کتابهاي گمشده
+31
aliver
KavehTT
sahar varesh
mahyarshoze
slevin(HAMID
aghaghi
fazel1994
venus arian
zahra.art
Ishpateka
Mohsensad
ali71
mahmood666
raha
kave
hasti_p
hadish
sin
Petsi
M@zdak
shelimaan
آزاده
ariangirl
mohammad
Hossein
siavash
@p@d@n@
faridonline
Emiliano
Shervin
babak
35 مشترك
صفحه 5 از 6
صفحه 5 از 6 • 1, 2, 3, 4, 5, 6
رد: کتابهاي گمشده
يه کتاب بود به اسم سپيدگل. فکر کنم مال انتشارات سپيده (تو همون قطع کتابای بهارک انتشارات کوروش). از متنش اينا يادمه که يه مردی عاشق يه دختری بود و اينکه پولاشو تو قمار ميبازه. نقاشی اين تصوير قماربازی هم تو يادمه که داشتن تاس ميريختن
Ishpateka- تعداد پستها : 21
Join date : 2011-08-16
Age : 50
آدرس پستي : ishpateka@yahoo.com
رد: کتابهاي گمشده
مرسی شروين عزيز. اين کتابو تا حالا واسه دانلود گذاشتن ؟
Ishpateka- تعداد پستها : 21
Join date : 2011-08-16
Age : 50
آدرس پستي : ishpateka@yahoo.com
رد: کتابهاي گمشده
Ishpateka نوشته است:مرسی شروين عزيز. اين کتابو تا حالا واسه دانلود گذاشتن ؟
خواهش میکنم، نه تا حالا کسی نذاشته
Shervin- تعداد پستها : 308
Join date : 2009-09-11
Age : 45
رد: کتابهاي گمشده
فکر ميکنم کلا" اين سری کتابای انتشارات سپيده نسبت به مثلا" سری بهارک انتشارات کوروش کمياب ترن. شايد تيراژشون کمتر بوده شايدم دليلش اين بوده با اينکه سطح نوشته های بعضی از کتابای اين سری از سطح کتابای بهارک بالاتر بود ولی اونا داستانهای معروفتری بودن
Ishpateka- تعداد پستها : 21
Join date : 2011-08-16
Age : 50
آدرس پستي : ishpateka@yahoo.com
رد: کتابهاي گمشده
من دنبال کتاب "خرسی که می خواست خرس بماند" هستم می خوام انیمیشن اش و بسازم.کسی می تونه کمکم کنه؟
zahra.art- تعداد پستها : 1
Join date : 2011-08-22
رد: کتابهاي گمشده
سلام عزیزان.من تازه عضو شدم.
یک درخواست داشتم. صدسال پیش حدودا اوائل جنگ یه کتابی داشتم اسمش خواهران غریب بود. ولی گمش کردم. سال 74 دوباره خریدمش و دوباره گمش کردم اگر درست یادم باشه جلدش سبز بود و روش عکس نقاشی شده دوتا دختر بود
یه کتاب دیگه هم داشتم به نام " سرزمین جادویی ". دوتا کتابها اثر" اریش کستنر" هستن. ولی متأسفانه هر چی تو نت گشتم اثری از این دوکتاب پیدا نکردم. شما میتونید کمکم کنید؟
یک درخواست داشتم. صدسال پیش حدودا اوائل جنگ یه کتابی داشتم اسمش خواهران غریب بود. ولی گمش کردم. سال 74 دوباره خریدمش و دوباره گمش کردم اگر درست یادم باشه جلدش سبز بود و روش عکس نقاشی شده دوتا دختر بود
یه کتاب دیگه هم داشتم به نام " سرزمین جادویی ". دوتا کتابها اثر" اریش کستنر" هستن. ولی متأسفانه هر چی تو نت گشتم اثری از این دوکتاب پیدا نکردم. شما میتونید کمکم کنید؟
venus arian- تعداد پستها : 3
Join date : 2011-07-29
رد: کتابهاي گمشده
venus arian نوشته است:سلام عزیزان.من تازه عضو شدم.
