رد: امواج صوتي گمشده (مخصوص كليپهاي صوتي از كارتون‌ها، سريال‌ها، فيلم‌هاي قديمي كودك و نوجوان و رادیو)

من طرف stalker الثلاثاء نوفمبر 06, 2012 7:58 pm

سلام خدمت دوستان عزیز (امیل و ۵۹ و اسمم و و بابک و افشین و هر کی که یادم رفته اسمش) که مدت‌هاست کمتر خدمتشون می‌رسم. این موسیقی خیلی برای من آشناست
http://www.soundsofmychildhood.com/posts/5263
و خیلی لذت بردم. کسی یادشه این رو دیگه کجا پخش می‌کردن؟

من طرف Indiana Jones الأربعاء نوفمبر 07, 2012 3:18 pm

stalker نوشته است:سلام خدمت دوستان عزیز (امیل و ۵۹ و اسمم و و بابک و افشین و هر کی که یادم رفته اسمش) که مدت‌هاست کمتر خدمتشون می‌رسم. این موسیقی خیلی برای من آشناست
http://www.soundsofmychildhood.com/posts/5263
و خیلی لذت بردم. کسی یادشه این رو دیگه کجا پخش می‌کردن؟

سلام محمدجان
این رو بعدها خیلی در میان پرده های برنامه ی صبح جمعه با شمای رادیو پخش میکردند. خیلی خاطره انگیز بود. دستت درد نکنه.
افشین

من طرف stalker الأربعاء نوفمبر 07, 2012 3:21 pm

Indiana Jones نوشته است:
stalker نوشته است:سلام خدمت دوستان عزیز (امیل و ۵۹ و اسمم و و بابک و افشین و هر کی که یادم رفته اسمش) که مدت‌هاست کمتر خدمتشون می‌رسم. این موسیقی خیلی برای من آشناست
http://www.soundsofmychildhood.com/posts/5263
و خیلی لذت بردم. کسی یادشه این رو دیگه کجا پخش می‌کردن؟

سلام محمدجان
این رو بعدها خیلی در میان پرده های برنامه ی صبح جمعه با شمای رادیو پخش میکردند. خیلی خاطره انگیز بود. دستت درد نکنه.
افشین

آفرین افشین، زدی تو خال. الان که می‌گی قشنگ یادم اومد.

من طرف Emiliano السبت نوفمبر 10, 2012 12:34 pm

stalker نوشته است:سلام خدمت دوستان عزیز (امیل و ۵۹ و اسمم و و بابک و افشین و هر کی که یادم رفته اسمش) که مدت‌هاست کمتر خدمتشون می‌رسم. این موسیقی خیلی برای من آشناست
http://www.soundsofmychildhood.com/posts/5263
و خیلی لذت بردم. کسی یادشه این رو دیگه کجا پخش می‌کردن؟

1. سلام "محمد" جان.
2. من فکر می کنم علاوه بر موردی که "افشین" خان فرمودند، اینو توی "سیمای اقتصاد ما" هم می شنیدیم؛ البته، دوستان دیگه هم کاش نظر می دادن.

من طرف Emiliano الجمعة نوفمبر 23, 2012 2:32 pm

1. بچه ها، یادتونه پنج شنبه بعدازظهرا، رادیو برنامه ای داشت به نام "عصر پنجشنبه" (؟) یا یه همچین نامی با اجرای طنزگونه ی "داریوش کاردان"؟
یه خانومی هم همراهیش می کرد.
2. البته، من این برنامه رو دیر و با اصرار خواهرزاده م کشف کردم؛ اما، وقتی هم که کشفش کردم، همیشه اگه می رسیدم گوشش می دادم و این برنامه، به همراه "صبح جمعه با شما" و "قصه ی ظهر جمعه" تنها سه برنامه ای بودن که مرتب می رسیدم، دنبالشون می کردم.
کسی اسم این برنامه و موسیقی اون رو داره؟
یادمه همه ش با کی برد نواخته می شد.

3. از "کاردان" ذهنیتی داشتم؛ که، وقتی بعدها تو تلوزیون دیدمش، همه ش به هم ریخت!

من طرف Indiana Jones الجمعة نوفمبر 23, 2012 3:35 pm

Emiliano نوشته است:

1. بچه ها، یادتونه پنج شنبه بعدازظهرا، رادیو برنامه ای داشت به نام "عصر پنجشنبه" (؟) یا یه همچین نامی با اجرای طنزگونه ی "داریوش کاردان"؟
یه خانومی هم همراهیش می کرد.
2. البته، من این برنامه رو دیر و با اصرار خواهرزاده م کشف کردم؛ اما، وقتی هم که کشفش کردم، همیشه اگه می رسیدم گوشش می دادم و این برنامه، به همراه "صبح جمعه با شما" و "قصه ی ظهر جمعه" تنها سه برنامه ای بودن که مرتب می رسیدم، دنبالشون می کردم.
کسی اسم این برنامه و موسیقی اون رو داره؟
یادمه همه ش با کی برد نواخته می شد.

3. از "کاردان" ذهنیتی داشتم؛ که، وقتی بعدها تو تلوزیون دیدمش، همه ش به هم ریخت!

سلام
گمان کنم از پنجشنبه تا پنجشنبه اسمش بود. برنامه‌ی بسیار بسیار جالبی بود و از بعد از ظهر شروع میشد تا بعد از اذان مغرب.
افشین

من طرف babak السبت نوفمبر 24, 2012 4:59 pm

سلام
اسم برنامه "عصرانه" بود: بخشی داشت به نام "از پنج شنبه تا پنج شنبه چه خبر؟" که در آن داریوش کاردان شخصیت استاد خرناس را خلق کرد و همراه خانم پریچهر بهروان و بعد از او ژاله صادقیان به بررسی و تفسیر طنز اتفاقات هفته گذشته می پرداختند.
http://www.soundsofmychildhood.com/posts/2732

من طرف Indiana Jones الأحد نوفمبر 25, 2012 5:19 am

babak نوشته است:سلام
اسم برنامه "عصرانه" بود: بخشی داشت به نام "از پنج شنبه تا پنج شنبه چه خبر؟" که در آن داریوش کاردان شخصیت استاد خرناس را خلق کرد و همراه خانم پریچهر بهروان و بعد از او ژاله صادقیان به بررسی و تفسیر طنز اتفاقات هفته گذشته می پرداختند.
http://www.soundsofmychildhood.com/posts/2732

آفرین بابک جان. تو دلم نبود که این اسمه صحیح باشه. دقیقاً همینه که گفتی. توی این کلیپ صوتی کمیاب هم که آدرس داده بودی کمی دور نوار کند شده بوده و برای همین صداها به اون لطافت اصلشون نبودن. اما به قول معروف کاچی به ز هیچی! راستی کسی از خانم بهروان خبری نداره؟
افشین

من طرف Emiliano الإثنين نوفمبر 26, 2012 4:53 am

1. "افشین" و "بابک" عزیز، متشکرم از هر دوی شما، بزرگواران. توضیحات بجایی بود و اسمش هم که کشف شد. ضمناً هر کار می کردم، این نام "استاد خرناس" نمی یومد به ذهنم؛ که، به کمک "بابک" خان، اون هم حل شد.
یادمه بعدها این شخصیت و کلاً "داریوش کاردان" رو تو طنز بی مزه و رادیویی "شبکه ی 3.5" از شبکه ی 3 تلوزیون دیدم؛ و همون طور که گفتم، کلاً دیدم نسبت به "کاردان" عوض شد.
البته، ناگفته نماند که بعدها کارای بهتری از ایشون دیدم و باز سال هاست ایشون رو مثل همون قبلنا دوس دارم.

2. "بابک" جان، بی صبرانه منتظرم برسم خونه و فایل دانلودی رو گوش بدم. مطمئنم سورپریز بی نظیریه. دست مریزاد.

.......................................

3. اگه دهه ی شصتی باشی و بگی "شعله" رو ندیدی، مطمئن باش و من هم مطمئنم که خالی می بندی!
4. امروز معروف ترین تم این فیلم رو براتون آماده کرده م. کاش کسی بتونه تصویری شو گیر بیاره و اینجا بذاره. من اینو از یه سایت هندی گیر آوردم و توی "پیکو فایل" براتون آپلود کردم:

http://s3.picofile.com/file/7565770428/Sholay_Sho_leh_.mp3.html

5. اینم متن و ترجمه ش، که از یه جای دیگه گیر آوردم:

Haan Jab Tak Hai Jaan
آری محبوبم، تا وقتی جان در بدن دارم

Haan, jab tak hai jaan jaane jahan
Main naachoongi
آری محبوبم، تا وقتی جان در بدن دارم
خواهم رقصید
Pyaar kabhi bhi marta nahin
Maut se bhi yeh darrta nahin
عشق هرگز نمی میرد
حتا ترسی از مرگ ندارد
Lut jaayenge, mit jaayenge, mar jaayenge hum
ما مورد سرقت قرار می گیریم، ویران می شویم و می میریم
Zinda rahegi hamaari daastaan
اما داستان عشقمان زنده خواهد ماند
O haan, jab tak hai jaan jaane jahan
Main naachoongi
آری محبوبم، تا وقتی جان در بدن دارم
خواهم رقصید
Toot jaaye paayal to kya
اگر پاهایم بشکند چه؟
Paaon ho jaaye ghaayal to kya
اگر پاهایم زخمی شود چه؟
Dil diya hai dil liya hai, pyaar kiya hai to
به آن ها قلبم را خواه داد، قلب عاشقم را
Dena padega mohabbat ka imtehaan
باید امتحان عشق خود را پس دهم
O haan jab tak hai jaan jaane jahan
Main naachoongi
آری محبوبم، تا وقتی جان در بدن دارم
خواهم رقصید
Yeh nazar jhuk sakti nahin
Yeh zubaan ruk sakti nahin
این چشم ها به زمین نگاه نخواهند کرد
آوازم قطع نخواهد شد
Main kahoongi gham sahoongi chup rahoongi kya
خواهم خواند، درد را تحمل خواهم کرد، چرا باید خاموش شوم؟
Bebas hoon lekin nahin main bezubaan
مست عشقم، اما بی زبان که نیستم

......................

6. این هم خبر 14 آبان 90 روزنامه ی "هفت صبح"؛ که، بی ارتباط با نوشته های بالا نیست:

7. یاد اون جوک قدیمی افتادم که یارو نصف شبی زنگ می زنه به صدا و سیما و می گه الآن این وقت شب رییس جمهور خوابه؟

......................

8. همچنان منتظر ویدئوییش و دیدن دوباره ی رقص "هِما مالینی" روی شیشه می مونم. شاید توی "یو تیوب" پیدا شه. دوستان کسی پیدا کرد، لینکشو برای ما هم بذاره، لطفاً.

من طرف Emiliano الإثنين نوفمبر 26, 2012 4:56 am

1. دم بچه های فعال "صدای کودکی" خیلی گرم.
2. اینو الآن دیدم: یک قسمت کامل "از پنجشنبه تا پنجشنبه چه خبر؟"

http://www.soundsofmychildhood.com/posts/5423

3. البته، خودم هنوز گوشش نداده م؛ اما، بجنبید تا از دهن نیفتاده.

من طرف Emiliano الخميس نوفمبر 29, 2012 5:56 am

1. سر و کله زدن تو سایت "صدای کودکی من" باعث شد امروز با 3 تا هدیه ی جدید بیام:

2. اولی موسیقی تیتراژ "سفر سبز"ه؛ که، کار هنرمند عزیز و جوون، "کارن همایونفر"ه.
موسیقی در دستگاه شوره و گوشه ی گیلک اون در انتهای کار، کاملاً محسوسه.
در مورد این گوشه و غم فراوونی که درش نهفته ست، قبلاً صحبت کرده م و از گوشه های مورد علاقه ی بنده ست؛ که، تو این کار به زیبایی استفاده شده:

http://s2.picofile.com/file/7568858274/Safare_Sabz.mp3.html

3. این هم "بستنی میهن"؛ معروف به، "مامان جون، بستنیش خوشمزه تره"!

http://s1.picofile.com/file/7568856983/Mihan_Ice_Cream.mp3.html

4. اینو هم دیدم تو همون سایت، یکی از دوستان درخواست کرده بود: موسیقی و شعر تیتراژ "یه چشم آلبالو، یه چشم گیلاس" با اجرای "غلامحسین لطفی" کچل:

http://s1.picofile.com/file/7568859672/Ye_Cheshm_Albalou_Ye_Cheshm_Gilas.mp3.html

5. فایل آخری رو اولین بار دوست خوبمون، "بهرام"، آپلود کرد و با این که کیفیتش خیلی پایینه؛ اما، بسی خاطره انگیزناک آلوده.

من طرف Emiliano الأحد ديسمبر 02, 2012 2:01 pm

1. شکار چند شب پیش بنده از "شبکه ی پویا"؛ که، انصافاً مدتیه خیلی عالی شده و می شه بهش امید بست خیلی از آرزوهامونو برآورده کنه.
2. "ماجراهای موشی" که یادتونه؟
موش کوچولویی؛ که، سری اولش پسر بود و ماشینی قرمز داشت و سری دومش، دختر کوچولویی؛ که، دامنی قرمز به تن داشت؟

3. اینم ملودی خاطره انگیزش:

http://s3.picofile.com/file/7572189137/Majarahaye_Moushi.mp3.html

من طرف Emiliano السبت ديسمبر 29, 2012 5:10 am

1. سلام به بچه های کم کار!
2. موسیقی "بی بی چلچله"، شاهکاری از استاد "کامبیز روشن روان":

http://s3.picofile.com/file/7600715585/Bibi_Chelcheleh.rar.html

من طرف 59 الأحد ديسمبر 30, 2012 7:37 am

Emiliano نوشته است:

1. سلام به بچه های کم کار!
2. موسیقی "بی بی چلچله"، شاهکاری از استاد "کامبیز روشن روان":

http://s3.picofile.com/file/7600715585/Bibi_Chelcheleh.rar.html

امیر جان سپاسگزارم برای قرار دادن این قطعه ی موسیقی، یاد آوری بسیار بجایی بود.
استاد روشن روان، برای ١١٣ فیلم تاکنون موسیقی نوشته، که بهترین آنها از دید من،
برای ٤٧ فیلمی هست که مربوط به دهه ی شصت میباشند و همچنین موسیقی بی همتایی
که برای سریالهای "آیینه" و "امیرکبیر"، در همان دوره ی زمانی ساخته اند.

از نگاه کلی، سبک آهنگسازی ایشان حتی برای فیلمهای رده ی سنی بزرگسال هم،
از "شیرینی و آرامشی کودکانه" برخوردار هست،
از اینروست که به سلیقه ی تمام رده های سنی خوش می آید.

و اما نقطه ی مکمل استاد روشن روان در سبک آهنگسازی،
زنده یاد بابک بیات بودند که در تمام آثار موسیقی شان چه برای فیلم و چه برای وکال،
رده هایی از دلهره و انتظاری متلاطم دیده میشد.

باز هم سپاسگزارم برای یادآوری خوبی که داشتی.
سلامت باشی.

من طرف Emiliano الجمعة يناير 04, 2013 7:35 am

59 نوشته است:
Emiliano نوشته است:

1. سلام به بچه های کم کار!
2. موسیقی "بی بی چلچله"، شاهکاری از استاد "کامبیز روشن روان":

http://s3.picofile.com/file/7600715585/Bibi_Chelcheleh.rar.html

امیر جان سپاسگزارم برای قرار دادن این قطعه ی موسیقی، یاد آوری بسیار بجایی بود.
استاد روشن روان، برای ١١٣ فیلم تاکنون موسیقی نوشته، که بهترین آنها از دید من،
برای ٤٧ فیلمی هست که مربوط به دهه ی شصت میباشند و همچنین موسیقی بی همتایی
که برای سریالهای "آیینه" و "امیرکبیر"، در همان دوره ی زمانی ساخته اند.

از نگاه کلی، سبک آهنگسازی ایشان حتی برای فیلمهای رده ی سنی بزرگسال هم،
از "شیرینی و آرامشی کودکانه" برخوردار هست،
از اینروست که به سلیقه ی تمام رده های سنی خوش می آید.

و اما نقطه ی مکمل استاد روشن روان در سبک آهنگسازی،
زنده یاد بابک بیات بودند که در تمام آثار موسیقی شان چه برای فیلم و چه برای وکال،
رده هایی از دلهره و انتظاری متلاطم دیده میشد.

باز هم سپاسگزارم برای یادآوری خوبی که داشتی.
سلامت باشی.

1. "59" عزیز، متشکرم از راهنمایی و توضیحات ارزنده تون.
2. این ویژگی دستگاه ماهوره؛ که، به قول شما از "شیرینی و آرامشی کودکانه" و طرب انگیز و شاد برخورداره.
ماهور رو بعضی از استادا، ترکیب دو دانگ (تترا کورد) می دونن و ضمن شاد بودن، به دلیل هماهنگی با گام دو ماژور غربی (جهانی) بین جوون ها طرفدار بیشتری داره و این موسیقی استاد "روشن روان" دقیقاً تلفیقی از موسیقی سنتی ایرونی و موسیقی دهه ی 80 و 90 غربیه.
با صدای فلوتش؛ که، یادآور چکاوک و قناریه، خیلی حال می کنم.

3. از زنده یاد "بابک بیات" عزیز به عنوان مکمل ایشون نام بردید. بد نیست از دو استاد دیگه، به عنوان ادامه دهنده ی راه "روشن روان" نام ببرم:
"فریبرز لاچینی" (که البته تا حد زیادی سبک خاص خودشون رو دارن) و "محمد رضا علیقلی".

4. در پایان، از این که اون فایل ناقابل برای شما مفید واقع شد، خوشحالم.

من طرف 59 الثلاثاء يناير 08, 2013 9:01 am

Emiliano نوشته است:

1. "59" عزیز، متشکرم از راهنمایی و توضیحات ارزنده تون.
2. این ویژگی دستگاه ماهوره؛ که، به قول شما از "شیرینی و آرامشی کودکانه" و طرب انگیز و شاد برخورداره.
ماهور رو بعضی از استادا، ترکیب دو دانگ (تترا کورد) می دونن و ضمن شاد بودن، به دلیل هماهنگی با گام دو ماژور غربی (جهانی) بین جوون ها طرفدار بیشتری داره و این موسیقی استاد "روشن روان" دقیقاً تلفیقی از موسیقی سنتی ایرونی و موسیقی دهه ی 80 و 90 غربیه.
با صدای فلوتش؛ که، یادآور چکاوک و قناریه، خیلی حال می کنم.

3. از زنده یاد "بابک بیات" عزیز به عنوان مکمل ایشون نام بردید. بد نیست از دو استاد دیگه، به عنوان ادامه دهنده ی راه "روشن روان" نام ببرم:
"فریبرز لاچینی" (که البته تا حد زیادی سبک خاص خودشون رو دارن) و "محمد رضا علیقلی".

4. در پایان، از این که اون فایل ناقابل برای شما مفید واقع شد، خوشحالم.

سپاسگزارم امیر جان برای توضیحات خوبی که نوشتید.
پیداست که موسیقی رو به شیوه ی علمی میدانید
و این از ارزش بالایی برخوردار هست.
البته قبلن هم به این مساله پی برده بودم.
در ضمن بسیار ممنون هستم برای زحمتی که میکشی و بویژه یک تنه،
چراغ بخش "همشاگردی سلام" رو زنده نگه داشتی.
سلامت باشی.

من طرف 59 الثلاثاء يناير 08, 2013 9:06 am

همانند همیشه تقدیم به همه ی بچه های روزهای رفته به ژرفای زمان
و یاران این فروم رویایی، بویژه به افشین خان گرامی،
که با قلم شیوا و نوشته های خاطره انگیزی که در وبلاگ وزینش نوشته،
شهامت نوشتن در این زمینه را، از مدتها پیش به من هم آموخت.
----------------------------------

شما و گل

زمستان سال ١٣٧٤ بود و من در کلاس دوم دبیرستان درس میخواندم.
یک روز پس از آنکه از مدرسه به خانه برگشتم، متوجه شدم که مادرم با چشمانی گریان،
مشغول صحبت کردن با تلفن هست و گویا که مادربزرگم به او زنگ زده.
این تماس ها چندین بار پی در پی تکرار شد و مادر هر بار در پایان صحبت،
تکرار میکرد که پدرم بزودی از اداره به خانه میاید و همین که رسید،
میگوید که باید به خانه ی آنها بیاید و قبل از آن حتمن با دو نفر دیگر از بستگان هم،
هماهنگ خواهند کرد. پس از تمام شدن کامل گفتگوی مادر با مادربزرگ،
روشن شد که اتفاق ناگواری پیش آمده است.

پسر عموی مادر که حدود ٨-٩ سال پیش از آن، پس از گرفتن دیپلم و انجام خدمت سربازی،
برای تحصیلات آکادمیک، به خارج از ایران رفته بود و حال پس از گذشت این مدت طولانی،
و گرفتن مدرک معتبر دانشگاهی و از همه مهمتر، انتخاب همسر آینده خود که از نوجوانی،
همسایه ی دیوار به دیوار آنها در ایران بوده و در تمامی این سالها، از راه تلفن و نامه،
با هم در ارتباط بودند و دیگر حتی قرار و مدارهای خانوادگی شان هم برای ازدواج گذاشته شده بود،
٢-٣ روز پیش، نزدیک به ساعت ١١ شب به وقت محلی، در راه برگشت به آپارتمان محل سکونتش بوده،
که بناگاه ماشینی به او میزند و از محل میگریزد. راننده ی ماشین که بنا به گزارش افسر پلیس،
بدلیل زیاده روی در نوشیدن، در همان شب در خیابانی دیگر دستگیر میشود اعتراف میکند،
که جوان خارجی در دم جان سپرده بود و اینچنین میگردد که او با ترس از محل حادثه فرار میکند.

از سویی دیگر، دختر عموی مادرم هم که بهمراه همسر و فرزندانش در همان شهر زندگی میکردند،
در طی آن دو- سه روز، طبق روالی که سالیان سال با هم داشتند، به آپارتمان برادرش چندین بار تماس میگیرد
و پس از آنکه بخاطر جواب ندادن تلفن ها و باز نکردن درب خانه اش نگران شده و به پلیس مراجعه میکنند،
در جریان واقعه ی سوزناک قرار میگیرند و حال رساندن این خبر جانگداز به ایران
و گفتن آن به پدر و مادر، برایشان سنگین تر از پذیرفتن خود واقعه ی تلخ بود.
برای همین، ظهر آنروز به وقت ایران، اپتدا پدربزرگ من را در طی تماسی در جریان میگذارند،
سپس مادربزرگم از این اتفاق با خبر میگردد و در آخر قرار بر این میشود که با حضور پدر من،
شوهر خاله ام و دو نفر از بستگان مادری جوان ناکام، عموی مادرم را به خانه ی برادرش،
یعنی پدربزرگ من دعوت کنند و در طی یک جلسه ی مردانه ی خانوادگی، آرام آرام به او بگویند،
که برای پسرش حادثه ای پیش آمده و مثلن او فعلن در بیمارستان بستری میباشد.

سرانجام در غروب سرد آنروز، جلسه ی سخت و پرمسئولیت یاد شده،
در منزل پدربزرگم برگزار میگردد. من که بخاطر امتحانات نیم ثلث دوم در خانه مانده بودم،
با آنکه تنها یکی- دو بار در نیمه ی دهه شصت، آنهم در دید و بازدید های سال نو،
پسر عموی مادر را قبل از رفتنش به خارج دیده بودم و تصاویر کوتاهی از او در یاد داشتم،
حال روحی ام بخاطر خبر شنیده شده چندان مناسب نبود و همه اش خود را در اتاق مهمانخانه ی منزل پدربزرگ،
و در میان آن جمع چند نفری تصور میکردم. نزدیک به ساعت ١٠ شب بود که پدر به خانه برگشت
و تعریف کرد که پس از مقدمه چینی های بسیار و گفتگوهایی که بیشتر جنبه ی تعارف
و حرف و سخن های روزمره را داشته و ارتباط دادن آنها به مساله ی مهاجرت، تحصیل و ...،
و سرانجام کشاندن موضوع با هزار ترفند و داستانسرایی به بستری شدن جوان در بیمارستان،
اشک در چشمان عموی مادر حلقه میزند، و خود پی به آن میبرد که پسرش را دیگر از دست داده.

فردای آنروز پنجشنبه بود و کلاسهای دبیرستان ساعت ١ بعد از ظهر تمام میشدند.
زنگ آخر که ورزش داشتیم را از معلم اجازه گرفتم و با عجله خود را به خانه ی پدربزرگ
که در همان محله بود رساندم. حدود ساعت ١٢ ظهر بود و تمام فامیل مادری در آنجا بودند،
چرا که عمویش شب را پیش برادرش مانده بود. سکوت سنگینی در تمام خانه حکم فرما بود.
بعضی ها آرام گریه میکردند و بعضی های دیگر، شاید حتی شرمشان میامد که بخواهند،
مرگ جوان را به پدر و مادرش تسلیت بگویند. بدون آنکه کیف مدرسه ام را زمین بگذارم،
وارد هال شدم و اول از همه، نزد عموی مادر رفتم و به آرامی سلام کردم.
او که صورتش دیگر از شدت گریه قرمز شده بود، با حالتی اندوهناک،
سرش را به بالا و سمت من آورد و با نگاهی مهربانانه، سلامم را پاسخ گفت.
پدر بزرگم که پیش او نشسته بود، همزمان بلند شد و بعد از سلام و احوال پرسی،
همراهش به آشپزخانه رفتیم. با هماهنگی هایی که از قبل با مادربزرگم کرده بودند،
پدربزرگ یک بسته اسکناس پنجاه تومانی به من داد بهمراه ٢ قابلمه ی روحی بزرگ که البته،
بیشتر به اندازه ی دیگ بودند. قرار بر این شد که همراه با پسر خاله ام، با ماشین تاکسی سرویس،
به چلوکبابی نزدیک خانه ی خودمان که یک کیلومتری از آنجا فاصله داشت برویم
و برای همه ناهار بگیریم و بیاوریم. من که همچنان کیف سیاه چرمی مدرسه را در دست داشتم،
برای راحت برداشتن یکی از دیگ ها، بندش را بر روی شانه انداختم و سپس با هر دو دست،
دیگ را بلند کردم و همراه با بدرقه ی کلمات مادر بزرگ که تکرار میکرد: "بچه ها مواظب باشید"،
با پسر خاله به سمت درب خانه و ماشینی که قرار بود بزودی دنبالمان بیاید براه افتادیم.

ساعت از ٢ بعد از ظهر کمی گذشته بود. بیشتر فامیل پس از صرف ناهار و همدردی دوباره
با پدر و مادر داغدار، خداحافظی کرده و رفته بودند. تنها خودی ها باقی مانده بودند
که هر کدام در گوشه ای مشغول به استراحت میشدند. سرانجام زمانش فرا رسیده بود تا با خیال آسوده،
و البته صرف نظر از واقعه ی ناگواری که از دیروزش پیش آمده بود و فکر مرا هم آشفته ی خود ساخته بود،
بسراغ کیفم بروم و آنچه را که از صبح آنروز مرا به سوی خود میکشاند، تجربه نمایم.
با قدمهایی آهسته همراه با کیف جادار مدرسه به آشپزخانه رفتم و درب را پشت سر بستم.
رادیو ضبط تک کاسته که همانند همیشه در آن گوشه و روی یکی از کابینت ها قرار داشت،
نظرم را اینبار هم به سوی خود جلب کرد. کیف را باز کردم و از درون قسمت داخلی آن،
که با زیپ باز و بسته میشد، نوار کاستی را بیرون آوردم که صبح همان آنروز،
یکی از همکلاسیها با چند روز تاخیر سرانجام بدستم رسانده بود. نوار را بداخل ضبط گذاشتم،
صدایش را کم کردم و کمی قبل از آنکه دکمه ی "پلی" را فشار دهم، بیاد گوشی کوچکی افتادم
که شب قبلش در کیف گذاشته بودم. گوشی را از داخل کیسه ی کوچکی که داشت درآوردم،
به ضبط وصل نمودم و با شوق آنرا روشن کردم.

دو آهنگ در روی ب نوار بود که پشت سر هم ضبط شده بودند و هر دو با صدای یک خواننده بودند.
یکی از آنها فضای شادی داشت و دیگری ریتمش سنگینتر بود. اما حال و هوای صدای خواننده ی آنها
که تا به آن روز او را نمیشناختم، در هر دو اثر از پژواکی هنایا و رنگی خوش برخوردار بود.
در آن روزها با خبر بدی که فکر من و دیگران را بخود مشغول کرده بود و همچنین تا چندی بعدش،
یعنی تا زمانی که دختر عموی مادر با هواپیما جنازه ی برادرش را به ایران آورد
و مراسم ختم آن جوان تا پایان سال برگزار میشد، این دو اثر موسیقی را مرتب گوش میدادم.
آهنگ اولی با نام "شما" که شادتر بود، برایم گویای دل ندادن به اندوه ها و غمگین ننشستن ها بود،
و آهنگ دومی با نام "گل"، یادآور روزهایی که پدر و مادری در غم از دست دادن فرزندشان میگریستند.
زندگانی چیزی جز شادی ها و اندوه ها در کنار هم نیست. نه این جاودان خواهد بود و نه آن.
----------------------------------

دوستان گرامی را دعوت به شنیدن این دو آهنگ زیبا با صدای زنده یاد فرزین،
در یک فایل صوتی مینمایم که زمان انتشار آن مربوط به سال ١٣٦٩ میباشد (آلبوم عیدی).

آهنگ "شما" ساخته ی "فرزین" با کلامی از "مسعود امینی".
شعر آهنگ "گل" از زنده یاد "مهدی سهیلی" میباشد،
اما در مورد سازنده ی ملودی آن اطلاعی ندارم،
شاید آنهم از ساخته ی خود فرزین باشد.
این دو آهنگ از جهت شنیداری، بسیار مکمل یکدیگر هستند.

آهنگ های " شما " و " گل " در یک فایل صوتی - با صدای تکرار نشدنی زنده یاد فرزین (١٣٦٩):
http://elmond.persiangig.com/Farzin%20(Shoma-Gol)%20-%20(1373).rar

.
.
.
جاودان باد یاد خاطرات کودکی و نوجوانی.
شاد و سلامت باشید.

من طرف afsoon520 السبت يناير 12, 2013 4:00 am

با بهاری که می آید از راه گرم و سرشارو بی انتها باش*

همچون آینه ها مهربان شو همچون امواج دریا رها باش*

پل بزن بین باغ و شکفتن با نسیم سحر آشنا باش*

عشق را در دلت میهمان کن مثل لبخند در دلت بی ادعا باش *

همچون خورشید با یک سبد نور اولین عابر کوچه ها باش*

کسی این آهنگ رو داره؟

من طرف sahra_7 السبت يناير 12, 2013 3:37 pm

afsoon520 نوشته است:با بهاری که می آید از راه گرم و سرشارو بی انتها باش*

همچون آینه ها مهربان شو همچون امواج دریا رها باش*
پل بزن بین باغ و شکفتن با نسیم سحر آشنا باش*
عشق را در دلت میهمان کن مثل لبخند در دلت بی ادعا باش *
همچون خورشید با یک سبد نور اولین عابر کوچه ها باش*

کسی این آهنگ رو داره؟

سلام
میتونین از اینجا دانلود کنید این ترانه رو

http://gaza.iranseda.ir/FullGanjine/?g=833151&s=

با صدای بیژن خاوری. صدای گرمی داره. برنامه ساعت خوش یا شایدم یه برنامه دیگه درست یادم نیست البته شعر طنزشم ساخته بودن انگار! دندانها

بامزه بود

من طرف babak الثلاثاء يناير 15, 2013 4:19 pm

sahra_7 نوشته است:
afsoon520 نوشته است:با بهاری که می آید از راه گرم و سرشارو بی انتها باش*

همچون آینه ها مهربان شو همچون امواج دریا رها باش*
پل بزن بین باغ و شکفتن با نسیم سحر آشنا باش*
عشق را در دلت میهمان کن مثل لبخند در دلت بی ادعا باش *
همچون خورشید با یک سبد نور اولین عابر کوچه ها باش*

کسی این آهنگ رو داره؟

سلام
میتونین از اینجا دانلود کنید این ترانه رو

http://gaza.iranseda.ir/FullGanjine/?g=833151&s=

با صدای بیژن خاوری. صدای گرمی داره. برنامه ساعت خوش یا شایدم یه برنامه دیگه درست یادم نیست البته شعر طنزشم ساخته بودن انگار! بامزه بود

نوروز 73
"با هوایی که میشه پر از دود
زرد و بی حال و بی اشتها باش
گر و گر هی نشین توی تاکسی
نصفه شب تا سحر تو صفا"صفها" باش
درسو ول کن برو دنیال پول
مثل پولدار پر ادعا با(2)

غر نزن هی به جونم باباجون
با نداری من آشنا باش
اول صبح با دو تا نون سنگگ
اولین عابر کوچه ها باش
عشق یعنی همین گوش کن خوب
عاشق بندگان خدا باش
روی زمین اگه جا نداری
مثل بابادکا رو هوا باش

من طرف Emiliano الإثنين فبراير 11, 2013 12:33 pm

1. سلام.
2. موسیقی سریال "رعنا":
http://www.uploadbaz.com/ecqh7fll5sxk

من طرف 59 الثلاثاء فبراير 12, 2013 5:36 pm

صداهایی از جنس نمایش

رادیو یکی از نجیب ترین رسانه های ارتباط جمعی است که هنرمندان و اهالی اش،
هیچگاه با حباب های بزرگ اما توخالی و شهرت های دروغین، به بالا نمیروند.
گویندگان رادیو و بازیگران نمایشهایش و هر آنکه در پشت میکروفون این رسانه ی شریف قرار میگیرد،
نه میتواند با گریم، کم و کاستی صدایش را بپوشاند و نه با چشم و ابرو آمدن های ساختگی،
آنرا به گونه ای دیگر نشان دهد چرا که نه دوربینی در کار است و نه جادوی تصویرها و رنگها.
پس تنها او میماند با صدایش، احساس بیانش و آن نیروی راستین درونی که هدایتگر گفتار او،
در برابر میکروفونی است که میلیونها نفر مخاطب را در آنسوی خود، بعنوان مخاطبانی همیشگی دارد.

چهره های زیادی را میشناسیم که بویژه در سالهای دهه ی شصت،
آنها را بر صفحه ی تلویزیون می دیدیم و پس از آن در گذری بیست ساله،
کنون دیگر از گردانه ی تصویر خارج شده اند اما از عرصه ی بازیگری صدا و رادیو
که همان خانه ی نخست ایشان در هنر بوده و همچنان نیز هست، هیچگاه بدور نخواهند ماند.

-----------------------------

علی زرینی

بازیگر نمایشهای رادیو از گذشته تا کنون.
عمده ی فعالیت در تلویزیون و سینما، در دهه شصت:
ایفای نقش در فیلمهای سینمایی: "عاشق كوچك - ۱۳۶۴" و "رابطه - ١٣٦٥".

نمونه صدای هنرمند گرامی "علی زرینی" در نمایش رادیویی:
http://elmond.persiangig.com/Ali%20Zarini.mp3

.
.
.

محمد یگانه

بازیگر نمایشهای رادیو از گذشته تا کنون.
بازیگر سینما و تلویزیون - سریال "آینه عبرت" و ... در دهه ی شصت.
مربی و بازیگر تاتر.

.
.
.

هرمز سیرتی

مصاحبه ای خواندنی با ایشان - مهرماه ١٣٩١:
http://www.ghalbinternet.com/1391/07/25/گفت‌وگو-با-هرمز-سيرتي-بازيگر-راديو-و-ت/

نمونه صدای هنرمند گرامی "هرمز سیرتی" در نمایش رادیویی:
http://elmond.persiangig.com/Hormoz%20Sirati.mp3

.
.
.

مهدی کاشانیان

بازیگر نمایشهای رادیو از گذشته تا چندی پیش.
بازیگر سینما و تلویزیون - مجموعه ی "بعد از خبر " و ....

عکسهای آرشیوی "مهدی کاشانیان" با همکارانش در دهه ی شصت:

در لینک زیر مصاحبه ای بسیار شنیدنی و نوستالژیک با ایشان
در آذرماه سال ١٣٩١ انجام شده که نظر دوستان گرامی را به شنیدن آن جلب مینمایم.
لازم به یادآوریست که این مصاحبه، توسط گوینده ی پرسابقه و خوش صدای رادیو،
جناب آقای "محمد حسین نورشاهی" انجام گرفته
و قسمتهایی از "صبح جمعه با شما" نیز در آن پخش میگردد.

مصاحبه ی "محمد حسین نورشاهی" با "مهدی کاشانیان" - آذرماه ١٣٩١:
http://elmond.persiangig.com/M.%20Hosein%20NourShahi%20%26%20Mehdi%20kashanian%20-%20(09.1391).wma

.
.
.
جاودان باد یاد خاطرات کودکی و نوجوانی.
شاد و سلامت باشید.

من طرف Emiliano السبت فبراير 16, 2013 1:04 pm

1. موسیقی "کهنه سوار"، از ساخته های "بهرام دهقانیار".
موسیقی زورخونه ای و در دستگاه چهارگاه و کاملاً رزمی و حماسیه و خیلی شبیه به ساخته ی قبلی ایشون برای "اکبر خواجویی"، کارگردان "پدرسالار"ه. "کهنه سوار" هم کاری از "خواجویی" بود؛ که، این روزا داره از "آی فیلم" پخش می شه. من اتفاقی شکارش کردم و ساعت دقیقش یادم نیست، راستش.

http://s1.picofile.com/file/7659786769/Kohneh_Savar.mp3.html

2. این هم "رق رق" تفنگ های پلاستیکی؛ که، این ورژن های سوسولی به اون "تتتق"های مسلسل های زمون خودمون نمی رسه؛ اما، از هیچی بهتره.

http://s1.picofile.com/file/7659787739/Toy_Gun.mp3.html

3. امروز دیدم "صدای کودکی"و فیل کردن! نمی دونم چرا؛ اما، این فیل کردنای بی مورد داره شورشو درمی یاره. امّل بازی هم حدی داره.

من طرف Emiliano الإثنين فبراير 18, 2013 8:46 am

59 نوشته است:

صداهایی از جنس نمایش

.
.
جاودان باد یاد خاطرات کودکی و نوجوانی.
شاد و سلامت باشید.[/size][/color]

1. "59" عزیز، ضمن تشکر از شما، بنده پس از خون دل خوردن ها بابت دانلود فایل های شما و نتونستن ها، و ایضاً دود چراغ خوردن ها! متوجه شدم که شما فایل هاتونو توی "پرژن گیگ" آپ کردید و نمی شه به طور مستقیم لینک های بالایی شما رو دانلود کرد.

2. به همین خاطر، ضمن ارائه ی ترفند زیر، از شما خواهش می کنم، لطفاً لینک هاتونو اصلاح کنید. متشکرم:

3. برای دانلود فایل ها از هوست وطنی "پرژن گیگ" باید ابتدای لینک های دانلود (اگه عبارت زیر وجود نداره)، عبارت زیر رو وارد نمود:

http://wdl.persiangig.com/pages/download/?dl=

3. به احتمال زیاد، "پرژن گیگ" این کار رو برای رعایت کاپی رایت و دیده شدن تبلیغات سایتش، به کار برده و فعلاً هیچ کاری نمی شه کردش! مسلماً لینک های کوتاه تر، شیک ترن؛ اما، چاره چیه؟

.......................................

4. پست اسکریپت: این اسمایلی ها:

خاص "گفتمان" بودن و استفاده از اون ها بعد از این همه سال، کلی خاطره با خودش به همراه آورد. خاطرات 8، 9 سال پیش و دوستان خوبی؛ که، یادشون همیشه تو خاطرم می مونه.

من طرف 59 الخميس فبراير 21, 2013 4:40 pm

Emiliano نوشته است:

1. "59" عزیز، ضمن تشکر از شما، بنده پس از خون دل خوردن ها بابت دانلود فایل های شما و نتونستن ها، و ایضاً دود چراغ خوردن ها! متوجه شدم که شما فایل هاتونو توی "پرژن گیگ" آپ کردید و نمی شه به طور مستقیم لینک های بالایی شما رو دانلود کرد.

2. به همین خاطر، ضمن ارائه ی ترفند زیر، از شما خواهش می کنم، لطفاً لینک هاتونو اصلاح کنید. متشکرم:

3. برای دانلود فایل ها از هوست وطنی "پرژن گیگ" باید ابتدای لینک های دانلود (اگه عبارت زیر وجود نداره)، عبارت زیر رو وارد نمود:

http://wdl.persiangig.com/pages/download/?dl=

3. به احتمال زیاد، "پرژن گیگ" این کار رو برای رعایت کاپی رایت و دیده شدن تبلیغات سایتش، به کار برده و فعلاً هیچ کاری نمی شه کردش! مسلماً لینک های کوتاه تر، شیک ترن؛ اما، چاره چیه؟
b]

امیر جان، تمام لینک های "پرشین گیگ"، مستقیم هستند و من مدتهاست که بعد از تمام شدن
فضای مجاز در"پیکوفایل"، اقدام به ایجاد حساب کاربری در "پرشین گیگ" کردم و فایلهای تصویری
و صوتی زیادی رو تابحال آنجا بارگذاری کرده و خدمت شما و دوستان در فروم رویای قرار دادم.
و همچنین بلافاصله بعد از بارگذاری فایلها و قرار دادن آدرس آنها در فروم، چندین بار لینکها را کنترل میکنم
تا از سلامت آنها مطمئن گردم. البته در سایت "فورشرد" هم حساب دارم که آنجا برای قرار دادن
فیلمها و فایلهای تصویری هست که حجم بالایی دارند.

بازهم تاکید میکنم که لینکهایی که تقدیم میشوند از آدرس"پرشین گیگ"، همگی مستقیم هستند،
و کافیست که یا بر روی لینک کلیک نمایید و یا آنرا کپی نموده و در قسمت آدرس مرورگر خود وارد نمایید
تا پروسه ی بارگیری فایلها به گونه ی خودکار انجام شود و صفحه ی کوچکی که با فشردن آن،
میتوان فایل مورد نظر را در قسمت دلخواه کامپیوتر خود بارگیری کرد، بر روی صفحه ی مرورگر شما، ظاهر گردد.

اما و باز هم اما، که سایت "پرشین گیگ"، همانند دیگر سایتهای وطنی،
در برخی روزها از کار میافتد و همین هفته ی پیش، یک روز بود که نه خود این سایت باز میشد
و نه لینکهای بارگزاری شده در آن. من پوزش میخوام امیر جان که شرمنده ی شما شدم
و فایلها رو نتونستی بگیری. چون تمام تلاشم این هست که نتیجه ی خدمت گذاری و انجام وظیفه ام در فروم،
بی اشکال باشد.

از دوستان دیگر خواهشمندم که در صورتی که همانند من موفق به دریاف لینکهای "پرشین گیگ" میشوند،
اطلاع رسانی نمایند، چون موردی که امیر جان فرمودند رو من به شخصه هیچگاه با آن برخورد نداشتم،
و فکر میکردم که همگی دوستان، لینک های مورد گفتگو را دریافت میکنند و دلخوش بودم!.

سلامت باشی امیر جان.
-------------------

پی نوشت:

امیر جان، سه فایل صوتی از پست "صداهایی از جنس نمایش" رو
دوباره در لینک زیر قرار دادم. اما مطمئن هستم که لینکهای پرشین گیگ، مستقیم هستند.
راستش با خواندن مطلب شما درباره ی اینکه به زحمت افتادی و نتونستی فایلها رو بگیری
و از آنجا که فایلهای زیاد تصویری رو تاکنون در آنجا بارگذاری کردم،
احساس کردم که "آب در هاون میکوبم" و نتیجه ی آنچه که در اندازه ی کوچک خود انجام میدم،
هیچ فایده ای ندارد. سلامت باشی.

http://s3.picofile.com/file/7666633866/Sedaha_yi_az_Jens_e_Namayesh.rar.html