فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
+62
Ma.amin1992
ssaharee
najmak
Roozbeh_vb
Mohsensad
ahmad1300mo
Mihakralj
bahram13
Heidi
drajang
afsoon520
mehrnaz_sadeghi86
ars_53
Marcello
morteza3274
Pardis
Nexon
Ishpateka
mim-alef
erfan
Petsi
kazvash
naser58
arman
mahmood666
eideh
alirad
sahra_7
fazel1994
stalker
Negin 2
59
Roham
f222f
reza_c00lboy
hadish
nama
نگين
edo
sina
slevin(HAMID
آزاده
sooratak
mahyarshoze
amirarsalanroomi
ariangirl
siman1
ramin
kave
Amir56
siavash
PBook
S@M
Shervin
@p@d@n@
Emiliano
Indiana Jones
tisto
SMAM
faridonline
khatereh
babak
66 مشترك
صفحه 11 از 40
صفحه 11 از 40 • 1 ... 7 ... 10, 11, 12 ... 25 ... 40
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
مجریان خوش صدای اخبار دهه شصت
فایل تصویری:
http://s1.picofile.com/file/6537518108/Akhbar_60.wmv.html
.
.
.
بهروز مقدم
انگار نه انگار که روزگاری از صبح تا شب در تلویزیون بود،
در برنامه های "جنگ هفته"، "بعد از خبر"، "جدی نگیرید" و جشنهای نیکوکاری شب عید و قبل از گشایش مدارس.
حالا دیگر چهره اش نوستالژی گشته و یاد آور خاطرات.
مصاحبه خواندنی با بهروز مقدم:
http://www.jamejamonline.ir/papertext.aspx?newsnum=100871847346
فایل تصویری بهروز مقدم (در این ویدیو "بهروز کریمی" شعبده بازهمیشگی تلویزیون آن سالها حضور دارد):
http://s1.picofile.com/file/6537528168/Behrooz_Moghadam.wmv.html
.
.
.
یاد خاطرات کودکی گرامی.
شاد و سلامت باشید.
فایل تصویری:
http://s1.picofile.com/file/6537518108/Akhbar_60.wmv.html
.
.
.
بهروز مقدم
انگار نه انگار که روزگاری از صبح تا شب در تلویزیون بود،
در برنامه های "جنگ هفته"، "بعد از خبر"، "جدی نگیرید" و جشنهای نیکوکاری شب عید و قبل از گشایش مدارس.
حالا دیگر چهره اش نوستالژی گشته و یاد آور خاطرات.
مصاحبه خواندنی با بهروز مقدم:
http://www.jamejamonline.ir/papertext.aspx?newsnum=100871847346
فایل تصویری بهروز مقدم (در این ویدیو "بهروز کریمی" شعبده بازهمیشگی تلویزیون آن سالها حضور دارد):
http://s1.picofile.com/file/6537528168/Behrooz_Moghadam.wmv.html
.
.
.
یاد خاطرات کودکی گرامی.
شاد و سلامت باشید.
اين مطلب آخرين بار توسط 59 در الأحد أبريل 17, 2011 4:43 pm ، و در مجموع 1 بار ويرايش شده است.
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
۱. ۵۹ عزیز، من فیلم «چشم انداز در مه» رو ندیده بودم. ولی چقدر موسیقی زیبایی داشت. «گام معلق لکلک» هم از اونیکی بهتر! عجب فضایی داره فیلمش. هر دو رفتن تو لیست فیلمهای آینده برای دیده شدن. این یارو که تقلید صدا میکرد هم خیلی باحال بود! چقدر اعتماد به نفسش بالا بود. هی درخواست تشویق میکرد! البته قسمت اول که صدای هلکوپتر بود رو انصافن قشنگ در میآورد. سریال مدرس و سرنخ هم جالب بود. خیلی بهتر میشد اگه کیفیت «مدرس» بهتر بود. میتونستم آهنگش رو بذارم در سایت : http://www.soundsofmychildhood.com/
بهروز مقدم رو هم واقعا راست گفتی. کاملا از یادم رفته بود با عکسها و ویدئو همه زنده شد.
ولی از همه باحالتر برای من این فایلت بود: http://s1.picofile.com/file/6537518108/Akhbar_60.wmv.html که من خیل دنبال این تیتراژ اخبار بودم. تو لیست سیاه صوتیم هم این رو گذاشته بودم! دستت درست رفیق.
۲. نگین جان، ممنون بابت «از سرزمینهای شمالی» و اون اطلاعات جامع. من متاسفانه از این سریال فقط آهنگش رو یادم میآد. تازه تا همین اواخر این و «شوییچی» تو ذهنم قاطی شده بود که خیلی آبرو ریزی بود.
۳. صحرا جان، «گل پامچال» خیلی خوب بود. من از این سریال ایناش رو یادمه که میگفتن این دختر خانم نقش اول ۲ ملیون پول گرفته و یک سال نرفته مدرسته که این فیلم رو بازی کنه. شاید هم شایعه بوده!
بهروز مقدم رو هم واقعا راست گفتی. کاملا از یادم رفته بود با عکسها و ویدئو همه زنده شد.
ولی از همه باحالتر برای من این فایلت بود: http://s1.picofile.com/file/6537518108/Akhbar_60.wmv.html که من خیل دنبال این تیتراژ اخبار بودم. تو لیست سیاه صوتیم هم این رو گذاشته بودم! دستت درست رفیق.
۲. نگین جان، ممنون بابت «از سرزمینهای شمالی» و اون اطلاعات جامع. من متاسفانه از این سریال فقط آهنگش رو یادم میآد. تازه تا همین اواخر این و «شوییچی» تو ذهنم قاطی شده بود که خیلی آبرو ریزی بود.
۳. صحرا جان، «گل پامچال» خیلی خوب بود. من از این سریال ایناش رو یادمه که میگفتن این دختر خانم نقش اول ۲ ملیون پول گرفته و یک سال نرفته مدرسته که این فیلم رو بازی کنه. شاید هم شایعه بوده!
stalker- تعداد پستها : 256
Join date : 2011-01-07
تفنگ قديمي
سلام
نميدونم شما چيزي از اين فيلم خاطرتون هست يا نه؟ يادمه توي اون بحبوحهي اول جنگ صدبار اين فيلم پخش شد. فيلمي فرانسوي با شركت فيليپ نواره و رومي اشنايدر كه البته جز يكي دو دقيقه از رومي اشنايدر دوستداشتني چيزي پخش نميشد. فيليپ نواره دكتري بود كه منزلش رو به حومهي پاريس منتقل كرده بود تا از گزند متجاوزين نازي در امان باشه. روزها به بيمارستان ميرفت و شبها برميگشت. اين منزل البته خانهي پدري فيليپ نواره بود. قلعهاي هزارتو كه فقط نواره از چم و خم آن اطلاع داشت. در سكانس اول اين فيلم پدر نواره به فيليپ نوجوان ياد ميداد چطور با تفنگ دولول و بزرگش شكاري را هدف قرار دهد. فيليپ نواره مردي متمدن و با فرهنگ بود. اما وقتي يكروز به خانه بازگشت و با جسد دخترش و جنازهي جزغاله شدهي زنش مواجه شد ديگر تبديل به انساني وحشي و انتقامجو گرديد. خاطرم هست در جنگل نازيها را با تفنگ قديمي هدف قرار ميداد و ياد آن زمان ميافتاد كه پدر به او شكار كردن را آموزش ميداد. چون فرماندهي نازيها زن زيبايش را با آتشافكن جزغاله كرده بود همين بلا را سر اين فرمانده آورد. فرمانده توي آيينه لباسش را مرتب ميكرد و به خود مينگريست كه متوجه شد صداي فش ميايد و آيينه در حال لرزيدن است. ناگهان آيينه در هم شكست و آتش به سر و روي او پاشيده شد. فيليپ نواره از راهي در پشت اين آيينه سر در آورده بود و با همان آتشافكن فرماندهي قسيالقلب را هدف قرار داده بود. فيلمي تلخ بود. مخصوصاً سكانس ورود نواره به خانه و ديدن جنازهي زن و بچهاش هنوز در ذهنم حك شده. بعلت بعد مسافت اندكي كه منزل ما با مرز ايران و عراق داشت چنين كابوسي هميشه همراه من بود. بهرحال اين فيلم هم جزو خاطراتمان است:
Le vieux fusil (1975)
راستي از كجا ميتوان چند سكانسي از اين فيلم را يافت؟ خود فيلم بسيار مهجور است و در ليست ديويدي فروشها نيست...
ارادتمند
افشين
نميدونم شما چيزي از اين فيلم خاطرتون هست يا نه؟ يادمه توي اون بحبوحهي اول جنگ صدبار اين فيلم پخش شد. فيلمي فرانسوي با شركت فيليپ نواره و رومي اشنايدر كه البته جز يكي دو دقيقه از رومي اشنايدر دوستداشتني چيزي پخش نميشد. فيليپ نواره دكتري بود كه منزلش رو به حومهي پاريس منتقل كرده بود تا از گزند متجاوزين نازي در امان باشه. روزها به بيمارستان ميرفت و شبها برميگشت. اين منزل البته خانهي پدري فيليپ نواره بود. قلعهاي هزارتو كه فقط نواره از چم و خم آن اطلاع داشت. در سكانس اول اين فيلم پدر نواره به فيليپ نوجوان ياد ميداد چطور با تفنگ دولول و بزرگش شكاري را هدف قرار دهد. فيليپ نواره مردي متمدن و با فرهنگ بود. اما وقتي يكروز به خانه بازگشت و با جسد دخترش و جنازهي جزغاله شدهي زنش مواجه شد ديگر تبديل به انساني وحشي و انتقامجو گرديد. خاطرم هست در جنگل نازيها را با تفنگ قديمي هدف قرار ميداد و ياد آن زمان ميافتاد كه پدر به او شكار كردن را آموزش ميداد. چون فرماندهي نازيها زن زيبايش را با آتشافكن جزغاله كرده بود همين بلا را سر اين فرمانده آورد. فرمانده توي آيينه لباسش را مرتب ميكرد و به خود مينگريست كه متوجه شد صداي فش ميايد و آيينه در حال لرزيدن است. ناگهان آيينه در هم شكست و آتش به سر و روي او پاشيده شد. فيليپ نواره از راهي در پشت اين آيينه سر در آورده بود و با همان آتشافكن فرماندهي قسيالقلب را هدف قرار داده بود. فيلمي تلخ بود. مخصوصاً سكانس ورود نواره به خانه و ديدن جنازهي زن و بچهاش هنوز در ذهنم حك شده. بعلت بعد مسافت اندكي كه منزل ما با مرز ايران و عراق داشت چنين كابوسي هميشه همراه من بود. بهرحال اين فيلم هم جزو خاطراتمان است:
Le vieux fusil (1975)
راستي از كجا ميتوان چند سكانسي از اين فيلم را يافت؟ خود فيلم بسيار مهجور است و در ليست ديويدي فروشها نيست...
ارادتمند
افشين
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
افشین جان با دیدن جلد نسخه فیلم که قرار دادی (تصویر بازیگران) مقداری از فیلم به خاطرم اومد،Indiana Jones نوشته است:سلام
نميدونم شما چيزي از اين فيلم خاطرتون هست يا نه؟ يادمه توي اون بحبوحهي اول جنگ صدبار اين فيلم پخش شد. فيلمي فرانسوي با شركت فيليپ نواره و رومي اشنايدر كه البته ...
Le vieux fusil (1975)
راستي از كجا ميتوان چند سكانسي از اين فيلم را يافت؟ خود فيلم بسيار مهجور است و در ليست ديويدي فروشها نيست...
ارادتمند
افشين
البته بماند که از ۱۰۳ دقیقه زمان کل فیلم، خدا میداند که چند دقیقه را آنزمان به قیچی سانسور سپرده بودند.
و سپاس بخاطر توضیحات خوب و کاملی که درباره فیلم نوشتی.
قسمتهایی از فیلم "تفنگ قدیمی" خدمت شما و دوستان گرامی:
http://davvas.com/cpqoadb8bwm7
سلامت باشید.
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
59 نوشته است:مجریان خوش صدای اخبار دهه شصت
فایل تصویری:
http://s1.picofile.com/file/6537518108/Akhbar_60.wmv.html
.
.
.
بهروز مقدم
انگار نه انگار که روزگاری از صبح تا شب در تلویزیون بود،
در برنامه های "جنگ هفته"، "بعد از خبر"، "جدی نگیرید" و جشنهای نیکوکاری شب عید و قبل از گشایش مدارس.
حالا دیگر چهره اش نوستالژی گشته و یاد آور خاطرات.
مصاحبه خواندنی با بهروز مقدم:
http://www.jamejamonline.ir/papertext.aspx?newsnum=100871847346
فایل تصویری بهروز مقدم (در این ویدیو "بهروز کریمی" شعبده بازهمیشگی تلویزیون آن سالها حضور دارد):
http://s1.picofile.com/file/6537528168/Behrooz_Moghadam.wmv.html
.
.
.
یاد خاطرات کودکی گرامی.
شاد و سلامت باشید.
خیلی جالب و خاطره انگیز بود.بسیار ممنونیم
slevin(HAMID- تعداد پستها : 129
Join date : 2010-08-11
Age : 41
آدرس پستي : تهران
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
من یه سوال دارم که فکر کنم دوستان کاردرست این انجمن بتونن کمکم کنن.
«لویی دو فونس» کمدین فرانسوی رو همه یادمونه. مثلا اون فیلمی که توش شده بود یک رستوراندار و از روز مزهی غذاها میگفت که از چی درست شدن (فکر کنم این فیلم باشه: http://www.imdb.com/title/tt0061728/)
سوال من در مورد دو تا فیلم قدیمیتره که احتمال زیاد میدم «لویی دو فونس» توشون باشه ولی ۱۰۰٪ مطمئن نیستم. تو هر دوی این فیلمها یک تیم ۳ نفره از کمدیها بودن. یکیشون همین «لویی دو فونس» بود (فکر کنم) و یک پسر تپل و یک پیر مرد هم اون رو همراهی میکردن.
۱) در یکی از این فیلمها این ۳ نفر میافتن تو یه جزیره و برای نجات از مردم وحشی اونجا از رادیو (که برای اوناه ترسناک بود) استفاده میکنن. این فیلم رو یه بار کانال ۲ ساعت ۹ (وقتی هر هفته اون ساعت فیلم سینمایی میداد) نشون داد که من نتونستم کامل ببینم. اسمش بود «ناخدای قلابی» یا یه همچین چیزی...
۲) همین ۳ نفر یه فیلم دیگه هم داشتن که فقط یه صحنهش یادمه: شب بود و تعدادی کالسکه اینها رو اینور اونور میبرن تا اینکه این ۳ نفر متوجه میشن که این کالسکهها رو آدمهای مرده جابهجا میکنن.
کسی این دو تا فیلمو یادشه؟
«لویی دو فونس» کمدین فرانسوی رو همه یادمونه. مثلا اون فیلمی که توش شده بود یک رستوراندار و از روز مزهی غذاها میگفت که از چی درست شدن (فکر کنم این فیلم باشه: http://www.imdb.com/title/tt0061728/)
سوال من در مورد دو تا فیلم قدیمیتره که احتمال زیاد میدم «لویی دو فونس» توشون باشه ولی ۱۰۰٪ مطمئن نیستم. تو هر دوی این فیلمها یک تیم ۳ نفره از کمدیها بودن. یکیشون همین «لویی دو فونس» بود (فکر کنم) و یک پسر تپل و یک پیر مرد هم اون رو همراهی میکردن.
۱) در یکی از این فیلمها این ۳ نفر میافتن تو یه جزیره و برای نجات از مردم وحشی اونجا از رادیو (که برای اوناه ترسناک بود) استفاده میکنن. این فیلم رو یه بار کانال ۲ ساعت ۹ (وقتی هر هفته اون ساعت فیلم سینمایی میداد) نشون داد که من نتونستم کامل ببینم. اسمش بود «ناخدای قلابی» یا یه همچین چیزی...
۲) همین ۳ نفر یه فیلم دیگه هم داشتن که فقط یه صحنهش یادمه: شب بود و تعدادی کالسکه اینها رو اینور اونور میبرن تا اینکه این ۳ نفر متوجه میشن که این کالسکهها رو آدمهای مرده جابهجا میکنن.
کسی این دو تا فیلمو یادشه؟
اين مطلب آخرين بار توسط mahmoody در الثلاثاء أبريل 19, 2011 5:32 pm ، و در مجموع 1 بار ويرايش شده است.
stalker- تعداد پستها : 256
Join date : 2011-01-07
سرود بچه های آباده - 1
این سرود نیاز به معرفی ندارد آشنای همه خاطره ها
تقدیم به آنهایی که مخلصانه رفتند و شهر خفته ندانست که کیستند...
http://s1.picofile.com/file/6552858148/Abadeh_1_.wmv.html
تقدیم به آنهایی که مخلصانه رفتند و شهر خفته ندانست که کیستند...
http://s1.picofile.com/file/6552858148/Abadeh_1_.wmv.html
fazel1994- تعداد پستها : 83
Join date : 2011-03-05
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
با سلام خدمت دوستان گرامی و کسب اجازه از آقایان babak و tisto که قبلا در مورد فیلم «تنهایی یک دونده استقامت» در این تاپیک صحبت کرده بودند ،بخشهایی از فیلم را جهت دانلود خدمتتان عرضه می کنم.
این فیلم بر اساس یک داستان کوتاه از آلن سیلیتو ساخته شده که نویسنده فیلمنامه نیز سیلیتو می باشد.نقش کالین را تام کورتنی بازیگر باسابقه انگلیسی بازی می کند .این جوان دارالتادیبی ناراضی، اولش به اطاعت صرف از مدیر دارالتادیب میپردازد تا شرایط بهتری داشته باشد اما بعد طغیان میکند.
بیوگرافی فیلم:
The Loneliness of the Long Distance Runner
محصول 1962 انگلیس
http://uk.imdb.com/title/tt0056194/
http://en.wikipedia.org/wiki/The_Lonelin...nce_Runner
بخشهایی از فیلم، تفکیک شده به 5 کلیپ جهت سهولت در دانلود
http://davvas.com/oenejaqnases
http://davvas.com/zhz8ij30tn8m
http://davvas.com/eawf3jenlm6v
http://davvas.com/zsirsrtn2291
http://davvas.com/yqgvtrt9v2o6
یا
بخشی از فیلم در یک فایل به حجم 131 مگابایت
http://davvas.com/f3vowndwqmue
این فیلم بر اساس یک داستان کوتاه از آلن سیلیتو ساخته شده که نویسنده فیلمنامه نیز سیلیتو می باشد.نقش کالین را تام کورتنی بازیگر باسابقه انگلیسی بازی می کند .این جوان دارالتادیبی ناراضی، اولش به اطاعت صرف از مدیر دارالتادیب میپردازد تا شرایط بهتری داشته باشد اما بعد طغیان میکند.
بیوگرافی فیلم:
The Loneliness of the Long Distance Runner
محصول 1962 انگلیس
http://uk.imdb.com/title/tt0056194/
http://en.wikipedia.org/wiki/The_Lonelin...nce_Runner
بخشهایی از فیلم، تفکیک شده به 5 کلیپ جهت سهولت در دانلود
http://davvas.com/oenejaqnases
http://davvas.com/zhz8ij30tn8m
http://davvas.com/eawf3jenlm6v
http://davvas.com/zsirsrtn2291
http://davvas.com/yqgvtrt9v2o6
یا
بخشی از فیلم در یک فایل به حجم 131 مگابایت
http://davvas.com/f3vowndwqmue
Negin 2- تعداد پستها : 244
Join date : 2011-01-02
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
fazel1974 نوشته است:این سرود نیاز به معرفی ندارد آشنای همه خاطره ها
تقدیم به آنهایی که مخلصانه رفتند و شهر خفته ندانست که کیستند...
http://s1.picofile.com/file/6552858148/Abadeh_1_.wmv.html
ممنون! من این رو از برنامهی «جشن بچههای دیروز» ضبط کردم.
http://www.soundsofmychildhood.com/posts/649
فکر کنم گروه سرودش همون «بچههای آباده» باشه که «مادر برام قصه بگو» رو خوندن. آهنگشون هم یه جورایی شبیه.
این نوحه رو هم روی اینترنت پیدا کردم:
http://www.soundsofmychildhood.com/posts/482
که همین گروه سرود خونده بود و محرم برنامه کودک پخش میکرد. یادمه دو نفر بودن که نوحه میخوندن و صدای این پسره آبادهایه خیلی بهتر بود ولی اون یکی رو بیشتر پخش میکردن که من رو حرص بدن D:
stalker- تعداد پستها : 256
Join date : 2011-01-07
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
mahmoody نوشته است:fazel1974 نوشته است:این سرود نیاز به معرفی ندارد آشنای همه خاطره ها
تقدیم به آنهایی که مخلصانه رفتند و شهر خفته ندانست که کیستند...
http://s1.picofile.com/file/6552858148/Abadeh_1_.wmv.html
ممنون! من این رو از برنامهی «جشن بچههای دیروز» ضبط کردم.
http://www.soundsofmychildhood.com/posts/649
فکر کنم گروه سرودش همون «بچههای آباده» باشه که «مادر برام قصه بگو» رو خوندن. آهنگشون هم یه جورایی شبیه.
D:
سلام با سپاس متقابل . بله اون که بچه های دیروز پخش کرد خودش بود ولی کامل نبود من کاملشو چند ماه قبل ضبط کرده بودم که اگه وقت کردم بعدن همینجا میذارم ..
fazel1994- تعداد پستها : 83
Join date : 2011-03-05
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
خب دکتر جان هیچ کدوم از حدسها با شرمندگی درست نیستmahmoody نوشته است:من یه سوال دارم که فکر کنم دوستان کاردرست این انجمن بتونن کمکم کنن.
«لویی دو فونس» کمدین فرانسوی رو همه یادمونه. مثلا اون فیلمی که توش شده بود یک رستوراندار و از روز مزهی غذاها میگفت که از چی درست شدن (فکر کنم این فیلم باشه: http://www.imdb.com/title/tt0061728/)
سوال من در مورد دو تا فیلم قدیمیتره که احتمال زیاد میدم «لویی دو فونس» توشون باشه ولی ۱۰۰٪ مطمئن نیستم. تو هر دوی این فیلمها یک تیم ۳ نفره از کمدیها بودن. یکیشون همین «لویی دو فونس» بود (فکر کنم) و یک پسر تپل و یک پیر مرد هم اون رو همراهی میکردن.
۱) در یکی از این فیلمها این ۳ نفر میافتن تو یه جزیره و برای نجات از مردم وحشی اونجا از رادیو (که برای اوناه ترسناک بود) استفاده میکنن. این فیلم رو یه بار کانال ۲ ساعت ۹ (وقتی هر هفته اون ساعت فیلم سینمایی میداد) نشون داد که من نتونستم کامل ببینم. اسمش بود «ناخدای قلابی» یا یه همچین چیزی...
۲) همین ۳ نفر یه فیلم دیگه هم داشتن که فقط یه صحنهش یادمه: شب بود و تعدادی کالسکه اینها رو اینور اونور میبرن تا اینکه این ۳ نفر متوجه میشن که این کالسکهها رو آدمهای مرده جابهجا میکنن.
کسی این دو تا فیلمو یادشه؟
حالا چرا ! توضیح میدم
1- سطر نخست داستان فیلم "آشپرباشی" هست که لینکش اینه
http://www.imdb.com/title/tt0074103/
2-در حالیکه لینک گذاشته شده مال فیلم "رستوران بزرگ" هست.دوفونس یک رستوران داره که سفیر یک کشور رو از تو رستوران میدزدن و این متهم به آدم ربایی میشه
هیچ کدوم از اون 2قیلم دیگه هم مال دوفونس نیست وهردوانگلیسی هست با بازی "ویل هی" که خدابیامرز منوچهر نوذری دوبلورش بود
1-ناخدای قلابی
http://www.imdb.com/title/tt0028509/
2-از پلیس بپرسید
http://www.imdb.com/title/tt0031058/
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
با این حال میکنم که با اینکه من اطلاعات غلط میدم برای کمک به یافتن جواب سوالها، اسمم (و بابک و باقی دوستان) باز هم جواب سوال رو میگن! دمت گرم اسمم، خیلی حال دادی. الان میرم دانلودشون میکنم.
راستی، من دو تا پست تو یه شاخهی دیگه زدم که شاید اینجا هم مفید باشه:
https://koodaki-nojavani.forumfa.net/t17p220-topic#3187
https://koodaki-nojavani.forumfa.net/t17p220-topic#3203
راستی، من دو تا پست تو یه شاخهی دیگه زدم که شاید اینجا هم مفید باشه:
https://koodaki-nojavani.forumfa.net/t17p220-topic#3187
https://koodaki-nojavani.forumfa.net/t17p220-topic#3203
stalker- تعداد پستها : 256
Join date : 2011-01-07
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
دستتون درد نکنه. تقلید صدای هلیکوپتر ( چرخبال ؟ بالگرد؟ ) دقیقا یادمه. ممنون59 نوشته است:تقلید صدای دهه شصت
یکی از جنگهای تلفیقی دهه شصت برنامه "جنگ هفته" بود،
برنامه اي ترکيبي با محوريت نقد اجتماعي که عصر جمعه ها پخش ميشد
وآيتم هاي موفقی نظير هشدارهاي پليس (آقا کمالی)، آقاي شهروندي، وآقاي گرفتار را ميان مردم جا انداخته بود.
کلیپ کوتاه زیر دربردارنده ۲ اجرا از هنرنمایی های "مجید شاپوری" میباشد،
تقدیم به شما گرامیان.
http://s1.picofile.com/file/6526187122/Majid_Shapuri_Taghlid_Seda.wmv.html
یاد خاطرات کودکی گرامی.
شاد و سلامت باشید.
Negin 2 نوشته است:
خانوم گل مثل همیشه از باغ دلت یک گل به ما هدیه کردی به نام گل پامچال.امیدوارم مثل اسمت همیشه سبز و بی انتها باشی دوست عزیز.
نگین جان شرمنده میکنی. قابلی نداشت
mahmoody نوشته است:۱. ۵۹
۳. صحرا جان، «گل پامچال» خیلی خوب بود. من از این سریال ایناش رو یادمه که میگفتن این دختر خانم نقش اول ۲ ملیون پول گرفته و یک سال نرفته مدرسته که این فیلم رو بازی کنه. شاید هم شایعه بوده!
خواهش میکنم. الان که اینو گفتین فکر کنم منم دقیقا یه همچین چیزی یادم اومد. حالا شایعه بوده یا نه معلوم نیست
sahra_7- تعداد پستها : 164
Join date : 2010-09-22
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
"پروانه روی شانه"
"رولاند" که در طی یک سفر کاری از فرانسه به بارسلون آمده است برای چند روزی قصد ماندن دارد
تا بتواند با همسرش که قرار است از شهری دیگر به آنجا بیاید نیز ملاقاتی داشته باشد.
در هتل محل اقامتش در بارسلون، او جسد مردی را در اتاق کناری پیدا می کند که معلوم است
قبل از آمدن رولاند به آنجا به قتل رسیده است.
"رولاند" در یک آسایشگاه روانی که ساختمانی قدیمی دارد مورد بازجویی قرار می گیرد.
دکتر بازجو سوالهای مبهمی از او می پرسد و سعی دارد علاوه بر قاتل جلو دادن رولاند،
به عنوان مدرک جرم، او را تحمیل به داشتن چمدانی کند که پیش از این هرگز ندیده است.
در این آسایشگاه تنها یک بیمار روانی وجود دارد،
مرد تقریبا مسنی که به داشتن پروانه ای روی شانه خود باور دارد و با آن حرف میزند.
پس از گذشت سه روز، رولاند از آسایشگاه مرخص میگردد و برای استقبال همسرش به ایستگاه قطار میرود.
بعد از دیدار و صرف نهار، برای اقامتشان هتل دیگری را انتخاب کرده و خود
برای آوردن وسایلش به هتل قبلی می رود.
در آنجا بطور اتفاقی با همسر مرد مقتول برخورد می کند که بدنبال شوهرش میگردد.
او در این خصوص با همسر مقتول گفتگو می کند و سپس برای برداشتن وسایل به اتاق پیشین خود می رود.
با ورود او به اتاق، زنگ تلفن به صدا در میاید و رولاند توسط زنی ناشناس به پایین هتل فراخوانده
و سپس سوار بر اتومبیل او شده و از آنجا می گریزد.
آن زن سعی دارد تا با دادن نشانه هایی به رولاند، او را در فهم و روشن کردن شرایط پیش آمده یاری رساند.
از سویی دیگر زن مقتول کلید صندوق اماناتی را مخفیانه به رولاند می رساند و در همان زمان
توسط ماشینی زیر گرفته و کشته می شود.
رولاند که حال کاملا سرگردان گشته، تنها امیدش به آن زن میباشد و با مراجعه به صندوق امانت،
چمدانی را در آن می یابد.
در پایان معلوم می گردد شخصی که رولاند به او امید بسته خود بیش از همه درگیر این ماجراست.
رولاند پس از بدرقه همسرش و سوار نمودن او به قطار،
در راه بازگشت از ایستگاه راه آهن هدف گلوله قرار می گیرد
و او هم همانند دیگر شرکت کنندگان این بازی شوم و از پیش تعیین شده به قتل میرسد.
------------------------------
فیلم "پروانه روی شانه" محصول کشور فرانسه میباشد
که در سال ۱۹۷۸ و به کارگردانی "ژاک درای" ساخته شده است.
نقش اول این اثر"فلسفی - سورال" توسط بازیگر جاودان نام سینمایی فرانسه
"لینو ونتورا" به بهترین شیوه ممکن "حسی- اجرایی" ایفا گردیده است.
------------------------------
"لینو ونتورا" بازیگر ایتالیایی تبار سینمای فرانسه در ۱۴ جولای ۱۹۱۹ دیده به جهان گشود.
او پس از شرکت موفق در کشتی قهرمانی اروپا (۱۹۵۰) آسیب دید و به بازیگری روی آورد
و بدون پشتوانه هنری یکی از بازیگران برجسته سینمای جهان و فرانسه برای سه دهه لقب گرفت.
وی یک دختر معلول داشت و بهمین دلیل سازمانی را برای حمایت از معلولین تشکیل داد.
او از چهره های مشخص مکتب نوی فرانسه در دهه های ۵۰ و ۶۰ میلادی بشمار میاید.
در سریال تلویزیونی بینوایان که دهه ۶۰ خورشیدی در ایران پخش شد، نقش ژان والژان را داشت.
لینو ونتورا در ۲۲ اکتبر سال ۱۹۸۷بر اثر بیماری قلبی دیده از جهان فروبست.
او در کتاب خاطراتش با نام "لینو - درس زندگی" درباره چگونگی تصویر برداری پلان پایانی فیلم پروانه روی شانه,
یعنی همان جایی که او در فیلم توسط فردی ناشناس تیر می خورد و کشته می شود اینگونه مینویسد:
"...رهگذران از ساخت فیلم در آن محل خبر نداشتند، شیوه فیلمبرداری بصورت دوربین مخفی بود.
به همین دلیل من بشدت در هنگام بازی آن پلان مضطرب و شکه شده بودم زیرا که طبق فیلمنامه
پس از آنکه به من شلیک می شد و من در کنار آن دیوار بر روی زمین پیاده رو می افتادم،
می بایست در آنجا چند دقیقه همانند یک انسان بی جان و مرده بی حرکت می ماندم
تا رهگذرانی که از آنجا رد می شدند به جسد افتاده در کنار دیوار نگاه کنند.
تقلید از مرگ در آن لحظات انتظار بسیار شگفت انگیز بود!."
------------------------------
در ایران این شاهکار سینمایی بارها و بارها در سالهای پایانی دهه شصت
و سالهای ابتدایی دهه هفتاد خورشیدی، پنجشنبه شبها دیر وقت پخش می گردید
که البته زمان پخش فیلم در دل شب با سوژه ی گیرا و معمایی آن،
ترکیب همخوان و پنداربرانگیزی را همراه با طعم "دلهره ای فلسفی" برای تماشاگر ایجاد میکرد.
------------------------------
فایل کوتاه تصویری زیر دربردارنده صحنه های به یاد ماندنی
از فیلم "پروانه روی شانه" می باشد.
تقدیم به شما گرامیان.
http://s1.picofile.com/file/6587158948/Parvane_Rooye_Shane_1978.wmv.html
یاد خاطرات کودکی گرامی.
شاد و سلامت باشید.
"رولاند" که در طی یک سفر کاری از فرانسه به بارسلون آمده است برای چند روزی قصد ماندن دارد
تا بتواند با همسرش که قرار است از شهری دیگر به آنجا بیاید نیز ملاقاتی داشته باشد.
در هتل محل اقامتش در بارسلون، او جسد مردی را در اتاق کناری پیدا می کند که معلوم است
قبل از آمدن رولاند به آنجا به قتل رسیده است.
"رولاند" در یک آسایشگاه روانی که ساختمانی قدیمی دارد مورد بازجویی قرار می گیرد.
دکتر بازجو سوالهای مبهمی از او می پرسد و سعی دارد علاوه بر قاتل جلو دادن رولاند،
به عنوان مدرک جرم، او را تحمیل به داشتن چمدانی کند که پیش از این هرگز ندیده است.
در این آسایشگاه تنها یک بیمار روانی وجود دارد،
مرد تقریبا مسنی که به داشتن پروانه ای روی شانه خود باور دارد و با آن حرف میزند.
پس از گذشت سه روز، رولاند از آسایشگاه مرخص میگردد و برای استقبال همسرش به ایستگاه قطار میرود.
بعد از دیدار و صرف نهار، برای اقامتشان هتل دیگری را انتخاب کرده و خود
برای آوردن وسایلش به هتل قبلی می رود.
در آنجا بطور اتفاقی با همسر مرد مقتول برخورد می کند که بدنبال شوهرش میگردد.
او در این خصوص با همسر مقتول گفتگو می کند و سپس برای برداشتن وسایل به اتاق پیشین خود می رود.
با ورود او به اتاق، زنگ تلفن به صدا در میاید و رولاند توسط زنی ناشناس به پایین هتل فراخوانده
و سپس سوار بر اتومبیل او شده و از آنجا می گریزد.
آن زن سعی دارد تا با دادن نشانه هایی به رولاند، او را در فهم و روشن کردن شرایط پیش آمده یاری رساند.
از سویی دیگر زن مقتول کلید صندوق اماناتی را مخفیانه به رولاند می رساند و در همان زمان
توسط ماشینی زیر گرفته و کشته می شود.
رولاند که حال کاملا سرگردان گشته، تنها امیدش به آن زن میباشد و با مراجعه به صندوق امانت،
چمدانی را در آن می یابد.
در پایان معلوم می گردد شخصی که رولاند به او امید بسته خود بیش از همه درگیر این ماجراست.
رولاند پس از بدرقه همسرش و سوار نمودن او به قطار،
در راه بازگشت از ایستگاه راه آهن هدف گلوله قرار می گیرد
و او هم همانند دیگر شرکت کنندگان این بازی شوم و از پیش تعیین شده به قتل میرسد.
------------------------------
فیلم "پروانه روی شانه" محصول کشور فرانسه میباشد
که در سال ۱۹۷۸ و به کارگردانی "ژاک درای" ساخته شده است.
نقش اول این اثر"فلسفی - سورال" توسط بازیگر جاودان نام سینمایی فرانسه
"لینو ونتورا" به بهترین شیوه ممکن "حسی- اجرایی" ایفا گردیده است.
------------------------------
"لینو ونتورا" بازیگر ایتالیایی تبار سینمای فرانسه در ۱۴ جولای ۱۹۱۹ دیده به جهان گشود.
او پس از شرکت موفق در کشتی قهرمانی اروپا (۱۹۵۰) آسیب دید و به بازیگری روی آورد
و بدون پشتوانه هنری یکی از بازیگران برجسته سینمای جهان و فرانسه برای سه دهه لقب گرفت.
وی یک دختر معلول داشت و بهمین دلیل سازمانی را برای حمایت از معلولین تشکیل داد.
او از چهره های مشخص مکتب نوی فرانسه در دهه های ۵۰ و ۶۰ میلادی بشمار میاید.
در سریال تلویزیونی بینوایان که دهه ۶۰ خورشیدی در ایران پخش شد، نقش ژان والژان را داشت.
لینو ونتورا در ۲۲ اکتبر سال ۱۹۸۷بر اثر بیماری قلبی دیده از جهان فروبست.
او در کتاب خاطراتش با نام "لینو - درس زندگی" درباره چگونگی تصویر برداری پلان پایانی فیلم پروانه روی شانه,
یعنی همان جایی که او در فیلم توسط فردی ناشناس تیر می خورد و کشته می شود اینگونه مینویسد:
"...رهگذران از ساخت فیلم در آن محل خبر نداشتند، شیوه فیلمبرداری بصورت دوربین مخفی بود.
به همین دلیل من بشدت در هنگام بازی آن پلان مضطرب و شکه شده بودم زیرا که طبق فیلمنامه
پس از آنکه به من شلیک می شد و من در کنار آن دیوار بر روی زمین پیاده رو می افتادم،
می بایست در آنجا چند دقیقه همانند یک انسان بی جان و مرده بی حرکت می ماندم
تا رهگذرانی که از آنجا رد می شدند به جسد افتاده در کنار دیوار نگاه کنند.
تقلید از مرگ در آن لحظات انتظار بسیار شگفت انگیز بود!."
------------------------------
در ایران این شاهکار سینمایی بارها و بارها در سالهای پایانی دهه شصت
و سالهای ابتدایی دهه هفتاد خورشیدی، پنجشنبه شبها دیر وقت پخش می گردید
که البته زمان پخش فیلم در دل شب با سوژه ی گیرا و معمایی آن،
ترکیب همخوان و پنداربرانگیزی را همراه با طعم "دلهره ای فلسفی" برای تماشاگر ایجاد میکرد.
------------------------------
فایل کوتاه تصویری زیر دربردارنده صحنه های به یاد ماندنی
از فیلم "پروانه روی شانه" می باشد.
تقدیم به شما گرامیان.
http://s1.picofile.com/file/6587158948/Parvane_Rooye_Shane_1978.wmv.html
یاد خاطرات کودکی گرامی.
شاد و سلامت باشید.
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
59 عزیز مثل همیشه از گنجینه گرانبهاتون مرواریدی را به ما هدیه کردید.بسیار متشکریم.باز هم منتظر ارائه چنین کارهایی از طرف شما هستیم.موفق باشید.
Negin 2- تعداد پستها : 244
Join date : 2011-01-02
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
خواهش میکنم، نظر لطف شماست.Negin 2 نوشته است:59 عزیز مثل همیشه از گنجینه گرانبهاتون مرواریدی را به ما هدیه کردید.بسیار متشکریم.باز هم منتظر ارائه چنین کارهایی از طرف شما هستیم.موفق باشید.
بسیار خرسندم که نتیجه تلاشها مورد توجهتون قرار می گیره.
سلامت باشید شما و همه دوستان گرامی.
اين مطلب آخرين بار توسط 59 در الخميس أبريل 28, 2011 12:34 pm ، و در مجموع 1 بار ويرايش شده است.
كارت واقعاً قابل تقديره...
59 نوشته است:"پروانه روی شانه"
"رولاند" که در طی یک سفر کاری از فرانسه به بارسلون آمده است برای چند روزی قصد ماندن دارد
تا بتواند با همسرش که قرار است از شهری دیگر به آنجا بیاید نیز ملاقاتی داشته باشد.
در هتل محل اقامتش در بارسلون، او جسد مردی را در اتاق کناری پیدا می کند که معلوم است
قبل از آمدن رولاند به آنجا به قتل رسیده است.
"رولاند" در یک آسایشگاه روانی که ساختمانی قدیمی دارد مورد بازجویی قرار می گیرد.
دکتر بازجو سوالهای مبهمی از او می پرسد و سعی دارد علاوه بر قاتل جلو دادن رولاند،
به عنوان مدرک جرم، او را تحمیل به داشتن چمدانی کند که پیش از این هرگز ندیده است.
در این آسایشگاه تنها یک بیمار روانی وجود دارد،
مرد تقریبا مسنی که به داشتن پروانه ای روی شانه خود باور دارد و با آن حرف میزند.
پس از گذشت سه روز، رولاند از آسایشگاه مرخص میگردد و برای استقبال همسرش به ایستگاه قطار میرود.
بعد از دیدار و صرف نهار، برای اقامتشان هتل دیگری را انتخاب کرده و خود
برای آوردن وسایلش به هتل قبلی می رود.
در آنجا بطور اتفاقی با همسر مرد مقتول برخورد می کند که بدنبال شوهرش میگردد.
او در این خصوص با همسر مقتول گفتگو می کند و سپس برای برداشتن وسایل به اتاق پیشین خود می رود.
با ورود او به اتاق، زنگ تلفن به صدا در میاید و رولاند توسط زنی ناشناس به پایین هتل فراخوانده
و سپس سوار بر اتومبیل او شده و از آنجا می گریزد.
آن زن سعی دارد تا با دادن نشانه هایی به رولاند، او را در فهم و روشن کردن شرایط پیش آمده یاری رساند.
از سویی دیگر زن مقتول کلید صندوق اماناتی را مخفیانه به رولاند می رساند و در همان زمان
توسط ماشینی زیر گرفته و کشته می شود.
رولاند که حال کاملا سرگردان گشته، تنها امیدش به آن زن میباشد و با مراجعه به صندوق امانت،
چمدانی را در آن می یابد.
در پایان معلوم می گردد شخصی که رولاند به او امید بسته خود بیش از همه درگیر این ماجراست.
رولاند پس از بدرقه همسرش و سوار نمودن او به قطار،
در راه بازگشت از ایستگاه راه آهن هدف گلوله قرار می گیرد
و او هم همانند دیگر شرکت کنندگان این بازی شوم و از پیش تعیین شده به قتل میرسد.
------------------------------
فیلم "پروانه روی شانه" محصول کشور فرانسه میباشد
که در سال ۱۹۷۸ و به کارگردانی "ژاک درای" ساخته شده است.
نقش اول این اثر"فلسفی - سورال" توسط بازیگر جاودان نام سینمایی فرانسه
"لینو ونتورا" به بهترین شیوه ممکن "حسی- اجرایی" ایفا گردیده است.
------------------------------
"لینو ونتورا" بازیگر ایتالیایی تبار سینمای فرانسه در ۱۴ جولای ۱۹۱۹ دیده به جهان گشود.
او پس از شرکت موفق در کشتی قهرمانی اروپا (۱۹۵۰) آسیب دید و به بازیگری روی آورد
و بدون پشتوانه هنری یکی از بازیگران برجسته سینمای جهان و فرانسه برای سه دهه لقب گرفت.
وی یک دختر معلول داشت و بهمین دلیل سازمانی را برای حمایت از معلولین تشکیل داد.
او از چهره های مشخص مکتب نوی فرانسه در دهه های ۵۰ و ۶۰ میلادی بشمار میاید.
در سریال تلویزیونی بینوایان که دهه ۶۰ خورشیدی در ایران پخش شد، نقش ژان والژان را داشت.
لینو ونتورا در ۲۲ اکتبر سال ۱۹۸۷بر اثر بیماری قلبی دیده از جهان فروبست.
او در کتاب خاطراتش با نام "لینو - درس زندگی" درباره چگونگی تصویر برداری پلان پایانی فیلم پروانه روی شانه,
یعنی همان جایی که او در فیلم توسط فردی ناشناس تیر می خورد و کشته می شود اینگونه مینویسد:
"...رهگذران از ساخت فیلم در آن محل خبر نداشتند، شیوه فیلمبرداری بصورت دوربین مخفی بود.
به همین دلیل من بشدت در هنگام بازی آن پلان مضطرب و شکه شده بودم زیرا که طبق فیلمنامه
پس از آنکه به من شلیک می شد و من در کنار آن دیوار بر روی زمین پیاده رو می افتادم،
می بایست در آنجا چند دقیقه همانند یک انسان بی جان و مرده بی حرکت می ماندم
تا رهگذرانی که از آنجا رد می شدند به جسد افتاده در کنار دیوار نگاه کنند.
تقلید از مرگ در آن لحظات انتظار بسیار شگفت انگیز بود!."
------------------------------
در ایران این شاهکار سینمایی بارها و بارها در سالهای پایانی دهه شصت
و سالهای ابتدایی دهه هفتاد خورشیدی، پنجشنبه شبها دیر وقت پخش می گردید
که البته زمان پخش فیلم در دل شب با سوژه ی گیرا و معمایی آن،
ترکیب همخوان و پنداربرانگیزی را همراه با طعم "دلهره ای فلسفی" برای تماشاگر ایجاد میکرد.
------------------------------
فایل کوتاه تصویری زیر دربردارنده صحنه های به یاد ماندنی
از فیلم "پروانه روی شانه" می باشد.
تقدیم به شما گرامیان.
http://s1.picofile.com/file/6587158948/Parvane_Rooye_Shane_1978.wmv.html
یاد خاطرات کودکی گرامی.
شاد و سلامت باشید.
كارت واقعاً قابل تقديره. از تو و زحمتي كه براي نوشتن اين مطالب ميكشي و وقتي كه ميگذاري حقيقتاً ممنونم.
افشين
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
قربانت افشین جان، لطف داری.Indiana Jones نوشته است:
كارت واقعاً قابل تقديره. از تو و زحمتي كه براي نوشتن اين مطالب ميكشي و وقتي كه ميگذاري حقيقتاً ممنونم.
افشين
همانند همیشه درس جواب میدم.
راستش همونطور که گفتی، جمع کردن مطالب برای سوژه پست ها و همچنین مونتاژ کلیپ تصویری وقت گیر هست
اما مطمئنم شما خودت که هم در فروم از قدیمیها و فعالها هستی و هم وبلاگ خوبت همیشه نوآورانه هست
و همچنین تمام دوستان گرامی و من کمترین در داشتن این حس مشترک هستیم که
انگار با این کار کمی از بدهی که به روزگار کودکی و دهه شصت داریم رو ادا می کنیم.
سلامت باشی.
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
"دیدی"
"دیتر هالروردن" هنرپیشه، کمدین، سناریست، کارگردان، خواننده، مجری و مدیرتئاتر،
در ۵ سپتامبر ۱۹۳۵ میلادی برابر با ۱۳ شهریور ۱۳۱۴ خورشیدی در شهر "دسا او" در آلمان شرقی بدنیا آمد.
پدرش "کورت" طراح هواپیما در کمپانی "یونکرس" و مادرش "سوزان" پرستاربود.
پس از اتمام دوره متوسطه به دانشگاه وارد شد و در رشته زبانشناسی "زبانهای رومی (زبانهای لاتین نو)"
مشغول به تحصیل گردید و از همان ترم اول به عنوان مترجم شروع بکار نمود.
در سال ۱۹۵۸ بخاطر مشکلات بوجود آمده برایش از سوی رژیم کمونیست حاکم بر آلمان شرقی
به غرب آلمان گریخت و در آنجا به عنوان مترجم برای مهمانان خارجی مشغول بکار شد و از سویی دیگر
بطور مکاتبه ای و آزاد، ادامه تحصیل خود را در رشته زبانشناسی با گرایش مترجمی و خبرنگاری سیاسی از سر گرفت
و همزمان به کلاسهای هنری آموزش تاتر هم میرفت.
دیتر هالروردن علاوه بر کار مترجمی، برای گذران زندگیش شغلهای مختلف کارگری را تجربه کرده است،
اموری از قبیل: "کارهای ساختمانی، رانندگی ماشین باری، باغبانی و ...".
در کارنامه هنری دیتر هالروردن ۲۶ فیلم بلند سینمایی (به عنوان بازیگر) به چشم می خورد که
فیلمنامه ۷ فیلم از آنها نوشته خود اوست (دیدی مشابه رئیس، دیدی می تازد و ...)،
و یک فیلم را هم درمقام کارگردانی دارد (دیدی و ارثیه فامیلی).
او دارای چهار فرزند می باشد و بصورت متناوب گاهی در برلین
و گاهی درقلعه "د کوستا" واقع در جزیره ای از توابع استان "بریتانی (فرانسه)" زندگی می کند.
----------------------------
و اما در ایران مجموعه فیلمهای کمدی "دیدی" بسیار شناخته شده هستند.
اگر اشتباه نکنم پخش فیلمهای "دیدی" در ایران درست از ابتدای دهه هفتاد خورشیدی آغاز شد،
زمان پخش عصرهای جمعه بود و فیلمها بخاطر جذابیت و سوژه سرگرم کنندشان بارها باز پخش می شدند.
از مجموعه ۵ فیلم سینمایی و یک شوی تلویزیونی ساخته شده با کاراکتر دیدی،
۴ فیلم در ایران پخش شده است که به شرح زیر می باشند:
دیدی مشابه رئیس - ۱۹۸۴
دیدی و ارثیه فامیلی - ۱۹۸۵
دیدی میتازد - ۱۹۸۶
دیدی و جاسوسان - ۱۹۸۸
----------------------------
جا دارد تا یادی کنیم از صدای وسیع و با قابلیت دوبلور توانا "حسین عرفانی"
که بی شک بهترین گزینه برای دوبله پرسوناژ دیدی بود و بر جذابیت کار نیز میافزود.
.
.
.
ناگفته نماند که دیتر هالروردن خود دارای صدایی خوش و شفاف هست و از اینرو
در زمینه خوانندگی هم در آلمان مطرح می باشد و چندین صفحه موسیقی با صدای او منتشر شده است.
سبک خواندن او اجرای موزیکال قطعات ملایم فکاهی در ژانر "شانسون - کاباره" می باشد.
(در مقدمه فایل تصویری، اجرایی از وکالهای او تقدیم می گردد).
----------------------------
فایل تصویری زیر دربردارنده صحنه های به یاد ماندنی
از چهار فیلم پخش شده "دیدی" در ایران می باشد.
تقدیم به شما گرامیان.
http://s1.picofile.com/file/6595106636/Dieter_Hallervorden.wmv.html
یاد خاطرات کودکی گرامی.
شاد و سلامت باشید.
"دیتر هالروردن" هنرپیشه، کمدین، سناریست، کارگردان، خواننده، مجری و مدیرتئاتر،
در ۵ سپتامبر ۱۹۳۵ میلادی برابر با ۱۳ شهریور ۱۳۱۴ خورشیدی در شهر "دسا او" در آلمان شرقی بدنیا آمد.
پدرش "کورت" طراح هواپیما در کمپانی "یونکرس" و مادرش "سوزان" پرستاربود.
پس از اتمام دوره متوسطه به دانشگاه وارد شد و در رشته زبانشناسی "زبانهای رومی (زبانهای لاتین نو)"
مشغول به تحصیل گردید و از همان ترم اول به عنوان مترجم شروع بکار نمود.
در سال ۱۹۵۸ بخاطر مشکلات بوجود آمده برایش از سوی رژیم کمونیست حاکم بر آلمان شرقی
به غرب آلمان گریخت و در آنجا به عنوان مترجم برای مهمانان خارجی مشغول بکار شد و از سویی دیگر
بطور مکاتبه ای و آزاد، ادامه تحصیل خود را در رشته زبانشناسی با گرایش مترجمی و خبرنگاری سیاسی از سر گرفت
و همزمان به کلاسهای هنری آموزش تاتر هم میرفت.
دیتر هالروردن علاوه بر کار مترجمی، برای گذران زندگیش شغلهای مختلف کارگری را تجربه کرده است،
اموری از قبیل: "کارهای ساختمانی، رانندگی ماشین باری، باغبانی و ...".
در کارنامه هنری دیتر هالروردن ۲۶ فیلم بلند سینمایی (به عنوان بازیگر) به چشم می خورد که
فیلمنامه ۷ فیلم از آنها نوشته خود اوست (دیدی مشابه رئیس، دیدی می تازد و ...)،
و یک فیلم را هم درمقام کارگردانی دارد (دیدی و ارثیه فامیلی).
او دارای چهار فرزند می باشد و بصورت متناوب گاهی در برلین
و گاهی درقلعه "د کوستا" واقع در جزیره ای از توابع استان "بریتانی (فرانسه)" زندگی می کند.
----------------------------
و اما در ایران مجموعه فیلمهای کمدی "دیدی" بسیار شناخته شده هستند.
اگر اشتباه نکنم پخش فیلمهای "دیدی" در ایران درست از ابتدای دهه هفتاد خورشیدی آغاز شد،
زمان پخش عصرهای جمعه بود و فیلمها بخاطر جذابیت و سوژه سرگرم کنندشان بارها باز پخش می شدند.
از مجموعه ۵ فیلم سینمایی و یک شوی تلویزیونی ساخته شده با کاراکتر دیدی،
۴ فیلم در ایران پخش شده است که به شرح زیر می باشند:
دیدی مشابه رئیس - ۱۹۸۴
دیدی و ارثیه فامیلی - ۱۹۸۵
دیدی میتازد - ۱۹۸۶
دیدی و جاسوسان - ۱۹۸۸
----------------------------
جا دارد تا یادی کنیم از صدای وسیع و با قابلیت دوبلور توانا "حسین عرفانی"
که بی شک بهترین گزینه برای دوبله پرسوناژ دیدی بود و بر جذابیت کار نیز میافزود.
.
.
.
ناگفته نماند که دیتر هالروردن خود دارای صدایی خوش و شفاف هست و از اینرو
در زمینه خوانندگی هم در آلمان مطرح می باشد و چندین صفحه موسیقی با صدای او منتشر شده است.
سبک خواندن او اجرای موزیکال قطعات ملایم فکاهی در ژانر "شانسون - کاباره" می باشد.
(در مقدمه فایل تصویری، اجرایی از وکالهای او تقدیم می گردد).
----------------------------
فایل تصویری زیر دربردارنده صحنه های به یاد ماندنی
از چهار فیلم پخش شده "دیدی" در ایران می باشد.
تقدیم به شما گرامیان.
http://s1.picofile.com/file/6595106636/Dieter_Hallervorden.wmv.html
یاد خاطرات کودکی گرامی.
شاد و سلامت باشید.
اين مطلب آخرين بار توسط 59 در الأحد مايو 01, 2011 5:30 am ، و در مجموع 4 بار ويرايش شده است.
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
1. "59" عزیز، با نوشته ی بالا و لینک انتهایی اون از شما خیلی خیلی حال کردم. دست مریزاد.
2. جداً زحمتاتون قابل تقدیره و انگار گنجینه ی ارزشمندی از فیلم و سریال و کارتون دارید. قدرشو بدونید.
2. جداً زحمتاتون قابل تقدیره و انگار گنجینه ی ارزشمندی از فیلم و سریال و کارتون دارید. قدرشو بدونید.
Emiliano- تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
بسیار خرسنم امیر جان،Emiliano نوشته است:1. "59" عزیز، با نوشته ی بالا و لینک انتهایی اون از شما خیلی خیلی حال کردم. دست مریزاد.
2. جداً زحمتاتون قابل تقدیره و انگار گنجینه ی ارزشمندی از فیلم و سریال و کارتون دارید. قدرشو بدونید.
افتخار هست که مورد توجهت قرار گرفته.
جلوی شما دوستان گرامی درس جواب میدم.
سلامت باشی.
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
59 نوشته است:بسیار خرسنم امیر جان،Emiliano نوشته است:1. "59" عزیز، با نوشته ی بالا و لینک انتهایی اون از شما خیلی خیلی حال کردم. دست مریزاد.
2. جداً زحمتاتون قابل تقدیره و انگار گنجینه ی ارزشمندی از فیلم و سریال و کارتون دارید. قدرشو بدونید.
افتخار هست که مورد توجهت قرار گرفته.
جلوی شما دوستان گرامی درس جواب میدم.
سلامت باشی.
1. "59" عزیز، باز هم به خاطر مجموعه ی فیلم های "دیدی" بی نهایت ازتون متشکرم.
صحنه ها یکی از یکی خاطره انگیزتر بود: ورود اون رنجره در "دیدی و ارثیه ی فامیلی"، وصیت نامه ی ویدئویی پدربزرگه، صحنه های کارواش، اونجایی که پلیس می پرسه "یه کامیون فلان قرمز رنگ ندیدید؟" و طرف می گه: "چرا، دیدم؛ البته، در سال 1979" یا یه چیزی تو همین مایه ها و ....
2. خلاصه، عالی بودن؛ فقط، یه درخواست: می شه منحصراً یه خلاصه ی جمع و جور به سلیقه ی خودتون از "دیدی و ارثیه ی فامیلی" بذارید؟ بخصوص، تکیه کلام خانومه: "رودیگل، تو آخر منو می کُشی."
از 7 تا کاراکتر هم بی زحمت با دیالوگاشون خلاصه بذار؛ بخصوص، اون مافیاییه با کت و شلوار سفید.
یادمه مجری شبکه ی یک؛ هنگامی که، می خواست این فیلم برای اولین بار پخش بشه، با افتخار می گفت: در این فیلم "دیدی" در 7 نقش بازی می کنه و آقای "حسین عرفانی" هم توی دوبله روی 7 نقش دوبله کرده.
3. این 7 نقش عبارت بودند از:
1. دیدی: دیدی خودش بود، با همون بلاهت و خنده های همیشگیش.
2. پدربزرگ: گریمش خیلی خوب بود و سنگین؛ البته.
3. چاقه: گریمش بی نظیر بود و به سختی می شد تشخیص داد این "دیدی" باشه. موندگارترین صحنه ش هم صحنه ی مرگ طرف بود؛ که، در اثر پُرخوری بود.
4. مافیاییه: گریم و دوبله ش عالی بود. گریم به شدت ایتالیایی بود.
5. رنجره: گریمش خوب بود؛ اما، دوبله ش خوب تر. بهترین و موندگارترین صحنه ش هم وقتی بود که طرف با قیچی سیم خاردار، ناخوناشو می گرفت!
6. دانشمنده: که به شدت یادآور "آلبرت اینشیتن" بود. یه طوطی هم داشت.
7. خانومه: دیدی دست و پاشو اپی لیدی زده بود، زیر گردنش دو برجستگی دیده می شد!، کلاه گیس خانومی سرش بود، تموم جسچرهای خانومانه رو رعایت می کرد و خلاصه عالی بود. دوبله ش هم با تکیه کلامی؛ که، بالاتر گفتم، بی نظیر دراومده بود.
Emiliano- تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
دیدی و ارثیه فامیلی (فیلم کامل)
امیر جان من کل فیلم "دیدی و ارثیه ی فامیلی" رو با پایین ترین حجم ممکنی که به تصویر لطمه وارد نشه، فشرده کردم.
با اندازه نهایی ۸۷ مگابایت. به دانلودش می ارزه، امیدوارم از دیدنش لذت ببری،
و همچنین دوستان دیگری که تمایل به داشتن کل این فیلم با دوبله خاطره انگیز فارسی آن دارند.
دیدی و ارثیه فامیلی - ۱۹۸۵ (فایل کامل فیلم)
http://davvas.com/1ve1ryteuhb2
سلامت باشید دوستان.
امیر جان من کل فیلم "دیدی و ارثیه ی فامیلی" رو با پایین ترین حجم ممکنی که به تصویر لطمه وارد نشه، فشرده کردم.
با اندازه نهایی ۸۷ مگابایت. به دانلودش می ارزه، امیدوارم از دیدنش لذت ببری،
و همچنین دوستان دیگری که تمایل به داشتن کل این فیلم با دوبله خاطره انگیز فارسی آن دارند.
دیدی و ارثیه فامیلی - ۱۹۸۵ (فایل کامل فیلم)
http://davvas.com/1ve1ryteuhb2
سلامت باشید دوستان.
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
59 عزیز مثل همیشه بسیار هنرمندانه خلاصه ای از فیلمهای دیدی را ارائه کردید.دیدی و ارثیه فامیلی هم بی نظیر بود.حضور شما باعث سرسبزتر شدن این باغ خواهد بود.موفق و سربلند باشید.
Negin 2- تعداد پستها : 244
Join date : 2011-01-02
رد: فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
59 نوشته است:دیدی و ارثیه فامیلی (فیلم کامل)
امیر جان من کل فیلم "دیدی و ارثیه ی فامیلی" رو با پایین ترین حجم ممکنی که به تصویر لطمه وارد نشه، فشرده کردم.
با اندازه نهایی ۸۷ مگابایت. به دانلودش می ارزه، امیدوارم از دیدنش لذت ببری،
و همچنین دوستان دیگری که تمایل به داشتن کل این فیلم با دوبله خاطره انگیز فارسی آن دارند.
دیدی و ارثیه فامیلی - ۱۹۸۵ (فایل کامل فیلم)
http://davvas.com/1ve1ryteuhb2
سلامت باشید دوستان.
1. سلام "59" عزیز.
2. واقعاً نمی دونم چجوری ازتون تشکر کنم. خیلی لطف کردید؛ مثل همیشه.
جا دادن یه فیلم کامل توی این حجم خودش هنریه. تموم حدود 80 دقیقه ی فیلم رو دیدم، کلی یادتون کردم و بسیار لذت بردم. همین هم خاطره ای شد.
3. باز هم متشکرم ازتون؛ یک دنیا.
Emiliano- تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12
صفحه 11 از 40 • 1 ... 7 ... 10, 11, 12 ... 25 ... 40
مواضيع مماثلة
» فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
» فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
» برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
» آرشیو,کلکسیون و مجموعه ای ازکارتونها , فیلمها , سریالها , مستند وبرنامه های مختلف پخش شده ازتلویزیون
» کتابها , داستانها , نوار قصه ها و مجلات دوران کودکی(مصور - کاست و ...)
» فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی
» برنامه های كودك و نوجوان تلويزيون ايران از گذشته تا اکنون
» آرشیو,کلکسیون و مجموعه ای ازکارتونها , فیلمها , سریالها , مستند وبرنامه های مختلف پخش شده ازتلویزیون
» کتابها , داستانها , نوار قصه ها و مجلات دوران کودکی(مصور - کاست و ...)
صفحه 11 از 40
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد