فیلمها و برنامه های تلویزیونی روی طاقچه ذهن کودکی

ramin نوشته است:یک سوال- کسی سریال عزالدین قسام رو یادش هست؟ یک سریال عربی که بار اول سال ۶۱ پخش شد و بعد هم تکرارش کردند؟ موسیقی تیتراژ اولش مثل یک مارش جنگی بود که ظاهرا زمان یکی از جنگ های اعراب و اسراییل ساخته شده. کسی می دونه که اسم این آهنگ چیه و یا کجا می تونم پیداش کنم؟‌هر چی سعی کردم توی youtube چیزی پیدا کنم نتیجه نداد.

slevin نوشته است:سلام به دوستای گلم
من دوتا برنامه رو طاقچه ذهنم بیداد می کنه
اولی که یه برنامه بود که یه سطل آشغال(مث همین سطل آشغال برنامه زباله دان تاریخ)وجود داشت که وقتی توش می رفتند یه اتفاقی میفتاد(به آینده یا گذشته می رفتند)
ببخشید خیلی مبهمه
دوم سریال ایرانی بود که چند تا نوجوان بازی می کردند.
تو یه قسمتش تو زیرزمین یکی از بچه ها می خواستند صابون بسازند که گند زدند.
ممنون میشم کمکم کنید.
قربون همه

S@M نوشته است:

slevin نوشته است:سلام به دوستای گلم
من دوتا برنامه رو طاقچه ذهنم بیداد می کنه
اولی که یه برنامه بود که یه سطل آشغال(مث همین سطل آشغال برنامه زباله دان تاریخ)وجود داشت که وقتی توش می رفتند یه اتفاقی میفتاد(به آینده یا گذشته می رفتند)
ببخشید خیلی مبهمه
دوم سریال ایرانی بود که چند تا نوجوان بازی می کردند.
تو یه قسمتش تو زیرزمین یکی از بچه ها می خواستند صابون بسازند که گند زدند.
ممنون میشم کمکم کنید.
قربون همه

سلام بر همه دوستان

فکر میکنم این سریالی که منظور شماست درخانه هستش که قبلاً پروفسور(!)Emilliano در این پست همراه با عکس زحمتش رو کشیده:

http://koodaki.forumotion.com/forum-f3/topic-t36-315.htm

تهیه کننده و کارگردان: بیژن بیرنگ - مسعود رسام

بازیگران:شهلا ریاحی - رویا افشاری نسب - اسماعیل پوررضا - اکبر عبدی - بابک بادکوبه و...

محصول: ۱۳۶۵شبکه دوم سیما

و یک طوطی به نام فندق که همش می گفت: «آروم بگیر...آروم بگیر!

Indiana Jones نوشته است:
سلام بر دوستان
راستي اين بخش دوم پيام دوستمون من رو به ياد همچين سريالي انداخت كه توش سه تا پسر نوجوان بازي ميكردند و قصد داشتند كارهايي رو به انجام برسونند. چيزي كه بصورت خيلي مشخص يادمه اينه كه يكيشون كه چهره‌ي بامزه‌اي هم داشت (خوش‌تيپ بود) به عنوان نماينده ميرفت كه با يك مغازه‌دار صحبت كنه و موافقتش رو براي چيزي بگيره. بقيه بيرون منتظر بودند و اين رو مغازه‌داره هي پسره رو از مغازه‌اش مي‌انداخت بيرون و اين مثلاً هي پرت ميشد و مي‌خورد زمين و بعد پاميشد و مي‌گفت نه اين بار ديگه راضيش مي‌كنم و باز ميرفت تو و خلاصه تا سه مرتبه اين قضيه تكرار شد و دوستانش هم نگرانش بودند تا اينكه بالاخزه خوشحال و خندان بيرون اومد و گفت درست شد بريم! حالا نميدونم كسي بين شماها اين برنامه رو يادش هست يا نه؟
افشين

Indiana Jones نوشته است:

Indiana Jones نوشته است:
سلام بر دوستان
راستي اين بخش دوم پيام دوستمون من رو به ياد همچين سريالي انداخت كه توش سه تا پسر نوجوان بازي ميكردند و قصد داشتند كارهايي رو به انجام برسونند. چيزي كه بصورت خيلي مشخص يادمه اينه كه يكيشون كه چهره‌ي بامزه‌اي هم داشت (خوش‌تيپ بود) به عنوان نماينده ميرفت كه با يك مغازه‌دار صحبت كنه و موافقتش رو براي چيزي بگيره. بقيه بيرون منتظر بودند و اين رو مغازه‌داره هي پسره رو از مغازه‌اش مي‌انداخت بيرون و اين مثلاً هي پرت ميشد و مي‌خورد زمين و بعد پاميشد و مي‌گفت نه اين بار ديگه راضيش مي‌كنم و باز ميرفت تو و خلاصه تا سه مرتبه اين قضيه تكرار شد و دوستانش هم نگرانش بودند تا اينكه بالاخزه خوشحال و خندان بيرون اومد و گفت درست شد بريم! حالا نميدونم كسي بين شماها اين برنامه رو يادش هست يا نه؟
افشين

به قول معروف خود گويي و خود خندي ، عجب مرد هنرمندي! حالا من خودم مي‌خواهم پاسخ سئوال خودم را تايپ كنم كه البته پاسخش در اصل از سوي اميد ارسال شده بود اما از آنجائيكه Emiliano‌ اين موارد را در ليست‌هاش درج مي‌كنه (براي ثبت در تاريخ) من اطلاعات رو كامل مي‌نويسم:

سريالي 3 يا 4 قسمته با نام "همه با هم" كه طي اون مدرسه‌اي بعلت فرسوده بودن آماده تعطيلي و احتملاً تخريب ميشود. بچه‌هاي اين مدرسه (با عمده بودن نقش چندتايي‌شان) تلاش مي‌كنند تا مدرسه را با كمك اهالي محل بازسازي كنند. مدير مدرسه حميد جبلي است و نقش صاحب مغازه‌ي رنگ‌فروشي را ناصر عفراني‌فر بازي مي‌كند كه طبق روايت من يكي از پسربچه‌ها چندين بار به مغازه‌ي او ميرفت و هر بار با اردنگي (!) بيرون انداخته ميشد تا اينكه رضايت صاحب مغازه را جلب ميكرد.(تاريخ پخش : شهريور 1363 از شبكه يك ، جمعه‌ها بعد از ظهر)

امير جان ثبت كن!
افشين

1. "افشین" جان، فکر می کنم اینی که می گید، "همه با هم" نیست و "از نو بسازیم"ه؛ که، قبلاً "بابک" عزیز ازش عکس گذاشت:


2. "بابک" هم اشاره کرد.

sina نوشته است:سلام

من تازه با این فورم آشنا شدم و چه لحظات زیبایی رو توی همین مدت کوتاه گذروندم. مخصوصا وقتی بعد از سال ها تونستم اسم سریال جزیره گریز رو که یادم رفته بود اینجا ببینم و کلی اطلاعات درباره اش به دست بیارم و کلی هم خاطره برام زنده شد. اینجا می تونید آرم اول این سریال رو ببینید:‏

https://www.youtube.com/watch?v=zWRa1SRl-tY&playnext=1&videos=RD9QJNRTo1o

از همه تون بابت یادآوری خاطرات خوب گذشته ممنونم. یک سوال هم دارم درباره سریالی که همون دهه 60 پخش میشد و درباره جنگ جهانی دوم بود و مبارزه ملل تحت اشغال با آلمان نازی. ماجراش این بود که گشتاپو یکی از روسای یکی از این گروه ها رو می گرفت و به جای اینکه نگهش داره، 48 ساعت بعد آزاد می کرد.
بعد همه بهش مشکوک شدن که حتما همکاری کرده و خبرچین شده. حتی زنش.‏

کسی می دونه اسم این سریال چی بود؟ ممنون میشم.‏

babak نوشته است:

sina نوشته است:سلام

من تازه با این فورم آشنا شدم و چه لحظات زیبایی رو توی همین مدت کوتاه گذروندم. مخصوصا وقتی بعد از سال ها تونستم اسم سریال جزیره گریز رو که یادم رفته بود اینجا ببینم و کلی اطلاعات درباره اش به دست بیارم و کلی هم خاطره برام زنده شد. اینجا می تونید آرم اول این سریال رو ببینید:‏

https://www.youtube.com/watch?v=zWRa1SRl-tY&playnext=1&videos=RD9QJNRTo1o

از همه تون بابت یادآوری خاطرات خوب گذشته ممنونم. یک سوال هم دارم درباره سریالی که همون دهه 60 پخش میشد و درباره جنگ جهانی دوم بود و مبارزه ملل تحت اشغال با آلمان نازی. ماجراش این بود که گشتاپو یکی از روسای یکی از این گروه ها رو می گرفت و به جای اینکه نگهش داره، 48 ساعت بعد آزاد می کرد.
بعد همه بهش مشکوک شدن که حتما همکاری کرده و خبرچین شده. حتی زنش.‏

کسی می دونه اسم این سریال چی بود؟ ممنون میشم.‏

سریال نبود آقا سینا یه فیلم سینمایی بود به اسم هدف متحرک .دو تا پارتیزان رو گرفتن و اونی که همه رو لو داد اعدام کردن و اونی که حرف نزد رو آزادش کردن تا اینجوری یا خود پارتیزانها بکشنش و یا این که طرف بخاطر نجات جونش از دست پارتیزانها مجبور به همکاری با گشتاپو بشه اما آخرش حقیقت معلوم شد و طرف نجات پیدا کرد

babak نوشته است:لینک درست نبود و من تقریبا بلافاصله برش داشتم تو کی دیدیش؟!

SMAM نوشته است:سینا خودتی؟ یا من دارم اشتباه میکنم.

SMAM نوشته است:با پوزش دوست گرامی. دوستی به همین نام دارم که مانند من هم طرفدار فوتبال هست وهم علاقه مند به آلمان جنگ جهانی دوم.این اشتباه نتیجه همین شباهت بود.