یک درخواست داشتم. صدسال پیش حدودا اوائل جنگ یه کتابی داشتم اسمش خواهران غریب بود. ولی گمش کردم. سال 74 دوباره خریدمش و دوباره گمش کردم اگر درست یادم باشه جلدش سبز بود و روش عکس نقاشی شده دوتا دختر بود
سلام
این کتاب هم موجود هست، انشالا در آینده اسکن خواهم کرد
Shervin- تعداد پستها : 308
Join date : 2009-09-11
Age : 45
رد: کتابهاي گمشده
روز اولی که رفتم مدرسه (سال 58) واسه اينکه بچه ها از محيط اونجا خوششون بياد به هر کدوممون يه کتاب دادن. کتابی که به من دادن راجع به يه گاو بود. اسم کتاب يادم نيست ( شايد گاو فراری ) و از داستانشم چيزی يادم نمونده. فقط يادمه اينا يه سری کتاب بودن که به هر کی يه داستان متفاوتشو داده بودن و مشخصه عموميشون اين بود که هر کدوم راجع به يه حيوونی بودن که عکسش رو جلد کتاب بود و جلد آخر کتاب عکس همون حيوون از پشت بود. قطع کتاب هم تا اونجايی که يادم مياد کوچيک بود.
Ishpateka- تعداد پستها : 21
Join date : 2011-08-16
Age : 50
آدرس پستي : ishpateka@yahoo.com
رد: کتابهاي گمشده
1. دوستان سلام.
2. سال های 66 یا 67 بود یکی از دوستان صمیمیم به نام "محمد حمزه ای" دو جلد کتاب امانت به من داد به نام "آتیلا".
من اون سال ها تمومشو تو یک یا دو هفته خوندم تا زودتر بهش برگردونم.
یادمه جلد گالینکور باحالی داشت و خیلی هم قطور بودن (وگرنه دو جلد نمی شد!) و عکساشو هم خیلی دوس داشتم.
3. از دوستان کسی این کتاب ها رو داره؟ می دونم اسکن اون همه صفحه سخته؛ اما، اگه می شه و زحمتی نیست، فقط چند تا عکسش رو هم اسکن کنید، ممنون می شم.
بخصوص یه عکس که "آتیلا" دختری رو انداخته بود رو اسب!
4. "شروین" عزیز، "بابک" جان، کجایید؟ بیشترین امیدم شماها هستید.
Emiliano- تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12
رد: کتابهاي گمشده
1. سلام دوستان.
2. کسی نگفت کتاب بالا رو داره یا نه. احتمالاً جواب نه ست، دیگه؟
3. یه کتاب دیگه هم داشتم، تازه یادم اومد:
یه کتاب قطع جیبی؛ اما، پُربرگ. از انتشارات کانون، با کاغذای کاهی و نازک.
همه ش افسانه های هندی بود و اکثر داستاناش یا ماجرای "رباخوار"ی بود طماع، یا پندهای "رامایانا".
کسی یادشه؟
کسی داردش؟ خیلی دنبالشم.
4. یه قصه ی معروفش ماجرای سه مجسمه بود که پنددهنده سیخ تو گوششون می کنه.
Emiliano- تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12
رد: کتابهاي گمشده
Emiliano نوشته است:
4. "شروین" عزیز، "بابک" جان، کجایید؟ بیشترین امیدم شماها هستید.
سلام امیر جان
متاسفانه هیچکدوم از این کتابها رو ندارم، خیلی شرمنده ات شدم
Shervin- تعداد پستها : 308
Join date : 2009-09-11
Age : 45
رد: کتابهاي گمشده
Shervin نوشته است:Emiliano نوشته است:
4. "شروین" عزیز، "بابک" جان، کجایید؟ بیشترین امیدم شماها هستید.
سلام امیر جان
متاسفانه هیچکدوم از این کتابها رو ندارم، خیلی شرمنده ات شدم
1. "شروین" جان، این چه حرفیه، عزیز؟
بارها و بارها مزاحم تو و سایر دوستان عزیزم شده م و زحمت خیلی از خاطره های کودکی مون رو کشیدید.
خوب، طبیعیه که تعدادی از کارها پیدا نشه.
2. باور کن همین دنبال چیزی بودن هم خیلی شیرینه.
واسه ی همینه که "لیست سیاه" کارتون ها رو درست کردیم.
"محمد" عزیز هم "لیست سیاه صوتی" داره و مسلماً با یادآوری خیلی از خاطره هاشون حال می کنه.
باز هم ازت متشکرم، دوست خوبم.
Emiliano- تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12
رد: کتابهاي گمشده
با عرض سلام
کتابی بود به نام فکر می کنم : هفت قصه ، هفت پند مربوط به سال 64 اگر کسی داره ، لطفأ محبت کنه تو فروم قرار بده .
کتابی بود به نام فکر می کنم : هفت قصه ، هفت پند مربوط به سال 64 اگر کسی داره ، لطفأ محبت کنه تو فروم قرار بده .
fazel1994- تعداد پستها : 83
Join date : 2011-03-05
رد: کتابهاي گمشده
بچه هاسلام
من جلد اول و دوم کتاب هنس کوچولو رو دارم حالا چی کار کنم لطفا راهنمایی کنین
راستی تا حالا کسی اون رو تو سایت گذاشته
من جلد اول و دوم کتاب هنس کوچولو رو دارم حالا چی کار کنم لطفا راهنمایی کنین
راستی تا حالا کسی اون رو تو سایت گذاشته
aghaghi- تعداد پستها : 14
Join date : 2011-04-12
رد: کتابهاي گمشده
aghaghi نوشته است:بچه هاسلام
من جلد اول و دوم کتاب هنس کوچولو رو دارم حالا چی کار کنم لطفا راهنمایی کنین
راستی تا حالا کسی اون رو تو سایت گذاشته
سلام دوست عزیز
این کتاب رو تا حالا کسی تو سایت نذاشته، که علت اصلیش هم حجم خیلی زیاد هر دو جلد کتاب هست! ولی اگر شما مایل به اسکن این حجم هستید ما شدیدا" استقبال میکنیم
کار خاصی که نداره، اسکنر که دارید؟ همهء صفحات رو اسکن کنید و داخل یک فولدر قرار بدید، بعد با برنامهء winrar اون فولدر رو زیپ کنید و در آخر با یکی از سایتهای آپلودسنتر آپلودش کنید و لینک آپلود رو در پستتون قرار بدید
اگر سوالی بود من در خدمتتون هستم،
موفق باشید
Shervin- تعداد پستها : 308
Join date : 2009-09-11
Age : 45
هنس كوچولو
خيلي وقتها پيش يه رفيق شفيق به اسم آپادانا خان (@p@d@n@) گفته بود اگه يه نفر پيدا بشه كه جلد اول از اين كتاب رو اسكن كنه، آپادانا اسكن جلد ديگه رو متقبل ميشه. اما تا حالا هيچ كس ديگهاي پيدا نشده بود كه جلد اول رو داشته باشه و ما چشمانتظار مونده بوديم تا حالا . . .
لينك صحبت آپادانا: https://koodaki-nojavani.forumfa.net/t7-topic#37
به هر حال، مجله كيهانبچهها توي شماره 587 خودش به تاريخ ارديبهشتماه 1370 ، داستان اين رمان دوجلدي رو در 6 صفحه خلاصه كرده بود كه به اين وسيله تقديم ميكنم. البته واضح هست كه خوندن متن اصلي كتاب كجا و خوندن اين خلاصه كوچولو كجا. ولي شرمنده كه بضاعت ما بيشتر از اين نيست.
آشنايي با كتابهاي كمياب: هنس كوچولو. نوشته يانوش كورچاك. ترجمه بهرام حبيبي. انتشارات توكا. چاپ اول. 1357.
لينك دانلود:
http://www.4shared.com/file/G2inGonB/Little_Hans.html
پينويس: راستي بچهها، كسي از آپادانا خبري داره؟ آخه خيلي وقته سر نزده. . . شروين؟ بابك؟ شما خبري ازش ندارين؟ شايد بهتر باشه يه تاپيك هم براي پيدا كردن اعضاي گمشده بزنيم . . .
mohammad- تعداد پستها : 68
Join date : 2009-10-18
رد: کتابهاي گمشده
mohammad نوشته است:
پينويس: راستي بچهها، كسي از آپادانا خبري داره؟ آخه خيلي وقته سر نزده. . . شروين؟ بابك؟ شما خبري ازش ندارين؟ شايد بهتر باشه يه تاپيك هم براي پيدا كردن اعضاي گمشده بزنيم . . .
سلام محمد جان
آپادانا دیگه به اینجا سر نمیزنه، خیلی وقته، سر یک مسائلی که جاش نیست اینجا بیان کنم اینجا رو ترک کرد! چون نظر اکثریت براش قابل قبول نبود! به هر حال هر جا هست براش آرزوی موفقیت میکنم و بدونه که اینجا همیشه خونهء خودشه.
Shervin- تعداد پستها : 308
Join date : 2009-09-11
Age : 45
رد: کتابهاي گمشده
سلام.مجدد مزاحم می شم.
کسی کتاب "غوره" رو نداره
داستان یه نوزاد که وارد یه خونه میشه و برادر بزرگتر اول حسادت می کنه و...اما کم کم دوست داره داداش کوچیکشو.
نوزاد اسمش غوره میذارن.تصاویر کتاب هم از حمام بردن نوزاد و... بود.
فکر کنم اولش هم از انتظار پدر خونه دم اتاق بیمارستان بود...
ممنون میشم اگه کسی نشونی داشته باشه.این کتاب حوالی 68-70 نشر شده.
تو اینترنت گشتم این دستمو گرفت(شاید این غوره باشه.بقیه کتابهای این نویسنده هم میتونه یادآوری برای دوستان باشه)
مجید راستی – متولد 1333 )
1 - نويسندگي درحوزه ي ادبيات كودك و نوجوان.
2 – چاپ اولين كتاب در بهار سال 1355 به نام پسرك و خورشيد .
3– فعاليت انتشاراتي به عنوان مدير مسئول بيش از ده سال .
4– مدير مسئولي اولين نشريه ويژه خردسالان به نام گُلك
5– نويسندگي و چاپ داستان و قصه در مجله هاي كيهان بچه ها ، گلگ و سروش
كودكان .
6– انتشار بيش از بيست كتاب قصه براي كودكان و نوجوانان .
7- بیست و پنج سال فعالیت مستمردر گروه کودک و نوجوان تلویزیون در حوزه های مختلف از جمله عضویت در طرح و برنامه، طراحی برنامه های گوناگون در قالب مسابقه، جنگ ادبی، عروسکی، داستانی، مستند و .... نویسندگی و همچنین برنامه سازی و دو دوره مدیریت گروه کودک و نوجوان شبکه ی دو.
و امّا عناوین تعدادی از کتاب های چاپ شده ی اینجانب که عبارتند از:
1 ـ پسرک و خورشید (سال 1355 ـ ویژه ی خردسالان)
2 ـ آقابزه و روباه غریبه (1357کودک)
3 ـ تفنگ کهنه (1567کودک)
4 ـ مردی که به خانه ی ما آمد (1358کودک)
5 ـ پسرکِ دست فروش(1359کودک)
6 ـ در جستجوی بهار(1359کودک)
7 ـ من تفنگ میخوام (1357کودک)
8 ـ چندتا دوست؟ (خردسال و کودک)
9 ـ اینجا خانه ی من است (کودک)
10 ـحوض نقلی ( خردسال و کودک)
11 ـ باغچه ی کوچک (خردسال و کودک)
12ـ من گم نشده ام(خردسال و کودک)
13ـ گنجشکک (خردسال)
14ـ شیر پیر و دندانش (خردسال)
15ـ ماهی کوچولو خجالت نکش ( خردسال و کودک)
16ـ غوره (از چهار جلد دو جلد چاپ شده)(خردسال)
17 ـ ماجراهای علی کوچولو(در دو جلد ـ 1388) (خردسال)
18ـ یک تکّه آسمان به من بِده ( 1388 - خردسال)
19- این سر دنیا، آن سر دنیا ( در دست چاپ) * * *
دو نمونه از نوشته های جدید:
"درخت فیل"
یک دشت بود. یک درختِ تنها بود.
درخت، دشت را نگاه کرد.
یک مرتبه یک گلّه فیل دید. فیل ها دوان دوان جلو آمدند تا به درخت رسیدند.
فیل ها یکی یکی از درخت بالا رفتند و کوچک و کوچک تر شدند.
درخت شاد شد. درخت پُر از فیل شد!
پسر تُپُلی که به دنبال فیل ها دویده بود، از دور درخت را دید. پسر تُپُلی خیال
کرد، درخت میوه داده است. سبدش را با خوشحالی از روی زمین برداشت و به
طرف درخت دوید. به درخت رسید. آن وقت فیل ها را مثل میوه از درخت چید و
توی سبد ریخت.
درخت که بارَش سَبُک شده بود، نفسی کشید. گفت: چه خوب شدم. سبک شدم.
پسر تُپُلی هم با سبدِ پُر از میوه اش دوید. تپّه به تپّه از روی تپّه ها پرید تا به خانه اش
رسید.
* * *
"مثلِ یک نردبان!"
پیرمرد، یک خانه نُقلی این طرف خیابان داشت و یک مغازه ی نُقلی آن طرف خیابان.
او هر روز صبح از خانه بیرون می آمد. به آن طرف خیابان می رفت و مغازه اش را باز می کرد.
شب که می شد، در مغازه را می بست و به این طرف خیابان برمی گشت.
همه ی آدم ها برای رفتن از این طرف خیابان به آن طرف خیابان، از روی خط عابر پیاده رَد می شدند.
پیرمرد هم سال ها بود که از روی خط عابر پیاده می رفت و می آمد. درست مثلِ یک نردبان که صبح از آن بالا می رفت و شب از آن پایین می آمد!
امّا هر روز که می گذشت، بالا و پایین رفتن از آن نردبان برایش سخت ترمی شد!
یک روز صبح که داشت از روی خط عابر پیاده می گذشت، نفسش گرفت. عرقش درآمد. ماشین ها ماندند تا او به آن طرف برسد.
پیرمرد با مهربانی به ماشین ها نگاه کرد و به زحمت راه افتاد. آدم های آن طرف خیابان
با نگرانی او را نگاه می کردند. بعضی از ماشین ها هم که در ریف های عقب بودند،
صدای بوقشان بلند شد.
پیرمرد، عرق ریزان آهسته آهسته جلو رفت تا رسید به آن طرف خیابان!
مردم خوشحال شدند. ماشین ها هم راه افتادند و رفتند.
پیرمرد قدم زنان به طرف مغازه نُقلی اش رفت. او داشت فکر می کرد که اگر مغازه اش این طرف خیابان بود، دیگر مجبور نمی شد وسط خیابان بماند و همه او را نگاه کنند.
آن روز، مردپیر تصمیم گرفت مغازه ی نُقلی اش را از آن طرف خیابان به این طرف
خیابان بِیَرَد!
کار سختی نبود. مغازه ی نقلیِ آن طرف خیابان را فروخت. مغازه ی نقلیِ این طرف خیابان را خرید.
حالا، هم خانه ی نُقلی اش این طرف خیابان بود و هم مغازه ی نُقلی اش!
صبح روز بعد مثلِ همیشه، پیرمرد از خانه بیرون آمد تا به مغازه برود. یک لحظه ایستاد. از آنجا خط عابر پیاده را نگاه کرد. چشم هایش برق زد. یک مرتبه به طرف خط عابر پیاده راه افتاد!
چراغ قرمز بود. ایستاد. چراغ سبز شد. مردم راه افتادند. او هم راه افتاد و
با برداشتن قدم های آهسته به آن طرف خیابان رفت!
پیرمرد خوشحال بود. نفس عمیقی کشید. دوباره برگشت و به مغازه اش رفت!
از آن روز به بعد، پیرمرد هرصبح قبل از رفتن به مغازه ی اش، لبخند زنان از روی خط عابر پیاده به آن طرف خیابان میرَوَد و بَرمی گردَد....
با سپاس
مجید راستی
کسی کتاب "غوره" رو نداره
داستان یه نوزاد که وارد یه خونه میشه و برادر بزرگتر اول حسادت می کنه و...اما کم کم دوست داره داداش کوچیکشو.
نوزاد اسمش غوره میذارن.تصاویر کتاب هم از حمام بردن نوزاد و... بود.
فکر کنم اولش هم از انتظار پدر خونه دم اتاق بیمارستان بود...
ممنون میشم اگه کسی نشونی داشته باشه.این کتاب حوالی 68-70 نشر شده.
تو اینترنت گشتم این دستمو گرفت(شاید این غوره باشه.بقیه کتابهای این نویسنده هم میتونه یادآوری برای دوستان باشه)
مجید راستی – متولد 1333 )
1 - نويسندگي درحوزه ي ادبيات كودك و نوجوان.
2 – چاپ اولين كتاب در بهار سال 1355 به نام پسرك و خورشيد .
3– فعاليت انتشاراتي به عنوان مدير مسئول بيش از ده سال .
4– مدير مسئولي اولين نشريه ويژه خردسالان به نام گُلك
5– نويسندگي و چاپ داستان و قصه در مجله هاي كيهان بچه ها ، گلگ و سروش
كودكان .
6– انتشار بيش از بيست كتاب قصه براي كودكان و نوجوانان .
7- بیست و پنج سال فعالیت مستمردر گروه کودک و نوجوان تلویزیون در حوزه های مختلف از جمله عضویت در طرح و برنامه، طراحی برنامه های گوناگون در قالب مسابقه، جنگ ادبی، عروسکی، داستانی، مستند و .... نویسندگی و همچنین برنامه سازی و دو دوره مدیریت گروه کودک و نوجوان شبکه ی دو.
و امّا عناوین تعدادی از کتاب های چاپ شده ی اینجانب که عبارتند از:
1 ـ پسرک و خورشید (سال 1355 ـ ویژه ی خردسالان)
2 ـ آقابزه و روباه غریبه (1357کودک)
3 ـ تفنگ کهنه (1567کودک)
4 ـ مردی که به خانه ی ما آمد (1358کودک)
5 ـ پسرکِ دست فروش(1359کودک)
6 ـ در جستجوی بهار(1359کودک)
7 ـ من تفنگ میخوام (1357کودک)
8 ـ چندتا دوست؟ (خردسال و کودک)
9 ـ اینجا خانه ی من است (کودک)
10 ـحوض نقلی ( خردسال و کودک)
11 ـ باغچه ی کوچک (خردسال و کودک)
12ـ من گم نشده ام(خردسال و کودک)
13ـ گنجشکک (خردسال)
14ـ شیر پیر و دندانش (خردسال)
15ـ ماهی کوچولو خجالت نکش ( خردسال و کودک)
16ـ غوره (از چهار جلد دو جلد چاپ شده)(خردسال)
17 ـ ماجراهای علی کوچولو(در دو جلد ـ 1388) (خردسال)
18ـ یک تکّه آسمان به من بِده ( 1388 - خردسال)
19- این سر دنیا، آن سر دنیا ( در دست چاپ) * * *
دو نمونه از نوشته های جدید:
"درخت فیل"
یک دشت بود. یک درختِ تنها بود.
درخت، دشت را نگاه کرد.
یک مرتبه یک گلّه فیل دید. فیل ها دوان دوان جلو آمدند تا به درخت رسیدند.
فیل ها یکی یکی از درخت بالا رفتند و کوچک و کوچک تر شدند.
درخت شاد شد. درخت پُر از فیل شد!
پسر تُپُلی که به دنبال فیل ها دویده بود، از دور درخت را دید. پسر تُپُلی خیال
کرد، درخت میوه داده است. سبدش را با خوشحالی از روی زمین برداشت و به
طرف درخت دوید. به درخت رسید. آن وقت فیل ها را مثل میوه از درخت چید و
توی سبد ریخت.
درخت که بارَش سَبُک شده بود، نفسی کشید. گفت: چه خوب شدم. سبک شدم.
پسر تُپُلی هم با سبدِ پُر از میوه اش دوید. تپّه به تپّه از روی تپّه ها پرید تا به خانه اش
رسید.
* * *
"مثلِ یک نردبان!"
پیرمرد، یک خانه نُقلی این طرف خیابان داشت و یک مغازه ی نُقلی آن طرف خیابان.
او هر روز صبح از خانه بیرون می آمد. به آن طرف خیابان می رفت و مغازه اش را باز می کرد.
شب که می شد، در مغازه را می بست و به این طرف خیابان برمی گشت.
همه ی آدم ها برای رفتن از این طرف خیابان به آن طرف خیابان، از روی خط عابر پیاده رَد می شدند.
پیرمرد هم سال ها بود که از روی خط عابر پیاده می رفت و می آمد. درست مثلِ یک نردبان که صبح از آن بالا می رفت و شب از آن پایین می آمد!
امّا هر روز که می گذشت، بالا و پایین رفتن از آن نردبان برایش سخت ترمی شد!
یک روز صبح که داشت از روی خط عابر پیاده می گذشت، نفسش گرفت. عرقش درآمد. ماشین ها ماندند تا او به آن طرف برسد.
پیرمرد با مهربانی به ماشین ها نگاه کرد و به زحمت راه افتاد. آدم های آن طرف خیابان
با نگرانی او را نگاه می کردند. بعضی از ماشین ها هم که در ریف های عقب بودند،
صدای بوقشان بلند شد.
پیرمرد، عرق ریزان آهسته آهسته جلو رفت تا رسید به آن طرف خیابان!
مردم خوشحال شدند. ماشین ها هم راه افتادند و رفتند.
پیرمرد قدم زنان به طرف مغازه نُقلی اش رفت. او داشت فکر می کرد که اگر مغازه اش این طرف خیابان بود، دیگر مجبور نمی شد وسط خیابان بماند و همه او را نگاه کنند.
آن روز، مردپیر تصمیم گرفت مغازه ی نُقلی اش را از آن طرف خیابان به این طرف
خیابان بِیَرَد!
کار سختی نبود. مغازه ی نقلیِ آن طرف خیابان را فروخت. مغازه ی نقلیِ این طرف خیابان را خرید.
حالا، هم خانه ی نُقلی اش این طرف خیابان بود و هم مغازه ی نُقلی اش!
صبح روز بعد مثلِ همیشه، پیرمرد از خانه بیرون آمد تا به مغازه برود. یک لحظه ایستاد. از آنجا خط عابر پیاده را نگاه کرد. چشم هایش برق زد. یک مرتبه به طرف خط عابر پیاده راه افتاد!
چراغ قرمز بود. ایستاد. چراغ سبز شد. مردم راه افتادند. او هم راه افتاد و
با برداشتن قدم های آهسته به آن طرف خیابان رفت!
پیرمرد خوشحال بود. نفس عمیقی کشید. دوباره برگشت و به مغازه اش رفت!
از آن روز به بعد، پیرمرد هرصبح قبل از رفتن به مغازه ی اش، لبخند زنان از روی خط عابر پیاده به آن طرف خیابان میرَوَد و بَرمی گردَد....
با سپاس
مجید راستی
slevin(HAMID- تعداد پستها : 129
Join date : 2010-08-11
Age : 41
آدرس پستي : تهران
رد: کتابهاي گمشده
پیداش کردممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم
غوره
• پدیدآورندگان : مجید راستی | احمد وكیلی
• ناشر : نهاد هنر و ادبیات
• نوع کتاب :
تالیف
• رده سنی :
0
• تیراژ :
10000
• نوع جلد :
• شابک :
• تاریخ نشر :
1368/1/1
• محل نشر :
تهران
• زبان :
فارسی
• زبان اصلی :
فارسی
• تعداد صفحات :
24
• قیمت :
200
• نوبت چاپ :
1
• قطع :
• شماره جلد :
1
بقیش اینجاس:
با تشکر از کتابخانه ملی
غوره
غوره
• پدیدآورندگان : مجید راستی | احمد وكیلی
• ناشر : نهاد هنر و ادبیات
• نوع کتاب :
تالیف
• رده سنی :
0
• تیراژ :
10000
• نوع جلد :
• شابک :
• تاریخ نشر :
1368/1/1
• محل نشر :
تهران
• زبان :
فارسی
• زبان اصلی :
فارسی
• تعداد صفحات :
24
• قیمت :
200
• نوبت چاپ :
1
• قطع :
• شماره جلد :
1
بقیش اینجاس:
با تشکر از کتابخانه ملی
غوره
slevin(HAMID- تعداد پستها : 129
Join date : 2010-08-11
Age : 41
آدرس پستي : تهران
رد: کتابهاي گمشده
1. سلام دوستان.
2. آقا، کسی از سه کتاب "فیلمشناخت سینمای ایران" نوشته ی "جمال امید" (البته، شاید هم نوشته ی آقای "غلام حیدری" بود (؟). شک دارم.)صفحه ای نداره، اینجا بذاره، یادی از گذشته های دور شه؟ می دونم که اسکن اون همه صفحه ی یه کتاب مرجع کار مشکلیه و من به یکی، دو صفحه راضی ام.
اگه اشتباه نکنم کتاب اولش از 1309 ("آبی و رابی") تا 1357 یا 2537 بود، کتاب های دومش از 1358 به بعد.
پیشاپیش ازتون متشکرم.
Emiliano- تعداد پستها : 1670
Join date : 2009-09-12
رد: کتابهاي گمشده
کتاب مصور بینوایان (ژان والژان) تا حالا آپ شده؟ قطعش تو اندازه مصورای کوروش و دادجوست
Ishpateka- تعداد پستها : 21
Join date : 2011-08-16
Age : 50
آدرس پستي : ishpateka@yahoo.com
رد: کتابهاي گمشده
Ishpateka نوشته است:کتاب مصور بینوایان (ژان والژان) تا حالا آپ شده؟ قطعش تو اندازه مصورای کوروش و دادجوست
بله خیلی وقت پیش آپ شده
Shervin- تعداد پستها : 308
Join date : 2009-09-11
Age : 45
رد: کتابهاي گمشده
مرسی. این کتاب مال کدوم انتشارات بود؟
Ishpateka- تعداد پستها : 21
Join date : 2011-08-16
Age : 50
آدرس پستي : ishpateka@yahoo.com
صفحه 5 از 6 • 1, 2, 3, 4, 5, 6
مواضيع مماثلة
» کتابها , داستانها , نوار قصه ها و مجلات دوران کودکی(مصور - کاست و ...)
» امواج صوتي گمشده (مخصوص كليپهاي صوتي از كارتونها، سريالها، فيلمهاي قديمي كودك و نوجوان و رادیو)
» امواج صوتي گمشده (مخصوص كليپهاي صوتي از كارتونها، سريالها، فيلمهاي قديمي كودك و نوجوان و رادیو)
صفحه 5 از 6
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد