان شده،
با صورت درون ماسک مادرش را میترساند و به اینسو وآنسو میدوید و در واقع با لجبازیهای فراوان
و شیطنت خارج از اندازه او، یک ناهنجاری کودکانه نشان داده میشد. پس از پخش این برنامه هم، آموزش خیاطی پخش میشد.
حالا سوال و شک من با نوشتار شما کاملن برطرف شد، چون من کمی به این فکر افتاده بودم که برنامه "پسر شیطونه"
لابد قسمتی از این نسخه برنامه تلویزیونی "رفتار با کودک - ۱۳۶۶" بوده، و در خلال آن پخش میشده. از طرفی دیگر
در فایل "رفتار با کودک "، مجری با گفتن: "برنامه امشب ما"، زمان پخش رو مشخص میکنه،
شما هم که سرانجام با دادن اطلاعات کامل (سال پخش و ....) همانند همیشه جواب سوالهای بیان نشده ذهن رو
به بهترین شکل پاسخگو هستی و راهنمایی کردی.
بسیار سپاسگذارم.
سلامت باشی.
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
59 عزیز ازت ممنونم کارت خیلی خوبه راستش من تعدای سریال ایرانی نایاب دارم که خودم ظبط کردم اگه تمایلی به تبادل داری بگو تا هماهنگ کنیم.
alirad- تعداد پستها : 32
Join date : 2010-07-23
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
خواهش میکنم قربان، بسیار خرسندم، نظر لطف شماست.alirad نوشته است:59 عزیز ازت ممنونم کارت خیلی خوبه راستش من تعدای سریال ایرانی نایاب دارم که خودم ظبط کردم اگه تمایلی به تبادل داری بگو تا هماهنگ کنیم.
اگر مایل هستید بهترین کار این هست که اون سریالها رو که فرمودید
برای استفاده همگان در فروم قرار بدید.
سپاسگذارم از توجه شما.
سلامت باشید.
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
چند لحظه کوتاه اما خاطره انگیز از تلویزیون دهه شصت
.
.
.
برنامه " آموزش جودو - ۱۳۶۴" (حتمن با دیدنش بیاد خواهید آورد)
http://s1.picofile.com/file/6636650900/Amoozeshe_Jodo_1364.wmv.html
قسمت کوتاهی از" اعلام برنامه توسط مجری - ۱۳۶۴" (برنامه های فردا را شب قبلش اعلام میکردند!)
http://s1.picofile.com/file/6636652912/Elam_Barname_1364.wmv.html
.
.
.
یاد خاطرات کودکی گرامی.
شاد و سلامت باشید.
.
.
.
برنامه " آموزش جودو - ۱۳۶۴" (حتمن با دیدنش بیاد خواهید آورد)
http://s1.picofile.com/file/6636650900/Amoozeshe_Jodo_1364.wmv.html
قسمت کوتاهی از" اعلام برنامه توسط مجری - ۱۳۶۴" (برنامه های فردا را شب قبلش اعلام میکردند!)
http://s1.picofile.com/file/6636652912/Elam_Barname_1364.wmv.html
.
.
.
یاد خاطرات کودکی گرامی.
شاد و سلامت باشید.
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
59 نوشته است:چند لحظه کوتاه اما خاطره انگیز از تلویزیون دهه شصت
.
.
.
برنامه " آموزش جودو - ۱۳۶۴" (حتمن با دیدنش بیاد خواهید آورد)
http://s1.picofile.com/file/6636650900/Amoozeshe_Jodo_1364.wmv.html
قسمت کوتاهی از" اعلام برنامه توسط مجری - ۱۳۶۴" (برنامه های فردا را شب قبلش اعلام میکردند!)
http://s1.picofile.com/file/6636652912/Elam_Barname_1364.wmv.html
.
.
یاد خاطرات کودکی گرامی.
شاد و سلامت باشید.
سال 64؟! فوق العاده است . ممنون. اون خانمه بعدا دیگه مجری نبوده ؟!
sahra_7- تعداد پستها : 164
Join date : 2010-09-22
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
fazel1994 نوشته است:
یک قسمت رو 59 گرامی گذاشته بودند که تقلید صدای هلیکوپتر و ... بود ولی این تقلید یک ارکستر موسیقیه .
ولی 59 عزیز از بابت اخبار سال 69 و جنگ هفته خیلی جالب بود متشکرم. از این نمونه کارها خیلی جالبند. اگر از این نمونه ها دارید باز هم زحمتش را بکشید.
http://s1.picofile.com/file/6618826956/taghlideseda_2.wmv.html
1. سلام "فاضل" جان. عالی بود! دست مریزاد.
2. فاضل، قول بده بیشتر به ما سر بزنی. و ضمناً خوشم می یاد همیشه دست پُر می یای.
59 نوشته است:سريال " آئينه عبرت "
محمود دینی متولد آبان ۱۳۴۲ در شهر بیجار است . از ۱۷ سالگی با فیلم "تیغ و ابریشم - کیمیایی" وارد سینما شد.
دینی از سال ۷۸ دیگر جلوی دوربین نرفته و در چند سال اخیر مصاحبه ای هم انجام نداده است.
بازیابی خاطرات سریال « آینه عبرت » که در دوران خود بسیار مشهور شد، انگیزه ای بود که برویم سراغش.
------------------------------
ما آینه عبرت بودیم
سال های جنگ در جبهه فیلمبردار بودم. بعد از جنگ که در روابط عمومی ستاد مبارزه با مواد مخدر نخست وزیری
کار می کردم، طرحی را ارائه دادیم با نام آینه عبرت که در دو نوع نمایشی و مستند ساخته می شد. دقیقا از سال ۶۷
پخش و ساخت آینه عبرت شروع شد و غیر از چند قسمت که علی نقی لو کارگردانی آن را به عهده داشت، بقیه کار
به کارگردانی محسن شاه محمدی ساخته شد . از سال ۶۷ تا ۷۲، ۵۰ عنوان کلی از مجموعه آینه عبرت ساخته شد
که مشهورترین عنوان آن "برگ ریزان" شامل ۲۰ قسمت تلویزیونی بود و همان آینه عبرت مشهور با حضور علی
و آتقی است. لوکیشن ما پامنار، کوچه آب منگل، درخونگاه، حسینیه نجفی ها و بقیه محله های مشابه بود .
روابط بین آدمها هم به اندازه خانه ها، قدیمی و سنتی مانده بود. مثلا هیچ وقت پسری در مقابل پدرش نمی ایستاد.
خلاصه در این حال و هوا سریال را ساختیم که آتقی درون خانه پیژامه می پوشید و روی زمین کنار علاءالدین
می نشست. یک عده هم به این فضا ایراد گرفته بودند. من همان موقع در مصاحبه هایم گفته بودم که یک روشنفکر،
سریال ما را نگاه می کند بعد تلویزیون را خاموش می کند، دوش می گیرد، یک فنجان شیر قهوه برای خودش می ریزد،
پشت میز می نشیند و در حالی که پیپ می کشد، نقد می نویسد به این مضمون که ما به "علی آبگوشتی" و"کوچه مردها" برگشته ایم. ولی آن آقا که از پشت میزش جنوب شهر را نمی بیند. هنوز هم خانه هایی هستند که فقط از یک اتاق درست شده اند. اگر دزد، نصف شب وارد این اتاق شود، هفت هشت نفرشان را می بیند که کنار هم خوابیده اند و حتی
نمی شود زیرانداز مندرسشان را به سرقت برد. واقعیت زندگی این شکلی است و آینه عبرت برای این محبوب شد که واقعیت را نشان می داد.
بازیگری که نقش " آتقی" را بازی می کرد "جواد گلپایگانی" نام داشت که مهندس مکانیک بود و قبلا در چند فیلم
مانند "عصیانگران" و "نقطه ضعف" ظاهر شده بود. فیزیک و شیوه صحبت کردنش باعث شد که کاملا با نقش
یکی شود. لباس ها و گریم هم موضوع را تکمیل کرد و آتقی برای همه باور پذیر شد. فقط متأسفم از این که
برخورد ناپسند بعضی ها با بازیگری که فقط اجرا کننده شخصیتی براساس فیلم نامه بود، باعث شد تا حتی برای
خانواده او هم ناراحتی زیادی ایجاد شود!. حتی از این که گلپایگانی دیگر در فیلمی دیده نشد هم شایعات بسیاری
ساختند. او مدتی بعد از سریال سکته کرده بود و از آن وقت تا حالا در خانه بستری است.
مدتهاست که هیچ کدام خبری از او نداریم. (برگرفته از هفته نامه "همشهری جوان" - سال ۱۳۸۵)
------------------------------
و همچنین بخوانید داستان ساخت سریال " آئينه عبرت " را از زبان کارگردان آن "محسن شاه محمدی":
ستاد مبارزه با مواد مخدر در سال ۶۸ جلسه ای در نخستوزیری تشکیل داد. من هم به نمایندگی از گروه اجتماعی
صداوسیما به این جلسه دعوت شده بودم. ریاست جلسه را آقای مختار کلانتری، فرمانده کل کمیتههای انقلاب اسلامی
بهعهده داشت که درعین حال رئیس ستاد مبارزه با مواد مخدر هم بود. در آن جلسه آقای کلانتری از من خواست که
برای ساخت مجموعهای با او همکاری کنم. آقای کلانتری با وجود آنکه نظامی بود ولی روحیه هنری داشت و بهخوبی
از قدرت نمایش آگاه بود. من به ایشان گفتم که با امکانات محدود صدا و سیما نمیشود کاری کرد. برای همین
پیشنهاد کردم از قدرت ستاد استفاده شود تا کلیه وسایل لازم را از از خارج وارد کنیم.
بعد از یکسری تحقیقات فهمیدم حداقل به دو میلیون تومان پول نیاز است که در آن زمان رقم بالایی بود. آقای کلانتری
اجازه ورود دوربین از نخستوزیری را برای ما گرفتند و ما دوربین را از خارج وارد کردیم تا کار شروع شود.
کارها به سرعت پیش میرفت اما مشکل بزرگی وجود داشت؛ من سرباز بودم و باید خودم را برای اعزام به حوزه نظام وظیفه معرفی میکردم اما با کمک دوستان، ترتیبی دادند تا من دوران سربازی ام را در اداره مبارزه با مواد مخدر بگذرانم.
محمود دینی (بازیگر نقش علی) آن موقع مسؤول روابط عمومی سازمان بود و به سینما هم علاقه خاصی داشت.
ما خیلی زود با هم دوست شدیم و با امکانات و پول کمی که وجود داشت، تولید سریالهایی با موضوع اعتیاد را
شروع کردیم تا به سریال آینه عبرت رسیدیم که در۲۰ قسمت تولید شد اما اول کار یک مشکل بزرگ برای ما
بوجود آمد؛ دولت تصمیم گرفته بود که شهربانی و کمیته را ادغام کند و این، کار ما را سخت میکرد. با آغاز ادغام
این دو نیرو کار ما با خطر تعطیلی روبرو شد. تهیه کنندگان دستشان خالی شد و سازمانها هم حمایتشان را
قطع کردند. امکان پرداخت دستمزدها نبود. من هم گفتم که هرکس بخواهد، میتواند برود ولی کار تعطیل نخواهد شد
برای عوامل، تصمیم گیری سخت بود ولی با همه اینها وقتی دیدند اراده من بر ادامه فیلمبرداری تغییرناپذیر است؛
تصمیم به ماندن گرفتند. یک سال بعد از پخش سریال به همت آقای گلپایگانی، رئیس دفتر مقام معظم رهبری بود که
دستمزد عوامل مجموعه پرداخت شد. در آن سالها مبارزه با این پدیده خیلی جدی گرفته میشد و توانست تاثیرات
مثبتی بر روی بیننده بگذارد؛ تا حدی که هنوز بعد از ۲۰ سال نام آتقی و آینهعبرت از ذهن بیننده پاک نشده است.
علت آن هم در سادگی قصهها بود. از بگیر و ببند و تیراندازی و قاچاقچی بازی در این مجموعه خبری نبود. ارتباط
علی و آتقی یک ارتباط عاطفی بود و بدون هیچ شعاری، زندگی اجتماعی آنها در ارتباط با مواد مخدر بررسی میشد.
آتقی دوران میانسالی اش را پشتسر گذاشته بود و همه عمرش را پای منقل گذرانده بود و علی،
جوانی بود در آغاز راه. سریال به هیچ وجه قصد تخریب شخصیت آتقی را بهخاطر اعتیادش نداشت، آتقی تمام
خصائل انسانی را داشت و برای علی یک رفیق عالی بود. تماشاگر نسبت به آنها سمپاتی داشت و بیینده
دلش نمیخواست آنها را درگیر اعتیاد ببیند و به همین خاطر، زندگی سخت و رنج آلود آتقی و حتی
مرگ او به شدت بر بیننده تاثیر میگذاشت.
یک روز خبرنگار واشنگتن پست برای مصاحبه با من به صداوسیما آمد و مهمترین سؤال او این بود که
چطور میشود پیرمرد معتاد زشتی تا بدین حد بتواند با تماشاگر ارتباطی عاطفی برقرار کند که علاوه بر آنکه
برای بیننده دوست داشتنی است، از مرگ او نیز متاثر و غمگین میشود؟. من در جواب به او گفتم
درست است که آتقی پیر، معتاد و زشت است ولی اینها باعث نشده که خصائل انسانی اش را از دست بدهد.
او در تمام قصه یک رفیق، یک همسر و یک پدر خوب باقی میماند و سریال قصد تخریب شخصیت او را
بخاطر اعتیادش ندارد، بلکه تماشاگر را به این حسرت میرساند که ای کاش آتقی،
این موجود دوست داشتنی هرگز معتاد نبود. (منتشر شده در همشهری سرنخ شماره ۴۶)
------------------------------
فایل کوتاه تصویری زیر دربردارنده صحنه های به یاد ماندنی
از سريال " آئينه عبرت " می باشد.
تقدیم به شما گرامیان.
http://s1.picofile.com/file/6608549294/Ayiene_Ebrat_1367_1372_.wmv.html
یاد خاطرات کودکی گرامی.
شاد و سلامت باشید.
3. نه دیگه. دارم به این نتیجه می رسم که قضیه ی تونل زدنتون به آرشیو صدا و سیما جدیه، "59" عزیز!59 نوشته است:چند لحظه کوتاه اما خاطره انگیز از تلویزیون دهه شصت
.
.
.
برنامه " آموزش جودو - ۱۳۶۴" (حتمن با دیدنش بیاد خواهید آورد)
http://s1.picofile.com/file/6636650900/Amoozeshe_Jodo_1364.wmv.html
قسمت کوتاهی از" اعلام برنامه توسط مجری - ۱۳۶۴" (برنامه های فردا را شب قبلش اعلام میکردند!)
http://s1.picofile.com/file/6636652912/Elam_Barname_1364.wmv.html
.
.
.
یاد خاطرات کودکی گرامی.
شاد و سلامت باشید.
جدا از شوخی، خیلی عالی بود. خیلی دنبال این کار بودم و اگه واقعاً شما تو آرشیوتون چنین مواردی رو دارید، بهتون تبریک می گم. از این که بی هیچ چشمداشتی؛ مثل، خیلی از عزیزان، اینجا داشته هاتون رو با ما سهیم می شید، بی نهایت ممنونم.
و شرمنده ام که مدتیه هم کم کار شده م و هم دستم خالیه. کمی هم گرفتارم؛ که، تابستون سرم خلوت تر می شه.
Emiliano- تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
خدمت "۷_صحرا" گرامی:
راستش خود مجری با اعلام برنامه "رویدادهای سیاسی سال ۶۴" سال پخش رو مشخص میکنه
و من هم بر طبق همان گفتم.
در مورد اینکه بعده ها هم خانم مجری به فعالیت خود در صدا و سیما ادامه دادند یا نه، من در جریان نیستم،
اما گمانم این هست که با اینکه چهره ایشان خیلی آشنا هست، مدت زیادی در پخش نبودند
وشاید در اجرای برنامه های دیگری آن سالها ایشان را می دیدیم.
بیشتر جناب "حسین پاکدل" رو ما بعنوان مجری اعلام برنامه های شبکه اول می دیدیم و یادمان هست،
بخصوص با آن عبارت معروف ایشان که در آغاز برنامه ها می گفتند: " بسم اله الرحمن الرحیم و بهی نستعین".
مقوله "مجریان اعلام برنامه" در دو شبکه آن سالها، برای خود من بسیار مساله نوستالژیک و حساسی هست،
اما شوربختانه به غیر از فایل کوتاه تصویری بالا، مورد دیگری تا به امروز پیدا نکردم.
سوالی هم دارم از شما و همه دوستان، نام آن مجری مرد شبکه دو در دهه شصت که بسیار خوش صدا بود
و گاهی هم در شروع برنامه های شبکه دو شعر حافظ رو به بهترین شکل اجرایی میخواند رو یادتان نیست؟،
گاهی اوقات هم کل ریش و سبیلش را میتراشید. در اوایل دهه هفتاد خورشیدی هم گاهگاهی به پخش میامد،
اما کم کم و با جایگزین شدن "علی غلامعلی "، دیگر خبری از او در جلوی دوربین نبود.
در ضمن اینرو هم خدمت شما و دیگر دوستان اضافه کنم که من این فایل کوتاه اعلام برنامه رو از یک ویدیوی دیگر
که با نام "خانم آزاده وزيري،مجري تلويزيون در قبل از انقلاب" موجود هست جدا کردم و لازم به گفتن میباشد که
مجری دوم که در سال ۶۴ و در فایل ما هست، آزاده وزیری نیست.
سلامت باشید.
.
.
.
خدمت "امیرجان" گرامی:
آقا من اگر به آرشیو صدا و سیما میتونستم تونل بزنم که دیگه غمی نداشتم،
اونوقت میدونی اول به سراغ چه برنامه ای میرفتم که با اشتیاق دوباره ببینم و تقدیم شما و دوستان کنم؟.
به سراغ آن برنامه ای که درمیانه دهه شصت، درمورد "گل و گیاه ونگهداری گیاهان گلخانه ای در منزل" بود
و شبها پخش میشد.
مجری آن مرد سالمند اما قوی جسته و درشت اندامی بود که عینک جانانه ای هم به صورت داشت.
یادم هست که خیلی در مورد پرورش و نگهداری گیاه "دیفن باخیا" که در آن سالها در بیشتر خانه ها گلدانش بود،
ایشان صحبت میکرد و آموزش می داد.
انجام وظیفه میکنم امیر جان، منتظر ارمغان های خوبت همانند همیشه هستیم.
قربانت.
راستش خود مجری با اعلام برنامه "رویدادهای سیاسی سال ۶۴" سال پخش رو مشخص میکنه
و من هم بر طبق همان گفتم.
در مورد اینکه بعده ها هم خانم مجری به فعالیت خود در صدا و سیما ادامه دادند یا نه، من در جریان نیستم،
اما گمانم این هست که با اینکه چهره ایشان خیلی آشنا هست، مدت زیادی در پخش نبودند
وشاید در اجرای برنامه های دیگری آن سالها ایشان را می دیدیم.
بیشتر جناب "حسین پاکدل" رو ما بعنوان مجری اعلام برنامه های شبکه اول می دیدیم و یادمان هست،
بخصوص با آن عبارت معروف ایشان که در آغاز برنامه ها می گفتند: " بسم اله الرحمن الرحیم و بهی نستعین".
مقوله "مجریان اعلام برنامه" در دو شبکه آن سالها، برای خود من بسیار مساله نوستالژیک و حساسی هست،
اما شوربختانه به غیر از فایل کوتاه تصویری بالا، مورد دیگری تا به امروز پیدا نکردم.
سوالی هم دارم از شما و همه دوستان، نام آن مجری مرد شبکه دو در دهه شصت که بسیار خوش صدا بود
و گاهی هم در شروع برنامه های شبکه دو شعر حافظ رو به بهترین شکل اجرایی میخواند رو یادتان نیست؟،
گاهی اوقات هم کل ریش و سبیلش را میتراشید. در اوایل دهه هفتاد خورشیدی هم گاهگاهی به پخش میامد،
اما کم کم و با جایگزین شدن "علی غلامعلی "، دیگر خبری از او در جلوی دوربین نبود.
در ضمن اینرو هم خدمت شما و دیگر دوستان اضافه کنم که من این فایل کوتاه اعلام برنامه رو از یک ویدیوی دیگر
که با نام "خانم آزاده وزيري،مجري تلويزيون در قبل از انقلاب" موجود هست جدا کردم و لازم به گفتن میباشد که
مجری دوم که در سال ۶۴ و در فایل ما هست، آزاده وزیری نیست.
سلامت باشید.
.
.
.
خدمت "امیرجان" گرامی:
آقا من اگر به آرشیو صدا و سیما میتونستم تونل بزنم که دیگه غمی نداشتم،
اونوقت میدونی اول به سراغ چه برنامه ای میرفتم که با اشتیاق دوباره ببینم و تقدیم شما و دوستان کنم؟.
به سراغ آن برنامه ای که درمیانه دهه شصت، درمورد "گل و گیاه ونگهداری گیاهان گلخانه ای در منزل" بود
و شبها پخش میشد.
مجری آن مرد سالمند اما قوی جسته و درشت اندامی بود که عینک جانانه ای هم به صورت داشت.
یادم هست که خیلی در مورد پرورش و نگهداری گیاه "دیفن باخیا" که در آن سالها در بیشتر خانه ها گلدانش بود،
ایشان صحبت میکرد و آموزش می داد.
انجام وظیفه میکنم امیر جان، منتظر ارمغان های خوبت همانند همیشه هستیم.
قربانت.
دویچ اسپراخلر!؟
59 نوشته است:خدمت "۷_صحرا" گرامی:
راستش خود مجری با اعلام برنامه "رویدادهای سیاسی سال ۶۴" سال پخش رو مشخص میکنه
و من هم بر طبق همان گفتم.
در مورد اینکه بعده ها هم خانم مجری به فعالیت خود در صدا و سیما ادامه دادند یا نه، من در جریان نیستم،
اما گمانم این هست که با اینکه چهره ایشان خیلی آشنا هست، مدت زیادی در پخش نبودند
وشاید در اجرای برنامه های دیگری آن سالها ایشان را می دیدیم.
بیشتر جناب "حسین پاکدل" رو ما بعنوان مجری اعلام برنامه های شبکه اول می دیدیم و یادمان هست،
بخصوص با آن عبارت معروف ایشان که در آغاز برنامه ها می گفتند: " بسم اله الرحمن الرحیم و بهی نستعین".
مقوله "مجریان اعلام برنامه" در دو شبکه آن سالها، برای خود من بسیار مساله نوستالژیک و حساسی هست،
اما شوربختانه به غیر از فایل کوتاه تصویری بالا، مورد دیگری تا به امروز پیدا نکردم.
سوالی هم دارم از شما و همه دوستان، نام آن مجری مرد شبکه دو در دهه شصت که بسیار خوش صدا بود
و گاهی هم در شروع برنامه های شبکه دو شعر حافظ رو به بهترین شکل اجرایی میخواند رو یادتان نیست؟،
گاهی اوقات هم کل ریش و سبیلش را میتراشید. در اوایل دهه هفتاد خورشیدی هم گاهگاهی به پخش میامد،
اما کم کم و با جایگزین شدن "علی غلامعلی "، دیگر خبری از او در جلوی دوربین نبود.
در ضمن اینرو هم خدمت شما و دیگر دوستان اضافه کنم که من این فایل کوتاه اعلام برنامه رو از یک ویدیوی دیگر
که با نام "خانم آزاده وزيري،مجري تلويزيون در قبل از انقلاب" موجود هست جدا کردم و لازم به گفتن میباشد که
مجری دوم که در سال ۶۴ و در فایل ما هست، آزاده وزیری نیست.
سلامت باشید.
.
.
.
خدمت "امیرجان" گرامی:
آقا من اگر به آرشیو صدا و سیما میتونستم تونل بزنم که دیگه غمی نداشتم،
اونوقت میدونی اول به سراغ چه برنامه ای میرفتم که با اشتیاق دوباره ببینم و تقدیم شما و دوستان کنم؟.
به سراغ آن برنامه ای که درمیانه دهه شصت، درمورد "گل و گیاه ونگهداری گیاهان گلخانه ای در منزل" بود
و شبها پخش میشد.
مجری آن مرد سالمند اما قوی جسته و درشت اندامی بود که عینک جانانه ای هم به صورت داشت.
یادم هست که خیلی در مورد پرورش و نگهداری گیاه "دیفن باخیا" که در آن سالها در بیشتر خانه ها گلدانش بود،
ایشان صحبت میکرد و آموزش می داد.
انجام وظیفه میکنم امیر جان، منتظر ارمغان های خوبت همانند همیشه هستیم.
قربانت.
سلام
من هم فایل هارو دیدم. این خانم رو من هم یادم نیست. نمیدونم تفنگی چیزی طرفش نشونه رفته که اینقدر به اون گوشه ی تصویر نگاه می کنه یا که چی. حدسم این بود که این اعلام برنامه مربوط باشه به نوروز 1365 که برنامه بررسی تحولات سیاسی در سال 1364 در اون اعلام می شه. 59 عزیز مطابق معمول من رو سورپرایز کرد از این حافظه اش که اون آقای مهندس کشاورزی رو به خاطر داشت. عین آیینه این آقا جلوی چشمم شفاف و واضح هستند و از اونجاییکه پدر خودم مهندس کشاورزی هستند از دیدن برنامه ی این آقا لذت می بردم و همیشه پدرم رو صدا میکردم که بیایید برای تماشا. به احتمال قریب به یقین ایشون الان در قید حیات نیستند که خدایشان بیامرزاد. داشتم فکر میکردم اگر من دسترسی به آرشیو پیدا میکردم چه چیزهایی رو انتخاب میکردم؟ اولاً که خیلی سئوال سختی است. اما همیشه آدم چیزهای بسیار پیش و پا افتاده ای که هرگز فکر هم نمی کرد روزی برایش خاطره انگیز بشوند رو در گوشه ی ذهن یادگار نگاه می داره. برنامه ی آموزش زبان آلمانی یکی از اونهاست. به گمانم به زبان آلمانی میشه: دویچ اسپراخلر! یا یک همچین چیزی. آهنگ آغاز یا پایانش این بود که از ساخته های بیزت هست:
http://s1.picofile.com/file/6640260560/Bizet.mp3.html
آقایی که هم بعنوان مجری و هم به عنوان استاد زبان رشته ی امور رو در دست داشت مردی بلندقد و خوش پوش بود با صورتی متبسم. به نوعی همانند یک بازیگر مسلط این برنامه را اجرا میکرد. این برنامه ها از شبکه ی دوم تلویزیون پخش می شدند و افرادی (از زن و مرد و پیر و جوان) در آنها شرکت داشتند که طی نمایش های بسیار کوتاهی به زبان آلمانی صحبت میکردند و به ما تماشاگران آموزش می دادند. هر از چندگاهی کلمه یا عبارتی روی صفحه درج میشد و گوینده یا همان آقا آن را تلفظ میکرد. این برنامه کلاً به زبان آلمانی بود و برگردان به فارسی نداشت. در قطحی برنامه ها این هم یکی از آن برنامه هایی بود که من تماشا میکردم. این میان جا دارد از آموزش زبان عربی و آقایی که با سماجت جملات عربی را با دو یا سه بار تکرار تلفظ کرده و سپس به فارسی برگردان آنها را می گفت نیز ذکری به میان آوریم. هیچگاه نام و نشان این اساتید مشخص نشد.
ارادتمند
افشین
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
[quote="Indiana Jones"]
این آقای مجری دوست داشتنی که چندان هم قدبلند نبود آقای دکتر جمشید افشنگ بودن که من هم خیلی دوستشون دارم ایشون روانشناس، استاد دانشگاه و عضو هیات علمی دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران هستند.
از این لینک میتونی صدای ایشون را بشنوی
http://www.iranseda.ir/old/showfullitem/?r=101906
سلام افشین جان59 نوشته است:[u]همیشه آدم چیزهای بسیار پیش و پا افتاده ای که هرگز فکر هم نمی کرد روزی برایش خاطره انگیز بشوند رو در گوشه ی ذهن یادگار نگاه می داره. برنامه ی آموزش زبان آلمانی یکی از اونهاست. به گمانم به زبان آلمانی میشه: دویچ اسپراخلر! یا یک همچین چیزی. آهنگ آغاز یا پایانش این بود که از ساخته های بیزت هست:
http://s1.picofile.com/file/6640260560/Bizet.mp3.html
آقایی که هم بعنوان مجری و هم به عنوان استاد زبان رشته ی امور رو در دست داشت مردی بلندقد و خوش پوش بود با صورتی متبسم. به نوعی همانند یک بازیگر مسلط این برنامه را اجرا میکرد. این برنامه ها از شبکه ی دوم تلویزیون پخش می شدند و افرادی (از زن و مرد و پیر و جوان) در آنها شرکت داشتند که طی نمایش های بسیار کوتاهی به زبان آلمانی صحبت میکردند و به ما تماشاگران آموزش می دادند. هر از چندگاهی کلمه یا عبارتی روی صفحه درج میشد و گوینده یا همان آقا آن را تلفظ میکرد. این برنامه کلاً به زبان آلمانی بود و برگردان به فارسی نداشت. در قطحی برنامه ها این هم یکی از آن برنامه هایی بود که من تماشا میکردم. این میان جا دارد از آموزش زبان عربی و آقایی که با سماجت جملات عربی را با دو یا سه بار تکرار تلفظ کرده و سپس به فارسی برگردان آنها را می گفت نیز ذکری به میان آوریم. هیچگاه نام و نشان این اساتید مشخص نشد.
ارادتمند
افشین[/color]
این آقای مجری دوست داشتنی که چندان هم قدبلند نبود آقای دکتر جمشید افشنگ بودن که من هم خیلی دوستشون دارم ایشون روانشناس، استاد دانشگاه و عضو هیات علمی دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران هستند.
از این لینک میتونی صدای ایشون را بشنوی
http://www.iranseda.ir/old/showfullitem/?r=101906
babak- تعداد پستها : 318
Join date : 2009-09-11
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
با سلام خدمت دوستان
۱. ۵۹ عزیز، این «پروانه روی شانه» رو من یادم نیومد. باید کم کم قبول کنم که شما و امیر و اسمم و بابک و افشین و .. یه کمی از من بزرگترید :-) و من خیلی مواقع کم میآرم (دلیل اینکه فقط اسم آقایون رو گفتم هم اینه که...!). البته هنرپیشهی اصلیش خیلی آشناست. مطمئنم ازش فیلم دیدم.
۲. این «دیدی» که گذاشتی واقعا بینظیر بود. حرف نداشت. صحنههایی هم که انتخاب میکنی یکی از یکی خاطرهانگیزترن. اون ورژن دوبله کامل که گذاشتی که دیگه معرکه بود. واقعا ممنون. اون صحنه که اون یارو ارتشیه میگه «گوشی دستت تا اون هواپیما رو با اسلحه بزنم» خیلی باحاله و دیدن دوبارش هم حالش دو چندان بود. یه اعترافی باید بکنم اون هم این که : در تمام این سالها فکر میکردم تمام نقشهایی که دیدی بازی کرده مرد هستند و فقط یکیشون به اصطلاح عامیانه «اِوا خواهر»-اه. الان فهمیدم که بنده خدا مثلا زن بوده! فکر کنم دلیلش این بود که هیچ جور صدای حسین عرفانی رو به یک زن نمیتونسم ربط بدم.
۳. سریال آینهی عبرت هم خیلی خاطرهانگیز بود. من یادمه این پسره «علی سمیعی» یکی رو توی فیلم میخواست (همین دختره که تو فیلم اسمش پروانهست احتمالا -- ولی من پری یادم بود) ولی یکیشون با یکی دیگه ازدواج میکنه (فکر کنم همین ماجرای خاستگاری که تو هم انتخابش کردی تو فیلم). من و بچههای کلاس (اون موقع من کلاس سوم بودم) همه متفقالقول بودیم که چون سریال ایرانیه این دو تا آخرش به هم میرسن. ولی خوب، دیدیم که نرسیدن...
۴. این آموزش جودو هم خیلی باحال بود. من از این برنامه خیلی کم یادم بود. ولی آموزش کاراته رو خوب یادمه! مجریش هم یه رزمیکار با سابقه بود. که صداش هنوز تو گوشمه. تو مسابقات هم معمولا داور بود.
۵ . فاضل اون «کنستر موسیقی» با دهن هم خیلی جالب بود. یادش به خیر با چه چیزایی خوش بودیم.
۱. ۵۹ عزیز، این «پروانه روی شانه» رو من یادم نیومد. باید کم کم قبول کنم که شما و امیر و اسمم و بابک و افشین و .. یه کمی از من بزرگترید :-) و من خیلی مواقع کم میآرم (دلیل اینکه فقط اسم آقایون رو گفتم هم اینه که...!). البته هنرپیشهی اصلیش خیلی آشناست. مطمئنم ازش فیلم دیدم.
۲. این «دیدی» که گذاشتی واقعا بینظیر بود. حرف نداشت. صحنههایی هم که انتخاب میکنی یکی از یکی خاطرهانگیزترن. اون ورژن دوبله کامل که گذاشتی که دیگه معرکه بود. واقعا ممنون. اون صحنه که اون یارو ارتشیه میگه «گوشی دستت تا اون هواپیما رو با اسلحه بزنم» خیلی باحاله و دیدن دوبارش هم حالش دو چندان بود. یه اعترافی باید بکنم اون هم این که : در تمام این سالها فکر میکردم تمام نقشهایی که دیدی بازی کرده مرد هستند و فقط یکیشون به اصطلاح عامیانه «اِوا خواهر»-اه. الان فهمیدم که بنده خدا مثلا زن بوده! فکر کنم دلیلش این بود که هیچ جور صدای حسین عرفانی رو به یک زن نمیتونسم ربط بدم.
۳. سریال آینهی عبرت هم خیلی خاطرهانگیز بود. من یادمه این پسره «علی سمیعی» یکی رو توی فیلم میخواست (همین دختره که تو فیلم اسمش پروانهست احتمالا -- ولی من پری یادم بود) ولی یکیشون با یکی دیگه ازدواج میکنه (فکر کنم همین ماجرای خاستگاری که تو هم انتخابش کردی تو فیلم). من و بچههای کلاس (اون موقع من کلاس سوم بودم) همه متفقالقول بودیم که چون سریال ایرانیه این دو تا آخرش به هم میرسن. ولی خوب، دیدیم که نرسیدن...
۴. این آموزش جودو هم خیلی باحال بود. من از این برنامه خیلی کم یادم بود. ولی آموزش کاراته رو خوب یادمه! مجریش هم یه رزمیکار با سابقه بود. که صداش هنوز تو گوشمه. تو مسابقات هم معمولا داور بود.
۵ . فاضل اون «کنستر موسیقی» با دهن هم خیلی جالب بود. یادش به خیر با چه چیزایی خوش بودیم.
stalker- تعداد پستها : 256
Join date : 2011-01-07
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
خدمت "افشین جان" گرامی:
بله گمان شما باید درست باشه در مورد اینکه "اعلام برنامه" مربوط به ابتدای سال ۱۳۶۵ هست.
این برنامه آموزش زبان، برای من هم الان نوستالژی هست و خوب بخاطر دارم،
دیگه باورم شد افشین جان که : "من و شما بخش نوستالژیک مغزمان با هم مشترک هست".
پدر بنده هم مهندس کشاورزی هستند و اون سالها من بهمراه پدرم این برنامه گل و گیاه و کشاورزی رو نگاه میکردم.
یادش بخیر، یادمه که آن آقای مهندس کشاورزی و قوی جسته، معمولان پیراهن آستین کوتاه مردانه ای به تن داشت،
که در ذهن من برنگ صورتی کمرنگ نقش بسته، آرامش خاصی در اجرای برنامه و کار با گلدانها داشت.
از طرفی دیگر مادر بنده معلم زبان انگلیسی بودند و آن برنامه آموزش زبان که غروبها که پخش میشد
در خانه ما، من هم بصورت اجباری میبایست می دیدم اما نمیدونم چرا گمان میکنم که
این برنامه آموزش زبان انگلیسی بود و نه آلمانی؟ (بماند که هیچوقت نخواستم زبان انگلیسی رو بیاموزم).
صدای زنگ دار و تاثیر گذار آن جناب دکتر که به نظر من هم قد بلند بود هنوز در گوشم هست.
چه خاطرات مشترکی که زنده نمیگردند.
بابت لینک آهنگ هم سپاس فراوان، دقیقن همین آهنگ بود.
سلامت باشی.
.
.
.
خدمت "بابک جان" گرامی:
سپاسگذارم برای لینک و اطلاعات در مورد دکتر جمشید افشنگ.
سلامت باشی.
.
.
.
خدمت "محمد جان(محمودی)" گرامی :
آقا چقدر خوشحالم که در فروم هستی و برایمان مینویسی.
نظر لطفت هست، بسیار خرسنم که پست ها مورد توجهت قرار گرفتن.
سلامت باشی.
بله گمان شما باید درست باشه در مورد اینکه "اعلام برنامه" مربوط به ابتدای سال ۱۳۶۵ هست.
این برنامه آموزش زبان، برای من هم الان نوستالژی هست و خوب بخاطر دارم،
دیگه باورم شد افشین جان که : "من و شما بخش نوستالژیک مغزمان با هم مشترک هست".
پدر بنده هم مهندس کشاورزی هستند و اون سالها من بهمراه پدرم این برنامه گل و گیاه و کشاورزی رو نگاه میکردم.
یادش بخیر، یادمه که آن آقای مهندس کشاورزی و قوی جسته، معمولان پیراهن آستین کوتاه مردانه ای به تن داشت،
که در ذهن من برنگ صورتی کمرنگ نقش بسته، آرامش خاصی در اجرای برنامه و کار با گلدانها داشت.
از طرفی دیگر مادر بنده معلم زبان انگلیسی بودند و آن برنامه آموزش زبان که غروبها که پخش میشد
در خانه ما، من هم بصورت اجباری میبایست می دیدم اما نمیدونم چرا گمان میکنم که
این برنامه آموزش زبان انگلیسی بود و نه آلمانی؟ (بماند که هیچوقت نخواستم زبان انگلیسی رو بیاموزم).
صدای زنگ دار و تاثیر گذار آن جناب دکتر که به نظر من هم قد بلند بود هنوز در گوشم هست.
چه خاطرات مشترکی که زنده نمیگردند.
بابت لینک آهنگ هم سپاس فراوان، دقیقن همین آهنگ بود.
سلامت باشی.
.
.
.
خدمت "بابک جان" گرامی:
سپاسگذارم برای لینک و اطلاعات در مورد دکتر جمشید افشنگ.
سلامت باشی.
.
.
.
خدمت "محمد جان(محمودی)" گرامی :
آقا چقدر خوشحالم که در فروم هستی و برایمان مینویسی.
نظر لطفت هست، بسیار خرسنم که پست ها مورد توجهت قرار گرفتن.
سلامت باشی.
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
سلام
یه کوچولو از سریال آیینه تقدیم به دوستان.
http://s1.picofile.com/file/6639829974/ayene.wmv.html
تا یادم نرفته این برنامه خاطره ها رو من یه چند باری اتفاقی دیدم. حول و حوش ساعت 7 از شبکه آموزش یه تیکه 5-10 دقیقه ای از بعضی سریالا یا برنامه های قدیمی پخش میکنه. یکی دو باری دیدم از همون برنامه جنگ های هفته و اینا هم پخش کرد. گفتم خبرشو بدم
یه کوچولو از سریال آیینه تقدیم به دوستان.
http://s1.picofile.com/file/6639829974/ayene.wmv.html
تا یادم نرفته این برنامه خاطره ها رو من یه چند باری اتفاقی دیدم. حول و حوش ساعت 7 از شبکه آموزش یه تیکه 5-10 دقیقه ای از بعضی سریالا یا برنامه های قدیمی پخش میکنه. یکی دو باری دیدم از همون برنامه جنگ های هفته و اینا هم پخش کرد. گفتم خبرشو بدم
sahra_7- تعداد پستها : 164
Join date : 2010-09-22
خاطره انگیز مثل دهه شصت
سلام عزیزان. این قسمتی از ویژه نامه نوروزی سروش امسال درباره معرفی برنامه های تلویزیونی دهه شصت تلویزیونه که خالی از لطف نیست !
برای ذخیره نمودن لطفأ راست کلیک و گزینه save file را انتخاب نمایید
http://www.soroushpress.ir/images/stories/Magazines/Weekly/1479/television1-dahe60-1479.pdf
http://www.soroushpress.ir/images/stories/Magazines/Weekly/1479/television2-dahe60-1479.pdf
http://www.soroushpress.ir/images/stories/Magazines/Weekly/1479/television3-dahe60-1479.pdf
fazel1994- تعداد پستها : 83
Join date : 2011-03-05
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
سپاس فراوان خدمت شما.sahra_7 نوشته است:سلام
یه کوچولو از سریال آیینه تقدیم به دوستان.
http://s1.picofile.com/file/6639829974/ayene.wmv.html
تا یادم نرفته این برنامه خاطره ها رو من یه چند باری اتفاقی دیدم. حول و حوش ساعت 7 از شبکه آموزش یه تیکه 5-10 دقیقه ای از بعضی سریالا یا برنامه های قدیمی پخش میکنه. یکی دو باری دیدم از همون برنامه جنگ های هفته و اینا هم پخش کرد. گفتم خبرشو بدم
من بجز تیتراژ و قسمت کوتاهی از سریال خاطره انگیز " آیینه "
که در برنامه نقره پخش شده بود و وبلاگ قدیمی پافا آنرا قرار داده بود،
ویدیوی دیگری نداشتم و بسیار مشتاق بودم تا صحنه های دیگری را
از این سریال داشته باشم و شما امروز آرزو را برآورده کردید.
این قسمت از سریال " آیینه " رو من خوب بیاد دارم.
قسمت بسیار اندوهناکی بود. یادم هست که دو یا سه هفته پشت سر هم
این قسمت را فقط پخش میکردند.
چقدر همه بازیگرها جوان بودند!،
یاد "جواد خدادادی" هم گرامی که ۳ سال پیش درگذشت.
سلامت باشید.
اين مطلب آخرين بار توسط 59 در الخميس مايو 12, 2011 7:16 am ، و در مجموع 1 بار ويرايش شده است.
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
فاضل جان بسیار نیکو که این فایلها رو به اشتراک گذاشتی.fazel1994 نوشته است:
سلام عزیزان. این قسمتی از ویژه نامه نوروزی سروش امسال درباره معرفی برنامه های تلویزیونی دهه شصت تلویزیونه که خالی از لطف نیست !
برای ذخیره نمودن لطفأ راست کلیک و گزینه save file را انتخاب نمایید
http://www.soroushpress.ir/images/stories/Magazines/Weekly/1479/television1-dahe60-1479.pdf
http://www.soroushpress.ir/images/stories/Magazines/Weekly/1479/television2-dahe60-1479.pdf
http://www.soroushpress.ir/images/stories/Magazines/Weekly/1479/television3-dahe60-1479.pdf
این عکس از مسابقه هفته را برای اولین بار می دیدم.
مصاحبه با کارگردان یگانه و جاودان سینمای ایران - علی حاتمی،
بسیار خواندنی میباشد و همچنین گفتگو با زنده یاد خسرو شکیبایی.
لطف کردی، بسیار عالی بود.
سلامت باشی.
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
لحظه های بیاد ماندنی قبل ازسالگشت نوروزی در تلویزیون
.
.
.
برنامه "جنگ ۶۸" - نوروز ۱۳۶۸
http://s1.picofile.com/file/6660930580/Norooz_68_Jonge_68_1368.wmv.html
برنامه "سال خوش" - نوروز ۱۳۷۴
http://s1.picofile.com/file/6660941646/Norooz_74_Saale_Khosh_1374.wmv.html
.
.
.
یاد خاطرات کودکی گرامی.
شاد و سلامت باشید.
.
.
.
برنامه "جنگ ۶۸" - نوروز ۱۳۶۸
http://s1.picofile.com/file/6660930580/Norooz_68_Jonge_68_1368.wmv.html
برنامه "سال خوش" - نوروز ۱۳۷۴
http://s1.picofile.com/file/6660941646/Norooz_74_Saale_Khosh_1374.wmv.html
.
.
.
یاد خاطرات کودکی گرامی.
شاد و سلامت باشید.
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
59 نوشته است:لحظه های بیاد ماندنی قبل ازسالگشت نوروزی در تلویزیون
.
.
.
برنامه "جنگ ۶۸" - نوروز ۱۳۶۸
http://s1.picofile.com/file/6660930580/Norooz_68_Jonge_68_1368.wmv.html
برنامه "سال خوش" - نوروز ۱۳۷۴
http://s1.picofile.com/file/6660941646/Norooz_74_Saale_Khosh_1374.wmv.html
.
.
.
یاد خاطرات کودکی گرامی.
شاد و سلامت باشید.
بله واقعا به یاد ماندنی و پر ازگرمی خاطره.واقعا یادش بخیر.نوروز سالهای 67 که همه دعا می کردیم که جنگ تمام شود و به خانه و کاشانه خود برگردیم.اگر اشتباه نکنم نوروز 68 اولین سال پایان جنگ بود.59 عزیز مرا به چه جاهایی که نبردید.زندگی روزهای رفته نیست زندگی روزهایی ست که در خاطر مانده.آرزو می کنم همیشه شاد و سرزنده باشید.
Negin 2- تعداد پستها : 244
Join date : 2011-01-02
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
1. همه ی فایل ها عالی بودن. "صحرا"، خوب یادمه تو این قسمت "آیینه" اون پسره (راستی اسمش چیه؟ "بابک" کجایی، عزیز؟) داشت با هدفون نوار گوش می داد، مادرشو ("مهین شهابی" رو) از بیمارستان آوردن، یه کاغذ نوار قلب دست داداش بزرگه بود ("اسماعیل محرابی" به گمونم؟ یا اون پسره؛ که، توی فیلم "خواستگاری یکی از پسرهای "ثریا قاسمی" بود؟ و همیشه سبیل می ذاشت.) خلاصه، این پسر اولیه پرسید: "اون چیه دستتون؟" و داداشه گفت: "نواره. می خوای اینو هم گوش بدی؟"
2. "فاضل" جان، عکس های پی دی اف ها عالی بود؛ مخصوصاً، "گرگ ها" و "مسابقه ی هفته".
3. "59" عزیز، مثل همیشه گل کاشتی. عالی بودن، عالی.
دست همگی درد نکنه.
2. "فاضل" جان، عکس های پی دی اف ها عالی بود؛ مخصوصاً، "گرگ ها" و "مسابقه ی هفته".
3. "59" عزیز، مثل همیشه گل کاشتی. عالی بودن، عالی.
دست همگی درد نکنه.
Emiliano- تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
آنونس چند فیلم سینمایی دهه شصت، پخش شده از سینما و تلویزیون آنروزگاران
.
.
.
-----------------------------
آنونس فیلم "شیلات" ساخته "رضا ميرلوحي" - ۱۳۶۲
http://s1.picofile.com/file/6665834004/01_Shilat_1362.wmv.html
-----------------------------
آنونس فیلم "ريشه در خون" ساخته "سيروس الوند" - ۱۳۶۳
http://s1.picofile.com/file/6665875250/02_Rishe_Dar_Khoon_1363.wmv.html
-----------------------------
آنونس فیلم "مأموريت" ساخته "حسين زندباف" - ۱۳۶۵
http://s1.picofile.com/file/6665914484/03_Mamooriyat_1365.wmv.html
-----------------------------
آنونس فیلم " اجاره نشين ها " ساخته "داريوش مهرجويي" - ۱۳۶۵
http://s1.picofile.com/file/6665931586/04_Ejare_Neshinha_1365.wmv.html
-----------------------------
آنونس فیلم "مادر" ساخته "علی حاتمی" - ۱۳۶۸
http://s1.picofile.com/file/6665938628/05_Madar_1368.wmv.html
-----------------------------
آنونس فیلم "مسافران" ساخته "بهرام بيضايي" - ۱۳۷۰
http://s1.picofile.com/file/6665965790/06_Mosaferan_1370.wmv.html
-----------------------------
.
.
.
یاد خاطرات کودکی گرامی.
شاد و سلامت باشید.
.
.
.
-----------------------------
آنونس فیلم "شیلات" ساخته "رضا ميرلوحي" - ۱۳۶۲
http://s1.picofile.com/file/6665834004/01_Shilat_1362.wmv.html
-----------------------------
آنونس فیلم "ريشه در خون" ساخته "سيروس الوند" - ۱۳۶۳
http://s1.picofile.com/file/6665875250/02_Rishe_Dar_Khoon_1363.wmv.html
-----------------------------
آنونس فیلم "مأموريت" ساخته "حسين زندباف" - ۱۳۶۵
http://s1.picofile.com/file/6665914484/03_Mamooriyat_1365.wmv.html
-----------------------------
آنونس فیلم " اجاره نشين ها " ساخته "داريوش مهرجويي" - ۱۳۶۵
http://s1.picofile.com/file/6665931586/04_Ejare_Neshinha_1365.wmv.html
-----------------------------
آنونس فیلم "مادر" ساخته "علی حاتمی" - ۱۳۶۸
http://s1.picofile.com/file/6665938628/05_Madar_1368.wmv.html
-----------------------------
آنونس فیلم "مسافران" ساخته "بهرام بيضايي" - ۱۳۷۰
http://s1.picofile.com/file/6665965790/06_Mosaferan_1370.wmv.html
-----------------------------
.
.
.
یاد خاطرات کودکی گرامی.
شاد و سلامت باشید.
صفحه 12 از 40 • 1 ... 7 ... 11, 12, 13 ... 26 ... 40
مواضيع مماثلة
» فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
» فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
» برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
» آرشیو,کلکسیون و مجموعه ای ازکارتونها , فیلمها , سریالها , مستند وبرنامه های مختلف پخش شده ازتلویزیون
» کتابها , داستانها , نوار قصه ها و مجلات دوران کودکی(مصور - کاست و ...)
» فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
» برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
» آرشیو,کلکسیون و مجموعه ای ازکارتونها , فیلمها , سریالها , مستند وبرنامه های مختلف پخش شده ازتلویزیون
» کتابها , داستانها , نوار قصه ها و مجلات دوران کودکی(مصور - کاست و ...)
صفحه 12 از 40
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد